اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1402-11-07- حجت الاسلام حسینی قمی-سیری در نهج البلاغه امیرالمومنین علی علیه‌السلام ( اهمیت صبر و شکر در بلا و نعمت ها )

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. تو بی‌تابی و این را پیچ و تاب جاده می‌فهمد/ سر بر نی، تن بر قتلگاه افتاده می فهمد/ تو ‌مظلومی و این را مادرت در سجده می‌داند و حرف مادرت را تربت سجاده می‌فهمد/ تو تنهایی و امضاهای پای نامه می‌گوید و این را هر که دعوت‌نامه نفرستاده می‌فهمد/ تو آرامی و این آرامش پیدای پنهان را فقط طفلی که دستش را به دستت داده می‌فهمد/ تو بی‌تابی، تو مظلومی، تو تنهایی، تو آرامی، تو را اما که با این شرح حال ساده می‌فهمد/ تو زینب زینب یک لهجه بی‌غل و غش هستی/ تو اوج نوحه‌ای، این را موذن‌زاده می‌فهمد.

سلام علی قلب زینب الصبور و لسانها الشکور. سلام به زینب کبری، سلام به مدافعان حرمش و سلام به شما در روز وفات حضرت زینب کبری. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. حاج آقای حسینی سلام علیکم. تسلیت می‌گویم. شما هم خوش آمدید.
حجت الاسلام حسینی قمی: سلام علیکم و رحمة الله. عرض سلام و ارادت خالصانه دارم خدمت همه مخاطبین عزیز و عرض تسلیت.
شریعتی: سلامت باشید. خدمتتان هستیم و انشاالله از محضرتان بهره‌مند خواهیم شد.
حجت الاسلام حسینی قمی: بسم الله الرحمن الرحیم. جناب آقای شریعتی از واژههایی که هم در قرآن کریم هم در کلمات اهل بیت و هم در نهج البلاغه فراوان آمده است، واژهی حمد و سپاس در نعمت‌ها و صبر و بردباری در بلاها است که امروز به نام قهرمان صبر و الگوی مقاومت بی بی زینب کبری(س) همه عرض ارادت می‌کنیم.
شریعتی: گفت با ما رایت بندگیش را تمام کرد/ حمدی نشسته خواند و دو عالم قیام کرد.
حجت الاسلام حسینی قمی: من به نظرم با این نگاه ما بحثمان را آغاز کنیم در کلام مولا امیرمومنان، در آیات قرآن که فراوان است عزیزان اگر ملاحظه بفرمایند بیش از ۱۰۰ آیه قرآن ما داریم که واژه صبر در آن آمده است. گاهی خطاب به مومنین است گاهی خطاب به انبیا است، فراوان است.
این آیه رو همه عزیزان بلدند، سوره مبارکه بقره (یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلاه ان الله مع الصابرین) ، ادامه همین آیه است اگر ملاحظه فرموده باشید در مجالس بزرگداشت و ترحیم زیاد خوانده می‌شود ولی چون زیاد خوانده شده شاید ما به عمق پیام آن توجه نداریم و برایمان عادی شده است.
قرآن کریم با چند تاکید (و لنبلونکم) حتما حتما من شما را امتحان می‌کنم.
امیرمومنان در نهج البلاغه می‌فرماید (دار بلبلاء محفوفه) . اصلاً قاعده زندگی دنیا این است که زندگی بدون سختی نمی‌شود. شما پیدا نمی‌کنید کسی را که بگوید من ۶۰ سال، ۷۰ سال، ۸۰ سال بدون هیچ سختی و بدون هیچ مشکل و مصیبتی، امکان ندارد. زندگی طبیعتش این است.
گر تو نمی‌پسندی تغییر ده قضا را. قاعده دنیا همین است.
قرآن کریم این آیه‌ای که عرض کردم زیاد شنیده می‌شود ولی شاید به پیامش توجه نمی‌شود (و لنبلونکم) با چند تا تاکید حتماً حتماً من شما را در آزمون قرار می‌دهم (بشی من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات) . پنج آزمون فقط در این آیه آمده است آن هم سنگین‌ترین آزمون‌ها (و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالو انا لله و انا الیه راجعون) .
آیه بعد خیلی عجیب است. عرض کردم گاهی پیامش را توجه نمی‌کنیم، (اولائک علیهم صلوات من ربهم و رحمه) یعنی همان خدای متعالی که بر پیامبرش صلوات می‌فرستد، صلوات خودش را نثار کسی می‌کند که در مصیبت‌ها صبر می‌کند (و اولائک هم المهتدون) هدایت‌شده‌ها چه کسانی هستند؟ کسانی که بتوانند در مصیبت‌ها صبر کنند.
به هر حال این دو واژه، اگر نعمت است حمد و سپاسگزاری، اگر مصیبت است صبر و بردباری. فراوان است در قرآن و در کلمات اهل بیت و در نهج البلاغه.
من یک وقتی با این نرم‌افزارها جستجو می‌کردم خیلی جالب است، کلمه حمد را من جستجو می‌کردم قریب به ۳۰۰۰ بار در روایات ما این واژه تکرار شده است، ۳۰۰۰ تا خیلی است.
حالا من از میان این ۳۰۰۰ روایت یکی را بخوانم بعد برسیم محضر نهج البلاغه امیر مومنان.
خیلی حدیث لطیفی است، در کافی مرحوم کلینی است فرمود: (اول و من یدخل الجنه) بالاخره بهشت حساب و کتاب دارد، حالا هر کسی هم که بهشتی باشد همه که نفر اول نیستند. به ترتیب باید بروند. نمیفرماید (اول و من یدخل الجنه شهدا) نمی‌گوید انبیا، صدیقین. آنها هم هستند ولی به یک معیار دیگری که آن حدیث این را می‌گوید (اول و من یدخل الجنه الحمادون) .
ما یک حامد داریم، یک عالم داریم، یک علام داریم، یک علامه داریم.
عالم عالم است. علامه صیغه مبالغه علام است. حامد اونیکه می‌گوید الحمدلله. حماد اونیه که دائماً در حمد خدا و سپاس است (اول من یدخل الجنة) انبیا هم در این معیار هستند چون آنها هم حماد هستند، شهدا هم هستند، صدیقین هم هستند فراوان داریم حالا من چون محضر امیرالمومنان و نهج البلاغه هستیم از خطبه‌های حضرت شروع کنم.
