شریعتی: خیلی خوب. و انشاءالله حضرت نگاه پرمهر خود را از تک تک ما فرزندانش دریغ نکند. بحث هفته گذشته خیلی مورد استقبال دوستان ما قرار گرفت بحث امتحان و ابتلائات الهی با آن نگاه و با آن رویکردی که شما داشتید و از آن منظر و زاویه دید. بحث ما ناتمام ماند و انشاءالله امروز ادامه فرمایشات شما را خواهیم شنید.
حجت الاسلام پناهیان: بله. بسم الله الرحمن الرحیم. واقعاً زندگی را کلاً باید امتحان دید و دنیا را باید کلاً بیشتر از اینکه بخواهیم یک امر واقعی تلقی کنیم، یک امر امتحانی تلقی کنیم. یعنی هر کسی هر چه دارد برای این است که امتحان شود. داراییهای حقیقی ما آن دنیا است. چیزهایی که به دست میآوریم، بعداً با آنها زندگی خواهیم کرد. الآن تقریباً خیلی از چیزهایی که داریم خودمان انتخاب نکردیم. خصلتهایی که داریم از پدر و مادر ارث بردیم. حتی از اینکه پدر و مادر ما کی هستند، حتی در انتخاب همسر که یک مقداری ما دخالت داریم ولی باز انتخابهای خدا مؤثر بر انتخابهای ما است.
شریعتی: باز میبینی آن دست قالب است. دست برتر است. به این بخش جبری زندگی بیشتر نگاه کنیم. بعد اینها هیچکدامش تصادفی نیست. به این بخش جبری یعنی چه؟ همینکه شما از خانه بیرون میروید و تاکسی سوار میشوید کی کنار شما نشسته است. این بخش جبری ما که انتخاب نکردیم. هیچ تصادفی هم در کار نیست. تمام آن با یک حکمتی در کنار ما طراحی شده است. هفته گذشته این را به تفصیل صحبت کردیم. و اینها همش برای این است که ما امتحان شویم. حوادث بیرونی متناسب با داراییهای درونی ما برای امتحان ما شکل میگیرند. هیچ امتحانی از کسی فراتر از توانایی آن نیست. هیچ امتحانی از کسی فراتر از فهم و فراتر از علاقههای او که مثلاً اصلاً نتواند و این چی بود از من امتحان گرفته شد.
شریعتی: یعنی هیچکدام از آنها خارج از محدوده نیست. همهشان در محدوده است.
حجت الاسلام پناهیان: بله، داخل آن محدودهای است که هم توانایی انسان جواب بدهد. خداوند متعال در آیه کریمه قرآن که ما هفته گذشته هم این آیه را مرور کردیم میفرماید: «الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُم» زندگی را آفریدم یعنی هستی را آفریدم، این «الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ» خودش یک تأکیدی است کنار حیات. خودش یک تأکیدی است بر اینکه همه چیز را من آفریدم «لیبلوکم» این داشتنها و نداشتنها را. بعد نداشتنها را مقدم میکند چون انسان به موت و نداشتن حساستر است. «الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُم» تا اینکه شما را امتحان کنم. بعد خیلی زیبا نمیفرماید که امتحان کنم ببینم تو آدم خوبی هستی یا بد. چقدر خدا مؤدبانه، کریمانه، مهربانانه، چقدر لطیف حرف میزند. «الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً». ببینم کی بهتر است. اصلاً کلمه بد این وسط نمیآورد. گاهی حاج آقای دولابی اینطور میفرمودند که میفرمودند اصلاً از بدیها حرف نزنید. یعنی این کار بد را نکن هم نگو. ایشان در فضای ادبیات خودشان این حرف را تفسیر کرد. میگفتند از خوبیها حرف بزن. بگو دروغ نگو. بگو خوب است همیشه راست بگوییم. این طرفی. «أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» ما داریم امتحان میکنیم ببینیم کی بهتر است. انگار خدا میخواهد در این آیه قرآن تعجب کند. مگر کسی بد میشود؟ همه دنبال خوب شدن هستند. همه دنبال خوب بودن هستند. حالا کدام شما خوبتر هستید. کل زندگی برای امتحان است. برای اینکه نگاه ما به کل زندگی اینچنین باشد، خیلی باید تلاش کنیم. ما واقعاً نباید بگوییم این را داریم و این را نداریم. ما واقعاً نباید بگوییم این مشکل را داریم چون هیچکدام از مشکلات ما واقعی نیست. ما واقعاً نباید بگوییم این استعداد را داریم یا نداریم چون هیچکدام واقعی نیست. یعنی واقعی هست ولی برای یک امتحان اینها به ما داده شده است. این نگاه را سعی کردیم جلسه قبل به آن بپردازیم و من این را عرض کنم که اگر کسی این نگاه را پیدا نکند نمیتواند با دین کنار بیاید. خیلی از کسانی که دینگریز هستند یا ضرورت دین را حس نمیکنند یا حتی دینستیز هستند، با دین میانه خوبی ندارند، به خاطر این است که فلسفه زندگی را نمیدانند. فلسفه زندگی امتحان است. نمیدانند همه اتفاقهای زندگی آنها نقشه است برای اینکه امتحان شوند. ما اشتباه میکنیم از اصول و عقاید مرسوم دینداری را شروع میکنیم. اصول و عقاید مرسوم میآید اول خدا را اثبات میکند، بعد نبوت را، بعد معاد را. همه اینها را شده اگر کنار بگذاریم، بیاییم از امتحان شروع کنیم. بعضیها میگویند که آقا تو میگویی از امتحان شروع کنیم که آقا همه چیز امتحانی است؟ از اینجا شروع کنیم بیاییم به سمت دین، خب این امتحان را خدا میگیرد. قبل از آن باید خدا را اثبات کنیم. میگویم نه، این اشتباه ما است. ما بیاییم ثابت کنیم پشت اتفاقاتی که در زندگی میافتد یک نقشهای هست و بعد از آن بیاییم بگوییم آن نقشه را کی میکشد؟ یک کسی به نام خدا بعد به خدا برسیم. دقت فرمودید چطوری میشود؟ ما بیاییم بگوییم به یک دانشآموز، به یک کودک هم شما میتوانی این را بگویی. در صحنهای او را بیاوری، کمکم متوجه شود همه این اسباببازیها برای امتحان است. همه این اتفاقها برای امتحان است. بعد وقتی اینها را فهمید، میگوید کی اینها را دارد از من امتحان میگیرد؟ خدا شاهد است من اصلاً نمیخواستم این مثال را بزنم. شما میدانید من هفته پیش لبنان رفته بودم. یکی از علمای اهل سنت لبنان یک جوانی بود خیلی روشنفکر، متفکر، از یک راه خیلی طولانی آمده بود من فلانی را میخواهم ببینم. بعد میگفت که من شروع کردم بحثهای شما را پیگیری کردن، از این بحث. چند بار درباره این صحبت کرد و بعد گفت من چقدر خودم درباره این موضوع صحبت کردم. حالا یک مثالی بود که من در یکی از سخنرانیهایم زده بودم که در یک اردویی ما دانشآموزها را بردیم، بعد در اردو یک شب آش دادیم. گفتیم ببخشید قاشق نیست. بعضی از این بچهها غر زدند، بعضی از آنها غر زدند، بعضی از آنها ناراحت شدند. اصلاً رفتند قاشق خودشان را آوردند. بعضی از آنها گفتند اقا یک اردو بلد نیستید اداره کنید. آش که بدون قاشق نمیشود. بعضیها با نان خوردند. بعضیها با کاسه خوردند. بعضیها رفتند قاشق خود را آوردند به رفیق خود دادند. تو حالا بخور. دیگر عکسالعملهای مختلف. بعد از اینکه یک مقداری گذشت، قاشقها را آوردیم. گفتیم قاشق بود، پشت پرده بود، میخواستیم عکسالعمل شما را ببینیم. و بعد حادثههای دیگر در اردو. حادثههای دیگر. دیگر اواخر اردو هر حادثه تلخی برای هر کسی رخ میداد، با آرامش و صبوری برخورد میکرد میگفت امتحان است. این برادر عالم دینی هر چند مذهب دیگری داشت، این حرفها، حرفهای مشترک انسانی است چه برسد به ما مسلمانها که اینهمه مشترکات داریم. میگفت نمیدانی من چند سال است که با کیها صحبت کردم، چه اتفاقهایی افتاده و الی آخر. بچههای خودش را مثال میزد. میگفت این مقوله امتحان اصلاً آدم را متوجه کسی که امتحان میگیرد میکند. مقوله امتحان آدم را برای کسب فضائل آماده میکند. برای صبر. شما در این اردو اصلاً نیازی نیست. یک چنین اردویی بگذاری نیازی نیست از خدا و پیغمبر صحبت کنی، نیازی نیست از معاد صحبت کنی. وقتی که بفهمد همه چیز امتحانی است برخورد آن عوض میشود. و بعد این الگو گرفته از فرمایش امیرالمؤمنین علی (ع) است که از حضرت پرسیدند معرفت شما به خدا چگونه انقدر زیاد شده است؟ فرمود: «عرفت اللَّه بفسخ العزائم» من خدا را شناختم با اینکه آمد خدا در کارهای ما دخالت کرد، در زندگی ما دخالت کرد، کارهای ما را به هم زد. یعنی دخالت خدا در متن زندگی ما را به خدا متوجه کرد و معرفت ما را به خدا زیاد کرد و این حوادث زیادی که دوباره فلسفه آن همه امتحان است. این یک زاویه دید واقعاً جدید به زندگی است.
شریعتی: آدمها از امتحان خسته نمیشوند.
حجت الاسلام پناهیان: اتفاقاً خیلی سرگرمکننده است. مگر آدمها بازی نمیکنند؟
شریعتی: همش که بازی نمیکنند.
حجت الاسلام پناهیان: سی چهل سال عمر آنها است نشسته بازی میکند. در اداره و جاهای دیگر. میخواهد ببیند این بازی را میبرد یا نه. آدمها از این بازی خسته میشوند، به سراغ بازی دیگر میروند. و آدمها دوست دارد زندگی آنها هم به صورت معما آنها را درگیر مسائلی بکند. قشنگترین زندگیها را شما به آدمها بدهید، هیچ معمایی دیگر در آن نباشد.
شریعتی: یکنواخت میشود، کسلکننده میشود.
حجت الاسلام پناهیان: پس آدمها از امتحان خسته نمیشوند. امتحان یعنی ایجاد معما در زندگی. بعضی موقعها من یکی از نکاتی که میخواستم در مورد امتحان بگویم حالا الآن داریم کلیت بحث را که در هفته قبل گفته بودیم مرور میکنیم. یکی دو نکته میخواستم این هفته اضافه کنم، یکی از آنها همین بود. «یختبرون بما یجعلون اصلح» خدا امتحان میگیرد و پایه امتحان او چیست؟ یک جاهایی که آدم یک چیزی را نمیداند. روی آن میآید امتحان میگیرد. امتحان در جایی نیست که همه چیز شفاف باشد. امتحان در جایی نیست که همه چیز شفاف باشد. ابهام پایه امتحان است. یعنی معماگونه بودن زندگی پایه امتحان است. معماگونه بودن تکلیف پایه امتحان است. تکلیف من الآن چیست؟ هیچکس دیگر این را به شما نخواهد گفت. باید خودت تشخیص بدهی که در این باره سخنان آقای بهجت خیلی زیبا است. عرض خواهم کرد. پس آدمها از امتحان خسته نمیشوند چون این امتحان را یک کسی نمیگیرد که با ما در ازای آن بد برخورد کند. این امتحان را آن مثلاً دیدهاید امتحانها استرس دارد. مأمور محترم راهنمایی رانندگی میآید امتحان میگیرد ببیند شما قبول میشوید یا نه.
شریعتی: به شما گواهینامه بدهد یا نه.
حجت الاسلام پناهیان: آدم کمی استرس میگیرد. ولی وقتی که آدمها کنار همدیگر در خانه مهمانی دارند، این شبهای سرد زمستان دور کرسی نشسته باشند اگر پیدا شود، معما مطرح میکنند. یکی از سرگرمیهای آنها مگر این نیست؟ امتحانهای خدا شبیه به این معماهای مهمانی است.
