اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1402-08-15-حجت الاسلام پناهیان-نگرش صحیح به دین و مفاهیم دینی (جهاد و جهاد مضاف)

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. خانم‌ها آقایان سلام. وقت شما بخیر. عصر پاییزی خوبی داشته باشید. خوشحالیم که با هم هستیم و در کنار هم. حجت الاسلام پناهیان: سلام و درود به همه بینندگان خوب. به همه کسانی که منتظر پیروزی‌های جبهه مقاومت هستند و سلام مجدد خدمت شما و همکاران عزیز شما. شریعتی: علیکم السلام و رحمة الله. خیلی خوشحال هستیم که در خدمت شما هستیم. در روایتی نورانی حضرت زهرا (س) فرمودند که خداوند جهاد را برای عزت شما قرار داد و ما هفته گذشته به مفهوم جهاد با تمام مصادیق آن پرداختیم، یک اشاره‌ای به مفهوم کلی جهاد کردید که خیلی دامنه آن توسعه داشت و به دو عنصر اساسی در ذیل این مفهوم اشاره کردید. یکی بحث تلاش و مجاهدت و سعی بود و دیگری دشمن‌شناسی و اینکه بالاخره ما دشمنی داریم و باید در مقابله با آن دشمن همیشه مهیّا و آماده باشیم. بحث ما ناتمام ماند و ان‌شاءالله امروز ادامه فرمایشات شما را می‌شنویم.

حجت الاسلام پناهیان: خیلی خوب اشاره فرمودید به دو عنصر کلیدی جهاد. دو عنصر کلیدی‌ای که حتی اگر جنگی هم در کار نباشد خوب است که ما خودمان و فرزندان‌مان را اهل جهاد بار بیاوریم. اهل آرزو و تمنای جهاد باشیم، اهل سعی و تلاش باشیم چون جهاد در خودش تلاش دارد، جهاد در خودش درگیری دارد، جهاد در خودش همانطوری که فرمودید دشمن‌شناسی دارد و این یک واقعیت است. اسلام خیلی روی واقع‌بینی تأکید دارد. مهمترین اثر روانی قرآن خواندم این است که آدم واقع‌بین می‌شود. مثلاً شما یک مسلمانی را، یک عالم دینی‌ای را یک جایی ببینید همین برنامه سمت خدای شما، باید اولین چیزی که مردم برداشت می‌کنند چی باشد؟ اینها دنبال واقع‌بین کردن مردم هستند. اینها دنبال این هستند که آدم‌ها از توهم و خیال‌پردازی ناجور بیرون در بیایند. واقع‌بینی مهمترین شاخصه مسلمانی است.

 

شریعتی: زندگی و حیات را آنگونه که هست ببینید.

حجت الاسلام پناهیان: همانطوری که هست. دقیقاً. در مقابل واقع‌بینی مفهومی به نام کفر هست.

شریعتی: کفر یعنی پوشاندن واقعیت.