من دیشب مفصل یک سیری در این ۲۴۰ خطبه نهج البلاغه داشتم. خب می‌دانید سید رضی بسیاری از خطبه‌ها آن آغاز خطبه را نیاورده‌اند. آن مواردی که آورده‌اند بیش از ۳۰ مورد تعبیر حمد الهی در خطبه امیرالمومنان است و جالب است مفصل من نگاه کردم، شما دو خطبه پیدا نمی‌کنید که امیرالمومنان وقتی الحمدلله می‌گوید، خداوند متعال را می‌خواهد توصیف کند تکراری باشد یعنی در هر خطبه یک نوع خاصی خدا را حمد می‌کند، یک مدل خاصی یعنی حمدها با هم متفاوت است.
چرا حمد خدا می‌گوییم؟ هر خطبه یک نکته ای را دارد حالا شاید اگر مجالی بشود من همین بحث را در چند جلسه ادامه بدهم، همین بیش از ۳۰ مورد نهج البلاغه. حالا در این جلسه می‌خواهم سه، چهار مورد آن را بگویم و بحث را از یک زاویه دیگر ادامه بدهم.
خطبه اول:
(الحمدلله الذی لا یبلغ مدحته القائلون ولا یحصی نعماءه العادون. ولا یودی حقه المجتهدون)
کدام خدا؟ سه ویژگی:
1- هیچ کسی نمی‌تواند حق مدح خدا را ادا کند.
2- (لا یحصی نعماءه) هیچ کسی نمی‌تواند نعمت‌های الهی را به شماره بیاورد.
3- این آیه را همه ی عزیزان بلدند (و ان تعدوا نعمه الله لا تحصوها) کی می‌تواند به شماره بیاورد؟
حالا ما غرق در نعمت هستیم قدر نمی‌دانیم متاسفانه. من خواهش می‌کنم بحث امروز را مخصوصاً عزیزانی که یک گرفتاری دارند در زندگی، مشکلاتی دارند و عزیزی از دست داده‌اند، یک مشکل خانوادگی دارند، مشکل روحی دارند، هر مشکلی این بحث خیلی مهم است.
به برکت بی بی زینب ببینیم این اسوه و الگوی صبر چیکار کرده است. واقعاً ما قدر نمی‌دانیم (ولا یحصی نعماءه العادون. ولا یودی حقه المجتهدون) مجتهد نه اینکه مراجع تقلید یعنی هرکس هر چقدر هم تلاش کند نمی‌تواند حق حمد الهی را به جا بیاورد.
خطبه دوم:
(احمده) من حمد خدا را می‌گویم. چرا؟  به سه دلیل:
1- (استتماما لنعمته) اگر حمد بگویم خدا نعمت بیشتری می‌دهد. استمام یعنی طلب می‌کنم خدا نعمتش را بر من تمام کند.
باز این آیه را همه عزیزان بلدند. سوره مبارکه احزاب (لئن شکرتم لازیدنکم) اگر حمد بگویید (استتماما) نعمت بیشتر می‌آید.
2- (و استعصاما من معصیته) می‌خواهم از گناه فاصله بگیرم چون ناسپاسی گناه است.
3- باز ادامه همین آیه‌ای که تلاوت شد (لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید) کفران نعمت مستوجب عذاب الهی است.
(استتماما لنعمته و استعصاما من معصیته و استسلاما لعزته) خیلی قشنگ است این قسمت سوم چرا حمد خدا می‌گویم؟ می‌خواهم بگویم خدایا من تسلیم عزتت هستم.
خیلی گشتم در این ترجمه‌های نهج البلاغه ببینم چه کسی این را قشنگ ترجمه کرده است دیدم یکی از شاعرهای نهج البلاغه خیلی زیبا حالا نه ترجمه تحت الفظی، پیام، (استسلاما لعزته) یعنی خدایا ما اگر یک حمد هم می‌گوییم نه اینکه حق حمد تو را ادا کرده باشیم فقط می‌خواهیم بگوییم تسلیم عزتت هستیم، ما بنده یاغی نیستیم، ما مخلصتیم، ما غرق نعمتیم و الا با این چهار تا الحمدلله که قدر نعمت الهی تمام نمی‌شود، حقش ادا نمی‌شود.
شاید این قصه را گفته باشم، مرحوم آیت الله العظمی بروجردی یک استادی داشتند، آخوند کاشی در اصفهان خیلی مرد عجیبی بود. میاد مدرسه سر حوض وضو بگیرد. تازه مشغول دعاهای اول وضو بوده است، وضوی خیلی مفصلی. ۱۰ دقیقه وضو طول می‌کشیده. یک پیرمردی از راه می‌آید و فوری وضو می‌گیرد و تمام می‌شود. مرحوم آخوند می‌گوید پیرمرد چی بود شالاب شالاب کردی، این چه وضویی است. می‌گویند یک جمله‌ای به مرحوم آخوند کاشی می‌گوید که همان جا کنار حوض می‌نشیند و زارزار گریه می‌کند. این پیرمرد به آخوند کاشی می‌گوید (استاد آیت الله بروجردی) : وضو خوب‌ها مال شما. شما وضو خوب‌ها رو بگیرید، ما فقط آمدیم بگوییم خدایا ما بنده یاغی تو نیستیم. ما بیش از این نیست حالا این نمازی که ما خواندیم حق نعمت ادا شد. آن هفته خواندیم عزیزان یادشان نرفته است. خیلی تعبیر عجیبی بود. خدا می‌داند من یقین دارم دیگه اینقدر یادم نرفته که هفته گذشته چی خواندم ولی بسیار تعبیر تکان‌دهنده‌ای بود. امیرالمومنان قسم جلاله می‌خورد ( والله لو انماثت قلبوکم انمیاثا و سالت عیونکم من رغبه الله دما) اگر به جای اشک، خون گریه کنید (عمرتم ما الدنیا باقیه) نه شصت سال، هفتاد سال عمر، تا قیام قیامت شما عمر بکنید و تمام اموالتان را (خرجتم الی الله من الاموال و الاولاد) تمام هستی‌تان را در راه خدا بدهید (ما جزت اعمالکم انعمه) نتوانسته‌اید جبران نعمت‌های پروردگار را بکنید (عمرتم فی الدنیا ما الدنیا باقیه) .
شریعتی: گر بر تن من زبان شود هر مویی/ یک شکر تو از هزار نتواند کرد.
