حجت الاسلام پناهیان: بسم الله الرحمن الرحیم سلام بر شما همکاران عزیز و سلام بی پایان به مخاطبان خوب و به مردم عزیزمان نورانی شدن بعد از ماه مبارک رمضان همه این حس را دارند انشاء الله حفظ کنند و خدا حفظ کند برایمان.
ملایی: حاج آقای حجت الاسلام پناهیان هفته پیش شما یک بحث راهبردی مطرح فرمودید تحت عنوان نگرش صحیح به دین و زیر مجموعه هایش و بعد یکی از مفاهیمش را که خیلی هم به نظرم کاربردی است بحثش، به عنوان معرفی دین و نقد گونه ای هم گذشت تقریبا به آنچه که تا حالا اتفاق افتاده در حوزه معرفی دین فرمودید خاطرم هست یکی از سنگ های سر راه و یکی از آسیب ها و آفت ها تهجر و خشک مغزی است که جامعه دچارش است در معرفی دین، یادم است که یک بحث هایی در مورد تهجر فرمودید قول دادید آخر برنامه آن هفته که کلماتی و جملاتی از حضرت امام رضوان خدا بر او و سایر شخصیت ها بفرمایید که وقت تمام شد. درست بود تا اینجا قصه؟
حجت الاسلام پناهیان: اولاً خیلی تشکر می کنم دقیق یادتان بود و بدون اینکه ما با هم هماهنگ کنیم خود حضرتعالی بحث را پیگیری می فرمایید و دقت دارید این خیلی جای تشکر دارد.
ملایی: دوست داریم علاقه داریم یاد بگیریم.
حجت الاسلام پناهیان: خواهش می کنم بزرگوار هستید همینطور است من اگر اجازه بدهید با نام خدا شروع کنم.
بسم الله الرحمن الرحیم
خیلی مهم است که ما تلقی کلی مان از دین چی باشد، در جلسات بسیار پیشین مکرر به مفاهیم دینی پرداختیم، و سعی کردیم باز تعریفی داشته باشیم و نگاه نویی به این مفاهیم داشته باشیم و مورد نیاز و متناسب با زبان و زمان ماست الان رسیدیم به یک تلقی کلی و برداشت کلان از دین که بنده تصورم این است که در جامعه ما برداشت کلان صحیحی از دین وجود ندارد، حالا چی مانع این برداشت کلان و صحیح از دین هست؟ تهجر، تهجر خیلی باید بیشتر از اینها توضیح داده شود، چون تهجر به شما اجازه نمی دهد تعریف دقیق عمیق از دین داشته باشید، انگار یک تمایلی در افراد نسبت به تهجر هست، انگار یک تمایلی در افراد نسبت به عدم تفکر هست، انگار آدم ها دوست دارند خودشان را خلاص کنند از تحلیل کردن و از تغییر دادن اندیشه هایی که احیانا سطحی به یک مفهوم چسبیدند این یک نوع راحت طلبی است من دیدم رفقایی که بعضاً در بحث های ما شرکت می کنند شاید جاهای دیگر هم این اتفاق می افتد ولی خوب رفیق ما هستند می آید می گوید چرا آدم را وادار به فکر کردن می کنید خسته شدیم ولمان کن دو تا قصه بگو خلاصمان کن گفتم فکر کردن که خیلی چیز خوبی است، واقعاً من اصلا تعجب می کنم بعضی ها با کمال صراحت و صمیمیت می گویند چرا در صحبت ها ما را وادار به فکر کردن می کنید، و حالا مثلاً ممکن است بنده به دلیل شغلم علاقه داشته باشم به تفکر یا تحلیل ولی بعضی ها در همین شغل هم یعنی باز علاقه ندارند می روند سراغ روایات، اخباری مسلک می شوند، می روند سراغ قرآن با آیات قران برخورد خوارج گونه دارند، این تهجر را باید شناخت و ما اگر در مدارس خودمان اصرار بر تعلیم داشته باشیم ولی بیشتر از آن اصرار بر تعقل نداشته باشیم قطعاً اکثر دانش آموزان را دچار تهجر خواهیم کرد ببینید، ما بیشتر از این که اصرار بکنیم بر تعلیم این را یاد بگیر این را یاد بگیر چقدر ما هی دیتا منتقل می کنیم به ذهن افراد باید بیشتر از اون افراد را وادار کنیم به نوآوری، به خلاقیت، به تفکر، به تحلیل، به تفکر نقاد داشتن، این اگر در آموزش و پرورش صورت نگیرد و اگر در خانه این کار صورت نگیرد افراد خود به خود به سمت تهجر سوق پیدا می کنند تهجر مال یک قبیله کنار گوشه افتاده قدیمی نیست من نیروی جوان می شناسم خیلی باهوش و با استعداد در حوزه و در دانشگاه دچار تهجر شده اصلا به خودش اجازه فکر کردن نمی دهد یک حرف بهش می زنیم اینقدر محقق است می گوید من تا حالا ندیدم هیچ کدام از علما این را گفته باشند خوب تا حالا نگفته باشند اصلا این حرف جدید باشد در بازار رویش فکر کنید ببینید درست است یا نه من شبهه مطرح می کنم شما برو، می گوید برخوردها را خاطره می کنم می روم بررسی می کنم ببینم این شبهه جایی مطرح شده جوابش چی بوده می گویم آقا من می گویم خودت را می خواهم وادار به فکر کردن کنم.
