اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1403-02-27-حجت الاسلام عاملی- ارکان استغفار برای بهره‌مندی از عبادات

بِسمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم ألْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ بِه نَسْتَعِین إنَّهُ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِين وَالصَّلاةُ وَالسَّلامُ. سلام به شما عزیزان بیننده، همراهان خوب برنامه سمت خدا و شنونده های گرامی که از راه های مختلف این برنامه را همراهی می فرمایید، خیلی هم از شما ممنونیم به خاطر تمام لطف و محبتی که نسبت به خدمتگزارهای خودتان در برنامه سمت خدا دارید. بیست و هفتمین روز از اردیبهشت 1403 و هفتمین روز از ماه ذی القعده و در دهه‌ی پرفیض و نورانی کرامت بین دو ولادت فرزندان از آقا موسی بن جعفر سلام الله و صلوات و علیه و اجمعین و خیلی خوشحالیم و به شما هم تبریک عرض می کنیم این روزها را، امیدوارم هر کسی دوست دارد زائر اولیا الهی باشد، این روزها و شب ها نصیبش بشود قم و مشهد و شیراز، هر جایی که به دلتان افتاده است بروید و آنجا یک سلامی محضر ولی خدا بدهید.

خیلی خوش آمدید به این پنج شنبه، مثل همیشه سرور ارجمند حاج آقای حجت الاسلام عاملی عزیز و بزرگوار این جا هستند و قرار است کیف کنیم و محضرشان یاد بگیریم و انشاالله مطالبی را برایمان امروز هم هدیه و تحفه و عیدانه در واقع در این روزها خواهند فرمود، لطف همراه برنامه خودتان باشید. سلام علیکم و رحمة الله، عرض تبریک حاج آقای حجت الاسلام عاملی.
حجت الاسلام عاملی: و علیکم السلام و رحمة الله. لحظه های مبارکی را برای عزیزانم از خدای متعال مسئلت دارم. عنایات خاصه وساطت خاصه حضرت علی بن موسی رضا را چون در بین ائمه‌ی ما، امام رضا فرموده است: « ذَا نَزَلَتْ بِكُمْ شَدِيدَةٌ فَاسْتَعِينُوا بِنَا عَلَى اَللَّهِ» گرفتار که شدید بیایید سراغ ما و با ما بروید پیش خدا به درگاه خدا. بعضی اجلان می گویند به خاطر همین جمله است که امام رضا را می گویند امام رئوف،
ملایی:امام مهربان،
حجت الاسلام عاملی: بله، که به فکر گرفتاری های ماست، به فکر شدت کار ماست که فرموده است: که با ما بروید پیش خدا، انشاالله لحظه های مبارک، معرفت خوبی را نسبت به مقام شامخ علی موسی الرضا داشته باشیم و از خدای متعال می خواهم در طول تاریخ بالاترین عنایتی که به هر نبی‌ای، به هر ولی‌ای، به هر وصی‌ای داشته است از سر فسخ نه از سر استحقاق، برای ما هم رحمت کن. الهی آمین.
ملایی: چه شروع خوبی، خیلی متشکرم از حضورتان حاج آقای حجت الاسلام عاملی. دلتنگشان می شویم وقتی نمی بینیمتان چند روزی. وقتی می بینیمتان لذت می بریم و خدا می داند و شما هم بدانید که ما و بیننده ها همیشه دعاگویتان هم هستیم. بحث استغفار را می فرمودید برایمان، رسیدیم به یک جاهایی و ادامش را فکر کنم.
حجت الاسلام عاملی: بله بله، عرض کنم خدمت شما، ما خواستیم که بحث یک خورده کاربردی بشود، عملیاتی بشود و آن هایی که قصد تهذیب نفس دارند، آن هایی که می خواهند اهل سلوک باشند، آن هایی که می خواهند عباداتی که انجام می دهند، نتیجه خودش را نشان بدهد. آن هایی که می خواهند یک رابطه‌ی صمیمی، رابطه‌ی نزدیک، با خدای متعال داشته باشند و لذت لبیک خدا را درک بکنند نعْمَ الْعَبْدُ باشند تا خدا هم نعْمَ الْعمُجیب باشد، در قرآن هم نعْمَ الْعَبْدُ دارد، انَّهُ نعْمَ الْعَبْدُ، یعنی اگه ما بخواهیم مجیب باشیم بهترین مجیب هستیم. مرحوم جناب شیخ جعفر شوشتری می گوید: دیده نشده است که عبدی مولایش را صدا بزند و مولا بگوید لبیک، یعنی فقط خداست که در روایت است که ده بار بگویید یا الله، خدا می گوید لبیک. می دانید که لبیک معنی اش خاص است این روزها که عزیزان ما عازم هستند برای حج، «لبیک اللهم لبیک» که می گویند ای کاش متوجه عمق این کلمه باشند که چرا امام صادق می ترسید این جمله را بگوید و رنگش می پرید، وقتی سوال می کردند که چرا همچین چاله ای پیدا کردید، می فرمود: می ترسم خدا بگوید: «لا لبیک و لا سعدیک» لبیک از جهت ادبی، البُّ، لبیک البابه، این تخفیف پیدا کرده است و شده لبیک و تصنیع است و در زبان عربی هم تصنیع جمع می شود دال بر تکرار باشد. خدا می گوید: همه جا را دوبار نگاه کن، اگر یک جایی را دیدی که بی حساب است تو هم بی حساب زندگی کنی. این نشان تکرار است نه اینکه واقعا دو بار نگاه بکند، «یا رَبِّ ارْجِعُونی» ربّ یعنی مفرد است و ارْجِعُونی جمع است، نباید جمع باشد، چرا جمع شده است؟ مرحوم رضی الدین استرآبادی اجمع الائمه که اعجوبه‌ی ادب عربی است می گوید که چون می خواست بگوید ارْجِعُونی، ارْجِعُونی، ارْجِعُونی، وقتی که از دنیا رفت از وحشت، کافر وقتی می بیند عالم جدی بوده است، زندگی جدی بوده است، « انه والله الجلد للعب الحق للکذب» به تعبیر امیرالمومنین آن وقت می خواهد بگوید من را برگردان، اما چون مدام می خواهد بگوید من را برگردان
ملایی: به صیغه جمع آمده است.
