شریعتی: بحث جلوه حق تعالی و آن بحث ترانی و لنترانی ناتمام ماند ولی اعم نکات آن را شنیدیم ولی بحث دامنهدار و بسیار لطیفی است. از آن میگذریم و در این جلسه که با حسرت باید بگویم جلسه آخر این فصل ما است که در محضر حاج آقای حجت الاسلام عابدینی هستیم بنا است که یک تتمهای را بشنویم و یک نکتهای را و از محضر پرفیض حاج آقا حجت الاسلام عابدینی عزیز انشاءالله استفاده کنیم و در این فصل ما از ایشان خداحافظی خواهیم کرد تا به امید دیدار مجدد که حالا نکتههای آن را انشاءالله بعداً عرض خواهم کرد.
حجت الاسلام عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم كن لوليِّك الحُجَّةِ بن الحسن، صلواتُكَ عليه و على آبائهِ، في هذه السّاعة و في كلِّ ساعةٍ، وليّاً و حافظاً، و قائداً و ناصراً، و دليلًا و عيناً، حتى تسكنه أرضك طوعاً، و تُمتّعَهُ فيها طويلا.
انشاءالله خدای سبحان عرض قلوب ما را به طاعت حضرت ولی عصر آراسته بگرداند و این اطاعت ما نسبت به حضرت دائمی باشد و همه ما را از یاران و یاوران و سربازان و بلکه سرداران حضرت انشاءالله قرار بدهند.
با صلوات آغاز میکنیم. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. باز هم اذن میگیریم، سلام میکنیم بر حضرت موسی (ع) و از ایشان اجازه میگیریم در آخرین جلسهای که گفتار ایشان و انتصاب مطالبی که مربوط به ایشان هست را در خدمت آنها هستیم، اذن بدهند که انشاءالله این جلسه هم مورد رضای خدای سبحان باشد و ایشان انشاءالله ما را امداد کنند که انشاءالله مطالب درستی را بیان کنیم. مطالب مرتبط با حضرت موسی (ع) همانطوری که قبلاً هم عرض شد نسبت به تمام انبیاء سابقی از همه در قرآن کریم مفصلتر است که شاید حدود 500 آیه قرآن در مورد حضرت موسی (ع) و تبعاتی که مرتبط با ایشان بوده وارد شده و این نشانه عظمت حضرت موسی (ع) هست که این مقدار مورد اعتنای خدای سبحان بوده و انقدر نقش حضرت موسی (ع) در امت ختمی زیاد بوده است چون هر نبیای به مقدار نقشی که در جریان امت ختمی دارد در قرآن از او ذکر به میان آمده است و اگر آن نقش مثلاً خیلی پررنگ نبوده است، آثار آن در نبی دیگری ظاهر شده و آشکار شده و مورد بیان قرار گرفته و اگر حضرت موسی (ع) از همه انبیاء حتی از انبیاء رسل اولوالعزم دیگر هم بیشتر وارد شده است نشاندهنده نقش ویژه حضرت موسی و جریان بنیاسرائیل در جریان امت اسلام هست که تعبیرات روایت هم بر همین دلالت دارد که همه آن وقایعی که در مورد قوم بنیاسرائیل و حضرت موسی (ع) و جریانات چیز پیش میآید همه در امت ختمی تکرار خواهد شد و آنها هم ابتلاء و امتحانی را که در آنجا پیش آمده در اینجا دوباره پیش خواهد آمد تا این درسی باشد برای اینکه آن جریانات را ما ببینیم و از آن فتنهها مثل آنها روفوزه نشویم بلکه درست عبور کنیم و آنچه که آنها را به تیح مبتلا کرد و به فراغ گرفتار، ما گرفتار نشویم و انشاءالله از توجه حضرت معصومین (ع) بهرهمند باشیم.
چون نکات زیادی در رابطه با حضرت موسی هست و وقت تلویزیون هم یک وقت محدودی است، وقت سیما و لذا با همان مقدار محدود آن باید گلچین کرد. برای آخرین گفتاری که برای حضرت موسی (ع) فقط میخواهیم به آن اشاره کنیم، خیلی هم تفصیلی وارد نشویم دعای سمات را در نظر گرفتیم که به عنوان بعد از آن جریان أَرِني أَنْظُرْ إِلَي که یکی از قلههای وجودی جریان حضرت موسی (ع) بود این دعای سمات هم به عنوان یک دعایی که همانطوری که امام رحمة الله علیه میفرمودند که ادعیه قرآن ساعدند. که این قرآن ساعد است. جواب خدای سبحان است در قرآن با دعا. لذا دعای سمات هم از جمله ادعیهای است که قرآن ساعد است. لذا از پایین به بالا همان مسائل را مطرح کردند. دعای سمات یک مقدمه کوتاه هم در شناخت آن که ما میخواهیم یک گزارش از آن بدهیم. نه میخواهیم آن را شرح کنیم نه میخواهیم تفصیلاً وارد آن شویم. خودش جا دارد، کشش دارد، اما به مناسبت ایام هم فقط قصد ما این بود که یک گزارشی از آن داده باشیم. به این صورت که اولاً دعای سمات که به عنوان لفظ سمات آمده است، لفظ سمات از ریشه سِمَ یا وَسَمَ؛ هر دوی اینها امکان پذیر است که به معنای نشانه و علامت است. این دعا یک اسم عبری هم دارد که این دعا در زمان موسی کلیم (ع) و جریان یا خود جنگ موسی (ع) با عمالقه بنا بر آن دو قولی که عرض کردیم که موسی (ع) در انتهای دوران تیح خودش سرپرستی جنگ را با عمالقه بر عهده گرفت. عمالقه یک قوم قویای بودند که بعد از اینکه موسی (ع) به قوم بنیاسرائیل گفت وارد این شهر شوید و آنها استنکاف کردند و نیامدند و گفتند که ما اینجا إِنَّا هاهُنا قاعِدُون، همانطوری که خدای تو فرعونیان را در دریا غرق کرد بدون اینکه ما کاری کرده باشیم، همینجا هم میتواند عمالقه که یک قوم قویای هستند و زور آنها از ما بیشتر است، امکانات آنها از ما بیشتر است، چرا ما به جنگ با آنها برویم؟ خدا برود بجنگد، ما هم اینجا منتظر نشستهایم تو با خدایت بروی بجنگی که آنجا موسی کلیم (ع) از دست بنیاسرائیل خیلی ناراحت شد که تکلیفپذیر نیستند به طوری که همانجا فرمود: «فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقين» که آنجا از اینها جدا شد و بعد هم اینها دچار تیج شدند. 40 سال سرگردانی در بیابان، آنجا مبتلا شدند. بعد از 40 سال که یا در انتهای آن چهل سال یا بعد از 40 سال، دو قولی که هست، شاید هم قول صحیحتر این باشد که یوشح (س) به وصیت موسی (ع) این حمله را بعد از تیح انجام داد که با قوم عمالقه حالا دوباره اینها حاضر شدند بجنگند. آن وقت برای اینکه میخواستند بجنگند و امکانات و توان قوم عمالقه خیلی قوی بود و اینها آن قوت را نداشتند، این دعا را تعلیم دادند که از موسی (ع) رسیده بود یوشح به قومش که برای تقویت قوا است. اسم عبری ان را دو جور نقل کردند. یا شَبور نقل کردند یا شُبور نقل کردند که شُبور به معنای بوق یا شیپور هم هست که همین شُبور که در اشتقاق کبیر هم شاید بشود الشُبور با شیپور مثلاً در اشتقاق کبیر از آنجا گرفته شود. ارتباطات ریشه لغتها به همدیگر که اسم این شُبور است. که حالا یک جریانی را، من دیگر آن جریان آن را نقل نمیکنم که چگونه به این دعا عمل کردند و انجام دادند تا توانستند بر عمالقه غلبه کنند. امروز هم که چون این دعا در رابطه با این هست که مظلوم در رابطه با آن ظالمی که به او ظلم میکند این دعا را بخواند تا خدا قدرت میدهد برای غلبه بر ظالم و امروز هم که ظالمین خود بنیاسرائیل هستند یعنی آن طائفهای از بنیاسرائیل که صهیونیستها هستند، اینها هستند، انشاءالله ما به این عنوان و به این نیت که میخواهیم غلبه مظلوم بر ظالم محقق شود و خدا امدادش را بیش از گذشته قرار بدهد، این دعا که از جانب خود موسی (ع) آمده است و قطعاً فعل صهیونیستها الآن مخالف تمام تعالیم خود موسی کلیم (ع) هست، انشاءالله این ظلم ظالمین را با این دعای سمات بتوانیم ریشهکن کنیم. لذا این دعا هم از امام باقر (ع) و هم از امام صادق (ع) نقل شده است، هم محمد بن عثمان عمری از نواب چهارگانه این دعا را نقل کرده است که بعضیها احتمال میدهند چون محمد به عثمان این را نقل کرده است و از نواب بوده است، سند به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هم میرسد. پس غیر از آنکه نسبت دارد به امام باقر و امام صادق (ع) و تقریباً همه علماء هم این دعا را پذیرفتهاند. کسی در این دعا تشکیکی نکرده است و لذا خود این که سنداً هم مورد اتفاق قرار گرفته است و دعا را قبول کردهاند و تشکیکی در آن نکردهاند، عمل به آن کردند، این هم میبینید که هم شیخ طوسی در مصباح آورده است و هم سید بن طاووس در جمال الاصبوع آورده است. اینها کتابهای سابقین است که به عنوان معتبر است. هم شیخ عباس در مفاتیحی که امروز دست ما است اینجا هم آورده شده است. مرحوم مجلسی هم در بحار نقل میکند که این دعا در بین اصحاب در غایت شهرت بوده است. اینها همه قوت دعا است و به طور منظم میخواندند. امام خمینی (رحمة الله علیه) میفرمایند دعای عظیم الشأن سمات که منکران را جرأت انکار سند و متن آن نیست و مقبول عامه و خاصه و عارف و عام نیست. هم عارفان این را میپذیرند و هم عموم مردم میپذیرند و در آن دعای شریف مضمونهای عالیمقام و معارف بسیار است که شمیم آن قلب عارف را بیخود کند و نسیم آن نفحه الهی را در جان سالک دمد. این هم جمله امام هست و همچنین امام میفرمایند درباره حقیقت غیبی اسم اعظم میگویند اسم اعظم در حقیقت در این دعا، به تعبیر بعضی از روایات هم که وارد شده در این دعا اسم اعظم هم موجود هست. همه اینها را عرض میکنم تا ربط بین اینکه این دعا در زمان موسی کلیم (ع) بوده و این دعا توسط حضرات معصومین ما هم بیان شده و بعد ارتباط اینکه اساس این دعا ریشه ظلم را میکند و اسمایی از خدای سبحان در این دعا ذکر شده است که از عجایب است. اسمای عینی است. یعنی در کمتر دعایی اسماء عینی که تجلی آن در مکانها، زمانها و افراد خاصی از انبیاء متجلی شده به صورتی که جزء قلهها و آن بلندای تجلیات اسماء الهی است، در این دعا به آن تذکر داده شده است.
شریعتی: بفهمیم با چه گنجی مواجه هستیم.
