اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1403-02-10-حجت الاسلام پناهیان- نگرش صحیح به دین و مفاهیم دینی ( ویژگی ها و ریشه های تحجر )

ملایی: بسم الله الرحمن الرحیم، سلام که نام زیبای خداوند تقدیم شما عزیزان بیننده و همراهان خوب برنامه سمت خدا و شنوندگان گرامی که صدای برنامه را از طریق کانال های برنامه و یا رادیو معارف می شنوید، خیلی خوش آمدید به برنامه امروز دوشنبه خدا را شاکریم کنار هم هستیم برای اینکه یک تلاشی داشته باشیم همگانی برای اعتلای آموزه های دینی و البته ایمان و اعتقادات مان و خدا را باز هم شاکریم که بهمون این فرصت و این توفیق را در برنامه سمت خدا و مثل این برنامه می دهد که یک مقداری بیشتر تفکر کنیم و اندیشه مان را به کار بگیریم برای فهم درست و صحیح از دین و آموزه های دینی، و البته تلاش مان این باشد که معرفی دین را هم بهتر انجام بدهیم، از قضا این موضوعی است که دو سه هفته ای است روزهای دوشنبه سمت خدا بهش می پردازد نگرش صحیح، به دین و معرفی درست دین، روش مند با یک روش خوب، حالا این که چه زیر مجموعه هایی دارد و چه حرف هایی در این زمینه گفته ایم و شنیده ایم یک خط خواهم گفت بعد از اینکه سلام علیک بکنم با حاج آقای حجت الاسلام پناهیان عزیز و بزرگوار که اینجا هستند مثل دوشنبه های گذشته. سلامٌ علیکم و رحمت الله.



حجت الاسلام پناهیان:  سلام بر شما و سلام بر همکاران عزیز و سلام بر مردم خوب و مردم بسیار با صفا، مردم متفکر و باهوش، انشاء الله که بتوانیم در این دقائق یک کمی باهم بیاندیشیم همانطوریم که فرمودید.
ملایی:  بله در دو جلسه دو هفته قبل فرمودید که دین در واقع نگاه درست باید بهش داشت و به نظرم گوشواره دو جلسه قبل شاید این تک جمله باشد عقلانیت، در کنار علم، در کنار عبادت، در کنار قرآن خواندن، در کنار ولایت مداری، و در کنار همه آنچه که ما از دین، داریم الحمدلله کنار همه اینها عقلانیت هم باشد که یک چیزی مثل تحجر یک موقع خدایی نکرده به قول خودمانی اش در کاسه مون نگذارد هر چی هست و نیست را از بین ببرد و هفته قبل آخرین چیز رسید به انواع تحجر و بقیه بحث را به نظرم خود این تحجر و متحجرین چه شکلی هستند، چه ویژگی هایی دارند اینها ببخشید.
حجت الاسلام پناهیان: بسم الله الرحمن الرحیم
تشکر می کنم که خود حضرتعالی پیگیری می کنید بحث را، واقع مسئله این است که ما آدم ها چه درباره دین و چه غیر آن دچار آفت تحجر می شویم، به دلائل مختلف، و یک تربیت صحیح در مدرسه تربیتی است که اولاً قبل از آگاهی دادن، و ارزشمند تر از آگاهی دادن به دانش آموزان و حتی دانشجویان، تفکر کردن، آزاد اندیشی، و رهایی از تحجر را بیاموزیم، یعنی ما چطوری در پاییز نگرانیم که سرما نخوریم، می گویند هوای پاییزی ویروس های پاییزی بیشتر آدم را دچار سرماخوردگی می کند چون یک آفت رایج است خوب ما در عرصه علم، به شدت باید مواظب باشیم دچار تحجر نشویم، چه بسا کسانی که با علم کار می کنند، بیشتر در معرض تحجر هستند و ممکن است عوام هم در اثر عوامل مختلف دچار تحجر بشوند، ولی ریشه های تحجر در شخصیت انسان متعدد و متنوع هست، و من حالا بعضی از آنها را بر می شمارم ولی خیلی پیشنهاد می کنم و  خیلی اصرار می کنم که دوستان مخاطب برنامه خصوصاً مربیان، معلمان عزیز، و کسانی که می خواهند اندیشه آزادی داشته باشند حالا معلم و مربی هم نباشند مخصوصاً آنهایی که دینشان خیلی برایشان مهم است در آخر الزمان توی امتحانات سهمگین آخر الزمان فتنه های آخر الزمان مطالعه زیادتر داشته باشند درباره انواع تهجر، هم در روان شناسی بحث مفصل شده و حتی مفصل تر از آنچه که در متون دینی به دست آمده از علما ما داریم البته ریشه های قرآنی و روایی در این باره بسیار فراوان است، منتهی حالا زیاد تبدیل به کتاب نشده من خیلی  دوست داشتم یک کتاب داشته باشیم اصلا تحجر را انواع و اقسامش را توضیح بدهد، شاید شهید مطهری در این زمینه کار بسیار ارزشمندی ارائه داده باشند و ارزشمندتر از دیگر اساتید کتابی ایشان دارند تحت عنوان موانع شناخت،کمک می کند به این بحث و البته جزوات و مباحث دیگری که ایشان در این زمینه داشتند یک قطعه ای از این بحث را جلسه قبل از بحث های شهید مطهری خواندیم.
