اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1403-02-15-حجت الاسلام حسینی قمی- اصول تربیتی در کلام و سیره امام جعفر صادق علیه‌السلام

ملایی: بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین السلام علیک یا ابا عبدالله یا جعفر بن محمد الصادق و رحمۀ الله و برکاته سلام، سلام به شما همراهان عزیز و ارجمند برنامه سمت خدا، بینندگان گرامی و شنوندگان محترم که در این شنبه در سالروز شهادت آقایمان امام صادق سلام الله و صلواته علیه همراه برنامه خودتان هستید تسلیت و تعزیت عرض می کنم، آرزو می کنم حاجت روا باشید و به مدد روضه ها و عرض ارادت ها انشاء الله مورد عنایت و محبت امام زمان سلام الله علیه باشیم که عزادار جدشان هستند و محضر ایشان هم تسلیت و تعزیت می گوییم. خیلی خوش آمدید به برنامه امروز با حضور باز هم حاج آقای حجت الاسلام حسینی قمی عزیز و بزرگوار. سلام علیکم و عرض تسلیت حاج آقای حسینی.

حجت الاسلام حسینی قمی:  سلام  علیکم و رحمت الله عرض سلام و ارادت خالصه و عرض تسلیت  دارم به همه مخاطبین عزیز
امیدواریم بتوانیم در این روز بسیار با عظمت ضمن عرض ارادت به ساحت مقدس حضرتش از مکتب نورانی اش هم انشاء الله بهره های فراوان ببریم.
ملایی:  انشاء الله به نظرم همین می تواند موضوع صحبت های برنامه سمت خدا باشند حاج آقای حسینی بیشتر معرفت پیدا کنیم.
حجت الاسلام حسینی قمی:  سپاسگذارم بسم الله الرحمن الرحیم.
عنوان سخنم اصول تربیتی در کلام نورانی امام صادق سلام الله علیه است می دانید با توجه به اینکه ما بیشترین روایات را از امام صادق سلام الله علیه داریم می توان صدها بلکه هزاران اصل تربیتی را از کلام حضرت و سیره حضرت به دست آورد اگر بتوانم امروز حداقل به ده اصل از اصول تربیتی در کلام و سیره حضرت اشاره کنم انشاء  الله یک بحث نسبتاً جامعی خواهد بود، سعی می کنم اینها را هم در قالب داستان هایی از حضرت عرض کنم که هم دلنشین تر باشد و هم بهتر به ذهن عزیزان بماند.
داستان اول در خصال شیخ صدوق رضوان الله علیه است شیخ صدوق از محدثین بزرگ شیعه هست، وفاتشان 381 هست، یعنی بیش از 1150 سال از وفات این بزرگ می گذرد این داستان را از حضرت نقل می فرماید داستان شاید مقدمه داستان را زیاد شنیده باشید ولی ادامه ای دارد به گمانم شنیده نشده باشد حضرت فرمودند کان رجلٌ مسلمٌ و کان له جارٌ کافر یک مسلمانی بود یک همسایه کافری داشت، یک روزی این کافر مسلمان شد آدم تازه مسلمان را باید آرام آرام دعوتش کرد به آموزه های دینی، امیر مومنان سلام الله علیه وقتی عازم یمن شدند رسول خدا بهشون فرمودند اول به مردم بگو نماز بخوانند کاریشان نداشته باشد بعد از چند باید آرام آرام رفتار می کرد ولی این همسایه مسلمان توجه نداشت امام فرمودند فقدا علیه امشب این مسلمان شد فردا صبح زود رفت سراغش حالا شاید غدا منظور سحرگاه هست و وقت اذان است و بلند شو برویم الان وقت نماز است و نافله شب است و بعد هم نماز صبح و تعقیبات نماز صبح، مفصل این را مشغول نماز کرد تا آمد استراحتی کند مقدمات نماز ظهر را نافله ظهر و نماز ظهر و عصر و دوباره مغرب و عشا فرداش که شد امام صادق سلام الله علیه می فرماید فردا وقتی رفت سراغ این همسایه گفت ان هذا الدین شدیدٌ خیلی دین سختی است من طاقت همچین دینی را ندارم بعد حضرت در ذیل این داستان شاهد من این است به شش اصل مهم از اصول تربیتی اشاره دارد فرمودند اما علمت نمی دانید: اما علمت ان امارة بني امية كانت بالسيف و العسف و الجور، و ان امامتنا بالرفق و التألف و الوقار و التقية و حسن الخلطة و الورع و الاجتهاد (روایتی از امام صادق)  فرمود مگر نمی دانید دشمنان ما با زور شمشیر بر مردم حکومت می کنند از جمله بنی امیه که در عصر امام بودند، فرمود عمارت آنها و حکومت آنها با شمشیر است اسب با عین یعنی با ظلم و جور است، آنها حکومتشان با شمشیر است ولی امامت ما چی؟ آنجا را حضرت تعبیر به عمارت و حکومت اینجا فرمود امامت است، اما امامت ما بر دل است، این دل است که باید باورهای ایمانی را بپذیرد، این قلب است که باید بپذیرد امامت ما با مدارا است با رفق است و التألف و با الفت و با وقار است و با حُسن معاشرت است، جناب آقای ملایی باور می فرمایید الان بینندگان عزیز آماری بدهم فقط راجع به حسن معاشرت ما برنامه ای داریم در رادیو معارف، اساتیدی که محضر هستید شاید عزیزان هم مستحضر باشند من پریروز ضبط داشتم 250 امین جلسه بود عنوان بحث مان چی است؟ در رادیو پخش می شود به عنوان جرعه عنوان بحث آداب معاشرت بر اساس روایات کافی شریف که اکثرش از امام صادق علیه السلام است.
یعنی ما تا امروز تقریبا دو سال است داریم آداب معاشرت می دهیم بر اساس روایات کافی شریف روایات امام صادق بعد از 250 جلسه تمام نشده و حالا حالاها ادامه دارد ما نباید آداب معاشرت را بدانیم؟ اساس امامت ما با این چیزها است، با مدارا است و با الفت است و با تقیه است، همه جا نمی شود هر حرفی را زد، با معاشرت خوب است و با تقواست و با اجتهاد است و با کوشش است، حالا من همین اصل اول تربیتی را در این بیان مدارا دیگر، مدارا و الفت، من همین را چند تا باز نمونه از خود امام صادق سلام الله علیه چند تا داستان بگویم که در ذهن عزیزان بماند.