حجت الاسلام پناهیان :بله. ندیدن، ندیده گرفتن. یا ندیدن یا ندیده گرفتن. کفر می‌شود. بعد کسی که مؤمن است، انقدر واقعیت‌ها را درست می‌بیند به ایمان و اطمینان رسیده است که یکبار در مورد این صحبت کردیم. حالا عنصر دیگری که در جهاد وجود دارد شجاعت است. نترسیدن. اصلاً انگار جهاد آمده شجاعت ما را امتحان کند، ترس ما را امتحان کند. در واقع ایمان ما را امتحان کند. چون ایمان آن احساس امنیتی است که انسان در مقابل ترس پیدا می‌کند. حالا این را شما در نظر بگیرید که ما همه زندگی‌مان سرشار از ترس هست. در این باره چون مفصل در بحث ایمان صحبت کردیم نمی‌خواهم تکرار کنم. فرهنگی که مردمان‌شان را با ترس بار می‌آورد و با ترس آدم‌ها خو می‌کنند و می‌گویند اصلاً این مقدار ترسیدن دیگر اصلاً اشکالی ندارد. یک چنین فرهنگی نمی‌تواند آدم‌های خود را با فرهنگ ایمان آشنا کند، آشتی بدهد چون با این ترس‌ها خو کردند. چنین افرادی از جهاد فراری هستند که من آیه قرآن را جلسه قبل قرائت کردم که خداوند متعال می‌فرماید چرا وقتی که آیه قتال نازل می‌شود، یک حالتی پیدا می‌کنید انگار دارید از ترس می‌میرید و شایسته این هستید که بمیرید. آن آیه قرآن سوره محمد (ص) است. شجاعت و یا به تعبیری حماسه، این یکی از موضوعات بسیار عزت‌بخش برای انسان هست. در روایات هم هست همین که فرمودید حضرت زهرا (س) می‌فرماید: جهاد را مایه عزت قرار داد، در روایات هست اهل جهاد باشید، به جهاد مبادرت کنید تا عزت را برای خودتان و نسل‌تان و جامعه خود به ارمغان بیاورید. جامعه‌ای که اهل جهاد هست این عزت را واقعاً به ارمغان می‌آورد. الآن فلسطینی‌ها برای خودشان یک عزتی در جهان کسب کردند و در نسل‌های بعدی‌شان هم مردمان غزه این عزت و سربلندی را دارند. آنهایی که در طول این سال‌ها، هی دم از سازش با رژیم صهیونیستی می‌زدند، آنها هیچ عزتی ندارند. مشهور بودند. نمی‌خواهم اسم بعضی از آنها را ببرم اما عزتی باقی نگذاشتند. فقط کسانی که اهل جهاد هستند چون در جهاد نترسیدن هست. حالا شما دوباره برگردید ببینید تناسب نترسیدن، شجاعت، حماسه با تربیت نونهالان ما چقدر تناسب بالایی است. بچه‌های ما خیلی‌ها می‌گویند که ما چطوری آموزش دین به بچه‌ها بدهیم. فکر می‌کنند خیلی کار سختی است. سرگرم‌کننده‌ترین، جذاب‌ترین و دلچسب‌ترین خاطره شیرین در دوران کودکی، مال وقت‌هایی است که اینها صحنه‌هایی از یک شجاعت ببینند، از یک حماسه ببینند.

شریعتی: و این را دوست دارند. متناسب با روحیه و سن و سال آنها است.

حجت الاسلام پناهیان: اگر ما جوان‌های خود را اهل جهاد بار نیاوریم، باید بگوییم که در مدرسه چه بلایی سر او آوردیم. چقدر زحمت کشیدیم این را از طبیعت خودش جدا کردیم. پیامبر گرامی اسلام 80 جنگ داشتند. غزوات پیامبر. یا امیرالمؤمنین علی (ع) هر کسی می‌رفت در مأموریتی جنگی، موفق نمی‌شد، آقا می‌فرمودند یا علی تو برو. بعد ایشان طبیعتاً می‌رفتند و موفق می‌شدند مثل سریه ذات السلاسل و خیلی از موارد دیگر. ما این داستان‌ها را در مورد پیغمبر و امام خود داریم، آن وقت در جامعه دین‌گریزی داشته باشیم؟ شما باور می‌کنید؟ زیباترین، جذاب‌ترین داستان‌ها در زندگی پیغمبر ما هست، بعد جوان‌هایی باشند که با این پیغمبر ارتباط نداشته باشند؟ حتماً یک عملیات روانی جدی‌ای روی سر این صورت گرفته است

شریعتی: و کم‌کاری این بلکه آن حماسه‌ها را نگفتید.

حجت الاسلام پناهیان: من حتی می‌خواهم بگویم کم‌کاری نیست. کار کردند روی دین که بچه‌ها بی‌دین شوند. متأسفانه نمی‌شود گفت کم‌کاری. قرآن را شما باز کنید بیش از 14 سوره قرآن مفصل به موضوع جهاد پرداخته است. نمی‌دانم این موضوع را جلسه قبل گفتم یا نه و یا در ذهن من بود که بگویم. در روایت به ائمه معصومین می‌فرماید که ما به فرزندان خود جنگ‌های پیامبر را آموزش می‌دهیم مثل سوره‌های قرآن که به آنها آموزش می‌دهیم.

شریعتی: چه جالب. نه، نفرموده بودید.