چه انسان دارا باشد چه زیاد اهل علم نباشد، ممکن است دچار تحجر بشود، اول تحجر را توضیح بدهیم یک بار دیگر، تحجر یعنی جزم اندیشی، یک آگاهی یا یک اندیشه یا یک برداشت را فرد دارد آن را نمی تواند تغییر بدهد به دیگران هم اجازه نمی دهد کمکش کنند برای تغییر، جزم اندیشی سنگ شدن از حجر می آید دیگر، سنگ شدن ریشه این بحث هم در قرآن تصریح شده که می فرماید بعضی ها نمی فهمند به دلیل اینکه قلب شان سنگ شده یا شدیدتر از سنگ، آن وقت قلب در قرآن یکی از منابع و ابزار معرفت است، دقت فرمودید؟ آیات قرآن را برنگردیم بخوانیم پس وقتی انسان قلبش سنگ شد، دیگر نمی تواند فکر تازه را دریافت کند، نمی تواند اطلاعات تازه را دریافت کند، نمی تواند اطلاعات تازه ای که دریافت می کند را درست پردازش کند، نمی تواند دست از برداشت های خودش بردارد، دیگران را دائماً متهم می کند، و چه بسا در مقابل اندیشه مخالف عصبانی بشود و بهم ریخته شود و دچار تصمیمات عجولانه بشود چه بسا دیگران را مدام برچسب بهشون بزند، یعنی شما نابجا و سریع برچسب به کسی بزنی علامت تحجر است انتقاد پذیر نباشی علامت تحجر است هر حرفی را از دین یا از غیر دین، عمیق بهش نگاه کنی تحجر است خود سطحی نگری تحجر است بعضی ها نسبت به اندیشه های غربی که آموختند افراد متحجری هستند خود اندیشمندان غربی هم اینقدر تحویل نگرفتند اندیشه خودشان که شما تحویل می شوی دچار تحجر می شوند ما با غرب اندیشی مخالف نیستیم با غرب زدگی مخالفیم یعنی غرب زدگی به آدم اجازه نمی دهد غرب را نقد کند، الان مثلا می بینند دانشجوها آنجا کتک زده می شوند و دستگیر می شوند و استاد دانشگاه و نیروهای نظامی ریختند در دانشگاه ها اصلا به خودش اجازه انتقاد نمی دهد یک درصد این را در کشور خودمان ببیند یقه پاره می کند احساس می کند همه چیز نابود شد آزادی از بین رفت، اینها علامتهای تحجر است.
پس تحجر یعنی فکر نکردن، اطلاعات را بازسازی نکردن، اطلاعات جدید را دریافت نکردن، و در یک کلمه با واقعیت ارتباط قطع دیدن و قطع کردن، حالا این حرفی که ما می زنیم خودش حرف دینی هست یا نه؟ به شدت یکی از اهداف بسیار مهم دینداری آزادی از تحجر است، اصلا یک انسان مومن با تقوا علامتش این است که فرقان، بصیرت، تفکر اندیشه بالنده و آزادی پیدا می کند اصلا علامت زندگی متدینانه برخورداری از اندیشه خلاق است و اگر بینندگان عزیز می بینند این حرف مشهور نیست، این شاخص برجسته دینداری است یعنی برخورداری از تفکر، برخورداری از عقلانیت، این به عنوان یک شاخص برجسته مشهور نیست بدانید دین در جامعه ما غلط معرفی شده ما طلبه ها غلط معرفی کردیم در کتاب های درسی غلط معرفی کردند نمی دانم در هر چی، اگر به ما می گویند یک انسان دیندار انسان خوبی است انسان اخلاقی است نمی گویند یک انسان عاقل و متفکر است این مهمتر از اخلاقی بودنش است این مهمتر از نماز خواندنش است روایتش را دفعه قبل خواندیم این مهمتر از قرآن خواندن و گناه نکردنش است امام رضا علیه السلام می فرماید اگر کسی گناه نمی کند گولش را نخور شاید عقل متینی ندارد، کلمه عقل متین را بزنند سرچ کنند توی گوگل این روایت می آید اصلا کلمه عقل و متین دو تا کنار هم می فرماید شاید آدم نفهمی است گناه نمی کند چه ارزشی دارد گولش را نخور عجیب است واقعا این سخن، به صرف اینکه گناه نمی کند فکر نکنید دیگر کار تمام است گولش را نخور فریبش را نخور، خیلی چیز عجیبی است، خوب پس شاخص برجسته دینداری برخورداری از عقل متین، برخورداری از فرقان این هم در قرآن آمده می فرماید اگر تقوا داشته باشیم خدا فرقان به تو می دهد فرقان یعنی چی؟ قدرت تشخیص حق از باطل.
