حجت الاسلام صفایی: بنده هم محضر مبارک حضرتعالی، مردم عزیز بزرگوار و بسیار محترم سلام عرض میکنم. عرض ادب دارم. میلاد کوثر آل محمد (ص) را تبریک عرض میکنم بویژه برای بانوان خود، همچنین میلاد حضرت امام. و گرامی میداریم یاد و خاطره شهید سلیمانی و امید داریم انشاءالله الطاف حضرت زهرا نصیب همه مردم عزیز ما بویژه بانوان محترم ما شود.
شریعتی: خوشحال هستیم که در خدمت شما و در خدمت دوستان و عزیزانمان هستیم. گفت من بی تو دمی قرار نتوانم کرد/ احسان تو را شمار نتوانم کرد/ گر بر تن من زبان شود هر مویی/ یک شکر تو از هزار نتوانم کرد. امروز میخواهیم راجع به شکر که از صفات متعالی مؤمنان هست صحبت کنیم و نکتههای حاج آقای حجت الاسلام صفایی عزیز را بشنویم.
حجت الاسلام صفایی: بسم الله الرحمن الرحیم. خداوند در عالم وجود افراد خاصی را محبوب خودش قرار میدهد و آنها را از الطاف عرشیاش بهرهمند میکند. یک داد و ستد بسیار زیبا، دلنشین، آسمانی بین خداوند به این محبوبانش برقرار هست که فقط خدا میداند و این محبوبین خدا. یکی از آن محبوبان انسان مؤمن هست. ساحت مقدس رسول خدا (ص) در حدیثی میفرمایند خداوند فرموده است: «وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي» قسم به عزت و جلالم «مَا خَلَقْتُ مِنْ خَلْقِي خَلْقاً أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ» میگوید من در میان خلقم، در میان آن موجوداتی که در عالم وجود آفریدم، کلاً تمام، حتی فرشتگان. چون عام است. میگوید در میان خلقم من موجودی مثل عبد مؤمن محبوب خودم قرار ندادم. لذا انسانی که در سلوک عبودیت است، زندگی او زندگی خدایی است و ایمان دارد. این محبوبترین انسان نزد خدا است. انقدر انسان مؤمن دارای حریم و حرمت و احترام هست که امام صادق (ع) میفرماید: «المؤمن اعظم حرمة من الکعبه» انسان مؤمن حرمتش از کعبه بالاتر است. پس اگر ما خودمان را معماری عیوانی کنیم و بر نظام وجودیمان آن ایمان را حاکم کنیم و در سلوک عبودیت الهی قرار بگیریم، حرمتی آسمانی داریم که از کعبه هم بالاتر است و این برای یک انسان خیلی مقام است. و از آثار و برکات آن فوقالعاده بهرهمند میشود. کسی که خدا داشته باشد، هیچی هم نداشته باشد همه چیز دارد چون خدا را دارد. خدا همه چیز را به او میدهد. مثل حضرت موسی. و اگر کسی علی الظاهر همه چیز داشت، خدا را نداشت، هیچ ندارد چون خدا را ندارد. همه این چیزها از او گرفته میشود. بنابراین انسان باایمان، یک انسان عرشی است، یک انسان آسمانی است که در زمین دارد زندگی میکند و مورد لطف و عنایت ذات اقدس باریتعالی است. حالا این انسان مؤمن ویژگیهایی دارد. یکی از ویژگیها که امام صادق (ع) در آن حدیثی که مشغول تفسیر آن هستیم بیان فرمودند، بیان کردند شکر فی رفق. انسان مؤمن در حال دارایی، در زمان آسایش، در زمان رفاه، اهل شکر است. این یک نکته بسیار مهم هم اعتقادی است و هم در عرصه اخلاقی بسیار مؤثر است و هم از جهت روانشناختی انسان که به اندکی از این میپردازیم. انسانی که شکرگزار هست، شاید به زبانش بیان میکند شکر خدا. شکراً لله. ولی این زبان که این لفظ را میآورد کوهی از معرفت پشت آن هست. اولین آنها این است که این شخص نعمت را میشناسد که این چیزی که نصیب او شده است نعمت است. دوم میداند که این نعمت نصیب و شده است. سوم میداند که یک شخص به او این نعمت را داده است. چهارم میداند که آن شخص کیست. پنجم میداند از جهت برهان عقلی شکر نعمت یک حکم عقل هست. چیز مدرکات عقلی است در حوزه فلسفه و نکته دیگر میداند که این را باید انجام دهد. سپس