حجت الاسلام پناهیان: سلام بر شما همکاران عزیز مجدداً و سلام به همه بینندگان خوب انشاء الله که آثار نورانی ماه مبارک رمضان را همه دوستان ما حفظ کرده باشند و چیزهای خوبی که برای همه مون مقدر شده در شب های قدر و توی انباری توی اعتبارات برای ما نگه داشته اند، برویم آنها را خورده خورده بگیریم تخصیص اعتبار مثلا بشود، چون خیلی وقتها در آن دعاهای قشنگ و در آن لحظه های نورانی خیلی مقدرات برای ما در نظر می گیرند، بعد نمی رویم دریافت کنیم، مرجوعی می شود توی انبار می ماند، چون خداوند متعال چیزهایی که برای ما در نظر می گیرد بخشی اش را با تلاش باید به دست بیاوریم تو حساب ما هست، ولی باید مراجعه کنیم و فعالیت کنیم، بخشی از اموری که برایمان مقدر می شود با دعا و عبادت و خوب بودن و اینها می توانیم به دست بیاوریم انشاء الله بتوانیم از ثمرات استجابت دعای رمضان، رمضان عزیزی که گذشت خوب استفاده کنیم.
ملایی: انشاء الله این خیلی مهم است در آخرین روزهای ماه شوال المکرم هی برگردیم عقب و این پیشینه مان را نکته درستی است و کلیدی است که می فرمایید ماه رمضان اینطور نبود که ما فات مضی نخیر جریان دارد باید جریان داشته باشد و این خیلی ارزشمند است و متشکرم از حضورتان حاج آقای حجت الاسلام پناهیان آقا دین و نگرش صحیح به آن پیامدش تعریف درست از دین و عرض می کنم که یک چند جلسه ای هم چکش زدید و قشنگ مثل این قلمکارها دقیق مانعی به نام تحجر و خشک مغزی و بسیط بودن و جمود فکر باعث نشود که شما نگاه تان نادرست باشد یا تعریف تان از دین غلط باشد متحجرین اصلا چه ریختی هستند و چه شکلی هستند اینها را همه را فرمودید و خیلی هم بابتش از شما متشکرم هستیم دیگر وقتش نرسیده که برویم وارد بحث تعریف درست ازدین بشویم؟
حجت الاسلام پناهیان: بله بسم الله الرحمن الرحیم
در واقع درباره تحجر خیلی بیشتر از اینها باید صحبت کرد چون یکی از شاخصه های خوب دینداری کردن عبور از آسیب تحجر است آسیبی که هر کسی عالم و جاهل می توانند مواجه بشوند الناس اعداء ما جهلوا این خودش یکی از مطالبی است و روایاتی است که به تحجر اشاره می کند چون نمی داند دشمنش می شود نمی خواهد انگار بپذیرد یک جور دیگر تا حالا زندگی کرده نمی خواهد ذهنش را تغییر بدهد، من اگر بخواهم یک کمی به خلاصه ام بپردازم درباره بحث تحجر کشیده می شوم به اینکه تا آخر برنامه درمورد این موضوع صحبت کنم گرچه تحجر به کلمه ای که ما استعمال می کنیم صریحاً در آیات و روایات ذکر نشده باشد، جز تحجر قلب که تحجر معرفتی هم هست اما بسیاری از آیات و روایات اشاره به این موضوع دارند و واقعا دین بخشی از مأموریت خودش را از بین بردن تحجری که همیشه در معرضش هستیم و در معرض آسیبش هستیم می داند، یعنی انسان دیندار انسانی است که فکرش آزاد می شود این را باید ما جزء تلقی های صحیح از دین بدانیم، اما خوب حالا بعد از اینکه از این کلمه تحجر از این مانع تحجر عبور بکنیم، می خواهیم آزادانه بیاندیشیم که دین چیست، دین که قرآن برای آن آمده است رسولان الهی برای آن آمده اند و اولیاء خدا برای آن شهید شده اند، و این همه دشمنی ها با آن می شود، این چیست که این همه با آن دشمنی می شود دین چیست که خیلی ها از آن فراری هستند دین چیست که ما هنوز نتوانسته ایم بعد از 1400 سال لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ (توبه، 33) او را برتری بدهیم تفوق بدهیم بر همه ادیان دیگر.
تلقی صحیح از دین چی است ما در این گفتگو سعی می کنیم به این سمت حرکت کنیم که یک نگرش درستی از دین پیدا کند، نگرش و تلقی صحیح از یک موضوعی داشتن فقط با یکی دو تا عبارت درست نمی شود یعنی یک عبارتی جایی بنو یسند و ما بخوانیم و حفظ کنیم این نگرش انسان را شکل نمی دهد، ما یک مثالی اینجا با همدیگر زدیم درباره برداشتی که مردم مثلاً از نماز جمعه دارند که نماز جمعه مال سن بالاها است هیچ کجا هم ننوشته ولی این ته ذهن آدم وقتی که چسبید به مرور زمان دیگر کندنش به این سادگی ها نیست هر چی هم به آدم بگویند آدم قبول هم بکند ولی تلقی اش همان تلقی ای هست که در ذهنش شکل پیدا کرده.