حجت الاسلام عابدینی: یک گنجینه عظیمی است که در عین حال رمزیترین مسائل در آن آمده است که این دعا به صورت آشکار برای همه معنای آن آشکار و واضح نمیشود. خدای سبحان در این دعا عمداً طوری القا و انشاء توسط حضرات را قرار داده است که هر کسی با این دعا آشنا میشود احساس میکند یک معارف عظیم سری در عالم موجود است که با قدم فکر و نگاه عینی چشمی فقط این قابل حل نیست و یک جای شهودی میخواهد. یک جای حضوری با خدای سبحان و ارتباط دیگری میخواهد که معارف بالاتر آن هم در اینجا شناخت شود. هر چند همین الفاظ ظاهری آن هم صاحب تأثیراتی است که عرض کردم. بعد میفرمایند که اسم اعظم در این دعا موجود است ولی اسم اعظم ممکن است که آن حقیقت آن خود، تعبیر امام این است که حقیقت اسم اعظم خود حقایق وجودی انبیای اعظام هستند. یعنی خود انبیاء بزرگ، انبیای اعظام، خود اسم اعظم آنها هستند لذا در این دعا به اینها در حقیقت دائم قسم داده شده است که آن خود حقائق اسم اعظم هستند یعنی ما اسم اعظم را یک لفظ جدا نخواهیم ببینیم. یک حقیقت عینی است. حقیقت آن انبیای اعظام، انبیای بزرگ. بالاخره بعضی از انبیاء مراتب داشتند. آن انبیای بزرگ حقیقت اسم اعظم و تجلی اسم اعظم هستند که این هم خلاصه که تعبیر این است. حقیقت عینی اسم اعظم انسان کامل است که خلیفه خدا در همه عالم هستی است و البته پیغمبر اکرم و اهل بیت (علیهم السلام) در رأس این مسئله قرار میگیرند. بقیه انبیاء اسماء و مظاهر اینها میشوند. یعنی همانطوری که اسم اعظم جامع است، بقیه اسماء ظهور اسم اعظم هستند، انبیای دیگر هم مظهر پیغمبر اکرم هستند که این هم یک نکته که در این دعای شریف هست. حالا من خاصیتهای دعا را میخواستم بگویم ولی همین مقدار آن را که امروز به عنوان در مقابل ظلم و ظالمین باشد ولی خب مستحب هم هست در آخر روز جمعه، اواخر روز آن یعنی عصر و همچنین وارد شده شب شنبه یعنی حتی جمعه شب هم که میشود شب شنبه، بعد از مغرب و عشاء، در بعضی از نقلها آنجا وارد شده که آنجا هم مستحب است. آقای بهجت را خدا رحمت کند، ایشان یک نکتهای را میفرمود. میفرمود که اگر یک موقعی یک دعایی برای یک زمان خاصی یا مکان خاصی آمده است، برای شما حجاب نشود که بگویید در یک حالت دیگری آن را نخوانیم. آن اثر کامل و تام آن آنجا است اما اگر آن زمان نبود دیدید میل دارید بخوانید. محروم نکنید خودتان را اختیاراً. لذا دعای سمات را الآن شنیدیم، امروز سهشنبه است، شنیدیم، دلمان خواست بخوانیم. هیچ مانعی نیست. نگوییم بگذاریم جمعه، بعد هم جمعه فراموشمان بشود یا آن حال از دست برود. نه، حضرت آیت الله بهجت میفرمودند هر زمانی دید حال دارید نسبت به هر دعایی، هر دعایی که مال یک زمان خاصی است، مال یک مکان خاصی است، نه، اینها هم نبود هیچ عیبی ندارد. آن را بخوانید. آن اثر تام آن آنجا است وگرنه اثر او باقی است. یک نکته دیگر این هست که میفرمایند که کسی که در حقیقت مشکلی دارد، طلب حاجتی دارد یا از دشمنی بیمناک است یا از ظالمینی هراسان است، این دعا را بخواند، حاجت او برطرف میشود. از شر دشمن محفوظ میماند. میگوید حتی اگر کسی بلد نیست که بخواند. این را برای او بنویسند و به بازوی او بندند یا در سینهاش نگه دارد. این هم اثر دارد. مثل حرز. یعنی خودش یک نحوهای از حرز هم هست چون نقل شده است که دعا اسم اعظم هم در آن هست که این هم در اینجا وارد شده که حالا من عرض میکنم که اگر که چون فرصت هم نداریم یک نگاه اجمالی، گزارشی به دعا داریم که بسم الله الرحمن الرحیم. ببینید چطوری شروع میشود. من دو سه فراز اول آن را میگویم و بعد اشاره به بعضی فرازهای میانی آن میکنم. بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعَزُّ الْأَجَلُّ الْأَكْرَمُ دیگر خلاسصه تمام آن اسم را با صفاتی که باید آن عظمت آن را برساند بیان کرده است که اثر آن این است الَّذِي إِذَا دُعِيتَ بِهِ عَلَى مَغَالِقِ أَبْوَابِ السَّمَاءِ لِلْفَتْحِ بِالرَّحْمَةِ انْفَتَحَتْ که این اسم به گونهای است که اگر این را بخوانی بر تمام درهای بسته آسمان، عَلَى مَغَالِقِ أَبْوَابِ، بر همه غفلهایی که بر درهای آسمان هست، قفلها باز خواهد شد. ما نمیدانیم که چقدر رابطه زمین با آسمان برای ما لازم است. چطور بدن ما روح نباشد، نفس نباشد مرده است. رابطه زمین با آسمان قطع باشد ما یک میتی راه میرود. یعنی وقتی که آن باز میشود حقیقت حیات است و این دعا میفرماید اثر اصلی آن که تابلوی اصلی آن است این است که این دعا ابواب آسمان، قفلهای آن را باز میکند یعنی به انسان حیات دمیده میشود. یعنی آنی که نیاز ضروری انسان است. چقدر حیات برای بقای انسان ضروری است. لحظهای حیات نباشد تمام است. میگوید این حیات معنوی تو در گروی این ارتباط باز شدن ابواب سماء است و این دعا آن ابواب سماء را باز میکند. آن اسمی که در این دعا آمده است. الَّذِي إِذَا دُعِيتَ بِهِ عَلَى مَغَالِقِ أَبْوَابِ السَّمَاءِ لِلْفَتْحِ بِالرَّحْمَةِ انْفَتَحَتْ که باعث میشود رحمت ریزان حق از آنجا بر انسان جاری میشود. حالا چه فردی و چه اجتماعی که یکی از چیزهای آن میتواند امروز این باشد که خدایا آن رحمت ویژه خودت را بر همه مؤمنان در سراسر عالم بالخصوص مردمان فلسطین امروز نازل کن تا آن رحمت تو گشایش برای آنها را انشاءالله ایجاد کند در مقابل ظالمین. آن اسم تو سبب این رحمت بشود. و دنبال آن میفرماید که وَ إِذَا دُعِيتَ بِهِ عَلَى مَضَايِقِ أَبْوَابِ الْأَرْضِ لِلْفَرْجِ انْفَرَجَتْ این اسم به گونهای است که خدا آن اسمی که این خصوصیت را دارد که إِذَا دُعِيتَ بِهِ وقتی خوانده بشود بر مَضَايِقِ أَبْوَابِ الْأَرْضِ، چون خود زمین هم قفلهایی دارد. آن وقت تعبیر زیبا است که آنجا مَغَالِقِ أَبْوَابِ السَّمَاءِ، اینجا مَضَايِقِ أَبْوَابِ الْأَرْضِ؛ آن وقت آنجا دارد که للفتح، فتح خیلی سادهتر محقق میشود. انفتح، اینجا للفرج. فرج آنجایی است که کار سختتر است. چرا ابواب زمین سختتر است؟ چون تزاحمات ابواب زمین بیشتر است. مزاحمتها برای هم بیشتر است، تنگناها شدیدتر است. لذا اینجا لِلْفَرْجِ انْفَرَجَتْ، آنجا لِلْفَتْحِ انْفَتَحَتْ؛ فتح گشودن سادهتر است. اینجا للفرج، فرج بعد الکرب است. فرج بعد از سختی است اما نگفتند فتح بعد از سختی است. فتح گشایش است. ممکن است فتح بعد فتح باشد. ممکن است حتماً مقدمه آن یک مقدمه سنگین و سخت نباشد که اینها همه جا دارد باز کردن آن و من عمداً میخواهم فقط یک اشاره و گشایشی باشد. وَ إِذَا دُعِيتَ بِهِ عَلَى الْعُسْرِ لِلْيُسْرِ تَيَسَّرَتْ، وقتی که آن اسم خوانده میشود بر هر سختیای، تبدیل به آسانی میکند. مثل یک کیمیاگری است چون حقیقتش آن اسم، اسم اعظم است که یسر، عسر را، سختی را تبدیل به آسانی میکند. انی که همه ما میخواهیم. هم درهای آسمان را میخواهیم باز شود، هم مضائق در، قفلهای زمینی میخواهیم گشوده شود. تنگناها برداشته شود. هم سختیها. بعد وَ إِذَا دُعِيتَ، تا این حد.
شریعتی: اینها اثر آن دعاها است.
حجت الاسلام عابدینی: اینها آن اسم است. میگوید آن اسمی که در این دعا داریم به آن توسل میکنیم. که وَ إِذَا دُعِيتَ بِهِ عَلَى الْأَمْوَاتِ لِلنُّشُورِ انْتَشَرَتْ، خدایا این اسم انقدر عظیم است که اگر بر مرده بخوانیم، این اسم مرده زنده خواهد شد. تعبیری که مرحوم علامه طباطبایی دارد خیلی زیبا است. علامه میفرماید ما تا کسی مریض است، برای سلامتی او دعا میکنیم اما اگر مرد دیگر باور نداریم که مرده زنده میشود لذا دعا برای زنده شدن مرده نداریم. اما انبیاء این باور را داشتند که خدا مرده را هم میتواند زنده کند. لذا وقتی که انبیاء جایی لازم بود در حقیقت مرده را احیاء هم میکردند که موارد متعددی هم در مورد حضرت موسی (ع) بود و هم در مورد حضرت عیسی (ع) آمده و هم در مورد...
شریعتی: و این دعا این ظرفیت را دارد.
حجت الاسلام عابدینی: این ظرفیت را دارد که تمام چند جور مشکل را، ابواب سماء بسته بودن آن باز شود، مضایق زمین گشوده شود، عسر، سختی تبدیل به راحتی شود، مرده زنده شود. بعد میفرماید که وَ إِذَا دُعِيتَ بِهِ عَلَى كَشْفِ الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ، هر سختی مالی و جانی، إِذَا دُعِيتَ بِهِ که بخوانیم که آن سختی برداشته شود، انْكَشَفَتْ این قدرت این اسم است. نه سختی، دون سختی، نه این فقط. نه، همه سختیها. همه مشکلات، همه بأساء و الضراء، همه مشکلات، همه بأساء و ضراء، همه در حقیقت مضایق ارض، همه مغالق ابواب سماء. چقدر این زیبا است که باور به اینکه این اثر را دارد، این باور، این را عرض کنم چند امام بیان کردند، علماء به آن عامل بودند. بعد دنبال آن میفرماید: وَ بِجَلَالِ وَجْهِكَ الْكَرِيمِ، کریم صفت جمالی است. وجه هم ظهور است. آن هم صفت جمالی است. ظهور صفت جمالی است. میگوید: بِجَلَالِ وَجْهِكَ الْكَرِيمِ، جلال صفت جلالی است. وقتی صفت جلالی است میگوید بِجَلَالِ وَجْهِكَ الْكَرِيمِ یعنی وجه کریم تو که جمال است، یک جلالی دارد. به جلال آن جمال. خیلی زیبا است. آن وقت بعد تعبیر میکند. در روایت داریم که وجه خدا چیست؟ در روایت داریم نحن وجه الله. ما داریم میخوانیم که اینجا اسم اعظم میگوییم در اینجا است. بعد میگوییم اسم اعظم عین است. یک حقیقت وجودی است. بعد بیان میشود که وجه الهی آن اسم اعظم است. بِجَلَالِ وَجْهِكَ الْكَرِيمِ. دارد آن اسم را بیان میکند. بِجَلَالِ وَجْهِكَ الْكَرِيمِ. آن اسم اعظمی که ما به آن خواندیم جلال وجه کریم است که أَكْرَمِ الْوُجُوهِ وَ أَعَزِّ الْوُجُوهِ، اکرم الوجوه و اعز الوجوه هم هست. الَّذِي عَنَتْ لَهُ الْوُجُوهُ، بقیه وجهها نسبت به این وجه خاضع هستند. یعنی انبیای دیگر در قرآن داریم که «یوم جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهيدا» آن روزی که یوم جئنا، روزی که میآید که «مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهيدٍ»، از