داستان اول: یک کسی آمد محضر امام صادق آدرسش هم بگویم رجال شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه مال هزار سال پیش یک کسی آمد محضر امام صادق علیه السلام گفت من پسر برادرم جذب یکی از مکتب های انحرافی شد یک جوان است جذب مکتب انحرافی شد، و به من گفته که اگر راست می گویی تو که شیعه امام صادق هستی از امام خودت وقت بگیر من بیایم امام تو را هم هدایت کنم، جذب یک مذهب باطل شده و اسمش آمده جحمیه اگر بخواهم توضیح بدهم مفصل است به امام گفت به شما بگویم عین روایت این است به امام گفتم حدثته ردائته و خبثه گفتم این جذب این گروه باطل شده از آن خبیث هایش هم هست از آن پست هایش هم است رداء ردیع پست، خبیث کسی جذب یک گروه می شود حالا متوسط است این جزو خبیث ها و پست های این گروه است گفته من از شما وقت می گیرم ولی من این کار را نمی کنم برای اینکه من می ترسم بیاید محضر شما به امام گفت عمو به امام بگو این برادر زاده من به من گفته وقت بگیر ولی من وقت نمی گیرم خیلی خبیث است می ترسم بیاید به شما جسارت کند حضرت فرمود تخفف علیَّ نگران من هستی غصه من را نخور بگو بیاید، خوب دیگر امام فرمود و من به این برادرزاده به اصطلاح خبیث و پست خودم گفتم وقت ملاقات دادند بگو ببینم چطوری امام صادق هدایت می کند مفصل است داستان من کوتاه عرض می کنم وقتی آمد محضر امام علیه السلام، حضرت سئله ابو عبدالله ان مسئلته فقط یک سوال از ایشان پرسید: عبارت این است فحار متحیر ماند عزیزان هم می دانند مناظره یک علم است و یک دانش است، مثال بخواهیم بزنیم من گاهی مثال می زنم به کشتی، کُشتی یک دانش است اینکه طرف می تواند طرف مقابلش را ضربه فنی کند، یک دانشی بلد است، به هیکل نیست.
ملایی: فن باید بلد باشد.
حجت الاسلام حسینی قمی:  الان کسی در وزن 56 کیلو شما که وزنت 96 است اگر راستی می گویی برو با اون کشتی بگیر هیکل نیست دانشش را باید بلد باشد. امام یک دونه سوال ازش کرد این متحیر گفت آقا می روم جوابش را می آورم فرمود برو بیاور.
رفت چند وقتی فکر کرد گفت یک وقت  دیگر برای من از امام بگیر دوباره آمد آقا فرمود جواب آوردی؟ گفت نه یک سوال دیگر اضافه کنم این جوابش را می آورم معطل نکنم داستان خیلی مفصل است و کلام زیاد است، چند جلسه امام صادق علیه السلام هدایتش کرد گفت نه آقا من تازه فهمیدم این مکتب انحرافی باطل است من می خواهم شیعه شما باشم، من عمداً نام این بزرگوار را نگفتم ببینید آدمی که اولش عمو جانش می گوید من از خباثت و پستی اش نگرانم شد اولین، اولین، اولین، اولین، شاگرد، اول، اول، اول، اول، مکتب امام صادق علیه السلام جناب هشام بن حکم که خدا را قسم می دهیم به حق این روز عزیز ما که توقع نداریم فردای قیامت دستمان به امام صادق علیه السلام برسد.
 خدا کند هشام بن حکم را بتوانیم پیدا کنیم او از ما شفاعت کند، خدا کند زراره را بتوانیم پیدا کنیم او از ما شفاعت کند، محمد بن مسلم راپیدا کنیم و اصحاب ائمه را بلکه پیدا کنیم اینها دستگیر ما باشد شد نفر اول، شیخ مفید رضوان الله علیه درباره این بزرگوار می نویسد من الاعلام الرؤسا این از بزرگان شیعه است که حلال و حرام اگر بلد هستیم و احکام خدا را بلدیم به توسط این آقاست شخصیتی شد ببینید عزیزان من بحث را گم نکنیم اصول تربیتی یکی اش مدارا و حوصله است و الفت است و معاشرت خوب است امام از چنین آدمی از این جوان کار به جایی می رسد که حضرت درباره اش می فرمود هذا نَاصِرُنَا بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ وَ يَدِهِ ... (کافی، ج 1، ش 320)  این یاور ماست با زبانش و با دستش و با فکرش، یک جمله دیگر امام صادق سلام الله علیه درباره اش دارد واقعا عجیب است، شوخی نیست امام صادق درباره هشام بن حکم فرمود من تبعه تبعنا من خالفه آدانا یعنی شد معیار و محور تبعیت از ائمه هر کی از این تبعیت کند از ماست و هر کی با این مخالفت کند با ما دشمنی کرده.
و کار به جایی رسید یک وقتی یک مناظره ای داشت، هشام مناظره ای داشت، هارون این مناظره را می شنید هارون الرشید دشمن درجه یک امام صادق و اهل بیت می شنید مناظره که تمام شد این گواهی دشمن است گفت لسان هشام اوقع فی نفوسنا من الف سیف زبان هشام از هزار شمشیر اثرش بیشتر است، ببین امام چی فرمود؟ فرمود بین حکومت ما و بین امامت ما و حکومت دشمنان ما تفاوت است، حکومت دشمنان ما من چند بار می خوانم عزیزان دیگر حفظ می شوند حکومت دشمنان ما بالسیف و العصر و الجور با شمشیر حکومت می کنند و با ظلم حکومت می کنند و با جور حکومت می کنند، ولی با چی؟ بالرفق و التألف وقار و الحسن ما با رفتار خوب و با معاشرت خوب و با مدارا ما اینطوری جذب می کنیم و بر دلها حکومت می کنیم این شخصیت به جایی برسد هشام بگوید زبانش، لسانه هارون الرشید بگوید لسان هشام و زبان هشام از هزار شمشیر ما با شمشیر حکومت می کنیم هزار شمشیر ما یک طرف و زبان ایشان یک طرف، و کار باز به جایی رسید عجیب است این تعبیر شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه باز درباره این بزرگوار می گوید حظ و المذهب اینها بودند که مذهب را پاکیزه و پاک کردند و خرافات را ازش زدند اینها مذهب را پاک و پاکیزه به دست ما رساندند و بسیار هم حاضر جواب بودند داستان هایی از حاضر جوابی اش نقل شد روز امام صادق علیه السلام است باز یک نمونه دیگر عرض کنم از اصحاب امام صادق سلام الله علیه باز میدانید جناب آقای ملایی اگر امروز تا آخر زمان بحث مان هم فقط از عظمت هشام بن حکم می گوییم باز هم کم است، عرض کردم امیدواریم خدای متعال فردای قیامت دست ما را به این اصحاب بزرگوار برساند.
