اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1403-02-26-حجت الاسلام نظافت - شرح نامه ۳۱ نهج‌البلاغه امیرالمومنین علیه‌السلام (خلوص در دعا و خواسته‌ها )

ملایی: بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سلام، سلام به شما همراهان وفادار و عزیز سمت خدا، بینندگان جان و شنوندگان گرامی خیلی خوش آمدید به برنامه امروز در دهه مبارک و نورانی و خجسته کرامت دهه ای که از اول این ماه تا روز ولادت با سعادت آقا امام رضا علیه السلام ادامه دارد و متعلق هست به بزرگواری از آل الله امام موسی کاظم سلام الله علیه و فرزندان گرامی ایشان و از همین جا باید عرض بکنیم محضر این امام گرانقدر که باشد قرار و وعده ما شهر کاظمین، تهران برای عرض ادب باب میل نیست. انشاء الله زیارتشان نصیب تان بشود و مبارک تان باشد این روزها و شب های قشنگ و دعوت می کنم با حاج آقای حجت الاسلام نظافت گرامی همراه باشید در این چهارشنبه جدید و از راه رسیده.



سلام علیکم مبارک باشد حاج آقای حجت الاسلام نظافت این روزها و شب ها به حضرتعالی.
حجت الاسلام نظافت:  سلام بر شما و همه بینندگان عزیز عرض تبریک دارم ایام دهه کرامت تولد حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها را پشت سر گذاشتیم امروز هم روز گرامیداشت حضرت احمد بن موسی هست تولد امام رضا علیه السلام که در پیش داریم ایام خجسته و اصولا توجه به امام زاده ها در کنار ائمه معصومین بسیار سازنده هست الحمدلله ایران ما پناهگاه اهل البیت بوده و امام زاده های فراوانی اومدند اجداد ما استقبال کردند از این امامزاده ها و به اینها پناه دادند و خیلی هایشان اینجا شهید شدند و اجداد ما برای اینها بارگاه ساختند و هر کدام در هر جایی که هستند در اون منطقه می درخشند و واقعا شده یک محل زیارت، پناه، بسیار سازنده است یعنی ما یکی از مدل های تفریح مان تفریح های معنوی است هم می رویم حرم امام رضا هم بچه هایمان شاد می شوند و هم روح مان باز می شود و ایمان مان تازه می شود از جهات مختلف سازنده است استفاده از مزار امامزاده ها در کنار استفاده از مزار ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین.
ملایی:  بسیار خوب حاج آقا در محضر نامه 31 بودیم ادامه می فرمایید.
حجت الاسلام نظافت:  رسیدیم به اینجا که حضرت فرمودند اخلص فی المسئلۀ لربک در مسئله، مسئله یعنی سوال کردن، اخلاص داشته باش برای پروردگارت به عنوان توضیح مقدمتاً عرض کنم ما چند نوع اخلاص داریم، یک اخلاص، اخلاص در عمل است که عمل ما خالص است و عیب و اشکال و ایراد نداشته باشد یک نوع اخلاص، اخلاص در عقیده است عقیده مان خالص باشد و عقاید نا خالص نداشته باشیم و التقاطی نباشیم یک نوع اخلاص، اخلاص در نیت است که نقطه مقابلش ریا است گرفتار ریا نشویم یک نوع اخلاص، اخلاص در دین هست تدین مان در دیانت مان و در عبودیت مان خالص باشیم یک نوع اخلاص، اخلاص در محبت است، محبت نسبت به خدا و یا محبت ما نسبت به همدیگر محبت مان خالصانه باشد و رفاقت مان خالصانه باشد، یک نوع اخلاص هم اخلاص در دعاست در مقام دعا در مقام گدایی کردن و سوال کردن در پیشگاه پروردگار خالصانه دعا کنیم، که اینجا مراد همین است اینجایی که فرمود اخلص فی المسئلۀ لربک بحث ریا و انواع اخلاص های دیگر اونها نیست که اونها هم مهم است ریا نباید داشته باشیم و در عقایدمان باید خالص باشیم ولی اینجا بحث در مقام دعاست، چون قبل از این هم اگر یادتان باشد جلسه گذشته فرمود در تمام امور خودت را به خدا پناهنده کن پناهندگی هم نوعی دعاست یعنی وقتی شما می گویید که خدایا به تو پناهنده شدم این دعا است یعنی خدایا پناهم بده یعنی گاهی در قالب این که می گوییم پناهنده می شوم معنایش این است که پناهم بده این هم یک نوعی خواستن است و لذا در نهج البلاغه داریم حضرت فرمودند که لا یقولن احدکم اللهم انی اعوذ بک من الفتنه فرمود هیچ کدام از شماها نگویند که خدا به تو پناه می برم از فتنه و آزمایش چرا؟ فرمود نگویید اینطوری چون این دعا مستجاب می شود اصلا نوعی پناهندگی نوعی دعا است چون خدا همه را آزمایش می کند منظور اونجا هم می فرماید نگویید اعوذ چون نوعی دعا است منتهی این دعای غیر مستجاب فرمود چنین دعایی نکنید بگویید خدایا ما به تو پناه می بریم از آزمایش های گمراه کننده مثل این که شاگردی معلمش نمی تواند بگوید امتحان نگیر ولی می تواند بگوید آقا سخت نگیر سوال آسانتر میدهم منظور این است که پناهندگی نوعی دعا هست و اونجا که فرمود پناهنده کن در تمام امور خودت را به خدا و بعد ما جلسه قبل گفتیم که پناهندگی به خدا یعنی پناهندگی به اهل البیت،پناهندگی به دستورات خدای متعال این پناهنده شدن دلی و در مقام دعا این نوعی دعاست، حالا در دعا کردن فرمود خالص خودت را پناهنده کن به خدا، خالص دعا کن، خوب بعد به چه دلیل ما می گوییم منظور از این اخلص فی المسأله اینجا اخلاص در مقام دعاست، خود کلمه مسئله سوال است گدایی کردن و دعا کردن ذیلش هم توضیح می دهد