حجت الاسلام بهشتی: سلام خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان عزیز. این روزهایی است که باید این دعا را بخوانیم. خدایا ما را از دریافتکنندگان جوایزت در روز عید سعید فطر قرار بفرما. انشاءالله. ماه رمضان، ماه قرآن بود. یک کتاب درجه یک، سعادتبخش، زندهکننده، شفا بخش. امیرالمؤمنین علی (ع) در حدیثی فرمود: خداوند آیات کتابش را به هفت شکل نازل فرمود. یعنی تنوع در شکل آیات هم خیلی مهم است. یک شکل آن این است: امرها. یعنی فرمان داده است. شکل دوم نهیها. ما را باز داشته است. شکل سوم تشویقها برای انگیزه دادن. شکل چهارم هشدارها برای باز داشتن. شکل پنجم که بیشتر آیات به این شکل قصهها. شکل ششم مثلها. شکل هفتم گفتگوها. در این برنامه من میخواهم چند تا از مثلها را گفتگو کنم. خدا حفظ کند مراجع معظم تقلید ما را، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در یک ماه رمضانی در حرم حضرت فاطمه معصومه (س) تمام ماه رمضان بحثشان این بود. مثالهای زیبای قرآن کریم. بعد هم به صورت کتاب درآمده است. آنهایی که علاقمند هستند به سایت ایشان مراجعه کنند قابل دسترسی هست. مثال. مثال چیست؟ من اینطوری تعریف میکنم. یک گزاره کوتاه شیرین قابل انتقال که زمینه را برای فکر کردن ما مهیا میکند. مطالب گاهی طولانی است اما مطلبهای کوتاه و شیرین همه برای هم نقل میکنند. استاد عزیز بنده حاج آقای قرائتی پژوهشهایی شده است، چرا مردم انقدر در این 40 سال علاقمند بودند؟ خیلی از مردم اظهار داشتند به خاطر تمثیلات آقای قرائتی. پس مثال یک گزاره شیرین کوتاه قابل انتقال برای چیست؟ «لعلکم یتفکرون» برای فکر کردن. «وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون» برای اینکه مردم بنشینند. این گزاره کوتاه است. حالا چند مثال در قرآن است. اختلاف هست که اصلاً مثال یعنی چه؟ حداقل دستکم شصت مثال هست. کتابهایی هم در این زمینه هست. چیزی که جالب است و به فصل بهار میخورد این است که بسیاری از مثالهای خدا در آن طبیعت مطرح است. یعنی مثلاً خداوند در قالب حیوانات مثل پشه یک مثال زده است. برای الاغ یک مثال زده است یا از کوه، از باران، از آب، از آسمان، با اینها. یعنی چیزهایی که همه آدمها، پیر و جوان و شهری و دهاتی و باسواد و بیسواد و خانم و آقا همه در معرض آن هستند. میتوانند، میفهمند، خوشمزه هم هست، میتوانند به تماشا بنشینند. شاید من این را گفت باشم. قبل از اینکه به این پنج مثال بپردازیم، خدمت حاج آقای قرائتی در خیابان ارم قم میرفتیم. به یک دیواری رسیدیم این حدیث نوشته شده بود. این قصه مال پنجاه سال پیش است. «قال علی (علیه السلام) المؤمن مرأة المؤمن» علی (ع) فرمود: مؤمن آینه مؤمن است. این یک مثال است، یک تشبیه است. ایشان به من گفتند میدانی اولین بار که من این حدیث را دیدم چکار کردم؟ گفتم نه. گفتند با دو رفتم خانه. به حاج خانم گفتم یک آینه بده. آینه را جلوی خودم گذاشتم و قلم و کاغذ دست گرفتم. نگاه کردم به آینه ببینم آینه چطور است که امیرالمؤمنین فرموده مؤمن هم باید همینطوری باشد. دیدم آینه عیبها را میگوید. نوشتم مؤمن باید انتقاد کند. دو، آینه مثل ذرهبین نیست که عیبها را بزرگ کند. به اندازه میگوید. مؤمن باید منصف باشد. آینه عیبها را روبهرو میگوید. مؤمن نباید غیبت کند. آینه را بزنی بشکانی، ریز ریز کنی، هر تکهای دوباره عیب را میگوید. مؤمن نباید بترسد. آینه بین آدمها فرق نمیگذارد. این سرهنگ است یا سرباز است. آیت الله است یا طلبه است. هر کسی برود. مؤمن هم نباید رودربایستی کند. تا 17 تا چیز را نوشتم. وقتی من این را از استاد خود شنیدم از آن به بعد به آیات و احادیثی که تمثیل و تشبیه، ایندفعه با دقت. یادم هست همان وقتها بچههای دانشآموز را به کوه میبردم. در یکی از این سفرها به این دانشآموزان گفتم تقریباً سه ساعت سفر ما طول میکشد. به این حدیث فکر کنید. المؤمن کالجبل. مؤمن مثل کوه است یعنی چه؟ در بازگشت از شما خواهم پرسید. حالا با این مقدمه میخواهم پنج تا مثالی که خدا، خدایی که ما را میشناسد، سلیقههای ما را میداند، سعادت ما را میخواهد، پنج مثالی که از طبیعت هم گرفته شده است.