انجام میدهد. یعنی وقتی انسان شکر میکند یک مجموعهای تولید شده که این شکر به زبان جاری شده است. خدا میفرماید این انسان با این مجموعه معرفتی و این رفتار نمکشناسانه، این ظرفیت این را دارد که باز به او نعمت بدهیم. اما اگر این منظومه نبود، این نشان میدهد این شخص یا معرفت ندارد. نمیدانم نعمت گیر او آمده است. نمیداند این چیزی که به او رسیده است نعمت است. نمیداند کی به او داده است. نمیداند که لازم است از منعمش شکر کند. و بعد هم بیان هم نمیکند. پس معلوم میشود که این شخص ظرفیت ندارد که به او نعمتهای بعدی بدهیم. همین را که دادیم و این شخص این ظرفیت را نداشت که آن را به بار بگیرد و تحمل کند کفایتش میکند. لذا فرمودهاند: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُم» اگر شما شکر کنید ما متوجه هستیم و میشویم که شما ظرفیت شماره دو را دارید. «وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ» اما اگر کفران کردید، شکر نکردید، ندانستید که چه نظامی صورت گرفته که این نعمت به شما داده و در قبال آن شکر نکردید، کفر ورزیدید، کفران کردید، نادیده انگاشتید، «إِنَّ عَذابي لَشَديد» محرومیت نصیب شما خواهد شد. به همین خاطر شکر بیش از آنی که نیاز خدا باشد که ما شکر خدا کنیم، آثار و برکات شخصی خود ما دارد. «مَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِه» اگر کسی شکر کند، شکر به سود خودش کرده است. اما اگر کفر کردیم آیه شریفه هست «فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَريم» خداوند نیاز به این چیزها ندارد که ما شکر او کنیم. او خدا الله الصمد و اصلاً بینیاز از این چیزها هست. تمامی شکر، منظومهای که وجود دارد، بزرگی انسان را ترسیم میکند و ظرفیت انسان را وسعت میدهد که شأنیت پیدا میکند که نعمتهای بعدی هم شامل او بشود. ساحت مقدس حضرت سید الشهداء فرمودند: «شُكْرُكَ لِنِعْمَةٍ سَالِفَة» این شکر شما برای نعمتهایی که به شما داده شده است «يَقْتَضِي نِعْمَةً آنِفَة» اقتضا دارد نعمتهای جدید هم به سود شما و نصیب شما شود. جالب این است که خود آن نعمت که به انسان داده شده، حالا حسب محاسبات یک ارزشی دارد. مثلاً خداوند شفائی، محبتی، رزقی به انسان داده است. در حدیث هست آن شکری که شما میکنید از خود آن نعمت مهمتر است. چون هم موجب ازدیاد نعمت بر شما در دنیا میشود و هم ثواب در آخرت. یعنی خود این شکر خیلی ارزش دارد که انسان انجام بدهد. به همین خاطر یکی از مهمترین اعمال عبادی گفتن در شبانهروز این است که انسان یک وقت خاص، مثلاً بینالطلوعین، صبح یا آخر شب، سرش را روی مهر بگذارد و شکر خدا کند. از نعمتهای امروزش و نعمتهای گذشتهاش که خدا نصیب کرده است و این موجب میشود که این انسان مورد لطف و عنایت بیشتر قرار بگیرد. اما نکته اخلاقی آن این هست. وقتی انسان شکر میکند، در نظام اخلاقی او یک جوانه زیبای شکوفه رضایت از دیگری رقم میخورد، کشت میشود. لذا این شخص وقتی دارای روحیه شکرگزاری است این روحیه موجب میشود که فضائل اخلاقی او زیادتر بشود. آنجا هم لأزیدنکم میشود. اخلاقیات او، فضائل اخلاقی او بیشتر میشود. اما اگر کفران کند، این نادیده انگاشتن نعمتی که نصیب او شده است، موجب میشود که چشم خود را برخوبیها ببندد و دلش باز شود، این دروازه دل باز شود برای هجوم بدیها. اما از جهت روانشناختی انسانی، انسانهایی که شاکر هستند، حالا عرض میکنم چه برای شکر از خدا و چه شکر از دیگرانی که نسبت به او محبتی میکنند. این یک آرامش پیدا میکند. یک طمأنینه درونی پیدا میکند و در فضای زندگیاش