حجت الاسلام پناهیان: بسم الله الرحمن الرحیم. جلسات قبل درباره ایمان صحبت کردیم (2:43 قطعی صدا) کفر که به شیرینی در مورد آن صحبت کنیم. حضرت حافظ چه قدر زیبا حرف های تلخ خود را این قدر زیبا و شیرین بیان می کنند که بعضی وقت ها از نظر مفهومی به آدم دارند بد و بیراه می گویند ولی آدم از شیوه بیان آن خوشش می آید. می گوید: بر او نمرده به فتوای من نماز کنید، یعنی مرده شور یک چنین آدمی را ببرند که مثلاً عاشق نیست و اینها. ما هم که به آن مرحله نرسیدیم ولی می شنویم کف می-زنیم، کیف می کنیم. حالا باید به شیرینی درباره کفر صحبت کرد. ابتدا روایتی را من از امام باقر (ع) یا امام صادق (ع) بخوانم. می فرماید بنی امیه ایمان را به مردم آموزش می-دادند اما شرک را به مردم آموزش نمی دادند تا اگر خودشان به آن سمت رفتند کسی متوجه نشود. این یک روش بنی امیه ای هست که ما به بچه های خود ایمان را یاد بدهیم، کفر را یاد ندهیم. البته شرک با کفر فرق می کند. کفر در روایات سخت تر از شرک هست، ما بعداً در مورد شرک هم صحبت خواهیم کرد. ولی من دارم از مضمون روایت استفاده می کنم. ما بیاییم آن وجه ایجابی، وجه مثبت را از آن حرف بزنیم وجه منفی یا آن بدی ها را راجع به آنها حرف نزدیم خیلی بد هست. آن وقت نمی بینیم ما آن طرف چه خبر هست. یک آماری را از قرآن کریم می خواهم برای شما بیاورم خیلی آمار عجیبی هست. به دوستان پژوهشگر خود بنده مدت ها قبل البته عرض کرده بودم که چه مقدار خداوند متعال در قرآن به وصف کافران پرداخته است و چه مقدار به وصف مؤمنان. اینها را واژه یابی کنند یا آیه ها را بشمارند که در آن کلمه کفر هست، کلمه ایمان هست، توصیف مؤمنان در چند آیه و در چند سطر هست. حتی آیه هم نه ممکن هست آیه حجم را نشان ندهد. یک آیه کوتاه باشد، «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون» (مؤمنون/1) الی آخر. آیه کوتاهی هست، ما اینها را بشماریم ممکن است تعداد زیاد شود. از نظر سجر می شمارند. آمار عجیبی هست این نتیجه به دست آمد. در قرآن کریم 267 سطر، حدود 18 صفحه در مجموع، نزدیک به حدود یک جزء به شرح حال کفار پرداخته شده است. حالا چه مقدار به شرح حال مؤمنین پرداخته شده است؟ برای شما سؤال هست، که بیشتر هست یا کمتر هست. آن 267 سطر بود، در مورد وصف حال مؤمنان 142 سطر هست. یعنی تقریباً نصفی از آیاتی که در مورد کفار هست در مورد مؤمنان هست. بعضی ها دیدید خواندن قرآن برای آنها ممکن هست یک مقدار تلخ به نظر برسد. این شبیه آن هست که بعضی ها برای آنها سخن گفتن درباره کفر برای آنها تلخ هست. 142 سطر حدود ده صفحه، آن 18 صفحه، آن نزدیک به یک جزء، این حدود نیم جزء، در مجموع درباره شرح حال و توصیف مؤمنان هست. انگار خداوند متعال به صورت معناداری حالا اگر مثلاً ده سطر یا بیست سطر تفاوت داشت زیاد نمی شد روی آن بحث کرد به صورت معناداری خدا می خواهد بیشتر ما از کفر پرهیز کنیم. آن را به ما نشان دهد.
شریعتی: آن پرهیز هم منجر به تقویت ایمان می شود.
حجت الاسلام پناهیان: طبیعتاً بله. ما در قرآن کریم یک دستور ویژه ای هم داریم که دستور نیست، در واقع هدیه الهی هست منتها از آن می شود یک دستور دریافت کرد. می فرماید «كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْر» (حجرات/7) خدا کاری می کند که شما از کفر بدتان بیاید. حالا ما باید از بچه های خود بپرسیم شما از کفر بدت می آید یا نه؟ کفر این قدر معنای آن در جامعه ما ناشناخته هست که خیلی ها از کفر بدشان نمی آید.
شریعتی: و خیلی ها هم اصلاً نمی دانند چه هست.
