شریعتی: خوشحال هستیم که خدمت شما هستیم و امروز هم با احترام و با افتخار از نشانههای اهل ایمان خواهیم شنید و نکتههای ناب شما.
حجت الاسلام صفایی: خداوند در اِعداد و شماره محبوبان خود بندگان مؤمن را قرار داده است. یعنی انسانهایی که هل ایمان هستند. برجانشان خدا حاکم است. قلبشان مملکت خدا است. خود در محضر خدا میبینند. زندگیشان از خدا و برای خدا است. و این انسان را در یک مسیری قرار میدهد که هم مایه نجات هست و هم عامل کمال. به انسان یک زندگیای میدهد در دنیا پر از سعادت برای شخص خود و برای جامعه تمدن میآفریند به معنای دقیق کلمه. و عاقبت را رستگاری تنعم از نعمات عالیه الهی. امام صادق (ع) برای ویژگیهای مؤمن نکاتی را بیان کردند، خصالی را بیان کردند، صفاتی را بیان کردند. مقداری از آنها را برشمردیم و در این برنامه محترم انشاءالله یکی دیگر از ویژگیهای انسان مؤمن برمیشمریم و آن اغماض عندالشهوه است. یعنی چشمپوشی به گاه رویآوری و تمایل به شهوت. شهوت یک خصوصیت باطنی انسان هست که در تعریف آن اینگونه بیان شده است. میل شدید، تمایل وافر به طورری که خود انسان صاحب شهوت به سمت مورد آن گرایش پیدا میکند. یعنی یک روحیهای است که انسان را در باطن تصرف میکند و انسان را به سمت تحقق امیال شهوانی حرکت میدهد و سوق میدهد. این شهوت موارد بسیار دارد.
شریعتی: یعنی در واقع یک مفهوم عام است.
حجت الاسلام صفایی: بله. یک شهوت، شهوت جنسی است. یک شهوت، شهوت قدرت است. شهوت ثروت هست. شهوت شهرت هست. موضوعات شهوت فراوان است. اما آنی که تا انسان میگوید به ذهن متبادر میکند ، فوراً به ذهن میآید آن شهوت جنسی است در حالی که شهوت میتواند شهوت قدرت باشد. انسانهایی هستند شهوت قدرت دارند. تمام باطنشان، آن برای رسیدن به قدرت حاکم هست این شهوت بر باطن. همه حرکاتشان برای رسیدن به این هست. ثروت هم همینطور است. به همین خاطر برخی از انسانها تمام وجودشان شهوت ثروت هست. و تمام زندگیشان حرکت به سمت رسیدن و دستیابی به ثروت هست. شهرت هم همینطور هست. این چهار مورد موارد مهم آن هست. به همین خاطر اگر شهوت کنترل نشود انسان را در یک باتلاقی قرار میدهد که بیرون آمدن از آن بسیار مشکل هست. نکتهای که اینجا بسیار مهم است، شهوت در درون انسان یک عنصر تکوینی است. یعنی همه انسانها این شهوت رسیدن به اموری را دارند. اما اگر تحت سلطه عقل قرار بگیرد، یعنی عقل انسان بر شهوت حاکم شود، این حرکتی که شهوت میخواست انسان را منحرف کند، در مجرای خودش قرار میگیرد. اما اگر شهوت بر عقل سلطه پیدا کرد، دیگر انسان اسیر شهوتش میشود. به همین خاطر امیرالمؤمنین یک عبارتی دارند آسمانی. میگویند کسی که مغلوب شهوتش میشود، اسم او عبدالشهوه است. یعنی برده و بنده شهوتش هست. این شخص هیچگاه نمیتواند خودش را آزاد کند از سلطه شهوت و خودش را از این اسارت رها کند. به همین خاطر بزرگان اهل اخلاق و اهل عرفان گفتهاند که تا میتوانید مبتلا نشوید ولی اگر شدید بدانید که بیرون آمدند از باتلاق شهوت دنیایی فوقالعاده سخت است. به همین جهت گفتهاند: «الشهواة سموم قاتلات» این شهوات سمهایی هستند کشنده. چه شهوت جنسی و چه شهوت قدرت. حالا به تعبیری چه شهوت سیاسی، چه شهوت مالی، چه شهوت شهرت و دیده شدن. همه اینها سموم القاتلات هست. باز ایشان میفرماید که «مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَه» اگر شهوت در جغرافیای وجود انسان بر عقل برتری پیدا کرد، «فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِم» این انسانی که شهوت بر او غلبه کرده و عقل را تحت شعاع قرار داده است این از هر حیوانی شرارتش بیشتر میشود. شما الآن مصداقی از او را در غزه میبینید. این شهوت قدرت، سلطه، استکبار که در رژیم منحوس صهیونیستی است.
شریعتی: انسانها را به کجا میرساند.
حجت الاسلام صفایی: ببینید کدام حیوانی این کار را میکند. ولی وقتی یک وجی مبتلا شد به شهوت قدرت، سلطهگری و دیگران را بخواهد از بین ببرد، قائل به تبعیض نژادی باشد این چنین کار میکند. بنابراین کسی که شهوتش غالب بر عقل شده، این انسان سراسر شرارت میشود. لذا در امور جنسی عبور میکند از ضوابط و عبور میکند از عفاف و حجاب. عبور میکند. در رابطه با به دست آوردن قدرت از تمامی مسائل انسانی و اخلاقی عبور بکند. در رابطه با ثروت، این انسانی که سراسر شهوت ثروت هست از تمامی امور حلال و عدالت و انصاف و خدمت به مردم عبور میکند. به دست آوردن ثروت برای او هدف هست، اصل هست. در شهرت هم به همین شکل هست.
شریعتی: دیگر هیچی هم برای او مهم نیست.
حجت الاسلام صفایی: بله. یعنی از همه چیز عبور میکند و پا روی همه چیز میگذارد. به همین جهت هست که انسانی که در جغرافیای وجودش شهوت حاکم شد، این شهوت هست که او را مدیریت میکند نه او هست که شهوت را مدیریت میکند. لذا میشود عبدالشهوه. انسانی هست که شهوتش او را جهت میدهد، حرکت میدهد. ساحت مقدس امیرالمؤمنین یک نکته بسیار مهم روانشناسانه بیان میکند در رابطه با چنین شخصیتی. میفرماید: «قَرِينُ الشَّهْوَةِ مَرِيضُ النَّفْس مَعْلُولُ الْعَقْل» این کلمات را ایشان در زمانی فرمودند که اصلاً این حرفها نبوده است.
شریعتی: و چقدر عمیق است و یک دنیا مفهوم در آن نهفته است.
حجت الاسلام صفایی: میفرماید کسی که همنشین شهوت شده است، مصاحب شهوت است، رفیق شهوت است، شهوت بر او مستولی شده است، حاکم شده است، او مریض النفس هست. یعنی دارای یک شخصیت مریض هست. باطن او، روح و روان او مریض هست و از طرف دیگ عقل او دچار مشکل شده است یعنی عقل او معلول شده است، عقل و دچار بحران شده است. عقل او دچار شکست شده است. به همین خاطر این شخصی که مریض النفس هست، معقول العقل هست شهوت بر او حاکم میشود و میبرد آنجا که خاطرخواه او است. راه شهوت پر گل و لای بلاست/ هر که افتاده در آن گِل برنخواست. هر کس در دام شهوت گرفتار شد، چنان شهوت او را میگیرد که دیگر بلند شدن او بسیار مشکل است. اینجا شیطان یک کار بزرگ میکند. اول شهوت را کمک میکند که بر انسان غالب شود و بعد او را هدایت میکند، فضاسازی میکند. که عملاً مبتلا شود و بعد از آن او را مفتضح میکند. یعنی آبروی او را میبرد. شاید شنیدههای بسیاری ما شنیده باشیم. بسیار حکایتها شنیده باشیم. برخی از امور را انسان خبر داشته باشد که انسانی که اسیر شهوت شد، عبدالشهوه شد و این شهوت او را به دام عمل شهوانی انداخت چه عاقبتی پیدا کرد. دچار چه بحران شخصیتی شد. آبروها رفت. حالا چه مثال جنسی، چه مسائل اقتصادی، چه مسائل قدرت، سیاسی، چه مسائل شهرتی.
