اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1403-01-04-حجت الاسلام عابدینی - مراقبه با قرآن برای بهره‌مندی بیشتر و ورود به جبهه حق

ملایی: بسم الله الرحمن الرحیم. سلام به شما مخاطبان عزیز و ارجمند برنامه سمت خدا. آقایان و بانوان، بندگان مؤمن خدا که در طلیعه سال 1403 شمسی و در آغازین روزهای بهار طبیعت همراه برنامه خودتان هستید در حالی که بهار عبادی‌مان را چند روزی هست که آغاز کرده‌ایم و به جشن نشسته‌ایم. بینندگان جان و شنوندگان عزیز به سمت خدای امروز شنبه خیلی خیلی خوش آمدید. متشکرم از اینکه در ادامه کنار من و دوستانم و حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای حجت الاسلام عابدینی عزیز و بزرگوار خواهید بود.

حجت الاسلام عابدینی: بنده هم عرض تبریک دارم هم به مناسبت ماه رمضان و هم نسبت به حلول ماه شمسی، 1403، که ان‌شاءالله سال بابرکت و پرعزتی برای همه مؤمنان باشد و ان‌شاءالله رفع مشکلات بیشتر مؤمنان، بیشتر از سابق ان‌شاءالله مشکلات برطرف شود و راحتی بیشتری برای همه ان‌شاءالله محقق شود.
ملایی: ان‌شاءالله. من فکر می‌کنم این چند ساله از آن سال‌هایی است که می‌شود گفت سالی که نکوست از بهارش پیداست. ان‌شاءالله اینطوری باشد. حاج آقا ما قبل از اینکه وارد بحث اصلی که حضرتعالی قطعاً باری ما در نظر دارید بشویم خواهش می‌کنم اگر در باب این ماه شریف و نجیب، ماه رمضان نکته‌ای دوست دارید که هدیه بدهید اول بفرمایید.
حجت الاسلام عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم كن لوليِّك الحُجَّةِ بن الحسن، صلواتُكَ عليه و على آبائهِ، في هذه السّاعة و في كلِّ ساعةٍ، وليّاً و حافظاً، و قائداً و ناصراً، و دليلًا و عيناً، حتى تسكنه أرضك طوعاً، و تُمتّعَهُ فيها طويلا.  ان‌شاءالله عرض قلوب ما به طاعت حضرت ولی عصر آراسته شود و این اطاعات ما نسبت به حضرت دائمی باشد. باز هم به همه بینندگان عزیزی که مدتی بود ما در محضرشان نبودیم عرض سلام دارم. محبت‌هایی را که کرده بودند، پیغام‌هایی را که داده بودند، از آنها تشکر می‌کنیم. ان‌شاءالله خدای سبحان همه ما را در مسیر خشنودی و رضای خودش بیش از گذشته قرار بدهد. تا عنوان سال نو می‌شود دلتنگی انسان نسبت به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیشتر می‌شود که باز هم یک سالی از عمر ما گذشت ولیکن چشم ما به انتظار حضرت به در باقی ماند و برکات وجودی حضرت را همچنان منتظر هستیم. ان‌شاءالله بهار طبیعت که شده، بهار دل‌ها هم که با ماه رمضان هست، ان‌شاءالله بهار وجودی همه عالم هم با ظهور حضرت ان‌شاءالله محقق شود. بحثی که ابتدا به عنوان یک مقدمه با اینکه روزهایی از ماه مبارک رمضان گذشته است ولی خب چون این اولین برنامه سال 1403 هست، عرض می‌کنیم که ماه مبارک رمضان از جانب خدای سبحان که «دعیت فیه الی ضیافت الله» اینجا دعوت شدیم به ضیافت خدای سبحان و این شهری که، ماهی که، ماه رمضانی است که خدای سبحان با نخوردن و نیاشامیدن و بعضی از منع‌ها ما را