هر امتی پیامبرشان میزان امت است و برای پیغمبران میزان پیغمبر اکرم است. خطاب به... و جئنا بک، تو میزان بر همه موازین هستی. یعنی همه وجوه نسبت به انبیاء خاضع هستند، آن وقت وجوه انبیاء نسبت به پیغمبر اکرم خاضع است. چقدر آیه زیبا است که میفرماید: «بِجَلَالِ وَجْهِكَ الْكَرِيمِ أَكْرَمِ الْوُجُوهِ وَ أَعَزِّ الْوُجُوهِ الَّذِي عَنَتْ لَهُ الْوُجُوه» که همه وجوه خاضع آن وجه هستند. خیلی زیبا است. «وَ خَضَعَتْ لَهُ الرِّقَابُ» در نظام وجوه همه تسلیم او هستند. «وَ خَشَعَتْ لَهُ الْأَصْوَاتُ» حالا این ادامه دارد که بقیه آن هم همه به همین زیبایی است تا میرسد به اینجایی که... چقدر زیبا. همه را هم باید عبور کنیم. خیلی هم عالی است ولی خب دیگر اینها انشاءالله یک برنامهای از برنامههای شما باید دعاهایی اینگونه در آن شرح شود. واقعاً عظمت ادعیه دارد. شاید هم برنامهای در این کارها بوده باشد. بعد میفرماید که «أَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ بِمَجْدِكَ الَّذِي كَلَّمْتَ بِهِ عَبْدَكَ وَ رَسُولَكَ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ» خدایا تو را قسم میدهیم بمجدت. الَّذِي كَلَّمْتَ، آن مجدی که با آن مجد سخن گفتی با عدبت و رسولت موسی عمران عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الْمُقَدَّسِينَ فَوْقَ إِحْسَاسِ الْكَرُوبِيِّينَ، در مقدسین در بین فرشتگان. فَوْقَ إِحْسَاسِ الْكَرُوبِيِّينَ، کروبین ملائکهای هستند که در اوج ملائکه هستند یعنی در اوج هستند. آن وقت میگوید: فَوْقَ إِحْسَاسِ الْكَرُوبِيِّينَ، یعنی آن کلامی که خدا با موسی گفت فَوْقَ إِحْسَاسِ الْكَرُوبِيِّينَ بوده است. یعنی نه در بین ملائکه، در حد ملائکه، فوق احساس بالاترین ملائکه بوده است. فَوْقَ غَمَائِمِ النُّورِ، احساس الکروبین مراتب عقل را میگویند، فوق عقل. یعنی آن مراتب عالیترین مرتبه عقل. فَوْقَ غَمَائِمِ النُّورِ، غمائم النور ابرهای نوری. ابرهای نوری مرتبه عالم مثال را میگویند. یعنی هم فوق عالم مثال بوده است، هم فوق عالیترین مرتبه عالم عقل بوده است که آن مکالمه در آن موطن محقق شده است. دارد مقام موسی را توضیح میدهد به عنوان یکی از ظهورات اسم اعظم که ما داریم خدا را به حق این قسم میدهیم که به حق این آن حقایق محقق شود، آن مشکلات برطرف شود. خدا را به موسی قسم میدهیم که سر ظالمین را امروز که عنوانشان تبعیت از موسی است، ادعای تبعیت از موسی را دارند انشاءالله شر آنها را از روی زمین کم کند و برطرف کند. بعد فَوْقَ تَابُوت الشَّهَادَةِ فِي عَمُودِ النَّارِ وَ فِي طُورِ سَيْنَاءَ وَ فِي جَبَلِ حُورِيتَ فِي الْوَادِي الْمُقَدَّسِ- فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ ... هر کدام از اینها یک ظهوری از مراتب اسم اعظم است که وقتی با هم جمع میشود، میشود تکلم موسی با خدا در این شرایط. میشود یک مجمعی از حقایق عظیم. خیلی زیبا است. چه چیزهایی در کنار هم قرار گرفته است از کمالات عظیم، ظهورات عظیم که موسی بشود کلیم الله آنجا سخن بگوید. من عمداً این دعا را انتخاب کردم که هم بحث ما مرتبط است و هم این دعا نیاز امروز ما است و هم حسن ختام مباحث ما باشد. «مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ مِنَ الشَّجَرَةِ وَ فِي أَرْضِ مِصْرَ» بعد همه اینها دارد هی مشخصات موسی (ع) که بعد میفرماید: «بِتِسْعِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ» که تو 9 معجزه به موسی دادی. به خدا. وَ يَوْمَ فَرَقْتَ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ بعد یکی یکی آن حقایق عظیمی را که موسی (ع) در موارد که بحر را برای او شکافتی. برای او پیش آمده را یکی یکی دارد به آن مواقع خدا را قسم میدهیم. خدایا به آن زمانی که دریا را برای موسی شکافتی، آن اسمی که باعث شد دریا بر موسی شکافته شود. وَ يَوْمَ فَرَقْتَ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ وَ فِي الْمُنْبَجِسَاتِ الَّتِي صَنَعْتَ بِهَا الْعَجَائِبَ، آن چشمههایی را که موسی جوشاند از آن سنگی که دوازده چشمه از آن جوشید، اینها هر کدام یک مظهری از مظاهر اسم اعظم است که موسی (ع) اینها را ایجاد کرد. نفس موسوی که یک نفس عظیم است که شأنی از وجود پیغمبر اکرم است، وجهی از وجوه آن حضرت است، اینطور ظهورات داشته است که کارگشایی داشت، مشکلات را برطرف کرده است، رفع مشکلات و مصائب کرده است. مضایق زمین را گشوده است. همین چشمهها که گشوده شده از آن سنگ، دوازده چشمه، این یکی از مصادیق آن تنگناهایی است که اینها تشنه بودند، احتیاج به آب داشتند و آن تنگنا با گشودن این چشمه و یا ابری که در آسمان سایه بر اینها افکند و من و سلوایی که از آسمان بر اینها نازل شد در دورانی که جایی برای کشت و زرع نداشتند، جایی برای پخت و پز نداشتند. امکانی برای شکار نداشتند اما خدا من و سلوا را بی منت برای آنها...