زراره باز از اصحاب درجه یک  امام صادق سلام الله علیه است که باز من خوب است اول به شخصیتش اشاره کنم ببینید من امروز در یک جلسه ای گفتم، ماها تو مکتبی بزرگ شدیم در کشوری بزرگ شدیم و در شهری بزرگ شدیم و در هیئت بزرگ شدیم همه چیز، خوب خیلی هم خوب مذهبی هستیم از اول دیدید گاهی این تعبیر را می گویند آن وقتی که مادر ما را شیر می داد در مجلس امام حسین بود با اشک چشم این شیر ما اینطوری درست است، ولی ببینید هشامی که آن آغازش است به این پایان زیبا می رسد.
ملایی:  هشامی که عمویش می گوید این خبیث است.
حجت الاسلام حسینی قمی:  ما رسیدیم به اینجا ما که از اول در این مکتب بزرگ شدیم یک جمله ای دارد امام صادق علیه السلام این را بگویم بعد زراره را بگویم راجع به ابان بن تغلب از اصحاب درجه یک امام صادق سلام الله علیه است، وقتی از دنیا می رود پنج سال قبل از شهادت امام صادق از دنیا رفته، امام صادق درباره اش می فرماید من هر وقت این جمله را می خوانم باور بفرمایید به مخاطبین عزیز ولی از ادعای شیعه بودن خودم خجالت می کشم امام صادق وقتی ابان از دنیا رفت قسم جلاله یاد کردند فرمودند والله لقد اوجع قلبی موت عبادی، قلب من امام صادق از مرگ ابان به درد آمد، آقا الان ما شیعه هستیم عرض کردم تازه اینها سوابقشان را ببینید پایانشان را ما که از اول در این مذهب ما الان به جایی رسیدیم امام زمان اروحناه فدا با مرگ ما نه این تعبیر یک صدم و یک هزارم این تعبیر راجع به ما بگویند هر کسی می تواند اینطوری باشد نگویید اینها افراد خاصی بودند نه اینها مثل ما بودند، امام درباره شان می فرماید قلب من از مرگش ... یعنی اینقدر تاثیر گذار، شخصیتی است که امام صادق به او می فرمود اجلس فی مسجد المدینه و افته بنشین در مسجد فتوا بده، عزیزان خوب است بدانند که یا می دانند اصحاب امام صادق دو دسته بودند یک عده فقط راوی بودند یک روایت از امام صادق می نشیند و نقل می کردند ولی یک عده مجتهد بودند زراره فقیه و مجتهد بوده فتوا می داده امام بهش می فرموده فتوا بده به اصطلاح امروز می توانست از او رد فروع و اصول بکند چیزهایی که از امام یاد گرفته احکام دیگری ازش استنباط می کرد مثل کاری که امروز فقیه و مجتهد ما می کند ابان جزو مجتهدهاست ببینید زراره از آن چهار نفری است امام اول من عظمتش را در زمان امام صادق بگویم سلام الله علیه امام صادق سلام الله علیه فرمود  لولا زرارة و نظرائه لاندرست الدین اگر زراره نبود دین از دست رفته بود، اینقدر اینها در ابلاغ و رساندن پیام امام بیش از در سند بیش از هزار حدیث حضور دارد، باز برای عزیزان و مخاطبین عزیز بدانند هزار حدیث یعنی چی گاهی یک دونه حدیث دست فقیه می رسد صدها فتوا بر اساس یک دونه حدیث می دهد یعنی یک حدیث راه را باز می کند صدها فتوا می دهد آن وقت زراره در سند بیش از هزار حدیث است محمد بن مسلم در سند بیش از شش هزار حدیث است شش هزار حدیثی که یک دونه حدیثش گاهی منشأ صدها فتوا برای فقیه می شود، امام صادق فرمود اگر این نبود دین اگر زراره نبود لان درست امام صادق سلام الله علیه در موردش فرمود  أ أَحَبُّ اَلنَّاسِ إِلَيَّ أَحْيَاءً وَ أَمْوَاتاً  (رجال کشی، ج1، ص 240) محبوب ترین آدم ها بین آنهایی که الان هستند و از دنیا رفتند چهار نفر هستند یکی بُرید العجلی یکی هم همین زراره است و یکی محمد بن مسلم است که گفتیم بیش از شش هزار حدیث نقل کرده و یکی ابوجعفر الاحول است، باز آقا موسی ابن جعفر در یک روایتی فرمودند فردای قیامت منادی ندا می دهد حواریون امام باقر و امام صادق یعنی اصحاب خاصشان، خاص الخاص هفت هشت نفر می توانند جواب بدهند یکی
زراره است و یکی محمد بن مسلم و یکی هشام بن حکم است و یکی هشام بن سالم است و حالا همین زراره ای که این عظمت را دارد این را می گویم ما فقط نمی خواهیم تاریخ بگوییم یک تحولی در تاریخ ایجاد شود آقا این زراره را ببین در حالاتش جدش راهب مسیحی بوده، در روم، جدش راهب مسیحی بوده، پدرش در جنگ رومیان با مسلمان ها اسیر می شود، بعداً هم آزاد می شود چون قرآن را یاد گرفت مولایش او را آزاد کرد زراره خودش اول جذب گروه های دیگر شده بود و مکتب اهل بیت را می شناخت، مخالفین اهل بیت را می شناخت، ولی بعدا آمده جذب امام صادق علیه السلام شده یعنی آدمی که راهب مسیحی پدرش به این شکل خودش اول افکار باطل مخالفین بوده بعد می شود از جمله کسانی که می فرمایند اوتاد الارض چهار نفر را بخواهیم نام ببریم از بهترین یاران امام صادق علیه السلام یکی اش همین جناب زراره است حالا علم چطوری اینها را جذب کرده من عرضم در یک جمله این است امام صادق علیه السلام چطوری توانسته اینها را همین زراره کم کم