همیشه اینطور نیست که نهاد ناآرامی داشته باشد. هم از دیگران توقع داشته باشد، با دیگران برخورد نامناسب داشته باشد، حال خوشی نداشته باشد. انسانی که شکرگزار است حال خوشی دارد. میداند نعمت نصیب او شده است. همین که میداند کمبودها را کمتر احساس میکند. زندگی انسان سراسر بود و نبود است. انسان بزرگ آن است که بودها را ببیند شکر کند، نبودها را هم تحمل کند، برای آینده بگذارد که به دست بیاورد. اما غمش را نخورد. خدا رحمت کند مرحوم شیخ بهائی را. میگوید اهل جوانی گذشت در غم بود و نبود/ نوبت پیری رسید صد غم دیگر فزود. بعد میگوید کارگران سفیر، این فرشتگان، هر چه داده بودند دوران جوانی، دوران پیری از ما گرفتند. موی سیاه داده بودند، گرفتند سفید شد. قد رعنا داده بودند خمیده شد. این دنیا همین هست. معجونی از بود و نبود است. انسان در اعلا و مراتب آثاری آن هم به سر ببرد باز نبودهایی هست که ذهن انسان معطوف آن میشود. لذا زهد یعنی این. به داشتهها بسنده کنیم، شکر کنیم، نداشتهها را برای خودمان خیر بپنداریم و از خدا بخواهیم آنهایی که خیر است نصیبمان کند و در آن عرصه به اندازه خودش تلاش کنیم. به همین خاطر انسانهای شاکر بیش از آنی که عنایت به آنها شود که این نعمت نصیب آنها شده است خوشحال باشند، باید خوشحال از این باشند که زبان شکر دارند. معرفت شکر دارند. منظومه شکر در نهاد وجود آنها با آنهمه معرفتها و علمها تولید شده که شکرگزار درگاه خدا هستند. نکتهای که اینجا وجود دارد این هست که تمام نعمتهایی که به دست ما میرسد از ناحیه خدا است. حالا یا مستقیم است یا توسط مخلوقش به دست ما میرسد.
شریعتی: آنها میشوند مجرای این خیر و برکت و نعمت.
حجت الاسلام صفایی: بله. جالب این است که خدا گفته است تمام این نظام نعمت که نصیب شما میشود، در همه ابعاد، چه نعمتهای مالی، چه نعمتهای سلامت، چه نعمتهای علم، فناوری، چه نعمتهای خانواده خوب، فرزندان، همسر، پدر، مادر، دوستان، شکر. تمام این نعمتها از من با نگاه توحیدی از خدا است. اما این نکته را ملاحظه کنید. شکر من که میکنید حتماً شکر این واسطهها هم بکنید. اگر پزشک شما را معالجه کرد تشکر کنید. اگر پدر و مادر خدمتی کردند تشکر کنید. همسر خدمتی کرد تشکر کنید. چقدر خوب است که اگر شوهر وارد منزل شد، خریدی کرده است، هدیهای آورده است، خانم تشکر کند. زبان شکر داشته باشد. برای بچهها چیزی خریده است، بچهها تشکر کنند. این به پدر روحیه میوشد. به خود آن عزیزان هم احساس آرامش دست میدهد. محیط صمیمیتر میشود. محیط فضای دلنشینتری پیدا میکند. از آن طرف خانم یک خدمتی کرده است، غذایی پخته است، مرد از سفره بلند میشود تشکر کند، قدردانی منند. بچهها نمرههای خوبی آوردهاند، بچههای خوبی هستند، انسان تشکر کند. پدر تشکر کند، مادر تشکر کند. نسبت به پدر و مادر بچهها همینطور. این شکر در فضای زندگی انسان کارها میکند و شرایط را طوری فراهم میکند که ارتباط مردم با مردم، مردم با خدا در یک فضای پر از نگاه مثبت باشد. و این خیلی مهم است. به همین خاطر هست که وقتی که عطر شکر، تشکر و قدردانی در فضای خانه وجود داشته باشد، این فضا، یک فضای پر از عطر محبت و لطف و رضایت میشود. گاهی کمبودهایی در خانه هست، خانم، آقا، بچهها، گاهی برای خودش فرض میکند که خدا به او عنایتی ندارد. این محال است که خدا به انسان عنایتی نداشته باشد. اگر خداوند به انسان عنایتی نداشته باشد، این نه از نای خداست، به خاطر فاصله ما از خدا است. ما زیر باران رحمت او نرفتهایم. زیر باران نعمت او نرفتیم. بیرون خودمان بردهایم با گناه.