شریعتی: به هر چیزی که تو تمایل و گرایش شدید داشته باشی. به همین خاطر هست که انسان باید کاملاً کنترل شهوت به دستش باشد. اگر نباشد کنترل او به دست شهوت است و او را در یک فضایی قرار میدهد که احساس میکند در آن فضای شهوانی حال خوشی دارد، لذت خوشی دارد ولی نمیداند عاقبت او دچار چه بحرانی خواهد شد. امام صادق میفرماید: «کَم مِن لَذَّةِ ساعَةٍ قد أورَثَت حُزنا طَويلاً » چه بسیار تجربه شده که لذت اندکی، یک ساعت لذت حرام، یک عمر پشیمانی و حزن و اندوه به بار آورده است. امیرمؤمنان میفرمایند: «أوَّلُ الشَّهوَةِ طَرَبٌ ، و آخِرُها عَطَبٌ» انسانی که مثلاً یک پولی به حرام در میآورد خوشحال است یا خدای ناکرده یک مسئله جنسی، طرب هست، آخرش پشیمانی و ناراحتی و بحران روحی و شرایط خاصی که در زندگی برای یک انسان رخ میدهد. شهوت در همه (قطع صدا) یک رسوایی به بار میآورد. هیچکس تا الآن مبتلا به شهوت نشده مگر اینکه سقوط کرده در یک فضایی که در آن فضا آبروی او رفته است و تمام آن چیزهایی که فکر میکرده، آن لذتهایی که میخواسته همه تبدیل شده به نگرانیها، بحرانها، اضطرابها و سختیهایی که بعد از آن تجربه کرده است. ساحات مقدس امیرالمؤمنان میفرماید که: «عَارُ اَلْفَضِيحَةِ» آن بیآبرویی، آن کار بد، «يُكَدِّرُ حَلاَوَةَ اَللَّذَّة» آن شیرینی لذت به حرامی که برخیها مرتکب میشوند، یک بیآبرویی تولید میکند که تمام آن چیزهایی که فکر میکرده لذت است پیش او مایع پشیمانی و ناراحتی و نگرانی است. آبرو را میبرد شهوت چنان مرد والا را کند دون بدان.
شریعتی: از کجا به کجا میرسد.
حجت الاسلام صفایی: بله. انسانهایی که میتوانستند با عزت زندگی کنند، در بین مردم خوشنام باشند، یک کاری میکند که از انسانهای دون هم پایینتر میروند در نزد مردم. به همین جهت امام باقر (ع) میفرماید: «ما من عبادة اول من عفت بطن و فرج». در مسائل شهوت جنسی حضرت میفرمایند مقابل آن عفاف هست. یعنی پاکدامنی. میفرماید هیچ عبادتی بالاتر از پاکدامنی و اقتصاد حلال و مال حلال نیست. هیچ. «ما من عبادة اول من عفت بطن و فرج». هیچ عبادتی یعنی انسان نماز شب بخواند، انسان نماز اول شب بخواند. اینها جزء عبادات است.
شریعتی: یعنی مال حلال و لذت حلال.
حجت الاسلام صفایی: بله. حضرت میفرماید که هیچ عبادتی. آنها به پای این نمیرسند که شما عفت داشته باشید، پاکدامن باشید، انسانی پاک باشید، از یک طرف پاکدامن و از آن طرف پاکدست. اقتصاد حلال، از آن طرف پاکدامن به زندگی اخلاقی حلال. در روایتی آقا امیرالمؤمنین میفرماید: من عقل عف. هر کس عاقل است عفیف است. یعنی هر کسی عقل یعنی مدیریت بر خود با خرد. هر کس مدیریت بر خود دارد انسان پختهای است، انسان عاقلی است، انسانی که مدیر بر خودش هست عفَ. عفاف را مراعات میکند. پاکدامن است. میداند که باید پاکدامنی را مراعات کند، اقتصاد حلال را مراعات کند. این تقوای سیاسی را باید مراعات کند. در رابطه با شهرت و اینها دیگران را خورد نکند که خودش مشهور شود. یا کاری نکند که در شأن انسان نباشد با او بخواهد مشهور شود که متأسفانه برخی مواقع این امورات دیده میشود. لذا میفرماید: «من عقل عفَ» هر کس عاقل است، عفاف دارد. یک کلامی حضرت دارند میفرماید که شخصی که جهاد میکند و شهید میشود، این چقدر مقام برای یک انسان است. یعنی بالاترین مقام انسان به گاه عبور از دنیا جهادگر شهید است. یعنی شهادت والاترین سعادت برای یک انسان است بر اساس ایمان و تقوا و این امورات و جهاد. حضرت میفرماید: «والمجاهد الشهید فی سبیل الله باعظم اجراً ممن قدر فعفو». کسی که مجاهد شهید هست و شهادتش در راه خدا هست، این پاداشش بالاتر از کسی که در معرض یک کار شهوانی قرار گرفته ولی مدیریت خودش کرده نیست.