ملایی: خودت به نتیجه ای برسی
حجت الاسلام پناهیان: اصلا بعضی ها نمی دانم چطوری بار می آیند بعضی وقتها اساتید ما در دانشگاه و حوزه با خود من اینطور برخورد شده اینقدر که تأکید دارد بر رفرنس تاکید ندارد بر اینکه شما یک تحلیل نو ارائه بدهید بنده یک مقاله علمی را نوشتم، مدرک بنده به ذکر منبع مثلاً من یک مقاله علمی را نوشتم برای آقای دکتر کاردان رئیس انیستو روان شناسی دانشگاه تهران خدا رحمتش کند روان شناسی اجتماعی پیش ایشان چند صباحی می خواندیم کمتر من مدرک بالاخره در آن فضا استفاده می شد منبع را ذکر کردم از جایی مطالب زیاد نیاورده بودم ایشان گفت که آقا این نوشته تو خلاف این روال معمول علمی هست ولی من عالی ترین نمره را بهش می دهم برای اینکه فکر و تحلیل توش زیاد بود خیلی قشنگ باهام برخورد کردند و تشویق کرد در حالی که می دانستم برخی دیگر از اساتید هستند یک تسلبی دارند به فراوانی ذکر منبع ذکر منبع هم لازم است آدم نباید حرف در هوا بزند؛ ولی گاهی اوقات شما دو سه حرف آوردید اینقدر تحلیل سر اینها می دهی اصلا وقت نمی کنی سراغ منابع دیگر بروی
ملایی: و تفکر و تعقل می کنی.
حجت الاسلام پناهیان: ما مردم یک تمایلی به عدم تفکر داریم ما مردم، یک تمایلی به عدم به کار گیری قدرت تعقل و تحلیل داریم، ما مردم اگر رهایمان کنند یک تمایلی به سطحی نگری داریم این را بدانید این را اعلام کنیم و این را صدا بزنیم، اگر با تمرین ها، اگر با ممارست در تربیت تعقل، اگر با فعالیت های خلاقانه علمی، توأم نباشد زندگی مان دچار تهجر می شویم، تهجر یک بیماری خاص و نادر نیست، چون سرما خوردگی بیماری خاص و نادر نیست پاییز است دیگر و بچه سرما خورده، یاد این سخن امیر المومنین افتادم که می فرماید: أكرِهْ نفسَكَ على الفَضائلِ ، فإنَّ الرذائلَ أنتَ مَطبوعٌ علَيها . (غرر الحکم) خودت را به فضیلت ها وادار کن اگر خودت را رها کنی دچار رذیله ها خواهی شد قطعا یکی از فضائل تفکر و قطعا یکی از فضائل تعقل است، ما در جامعه امروزمان اصلا نباید تهجر داشته باشیم در حالی که فراوانی تهجر واقعاً آزار دهنده است من از همه دوستانی که اهل اندیشه و اهل علم و اهل تربیت خانواده های محترم، مادران عزیز از همه تمنا می کنم بیایید نسبت به تهجر یک نهضتی به پا کنیم تا این تهجر را ریشه کن کنیم، حالا بنده تصورم شاید اشتباه است خیلی ها بگویند نه اصلا جامعه اکثر دچار تهجر نیست هر تحلیل سطحی و هر تسلب به الفاظی، چه در علوم دانشگاهی و تجربی باشد چه در علوم حوزوی باشد و چه به قرآن و روایت باشد به هر مفهومی کسی تسلب پیدا کند و عمق او را تحقیق و تفکر نکند و با عقلانیت در مقام اجرا با اون برخورد نکند این اسمش تهجر است.
ملایی: یعنی حاضر نباشد از یک پنجره نو به یک مفهومی نگاه کند، عمیق تر نگاه کند و تازه ها را به دست بیاورد و زوایای جدیدی را کشف کند بدون اینکه مفاهیم ثابت شده قبل را بخواهد انکار کند مثلا.
حجت الاسلام پناهیان: بله، اصلاً چه بسا قبلی ها چند تا لایه سطحی از یک معنایی را درک کردند چه بسا قبلی ها در مقام بیان نبودند و الا عمیق تر می گفتند مبتلا به مسائل امروز ما نبودند قبلی ها را ما نمی خواهیم دور بریزیم ولی باید مدام افزوده داشته باشیم یک بار مقام معظم رهبری درباره شهید مطهری که ایشان چقدر تاکید کردند بر مطالعه آثار شهید مطهری فرمودند در شهید مطهری نباید متوقف شد در هیچ عالمی از علمای پیشین نباید متوقف شد در سطح کلام خدا و سطح کلام معصوم بدون تدبر هم نباید متوقف شد در سطح اخلاق و سطح احکام نباید متوقف شد باید به اعماق نفوذ کرد و دقت داشت یکی از دلائل اختلافات سیاسی فاحشی که در جامعه پدید می آید هم همین تهجر است چون شما در مسائل سیاسی بیش از هر جای دیگری به چی احتیاج داری؟به تفکر و تحلیل و به تعقل و به دوری از تهجر شک کردن بین رکعت اول و دوم در نماز دو رکعتی این زیاد جای تهجر ندارد یک حکم ثابتی دارد اکثر علما و هم فتوایشان یکی است نماز باطل است رکعت اول و دوم شک کنیم من کدام رکعت هستم در نماز دو رکعتی یا یک سری از این احکام اینجاها جای تهجر نیست اصلا یعنی موضوعا خارج است سالبه به انتفای موضوع است به قول طلبه ها ولی کجاها ما به تهجر بر می خوریم؟ بیشترین جا، یا در تربیت است یا قاعده ای را بدون تفکر می خواهیم به همه تطبیق بدهیم یکی در سیاست است در این دو تا ما معمولا دچار تهجر می شویم هر کسی گرایش اخلاقی دارد باید مواظب باشد با اخلاق متهجرانه برخورد نکنیم بعضی ها به من می گویند تو دشمن اخلاقی، بله من دشمن اخلاق، دشمن قرائت قرآن، دشمن خواندن روایت، دشمن عبادت نماز و روزه و حج، بدون تعقل هستم.