شریعتی: یا چتر خود را باز کردیم که زیر باران رحمت او خویش نشویم.
حجت الاسلام صفایی: انسان با گناه از زیر این بارش نعمت خارج میشود. اینها حدیث دارد. اهل بیت میفرمایند که وقتی انسان گناه میکند، خداوند به فرشتگان امر کرده است که دعای او را اجابت کنید، تا گناه کرد میگوییم متوقف شوید. بایستید. یکی از گناهان همین عدم شکر است. همین که شکر نکنیم، «إِنَّ عَذابي لَشَديد» میشود. خدا رحمت او، محبت او، نعمت او را بر ما تعطیل میکند. میگوید اینها ظرفیت ندارند. یعنی این اشکال از خود ما است. ما با گناه ظرفیت خودمان را محدود میکنیم. با گناه خودمان را از زیر باران نعمت خدا خارج میکنیم. در مملکت محبت و نعمت خدا شهروند نیستیم. مال یک جای دیگر هست. از این مملکت محبت و رحمت الهی بیرون رفتیم. مشکل در دنیا یک چیز هست به خاطر اینکه انسان شکر نکند، آخرت هم آنجا مشکل داری. وقتی انسان از خداوند شکر نکند که به عقل واجب است، از آن طرف این نکته وجود دارد. آخرت هم خراب میشود. یک نکته دیگر عرض کنم که تتمه بحث قبل هست. خداوند میگوید همه شکرها به من کنید اما شکر از دیگران هم کنید. حدیث داریم در روز قیامت خداوند یک شخص را احضار میکند. میگوید شما شکر کردید؟ میگوید بله خدایا. برای آن موضوع از شما شکر کردم. خدا میگوید: نه، باید از فلانی شکر میکردی. او واسطه من بود، بنده من بود. من در دل او انداختم، من قدرت به او دادم.
شریعتی: یعنی خدا نسبت به او هم حساس است.