فان بیده العطا و الحرمان فقط در دست خدا عطا و محروم کردن هست خدا بخواهد عطا می کند خدا نخواهد محروم می کند اگر خدا نخواهد همه عالم بخواهد نمی شود اگر خدا بخواهد همه نخواهند می شود، پس این در مقام دعا کردن اخلاص داشته باش در گفتند صبح ها این آیه را بخوانید قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ المُلكِ تُؤتِي المُلكَ مَن تَشاءُ را به هر کس بخواهی می دهی وَتَنزِعُ المُلكَ از هر کس بخواهی ملک ات را می گیری وَتُعِزُّ مَن تَشاءُ هر کس را بخواهی عزیز می کنی مِمَّن تَشاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشاءُ ۖ هر کس را که بخواهی ذلیل می کنی بِيَدِكَ الخَيرُ ۖ إِنَّكَ عَلىٰ كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ (آل عمران، 26) تمام خوبی ها فقط در دست توست فقط نزدیک بر هر چیزی تعادل و لذا در دعاها داریم که بگویید و بیدک لا بید غیرک خدایا فقط در دست توست در دست غیر تو نیست زیادتی افزایش وجودی من و افزایش نعمت های من نقص من و نفع من و ضرر من اگر کسی این اعتقاد را داشته باشد در دعا کردن خالص است حالا خلوص در دعا یعنی چی؟ که می گویند در دعا کردن خالص باشید جوابش این است موقعی که دارید دعا می کنید قطع امید از همه چیز و همه کس داشته باش، بدان خدا نخواهد نمی شود، یک وقت ما دعا می کنیم اما دلمان خوش است به این و اون هم هست نه فرض کن در دریا هستی، و کشتی دارد غرق می شود و  تو  هم داری غرق می شوی هیچ سببی نیست اونجا چطور دعا می کنی؟ از ته دل و از صمیم دل به هیچ کس امید نداری همیشه دعا که می کنی امید به هیچ کس نداشته باش حالا امید نداشته باش که مثلا این آقا کار ما را راه بیاندازد چرا ولی می دانیم اگر خدا نخواهد نمی شود اگر خدا نخواهد نمی شود فرض کن تمام درها به رویت بسته است اینطوری دعا کن، و واقعا خیلی وقتها ما دعا می کنیم اما در دعا یک حسی را همیشه نداریم
ملایی:  که اگر خدا بخواهد می شود و اگر خدا نخواهد نمی شود
حجت الاسلام نظافت:  این توجه نیست یا این اضطرار را نداریم که تمام درها را به روی خودمان بسته ببینیم و لذا دعاها خیلی وقتها از روی زبان است از ته دل نیست مثل کسی دعا کن که همه به او پشت کردند همه درها به رویش بسته است همه راهها به رویش بسته است جز خدای متعال، که فرمود مثل کسی که دارد در کشتی فی الفور در جلسه گذشته گفتیم دعوا الله مخلصین له الدین رمز این که خدا می گوید مشرکین در دریا مشرک هستند اما مخلص هستند چون اونجا بت ها شکسته و همه سبب ها از دست رفته حالا ما چه در دریا باشیم و چه در خشکی و سلامتی و بیماری باشیم اگر می خواهیم دعایمان دعای درست و درمانی باشد بایستی امیدمان از همه قطع بشود که از آنهایی نشویم که فلما نجاهم الی البر خدا که اونها را نجات دادند اومدند سمت خشکی خدا را فراموش کردند و مشرک شدند، خوب این هم یک مطلب.
پس اخلاص در دعا در دعا کردن خالص باش یعنی لا تدعواه مع الله احدا در کنار خدا هیچ کسی را خطاب نکنید هیچ کسی را شریک خدا قرار نده ممکن است کسی سو ال بکند ما که می گوییم یا علی ابن موسی الرضا ما که می گوییم یا صاحب الزمان الغوث الأمان این پس چی می شود خدا هم که در قرآن فرموده است  تَدْعُوا مَعَ اللهِ أَحَدا (جن، 18) و این همان اشکالی که وهابیت می کنند و نمی فهمند و وهابیت هم به ماتهمت شرک می زنند این تهمت است یا می فهمند و خودشان را به نفهمی می زنند یا نمی فهمند چرا؟ چون قرآن گفته در کنار خدا هیچ کسی را نخواند، اما نگفته در طول خدا، ما نمی گوییم که اهل البیت هم عرض خدا هستند ما می گوییم امام رضا بنده خداست، امام زمان بنده خداست، پیامبر بنده خداست، خدا نخواهد امام رضا هیچ کاری از دستش بر نمی آید ما می گوییم امام رضا هر چه دارد از خداست، امام رضا علیه آلاف التحیۀ و الثناء مظهر مهر خداست بدون اذن خدا کاری نمی کند در طول اوست،
ملایی: واسطه در خانه خداست
حجت الاسلام نظافت:  این نور افکن هایی که اینجا هست اینها نور دارد هم دارد و هم ندارد اگر من توجه بکنم که این نور دارد من مشرک هستم؟ من مشرک نیستم این نور دارد اگر گفتم این مستقل است مشرک هستم ولی می گویم این نورش از اون نیروگاه برق است این منافاتی ندارد، هم به این نور توجه کرده و هم به نیروگاه توجه کردند حالا در مثال مناقشه نیست این نور عرض شود این می شود مثلا امام رضا علیه السلام اون نیروگاه می شود خدای متعال منبع اصلی خداست، بنابراین لا تدعوا مع الله احدا معنایش همین است و لذا هیچ اشکالی ندارد شما رفتید حرم امام رضا علیه السلام خدایا به حق علی ابن موسی الرضا کار من را راه بنداز این دعا کردن خوب است نگویید خدایا به حق علی ابن موسی الرضا بگویید خدایا کار ما را راه بنداز اگر موقعی که می گویید یا امام رضا کار ما را راه بنداز و گره از کار من باز کن اعتقاد دارید امام رضا بنده خداست و مستقل نیست در این عالم این مستقیماً یا علی ابن موسی الرضا گفتن شرک نیست
ملایی:  چون او را بنده خدا می دانیم.
