اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1403-01-07-حجت الاسلام لقمانی - ارکان حالِ خوب داشتن

ملایی: بسم الله الرحمن الرحیم. سلام به شما بینندگان عزیز و ارجمند برنامه سمت خدا و شنوندگان گرامی که بسته صوتی برنامه را می‌شنویم. در روز پانزدهم ماه مبارک رمضان، سالروز ولادت باسعادت کریم اهل بیت، سبط اکبر، آقای‌مان امام حسن مجتبی (سلام الله و صلواته علیه). امروز و همه این روزها و شب‌های قشنگ را خدمت شما تبریک می‌گویم و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما را دارم. ان‌شاءالله دعاهای ما بحث امام حسن مجتبی (ع) در این روزها و شب‌ها مستجاب باشد و همه شما حاجت‌روا باشید. سمت خدای امروز و سعادت نشستن محضر حاج آقای لقمانی عزیز و دعوت از شما برای همراهی با برنامه خودتان. بسیار متشکر و ممنون هستم.



حجت الاسلام لقمانی: عرض سلام  دارم خدمت شما و همه بینندگان عزیز و این روز بسیار خجسته را صمیمانه تبریک عرض می‌کنم.
ملایی: تلاقی دو عید بزرگ است. امروز که عید حقیقی ما است، ولادت باسعادت آقای‌مان امام حسن مجتبی و ایام خوش بهار و خلاصه در ماه مبارک رمضان همه چیز جور است برای یک داستان خیلی باطراوت و بانشاط از بیان شما.
حجت الاسلام لقمانی: بسم الله الرحمن الرحیم. خوبِ من حیف است حال خوبمان را بد کنیم/ راه رود جاری احساس‌مان را سد کنیم/ عشق در هر حالتی خوب است خوب خوب خوب/ پس نباید با اگر یا شاید آن را بد کنیم. الحمدلله رب العالمین تا امروز را روزه‌دار بودیم، شب زنده‌دار بودیم، قاری قرآن بودیم. سخن خود را با جمله‌ای از امام حسن مجتبی (ع) آغاز می‌کنم. نام و یاد حضرت را گرامی بداریم و حال خود را خوب کنیم تا بعد برویم سر موضوع برنامه که سال نو، حال و احوال نو. به مناسبت هست. امام حسن مجتبی (ع) فرمودند: «مَنْ عَبَدَ اللَّهَ عَبَّدَ اللَّهُ لَهُ كُلَّ شَيْ‏ء» هشتاد سال زندگی با یک سخن. کسی که خدا را پرستش کند، خداوند تمام اشیاء را وادار به کرنش در مقابل او می‌کند. چرا؟ چون انسان خلیفة الله هست. قائم‌مقام خدا باید کار صاحب‌مقام را بکند. کاری خدایی می‌کند. لذا «أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون» بنده هم می‌تواند چنین باشد. باش می‌شود. این حال خوب به انسان می‌دهد. من می‌توانم در زندگی با حال خوب هشتاد سال هم سرمایه عمرم را همسو، ابدیتم را آباد آباد کنم. چه نعمتی بهتر از این؟ یک روز به روشن‌بینی زندگی کردن بهتر از صد سال عمر در تاریخ است. می‌تواند انسان با این گل‌واژه‌ها؟ بله، ذهن ما باغچه است. گل در آن باید کاشت. گر نکاری گل من، علف هرز در آن می‌روید. موضوع سخن حال نو در سال نو هست. بسیاری از ما دوست داریم سال جدید را با یک تحولی آغاز کنیم. فقط تحویل سال نباشد. تحول حال هم باشد و چقدر این فکر عالی است. یقیناً نوری است که به ذهن و زندگی ما می‌تابد. سؤال اول: حال خوب چست؟ سؤال دوم: حال خوب چگونه به دست می‌آید؟ سؤال سوم: حال خوب اکتسابی است یا ذاتی است. بعضی‌ها ذاتاً همیشه حالشان خوب است یا نه، انسان می‌تواند هر روز افزایش دهد، هر روز حالش را بهتر کند. و سؤال بعدی چه بکنیم حال خوب از ما جدا نشود.