حجت الاسلام حسینی قمی: امام سجاد در دعای جوشن صغیر که کمتر خوانده می‌شود عرضه می‌دارد خدایا من حمد تو را می‌گویم برای آن هزاران هزار بلایی که به من نرسیده و من ندارم. من مکرر به عزیزان گفته‌ام عرض کردم بحث مهمی است به برکت بی بی زینب خواهش می‌کنم. الان هر کسی بالاخره یک مشکلی دارد همه عزیزان عنایت کنند، تو رو خدا فقط ننشینیم نیمه خالی لیوان را ببینیم. مشکل شما تو زندگی چیه؟ بشمارید. بگو بیماری قند خون دارم، فشار خون دارم، از شریک زندگیم ناراحت هستم، از اولادم ناراحت هستم، فقر مالی دارم، هرچه می‌خواهید بگویید. خب این‌ها را بگذارید آن طرف، نعمت‌هایی که خداوند متعال به ما داده است.
من یک دوستی دارم ایشان در سرطان‌شناسی درجات خیلی بالایی دارند و روی حرف‌هایش و مقالاتش حساب می‌کنند. یک وقت از ایشان سوال کردم ما در برنامه‌ها می‌رویم و صحبت می‌کنیم شما به ما بگو ما آمار داشته باشیم چند نوع سرطان است؟
ما الان الحمدالله هیچ سرطانی نداریم. چند نوع سرطان است که ما نداریم؟
گفت نمی‌دانم. گفتم مگر شما دانشمند این رشته نیستی، گفت تخصص من سرطان خون است. گفتم باشه در سرطان خون بگو چند نوع سرطان داریم. باور میکنید می‌گفت تا امروز ۴هزار نوع سرطان خون شناسایی شده است، ۴ هزار نوع فقط سرطان خون. حالا ما از این سرطان خون ۴ هزار نوعش را نداریم گفتیم الحمدلله. حالا بیماری‌های دیگر را حساب کنید، مشکلات دیگر را حساب کنید. به همین راحتی نشستیم و نفس می‌کشیم و حالا خدا نکند دو روز سرما بخوریم، یک بیماری بگیریم، زمین و زمان را به هم می‌ریزیم. اونی که داری را چرا نمی‌گویی؟
من یک وقت مثالی زدم به نظرم مثال خوبی است. دیدید بعضی‌ها الان گرفتار مرگ مغزی می‌شوند. وقتی می‌خواهند دستگاه‌های تنفسی را از این‌ها بکشند بعضی‌ها اعضای این بدن عزیزشان را اهدا می‌کنند به یک کسی برای پیوند اعضا. حالا از آن طرف هم یک جوانی مثلاً قلب دریافت می‌کند از این مرگ مغزی. آن کسی که دریافت کرده قلب را، بالاخره چند وقت طول می‌کشد که حالش خوب شود یک ماه، دو ماه بعد می‌گوید کی امضا کرد که قلب عزیزش را به من بدهند من بروم از آن تشکر کنم. پیش آن آقا می‌آید و دستش را می‌بوسد و می‌گوید من حاضر هستم تا آخر عمر نوکری شما را بکنم، من چگونه می‌توانم از شکر شما بیرون بیایم، تمام هستی‌ام را بدهم کم است. حالا ببینید این آقا امضا کرده قلب عزیزش را که دیگر می‌خواستند دستگاه‌ها را بکشند و اگر هم نمی‌داد که دفنش می‌کردند و زیر خروارها خاک می‌رفت. این می‌گوید من تا آخر عمر حاضر هستم نوکری شما را بکنم که تو امضا کردی که قلب بچه‌ات به من رسید و من حیات مجدد پیدا کردم، یک قلب دست دومی که اگر هم نمی‌دادند...
اون وقت ما از خدا چی گرفتیم؟ قلبش را گرفتیم، کلیه گرفتیم، کبد گرفتیم. عرض کردم ما اصلا غافلیم. خیلی این بحث مهم است ببینید امیرالمومنان بی‌جهت قسم نمی‌خورد والله به خدا قسم (عمرتم ما الدنیا باقیه) تا آخر دنیا عمر بکنید، تمام هستی و زندگیتان را در راه خدا بدهید باز نمی‌توانید شکر نعمت را به جا بیاورید حالا بله ابتلائات هم است، گرفتاری هم است.
 شما کجا کسی را پیدا می‌کنید که در زندگی گرفتاری نداشته باشد.
واقعاً اعتقاد دارم که اگر ما به این باورهای دینی برسیم خیلی از گرفتاری‌های روحی و روانی جامعه ما برطرف می‌شود. الان می‌دانید متاسفانه مصرف داروهای آرامبخش در خیلی از خانه‌ها است، تقریبا کمتر خانه‌ای است که مصرف داروی آرامبخش نباشد چون این باور را نداریم. ما همیشه خودمان را از خدا طلبکار می‌دانیم خب معلوم است وقتی همیشه طلبکار باشیم طلب هایمان هم که نرسیده همیشه اوقاتمان تلخ است، همیشه با خدا قهر هستیم ولی اگر آن طرف را نگاه کنیم همان نگاه از ما حامد شاکر خواهد ساخت.
اینکه رسول خدا روایت در حالاتشان است، خدا شاهده معتقد هستم نه مبالغه کنم واقعاً معتقد هستم که اگر ما این پیام را درست دریافت کنیم، این پیام را از رسول خدا دیگر نباید آرامبخش مصرف کنیم.
در حالات رسول خدا است (اذا عطاه امره یخبه قال الحمدلله) یعنی اگر زندگی بر وفق مراد بود (الحمدلله علی هذا النعمه و اذا عطاه امر یکره) زندگی بر وفق مراد نبود (الحمدلله علی کلها) حالا این نعمت نیست الان بلاست ولی بقیه‌اش چی؟ قبلش و بعدش چی؟ غرق نعمت هستیم این‌ها را یادمان رفته است. امروز روز بی بی زینب است. من گاهی در مجالس به خانم‌ها و آقایان می‌گویم، الان بانوان با فضیلتی که نشسته‌اید و این برنامه را نگاه می‌کنید بسم الله شما گرفتاری‌هایتان را بنویسید. هر چیزی که هست الان در ذهنتان بیاورید و آن بلاهایی را که ندارید بعد شما ببینید همین چهار مصیبتی که گرفتارید اصلاً جرات می‌کنیم به خودمان اجازه میدهیم با مصائب زینب کبری مقایسه کنیم.