حجت الاسلام نظافت:  سببی از اسباب الهی می دانیم و امام رضا را هم عرض خدا نمی دانیم و لذا به ما یاد دادند وقتی زیارت جامعه کبیره می خواهیم بخوانیم مقامات بلند اهل البیت و فوق تصور ما را بگوییم گفتند اولش صد بار بگویید الله اکبر الله اکبر الله اکبر! خدا از همه کس و از همه چیز بزرگتر است فوق تصور ماست خدای متعال حتی اون طوری که باید ما نمی توانیم خدا را وصف بکنیم الله اکبر من ان یوصف بنابراین عرض شود دعای خالص این است که از اسباب استفاده بکنیم ولی اسباب را همه کاره ندانیم و مستقل ندانیم و این سخت است که ما هم از سبب استفاده کنیم و هم در متن سبب خدا را فراموش نکنیم، الان من قدرت دارم کلید بندازم باز می شود، خیلی وقتها این سبب ها بت ما می شود این آب هست و این آب می دانم بخورم تشنگی ما را برطرف می کند توحید یعنی اینکه تا خدا نخواهد تشنگی برطرف نمی شود و لذا خیلی ها هستند بیماری هایی می گیرند که هر چی آب می خورند عطش شان برطرف نمی شود این توجه بسیار مهم است که تمرین توحیدی می خواهد و توجه می خواهد که هیچ کس به هیچ سببی مستقل نیست و عبرت هم باید بگیریم خیلی وقتها سبب ها خیلی وقتها سبب ها از کار می افتد، سبب ها نتیجه نمی دهد همه شرایط فراهم است نمی شود بسیاری از افراد بودند درس هایشان را خوب خواندند بهترین استادها را داشتند می گفتند دیگر ما توی کنکور می شویم نفر اول، صبح کنکور مریض شدند و سردرد گرفتند، می گفتند ما پدری داریم و ماشین داریم آ!! با سرعت می رویم در ترافیک گیر کردند ناخواسته مشکل پیش اومد جلسه گذشته عرض کردیم دنیا دنیای نا امنی هاست پس ما فکر نکنیم پول داریم همه چیز درست می شود تا خدا  نخواهد نمی شود و خدای متعال مکرر در مکرر به ما نشان می دهد که این عالم تکیه گاه خوبی نیست از این اسباب و از این عالم استفاده کنید ولی مواظب باشید اینها بت شما نشوند. در قرآن داریم لا تقولن لشیءٍ انی فاعلٍ ذلک غداً الا ان یشاء الله مبادا بگویید فردا این کار را انجام می دهم اصلا آقای ملایی می گوید فردا بیا، میام حتما میام اینطوری نگو اگر خدا بخواهد می آیم انشاء الله را بگو همیشه یک استثنایی بگذار، اگر می خواهی کارت و حاجت ات روا شود اینطوری توی نهج البلاغه امیر المومنین در نامه 45 هست که حضرت قسم می خواهند بخورند که من حتماً اینطوری زندگی می کنم قسم شان هم سر این است که اون چیزهایی که می خواهند بگویند حتما می خواهند بگویند من نفس ام را ریاضت می دهم نفسم را ریاضت می دهم چطور ریاضت می دهم؟ اگر نان خالی گیرش آمد گله نداشته باشد و خوشحال باشد به نمک قانع باشد بعد فرمود ولی یک استثنا حضرت زد. اگر خدا بخواهد از تصنیفی ها به مشیت الله، یعنی حتی در امور مقدس باز هم انشاالله را می گویند استثنا می زدند یعنی همیشه حواسشان جمع بود، یک لحظه از خدا غافل نباشد و ما خیلی وقت ها چون خدا دوستمان دارد رمز شکستمان همین فراموشی خداست. یعنی گفتیم حتما این کار را می کنیم، خدا هم دید ما فراموشش کردیم و این به ضرر دنیا و آخرت ماست، نگذاشت ما به آن هدفمان برسیم.
ملایی: که متوجه بشویم بعدا، گیر کار کجا بوده است.
حجت الاسلام نظافت: آفرین، آفرین، چرا؟ چون اگه حالا حاجت دنیایی برآورده بشود، خدا را فراموش بکنیم آخرت و ابدیت را از دست می دهیم و لذا امیرالمومنین سلام الله علیه فرمودند: «عرفت الله سبحانه بفسخ العزائم» یعنی آن وقت هایی که تصمیم جدی، تصمیم امیرالمومنین مثل من و شما نیست. ما خیلی وقت ها شب تصمیم محکم می گیریم صبح چون خوابمان می آید اجرا نمی کنیم. مکرر شده است آدم دوست داشته است برای نماز شب بلند شودريال بعد خوابش می آید بلند نشده است، درست.