آقا بدون تعقل که نمی شود همین ها را شما بدون تعقل هر کدام را فرق نمی کند بعضی ها به من می گویند شما چرا مثلا بعضی وقتها تیکه می اندازی به عدالت خواهی، عدالت بدون تعقل، که آقا اینجا جایش هست یا نه اینجا چقدر جایش است چون مصادیق عدالت خیلی عقل می خواهد با همان موازین شرعی، اینها انسان را دچار تهجر می کند ما در هر زمینه ای کدام مقوله هست که ما مطلق باهاش برخورد کنیم؟ هیچی آقا قرآن را شما از قرآن بالاتر داریم؟ ثقل اکبر قرآن را شما متهجرانه باهاش برخورد کنی باهاش می روی امیر المومنین بکشی این کار را کردند دیگر روایات هم همینطور است بعضی ها اخباری مسلک می شوند دیگر فرمود: عَلَيْنَا إِلْقَاءُ اَلْأُصُولِ وَ عَلَيْكُمُ اَلتَّفْرِيعُ (جامع الاحادیث) شبیه به این مضمون در کلام معصوم فرمود ما اصول را برای شما بیان می کنیم شما بروید فرع بزنید فرمود: عَلَيْكُمْ بِالدِّرَايَاتِ لاَ بِالرِّوَايَاتِ (کنز الفوائد، ج 2، ص 31) دنبال درک روایت باشید نه نقل روایت، بعضی ها روایت زیاد حفظ هستند فرمود درجات شیعیان ما را نه به تعداد روایاتی که حفظ هستند به مقدار درایتی که در روایات ما دارند تشخیص بدهید عجب کلامی دارند معصومین خدا شاهد است من در دانشگاه ها و بین روشنفکرها و اساتید دانشگاه می روم اینطور روایات را می خوانم حظ می برند از این دین روشنفکرانه حتی اونهایی که مذهبی نیستند تحسین می کنند من دیدم گاهی غیر مذهبی ها برای بعضی از کلمات معصومین کف می زنند، به هیجان می آید حالا مثلا ماها صلوات می فرستیم و تکبیر می گوییم او کف می زند و تشویق می کند چقدر قشنگ است چون لو علم الناس محاسن کلامه یکی از آنهاست، یکی از مواردش می فرماید روایات ما را کسی حفظ باشد با اینکه ائمه معصومین کلماتشان شارح قرآن است و بدون کلمات معصومین بروی سراغ قرآن اینهم یک نوع تهجر است با اینکه کلام معصوم خود برطرف کننده تهجر در مواجه با آیات قرآن است خود کلام معصوم را هم اگر بدون درایت بروی سراغ روایت کردن دچار مشکل می شوی، ما مسئله تهجر را باید خیلی جدی بگیریم گاهی از اوقات یک دفعه می بینیم پدر و مادر خیلی ساده در خانه در برخورد با بچه شون دچار تهجر می شوند این در روایات اشاره شده می فرماید در کلام معصوم که پدر و مادر نباید اموری که در زمان خودشان مرسوم بوده را به بچه ها تحمیل کنند چون این بچه ها تربیت شده در زمان دیگری هستند حالا این کلام مال کی است؟ زمان معصومین که از یک پدر و مادر به یک نسل بعد چقدر مگر فاصله بوده چقدر مگر تحول پیش می آمده مثلا از زمان بنده تا این نوه هایمان ما می رفتیم با دو ریالی سر کوچه صف می ایستادیم تلفن بزنیم الان این بچه مثلا تلفن تصویری در اختیارش است ما اصلا تصور نمی کردیم یک همچین چیزی یک زمانی ممکن باشد تحولات الان خیلی زیاد است، آن زمان، زمان معصومین علیهم السلام دویست سال هم می گذشت نحوه گاری، اسب، و حمل و نقل تغییری پیدا نمی کرد سرعت تغییر و مدرن شدن اینقدر بالا نبود اون زمان معصومین می فرمودند زمان خودتان را تحمیل به بچه هایتان نکنید، عجب! این یک نمونه تهجر است، که تو یک دفعه ای متسلب شدی به یک معنایی نمی خواهی این معنا را به زمان جدید، به مصداق جدید، تطبیق بدهی آقا بدون تفکر نمی شود زندگی کرد، عالم بودن کافی نیست، عاقل بودن هم لازم است، عابد بودن کافی نیست عاقل بودن هم لازم است.