حجت الاسلام عاملی: بله، به صیغه جمع آمده است. لبیک از این قسم است، دم در خانه‌ی تو برای خادمین مدام ایستاده ام، همچنین جمله ای را به خدا بگوییم، نفار نداشته باشیم واقعا محشر است.
ملایی: پس خیلی مهم است که تنها اربابی که در جواب بنده اش می گوید: لبیک.
حجت الاسلام عاملی: آفرین، حالا ما که می گوییم دم درت، برای خدمت گزاری به طور مستمر آماده ام، این جمله را خدا به ما می گوید.
ملایی: عجب حرفی است.
حجت الاسلام عاملی: واقعا استثنایی است، یعنی بنده پروری که روش بنده پروری دهنه است. « عَادَتُكَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِيئِينَ وَ سَبِيلُكَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِينَ‏»، عادت و کرمش احسان است به کسانی که کار بد کردند، «عَادَتُكَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِيئِينَ وَ سَبِيلُكَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِينَ‏»، انسان معتدی که کار بدی کرده است که می خواهد دیگر برود، می گوید من دیگر آدم بشو نیستم، من لیاقت ندارم که خدا به من عنایت بکند فورا دامنش را می گیرد. کجا می خواهی بروی؟ در معنی حنان و منان که از سمت خداست آمده است که یعنی خدا اقبال می کند به کسی که اعراض کرده است. حالا بحث ما در این شد که کار عملیاتی بکنیم و کسانی که می خواهند این سفره فاخر را داشته باشند و لحظات عمرشان مزین باشد به «رِضْوانٌ مِنَ اللهِ أَکْبَرُ» (سوره توبه، 72) اول بهشت را توصیف می کند، آخرش هم می گوید رِضْوانٌ مِنَ اللهِ أَکْبَرُ» (سوره توبه، 72)، کل بهشت را بگذار یک طرف یعنی هرچه خدا بگوید راست است، مقام خودم، محضر خودم، خدا به کلاس، یک هو چه چیزی می خواهیم؟ « يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً» (سوره فجر، 27،28) خدایا می گوید من راضی هستم. در روایات عید فطر هم داشتیم که خدای متعال بر روزه گیرها می گوید که من را راضی کردید و من هم از شما راضی هستم. به خاطر یک ناهار که سحری را خورده است به جای صبحانه، افطار هم که به جای شام، به خاطر یک ناهار این مدال کسی از دست بدهد، از زرگری به کوزه فروشی رسیده ای. حاجت پسر طرقی معکوس کرده ای، این معاملات این جوری خودش را یک وقتی نشان می دهد، می بیند عجب مبادله بدی کرده است، این آیه محشر است: «بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا» (سوره کهف، 50) آیه قرآن است، این مبادله که ظالم کرده است، می گوید عجب بد معامله کرده است، عجب بد مبادله کرده است که حقیقتش با جوهرش با حقیقتش خودش را نشان می دهد. وقتی که حصار زمان و مکان بهش کرده است. ما گفتیم که کار را بخواهیم شروع بکنیم دو تا رکن دارد. گذشته ها را باید اصلاح کنیم و آینده را مواظب باشیم. آنی که گذشته ها را درست می کند استغفار است و آنی که آینده را صیانت می کنه مراقبه است. فلذا بحث ما در استغفار و مراقبه است. مراقبه را که بعدا که وارد می شویم، استغفار یکی از ارکان اساسی طهارت نفس است. ارکان اساسی برای درک شدن باز شدن است در اصل، یعنی طهارت می گویند باب الابواب است این در باز بشود طهارت فکر، طهارت عمل، طهارت چشم، حاجی هایی که الان دارند می روند مکه، سر اینکه هفت بار طواف می کنند، در هر طواف یک در جهنم را می بندند. وقتی برمی گردد تمام درها بسته شده است. سوغاتی همین است، نه اینکه بروند یه چندغازی بگیرند که یک خورده قیمتش نسبت به ایران فرق دارد و با اینکه نماینده امام صادق هستند و می گویند که شیعه امام صادق است. نماز عصر که آن ها نماز عصر با جماعت می خوانند و ما ظهر عصر جمع می کنیم بروند جمع بشوند جلوی یک مغازه مثلا آن هم بسته رفته نماز آنجا بنشینند. امام رضا که از حج بر می گشت سوغاتی خودش را بیان می کرد، می فرمود: «انی انقلب علی لا اله الا انت» من برمی گردم ولی با توحید برمی گردم. این سوغاتی من است، یعنی حاجی که رفت حج و برگشت، برای اسباب ظاهری، حساب استقلالی باز نکرد حجش حج است، چون حضرت ابراهیم همین جوری بود. آمد جناب اسماعیل را، هاجر را در یک جایی می گذارد که از جهت اسباب ظاهری اصلا امکان زندگی نیست، هیچی در آن نیست، نه آبی، نه علفی، نه گیاهی، نه انسانی و آن وقت خدا گفت: بگذار و برگرد. سوار ناقه شد که برگردد، هاجر گفت: ما را به چه کسی می سپاری؟ در این بیابان داری می روی؟ آن پایه های کعبه تخریب شده بود در طوفان، گفت شما را می سپارم، «الی رب هذه بیعه» شما را می سپرم به خدای این بناهایی که این جوری مانده است که این می شود توحید و یک تنه حمله کرده است و گفته است: «لِبَنِيهِ ما تَعْبُدُونَ» (سوره بقره، 133) یک تنه گفت: « أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» (سوره انبیاء، 67) خیلی سخت بود، جز با نگاه توحیدی خدا رحمت کند حضرت امام را می فرمود: والله به عمرم نترسیدم. آن روزی که امیر را بردند، آن ها می ترسیدند، من دلداری می دادم آن ها را. مقام معظم رهبری فرمودند: یک وقتی ما یک چیزی از حضرت امام می خواستیم تاخیر افتاده بود، یک روزی من گفتم آقا می ترسید، سریعا گفت، من هیچ وقت نمی ترسم، من هیچ وقت نمی ترسم، من هیچ وقت نمی ترسم، یعنی «انی انقلب علی لا اله الا انت» حالا اسغفار را که شروع می کنیم به این جا رسیده است که استقرار آداب دارد، هفت آداب دارد. این آداب اگر رعایت نشود، دیگر از حنجره پایین نمی رود، یعنی استغفار به قلب نمی رسد، یعنی قلب را تسخیر نمی کند. آقای مهندسی خدا رحمتشان بکند از کارشناسان این برنامه بود،
ملایی: خدا رحمتشان بکند.