ملایی:  بله،
حجت الاسلام نظافت:  ولی امیرالمومنین اراده شان جدی است، نشد. فرمود: «عرفت الله بفسخ العزائم»یاد دادند وقتی شکست خوردیم بدانیم خدا آمد بین قدرت ما، بین نیت ما و آن هدف فاصله شد تا ما او را ببینیم، فرمود: «أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ» (سوره انفال، 24)، ولی این را نمی فهمیم که ما داریم با نور خدا حرف می زنیم، ما داریم با قدرت خدا دستمان را تکان می دهیم، این را نمی فهمیم. برای اینکه بفهمیم خدا چیکار می کند؟ خدا حائل می شود، این حائل بودن همیشگی خدا بین ما و قلب خود ما که درک ما از خودمان با نور خداست، خدا یک کاری کرده است ما از خودمان درک داریم. خدا یک کار کرده است که ما خودمان دوست داریم، این را نمی فهمیم برای اینکه بفهمیم خدا چیکار می کند؟ خدا می آید گاهی مانع رسیدن به هدف می شود، مثل اینکه فرض بفرمایید این نورافکن هرچه بال بال می زند می گوید آقا من هستم نمی فهمیم، خب پس من هم قطع می کنم تا متوجه بشوید من هستم،  فلذا رمز شکست ها این جوری است. اگر شکست خوردیم بررسی کنیم این علت شکست چی است؟ گاهی علت شکست فراموشی خداست. خدا برای کفار این کار را نمی کند. مومن را چون دوست دارد خدا گوش مالی می دهد، اگر مومن هستیم و دیدیم نشد همه مقدمات هم فراهم باید می شد ولی نشد، بررسی کنیم ببینیم علت شکست چیست؟ احتمالا از همان مواردی است که بسم الله نگفتیم، احتمالا از همان مواردی است که انشا الله نگفتیم و مغرور جوانی و تدبیر و عقل و هوش و حافظه و این چیزها شدیم و خدا یک کاری کرد تا ما توبه کنیم تا گرفتار شرک نشویم. این هم در رابطه با ان شا الله، خلاصه توحید واقعی این است که از اسباب استفاده بکنید و از اسباب بت تو نشود. عدم استفاده از اسباب خلاف توحید است. ممکن است یک کسی بگوید، آقا من چون خدا را خیلی قبول دارم و می دانم جز خدا هیچ کس کاره ای نیست، هیچ چیز کاره ای نیست پس من دارو مصرف نمی کنم، می گویم خدا خودت شفا بده، خلاف توحید است. آن خدایی که قبول داری گفته است دارو مصرف کن، دارو مصرف کن و دارو خدا نباشد.
ملایی: بله،
حجت الاسلام نظافت:  همان خدا گفته است شاگردی کن در برابر معلم، خدایا همه کاره تو هستی. من دعا می خوانم تو من را باسواد کن.
ملایی:  خب، نمی شود.
حجت الاسلام نظافت:  نمی شود، و خلاف توحید هم هست. همان خدا گفته است مسیرش این است. در برابر معلم زانو بزن، شاگردی بکن، ولی معلم خدای تو نشود. بگو خدا این را بر سر راه من قرار داد. این لطافتش این است
ملایی: اعتقادمان باشد که مسبب الاسباب از مسیر این اسباب خودش کار راه می اندازد.
حجت الاسلام نظافت:  شرک آن است از اسباب استفاده کنید، اسباب را خدا بدانید. این شرک است و شرک دیگر آن طرف چه  چیزی است؟بگویید من نمی خواهم از اسباب استفاده کنم. آن هم شرک است و باید به حرف خدا کند، خدا دوست دارد از این طریق تو را نجات بدهد، از این طریق به تو علم بدهد، از این طریق به تو رزق بدهد. تو از سبب استفاده کن منتها آن سبب بت نشود. می گویند که حضرت موسی حضرت موسی علی نبی و ان قاله علی السلام مریض شده بودند و دارو استفاده نمی کردند، که خدا شفا می دهد. خدا وحی کرد: موسی شفاهت نمی دهم تا دارو استفاده کنی تا دارو استفاده کنی، این جوری است دیگر پیامبر هستی، مستجاب الدعوه هستی، ولی خدا دوست ندارد توی پیامبر الگوی عدم استفاده از اسباب بشوی، این جوری است خدای متعال می گوید از سبب استفاده کن و هر چیزی سبب دارد، هر چیزی سبب دارد. البته مومن اگر سبب بود از سبب استفاده می کند و نشان اینکه سبب بتش نشده است این است که بسم الله می گوید، سبب دارد. یک کلیپ دیدم برای همین عملیات وعده صادق، فرمانده های خوبی داریم، قدر این ها را بدانیم، موشک دارند، می دانند که این موشک می خورد دعای توسل می خوانند. مغرور نیستند، خیلی خوب است. « وَما رَمَيتَ إِذ رَمَيتَ وَلكِنَّ اللَّهَ رَمى» (سوره انفال، آیه 17) چقدر خوب است، چقدر خوب است یک معلمی کارش را با بسم الله شروع می کند. یک عرض شود، دانش آموزی می خواهد امتحان بدهد با بسم الله، هوشش خوب است، حافظه اش خوب است ولی می داند اگه خدا نخواهد نمی شود، چقدر خوب است آدم خودش را گم نکند. مغرور ثروتش نشود، همیشه بسم الله را بگوید. بنابراین از اسباب استفاده کنیم و اسباب بت ما نشود و دو طرفش می شود شرک، دو طرفش اشکال دارد، سبب بتت بشود اشکال دارد و برای اینکه بت نشود بگوییم می خواهم از سبب استفاده نکنم، آن هم شرک است، که چرا؟ چون تو خواستی یک مسیر دیگری طراحی بکنی، یک کار دیگری بکنی. چون خدا گفته است از اسباب استفاده کن، یک تذکر. خدا سبب شرعی را دوست دارد استفاده کنیم، سبب غیر شرعی هم هست، حلال هست، حرام هست، می توانند آدم ها رزقشان، رزق از طریق سبب به دست می آید. سبب شرعی اش چه چیزی است؟ ما معامله می کنیم، قرارداد می بندیم، کاری انجام می دهیم؛ این ها سببش است دیگر، کشاورزی می کنیم، دامداری می کنیم، هر کسی یک کاری انجام می دهد، این سبب شرعی است ولی گاهی طرف از دزدی پول در می آورد، این سبب غیر شرعی است، سبب بود سبب غیر شرعی است. می گویند امیرالمومنین سلام الله علیه می خواستند وارد مسجد بشوند و اسبشان را به یک نفری سپردند، رفتن داخل و کارشان تمام شد آمدند و دیدند اسب است و دهنه‌ی اسب نیست. به غلامشان گفتند که این بیست درهم را بگیر، حالا هر مقدار بوده است برو بازار دهنه را بخر، رفت و خرید آورد، آقا نگاه کردند و گفتند این دهنه‌ی اسب خودمان است. این دزدیده این دهنه را، برده فروخته، حضرت فرمودند: من نیتم این بود از مسجد که آمدم بهش بیست درهم بدهم، روزیش را حرام کرد یعنی از سبب غیر شرعی استفاده کرد، از اسباب استفاده کنیم ولی اسباب شرعی. می خواهیم به سرعت برویم که برسیم، سرعت مطمئنه. از چراغ قرمز رد نمی شویم، اشکال دارد سرعت دارید دیگر ولی سرعتی که طبق قانون است. این مثال است، از ورود ممنوع هم می توانی بروی به مقصد برسی و از راهی هم که ورود ممنوع است، از ورود ممنوع نیست هم می توانی بروی. فرق امیرالمومنین و معاویه همین بود. معاویه از هر راهی می خواست به مقصدش برسد. امیرالمومنین فرمود: نه، فقط از آن راهی که خدا گفته است و لذا بعضی ها درست نمی فهمیدند چون معاویه از هر راهی می رفت از اسباب غیر شرعی هم استفاده می کرد و چه بسا از امیرالمومنین به حسب ظاهر جلو می زد، می گفتند معاویه زرنگ است، معاویه سیاست مدار است. حضرت فرمودند: « وَاللّهِ ما مُعاوِيَةُ بِاَدْهى مِنّى» معاویه زرنگ تر و سیاست مدار تر نیست، او اهل فسق و فجور است و از اسباب غیر شرعی استفاده می کند. اگر مکروه نبود یعنی اگر خدا دوست ندارد سبب غیر شرعی را، اگر مکروه نبود خیانت و فسق و فجور آن وقت می‌دیدید به این معنا من از همه سیاست مدارتر هستم. یک جایی حضرت فرمود من مانعی دارم به نام امر خدا، می خواهم در چارچوب حرکت بکنم. پس از اسباب استفاده کنیم آن هم اسباب شرعی و حلال. در روایت داریم هر کس حاجت می خواهد در هر زمینه ای از خدا بخواهد، حتی نمکش را، حتی بند کفشش را، خب ممکن است بگوییم که این چیزها که دم دست است خودمان استفاده می کنیم ولی آن کسی که با معرفت و موحد است می داند اگر خدا نخواهد نمی شود و اگر هم بشود من با این حاجت رسیدن آخرت هم آباد نشده است. مومن می خواهد با یک تیر، دو نشان بزند، هم مشکل دنیایی اش حل بشود و هم آخرت را بدست بیاورد. فرق مومن و کافر این است. الان کفار هم دارند زندگیشان را می کنند، حاجت هایشان برآورده می شود ولی وقتی که از این دنیا می روند دستشان خالی است. در همین دنیا داخل مشکلات کلی اضطراب دارند. شما اثر ایمان را ببینید مردم غزه را، الله اکبر الله اکبر،
ملایی:  نمونه های کامل،
حجت الاسلام نظافت: ایمان چقدر به انسان استقامت می دهد، چقدر امیدوار هستند، این اثر ایمان است. بنابراین مومن هم مشکلش حل می شود و هم روحش رشد می کند و هم آخرتش آباد می شود و حالا این نکته قشنگ، این آیه را همه شنیدیم، وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لایحْتَسِبُ (سوره طلاق، آیه 3) چرا فرمود از آنجایی که گمان نمی کند خدا روزی را می دهد برای آدم باتقوا؟ چرا از آن جایی که گمان می کنیم خدا روزی نمی دهد؟ ایشالا ما اگر با تقوا باشیم خدا فرموده است از آنجایی که گمان نمی کنید خدا روزی می دهد. خب چرا از آن جاهایی که ما گمان می کنیم خدا روزی ندهد؟ جوابش این است، وقتی که ما گمان می کنیم یک جایی را، این می شود امید ما،آن می شود بت ما، دل می بندیم، خدا عمدا از آنجا نمی دهد. وقتی که از آنجاها همه درها بسته می شود، ناامید می شویم، خدا از آنجایی که گمان نمی کند می دهد تا با یک تیر دو نشان بخورد، هم مشکل دنیاییمان برطرف بشود، هم امیدم از غیر خدا قطع بشود. هم حاجت برآورده بشود.
ملایی: رحمت خدا را بفهمد.