امان از عالمی که [دانشگاهی و حوزوی فرقی نمی کند اینها را من متن هایش را می آورم می خوانم]، عاقل نباشد، عادل بودن کافی نیست یعنی عدل پرور بودن و عدالت خواه بودن عاقل بودن هم لازم است
قاری قرآن اهل قرآن بودن کافی نیست عاقل بودن هم که تعقل در آیات انسان بیاورد اون هم لازم است. این را باید همیشه بگوییم.
نصیحت گر بودن، آمر به معروف و ناهی از منکر بودن به تنهایی کافی نیست عاقل بودن هم لازم است. مشکل ایجاد می کند حزب اللهی بودن کافی نیست عاقل بودن هم کنارش لازم است؛ ولایت مدار بودن، معتقد بودن به ولایت کافی نیست عاقل بودن هم لازم است، همه اینهاست یعنی شما ولایت مدار هم باشید چه ولایت ائمه معصومین چه حتی الان طرفدار ولایت فقیه باشید عقل نداشته باشید خرابکاری می کنید.
در جلسه ای جمعی از دانشگاهیان خدمت مقام معظم رهبری بودند شاید حدود بیست سال پیش بود یک نفر گفت که آقا اینهایی که بر می گردند درباره شما مبالغه آمیز حرف می زنند جلویشان را بگیرید حالا ایشان فرمودند چطوری یا خود او ادامه داد گفت بعضی ها می گویند رهبری اگر دستور بدهد من خودم را از طبقه دهم پرت کنم پرت می کنم، مثلا این آخه چه طرز دفاع کردن از ولایت است
ملایی: چرا اصلا فکر می کنی ولی فقیه یک همچین
حجت الاسلام پناهیان: آقا بلافاصله فرمودند چون یقین دارد من همچین حرفی نمی زنم می گویدهمه زدند زیر خنده.
بالاخره عقلانیت ملاک است، برای اینکه کلمات ما به یک جای محکمی تکیه داشته باشد اجازه بدهید من چند کلام از کلمات رسول خدا و امیر المومنین برای شما قرائت کنم بعد برویم سخنان امام که هفته قبل قول داده بودیم درباره تهجر اندازه اهمیت این بخش را در کلمات امام ببینیم. مثلا انه وصفوا خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسیده بودند وصفوا رجلا عند رسول الله بحسن عبادته گفتند فلانی خیلی خوب عبادت می کند حضرت فرمودند: انظروا الی عقله به عقلش نگاه کنید این یعنی چی؟ ببینید آقا حالا ما از عبادتش تعریف کردیم شما هم تحویل بگیر دیگر چرا زود همانجا باید قید بزند حضرت رسول به عقلش نگاه کنید؟ خطر تهجر از این نوع که البته در کلام شهید مطهری خیلی زیبا انواع تهجرها توضیح داده شده من قطعه ایش را اینجا قرائت خواهم کرد.
بعد می فرمای: فانما یجز العباد یوم القیامه علی قدر عقولهم مردم پاداششان روز قیامت به اندازه عقلشان است، اینقدر از نمازشان هم تعریف نکنید، یک روایت از امیر المومنین علی علیه السلام: لَقَدْ سَبَقَ اِلى جَنّاتِ عَدْنٍ اَقْوامٌ ما كانوا اَكْثَرَ النّاسِ لا صَوْما وَ لا صَلاةً وَ لا حَجّا وَ لاَ اعْتِمارا (مجموعه ورام، ج 2، ص 213) کسانی هستند که سبقت می گیرند در بهشت پیشی می گیرند جزو السابقون السابقون هستند در جنات عدن خوب کسانی که نه زیادتر نماز خواندن و نه زیادتر روزه خوب گرفتند و نه زیادتر حج عمره رفتند و لکنهم عقلوا ان الله مواعظه می فرماید اینها تعقل کردند در موعظه های الهی، و جزو السابقون السابقون قرار گرفتند نگویید نماز و روزه شون زیاد بوده شما دیگر یک جوری کمک کنید ما را نگویند فلانی برنامه گذاشت علیه نماز و عبادت
ملایی: قصه روشن است به نظرم یک جمله کلیدی داریم شاید اینجا شما بفرمایید جایش هست یا نه العقل ما به الرحمن و اکتسب به الجنان (کافی، ثقۀ الاسلام کلینی، ج 1، ص 11).
حجت الاسلام پناهیان: احسنت، بعضی وقتها یعرف الأشیاء باضدادها بعضی وقتها شما باید اهمیت عقل را باید در مقایسه با نماز و اخلاق و قرآن خواندن و روایت خواندن و اینها بگذاری تا قصه معلوم شود خودش را همینطوری بگویی که معلوم نمی شود این اهمیتش چقدر است، بنده هر موقع می آیم چون زبانم الکن است این مقایسه ها را صورت بدهم بعضی ها ناراحت می شوند می گویند چرا دو گانه عقل و نماز درست می کنی؟! آقا هستش این دوگانه کافی نیست لازم است چطوری لازم است؟ اینطوری که حضرت رسول فرمودند می آمدند نمازشان را توضیح می دادند در واقع حضرت می زد تو ذوقشان اینها اصلا در مورد خود قران کریم در خود قرآن کریم داریم که مومنین کسانی هستند که قرآن را می خوانند ثم یتدبرون یا تعبیری شبیه این، تدبر می کنند و تعقل می کنند، مثلا إِذَا رَأَيْتُمُ اَلرَّجُلَ كَثِيرَ اَلصَّلاَةِ كَثِيرَ اَلصِّيَامِ فَلاَ تُبَاهُوا (کافی جلد یک، ص 26) وقتی دیدید کسی زیاد نماز می خواند و زیاد روزه می گیرد بهش مباهات نکنید آقا اینجا دارد نهی می کند، نگویید آدم خوبی است آقا بگذار فعلا بگوییم ما که بقیه اش را نمی دانیم نه نه! شما نباید نباید این را بگویید به به! چه آدم خوبی است افتاده سر زبون ها نماز شبش ترک نمی شود فلانی نماز شبش ترک نمی شود مگر می شود چیه افتاده سر زبان ها به عبادت دارند مباهات می کنند به افراد، اینها نهی امام صادق علیه السلام از قول حضرت رسول است فَلاَ تُبَاهُوا بِهِ حَتَّى تَنْظُرُوا كَيْفَ عَقْلُهُ تا وقتی ببینید عقلش چطوری است. الله اکبر!