حجت الاسلام پناهیان: پس در ذهن من بود که انجام بدهم. خب چرا به فرزندان جنگ‌های زمان پیامبر را

شریعتی: چون شخصیت را می‌خواهد شکل بدهد.

حجت الاسلام پناهیان: نترسیدن را می‌خواهد آموزش بدهد.

شریعتی: شجاعت را، سعی و تلاش را، دشمن‌شناسی را.

حجت الاسلام پناهیان: ضمن اینکه در این درگیری‌ها همیشه عنصر مظلومیت هم هست و راستی چقدر زشت است آدم مظلومیت را دوست داشته باشد اما درگیری با ظالم را دوست نداشته باشد. اصلاً شخصیت منفعل تربیت خواهد شد.

شریعتی: یعنی بنشینی فقط نهایتاً غصه بخوری.

حجت الاسلام پناهیان: در بحث‌های روانشناسی یک شخصیتی هست به نام شخصیت قربانی. دیدید بعضی‌ها خودشان را هی زود می‌زنند به قربانی بودن و من قربانی شدم، فلانی به من ظلم کرد. شخصیت قربانی حالا شما باید یک تعاملی بکنید. بینندگان هوشمندی که شما دارید و این برنامه دارد خیلی راحت می‌توانند بروند سرچ کنند و ببینند شخصیت قربانی چه ویژگی‌هایی دارد. شخصیت جهادی هیچ‌وقت شخصیت قربانی نیست. این اصلاً خودش یک بحث بسیار مفصلی است. چون فعال است. می‌گوید چرا من قربانی باشم؟ من باید درگیر شوم. بعد اگر جایی هم صدمه خورد، می‌گوید من خوی درگیر نبودم، خوب وارد نشدم و باید بروم از حق خودم دفاع کنم.

شریعتی: شخصیت‌های قوی غالباً اینطوری هستند.