خصوصاً برای کودکان و نوجوانان که ما باید چقدر مراقبت بکنیم اینها تلقی غلطی از دین پیدا نکنند که به این سادگی ها دیگر از ذهنشان جدا شدنی نیست، خوب حالا حرکت کنیم من جرأت نمی کنم بگویم که تلقی صحیح از دین این است نه حرکت کنیم به سمت یک تلقی صحیح، دین البته می دانیم با مفهوم ایمان فرق می کند دین با اخلاق فرق می کند، اینها مفاهیم مختلفی با معانی مختلف هستند دین، با مثلاً بخشی از دین که احکام هست متفاوت است، اگر چه در همه این مفاهیمی که عرض کردم به احکام نزدیک تر است، یا شریعت مثلاً، مجموعه ای از شریعت و آن چیزی که حالا به مسامحه بگوییم اخلاق و برنامه تربیتی به تعبیری بخواهیم بگوییم برنامه ای برای تذکیه حالا این عبارت هایی که ما نمی خواهیم الان سرش معطل شویم.
دین در یک تعریف کوتاه توسط علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه در تفسیر المیزان دین برنامه زندگی است، برنامه زندگی چطور برنامه ای برای زندگی؟ دو تا نکته را می خواهم در این زمینه عرض بکنم، یکی برنامه جویی، یا برنامه گریزی، که روحیه ای است در بین آدم ها، بعضی ها دنبال برنامه می گردند دوست دارند با برنامه زندگی کنند، آفرین به کسانی که اینها را تربیت کردند، بعضی ها کلاً برنامه گریز هستند.
ملایی: نظم بر نمی دارند خودمانی تر.
حجت الاسلام پناهیان: مثلا یک وجه برنامه نظم است و یک وجه اش استمرار است و یک وجهش حساب شده عمل کردن است، یک وجهش با محاسبه شما فرمودید اواخر مال شوال برگردیم به گذشته می شود محاسبه گذشته، برنامه یک مجموعه ای از بایدهاست که یک انسجامی درش هست، و زندگی ما را در بر می گیرد حتی تفریح هم در برنامه هست، لذت هم در برنامه هست، خوابیدن و خوردن بیکار بودن، لطیفه گفتن با رفقا مهم این است که برنامه ات چی است برای زندگی، برنامه یک وضعیتی است که کل زندگی انسان را در بر بگیرد نه اینکه انسان گاهی با برنامه زندگی کند، گاهی بی برنامه زندگی کند نه برنامه یکی از اجزائش هم خوشگذرانی هست ولی کسانی که بی برنامه زندگی می کنند آنها اصلا یک روحیات دیگری دارند خوشگذرانی شان هم خوشگذرانی نیست به سمتش حرکت می کنند ولی حتی بی برنامه سراغ خوشگذرانی ، سراغ آزاد بودن از برنامه هم بروید باز بهره کافی نخواهی برد وقتی می گوییم دین برنامه ای است برای زندگی اول باید ببینیم کی ها برنامه گریز هستند و کی ها برنامه پذیر هستند این یک بحث.
بحث دیگر این است که دین برنامه ای است برای زندگی، زندگی یعنی چی؟ اولاً زنده بودن، حالا خیلی ها می گویند که زنده بودن مهم نیست گیاه و حیوانات هم که زنده هستند.
حجت الاسلام پناهیان: حیات دارند زندگی مهم است معنای زندگی یعنی تو چگونه می خواهی از این حیات بهره ببری، این تعبیر به جای خودش درستی است ازآقای بهجت رضوان الله تعالی علیه شبیه اش شنیده شده که به هر قیمتی نباید زندگی کرد ما باید قیمت مند زندگی کنیم یا تعبیر دیگری البته ایشان دارند من اینطوری خلاصه کردم، یا بعضی ها می گویند که ما فقط زنده ایم زندگی که نمی کنیم این جا زنده بودن مرتبه پایین تری نسبت به زندگی پیدا می کند و بعد زندگی هم زندگی درست و زندگی غلط می تواند این تقسیم را پیدا کند.