ملایی:بله چقدر زیباست
حجت الاسلام پناهیان:  این کلمه فرقان را خواستند خراب کنند آنها تشخیص نابخردانه خودشان را که به این نتیجه رسیده بودند باید شهید مطهری به شهادت برسد در آستانه شهادت ایشان هم هست بعد اسم خودشان را گذاشتند فرقان تورو خدا نگاه کنید چه وضعی است در تاریخ پدید می آید، ما جزم اندیشی را بی دینی می دانیم، حداقل فاصله گرفتن از قله های دینداری، آقایان معلم های دینی، آقایان مبلغان دینی، آقایان صدا و سیما، آقایان سازمان تبلیغات اسلامی آقایان همه جا که بخواهیم دین را تبلیغ بکنیم، واقعا من از همه شون سوال می کنم آیا شاخصی برتر از عقلانیت و رسیدن به یک عقلانیت و قدرت تفکر سالم، و رهایی از انواع تحجر مهمترین شاخص دینداری نیست؟
ملایی:  من از طرف همه می گویم هست
حجت الاسلام پناهیان:  واقعا مهمترین است ما روایات را جلسه قبل خواندیم و آیات را در مورد عقل می بینیم العقل ما عبد به الرحمان و عقلانیت یعنی چی؟ و عقلانیت با علم فرق می کند، می فرماید لیس العاقل من یعرف الخیر من الشر عاقل کسی نیست که بفهمد خیر چی است و شر چی است خیر الشرین را باید بفهمد دو تا شر کدامش بهتر است دو تا خیر کدامش بهتر است در اون ترجیح های
ظریف عقل به کار می آید و عقلانیت فردنشان داده می شود و نمی شود دینداری کرد بدون عقلانیت، خیلی عجیب است شما با اطلاعاتی که به دست می آورید می توانید یک دستگاهی را ازش استفاده کنید بروشور دارد عقل زیادی نمی خواهد طبق آن اجرا کنید با جزئیات هم می نویسند همه چیز را.
ولی دین اینطوری نیست دین را که اطلاعاتش را که جمع آوری کردید به اضافه عقل نکنی نمی توانی دینداری کنی هر چند از همه مراجع تقلید هم تقلید کنی وهر چند به همه آیات و روایات هم مراجعه کنی عقل ات را به کار نبندی نمی توانی دینداری کنی چون مصداق ها را درست تشخیص نمی دهیم اولویت ها را درست تشخیص نمی دهیم و دین از شما می خواهد تفکر کردن را پس مهمترین شاخص دینداری اگر دیندار هستید عقلانیت است مهمترین نیاز ما برای دینداری عقلانیت است، مهمترین عاملی که موجب می شود ما دین را کمک کنیم نجات بدهیم جلو ببریم و در مسیر پیشرفت جامعه هر لحظه بتوانیم از  دین استفاده کنیم باز عقلانیت است چه به صورت ایستا دین را در نظر بگیریم و چه به صورت پویا در بستر زمان بتوانیم در نظر بگیریم، عقلانیت، عقلانیت، عقلانیت.
چه عامل دینداری عقلانیت و چه شاخص دینداری عقلانیت، اینها با همدیگر رد و بدل می کنند آثارشان را با عقلانیت به دینداری می رسی و با دینداری به عقلانیت بیشتر.
ملایی:  یعنی عقلانیتِ پویا می کند ما را و دینداری ما را.
حجت الاسلام پناهیان:  بله، پس ما از هر نوع شناخت به قول شهید مطهری اعلی الله مقامه الشریف از هر نوع مانع شناخت برخوردار باشیم حالا باید بگوییم آسیب مانع شناخت  را دچار بشویم هر نوع آسیب شناختی را ما دچار بشویم این نوعی تحجر است، اگر کسی من تکرار نمی کنم تا برویم سراغ حالات افراد متحجر، یکی از حالات ویژگی های آدم های متحجر این است که خود بسندگی دارند حتی در روان شناسی بهش می گویند خود شیفتگی یکی از خود شیفتگی ها، خود شیفتگی های شناختی است دچار خود شیفتگی می شود و خودش را خیلی دوست می دارد نتیجه علمی که بهش رسیده را خیلی دوست می دارد، شاید بهش کم محبت شده نمی دانم حالا چه عواملی این خود شیفتگی را به وجود آورده آقا خدا نکند این به یک نتیجه ای برسد مگر دست بر می دارد؟ مگر به خودش اجازه تفکر بیشتر می دهد؟ مگر به خودش اجازه نقد می دهد؟ مگر به دیگران اجازه مخالفت می دهد؟
ملایی:  این است و جز این نیست می شود.
حجت الاسلام پناهیان:  این یکی از آیات کریمه قرآن را بعضاً من برخی از آیات را بخوانم می فرماید: فلما جائتهم رسلهم بالبینات وقتی که پیامبران به سراغ آنان می روند با بینات آشکار تا حق این است امروز اینطوری باید عمل کنید فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ  (غافر، آیه 83) می فرماید فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ یک کمی اینها علم دارند اینقدر خوشحال هستند و اینقدر خوش به حالشون است که به خودشان مغرور هستند و اینقدر شیفته دانایی هستند که دارند اجازه ورود به بینات جدید نمی دهند اجازه سخن رسولان را نمی دهند به خاطر علمشان، الله اکبر.