ملایی: خواهشا اگر کسی این بحث ها را خواست یک جایی منعکس کند قیچی نکند، حتما فلا تباهوا را با بعدش
حجت الاسلام پناهیان: قیچی می کنند چاره ای نیست بعد به شما هم حمله می کنند می گویند شما چرا سکوت کردید
ملایی: ما سکوت نمی کنیم تائید می کنیم.
حجت الاسلام پناهیان: از امام صادق هم هست: إِذَا بَلَغَكُمْ عَنْ رَجُلٍ حُسْنُ حَالٍ (کافی جلد 1، ص 12) از حال خوبش تعریف کردند احتمالاً بخورد به اخلاقش، فَانْظُرُوا فِي حُسْنِ عَقْلِهِ شما نگاه کنید در حسن عقلش فَإِنَّمَا يُجَازَى بِعَقْلِهِ به عقلش پاداش داده خواهد شد، نه به خوب حالی او. خوب حالی را هر کسی هر طور تفسیر کرد اخلاق و معاشرت یا هر چیز دیگری اینها نمونه های اندکی بود از مسائلی که وجود دارد و ما اساساً تصورمان از دین باید این باشد، یک عده معلومات به آدم می دهند امتحان می کنند در عقل، ببینید این است دین مثل امتحان مدرسه که ببیند چی حفظ کردی نیست امتحان مدرسه اونهایی که حافظه محور است دین بیشتر شبیه حل مسئله است، آنها را یاد گرفتید حالا این مسئله را چطوری حل می کنیم؟ تحلیل کن، بعضی ها می آیند چی می شوند؟ تهجرشان را الان یک نمونه های عجیبی از تهجر پیش اومده تحلیل تاریخ بکنید می گوید خطرناک است آقا چی خطرناک است عسل است می خواهیم بخوریم عسل را آوردیم سر سفره نوش جان کنیم از این عسل بهره ببریم می گوید نه بگذار تو شیشه نون بکش روش بخور، می گوییم چرا آخه؟ می گوید هر کسی که نمی تواند تحلیل کند رفتار معصوم را آقا همه خفه باشند و بمیرند و سکوت کنند این تهجر است دیگر ما نمی دانیم معصومین علیهم السلام برای چی این کار را کردند؟ برای چی جلوی چشم ما این کار را کردند که درس بگیریم و لکم فی رسول الله اسوۀ حسنه آقا تا می روی از یک معصوم به عنوان اسوه درس بگیری بعضی ها دور باش کور باش می گویند خیلی بد است ما نمی دانیم ما نمی توانیم بفهمیم، نوعی از تهجر را شهید مطهری همین می داند قداست دادن به امور دینی که عقل بشر از آن عاجز است بله لایه هایی از قرآن عقل ما عاجز است لایه هایی از تاریخ عقل ما عاجز است، لایه هایی از احکام الهی حکمت های پیچیده اش عقل ما عاجز است، ولی عقل را نباید در قرآن و روایت و تاریخ تعطیل کرد و مصرف نکرد، آقا میگوید یکی از سوالات رایج می گوید از کجا معلومه اشتباه نکنیم بله دیگر بشر است و این اشتباهاتش، سعی کنیم اشتباه نکنیم اینقدر با هم گفتگو کنیم که اشتباهات مان را کم کنیم این راه حل هم علامه طباطبایی خلاصه بخواهم بگویم در اصول فلسفه و روش رئالیسم بیان می کنند چقدر باید ما افتخار کنیم به علامه طباطبایی و شهید مطهری به خاطر کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، روش رئالیسم یعنی چطوری به واقعیت برسیم من هنوز می روم در دانشگاه ها از کلمه روش رئالیسم اسم این کتاب حرف می زنم دانشجوها مبتهج می شوند واقعا علامه طباطبایی در مورد روش رسیدن به واقعیت حرف زدند؟ فکر می کنند این علامه طباطبایی همیشه در آسمانهاست و در مباحث اخلاقی و عرفانی و فلسفه اسلامی به واقعیت کار ندارند واقعا چه برداشت هایی از دین دارند و این برداشت ها به جوان ها چطور منتقل شده؟ چرا باید جوان دانشجوی من تعجب کند از کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، که مگر می شود مفسری در سطح علامه طباطبایی مثلا دنبال رسیدن به واقعیت باشد اصول فلسفی، نه اصول دینی، اصول فلسفی و عقلانی رسیدن به واقعیت را بیان کرده باشد که آخرش هم برساند به اینکه با گفتگو می شود حل کرد اگر من اشتباه کنم چی؟ این بگوید اینها تبادل نظر کنند بالاخره در این استدلال ها استدلال قوی و ضعیف بعضی ها اصلا اجازه گفتگو نمی دهند خدا لعنت کسانی که دو قطبی سازی سیاسی را در این کشور رواج دادند و اون را به مسائل فرهنگی هم سرایت دادند الان در مورد حجاب هم نمی شود در این جامعه گفتگو کرد، من لعنت کردن کسانی که دو قطبی سازی کاذب را در این کشور رواج دادند یک امر دینی می دانم، چون اینها نوعی تهجر و تسلب را در جامعه تحمیل می کنند، نمی گذارند آدم ها با هم دیگر فکر کنند این طرفی ها در مورد کلام و اون وری ها اصلا فکر نمی کنند جلوی تفکر گرفته شد بعضی ها به بنده عرض می فرمایند تو چرا اینقدر با دو قطبی مخالفی؟ می گویم برای اینکه جلوی تفکر را میگیرد هر کسی یک ایرادی دارد و هر کسی یک حُسنی دارد به خدا قسم جرأت نمی کنم از حسن اون طرفی ها حرف بزنیم یا از عیب این طرفی ها حرف بزنیم باید ببینیم شما باید نگاه کنید شما را در کدام طیف دسته بندی می کنند؟ بعضی از رسانه ها اینقدر خبیث هستند مثلا یک حرف از بنده می شنوند مال اون طیف ا ست می گویند عجیب است با این که این از این طیف است یک حرف از اون طرف زد عجیب است بابا این نهایت خباثت است به خدا قسم جلوی تفکر را در جامعه می گیرد جلوی تفکر نقاد را می گیرد ما همه یک فکرهای درستی داریم و یک فکرهای غلطی داریم و یک ضعف ها و یک قوت هایی داریم با هم می نشینیم چقدر مقام معظم رهبری حکیمانه فرمودند در دبیرستان و مدارس زندگی جمعی را به دانش آموزان یاد بدهیم زندگی جمعی به ما یاد می دهد ما همه ایراد داریم باید گفتگو کنیم ما همه نکات مثبتی داریم باید گفتگو کنیم انشاء الله فقه ما روزی به این درجه برسد انتشار روزنامه ای که مال یک جناح باشد و هیچ خوبی از آن جناح نبیند و فقط بدی های اون جناح را ببیند صدور یک همچین روزنامه هایی را حرام اعلام کنند، فقه ما به اینجا برسد بنده که شاید بیست سال فقه خوانده باشم درس خارج اینها را حرام بدانم به سهم خودم آخه این چه فرهنگی است در جامعه رواج می دهید خبر گزاری آقا تو خبرگزاری هستی می خواهی مردم را به انتخاب وادار کنی به روش بی بی سی هیچ حسنی از کسی نگویی عیبش را فقط بگویی چون مال جناح تو نیست قطعاً اینها فسق است و قطعا اینها حرام است و قطعا اینها جامعه را به سمت تهجر می برد دین این را می گوید ما همه مون ایرادهایی داریم و نقطه ضعف هایی داریم آقا فلانی را من نقطه نظرش را می پسندم شخصا اصلا این اخلاقش را می پسندم من الان از بعضی از سیاسیونی که حتی از نظر سیاسی مواضع خوبی ندارند می خواهم تعریف کنم می گویم فلانی ولی حسنش این بود مگر می شود گفت یا فلان سیاسی آقا حسنش اعتماد به نفس بالایی داشت هر چند من مواضعش را نمی پسندم مگر من می شود حسنش را بگویم نه تو الان در فلان طیف طبقه بندی می شوی؛ اینها همه جلوه های تهجر است برویم سراغ کلمات حضرت امام الله اکبر از این کلمات حضرت امام درباره انواع تهجر.
حالا عبارت های حضرت امام را دقت بفرمایید من که این جور عبارت ها را در صحبتم به کار نبردم، بنده می گویم که هر عاملی که موجب شود به صورت وسیع در جامعه جلوی تفکر گرفته شود و نوعی تهجر و جمود را درجامعه القاء بکند مثل دو قطبی سازی که مردم را دچار اقطاب بکند و قدرت تحلیلشان را بگیرد این فسق است بنده عرضم این است برداشتم این است ممکن است کسی نظر بنده را به عنوان یک طلبه نپذیرد باشد ولی حضرت امام می فرماید دیروز مقدس نماهای بیشعور می گفتند دین از سیاست جداست، این کلمه امام را خارج از جمله امام نمی توانم تکرار کنم.
ملایی: اگر استفاده کنیم خود ما خوب نیست
حجت الاسلام پناهیان: بله می گویند شما چرا الفاظ بد به کار بردید می گفتند دین از سیاست جداست، و مبارزه با شاه حرام است امروز می گویند مسئولین نظام کمونیسم شده اند. حالا این مال مصداق های حضرت امام است این کلام در جلد بیست و یکم است صحیفه امام.