حجت الاسلام پناهیان: معنای آن را نه تنها نمی دانند بلکه برداشت غلطی هم می کنند. فکر می کنند که این یک مسئله عقیدتی هست. یک مسئله انتخابی هست در نگرش ها، در منش زندگی، بعد ما چون آنها را شبیه خود نمی بینیم می خواهیم به آنها ناسزا بگوییم کافر می گوییم. ببینید برداشت مردم این که برداشت مردم می-گویم بر اساس نظرسنجی های شخصی خود می گویم که وقتی با مردم گفتگو می کنم از آنها معمولاً می پرسم و جواب می دهند. برداشت مردم این هست که کفر وقتی که می گوییم این کافران انگار ما می خواهیم به آنها ناسزا بگوییم چون روش ما را انتخاب نکردند. چون اعتقادات ما را ندارند. این برداشت کاملاً غلط هست. این یک برداشت متعصبانه دینی هست که هیچ جنبه اخلاقی ندارد، هیچ جنبه شخصیتی ندارد و انگار طرف گناهی نکرده است که یک دین دیگر دارد ما به آن کافر می گوییم. خب آن هم به شما کافر می گوید. مگر کافرها چه هستند، انسان هستند، انسان هستند، این جوری برخورد می کنند. چرا شما عقیدتی برخورد می-کنید؟ چرا شما مذهبی یا دینی برخورد می کنید؟ دوست دارد اصلاً این جوری باشد چرا شما به آن کافر می گویید؟ مردم کافر را به معنای غیر عقیده مند به دین ما تلقی می کنند. مردم کافر را یک ناسزا تلقی می کنند. ناسزایی که دینداران به غیر دینداران می گویند. این خیلی بد هست. این برداشت ضعیف و برداشت تقریباً غلطی هست.
شریعتی: از چه لحاظ بد هست؟ یعنی خود را مبرای از کفر می-دانم. یعنی ایمان خود را می خواهم ثابت کنم به او اهانت می-کنم؟
حجت الاسلام پناهیان: از این جهت که فکر می کنند که شما مناسبات انسانی را در نظر نمی گیرید و به فرد کافر می گویید.
شریعتی: فقط به قصه عقیدتی نگاه می کنند.
حجت الاسلام پناهیان: فقط عقیدتی نگاه می کنید و عقیدتی نگاه کردن را هم معنای آن را مردم بد تلقی می کنند. می گویند هر کسی برای خود یک عقیده ای دارد. (10:15 قطعی صدا) دارد نباید به کسی که سلیقه دیگری دارد فحش بدهید یا آن را طرد کند یا آن را بد بداند. مناسبات انسانی، ارزش های انسانی جای خود را دارند.
شریعتی: کافر هست انسان که هست.
حجت الاسلام پناهیان: انسان هست، چه قدر انسان باهوشی هم هست. چه قدر انسان اخلاقی و خوبی هم هست. کفر یک ویژگی شخصیتی هست که حالا می خواهیم توضیح بدهیم یعنی چه. کفر یعنی چه؟ کفر را زودتر از ایمان می شود به بچه ها یاد داد. به بچه های دو ساله می شود کفر را آموزش داد و بچه ها از دو سالگی کفر را بدشان می آید. بچه دارد با یک اسباب بازی بازی می کند شما از او بگیرید، می آید از شما بگیرد یک دفعه آن را پنهان کنید ناراحت می شود. بعد می گوید این کجا رفت. یک مقدار جستجو می-کند اگر بفهمد که شما دارید این بازی را سر او در می آورید که حالا سن او بالاتر رود متوجه می شود، واقعاً از این کار شما بدش می آید. عصبانی می شود. بعد اصلاً تعلیم بدی هم هست. شما اگر پنهان کردید بگویید من قایم کردم. یک جایی گذاشتم دست شما به آن نرسد. و الا آن هم پنهانکار می شود. آن هم اهل انکار می شود. نه نیست. می گوید خب الان بود چه جور نیست. حتماً شما آن را قایم کردید. شما تصور کنید یک پدر و مادر یا مربی با کودک این جوری برخورد کند. این کفر می شود. انکار. جهود. یعنی پنهانکاری بد. پنهان کردن حقیقتی که نباید آن را پنهان کنید. ندیدن واقعیت، پوشاندن واقعیت، یا ندیده گرفتن واقعیت. ندیده گرفتن حقایق. خیلی بد هست. آقا فلانی یک شخصیت کافرانه دارد. این جوری باید بحث کنیم. یعنی یک ویژگی شخصیتی هست که بیشتر هم به فکر انسان بر می گردد. هیچ کس حاضر نیست با کسی که شخصیت کافرانه دارد زندگی کند. این جوری ما باید به کفر نگاه کنیم. ببینید اگر در جامعه ای مثل ژاپن رفتید، آمریکای لاتین، آفریقا، شمال روسیه، بعضی ها روحیه کافرانه دارند. بعضی ها روحیه مؤمنانه دارند. اینها دو ویژگی شخصیتی هست. آنهایی که روحیه کافرانه دارند واقعیت ها را انکار می کنند. واقعیت های کلیدی را بیشتر انکار می کنند و یک شخصیت منفی باف پیدا می کنند و نیمه خالی لیوان را نگاه می کنند. نیمه پر لیوان را نگاه نمی کنند. آن کسی که نیمه پر لیوان را نگاه می کند یک حالت مثبتی دارد. یک حالت شاکرانه ای دارد. این را روحیه مؤمنانه می گویند. پس اینها ویژگی های شخصیتی هست، کلمه کفر جنبه روانشناختی دارد. یعنی به یک کسی که کافر هست باید گفت چرا روحیه شما این جوری هست، هر حرف حقی را نمی پذیرید. زیر بار حرف حق نمی روید. فقط باید به شما زور بگویند که اتفاقاً در قرآن کریم مهمترین ویژگی کافران این هست که زیر بار زور می روند. کجای قرآن هست؟ بزرگترین آیه قرآن از نظر ثواب شاید آیه الکرسی باشد. که عجیب و غریب در موقیعت های مختلف باید خوانده شود و پر ثواب هم هست. آن وقت در این آیه کریمه می فرماید «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوت» (بقره/256) تو باید به طاغوت کفر بورزی. کفر به طاغوت بورزی را بعد در مورد آن بحث خواهیم کرد. آیه بعد می فرماید که اما کسانی که کافر هستند، یعنی کافر نسبت به خدا، به واقعیت های کلیدی عالم هستی، می فرماید اینها می-دانید چه ویژگی دارند؟ «وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوت» (بقره/257) اینها زیر بار حرف زور می روند. چون شما وقتی با منطق یک حرفی را نپذیرفتید با زور می پذیرید. منتظر می شوید یکی به شما زور بگوید. بعد می گوید «يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ» (بقره/257) آن زور پذیرفتن نتیجه سخن منطقی نپذیرفتن هست. بعد وقتی که آن زور را پذیرفت تازه از نوری که ته دل خود، وجود انسانیت خود باقی مانده است در می آید به سوی ظلمت می رود. در آیه الکرسی در مورد کفر خیلی مسئله سیاسی سنگینی گفته می شود. آدم واقعاً از کافرها اولاً بدش می-آید ثانیاً می ترسد. چون اینها سرباز زورگوهای عالم می شوند و می کشند. برای آنها دیگر چیزی مهم نیست. و این خشونت از آنها بر می آید. ببینید ماها در خیلی از مباحث ریز اخلاقی گیر کردیم این ویژگی شخصیتی برجسته که می تواند مبدأ بالاترین جنایت ها شود را ول می کنیم. البته گاهی از اوقات کافرها خوش اخلاق هستند. برای چه؟ برای این که بدی خیلی بزرگ دارد به نام انکار حق و حقیقت و آن را باید پیش خود و دیگران بپوشاند. ببینید من چه آدم خوبی هستم.
شریعتی: این هم خود یکی از مصادیق کفر هست.
حجت الاسلام پناهیان: بله. این یعنی روش کفر او این جوری هست. کفر خود را با رفتار خوب دارد می پوشاند. مثل این زن و شوهرهایی که با هم دعوا می کنند حالا هر کدام ممکن است خطاهایی داشته باشند به خوبی های خود بیشتر می پردازند. من این خوبی را کردم، من این خوبی را کردم، دارد بدی های خود را پشت سر خوبی های خود پنهان می کند. پنهان کاری نابجا، ندیدن واقعیت، اینها ویژگی های شخصیتی یک کافر هست و خدا از کافرها بدش می-آید. می گوید چرا شما واقعیت را انکار می کنید چرا ندیده می-گیرید؟ حالا این کافرها در یک درجه اصل وجود خدا را انکار می کنند. در یک درجه اصل وجود خدا را انکار نمی کنند، در قرآن مکرر می فرماید. بلکه اثر وجود خدا در حیات بشر را انکار می کنند. در جلسه قبل در مورد جهاد یک مقدار بحث ما به این جا رسید بحث نصرت الهی بود. یا می آیند برخی دیگر از وجوه واقعیت های مهم عالم هستی را انکار می کنند. می آیند معاد را انکار می کنند. برو بابا چه کسی معاد را دیده است؟ ببین برو بابا نگو. خود شما هم می دانید معادی هست، ولی می-خواهید ندیده بگیرید. این روحیه کافرانه می شود. چرا می-خواهید ندیده بگیرید؟ یا مثلاً حق دیگران را ندیده می گیرند. این هم یک نوع کفر هست. ببینید ندیده گرفتن حقیقت و واقعیت این روحیه کافرانه هست. بنده گمان می کنم دانشگاه ها هر آدم کافری را در دانشجو و استاد پیدا می کنند بیرون می کنند. تصور من این هست. چرا؟ چون در دانشگاه شما نباید هیچ واقعیتی را در نظر نگیرید. پایان نامه بنویسید بخشی از واقعیت های علمی را در نظر نگیرید. به شما نمره نمی دهند. پژوهش بیاورید برخی از واقعیت ها را در نظر نگیرید. نمره به شما نمی دهند. امتحان بخواهید بدهید بخشی از واقعیت ها را در نظر نگیرید. بگویید من یک چنین چیزی را قبول ندارم.