شریعتی: چیستانهای دوران بچگی ما.
حجت الاسلام پناهیان: بله. نشسته بودند دور کرسی من این صحنه یادم هست. البته این یک لطیفه مشهور است. ما خبر نداشتیم دوران بچگی یک کسی در برف و زمستان گفت شما الآن بروید یک سوزن در حوض آب بیندازید من میروم در میآورم. آقا نمیشود. گفت شما کاری نداشته باشید شب تاریک امکانات امروز نبود. دیگر آخر سر یک نفر رفت سوزن را انداخت. گفتند حالا برو در بیاور. رفت در اتاق را کند و آورد گفت درآوردم. خب این معما است. الآن شما لبخندتان علامت این است که یک حرف کسلکننده است این...
شریعتی: نه، خیلی هم جذاب است.
حجت الاسلام پناهیان: کل زندگی انقدر جذاب میشود، کل زندگی. اصلاً مشکلات آن هم جذاب میشود. پیش میآید میگویی بینم حالا خدا پشتسر این امتحان چه میخواهد. پس کل زندگی را و کل بندگی را قبل از آن باید ما دو واحد پیشنیاز پاس کنیم. دو واحد امتحان. مثلاً چطوری امتحانها گرفته میشوند. یکی از اصول امتحانها جهل ما است. ما همیشه در نقاطی که ابهام داریم خدا امتحان میگیرد. امیرالمؤمنین علی (ع) در خطبه قاصعه نهجالبلاغه که طولانیترین خطبه نهجالبلاغه است. البته خطبههای نهجالبلاغه کامل نیستند ولی طولانیترین خطبه در نهجالبلاغه خطبه قاصعه است. میفرماید خدا اگر میخواست میتوانست به پیامبران الهی یک تاج ویژهای از طلا بدهد که این تاج را فقط پیغمبرها دارند. بعد این تاج را هر کسی میدید نبی آنها پیغمبران هستند. از این تاج که کسی ندارد. قصه برای همه روشن میشد. اینها حرفهای امیرالمؤمنین (ص) است. میفرماید که مکه را خدا میتوانست در مکانی قرار بدهد انقدر آباد باشد که در کل زمین پیدا نشود. هر کسی میآمد میگفت، میگفت نه، یک قطعهای از بهشت است. ولی مکه را برعکس گذاشت در یک سنگلاخ بیآب و علف و بعد همینطور مثال میزدند. اینها به خاطر چیست؟ به خاطر این است که مردم را امتحان کند. سختی میدهد. بعضی وقتها شما کار خوب میکنی خدا به شما سختی میدهد. اصلاً علامت این است که اتفاقاً کار خوب تو پذیرفته شده است. این را مردم بدانند اگر یک حج خوب، یک کربلای خوب رفتند، معمولاً بعد از آن یک امتحان بزرگ پیش میآید. همین حاج آقا دولابی خدا او را رحمت کند، یک پسر خود را خیلی دوست داشت، خیلی خیلی زیاد. به او تعلق خاطر ویژهای داشت. برای او مثلاً سوغاتی هم گرفته بود. حجش هم حتماً خیلی خوب بوده است. از حج که برگشت خبر دادند که پسر تو از دنیا رفته است و ایشان میگوید که من آنجا فهمیدم که این امتحان خدا است و آنجا این ظرفیت را به من دادند که من این ابتلاء را تحمل کنم. همانجا گفتم خدایا اگر تو راضی هستی، من راضی هستم. از آن موقع چشمههای حکمت از قلب او بر زبان او جاری شد. پس یک پایه امتحان جهل است، یک پایه آن سختی است، یک پایه آن نعماتی است که فراتر از تواناییها و استعدادهای ما خدا به ما داده است. آقا اینها امتحانی است. یکدفعه بلند شوی در خانه خود ببینی که چند تا ساک پر از پول. میگویی اینها چیست؟ اینها از کجا آمده است؟ هر کسی هر استعدادی دارد باید اینطوری نگاه کند. من که اینها را به دست نیاوردم. پس برای چیست؟ کی اینها را گذاشته است؟ هدفش چی بوده؟ الآن من این را خرج بکنم یا نه؟ بعد تا شب هیچ خبری نمیشود. آقا چند تا ساک... میگوید حالا یک مقدار از آن را نیاز دارم بردارم تا ببینم
شریعتی: حالا جالبتر اینکه بعضی وقتها مثلاً در مواجهه با این اتفاقات میگوید آقا دوربین مخفی است؟
حجت الاسلام پناهیان: احسنت. دوربین مخفی یعنی امتحانه؟
شریعتی: دوباره به آن سؤال شما برگردم. دوربین مخفی خیلی سرگرمکننده و جذاب است. پس امتحان چیز جذابی است. اصلاً خدا که انسان را آفریده و علاقمند به معما و امور جذاب کرده است محال است با انسان اینطور برخورد کند که هیچ چیز جذابی در زندگی او نباشد. و اصل زندگی او اینگونه شده است. سه تا پایه اساسی امتحان دارد. یک، جهل ما. خبر نداریم. این کسانی هم که معماهایی که جلوی ما طراحی میکنند، شعبدهباز هستند، یک قسمتی که مثلاً توجه ما را این طرف جلب میکنند، اینجا یک اتفاق دیگری را رقم میزنند، دوباره از جهل ما نسبت به یک نقطه خاص استفاده میکنند یک معما جلوی چشم ما درست میکنند آدم میگوید چی شد؟ و آدمها پول میدهند میرود در سالن این صحنهها را ببینند. یک عنصر آن جهل است، یک عنصر آن سختی است. سختیهایی که پیش میآید. تمام اینها برای امتحان است. هیچکدام اصالت ندارد. همینجا من باید یک توضیحی بدهم. خیلیها هستند تا سختیای برای آنها پیش میآید دنبال گناهان خودشان میگردند. دنبال اینکه آیا در پرونده اعمالشان به کسی ظلم کردهاند؟ میگوید خدا من چکار کردم این اتفاق برای من افتاده است؟ خدا در قرآن میفرماید من چرا مشکلی برای شما پیش میآورم شما میگویی ربی اهانن. چرا میگویی خدا من را دور انداخت. چرا اینطوری میگویی؟ من اینها را برای امتحان دارم پیش میآورم. یک پایه آن سختیهای ما است، یک پایه آن خوشیهای ما است. خصوصاً خوشیهایی که فراتر از استعداد ما، فراتر از لیاقت ما. این خوشیها یکدفعهای میرسد. آدم باید زود چه بگوید؟ اینها برای امتحان ما است. خصوصاً آن والّا همه خوشیها اینطوری است. پس خوشی و ناخوشی و جهل ما، اینها همه برای امتحان ما هستند. این امتحانها هر کدام برای ما پیامی دارند. پیام آنها چیست؟ پیامشان این هست که خدا با هر کسی جداگانه، غیر از این قرآنی که برای همه نازل کرد، با هر کسی جداگانه حرفی دارد. مثلاً امتحانهای بنده طراحی شده برای تکامل در آن ویژگیهای شخصیتیای که در آن نقص دارم. حالا باید کامل شود. پس خدا دارد با زبان امتحان دائماً با من حرف میزند. و مثل انبیای الهی دارد به ما وحی نازل میشود. البته این قسمت صحبت من را کسی جدا نکند. فلانی گفت مثل پیامبران الهی. واقعاً اگر این تقطیعهای رسانهای نبود آدم خیلی راحتتر حرف میزد. مثل قرآن کریم. قرآن کریم بعضی جاها انقدر راحت حرف میزند اصلاً از این نمیترسد که شما یک تکه قرآن را برداری و از آن سوءاستفاده کنم. من که بقیه آن را جاهای دیگر حرفهایی زدم که این را تکمیل میکند. خوارج از این سخن خدا چقدر سوءاستفاده کردند. «ان الحکم الا لله». با این آیه قرآن رفتند امیرالمؤمنین (ع) را به شهادت برسانند. آمدند از این سوءاستفاده کردند. یا نمونههای دیگر. آدم میخواهد راحت حرف بزند، متأسفانه محل سوءاستفاده قرار میگیرد. واقعاً خداوند متعال با ما صحبت میکند.
شریعتی: مثلاً این الهامات را یک وقتهایی یک اتفاقاتی میافتد میگویی به دلم افتاد اینطوری. یک مرتبه نازلتری از همان وحی است.
حجت الاسلام پناهیان: خدا در اتفاقاتی که واقعاً در زندگی ما رخ میدهد صریحاً به ما میگوید تو این نقطه شعف را داری. میخواهد این مرحله را بگذراند. و جالب است یکی از راههای حل مشکلات ما چیست؟ از پس امتحانات الهی بربیاییم، روحیه عالی در برخورد یک بلا، بلا را برمیدارد میبرد. میگوید حل شد دیگر. قائم موشک بازی شما یادتان میآید. هنوز هم شاید بچهها بازی کنند. نمیدانم. که یک کسی چشم میکند، این فرد وقتی که میآید پیدا میکند میگوید دیدمت پشت پرده هستی. او دیگر بیرون میآید. لو رفته است. خدا پشت پرده است، وقتی شما او را میبینی بیرون میآید. آن وقت میگویی چرا آقای بهجت، آقای مثلاً بهاءالدینی، آقایان بزرگ عالم هستی، اینها چرا انقدر خدا را راحت میبینند. خب این رفته پشت پرده یک ساک ساک کرده و خدا هم بیرون آمده است. پردهها را برمیدارد. پرده برزخ از جلوی چشم آقای بهاءالدینی (اعلی الله مقامه شریف) برداشته شد. خیلی از پردهها جلوی چشم آقای بهجت دیگر نیست. برای چی؟ برای اینکه خدا را پشت این صحنهها دیده است، خدا هم از پشت پرده برای او بیرون آمده است. قائمموشک بازی هم همین است. خیلی بازی عرفانیای است. میگوید من دیدم تو اینجا پشت پرده هستی. از کجا دیدی؟ یک حرکت کرد، علامت پای تو را هم پشت پرده آنجا دیدم. او دیگر بیرون میآید.
شریعتی: دلیلی ندارد آن پشت بماند. این دیدن خدا پشت پرده امتحانات موجب میشود خدا از پشت پرده بیرون بیاید. به حدی که امیرالمؤمنین علی (ع) میفرماید اگر پردهها روز قیامت کنار برود ایمان من زیادتر نمیشود، یقین من افزوده نمیشود. بعضیها الآن یک جوری، یک یادی از آقای خود امام زمان (ارواحنا له الفداه) بکنیم. یک جوری در این امتحانات و فتنههای آخر الزمان که بحث مفصلی دارد، خوب امتحانها را پاسخ میدهند و خوب امام زمان (ارواحنا له الفداه) را پشت پرده امتحانهای اجتماعی میبینند که بعد از ظهور ایمان آنها به امام زمان افزوده نمیشود. من اینها را هم میدانستم، من حضرت را حس میکردم. شاید حضرت برای بعضیها دیگر غائب هم نباشد. یک جایی در دعا معصوم می فرماید. میفرماید نابینا شود کسی که تو را نمیبیند خدا. اصلاً دیگر اوج احساس رؤیت پروردگار عالم. خب پس غیر از سه رکن امتحان، فلسفه امتحان برطرف کردن نقصهای فردی ما است و اصلاً من میخواهم اسم آن را نقص هم نگذارم. تکامل. از تکامل بالاتر. شکوفایی. شکوفایی استعدادها. تو این استعداد را داری، میخواهم این استعداد تو را بیرون بکشم. برای فرد یا جامعه، هر دوی آن را که در مورد جامعه آن بحث خواهیم کرد. فلسفه امتحان خدا چیست؟ ما یک داراییهایی داریم، یک توانمندیهایی. الآن به شما بگویند که شما میتوانید مثل آقای رضازاده قهرمان عزیز که حالا کسالتی هم دارند انشاءالله خدا کسالت ایشان را برطرف کند، میتوانی وزنهبردار خوبی شوی. شما باور نمیکنی. میگویی: من؟ چطوری؟ انقدر خدا از این حرفها به ما میزند. به من و شما. شما این را میتوانی، شما اینجا میتوانی برسی، شما میتوانی این کار را بکنی. ما ناباورانه برخورد میکنیم. ما میتوانیم اینطوری باشیم؟ خدا میفرماید بگذار من یک امتحانی بکنم. فقط کافی است که ما در امتحانهای خدا خوب برخورد کنیم. پس کلمات خدا را و نگاه خدا را به خودمان و اهداف خدا را از خودمان پشتسر امتحانها میتوانیم ببینیم و وقتی خوب دیدیم خدا دیگر برای ما ظاهر میشود یا پرده دیگری از یک معما جلوی ما قرار میدهد که دوباره آن معما را حل کنیم و همینطور امتیاز بگیریم و استعداد شکوفا کنیم جلو برویم. خداوند متعال هیچوقت برای بندگان خودش پنهان نیست. همه اینها را هم با محبت انجام میدهد. تصور من از پروردگار علم این است: بدترین رفتار را ما انجام بدهیم، بدترین گناه را، خدا بلافاصله، میفرماید خب حالا امتحان بدی. ناراحت نباش. بگذار من الآن یک فرصت دیگر. الآن در این صحنه چکار میکنی؟ فکر نکنیم ارتباط با خدا قطع شد پس از گناهان. ابلیس است میگوید نابود شدی، خدا تو را دور انداخت. تو را دیگر راه نمیدهد. برو کنار. نه خدا خودش چه میگوید؟ خدا شاهد است در یک روایتی من یک نکتهای دیدم که نشان میدهد این حقیقتی که من به زبان ساده دارم میگویم. بعد از بزرگترین گناهان مأنوسکننده. خدا یک امتحان آسان برای یک کار خوب جلوی پای تو میگذارد. میگوید آن سخت بود افتادی. این یک دانه را...