کسی که غیر مصیبت ندید من بودم/ گلی ز گلشن شادی نچید من بودم
به چهار سالگی آن دختری که گریه‌کنان پی جنازه مادر دوید من بودم/ به خون تپیدن ۱۸ عزیز در یک روز کسی ندیده ولی آنکه دید من بودم/ برادرم به سر اکبرش شتافت ولی کسی که زودتر از برادر رسید من بودم/ کسی که گشت اسیر و خرید آزادی ز بعد نهضت شاه شهید بودم.
اصلاً قابل تصرف است برای ما که یک بانو در یک روز داغ ۱۸ عزیز، ۶ تا برادر، برادرزاده‌ها و بچه‌های خودشان. من گاهی مثال می‌زنم شما کسی را سراغ دارید، یک خانمی در یک روز ۱۸ عزیز از نزدیکانش را از دست داده باشد اگر است پیام بدهید.
گیریم بگویید است. در یک حادثه یا سانحهای یک خانم بوده که ۱۸ عزیزش را از دست داده است. سوال: آیا بعد از اینکه عزیزانش را از دست داد تازیانه‌اش زدند؟ به اسارتش بردند؟ خانه‌اش را آتش زدند؟ خیمه‌اش را سوزانند؟
آن وقت این بانو با این عظمت در برابر دشمن بایستد و آنچنان فریاد بزند. به حمدالله خدا را شکر بعضی از کلمات اهل بیت به برکت این برنامه‌های مذهبی و مجالس دینی همه بلدیم. الان بچه‌های کوچک هم من بگویم بقیه‌اش را می‌گویند. تازه می‌نشیند در برابر دشمن می‌فرماید:
(ما رایت الا جمیلا) من از خدا جز خوبی ندیدم.
البته این را خدمت شما بگویم الان من یقین دارم شاید عزیزان پیام ندهند من خودم می‌دانم چه می‌خواهند بگویند من جواب پیامک را بدهم. می‌خواهند پیام بدهند که آقا ما که ایمان حضرت زینب را نداریم. قبول ولی شما مصائب حضرت زینب را ندیدید، ما ایمان سیدالشهدا را ندیدیم خب ما هم بلاها و ابتلائاتی  که اهل بیت داشتند را ندیدیم. مگر ما آن ابتلائات را دیده‌ایم؟
آن ایمان را نداریم آن ابتلائات را هم ندیدهایم.
ما در حد ابتلائات خیلی ساده گرفتار می‌شویم. من گاهی عرض کردم در خانه‌ای بچه دو پله می‌افتد اصلاً مادر نمازش را یادش می‌رود آن وقت این بی بی زینب هزار بار این را شنیده‌ایم یک کتابی دارد مرحوم فیض الاسلام همین بزرگواری که ترجمه نهج البلاغه دارد، ترجمه قرآن دارد، ترجمه صحیفه دارد و کتاب‌های فراوانی دارد. یک کتاب دارد راجع به حضرت زینب "خاتون دو سرا زینب کبری" . من یادم نیست ایشان از کجا نقل کردند و الا آن آدرس اصلیش را می‌گفتم فقط یادم است ایشان نقل کردند. می‌نویسد عصر عاشورا وقتی امام حسین برای وداع با بی بی زینب آمدند یکی از جملاتی که فرمودند این بود فرمود: یا اختا، خواهر جان زینب جان نماز شب ما را یادت نرود. تمام عالم به ولی خدا التماس دعا می‌گویند آن وقت ولی خدا به بی بی زینب کبری التماس دعا می‌گوید.
ترک نکردی در همه عمر نافله شب سید سجاد محو طاعت زینب
من عرض کردم ما بلاهای خیلی کوچک بچه‌مان از دو تا پله بیفتد اصلاً یادمم می‌رود همه چیز.
شریعتی: آن حکایتی که چند سال پیش من از شما شنیدم. مجلس روضه میرزای شیرازی بود. ایشان می‌فرمودند حق یک خط روضه و مصیبت حضرت را نمی‌توانیم ادا کنیم.
حجت الاسلام حسینی قمی: همانطور که جنابعالی اشاره فرمودید هر روز در مجلس درس میرزای شیرازی دو تا برنامه بوده است:
یکی از شاگردانشان بخشی از نهج البلاغه را می‌خوانده است. مرحوم آیت الله شیخ حسنعلی تهرانی جد آیت الله مروارید که مشهد بودند. آیت الله شیخ حسنعلی تهرانی شاگرد مرحوم میرزای شیرازی بوده است. قبل از شروع درس نهج البلاغه می‌خوانده یکی از شاگردان هم روضه می‌خواند. یکی از روضه‌خوان‌هایشان هم مثلاً مرحوم آیت الله العظمی حائری بوده است موسس حوزه. می‌گویند صدای خیلی خوبی داشته و در دسته‌ها هم نوحه می‌خوانده است.
وقتی آن روز یکی از شاگردها می‌خواهد روضه بخواند همین یک جمله را می‌گوید (و دخلت زینب علی ابن زیاد و علیها ؟ ) یعنی زینب را وارد بر ابن زیاد کردند. لباس‌های مناسبی هم تنشان نبود. آن ملعون جسارت کرد و گفت (من هذه المتکبره دخلت زینب علی ابن زیاد) اصلاً ما می‌فهمیم یعنی چی.
الان می‌خواهم مثال بزنم. یک عالم بزرگ دین که این‌ها خاک پای بی بی زینب هستند، بگویند این‌ها را وارد بر یک جلاد و ستمگری کردند. من یک کلیپی دیدم خدا شاهده نتوانستم بقیه‌اش را ببینم نمی‌دانم شما دیده‌اید یا نه. زمان انتفاضه عراق، قیام مردم عراق صدام آیت الله العظمی خویی را احضار کرده بود. ایشان را برده بودند پیش صدام. صدام نشسته و می‌خندد. این پیرمرد سیده اولاد حضرت زهرای ۹۰ ساله عصا به دست، دستش می‌لرزد و ایستاده جلوی صدام، صدام هم تکیه داده و می‌خندد و به آقای خویی می‌گوید چه کردی در قصه انتفاضه.
اصلاً من نتوانستم بقیه‌اش را ببینم. یک پیرمرد به این جلالت جلوی صدام بایستد، صدام بخندد و او ایستاده باشد. آن وقت این مرد بزرگ خاک پای بی بی زینب است. آن وقت زینب را وارد کنند بر ابن زیاد، لباس نامناسب تن بی بی باشد بعد هم جسارت کند.