ملایی: چقدر شیرین بود این المؤمن مرأة المؤمن.
حجت الاسلام بهشتی: من دوست داشتم 17 تا را بگویم. دیدم زمان به من اجازه نمیدهد. سوره رعد، آیه 17. مثال حق و باطل. «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» خداوند از آسمان آب را فرستاد. «فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ» ایندفعه در درهها و رودخانهها این آب به راه افتادند. «بِقَدَرِها» یک جوب کوچک بود آب آن کم بود، یک رودخانه بزرگ آب زیاد. «فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً» ایندفعه سیل به راه افتاد، روی سیل کفهایی توخالی، الآن که ما سیل را نگاه میکنیم، آن زیر آب است، سطح آن، آن کفهای توخالی هستند. «وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ» غیر از آب فلزات را هم وقتی میخواهند ذوب کنند تا ناخالصیهای آن کنار برود، روی آن کف میبندد. یعنی مثال را از آب روی ذوب فلزات بردند. الآن گاهی مثلاً مستندهایی از ذوب آهن اصفهان را نشان میدهد یا مس سرچشمه را نشان میدهد، روی آن کفها هست. برای چی فلزات را ذوب میکنند؟ «ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ» میخواهند زیورآلات درست کنند. «أَوْ مَتاعٍ» یا یک کالایی مثل شمشیر میخواهند از آن درست کنند. «زَبَدٌ مِثْلُهُ» اینها هم، فلزات هم مثل آب که کف داشت، کفی مثل آن. «كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ» خداوند حالا حق و باطل را مثال میزند. چطور؟ «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً» کف روی آب بعد از اینکه این خروش رودخانه تمام شود به دشت برسد، آن کفها تمام میشود. چی میماند؟ آب میماند. آب که میماند حق است، کف باطل است. حالا ما باید قلم و کاغذ بیاوریم. همان کاری که آقای قرائتی کرد. قلم و کاغذ بیاوریم مثلاً ده تا نکته بنویسیم. کف چطوری؟ کف جلوهنمایی میکند. اصلاً دوربینها را وقتی به سمت رودخانه میگیریم فقط کف را نشان میدهد ولی ما نباید فریب بخوریم. باطل، اینهمه رسانه، اینهمه فیلمسازی، اینهمه خبر، چه بسا همه اینها دنبال این هستند که یک مطلب ناحقی را، باطلی را. باطل اینطور است. مدت زمانی که گذشت اینها تمام میشود حق خودش را نشان میدهد. «وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ» آنی که به درد مردم میخورد، «فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ» در زمین فرو میرود. «كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثال» اینطوری خدا مثال میزند. این مثال اول. از همین مثال میآموزیم که باطل مثل کف است. مثل کف است یعنی چه؟ یعنی رفتنی است. یعنی در سایه حق جلوه میکند. آن آب نباشد آن کف هم نیست. یعنی روی حق را میپوشاند. یعنی ما را در نگاه به اشتباه میاندازد. کف جلوه دارد ولی ارزش ندارد. کفها را میخواهیم قیمتگذاری کنیم. هیچی است. با آرام شدن محو میشود. بالانشین است، سر و صدا دارد اما توخالی است. اینها نکتههایی است که در آن کف هست. فیض الهی هم همینطور است. جاری است. از آسمان که میآید خالص است، بعد که به ما میرسد در گفتگوهای