ملایی: خوب من حیف است حال خوب‌مان را بد کنیم.
حجت الاسلام لقمانی: بعضی‌ها معتقد هستند حال خوب یک شب قدری، یک اشکلی، یک تضرعی. بعد از مراسم احیاء دیده‌اید چه حال خوبی است ولی گاهی به ظهر نرسیده می‌پرد. چرا؟ باید نورانیت ان را حفظ کرد. حالا وارد سؤال اول شویم. حال خوب چیست؟ چند رکن من برای آن در نظر گرفتم. یک، لذت از زندگی. گاهی مواقع در زندگی صبح تا شب اذیت می‌شویم، زجر می‌کشیم. این ثانیه‌ها نیش به وجود انسان می‌زند. گاهی نه، به جای سالی، ثانیه‌ای زندگی می‌کنیم. مردم عمر من و شما را سالی حساب می‌کنند ولی آسمانیان ثانیه‌ای حساب می‌کنند. ماه مبارک رمضان انفاسکم فیه تسبیح، ماه محرم نفس (7:38 نا‌مفهوم) پس حال حوب چیست؟ اولین رکن لذت از زندگی. سراغ قرآن برویم. سوره قصص آیه 77. «وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا» دین سراسر نشاط و زندگی و بالندگی است. هدف آخرت است. آخر کار را آخرت می‌گویند. مرد آخربین مبارک بنده‌ای. ولی بنا نیست ما در این هفتاد هشتاد سال از زندگی لذت نبریم. ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه. این را همه حفظ هستیم. در قنوت نماز ما هم نیست.
ملایی: همان «وَ لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا».
حجت الاسلام لقمانی: «وَ لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا» چیست؟ امام فرمودند یک، حیاتک قبل موتی. تا زنده هستی و از دنیا نرفته‌ای، دستت از حیات زندگی کوتاه نشده است قدر بدان. زندگی کن. در زندگی خودت زندگی کن نه در زندگی دیگران. قضا روزگاری زمن در ربود/ که هر روزی از آن شب قدر بود. 365 شب قدر و روز قدر ما داریم اگر قدر بدانیم. هر شب، شب قدر است اگر قدر بدانیم. قضا روزگاری زمن درربود/ که هر روزی از آن شب قدر بود/ من این روز را قدر نشناختم/ بدانستم اکنون که در باختم. ببینید حیاتک قبل موتی. دوم، صحتک قبل سقمی. سلامتی قبل از بیماری. یک سؤال، یک جواب. الآن آن عزیزی که قطع نخاعی هست، یک ساعت مانده به اذان صبح بیدار می‌شود، دلش از خدا چه چیزی می‌خواهد؟ چه چیزی را آرزو می‌کند؟ یک نفر یک مقدار بیدار شود، دست به بدن او بمالد، یک لیوان آب خنک به او بدهد. عزیزانی که سالم هستند قدر بدانند. کسی که نابینا است، هیچی از خدا نمی‌خواهد، چند دقیقه بینا شود هستی را ببیند. همسر و فرزندان خود را ببیند. کسی که ویلچرنشین است، چند دقیقه بتواند با این پای خود راه برود. سلامتی را قدر بدانیم. امیرمؤمنان فرموده‌اند، تا زنده هستی «اعضاء لدنه» اعضای بدن تو در اختیار تو است. دست را می‌توانی تکان بدهی، با پا می‌توانی راه بروی. استفاده کن. کسی که بهشت را روی زمین نیابد هرگز در آسمان نخواهد یافت. پایی که تو را به مسجد و حسینیه و خیریه نمی‌رساند، هرگز تو را به بهشت نمی‌رساند. استفاده کن. جوانی‌ات قبل از پیری. بهار زندگی جوانی است. خداوند مباهات می‌کند به جوانانی که خشم و شهوت و تمام اینها را کنار می‌گذارند بندگی خداوند می‌کنند، از فرصت‌ها استفاده می‌کنند. گاهی مواقع یک عمل خاص، الحمدلله کما هو اهله. فرشته‌ای که روی شانه راست من و شما نشسته است، می‌گوید خدایا! این بنده‌ات گفت امروز روز میلاد امام حسن مجتبی (ع)، الحمدلله کما هو اهله، چقدر ثواب بنویسم؟ خطاب می‌شود تعداد را به من بگویید. شما نمی‌توانید ثواب او را بنویسید. یعنی این مقدار؟ بله.