شریعتی: امتحانش را خوب راحت 20 بگیر کیف کنی.
حجت الاسلام پناهیان: یک امتیازی بگیر رو بیایی. بفهمی من هنوز هستم. نمیدانم به چه عبارتی این روایت را بگویم ولی مخاطبان هوشمند برنامه شما که در بازتابها میبینم خیلی اهل دقت هستند معنای این روایت را میفهمند. امام صادق (ع) میفرماید: گناهی که بعد از آن بتوانم دو رکعت نماز بخوانم من را مأیوس نمیکند. این روایت یعنی چه؟ یعنی بعد از یک امتحان سختی که ما زمین خوردیم بلافاصله یک امتحان آسان جلوی پای ما میگذارد. برعکس آن هم هست. بعد از یک امتحان سختی که ما بردیم و یک امتیاز خوب گرفتیم، بلافاصله یک امتحان سخت جلوی ما میگذارد. صریحاً جوان میگفت یک محرم روی خودم کار کردم، یک اربعین روی خودم کار کردم. خیلی دیگر حال و هوای من خوب شده بود. بعد یک امتحان خفنی خدا سر راه من گذاشت که یوسف پیامبر هم بعید بود در مقابل آن بتواند مقاومت کند. گفتم همین است. بعد میگفت حالا من لغزشی داشتم و الی آخر. گفتم همین است. خدا به قدرت تو نگاه کرد. اینها کمکم دارند متوجه میشوند زبان امتحان خدا را درک میکنند. تا اینجا یک نکاتی درباره امتحان گفتگو کردیم.
شریعتی: آن عجب در عبادت که گفتند از آن دوری کنید یا شرم در ارتکاب دعا، به همه اینها هم اگر از منظر امتحان نگاه کنید تازه میفهمید در این پازل چقدر جور درمیآید.
حجت الاسلام پناهیان: حالا شاید ما جلسات بعد هم در مورد امتحان صحبت کنیم. این ارتباط دادن است. همه آن اطلاعات دینیای که داریم. به این حقیقت امتحان که پایه است خیلی بحث را قشنگ میکند.
شریعتی: بله دیگر. به انسان میگوید اگر عبادت کنی موجب شوی، روفوزه شدی. حتی سر جلسه امتحان.
حجت الاسلام پناهیان: وقتی که شما امتحانی نگاه کنی به عبادت، به توفیق در عبادت، دیگر غرور پیدا نمیکنی. در بازی بچهها بازی میکنند و جلو میروند، میگوید اینجا من جان میگیرم. یک بازی را نگاه میکردند گفتم خب چرا سراغ اینها میروی؟ میگفت اینها به من انرژی میدهد، جان میگیرم، صدماتی که میخورم... همین است. اینها از روی زندگی انسان الگوبرداری شده است. آدم از یک چیزهایی در زندگی انرژی میگیرد. بعد میگوید این توفیق عبادت را پیدا کردم بعد یکدفعه نگاه میکند چند تا توفیق پشتسر همدیگر. خدایا چه خبر است؟ یک امتحان میخواهی از من بگیری. مشکوک میزند. یک چیزهایی به من دادی. یک روایتی اینجا با همدیگر خواندیم یکبار به یک مناسبتی که یادم نیست آن مناسبات چی بود. که امام هادی (ع) فرمودند: «انا لله و انا الیه راجعون» بعد گفتند آقا چی شد؟ فرمود پدرم به شهادت رسید. گفتند از کجا متوجه شدید؟ علم غیب شما یا ملکی به شما خبر دارد؟ فرمود از قلب خودم. باری که روی دوشم قرار گرفته است. تواضعی پیدا کردم که قبلاً سراغ نداشتم. فهمیدم امتحان امامت بر عهده من قرار گرفته است. حالا میتوانیم اسم آن را امتحان بگذاریم. همه چیز برای همه اولیای خدا هم امتحان است. یعنی خدا یک سرمایه به او میدهد، این سرمایه را بگیر، امامت شروع شد، حالا کار داریم. وای بر نمایندگان مجلسی که بعد از انتخاب شدن تواضع آنها بیشتر نشود. من به خانوادههای محترمشان خبر میدهم الآن. بدون رودرباستی. اگر دیدید آقای شما در نمایندگی مجلس در این هفته انشاءالله موفق شدند، اعتماد مردم را جلب کردند، بعد نماز شب آنها پررنگ نشد، گریههای ایشان بیشتر نشد، کلاً تواضع ایشان افزوده نشد، این همسر شما یک مشکلات روحیای دارد. چون کسی مسئولیت پیدا کند به تناسب آن باید تواضع پیدا کند. اگر به تناسب آن تواضع پیدا نکرد، خدا به او کمک نکرده است. اگر عقل او بیشتر نشد، معلوم میشود که به خاطر هوای نفس سراغ این مسئولیت رفته است که حالا اینها را باید بعد از انتخابات صحبت کنیم. برویم سراغ تفکیک دو نوع امتحان فردی و اجتماعی. خدا از فرد امتحان میگیرد، از یک جامعه هم امتحان میگیرد؟ بله. از یک جامعه گاهی امتحان میگیرد و بعد جالب است. در این جامعه، برخی از افراد موفق از امتحان بیرون میآیند ولی خدا یک جمعبندی میکند، میفرماید نه، کل شما از این امتحان روسفید بیرون نیامدید. حالا ما چکار کنیم؟ گناه و تقصیر ما این وسط چیست؟ ما باید مثل حضرت زهرا (س) عمل کنیم. مردم مدینه در معرض امتحان برای علی بن ابیطالب (ع) و ولایت او و وصایت او قرار گرفتند، بلند شد 40 روز در خانه این و آن را زد. شبانهروز. که مبادا در امتحان سقوط کنند. و میدانست دارند سقوط میکنند، میدانست حرف حضرت زهرا (س) را نمیپذیرند. کوتاه نیامد. چون حضرت زهرا (س) دارد در جامعه زندگی میکند و نسبت به جامعه مسئول است. رفت آنها را دعوت کند. کاری که ما خیلی وقتها نمیکنیم. کلاس میگذاریم. بعد جامعه ما نعوذ بالله در یک امتحان الهی سقوط بکند چی؟ پس خدا از یک جامعه هم امتحان میگیرد و وقتی از یک جامعه امتحان گرفت، یک باب جدیدی در زندگی آدمهای خوب باز میشود و آن بیدار کردن بقیه است برای پاسخگویی به این امتحان. اینجا فلسفه المؤمنون والمؤمنات بعضهم اولیاء بعض روشن میشود. امر و نهی به معروف و منکر مشخص میشود. النصیحه یعنی دلسوزی معلوم میشود که فرمود: حقیقت دین النصیحه، النصیحه، النصیحه. سه مرتبه فرمود. دلسوزی معلوم میشود. امتحانهایی که در قرآن کریم مثلاً نمونههای متعدد آن آمده برای چی؟ مثلاً میفرماید ما شما را به نهر امتحان کردیم. آن امتحانی که یک قومی بودند. قوم پیامبر آمدند و بعد یکدفعهای لب آب رسیدند. خداوند متعال میفرمود. بعد فرمود اینها تشنه هستند به آنها بگویید آب نخورند. آخه چرا آن نخوریم؟ چه امتحانهایی خدا میگیرد. یا با بلاهای دیگر. در قرآن کریم میفرماید ما شما را امتحان کردیم با ناقه صالح. که ببینیم شما چگونه از این ناقه صالح. بنده صریحاً عرض بکنم. انتخابات امتحان الهی است. امتحان گاهی از اوقات در سختی است و گاهی از اوقات در آسانی است.
شریعتی: گاهی وقتها فردی است و گاهی اجتماعی.
حجت الاسلام پناهیان: جمله امام را ببینید. مسئله انتخابات یک امتحان الهی است. بیست و دو بهمن شصت و دو. این را فرمودند. جملات دیگری هم ایشان دارند. بعد ایشان چندین بار حتی در وصیتنامه این تعابیر را دارند. اینجا میفرماید که گروهگرایان را از ضوابطگرایان ممتاز میکند و مؤمنین و متعهدین را از مدعیان جدا مینماید. امتحان ما است. گاهی او اوقات دید میگویند کیک هست پای سیب یا پای میوههای مختلف. پای امتحاناتی هست مشکلات هست. بدون مشکلات که خدا امتحان میگوید مشکلات است من در انتخابات شرکت نمیکنم. یعنی چه؟ یعنی مشکلات است من در این امتحانات الهی شرکت نمیکنم. ما در فضای این امتحان هستیم. برای بعضیها یک مشکلاتی پیش میآید نماز را ترک میکنند. بعضیها پدر و مادرشان. مشکلاتی برای بچهها ایجاد میکنند. اینها مال دو نسل هستند. بالاخره پدر و مادر مال یک دورانی است، بچهها مال یک دوران دیگر. قطعاً بین آنها اختلاف میافتد. پدر و مادر مایه امتحان بچهها میشوند. میگوید: نه، چون پدر من این اذیت را به من رسانده است. بابا پدر و مادر قطعاً موجب اذیتهایی برای بچه میشوند. قطعاً موجب محدودیتهایی میشوند. سطح فهم آنها با همدیگر فرق میکند. اینها همه امتحان الهی است. میگوید چون این اذیت را به من رسانده یا این محدودیت را برای من ایجاد کرده است، من در برخورد با پدر و مادر خیلی چیزها را رعایت نمیکنم. خب این امتحان من است که پدر و مادر این تفاوت اخلاق و روحیات را با من داشته باشند بعد خدا از قبل این روحیه پدر و مادر را برای شما طراحی کرده است. آخرین نکته را عرض کنم. در این امتحان الهی ما چطوری تشخیص بدهیم؟ خیلی جالب است. اولاً در مورد امتحانات الهی حالا که وقت داریم، در امتحان انتخابات. اولاً من عرض کنم وقتی که بحث میشود از اجتماعی بودن برخی از امتحانات سنگینترین امتحانات اجتماعی قبل از ظهور آقا امام زمان (ارواحنا له الفداه) پیش میآید. اسم آن را میگذارند فتن آخرالزمان. بعد فتنه یعنی امتحان یک نامی برای امتحان هست. ماجرای فتنه چطوری است؟ در آن یک ابهام وجود دارد، در آن سختی وجود دارد، در آن برخی خوبیها وجود دارد. مثلاً ما الآن در امنیت هستیم. الحمدلله والمنه جزء امنترین کشورها در مرکز این ناامنیها قرار داریم. خب این امتحان است. میخواهد ببیند شما با این نعمت امنیت چکار میکنید. بعد تورم داریم، امتحان است. معنای امتحان است این نیست که خدا برای ما تورم خواسته است. پس مسئولین اگر تورم را درست نکردند بیخال. نه، خدا مسئولین را به بدترین عذاب عذاب خواهد کرد اگر بتوانند کاری بکنند و این کار را نکنند. لیاقت این پست را نداشته باشند. بالاترین عذاب برای آنها است. همچنان که بالاترین نعمت که همنشینی با پیغمبر در بهشت هست برای مدیران خوب جامعه است نه برای کسانی که فقط نماز و عبادت و اینها دارند. ولی امتحانها و فتنههای آخرالزمان پیامبر از آن صحبت کردند. این صحنه را ببینید امیرالمؤمنین (ع) و چند نفر نشستهاند دارند با هم گرده میکنند، گفتگو میکنند، رسول خدا استراحت میکنند. حالت درازکش هستند. بحث در مورد امتحانهای آخرالزمان است. بعد رسول خدا بلند میشوند در بحث دخالت میکنند و ویژگیهای امتحانها آخرالزمان را میگویند. من از این داستان و داستانهای زمان امیرالمؤمنین، داستانهای مکرر سؤالهای مردم از امام صادق (ع) در مورد فتنههای آخرالزمان. احساس میکنم هر موقع اینها بیکار میشدند سوژهشان بحث در مورد امتحانهای آخرالزمان بوده است.