شریعتی: اینها را می فهمیم واقعیت هست این را نمی فهمیم چون دین را واقعی معرفی نکردیم.
حجت الاسلام پناهیان: احسنت ما می خواهیم به آن جا برسیم در نهایت تعریف دین همین هست که دین برنامه ای هست واقع نما. واقع گرا برای یک زندگی واقعی. برای یک لذت همه جانبه واقعی. مشکل همین جا هست. منتها ما در هر کدام از این مفاهیم داریم به این موضوع می رسیم که ببینید دین یک امر واقعی هست. مثلاً اگر در یک دانشگاهی بزنند در دانشگاه جایی برای کافران نیست همه می خندند که آقا چرا دانشگاه را دینی کردید، چرا بحث عقیدتی می کنید؟ در حالی که کفر یعنی شما در دانش نباید واقعیت هایی را در نظر نگیرید و بخواهید بر اساس برخی از واقعیت ها نتیجه گیری کنید. اصلاً امکان ندارد. نمی شود. بچه من کوچک بود بردم یک عمل جراحی انجام دادم بعداً دچار بیماری های بدتری شد بعد گفتند چرا این عمل را انجام دادید؟ گفتم آقای دکتر گفتند. گفتند برای این عمل دوازده دکتر متخصص باید نظر بدهد. یک دکتر نمی تواند نظر بدهد. ببینید ندیدن برخی از واقعیت ها آدم را بیچاره می کند. حالا یک نفر لج کند بگوید من نمی خواهم بعضی از واقعیت ها را ببینم. خب این خطرناک هست. اگر پزشک باشد خطرناک هست، اگر مهندس باشد خطرناک هست. الان شما مثلاً می خواهید بروید برای خانه پروانه بگیرید می گویند باید وضعیت خاک را بیاورید. خاک را آزمایش کنید. شما بگویید من نمی خواهم. آن کسی که تمکین نکند آن چه جور آدمی هست؟ آن را پروانه مهندسی او را باطل می کنند. پس همه جا کفر منفور هست. حالا ندیده گرفتن اولویت بین واقعیت ها هم می-تواند داخل این موضوع شود که بعضی ها واقعاً یک سری از واقعیت ها هست اولویت بالاتری دارد. بنده یک بار خود تصادف کرده بودم دست من شکسته بود خیلی درد می کرد کتف من در رفته بود، تا از جاده ما را شهر بردند و در اورژانس رساندند. من این صحنه هیچ وقت یادم نمی رود بینی من هم شکسته بود و خون می آمد و اینها. خب آقای دکتر که صحنه تصادف نبود می گفت من اول باید ام آر آی ببینم ضربه مغزی خوردید یا نه. من هم می-گفتم آقای دکتر ضربه مغزی من نخوردم اصلاً سر من درد نمی کند. این بینی من مهم نیست. این دست را درست کنید. می گفت دست مهم نیست. اولویت این هست. الان خیلی ها هستند واقعاً اولویت-ها را در نظر نمی گیرند زود می روند ضد انقلاب می شوند. انقلابی بودند، مذهبی بودند فقط اولویت ها را در نظر نمی گیرند ضد انقلاب می شوند. امام علیه اینها خیلی حرف دارد. برای مذهبی-هایی که ضد انقلاب می شوند. مدام امام به اینها می فرمود که مسئله اساسی تر را ببینید. اینها جلوه های کفر هست. مثلاً به ابلیس گفته می شود بابا این که کافر نبود 6 هزار سال عبادت کرد. ترجیح آدم را بر خود نپذیرفت از باب انکار، گفت نمی-خواهم بپذیرم. این روحیه بدی هست. من نمی خواهم بگویم یک ویژگی اخلاقی هست، یک ویژگی شخصیتی هست. حالا اخلاقی هم بعضی -ها عادت دارند بگویند باشد. بدترین صفت اخلاقی کفر هست اگر بخواهیم اخلاقی نگاه کنیم. اصلاً آدم خطرناکی هست. آقا این یک سری حقایق را، یک سری حق های دیگران را ندیده گرفت و بعد هم نخواست زیر بار برود چه؟ آن را چه کار کنیم؟ نمی شود با او زندگی کرد. لذا خدا در قرآن تأکید دارند شما نگذارید کافران قدرت پیدا کنند. جنگ قرآن با کافران برای قدرت پیدا نکردن آنها هست. یا جنگ قرآن با کافران برای این هست که زیر بار زور می روند. لشکر طاغوت می شوند. مستضعفان ضعف پذیری که بگذارید یک مقدار در این باره هم صحبت کنیم. هر کس زیر بار حق نرود، زیر بار زور می رود.
شریعتی: یعنی بالاخره باید زیر بار باشید. یا حق یا باطل.