شریعتی: یعنی خدایا تو که میتوانی.
حجت الاسلام عابدینی: میتوانی. ببینید داریم باور خود را بالا میبریم که خدایا ما قبول داریم که اینها را در سختترین شرایط تو ایجاد کردی پس میتوانی شرایطی را هم که ما داریم را به گشایش تبدیل کنی. یعنی با مرور آنچه که محقق شده، ما داریم باور خود را بالا میبریم چون یکی از آثار دعا این است که اگر میخواهید دعا اجابت شود حتماً باید یقین به اجابت داشته باشید که شدنی است. این دارد یقین به اجابت را در وجود ما با مصادیقی که بوده دارد محقق میکند. حالا دیگر با حسرت مجبور هستیم که این بحث را همینجا، بعد یکی یکی انبیاء را و شئونات انبیاء، یک روابطی که آنجا خیلی زیبا است. گاهی زیبایی آن این است که گاهی مثلاً تعبیر میکند که بین موسی کلیم و ابراهیم یک رابطه برقرار میکند، ِ وَ لِإِسْحَاقَ صَفِيِّكَ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي بِئْرِ شِيَعٍ وَ لِيَعْقُوبَ نَبِيِّكَ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي بَيْتِ إِيل، که یکی یکی اینها را که در بنیاسرائیل هستند نام میبرد. بین در حقیقت حضرت یعقوب با حضرت عیسی در این دعا یک رابطه برقرار میکند. بعد بین ابراهیم خلیل با پیغمبر رابطه برقرار میکند خیلی زیبا است که اینها هر کدام دو تا دو تا چه ربطی با هم دارند. ابراهیم خلیل با پیغمبر اکرم، حضرت اسحاق با موسی کلیم، حضرت یعقوب با عیسی. چه نسبتی بین این دو است که دو تا دو تا اینها را به هم مرتبط میکند که خیلی بحث دارد. و بعد هم میآید پیغمبر را با ذریه او که اهل بیت باشند یعنی ابراهیم با پیغمبر و پیغمبر با اهل بیت همان نسبت را پیدا میکند که خیلی بحثهای عالی و زیبایی و معجزات عینی. این کتاب مرحوم آیت الله قاضی طباطبایی (رحمة الله علیه) شرحی را بر دعای سمات نوشتهاند منتها این دورانی بوده که ایشان در مریضی بوده است، نتوانستهاند آن را تمام کنند. تا یک قسمتهایی هست. آن هم یک قسمتهایی از آن، اوایل آن مفصلتر است ولی به بعضی از آن یک کمی اختصار شده و بعد هم تمام هم نشده است اما شرح دعای سماتی است که منصوب به ایشان است. ما با حسرت از این عبور میکنیم.
شریعتی: ولی اشاره خیلی خوبی بود. انشاءالله خدا شما را خیر بدهد.
حجت الاسلام عابدینی: این را با همان جریان انشاءالله عامل به آن باشیم. اقلاً یک بار شده این را بخوانیم به نیت به خصوص دفع همه شرور از آمریکا گرفته، صهیونیستها گرفته، استکبار، همه اینها را بالخصوص امروز به نیت انشاءالله دفع شری که ظالمینی که به اسم انتصاب به حضرت موسی این ظلم را دارند. حتماً اینجا انتقام حضرت موسی قویتر خواهند بود که به اسم او ظلمی صورت بگیرد، مظلومانی اینطور به شهادت برسند، کودککشی اینطور رواج پیدا بکند. کسی که کودککشی فرعونی در حقیقت او را به ستوه آورده بود که آنطور کشتند تا موسی (ع) روح همه آن کودکان امداد کرد تا موسی (ع) بر فرعون غلبه کرد. انشاءالله امروز هم این کودککشیها، روح این ارواح کودکان و مظلومانی که محقق شده است امداد میکند مجاهدان را و انشاءالله قدرت میدهد و برای آنها غلبه ایجاد میکند، این دعا را هم انشاءالله به این نیت میخوانیم.
بحث دیگری که من به عنوان خطام مصر که همه جلساتی که ما شاید حدود نزدیک 8 سال است، از سال 94 تا به امروز که انبیای بزرگواری را از حضرت آدم (سلام الله علیه) شروع کردیم و به دنبال آدم (سلام الله علیه) حضرت شیث را گفتیم و بعد حضرت ابریس را در محضرشان بودیم و بعد در خدمت حضرت نوح (سلام الله علیه) بودیم و بعد از حضرت نوح (سلام الله علیه) به حضور حضرت هود و صالح (علیهم السلام) رسیدیم و بعد از جریان حضرت هود و صالح خدمت نبی مکرم و رسول اعظم حضرت ابراهیم خلیل، ابوالانبیاء، شیخ الانبیاء، خلاصه اسم حضرت ابراهیم خلیل پیامبر فطرت بودیم و بعد هم چند نبی را که ذوالقرنین که حضرت ذوالقرنین از انبیاء محسوب نمیشود و بعد هم در محضر حضرت لوط (سلام الله علیه) بودیم و همچنین حضرت ایوب را در آنجا ذکر کردیم تا به حضرت یوسف (سلام الله علیه) رسیدیم. که در محضر حضرت یوسف مفصل بودیم. همه سورف یوسف را، ذره به ذره، آیه به آیه، کلمه به کلمه جلو رفتیم و بعد از حضرت یوسف (سلام الله علیه) هم در محضر حضرت موسی کلیم (سلام الله علیه) بودیم.