ملایی: محاسبه آن کار شماها نیست.
حجت الاسلام لقمانی: یعنی بله، بله. وقتی که انسان وارد مسجد می‌شود، صف اول جماعت سمت راست امام جماعت می‌ایستد، به بسم الله جماعت می‌رسد. بهتر است از دنیا و آنچه که در دنیا است. همیشه اول وقت هست حق‌پرستان، نماز وقت‌شناسان قضا نمی‌گردد. فرصت‌ها را ببینید. «وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا» دیگر چی؟ قناع قبل از فقر است. وقتی که دستت به دهان تو می‌رسد، خداوند روز قیامت نمی‌پرسد و گروه و پایه‌ات چی بود، رتبه مدیریتت چه بود ولی می‌پرسد دست چند نفر را گرفتی. خانه‌ات کجا بود، چند متر بود ولی می‌پرسد به چند نفر اطعام کردی، انعام کردی، اکرام کردی. سؤال اول این است: حال خوب چیست؟ رکن اول لذت از زندگی. جناب آقای ملایی من تحقیق کرده‌ام تمام واجبات و مستحبات به انسان نشاط و شادکامی می‌دهد، سرور می‌دهد. ما یک خنده داریم ضحک، دندان‌های ضواحک پیدا است. یک قهقهه داریم که مکروه است، یک لبخند داریم که آن مستحب است. پیامبر عزیزمان را می‌فرمودند بسّام از بس متبسم بودند. ولی فراتر از تمام اینها یک سرور داریم. سرور چیست؟ سر. تهِ تهِ تهِ دل انسان شاد است. عمیق. «یدرک ولا یوسع» دیده‌اید بعضی‌ها چه آدم عاشق‌شان هست، فرزندش را بغل می‌کند، در آن لحظه چشم خود را می‌بندد. عزیزی را می‌بوسد چشم خود را می‌بندد. چرا؟ تمام لذت را نصیب خودش بکند. نشان می‌دهد در زندگی فرصت‌هایی هست مخصوصاً در عبادات و در معنویات. نشاط کامل، سرور به انسان می‌دهد. امیرمؤمنان علی (ع) فرمودند، سرور المؤمن بطاعة ربه و حزنه علی ذنبه. سرور مؤمن به بندگی او است. سجده، سحر، وضوء دائم. دائم الذکر بودن. روزی یک آیه را تا شب انسان با آن زندگی بکند. اینها به قول بزرگان حلوای تنتنانی است. تا نخوری لذت سحرخیزی را ندانی. رکن دوم حال خوب چیست؟ می‌فرماید رکن دوم رسیدن به خواسته‌های منطقی است. خدا نکند انسان شصت سال، هفتاد سال با بی‌حالی، ولش‌بازی، بی‌خیالی. عزیزم، گلم، دخترم، پسرم، بلند شو نماز بخوان. حسش نیست. مد شده است. دیدید که. حسس نیست. کسی که زندگی خود را با حسس نیست آغاز کند، هفتاد سال حسش نیست. ولی کسی که نه، خذل کتاب بقوه، خذها بقوه. با جدیت. لحظه‌ها، ثانیه‌ها. امیرمؤمنان علی (ع) فرمودند: انما انت عدد ایام. شیعیان من، پیروان من، شما به تعداد روزهای عمرتان ارزش دارید. ببینید می‌خواهید چکار کنید. چرا؟ عمر سرمایه است، سود نیست. هشت ساعت دور هم عمر را تلف کنیم. خب امشب همینطور، فردا شب هم آنطور، پس‌فردا شب هم... نه، انسان چشم باز می‌کند تمام شد. تمام فرصت ما صرف شد در این معنا که قیمت بهمان چه بود و کفش فلان. برای جسم خریدی زیور پندار. مارک است، برند است. برای روح بریدیم جامع خذلان. رسیدن به خواسته‌های منطقی. حال خوب عمر انسان را آباد می‌‌کند. امام سجاد (ع) در دو سطر دوازده عامل حال بد و