بزرگانی را در حوزه تجربه کردم نمی خواهم نام ببرم، در حد مراجع خدا شاهد است تواضعی درشون دیدم تواضع علمی درشان دانشگاه هم اتفاقا همین الان یکی از موارد اومد به ذهنم، تواضعی که در طلبه های سال چهارم و پنجم شما به سادگی ممکن است پیدا نکنید یعنی آماده است همه دانایی های خودش را بگذارد کنار، وقتی می خواهی بروی یک اشکالی مطرح بکنی، اینقدر گوش می کند انگار اون شاگرد است و شما استادی، واقعا بینظیر است من حالا چون نام نمی خواهم ببرم از این اساتید بزرگوار دیگر خاطره ها را تعریف نکنم در دانشگاه هم دیدم یکی از اساتید دانشگاه فوق تخصص مغز و اعصاب دانشی است که به ما هیچ ربطی ندارد من به خاطر بچه ام می رفتم پیشش ایشان یک روز به من برگشت گفت ممکن است من ظاهر مذهبی نداشته باشم ولی به مرز این دانش من رسیدم الان شما یک سخنی از رسول خدا بیاورید مطمئن باشید حرف پیغمبر است درباره تخصص من من دربست حرفش را قبول می کنم چون من می دانم دیگر از این بیشتر بشر نمی تواند بفهمد مگر اینکه از عالم بالا یک بیماری صعب العلاجی بچه من داشتند و به ایشان مراجعه کرده بودم داشت مثلاً توضیح می داد خوب ببینید تواضع علمی یک استادی که موضوعش معمولا موضوع دینی نیست حالا دین خودش را متکفل موضوعات پزشکی به معنای خاص کلمه به صورت گسترده نمی داند لا اقل چرا؟ پیشنهادهای مربوط به طبیعت و بدن و تغذیه اینها خیلی زیاد است در دین، ولی ایشان چه تواضع علمی داشت، یعنی علم او، او را به مرز جهل او رسانده بود و متواضع شده بود، عبارتش این بود استاد تمام دانشگاه تهران، دانشگاه علوم پزشکی تهران بود بیمارستان امام خمینی خدمتشان می رسیدیم واقعا محبتش به  دل من افتاده این فرد.
می گفت من مرز دانش را طی کردم به مرز دانش رسیدم می دانم ما پزشک ها از این بیشتر نمی توانیم متوجه شویم الان آماده هستم اگر سخنی در آسمان در موضوع من بیاید رویش کار کنم حالا این را بگذار کنار کسی که حاضر نیست حرف جدیدی بشنود چه در علوم دینی و چه در علوم غیر دینی، پس یک نوع تهجر بسنده کردن به آنچه بلد هستیم یا ریشه اش خود شیفتگی است ریشه های متعددی دارد مثلا بعضی وقتها ماها سواد چندانی نداریم ولی در روان شناسی می گویند که وابستگی عاطفی به یک فرد موجب می شود یا به یک جریان، موجب می شود شما حرف جدیدی نپذیرید تاحرف بهتون میزنند اول اون را نگاه کنید، باز در قرآن کریم در این باره سخن آمده تحت عنوان ولائج ولیجه ما در ادعیه هم داریم که خطاب به ائمه معصومین می گوییم کسی را ما غیر از خودمان ولیجه خودمان قرار نمی دهیم ولیجه یعنی کسی که فکرش را قبول داریم بعد خدا در قرآن می فرماید من شما را امتحان می کنم ببینم کسی غیر از خدا و رسولشان ولیجه قرار می دهید؟ و مومنین که در تفسیر آمده است مومنین یعنی اولیاء خدا یا به قول علامه طباطبایی اینجا می فرماید مصداق اتم و اکملش.
در روایات ما آمده :مَنْ أَصْغی إِلی ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ، (حدیثی از حضرت جواد الائمه) کسی گوشش بدهکار حرف کسی باشد عبد اوست، گوشش حرف کسی را بشنود به معنای اینکه دربست قبولش می کند بپذیرد یعنی، پیشاپیش هر چی او بگوید این پذیرفته نباید اینطور باشیم فکرت را باز نگه دارید، و با در واقع عقلانیت گوش بدهید، پس بعضی از اوقات یک مقدار علم دارد طرف،دچار تحجر می شود بعضی وقتها وابستگی دارد به یک گروهی به یک عالمی و به یک اندیشمندی و  دیگر راه تفکر را به خودش می بندد درواقع اون فرد به تعبیر قرآن ولیجه اوست این هم یک مورد.