حجت الاسلام پناهیان: ما آخرین جمله‌ای که شاید جلسه قبل گفتیم من اینطور یادم هست. گفتم مادرها باید بچه‌های خودشان را یک جوری تربیت کنند که بتوانند از حق خودشان دفاع کنند. مادرهای غزه این جوان‌ها را یک جوری تربیت کردند که دارند از حق خودشان دفاع می‌کنند و برای دفاع کردن نترسند. عنصر اصلی ترس است. از آن طرف شما در دین می‌بینید اولین امتحان خدا ترس است. «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ» بعد جوع و نقص اموال و ثمرات و چیزهای دیگر است. بسیاری از مشکلات که ما از آنها می‌ترسیم فقط آمده‌اند ما را بترسانند. واقعاً مشکلی نیست. هر کسی در زندگی خودش آمار بگیرد، ببیند چقدر از مشکلات، شاید 80 درصد مشکلاتی که ما از آنها می‌ترسیم واقعی نیستند، فقط آمده‌اند ما را بترسانند. این طرح خدا است در امتحان گرفتن از مردم. روحیه جهادی داشته باشی، 90 درصد امتحان‌ها را 20 گرفتی. دیگر نمی‌ترسی. بعضی وقت‌ها یک فقر است آمده آدم را امتحان می‌کند. واقعاً ما پول نداریم. الآن چکار کنیم؟ پول نداریم نان بخریم. فقر اذیت می‌کند. تصادف است، مریضی است، آدم کسی از عزیزان خود را از دست می‌دهد. اینها رنج‌های واقعی هستند. غیر از این رنج‌های واقعی، شاید حجم بالایی از امتحان‌ها، من می‌گویم در 90 درصد، از امتحان‌های الهی یا از مشکلاتی که ما تصور یا توهم می‌کنیم، فقط اینها آمده‌اند ما را بترسانند ببینند ما می‌ترسیم یا نمی‌ترسیم. در واقع وجود ندارند. و ایمان به ما می‌گوید آرام باش، احساس امنیت کن، نترس. روحیه جهادی می‌آید یک پرده انسان‌های شجاعی را به آدم نشان می‌دهد که ترس آدم می‌ریزد. بنده به رسانه یک پیشنهادی دارم. رسانه و خیلی از فضاهایی که وجود دارد برای بزرگداشت شهداء که کار خیلی عالی‌ای هم هست. اصلاً در این هیچ تردیدی نیست، ما برای شهداء کم هم گذاشته‌ایم. اما آدم‌های زنده زیادی هستند که اینها در جنگ بودند و نترسیدند و طوری‌شان هم نشد. الآن دارند زندگی می‌کنند. همین چند وقت پیش من یکی از فرماندهان سپاه را دیدم، گفت می‌دانی من فلان عملیات فرمانده گروهان تو بودم؟ برای من خیلی جالب بود و ببینید ما با هم زیر چه گلوله‌بارانی بودیم ولی الآن هست، دارد زندگی می‌کند. پس دیدید نترسید چقدر خوب شد؟! ما باید ایام 3 خرداد، ایام فتح خرمشهر، حالا غیر از پاسداشت شهداء، خانواده‌های شهداء، به جای خود محفوظ، بله، اما فاتحان خرمشهر، اصلاً فاتحان دفاع مقدس را، هر کسی در محل دارد بیاورد احترام بگذارد، گردن او گل بیندازند. الآن خیلی از اینها محاسن سفید شدند. بچه‌های آنها افتخار کنند. فقط بچه‌های شهداء نیستند که به پدران خود افتخار می‌کنند. تمام رزمنده‌ها. بله، ایشان بوده نترسیده است. این نترسیدن زیر گلوله واقعاً خیلی مهم است. آن هم گلوله‌های امروزی. خیلی سخت‌تر از شمشیر اینها است. در روایات دارد که چرا از شهید در قبر سؤال و جواب نمی‌کنند. پاسخ به این سؤال این است که در روایت آمده است. چون او زیر تیرها و ترکش‌ها جواب همه سؤال‌ها را داده است. نمی‌ترسد هم. گفت خدا هست. دیگر در قبر از او سؤال نمی‌کنند. می‌گویند این در سخت‌ترین شرایط گفت خدا هست. حالا نمی‌دانم جلسه بعد هم بحث ما در مورد جهاد هست یا نه. من نامه یک شهیدی را دارم که این حدیث را با خط بسیار زیبا نوشته است. همین حدیثی که الآن فارسی آن را گفتم که چرا از شهید در قبر سؤال و جواب نمی‌شود. جواب این سؤال‌ و جواب‌های قبر را زیر شمشیرها داده است. و خیلی شهید نازنینی بود. حالا نامه آن را برای شما بیاورم در یک برگه‌ای ببینند بینندگان عزیز چیز جالبی است.

شریعتی: یک چیزی که در آن کتاب رحمت واسعه‌ای که حضرت آیت الله بهجت رحمة الله علیه از مجموعه فرمایشات‌شان راجع به سید الشهداء و شهادت او، یک چیزی که برای من خیلی جالب بود شاید از ابتدا تا انتهای کتاب ده‌ها بار به مناسبت‌شان قصه بریر را نقل می‌کند که بریر برهنه شد و پیراهن خود را باز کرد که ای شمشیرها بیایید من را در بربگیرید. من نمی‌ترسم و این ظاهراً برای آقای بهجت خیلی جذاب بود.