تربیت پیدا کردند یک بار که نبود خیلی از اینها چیزهایی را بلد نبودند و اوائل حرف های اشتباهی می زدند امام کلماتشان را اصلاح می کرد بالاخره سالیان سال محضر امام بودند، همین زراره چهار پنج تا برادر هستند همه از اصحاب امام صادق علیه السلام بودند زرارۀ ابن أعین می گوید من با برادرم رفتم خدمت امام صادق، باز هم خواهش می کنم عزیزان یک کمی این کار را بیشتر عنایت کنند، خیلی مهم است خیلی آموزنده است می خواهیم این حدیث را بفهمیم چرا امام صادق می فرماید فرق ما و دشمنان ما این است آنها با شمشیر حکومت می کنند ما با رفق و الفت و با معاشرت و با منطق، ما اینطوری جذب می کنیم، آنها با شمشیر می زنند، داستان را عنایت کنید همین زراره با این عظمتش اوائل مسیر را بالاخره عرض کردیم کم کم یاد گرفتند، این داستان در منابع دست اول ما باز است ما تفسیری داریم مال محمد بن مسعود عیاشی وفاتش 320 است، الان چه سالی هستیم؟ 1445، یعنی بیش از 1150 سال پیش این تفسیر مال دیروز و پریروز نیست از منابع دست اول ما به حساب می آید، ایشان نقل می کند همین زراره می گوید من و برادرم
ملایی:  ببخشید تفسیری که مربوط به عیاشی است؟
حجت الاسلام حسینی قمی:  بله می گوید من با برادرم رفتیم خدمت امام علیه السلام، به امام گفتیم: إنّا نمد المطمار گفت آقا ما یک خط کشی درست کردیم و یا شاقولی حضرت فرمودند که چی دارید می گویید؟ هل مطمار؟ نپسندیدند امام این حرف را، شاقول یعنی چی؟ این حرفها چی است می زنید؟ گفت آقا ما خط کش مان شاقولمان این است الذی وافقنا من علویاً او غیره تولینا، اگر کسی صد درصد هم فکر حزب ما جمع ما و گروه و جمعی شدیم برای خودمان هر که صد درصد هم فکر ما بود می گوییم آقا ما با تو هستیم، هر که یک ذره از افکار ما فاصله گرفت برئنا، ما ازش برائت می کنیم چه شیعه، علویاً و غیره ما حزبی هستیم می گوییم باید اینطوری فکر کنیم ما شاگردهای امام بودند فکر می کردند که دیگر بهترین افکار را داریم، تا این جمله را گفت امام صادق بهش فرمود سلام الله علیه یا زراره کون الله اصدق من قوله قرآن بهتر از تو می داند حضرت چهار تا آیه خوانده بود فرمودند جواب این آیات را بده، مگر نمی گویی هر کس هم فکر ما بود با این خط کش معیار و شاقول درست کردیم همه را دور می ریزیم از همه اعلام برائت می کنیم سوال اول، أین الذین قال الله سوره مبارکه نساء  آیه 97 تا 99 اینها کجا قرار می گیرند اینهایی که قران می فرماید:  إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا  (نساء، 98) یعنی چی؟ یعنی کسانی که هنوز پیام دین بهشون نرسیده، مگر تو نمی گویی از همه اعلام برائت می کنیم تو به همه پیام را رساندی از همه اعلام برائت کنی، به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی در المیزان در ذیل همین آیه می فرماید کسانی که اصلاً حق بهشون نرسیده معاند هم نیستند اگر حق را بشنوند اطاعت می کنند آقا در عالم میلیاردها انسان هست اصلا نمی دانند اصلا چی بر حق است، نمی دانند مکتب اسلام و حقانیت اسلام را، مگر ما رفتیم به دنیا اعلام کردیم ما قدرت اعلام داشتیم ما به همه گفتیم؟ فرمود آنهایی که هنوز حرف حق را نشنیدند قرآن دارد می فرماید الا المستضعفین من الرجال و النساء این بیچاره هایی که حرف نشنیدند و نرسیده حرف دین بهشون اینها را چیکار می خواهید بکنید لم تصل الدعوه آقا ما پیام دین را به همه جا رساندیم که یک خط درست کنیم که همه بروند یک طرف ما فقط گل سرسبد هستیم من بارها به عزیزان گفتم به هر حال مخاطبین ما همه جور هستند ولی من به عزیزانی که فکر می کنم ما خیلی آدم های متدین هستیم و ما هیئتی و مذهبی و ما همین شاقول درست کنیم دیدید گاهی آدم یک جلسه شب هیئتی می رود و یک گریه ای می کند از جلسه می آید بیرون وسوسه شیطان است دیگر، تا چهار نفر را می بیند ای خدایا این فسقه و فجره و کفره را از لوث زمین وجودشان پاک کن چه خبرته، تو چه قرنی هستی مگر، تو توانستی با رفق و مدارا و الفت و حسن معاشرتی که امام صادق اصول تربیتی شان است تو توانستی پیام دین را به اینها برسانی که حالا از یک جلسه آمدی بیرون می گویی این فسقه و فجره و کفره خدایا زمین را از لوث وجود اینها پاک کن امام صادق فرمود این دسته اول را کجا می گذاری؟ دسته دوم، سوره مبارکۀ توبه آیه 106 أین مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ الله آیه قرآن است و وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اینها کی ها هستند خیلی با عجله عرض بکنم اینها کسانی هستند که توبه کردند، و از کفر به اسلام آمدند ولی اسلام را هنوز در قلبشان استقرار پیدا نکرده، جا نیفتاده هنوز به آن باور قطعی نرسیدند، تو کاری کردی که به آن باور قطعی برسد؟! هنوز نرسیده، اینها در خط کش شما نیستند از این اعلام برائت می کنی؟
