سلام میکنم به امام جواد این مولود بابرکت و تبریک میگویم به همه شما سالروز میلاد حضرت را. به حضرت رضا تبریک میکنیم سالروز جگرگوشهشان را. انشاءالله که زیارت مشهد و کاظمین نصیب همه شما شود. سلام به روی ماه شما، به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. عید شما مبارک باشد انشاءالله. حاج آقای حجت الاسلام پناهیان سلام علیکم و رحمة الله. ایام مبارک باشد. خوشحال هستیم که خدمت شما هستیم.
حجت الاسلام پناهیان: سلام بر شما همکاران عزیز، سلام بر بینندگان خوب. سلامی ویژه به محضر حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداه). تبریک این ایام به همه مؤمنین و به محضر مولایمان امام زمان (ارواحنا له الفداه). امام جواد (ع) یکی از شیرینترین جشن میلادها را در تاریخ اهل بیت بهجا گذاشتند. یعنی سروری که در قلب امام رضا ایجاد شد، سروری که در قلب خوبان ایجاد شد، سرور خاصی بود. خیلی دیر به دنیا آمدند نسبت به روال طبیعی. هر امامی فرزندانی داشت، گاهی از اوقات فرزندانشان در کنار خودشان تا 30 سال زندگی میکردند ولی امام رضا (ع) به دلیل آن جریان امتحانی که بنا بود از شیعیان گرفته شود و آن وسوسههایی که بعضیها گفتند ما 7 تا امام بیشتر نداریم و یکی از دلایل آن را هم میگفتند امام رضا (ع) پسر ندارند، به همین دلیل دیگر امام نیستند. به دنیا آمدن امام جواد (ع) یک وضعیت خاصی پیدا کرد. انشاءالله ما از این نشاط خاصی که در اهل بیت ایجاد شده است به واسطه میلاد امام جواد (ع) بتوانیم خوب استفاده کنیم اولاً شاد شویم، ثانیاً حاجات خود را از اولیای خدا بخواهیم که شفیع شوند و خداوند متعال لطف کنند.
شریعتی: انشاءالله. امروز باید روز پسر باشد. پسرها میگویند ما روز نداریم، به نظرم روز میلاد امام جواد بهترین مناسبت است برای روز پسر و امیدوارم که همه عزیزان ما زیر سایه الطاف امام جواد (ع) باشند. بحث ما راجع به شهید و شهادت در این هفتهها خیلی مباحث خوبی شد الحمدلله رب العالمین. از شما خیلی ممنون و متشکر هستم که با یک نگاهی نو به مقوله شهادت پرداختیم که فیض عظیم است. هفته گذشته پرسیدم که چطور میشود شوق شهادت در ما ایجاد شود و نکتههایی را شنیدیم. امروز بگذارید با این سؤال شروع کنم. چرا شهداء انقدر محبوب هستند، چرا شهداء انقدر عزیز هستند، چرا یک رابطه قلبی عاشقانه، یک رابطه عاطفی ما میتوانیم با شهداء برقرار کنیم و به نظرم این طبیعی نیست.
حجت الاسلام پناهیان: بسم الله الرحمن الرحیم. خیلی سؤال خوبی است و ذیل آن شاید بشود حرفهای زیادی را مطرح کرد اما اجازه بدهید من یک روایت خاص از امام جواد (ع) را میخواهم به بینندگان عزیز هدیه بدهم به مناسبت میلاد حضرت. چون بحث ما متناسب با میلاد نیست دقیقاً یعنی تاریخ نمیگوییم. تاریخ امام جواد (ع)، لااقل یک عبارت ویژه از حضرت بشنویم. یک روایتی از امام جواد (ع) من دیدم که در بین همه روایتها از ائمه معصومین نقل شده باشد واقعاً کلام خاصی است. میفرماید که «نِعمَةٌ لا تُشكَرُ كَسَيِّئَةٍ لا تُغفَرُ» نعمتی که تشکر نکنید، به خاطر نعمت شکرگزاری نکنید، مانند گناهی است که بخشیده نمیشود. موضوع خیلی سنگین است و تناسب کلامی و زیبای آن به جای خودش محفوظ، اینکه ما شکر را خیلی باید جدی بگیریم و نباید از کنار تشکر عبور کنیم. وقتی که خدا یک نعمتی را داده است، ما از او تشکر نکردیم، عین یک گناهی است که خدا نبخشیده