حجت الاسلام پناهیان: بله. خود آقای بهجت خیلی شخصیت شجاعی داشتند. بارها در دوران رژیم طاغوت رفته بودند به امام گفته بودند چاره‌ای نیست، باید این شاه به قتل برسد. یا باید به قتل برسد یا از کشور آواره شود. یعنی روحیه بسیار تند انقلابی داشتند. تند نه به معنای افراطی. اصلاً روحیه ایشان اینطور است. جاهای دیگر هم می‌شود در ایشان این وضعیت را دید. ایشان درباره همین نترسیدن یک نکته دیگر هم دارند که جنبه فردی دارد. مثلاً بچه‌ها چطوری خیالشان راحت است هیچ‌وقت از گرسنگی فردا نمی‌ترسند. به پدر و مادر اطمینان دادند. اگر ما انقدر به خدا اطمینان داشتیم، هیچ‌وقت از گرسنگی فردا نمی‌ترسیدیم. پس یکی از عناصر کلیدی برای جهاد این نترسیدن است. شجاعت است و حماسه. آن وقت ما میراث‌دار شاهنامه فردوسی هستیم که اصلاً این شاهنامه حماسه‌سرایی است. حماسه در آن موج می‌زند. از ضرب و آهنگ آن گرفته تا استخدام کلمات آن. اصلاً خیلی عجیب است. این مرحوم فردوسی، آقای جوادی آملی، خدا حفظ‌شان کند. ایشان یکبار به بنده می‌فرمودند من اگر می‌توانستم یک عده‌ای از این طلبه‌ها را جدا می‌کردم. تعداد آن را هم فرمودند. مثلاً هزار تا. اینها بروند شعر بگویند. کاش یکی از آنها مرحوم فردوسی شود که چقدر حالا حکیم هم به او البته گفته می‌شود چون مغز دارد، حکمت است. و بعد شما تمام آن نصایح را در متن حماسه، در آهنگ حماسه می‌بینید. اگر یک زمانی کسی وقت بگذارد غزلیات حافظ را بخواند، دیوان سعدی را بخواند. خب علیهم الرحمه، بالاخره هر کدام یک صفا و زیبایی خاص خودشان را دارند. وقت بگذارد شاهنامه فردوسی را هم بخواند. قول می‌دهم اکثر آدم‌ها لذت‌شان از شاهنامه بیشتر خواهد بود. درگیری آنها. اصلاً به وجد می‌آیند. بعد یک نشاطی پدید می‌آید. ترس خیلی چیز بدی است. ایمان آمده است ترس را از بین ببرد و جهاد آمده ایمان را امتحان کند که آیا تو واقعاً مؤمن هستی یا نه. در یکی از آیات قرآن می‌فرماید که به اعراب بگو پیامبر اینها مؤمن نیستند. ایمان هنوز در قلب آنها وارد نشده است. اینها مسلمان هستند. بعد در آیات بعدی آن می‌فرماید که مؤمن کسی است که جهاد بکند. برود پای جهاد بایستند. ما باید این نترسیدن را در جان خودمان جاری کنیم و جهاد این کار را می‌کند. یک تابلویی از جهاد را آدم می‌بیند ترسش فرو می‌ریزد و ما الآن در مقابل دیدگان خود این نترسیدن مردم غزه را داریم می‌بینیم. کاش فیلم‌برداران بیشتری به آنجا می‌رفتند. البته کاش بخواهیم بگوییم باید بگوییم کاش پیروز می‌شدند شر صهیونیست‌ها کم می‌شد. کاش کمک‌ها می‌رساندیم ولی حد‌اقل کاش این شجاعت‌ها و این حماسه‌ها را می‌دیدیم. یک صحنه‌ای من در این کلیپ‌ها دیدم فوق‌العاده بود. اگر شما توانستید این را نشان بدهید. یکی از رزمنده‌ها، رزمنده‌های کلیدی اینها صورت خودشان را می‌پوشانند. مادر آمد دید پسر او دارد مصاحبه می‌کند صورت او را باز کرد. گفت: نترس، از چی می‌ترسی؟ خیلی جالب بود. این صحنه فوق‌العاده بود.

شریعتی: یک آقایی هم خیلی رها، یک پیرمردی بود، در یک خرابه‌ای مثلاً نشسته بود، گفت حاج آقا دست خالی خیلی راحت. گفت برای ما موشک می‌فرستید، برای ما ناو هواپیمابر می‌فرستید، الحمدلله که ما امروز به یک جایی رسیدیم که شما برای ما موشک می‌فرستید، ناو هواپیمابر می‌فرستید.

حجت الاسلام پناهیان: بله. امیرالمؤمنین علی (ع) تحلیل روشن و واقع‌بینانه‌ای دارند. این خیلی عجیب است. در همان کلامی که شما دفعه قبل این قسمت را خواندید، «إِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِه» در یک جایی می‌فرمایند که جهاد مرگ را که نزدیک نمی‌کند و فرار از جنگ هم مرگ را به تأخیر نمی‌اندازد. این حرف خیلی عجیب است و رزمنده‌ها با این حرف زندگی می‌کردند.

شریعتی: یعنی اجل ما مشخص و مقدر است.