ما، در نوشتههای ما، یک افزودنیهایی ما به آن اضافه میکنیم. آنچه از جانب خدا است خالص است. آنهایی که اضافه میشود، بدعتها، انحرافها، از ما هست. مثال دوم. این هم خیلی قشنگ است. من دوست دارم بچهها این مثال را نقاشی کنند یا عزیزانی که انیمیشن میسازند از آن انیمیشن بسازند. میفرماید: «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ» حکایت کسانی که دارایی خود را در راه خدا میدهند یک مثل است. «كَمَثَلِ حَبَّةٍ» مثل یک دانه هست که در زمین میکارند «أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ» هفت خوشه میروید. «في كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ» در هر خوشه صد دانه. «وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ» خدا برای کسانی که میخواهد از این صد تا هم بیشتر، از این هفت تا هم بیشتر «وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم» و خداوند گشایشدهنده دانا است. این مثال چقدر قشنگ است. من گاهی از روی شوخی در مسجد مثلاً صحبت میکنم، از مردم میپرسم پولهای خود را در چه بانکی میگذارید. بعضی از آنها گله میکنند چه پولی حاج آقا. پول کجا بود. همه را شب عید خرج کردیم و در فروردین باید قرض کنیم. میگویم جدی پولهای خود را کجا میگذارید؟ میگویند یک بانکی که سود بیشتری دارد. مثلاً همه پولهای خود را میرود از این بانکی که هجده و نیم، نوزده و نیم بوده است برمیدارد میگذارد یک بانکی که بیست درصد دارد. من این را میگویم. کمترین سود خدا 200 درصد است. چرا ما با خدا معامله نمیکنیم؟ این آیه که میفرماید 7000، 700 برابر یعنی 7000 درصد. کمترین سود او. چرا ما با خدا معامله نمیکنیم؟ به قول آن شاعر میگوید: صد بار بدی کردی و دیدی ثمرش را/ خوبی چه بدی داشت. حالا یکبار هم با خدا معامله کنید. خدایا این را میخواهم. نقد شده خدا رحمت کند مرحوم آقای کوثری، آن روضهخوان مخلص این را تعریف میکرد که یک تاجر ایرانی... خب ایرانیها از قدیم با عتبات ارتباط داشتند. آنجا هم رفت و آمد داشت. اولهایی بود که بانک درست شده بود. از این تاجر ایرانی مثل اینکه فرهاد میرزا اسم او بوده است. پرسیدند تو بنا داری پولهای خود را در چه بانکی بگذاری؟ مثلاً بانک شاهی بوده و بانک چی و مثلاً. گفته من نیت کردم پولهای خود را در بانک موسی بن جعفر بگذارم. این صحن و صحرا را میخواهم بسازم. هر چه خدا به من داده است. بعد هم یک وصیتنامه نوشتم که اتاق لب در را هم برای قبر خودم بگذارم. این آیه را آن بالا با کاشیکاریها بنویسند. «و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید» یک کسی است با موسی بن جعفر معامله میکند، یک کسی با خدا معامله میکند. عجب مثالی. مثال کسی که پولش را در راه خدا میدهد، مثال دانهای است که در زمین میکارند، از آن دانه هفت خوشه میروید، از هر خوشه صد دانه. ممکن است یک کسی بگوید که حاجی آقا این زمین کجا است که شما میگویی یک دانه بدهد هفتصد تا؟ ما که در شهر خود، در استان خود، یک دانه میدهیم سیصد تا یا چهارصد تا. خب خود همین مثال هم دارد به ما حالی میکند. اگر زمین حاصلخیزتر، بذر تقویت، یعنی بستگی دارد به آن کیفیت بذر، کیفیت زمین، کیفیت کاشت، مراقبتها، اگر سم لازم دارد، آب به اندازه باشد. در وقت خودش. یعنی یک سلسله عواملی هست که یک دانه را هفتصد تا میکند. ممکن است اگر ما کوتاهی کنیم، یک دانه ششصت تا یا پانصد تا یا چهارصد تا یا سیصد تا شود. اینها بستگی دارد به اخلاص ما. بستگی دارد به اینکه بعد از اینکه این انفاق را کردیم، حضرت خدیجه (سلام الله علیها) همه دارایی خود را داده است. یکبار نگفته است که من پول دادم. یعنی آن ارزش را از هفتصد برابر میبرد به هفتهزار و هفتاد هزار و هفتصد هزار برابر. این آیه این نکتهها هم در آن هست. این مثال دوم. مثال سوم هم درباره انفاق است. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى» آنها که کار خوب میکنند سرشان به خطر است. اینطوری. چجور؟ یک خطر آن ریا است. کار خوب کرده است، هی دنبال این است که اسم او را این طرف و آن طرف ببرند، در برنامهها از او تعریف بکنند، این خراب میکند. یا اذیت میکند. این آیه میفرماید: ای کسانی که در راه خدا کمک میکنید، کارتان را خراب نکنید، باطل نکنید، تباه نکنید. با چی؟ «بالمن» با منت گذاشتن «والأذی» و اذیت کردن. مثلاً یک وامی به یک جوانی داده است داماد شده است. حالا همش به رخ میکشد. در یک جلسه مهمانی، بله. حالا با گوشه و کنایه. اگر آن نامهای که من به دست... الآن معلوم نبود شما کجا بودی، عروس کجا بود. یا یک جور دیگر اذیت میکند. مثلاً شغل این جوان چیست؟ تعمیر وسایل خانه است. یک روز جمعهای او را با خانم خود به ناهار دعوت میکند. آن جوان هم خوشحال میشود. الحمدلله این آقا. وقتی میآید اذیت میکند. چجور؟ میگوید حاج خانم آن جاروبرقی را بیاور. خب اسم این میشود نامردی. امام رضا فرمود: ما اهل بیت از مهمان کار نمیکشیم. این بیچاره را، او را میگوید جعبه آچار دارید؟ بله، جعبه آچار را میآورند و این را مشغول میکند. او هم رو بهروی خانم خود خفیف میشود. جاروبرقی تمام نشده، میگوید آن اتو هم البته ایرادی ندارد. این اتو هم یک نگاهی این جعفر آقا... چرا؟ این پاداشش را خراب میکند. منت، اذیت. تا حالا که مثال در آن نبوده است. از اینجا مثال پیدا میشود. «كَالَّذي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ» مثل کسی که برای تظاهر کمک میکند و به خدا و قیامت عقیده ندارد. «فَمَثَلُهُ» مثل این آدمها که یا ریا میکنند یا منت میگذارن یا اذیت میکنند «كَمَثَلِ صَفْوانٍ» مثل یک تخته سنگ صاف است. «عَلَيْهِ تُرابٌ» که مثلاً یک فرقان خاک روی آن سنگ صاف بریزند، بذر هم در آن بپاشند. «فَأَصابَهُ وابِلٌ» یک رگباری ببارد. فکر میکنید محصولی برداشت خواهد کرد؟
ملایی: خیر، قطعاً نه.
حجت الاسلام بهشتی: همین هم خوب است چقدر ما نقاشی آن را درست کنیم، انیمیشن آن را درست کنیم که به فهم نزدیکتر شود. نه، آن رگبار بیاید باد است و باران. آن یک مشت خاک را میشوید، میبرد. «لا يَقْدِرُونَ عَلى شَيْءٍ» مثال زده است. یعنی مثال چه بود؟ گزاره کوتاه شیرین برای فکر.
ملایی: چقدر لطیف است.