حجت الاسلام پناهیان: بله. یک مثال تاریخی دارد. قدیم ها من این را خیلی می گفتم حالا دوباره این را تکرار کنیم خیلی جالب هست. حضرت امیر (ع) نوبت خلافت ایشان شد، ایشان که وصی بلافصل رسول خدا بودند ولی خب مردم محضر ایشان نرفتند بعد از 25 سال که گرفتند بعضی ها بیعت نکردند. یکی از آنها یک کسی بود که عبدالله نامی، اسم او را کامل نبرم، ایشان گفتند که برو با علی بن ابیطالب بیعت کن، گفت من تردید دارم ایشان حق هست یا نه. همه معادلات اجتماعی نه بر اساس عقائد خاص شیعی بلکه عقاید اجتماعی رایج آن زمان بر این دلالت می کند که شما باید بیعت کنید. گفت نه من تردید دارم. این انکار، انکار حق هست. ایشان وقتی حجاج بن یوسف ثقفی در مدینه آمد نصف شب رفت در خانه او را زد. حالا حجاج خود او هم خلیفه نبود، والی آن شهر بود. آمدند گفتند آقا یکی از پیرمردهای محترم آمده است می خواهد با شما بیعت کند. گفت نصف شب. این عجب دیوانه ای هست بگذارد فردا. گفتند نه. اگر یک شب از من عبور کند و بیعت امام عادل بر گردن من نباشد مات میته جاهلیه، بعد داخل آمد و حجاج به او گفت که خسته هستم حال ندارم دست خود را دراز کنم با من بیعت کنی. پای خود را دراز می کنم با من بیعت کن. گفت پای امام فرق نمی کند دست امام خم شد با پای حجاج بن یوسف ثقفی بیعت کند. ضرب المثل شد. کسی که با دست علی بن ابیطالب بیعت نکند باید با پای حجاج بن یوسف ثقفی بیعت کند. باید یعنی بیعت می کند. کسی با دست امیرالمؤمنین علی (ع) بیعت نکند قهراً با پای حجاج بن یوسف بن یوسف ثقفی بیعت خواهد کرد. و این البته روایت دارد می-فرماید کسی در راه ولی خدا انفاق نکند، مایه نگذارد، این مجبور می شود یا مبتلا می کند که در راه دشمن خدا خرج کند. خود او هم خوشش نمی آید مجبور هست. بعضی ها در صحرای کربلا گریه می کردند و به سمت حرم ابا عبدالله الحسین تیر می-انداختند. می دانستند چه خبر هست. شما کجا از حق کم گذاشتید. پس کافران از سه جهت باید مورد بحث و بررسی قرار بگیرند. 1 ـ شخصیت کفر شخصیت بدی هست و این بدترین بدی هست. خدا الکی سر پارتی بازی نسبت به دین خود، سر تعصب دینی، سر یک امر غیر انسانی، به قول عوام عقیدتی صرف از کفر بدش نمی آید. کافران این قدر دو برابر مؤمنان توصیف نکرده است بلکه این شخصیت را بدش می آید. دیگر ما نیاییم با کافران انسانی با این معنا برخورد کنیم که آقا اینها از نظر انسانی هیچ مشکلی ندارند فقط عقیده ما را ندارند. نه اصلاً کافر از نظر انسانی مشکل دارد. مهمترین ویژگی یک انسان را زیر پا گذاشته است. حالا چرا می گویم مهمترین ویژگی یک انسان؟ کودک از بدو به دنیا آمدن اولین حرکت شناختی او برای رشد هوش شناختی او چیست؟ جستجوگری. کنجکاو هست. صداها را می گردد. این اولین حرکت هست. یک نیاز غریزی دارد گرسنه-اش می شود گریه می کند. تا این نیازهای غریزی او برطرف می شود می گوید حالا کنجکاوی. کنجکاوی آغاز ایمان هست. آغاز فهم حقیقت هست. همین کنجکاوی در مدرسه جهت داده می شود، همین کنجکاوی در دانشگاه به ثمر می نشیند تولید علم می کند.
شریعتی: پس با این حساب هیچ انسانی فطرتاً کافر نیست.
حجت الاسلام پناهیان: نمی تواند کافر باشد. بعد وقتی که شما اختلال شخصیتی پیدا کنید نه تنها دیگر جستجوگری را کنار گذاشتید بلکه می آورند به تو نشان می دهند حقیقت را انکار می کنی. چه قدر زشت هست. لذا من می توانم این جا با جرأت بگویم مهمترین ویژگی انسان حقیقت جویی هست. کافر مقابل حقیقت جویی به نحو بدی ایستاده است. نه این که بگویم من حال ندارم بررسی کنم می گوید هر حقیقتی را شما بیاورید من انکار می کنم فقط کافی است دل من نخواهد.