حجت الاسلام پناهیان: بله. اصلاً اینها همش بازی است. خداوند متعال می‌فرماید که من شما را برای امتحان آفریدم. همه این نقشه‌ها امتحان است و اینها. این ایمان بالایی می‌خواهد. این شرح یک آیه در سوره توبه است که خداوند متعال فرمود چرا از جهاد فرار می‌کنید؟ «يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ في‏ بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ» در بروج مشیده باشید هم مرگ شما را دربر خواهد گرفت. شهید باکری را هی می‌بردند در سنگر انقدر زیر آتش نایست. به زور او را در سنگر بردند، شیار این دو تا گونی سنگر لاش باز بود یک ترکش به بازوی او خورد. گفت ببین خدا دارد می‌گوید که بیا بیرون. من اگر می‌خواستم تو را بیرون می‌زدم یا حفظ می‌کردم و اینها. واقعاً لحظه‌ای اینها دیده می‌شد. بعضی از رزمنده‌ها بودند در طول دفاع مقدس می‌گفتند ایندفعه را می‌خواهی وصیت‌نامه بنویسی؟ گفت نه، حس آن نیست. خدا من را نمی‌برد. بعد در بدترین صحنه‌ها هم بدون وصیت‌نامه می‌رفت. الآن هم هست. می‌گفتم که چی شد؟ گفت حسش نیست. وقتی که بنا نباشد اصلاً خدا اجازه نمی‌دهد که ترکش به من بخورد. اصلاً این حرف‌ها نیست.

شریعتی: این نگاه اصلاً از تو یک شخصیت دیگری می‌سازد.

حجت الاسلام پناهیان: بله، این نگاه. آن وقت شما فکر کنید مسئولین یک کشور جهادی باشند. فکر باز، روشن، قدرت ریسک دارند. قدرت فهم و برنامه‌ریزی، قدرت فهم راهبردی پیدا می‌کنند.

شریعتی: اهل سعی و تلاش می‌شوند.

حجت الاسلام پناهیان: اگر ترسو باشند چه می‌شوند؟ کور می‌شوند، کر می‌شوند، ضعیف می‌شوند. ما اصلاً به اسلام و مسلمین کاری نداریم. به این لباس آخوندی ما هم کاری نداشته باشید، به این برنامه سمت خدا هم کاری نداشته باشید. مسئولین یک کشور اهل جهاد نباشند، ترسو هستند، آدم کار دست ترسو نمی‌دهد. این نمی‌تواند برنامه‌ریزی پیشرفت کند. مثلاً یک مسئولی بترسد از پشت خودش که از دست ندهد. این دیگر به درد مسئولیت نمی‌خورد. در روایت دارد که می‌فرماید یک کسی آمد پیش رسول خدا گفت فلان پست را به من بده. قابل توجه همه کسانی که دارند می‌روند برای نمایندگی مجلس ثبت‌نام کنند. گفت که فلان پست را به من بده. حضرت فرمود ما خاندانی هستیم که هر کسی یک پستی را تقاضا کند قطعاً به او نخواهیم داد. چرا؟ چون او طمع به مقام دارد، بعدش این پست را بگیرد ترس از دست دادن مقام خواهد داشت. خب او که عقلش کار نمی‌کند. قدرت مدیریت بالا نخواهد داشت. حالا به اینهایی که می‌روند ثبت‌نام می‌کنند گفته باشند. مردم خواسته باشند، گروه‌هایی برایشان تکلیف شود، به این سادگی که هر کسی راه بیفتد نباشد. و واقعاً خیلی مسئله سختی است. باید مردم بروند قبل از انتخابات از بعضی‌ها درخواست کنند. آقا تو را به خدا شما باید بیایی. او هم بگوید نه. بابا پاشنه در خانه امیرالمؤمنین (ع) را کندند. از او شایسته‌تر در عالم امکان قبلاً و بعداً نبود و نخواهد بود نیست. غیر از رسول خدا که در جای خودشان هستند و جایگاه برتری نسبت به امیرالمؤمنین علی (ع) دارند. اصرار مردم. بالاخره حالا ممکن است بعضی‌ها بگویند که بله، دیگران هم آمدند از ما درخواست کردند ولی در روایات دارد کسی دنبال مقام بروند ملعون است، حتی در ذهنش فکر کند من بروم فلان پست را بگیرم. یکی از دلایل آن این است. طالب مقام می‌ترسد از از دست دادن مقام. می‌ترسد از بی‌اعتبار شدن بین مردم.