حجت الاسلام صفایی: بله، میگوید باید شکر آن میکردی. شکر آن هم شکر من است ولی تو آمدی شکر از من کردی. شکر از او هم... لذا زبان شکر ما باید زیاد باشد. یکی از مهمترین فرهنگ در ایران این زبان تشکر و قدردانی است. همین که میگوییم دست شما درد نکند، یک نوع شکر است. محبت کردید. این فرهنگ را باید گسترش بدهی. این فرهنگ اسلامی است. ما باید روی موازین فرهنگ عمومی اسلامی ایرانی خیلی تلاش کنیم که دشمن از ما اینها را نگیرد. این را تقویت کند. جامعهای که زبان شکر داشته باشد یک جامعه به هم پیوسته راضی و سراسر محبت به هم هست. و همین موجب میشود که ظرفیت بالا برود، عنایت خدا بیشتر شود. در ادبیات عرفانی هم داریم. سعدی دارد هر که ندارد سپاس نعمتش امروز/ حیف خورد بر نصیب رحمت فردا/ ما نتوانیم حق حمد تو گفتن/ با همه کروبیان عالم بالا. در عالم عرض فرشتگان مرتب شکر میکنند، حمد میکنند. انسانی که اهل حمد و شکر است، یک فرشتهای است از فرشتگان روی زمین و با آنها همنوا میشود و از الطاف خدا که به فرشتگان دارد بهرهمند میشود. نصیب او هم میشود. امام حسن مجتبی در حدیثی میفرماید که نعمت محنه هست یعنی امتحان است. اگر آن را شکر کردید این برای شما نعمت است. اگر آن را شکر نکردید نغمت میشود. همین نعمتی که شکرش نکردیم یک دردسر و یک مشکل میشود و این خیلی نکته مهمی است. در زندگیها اگر تجربه شود میبینیم که خداوند خیلی نعمت به انسانها داده است اما وقتی که توجهی به آن نداریم یا اصلاً کفران نعمت میکنیم، خود آن نعمت شرایطی پیدا میکند که برای انسان دردسرساز میشود. دردسرساز میشود و مشکل زیادی تولید میکند. یکی از مهمترین نکتهای که در رابطه با شکر باید مواظبت کرد یکی شکر در قلب است. انسان قلباً شاکر درگاه خدا باشد و شاکر خدائیانی که در خدمت ما هستند. در قلب. میگویند شکر قلبی. یک شکر هم شکر زبانی است. انسان برای خدا و کسانی که به او نعمت کردند تشکر کند، قدردانی کند. به زبان بیاورد. برای خیلیها به زبان آوردن سخت است. حتی در حدیث هست برخیها اظهار محبت سختشان است. مثلاً به فرزنداشان بگوید من شما را دوست دارم، به دختر بچهشان بگوید دوستت دارد، به خانمشان اظهار محبت کند، سختشان است. پیامبر میگوید این خلاف است. اینها را باید بیان کنید. بیان خیلی مهم است. اللسان میزان انسان. این زبان میزان شخصیت انسان هست. وقتی انسان اظهار محبت میکند، شکر بیان میکند، این نشان میدهد دارای یک شخصیت متعالی است. اما وقتی نمیتواند اظهار محبت کند، شک نمیتواند بکند، این معلوم است که این شخصیت در درون خودش متوقف شده است. درِ وجودش قفل زده شده است. درِ وجود بیرونی انسان زبان است. این انسان تعطیل است. دیدید وقتی مغازهها تعطیل هستند چیزی نمیتوانند بفروشند؟ این هم دیگر تعطیل است. اگر نگوییم تعطیلش کردند. این دیگر نمیتواند چیزی را بیان کند، چیزی را عرض کند. لذا این کمارزش میشود، بعد از مدتی بیارزش میشود.
شریعتی: اصلاً ویترین وجود آدمها زبان و بیان آنها است.
حجت الاسلام صفایی: لذا بعد از شکر قلبی، شکر زبانی است. انسان شکر کند. از این چیزهایی که دارد ولو اینکه انسان کمبودی دارد، مشکلی دارد، بیماریای دارد. نسبت به آن اموری که دارد شکر کند، خداوند به این مشکلات او بیشتر توجه میکند. یعنی آن خلأها و چاله چولهها پر میشود. لذا شکر در محاسبات ریاضی اقتصادی هم مقرون به صرفه هست. یعنی کسانی هم که میخواهند با محاسبه ریاضی اقتصادی و مالی مثالشان را بررسی کنند، حالشان را بررسی کنند، شکر یکی از عوامل رفع مشکل و ازدیاد نعمت و تعالی و ترقی انسان هست. یکی دیگر از ابعاد شکر بعد از شکر قلبی و شکر لسانی که بهترین حالت شکر لسانی سجده هست. میگویند سجده کنید صد بار. هر مقداری که توان دارید. شکر لله فی. نعمتهای خدا را به یاد بیاورید. چه نعمتهای مستقیم او که به شما داده است، همین وجودمان، سلامتیمان، اسلاممان، دین خاتم پیامبر خاتم، کتاب خاتم و محبتی که به ما شده در دوران امامت آقا امام زمان روحی فداه داریم زندگی میکنیم. اینهمه نعمتهایی که داری شکر کنی را به یاد بیاورید.