تا دیروز مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان ارواحناه له الفداء را مفید و رهگشا می دانستند امروز از اینکه در گوشه ای که خلاف شرعی که هرگز خواست مسئولین نیست رخ بدهد فریاد واه اسلاماه سر می دهند، کی ها؟ متحجرین بگویم تعبیر حضرت امام را؟ تعبیر حضرت امام است مقدس نماهای بیشعور این تعبیر امام بود آنها اینطوری هستند تحلیل سیاسی شان این است که کافی است یک ایراد جایی ببینند واه اسلاما ما این را می خواستیم ببین کوتاه ببین امام اینطور می فرماید امروز در گوشه ای خلاف شرعی که هرگز خواست مسئولین نیست رخ دهد ولی خواست مسئولین اتفاق افتاده، بعد حالا بیایند اینطوری می فرماید، دیروز حجتیه ای ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خودشان را نمودند تا اعتصاب خیابان نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند امروز انقلابی تر از انقلابیون شده اند یک عبارت خیلی سنگینی امام دارد اگر مرا را از جلسه بعد دعوت نکردند به خاطر خواندن این جمله امام واقعا جا دارد شایددوستان مصلحت ندانند همه جملات امام خوانده شود می فرماید ولایتی های دیروز که در سکوت و تهجر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است ولایت مدار متعیش این دنبال عیش خودش است از اهل بیت هم دم می زند امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می خورد (اون زمان مردم اهل بیتی تر بودند!) راستی اتهام آمریکایی و روسیه و اتهام حرام کردن حلال ها و اتهام کشتن زنان آبستن و حلیت و قمار و موسیقی از چه کسانی صادر می شود؟ از آدم های لا مذهب یا از مقدس نماهای متهجر و بیشعور، ببخشید که من کلام امام را صریح دارم می خوانم، شما یک بحثی را مطرح می کنید اندازه اهمیت این بحث را نمی توانیم بگوییم خوب بگوییم هم می گویند این برداشته حرف های خودش را دارد می زند از کلام امام ببینید متهجرین را بیشعور می داند البته این کلمات قرآن است لایشعرون و لا یعقلون بله از این قبیل ...
فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعنه ها و کنایه ها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟ کار عوام یا خواص؟ خواص از چه گروهی؟ از به ظاهر معممین یا غیر آن بگذریم که حرف بسیار است ببینید اینها عبارت های حضرت امام هست من خیلی جملات دارم که بالاخره داریم اینها می فرماید آنقدر که اسلام از مقدسین روحانی نما ضربه خورده است از هیچ قشر دیگر نخورده است نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیر المومنین علی علیه السلام در تاریخ روشن است، این مظلومیت امیر المومنین را مربوط به چی؟ مقدسین روحانی نما می دانند آقا ابن ملجم روحانی بود به تعبیر امروز احکام می گفت توی مدینه گذاشتنش به عنوان استاد قرآن، چهره زیبایی هم داشت خدا رحم کرد ابن ملجم را مردم نبخشیدند اعدامش کردند و الا یک کمی اوضاع خراب بود ابن ملجم شده بود برای خودش یک کسی، چی بگوید آدم حضرت امام تحلیل تاریخی شان این است که کی امیر المومنین را مظلوم قرار داد؟ اینها نه معاویه نه طلحه و زبیر البته اونها هم ظلم کردند ولی اینجا در این کلام می فرماید ولی طلاب جوان باید بدانند پرونده تفکر این گروه همچنان باز است پرونده تفکر این گروه، ما همیشه باید دنبال تهجر در خودمان بگردیم.
حالا من دیگر نمونه های زیادی در کلمات حضرت امام هست بروم سراغ کلمات مقام معظم رهبری ایشان یک ابتکاری در بحث تهجر دارند.
ملایی: یکی دو دقیقه هم قبل از تلاوت قرآن زمان داریم حالا مدیریت کنیم.
حجت الاسلام پناهیان: می فرماید که ما با هر حرکت و گرایشی از نوع مثلاً طالبانیسم و این جور مسائل، دراصل و بنیاد مخالفیم آنها اصلاً مخالف عقل هستند مثل این داعشی ها و اینها، صحبت مال خیلی وقت است هشتاد و چهار است، آنها متهجر بودند اتفاقا کسانی که در مقابل جناح متعقد و پایبند ایستادند به یک معنا بیشتر به تهجر و طالبانیسم متهجر هستند آنها نسبت به آموخته ها و درس های قبلی تهجر دارند حضرت آقا خلاصه اش را بگویم بحث می کنند که ما دو نوع تهجر داریم تهجر دانشگاهی و تهجر حوزوی، تهجر غرب گرایانه، تهجر دین گرایانه، و این بحثی است که زمانی شهید مطهری التقاط و مربوط به غرب گرایی می دانستند حضرت آقا می فرمایند هر دو تهجر است چون شما مطالب غربی را غیر متهجرانه باهاش برخورد کنید چه اشکالی دارد هر حکمتی و هر حرف صحیحی، بگو بیاید حکمت و علم گمشده مومن است تجربه مورد اعتنای مومن است، بله چه اشکالی دارد شما را فکرت را به کار می اندازد.