شریعتی: ریشه آن کجا هست؟
حجت الاسلام پناهیان: ریشه آن در همین کلمه آخر هست. کافی است دل من نخواهد. هوای نفس در قرآن آمده است، هوای نفس موجب می شود اینها حقایق را انکار کنند. هوای نفس چیست؟ حالا در این باره باید جداگانه صحبت کرد ولی بحث برای این که ناقص نماند ما زیاد هم نمی خواهیم آموزشی گفتگو کنیم می خواهیم به قدر لازم ... هوا در لغت آن لحظه ای را می گویند که پرنده ای که دارد در اوج پرواز می کند برای شکار پایین می آید. می-گویند قد هوا، این پایین آمد. یعنی سقوط یک انسان به سوی یک گرایشی از آن منزلت خود به سوی یک گرایشی که ارزش آن را ندارد هوا می شود. آن وقت هواپرست کسی هست که بیشتر به گرایش های پست تمایل دارد. حالا گرایش پست چیست؟ یک سخن دینی نیست. یک سخن اخلاقی نیست. گرایش بد چیست که ما اگر سراغ آن برویم هواپرست می شویم؟ گرایشی که زیاد لذت ندارد. زیاد منفعت ندارد و مانع گرایش برتر می شود. یک وقت یک گرایشی هست زیاد ارزش ندارد. مثلاً غذا آوردند شما زیاد عاشق غذا خوردن نیستید ولی خب خوشت می آید می خورید و تشکر هم می کنید و خوشمزه هم هست عاشق آن نیستید. نیاز شما هست. این یک گرایش کم ارزش هست که اگر شما را متهم کنند به این که شما غذا خوردن را اوج عشق خود می دانید ناراحت می شوید. می گویید نه آقا اصلاً این جوری نیست. می گویند پس چرا از غذا خوشت آمد، می گویید بله خوشم آمد ولی اوج دوست داشتنی های من نیست. گرایش پست، هواپرستی آن هست که آدم علاقه به یک چیز کمی داشته باشد به سمت آن برود و اگر به سمت آن بروید از یک علاقه برتر، یک لذت برتر باز می مانید. ته آن را همین جا ببینید یا حتی اگر ته آن هم این جا ندیدید بفهمید که این مانع آن لذت برتر هست. ولی دیگر آن لذت برتر مهم نیست. دوباره دارید یک چیزی را انکار می کنید. خب هوای نفس موجب کفر می شود. کاری ندارم چه چیزی موجب کفر می شود ولی ما به هر حال در مهد کودک می خواهیم بچه های خود را مؤمن بار بیاوریم. باید 24 ساعته سعی کنیم کافر نشوند. شخصیت کفر پیدا نکنند. بگوییم ما از شما امتیازات مؤمنانه نمی خواهیم از شما خداپرستی و محبت به اولیاء خدا و خیلی چیزها را نمی-خواهیم. انتظار خیلی از رفتارهای خوب هم نداریم. اهل انکار و جهود نباش خود شما در اثر جستجوگری و حوادثی که برای شما پیش می آید به نتیجه مطلوب خواهید رسید.
شریعتی: یک تعبیری آقای حاج شیخ علی آقای صفایی رحمت الله علیه دارند که اسلام راکد به کفر می انجامد و کفر متحرک به اسلام می انجامد. یعنی این جستجوگری شما را بالاخره می رساند.
حجت الاسلام پناهیان: این متحرک همان جستجوگری هست. جستجوگری حقیقت. حقیقت چیست؟ اصلاً هم خدا نمی خواهد کسی تقلیدی به این حرکت برسد. هر کسی روش جستجوی آن با دیگری ممکن است متفاوت باشد، هر کسی یک جوری برای او اتمام حجت می شود. امر برای او روشن می شود. ولی به هر حال این مسئله کفر ما باید به عنوان بدترین ویژگی یک انسان در نظر بگیریم و بدترین ویژگی یک کودک اگر از مهدکودک این را بگیرد نعوذ بالله، خدایی نکرده اگر از مدرسه این را بگیرد یا این در آن تولید شود آن کفر این ویژگی انکار و جهود در آن تولید شود ولی مدرسه در واقع مهدکودک حالا خانه یا مهدکودک هر چه، به او کمک نکنند که این از بین برود مثلاً بچه را نباید بترسانید. بچه را نباید تحقیر کنید. پنهانکار او را بار نیاورید. جلوی او نباید رفتارهای این چنینی داشته باشید. بعضی از رفتارها هست خدا می فرماید اینها مال شما نیست، اینها مال کفار هست. لباس آنها را نپوشید. شبیه آنها نشوید. غذای آنها را نخورید. خیلی عجیب است می گوید چرا شما شبیه آنها غذا می-خورید؟ چون به ما دستور داده است «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِه» (عبس/27) بدانید چه می خورید. چیزهایی که برای شما مفید هست، چیزهایی که صدمه نمی زند. دستورات آن هم در کلمات معصومین خیلی فراوان هست. بعد می فرماید چرا شبیه کفار؟ آنها رعایت نمی کنند. مثلاً ذبح شرعی امروزه در دنیا مورد توجه قرار گرفته است. چون از نظر بهداشتی هم ظاهراً خیلی تفاوت ها دارد پزشک ها اینها را بهتر توضیح می دهند. می فرماید چرا غذای کفار را می خوریم مریض می شوید، غذای مسلمان ها را بخورید. ببینید چون با واقعیت، با بهداشت، با فطرت حیات بشر، با طبیعت سازگاری بیشتری دارد. کفر مهمترین ویژگی بد می شود به دلیل این که نقطه مقابل کفر تقریباً آن حقیقت جویی می شود. این حقیقت را پنهان کردن می شود، آن حقیقت را انکار کردن می شود. حقیقت جویی را آدم ایجاد کند. معلم های محترم و پدر و مادر گاهی باید سر کلاس یا در خانه به بچه ها این روند حقیقت جویی را آموزش بدهند. اگر به بچه ها همیشه یک جوری نشان بدهند که ما همه چیز را بلد هستیم بچه اذیت می شود. الگو پیدا نمی کند. گاهی از اوقات به انکار حقیقت می افتد. به لج می افتد. پدر و مادر این را به بچه نشان بدهند که من چه جوری دارم یاد می گیرم. چه جوری دارم پرسش می کنم، چه جوری دارم بررسی می کنم. بعد می گوید آهان آهان نمی دانستم چه جالب. ببینید همین که شما یا اشتباه خود را می پذیرد. همین که شما جستجو می کنید، این را دارید از کفر جدا می کنید. همین که یک دفعه یک حرفی زدید بعد می گویید من متوجه نشده بودم این را دقت نکردم، عجب. بعد پدر و مادر یک کوه هستند، یک غول هستند برای بچه. وقتی بچه به پدر و مادر نگاه می کند یا معلم، روند جستجوگری، روند پذیرش حق، دارد در رفتار آنها به نمایش گذاشته می شود این بچه از کفر جدا می شود. حالا ما الان بحث دینی کردیم؟ بحث شخصیت انسانی کردیم.
شریعتی: با این نکته که شما گفتید عالم هم همین اتفاق دارد برای آن رقم می خورد که این حقایق و واقعیت ها را باید نشان دهد.
حجت الاسلام پناهیان: پس اولین موضوع در کفر معنای کفر هست که هم بدانیم کفر بدترین ویژگی یک انسان هست و هم بدانیم که این یک ویژگی شخصیتی هست اساساً. بحث را عقیدتی نکنیم به معنای عوامانه کلمه. البته به انکار عقاید حق هم منجر می شود. این هم یکی از نتایج آن هست. ولی مال شخصیت طرف هست. یک وجه دیگر کفر این هست که اینها را نباید گذاشت قدرت پیدا کنند. چون قدرت پیدا کنند ظلم می کنند. یک سری واقعیت ها را در نظر نمی گیرند عمداً هم در نظر نمی گیرند حق مردم هم نمی دهند می-خواهند چپاول کنند دیگر طبیعتاً ظلم می کنند. خدا خیلی ناراحت می شود از این که شما به کفار قدرت بدهید. می فرماید حتی پیمانی که آن را بر تو مسلط کند زیر بار آن نروید. آن نباید به شما مسلط شود. یک وضعیت اجتماعی در جوامع جهانی لازم هست یک پیمانی با یک کافر ببندید باشد، پیمان مساوی شما سود ببرید در این اقتصاد یا معامله ای که هست بالاخره آن هم می خواهد سود ببرد یا پیمان انسانی باشد. ولی مسلط به شما نشود. کافران مسلط شوند ظلم می کنند. خب معلوم هست آدم-ها یا شخصیت هایی که در فضای سیاسی یا سیاست های کشورهایی که کفر و جهود و انکار در آنها نهادینه شده است. الان نگاه کنید سیاست ورزی به سبک آمریکا یا به سبک بدتر از آن اسرائیل چه جوری هست؟ همراه با کفر هست. اصلاً انکار می کنند. خود می رود مردم خود را می کشد گردن غزه می اندازد. مردم غزه را به شهادت می رساند، به خاک و خون می کشاند. بایدن برگشت نه من به این آمار مشکوک هستم. این شخصیت کافر می شود. این را خب مردم بدشان می آید. این جا اصلاً بحث دینی نیست. پس مهمترین مسئله این هست که به کفار میدان سلطه ندهیم. قدرت ندهیم. کسانی که چنین شخصیتی دارند. پس فردا کسانی که چنین شخصیتی را دارند انتخاب نکنیم. حالا ممکن هست یک سری از امور دینی و عقیدتی را قبول داشته باشند. مثل ابلیس. ابلیس از نظر عقاید مشکلی نداشت.
شریعتی: این قصه سر شخصیت هست.