حجت الاسلام عاملی: می فرمودند که در ذکر نه لب، باید قلب تکان بخورد. رعایت آداب، آداب همیشه رمز بازدهی عمل است، در هر کاری که شما وارد می شوید. یک آقایی آمد و گفت که من از تربت کربلا استفاده کردم ولی نتیجه نگرفتم. حضرت فرمود آداب را رعایت نکردی. استفاده از این تربت، تربتی که متبرک است به خون امام حسین، این آدابی دارد، دعا دارد، خاک را دستت بگیری و بگویی: خدایا به حق ملکی که قبلها، به حق ملکی که خزنها، به حق وصیی که حلبها، این آداب را رعایت بکنید، در ظرفی قرار بدهید و سوره‌ی قدر را بخوانید تا آخر، آداب. آداب را رعایت نکرده است. ابن کوا از خوارج بود و در نهروان هم کشته شد به جهنم واصل شد. همیشه با سوالاتی اذیت می کرد امیرالمومنین را، از سر اذیت، تعنت، نه تفهم سوال می کرد تا یک نقطه ضعف پیدا بکند و علیه حضرت کار بکند، حضرت جوابی که می داد، غالبا می گفت: مادرت به عزایت بنشیند، جواب این است، جواب این است، یک جواب های حسابی، حضرت گفت که بسم الله در طعام خوردن، شما بسم الله بگویید یعنی بسم الله شعار ماست. فلذا ما شیعه ها معتقدیم که بسم الله باید جعلی باشد، چون شعار اخفاتی نداریم اگر والد قلعه را ببند داخل قلعه نماز جمعه بخواند پذیرفته نیست، چون نماز جمعه جز شعائر است هر چیزی که حیات اجتماعی دینی برساند آن ها می گویند شعائر. ثوابی که شعائر دارد هزار یکیش عبادت شخصی ندارد. حجابی که یک دختر خانم دارد این نشان حیات اجتماعی دین است. حیات اجتماعی دین به عفت است، به حیا، به حجب و عدل، به صدق، «وَتَمَّت كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدقا وَعَدلا» (سوره انعام، 115) خدا می گوید قرآن من را خلاصه کنید می شود دو تا کلمه، عدالت، صداقت. «وَتَمَّت كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدقا وَعَدلا لَّا مُبَدِّلَ لِكَلِمَتِهِ» (سوره انعام، 115)، بسم الله که می گوییم، بسم الله شعار است. الان بعضی ممالک اسلامی، با اینکه اسلامی است ولی افکار، اندیشه آنجاها که می آید بسم الله اجازه نمی دهند که بسم الله بگوید، حتی رئیسشان بسم الله نگوید. بسم الله که می گویید معنی اش این است که الان که می خواهید تصرف بکنید اعتقادت این است که مسبب الاسباب خداست، « تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِک الْأَسْبَابُ» یک وقتی حضرت موسی مریض شد، خدا گفت: برو فلان گیاه را پیدا کن. آن وقت ازش استفاده کن، خوب می شوی و رفت این کار را کرد و خوب شد. سال آینده، سال دیگر باز هم بیماری را پیدا کرد، رفت هر چیزی خورد جواب نگرفت. گفت خدایا، بیماری همان بیماری، موسی همان موسی، گیاه و همین گیاه. چی شد؟ گفت پارسال از طرف من رفتی، امسال از طرف خودت رفتی.
ملایی: پارسال من را مسبب می دانستی. امسال فکر می کنی خودت کاره ای هستی. بعد حاج آقا این واژه بسم الله الرحمن الرحیم خود این عبارت هم موضوعیت دارد دیگر، ما ابتدا به جملات شبیه این هم داریم.
حجت الاسلام عاملی: این فصیح ترین جمله است.
ملایی: این از همه بهتر است.