شریعتی: میگفت هر وقت تسبیح دست خود میگیرید تسبیحات حضرت زهرا میگویید، به این 33 تا الحمدلله که میرسید ح الحمدلله را انقدر غلیظ بگویید که انگار از ته قلب شما میآید و دانه دانه نعمتها یادتان باشد.
حجت الاسلام صفایی: بله. آن سجده خیلی آثار و برکات دارد. خیلی. در حوزه مسائل عرفانی و اخلاقی هم همینطور هست. برکات بسیار زیادی نصیب میکند. و این مسائل قابل امتحان و قابل تجربه است. دیگری شکر عملی است. شکر عملی یعنی انسان از آن نعمت در راه صحیح استفاده کند. گاهی مثلاً کسی یک هدیهای به انسان میدهد. جلوی آن فرد، آن هدیه را خوب استفاده نکند. خیلی دست پایین بگیرد. یک گوشه بیندازد. در راه غیرصحیح استفاده کند. آن هدیهدهنده خیلی ناراحت میشود. نعمتهای الهی باید در مجرای خودش استفاده شود. نه اسراف شود که مشکل ایجاد کند و نه در راه حرام استفاده شود. به همین خاطر فرمودند بهترین ادای شکر استفاده از این نعمت در راه صحیح است و پرهیز از محرمات و گناهان هست. این هم شکر عملی. وقتی این شکر قلبی آمد، شکر زبانی آمد، شکر عملی آمد، این یک فضایی برای انسان درست میکند که برای عرش یک چراغ میزند که اینجا محل نزول نعمت بعدی است. اینجا این ظرفیت هست، اینجا این شأنیت هست که این لطف و عنایت به این انسان کنید چون ظرفیت دارد. آنجا چراغ میزنید که این چراغ نور است، این شکر نور است. به آسمانیان این چراغ میتابد که اینجا محل نزول رحمت و نعمت است. اینجا جای خودش است. اینجا دارد عنایت به آن بشود. بدین جهت هست که خداوند یکی از اسمای خودش را شکور قرار داده است. خدا هم از انسانهایی که خوب بندگی میکنند تشکر میکند و به برخی از انبیاء میگوید که اینها خیلی انسانهای شکوری بودند. مثل حضرت اسماعیل. یعنی این وصف، وصفی مهم است. لذا انسانی که شکر میکند، فعلی خدایی انجام میدهد و وصفی خدایی پیدا میکند. مثل خدا شکر میکند اما در حد انسانی آن. و وصفی خدایی پیدا میکند. شاکر. یکی از اسماء خدا، اوصاف خدا که در دعای جوشن کبیر خوانده میشود شاکر است. یعنی فعلی خدایی انجام میدهد و وصفی خدایی پیدا میکند. این همان معنای تقرب الهی است که انسان میگوید ما چگونه تقرب الهی پیدا میکنیم؟ این فعل را خدایی انجام داده است، وصف خدایی پیدا میکند. پس بنابراین تا حد انسانی داری انجام میدهی، خدا در حد خداییاش. همین هم که این وصف و فعل خدایی انجام میدهی توفیق خودش هست. به عنایت خودش هست. به توجهاتی است که خدا به ذات انسان کرده است و این نعمت را به او داده است که توفیق شکر پیدا کند. به همین جهت هست که شکر در زندگی انسان مؤمن یک چیز کوچک نیست. یک اصل هست. ما خیلی چیزها را در زندگی باید اصل قرار بدهیم. یکی از آنها یادآوری نعمتهای خدا و شکر قلبی، زبانی و رفتاری آن هست. نسبت به خدا و نسبت به هر منعمی که لطف و محبت و نعمتی به ما عطا میکند. بویژه اعضای خانواده، بویژه عزیزانی که در محیط پیرامونی ما زندگی میکنند. گاهی یک فردی انسان را هدایت میکند از یک بحران او را خارج کند تشکر کند، قدردانی کند. ما انقدر زبان توقع و گله نداشته باشیم. زبان شکر داشته باشیم. عادت ما نیست رنجیدن ز کس/ گر بیازارند نبودیمش که بس. آدم نه باید برنجد و نه برنجاند. و گله انسان را از هم دور میکند، فاصله ایجاد میکند. دارم گله از تو اگر حوصله داری/ اما تو کجا حوصله این گله داری؟ گاهی انسانها اینطوری میشوند. یعنی مجموعهای از گله هستند. با آنها مینشینی دل را باز میکنند، سفره دل را باز میکنند. آن وقت آدم که این سفره دل را باز کرد و هی گله کرد، هر گله یک فاصله ایجاد میکند. هر گله یک فاصله ایجاد میکند تا دیگر انسان دور میشود. به همین خاطر انسانهایی که زیاد گله میکنند افراد خیلی دوست ندارند با اینها نشست و برخاست داشته باشد. فاصله میگیرند. چون خودشان ایجاد فاصله با گله میکنند. اما کسانی که نه زبان شکر دارند، زبان محبت دارند، شیرین هستند.