شریعتی: عفت میورزد. آن کسی که عفیف هست، شرایط فراهم شده که گناه کند اما خودش را مدیریت میکند، بر خودش مسلط است. میفرماید اجر این کمتر از مجاهد شهید نیست و اجر مشاهد شهید بیشتر از این نیست. «لکاد العفیف ان یکون ملکاً من الملائکه» انسان عفیف نزدیک است که به یک فرشته الهی روی زمین به این مقام برسد. و این عفت چقدر مهم است. نکتهای که اینجا مهم است این هست که انسانی که پیروی از شهوت میکند، چند چیز را از دست میدهد. اول اینها عقلش را. به همین خاطر شما وقتی که با یک انسانی که مبتلا به شهوت است مینشینی، حالا هر نوع شهوتی، مینشینید صحبت میکنید، میبینید که عقلایی صحبت نمیکند. با برهان، با حساب و کتاب صحبت نمیکند. انتهای آن این است که دلم میخواهد. آخرین حرف و برهان و حد وسط استنتاجیشان این است که دلم میخواهد. اینطوری خوشم میآید. اما چه عواقبی دارد؟ چه لطماتی به انسانهای دیگر میزند؟ چون عبد الشهوه دیگر اختیار دست خودش نیست، همه چیز را برای خودش میخواهد. همه را برای خودش میخواهد، به همین خاطر همه انسانها را ابزار رسیدن به آمال خودش تلقی میکند. لذا مثل یک بلدزر سنگین از روی همه انسانها رد میشود تا برسد به آن چیزی که دلش میخواهد.
شریعتی: یعنی مبدأ و منشأ تمام فسادهای اخلاقی، فسادهای اقتصادی، فسادهای سیاسی.
حجت الاسلام صفایی: بله. اینطور میشود. در حالی که انسانی که عاقل هست، مسلط بر خودش هست، نگاه میکند چه چیزی برای او مفید است نزد خدا در دنیا و چه چیزی آخرت او را درست میکند و چه کاری موجب این میشود که او در خدمت جامعه باشد. اینطور فکر میکند. و چه چیزی او را در نزد خدا آبرومند میکند. یک دم به خود آ و ببین چه کسی/ به چه دل بسته، به که همنفسی؟ انسانی که با شهوت همنفس میشود، یک نفس، یک دقت، یک دقیقه به خودش میآید. یک دم به خود آ و ببین چه کسی به چه دلبسته، به که همنفسی، مستی ز علایق جسمانی. مست شدی. هوش نداری. رسوا شدهای و نمیدانی. در نزد خدا رسوا شدی. در نزد چشمان بینا رسوا شدی. نمیتوانی. نمیبینی خودت. فکر میکنی این کارها که میکنی کسی نمیداند. فکر میکنی به جایی میرسی. فکر میکنی به امیالت دست پیدا میکنی در حالی که نمیدانی. نمیرسی و تمام کارهایی هم که کردی تلخکامی آن را همین دنیا میچشی و در آخرت و در عالم برزخ عذابها را تجربه میکنی. برخیها فکر میکنند که مثلاً یک امور شهوانی در خلوت انجام بدهند کسی نمیبینند. نه، خداوند میفرماید: «إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما يَخْفى» شما هر کاری بکنید در نهان، آشکار، ما میبینیم. «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى» متوجه نیستید که ما همه چیز را میبینیم؟ از آن طرف فرشتگان میبینند، از آن طرف انبیاء میبینند. از آن طرف ساحت مقدس حضرت حجت میبیند اگر اراده بکند. و برای انسان یک آثار سوء دارد حتی نه در باطن انسان. در ظاهر انسان. یک آثار سوء دارد که چشمهای بینا کاملاً تشخیص میدهند. من دو تا داستان را محضر شما تعریف میکنم از بزرگانی که این امور را مشاهده کردند. یکی از آقایان گفته بود که من قصد کردم خدمت یکی از عرفا در تهران برسم. منزل ایشان پشت بازار بود. گفت صبح که من حرکت کردم که خدمت آن بزرگوار بروم، پله بازار که داشتم پایین میآمدم، یک خانم با شرایط خاص داشت از پایین بالا میآمد. این داستان شاید سال مثلاً 45 و 46 از آن زمان باشد. گفت زیبایی او تمام وجود مرا گرفت. گفت یک لحظه به خودم آمدم و عبور کردم. عبور کردم خدمت آن بزرگوار که رسیدم دیدم ایشان به من نگاه نمیکند. سر او پایین است هی مرتب میگوید لا اله الا الله، لا اله الا الله. خیلی تعجب کردم ایشان با من احوالپرسی میکرد. گفتم آقا چطور شده؟ چه مشکلی هست؟ گفت شما مثل یک خانمی هستید. چون آن خانم تمام وجودش را گرفته بود گفت الآن من شما را به شکل یک خانم میبینم. گفت استغفار کن. زیاد استغفار کن. گفت زیاد استغفار کردیم و خود ایشان هم یا ستار میگفت. ولی اینطور نیست که انسان کاری کند در روان او تأثیر منفی نداشته باشد. حتی بر جسمش. برای کسانی که... لذا کسانی که نماز شب میخوانند یک نورانیت دارند. به حضرت زینالعادین گفتند اینها چطوری هستند؟ آنها که نماز شب میخوانند یک مهر خاص دارند، دلنشین هستند. آدم وقتی محضر مبارک آقای بهجت میرفت دلش میخواست به او نگاه کند. خدمت آقای بهاءالدینی میرسید دلش میخواست به او نگاه کند. خدمت حضرت آیت الله اراکی میرسید، خدمت حضرت آیت الله خوشبخت میرسید. آدم مینشست نگاه میکرد. چون آثار نماز شب است. گفتند که چون خداوند به گاه نماز شب بر اینها لباسی از نور قرار میدهد، این دلنشینی اینها و نورانیت اینها به خاطر آن لباس و نور شبشان است. یک، این اثر منفی که توسط یک کار شهوانی بود، یکی از آقایان که با خود بنده درس داشتند بسیار مستعد بودند و اهل تهجد، اینها هر روز صبح خدمت حضرت آیت الله عظمی بهجت میرسیدند. برای ایشان اشعار ادبی در مدح اهل بیت میخواندند. ایشان تعریف میکرد میگفت که یک شب من ساعت دو بیدار شدم، مشغول نماز شب شدم دیدم که تا اذان صبح خیلی فاصله است. نماز شب هم تمام شده است. گفتم برای جلسه درس فردا یک استراحتی کنم. گفت خوابیدم بیدار شدم دیدم که نماز من قضا شد. گفت سریع نماز را قضا خواندم چون وقت خواندن اشعار آیینی ادبی با حضرت آیت الله بهجت بود گفت سریع خودم را خدمت ایشان رساندم. گفتم رفتم سلام کردم نشستم، تا میخواستم بخوانم، آقا گفت که انتظار ما از دوستانمان این نیست که نماز صبحشان قضا شود. اینها آثار دارد. آنهایی که چشم بینا دارند میبینند. یک واقعیتی است. گناه بویژه گناهان شهوانی، یک باطن سیاهی به انسان میدهد و یک زشتی ظاهر به انسان میدهد که خود انسان متوجه نیست. چشمهای بینا متوجه هستند ولی یک واقعیتی از او است. اما اگر یک جوان، زیبا در همه امور به خصوص شهوتی که دوران جوانی شهوت خاصی است، این را کنترل کند، ساحت مقدس پیامبر میفرماید که «إِنَّ أَحَبَّ الْخَلَائِقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى شَابٌّ حَدَثُ السِّن» دقت بفرمایید. این خیلی حرف عجیبی است. محبوبترین انسان نزد خدای بزرگ جوان کم سن و سالی است «فِي صُورَةٍ حَسَنَةٍ» دارای یک زیبایی خاصی است، زیباست. «جَعَلَ شَبَابَهُ وَ جَمَالَهُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ» این جوانیاش، زیباییاش را در مسیر بندگی خدا قرار داده است. بعد میفرماید که خداوند خطاب به ملائک میکند. میگوید: «هَذَا عَبْدِي حَقّاً». این بنده من است. بعد میفرماید: خداوند مباهات میکند به این جوان نسبت به ملائکش. میگوید روز اول یادتان میآید شما میگفتید اینها خونریزی میکنند. «يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَك» و ما تقدیس میکنیم شما را. هی میگفتید ما عبادت نکنیم. آنجا من آدم را که سرسلسله نسل اینها هست
شریعتی: و من گفتم من یک چیزی میدانم که شماها نمیدانید اینجا هست.