مهمان کرده است. آن هم یک کریم علی الاطلاق که وقتی سر سفره‌اش انسان می‌خواهد بنشیند همه چیز هست، اینجا با نخوردن و نیاشامیدن این مهمانی را به راه انداخته است. علت این، این است که خدای سبحان می‌خواهد ما را به یک کمالی برساند که آن کمال در اعتدال وجود ما است. اعتدال وجود ما وقتی محقق می‌شود که آن قسمتی که رها بوده تا یک قدری او کنترل شود تا بقیه وجود ما ظهور و بروز پیدا کند. لذا می‌توانیم بگوییم ماه مبارک رمضان یک سلب دارد و یک ایجاب. سلب ماه مبارک رمضان این است که احکام سلبی دارد که در یک ساعاتی نخوردن است، نیاشامیدن است. بعضی از مباحات در اینجا حرام شدن است که این سلب‌ها می‌خواهد انسان را به سمتی ببرد تا آن ایجاب محقق شود. آن ایجاب چیست؟ می‌فرماید ماه رجب و ماه شعبان که ماه ولایت و ماه رسالت بود مقدمه بود برای ماه خدا که شهر الله است و دو دهه اول ماه مبارک رمضان که دهه اول و دهه دوم است، مقدمه است مثل آن دو ماه برای دهه سوم که دهه نزول قرآن است. شب‌های قدر است. لذا اکثر کتب آسمانی در ماه مبارک رمضان نازل شده است لذا انبیاء گرامی در آن حالتی که روزه‌دار بودند و رعایت آن سلب‌ها را بیش از گذشته می‌کردند، خدای سبحان آنها را بار می‌دهد به مرتبه‌ای که کتاب آسمانی بر آنها نازل می‌شود. چنانچه در میقات موسی (ع) که در آن سی روز ذیقعده و دهه ذیحجه، 40 روز به روزه گذراند، الواح بر موسی نازل شد. لذا آن نتیجه‌ای که بر جریان ماه مبارک رمضان به دنبال ماه رجب و شعبان می‌خواهد محقق شود یک ایجاب است که آن ایجاب انس بیشتر انسان با قرآن است. بهره‌مندی بیشتر. همانطوری که قرآن بر انبیاء، قرآن بر پیغمبر اکرم و کتاب‌های آسمانی بر انبیاء نازل می‌شود، بر مؤمنانی هم که در این طریق قدم برمی‌دارند، نحوه‌ای از نزول قرآن مطرح است که آن نزول بهره‌مندی اینها از معارف قرآن است. لذا تعبیری که حضرت آیت الله بهجت دارند خیلی تعریف زیبایی است که خدای سبحان دو نوع انبیاء دارد، دو نوع پیامبران دارد. انبیائی که خدای سبحان انتخاب می‌کند و بر اینها وحی نازل می‌شود و انبیائی که اینها انبیاء کمالی هستند. تعبیر ایشان انبیای کمالی است یعنی اینها با انس با کتاب‌های آسمانی و تعالیم انبیاء به موطن انبیاء می‌رسند، به آن مرتبه انبیاء می‌رسند، به آن کمال انبیاء می‌رسند. لذا ماه مبارک رمضان از جمله آن ماه‌هایی است، از جمله آن زمان‌هایی است که می‌خواهند ما را به آن مرتبه کمالی انبیاء برسانند. این محقق نمی‌شود مگر با آن سلب آن. مقدماتی سلبی آن. لذا وقتی انسان دهان می‌بندد از زیاده‌گویی، از خوردن بدون حساب و کتاب حتی در مباهات، خوردن رها، از آنچه که اعضای او را کنترل می‌کند، آن وقت این دهان دیگری باز می‌شود، گوش دیگری باز می‌شود که آن گوش شنوای ندای قرآن است. این مقدمه کوتاهی برای اینکه ان‌شاءالله هم رعایت سلب ماه مبارک رمضان خود را بکنیم که آن نهی‌هایی است که شده است تا به آن ایجاب آن که آن رسیدن به کتاب الهی و معارف الهی است ان‌شاءالله منجر شود.