بدحالی را بیان می‌کنند. در دعای حمزه در دو خط. «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَسَلِ وَ الْفَشَلِ وَ الْهَمِّ وَ الْجُبْنِ وَ الْفقر» کسالت، بی‌حالی. فشل، شل‌بازی. بعضی‌ها هستند عمر را جدی می‌گیرند. بعضی‌ها هستند نه، شصت سال، هفتاد سالش هست. دنیا پر از کودکان کهنسال است. باری به هر جهت. قبرستان‌ها پر است از کسانی که روزی گمان می‌کردند بدون آنها چرخ دنیا نمی‌چرخد. مردند. آب هم از آب تکان نخورد. اینها فکر می‌کردند. «يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعا»، «يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَه‏» گمان می‌کرد مقام و میز و چی و چی او را نجات می‌دهد. هیچ کاری نکرد.رسیدن به خواسته‌های منطقی. یک سؤال و یک جواب تقدیم به همه عزیزان گل بیننده بویژه جوانان و نوجوانان. فوق‌العاده است. خبرنگار از یک انسان فهمیم و فرزانده‌ای پرسید بزرگ‌ترین آرزوی فروخورده شما چیست؟ حال شما را بد کرده است. بدحال هستید. بی‌حال هستید. یک جمله گفت. این مال من و شما است. نقشه راه زندگی‌مان. ببینید چقدر دلنشین و فطری و عقلانی است. پاسخ داد بدون تعارف بگویم، با خودم صادق و روراست بودم. تاکنون، در این عمری که الآن انجام دادم به میزان امکانات از خودم انتظار داشته‌ام. حال خوب همین است. من استعدادم، هوشم، امروزه می‌گویند آی کیو، حافظه، موقعیت اجتماعی‌ام، اقتصادی‌ام، چقدر است؟ نمره به خودم بدهم. 12، 14، 15. اگر انتظار 20 ، انتظار. امکاناتم 14 و 15 است. هر کدام از ما. ولی اگر انتظار داشتم که مثل کسی که 20 هست اینطور در زندگی موفق شوم، دو حالت پیدا می‌کنم. یا افسرده می‌شوم در گذشته زندگی می‌کنم یا مضطرب می‌شوم در آینده. سقوط تمام و تمامِ سقوط. این فرمول زندگی است. حال خوب ببینیم چه مقدار امکانات داریم. با توجه به امکانات انتظار. این دو کفه ترازو که مساوی شد، خوشبختِ خوشبخت خوشبخت هستیم. حالمان عالی است، عالی است، عالی است. نشانه آن چیست؟ راضیة مرضیه.
ملایی: و صد البته منافاتی با تلاش، با کوشش برای بهتر شدن ندارد.
حجت الاسلام لقمانی: همه اینها با تلاش به دست می‌آید. «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏» با تلاش به دست می‌آید منتها کسی که به کم قانع نباشد، به زیاد هم قانع نخواهد بود.
ملایی: ضمن اینکه ما خودمان، خودمان را می‌شناسیم.
حجت الاسلام لقمانی: می‌شناسیم. «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصيرَة» وقتی که من بدانم نمره‌ام چقدر هست، طبق همان از خودم انتظار داشته باشم، هیچ‌وقت دیگر در گذشته زندگی نمی‌کنم. آه، حسرت، افسوس. دیدی بعضی‌ها! نیمه اول عمر در انتظار نیمه دوم، نیمه دوم در حسرت نیمه اول.
ملایی: حکایت بچه‌های ما که گاهی می‌دانیم ظرفیت آن در کنکور این است، بعد یک انتظار بالاتری داریم. این بچه را دچار چه چالش‌هایی می‌کنیم.