حجت الاسلام عاملی:  هر چیزی که، در ادب عربی اینطوری است. هر چیزی که زیاد استعمال بشود باید فصیح ترین عبارت را داشته باشد. خدای متعال در فصاحت بسم الله شاهکار کرده است. ده ها سوال ادبی اینجاست. چرا نگفت بسم الله الرحمن و الرحیما؟ مثلا، تا بخواهیم به آن وارد بشویم یک عالمی است. خدای متعال این بسم الله، در روایت است: «سمة من سمات الله» سمة یعنی دار نهادن، وقتی حیوان را دار می گذارند تا گم نشود، نشان می دهد این صاحب دارد، با بسم الله می گوییم خدایا صاحب من تو هستی، من مال تو هستم، تمام شد دیگر. «سمة من سمات الله» حضرت فرمود که وقتی می گویید بسم الله یعنی «اسم النفسی» خب این تاثیر دارد در غذا. حضرت فرمود که بسم الله را با این نگاه بگویی، مریض نمی شوی، یعنی ابن کوا بلند شد و من گفتم مریض شدم، خواست حضرت را فقط خراب بکند. حضرت گفت: آداب را رعایت نکرد. بهترین جمله برای اینکه بگوییم استغفار آداب دارد، زیارت نامه حضرت علی بن موسی الرضا است. آنجا بهترین تعبیر برای بیان آداب استغفار است که استغفار آداب دارد. می گوییم اللهم اسغفرلک، استغفر حیا، آن جمله را شما دقت فرمایید، یعنی حیا نداشته باشی چه استغفار، حیا نداشته باشی چه نماز، کسی نماز می خواند اما بی حیا است. حیایی از خدا ندارد. صد در صد نماز، آن نمازی نیست که تنها « انا فشا والمکر» امکان ندارد، آنکه کار کند حیا است. «اَلحَیاءُ شُعْبَةٌ مِنَ الایمانِ» زنی که حیا ندارد هیچی ندارد، زنی که حیا ندارد، پلاس زیر پا می شود. وقتی که حیا نداشته باشد، حریم که شیک هست دیگر حشمتی ندارد، زیر دست و پا له می شود، که وقتی یکی از عرفه ها به من گفت که دختر من، نوه من را طلاق می دهند، برو نگذار طلاق بدهند. برو با پسره صحبت بکن، من هم آن زمان بالاخره امام جمعه این ها نبودم، رفتم با پسره صحبت کردم، پسره گفت: این دختره غرور دار، من باید غرورش را بشکنم، آمدم به حضرت آقا گفتم که به آن عارف بزرگ گفتم کهم پسره همچین چیزی می گوید. یک جمله گفت که هیچ وقت یادم نمی رود. گفت دختر که غرور نداشته باشد می شود پلاس زیر پا، غرور دختر است که نمی گذارد شوهر طرف مواد مخدر برود. غرور مقدس است که نمی گذارد پول حرام بیاورد با پول حرام بچه هایش را تغذیه کند. غرورش است که نمی گذارد که با شراب عقلش را تعطیل بکند و افتضاح و بی آبرویی برای خانواده درست بکند. وقتی که رفت زیارت رفت، چقدر استغفار حیا، استغفار که اسغفار رجا، همین آداب را دارد می گوید یعنی بدون رجا استغفار، یعنی دعا که می کنید آدابش این است که بگویید که حاجت من دم در است. جزو آداب دعا است،
ملایی: می شود یعنی می شود باید این جوری فکر کنم.
حجت الاسلام عاملی: بله، یعنی بگوید که «وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحِيطٌ» (سوره بروج، آیه 20) پشت سر تمام اسباب خدا ایستاده است. استغفر می گوید استغفار عناب، ببینید همه آدابش را دارد می گوید. استغفر یعنی استغفر رغب، رغبت در مقامات، شما را پای استغفار می کشاند. استغفر یعنی استغفر رهبر، آن ترس واهمه‌ی قدسی در وجودت باعث بشود بگویی استغفرالله رب، کسی آن را معرفت نداشته باشد، رهبر را نداشته باشد چه استغفار، استغفر یعنی استغفر ایمان، خدا رحمت کند آقای میرزا اسماعیل دولابی را، خیلی اینجاها را توصیف می کرد، تشریح می کرد. استغفر یعنی استغفار اقرار، وقتی اعتراف کنار استغفار نباشد، خدا مشتری اعتراف است، چون شکستگی است، چون تزلزل است،  معلوم می شود این تضرع در ابتدا نقش دارد. استغفر که اسغفار اخلاص، خودت را باید دربست در اختیار خدا قرار بدهی و بگویی، «قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» (سوره انعام، آیه 162) چه آیه ای، هزار بار این را بگوبد انسان باز سیر نمی شود. که می گوید خدایا وقف مطلق هستند. «قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَ نُسُكِي» نسکی که صلاة کنارش نیست به چه درد می خورد، زنجیر می زند، سینه می زند، «نسکی» اما در نماز کاهل است، همچین نسکی ما در دین نداریم، این شد هوا و هوس. ««قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِي» هر تصرفی داخل محیای است، محیا برای خدا باشد. تمام تصرفات برای خداست. شهید، شهید است، چرا؟ چون محیا را داده است یعنی همه تصرفاتش را داده است به خدا. «وَ مَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» بعد می گوید: استعفر استغفار تقوا، آداب استغفار این است که شما یک قدرت روحی در جاهایی که مظان الاقدام است همه ما مظان الاقدام داریم. همه ما در زندگی در هر لحظه دو راهی داریم، در هر لحظه ورقه امتحانی پر می کنیم، در هر لحظه « وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً» (سوره انبیاء، 35) خدا می گوید: ما هر لحظه با خیر و شر شما را امتحان می کنیم، خیر اگر جلویتان آمد با چشم امتحان نگاه کن، شر پیدا شد با چشم امتحان نگاه کن و همیشه بگو، «اللّهُمّ إنّي أعوذُ بكَ مِن مُضِلاّتِ الفِتَنِ»، «مُضِلاّتِ الفِتَنِ» یعنی آن امتحانی است که شما پیش خدا مردود بشوید، پیش خدا رو سیاه بشوید. قلبور خدا تکون بخورد، هر لحظه تکان بخورد. مردم الان مستر هستند از استرار مردم استفاده می کنند و می آید نماز هم می خورد و این چه دینداری شد، وقتی که شما قدرت معامله با خدا را ندارید یا کسی مستاجر شماست، می دانید که این رهن را بردی بالا و نمی تواند و می داند که جای دیگر هم امکانش نیست، چرا راغب در خیر نیستی که دستت را بگذاری در دست خدا و بگویی که خدا با تو معامله کردم، یک روزی این را از تو می خواهم. چقدر خوب می شود. الان شما شدید اینجا، «مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً» (سوره نساء، 85) باعث کار خیر شدید و یک روزی این طرف شما می آید، این کارتان. چرا رغبت ندارید برای ابدیت خودت کار بکنید؟ تازه یک خورده قیمت را بردی بالا، چه می شود برای شما، اینجاست که کسی که آن معرفت پیدا بکند که انگار الان در برزخ زندگی می کند، عارف این جور است. آن حالتی که برای مردم عامی در برزخ پیدا می شود الان برای انسان عارف پیدا شده است در اینجا.