ملایی: طیبه باشد یا مثلا فرض کنید که
حجت الاسلام پناهیان: حالا مثلا قرآن کریم زنده بودن را مهمتر از زندگی می داند گاهی اوقات، می فرماید اصلا آنهایی که سخن تو را نشنیده می گیرند مرده اند زنده نیستند، و تو نمی توانی مردگان را بشنوانی یا عبارت های دیگر، پس ما باید درباره دو چیز صحبت کنیم یکی زندگی، یکی برنامه، در دین برنامه ای است برای زندگی تا می گوییم برنامه باید حس خودمان را نسبت به برنامه اعلام کنیم تا می گوییم زندگی باید دریافت خودمان از زندگی اعلام بکنیم، لذا این دو عضو تعریف دین، باید مدام مورد بحث قرار بگیرد، حالا شاید جلسات بعد ما بیاییم بعد از این دو واحدی که می خواهیم پیشنیاز بگذرانیم به محضر کلمات امیر المومنین علی علیه السلام برسیم که دین را چطوری تعریف می کنند دیگر این جلسه طبیعتا نمی رسیم.
اما اول برویم سراغ برنامه گریزی یا اول برویم سراغ تعریف زندگی، برای هر کدام من آیاتی اینجا آوردم.
ملایی: به نظرم اول زندگی را تعریف کنیم چون بر اساس آن است که آدمها تقسیم بندی می شوند.
حجت الاسلام پناهیان: بنابر برخی از آیات قران و روایات و اکثر آیات قرآن که به این موضوع پرداخته اند به همین شیوه به آن پرداخته اند اصل زنده بودن را مهمتر از زندگی دانستند، یعنی حی بودن، اصلا آن که زنده نیست اصلاً نه زندگی درستی ندارد، زنده نیست این نگاه قران است حالا من آیات قران را بخوانم برای بینندگان عزیز امیر المومنین علی علیه السلام که اب پاکی را روی دست آدم می ریزد می فرماید لا حياةَ إلّا بالدِّينِ هیچ حیات بدون دین نمی شود امکان ندارد، برسیم به محضر قرآن.
مثلا می فرماید انما یستجیب الذین یسمعون شنیدن یکی از علائم حیات است صحبت می کنند ببینند علائم حیاتش هست یا نه، می فرماید جوابتان را پیغمبر خواهند داد کسانی که می شنوند وَ الْمَوْتى يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ (انعام، 36) مرده ها را تو نمی توانی باهاشون صحبت کنی این را من باید مبعوث کنم شما دیگر با آنها کاری نداشته باشید بحث حیات و زندگی است نه چگونه زندگی کردن، حالا به یک نتیجه خیلی جالبی می رسیم در این آیات مثلا می فرماید جایی از آیات قرآن زندگی پست را توضیح می دهد خداوند متعال، زنده بودن را تایید می کند برای اینها، ولی می فرماید اینها زندگی شان و یا زنده بودنشان مانند زنده بودن حیوانات است، بعد دوباره از آنها هم می برد اینها را پایین تر.
أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا
(فرقان، 44) می فرماید شما فکر می کنید که اینها اکثرشان می شنوند یا تعقل بکنند، تعقل آن ویژگی مقابل تحجر بود می فرمایند نه اینها مانند چهارپایان هستند بلکه بدتر از چهارپایان هستند ببینید چهارپا من یکمی از چهارپایان دفاع بکنم، چهارپایان عاشق زنده بودن هستند، دیدید می خواهند در معرض مرگ قرار بگیرند فرار می کنند و یک علائم حیاتی خاصی از خودشان نشان می دهند، علائم حیاتی شان چی است؟ تربیت پذیر هستند سگ تربیت پذیر است و گربه تربیت پذیر است و گربه تربیت پذیر است، طوطی، کبوتر، تربیت پذیر هستند اینها علائم حیات است اینجا شاید خداوند متعال می فرماید بدتر از حیوان هستند یعنی به اندازه حیوان هم دنبال حیات نیستند، تن به تربیت نمی دهند، این دنبال حیات نبودن خیلی مهم است یا مثلاً در آیات دیگری هم هست، قرار دادن حیات انسان هایی که دین ندارند نسبت به حیات حیوانات داریم و هم نسبت به اینکه کسی دینداری نمی کند به معنای اینکه نه کسی غافل است و جاهل است کسانی که نمی پذیرند و عناد دارند اینها را مردگان خداوند متعال خطاب می کند اما حالا این وجه سلبی اش، وجه ایجابی اش لازم است.
ملایی: به نظر شما لازم اینجا یک توضیحی بدهید که مرده ای که اینجا می گوید اونی نیست که گفتیم لا اله الا الله و بعد بردیمش قبرستان منظور گره می خواهم نباشد در ذهن.
حجت الاسلام پناهیان: بله منظور کسی است که علائم حیاتی لازم را ندارد که حالا در مورد آن صحبت می کنیم.