حجت الاسلام لقمانی: و گفتنی نیست آمار خودکشی عزیزان جوان ما وقتی نتایج را اعلام کردند. اگر دو رقمی نشدی خانه نیا. دیدید پدر و مادرها را؟ آرزوهای فروخورده خودشان را در بچه می‌خواهند ببینند در حالی که بچه‌ها مال زمان خودشان هستند. هر کسی طبق استعداد، توانایی باید انسان انتظار داشته باشد. اگر اینطور شدیم دیگر مضطرب نمی‌شویم در آینده زندگی کنیم. بچه‌هایم شل می‌شود، زندگی‌ام شل می‌شود. نه، وقتی انسان از زندگی راضی باشد، تلاش خود را هم بکند، خداوند هم به او کمک می‌کند. یک حال خوب در زندگی پیدا می‌کند. یک داستان زیبای نبوی، بهشتی، عالی و الهی و یک صلوات عالی و الهی. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. یک روز پیامبر نماز صبح را در مسجد النبی خواندند. بعد از نماز پیامبر خیلی خطبه‌ها و سخنانشان کوتاه بوده است. امروزه می‌گویند به اندازه دو بند، سه بند، سه پاراگراف. همین. کوتاه. تأثیر کلام داشتند تا تفسیر کلام. تفاوت این است. پیامبر صحبت کردند، مسلمانان بعد از صحبت پیامبر بلند شدند. هر کدام یکی یکی از مسجد خارج شدند. پیامبر صورت برگرداندند، به تمام مسلمانان رو کردند این آقا را می‌بینید از مسجد خارج شد؟ همه سر برگرداندند. این بهشتی است. تصور کنید برای من و شما این حادثه رخ بدهد. یعنی گذشته تضمین، آینده تأمین. یکی از اصحاب بلند شد دنبالش حرکت کرد. دورادور رفت، رفت، رفت. تا این شخص وارد منزل شد در خانه‌اش را زد که بفهمد که غصه چیست. چرا این بهشتی است و پیامبر اینطور دارند آینده‌اش را می‌بینند. برادر مهمان می‌خواهد. بله، سه روز می‌گوید من مهمان این شخص بودم. حال خوب در کمیت اعمال نیست در کیفیت اعمال است. این داستان فوق‌العاده است. سه روز مهمانش بودم، روزها روزه و شب‌ها شب زنده‌دار و دقیقاً او را زیرنظر داشتم ببینمش. دیدم نه، خوابش را می‌کند، غذایش را می‌خورد، زندگی‌اش را می‌کند. به تعبیر ما زیاد هم اهل مستحبات نیست. زندگی معمولی‌اش را می‌کند. در حد لازم کارهای... شب پایانی گفتم پیامبر آن روز صبح این را در مورد شما گفتند. گفتم من سه روز است ولی چیزی به دست نیاوردم. شما که بهشتی هستی و بهشتی خواهی بود چه ویژگی‌هایی داری؟ گفت من دو ویژگی دارم. سال نو، عزیزانی که می‌خواهند حالشان خوب و دائمی باشد و بهتر باشد. یک، شب که می‌خوابم نسبت به احدی کینه و کدورت، بددلی، بد‌خواهی، بدبینی، بدگمانی ندارم. صاف. به به.
ملایی: چقدر حس آن خوب است.
حجت الاسلام لقمانی: مشکل ما همین است. گفتم رفتم نزد یکی از اولیای الهی، گفته‌ام یک توصیه‌ای به من بکنید حال من خوب شود. مرنج و مرنجان. گفتم آقا مرنجان دست من هست ولی مرنج خب می‌رنجم. گفتند می‌دانی چرا می‌رنجی؟ نه. خودت را کسی حساب می‌کنی. به تعبیر امروزی‌ها چرا دیر گوشی را جواب داد؟ چرا جواب نداد؟ چرا من را دیر دعوت کردند؟ ول کن. شب که می‌خوابم هیچ کینه و کدورتی از هیچ‌کس ندارم. می‌دانی چرا؟ نه. «شبر من الجنه» یک وجب از بهشت بهتر است از دنیا و آنچه که در دنیا است. من برای چه مال دنیا خودم را تلخ کنم؟ «شبر من الجنه خیر من الدنیا و ما فیها» حالم خوب است. اگر هم از کسی دلگیر باشم رها می‌کنم می‌گذارم بهشت خداوند پاداشم را می‌دهد. چرا خودم را تلخ کنم؟ دو، اگر خدا تمام دنیا را به من عطا کند یک ذره شاد نمی‌شوم دست‌افشانی کنم، پایکوبی کنم. اگر تمام دنیا را از من بگیرد، یک ذره ناراحت نمی‌شوم. چرا؟ من در دنیا مهمان خدا هستم. «مرحباً بذنوف الرحمن» مهمان خدا هستم. خداوند میزبان است. وظیفه میزبان پذیرایی از مهمان است.