ملایی:  چرا با یک شاقول همه را اندازه می گیری؟
حجت الاسلام حسینی قمی:  چرا اعلام برائت می کنی، می گویی دین در باورهای دینی اش ضعیف است اسلام آورده راست می گویی هنر داری هدایتش کن، انا اماء لعلمت انت امامتاً به رفق ما با رفق و مدارا و با الفت و با برخورد ما اینطوری می رویم جذب می کنیم، راست می گویی اینها را جذبش بکن این دسته دوم، آیه سوم حضرت فرمود اینها را چه می کنی؟ أین الذین خلطوا عملاً صالحاً و آخر السیئتات اشاره به آیه 102 سوره بقره، حضرت آیه را خوانده و آخرون طرفوا بذنوبهم خلطوا عملاً صالحاً و آخر السیئات یک عده کار خوب کردند کار بد هم کردند همین امام صادق علیه السلام فرمود عزیزان من، اگر همین یک جمله را از امام صادق امروز ما گفته بودیم خدا شاهده من خیلی فکر می کنم قبل از برنامه که آقا چی گفتیم بالاخره وقت من همین یک جمله بس است امام صادق سلام الله علیه فرمود، این کلام نورانی حضرت است، فرمود کسی که  مَنْ ذَهَبَ يَرى اَنَّ لَهُ عَلَى الآْخَرِ فَضْلاً فَهُوَ مِنَ الْمُسْتَـكْبِرينَ (حدیثی از کافی، به نقل از حفص بن غیاث) کسی خودش را از دیگران بهتر بداند جزو مستکبرین است، گفتند فضلٌ بالعافیه، ما بهتر هستیم دیگر ما دیشب عزا بودیم و امروز دسته بودیم و شب قدر داشتیم، حج رفتیم و عمره رفتیم و ما بهتر نیستیم، خدا این زمین را از لوث وجود این فسقه و فجره که هیچ ا صلا دین را رعایت نمی کنند سر به سجده حق می گذارند نگوییم این را ما بهتر هستیم دیگر چرا نگوییم بهتریم؟ چرا می فرمایید؟ فرمود من یری امام صادق صاحب امروز کسی می گوید من از دیگران بهترم جزو مستکبرین هستند حضرت آیه قرآن را خواندند گفتند داستان موسی را نشنیدید ساحرها وقتی آمدند بشوند مقرب درگاه فرعون یک معجزه موسی را دیدند چی شدند؟ همه شان شهید راه حق شدند اینهایی که آمده بودند فرعون گفت که اگر شما پیروز شدید بر موسی، پاداش تان این است شما می شوید مقرب من، مقرب ولی وقتی معجزه موسی را دیدم تحملی درشان ایشان شد جناب آقای ملایی عزیزان من، تحمل این طور نیست که شش هزار و ششصد آیه قرآن را بخوانند گاهی با یک آیه است و گاهی با یک حادثه است، گاهی با یک روضه است، گاهی با یک جلسه است، گاهی با یک شعر است، گاهی با یک سفر مذهبی است چه می دانیم با یک تحولی در زندگی بدهید یک معجزه دیدند ساحرانی که آمده بودند بشوند مقرب فرعون شدند شهید همه شان به شهادت رسیدند حضرت فرمود چه می کنی با اینها؟ بدی دارند خوبی هم دارند، منتظرم ببینم خدا با اینها چه می کنند اینها در خط کش شما نیستند؟ فسقه و فجره و کفره، آیه چهارم فرمود أین اصحاب الاعراف، اصحاب الأعراف کی ها هستند؟ تفاسیر دیگر مفصل من کسانی که پنجاه پنجاه، حسنه شان، خوبی هایشان و بدی هایشان پنجاه پنجاه است قرآن است دیگر حضرت آیه را خواندند سوره اعراف آیه 46 و علی الاعراف رجالٌ یعرفون کلاً بسیماهم اینها در بهشت هستند و اینها بهشتی ها را می بینند؟ نادوا اصحاب الجنه بهشتی ها را صدا می زنند سلامٌ علیکم اینها را راه نمی دهند در بهشت ولی بهم یطمعون طمع دارند و امید دارند پنجاه پنجاه هستند می گویند شاید خدا به ما لطفی کرد ما رفتیم بهشت شاید ما بهشتی شدیم می دانید آقای جهان ملایی عزیزان حتما می دانند بین وعده الهی و وعید الهی تفاوت است، وعده الهی حتمی است، تحقق و تخلف ناپذیر است حتما تحقق پیدا می کند خدا وعده داده آقا وعد الله الذین آمنوا جنات این وعده حتمی است ولی وعید چی است؟ وعده عذاب، الزامی نیست که حتما انجام بشود، ممکن است خدا بخواهد انجام می دهد فرمود چه می کنی این آیه را؟ ببینید این شخصیتی مثل زراره وقتی می آید خدمت امام صادق، می گوید ما خط کش درست کردیم و شاقول درست کردیم یک حزبی درست کردیم فقط ما از همه اعلام برائت می کنیم حضرت چهار تا آیه را می خواند می فرماید اگر راست می گویید اینها را هدایت کنید دستشان را بگیرید همه را طرد نکنید و رد نکنید این یک بخشی از کلام نورانی امام علیه السلام، من یک جمله دیگر باز اشاره کنم این هم خیلی مهم است ببینید امام صادق علیه السلام چه کردند این در.
ملایی:  فراز جدید ادامه همین بحث است؟
حجت الاسلام حسینی قمی:  بله ادامه همین بحث است
ملایی:  گره ای الان در ذهن ها حاج آقای حسینی عذرخواهی می کنم فرمایش تان را قطع می کنم در رفتارهای برخی متدینین هست برخی پدر و مادرها گاهی هست، برخی معلم ها ممکن است ارادت داریم خدمت همه شون، یک نوجوانی و جوانی را می خواهند یک نصیحتی بکنند و یا بچه خودم را می خواهم تذکری بهش بدهم این روش را ندارم.