حجت الاسلام پناهیان: ولی شخصیت او کافر بود و یک جایی بیرون زد. وجه دیگری که درباره کفر باید به آن توجه کنیم این هست که اینها خطرناک هستند، قدرت هم نگیرند، سرباز زورگوها و قدرت-ها می شوند. این خیلی بد هست. و زورگوها از اینها استفاده می کنند. دیگر آن مثال هر کسی با دست امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب بیعت نکند با پای حجاج بن یوسف بیعت می کند. یک چیز جالبی من به شما بگویم معمولاً کسانی که ضد این انقلاب اسلامی می شوند مثلاً صهیونیست ها را می پذیرند. زیر بار آنها می روند. حاضر نیستند مرگ بر اسرائیل بگویند. خیلی جالب هست، این تناسب چه جوری هست. خب چرا آن را پسندیدید. بعد می آید به جمهوری اسلامی می گوید شما ظلم کردید، حالا این جا اشکالاتی هست، ظلم هایی ممکن است پیش بیاید همه که فرشته آسمانی نیستند، ما به خدا گفتیم که 300 تا فرشته آسمانی بفرست در مجلس بگذاریم مشکلی پیش نیاید. خدا هم فرمود من اگر می-خواستم بفرستم اینها را برای پیامبر می فرستادم گرفتار افرادی مثل آن چنان افراد نشود. این جا که نمی گوییم مشکلات نیست ولی هر چه این جا مشکل هست اینها را مبنای ناسزاگویی به این کشور، به این نظام قرار می دهد بعد صد برابر آن را در اسرائیل می بیند، در محوطه سیاسی اسرائیل، و الا آن جا اسم آن فلسطین هست، و حاضر نیست مرگ بر اسرائیل بگوید. خب شما برده آن شدید. یعنی شخصیت آن شخصیت کفر هست و جهود هست و انکار. خدا بدش می آید. یک آیه ای در قرآن هست از عجایب ده گانه قرآن هست. یعنی شما اگر ده تا آیه بسیار عجیب در قرآن داشته باشید یا اگر 5 تا حالا من ده گانه نگوییم که بعضی ها پیگیری می کنند می گویند آن 9 تا آن چیست، حتی اگر 5 تا عجیب-ترین آیات قرآن داشته باشیم یکی از آنها این هست. می فرماید شخصیت کافر می دانید چه شخصیتی هست؟ من این را در جهنم ببرم. بسوزد. ببیند، نتیجه را دیدید. بعد آن را برگردانم باز کافر می شود. این عجیب نیست؟ خیلی. آقا شما که فهمیدید، شما که در جهنم سوختید، دوباره شما را آن جا می برند، می-فرماید من اینها را به دنیا برگردانم دوباره اینها کفر می-ورزند. پس ببینید مسئله اصلاً عقیدتی نیست. این درباره معاد به حق الیقین رسیده است.
شریعتی: گفت حاضر نیستم بپذیرم و اگر شد همین الان یک سنگی از آسمان بیاید من بمیرم. بسیار خوب حاج آقای حجت الاسلام پناهیان خیلی از شما ممنون هستم. خیلی سپاسپگزار هستم. مشرف شویم به ساحت نورانی قرآن کریم. الهی که اهل ایمان شویم و از کفر دوری کنیم، و یک شخصیت مؤمنانه محکم داشته باشیم که حقایق و واقعیت ها را ببینیم. امروز صفحه 494 آیات نورانی سوره مبارکه زخرف را دوستان من تلاوت خواهند کرد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
صفحه 494 قرآن کریم
شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. سلام و درود خدا بر شما، خیلی ممنون و متشکر هستم از لطف و همراهی و همدلی شما. بهترین ها را به حق این آیه های قرآن کریم برای تک تک شما مسئلت می کنیم حالا بحث ایمان و کفر بحث دامنه داری هست و به نظر من از جهات مختلف و از منظرهای مختلف می شود به آن نگاه کرد هفته آینده هم این بحث را ادامه خواهیم داد ان شاءالله.
حجت الاسلام پناهیان: خصوصاً روانشناسی کافران در قرآن بحث های خیلی جالبی دارد که روحیات اینها را بیان می کند. می گوید اینها روحیات یک آدم کافر هست. تیپ شخصیتی آنها این طوری هست.
شریعتی: یک وقت هایی هم باید به خود نگاه کنیم ببینیم رگه-هایی از این کفر یا این شخصیتی که شما دارید ترسیم می کنید در وجود ما هست یا این که ...
حجت الاسلام پناهیان: چون اصلاً اینها خطی در قرآن نیست. یعنی مقوله به تشکیک هست. می تواند یک مقدار آن در ما باشد، یک فرم آن در کس دیگر باشد. هیچ اثری از کفر را اگر در وجود خود قرار ندهیم بهتر هست. ضمن این که حالا این آیات کریمه قرآن که قرائت شد خوب هست همین جا من عرض کنم بهترین فضا برای تربیت شخصیت یک انسان که کافرانه زندگی نکند. روحیه و تفکر کافرانه نداشته باشد قرائت قرآن هست. چون به شدت قرآن سعی می کند انسان را واقع بین بار بیاورد.
شریعتی: و با یک نوری که بشود حقیقت را با آن نور دید. خیلی از شما ممنون هستم، دعا کنید و خداحافظی کنیم.