یک آیه دیگر بخوانم در مورد مردگان می فرماید وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْواتُ (فاطر، 22) زنده و مرده با هم مساوی نیستند، پس قرآن کسانی که خارج از جرگه دین هستند را مردگان می پندارند، می پندارند کلمه درستی نیست می دانند، پندار یعنی تصور غلط تصوری که احتمال دارد غلط باشد، ولی خداوند متعال می داند قطعی است دیگر إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشَاءُ ۖ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ (فاطر، 22) تو نمی توانی کسی که در قبر به او حرفی را بزنی یعنی آن کسانی که سخن پیغمبر را نمی پذیرند می فرماید کسی که در قبر است الان، خودش فکر می کند دارد راه می رود نگاه خدا این است که اون هنوز در قبر است اینها تشبیه های خداست دیگر ما دخالتی نداریم، حالا وجه سلبی اش بود من نمی خواهم وجه سلبی اش را پر رنگ کنم بحث تلخ می شود برویم سراغ بحث ایجابی اونی که دین دارد حیات دارد دو تا آیه قران هست در این زمینه فوق العادگی دارد در این آیه در قلب مان اگر قرار بگیرد می فرماید يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ ۖ (انفال، 24) پاسخ بدهید به دعوت خدا و رسول چرا که اینها دعوت می کنند شما را برای زنده کردن شما لما یحییکم نمی فرماید زندگی درست می خواهد به شما بدهد، حیات می خواهد بهت بدهد، بعد می فرماید اعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه خیلی عبارت عجیبی است این تناسب این دو تا کنار همدیگر آدم نمی داند واقعا منظور خداوند متعال چی است می فرماید بدانید که خدا بین انسان و قلبش هست، شاید یکی از معانی اش این باشد که ببین دین گریزی می کنی من می فهمم چرا دین گریزی کردی که حالا ما در بحث برنامه گریزی صحبت خواهیم کرد لما یحییکم بگذارید من تفسیر المیزان را در این باره بخوانم چون اگر این عبارت ها را اگر همینطوری از حفظ بگویم کسانی که عادت به فکر کردن ندارند می گویند کی اینها را در قرآن گفته آیه قرآنش کو بگذارید ذیل همین آیه قرآن کلمات علامه طباطبایی را عرض کنم چون در تعریف دقیق ازدین شما مدام برخورد می کنید با متحجرین با کسانی که اهل تفکر و تعقل نیستند، المیزان می فرماید توضیح اینکه زندگی گرانبهاترین مطاعی است که یک موجود زنده برای خود سراغ دارد، من اگر این را از حفظ می گفتم می گفتند این بی دین شده رفته می خواهد بی دین ها را جذب کند می گوید زندگی گرانترین مطاع است کلمات شاعرانه ای را خلاصه مذهبی ها می گویند چی؟ مذهبی های متحجر نه خدا گرانبهاترین مطاع است چرا این رو گفتید ما این را از رو خواندیم منظور علامه را اگر کسی درک نمی کند برود قسمت های دیگر تفسیر المیزان را بخواند و متوجه منظور ایشان بشود، غیر مذهبی ها هم که آنها هم دچار تحجر هستند این دارد اینطوری صحبت می کند که اهل زندگی را مثلاً جذب بکند و از این حرفها، یعنی واقعا فکرکردن یک نعمت خیلی بزرگی است من اینها را به عنوان خاطره می گویم نه به عنوان احتمال مواجه میشود آدم با کج اندیشی و نیندیشی اصلاً حالا اینطوری بگوییم می فرماید چگونه چنین نباشد و حال آنکه در ورای زندگی غیر از عدم و بطلان چیز دیگری نیست بعد توضیح می دهد که معلوم است این ارزش را برای چی انسان برای زندگی اش قائل است و یک عبارتی دارند علامه می فرمایند همواره انسان، همواره از جهل و نداشتن حریت اراده و اختیار می گریزد انسان همواره از جهل و حریّت اراده می گریزد من اگر بگویم این آیه برای تربیت کودکان مناسب است می گویم کجایش نوشته، ولی حالا تفسیر المیزان را شما ببینید جهل چون ما از جهل می گریزیم بچه ها را ببینید می روند وب گردی توی اینستاگرام کله شون را فرو می کنند دیگر در نمی آیند بیرون این را بداند منتهی این کنجکاوی افسار گسیخته است ریشه اش خوب است دوست دارد همه چیز را بداند ولی شکلش شکل درستی نیست افسار گسیخته است اونجا منجر به جهل می شود و بعد نداشتن حریت اراده و اختیار، این هم دوباره یک چیزی است که ما در نوجوان ها خیلی بدش می آید حریت اراده و اختیار نداشته باشد یعنی آزادی.