این‌ها چیزهایی است که ما زیاد شنیده‌ایم. شما الان فرض کنید یک نفر 18 داغ‌دیده باشد. کسی را داری که بگوید بعد از داغ سر بریده عزیزش را گذاشتند و با چوب دستی به لب و دندانش می‌زنند.
ما این‌ها را برای چی می‌گوییم؟ امروز می‌گوییم الگوی صبر و استقامت بی‌بی زینب است.
این الگو را در زندگیمان داشته باشیم. یک کمی یک قدم نزدیک. نه ما آن مصائب را داریم نه آن ایمان اهل بیت را، نه از ما انتظاری دارند.
من یک چیز بالاتری بگویم بعد از این عبارت امیرالمومنان بخوانم. خیلی نکته مهمی است عزیزان خیلی بیشتر عنایت بفرمایند.
می‌دانید در بحث مصائب ما چهار مرحله داریم:
مرحله اولش، پایین‌ترین مرحله‌اش صبر است. از ما می‌خواهند صبر کنیم.
یک درجه بالاترش مرحله رضا است. اینکه اهل بیت به این درجه رسیده بودند، اینکه سیدالشهدا هزار بار شنیده‌ایم (رضا بقضائک) ما راضی هستیم (تسلیما لامرک)
قدم اولش صبر است. یک قدم بالاتر رضا است، یک قدم بالاتر دارد حمد است یعنی مصیبت به تو رسید الحمدلله رب العالمین.
عرض کردم شاید من نمی‌دانم وارد نیستم علما و بزرگانی که برنامه را می‌بینند و الحمدلله خیلی از علما لطف دارند اگر من اشتباه می‌گویم به من پیامک بدهند و به من یک جوری تذکر بدهند. مرحله حمد آیا از ما توقع دارند به این مرحله برسیم؟ نمی‌دانم.
سیدالشهدا شب عاشورا خطبه می‌خواند و می‌فرماید (احمدهو علی ضرا و صرا) من حمد خدا می‌گویم. بالاترین و بهترین و زیباترین حمد و ثنا را گذاشته‌ام برای شب عاشورا. شبی که فردای آن شهادت است، اسارت است تازه می‌گوید با حمد یعنی بلا را حمد می‌گوید. از این درجه بالاتر که عرض کردم نمی‌دانم شاید اصلاً از ما توقع ندارند شاید هم توقع دارند، من بلد نیستم،
این است که انسان از صبر بالاتر برود، از رضا بالاتر برود، از حمد بالاتر برود و به مقام حب برسد یعنی بلا دید محبتش به خدا بیشتر می‌شود، بیشتر عاشق پروردگار می‌شوم.
بالاخره مصیبت برای همه است. یک عده الان هفت عزیزانشان است، یک عده چهلم عزیزانشان است، یک عده امروز عزیزی از دست داده‌اند. واقعا میشود آدم به جایی برسد که عزیزی از دست بدهد و بگوید خدایا من از روزی که داغ دیده‌ام محبتم به تو بیشتر شده است.
این را بی‌جهت نمی‌گویم. مرحوم راوندی می‌دانید از علمای ۸۰۰ سال پیش است. قدیمی‌ترین شرح نهج البلاغه در شیعه شرح مفصل نهج البلاغه برای مرحوم قطب راوندی است.
این قصه را ایشان نقل می‌کند. امام صادق یک پسر بچه چهار پنج ساله در حیاط داشتند، حادثه‌ای پیش آمد و این بچه از دنیا رفت. خب خیلی مرگ ناگهانی سخت است. این بچه چهار پنج ساله را روی دست گرفت، جنازه را روی دست گرفت و آمدند در اتاق. زن‌ها شیون می‌زدند. خب بانوان احساساتشان خیلی بالاتر است. آقا قسمشان دادند که آرام باشید بعد یک جمله فرمود. باز تاکید می‌کنم نگید ما گفتم شاید از ما اصلاً توقع ندارند این مقام را.
امام صادق داغ دیده، جنازه بچه روی دستش است چند لحظه از این داغ بیشتر نگذشته است فرمودند: منزه است آن خدایی که عزیز ما را از ما گرفت ولی محبت ما به او بیشتر می‌شود.
یقین داشته باشید عصر عاشورا محبت بی‌بی زینب کبری به پروردگار بیشتر از شب عاشورا بود. یقین داشته باشید وقتی رسیدند به کوفه و شام، آن مراحل اسارت محبتشان به پروردگار متعال بیشتر بود روی این قاعده‌ای که این‌ها داشتند. حالا ما آن درجه صبر را هم داشته باشیم کافی است، ما در همان جا هم مانده‌ایم.
نمی‌دانم این حرف گفتنش خوب است یا نه گاهی ما در مصیبت‌ها می‌بینیم. من یک جایی بودم خانمی تشییع جنازه برادرشان بود. برادرشان در یک حادثه رانندگی ۶ تا تخلف کرده بود خب معلوم است دیگر از دنیا رفته بود. این خواهر یک جمله‌ای می‌گفت نمی‌دانست چه میگوید مصیبت زده بود، داغ بود داد می‌زد می‌گفت خدایا نتوانستی این یک برادر را به ما ببینی.
خدا بیش از ۸ میلیارد مخلوق دارد الان داریم ماه رجب دعا می‌خوانیم (یا من یعطی من لم یسئله و من لم یعرفه) حالا این برادر شما بالاخره ۵ تخلف کرده یک حادثهای پیش آمده است.
ایمان ما کجا می‌خواهد معلوم بشود؟ البته اشتباه نشود در سختی‌ها و گرفتاری‌ها اگر نظر مبارکتان باشد ما مفصل بحث وعده‌های الهی به صابران را گفتیم، یک سری گرفتاری‌ها است که دیگران بر ما تحمیل می‌کنند این‌ها را باید در برابرش ایستاد. یک سری مشکلات و گرفتاری‌ها و سختی‌ها است که دیگران بر ما تحمیل می‌کنند. ما باید در برابر آن بایستیم و از حقمان دفاع کنیم اما یک وقت یک مسیری را ما رفته‌ایم، زندگی بدون گرفتاری و سختی نمی‌شود.