حجت الاسلام نظافت: و در داستان حضرت موسی که این جلسه یا جلسه قبل عرض کردیم خدا می توانست مشکل مادر موسی را بلافاصله حل بکند ولی خدای متعال گفت بچه ات را بنداز تو دریا، امیدت از همه قطع، دقت می کنید، بعد خدا به وعده‌اش عمل کرد، به مادر موسی گفت: ما بچه‌ات را بهت بر می گردانیم. بعد بچه را که برگرداند، فرمود: « و وددنا الی امنی» برگرداندیم تا چشمش روشن بشود. دیگر غصه نخورد، بعد فرمود تا یقین کند، تا علم پیدا کند. وعده خدا حق است مگه مادر موس علم نداشت به وعده خدا، علم داشت ولی نه به این اندازه. حالا که اعتماد کرد مزدش این است هم مشکل دنیایش برطرف کرد، بچه آمد تو آغوش مادر، غصه ها برطرف شد و هم ایمانش قوی شد. ایمان درجه درجه است. وقتی که با تقوا می شویم خدا می پیچاند ما را، خب امیدمان از جاهای دیگر قطع می شود، بعد که در باز می شود ایمان قوی می شود. «إِن تَنصُرُواْ ٱللَّهَ يَنصُركُم»، همان اول نصرت خدا نمی آید، چرا؟ چون اگر همان اول بیاید بعد ایمان ما افزوده نمی شود، گفت تو که می خواهی گره باز کنی، چرا امروز و فردا می کنی؟ امروز و فردای خدا هدف این است که ما آدم بشویم، ما رشد کنیم، فقط شکممان سیر نشود، روحمان هم سیراب بشود، روحمان هم سرشار بشود. گاهی شده می روند خواستگاری، از همان بچگی بعضی ها  را نشان می کنند، می گویند این دختر بزرگ بشود به درد پسر ما می خورد، بعد بزرگ می شوند می بینند نشد. این جا می روند آنجا می روند نشد. بعد می بینید که از آن جایی که فکر نمی کردند شد. ازدواج هم رزق است. امیدمان فقط به خدا باشد. من مکرر، چون دیگر بالاخره با جوان ها زیاد سر و کار داریم. گاهی هم خیلی درد و دل می کنند که ما فلان جا رفتیم به ما خلاصه جواب رد دادند، چرا جواب رد دادند؟ گفتند تو چیکاره هستی؟ گفتم طلبه هستم، گفتند طلبگی مگه شغل است. هیچی مردم بعضی ها متاسفانه بی اعتماد شدند به خدای متعال، حتما باید پول آماده ای باشد حتما باید امکانات آماده ای باشد و نمی دانم چه زندگی هایی با همین امکانات آماده و با مهریه های بالا و بعد عاقبتی نداشت، باید به خدا اعتماد بکنیم و چه زندگی هایی را این پدر دخترا اعتماد کردند به خدا، دیدند بابا این جوان مومن و با اخلاق است، غیرت کار هم دارد، اعتماد کردند و خدا این داماد را عزیز کرد. چقدر مهم است اعتماد به خدا. آن وقت حالا این طلبه ها گاهی درد و دل می کنند، می گویند غصه نخور، صبر کن و بعد داستان خودم را می گویم، ما هم خیلی جاها رفتیم، نشد، ندادند بهمان یا ما نخواستیم ولی خدا به موقع، خدا کارش را بلد است. داریم آزمایش می شویم، « وَ عَسَی أنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُم» (سوره بقره، 216) وقتی نه می شنویم، کراهت دارد دیگر، نه.
ملایی:  بله، ناراحت می شویم.
حجت الاسلام نظافت:  ناامید نباش. امیدت را از خدا از دست نده. عالم دست خداست. خدا مهر تو را در دل یک نفر می اندازد، همچنان که مهر موسی را در دل فرعون انداخت. همچنان که مهر موسی را در دل حضرت شعیب انداخت، موسی در به در و فقیر و گرسنه و غریب، به خاطر خدا، به دختران شعیب که نمی دانستند دختر پیامبر خدا هستند، کمک کرد با اینکه از نظر بدنی ضعیف بود. بعد قرآن می فرماید: آمد در سایه ایستاد، گفت: « رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ» (سوره قصص، 24) خدایا محتاج یک قرص نان هستم. امیرالمومنین در نهج البلاغه تفسیر کردند این آیه را،فرمود: « و اللهِ ما سأله الّا خبزا» موسی که گفت خدایا محتاج خیرم که بفرستی، منظورش از کلمه خیر نان بود انقدر گرسنه بود، بعد دعایش که تمام شد. یک وقتی یکی از این دختر خانوم ها دارد می آید با ادب هم دارد می آید، راه رفتنش با حیا و مودبانه است. آمد به موسی گفت پدرم تو را کار دارد، می خواهد مزد خدمتی که کردی بهت بدهد. گره باز شد. آمد نزد حضرت شعیب، غصه هایش را گفت داستان را گفت. حضرت شعیب فرمود: تو نجات پیدا کردی، اینجا فرعون تسلطی ندارد. خود حضرت شعیب یکی از دخترها به بابایش گفت، بابا این جوان  را نگهش دار، این کارگر خوبی است، دید