شریعتی: و من واقعاً از صمیم قلب خیلی خوشحال هستم که جزء محدود مباحثی است که از سال 94 تا الآن که سیره تربیتی انبیاء در قرآن کریم را با دقت نظر و لطافت حاج آقای حجت الاسلام عابدینی ما شنیدیم که جا دارد صمیمانه از ایشان تشکر کنم، اینها مکتوب شده و این خودش به نظر من خیلی نعمت و موهبت بزرگی است برای علاقمندان به معارف و مکتب اهل بیت که از همین منظر این کتابها را مطالعه کنند. اگر به هر دلیلی واقعاً دوستان نتوانستند مباحث را ببینند، من واقعاً توصیه میکنم که انشاءالله این کتابها را تهیه کنند و این یادگاریای است که ما از شما برای همیشه خواهیم داشت.
حجت الاسلام عابدینی: حالا در جمعبندی که چرا، چه ضرورتی داشت ما به این بحث پرداختیم. شاید در میانههای بحث گاهی اشاراتی کردیم، حالا این چند دقیقه آخر را به این بحث میپردازیم. یکی اینکه اولاً بیش از 2200 آیه قرآن در مورد انبیاء وارد شده است و این نشاندهنده این است که قرآن کریم که هر ذره کلمهای که در آن میآید مصرف آن قیراطی است که چرا، چه حکمتی داشته است، چه ضرورتی داشته است که تا چه ابوابی را بگشاید، 2200 آیه، نزدیک یک سوم قرآن کریم در مورد انبیای گرامی آمده است که نشان میدهد نقش هدایت انبیاء در امت ختمی به اندازه ثلث قرآن است که کتاب هدایت است. لذا توجه به این مسئله در کنار اینکه اینهمه معارف هست، اینهمه احکام هست، اینهمه مسائل دیگر هست، حدود 2200 آیه، اینهمه مسائل مختلف، 2200 آیه آن در این مسئله بیان شده و در اینجا آمده است. این یک نکته. نکته دوم این است که قرآن یک کتاب زنده است و چون کتاب حی است، همه مطالب آن حی است. وقتی انبیاء را مطرح میکند، انبیاء را به عنوان تاریخ به اصطلاح انسان گذشته است مطرح نمیکند. تعبیر این است که در قرآن کریم آمده: «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِه» که ما اینها را که برای تو ذکر میکنیم که آیه شریفه که ذکر شده خیلی آیه زیبایی است که حالا اگر من اول آیه آن را یادم بیاید که برای شما بخوانم که میفرماید که ما اینها را که ذکر کردیم برای اینکه به این انبیای گرامی اقتدا کنید، «أُولئِكَ الَّذينَ هَدَى اللَّه» اینهایی که ما ذکر کردیم انبیاء، اینها کسانی بودند که خدا اینها را هدایت کرد. واسطه نداشتند. بیواسطه خدا هدایت شدند. حالا یک بحثی. به عنوان باواسطه و بیواسطه یک بحث مهمی است که حالا الآن از آن عبور میکنیم. «أُولئِكَ الَّذينَ هَدَى اللَّه» خدا اینها را هدایت کرد. بعد به پیغمبر خطاب میکند پیغمبر «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ» هدایت اینها چون به دست خدا بوده مستقیم، پس تو به اینها اقتداء کن. پس ما هم باید اقتداء کنیم. اقتداء، الگو و آن پیشرو کسی است که زنده است. نمیشود میت باشد چون با شرایط من باید سازگار باشد. لذا انبیاء حقایق... مثل اینکه شهداء «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون» تازه شهداء یکی از شئون انبیاء میشوند. پس انبیاء به طریق اولی حقایق زنده هستند. پس ما این 2200 آیه، قرآن که خودش حی است دارد از احیاء صحبت میکند. و از انواع روشهای احیاء که هر کسی در هر شرایطی قرار بگیرد، میبیند شرایط او با یکی از انبیاء ممکن است تناسب پیدا کند. با این نگاه که انبیاء همه ظهورات و شئونات پیغمبر اکرم هستند که اگر این را دیدیم تبعیت از این انبیاء با آن نگاه تبعیت از پیغمبر اکرم است منتها نه به این معنا که ما دین موسی را به عنوان دین موسوی انتخاب کنیم یا دین عیسی را به عنوان دین عیسوی. شخصیت موسی (ع)، شخصیت عیسی (ع) و دینشان به تعبیر قرآن آنچه که نسخ شده است و الّا اغلب دین مشترک است هر چند تحریف کرده باشند ولی اصل آن مشترک است لذا چون اینها پیامبران فطرت بودند. همه آنها با فطرت سخن میگفتند. ادیان الهی، ابراهیمی هستند. حرفشان بر یک اساس است. همه دعوت به خدا میکنند. بله، در مسائل و مسیر ممکن است گاهی تفاوتهایی پیش آمده باشد که احکام متفاوت شده باشد اما اگر از شر تحریف مصون بود، بسیاری از شباهتها بیش از این هم دیده میشد، لذا انبیاء همهشان میشوند شئون پیغمبر فلذا «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ» هم همین اقتضا را دارد. یک نکته دیگر این است که درد قرآن کریم این است که مفاهیم را با مصادیق توضیح میدهد. یعنی نمیآید بگوید فلان کار خوب چیست. میگوید این خوب. خوب را نشان میدهد که آن کار را کرده است. لذا انبیاء مصادیق آنچه که هستند که خدا می خواهد بیان کند. به جای اینکه بیاید بگوید کارهای خوب را انجام بدهید، میگوید نگاه به خوبها بکنید که چطور کار خوب را انجام دادهاند. به خوبها نگاه کنید. لذا انبیاء را به عنوان خوبان عالم که نگاه به آنها کار را آسان میکند. نکته دیگر این هست که ما انبیاء یک تعبیری در رابطه با قرآن داریم که کل قرآن یک غرض دارد، غایت دارد. که آن غرض و غایت قرآن در هر سورهای که میرسیم، به هر آیهای که میرسیم، مأموریتی و شمهای از آن مأموریت کلان قرآن را این آیه و این سوره بر عهده دارد. پس یک غایت کل داریم که کل قرآن بر عهده دارد که هدایت انسانها به آن کمالات آنها است. اما هر سورهای در رابطه با این هدایت یک مأموریتی بر عهده دارد. هر آیهای از سوره، یک مأموریت خاصی از این سوره را بر عهده دارد که آن سوره
شریعتی: هر کلمهاش یک مأموریت، هر حرفش همینطور.