یک جمله‌ای نمی‌دانم دقت فرمودید یا نه، دیده‌اید ما در مجالس ترحیم یک کسی که داغی می‌بیند به آن می‌گوییم الهی این آخرین داغ شما باشد، این آخرین غم شما باشد.
خب این را باز کنید یعنی چی؟ وقتی می‌گویی آخرین داغت باشد یعنی چی؟ یعنی تو اولین کسی باشی که بمیری و دیگر داغ نبینی و الا اگر این باشد که نمی‌شود.
قاعده زندگی این است که (لدوا للموت و ابنوا للخراب) هر کس می‌آید می‌رود.
وقتی شما به صاحب عزا می‌گویی داغ آخرت باشد یعنی اولین نفری باشی که بمیری و دیگر داغ نبینی. اگر باشد و عمر طولانی داشته باشد که عمر طولانی مصیبت‌های فراوان دارد. اصلا ما می‌دانیم چه می‌گوییم، داریم چیکار می‌کنیم.
من این جمله را بخوانم (احمده استتماما لنعمته) حمد می‌گویم می‌خواهم نعمت خدا بیشتر بر من ببارد. (استعصاما من معصیته) می‌خواهم از معصیت دور باشم. (استسلاما لعزته) می‌خواهم بگویم خدایا ما تسلیم تو هستیم. حالا با این چهار تا نمازی که ما خواندیم حق خدا ادا شد، حق نعمت‌های خدای متعال ادا شد، ما دیگر الان طلبکاریم از خدای متعال ما همیشه بدهکاریم غرق نعمتیم و بدهکاریم.
دعای جوشن صغیر را هم بخوانیم. امام سجاد یاد ما داده است. بگو خدایا حمد و شکر، هزاران هزار بلا است که به من نرسیده است. آن بلاها ممکن بود به من برسد ولی نرسیده است.
من غرق نعمت هستم دوتا هم بلا دارم، سه تا هم بلا دارم. کی هست که نداشته باشد.
یک جمله ای هم امیرالمومنان در خطبه ۱۱۴ دارد. من ۱۱۴ را بخوانم اگر برسیم ۴۵ را هم بخوانم. خطبه ۱۱۴ این هم عجیب است. ( الحمد الله الواصل الحمد بالنعم)
عرض کردم این بیش از ۳۰ موردی که در نهج البلاغه است شما تکراری در آن نمی‌بینید.
هر کجا امیرالمومنان الحمدلله گفته است یک جوری خدا را توصیف کرده است غیر از آن یکی خطبه یعنی یک وصف تازه‌ای از پروردگار.
الحمدلله خدایی که (الواصل الحمد بالنعم) اگر شما حمد خدا را بگویی خدا نعمت را بیشتر می‌کند (والنعم بالشکر. نحمده علی آلائه کما نحمده علی بلائه) حضرت می‌فرماید: خدایا حمدت را می‌گوییم در نعمت‌ها همانطور که در بلاها حمد می‌گوییم. چطور در بلاها حمد می‌گوییم به همان قدرت در نعمت‌ها حمد می‌گوییم.
بعضی‌ها فکر کردند که حضرت باید برعکس می‌فرمود. خدایا اگر بلا هم رسید ما حمد می‌گوییم همانطور که نعمت دادی بلا هم ولی همین درست است یعنی معیار حمد، حمد در بلا است نه حمد در نعمت. یعنی در واقع اگر در نعمت حمد گفتی که هنر نکردی بالاخره هر کسی در نعمت یک سری تکان می‌دهد، یک حیوانی هم باشد دمی تکان می‌دهد.
هزار مرتبه شویم دهان به مشک و گلاب/ هنوز نام تو بردم کمال بی‌ادبیست
من یک وقت مشرف می‌شدم سفر عتبات، یکی از شاگردان مرحوم آیت الله سید عبدالهادی شیرازی یک پیرمرد سیدی بود که همسفر ما بود می‌گفت من ۲۵ سال پای درس این عالم بزرگوار بودم. شاگرد خاص ایشان بودم ولی به ۹۰ سال ایشان عمر کرد. اخیراً این آقایی که این قصه را برای من نقل می‌کرد خودش از دنیا رفت. گفت من ۲۵ سال شاگرد ایشان بودم. یک وقتی ایشان ناراحتی چشم پیدا کرد، بیماری چشم آمدند تهران برای عمل که اثر هم نکرد و بینایی‌شان را از دست دادند. گفت من رفتم خدمتشان می‌خواستم دلداری بدهم به خیال خودم، گفتم استاد حالا یک وقت اگر این چشم از دست رفت و این عمل موثر نبود شما دیگر صبر کنید.
عذرخواهی می‌کنم نمی‌خواهم در آن واژه آن بزرگوار دست ببرم می‌گفت از همان روی تخت یک نگاهی به من کرده و گفت چی داری میگی صبر کنم؟ صبر که اگر به حیوانی هم غذا نرسد صبر می‌کند، من ناراحتم که چرا به مقام رضا نرسیدم. رسیده بود به مقام رضا شکسته نفسی می‌کرد. می‌گفت من چرا به مقام رضا نرسیدم. لذا امیر مومنان معیار حمد را حمد در بلا می‌داند یعنی آقا و خانم محترم امیرالمومنان اینطور می‌گوید حالا ما نیستیم هیچی. حضرت از ما این انتظار را دارد. خودش اینجوری است. معیار در بلا حمد خدا بگویید، در نعمت که همه حمد خدا را می‌گویند. بزارید من یک نکته دیگری عرض کنم خیلی مهم است. اصولاً می‌دانید در دعاها و زیارت‌نامه‌ها و مناجات‌نامه‌ها روی این موضوع حمد بر بلا خیلی تاکید شده است.
حالا یک آدرس بدهم که همه بلد باشند. همه زیارت عاشورا را بلدند. اوج زیارت عاشورا سجده آخر است. در سجده پایانی نمی‌دانم متوجه هستیم ما یا فقط می‌خوانیم برای ثوابش.
سجده آخر چی می‌گوییم؟  (اللهم لک الحمد و حمد الشاکرین) خدایا حمد می‌گویم آن هم حمد شاکرین، برای چی؟ (لک علی مصابهم) خدایا این مصیبتی که به اهل بیت رسیده ما هم در این مصیبت مصیبت‌زده هستیم. ما به مقام حمد رسیدیم، ما از مقام صبر گذشتیم، از مقام رضا گذشتیم به مقام حمد رسیدیم (لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم الحمدلله علی عظیم رزیتی) خیلی مصیبت سنگین است مصیبت سیدالشهدا. خدایا من از مقام صبر و رضا گذشتم.