ملایی: ان‌شاءالله. پس در یک خط، برداشتی که می‌شود از فرمایش ارزشمند شما تا اینجا داشت، می‌‌تواند این باشد بفرمایید درست هست یا نه که خانه را پاک کنید بعد مهمان بطلبید. اول تمیز شوید، اول دوری کنید، اول ورع بورزید و بعد حالا قرب الهی. حالا حاج آقا مراقبت برای این اتفاق یک مسیری می‌خواهد. یعنی شما یک راهی به ما یاد بدهید.
حجت الاسلام عابدینی: ما که کاره‌ای نیستیم ولی آنچه که در روایات و آیات آمده ان‌شاءالله در محضر اینها قرار می‌گیریم تا ببینیم اگر می‌خواهیم بهره‌مند بیشتر از قرآن باشیم، در محضر قرآن بیشتر قرار بگیریم که داریم به آن دهه سوم نزدیک می‌شویم کم‌کم، مقدمات آن حقیقت نزول در وجود ما چگونه شکل بگیرد که بهره‌مندی ما بیشتر بشود به خصوص آماده شدن برای شب‌های قدر هم از حالا باید زمینه‌چینی آن را بکنیم چنانچه اولیای الهی از وقتی که شب قدر تمام می‌شد، در صدد شب قدر سال بعد برمی‌آیند یعنی نه فقط همان شب و روز خودشان را مهیا کنند، بلکه یک سال زحمت می‌کشند تا بلکه به برکات شب قدر برسند چون شب قدر مطابق یک عمر نتیجه برای او حاصل است. برای اینکه ما یک قدری انس بیشتری با قرآن پیدا کنیم و محضریت قرآن را بهتر ادراک کنیم، با این روایت شریفی که حضرت آیت الله بهجت به عنوان روایتی که البته متواتر است نقل می‌کردند و نتیجه‌ای که از آن می‌گرفتند. این روایت شریف می‌فرماید: پیغمبر اکرم (ص) «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي» این را هم شیعه نقل کرده است و هم اهل تسنن نقل کردند و ذیلی هم دارد که حالا ممکن است ذیل آن متفاوت باشد اما در ذیل آن هم یک قدر مشترکی هست که این دو چیزی که پیغمبر باقی گذاشت، اینها دو ثقل هستند، دو وزنه هستند که این دو از هم جداشدنی نیستند. «لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»‏ حضرت آیت الله بهجت می‌فرمودند که این روایت شریف سر شیعه است و این سر اینجا خودش را آشکار می‌کند که اگر این دو «لن یفترقا» امکان افتراق ندارند، «لن یفترقا» به عربی یعنی امکان افتراق ندارند نه جدا نیستند. به خاطر اینکه لن دارد که اینها امکان جدایی ندارند. بعد ایشان می‌فرمودند اگر یک موقع امام غائب بود، به ما آدرس ندادند کجا دنبال امام بگردیم؟ کجا امام را پیدا بکنیم؟ اگر باور کردیم که لن یفترقا که اینها از هم جدا‌پذیر نیستند، «حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ» تا بر حوض کوثر بر من وارد شوند که پیغمبر فرمودند، یعنی این دو حقیقت با هم متعهد هستند. هیچ‌گاه از هم جداشدنی نیستند. با این نگاه اگر ما سراغ قرآن کریم برویم و باورمان این باشد که وقتی می‌خواهیم به محضر قرآن برسیم، در محضر امام زمان خود هم قرار می‌گیریم. چون اگر به ما الآن بگویند که اگر وقت ملاقاتی برای شما با امام قرار دادند، اگر باورمان شود چقدر شوق انسان در اینکه می‌خواهد به محضر امام برسد، چقدر زیاد می‌شود. حال انسان چقدر منقلب می‌شود که پیک حضرت بیاید بگوید آماده شو می‌خواهیم خدمت حضرت برویم یا حضرت دارند وارد می‌شوند بر منزل شما. آماده باشد که دارد حضرت می‌آید. چقدر حال انسان، اگر یک خواب خوشی انسان از