است. خیلی سنگین است و ضرورت شکر را میرساند. حالا بپردازیم به فرمایش شما. واقعاً شهداء محبوب هستند. اولاً من تبریک میگویم به همه کسانی که به شهداء علاقه دارند. این علامت سلامت نفس آنها است. این علامت پاکی باطن، حتی میتواند علامت حلالخوری باشد. علامتهای خیلی زیادی باشد که در نسل و دودمان تا اعقاب این فرد نوری وجود داشته است چون بعضیها از اینکه شهداء محبوب هستند حرصشان در میآید. لجشان میگیرد که شهداء محبوب هستند. از آدمهایی هم که شهداء را دوست دارند بدشان میآید. من در مورد آنها صحبت نمیکنم. روز جشن و عید است، ما نیمه پر لیوان را ببینیم. واقعاً باید تبریک گفت به کسانی که شهداء را دوست دارند. اما چرا شهداء محبوب میشوند؟ در پرانتز یک نکتهای را هم عرض کنم. آن سخن سردار سلیمانی که باید شهید زندگی کرد تا شهید بشوی. شهیدانه انسان زندگی بکند. آن را هم یادمان باشد، فراموش نکنیم. بعضیها با شوق شهادتی که در جلسات قبل صحبت کردیم در آنها ایجاد میشود، واقعاً میتوانند شهیدانه زندگی کنند. حالا بحث شهید شدن نیست. ما الآن یالا برویم دنبال یک عاملی شهید شویم و اینها. بحث شهیدانه زندگی کردن است. اگر کسی مثل یک شهید زندگی کند، شهید زندگی کند، شهیدانه به سر ببرد روزگار خودش را، مثل شهداء محبوب میشود. خیلیها میروند کوچه پسکوچهها دنبال این میگردند که عواملی برای محبوبیت خودشان پیدا کنند. لااقل در خانواده و اطرافیان. و بعضیها دنبال محبوبیت میان مردم میگردند. این عاملی دارد. در روایات هم ذکر شده است. اولین عامل محبوب شدن این است که انسان از خودخواهی دست بردارد. 24 ساعته ذهن او دنبال تأمین منافع کمارزش نباشد. 24 ساعته ذهن او دنبال دفع ضرر از خودش نباشد. 24 ساعته خودش را نبیند. دیگران را هم ببیند.
شریعتی: یعنی از خودش در واقع عبور کرده باشد.
حجت الاسلام پناهیان: بله، بتواند دیگران را هم ببیند. اصلاً این یک بلوغ است که آدم بتواند دیگران را ببیند. بعضیها میروند ازدواج میکنند اما هنوز به بلوغ اجتماعی نرسیدهاند. یعنی نمیتوانند کس دیگر را ببینند. از همدیگر ناراحت میشوند. برای چی ناراحت شدی؟ میگوید آخه من را نگاه نکرد. من رو، من رو. هی خودش رو دارد میبیند. تو اگر او را ببینی اصلاً از دست او ناراحت نمیشوی. اینکه انسان هنر این را داشته باشد که اصلاً دیگران را ببیند. به دیگران رحم و عطوفت میآورد. ببیند کافی است. یعنی واقعاً خود دیدن انسان را متحول میکند.
شریعتی: نکته دقیق و ظریفی است.
حجت الاسلام پناهیان: کسی از خود گذشت و توانست دیگران را ببیند محبوب میشود. در چشمان او، در نگاه او تغییراتی ایجاد میشود. در صدای او تغییر ایجاد میشود. در قضاوتهای او تغییر ایجاد میشود. در تفکر او تغییر ایجاد میشود. اینکه عرفا اینهمه از عنانیت متنفر هستند، از منیت میگویند دور باشید منظور همین است. و یک روایتی هست جابر بن عبدالله انصاری، جوانی بود، آمد پشت در خانه رسول خدا، رسول خدا را صدا زد. حضرت فرمودند پشت در کیست؟ جابر گفت که من هستم. رسول خدا فرمود امان از این من. یعنی به تعبیر دیگری. او گفت انا مثلاً من هستم. حضرت چند بار تکرار کردند انا، انا، انا. یعنی به آن عنانیت اشاره کردند. از رسول خدا اینطور نقل میکنند. واقعاً شهداء وقتی برای شهادت آمادگی پیدا میکنند یعنی از خودخواهی گذشتهاند.
شریعتی: گفت شهداء قبل از اینکه روی مین بروند روی من رفته بودند.