از ما اینجور انتظار دارند حالا ما معمولا می‌خوانیم عاشورا را و سجده‌اش را هم می‌خوانیم و خیلی به مفهومش توجه نمیکنیم.
یک نکته دیگری که می‌خواهم اشاره کنم ببینید اصولاً چون الان اینهایی که ما داریم می‌گوییم می‌گویید آقا اهل بیت در ماموریت‌های الهی داشتند صبر می‌کردند، بالاخره این‌ها مامور الهی بودند و باید در این مسیر صبر می‌کردند.
این حدیث را هزار بار شنیدهایم که رسول خدا فرمود: هیچ پیامبری به اندازه من اذیت نشد.
خب پیامبر بود و ماموریت داشته و باید صبر می‌کرده. امیرالمومنان صبر کرده، امام حسین صبر کرده و حضرت زینب. این‌ها ماموریت‌های الهی داشتند. ما که ماموریت الهی نداریم.
من سوال می‌کنم نکته بسیار مهم: تو ماموریتها را کنار بگذار، در زندگی شخصی‌شان اهل بیت ابتلا نداشتند؟ من می‌گویم فقط به سرعت در دو دقیقه شما جمع بزنید شماره بزنید.
1- در حالات رسول خدا است که هر سال یک سردرد شدیدی می‌گرفتند. در کافی مرحوم کلینی داستانش مفصل آمده من دارم به عجله می‌گویم. خدا نمی‌شد یه کاری بکند که پیامبرش سردرد نگیرد؟
2- مثال دوم امیرالمومنان هزار بار شنیده‌ایم که چشم درد شدیدی داشتند. نمی‌شد خدا یک کاری می‌کرد امیرالمومنان چشم درد نمی‌گرفت.
3- امام حسن و امام حسین. ۱۸ آیه هل اتی برای چی نازل شد؟ امام حسن و امام حسین بیمار شدند به حدی که حضرت زهرا و امیر مومنان نگران شدند و نذر کردند (یوفون بالنذر) (یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا) خدایا نمی‌شد یه کاری می‌کردی که حضرت زهرا انقدر نگران نشود که نذر روزه بکند و بعد سه روز روزه بگیرد بعد با آب افطار کند.
اینکه دیگر کاری به ماموریت الهی ندارد.
واقعا باور و اعتقادم اینست گاهی بعضی از این داستان‌ها در آن باورهای دینی اثر می‌گذارند ما یک کمی ایمانمان بیشتر باشد. آقا سیدالشهدا اصلاً نه در ماموریت نه داستان کربلا آنجا بماند در زندگی شخصی‌شان، سیدالشهدا محرم شدند در میقات شجره عازم حج بیت الله الحرام.
در میانه راه حضرت بیمار شدند. بیماری شدت گرفت و شدیدتر شد. دیگر نمی‌توانستند قدم از قدم بردارند و باید برمی‌گشتند. آقا محرم شدند، می‌دانید کسی که محرم شد دیگر به این آسانی از احرام در نمی‌آید و اگر کسی در احرام از دنیا برود همچنان احکام محرم برایش بار است.
لذا من زیاد دیده‌ام گاهی یک حاجی در بعد از میقات، بعد از احرام حادثه‌ای برایش پیش می‌آید و سکته می‌کند و از دنیا می‌رود. جنازه‌اش را برمی‌گردانند ایران. خانواده می‌پرسند چیکار کنیم؟ می‌گوییم مواظب باشید این الان محرم است یعنی چی محرم است؟ یعنی آن چیزی که بر محرم حرام است الان بر این حرام است یعنی بوی خوش هنوز برایش حرام است، گلاب به آن نپاشید. بمیرد هم محرم است. چه جوری از احرام در بیاید؟ امام حسین بیمار شده بود در لباس احرام. چیکار کند؟ خب در احکام حج گفتند این باید یک قربانی انجام بدهد تا از احرام بیرون بیاید، همینجوری نمی‌تواند لباسش را در بیاورد. امیر مومنان یک قربانی انجام دادند. امام حسین از احرام بیرون آمدند و لباس‌های معمولی پوشیدند و برگشتند مدینه.
سوال: عزیزتر از سیدالشهدا شما کسی را دارید آن هم در حال احرام؟ خدا یک کاری کند که این مجبور بشود از حال احرام بیرون بیاید.
دنیا همین است. در آن بیماری است، داغ دیدن است، مصیبت است فقط جنس بلاها فرق دارد. عرض کردم اشتباه نشود، ما کوتاهی نکنیم. ظلم‌پذیری را اسلام دوست ندارد. کسی به ما ظلم کند، حق ما را ببرد ما می‌گوییم حالا ما صبر می‌کنیم، این را خدا راضی نیست.
یک داستانی یک وقت گفتیم دو نفر آمدند محضر رسول خدا یک قضاوتی می‌خواستند پیامبر بکند. یک کسی اسناد و مدارک و شاهد داشت آن یکی سند و مدرک نداشت. خب حضرت به نفع آن یکی قضاوت کرد. رسول خدا از علم غیب که استفاده نمی‌کردند در قضاوت‌ها. این سند و شاهد و مدرک داشت حضرت به نفع این قضاوت کرد. آن کسی که محکوم شد یک جمله‌ای گفت. به قدری رسول خدا ناراحت شدند. گفت یا رسول الله شما هم که ما را محکوم کردی باشد خدا جبران می‌کند. در روایت است آقا سه مرتبه با ناراحتی دستشان را بالا بردند و گفتند (اطلب حقک) حقت را بخواه. ظلم‌پذیری معنا ندارد، کسی به ما ظلم بکند اما اگر ما مسیر را درست رفتیم حالا یک ابتلایی در زندگی ما پیش آمد. رسول خدا دارد، امیرالمومنان دارد، امام حسن دارد، امام حسین دارد، حضرت زهرا دارد. در زندگی شخصی‌شان نه ماموریت‌های الهی.
من امروز صبح یادداشت می‌کردم. حدیث در کافی مرحوم کلینی است راجع به امام سجاد.
امام سجاد سه مرتبه بیماری‌شان آنقدر شدت گرفت که دیگر حضرت وصیتنامه شان را آماده کردند دوباره خوب شدند. این هم که به ماموریت الهی ربطی ندارد.