ملایی: من دیگر می فهمم و بزرگ شدم
حجت الاسلام پناهیان: این موجب می شود که مقاومت بکند جلوی دین، پس ذیل ا ین آیه تفسیر المیزان به طور طبیعی اشاره کرده به دو عامل دین گریزی که الان ما تو کف خیابان و در کف دست بچه هایمان می بینیم، کنجکاوی افسار گسیخته و به اضافه آزادی اراده و اختیار، علامه می فرماید اینها علائم حیات انسان است، بعد خدا می خواهد یک کاری بکند در این استعدادت موجب حیات ات بشود نه با این استعداد بروی سراغ مرگ، دین می آید چیکار می کند؟ این استعداد را که خدا به صورت ذاتی در شما قرار داده، به صورت فطری به تعبیری، انسان زندگی را و حیات را برای خودش خیلی ارزشمند می داند، بعد می گوید من این استعداد را در تو قرار ندادم بروی قبرستان خودت را بکشی با اینها من اینها را در تو قرار دادم که تازه شروع کنی حرکت به سوی یک حیات، حیات دیگر ولی حالا یک کمی این قسمت صحبت مان اگر مبهم باشد من می خواهم عباراتی که در آیه بعد هست را اینجا به کار نبرم مستقیم در آیه بعد صحبت کنیم این بخش از صحبت جمع بندی بشود، می فرماید مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً ۖ (نحل، 97) در واقع قسمت اول دین را توضیح داده مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ مرد یا زن و هو مومن که مجموعه اش می شود دین دیگر.
ملایی: بله ایمان و عمل صالح
حجت الاسلام پناهیان: فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً ما به او حیات طیبه خواهیم داد، حیات طیبه می دهیم نه یعنی حیات او را طیبه می کنیم، به او حیاتی می دهیم که صفتی دارد طیبه است نحیینه یعنی همین را می رسانیم حیات بهش می دهیم قبلش مرده است در حالت مردگی یک دست و پایی می زند حالا به نسبت کم کم به یک حیاتی می رسد ببینید از تفسیر المیزان را بعد که من این را خواندم با صدای بلند می توانیم چهار تا کلمه بگوییم که کمتر استیحایش کنم، برخی از مخاطبین بسیاری از مخاطبین هم خیلی آدم های باهوش هستند این توضیحات اضافی را می دهیم خسته می شوند، در جمله فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً حیات به معنای جان انداختن در چیز و در افاضه حیات به آن است، درسته؟ پس این جمله با صراحت لفظش دلالت دارد بر اینکه خدای تعالی مومنی را که عمل صالح کند به حیات جدیدی غیر آن حیاتی که به دیگران نیز داده زنده می کند.
ملایی: عجب عبارت کاملی
حجت الاسلام پناهیان: یک حیات دیگر است چشمش یک چیزهای دیگر می بیند و گوشش صداهای دیگر می شنوند و حرکاتش آثار دیگری دارد، مثلا شما می خواهی رد بشوی باید مراقب باشی که پایت به لیوان نخورد بخورد زمین، ولی آن که اون حیات را دارد، از کنار شما رد می شود و شما به او مثلاً تیکه ای بندازی باید مراقب باشی که بی اعتنا از کنار تو رد نشود شما را ول کند دعا اگر برای شما نکند شما نابود می شوی، داستان مرحوم شاه آبادی که از حمام داشت می آمد بیرون و اون فرد طاغوتی و افسر طاغوتی بود تیکه ای به ایشان انداخت و بعد ایشان بی اعتنایی کرد فردا صبح بگو لا اله الا الله داشتند جنازه اش را می بردند و فوت کرد گفت چطوری فوت کرد گفتند بعد از حمام که شما رفتید این خودش اومد بیرون زد نوک زبانش می گفت درد می کند، عمل جراحی کردند تا شب و خونریزی و تا فرداش مرد، آقا زاده مرحوم شاه آبادی بزرگ استاد عرفان می فرمایند تا آخر عمر هر موقع قصه را یادآوری می کردیم به مناسبتی یادآوری می شد ناراحت می شد ایشان می فرمود کاش من خودم اونجا یک جوابی به ایشان داده بودم به خدا واگذار نشده بود که خدا اونطوری بزند او ن حیات است ما هم حیات داریم دقت فرمودید علامه طباطبایی می فرماید دین برای یک زندگی دیگر است یک حیات دیگر است عذر می خواهم زنده بودن دیگر است حیاتاً حقیقتش این است که طیبه است، نه اینکه همین حیات تو را بچه خوبی می شوی در این حیات، نه اصلا اون حیات یک حیات دیگر است، ما باید برویم تلاش کنیم متولد بشویم، ما نباید این مردگی را تحمل کنیم.