مورد دیگر این است که بعضی ها تحجر دارند به خاطر این که دانایی خودشان را با این که یقینی نیست یقینی می دانند و نقد نمی کنند و احتمال غلط بودن بهشون نمی دهند می فرماید در قرآن کریم ان یتبعون الا الظن اینها از گمان تبعیت می کنند خودشان هم یقین ندارند پس چرا محکم می ایستند چرا ذهنشان را باز نمی کنند و آزاد نمی کنند که بیایند یک مطالبی را درک کنند، مثلا طرف به برداشت خودش از دین جزم اندیشانه برخورد می کند، یا در علوم تجربی اسمش رویش است دیگر بالاخره تجربه است ممکن است بعضی ها یک جوری در علوم انسانی از اندیشه های علوم انسانی که تجربی است دفاع می کنند من حسرت می خورم می گویم ما خودمان از خدا و پیغمبری که بهش اعتقاد داریم اینقدر دفاع نمی کنیم چه طرفدارهای پر و پا قرصی دارند دانشمندانی که می گویند احتمالاً اینطوری باشد درسته؟ اون گفت احتمالا شما کوتاه بیا شاه بخشیده و غلام نمی بخشد، تورو خدا خواهش می کنم شما احتمال بده، اجازه بده نقد کنید اینها معمولا اجازه نقد نمی دهند و راه اندیشیدن را برای خودشان می بندند راه نقادی را می بندند باید این راه باز باشد یا بعضی ها در اثر در واقع، حب و بغضشان دچار سویه شناختی می شوند یا به تعبیری در روایات هست حب الشیء یعمی و یصم کور و کر می کند انسان را سویه شناختی چی است؟ مثلا از این آقا بدش می آید چون از اون آقا بدش می آید دیگر هیچ حرفش را صحیح نمی داند و بهش فکر نمی کند، نسبت های ناروا بهش می دهد، یا فلانی را دوست دارد، مثلا هیچ وقت انتقادی با او برخورد نمی کند و الی آخر.
ببینید این هر دوتایش ضرر دارد اولیاء خدا ما را متفکر و اندیشمند بار خواستند بیاورند و ما دچار سویه شناختی نباید بشویم اینقدر انواع و اقسام در روان شناسی برای سویه شناختی ذکر کردند که واقعا جذاب است بروند دوستان مطالعه کنند وقتی که آدم می رود در روان شناسی غور می کند می بیند ما اکثرا دچار سویه شناختی هستیم یعنی یک عاملی دارد روی شناخت ما تأثیر می گذارد، لذا اینجا یک توضیح علمی من بدهم ماجرا را، ما گرایش هایمان و علاقه هایمان روی اندیشه و روی آگاهی هایمان نباید تاثیر بگذارد، جز یک گرایش، علاقه هایمان روی تفکر و اندیشه مان نباید تاثیر بگذارد مگر یک علاقه، این که ما بگوییم به طور مطلق هیچ یک از علاقه های انسان نباید روی تفکر ما تاثیر بگذارد حرف غلطی است کما اینکه بعضی ها می گویند متوجه غلط بودن حرفش نشوند می گویند ما عالم هستیم اندیشمند هستیم و کلمه بسیار مقدس آزاد اندیشی را استفاده می کنیم که مقدس است واقعا آزاد اندیش هستیم نمی خواهیم هیچ علاقه ای روی اندیشه مان تاثیر بگذارد این حرف خیلی حرف با عظمت و درستی است جز یک علاقه، یک علاقه هست باید همیشه تاثیر بگذارد بقیه علاقه ها نباید تاثیر بگذارد، آن چی است؟ عشق به حقیقت، علاقه رسیدن به واقعیت، ببینید پس این که هیچ علاقه ای از علاقه های ما روی اندیشه ما تاثیر نگذارد حرف غلطی است اصلاً امکان ندارد ولی کدام علاقه روی اندیشه ما تاثیر بگذارد خیلی مسئله مهمی است هیچ علاقه ای جز علاقه به حقیقت، حق طلبی حالا ببینید بچه های ما را چطوری باید تربیت کنیم.
ملایی:  خیلی داستان در عین اینکه پیچیده است ولی به نظرم کاربردی است و خیلی می شود رویش کار کرد و یک فصل سمت خدا می شود باهاش کار کرد.
حجت الاسلام پناهیان:  بله واقعا باید این بحث را مفصل داشت حالا شهید مطهری خوب است بیشتر از ایشان یاد کنیم چرا بحث از موانع شناختی می کردند من یادم است بچه بودم، خوب به خاطر اینکه پدرم یک مسجدی داشتند ما کتابدار اون مسجد بودیم و فعال بودیم با جوان ها می خواندیم بعد اون زمان بازار گفتگو و مباحثه با این مارکسیست ها و کمونیست ها خیلی داغ بود و مجبور بودیم برویم کتاب بخوانیم یادم است سر چهار راهها سوم راهنمایی و اول دبیرستان بودم بحث که می کردیم از این کتاب موانع شناخت کتاب شهید مطهری یاد می کردیم تا می دیدیم طرف آداب بحث کردن را رعایت نمی کند تا اینجا قانعش می کنیم می پرد سر شاخه دیگر دیدیم این دارد الکی توجیه می کند بحث موانع شناخت را مطرح می کردیم که ببینید تو الان دچار موانع شناختی شدی بی تعلق باش البته اونها هم به ما می گفتند بی تعلق باش ما می گفتیم حاضریم همه چیز را بگذاریم کنار بیاییم بنده عقل و منطق و عقلانیت باشیم، آن زمان شهید مطهری چرا بحث موانع شناخت را مطرح می کرد؟ چون می دید اینها روشنفکر نمایی دارند در دانشگاه متحجران روشنفکر هستند این روشنفکر نمایی، ولی در عین حال متحجرانه برخورد کردن موجب شد که ایشان بحث از موانع شناخت کند بحث از موانع شناخت کماکان بحث فعالی است در عرصه سیاسی خصوصا در عرصه سیاسی اگر مردم ما مطلع باشند از بحث های روان شناسی در مورد دو قطبی سازی جامعه را که دو قطبی بکنید هر قطبی طرفدار یک قطبی شود دچار سویه شناختی می شود اینها را به عنوان  بحث های سیاسی مطرح نمی کنند به عنوان بحث های روان شناسی مطرح می کنند، اگر مردم ما از این اطلاعات خوب برخوردار بشوند بسیاری از این سیاسیون و رسانه های سیاسی را می ریزند دور، اصلا وسط کلام طرف می گویند این دچار سویه شناختی است این که اصلا فایده ندارد باهاش حرف زدن، مباحثه با این فرد اصلا فایده ای ندارد همان جنایت را در غزه هزار برابرش را می بیند می بخشد مثلا توی کشور خودش یک هزارم او را همان اشتباه باشد اشتباه، می بیند دیگر نمی بخشد دچار سویه شناختی هستی اصلا چطوری تحلیل می کنی مسائل را ما باید اینها را درست کنیم، مهمتر از داشتن اطلاعات دینی برخورداری از قدرت اندیشه آزاد است و جالب است در این کشور چه کشوری ما داریم، پرچمدار آزاد اندیشی در حوزه و دانشگاه رهبر جامعه است، رهبر انقلاب است کرسی های آزاد اندیشی خیلی هم کم برگزار می شود شما نمی دانم خبر دارید یا نه کرسی های آزاد اندیشی هم در حوزه کم برگزار می شود که خیلی بد است.
ملایی: یک زمانی انجمن هایی داشت اون انجمن ها هم دیگه الان کار نمی کنند.
حجت الاسلام پناهیان:  بله خیلی کم است یعنی هست کم است هم در دانشگاه خیلی ها که ادعایشان می شود حاضر نیستند بیایند در کرسی آزاد اندیشی چون در کرسی آزاد اندیشی کسانی هستند که شما را نقد می کنند بدون کارهای تبلیغاتی و جو سازی بیا حرفت را بزن بگو این را قبول  دارم آزاد اندیشی معنایش این است شما بگو این دانایی های رایج را قبول ندارم آزاد اندیشی یعنی این، نه اینکه یک کشف علمی کردم یک کشف علمی مخالف آن چه معمولا مرسوم است دارم، حضرت آقا میفرمایند اینها را تحویل بگیرید.
ملایی:  یعنی جنبه اش را داشته باشید که این نگاه را بپذیرید.
حجت الاسلام پناهیان:  واقعا گوش بدهید چه کشوری داریم که رهبر جامعه طرفدار آزاد اندیشی است و توصیه می کند و بسیاری از مدعیان حاضر نیستند فضای سیاسی و رسانه های سیاسی مان که به شدت آلوده است حتی بعضی از رسانه های مربوط به نهادهای انقلابی مان می بینید به روش های غلط می خواهند از حق دفاع کنند، روش های غلط چی است؟ یک نقادی علمی همه جانبه نگری نداری تو، یک برخورد علمی نداری می بینی گاهی اطلاعات غلط آورده بعد روی این اطلاعات غلط برچسب زده تحلیل های غلط تر گذاشته می خواهد از خدا و اسلام و انقلاب دفاع کند نمی شود که این، از روش درست استفاده کنیم.
ما در مسیر تربیت پدر و مادرهایمان باید مراقب آزاد اندیشی بچه باشند بعضی از اوقات شما از بچه هایتان در مسیر آزاد اندیشی ممکن است اعتراض به دین و دینداری بشنوید به نظر بنده می رسد استقبال کنید بگذارید فکر کنند و بعد این استقبال چگونه باید باشد روش های آموزش آزاد اندیشی پدر و  مادر زود جواب ندهند به فکر فرو بروند این بچه احساس لذت می کند از اینکه توانسته پدر و مادر یا معلم را به فکر فرو ببرد، به چالش مثلاً ما امروز در این مدرسه علمیه ای که داریم خدمت اساتید بودیم البته این مطلب را امروز نگفتم این مطلب را روزهای دیگری خدمت اساتید خودم اونجا مطرح کردم که خوب است اساتید زود جواب ندهند، که یک شوق و ذوقی در این دانش آموز و طلبه و دانشجو ایجاد شود برای اینکه توانسته یک چالشی را مطرح کند و بزرگتر خودش را به فکر فرو ببرد اگر زود جواب بدهید این احساس بستگی می کند، باید در مقام جواب که بر آمدیم شروع کنیم او را وادار کنیم به اندیشیدن می گوییم چهار تا احتمال دارد جواب داشته باشیم خوب فکر کردن، این جواب، این جواب این جواب و بعد جواب های غلط را اول آدم مطرح کند و دفاع کند ازشون و بعد غلط بودنش را بگوید و بعد برسد به جواب درست شیخ انصاری که در حوزه عظمت دارد معمولا از این روش استفاده می