شریعتی: و این ترس نمی‌گذارد که تو کار کنی.

حجت الاسلام پناهیان: مثلاً خداوند متعال مهم‌تر از آزادی بیان در قرآن چیست؟ می‌فرماید تو نترس حرف حق را بزن. چرا هی فضا را ما آزاد کنیم؟ تو نترس، حرف خود را بزن. «الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّه» اینها آدم‌های نترسی باید باشند. ببین خدا کجا را نگاه می‌کند. خدا خیلی موافق آزادی بیان است. اگر آزادی بیان نباشد که اصلاً شما نمی‌توانید حرف حق را بزنید ولی به جای اینکه بر مفهوم آزادی بیان تأکید می‌کنیم، یک کسی حرف حق داشته باشد جگر داشته باشد بزند. این برای ما مهم‌تر است. کی می‌خواهد از پس تو بربیاید؟ نترس. بعد داستان‌هایی را هم نقل می‌کند از کسانی که کشتند. حرف حق زدند و کشته شدند. «وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدينَةِ رَجُلٌ يَسْعى‏ قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلين‏» و الی آخر. خب پس عنصر دیگر جهاد نترسیدن است. و نترسیدن علامت ایمان است، نترسیدن مورد علاقه کودکان و نوجوان‌های ما است. نترسیدن زیبایی حماسی ادبیات کهن ما است. اصلاً در زبان فارسی به شاهنامه وابسته است.

شریعتی: حالا بچه‌ها را چطوری می‌توانیم با این عناصر جهاد یا جوان‌ها را خودمان تمرین کنیم جهاد را.

حجت الاسلام پناهیان: مادرها نباید پیش بچه‌ها ترسشان را ابراز کنند. این به بچه‌ها آموزش می‌دهد ترس را. پدرها نباید به بچه‌ها ترسیدن را آموزش بدهند. در مدرسه باید نترسیدن را در بازی‌ها تمرین کنند. معلم اگر کسی را شناخت، من دیدم یک معلمی به یکی گفت تو چرا ترسیدی؟ یک مسابقه‌ای گذاشتند به یکی گفت تو چرا ترسیدی؟ گفتم تو از کجا فهمیدی این ترسید؟ گفت یک کم اینطوری کرد. خیلی‌ها رفلکس یا عکس‌العمل‌ها را می‌شناسند، زبان بدن را می‌شناسند، اگر دید کسی ترسید واکنش در ذهن آنها ایجاد می‌شود. باید یک کاری کنند. شجاعت داشته باش. من دارم این شرایط را عرض می‌کنم که ما با ترساندن بچه‌ها را وادار به درس خواندن می‌کنیم. ترس از اینکه اگر درس نخوانی فقیر می‌شوی، بدبخت می‌شوی. این را کنار بگذاریم. ترس از اینکه نمره نمی‌گیری، تو را دوست ندارم. همش اینها ترساندن است. بیاییم دقت کنیم. ما چرا بچه‌های خود را ترس بار می‌آوریم. واقعاً عجیب است عنصر جهاد به عنوان عامل تعیین‌کننده در شخصیت انسان، در تربیت یک انسان خیلی مهم است.

شریعتی: جهاد مصادیقی هم دارد. حالا گونه‌های دیگر جهاد یا در ذیل آن که ما بتوانیم تمرین کنیم؟

حجت الاسلام پناهیان: بله. ما الآن چون در موقعیت قتال یعنی جنگ نیستیم، جهاد را باید به صورت‌های دیگری تمرین کنیم. یکی از آنها همین مواردی است که صحبت شد. من حالا اجازه بدهید این جهاد مضاف یا جهادهایی که در موقعیت‌های دیگر استفاده می‌شود که جلسه قبل هم شما یادآوری فرمودید مثل کار جهادی، جهاد سازندگی، جهاد با نفس، جهاد کبیر که در قرآن آمده است، من از اینها هم یاد بکنم. اخیراً رهبری عزیز فرمودند که جهاد تبیین. حالا ما جهاد تبیین در قرآن داریم؟ بله. یکی از موارد جهاد در قرآن که متصف شده به جهاد کبیر، به کلمه کبیر که مهمتر از اکبر است. اکبر نسبت به اصغر اکبر می‌شود ولی کبیر فی نفسه بزرگ است. در یکی از آیات قرآن هست  «وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبيرا» پس آن حرف قبلی خود را کنار می‌گذاریم. این جهادهای مضاف را یک کمی توضیح بدهیم که همه آن حرف‌ها در این جهادهای مضاف هم هست. در جهادهایی که غیر از قتال است و کلمه جهاد استفاده شده است.