حجت الاسلام پناهیان: بله، دقیقاً. اینها تعابیر زیبایی است و ادبیاتی است که به جا تولید شده است. حالا هر کسی بخواهد مثل شهداء محبوب شود، باید از این خود بگذرد. البته یک معنای دقیق فلسفی دارد خودخواهی که آن بد نیست. وقتی شما خدا را دوست دارید و حاضر هستید از خودتان بگذرید در واقع عمیقترین منافع خودتان را باز میخواهید. آن خودخواهی به معنای فلسفی کلمه هیچوقت از بین نمیرود، چیز بدی هم نیست ولی وقتی خودخواهی را در اختیار و در سطح منافع کم قرار میدهیم، منافع زودرس، منافع سطحی، منافع گذرا، حتی چیزهایی که ممکن است یک کمی برای تو لذتبخش باشد ولی در درازمدت برای تو ضرر دارد. وقتی خودخواهی انسان تعلق میگیرد به منافع حداقلی، روح انسان سیاه میشود. قلب انسان سنگ میشود. هیچکس هم آدم را دوست ندارد. کاری ندارم، دوباره عرض میکن به اینکه شما پاکترین انسان هم باشید بعضیها نسبت به شما عناد میورزند. بعضیها نسبت به شما حسادت دارند. میخواهند شما را تکه تکه کنند. آنها را کاری ندارم. حسود و عنودها را کنار بگذارم. یک مثال بزنم. عیبی ندارد ما به استقبال میلاد امیرالمؤمنین (ع) برویم.
شریعتی: اصلاً این هفته و این ایام، اصلاً ماه رجب ماه امیرالمؤمنین است.
حجت الاسلام پناهیان: چون ما روز میلاد با هم نیستیم، حداقل در محضر بینندگان عزیز نیستیم من یک نکتهای را عرض کنم. شهر مکه یک شهر مذهبی بود. یعنی شهری بود که همه خانه کعبه را احترام میگذاشتند، تازه هم آن معجزه اتفاق افتاده بود که خدا سپاه ابرهه را نابود کرد یعنی این خانه صاحبی دارد. این صاحبخانه هست و الی آخر. مردم هم نانشان بود، آبشان بود، آبروی آنها بود خانه مکه و خانه کعبه و مکه مکرمه. اینها دیدند که فاطمه بنت اسد دیوار شکافت و وارد خانه شد. در دیگر باز نشد. بعد از سه روز با کودک خود بیرون آمد. عجب. این چه تمایزی است؟ اینکه چه برتریای است؟ این چه فضیلی است برای این خانواده، برای این پسر، برای آن مادر. خب این کودک در حدود مثلاً سیزده سالگی، وقتی پیامبر اکرم مبعوث شدند، به پیامبر ایمان آورد. باید تمام مردم مکه میپذیرفتند. آن علیای که خانه کعبه به دنیا آمد، گفت من دیدم جبرئیل امین بر پیامبر وحی نازل میکند. باید اصلاً تمام میشد. بهترین دلیل بود. حجت تمام شد برای مردم که کسی مانند علی (ع) هست.
شریعتی: علی دارد شهادت میدهد.
حجت الاسلام پناهیان: احسنت. همان علی که مولود کعبه است. اما هیچکس صدای آن را در نیاورد. برای حسادت. چرا بچه فاطمه بنت اسد برود در خانه کعبه به دنیا بیاید؟ پس بچههای ما چی؟ کم آوردند. انگار میخواستند این واقعه را در دل تاریک تاریخ دفن کنند. صدای آن را در نیاورند. یعنی چیزی که ممکن است عامل محبوبیت و درجه یک شدن شما بشود، پیش افراد حسود و عنود موجب نفرت از شما میشود. مظلومیت امیرالمؤمنین علی (ع) از میلاد او آغاز شد. این برتری به رخ دیگران کشیده شد. لذا ما اینجا داریم صحبت میکنیم، عوامل محبوبیت پس آدمهای خوب را داریم صحبت میکنیم نه اینکه ما طمع کنیم آدمهای بد هم ما را دوست داشته باشند. مافقان رذل هم ما را دوست داسته باشند.
شریعتی: اصلاً اینطوری نمیشود. شدنی نیست.
حجت الاسلام پناهیان: احسنت. پس عامل اول آن چه میشود؟ عامل اول این میشود که آدم از خودگذشتگی داشته باشد. مادر چرا مظهور محبوبیت است؟ چون واقعاً در تربیت فرزند ازخودگذشتگی میکند. در رشد دادن به فرزند. گله هم نمیکند. به او نگاه میکند. وقتی بچه گریه میکند، نمیگوید تو اعصاب من را خورد کردی. به خودش نگاه نمیکند. به او نگاه میکند که این الان چرا دارد گریه میکند.
شریعتی: گریه نکن اذیت میشوی.
حجت الاسلام پناهیان: و دنبال علتش میگردد که آن علت را برطرف کند. بعد نوع گریههای بچهها متفاوت است. میگوید این الآن گرسنه است، این الآن خوابش میآید، الآن دلش درد میکند. از بس به او نگاه میکند. شهداء از خودگذشتگی پیدا کردند اولاً، ثانیاً به مردم پیوستند. مادر اگر به فرزند خود نگاه میکند، شهداء به جامعه نگاه میکنند و جامعه را دوست دارند. به حدی که بدیهای جامعه را در نظر نمیگیرند و برای جامعه میمیرند. جامعهگرایی وحشتناک سنگینی در شهداء وجود دارد. به جامعه عشق میورزند. چیزی که خیلی از آدمها در طول عمرشان تجربه نمیکنند.