کند این روش هم روش حضرت ابراهیم است در قرآن کریم می خواهد خدا را معرفی کند مستقیم نمی رود سراغ خدا اول ستاره ها را می گیرد خورشید و ماه و فلما افلق حالا برویم سراغ خدا، یکی می رود به سمت هذا ربی خوب است حالا قرآن کریم را کسی تقطیع نمی کند و الا می گفت حضرت ابراهیم کافر است چون به ستاره گفت هذا ربی صبر کن حالا دارد آموزش می دهد آخرش یک چیز دیگری گفت با اونها همراه میشود و بعد آنها را می کشاند به این سمت، با آنچه که مخاطب می اندیشد پس ببینید برای اینکه آزاد اندیشی را ما آموزش بدهیم مقابل سوال بلافاصله جواب ندهیم به فکر فرو برویم این را نشان بدهیم و نمایش بدهیم چون کار موثری است حالا یک وقت یک جایی در جامعه کار تربیتی نمی کنیم باید سریع جواب بدهی بله اونجا سریع جواب می دهی ولی اونجا یک کار آموزش انجام می دهی می خواهی یاد بدهی تفکر را در مقابل سوال جواب نباشد در مقابل سوال سکوت و تفکر، مرحله دوم چی؟ جواب های غلط را اول بیاییم مطرح کنیم و دفاع هم بکنی اتفاقا خوب هم دفاع کنی ازش، بعد بیایی یکی یکی از اونها خارج شوی و دلیل ات را ذکر کنی و برسی به جواب درست، رسیدن به جواب درست را با کمک خود دانشجو و دانش آموز و طلبه انجام بدهی اگر زیر بار نرفت شما صبر کن بلکه زیر بار برود بعد اگر دیگر نخواست زیر بار برود اون یک حرف دیگری است اونجا ما می آییم یک دو باره موانع شناخت و سویه شناختی انواع و اقسامی دارد و انواع تحجر را برایشان توضیح می دهیم می گوییم اینجاست که آدم ها دچار لجبازی می شوند حتی در این باره یک آیه عجیبی در قرآن کریم هست که با بحث مان فاصله دارد ولی دوست دارم این آیه را معرفی کنم در این آیه کریمه خداوند متعال می فرماید اینهایی که دیدید با حق مجادله می کنند هی بحث می کند چه نکته هایی به ذهنشان می رسد آدم می گوید آقا این فقط به عقل جن می رسید که یک همچین ایرادی بگیرد این ایراد چطوری در ذهن شما ایجاد شد آنهایی که مقاومت دارند تحجر دارند یکی از علامتشان این است که مجادله باطل می کنند خدا در قرآن می فرماید: إِن‌َّ الشَّياطِين‌َ لَيُوحُون‌َ إِلي‌ أَولِيائِهِم‌ لِيُجادِلُوكُم‌ وَ إِن‌ أَطَعتُمُوهُم‌ إِنَّكُم‌ لَمُشرِكُون‌َ (انعام، آیه 121)  وحی می فرستند به دوستان خودشان تا بتوانند با شما مجادله کنند کمک می کنند اینها حرف خداست اون جن شیاطین یعنی جن دیگر، ما اینجا که حرف های ماورایی جن و این حرفها نزدیم که داریم آیه قرآن می خوانیم شیاطین از اجنه هستند اینها چیکار می کنند؟ لَيُوحُون‌َ إِلي‌ أَولِيائِهِم‌ لِيُجادِلُوكُم‌  یعنی ما بعضی وقتها می خواهیم بحث بکنیم با کسانی درباره حق چه نکاتی به ذ هنش می رسد غلط هم هست خوب باشدکه می پذیریم ولی طول می کشد به رسیدن به حقیقت، این مجادله باطل وحی می شود بهش، می رسانند بهش چطوری اینها به ذهنشان می رسد این ایراد را بگیرند؟ عمروعاص بهش گفتند عمار را حضرت رسول فرمود که گروه ستمگر به قتل می رساند ما کشتیم پس ما باطل هستیم این چطوری عمروعاص به ذهنش رسید که این جواب را بدهد گفت در واقع عمار را علی کشت چون او به میدان آورد پس او یاغی است اونها هم قبول کردند.
ملایی:  لَيُوحُون‌َ إِلي‌ أَولِيائِهِم‌
حجت الاسلام پناهیان:  واقعا عمروعاص چطوری به ذهنش رسید این را بگوید این جور موارد را ماها گاهی از اوقات باید یک کمی نگاه خودمان را گسترده تر بکنیم از باهوشی اونها نیست که اینقدر با شما مجادله می کنند از یک جایی به بعد آدم می بیند انگار از یک جایی بهش وحی می رسد که بیاید مقاومت کند.
ملایی:  حاج آقا در سی ثانیه جمع بندی کنید برویم برگردیم.
حجت الاسلام پناهیان:  ما برای اینکه علائم متحجرین را از خودمان دور کنیم نشان بدهیم که دیندار هستیم چون دینداری با تحجر امکان ندارد موجب می شود دین را منحرف کنیم و دین را حتی زشت نشان بدهیم برای اینکه علائم تحجر را نداشته باشیم چه آدم دینداری هستیم و چه غیر دیندار آزاد است از این بالاخره نباید کسی تحجر داشته باشد در این باره باید بیشتر کار تعلیمی در مدارس انجام بگیرد و آموزش و پرورش بگوید من این فکرها را کردم در خانه باید کار انجام بگیرد در مسجد باید کار بشود، در رسانه و هنر و ما نیاز داریم امروز تا مجادله باطل سطحش در جامعه ما کاهش پیدا بکند.