حجت الاسلام حسینی قمی:  ما تقریبا در سمت خدا شاید چندین جلسه فکر کنم هفت الی هشت جلسه، یک بحثی داشتیم مطالبات فرزندان از پدرها و مادرها، محور بحث مان این بود، که آقا امام صادق سلام الله علیه دشمن را جذب می کند خبیثٌ ردیع را جذب می کند، ما با بچه هایمان نمی توانیم کنار بیاییم، الان ما هر کجا می رویم هر کجایی که مردم خدمت به مردم باشد مشهد باشیم و قم باشیم هر کجا، تا یک مادر ازدور می آید می دانم چی می خواهد بپرسد، می گوید من با بچه ام مشکل  دارم، با بچه ام نمی توانم کنار بیایم چه کنم، ما چندین جلسه گفتیم، گفتیم بعضی ها امروز روز امام صادق است پدر و مادر و معلم و هر کسی آقا امام صادق دشمن را تبدیل به بهترین شاگرد کرده فرموده شاغول درست نکنید و خط کش درست نکنید اون وقت ما با بچه مون نمی توانیم کنار بیاییم این در جذب مسائل فرهنگی، من یک جذب این را نگفتم و انا امامتنا بالرفق و التألف معاشرت، حالا بیاییم در مسائل اجتماعی، واقعاً یک دریایی است من آقای ملایی ببینید خدا شاهده ده ها برگه آماده کردم می دانم نمی رسم همیشه می دانم ولی می گویم ببینیم چی می شود خدا به بخت مان برکت بدهد انشاء الله یک نمونه بگویم از حسن معاشرت در مسائل اجتماعی، آقا ببینید امام چطوری مدارا می کرده و ما چقدر فاصله داریم، این داستان در رجال باز شیخ طوسی هست، مال هزار سال پیش است خواهش می کنم عزیزان عنایت کنند، واقعا داستانش شنیدنی است، یک کسی از اصحاب امام است اسمش زید الشحام، می گوید من از کوفه رفتم مدینه خیلی کوفیان می رفتند مدینه مزار پیامبر را زیارت کنند و مسجد پیامبر را ببیند 1200 کیلومتر راه از کوفه به مدینه آمده بود و با خودشان پول و پله ای آورده بودند چند روزی مدینه زیارت کنند و بر می گشتند می گوید داشتم در مسجد نماز می خوانم حواسم نبود یک مرتبه دیدم یک کسی آمد گفت آقا امام صادق تو را دیده صدایت می زند و کارت دارد می گوید رفتم خدمت امام صادق سلام کردم، اولین بار بود محضر امام رسیده بودم یعنی از اصحاب سابقه دارد امام که قبلاً بود حضرت به من فرمود که من أین تو چیکاره ای و کی هستی؟ و اهل کجایی و کدام طرز تفکری؟ با مایی؟ گفتم آقا من موالی از شیعیان شما هستم، فرمود أی موالی؟ از کجا آمده ای؟ گفتم آقا از کوفه آمده ام فرمود در کوفه کی ها را می شناسی از شیعیان؟ یک چند تا اسم بردم گفتم بشیر نوال برادرش را، ببینید اولین سوال امام صادق فرمود کیف صنیعتهما؟ شما رفتارتان با هم چطور است؟ به داد هم می رسید؟ گرفتاری هم را برطرف می کنید؟ اونها مشکلات تو را برطرف می کنند؟ گفتم بله آقا خیلی خوب به داد ما می رسند حضرت فرمود این را بدان خیر المسلمین بهترین مسلمان کسی است که وصل اعان نفعها به داد کسی برسد و به نفع کسی کمکی بکند اعانه بکند، این حدیث را بارها از امام صادق سلام الله علیه فرمود اشد مفترض الله، سنگین ترین آزمون خداوند چی است؟ نفرمود نماز، نفرمود روزه، نفرمود حج، حتی نفرمود جهاد، نفرمود زیارت، فرمود سنگین ترین آزمون است که به داد کسی برسی گرفتاری اش را برطرف بکنی، مشکل مالی دارد پول خرجش بکنی، من ایام مبعث مشهد بودم خیلی زائرها می آمدند حاج آقا حاج آقا خوب شد شما را دیدم حاج آقا این شب بسیار با عظمت ما پدرمان از دنیا رفته حاج آقا یک امین الله برای روح پدرمان خواندیم به نظر شما دیگر چیکار کنیم؟ گفتم خدا پدرت را بیامرزد امین الله را من برایت می خوانم و جامعه کبیره هم می خوانم واقعا هم می خوانم تو اگر راست می گویی پول، از پول بگذر از مال بگذر برادری نداری گرفتار؟ مخصوصا در ارحامتان برادری و خواهری و عمویی و عمه ای و نداری یک مسلمانی پول بده خرج کن امین الله با من جامعه می خوانم برایت اینها کاری ندارد که سنگین ترین آزمون آنجاست بعد حضرت یک جمله ای فرمود الله اکبر فرمود ما بت لیلتاً قدتو من امام صادق نشده یک شب را به صبح بیاورم و لله فی مالی حقٌ خدا تو مال منی حقی داشته باشم من اون حق را پرداخت نکرده باشم.
ملایی:  َ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ «24» لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ (سوره معراج، آیه 24)
حجت الاسلام حسینی قمی:  ببینید امام صادق سلام الله علیه وقتی می خواهد از خودش تعریف بکند نمی گوید من نمازم اینطوری است من نماز شبم اونطوری است می فرماید نشد یک شب اون وقت شما ببینید ما شیعه امام حسین هستیم تعارف که نداریم من بارها گفتم آقای ملایی ما بنا نیست همیشه اینطوری صحبت کنیم که مردم بپسندند، به مذاق مردم خوش بیاید نه حالا گاهی خوش می آید و گاهی خوش نمی آید، آقا الان ما متدینین آقا اینهایی که صف اول هستند اینهایی که مسجد می روند متدینین ما ادعای دیانت ما که دو میلیون چهار میلیون مکه می رویم و مدینه می رویم و کربلا می رویم بسم الله امام صادق وقتی می خواهد از خودش تعریف کند می گوید نشد من شب به صبح بیاورم حق الهی بگویم حق الناس که هیچ امام و حق الناس می گوییم الان در جامعه ما چقدر حق الناس به گردن همدیگر است؟ چقدر من یک وقت گفتم اگر همین الان روز شهادت امام صادق می گویند ده پانزده میلیون پرونده دستگاه قضایی است اگر ما همین الان تصمیم بگیریم به اموال همدیگر تجاوز نکنیم این پرونده ها مال چی است؟ بنده به زمین کشاورزی شما تجاوز کردم شما پول رهن من را نمی دهی و آن یکی به باغ مان تجاوز کرده دعوا سر این است اگر ما امروز تعهد کنیم حق الناس را ادا کنی ده میلیون ها پرونده بسته می شود فرمود نشد یک شب، حق الناس که هیچ یک شب نشد من به صبح بیاورم خیلی مهم است. ما حق الله به گردن مان هست یا نه؟ واجبات مالی به گردن مان هست یا نه؟ خمس به گردن ما می آید یا نه؟ زکات می آید یا نه کفارات می آید یا نه واجب النفقه ها به گردن ما هست یا نه صله ارحام با اون تفسیری که نشد یک شب این داستان مقدمه اش کاری ندارم اصل داستان باقی ماند، بعد حضرت به این شخص فرمود که چقدر پول همراهت داری از کوفه هم آمدی؟ گفت آقا من هنوز  دویست درهم از خرجی هایم مانده، آقا سی درهم دیگر بهش دادند، یک بار دیگر من داستان را بگویم اگر عزیزان با تاخیر برنامه را گوش می کنند ببینید امام صادق سلام الله علیه در مسجد یک شیعه غریب پیدا کرده دیده این قیافه اش می آید که مال مدینه نباشد فرستاده دنبالش اومده کی هستی و از کجا آمدی؟ از کوفه آمدم، کی را می شناسی اونجا؟ اونجا به داد هم می رسید بعد بهش فرمود یک پولی هم بهش داد فرمود که شب شام بیا خانه ما، گفت چشم با افتخار می آیم، می گوید شب رفتم خدمت امام صادق علیه السلام فردا شب دیگر نرفتم یک شب آقا دعوت کردند فردا شب که نرفتم آقا برای شب بعد کسی را فرستاد دنبال من من را پیدا کردند آقا فرمود چرا دیشب نیامدی گفتم کسی نیامد از طرف شما فرمو د ببین تا مدینه هستی مهمان منی، دیگر کسی نباید هر شب بفرستم بالاخره آقای ملایی کسی هم که از کوفه1200 کیلومتر راه آمده مدینه یک شبه که بر نمی گردد ده روز یک هفته اون هم سفرهای قدیم، فرمود تا وقتی که مدینه هستی مهمان منی دیگر نگو کسی دعوت نکرد، هر شب بیا.