ما الان در یک پوسته ای از حیات هستیم که بیرون خودمان یک حیاتی را می توانیم احتمال بدهیم از یک علائمی این پوسته را بشکافیم برویم در اون حیات، از این حیاتی که در این پوسته گیر کردیم مُوتُوا قَبْلَ أنْ تَمُوتُو از این حیات بمیریم گفت بمیرید و بمیرید، از این مردن یک حیات دیگری در بیاید، خوب ببینید در این عشق شمردید همه روح پذیرید مولوی تو این زمینه خیلی قشنگ حرف می زند ما الان مردگان هستیم، دین به آدم زندگی می دهد، مگر من الان زندگی نمی کنم؟ نه اینکه زندگی چهارپایان بدتر است، درسته اینها تعابیر بی رودربایستی خداست در قرآن، چرا خدا این تعابیر را به کار می برد؟ ما را تکان می دهد ما با هم تعارف می کنیم من که جرات نمی کنم اینطوری مثل قرآن صحبت کنم اومدم در تلوزیون می گویندکه این زندگی حیوانی است نه آقا اولاً ما جسارت نمی کنیم ثانیا این زندگی بدتر از حیوانی است این هم ما نمی گوییم ما اصلا گفتیم همچین چیزی را ما فقط گفتیم یک آیاتی در قرآن هست که در این باره مطالبی خداوند متعال بیان می فرمایند.
ملایی: حاج آقای پناهی من گاهی وقتها پیش خودم می گویم ای کاش ما دو تا چیز را خیلی یاد می گرفتیم یکی ادبیات عربی و زبان عربی دوم زبان شعر در این زمینه ها نه هر شعری این فلنحیینه یک کمی با عربی آدم آشنا باشد سیاق کلام و این صیغه نحیینه چی هست اصلاً اینها خیلی کمک می کند به فهم.
حجت الاسلام پناهیان: ببینید عبارت المیزان چی است الان می فرماید مقصود این نیست که حیاتش را تغییر می دهد، مثلا حیات خبیثه او را مبدل به حیات طیبی می کند، که اصل حیات همان حیات عمومی باشد و صفتش را تغییر می دهد، زیرا اگر مقصود این بود کافی بود بفرماید ما حیات او را طیب می کنیم، و نجعل حیاته طیبه مثلا اینطوری است عبارت ولی اینطور نفرمود، فرمود او را به حیاتی که طیبه است زنده می کنیم، اصلا اون حیات یک حیات دیگر است کسی نباید انتظار داشته باشد در این زندگی معمولی بفهمد اصلا اون چی است فقط تفکر باید حدس بزنیم کودکان ما چرا کودکان ما نه بزرگترهای ما، چرا فیلم های ماورایی دوست دارند؟
ملایی: چون قلیان می دهد فکر و ذهن را به یک حیات برتر می برد با یک قدرت های فوق العاده.
حجت الاسلام پناهیان: آمار گرفته بودند از نوجوان هایی که دچار هرزگی هایی شده بودند اینها را از دور آدم فکر کند ممکن است تصور کنید اینها بیشتر مستهجن امور مبتذل و اینها ببینند نگاه می کنیم می بینیم ده بیست برابر فیلم های مبتذل دنبال فیلم هایی هستند که یکی توشون قدرت ماورایی دارد نمی خواهم اسم هایشان را ببرم جذب این جور فیلم ها می شوند چرا تو دنبال قدرت ماورایی هستی فطرت انسان می گوید این زندگی به درد من نمی خورد من می خواهم طی الارض بکنم می خواهم حرف این دیوار را بشنوم چه برسد اون کبوتر را من می خواهم با این عالم طبیعت حرف بزنم من می خواهم ستاره ها باهام حرف بزنند، یک حیات دیگر ما نسبت به اون حیات مرده ایم، آقا به دین چطوری ما تشویق کنیم مردم را؟ همانطور که قران این کار را کرد بی رودربایستی چی بگوییم این مردگی است و آن زندگی، زندگی دیگری است با قدرت های ماورایی، بله قدرت های ماورایی.