ملایی: همین جا تجربه اش می کند.
حجت الاسلام عاملی: بله، مرحوم آقای قاضی می گوید: لذتی که عارف در اینجا دارد مردم عامی در بهشت ندارند. من که امروزم، حافظ می گوید، من که امروزم بهشت نقد حاصل می شود، وعده فردای زاهد را چرا باور کنم؟ ر ره خُلق خوب و سیرت زشت. هفت دوزخ تویی و هشت بهشت. بهشت قراره از همین جا شروع بشود، هشتاد وصف بهشت زمان حضرت ولیعصر پیدا می شود در این جا یعنی یک رهبر صالح، وقتی در راس باشد بهش رو می شود، وقتی که یک مجری آرمانی آمد خدا گفت:  این همه آیه نازل شد، احکام نازل شد، نگفت کامل شد. «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی» تمام شدن نعمت به رهبریت صالح است. حالا دیگر که استغفر الاستغفار تقوا، در آن دوراهی، در آن مزل الاقدا، زانوهایت می لرزد رشوه را می بینی، زیر میزی آنقدر برایت مهم است و با بی حیایی باید بگوید که یا سکه یا دلار، یا آن امضای طلایی که دستش است، هزاران لعنت، لعنت خدا بر کسانی که این جوری روی خون شهدا معامله می کنند. ما کسانی را صدا کردیم در این اقراب، یک نفرشان یک امت بود. چه کسی می تواند احساس بکند چه احساسی مادران شهدا داشتند، همسران شهدا داشتند. خودشان فهمید روی این ما مداوا بکنیم خیلی وحشتناک است. تقوا یعنی دنیا یک جایی چشمک زد، « يَكادُ سَنا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصارِ» (سوره نور، 43) آنجا چیکار می کنیم؟ آن اراده که باعث می شود شما آنجا سُر نخورید همان آن اراده است که در بهشت «يُفَجِّرُونَهَا تَفجِيرا» در بهشت یک اراده می کند، «يُفَجِّرُونَهَا تَفجِيرا» انفجاری از چشمه‌، آبشار و دریا شروع می شود. هر اراده بکنید این میوه به چه میوه ای تبدیل بشود، رسول خدا فرمود که من دیدم عمویم حمزه این جوری بود در بهشت، اراده می کرد میوه تغییر پیدا می کرد، به یک چیز دیگر تبدیل می شد. گفتم که عمو جان از کجا بر چه مقامی رسیدی؟ گفت: با دو چیز. اولش این بود که من تشنه ها را سیراب می کردم. الان تشنه است، تشنه فقط تشنه آب نیست. آنقدر انسان هایی هستند که مستحضر هستند.
ملایی: تشنه احسان هستند، مهر هستند،
حجت الاسلام عاملی: «يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ» (سوره بقره، 215) آن وقت تشنه ها را سیراب می کردند. حج آنجا که آب و اب داغ بود. دوم هم با صلوات و محمد و آل محمد. آخرش می گوید که آداب دارد، استغفرک اسغفار عامل لک هَارِبٍ مِنْكَ إِلَيْكَ، استغفار یک عملش این است «عامل لک» بدون عمل، چه استغفاری در روایت هستیم می شود استهزا، هم استهزای استغفار است و هم استهزای خداست، هم استهزای دعاست، هم استهزا خود خودش هست، استغفار کننده این شکلی. در روایت است که وقتی کار خلاف خواستی بکنی حیا کن از آنی که در آسمان است. اگر از آن حیا نکردی، حیا کن از آنی که روی زمین است. « أحسَنُ الحياءِ اسْتِحْياؤكَ مِن نَفْسِكَ» بهترین حیا این است که از خودت حیا بکنی، حیا کن از آن کتاب آسمانی. می خواهی رشوه بگیری. می خواهی بی‌جا و بی جهت نهاد خانواده را بهم بریزی، نمی دانم دختره، مادر احساس دارد مادر این دختره احساس دارد. من خودم دیدم مادره دق کرد مُرد و بی جا و بی جهت دخترش را طلاق داد. مادر است، طوفان، عواطف است، آتشفشان عواطف است، تو قاتل نفس محرم هستی، خیلی وقت ها ما نمی فهمیم قاتل هستیم. بعضی ها را خون می ریزد از صورتش می آید محشر می گوید خدایا بی آبروش نمی کنی، چی به صورتم ریختی، می گوید جمله ای گفتی که حرکت کرد حرکت کرد منجر به قتل شد. تو این مقدار سهیم هستی در قتل و اگر از آنی که در آسمان است حیا نکردی، از خودت حیا نکردی، از آنی که در زمین است حیا نکردی، « عَوِّدْ نَفْسَكَ فالبهائه» خودت را از آن ها بدان. حیوان احساس دارد، نه؛ حیوان ایثار دارد، نه؛ حیوان حیا دارد، نه؛ حالا یک قصه یادم افتاد، حالا نمی دانم شاید یک خورده دور از ادب باشد. حضرت آیت الله اشتهاردی می فرمود که روز عید فطر بود. ما نماز عید فطر می خواندیم در فیضیه با حضرت آیت الله اراکی، آنقدر جمعیت جمع شده بود فیضیه پر شده بود رفته بود دارالشفا، دارالشفا هم پر شده بود رفته بود بیرون. حضرت آیت الله که آنجا بود صف اول هم تمام مجتهد غریب به اجتهاد بود، یک آهن هایی آنجا ریخته بودند، دو تا گربه آنجا پیدا شدند و بالاخره یک کارهایی، من با خودم گفتم که گربه ها را نگاه کن حیا نمی کنند، از حضرت آیت الله اراکی.