هم با قدرت و هم توانمند است. شاید هم می خواسته بگوید شوهر خوبی است و رویش نشده است، چون دخترها با حیا هستند. حضرت شعب خودش گفت می خواهم یکی از دخترهایم را به عقد تو در بیارم، بعد آنجا ایستاد و هم شغل و هم همسر و بعد هم مسکن و بعد هم که دیگر خدا گفت هر کسی بیاید شهر خودش، شد پیامبر، گیر کرده بود وسط بیابان، شب و هوای سرد و از دور آتش دید به خانواده اش گفت این جا مکث کنید. من یک آتشی را دیدم یا می روم برایتان خبر می آورم یا آتشی می آورم گرم بشوید. در اوج ناامیدی در بیابون، شب، هوای سرد، خانواده هستند رفت و یک وقت صدا شنید، یا موسی « إِنِّي‌ أَنَا رَبُّك‌َ» (سوره طه، 12) من هستم پرودگارت. « فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ» (سوره طه، 12)، کفش هایت را در بیار، یعنی دل بکن، یعنی خانواده ات را به ما بسپار. منم پروردگارت. چقدر آن لحظه موسی لذت برد، چه لحظه شیرینی بود. بعد در روایت داریم وقتی ناامید هستی اتفاقا بیشتر امیدوار باش. وقتی درها بسته است، بدون خدا می خواهد حاجتت را بدهد. ناامید نباش. «كُن لِما لا تَرجُو أرجى» آن وقت است که در ناامیدی امیدوارتر باش. فرمود: بلا یک حدی دارد، وقتی به نهایت می رسد گشایش ایجاد می شود. وقتی دیگر طاقت طاق می شود، وقتی دیگر هیچ توانی نداری، همه سبب ها از دست رفته است. آن وقت مثال زد برای این عبارت، «كُن لِما لا تَرجُو أرجى»وقتی امید نداری امیدوارتر باش. فرمود: موسی با ناامیدی رفت آتش بیاورد، پیامبر برگشت. فوق تصورش، خدا بخواهد همه‌ی گره ها باز می شود. خدا کند که این مطالب را گوینده و شنونده با عمق جان درک کنند. بنابراین فرمود: موسی از من بخواه، «يا موسى ، سَلْني كلَّ ما تَحتاجُ إلَيهِ ، حتّى عَلَفَ شاتِكَ» فرمود از من بخواه حتی علف گوسفند را، از من بخواه نمک غذایت را هم از من بخواه. به ما یاد دادند در مناجات شعبانیه بگوییم «فَمَنْ ذَا الَّذی یَرْزُقُنی»خدایا اگر تو من را محروم کنی، چه کسی می خواهد به من روزی بدهد. نگوییم آقا ما استخدام شدیم هر ماه حقوق هست، خدا بخواهد بلد است اسباب را بهم بزند. اگه به هم نمی زند عرض شود دارد به ما رحم می کند ولی حیف است که ما بتمان بشود، مشتری ما، نمی دانم بگوییم فلانی را ما تو فلان اداره داریم، تو فلان بیمارستان، فوق تخصص رفیق ماست. خیلی ها داشتند و نشد. آن هایی هم که شد خدای متعال نخواست به این معرفت بدهد، یعنی آمادگیش را نداشت. یک آدمی است که خدا می گوید بگذار در همین جهالت بماند، «الهی ان حرمتنی فمن ذا الّذی یرزقنی و ان خذلتنی» اگر تو من را خوار کنی، اگر تو من را کمک نکنی، «فَمَنْ ذَا الَّذی یَرْزُقُنی» چه کسی است که من را یاری کند.خب از این بحث هم بگذریم. پس حضرت فرمود در دعا کردن خالص باش، خودت را پناهنده به خدای متعال بکن و همه چیز در دست اوست. عبارت بعدی این است، «عکسل الاستخاره» بحث معروف استخاره، فرمود: زیاد استخاره بکن. حالا زیاد استخاره بکن این نکته دارد؛ آیا منظور این است که سر هر دو راهی که قرار گرفتی یک تسبیح دستت بگیر طبق دستور که تو روایت آمده است،
ملایی:  خوب و بد برو جلو تا ببینی چه می شود.
حجت الاسلام نظافت: این کار را بکن یا سر هر دو راهی که قرار گرفتی، آره یا خودت قرآن باز کن یا به یک عالمی بگو، منظور این است؟ نه منظور این نیست. استخاره طلب الخیر، یعنی زیاد از خدا طلب خیر بکن. بحث، بحث دعا بود و عبارات یادمان نرود. بحث دعا بود. گفت در دعا کردن خالص باش. حالا تو دعا کردن از خدا چه بخواهیم؟ بهترین حاجت خیر است. یادتان است در ماه رجب، «أَعْطِنِي بِمَسْأَلَتِي إِيَّاكَ جَمِيعَ خَيْرِ الدُّنْيَا وَ جَمِيعَ خَيْرِ الْآخِرَةِ» بهترین حاجت خیر است. اگر هم می گوییم خدایا مثلا این اتفاق بیفتد باید بگوییم اگه خیر ماست. این همسر را می خواهم اگه خیر من است. همه‌اش مقید به خیر است. خیر یک عنوان کلی هر چیزی را که خدا دوست دارد، چه در امور دنیوی چه در امور اخروی می شود خیر. هر چیزی که مایه سعادت ماست می شود خیر. فرمود: زیاد استخاره کن،
ملایی:  طلب خیر کن.