ما جلوگیری از دانش غربی نداریم ولی آدم می بیند بعضی ها به دانش غربی متهجر هستند طرف خودش صاحب اندیشه غربی اومده بود در ایران می گفت یک جوری در ایران از من صحبت می کردند من باورم شد صاحب نظریه هستم فلان دانشمند غربی خودش اومده اینجا تعجب کرده که چرا اینها من را تحویل می گیرند، اینقدر هم من خودم دانشمند نیستم دموکراسی در غرب اونقدر که نقد شده در ایران نقد نشده از ترس متهجرین دموکراسی پرست، بابا دموکراسی اینقدر باگ داردو اینقدر گاف و ایراد دارد و پارادوکسی کال هست چی بگویم فارسی اینها را شما پاس بدارید! نقد باید بکنیم نه هیچ کسی جلوی اندیشه غربی می ایستد اندیشه غربی یعنی چی؟ بحث می کنیم شاید این اندیشه غربی آمد ما فهممان از قرآن عمیق تر شد یک مسئله تازه مطرح کردیم رفتیم سراغ قرآن دیدیم چقدر قرآن جواب قشنگی داده بهترش را قرآن مطرح کرده بحث دانشگاه و حوزه نیست بحث تهجر بحث آموختن تسلب است بعضی ها متسلبانه برخورد می کنند ما استاد فلسفه غرب داشتیم من چهار سال پیشش تلمذ کردم من هر بار میرفتم پیشش میگفتم آقا اصلا خواهش می کنم شما نقادانه با این فکر برخورد کن می دیدم این را بعدها خوب باز جهت گیری های آنچنانی دیدیم در ایشان واقعا خوب آدم باید نقادانه برخوردکندو عقلانی برخورد کند حتی با دین بعضی ها می گویند ما با دین نقادانه برخورد می کنیم شما با دین عقلانی برخورد کن ببین چقدر می فهمی تا بعد اگر رسیدی نقادی بکن، شما بیان فهم ات را به کار ببر مسئله تهجر مسئله مهمی است از هر نوعش و اینها علائمی دارد من این جلسه روان شناسی تهجر را نرسیدم بگویم، مثلا متهجرین چه علامت هایی دارند در رفتارهایشان شاید محل بحث خیلی روشن تر و قشنگ تر شود قران هم از همین زاویه خیلی برخورد می کند و خیلی اینها را روان شناسی قشنگ توضیح می دهد و اصرار هم دارد نمی دانم چرا من روان شناسی که می گویم منظورم علم روان شناسی اگر چه در علم روان شناسی در این زمینه به موضوع زیاد پرداختند روحیات آدم های متهجر روحیاتی است که می شود شناخت کسی متخصص هم نباشد در تحلیل عقلانی و متخصص نباشد توی علم هم در هر شاخه ای از علوم از روحیات یک کمی می تواند حدس بزند که اینجا خطر تهجر هست.
ملایی: فارسی همه چیزهایی که تا اینجا گفتیم فارسی که می گویم فارسی من بیسواد!
درخت خشک نباشیم درخت سبز باشیم چون اگر سبز باشیم این شاخه ها انعطاف پیدا می کنند.
حجت الاسلام پناهیان: شما الان روایت بخوانید در روایت می فرماید مومن مثل شاخه های تر گندم می ماند باد می آید منعطف می شود ولی منافق مثل چوب خشک می ماند با کوچکترین باد می شکند این تشبیه روایت یک انعطاف پذیری عقلانی درست نه انعطاف پذیری منافقانه.
ملایی: تشکر می کنم تا اینجای کار حاج آقای حجت الاسلام پناهیان عزیز کیف کردیم یک بحث خیلی جدی و راهبردی خواهشم این است که حقیقتا به قول خود حاج آقا اگر بحث را دنبال می کنیم کامل دنبال کنیم به کسی هم پیشنهاد می دهیم کاملش را پیشنهاد بدهیم بدون کم و کاست برویم محضر قرآن کریم صفحه 46 قرآن کریم آیات 270 تا 274 سوره مبارکه بقره تلاوت شود برگردیم ببینیم چقدر زمان برایمان باقی خواهد ماند یا این بحث کامل شود یا بحث دیگری را حاج آقای حجت الاسلام پناهیان برایمان انتخاب کنند.
(تلاوت آیات 270 تا 274 سوره مبارکه بقره ...)
صفحه46 قرآن کریم
ملایی: اللهم صل علی محمد و آله محمد و عجل فرجهم باقیمانده بحث باشد برای حاج آقای حجت الاسلام پناهیان و بعد برویم برای خدا حافظی.
حجت الاسلام پناهیان: شهید مطهری سه نوع جریان تهجر را معرفی می کنند، یک جریانی که می گوید حسبنا کتاب الله سراغ روایات می رود روایت آتش می زند، یک جریانی که عبارت ایشان است جریانی که در برابر آن حسبنا احادیثنا اخبارنا گفت و اخباری ها و مثلا جریان سوم جریانی که در قالب تقدس مسئله معرفت ناپذیری و دست نایافتنی بودن آموزه های دینی و قرآنی را مطرح کرد.
ملایی: این یک کم باز باید باز شود هفته آینده
حجت الاسلام پناهیان: حتما دوستان باید مراجعه کنند ما به انواع تهجر که شهید مطهری آن زمان پنجاه سال پیش اشاره کردند نیاز داریم که ببینیم توسعه بدهیم معنای تحجر را مصادیق بیشتری پیدا کنیم ازش پرهیز کنیم.
ملایی: سلامت و تندرست باشید دوستان عزیز این دوشنبه ای که به نام امام حسن و امام حسین علیهم السلام است حرف آخرمان هم برای سبط اکبر کریم اهل بیت باشد گفت در ازل پرتو حسنش ز تجلی دم زد، حسن نوری است که در روی حسن معنی شد، یا امام حسن.