حضرت ببیند که اختیارش هم نباشد، چقدر برای انسان در تمام عمر او شیرین است. چه برسد به اینکه احساس بکند که اختیاراً می‌توانند به طوری از خصیصین حضرت شده که به او اذن دادند که هر موقع خواستی بر ما وارد شو. هر موقع خواستی می‌توانی به محضر ما برسی. به تو این اذن را دادیم. اگر این باور صورت بگیرد که وقتی در محضر قرآن کریم قرار می‌گیریم، این نگاه که قرآن کریم با امام ما متحد هست و همین الآن من به محضر امام زمان خود هم رسیدم، چقدر مراقبه من را با قرآن متفاوت می‌کند تا آن وقتی که من قرآن را مثل کتاب‌های دیگری که یک نویسنده‌ای نوشته، هر چند این مقدس‌تر، هر چند این در حقیقت بر پیش من عظیم‌تر. اما این کجا تا وقتی که من قرآن را یک حقیقت حی، زنده، باشعور، قابل تخاطب، من خودم را با او مرتبط ببینم به گونه‌ای که وقتی من حرف می‌زنم چون حی با شعور است، چون با من تخاطب دارد، جواب من را می‌دهد نه اینکه من یک چیزی بخواهم، او یک چیزی بگوید که ربطی به حرف من نداشته باشد. ببینید اینها چقدر متفاوت می‌شود. به ما فرموده‌اند هر آیه‌ای که به گوش شما می‌رسد، اگر این آیه از رادیو تلویزیون هم پخش شود، میلیون‌ها نفر هم بشنوند، اما به گوش هر نفری که می‌رسد، این آیه برای آن شخص پیغام ویژه دارد، با او کار دارد. یعنی با میلیون‌ها نفر میلیون کار خاص دارد نه اینکه یک کار مشترک با همه داشته باشد. چنان لطف او شامل هر تن است که هر بنده گوید خدای من است. یعنی یک رابطه ویژه، بی‌تکیّف، بی‌قیاس، که هیچ نسبت ندارد، نمونه ندارند، بین ما با قرآن، بین من با خدا، بین من با امام مرتبط می‌شود چون اینها وجود سِئی و مطلق هستند. یک وجود گسترده هستند. که این وجود گسترده کشش دارد. با هر کسی مطابق او، با مطابق نیاز او، خواسته او ارتباط برقرار کند. با این نگاه حالا یک قدری این مسئله را در روایات می‌خواهیم عمیق‌تر کنیم ببینیم که ارتباط امام با قرآن چگونه می‌شود. ما روایات متعددی داریم. بعضی از آنها را من الآن یادداشت هم کرده‌ام که می‌فرماید: قرآن بر چهار ربع، بر چهار قسمت تقسیم شده است. قسمتی از قرآن در مورد ما است. حضرت می‌فرمایند. «ربع فینا» یک چهارم آن در مورد ما است. یک چهارم آن هم در مورد دشمنان ما است. این می‌شود نصف قرآن. یک چهارم آن هم سنن و احکام است که احکام الهی است، یک چهارم دیگر قرآن فرموده‌اند که گاهی وقایع و حوادث است، گاهی این مختلف ذکر شده است که این کل قرآن که چهار قسمت بشود با این تقسیم‌بندی بیان شده است. پس نیمی از این در رابطه با اهل بیت و دشمنان اهل بیت است. آنجا هم که دشمنان اهل بیت است همان تولی و تبری است. یعنی یا بحث تولی است و دوست داشتن اهل بیت یا دشمن داشتن اهل بیت. آن نیم دیگر که یک چهارم آن باز احکام و فرائض و سنن است، در روایات داریم که نحن صلاة، نحن صیام. ما در حقیقت نماز و روزه هستیم. وقتی شما دارید در حقیقت نماز می‌خوانید، زکاة می‌دهید، در حقیقت صدقه می‌دهید، روزه‌دار هستید، آن نازله وجود ما است چون به امر ما شما دارید اینها را انجام می‌دهید. از ما یاد گرفته‌اید. اینها که به شما رسیده است نازله وجود ما است. اطاعات امر ما است که در این مسائل شما را به این کمال می‌رساند. با این نگاه این یک چهارم هم مرتبط می‌شود یا نمی‌شود؟ می‌ماند یک چهارم دیگر که آن یک چهارم دیگر که فرمودند قصص است و وقایع است و حوادث، در روایات الی ماشاءالله این هم مطرح است که همه آنچه که در رابطه با انبیاء مطرح است وجود مبارک انبیاء شأن وجودی پیغمبر اکرم و اهل بیت (علیهم السلام) هستند. چنانچه در قرآن کریم می‌فرماید: «إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى‏ هؤُلاءِ شَهيدا» ای پیغمبر اکرم تو و انبیاء همه شاهدان امت هستید. میزان امت هستید. شاهد به معنای شاهدی که میزان است. بعد می‌فرماید که پیغمبر تو یک شأن علی حده‌ای هم داری. علاوه بر اینکه شاهد امت خود هستی، شاهد بر همه آن شاهدان هم هستی. یعنی میزان انبیاء دیگر هم تو هستی. آنها شئون تو هستند. همچنان که امت تو شئون تو هستند، دامنه وجود تو هستند، انبیاء هم دامنه وجود تو هستند. آن وقت «انفسنا و انفسکم که پیغمبر با اهل بیت هم یک حقیقت واحد است، آنچه که نسبت به پیغمبر وارد است در مورد اهل بیت (علیهم السلام) وارد است آن موقع این چهار قسمت قرآن چه می‌شود؟ با این برگشت می‌کند که اینها یا در مورد محرمات هست و واجبات هست که واجبات نازله آنها است. محرمات ترک آن چیزی است که به اینها در حقیقت آسیب می‌زند. مثل دشمنان اهل بیت. لذا در روایت متعدد باز داریم که می‌فرماید آنچه که در قرآن آمده به عنوان فاحشه و منکر، این ظاهر قرآن است. باطن فاحشه و منکر آن افرادی هستند که به این متصف هستند، دشمنان ما هستند که به اینها متصف هستند و آنچه که در رابطه با خیر و مبرات آمده، ظاهر این است که اینها به عنوان خیرات و مبرات است اما باطن آن، آن حقایق و مصادیقی هستند که ما هستیم. مؤمنانی که ایمان به ما دارند هستند. که اینها مصداق خیرات و مبرات هستند. ببینید با این نگاهی که ما به قرآن می‌کنیم حالا یکدفعه می‌بینیم که اگر در لفظ مثلاً سوره حمدی که هر روز اقلاً ده بار ما داریم این را می‌خوانیم، در پنج نمازی که در هر نمازی دو رکعت ما این را داریم دوبار می‌خوانیم، آنجا می‌گوییم اهدنا الصراط المستقیم، خدایا من را به صراط مستقیم هدایت کن. بعد بلافاصله در روایات دارد: «نحن صراط المستقیم» یا امیر‌مؤمنان می‌فرماید: «انا صراط المستقیم» من صراط مستقیم هستم. بعد دنبال اینکه می‌گوییم ما را به صراط مستقیم هدایت کن، می‌گوید: «صراط الذین انعمت علیهم». بعد می‌فرمایند: انعمت علیهم کی‌ها هستند؟ می‌گوید تمام انبیاء، صدیقین، شهداء، صالحین، «اولئک مع الذین انعم الله علیهم» که انعمت علیهم کی‌ها هستند؟ «انعم الله علیهم النبیین والصدیقین و الشهداء و الصالحین. در طول تاریخ، همه اینها داخل در چه می‌شوند؟ انعم الله علیهم. وقتی ما می‌گوییم صراط الذین انعمت علیهم، یکدفعه یک مسیر و یک ترسیمی از طول تاریخ داریم که همه صدیقین و انبیاء و شهداء و صالحین، همه جمع شدند، من خودم را در این جبهه می‌بینم. جبهه‌ای دیدن خود انسان در این صراط فقط یک صراط مفهومی نیست، فقط یک تقاضای مفهومی نیست. یک جبهه‌بندی است که من خودم را در جبهه چی قرار می‌دهم؟ صراط مستقیم را می‌خواهم. چون صراط مستقیم صراط انعمت علیهم است که آن انعمت علیهم همه خوبان تاریخ هستند. یعنی خودم را می‌خواهم ببرم در جبهه خوبان، در آنها قرار بگیرم. یکدفعه خودم را در کنار آنها ببینم. این نگاهی که در اینجا به عنوان قرآن مصداقی دیده می‌شود که اهل بیت علیهم السلام به عنوان پرچم‌دار این حرکت و بقیه صالحین و انبیاء و صدیقین و شهداء پشت‌سر این پرچم که الیهم یفیع القالی و بهم یلحق التالی. آنی که جلو رفته باید پشت پرچم برگردد، آنی هم که عقب مانده باید پشت پرچم برسد. همه پشت یک پرچم حرکت بکنند. این نگاه با پرچم که جبهه است، حرکت جمعی است، یک حرکت کاروانی عظیم صلحاء است که این در قیامت برای انسان دیده می‌شود. امروز تقاضای آن و رؤیت آن برای کی محقق می‌شود؟ برای آن کسی که به این شهود می‌رسد. لذا بعضی از اولیای الهی همین الآن مشاهده می‌کردند که در این صراط قرار دارند، در این جبهه قرار دارند، در این جمع عظیم قرار دارند. این خیلی زیبا است. وقتی آدم عقبه خودش را، پشتوانه خودش را یک چنین جبهه‌ای ببیند، یک چنین افرادی را در طول تاریخ در کنار خودش ببیند. ببیند آدم (س)، نوح نبی، موسی کلیم، ابراهیم خلیل، عیسی روح الله (ع)، در کنار پیغمبر خاتم (ص)، اهل بیت طاهرین و همه اولیاء ایستاده‌اند. من خودم را در هر نمازی دارم در جبهه اینها می‌برم، کنار اینها. ببینید چقدر حال انسان با نگاه به این قرآن و اینطوری قرآن خواندن متفاوت می‌شود با آن وقتی که انسان قرآنی که می‌خواند مفاهیمی را فقط حد‌اکثر، آن هم تازه اگر به مفاهیم توجه بکند. آن وقت دنبال این فقط به این قناعت نمی‌کند که «صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم ولاالضالین» جبهه مقابل من هم جبهه‌بندی دارد که مغضوب علیهم و ضالین و گمراهان هم، همه در یک جبهه قرار دارند. یعنی کمال آن نبرد حق و باطل را، ما در هر نمازی دو بار زمزمه می‌کنیم و خودمان در جبهه حق قرار می‌دهیم و در مقابل جبهه دشمن. در کافی شریف، در کتاب الحجه، یک بابی است به نام باب صد و هشتم که «فیه نکت و نتف» در اینکه قرآن با ولی متعهد هست. در آن باب صد و هشتم. بیش از نود و چند روایت است که آنچه که در قرآن نازل شده است مربوط به حضرات است که انقدر زیبا است وقتی انسان آن نگاه را پیدا می‌کند، احساس می‌کند با یک قرآن دیگری محشور است. حال انسان در اینکه هر آیه قرآن را که باز می‌کند، اگر او به خیری اشاره دارد، می‌بیند اتم آن در وجود امام است. اگر به شری اشاره دارد، می‌بیند اتم آن در دشمنان امام است. یعنی دائماً دارد اینها را به عنوان یک حقیقت مصداقی نگاه می‌کند. این نگاه به قرآن، آن وقت دیگر انسان نمی‌تواند بی‌تفاوت با این قرآن فقط بخواند و رد شود. بلکه وقتی در محضر این قرآن قرار می‌گیرد، دائماً دارد جبهه خودش را تصویر می‌کند. کنار خودش را، اطراف خودش را نگاه می‌کند و می‌بیند و همچنین از آن سمت مقابل خود را. وقتی انسان در جبهه و حالت مقابله با دشمن کافر و آن ظالم قرار دارد، قوای انسان هم زودتر به فعلیت می‌رسند. انگیزه انسان هم در حرکت بالاتر می‌رود. ما دنبال این هستیم که با چنین قرآن آشنا شویم. با این قرآن انس