شریعتی: به خاطر اهمیت آن؟
حجت الاسلام پناهیان: به خاطر پیچیدگی آن. امتحانهای آخرالزمان کاری میکند کسانی که صد درصد خودشان را مطمئن آدمهای خوبی میدانند سقوط میکنند. خیلی ما را از سقوط در امتحانهای آخرالزمان پرهیز دادند. کسانی که صد درصد خودشان را مطمئن آدمهای خوبی میدانند سقوط میکنند. خیلی ما را از سقوط در امتحانهای آخرالزمان پرهیز دادند. غربال امتحانهای آخرالزمان. من دیگر آیات قرآن هست در تمحیص. بعد روایت هست شدیدترین تمحیصها. والله قسم میخورد امام باقر (ع) در آخرالزمان رخ میدهد. بعد فرمودند که «لا تکره الفتنه فی آخرالزمان» از فتنههای آخرالزمان ناراحت نباشید. «فانها تبیر المنافقین» اینها میخواهد منافقین را از بین ببرد، رسوا کند. بعد در روایت میفرماید: تمنا کنید از خدا فتنههای آخرالزمان را. تمنا کنید. چرا؟ چون این فتنهها باعث میشود که ظهور زودتر رخ بدهد. و این فتنهها زود نتایج خودش را نشان میدهد. فتنهها زیاد طولانی نیست. درباره فتنههای آخرالزمان مجلدات فراوانی باید کتاب نوشت. انقدر ما روایات داریم. انقدر تأکیدات هست. فتنههای آخرالزمان انواع و اقسام دارند که یکی از آنها همین امتحان، انتخابات است که اصلاً و اساساً یکی از اهداف امتحانات الهی در زندگی فردی و در زندگی اجتماعی، امتحان از قدرت تشخیص ما است. بعد میآید میگوید حاج آقا شما به کی رأی میدهید ما به همان رأی بدهیم. میگویم عزیز من، فدایت شوم، خودت باید تشخیص بدهی. من ایندفعه خودم تصمیم گرفتم که هیچ کسی را معرفی نکنم یا هیچ لیستی را... خیلی هم فشار هست. حتماً از شما هم خیلی میپرسند. آقا خودتان تشخیص بدهید. احساس میکنم این رفتار بهتر است. چرا؟ حالا حداقل آن ضرورتهایی که شاید ما دفعات قبل حس میکردیم خوب است بیاییم از یک لیست خاصی حمایت کنیم هر چند مورد سوءتفاهم میشد برای موافقین آن لیست و برای مخالفین آن لیست. برای موافقین آن لیست سوءتفاهم میشد که انگار ما مرید آنها هستیم برای مخالفین اینطور تلقی میشد که ما دشمن آنها هستیم. حالا ایندفعه این کار را نمیکنیم چون حالا آدم هر دفعه یک چیزی تشخیص میدهد. در امتحانها تشخیص ما میخواهد مورد سؤال قرار بگیرد. بگذارید من یک کلماتی را از آقای بهجت برای شما قرائت کنم. این کلمات خیلی جالب است. خود آقای بهجت میفرماید آیا راه خدا و بندگی را پیدا کردهایم تا در راه باشیم؟ تشخیص تکلیف نوری در قلب مؤمن است. در صورتی که به تکلیف عمل کند دیگر همه مشکلات برای او آسان میشود. همه مشکلات برای او آسان میشود. یا مثلاً از ایشان رسماً سؤال میکنند. سؤالی از ایشان میپرسند که ما چکار باید بکنیم؟ راه نجات از فتنههای آخرالزمان چیست؟ اینکه فساد از راههای مختلف وارد خانه میشود و امثال اینطور فتنههای آخرالزمان چه راهی برای نجات از اینها وجود دارد. آقای بهجت چه جواب میدهند؟ تشخیص تکلیف نقطه میگذارد. هر کس باید تکلیف خودش را تشخیص بدهد. بعضیها میگویند که تشخیص ما این است که در این انتخابات شرکت نکنیم. میگویم خدا در مورد این تشخیص شما روز قیامت با شما گفتگو خواهد کرد. فقط شما این را بدان. میپرسد چرا به اینجا رسیدی. آیا عصبانیت پای آن بوده است؟ آیا بیتعهدی نسبت به جامعه پای آن بوده است؟ آیا نگاه نکردن به منفعتی که دشمن از ما میبرد، از عدم شرکت ما در انتخابات. بیتوجهی به این پای آن بوده است. این را خدا از تو سؤال خواهد کرد. عیبی ندارد. هر کسی یک تشخیصی دارد. من تشخیص دادم به این رأی بدهم. عیبی ندارد. خدا در مورد این تشخیص با شما روز قیامت گفتگو خواهد کرد. چرا به این تشخیص رسیدی که به ایشان رأی بدهی؟
شریعتی: هر تصمیمی که میگیریم، هر تشخیصی که میدهیم باید حجت داشته باشیم.
