اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1403-01-11-حجت الاسلام میرباقری - شأن ولایت امر الهی در وجود مبارک امیرالمومنین علی علیه‌السلام

ملایی: بسم الله الرحمن الرحیم. سلام و درود عرض می‌کنم به محضر شما بینندگان عزیز و ارجمند برنامه سمت خدا. بانوان، آقایان، روزه‌داران، مؤمنان، عزاداران آقا امیرالمؤمنین علی (ع)، دوستداران آن حضرت. آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما را دارم. این ایام را حضور شما تسلیت عرض می‌کنم و خوشامد می‌گویم به برنامه سمت خدای امروز، نوزدهمین روز از ماه شریف و نجیب رمضان و خوش‌آمد می‌گویم به آستانه مقدش و نورانی حضرت فاطمه معصومه (س) که از این مکان نورانی به اتفاق دوستانم و البته استاد ارجمند حاج آقای حجت الاسلام میرباقری عزیز این دو سه روز را ان‌شاءالله خدمت شما خواهیم بود و فیض خواهیم برد. نائب الزیاره شما بوده‌ایم، خواهیم بود و دعوت می‌کنم که کنار ما باشید

حجت الاسلام میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم. محضر همه بینندگان و مخاطبان ارجمند عرض سلام و ادب دارم و شهادت وجود مقدس امیرالمؤمنین ارواحنا فداه را تسلیت عرض می‌کنم و امیدوارم به برکت حضرت موفق شویم از ماه رمضان برخوردار شویم.
ملایی: فکر می‌کنم ما دو سه روزی این سعادت را داشته باشیم که خدمت حضرتعالی باشیم. دوست داشته باشید یک بحث ادامه‌دار و وگرنه مستقل هر روز، هر آنچه که فکر می‌کنید هدیه مناسب برای بیننده‌ها و شنونده‌ها در این شب‌های قدر و ایام شهادت مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی (ع)، ان‌شاءالله نوش جان بیننده‌ها و شنونده‌ها و عزیزان همراه باشد.
حجت الاسلام میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و لعن اعدائهم. اللهم كن لوليِّك الحُجَّةِ بن الحسن، صلواتُكَ عليه و على آبائهِ، في هذه السّاعة و في كلِّ ساعةٍ، وليّاً و حافظاً، و قائداً و ناصراً، و دليلًا و عيناً، حتى تسكنه أرضك طوعاً، و تُمتّعَهُ فيها طويلا. اللهم صل علیه صلوة لا غایة لعددها و لا نهایة لمددها و لا مفاد لعمدا. قبل از تقدیم عرایضم یک روایت را مقدمتاً بخوانم که شاید قبلاً هم تقدیم کردم، مکرر هم خوانده‌اید، عزیزان شنیده‌اند که موقف ما را نسبت به فضائل حضرت امیر معین می‌کند. این روایت را مرحوم صدوق در امالی نقل کرده‌اند از امام صادق (ع) که از وجود مقدس امام باقر پدرشان نقل کردند، از اجداد معصومین‌شان تا رسول الله (ص). فرمودند که رسول خدا (ص) فرمودند: «ان الله تبارک و تعالی جَعَلَ لِأَخِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَضَائِلَ لَا يُحْصِي عَدَدَهَا غَيْرُه‏» خدای متعال برای وجود مقدس امیرالمؤمنین که اینجا تعبیر به اخوت هم شده است، اخی امیرالمؤمنین که یک مقام برای حضرت است، فضائلی قرار داده است که کسی عدد آنها را نمی‌تواند احصا کند جزء خدای متعال. قابل احصا نیست. با علم ما آن فضائل احصا نمی‌شود. خب بهره ما چیست؟ «فَمَنْ ذَكَرَ فَضِيلَةً مِنْ فَضَائِلِهِ مُقِرّاً بِهَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ لَوْ وَافَى الْقِيَامَةَ بِذُنُوبِ الثَّقَلَيْنِ» حالا این قسمت را نشنیده بگیرید چون توضیح می‌خواهد. فرمود: اگر کسی یکی از این فضائل را نقل کند و مقر به این فضیلت باشد، خدای متعال گناهان او را پاک می‌کند. نقل فضائل حضرت مطهر انسان است. ما یک آلودگی‌هایی در زندگی پیدا می‌کنیم، این آلودگی‌ها مال خروج از مدار امیرالمؤمنین است. چون حضرت امیر که در عالم مدار طهر و طهارت هستند. انسان برگردد فضائل حضرت را منتشر کند، معتقد به این فضیلت باشد، دوباره برگشته در این وادی تطهیر و طهارت. پاک می‌شود. بعد فرمودند: «وَ مَنْ كَتَبَ فَضِيلَةً مِنْ فَضَائِلِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع لَمْ تَزَلِ الْمَلَائِكَةُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ مَا بَقِيَ لِتِلْكَ الْكِتَابَةِ رَسْمٌ» اگر کسی یک فضیلت را بشنود باز این هم مطلع طهارت است. یک فضیلت را بنویسد ثبت کند. مادامی که اثرش هست ملائکه برایش استغفار می‌کنند. استغفار ملائکه فقط قول نیست. یک اقداماتی است برای تطهیر این آدم. اطراف او را پاک می‌کنند.
ملایی: یعنی نتیجه تضمین شده دارد.
حجت الاسلام میرباقری: بله، آن هم طهارت است. فرمود که حالا اگر کسی اهل نقل فضیلت کتابت نیست. همه که نمی‌توانند. اهل نقل و کتابت نیستند. این کار که از آنها می‌آید.  «وَ مَنِ اسْتَمَعَ إِلَى فَضِيلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الذُّنُوبَ الَّتِي اكْتَسَبَهَا بِالاسْتِمَاعِ» این کار را که می‌تواند بکند. اگر فضیلتی را بشنود و اقرار به آن فضیلت داشته باشد، گناهانی که از طریق سمع حاصل شده پاک می‌شود. یعنی ارتباط سمع انسان و سامع انسان به نور فضائل حضرت، آن آلودگی‌هایی که در اثر غفلت‌ها و ارتباط با دستگاه شیطان پیدا شده است، پاک می‌کند. باز این هم از ما ساخته است. «وَ مَنْ نَظَرَ إِلَى كِتَابَةٍ فِي فَضَائِلِهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الذُّنُوبَ الَّتِي اكْتَسَبَهَا بِالنَّظَرِ» خیلی عجیب است. نگاه انسان انسان را آلوده می‌کند. «النَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيس‏» ابلیس از طریق او در انسان نفوذ می‌کند. اگر همین نگاه خرج فضائل حضرت امیر شد، با اقرار به آن فضیلت فرمود که گناهان چشمش پاک می‌شود.
ملایی: نقل فضیلت حضرت، کتابت فضیلت حضرت و نظر به...