حجت الاسلام صفایی: بله. این علم به اینها دادن میدانید شما آنجا آنجا گفتید نه اینها اینطوری هستند. بعد به او علم دادم سجده کردید. گفتند انی اعلم ما لاتعلمون. این همان انی اعلم ما لا تعلمون است. این جوان. جوانی که در معرض گناه است، همه چیز فراهم است. در معرض گناه است، اینطور خودش را مدیریت میکند. جوان است. کم سن و سال است. زیبا است ولی میآید در مسیر الهی قدم میزند و گناه نمیکند. لذا من با این جوان به شما مباهات میکنم. میگویم نگاه کنید. این جوان را ببینید چطور هست. چند حدیث این چنینی داریم. در همین مضمون از ساحات مقدس رسول خدا. میفرماید: «إنّ اللَّه يحبّ الشّاب الّذي يفني شبابه في طاعة اللَّه» خداوند جوانی را دوست دارد که در دوره جوانی در مسیر عبودیت الهی است. گناه نمیکند. تقوا را مراعات میکند، اخلاق را مراعات میکند. وظیفهاش را انجام میدهد. دوران جوانی دوره مهارتدوزی و رشد علمی است. اهل علم است، تحصیل میکند، مهارت زندگی پیدا میکند. خدا میگوید من این جوان را دوست دارم. در عوض کسانی که عبد شهوت هستند. فضای فکر و اندیشه و عقلشان تحت الشعاع مسائل شهوانی قرار گرفته است. خداوند میفرماید اینها اسیر شهوت هستند و اینها بسیار دچار بحران در زندگی میشوند. نمونه بارز آن حضرت یوسف هست. خدا رحمت کند مرحوم علامه طباطبایی میگفتند که همه چیز فراهم بود که ایشان دچار شهوت جنسی شود، مشکلات شود. اولین آن اینکه ایشان برده زلیخا بود. زلیخا میتوانست. صاحب او بود. هر چه او میگوید باید انجام میداد در آن زمان که نظام بردهداری بود. این جوان بود. زیبایی لازم داشت. طرف او همینطور بود. اما این یک چیز داشت که همه این مواردی که او را سوق میداد به آن عمل شنیع، آن مانع شد و آن این بود که خودش را در محضر خدا میدانست. این ایمان داشت. خودش را در محضر خدا.
شریعتی: او دارد میبیند. أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى. در آن صحنهای که واقع شد برای حضرت یوسف، این زلیخا بتپرست بود. یک لحظه که این تردد میکرد اطراف حضرت یوسف، یک پارچه برداشت انداخت روی آن بت. حضرت یوسف گفت چرا این کار را کردی؟ گفت میخواستم این بت این کار بدم را نبیند. چون میدانست که بد است. انسان میداند که این کارها بد است. «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» میداند این کارها بد است. گفت نبیند. حضرت به او گفت. این چوب است. چیزی که نمیبیند ولی شما مراعات کردی. من چطور جلوی خدای خبیر بصیر علیم این کار را انجام بدهم و خدایی که عاقبت من دست او هست. به همین خاطر شما ببینید حضرت یوسف به کجاها رسید. الهی شکر تو با چه زبانی/ ره ایمان نمودی تو الهی/ درون چاه بیرونم کشیدی/ چو یوسف اندرون چاه سیاهی. انسانهایی که مثل حضرت یوسف نجات پیدا میکنند، خداوند اینها را بزرگ میکند.