حجت الاسلام عابدینی: همین است. همین نسبت در انبیاء است که همه انبیاء به عنوان پیغمبر اکرم که غایت است، غایت کل است، پیغمبر اکرم یک مأموریت کلان بر عهده دارد و این مأموریت کلان که در آخر الزمان آشکار شده که در حقیقت امت ختمی و امت پیغمبر خاتم است، هر نبیای از انبیاء، مثل سورهای از سورهها، یک مأموریتی از آن را بر عهده داشتهاند تا مردم را جلوتر بیاورند، برسانند آماده کنند برای بعدی، تا برسند تا آن نتیجه نهایی محقق شود در دوران پیغمبر خاتم. یک نکته دیگر این هست که خود جریان انبیاء، هر کدام از اینها یک وزنه محبت را زدن است که برای ما گاهی زدن وزنههای سادهتر ما را برای زدن وزنه محبت بالاتر آماده میکند. لذا ما وقتی با انبیاء دل میدادیم و محبت خود را و حالت حی بودن آنها را اذن به آنها را، ارتباط با آنها را میدیدیم، این ارتباط راحتتر برقرار میشود تا ما را آماده کند برای زدن وزنه محبت پیغمبر اکرم و اهل بیت (علیهم السلام). همانطور که در طول تاریخ این اینطور بوده و لذا آنها را وقتی که انبیاء آنها، امتهای آنها بر آنها محبت میکردند، ارجاع میدادند میگفتند که ما یک شأن از او هستیم لذا شما خودتان را به او، محبت او ارتباط بدهید. عبور میدادند. این عبور دادن یک آماده کردن.
شریعتی: انگشت اشاره خود را به سمت پیغمبر گرفته بودند.
حجت الاسلام عابدینی: لذا تعبیر این است. همین تعبیری که حضرتعالی دارد این است که تمام انبیاء انگشت اشاره به پیغمبر بودند. همه یک تابلویی بودند که میخواستن او را به اندازه خودشان نشان بدهند. مردم را از خودشان به او عبور بدهند. لذا این نگاه هم خیلی زیبا است که ما زندگی انبیاء را میخوانیم در حقیقت داریم زندگی پیغمبر اکرم را میخوانیم، زندگی اهل بیت را میخوانیم. نه اینکه فکر کنیم زندگی انبیاء را میخوانیم یک چیز جدایی است، باید برویم این زندگی پیغمبر را جدا بخوانیم. زندگی پیغمبر اکرم در شئون او، ظهورات او که انبیاء بزرگ بودند مجسم شده است. یک نکته دیگری را باز مرحوم علامه طباطبایی میفرماید. این هست که میفرماید که انبیاء توحید مجسم هستند. یعنی اگر خدای سبحان میخواست به شکلی بشود که دیده شود که این محال است که با چشم دیده شود اما اگر میخواست در عالم ماده ظهوری پیدا کند که دیده شود، انبیاء ظهور مجسم خدای سبحان هستند چون معصوم هستند و عصمت دارند. تمام اراده آنها، فعل آنها، قول آنها، همه آن به اراده حق است که مجسم شده تا ما راه را از اینها ببینیم. توحید مجسم خیلی زیبا است که اگر اینها از آن نزاع و تعینات آن تجرید شود، در حقیقت آن خدا را خوب نشان میدهد. این نشاندهنده نه اینکه اینها به خدا هستند. یعنی اگر خدا میخواست به صورتی شود که ما به چشم ببینیم، میشد انبیاء که توحید مجلل هستند. خیلی تعبیر زیبایی است. این هم یک نکته دیگر است. پیغمبر اکرم در معراج وقتی میرفتند، در هر آسمانی به نبی از انبیاء، با بعضی از انبیاء برخورد میکردند. این ارتباط یک حقیقت وجودی است که اولاً انبیاء زنده هستند، ثانیاً هر کدام موکل بر مراتبی از کمالات هستند. لذا ما وقتی در مراتب کمال خود داریم بالا میرویم توسل به انبیاء جایز است. تضرع به آنها جایز است. هم به عنوان اینکه اینها شأن پیغمبر هستند و هم خود پیغمبر در معراجش، در هر آسمانی با اینها برخورد میکرد و آنها هم مشتقانه به استقبال پیغمبر میآمدند که نشان میداد وجود اینها عین اشتیاق به پیغمبر است، عین ربط است. مثل فرع به اصل، جزء به کل، اینها در مراتب آسمان مشتاق پیغمبر بودند و خوشآمد میگفتند و بساط آن آسمان را برای پیغمبر آماده میکردند که اینها مثل دربانی بودند، مثل کسی بودند که باب آن آسمان را باید باز کند. نکته دیگر این هست که همه انبیاء با هم با این نگاهی که عرض کردیم یک انسان واحدی هستند که مثل انسان واحدی که ده هزار سال عمر کرده است. یک انسان واحد هستند منتها در حضرات معصومین یک انسان واحد در اوج کمال، همه با هم اما انبیاء مراتبی مثل اینکه از نوجوانی تا جوانی تا آن اشد، تا آن مراتب کمالی آنها، همه اینها یک حقیقت واحده هستند، یک انسان واحد هستند. با این نگاه ببینید اینها همه توحید را دارد بیان میکند. یعنی داریم نگاه خود را نگاه توحیدی میکنیم. لذا دوران تمام انبیاء آمادهسازی برای بعثت پیغمبر بوده است که آن دوران اشدیت است.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکرم
صفحه488 قران کریم