حجت الاسلام میرباقری: و استماع و نظر. آن دو تا مال یک عده است، این دو تا مال عمومی است. همه می‌توانند. و آن یک مقدار درجه بالاتری است، این گناهان سمع و بصر انسان را که اکثر گناهان انسان از طریق همین، خیلی از آنها لا‌اقل تطهیر می‌شود. انسان می‌خواهد از دست شیطان نجات پیدا کند، دام‌های شیطان باز شود، بشنود، بخواند، فضیلت‌های حضرت را، انسان طهارت نفس. آنهایی هم که تجربه دارند می‌دانند که همینطور است. کمتر چیزی به اندازه شنیدن فضیلت حضرت امیر در انسان طهارت نفس می‌آورد. طهارت سمع و بصر می‌آورد. البته پیدا است که این اختصاص به فضیلت حضرت امیر ندارد. وجود مقدس نبی اکرم هم به طریق آنها اینطوری هستند و معصومین هم همینطور هستند. بعد فرمود وجود مقدس نبی‌اکرم، فرمودند: «النَّظَرُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع عِبَادَةٌ وَ ذِكْرُهُ عِبَادَةٌ» نظر که ما محروم هستیم، اهلش می‌توانند نظر کنند. ما از نظر محروم هستیم ولی می‌توانیم یاد کنیم. «وَ ذِكْرُهُ» بندگی خدا با اینها است. آدم به مقام بندگی می‌رسد. یاد حضرت آدم را عبد می‌کند. در انسان استکانت و بندگی ایجاد می‌کند. «وَ لَا يُقْبَلُ إِيمَانُ عَبْدٍ إِلَّا بِوَلَايَتِهِ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِه‏» اگر کسی مؤمن شد ایمان در محضر خدا قیمت ندارد. الّا اینکه با ولایت و برائت باشد. ولایت حضرت و برائت از دشمنان او. حالا با توجه به این روایت ما یکی از شئون امیرالمؤمنین علی (ع) را که شأن اختصاصی حضرت هم نیست ولی محورش حضرت هستند، ان‌شاءالله می‌خواهیم بحث کنیم و آن شأن ولایت امر است. حضرت امر ولی امیر الهی هستند. آن امری که در شب قدر تنزل پیدا می‌کند، حضرت ولی آن امر هستند. یک بابی مرحوم کلینی باز کردند تحت همین عنوان که ائمه (علیهم السلام) ولاة امر هستند و خزنة علم الله هستند. به دقت هم این دو عنوان را کنار هم چیدند که انه می‌خواهند بگویند که ولایت امر با خزانه‌دار علم بودن به هم مرتبط هست. حالا من چند روایت را به تدریج می‌خوانم. روایت اول این باب این هست: «عبدالرحمن بن کثیر نقل می‌کند که «سمعت ابا عبدالله (ع) یقول نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ» ما ولیان امر خدا هستیم. ولایت آن امر با ما است. «وَ خَزَنَةُ عِلْمِ اللَّهِ» خزینه‌داران علم خدا ما هستیم. «وَ عَيْبَةُ وَحْيِ اللَّهِ» عیبة وحی الله یعنی وحی در یک ظرف مستوری که محافظ آن ظرف است حقایق وحی قرار می‌گیرد و با یک طرحی به تدریج از آن ظرف نازل می‌شود. می‌شود «عَيْبَةُ وَحْيِ اللَّهِ». آن وحی‌ای که بر وجود مقدس نبی اکرم و همه انبیاء نازل شده است، در ظرف وجود معصوم محفوظ است و بعد با یک برنامه‌ای از دست امام به دیگران می‌رسد و در عالم جاری می‌شود. از دست امام جاری می‌شود. حقیقت وحی از آن عَيْبَةُ وَحْيِ اللَّهِ جریان پیدا می‌کند. اما این بحث ولاة امر بودن چیست. خدای متعال صاحب امر است و امر الهی است که با آن عالم به جریان می‌افتد. شاید این آیه شریفه توضیح همین باشد که وقتی خدای متعال رب العالمین را توصیف می‌کند، می‌فرماید: «رَبُّنَا الَّذي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» خدای متعال، پروردگار عالم است، ربوبیت الهی شامل  خلق و هدایت است. هم می‌آفریند و هم موجودات را به سمت آن مقصد نورانی‌ای که خدا متعال در نظر گرفته است، مقصدی که براساس حکمت است هدایت کند. این هدایت عالم به سمت این مقصد بر اساس امر الهی است. شاید این هم باز این آیه ناظر باشد. «أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ» امر همان هدایت است. یعنی حرکت عالم به سمت آن غایت و مقصد با این فرمان است.