ملایی:  خیلی متشکر حاج آقای حجت الاسلام پناهیان کیف کردیم و ادامه اش را هفته آینده در خدمت تان هستیم عرض می کنم حضور شما بینندگان عزیز و شنوندگان گرامی طرح فرزندان غدیر جهت حمایت از زوج های نابارور در هر ماه قمری تقریبا هجدهم ماه که آغاز می شود تا چند روزی اطلاع رسانی می کنیم شما هر روزی از ماه می توانید به کانال های ما مراجعه کنید و در موردش اطلاعات کسب کنید، تسهیلات قرض الحسنه ای که طرح فرزندان غدیر برای حمایت از زوج های نابارور تقدیم می کند می تواند برای شمایی که با این قصه درگیر هستید  می تواند خدمت تان باشد و استفاده کنید ازش بنابراین به کانال های برنامه مراجعه کنید و اگر  عضو کانال نیستید عدد پنج را به سه هزار عدد هشت را به سه هزار پانزده پانزده عذرخواهی می کنم عدد هشت را به سه هزار پانزده پانزده پیامک بفرمایید و البته شما ممکن است دوست داشته باشید مشارکت کنید در این حمایت این هم باز مسیرش همین است که گفتم صفحه 53 قرآن کریم سوره مبارکه آل عمران آیات بیست و سوم تا بیست و نهم تلاوت خواهد شد گوش جان بسپارید و ببینیم و اگر می توانیم بخوانیم.
(تلاوت آیات 23 تا 29 قرآن کریم...)
ملایی:  شما همراه برنامه سمت خدا هستید و دقایق باقی مانده و باز با حاج آقای حجت الاسلام پناهیان.
حجت الاسلام پناهیان:  حالا یک مقدار مصداقی تر صحبت بکنیم اینهایی که برچسب می زنند به آدم ها، تو روان شناسی بهش می گویند انگ بی درنگ، دچار یک خطای بنیادین می شوند در اسناد دادن خطا به افراد یا در شخصیت افراد یک تحلیلی را مطرح می کنند به خاطر رفتارشان، ببینید این را می گویند یکی از در واقع انواع برداشت های اشتباه و کسی اصرار داشته باشد این یک نوع تحجر می شود، من می خواهم از روی متن کتاب های روان شناسی اول برایتان بخوانم بعد برویم سراغ قرآن و تاریخی و روایی اش نمونه اش را بگویم برای مثال اگر هنگام رانندگی راننده ای با سرعت از ما سبقت بگیرد او را بی شخصیت تلقی می کنیم بدون اینکه تصور کنیم شاید به دلیل اتفاقی غیر منتظره باید خود را زودتر به مقصد برساند اتفاقا آدم بی شخصیتی هم نیست مجبور است این عبارات را من از دین نیاوردم از کتاب های روان شناسی دارم می خوانم اینجا وجود این سوگیری منجر به قضاوت های سریع و نادرست در مورد رفتار افراد می گردد، مثلاً فردی در رستوران انعام زیادی می دهد اون حالا این منفی اش بود مثبتش، فرد را دست و دلباز تصور می کنیم می گوییم چه شخصیت دست و دلبازی دارد در حالی که شاید او برای تحت تاثیر قرار دادن نامزدش این کار را کرده یعنی اینجا هم زود قضاوت نکنیم
ملایی:  مثبت نبینیم.
حجت الاسلام پناهیان:  زود قضاوت کردن و بردن رفتار فرد به شخصیت او و تحلیل شخصیت او به صورت سریع این می شود سو گیری شناختی این می شود باید اصرار داشته باشی روی این حرف می شود نوعی تحجر مثال خوب الان؟
ملایی:  بله
حجت الاسلام پناهیان:  حالا مثال دینی اش را بزنم امیر المومنین علیه السلام پرسیدند این خوارج کافر بودند؟ فرمودند نه، منافق بودند؟ نه، دنیا طلب بودند؟ فرمود نه، برادران دینی ما بودند اشتباه کردند.
ملایی:دچار سو گیری شناختی شدند.
حجت الاسلام پناهیان:  الله اکبر از این، جلوگیری می کرد حضرت از این سو گیری شناختی در قرآن هست تا اونها به مومنین می رسند می فرماید اینها سفیه هستند برچسب می زدند انگ زدن و برچسب زدن فوری و نابجا وغیر دقیق این علامت این است که این فکرش درست کار نمی کند و این یک نوع تحجر است.
ملایی:  خیلی خوب حاج آقا این بحث را ادامه خواهیم داد خیلی ممنونم نقداً متشکرم خیلی ممنون از شماها زمان نداریم یک تک بیت ارباب بی کفن روز دوشنبه.
سفر عشق از آن روز شروع شد که خدا             مهر یک بی کفن انداخت میان دل ما