جالب است می گوید وقتی رفتم خدمت حضرت آقا فرمود خوب حالا تو چی دوست داری؟ أی شیء تشتهی من غذا چی دوست داری؟ گفتم آقا من شب ها چیزی نمی خورم سبک یک شیر می خورم فرمود شیر؟! ببینید می گوید (فیشتری من اجلی شاتاً ؟؟؟ فاشتری المتاع من اجله) دیدم فردا امام صادق رفته بازار اومده فرمود زید شحام دیگر نگران شیر نباش نگران هم نباشد هر شب امام صادق برود برای ما شیر تهیه کند ما خجالت بکشیم فرمود یک گوسفند آوردم این گوسفند شیر ده است هر چی می خواهی دیگر شب ها از این گوسفند شامت هر شب آماده ببینید امام صادق یک غریبه را در مسجد دیده پیدا کرده و اورده و پول بهش داده و حالش را پرسیده احوال دوستانش را پرسیده و بعد هم دعوتش کرده و بعد یک شب خورده و یک شب نیامده چرا نیامدی تا وقتی اینجا هستی باید بیایی شام چی می خواهی به جای ظرف شیر یک گوسفند شیر ده برایش الان ما با برادرهایمان اینطوری هستیم؟ با بستگان و همسایه هایمان اینطوری هستیم؟ با ارحام مان اینطوری هستیم؟ با غریبه یعنی حضرت برود پیدا کند مهمان را پیدا بکند بارها من عرض کردم متأسفانه الان می دانید گاهی گفتم بسم الله به مخاطبین عزیز بگویم آقا آخرین باری که شما تمام بستگان و عمو و عمه و خاله و دایی و ارحام و خویشاوندان را جمع کردی یک سفره انداختی کی بود؟ آخرین باری که همچین مهمانی مفصلی رفتید کی بود؟ تمام شد، آنوقت امام در مسجد غریبه را پیدا می کند می برد، من گاهی گفتم متاسفانه الان کار ما به جایی رسیده در بعضی از مهمانی ها مثلاً در عروسی ها و یا در مجلس عزا، آقا کسی می رود به آدم خیلی گرم می گیرد و سلام علیک شما کی هستید؟ کی هستی یعنی چی؟ این داماد برادرمان است و داماد من چندی پیش پسر خواهرم اومد در خانه ما بعد دیدم که از ماشین اومد بیرون سه چهار تا بچه آورد گفتم اینها کی هستند؟گفت نمی شناسی اینهار ا چه می دانم گفت اینها بچه های من هستند، من اعتراف می کنم بقیه می خواهند اعتراف بکنند یعنی بچه خواهرم اومده من بچه اون را نمی شناسم اون وقت  امام صادق می رود غریبه را بر می دارد می آید، این داستان یک پایان جالبی هم دارد من بگویم خیلی زیباست، خوب این آقا می گوید به امام گفتم غذای جسم ما را یک غذایی البته آدم مهمان خانه امام صادق می شود تمامش غذای روح است، اگر الان امام زمان ارواحناه فداه جان عالم به فدایشان یک لیوان آب به ما بدهند این غذای جسم است یا غذای روح است؟ این غذای روح است گفتم آقا می شود یک غذای روح هم به من بدهید؟ یک دعایی حضرت یادش داده این را الان من بخوانم همه عزیزان می دانند تا حالا نمی دانستند این پایان این داستان است، پایان این داستان، از این به بعد هر وقت این دعا را خواندم حضرت این دعا را یادش دادند که ماه رجب همه بلد هستیم يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ (مِنْ) كُلِّ شَرٍّ یعنی این برکت مهمانی این بزرگوار است این دو تا از اصول تربیتی است.
یک اصل تربیتی دیگر را من به عجله عرض کنم و عرضم تمام امام صادق علیه السلام این حدیث امام صادق است امروز روز امام صادق است فرمود ابا الله من شب قدر خیلی فکر می کنم شب های قدر چی بگوییم یک عده فقط مهمان یک شبه ما هستند آقا شب قدر همه را امیدوار کرد آقا خیالتان راحت همه را خدا می آمرزد ما هم همینطوری می گوییم ولی می گوییم یادتان باشد امام صادق فرمود خدا همه را می آمرزد یک دسته را نمی آمرزد، صاحب الخلق السیء امام فرمود به شیعیان من بگویید یک اصل تربیتی است، آقا اگر نتوانستی کینه را از دل ات بیرون کنی و اگر بد اخلاقی را از وجودت پاک کنی و اگر اهل عجب هستی و اگر اهل تکبر هستی و اگر اهل بد دلی هستی و اگر بد اخلاقی، امام صادق فرمود خدا همه را بیامرزد بد اخلاق را نمی تواند گفتند آقا مگر بد اخلاق چه گناهی کرده؟! بد اخلاق هم آدم است توبه کرده، فرمود لأنه لا یخرج من ذنبٍ حتی یقع فی ما هو اعظم از یک گناه می رود بیرون، وارد یک گناه بزرگتر می شود چرا؟ چون ریشه ها را از بین نبرده توبه باید متناسب با گناه باشد، هر کجا قرآن تاب تابوا دارد ببین آیات قرآن را بعدش می گوید کاری باید انجام بدهی.