ملایی: و همان امری که «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْر»
حجت الاسلام میرباقری: حالا این را شاید یک مقداری عرض کنم که چطوری است. این امر الهی که در عالم جاری می‌شود، «يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُن» در بین سموات این هم تنزل پیدا می‌کند که تنزل هم یعنی امر در همان مقام عالی هست. متناسب با آن امر خلق می‌شود در مرتبه مادی. سقوط و هبوط که نیست در عالم بالا. امر الهی یک رشته‌ای است از محضر خدای متعال و در کل عالم جریان پیدا می‌کند و با این امر عالم هدایت به مقصد می‌شود. امام صاحب این امر است. در یک نقطه‌ای است که صاحب این امر است. و لذا ولی امر است. لذا خدای متعال حضرت را هم ولی قرار داده است و هم علی الامر قرار داده است. لذا می‌فرماید: «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏» چرا؟ چون صاحب امر است. چیزی از خودش ندارد. امر خدا را در عالم اظهار می‌کند. فلذا نه اینکه مجبور است. سنگ و چوب که نیستند. امام مبدأ همه اختیارت حق در عالم است ولی در عین حال تسلیم امر خدا است. در قرآن ملاحظه فرمودید خدای متعال ائمه را دو دسته می‌کند. یک دسته ائمه‌ای که «يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» هدایت می‌کنند. کارشان هدایت است. عرض کردم اصلاً امر منشأ هدایت است. هدایت با امر الهی می‌کنند. یک دسته ائمه‌ای که «يَدْعُونَ إِلَى النَّار» آنها هم دعوت دارند. دعوت هم شنیده می‌شود، اجابت می‌شود ولی الی النار است. این در باب فرعون است. «جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّار» این «يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» آن وقت حضرت فرمودند که «یقدمون امر الله علی امرهم» امری دارد اما مقدم بر امرشان امر خدا است. امر خدا را در امر خودشان جاری می‌کنند پس اختیار دارند، صاحب امر هستند اما امرشان تابع امر خدا است. این می‌شود اولی الامر. می‌شود «مظهرین الامر الله و نهی» فرمان الهی وقتی می‌خواهد در عالم اظهار شود، از طریق مقام اراده معصوم در عالم جریان پیدا می‌‌کند، تنزل پیدا می‌کند، می‌شوند «مظهرین الامر الله و نهی» این مقام صحب الامر بودن که مقام مطاع بودن هم می‌آورد. «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏» چرا باید اطاعت کرد؟ اطاعت مال امر خدا است. ما نسبت به امر خدا باید اطاعت کنیم. اما این امر در دست او است. همه مخلوقات این امر را اطاعت می‌کنند منتها «طَوْعاً أَوْ كَرْها» خدای متعال به آسمان‌ها و زمین فرمود که «ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعين» با سر می‌آید چرا با کراهت فرمان توست. به ما آدم‌ها که می‌رسد نه، سر به هوا می‌شویم و خودمان می‌خواهیم خودمان را اداره کنیم و نمی‌خواهیم با امر خدا راه برویم. خدای متعال هم به ما این آزادی را داده است که از این امر تبعیت نکنیم. اگر تبعیت نکردیم از دایره امر بیرون رفتیم آن وقت امر دیگری بر ما جاری می‌شود. شیطان  «لآمرنهم». واقعاً به انسان فرمان می‌دهد. تهدید می‌کند، تطمیع می‌کند، تعظیم می‌کند، آدم می‌ترسد دنبال سر او حرکت می‌کند. یا تطمیع می‌شود دنبال سرش حرکت