ملایی: چقدر بی حیا هستند.
حجت الاسلام عاملی: حیا نمی کنند در صف اول، مجتهد غریبه اجتهاد بعد می گوید خودم خطاب کردم، مستحب انسان مثل طفل خودش را نشون بدهد، قرار بدهد جلوی خودش و باهاش صحبت بکند، الخصائص الحسینیه شیخ جعفر شوشتری را بخوانید اولش می گوید من این کار را می کنم. آن وقت گفتم که تو حیا کردی در آن کارهایی که مثل بالاخره آن اگر بی حیای حساب بشود، چه کارها که ما نکردیم در برابر ذات لتانها، اثر بی حیایی است. آن وقت «عامل لک هَارِبٍ مِنْكَ إِلَيْكَ» ادب استغفار این است که حالت استعاذه داشته باشیم، من انشاالله در باب است استعاذه مطالبی دارم خیلی نفیس است، خیلی نفیس و همه باید آن را بشنوند که حالت استعاذه خیال می کنند که فقط در قرآن می خوانیم باید بگوییم «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» همان هر لحظه ما با استعاذه زندگی کنیم. یک لحظه بی نیازی از استعاذه نیستیم. استعاذه تازه از نظر خدا و به رحمت خدا، خب ما این آداب را بالاخره شروع کردیم که باید آداب داشته باشیم. اولین ادب این بود که نباید ما استخفاف به استغفار داشته باشیم. استغفار قدرت حل مشکلات وحشتناکی دارد. هم در دنیا و هم در آخرت یعنی بلاهایی که ما تصوراش را اگر بکنیم وحشتناک است. در زندگی در این جا، در دعا است که «أَسْأَلُک مِنْ خَیرِ کتَابٍ قَدْ خَلَا، وَ أَعُوذُ بِک مِنْ شَرِّ کتَابٍ قَدْ خَلَا» خدایا بهترین کتاب یعنی سرنوشت، خدایا بهترین سرنوشتی که نوشتی، سرنوشت همه اسبابش دست ما نیست. یک کاری صد مقدمه دارد. آقای بروجردی می گوید نود و نه تو را درست می کنیم و یکی اش می ماند، دست تو هم نیست. توفیق یعنی وفق دادن اسباب، می گویند توفیق فقط دست خداست، چرا؟ چون وفق دادن تمام اسباب جمع بین اسباب است، این کار بشر نیست و خدا هم بی حساب جمع نمی کند. تمام کارهایی که خدا انجام می دهد این ظهور آن اقداماتی که ما انجام دادیم، دقیقا. خدای متعال در آن باب می بینید که بهترین توفیقات را داده است، بعضی ها عمرشان آنقدر مبارک است، سیصد نفر را جمع بکنید آن برکت را نمی تواند پیدا بکند. جواهر را بردن جواهر الکرام، مرحوم نجفی را بردند به مصر، الاثر بهش گفتند: شما به ما دروغ می گویید یک فردی نمی تواند این کتاب را بنویسد، یک عمر است، طبیعی کفاف نمی کند به این کتاب. سیصد نفر را جمع کنید بهار را بنویسند، امکان ندارد. چقدر جمعیت جمع بشوند، المیزان را بنویسند، می دانید که مرحوم علامه بعد از نهی دکتر، به ما می فرمود بعد از نهی دکتر این کتاب را نوشتند.
ملایی: یعنی تازه قرار بوده فشار به خودش نیاورد، مراقبت کند،
حجت الاسلام عاملی: مطالعه نکند، دست هایش هم رعشه داشته است. حضرت آیت الله عزالدین زنجانی در مشهد می فرمودند که رفتم دیدم دارد المیزان را می نویسد، نقطه نمی گذارد، صفحه که تمام می شود بر می گردد نقطه می گذارد. گفتم حضرت آقا چرا این جوری؟ گفته است رعشه دارد، ساعت گرفتم اگر بنویسم بعد برگردم نقطه بگذارم ده دقیقه مقرون به صرفه است. سر ده دقیقه کسی حساس باشد، این طوری می شود دیگر.
ملایی: خدا رحمتش بکند.
حجت الاسلام عاملی: رحمتش کند، «اللهم أَسْأَلُكَ مِنْ خَيْرِ كِتَابٍ قَدْ خَلَا، وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ كِتَابٍ قَدْ خَلَا»این را ببینید استغفار برای شما درست می کنم. استغفار محل نزول رحمت خداست. آن ماده اصلی بدبختی از کجا شروع می شود؟ آن را برای شما حل بکند، «ما من نکبه» روایت است «ما مِن نَكبَةٍ تُصِيبُ العَبدَ إلاّ بِذَنبٍ» هیچ نکبتی به انسان نمی رسد الا بذمه. مگر در اثر تجری، جرات پیدا کردن در برابر اراده‌ی خدا. این ماده الفساد تمام بدبختی های انسان از اینجا شروع می شود.