به نظر من اگر با این نگاه به بی بی زینب کبری و زندگیشان نگاه کنیم انشاالله یک بخشی از این سختی‌ها برای ما آسان خواهد شد.
شریعتی: ای کاش فراغتی فراهم می‌شد از غصه و دردهای تو کم می‌شد/ این بار مصیبتی که بر شانه توست یعقوب اگر داشت قدش خم می‌شد.
در سالروز وفات ام المصائب زینب الکبری در کنار شما هستیم. ثواب تلاوت آیات را هدیه کنیم به روح بلند حضرت و به شهدای مدافع حرم که امروز ازشان یاد کنیم، شهدایی که گفتند ما مدافع حرم زینب کبری نیستیم، ما به زینب کبری پناهنده شدیم. انشاالله روح همشان شاد باشد. امروز بعد از ظهر هم اعمال ام داوود است. عزیزان اگر فرصتی و فراغتی فراهم شد حتما برای ما و همه‌ی دوستان و اهالی خوب سمت خدا دعا خواهند کرد. التماس دعای ویژه هم از معتکفین عزیز خواهیم داشت.
صفحه 562 را با هم تلاوت میکنیم. آیات ابتدایی سوره مبارکه ملک را و حسن خطاب برنامهی امروز هم انشاالله آخر برنامه گزارشی از اعتکاف نوجوانهای عزیز را تقدیم نگاه پر مهر شما خواهیم کرد. بعد از تلاوت آیات همچنان همراه شما هستیم و در کنار شما.

صفحه 562 قرآن کریم
شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. انشاالله که در پناه قرآن کریم باشید و در پناه زینب کبری. دیروز من فرصت داشتم رفتم به جمعی از معتکفین نوجوان سر زدم. چقدر شور و حرارت و اشتیاق و الحمدلله امسال هم خیلی جلسات اعتکاف جلسات پرشوری بوده است خاص جوان‌ها و نوجوان‌ها و یک نکته‌ای هم راجع به اعمال ام داوود ممکن است بعضی‌ها بپرسند. حتماً باید معتکف باشیم که انجام بدهیم یا خیر؟
حجت الاسلام حسینی قمی: نه ربطی ندارد. اعمال ام داوود به حمدالله این سال‌ها مثل اعمال عصر عرفه جا افتاده است و به نظرم مردم از حالا آماده هستند.
شریعتی: شبکه ۳ هم زنده مراسم را پخش می‌کند.
حجت الاسلام حسینی قمی: حتماً عزیزان ببینند. ربطی ندارد که حتماً معتکف باشند و یک حال و هوای معنوی بسیار خوبی دارد. راجع به اعتکاف هم که جنابعالی اشاره فرمودید، من هم به حمدالله این روزها موفق شدم در جمع دانشجویان و دانش آموزان در اعتکافها شرکت کردم. یک پیشنهادی به نظرم رسید. روی این جدی هم هستم. سالهای آینده برگزارکنندگان مراسم اعتکاف کلاً اعتکاف را ببرند یا دانشجویی یا دانش آموزی. بالاخره ببینید من خاک پای همه بزرگسالان هستم ولی آنها هم دلشان می‌خواهد این طیف بالاخره آنها کارهایشان را کرده‌اند.
شریعتی: این‌ها قرار است بارشان را ببندند.
حجت الاسلام حسینی قمی: من خدا می‌داند دیروز همین وقت داشتم برای جمع موتکفین دانش آموزها سخنرانی می‌کردم. من سخنرانی به این زیبایی ندیده بودم. انقدر خودم کیف می‌کردم، انقدر این‌ها قشنگ گوش می‌کردند، حال داشتند، قرآن می‌خواندند، دعا می‌خواندند، نماز میخواندند، سوال می‌کردند همچنین دانشجویی.
حالا من پیشنهادم این است حداقل اگر جایی در تزاحم است حتماً ما باید در سال‌های آینده، در مراکزی که اعتکاف داریم اولویت برای دانش آموز و دانشجو باشد. اگر اضافه جا آمد بعد به سنین بالاتر بدهیم. خیلی تاثیرگذار است مجالس من اشاره کنم انشاالله قدر بدانیم. از همه هم التماس دعا داریم البته اینکه می‌گوییم التماس دعا نه اینکه ما، همه به هم التماس دعا داریم، همه مخاطبین به همدیگر التماس دعا دارند. هر کسی امروز دلش شکست در اعمال ام داوود، این دعای بسیار زیبا و آیاتی که خوانده می‌شود و توسلی که است انشاالله همه برای هم دعا کنیم.
شریعتی: انشاالله. این اعمال را هم دوستان در کانال قرار می‌دهند در مفاتیح هم است حالا دوستانی که به کانال‌های ما دسترسی دارند انشاالله می‌توانند مراجعه کنند و همهی دوستان خودشان را دعا کنند خاص عوامل خوب سمت خدا که پشت صحنه هستند. شاید دیده نشوند. با صداقت دارند کار می‌کنند.
انشاالله که همه‌مان مشمول دعای خیر شما بشویم. حاج آقای حسینی دعا بفرمایید و خدافظی.
حجت الاسلام حسینی قمی: خدا را قسم می‌دهیم به حق عقیله بنی هاشم زینب کبری مرضایی که التماس دعا گفتند، همه مرضها لباس عافیت بپوشان. گرفتاری‌ها را برطرف بفرما. در فرج امام زمانمان تعجیل بفرما. قلب نورانی‌شان را از ما راضی بگردان. به ما توفیق نصرت و یاریش، جلب رضایتش، شهادت در رکابشان عنایت بفرما. خدایا مسلمان‌های عالم، مستضعفین عالم بر دشمنانشان پیروز بگردان. خدایا شر آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها را به خودشان برگردان. ملت غزه و فلسطین برایشان فرج عاجلی مقرر بفرما. خانواده‌های معظم شهدا، شهدای مدافع حرم، شهدای اخیر به حق حضرت زهرا بهشان صبر و ارج کرامت بفرما.
شریعتی: الهی آمین. خیلی ازتون ممنونم و متشکر. برشی از همراهی ما را با نوجوان‌های معتکف تقدیم نگاه پرمهرتان می‌کنیم.
(و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین و صل الله و علی محمد و آله الطاهرین)
تا فردا و تا سلامی دوباره خیلی ازتون ممنونم.