می‌کند. بنابراین معنی اولی الامر اجمالاً این است که آن فرمان الهی که با آن عالم هدایت می‌شود، تمام عالم در دست امام است و امام آن فرمان را در عالم اجرا می‌کند. حالا این فرمانی که در عالم می‌خواهد اجرا شود جریان آن در عالم یک قواعدی دارد. تبدیل به نظام امر می‌شود. ممکن است قوایی امام در عالم دارد. از طریق این قوا امر جاری بشود. مثلاً عالم ملکوت و ملائکه قوای امام هستند. تحت فرمان امام هستند. فرمان الهی که از طریق وجود امام بخواهد جریان پیدا کند در دست این ملائکه جاری می‌شود. فرمان الهی که در عالم بخواهد جریان پیدا کند شب قدر یک تقدیری دارد این فرمان. تقدیر و تحدید جریان آن فرمان در آن سال است که عمدتاً هم محور امام (ع) است. می‌دانید شب قدر توجه به امام است. امام محور هستند. امام محور عالم هستند. یک عزیزی که حالا شاید اهل این مقامات هستند و اینها، آن موقع می‌گفتند حالا شاید خودشان دیدند یا از کسی مثلاً حضرت شب قدر نشسته‌اند، ملائکه فوج فوج از آسمان می‌آیند و می‌روند و همه پرونده‌ها و امری که باید بیاید. حضرت به دقت همه اینها را بررسی می‌کنند ولی آنها خسته می‌شوند، حضرت با آرامش کامل همه اینها را ارزیابی می‌کند و تقدیر می‌شود. امام هستند. «لا یشغله باذن الله»، «لا یشغله شیء عن شیء» درست است؟ بنابراین امام (ع) صاحب این امر هستند. این فرمان الهی که همه عالم با آن هدایت می‌شود، آن شب از طریق امام جاری می‌شود، یک قواعدی دارد. یکی از قواعد آن شب قدر است که آن فرمان تنزل پیدا می‌کند من کل امره. ملائکه‌ای که مجری آن امر هستند. قوای تحت فرمان امام (ع) هستند. آن امری که در آن سال می‌خواهند اجرا کنند و اقامه کنند، آن امر را باید بیایند در شب قدر با امام (ع) به یک نقطه تقدیری برسانند. این نکته اول در باب صاحب الامر. حالا اجازه بدهید من روایت دیگری که به این امر کمک می‌کند خدمت شما تقدیم کنم. روایت پنجمی همین باب است. عبدالله بن ابی یعفور از امام صادق (ع) نقل می‌کنند. که حضرت فرمودند: «يَا ابْنَ أَبِي يَعْفُورٍ إِنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ مُتَوَحِّدٌ بِالْوَحْدَانِيَّةِ» خدای متعال (حالا این توضیح می‌خواهد) مقام واحدیت دارد و در این مقام واحدیت هم به هیچ وجه شریکی نیست. بعد می‌فرماید: «مُتَفَرِّدٌ بِأَمْرِهِ» صاحب امر است، این امر هم خدای متعال متفرد به امر است. هیچ کسی در آن امر نه مؤید خدا است، نه شریک خدا است و نه کمک کار خدا است. «مُتَفَرِّدٌ بِأَمْرِهِ» حالا این خدایی که متفرد بالامر هست و این امری که در اختیار او است و خودش صاحب این امر هست، این امر را چطوری در عالم اعمال می‌کند؟ «فَخَلَقَ خَلْقاً فَقَدَّرَهُمْ لِذَلِكَ الْأَمْرِ» یک خلقی را آفرید. آنها را اندازه‌گیری‌شان را به گونه‌ای کرد وقتی می‌خواست وجودشان را تقدیر کند که حالا در روایت‌های دیگر با خلق و تصویر توضیح داده شده‌اند. صورکم. «قَدَّرَهُمْ لِذَلِكَ الْأَمْرِ» امام را به گونه‌ای مقدر کرد که بتواند حامل این امر باشد. این امر که عرض کردم بعد نظام پیدا می‌کند در عالم. اینطوری نیست که یک امر بسیط است. این امر وقتی جاری می‌شود تبدیل می‌شود به هدایت