ملایی: استغفار باید بیاید این را درست کند.
حجت الاسلام عاملی: در برابر خدا باز بکند. عجیب است که « مَنْ يَمُوتُ بِالذُّنُوبِ أَكْثَرُ مِمَّنْ يَمُوتُ بِالْآجَالِ» کسانی که با گناه از دنیا می روند بیشتر از کسانی که با عجله طبیعی از دنیا می روند. الان حساب کن در یک ماه، در یک شهری، صد نفر فوت کرده اند، اکثر این ها به مرگ رسیدند چون کارهایی کرده بودند که باید می مُردند، نه اینکه به طور طبیعی اجلشان فرا رسیده بود. خیلی عجیب است. در فامیل ها افرادی را سراغ دارد که می داند گرفتار هستند. یک آقایی آمد پیش حضرت، حضرت فرمود: «انی اذنک رسول» من فکر می کنم تو خیلی صله رحم می کنی، گفت آقا جان درست استريال از کجا فهمیدی؟ من در بازار کار می کنم سه درهم می گیرم، یک درهم می دهم به عمه پیری دارم به آن می دهم و یک درهم دیگر یک عمه پیرم، با یک درهم هم خودم زندگی بکنم. از کجا شما فهمیدید؟ گفت: «قَد حَضَرَ أجَلُكَ مَرَّتَينِ» دو بار مرگت فرا رسید. من قیافه‌ات را نگاه کردم فهمیدم. می روی دیگر برنمی گردی. فردا دیدم برگشت. دو بار این اتفاق افتاده است. فهمیدم تو صله رحم داری می کنی. اسباب بقا، اسباب حیات، اسباب توفیق، اسباب که انسان مبسوط الید بشود برای کارهای خیر، این ها با معیارهای مادی جور در نمی آید خیلی وقت ها، که کسی به فکر این باشد که فقط این اخلاق طبیعت مادی اش را خیلی بالاخره چاق بکند، به فکر منیتش باشد، آن وقت رفته رفته حریف نفسش هم دیگر نشود. نفس معتاد است به هرچه عادت بدهی. همی میردت عیسی از لاغری, تو در بند آنی که خر پروی. پناه می بریم به خدا، انشاالله که برکات استوار همیشه در زندگی خودمان داشته باشیم.
ملایی: الهی آمین، خیلی ممنون و متشکرم تا اینجای کار حاج آقای حجت الاسلام عاملی و دو، سه تا جمله‌ی کلیدی فرمایشات امروز شما داشت اگر به اختیار من بود من همان پنج دقیقه اول می گفتم بس است دیگر و بقیه را قرآن پخش کنیم، برویم یک روز کامل، دو روز کامل به این جملات فکر کنیم. واقعیت این طوری است و یکی اش همین جمله اخیری است که فرمودید که مرگ هایی که بر اثر سر گناه است بیشتر است از مرگ هایی که بر اثر آجال است و آن اول کار هم یک جمله طلایی دیگر، خیلی ممنون. این را گفتم که بدانید صمیمانه تشکر می کنم، سپاس گزارم. برمی گردیم باز هم خدمت حاج آقا  دای حجت الاسلام عاملی عزیز و همین بحث استغفار را به عنوان یکی از دو رکن اصلاح عمل و اصلاح وجودمان انشاالله پیگیری خواهیم کرد که دومی اش هم مراقبه است هنوز وارد آن نشده ایم. حالا صلاح استاد هر چیزی باشد و اما قربانی ماه ذی القعده الحرام را عزیزان بیننده و عزیزان شنونده مشارکت می فرمایید هر ماه لطف دارید، این ماه هم و راه های مشارکت هم مشخص است برایتان، زیرنویس می کنند همکارانم و کانال های برنامه در پیام رسان های ایرانی، سایت برنامه و از جمله اینکه می توانید عدد 14 را پیامک بفرمایید به 20000303، خدا خیر دنیا و آخرت به شما عنایت بکند، انشاالله محضر قرآن کریم باشیم، سوره‌ی مبارکه آل عمران صفحه هفتاد، آیات صد و پنجاه و چهار تا صد و پنجاه و هفت تلاوت بشود گوش بسپاریم و ببینیم برگردیم، بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ،
صفحه70 قرآن کریم
ملایی: خیلی متشکرم از شما همراهان ارجمند برنامه‌ی سمت خدا که دقایق پیش رو را هم با حاج آقای حجت الاسلام عاملی عزیز هستید و کنار هم فیض می بریم این دقایق باقی مانده را در خدمت هستیم.