حجت الاسلام پناهیان: عبارت آقای بهجت. در هر واقعه و در هر حرکت و سکون مشکل اصلی تشخیص تکلیف است. چقدر جالب است. قبلاً ما این را با هم صحبت کردیم .در ماه رمضان یک سحری بود دین تکلیفی یا دین تشخیصی؟ واقعاً دین ما بیشتر از مسئله تکلیف یا قبل از مسئله تکلیف، تشخیص تکلیف را از ما میخواهد. یک مقداری از آن را علماء توضیح میدهند ولی اینکه تشخیص بدهی در مقام عمل این خیلی نکته مهمی است. فتنههای آخرالزمان از ما این را میخواهند. حالا در آیه کریمه قرآن. آنجایی که میفرماید: «أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» میگوید از پیامبر اکرم سؤال کردم: «أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» یعنی چه؟ فرمود کلام خدا رسول خدا این است که «ما انا به» معنای آن یعنی چه؟ «فقال یقول ایکم احسن عقلا أتمكم عقلا و أشدكم لله خوفا و أحسنكم فيما أمر الله به و نهى عنه» ابتدا چیست؟ ابتدا امتحانی که از ما صورت میگیرد این است که عقل کدام یک از ما بیشتر است. حالا عقل یعنی چه؟ عقل یعنی اینکه پای خودت را نگاه نکن، کلانتر هم به مسائل نگاه کن. مثلاً عقل این است که آدم بگوید که کی از انتخاب بد من خوشحال میشود. کی از انتخاب خوب من ناراحت میشود. دشمنان را در نظر بگیر، کمی فراسوی مرزها را نگاه کن. کی از شرکت در انتخابات من ناراحت میشود؟ از شرکت نکردن من در انتخابات خوشحال میشود؟ یعنی دورتر را نگاه کن.
شریعتی: بله. نفع و ضررها را کلانتر ببینی.
حجت الاسلام پناهیان: واقعاً آن مردمی که در این تورم میروند در انتخابات شرکت میکنند واقعاً مرتبه آنها پیش خداوند متعال خیلی بالا است. از نظر عقل. میگوید آقا من میدانم این مشکلات هست. حتی ممکن است برخی از مسئولین خوب خدمت نکرده باشند. اینطوری نیست که هیچکدام از مسئولین خوب خدمت نکرده باشند.
شریعتی: یک وقتی یک حرفی زدید به نظرم خیلی حرف جالبی بود. شما یک وقتی میفرمودید در بحث شهادت که شهداء مگر نمیدانستند از اینکه خون دارند میدهند، جان دارند میدهند ممکن است بعضیها سوءاستفاده کنند. آنها مگر همهشان راضی بودند؟ رفتند و این کار را کرد.
حجت الاسلام پناهیان: از شهداء بالاتر ایندفعه مثال بزنم؟
شریعتی: بله، بفرمایید. امام حسین وقتی به شهادت رسید رنج کشید، پیامبر اکرم، اینهمه زجر کشید، نمیدانست این دینی که باقی خواهد گذاشت بعضیها از آن سوءاستفاده میکنند.
حجت الاسلام پناهیان: در واقع باید با این ضربالمثل که به خاطر یک بینماز در مسجد را نمیبندند، ما در را باز میکنیم. بعضیها هم ممکن است که سوءاستفاده کنند. برخی از مسئولینی که پیامبر اکرم منصوب کردند از این نسل خود سوءاستفاده کردند. بعضی از مسئولینی که امیرالمؤمنین انتخاب کردند سوءاستفاده کردند. آیا باید جامعه را رها کرد؟ یله گذاشت؟ واقعاً خوارج مسلک عمل میکند. خوارج چه میگفتند؟ میگفتند جامعه مسئول نمیخواهد. به خاطر چی؟ به خاطر اینکه مثلاً از مسئولینشان بدی دیده بودند. خب در انتخابات وقتی که آدم شرکت نمیکند، میگوید من نمیخواهم جامعه مسئول داشته باشد. اینکه نمیشود. بالاخره آدم باید بیاید در انتخاب خود هم دیگر برترین را که موجود است انتخاب کند. مالک اشتر به یکی از انتخابهای امیرالمؤمنین اعتراض کرد. آقا ایشان را شما میگذارید؟ فرمود بهتر داریم؟ مالک ساکت شد. بهتر که نداریم. پس چارهای نیست. ما در انتخابات دنبال فرد ایدهآل نباید بگردیم. در پیمان عقبه دوم رسول خدا با اهل مدینه 72 نفر بودند. آنها با رسول خدا عهد کردند که از تو دفاع میکنیم. شما به مدینه هجرت کن. حضرت قبول کرد. بعد قبل از هر حرکتی، فرمود 12 نفر مسئول برای 12 منطقه مدینه میخواهم انتخاب کنم. هنوز مردم مدینه زیاد مسلمان نشدند، همین 72 نفر هستند. ولی ایشان مسئول انتخاب کرد. آن وقت در این 12 نفر مسئول فرمود مردم شما خودتان انتخاب میکنید یا من؟ گفتند یا رسول الله شما انتخاب کن. فرمود پس ناراحت نشوید اگر کسی را انتخاب کردم کس دیگر. گفتند باشد. از شورای نگهبان جبرئیل امین خدا رد شد 12 تا اسم آمد. بعضی از اینها بعداً خراب کردند. چرا پس حضرت اینها را انتخاب کرد؟ آقا مسائل اجتماعی به بهترینهای موجود جلو میرود. آدم ایدهآل گرایی کند جامعه متوقف میشود.
شریعتی: بسیار خوب. خیلی از شما ممنون و متشکر هستم. انشاءالله قرآن را خودشان تلاوت خواهند کرد آیات نورانی سوره مبارکه فجر که قرار امروز همه اهالی خوب سمت خدا است.