حجت الاسلام بهشتی: خیلی قشنگ است یعنی کتاب آسمانی ما فوقالعاده است.
ملایی: البته حاج آقای حجت الاسلام بهشتی این را هم بگویم. من اعتراف میکنم که قشنگ مانده بیان شما هستم. شما هم خیلی شیرین و خیلی درست. خدا شما را حفظ کند.
حجت الاسلام بهشتی: وقتی رگبار بارید چه میشود؟ «فَتَرَكَهُ صَلْدا» همان سنگ صاف قبلی است. «لا يَقْدِرُونَ عَلى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا» اسم این که کشاورزی نیست، برداشت محصول است. «وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرين» خدا کافران را... کافران چند تا معنا دارد. یکی از آنها به معنای کشاورز است چون کافرین کسی را میپوشاند. کشاورز هم دانه را در دل خاک میپوشاند. یکی از معناهای کفار که در سوره فتح هم آمده است یعنی زارعان. یک مثال دیگر. این مثال سوره مبارکه بقره، آیه 265. باز راجع به انفاق است ولی مثال از طبیعت است. « وَ مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» مثل کسانی که دارایی خود را برای جلب رضایت خدا، برای تظاهر نه، میدهند «وَ تَثْبيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ» و میخواهند یک اخلاق انسانی داشته باشند چون بعضیها هم خدا نیست ولی از روی صفا، اصلاً مسلمان نیست. ممکن است خداشناس هم نباشد ولی آدم بامعرفتی است. «تَثْبيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ» یعنی از روی اخلاق انسانی انفاق میکند، منت در آن نیست، تظاهر در آن نیست، آزار هم در آن نیست. مثل اینها «كَمَثَلِ جَنَّةٍ» مثل یک باغی است که یک زمین حاصلخیز، «بِرَبْوَةٍ» در یک نقطه مرتفع. چون هر چه زمینها در نقاط بالاتر باشد به ابرها نزدیکتر هستند، بارش با کیفیت بیشتری. «أَصابَها وابِلٌ» یک باران با کیفیت به آن زمین مرتفع میبارد. الآن شما پیشبینی میکنید که چه خواهد شد. «فَآتَتْ أُكُلَها ضِعْفَيْنِ» خوردنیهای چندین و چند برابر میدهد. «فَإِنْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ» اصلاً بر فرض آن باران با کیفیت هم نبارد. نم نم باران. «فَطَلٌّ» باز هم محصول میدهد منتها یک مقداری کمترت. کسی که برای اخلاق انسانی یا برای جلب رضایت خدا انفاق میکند حتماً دستاورد دارد. اگر اخلاص او زیاد باشد، تقرب او زیاد باشد، وابل. یعنی آن باران باکیفیت. دانههای درست که گاهی آدم میایستد تماشا میکند. معمولاً هم این بارانها زود تمام میشود. رگباری است. هی روی زمین غل غل میکند آدم تماشا میکند. «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصير» و خداوند به آنچه انجام میدهید بینا است. یعنی خدا دارد شما را تماشا میکند. از نیتهای شما باخبر است. برای تظاهر این کار را میکنید؟ برای منت این کار را میکنید؟ برای آزار یا نه، پاک و خالص هستید؟ این مثال چهارم. مثال پنجم. این دو مثال هم فکر میکنم فرصت بشود. دو مثال در اوایل سوره بقره است. همه مردم سوره بقره را بیش از بقیه سورهها میخوانند. ما در ادارات وقتی میگویند در شروع جلسه قرآن بخوانید، متأسفانه یک کس خاصی قرآن میخواند. همه باید بخوانند. مثلاً میگویند سید جواد حجت الاسلام بهشتی حالا کسی نیامده است. من هم که بلد نیستم. هی میگردم اول قرآن، آخر قرآن، بعضیها هم چند بار تکرار میکند تا همان از الم ذلک الکتاب. این دو مثال در صفحه سه قرآن است. راجع به منافقین است.
ملایی: جالب این است که نهمین دوره ختم قرآن برنامه با همین آغازین روزهای همین ماهی که به آخر آن رسیدیم تازگی این آیات را خواندیم.