حجت الاسلام عاملی: بسم الله الرحمین الرحیم، کل صفحه هفتاد وصفش را دارم، کلا مربوط به توحید است و گلایه از بعضی از اصحاب پیامبر که چرا وقتی جنگ شدت گرفت، شما ضعف توحید پیدا کردید؟ چرا به خدا سوءظن پیدا کردید؟ چرا با وعده های خدا سوءظن پیدا کردید؟ چرا به فکر جان خودتان فقط افتاده‌اید؟ « قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ» (سوره آل عمران، 154). چرا «يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ»(سوره آل عمران، 154)؟ ظن جاهلی پیدا کردید برگشتید دوباره به دوران جاهلیت. چرا گفتید که «هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ» (سوره آل عمران، 154) اگر کار دست خدا بود چرا به این روز افتادیم ما؟ این چه فکری بود شروع کردید؟ چرا گفتید که «لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا»(سوره آل عمران، 154)، اگر وعده های خدا درست بود چرا آنجا ما شهید شدیم؟ خیلی بد است، چرا درباره شهدا گفتید که «لو کان عندنا» اگر پشت جبهه بودند «مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا» (سوره آل عمران، 156) کشته نمی شدند و چرا از میدان فرار کردید شما؟ «الْفِرارُ مِنَ الزَّحْفِ» جزء گناهان کبیره است. خدا یک چیز عجیبی می گوید، می گوید می دانید چرا از میدان فرار کردید؟ به خاطر گناهانی بود که قبلا مرتکب شدید. الان گناه خودش را نشان داد. «إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا» (سوره آل عمران، 155) بعد به طور مفصل بیان می کند که همه کاره خداست، مشیت خدا، اراده خدا است، این چه فکری بود شما کردید. تقدم، تاخر در جنگ همه ابتلا خداوندی است. چون خداوند آنقدر از آن ها ناراحت است، به پیفمبر می گوید تو به آن ها بگو، یک فلسفه قول این است. «قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ» (سوره آل عمران، 154) کار تماما دست خداست. به این ها بگو، «قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ» (سوره آل عمران، 154) وقتی مشیت من این است که کسی از دنیا برود. اگر در رختخواب هم باشد مرگ می آید سراغش و کارش تمام می شود. بعد می گوید: «وَ اللَّهُ يُحْيِی وَ يُمِيتُ» خدا یحیی و مومیت است، یعنی باورت نبود که در جنگ این جوری مضطرب شدید و ظن جاهلی کردید بعد به یک چیز عجیبی وارد می شود خدا، آن این است که خدا می گوید من آن باورهای درونی که پیدا کردید با آن شما را محاسبه می کنم با آن شما را محققه می کنم. آنی که در اعتقادات در دلتان هست. می گوید: «يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ مَا لَا يُبْدُونَ لَكَ» (سوره آل عمران، 154) در دلشان یک افکار و اندیشه دارند که به تو اظهار نمی کنند و من این ها را ملاک محاسبه قرار می دهم. «وَلِيَبْتَلِيَ اللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ»و این نهایت جامعیت در مدیریت این عالم است یعنی مدیریت در این عالم آنقدر دقیق است که تو دلت هم هر چی باشد آن هم پایه حساب می آید. آنچه که در دلتان است چه اظهار کنید و چه اظهار نکنید آن هم باید به ترازوی من بیاید و در روایت است این خیلی وحشتناک است: «يَحشُرُ النّاسَ على نِيّاتِهِم» الان ما یک قیافه ای داریم اینجا، پوست، گوشت، استخوان، مو، این ها همه از بین می روند تا دم قبر است. مواد صورت های برزخی چه چیزی است. آن نیت هایی که شما دارید، صبح که وارد بازار می شدید چه نیتی داشتید، صبح که وارد اداره می شدید چه نیتی داشتید، وارد معامله می شدید چه نیتی داشتید. «يَحشُرُ النّاسَ على نِيّاتِهِم» مرحوم صدرای شیرازی غوغا کرده بود در شرح این حدیث، انشاالله که ما در این امتحان محدود بشویم.
ملایی: الهی آمین، الهی آمین. خیلی متشکرم با یک جمله دعا این قسمتتان، این فرمایشتان را تمام کردید به نظرم ادامه بدهید یک چندتایی دعایی هم برایمان.

حجت الاسلام عاملی: یک دعای استثنایی برای عزیزانم می خوانم، آنقد دعای خوبی است. «اللَّهُمَّ اجْعَلْ خَيْرَ عُمْرِنا آخِرَهُ» انسان اواخر عمرش خیلی گرفتار می شود. بیماری از یک طرف، گرفتاری ها متعدد، بهترین لحظه های عمر من را، آن اواخر عمر من را قرار بده به کسی محتاج نشوند، ذلیل نشوند، گرفتار نشوند، دست بیماری ها اسیر نشوند، هزاران اسارت درست می شود آن لحظات آخر. «اللَّهُمَّ اجْعَلْ خَيْرَ عُمْرِنا آخِرَهُ وَخَيْرَ عَمَلِنا خَوَاتِمَهُ» می دانید که خدا آن لحظه آخر هر چه حالتی داشته باشید پرونده با آن بسته می شود، خدا آخر را نگاه می کند، اول را نگاهم نمی کند. ما می گوییم که اگر اول کج باشد تا آخر کج می رود، خدا این را نمی گوید، می گوید: هر چقدر هم عباداتم بکنید آن لحظه آخر اگر کفر داشته باشد دیگر تمام شد. فلذا می گوید بهترین عمل من، تیم عمل من باشد و خیر ایامی، بهترین روز من روزی باشد که به ملاقات تو بیایم که حول نداشته باشند، خوف نداشته باشند، اضطراب نداشته باشند، وحشت نداشته باشند. بهترین جمله از حضرت صل الله علیه و آله سلم.
ملایی: خیلی ممنونم، این دعایی هم که حضرت عالی می فرمایید یا هر کدام از بزرگواران، کارشناس حاج آقا خدمتتان جهت استحضار و یادآوری می دانید خودتان، در کانال متن عربی اش را می گذارند دوستان و همین طور ترجمه اش را می گذارد. خیلی خوب است که اگر کسی الان پای برنامه حفظش نشد آنجا انشالله. خیلی ممنون.
حجت الاسلام عاملی: خدا حفظتان کند.
ملایی: آرزوی سلامتی داریم، خیلی ممنونم و از شما همراهان خوب هم متشکرم آقایان و بانوان کوچک تر ها و بزرگ تر ها، خیلی لطف می کنید برنامه‌ی خودتان را همراهی می کنید انشاالله پنجشنبه‌تان ‌نورانی و جمعتان به نور وجود آقا امام زمان سلام الله و صلواة علیه نورانی تر در دهه کرامت باشد. با دعا برای سلامتی وجود نازنین یوسف زهرا علیه السلام شما را به خدای بزرگ می سپاریم با سلام دوباره،