میلیاردها به میلیاردها. میلیاردها به میلیاردها موجود که قابل احصاء نیست. و همه اینها از طریق این امر به دست امام هدایت می‌شوند. حالا عنایت کردید فضائل حضرت «لا تعدد و لا تحصی» است. یکی از آنها همین است. آدم چه می‌داند در عالم ملائکه چه می‌کنند ملکوت، بالاتر از ملکوت، ملک. دست ما نیست که امام چکار می‌کند ولی خداوند متعال یک چنین موجودی را تقدیر کرده است. ما می‌خواهیم یک وسیله‌ای بسیازیم برای یک هدف، کاملاً متناسب می‌سازیم. «قَدَّرَهُمْ لِذَلِكَ الْأَمْرِ» چه چیزهایی در آنها قرار داده است، این در روایات هست. در این روایت دو سه چیز آن گفته شده است. فرمود آن خلقی که خدای متعال آنها را تقدیر کرده است درست به اندازه و با شرایطی که می‌توانند حامل این امر باشند، «فَنَحْنُ هُمْ يَا ابْنَ أَبِي يَعْفُورٍ» ما آنهایی که هستیم باید امسال‌مان، اندازه‌گیری کرده است، تقدیر کرده است که برای اینکه آن امر، آن امری که خدای متعال متفرد به او است. فرمان، فرمان خدا است. فرمانی دیگری در عالم نیست. کسی صاحب آن فرمان نیست. آن امری که در دست خدای متعال است، از طریق این موجود که امام (ع) است در عالم تنزل پیدا می‌کند. حالا امام وقتی می‌خواهد امر خدا را جاری کند، دو خصوصیت اینجا ذکر شده است. «فَنَحْنُ حُجَجُ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ وَ خُزَّانُهُ عَلَى عِلْمِهِ وَ الْقَائِمُونَ بِذَلِكَ» این سه خصوصیت که دو تای آن اصلی است. امامی که می‌خواهد امر خدا را در عالم جاری کند، به ما انسان‌ها که می‌رسد به ما باید احتجاج کند. باید همه حجج باشند. اگر نتواند حجت را بر این موجود صاحب اختیار که می‌خواهد امر الهی بیاید، او می‌تواند بپذیرد، می‌تواند نپذیرد. اگر نپذیرفت هم باز یک امری در باب او اجرا می‌شود. می‌دانست که اگر ما زیر بار فرمان الهی نرفتیم از ربوبیت خدا خارج هستیم. کسی هم که معصیت می‌کند، خداوند متعال او را در یک مسیری قرار می‌دهد. دستگاه شیطان هم در عالم دستگاهی است. اینطور نیست که اگر شیطان معصیت کرد از ربوبیت بیرون می‌رود. ممکن است از ولایت خاصه خدا بیرون برود. «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ» ولی از ربوبیت که بیرون نمی‌رود. بنابراین آن امر الهی باز هم در باب او جاری می‌شود. لذا امام وقتی می‌خواهد امر خدا را جاری کند اول با ما احتجاج می‌کند. و او حجت بالغه است. آدم کاملاً می‌فهمد. بر او واضح می‌شود. به تعبیر قرآن امام بینه عالم است. وجود مقدس رسول الله (ص) بینه آدم هستند. کاملاً امر با امام واضح می‌شود. به حدی روشن می‌شود که همه می‌فهمند. حالا آدم بخواهد زیر بار نرود مختار است. وقتی زیر بار نرفت آرام آرام فضا برای او آلوده می‌شود، مبهم می‌شود، غبارآلود می‌شود، خودش دارد فضا را غبارآلود می‌کند. امام بینه عالم است. وقتی بینه تمام شد حالا این امر را اگر پذیرفتیم امر امام از طریق اراده ما جاری می‌شود. ما خودمان می‌شویم مجرای امر. یعنی جزئی از نظام امر. لذا تصرفات ما در عالم همه بر اساس امر می‌شود. اگر نپذیرفتیم چی؟ یک فرمان دیگری در ما جاری می‌شود. امیرالمؤمنین قاسم الجنة والنار است. اینطوری نیست که حالا اگر نپذیرفتی از ربوبیت بیرون می‌روی. خدای متعال بهشت دارد، جهنم هم دارد. اختیار هم با خود آدم است. در هر کدام هم یک رزقی هست. رزق جهنمی‌ها «طعام من زقوم» این طرف هم شجره طوبی است و اگر اختیار کردید که با امام (ع) حرکت کنیم نتیجه این اختیار این می‌شود که حالا می‌شویم مجرای امر و ولایت امام بر اراده ما جاری می‌شود که همان ولایت الله است. ما در ظرف خودمان می‌شویم مظهرین بامر الله. آنی که از قوای ما هستند فرمان می‌دهیم. ما به دست‌مان، گوش‌مان، زبان‌مان، چشم‌مان. نه فقط به اینها، خیلی وقت‌ها یک مسخرات دیگری داریم. چه‌بسا یک انسانی، انسان‌های دیگری تحت فرمان او هستند. می‌شویم مظهری لامر الله. امر خدا از اراده ما می‌گذرد، از قوای ما در عالم اظهار می‌شود، ما می‌شویم به تعبیری خلافت که مال امام معصوم است. در ظرف خودمان خلافت از امام می‌کنیم. عنایت کردید؟ پس بنابراین یکی حجیت است. امام که صاحب الامر هست حجت هم هست. اگر نتواند حجت عالم باشد روشن کند، با این موجود صاحب اختیار نمی‌تواند مواجه شود و امر الهی را جریان بدهد در اراده او. بعد الاحتجاج ما دو جور می‌پذیریم. یا واقعاً به آن امر تسلیم می‌شویم اگر تسلیم شدیم یک جور در ما امر جاری می‌شود. نشدیم یک شکل دیگری. بالاخره ربوبیت خدای متعال که امر الهی حامل آن ربوبیت است و اداره عالم است. تعطیل‌بردار نیست. و یکی دیگر «وَ خُزَّانَهُ عَلَى عِلْمِه». کسی که می‌خواهد ولی امر باشد باید خزنة علم الله باشد. می‌خواهد عالم را اداره کند باید بداند عالم چخبر است. اگر نداند، عالم را نشناسد، انسان را نشناسد چطوری می‌خواهد این را هدایت کند؟ باید خزینه علم هم باشد. آن علم الهی در وجود او باید باشد. آن علمی که با آن همه عالم باید اداره شوند. امر الهی در همه عالم متناسب جاری شود. می‌دانید که امام امین الله است. این امر که تحت فرما خدا است وقتی می‌خواهد اختیارش را به من بدهد بگوید این قسمت را تو اداره کن. امین خدا است. به هر کسی دقیقاً به اندازه ظرف او می‌دهد. من چقدر اطاعت کردم؟ ظرف من چقدر است؟ تا کجا می‌توانم این امانت را بردارم؟ حلم می‌خواهد. همینطوری که امام تقسیم نمی‌کند. امام که بخیل نیست. امام معدن رحمت است ولی حکیم هم هست. «خزنة علم الله» وقتی می‌خواهد عالم را راه ببرد بر اساس علم است. یک قدم جلوتر هم برویم آنچه نفوذ اراده می‌آورد علم است. دعای سحر همه این روزها سحرها با آن مأنوس هستند. «أَسْأَلُكَ مِنْ عِلْمِكَ بِأَنْفَذِهِ وَ كُلُّ عِلْمِكَ نَافِذ» علم خود انسان در عالم نفوذ دارد. قدرت از طریق علم شاید جریان پیدا می‌کند. لذا حامل این امر علم است. با علم است که این امر نافذ می‌شود به یک تعبیر دیگری. پس بنابراین آخرش می‌شود: «والقائمون بذلک» حالا امامی که صاحب الامر است و حجت عالم است و بینه عالم و صاحب اسرار عالم است، آن امام «والقائمون بذلک» حالا قیام بحق می‌کند. امر الهی را در عالم اقامه می‌کند که حالا در شب قدر هر سالی یک مرحله‌ای از این امر نسبت به کل دستگاه شیطان و دستگاه حق برای ما نازل می‌شود. حضرت عالم را با این امر تنظیم می‌کند.
ملایی: بسیار عالی.
صفحه 23 قرآن کریم آیات 146 تا 153 سوره مبارکه بقره.