شریعتی: من میروم که حال شما خوب باشد. شما امنیت داشته باشید.
حجت الاسلام پناهیان: برای شما. نه فقط برای خانواده. کل جامعه. کل جامعه که در آن دزد هست و هزار تا فسق و فجور هست. در کل جامعهای که در جامعه به خود تو شهید دارند بد و بیراه میگویند. میگوید نه، کلیت جامعه را نگاه کن. و من اینجا صریحاً عرض کنم. تا شهداء به مقام عشق به جامعه نرسیدند، به شهادت نرسیدند. به جامعه، حتی نه به مردم. شما ممکن است بگویید من هر چه آدم هست در اطرافم میبینم با او با محبت برخورد میکنم. خب باشد. آفرین. به کلیت جامعه چی؟ اینجا جنبه سیاسی پیدا میکند. بحثی که برای کل جامعه میشود بحث سیاسی میشود. آن وقت چرا بعضیها اینها را میکشند؟ چون اینها میخواهند بیایند خودشان را فدای جامعه کنند، فدای امنیت جامعه، فدای قدرت جامعه، فدای راحتی جامعه. آن وقت قدرتمندها میخواهند این جامعه را به بردگی بکشند، اینها را میکشند. آن وقت اینها در بهترین نقطه پیش خداوند متعال قرار میگیرند. دو عامل که دو روی یک سکه هستند، حالا عامل سوم را هم عرض خواهم کرد. ولی این را ما فعلاً این دو عامل را اصلی بخواهیم تلقی کنیم، دو تا عامل موجب محبوبیت شهداء میشود. یکی از خودش گذشته است، یکی به خلق پیوسته است. آن وقت شما یک بررسیای بکنید وصیتنامههای شهداء را. حالا از بینندگان عزیز تقاضا میکنم اگر کسی حوصله داشته باشد، یک جمعآوری از وصیتنامههای شهداء انجام بدهد. در دست هم هست. راحت هست. معمولاً شهداء موقع وصیتنامه نوشتن یا آخرین نامههای آنها، خیلی از اطرافیانشان عذرخواهی میکنند. خیلی میگویند ما شرمنده هستیم، خیلی میگویند ما را حل کنید. بابا تو جان خود را داری برای ما میدهی. انقدر عذرخواهی ندارد. ما به تو بدهکار هستیم.
شریعتی: یعنی حتی همین هم به چشم او نمیآید.
حجت الاسلام پناهیان: اصلاً نه تنها به چشم او نمیآید، بدهیهای خودش، خودش را بدهکار میداند. خیلی عجیب است. خودش را بدهکار مردم میداند. مردمی که اصلاً ممکن است سر قبر او هم نروند بروند فاتحه بخوانند. سال تا سال هم یاد او نکنند. این گرایش به خلق چیز عجیبی است. ما اینها را ذکر نمیکنیم. اینها خصلتهای پیامبر است. «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيم» حریص شما است. نمیتواند سختی شما را تحمل کند. آن نامه سردار سلیمانی که ما یک روز اینجا وعده دادیم و نتوانستیم به آن بپردازیم که به دختر خود نامه نوشته است. که میگوید من نمیتوانم. من همه آن دخترهایی که در سوریه در معرض تیرباران و اذیت و آزار قرار دارند، آنها همه بچههای من هستند. من دیگر خواب در چشمم نمیرود. نمیخواهم بخوابم. میخواهم نمک در چشم خود بریزم که دیگر چشم من بسته نشود. به خاطر دوست داشتن مردم. و راست میگفت. تصادف میکرد با رانندهاش، به رانندهاش میگفت که برو به او هزینهای بده. گفت آقا او زده است، او مقصر است. او باید بیمهاش را بدهد. گفت نه، ما باید بدهیم. او زده باشد. مامان اینطوری میشود.
شریعتی: برای دفاع از مردم سوریه تو میروی، میجنگی، بعد آن وقت میروی در یک خانهای قند و چای را آنجا یادداشت میگذاری میگویی که اگر من الآن، این شماره من است، ما اینجا از قند و چای شما استفاده کردیم.
حجت الاسلام پناهیان: یکی از داعشیها که خودش دارد در جبهه میجنگد، خانوادهاش یک جایی اسیر بوده و مثلاً در محدودیت بوده و حالا بحث زایمان او و اینها مطرح بود. برایش رفت چه کارهایی کرد، بعد خود آن داعشی آمد. این واقعاً اینها را بازی نمیکند. واقعاً میرود این کار را انجام میدهد. من شنیدهام بعضیها برای رأی دادن میگویند چی گرفتم که حالا رأی بدهم؟ میداند این رأی او باعث ثبات جامعه میشود. شهداء خون دادند این سؤال را نکردند. جان عزیز خودشان را دادند، این سؤال را نکردند. برای جامعه فدا شدند. بعضیها دارند کار میکنند فرهنگ خودخواهی را در کشور ما بالا ببرند. اسلام چیزی نیست جزء اینکه از خودخواهی بگذری و جامعه را دوست داشته باشی، به مردم بپیوندی. نابود باشد نماز و روزه و حج و تمام عبادات کسانی که جامعه خود را دوست ندارند. آن نماز به کمر آنها بزند. آن اعتقادات یک ذره ارزش ندارد. علامت اعتقاد به خدا و علامت سلامت نفس، سلامت قلب، این نیست که تو به سجاده و نماز علاقه داشته باشی. این است که تو به مردمت علاقه داشته باشی، حاضر هستی برای مردم فدا شوی. ما دین را بد معرفی کردیم. من تعجب میکنم مساجد ما چرا در مسجد ایستگاه صلواتی نمیگذارند؟ مردم از دم مسجد رد میشوند بیایند یک چای بخورند و بروند.
شریعتی: در چله تابستان بیایند یک لیوان شربت خنگ بخورند و بروند.
حجت الاسلام پناهیان: چرا این کار را نمیکنیم؟ مگر ما نماز نمیخوانیم؟ مگر ما دین نداریم؟ مگر ما خداپرست نیستیم.
شریعتی: به همین اندازه من دارم به تو خدمت میکنم، به همین اندازه من تو را دوست دارم.
حجت الاسلام پناهیان: خدا پرست عاشق مردم میشود. خدا پرست عاشق مردم میشود. امام رضا چرا فرمود کسی به ذکر خدا بپردازد و عاشق ملاقات خدا نشود خودش را مسخره کرده است؟ خب بک وجه عاشق ملاقات خدا این عشق به مردم است. حالا موضوع چطوری ربط به خدا پیدا میکند؟ هر که برود سمت خدا، خدا به او چه میفرماید؟ اولین جملهای که خدا به کسانی که به سمت او میروند میزند میگوید به سمت من آمدی که چی؟ «الخلق عیالی» اینها خانواده من هستند. برو به اینها خدمت کن تا پیش من عزیز شوی. یک گروه هستند روز قیامت قبل از اینکه حساب و کتابشان را برسند قل و زنجیرشان میکنند. میگوید آقا هنوز که حساب ما را نرسیدهای. بگذار ببینیم پرونده ما چیست. نه، اول شما غل و زنجیر. متهم وارد محشر میشود. کیها همان اول کار، قبل از محاسبه، متهم و اول محکوم وارد صحرای محشر میشوند؟ مسئولین، مدیران جامعه. اینها را اول غل و زنجیر میبندند، بعد حساب و کتاب میکنند. کارش درست بود باز میکنند. آن وقت این غل و زنجیر دو ساعت نیست. میگویند فقط روز صحرای محشر چندین سال طول میکشد. بعد خود صحرای محشر کلی عذاب در آن هست. چیز سادهای نیست. امام سجاد (ع) جداگانه برای پرهیز از عذاب جهنم به خدا پناه میبرد، جداگانه برای عذاب صحرای محشر. شهداء مردم را دوست دارند. این محبت دو طرفه است. آدم احساس میکند. آی آدمهایی که شهداء را دوست دارید، به شما تبریک میگویم. شما آدمهای سالمی هستید. انعکاس محبت شهید به خودت را در قلب خودت داری میبینی ولی هنر نکردی شهداء را دوست داری. همچین خیلی بخواهی برای خودت... او تو را دوست دارد و تو تحت تأثیر او قرار گرفتی.
شریعتی: آن محبت است که سرریز میشود به تو میرسد.
حجت الاسلام پناهیان: بله. و تو عکسالعمل آن را میبینی. واقعاً بعضیها میخواهند یک کار برای مردم انجام بدهند حساب و کتاب میکنند. تمام این کسانی که در دوایر دولتی دارند خدمت میکنند، اگر بخواهند در حد حقوقی که دریافت میکنند کار بکنند، من شهادت میدهم بر اساس دین و ایمان خودم، بر اساس برداشتی که از دین دارم، روز قیامت اینها محکوم هستند. تو بنا نبود به اندازه حقوق خود کار کنی. تو پست گرفتی، موقعیت گرفتی. حتی به عنوان یک کارمند فرصت پیدا کردی خدمت کنی. از این فرصت اصلاً استفاده نکردی. حالا آنهایی که کم کار میکنند، از آنکه اصلاً حرف نزنیم. فرصت استفاده کن برای اینکه به مردم خدمت کنی نه از مردم برداری. بیتالمال خیلی چیز خطرناکی است. خیلی چیز وحشتناکی است.
شریعتی: اگر من بنا بود خودم را کاندیدای یک پست و سمتی بکنم، با این حرف شما من انصراف میدادم مگر اینکه
حجت الاسلام پناهیان: این نامزدهای انتخاباتی خیلی آدمهای شجاعی هستند. خیلی شجاع هستند. من مطمئن هستم اینها هر روز شروع میکنند عبادت و گریه و خدایا من مجبور شدم، خدایا چکار کنم، من را وادار کردند. حتماً این کار را میکنند. امام جواد (ع) به شهادت رسیدند. امام هادی (ع) یکباره فرمودند: «انا لله و انا الیه راجعون» مکان متفاوت بود. البته من الآن کمی حافظهام یاری نمیکند شاید این درباره امام جواد (ع) نسبت به امام رضا (ع) هست ولی تا آنجایی که یادم هست، امام هادی (ع) فرمودند که «انا لله و انا الیه راجعون» یک نفر پیش حضرت نشسته بود گفت آقا چی شد؟ فرمود پدرم دار فانی را وداع گفت. گفت از کجا فهمیدی؟ علم غیب استفاده کردی؟ فرمود: نه. چون امام اگر اراده کند، از علم غیبش در آن حدی که خدا قرار داده است میتواند استفاده کند. چی گفته باشند خوب است؟ من واقعاً دوست دارم آداب این برنامه تلویزیونی را رعایت نکنم 5 دقیقه سکوت کنم بابت این حرف امام. امام، امامی که قبل از اینکه به امامت برسد به مقام عصمت رسیده است. فرمودند از کجا فهمیدی؟ فرمود که فهمیدم امام شدم. چطوری میفهمید وقتی امام میشوید؟ گفت تواضع در من ایجاد شد که قبل از آن سابقه نداشت. اینطوری میفهمد امام شد. تواضعی در من، افتادگیای در من ایجاد شد که قبل از آن سراغ نداشتم.
شریعتی: ایستاده باید دست زد.
حجت الاسلام پناهیان: حالا ببینید مسئولین چقدر باید تواضع داشته باشند. من به خانوادههای محترم مسئولین تقاضا میکنم این قسمت صحبت ما را گوش نکنند چون اختلاف خانوادگی پدید میآید و این خوب نیست. بالاخره راندمان کاری مسئولین را پایین میآورد. مسئولین بعد از اینکه به مسئولیت رسیدند اگر گریههایشان بیشتر نشد، اگر تضرع آنها درِ خانه خدا بیشتر نشد، دارند خراب میشوند. من اعلام خطر میکنم. ما اینها را در شهداء دیدیم. مثلاً یک رزمنده ساده بود، یک شیطانیای داشت، یک سربههوایی داشت. فرمانده دسته که میشد، آقا عبادتش پررونق میشد. فرمانده گروهان که میشد دیگر نمیشد او را در گریهها جمع کرد. یکبار در کل گردان تخریب لشکر 27 پیچید که بچهها ما پیدا کردیم. دیدم همه به هم میگویند ما جایش را پیدا کردیم. جای چی را پیدا کردید؟ جای مناجات سحرهای آن شهیدی که الآن تازه شده فرمانده گردان و یک بچه شری در گردان بود. اصلاً نمیتوانست پیش دیگران به عبادت بپردازد و ضجههای او را یک چاله کنده بود رو به قبله، میرفت در قبر میخوابید، بچهها میرفتند گوش میایستادند مناجاتهای عجیب او را. در همان عملیات به شهادت رسید. والفجر 1. هر کسی مدیرتر شد متواضعتر میشود. والّا دارد خودخواهتر میشود. این خیلی خطرناک است. این را شما به خانوادههای مسئولین نگویید. این را شما به بچههای مسولین نگویید. بعد میگویند که بابا تو مسئول شدی، بعد دیگر گریههای تو بیشتر نشد. این وضعیت خطرناک است. چرا نباید مسئولین ما مثل شهدای من باشند؟ من از شما سؤال میکنم. چرا نباید نمایندههای مجلس مثل شهداء باشند؟ ممکن است یک کسی به من بگوید اُه، شما داری شلوغش میکنی. مسئول باید مدیر باشد، برنامهریز باشد، درک راهبردی داشته باشد، قدرت پیگیری داشته باشد.
شریعتی: اصلاً منافاتی ندارد.
حجت الاسلام پناهیان: نه تنها منافاتی ندارد بلکه لازمه برخورداری از تفکر راهبردی، قدرت برنامهریزی که از خود گذشته باشی، عاشق مردم باشی، والّا عقل تو کار نمیکند.
شریعتی: یعنی در یک کلام مسئولین ما باید شهید باشند. شهیدانه زندگی کنند.
حجت الاسلام پناهیان: من رسماً عرض کنم. ببخشید حالا خیلیها ممکن است از من ناراحت شوند. کشور ما بالاترین ظرفیت را برای رشد دارد. اگر از همه این ظرفیت استفاده نمیشود، بخشی از آن تقصیر مسئولین است و مسئولین ما یک نمازخوان باشند و یک دزد نباشند کافی نیست. تا اینکه بتوانند این ظرفیتها را استفاده بکنند. شهید سلیمانی تقریباً با دست خالی این جنگ را اداره کرد و مردم را به پیروزی رساند. آقا بعضی از امور هم هستند جزء با معنویت حل نمیشوند. ما چرا این را باور نمیکنیم؟ واقعاً خدا و دین او خیلی خندهدار هستند. اگر تأثیر در بهبود وضع مدیریت نداشته باشند. آن وقت ممکن است یک کسی اینجا بگوید این غربیها پیشرفت کردند، آنها از چه طریقی؟ آنها هم معنویت دارند، آنها هم شهیدانه زندگی کردند. واقعاً برای یک چنین سؤالی باید تأسف خورد. نه سؤالکننده ولی یک چنین سؤالی اگر در جامعه ما باشد، معلوم میشود سطح آموزش دینی به شدت پایین است. اولاً غربیها کجا پیشرفت کردند؟ همه پیشرفتهای آنها با آسیب همراه بوده است. ابرو را درست کردهاند، به جای آن چشم را کور کردهاند.
شریعتی: مثلا؟
حجت الاسلام پناهیان: مثلاً آمدهاند پیشرفت را در نظام سرمایهداری یک جوری تعریف کردند، یک عده خیلی پولدارتر و پولدارتر و پولدارتر شدند و یک عدهای برای هیچ وقت پیشرفتشان بدون قتل و خونریزی و جنایت و غارت کشورهای جهان سوم نبوده و الآن هم نیست. میگویند آقا بس است. ما دیگر الآن نیاز به جنایت نداریم. پول داریم، اسلحه داریم، همه چیز داریم. تکنولوژی داریم. خب چرا میکشی؟ چرا آدم را میکشی؟ برو زندگی خود را بکن. چرا جنگ راه میاندازی برای اینکه کارخانههای شما راه بیفتد؟ پس تو نمیتوانی اداره کنی. اولاً پیشرفت آنها همیشه توأم بوده با دروغ و فریب در زمینه اجتماعی و مثلاً مردمسالاری و دموکراسی. همیشه مردم رأی میدهند سه به هیچ کارتنها و تراستهای صهیونیستی حاکم هستند. خب چه رأیگیریای؟ مردم غرب هم این را فهمیدهاند. یعنی پیشرفتشان پر از آسیب است. دومین جواب این هست که آنها اگر پیشرفت کرده بودند، خب میتوانستند جلوی پیشرفت تمدن اسلامی را بگیرند. چرا عاجز هستند؟ چرا صهیونیستها که هیچ تکنولوژیای نیست که در اختیار اینها در جهان قرار نگیرد و تکنولوژیهایی دارند که در اخیار هیچ کشور دیگری نیست. در مقابل جوانهای غزه درمانده شدهاند. چرا کار این تمدن کارش دارد پیش میرود؟ این تمدن اسلامیای که دارد پیریزی میشود. چرا جریان مقاومت دارد نفس میکشد همیشه. اینها که میخواستند او را نابود کنند. چه پیشرفتی کردند؟ که از پس این تمدنی که پر از تحریم است، پر از درگیری و مظلومیت است. یک لحظه ما را و کشورهای مقاومت، جریانهای مقاومت را اینها رها نکردند. آرام نگذاشتند. پس چرا ما داریم قویتر میشویم در مقابل اینکه آنها دارند ضعیفتر میشوند. هژمونی آمریکا چی شد؟ چرا فروپاشید؟ چرا قدرت تازه دارد از غرب برچیده میشود، به شرق میرود؟ خب این حرفها را وقتی که پیروزی نهایی حق بر باطل تحقق پیدا کند، همه مردم عالم میفهمند. کنار بگذاریم. ولی برگردیم. خدا کشور ما را اجازه نمیدهد که با مسئولینی پیشرفتش فراهم شود که شهیدانه زندگی نکنند. خدا دینی را درست نکرده است که بشود به آن خندید و از کنار آن عبور کرد. خدا دینی را درست نکرده که حالا لازم هم نیست، شما حالا طور دیگری هم خواستی زندگی کنی، زندگی کن.
شریعتی: شما منکر تخصص که نیستی.
حجت الاسلام پناهیان: اصلاً تخصصآور است و تخصص را به اوج میرساند. کار دین همیشه درباره علم این است. کار دین این است که علم را فربه میکند، کار دین این است که توانمندی انسان در بهکارگیری علم را افزایش میدهد.
شریعتی: ما یک وقتهایی موفقیتهای بچههایمان را با غرور، با افتخار در مثلاً رویان دنبال میکردم یا در صنایع دفاعیمان شما میبینید ما چقدر پیشرفت کردیم ولی متأسفانه مثلاً در صنایع خودروسازیمان، احساس کردم آن نگاه آن بچهها بود و همین شهیدانه زیستن آنها که تهرانی مقدم و همرزمان او در عرصه جهاد علمی توانستند خوش بدرخشند.
حجت الاسلام پناهیان: بگذارید برای فرمایش شما مثال بزنم. شهیدانه زیستن یعنی به عشق مردم زندگی کردن. اینکه دیگر حرف من نیست. این را روانشناسی رفته بررسی کرده است. به یک مدرسه به بچههای او یاد دادهاند همدلانه زندگی کنند. ایثارگرایانه با هم زندگی مواساتی داشته باشند. حالا آنها که اسم اسلام و مسلمین را در آزمایش خود نیاوردهاند. گفتهاند ما با هم مهربان باشیم، با هم زندگی کنیم. یعنی اگر کسی چیزی داشت سر سفره بیاورد. کسی پولی داشت برای همه بخرد. مثلاً آذوقهای بخرد. با هم، همدلانه صحبت کنیم. یک مدرسه را. یک مدرسه هم نه، همین مدرسه عادی زندگی کنند و انفرادی هر کسی دارد زندگی میکند. آخر سال میزان رشد خلاقیت این دو مدرسه را اندازهگیری کردند. تفاوت چقدر است؟ مدرسهای که همدلانه زندگی نکردند، رشد خلاقیت آنها یازده درصد بوده است. مدرسهای که همدلانه زندگی کردند 78 درصد رشد خلاقیتشان بوده است. چقدر تفاوت فاحش است. الآن ما برویم بگوییم آقا زندگی همدلانه جمعی شهیدانه زیستن را به بچهها آموزش بدهید. میگویند نه چقدر، چرا ایدئولوژی را به مدرسه میآورید؟ این حرفها را ول کنید. بگذارید بچههای ما استعداد داشته باشند. خب بنده خدا برای همان استعداد داریم این حرفها را میگوییم. چرا بعد از ظهور آقا امام زمان (ع) رشد علم 25 واحد میشود در حالی که تا قبل از ظهور هر چه علم در طول تاریخ بشر پیشرفت کرده است، دو واحد بیشتر نیست.
شریعتی: اوج همدلی را آنجا میبینند.
حجت الاسلام پناهیان: آنجا شهیدانه زیستن دیگر فرهنگ عمومی میشود. طبیعتاً علم پیشرفت خواهد کرد. در مردم و در مسئولان شهیدانه زیستن موجب رشد و محبوبیت میشود. یک روایت از امام جواد (ع) نزدیک به بحث خود بخوانم. امام جواد (علیه آلاف التحیة و الثناء) میفرماید: «ثَلاثُ خِصال تَجْتَلِبُ بِهِنَّ الْمَحَبَّةُ» سه خصلت هست شما با این سه خصلت محبت دیگران را میتوانید به خودتان جلب کنید. الآن ببینیم بحث ما ذیل فرمایش حضرت قرار میگیرد یا نه. «الْإِنْصَافُ فِي الْمُعَاشَرَةِ» در معاشرت با عموم مردم شما انصاف به خرج بدهید. به کسی ظلم نکنید. این حداقل آن هست. گام اول. «وَ الْمُوَاسَاةُ فِي الشِّدَّةِ وَ الِانْطِوَاعُ» مواسات یعنی هر چه من دارم به برادر دینیام هم بدهم، برادر دینی خود را بر خودم ترجیح بدهم. زندگی ایثارگرایانه، این دیگر همان شهیدانه زیستن هست. «وَ الرُّجُوعُ إِلَى قَلْبٍ سَلِيم» آدم قلب سالم داشته باشد. همان عنانیتی که داخلش نباشد. انسان محبت را از دیگران جلب خواهد کرد. خدا کجاست؟ خدا این قدرت را به انسان میدهد. خدا به تعبیر غلط کلمه، قدرت ریسک را به آدم میدهد آدم بتواند از خودگذشتگی بکند، خودش را نببیند. خودت را به خدا بسپار و برو به خلق خدا برس. این تو را نزد دیگران محبوب میکند.
شریعتی: و این ترجمان و تفسیر عبادت بجز خدمت خلق نیست از این منظر است.
حجت الاسلام پناهیان: بله. منتها اگر عاشقانه شد، آن وقت شما محبوب میشوید. به عشق مردم.
شریعتی: خیلی خوب. خیلی ممنون و متشکرم.
صفحه 557 قرآن کریم، آیات پایانی سوره مبارکه تغابن.