شریعتی: عزیز میشوند.
حجت الاسلام صفایی: حالا شاید برخی بیان کنند که او پیامبر بود. پیامبر بود این توانایی را داشت. ما که پیامبر نیستیم. شاید این توانایی را نداشته باشیم. نه، در زندگی خود ما بسیار زیاد این جوانان این چنینی هستند. شکر خدا بسیار زیاد هستند و از آثار و برکات این کنترل شهوت متنعم هستند. امیرمؤمنان میفرماید: «اغْلِبِ الشَّهْوَةَ تَكْمُلْ لَكَ الْحِكْمَة» شهوت را کنترل کن خدا به تو حکمت میدهد. بزرگت میکند. رشدت میدهد. خدا رحمت کند آقا جعفر مجتهدی را. خیلی انسان شریف و بزرگوار در عین زیبایی بود. ایشان نقل کرده بود که تعدادی جوان آمدند پیش من و من را شب به یک مرسمی دعوت کردند. من هم گفتم باشد میآیم. گفت شب رفتم، من را رساندند در یک منزلی، در یک سرسرایی، رفتم آنجا و خودشان رفتند. من تنها شدم. گفت گروهی از چند نفر خانم آمدند. همان جریان حضت یوسف را میخواستند برای من درست کنند. گفت من به شدت از این کار پرهیز کردم و نقل کرده بودند برای من. گفت دیدم هیچ راهی ندارم جزء فرار از طریق پنجره ولی نمیدانستم که این ارتفاع چقدر است. آن را هم پرت کرد. خداوند به ایشان برکات و کرامات و این حکمت را داد و ایشان را مستجاب الدعوه کرد. اینها آثار و برکت است. به همین جهت چه در مسائل جنسی، انسان مؤمن مغلوب نمیشود. خودش را در محضر خدا میداند. ایمان دارد. میداند چخبر هست. از آن طرف در مسائل سیاسی، مغلوب شهوت خود نمیشود که برای رسیدن به یک پست همه کار بکند، همه را تخریب کند، همه را زمین بزند. پا روی همه بگذارد برای رسیدن به یک پست سیاسی یا در مسائل مالی. خودش را مبتلا کند به ظلم و فساد و حق و حقوق دیگران رعایت نکردن برای یک لقمه نان. برای رسیدن به... یا در مسائل شهرت دیگران را تخریب کردن که خودش به جایی برسد. انسان مؤمن انسان عاقلی است. با خدا معامله میکند خودش در محضر خدا است و خودش را مبتلا به این باتلاق متعفن شهوت نمیکند.
شریعتی: انشاءالله خدا همه شما را در امان بدارد. جنس مباحث روزهای یکشنبه ما فرق میکند از باب احی قلبک بالموعظه که امیرالمؤمنین به امام مجتبی سفارش کردند ما به محضر حاج اقای حجت الاسلام صفایی عظیممان موعظه میشنویم و انشاءالله دلهای ما زنده شود. خدا انشاءالله شما را برای ما حفظ کند. صفحه 514 قرآن کریم را امروز دوستان من تلاوت میکنند. آیات نورانی سوره مبارکه فتح، به اتفاق خواهیم شنید برمیگردیم در لحظات و دقایق پایانی انشاءالله همراه شما هستیم و در کنار شما.
وَ هُوَ الَّذي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَكَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيراً (24)
هُمُ الَّذينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ الْهَدْيَ مَعْكُوفاً أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَ لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ لِيُدْخِلَ اللَّهُ في رَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَليماً (25)
إِذْ جَعَلَ الَّذينَ كَفَرُوا في قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى وَ كانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليماً (26)
لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنينَ مُحَلِّقينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرينَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَريباً (27)
هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً (28)