شریعتی: بعضی وقتها ما واقعاً خیلی گلهگزاریهایمان راحت یعنی متأسفانه جزء روال زندگی ما شده است یعنی زبان ما به گله بازتر است تا شکر و حمد و تشکر.
حجت الاسلام صفایی: و محبت نسبت به همدیگر. این فاصله ایجاد میکند. شما اگر اختلافات زن و شوهر را یک آمار بگیرید، ببینید از گله شروع شده است. از کفران نعمت همسر شروع شده است و رسیده به یک قهر ابتدایی و بعد یک قهر نهایی. این خوب نیست. این در رابطه با خدا هم همینطور است. ما هی از خدا گله کنیم. هی بیان کنیم خدایا این را به من ندادی، خدایا آن را به من ندادی. نگاه کنیم خدا چه چیزهایی به من داده است. خدا چه نعمتهایی به من داده است. شکرش کنیم، آنها را هم بعد از خدا بخواهیم. بگوییم خدایا یک چیزهایی هم نداریم فکر میکنیم خوب است که داشته باشیم. لکن هر چه شما صلاح میدانید. حضرت موسی خیلی خوش بیان بودند. لذا کلیم الله شدند. ایشان اینطور دعا میکرد؟ الهی انی بما انزلت الیه من خیر فقیر. هر چه تو بدهی من فقیر آن هستم. اینطور دعا میکردند. به همین خاطر خداوند دوست داشت که ایشان صحبت کند. در قرآن هست سؤال کرد: «ما تِلْكَ بِيَمِينِكَ يا مُوسى» گفت در این دستت چیست؟ حضرت موسی یک کتاب حرف زد. همینطوری صحبت کرد. چون خدا ایشان را دوست داست. حضرت موسی یکبار گله نکرد. همه شکر کردند. حضرت ابراهیم، حضرت اسماعیل، ذات اقدس وجود مبارک رسول خدا با آن شرایط. حضرت زهرا از کودکی در شعب ابیطالب و مشکلات. ایشان 18 سال زندگی کرد به اندازه یک تاریخ فشارها را تحمل کرد ولی شکر میکرد. میگفت خدایا چیزهایی به من دادی که اصلاً در مقابل این امور، این سختیها اصلاً قابل مقایسه نیست و با این شکرش فاطمه شد. ثمره این شکر را این وجود مبارک حضرت زهرا ببینید چقدر نعمات فاطمی در دنیا است. یکی از این نعمتها وجود مبارک حضرت حجة بن الحسن روحی فداه است. اینها همه از آثار برکات آن یگانه دوران هست. آن شخصیت آسمانی است و خداوند نصیب حضرت زهرا کرده است. به همین خاطر حضرت زهرا وجودش چون از نسل حضرت ابراهیم و اسماعیل بود، آنها شاکر بودند، ایشان هم شاکر بود و این شخصیت این درس را به ما داد که در شدائد صبور باشیم، «ان الله مع الصابرین، ان الله یحب الصابرین» خدا با صابرین است، خدا صابرین را دوست دارد و اهل شکر باشیم که اهل شکر باشیم ظرفیت بالا میرود و خدا الطاف خود را به ما بیشتر میکند.
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکرم.
صفحه 535قرآن کریم. آیات نورانی سوره واقعه