حجت الاسلام نظافت: بنابراین باید بگوییم خدایا خیر را به ذهنم برسان، این می شود استخاره یعنی باید فکر کنم خدای خیر را به ذهنم برسان. یا خیر را برای من مقدر کن یا رفتیم مشورت بگیریم، می گوییم خدایا به ذهن مشاور خیر جاری کن، خیر برسان، به زبانش خیر جاری کن یا رفتیم پیش دکتر، درست؛ می گوییم خدایا خیر ما را به زبان این جاری کن، به ذهن این برسان. در همه‌ی زمینه ها، یا در اکثر استخاره ها می گوییم توفیق عمل به خیر را، گاهی می فهمیم خیر است ولی عمل نمی کنیم. اکثر استخاره یعنی طلب خیر کن، یعنی خودت را توفیق بده به عمل خیر را. یک دعایی است در صحیفه سجادیه، دعای سی و سه مربوطه به استخاره،
ملایی: یکی دو دقیقه تا قبل از بخش بعدی‌مان به نظرم این را،
حجت الاسلام نظافت: بله، همین را می گویم تمام. فرمود بگو: «للَّهُم إِني أَسْتَخِيرُكَ بعِلْمِكَ» خدایا از تو طلب خیر می کنم، علم بی نهایت تو، من که آگاهی ندارم، من که احاطه ندارم ولی از تو طلب خیر می کنم یعنی یک جوری خیر را به ذهن من و به ذهن اطرافیان من برسان و یک جور خیر را سر راه من قرار بده. اسبابش را دیگر تو بلدی، من نمی دانم چگونه، بعد فرمود: « فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَاقْضِ لی بِالْخِیَرَةِ» خدایا خیر را برای من برآورده کن، « وَأَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ الِاخْتِيَارِ» به ما الهام کن بفهمیم چه چیزی را باید انتخاب کنیم اختیار یعنی انتخاب آن خیر، گاهی وقت ها انتخاب های ما غلط است. نیاز داریم که خدا کمک کند بفهمیم خیر این طرف است یا آن طرف. این تصمیم است یا آن تصمیم. « وَاجْعَلْ ذلِكَ ذَرِيعَةً إِلَی الرِّضَا بِـما قَضَيْتَ لَنا» فرمود این را وسیله رسیدن به رضایتی که تو برای ما مقدر کردی قرار بده و الی آخرش، که دیگر آخرش داریم « وَلا تَسُمْنَا عَجْزَ الْمَعْرِفَةِ عَمّا تَخَیَّرْتَ» خدایا ما را مبتلا نکن عاجز باشیم از شناخت آن چیزی که تو برای ما انتخاب کردی یعنی ما یک تصمیمی بگیریم که تو هم آن تصمیم را دوست داری پس استخاره به معنای طلب خیر است، طلب خیر از خداوند حالا این دیگر می ماند برای جلسه بعد، هر دعایی یک فرمولی دارد، وقتی می گوییم خدای خیر مقدر کن، مقدر می شود، فرمولاش را اجرا کن مقدر می شود مثل اینکه می گویید خدایا من را شفا بده. خب این شفا و یک فرمولی دارد، فرمولش این است که دارو را مصرف کن. از این راهی که خدا دوست دارد برو.
ملایی: این می رود برای هفته آینده، خیلی عالی و تا این جای کار خیلی متشکرم. باز هم هستیم خدمتتان. دو تا مطلب را بگویم و بعد برویم سراغ قرآن کریم، مطلب اول که قربانی اول ماه ذی القعده مشارکت بفرمایید از طریق کانال های ما در پیام رسان های ایرانی، سایت برنامه و در نهایت از طریق پیامک به بیست هزار سیصد و سه.
نکته دوم این روزها و شب ها فرزندان امام موسی کاظم علیه السلام را هر جای ایران در شهرمان، در روستایمان، در مسیرهای بین شهریمان زیارت می کنیم همه‌ی سمت خدایی ها همدیگر را یاد کنیم کنیم و مطلب بعد اینکه تلاوت قرآن امروز را تقدیم کنیم به امام کاظم علیه السلام و فرزندانشان، صفحه شصت و نه، سوره مبارکه آل عمران، آیات صد و چهل و نه تا صد و پنجاه و سه. اللهم صل علی محمد و آل محمد.
صفحه69 قرآن کریم
اللهم صل علی محمد و آل محمد، اللهم صل علی محمد و آل محمد.
خیلی متشکرم از توجهتان به ادامه برنامه سمت خدا و این زمان باقی مانده با حاج آقای حجت الاسلام نظافت عزیز و بزرگوار در خدمت هستیم.
حجت الاسلام نظافت:  بله خدمتتان عرض کنم که چون این بحث استخاره ناقص ماند تکمیل بحث را دوست دارم که بینندگان عزیز حتما هفته آینده گوش بدهند. ما منظورمان این است که این استخاره با قرآن انجام نشود، منظورم آن نیست استخاره با تسبیح انجام نشود. مهم این است که اصل استخاره را بدانیم دعا است و بگوییم خدایا از تو طلب خیر می کنم و دو رکعت نماز استخاره بخوانیم و همیشه طلب خیر بکنیم و برای اینکه به یک جمع بندی برسیم یک دستوراتی دارد، زود نرویم سراغ استخاره با قرآن و تسبیح. آن هم سر جای خودش، ولی یک مراحلی دارد و تازه همان هم بدانیم معنایش چیست. معنای استخاره با تسبیح اگر می کنیم اولا جایگاهش کجاست، معنایش چیست. اگر با قرآن با تسبیح استخاره می گیریم بعد می گویند خوب است یا بد، معنایش چیست. آیا اگر مثلا می خواهیم بریم مسافرت استخاره بگیریم، اگر استخاره گرفتیم خوب آمد یعنی تصادف نمی شود، اگر استخاره گرفتیم برای معامله ای خوب آمد یعنی در این معامله ضرر نمی کنیم. بلافاصله باید استخاره بگیریم و جایگاهش کجا هست. این ها را انشاالله تفسیرش باشد برای جلسه آینده، ولی این مسلم است که ما همیشه از خدای متعال خیر را بخواهیم در به در به دنبال خیر باشیم و پناه ببریم به خدا از شر و بگوییم خدایا دفع شر کن.
ملایی: بله، بسیار عالی خیلی متشکرم آقای حجت الاسلام نظافت عزیز، خدا خیر دنیا و آخرت شما بدهد.
حجت الاسلام نظافت:  انشاالله. بهترین دعا.
ملایی:  خیلی ممنونم از شما.
حجت الاسلام نظافت:  این هم خیلی خوب است که برای یکدیگر بهترین دعا را داشته باشیم که هرکسی را می بینیم بگوییم که الهی خیر ببیتید.
ملایی:  ممنونم از شما حاج آقا حجت الاسلام نظافت. از شما بیننده ها و شنونده های گرامی هم متشکرم و تا سلامی دوباره در برنامه‌ی سمت خدا شما را به خدای بزرگ می‌سپاریم. التماس دعا، فق با خود کس کلام با من تدی شهید سلام مت متوسل متواتر مترادف کلمه علی من  
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏.