حجت الاسلام پناهیان: سلام و درود خدمت همه بینندگان عزیز مخصوصاً در آستانه میلاد ام الائمه بلکه مادر پیامبر فاطمه زهرا (س). انشاءالله ما ایام فرح اهل بیت دلمان مسرور و خوشحال باشد به خاطر سرور اهل بیت. و این البته سختتر است از غمگین شدن در عزای اهل بیت. چون در عزای اهل بیت آدم مظلومیتها را میشنود، متأثر میشود. زودتر آن تأثر به دست میآید. ما خوشحال شدن به سرور اهل بیت، این یک مقدار ظرفیت بیشتر و لطافت روحی بیشتری میخواهد. شما هر چه بیشتر بتوانید اینجا شاد شوید، رتبه بیشتری نزد خدا پیدا میکنید. به خدا مقربتر میشوید.
شریعتی: بسیار خوب. انشاءالله که دل شما سرشار از شادی باشد. خیلی خوشحال هستیم که امروز با هم هستیم. باز هم میلاد حضرت زهرا (س) را به همه شما خاص مادران و بانوان عزیز تبریک میگویم. امروز هم خدمت شما هستیم در محضر حاج آقای حجت الاسلام پناهیان. این هفتهها داریم با یک نگاهی نو به مقوله محبت میپردازیم که هل الدین الا الحب. توجه ما به عاشق بودن، به محب بودن، توجه مهمی است و حائز اهمیت است. اما هفته گذشته شنیدیم که خیلی هنرمندی است که محبوب باشی و اینگونه به مقوله محبت توجه کنی. و برای محبوب شدن چکار باید کرد؟ به نظرم این هم از آن کارهای سخت است که شاید لازم باشد که به آن با یک نگاه دیگری توجه داشت.
حجت الاسلام پناهیان: بسم الله الرحمن الرحیم. ما در درجه اول به جهانبینی محبوب بودن توجه کنیم. در درجه اول باید ببینیم که محبوب پروردگار عالم هستیم. اگر توجه به این محبوب بودن نداشته باشیم، دچار یک نقصهای روحی خواهیم شد. دچار عدم اعتماد به نفس، دچار ترسهای فراوان. دچار بیقراری و عدم آرامش خواهیم شد. این بیقراری و عدم آرامش انقدر بین همه آدمها جاری است که آدمها نیست شبیه همدیگر هستند، متوجه نمیشوند که حال آنها بد است. چون همه وقتی که با هم یک وضعیت بدی را داشته باشند، مردم فکر میکنند این طبیعی است. همه همینطور هستند. مگر چیه؟ مگر چطور باید باشد؟ ما به مقوله محبت که در دین نگاه میکنیم، قبل از اینکه بخواهیم محب شویم، عاشق شویم، باید توجه کنیم به اینکه محبوب هستیم. قبل از اینکه بخواهیم حتی محبوبیت به دست بیاوریم که شما میفرمایید ما چگونه این محبوبیت را به دست بیاوریم. قبل از آن، باید توجه کنیم به آن مقدار از محبوبیتی که داریم. این نباید یادمان برود.
شریعتی: یعنی این جزء لاینفک وجود همه ما است.
حجت الاسلام پناهیان: احسنت. نمیشود که خداوند متعال ما را دوست نداشته باشند. هر چه که باشیم. دفعه قبل از فرعون مثال زدیم که انگار خداوند متعال بیشتر طرفدار فرعون بود در مقابل حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام. حتی در آن نالههای لحظه آخر فرعون، خداوند متعال بنا بر روایتی به حضرت موسی فرمودند که اگر من را صدا زده بود او را نجات داده بودم ولی گیر او این بود که تو را صدا میزد یعنی مستقل از خدا. اگر حتی او را واسطه قرار میداد شاید قصه فرق میکرد. پس ما در درجه اول باید به این محبوبیت نگاه کنیم. جلسه قبل گفتیم نتیجه توجه به محبوبیت میشود دینداری شاکرانه. میشود برخورداری از فضیلت شکر که خدا در قرآن آمار داد «و قلیل من عبادی الشکور» اصلاً کم کسی میتواند به اینجا برسد. آدمهایی که احساس محبوبیت میکنند، یک کم این را توصیف کنیم بعد برسیم به اینکه منشأ توجه به محبوبیت غیر از این جهانبینی، چه امر مهم دیگری است. آدمهایی که احساس محبوبیت میکنند، هر صبح آن نسیم صبحگاهی را برای خودشان میدانند و هدیه ویژه خدا برای خودشان. واقعاً اینطوری تصور میکنند. نعمتهای عمومی خدا را نمیگویند خب اینکه برای همه هست. نعمت خصوصی و اختصاصی خودشان میدانند. نعمتهای همیشگی خدا را نعمت استثنایی و این زمانی برای خودشان میدانند. میگویند برویم شب آسمان را نگاه کنیم چقدر پرستاره شده است. این آسمان امشب برای چشمهای من. نعمتهای عمومی و نعمتهای همه زمانی را وقتی اختصاصاً برای خودت تلقی کردی یعنی رسیدی به درجه درک محبوبیت.
شریعتی: یعنی ابر و باد و مه و خورشید و فلک برای من در کارند.
حجت الاسلام پناهیان: احسنت. این توجه، این تربیتیافتگی خاصی میخواهد.
شریعتی: پیغمبر برای من آمده است.
حجت الاسلام پناهیان: برای من. آن وقت ببینید آدم چه ارتباطی با اولیای خدا برقرار میکند. چه ارتباطی با نعمتهای خدا برقرار میکند، چه ارتباطی با همه اتفاقهایی که دیگران از آن لذت نمیبرند ولی او از آن لذت میبرد. اگر برای شما یک پدیده خاص طبیعی در عالم رخ بدهد، مثلاً به شما خبر بدهند، شب قبل آن خواب ببینی، باران امشب که میآید یا باران فردا که میآید برای تو است. آن وقت شما زیر آن باران چگونه خواهی رفت؟ چقدر آدم یک احساسی دارد. یک احساس افتخار. احساس عزت، اعتماد به نفس، قلب او گرم است. من چقدر مهم هستم. این را میفرماید خدا انتظار دارد ما همیشه اینطوری باشیم. واقعاً انتظار دارد.
شریعتی: این احساس شخصیت
حجت الاسلام پناهیان: دقیقاً. حالا آنهایی که آدمهای معنوی هستند، اذان میگویند یک اذنی است، در واقع فراخوان عمومی است یا یک فراخوان خصوصی. باید این را فراخوان خصوصی تلقی بکنیم. خدا من را صدا زد. گفت از بلندگوها بگویید فلانی بشنود. اولیای خدا در مناجاتهایشان معلوم است که کاملاً همینطوری برخورد میکنند. وقتی که میدیدند چهره امیرالمؤمنین (ع) موقع اذان تغییر میکند. میگفتند شما چرا اینطوری میشوید؟ میفرمود که موقع عرضه آن امانتی شده است که خدا به من داده است. ببینم این امانت را چکار کرده است. میخواهم بروم پیش او با او صحبت کنم. کاملاً خصوصی تلقی میکرد. اصلاً کاری به این نداشت که دیگران چگونه هستند. بدون اینکه به دیگران بیاحترامی کنی، من میخواهم یک مثال بزنم. هیچیک از ما نباید به دیگران بیاحترامی کنیم. ولی یک چوپانی در بیابان. او هست و برههای نازنینی که در اطراف او هستند. اذان میگویند به چرای آنها نگاه نمیکند بگوید من هم مثل آنها. میگوید اذان را برای من گفتند. ما نمیخواهیم به دیگران اینطوری سخیفانه نگاه کنیم ولی اذان را برای من گفتند. به خودت میگیری. اینها آن جهانبینی محبوبیت است که انسان به آن توجه پیدا کند، اثر آن بیشتر از عاشقی است.
شریعتی: قبول دارم. مثل راه رفتنت تغییر میکند، حرف زدنت تغییر میکند، نگاه کردنت تغییر میکند.
حجت الاسلام پناهیان: من همیشه یک فیلمی را مثال میزنم. کاش ما هم از اینطور فیلمهای حکیمانه زیاد داشته باشیم. مخصوصاً از ایران انتظار میرود با آن پیشینه در فلسفه و عرفان، با آن پیشینه در شعر و ادب، وقتی در عرصه فیلم ظاهر میشود ایرانی، سینمای ما باید سینمای حکیمانه باشد. فیلم ترومن شو را نمیدانم شما دیدید یا نه. همه شهر دارند بازی میکنند و مقصود یک نفر است که مردم جهان مثلاً طبق این داستان دارند سریالی هر روز زندگی او را دنبال میکنند. همه دارند او را میبینند و توجهات همه به سمت ایشان است. حوادث همه برای ایشان است. عکسالعملهای طبیعی او را ببینند.
شریعتی: او در آن فیلم و در آن نمایش قطب عالم میشود.
حجت الاسلام پناهیان: دقیقاً. بعد اواخر آن متوجه میشود که مثل اینکه همه چیز برای من طراحی شده است و یک زندگی طبیعی نیست. واقعاً ما ترومن شو زندگی خودمان هستیم. همه حوادث برای ما است و دوربین چشم زیبای خدا، چشم با محبت خدا روی ما است.
شریعتی: این نگاه هولناک نیست؟
حجت الاسلام پناهیان: هولناک از این جهت که با یک صحنه باعظمت مواجه شویم. میشود «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ» این مقام ربوبی را درک میکنیم. موقعیت خودت را پیش خدا درک میکنی. این همان عظمتی است که به خاطر آن انسان رکوع میکند. این همان وضعیت باشکوهی است که خدا برای تو پدید آورده است.
شریعتی: آن وقت عاشقانه و شاکرانه عبادت میکنیم.
حجت الاسلام پناهیان: اصلاً نوبت به عشق نمیرسد. یک جوری مست میشوی و میروی دیگرانی که فرصت دارند تو را توصیف کنند میتوانند بگویند تو عاشق هستی. تو غرق محبوبیت هستی. اصلاً اباعبدالله الحسین (ع)، تقریباً دعای عرفه هیچ ابراز محبتی ندارند. همش غرق آن محبوبیت هستند. بله، ما هم از بیرون نگاه میکنیم توصیف میکنیم اباعبدالله الحسین (ع) عاشق خدا بود ولی او اصلاً فرصت این معنا را پیدا نمیکند. او غرق است. دقت فرمودید. پس زندگی کسی که توجه به محبوبیت کند، دو تا شاخص کلیدی دارد. بلکه سه تا شاخص کلیدی. یک، نعماتی که برای همه هست برای او هم هست هدیه ویژه خدا برای خودشان بوده است. الآن اکسیژنی که ما در اینجا داریم تنفس میکنیم باید به خدا بگوییم خدایا ممنون تو هستم. یک اکسیژنی خوبی برای من فرستادی من نفس کشیدم. نباید بگوییم خب این را که برای همه فرستاده است. این بدعنقی است. آدم این را جزء انسانهای شکور نمیبرد. «و قلیل من عبادی الشکور». شاخص اول نعمتهای عمومی را برای خودش اختصاصی میداند. شاخص دوم، نعمتهای هر زمانی را که دارد تکرار میشود، هر روز صبح خورشید طلوع میکند. برای خودش میداند و استثنایی در این زمان. دوباره فردا باز با آن یک ارتباط تازهای برقرار میکند. و بعد شاخص سوم، تمام حوادث عالم را برای خودش میداند. حالا یک داستانی هم دارد این روایت که من توضیح بدهم. البته عجله دارم به قسمت این سؤال برسم که ما... یک بیابانگردی پیش امیرالمؤمنین آمد. «سَأَلَ أَعْرَابِيٌّ عَلِيّاً ع عَنْ دَرَجَاتِ الْمُحِبِّينَ» از درجایت اهل محبت، «مَا هِيَ» عاشقان خدا چند درجه دارند؟ آمده بود مثلاً بشنود ده درجه، سه درجه. بالاخره یک درجاتی دارند. دوست داشت، علاقمند بود. مثل اینکه هوای این حرفها به سرش زده بود بعد به دلش. حضرت فرمودند: «أَدْنَى دَرَجَاتِهِمْ» پایینترین درجه اهل محبت این است: کسی است که «یسْتَصْغَرَ طَاعَتَهُ» طاعت خودش را کم میشمرد. حالا شما تفسیر کنید کی طاعت خودش را کم میشمرد؟ کسی که محبوب است. میگوید من هر چه اطاعت کنم نمیتوانم جواب بدهم. «وَ اسْتَعْظَمَ ذَنْبَهُ» گناهان خود را بزرگ میشمرد. چون میگوید این خدایی که انقدر به من لطف دارد، من یک گناه او را هم انجام بدهم خیلی سنگین است. «وَ هُوَ يَظُنُّ أَنْ لَيْسَ فِي الدَّارَيْنِ مَأْخُوذٌ غَيْرُهُ» احساس او این است که در دو دنیا کسی غیر از او را نمیخواهند مؤاخذه کنند. همان ترومن شو میشود. اصلاً با بقیه کاری ندارند. فیلم تو را دارند میگیرند. الآن دوستانی که پای تلویزیون نشستهاند، کدام یک از این دوستان را خدا دارد نگاه میکند که شنیدی؟
شریعتی: تک تک آنها را.
حجت الاسلام پناهیان: و حتی تک تک من و شما را. الآن معلوم نیست که بنده غرض نگاه خدا هستم یا شما. هر کدام از ما برای خودمان باید بگوییم من. ما از اینجا بیرون میرویم، شما به سویی میروید و ما به سوی دیگری. ما به سمت دیگری میرویم. خدا با کی میآید؟ با من یا با شما؟
شریعتی: با من میآید، با شما میآید، با او میآید.
حجت الاسلام پناهیان: این بیابانگرد این حرف را که شنید «فَغُشِيَ عَلَى الْأَعْرَابِيِّ» بیهوش شد. «فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ هَلْ دَرَجَةٌ أَعْلَى مِنْهَا» وقتی که به هوش آمد گفت بالاتر از این هم درجهای داریم؟ شما گفتی این ادنی درجه است. امیرالمؤمنین فرمود: «نَعَمْ سَبْعُونَ دَرَجَة» 70 مرتبه بالاتر از این هم داریم. دیگر من نمیدادنم بعدش دیگر مدهوش شد مرحوم شد یا نه. خوب شد که امیرالمؤمنین مابقی آن را توضیح نداد. این تازه ادنی درجه محب است. یعنی انقدر در محبوبیت پخته شده، تازه رسیده به اولین درجه.
شریعتی: اگر خاطرتان باشد حاج آقای عابدینی خیلی تأکید میکردند. انشاءالله خدا ایشان را حفظ کند، به ایشان سلامتی عنایت کند. اگر آیه قرآنی روی دیواری نوشته شده بود از کنار آن رد شدید، اگر بلندگوی مسجدی روشن بود یک آیه قرآن پخش شد، اگر تلویزیون روشن بود یک آیه قرآنی حک شده بود، این آیه برای شخص شما پیام دارد. بگرد و پیام آن را پیدا کن.
حجت الاسلام پناهیان: احسنت. اینها فرهنگ و جهانبینی محبوبیت است و هر حادثهای. و هر تصادفی که هیچ تصادفی در عالم نیست.
شریعتی: حالا این روی سکه آن را ببینیم. از نعمت گفتید که این نعمت مال من است. برای من. بلا چی، نقمت چی؟
حجت الاسلام پناهیان: وقتی که ما حسابی بکوییم، در این مسیر جلو بیاییم و محبوبیت خدا را باور کنیم، بلایا را هم در اثر محبوبیت خدا به خودمان تفسیر خواهیم کرد.
شریعتی: اگر با من نبودش هیچ میلی/ چرا ظرف من را بشکست لیلی.
حجت الاسلام پناهیان: حضرت داود صدا زدند خدایا، من همنشین خودم در بهشت را میخواهم در بین مردم ببینم. حضرت داوود پیامبر هستند ولی میدانند آدمها میتوانند در حد پیامبری بالا بیایند. گفتند خب کی در این جمعیت در حد پیامبری بالا آمده است؟ فرمود دختر فلان خانواده است. گفت: عجب! بروم ببینم کی هست، چی هست، با چی در حد پیغمبر زمان خودش آمده است. آمد و آدرس را پیدا کرد و گفتند من میخواهم با این دختر خانم صحبت کنم ببینم امور معنوی و عبادی و تقوا و اینها حرفهای او چیست. هر چه سؤال کرد دید یک زندگی خیلی معمولی دارد. گفت نمیشود. شما حتماً یک ویژگیای دارید که خدا به شما خاص نگاه میکند. گفت والا من چیزی ندارم. همین زندگیای که دارم. گفت چرا یک چیزی داری که با دیگران تفاوت دارد. بعد این جواب را داد. گفت حسن ظن من به خدا انقدر بالا است که هر حادثهای برای من رخ میدهد، چه تلخ و چه شیرین، میگویم اگر بهتر از این میشد برای من بیفتد آن میافتاد. حتماً خدا من را دوست داشته که این را برای من افتاده است. گفت به خاطر همین حسن ظن شما به خدا به مقام پیغمبر زمانت رسیدی. اینها فرهنگ محبوبیت است.
شریعتی: در بلا هم میکشم من ناز او/ مات اویم، مات اویم، مات او.
حجت الاسلام پناهیان: این وضعیتی است که هست. حالا برویم سراغ اینکه ببینیم این محبوبیت را بخواهیم فهم کنیم، غیر از اینطور بحثها و گفتگوها، یک راه عملیای وجود دارد یا نه؟ زن و مادر منشأ انتشار فرهنگ محبوبیت در جامعه است. محبوبیت نه محب بودن.
شریعتی: چطور؟
حجت الاسلام پناهیان: اولاً پدران به دختران باید بیشتر محبت کنند تا پسران.
شریعتی: که این محبوبیت را بیشتر درک کنند.
حجت الاسلام پناهیان: حتی مردان به همسران خود باید محبت کنند. در روایت دارد که یکبار آن کلمه ابراز محبت را مرد به زن خودش بگوید تا آخر عمر زن فراموش نمیکند. ببینید رابطه زن با محبوبیت چقدر بالا است. یعنی خود او باید از محبوبیت تغذیه شود. در روایت دارد هر کسی یکی از زنهای فامیلش را که با او محرم هستند، دخترش هست، خواهرش هست، مادرش هست، همسرش هست، خوشحال کند، خدا او را روز قیامت خوشحال خواهد کرد. اینکه هدیه میگیرند برای خانمها میبرند، یک لحظه خوشحال شود تمام است. این برای تو روز قیامت ثبت شد. در روایت هست حالا من بعضی از روایات را بخواهم بخوانم، «مَا أَظُنُّ رَجُلًا يَزْدَادُ فِي الْإِيمَانِ خَيْراً إِلَّا ازْدَادَ حُبّاً لِلنِّسَاءِ». هر کسی ایمانش افزایش پیدا کند، مهربانی او به همسرش افزایش پیدا میکند. مهرورزانه با زن برخورد میکند. پس زن ابتدائاً جایگاهی دارد که محبوبیت بیشتر باید به سمت او سرازیر شود. بهترین راه تربیت فرزندان چیست؟ که مردان به فرزندان خود بگویند مادر خود را دوست داشته باشید، دل او را نشکنید. کما اینکه بهترین راه تربیت فرزند این است که مادران به فرزندان خود بگویند احترام پدر را حفظ کنید. پدر بیشتر احترام میخواهد، مادر محبوبیت. کارکرد این محبوبیت هم در تربیت فرزند بیشتر است. چون مادر بگوید که اگر این کار را بکنید دل من میشکند، اصلاً مادر بیشتر از این نباید بگوید. نه داد بزند و نه تهدید کند. فقط بگوید که اگر این کار را بکنید دل من میشکند. بعد این پدر محبوبیت مادر را پیش فرزندان تقویت کرده است. بچه میگوید من نمیتوانم دل مادر خود را بشکنم. رفتار پدر را هم در همین جهت دیده است. پس ما اگر فرهنگ محبوبیت را بخواهیم در جامعه با آن عظمت گسترش بدهیم، یک جایگاه و یک پایگاهی در حیات بشر وجود دارد که اولاً آن جایگاه باید بیشتر تغذیه شود در محبوبیت و آن جایگاه زن هست. مادر است. دختر است. خواهر است. باید این محبوبیت آنجا تثبیت شود. امنیت عاطفی برای زن خیلی مهمتر از هر موضوع دیگری است. در این زمینه چون اطلاعات و آگاهیها خیلی فراوان است من فقط یک روایت دیگر میخوانم. «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى الْإِنَاثِ أَرْأَفُ مِنْهُ عَلَى الذُّكُورِ» خدا به زنان مهربانتر است، به دختران مهربانتر است با به پسران، تا به مردان. خدا مهربانتر است. شما التماس دعا خواستید بگویید بروید به مادرتان بگویید که دعای او در حق شما مستجابتر است. همینطور اگر ناله و نفرین کنند از آن طرف. این یک قسمت. بعد خود این زن، خود این مادر، منشأ سرایت محبوبیت به دیگران میشود. مادر است، محبتش را به فرزند ابراز میکند.
شریعتی: حالا مادر نسبت به فرزند خود. آن محبوبیت را بیشتر حس میکند.
حجت الاسلام پناهیان: وقتی این مادر شروع به ابراز محبت به فرزند یا به همسر یا به پدر میکند، یا به برادر، اینها تغذیه روحی و روانی میشوند برای یک زندگی توأم با اعتماد به نفس. واقعاً زنان نمایندگان خدا روی زمین هستند برای اینکه این محبت را یاد بدهند که چگونه خدا بندگان خود را دوست دارند. این مثالی نیست که من بزنم. مثال پیامبر اکرم است. یک کسی یک پرندهای را، در واقع چند تا جوجه بود. جوجهها را یک جایی پیدا کرد. گفت اینها را پیش پیغمبر ببرم. آورد یکدفعه مادر اینها رسید. خب پرندهها کمی از آدمها فرار میکنند ولی این مادر به خاطر محبتش به این بچهها فرار نمیکرد. هی دور سر این میگشت و جوجهها را آورد مقابل پیغمبر در میان اصحاب گذاشت. آن مادر از این افراد نترسید. آمد و جوجههای خودش را پناه داد. رسول خدا فرمود این مادر را میبینید که از ما نترسید که او را شکار کنیم. فقط به محبت خودش به بچهها نگاه کرد. به خاطر این محبت آمد این خطر را به جان پذیرفت و اصلاً اعتنایی به ما ندارد. خدا از این مادر شما را بیشتر دوست دارد. دیگر چطوری مثال بزند!؟ یک مثال دیگری هم از همین جنس داریم که مادری در یک جنگی فرزند خودش را گم کرده بود. اصلاً کاری به خطرات آن جنگ نداشت و فریاد میزد من کودکم را میخواهم. کودک خود را پیدا کرد نشست او را شیر دادن. بعد همه به او میگفتند که تو حواست نیست. اینجا میدان جنگ است. مثلاً یک کمی بترس. آن وقت آنجا هم دوباره رسول خدا صدا زدند که ببینید این مادر چطوری بچه خود را دوست دارد. خدا شما را اینطوری دوست دارد بلکه بیشتر. حالا کاری نداریم به اینکه اگر این مادر آمد محبت بودن خودشان را برای فرزندان، محبت خود را برای فرزندان ابراز کرد، نمونه شد، خوب بچهها و اطرافیان خودش را تغذیه کرد، آن وقت حرف امام رضا (ع) جا میافتد که میفرماید امام مانند مادر است نسبت به طفل شیرخوار. بگذارید م نیک توضیحی را عرض کنم. خیلی از نیازهای ما هست که خدا گذاشته ما خودمان بفهمیم به آن نیازها برسیم. خیلی از رفتارها در ما هست نیاز ما است مثل ورزش کردن ولی خدا گذاشته عقل ما برسد برویم انجام بدهیم. اگر عقل ما نرسید ضرر میکنیم. ولی بعضی از نیازهای ما را خدا نگذاشته که ما خودمان تکامل پیدا کنیم و بفهمیم به آن برسیم. به صورت غریزی در ما قرار داده است چون آنها حیاتی هستند. یک، میل به خوردن و آشامیدن. این به صورت غریزی است. بگذار بفهمد که نیاز دارد برود بخورد نیست. اصلاً این را به فهم ما واگذار نکرده است. امام صادق (ع) میفرمایند اگر به فهم و انگیزه ما واگذار میکرد، گاهی انقدر غذا نمیخوردیم تا میمردیم. ولی این را قوی در ما گذاشت. یکی از نیازهای حیاتی ما که خدا به ما واگذار نکرد. گفت من این را طبیعی قرار میدهم، این محبت مادرانه مادر به فرزندان است. اگرچه بعضیها همین را هم مخدوش میکنند. یک فرهنگی را دارند ایجاد میکنند که مثلاً مادر دوست ندارد حتی فرزنددار شود. این مادری را حس کند و یا بیشتر تکرار کند. این خیلی عجیب است. اصلاً عادی نیست. کسی دوست نداشته باشد مادر فرزندان بیشتری باشد، این مطابق طبیعت زن نیست. یک اشکالاتی را ایجاد میکنند. مثل کسی که مثلاً یک اشکالاتی در جسم او پدیده است میل به غذا ندارد. این حتماً باید به طبیت مراجعه کند. یا انسان زندگی را دوست دارد. از مرگ فرار میکند. یک کسی دست به خودکشی میزند. خب این یک اختلالی پیش آمده است.
شریعتی: بله، یک جای کار می لنگد.
حجت الاسلام پناهیان: مادری برای زن غریزی است و دوست دارد این اتفاق برای او بیفتد که محبت خودش را ابراز کند. انقدر این حیاتی بوده است که خدا این را به فهم و شعور ما واگذار نکرده است. گفته من این را به صورت غریزی به شما میدهم. چون برای حیات انسان لازم است. کودک باید در هفت سال اول بیشترین محبت را از پدر و مادر، بویژه مادر دریافت کند تا آن فرهنگ و جهانبینی محبوبیت را بشود برای او جا انداخت. آن وقت مادرها خیلی از اوقات با اینکه بچههای خود را دوست دارند، عاشق بچههای خود هستند، آنها را به اشتباه میاندازند. از سر محبت میگوید برو دیگر دوستت ندارد. آن بچه باور کرد. اصلاً لطمه میخورد. تهدیدش میکند. اگر این کار را بکنی میدهم لولو بخوردت. و تهدیدهای عجیب و غریب. واقعاً این بچه باور میکند. و بعد نمیشود خدا را به این بچه شناساند. امام را نمیشود شناساند. امام مانند مادر است. میگوید همان مادر بیرحم من؟ خدا از مادر مهربانتر است. میگوید مگر مادر مهربان بود؟ چقدر باید مادرها احتیاط کنند.
شریعتی: یعنی مادر باید بداند چه چیزی را روی زمین دارد نمایندگی میکند در خانواده.
حجت الاسلام پناهیان: بله، این خیلی مهم است. حالا پدر هم، مرد هم برای خودش خلیفة اللهی دارد و وجوهی از خلیفة اللهی را بر عهده دارد.
شریعتی: ولی در مقوله محبت اینجا خیلی پررنگ است.
حجت الاسلام پناهیان: و واقعاً اصل هم هست. واقعاً مادر دارد جای خدا برای فرزندان خودش کار میکند بعد از اینکه تغذیه کرد و واقعاً همه هستی و همه جهان پرمهر کودک شد و کودک بزرگ شد، مادر باید او را به خدا تحویل بدهد. بگوید حالا از این به بعد بدان آن مادر اصلی تو خدا است. مادر اصلی تو امام زمان است. شناساندن خدا و اولیای خدا، شناساندن وجه خدا، وجه الله اعظم واقعاً کاری ندارد برای مادری که وظیفه یا حتی بالاتر از وظیفه، غریزه مهرورزی مادری خودش را درست انجام داده است. منشأ درک فرهنگ محبوبیت مادر است.
شریعتی: یعنی حالا از نگاه ما که حالا روز مادر هم نزدیک است، مادر برای ما معشوق است. محبوب است. ولی از منظر خود او ما محبوب او هستیم و او دارد این را در رفتار خود در زندگی ما تجلی پیدا میکند.
حجت الاسلام پناهیان: دقیقاً همینطور است. الآن آدمهایی که بزرگ میشوند، خیلی از آنها وقتی که میخواهند احیاناً از مادر فاصله بگیرند، یاد عاشق بودن مادر به خودشان میافتند شرم میکنند و میگویند نه، مادرم هست.
شریعتی: بله، از طرف ما مادر معشوق است ولی خودش به معنای واقعی کلمه عاشق است و ما معشوق او هستیم.
حجت الاسلام پناهیان: ما اگر آدم قسی القلبی هم شویم عاشقانه به مادر نگاه نکنیم ولی حداقل باید یادمان باشد که مادر عاشق ما هست. این قدر متقین است. این پایگاه اصلی است. حالا کودکانی که احیاناً از مادرشان محبت لازم را نچشیدهاند. حالا به دلیل اخلاق مادر یا شرایطی که بوده است. اینها میآیند در مهدکودک و در دبستان میآیند. اولین کاری که باید در مهدکودک و در دبستان صورت بگیرد این است که قرنطینه شوند، در این دوران قرنطینه برای بچهها جا بیفتد بچهها الآن برای شما جا افتاده است که مادر عاشق شما است؟ بچه ممکن است که حواسش نباید یا یک رفتاری از پدر و مادر دیده باشد حتی از مادر خود حساب ببرد. حس خیلی عجیبی است. بعضیها از مادر خود حساب میبرند. آن وقت شروع به پیمانکاری میکنند. من دیگر نمیتوانم رابطه این بچه را با خدا درست کنم. بچه باید بتواند راحت با مادر خود درددل کند و مادر تغیر نکند. بگوید خب حالا چکار کنیم؟ بچهای که میآید مدرسه، یک کمی بزرگ میشود، به سن تکلیف میرسد، به نوجوانی میرسد، این اگر خطاهای خودش را راحت با مادرش درمیان نگذارد، یعنی اطمینان به محبت مادر به خودش ندارد. این پسفردا خطاهای خودش را راحت با خدا هم در میان نمیگذارد.
شریعتی: آخه میگویند یک پردهای باشد. حجابها دریده نشود.
حجت الاسلام پناهیان: ما نباید یک کاری کنیم که حیاء زیادی شود. الحیاء الحرمان مقرونان. حیاء گاهی از اوقات موجب حرمان میشود. محبت باید به حیاء غلبه پیدا کند. نه به این معنا که به خاطر محبت مثلاً رفتار خلاف ادب انجام بدهی ولی مادر را پناه خودش بداند.
شریعتی: این خیلی نکته ظریفی است.
حجت الاسلام پناهیان: پناه خودش بداند و بگوید مادر من را دور نمیاندازد. باز هم او است که من را کمک میکند. او پناه من هست میتوانم پیش او درد دل کنم. مادری که بچه نتواند پیش او درد دل کند، این بچه خطای خودش را پنهان کند، کجا اصلاح شود؟ با کی برود درددل کند؟ کی به خاطر مشکلاتش از او سوءاستفاده خواهد کرد؟ لذا مادران باید این پناهگاهی را حفظ کنند. مادر یکدفعهای متغیر میشود به خاطر مثلاً رفتار بد بچه خودش. باید کنترل داشته باشد. غضب خودش را بروز ندهد، ترس خودش را بروز ندهد. بچه را تحقیر نکند. به بچه توهین نکند. اینها هم سخت است. عاشقی است و هزار دردسر. مادر تو عاشق فرزندت شدی حالا دیگر راحت نیستی. این ایام، ایام تقدیر از مادران هست ولی ما داریم مادری را تحلیل میکنیم صرفاً به تقدیر بسنده نمیکنیم. مادری یک عالمی دارد. سختیهای خاص خودش را دارد. مثل دوران نوزادی. در دوران نوزادی مادران معمولاً عالیترین رفتار را دارند. بچه خودش را کثیف میکند. نصف شب و روز چند بار بیدار میکند. اصلاً مادر را مراعات نمیکند. این مادر خم به ابرو نمیآورد. خیلی عجیب است. مادر باید این را ادامه بدهد. پس مادری کردن و آن محبت را منتقل کردن توأم با یک سلسله مبارزه با هوای نفسها هم هست. یک نکته دیگری که باید اضافه کنیم این است که بالاخره باید یک زمانی بچه را از شیر گرفت. مادر یک زمانی محبتش را به فرزند باید کم کند و این فرزند را به جامعه بفرستد و به سوی خدا سوق بدهد. بعضی از مادرها این کار را نمیکنند. ما از دو پرهیز اساسی در جریان مادری داریم صحبت میکنیم. نمیخواهیم فقط هی تبریک بگوییم و... سپردن فرزند به جامعه از رفقای او شروع میشود. رفیق شدی، زندگی جمعی را...
شریعتی: یعنی در واقع از مدرسه.
حجت الاسلام پناهیان: بله، مدرسه، بچههای محل، مسجد، هیأت. شما میتوانی یک کمی تلاش کنی بچهات رفیقهای خوبی پیدا کند. او را ببری در محیط خوب. ولی نباید بچه را از زندگی جمعی پرهیز بدهی. بعضی از مادرها این کار را میکنند.
شریعتی: یعنی پیش خودشان نگه میدارند؟
حجت الاسلام پناهیان: نگه میدارند. غذای خود را به کسی ندهی، با این و آن ننشین. بچه نگاه میکند در دوران نوجوانی دوست دارد با همسالان خودش باشد. مادر حتی فکر میکند بچه به او بیمهر شده باشد. نه شما باید اجازه بدهید. او زندگی اجتماعی را شروع کرده است. رفیقبازی او طبیعت او است.
شریعتی: و اینطوری فکر نکنیم که داریم به او محبت میکنیم.
حجت الاسلام پناهیان: احسنت. آن محبت زیادی میشود که مادرها جلوی این محبت زیادی را سخت میتوانند بگیرند. حتی مادرها، بعضی از پسرها را نمیگذارند بروند ازدواج کنند. یا مثلاً یعنی واقعاً آنها را در مسئله ازدواج خیلی تحت سلطه خودشان نگه میدارند. مادر خلاصه نباید بچه را در محبت زیاد تحت سلطه خودش بگیرد. و این رهاسازی فرزند دلبند خودش
شریعتی: یعنی شاکله وجودی فرزند را اگر تو بر پایه محبت درست شکل دادی، اگر هم رهایش کنی استمرار همان محبت است و بارور کردن آن.
حجت الاسلام پناهیان: احسنت. مادرها الآن نگران میشوند میگویند من چطوری او را به جامعه بسپارم؟ چطوری او را به جمع دوستانش بسپارم؟ همانطوری که او را به خدا سپردی. مادری که کامل محبت کرده است، حالا برای بچهاش جا انداخته است که خدا تو را بیشتر از من دوست دارد. این کار را پیغمبر اکرم میکرد. و اولیای خدا انجام میدادند. مکرر به شیعیان خود میفرمودند که ما شما را دوست داریم، خدای ما بیشتر شما را دوست دارند که یک روایت آن را اینجا یک روز قرائت کردیم.
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکرم. میدانم حرف خیلی زیاد است و وقت ما کم و محدود.
تلاوت آیات قرآن کریم. صفحه 536 قرآن کریم. آیات سوره واقعه.
صفحه 536 قرآن کریم