یک نفر رفت پیش یک صاحب دلی گفت شما شنیدید اسم رجبعلی خیاط را می گویند کرامت هایی دارد گفت اون که باید همه اینطوری باشند، اون آقا گفت باید همه اینطوری باشند، یک جوانی را من می دیدم می آمد در جلساتی که ما در قم داشتیم باهاش آشنا بودم، دیگر اون سالی که مرحوم آیت الله العظمی بهجت مرحوم شدند ایشان در واقع ده سالی از عمرش گذشته بود و یک جوان طلبه معممی بود ما رفته بودیم در حرم منتظر بودیم در تشییع ایشان بدن مطهر ایشان را بیاورند ایشان هم در خانواده و توی جمع خصوصی ها و علما ایستاده بود گفت تعجب نمی کنید من چرا اینجا هستم؟ گفتم نمی دانم شاید نسبتی داری و آشنا بودی گفت من توی جلسات روضه آقای بهجت چایی می بردم رفتم خودم را دخالت دادم چایی بردم یکی دو بار نرفتم دیدم آقای بهجت سراغ من را گرفت و من بعد فهمیدم ایشان دوست دارد که بروم خدمت کنم و دیگر روضه ها می رفتم خدمت می کردم، بعد ایشان خاطراتی را نقل می کرد، مثلا می گفت که به من گاهی یک پولی می داد می گفت این رو می روی فلان محل محروم قم، فلان خانه فلان پلاک چند این را می دهی و می آیی کاری به بقیه اش نداشته باش گفت من که نمی دانستم ایشان چطوری اون آدرس را دارد کاری نداشتیم به این چیزها این را بهش می گویند یک حیات دیگر از یک جای دیگری احتمالا دستور می گیرند که این مبلغ باید به اونجا برسد اون دیشب مراجعاتی کرده و خدمتی به کسی کرده و توسلی کرده یک حیات دیگر مثل حیات خضر، ایشان می فرماید من خاطرات ایشان را کاری ندارم ایشان می فرماید من یک بار رفتم مشهد مقدس زیارت و نتوانستم خدمت آقای بهجت برسم برگشتم فرمودند که کجا بودی؟ گفتم مشهد مشرف بودم ایشان فرمودند خوب امام رضا را هم دیدید؟ ایشان می گویند نه امام رضا را که ندیدم فرمود خود امام رضا را ندیدی رفتی حرم؟! گفتم نه گفت عجب!! بعد فرمودند تو خواب هم ندیدی امام رضا را در این مدتی که رفتی؟ ایشان می گویند نه ندیدم عجب پس مشهدی نشدی، می گوید از یک جوان هجده ساله انتظار دارد بروی در حرم یا حضرت را ببینی یا صدایش را بشنوی
ملایی: در خواب و رویا بالاخره چیکار داریم می کنیم با خودمان حاج آقای حجت الاسلام پناهیان؟!
حجت الاسلام پناهیان: اون حیات دنبال اون حیات هستیم، همین چیزهایی که در کارتون توی فیلم های نمی دانم نمی خواهم اسم نبرم واقعا تبلیغ نشود، دین برای خوب بودن نیست خوب بودن به معنای رایج کلمه که آسه برو و آسه بیا که گربه شاخت نزنه، مقررات راهنمایی رانندگی مراقبت کن و ظلم نکن به کسی
ملایی: مهربان
حجت الاسلام پناهیان: بله اینطوری این کلمات سبکی هستند برای غایت عظما و غایت القسوای آمال دین اینها عبارات قرآن همینطوری اینها هستند می خواهیم به حیات طیبه برسیم حالا طیبه بودنش را نگوییم ما به یک حیاتی می خواهیم برسیم مگر الان ما مرده ایم؟ بله ببینید در زبان شعر که شما اشاره کردید و اشاره خیلی خوبی بود، گاهی از اوقات همین سخنان تلخ را اینقدر شیرین به ما می گویند با اینکه جسارت می شود به ما حالا خوشمان می آید می گوییم بر او نمرده به فتوای من نماز کنید مرده شورش را ببرند این زندگی را مرده شورش را ببرند بر او نمرده به فتوای من نماز کنید، نماز میت بخوانید برایش این مرده است یعنی، ما می شنویم و بعد خود من جزو اون میت ها هستم و خوشم هم می آید می گویم چقدر قشنگ گفت تیکه اش را خوب به من انداخت در زبان شعر این اتفاق می افتد این برنامه ای است برای زندگی یک معنای قرآنی اش این است که دین برنامه ای است برای زنده بودن، درسته؟ خوب این یک بخش از ماجرا، برویم سراغ زنده بودن، زنده بودن یک آثاری دارد، یک آثار دیگری اصلاً خوب طبیعی است که من نتوانم توضیح بدهم دیگر، چون من درک نکردم اگر کسی هم درک بکند چی بستند و دهانش دوختند یا مثلاً توضیح هم بدهد مثلا من رنگ را تا حالا ندیده باشم مثل عزیزانی که از نعمت چشم محروم هستند نه نعمت دیگری خدا بهشون داده رنگ را ندیده حالا شما رنگ زرد را برایشان توضیح بده فرق قرمز و سبز را برایش توضیح بده با چه کلمه ای شما به این سادگی ما کلمه گیر نمی آوریم کسی که استشمام نمی تواند بکند بعضی ها هستند شامه ندارند فرق گل محمدی و عطر گل محمدی و یاس این ادکلن و اون ادکلن را شما توضیح بده چه درکی دارند اصلا کلمه ای وجود ندارد شما بخواهی منتقل کنی اینها چیزهای محسوس است تازه، حالا این حیات طیبه این خدا ما را کجا می برد! این برنامه ای است برای زنده بودن این هم که ما داریم زنده بودن نیست مرگ است مرده است، دقت فرمودید؟ حالا یک انشاء الله ما تلاش بکنیم برای زنده شدن، اینهایی که آدم خوب هایی هستند که در این وسط هستند دارند تلاش می کنند زنده بشوند ما یک بار از مادر به دنیا آمدیم دست خودمان نبود این دفعه بخواهیم از این مادر طبیعت پست به دنیا بیاییم دست خودتان هست شما تولدتان کی است جشن تولد می گیرند برای اون، در اختیار شما نبود فضیلتی برای شما نیست اطرافیان شما خوشحال هستندو شما برای این نعمت وجود جشن تولد عالی است و جشن تولد چیز خوبی است برای نعمت وجود، ولی انشاء الله جشن تولدی که با اراده خودت متولد شدی اون را بگیریم.