بگیریم. البته روایات متعددی هم در این مسئله عرض کردم که زیاد هست. مثلاً همان روایت شریفی که می‌فرماید: «نحن اصل کل خیر و من فروعنا کل بر» ما اصل هر خیری هستیم و همه برها و خوبی‌ها از فروعات و شاخه‌های ما هستند. ببینید چقدر روایت زیبا است. بعد آنجا دنبالش می‌فرماید: «و من البر التوحید و الصلاة و الصیام تعهد الجار و فلان» همه خوبی‌ها را همه فروعی هستند از اصلی که ما هستیم. اینها نازله ما هستند. به این عنوان که از امام دارد می‌آید. بعد دنبال آن می‌فرماید: «و اعدائنا اصل کل شر» تنه بدی هم دشمنان ما هستند «و من فروعهم کل قوی و فاحشه» هر زشتی و بدی هم از شاخه اینها است. بعد آنها را می‌شمارد. بعد در انتها دنبال آن می‌فرماید: «کذب من زعم انه معنا و هو متعلق بفروع غیرنا» دروغ می‌گوید آن کسی که می‌گوید ما با شما هستیم اما چنگ زده به شاخه‌های دشمنان ما. یعنی اگر کسی به بدی رو می‌آورد، رو آوردن به بدی چنگ زدن به شاخه‌های دشمنان اهل بیت است .یک موقع من در مقابل بدی قرار می‌گیرم، این را فقط یک بدی می‌بینم، اما یک موقع در مقابل بدی قرار می‌گیرم، این را مقابله با امام می‌بینم.
ملایی: این دو متفاوت است.
حجت الاسلام عابدینی: خیلی نفرت انسان از آنجایی که این را تقابل با امام ببینید. یک موقع در کنار خوبی قرار می‌گیرند، این را فقط یک خوبی می‌بینند، یک موقع در کنار خوبی قرار می‌گیرند، این را ارتباط با امام می‌بینند. ملاقات امام می‌بینند، لقاء امام می‌بینند. اینها خیلی با هم فرق می‌کند. شوق انسان به خوبی در اینجا خیلی مضاعف می‌شود، نفرت انسان هم به بدی در آنجا خیلی مضاعف می‌شود. پس اگر ما مصداقی با قرآن برخورد کردیم و یاد گرفتیم و تمرین کردیم این را در وجود خود، کم‌کم می‌بینیم که حالا مراقبه ما با قرآن اینطور نیست ساده برویم. وقتی می‌خواهیم در محضر قرآن برویم، با یک مراقبه‌ای که من می‌خواهم وارد جبهه حق شوم، در مقابل جبهه باطل قرار بگیرم، یک رزم است. یک میدان آزمایش عظیم است. اینجا انگیزه‌ها آشکار می‌شود. ان‌شاءالله با این نگاه، می‌توانیم نگاه خود به قرآن را در این سال و این ماه رمضانی که هستیم بهتر از گذشته قرار بدهیم.
ملایی: ان‌شاءالله. خیلی متشکرم. گفت که آن نگاه اولی که فرمودید که قرآن را به عنوان یک کتابی، ولو خیلی مقدس، صرفاً بخوانیم و مفاهیم را حالا یا دریافت کنیم یا نکنیم، آنطوری نگاه می‌کنی، گفت که سیپاره به کف در چله شدی/ سیپاره منم ترک چله کن. و امام وقتی کنار قرآن باشد یا به عبارتی قرآن خود را وقتی متهد با امام و ولی خدا ببینیم آن وقت درک می‌کنیم.
حجت الاسلام عابدینی: اینها روایات خیلی زیادی است که حالا فرصت نیست.
ملایی: فردا می‌توانیم ادامه بدهیم؟
حجت الاسلام عابدینی: چون بحث دیگری باید داشته باشیم. در آنجا مثلاً امیرمؤمنان در جنگ صفین وقتی قرآن‌ها را نیزه کرد، گفت: «انا کتاب الله الناطق». یا می‌فرمایند: «علی مع القرآن و القرآن مع علی» در روایت می‌فرماید علی قطب قرآن است و امثال این روایات زیبایی که فرصت نشد در محضرشان باشیم.
ملایی: خیلی ممنون و متشکرم.
صفحه شانزدهم آیات صد و دوم تا صد و پنجم سوره مبارکه بقره