ملایی:و عمل صالحاً
حجت الاسلام حسینی قمی: اگر تو از بد اخلاقی می خواهی ریشه کنش بکنی باید آثارش در زندگی ات آثارش اخلاق است می خواستم یک داستانی بگویم حالا اگر بعد از قرآن برسیم زمان بود.
ملایی:  تلنگر سفت و سختی بود حرف های امروز در هر جایگاهی پدر و مادر و فرزند و غیره بیننده های محترم و شنونده های عزیز برنامه سمت خدا دیروز هم قبل و هم بعد از نماز مغرب و عشا در مضجع شریف آقا علی ابن جعفر که فرزند امام صادق علیه السلام هست در شهر مقدس قم نائب الزیاره همه شما بودیم به عنوان آن رسم نیک سمت خدایی ها به قول حاج آقای حسینی و بقیه که جاهای خوب باید همدیگر را یاد بکنیم انشاء الله قسمت تان بشود.
محضر صفحه 58 قرآن کریم هستیم سوره مبارکه آل عمران آیات 62 تا 70 بر می گردیم ببینیم چقدر زمان برایمان باقی خواهد ماند.
صفحه 58 قرآن کریم
ملایی:  ثواب تلاوت این آیات خالصانه و متواضعانه تقدیم به محضر آقایمان امام صادق سلام الله و صلواته علیه حاج آقای حجت الاسلام حسینی قمی با شما هستیم.
حجت الاسلام حسینی قمی:  ما گاهی از امام صادق سلام الله علیه می گویند که آنها امام حسابش اینجا در این حرف صحیح نیست من این داستان ذیل این اخلاق را می خواهم از یکی از علمای بزرگ بگویم و آقا این هم عالم است گرچه اصحاب ائمه را هم گفتیم خدا رحمت کند مرحوم آیت الله العظمی بروجردی رضوان الله علیه یک بزرگواری به نام آیت الله صفایی خوانساری خیلی با ایشان همراه بود این داستان را ایشان نقل می کرد، در قم می دانید یک وقتی سه منبری، منبری مطرح شهر بودند یکی مرحوم حاج انصاری، مرحوم آقای تربتی و مرحوم آقای برقعی، این را حاج انصاری یک داستانی پیش آمده بود که از نگاه مردم، مردم دیگر دعوتش نمی کردند خانه نشین شده بود دلیلش هم این بود که ظاهراً مثلا یک تعبیری که نباید راجع به آیت العظمی بروجردی به کار می برده به کار برده بود یک چیزی گفته بودند و مثلا یک فاصله ای با ایشان گرفته بودند از بس آیت الله العظمی بروجردی محبوبیت داشتند همین کافی بود که ایشان دیگر خانه نشین شد، آقای صفایی می فرمودند آیت العظمی گلپایگانی به من گفتند آقای صفایی شما به آقای بروجردی بگویید این آقا  دیگر خانه نشین شد اجازه بدهید ایشان یک روز بیاید منزل شما دست شما را ببوسد با شما یک رابطه ای داشته باشد دوباره بر می گردد به روز اول، آقای صفایی فرمودند من به آقای بروجردی گفتم جناب آقای ملایی بینندگان و مخاطبین عزیز و شنوندگان شما فکر می کنید عکس العمل آقای بروجردی چی باید باشد؟ اجازه بدهید آقا بیاید خانه شما، آقای بروجردی می فرمود آقای صفایی پاشو برویم، چی چی رو برویم کجا برویم الان شب ساعت ده شب همین الان برویم خانه آقای انصاری اینطوری نبود او باید بیاید خانه شما خدمت شما برسد مشکلش حل می شود، می فرمود همین الان شبانه برویم، آقا این وقت شب مناسب نیست آقا را راضی می کند صبح، فرمود من حرم بودم صبح زود دیدم کسی آمده می گوید آقای بروجردی با درشکه دم حرم ایشان با ماشین کمتر رفت و آمد می کردند آقا اومدند صبح زود بلند شو برویم بارندگی و گِل و شن رفتیم در خانه ایشان، خانه شون در محله باغ پنبه ها از محله های قدیمی قم یک مسیری بود با درشکه نمی رفت این پیاده بود رفت زد گل و شن در خانه حاج انصاری را که زدند آقای صفایی خوانساری می فرمودند در خانه را زدیم آقای حاج انصاری می فرمودند به قول امروزی ها سورپرایز از این بالاتر در را که باز کرد نگاه کرد نزدیک بود سکته کند که این آقا با این عظمت افتاد رو دست و پای آقا، آقا فرمود بلند شو این کارها را نکن، رفتند در خانه یک جمله همه چیز تمام، از فردا در منزل من رفت و آمد می کنی و سخنران منزل من شو، آقا امام صادق علیه السلام ما این شاگردان مکتب امام صادق هستند.                                                                                                                                                                ملایی: اینطوری باشیم
حجت الاسلام حسینی قمی: امیدواریم برسیم جاذبه ای که امام داشتند من برای آخرین بار این حدیث را بخوانم فرمود دشمنان ما به سیف والعصر و الجور آنها با شمشیر حکومت می کنند ولی حکومت اونجا امارت اینجا امامت، امامت ما به رفق است و تألف و الوقار و حسن الخلق معاشرت خوب، ما اینطوری باید والورع و الاجتهاد ایشان را اینطوری اصول تربیتی امام صادق را در زندگی مان داشته باشیم.
ملایی: خدا خیرتان بدهد حاج آقا فوق العاده جذاب، و موثر و انشاالله ما هم تاثیر بپذیریم.
از شما بینندگان جان و شنوندگان عزیز هم سپاسگذارم به خاطر همراهی تان برنامه امروز را تقدیم می کنیم به رئیس مذهب امام صادق سلام الله علیه تا یک سلامی دوباره خداحافظ.