لنحیینه باشیم بله اون حیات را پیدا بکنیم این زایمان دوم از جسم طبیعت و این را خدا می فرماید ما باید با هم یک معامله ای کنیم.
ملایی: گفت که ما زنده به آنیم که آرام نگیریم یک حرکتی یک تکانی موجیم که آسودگی ما عدم ماست. حاج آقا زمان خیلی نداریم چیکار کنیم؟
حجت الاسلام پناهیان: من قسمت دوم را بگویم شاید نخواهیم زیاد توضیحی بدهیم، بعضی ها روحیه برنامه گریزی دارند اگر کسی روحیه برنامه گریزی داشته باشد از دین برایش حرف نزنید متنفر می شود از دین و متنفر می شود از شما کلاً قاطی می کند اول ما باید یک روحیه برنامه پذیر بلکه جستجوگر برای برنامه داشته باشیم چند روز پیش یک انسان مطلعی می گفت که یک نرم افزارهایی هست اخیرا خیلی خریدار پیدا کرده که بیا صبح تا شب ات را برنامه ریزی کنم و اسمش هم گفت نمی خواهم اسم ببرم گفتم چقدر خوب انسان ها دنبال بر نامه می گردند باید ما دنبال برنامه باشیم اگر در مدرسه و خانه و مسجد نتوانستند کسی را جستجوگر برنامه، برنامه پذیر بار بیاورند به مراتب دین دار هم نمی توانند اون را بار بیاورند این کلمه برنامه گریز در قرآن عبارتش چی است؟ حالا بعضی ها دوباره ایراد می گیرند ملا لغتی ها نه این را ننوشته می فرماید مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ (جاثیه، 23)آن کسانی که هوا پرست هستند هوا یک معنایش بی برنامه گی است بی برنامه گی را دوست دارند من الان احساس می کنم بیشتر باید در جلسه بعد این را توضیح بدهیم چون نقطه مقابل دین هوا پرستی است و عامل کشتن انبیاء است و عامل مخالفت با دین است و هوا پرستی چی است؟ هوا پرستی اون بخش لذت جویی اش که بد نیست خدا تازه می خواهد به شما بیشتر لذت بدهد و بیشتر لذت ببرید هوا پرستی اون بخش نشاطش چیز بدی نیست این که تو بی برنامه می خواهی بروی سمتش می شود هوا و داستان درست می کند آیاتش بماند برای جلسه بعد.
ملایی: متشکرم حاج آقای حجت الاسلام پناهیان چه بحث خوبی امیدوارم خوب گوش کنم و دقت کنم و انشاالله جلسه بعد را همراهی بفرمایید خیلی عالی است این بحث خیلی متشکرم از همراهی شما این لحظه سمت خدای امروز رسید به دقائق خوبی قبلش ا طلاع رسانی کنم و اینکه ما شنبه پیش رو به مدد الهی در ایام ولادت حضرت معصومه و در آستانه ولادت امام رضا علیه السلام قم حرم حضرت معصومه خواهیم بود شنبه به دیگران هم بگویید انشاالله در حرم خدمت تان باشیم و همدیگر را بینیم اونجا حرم حضرت معصومه علیه السلام نکته دوم در آستانه ما ذی القعده هستیم آماده باشیم برای مشارکت در قربانی اول ماه ذی القعدۀ الحرام و سامانه پیام کوتاه ما را می دانید 2000303 پیامک بدهید برای مشارکت یا به سایت برنامه یا کانال های برنامه در پیام رسان های ایرانی مراجعه بفرمایید. برویم سراغ صفحه 60 قرآن کریم آیات 78 تا 83 سوره مبارکه آل عمران از همین الان نیت کنیم ثوابش تقدیم شود محضر سیدی شباب اهل الجنه الحسن و الحسین علیهم السلام.
صفحه 60 قرآن کریم
ملایی: می ماند کلام آخر در برنامه امروز سمت خدا حاج آقا؟
حجت الاسلام پناهیان: انشاء الله خدا ما را برنامه پذیر قرار بدهد!
ملایی: خیلی ممنون چقدر جمع و جور و خوب خدا سلامتی بدهد به همه کارشناسان برنامه ممنون از شما به خاطر همراهی تان گفت که ما تو دنیا و در آخرت نیاز داریم به محمد و آل محمد لحظه به لحظه او را صدا کنیم و فرزندان بزرگوارش را سلام خدا بر محمد و بر آل محمد.