ملایی: و ایمان دارم که به قدر لازم پذیرایی خواهد شد.
حجت الاسلام لقمانی: و روایت داریم در پرانتز بگویم. تا آخرین لقمه‌ای که رزق و روزی شما هست نخورید از دنیا نمی‌روید. حرص نه، حسرت نه، حسادت نه. تا آخرین نفس را نکشید از دنیا نمی‌روید. ببینید چقدر آدم راحت می‌شود. عبدالله می‌گوید ولی من اینطور نیستم. من روزها روزه‌دار و شب‌ها شب‌زنده‌دار. اگر یک گوسفند به من داده شود انقدر خوشحال می‌شوم و اگر از من گرفته شود انقدر ناراحت می‌شود. دلبستگی‌ها، وابستگی‌ها.
ملایی: طغیان به وقت انعام و شادی و عصیان به وقت تنگی و گرفتگی.
حجت الاسلام لقمانی: دنیا بد نیست. «حب الدنیا رأس کل خطیئه» تمام ما اسیر هستیم. ما سر خود را اسیری می‌بریم، ما جوانی را به پیری می‌بریم. حب الدنیا. یک خط روی ماشین می‌اندازند، سکته اول را من زدم. یک پشقاب می‌شکند همچنین با سیلی به صورت بچه می‌زنم. بابا ببینید حب الدنیا. این است که زندگی‌‌ها را تلخ می‌کند و حال انسان را بد می‌کند. این افوض امری الی الله، این توکلت علی الله فوق‌العاده است. و جمله سوم و عرض خودم را جمع کنم، فرمودند دوری از عوامل لغزشی و ریزشی. عواملی که باعث می‌شود انسان دچار لغزش و ریزش شود، جلوی اینها را انسان بگیرد، یک حال خوب و عالی در زندگی خواهد داشت. حال خوب چیست؟ بهترین معامله‌ای که انسان می‌کند. دلبستگی‌ها را می‌دهد، حال خوب می‌دهد و چه لذتی دارد. برای من و شما پیش آمده است بدهی‌ای داشتیم، مشکلی داشتیم، خدای ناکرده بیماری، چه، چه، چه. بعد از یک هفته برطرف می‌شود، شب که می‌خوابیم سحر بیدار می‌شویم، صبح بیدار می‌شویم چه حس و حالی داریم؟ های! کاش که هر شب همینطور باشد. و می‌شود. آرامش، حال خوب اکتسابی است. به دست ما است. با اشیاء نه، با اشخاص نه، علیکم انفسکم. «او انفسکم و اهلیکم نارا» اگر جای شما جان شما بود را قبول کردیم، برای این حاشیه‌ها و این حاشیه‌ها را داخل متن زندگی نمی‌آوریم. یک زندگی خوبی خواهیم داشت. والّا اگر توجه نکنید خیانت به خودتان می‌کنید. «قتلتم انفسکم» خودتان را می‌کشید، دیگری را می‌کشید. چرا؟ ارزش عمر، ارزش وجودی خودتان را نمی‌دانید. وقتی حالتان خوب بود، حتی نسبت به بدی‌ها، حتی نسبت به کج‌اخلاقی‌ها و بداخلاقی‌ها یک زندگی خوب و عالیِ عالیِ خواهیم داشت ان‌شاءالله.
ملایی: پس شد سه اصل، سه پایه برای حال خوب. یک، لذت از زندگی به معنایی که شما برای ما بیان کردید. دوم رسیدن به خواسته‌های منطقی. خودم را بشناسم، امکانات خود را ببینم، بر اساس آن انتظار داشه باشم. و سومین اصل و سومین پایه هم مراقبت کنم از اینکه دچار لغرش‌ها و ریزش‌ها نباشم. ان‌شاءالله این بحث حال نو در سال نو را فردا هم پیگیری می‌کنیم. خیلی ممنون و متشکرم.
 صفحه نوزدهم قرآن کریم آیات 120 تا 126 سوره مبارکه بقره