حجت الاسلام بهشتی: بله، خیلی نگذشته است. «مَثَلُهُمْ» مثل منافقین. چون از همان صفحه دوم شروع کرد آدمها را به سه دسته کردن. متقین، کافرین، منافقین. راجع به متقین چند آیه، راجع به کافرین هم دو آیه، منافقین دو صفحه. پیغمبر فرمود من از مؤمن نمیترسم. مؤمن آزارش به کسی نمیرسد. از کافر هم نمیترسم. سینه به سینه مقابل او میایستم. ولی از منافق میترسم. او از پشت خنجر میزند. «مَثَلُهُمْ» مثل منافقین «كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً» مثل کسی است که یک آتشی را روشن کرده است «فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ» وقتی این آتش دور و برش را روشن میکند، «ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ» خداوند این نور این آتش را میگیرد «وَ تَرَكَهُمْ في ظُلُماتٍ» آنها را در تاریکیها رها میکند. «لا يُبْصِرُون» نمیتوانند ببینند. خب منافق چطوری است؟ اینجا مثل آقای قرائتی باید قلم و کاغذ دست بگیریم، هی به این مثل فکر کنیم. موارد را یکی یکی بنویسیم. اینطوری خوب است. تدبر در قرآن این است. دبر یعنی پشت. یعنی پشت آیهها مفاهیم هستند، معانی هستند. به الفاظ اکتفا نکنیم. ببینیم امام معصوم فرمود بعضی از آیهها 7 لایه معنایی، بعضی 70 لایه معنایی، بعضی بیشتر دارند. پیغمبر فرمود از کنار آیهها بدون استفاده گذر نکنید. آیهها گنج هستند. بهرهبرداری کنید. این مثل چه میگوید؟ حکایت منافق حکایت کسی است که یک آتشی را روشن کرده است، یک فتنهای را، زود هم خاموش میشود، خودش هم نمیتواند ببیند. یعنی در یک فضای تاریک دارد موضعگیری میکند، تصمیمگیری میکند، «لا یبصرون» خودش هم بینایی ندارد.
ملایی: گرد و خاکی راه انداخته است که دیگر خودش هم نمیتواند بفهمد چکار باید بکند.
حجت الاسلام بهشتی: واقعاً. مفسران گفتهاند از این آیه این پیامها را دریافت میکنیم. منافق فتنهگر، آتشافروز است. مثال بعدی را هم بزنم. «أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ» مثال دیگری که منافقین به آن شبیه هستند، صَیِب یعنی باران درشت. باران درشتی که از آسمان میبارد ولی در تاریکی و در رعد و در برق. «يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ في آذانِهِمْ» این آدمها یعنی منافقها اینطوری هستند. از آن صدای رعد و برق انگشتان خود را در گوشهای خود میگذارند «مِنَ الصَّواعِقِ» بخاطر صاعقهها «حَذَرَ الْمَوْتِ» به محض مردن. «وَ اللَّهُ مُحيطٌ بِالْكافِرين» یعنی منافق همیشه اضطراب دارد. نکند یک حادثه پیشبینی نشده که او پیشبینی نمیکرد پیش بیاید. مابقی آن را همه بینندگان بنشینند فکر کنند چه نکتههایی در این تشبیه است. یعنی دو تا تشبیه با منافق هست و نتیجه این میشود که ما باید مراقب باشیم منافقین که بیشتر کار آنها هم کار رسانهای است به ما آسیب نرسانند.
ملایی: انشاءالله. خیلی ممنون و متشکرم.
تلاوت صفحه 31 آیات 197 تا 202 سوره بقره.
الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِّ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى وَ اتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْبابِ (197)
لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَ اذْكُرُوهُ كَما هَداكُمْ وَ إِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ (198)
ثُمَّ أَفيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفاضَ النَّاسُ وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (199)
فَإِذا قَضَيْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آباءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْراً فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ (200)
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ (201)
أُولئِكَ لَهُمْ نَصيبٌ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ سَريعُ الْحِسابِ (202)