شریعتی: یعنی همان سعی و تلاش و توجه به دشمن و نترسیدن و شجاعت و حماسه.

حجت الاسلام پناهیان: نترسیدن در هر کار بزرگی لازم است. در خلاقیت لازم است، در فکر کردن و پیدا کردن راه نو لازم است. یکی از این جهادها جهاد تبیین است. یک نمونه آن را اشاره کردیم کسی که می‌خواهد مبلغ باشد، مبیّن باشد آن نباید بترسد. این مهمتر از این است که آزادی بیان وجود داشته باشد. آزادی بیان لازم است ولی از آن مهمتر این شجاعت است که انسان را حق‌طلب، حقیقت‌جو، حقیقت‌یاب خواهد کرد. اما جهاد کبیر در قرآن چه جریانی دارد؟ اولاً این آیه در مکه است نه در مدینه. یعنی موقع جهاد با شمشیر نیست. سر چی هست که پیامبر اکرم باید با آنها، با کافران جهاد کبیر راه بیندازد؟ آنها آمدند یک حرفی زدند. گفتند یا رسول الله شما پیامبر. خدا را هم که ما از قبل قبول داشتیم. منتظر آخرین پیامبر بودیم. حالا هم طوری نشده است. شما آمدید و ما هم دیگر مخالفت نمی‌کنیم و باشد ولی به خدای خودت بگو برای هر قومی یک پیامبر بفرستد. دعوا هم نمی‌شود. چند تا پیامبر. چه اشکالی دارد. هر قومی رئیس خودش را دارد و اینها. این حرف به ظاهر خیلی حرف مصلحت‌اندیشانه‌ای است. مثلاً آن قوم، قوم‌های دیگر، همه باید بیایند از یک نفر تبعیت کنند. در واقع قدرت مرکزی ولایت ولی الله الاعظم را می‌خواست بشکند و طرح خدا را برای امتحان جوامع بشری می‌خواست از بین ببرد رندانه. یعنی خیلی چیزها را حضرت قبول می‌کند. این حرف چون به ظاهر حرف درستی است اما به واقع حرف مفت و مهمی است در غلط بودن و ضربه زدن به اصل دین، پیامبر اکرم مأمور می‌شود که با اینها جهاد کبیر بکند. با حرف‌های مفت مصلحت‌اندیشانه باید جهاد کبیر کرد. حرف‌های مفتی که به ظاهر

شریعتی: یعنی دیگر پنبه آن را بزنید.

حجت الاسلام پناهیان: بله، خیلی سخت. یعنی آخه این حرف‌ها، حرف‌هایی نیست که مثلاً بیایند بگویند یا رسول الله چرا بت نمی‌پرستی؟ خوب است. بت بپرسند. اینکه جهاد کبیر ندارد. اصلاً کسی نمی‌آید این را بگوید. می‌فرماید: «فَلا تُطِعِ الْكافِرينَ» از کافران اطاعت مکن «وَ جاهِدْهُمْ بِهِ» اطاعت مکن مگر آنها چه گفتند که پیامبر اطاعت کند؟ گفتند بیا مثلاً عرق بخور. عرق مثلاً مسکرات یا بگویند نماز نخوان، بگویند دست از خدا بردار. اینها که نبوده است. یک حرفی زدند که در فضای عمومی جامعه مصلحت‌اندیشانه نشان می‌دهد. بنده خلاصه می‌کنم کلمه جهاد کبیر را در مقابل چه باید به کار برده شود؟ حرف مفت مصلحت‌اندیشانه، حرف غلط به ظاهر خوب. درگیری با اینها سخت است. آسان نیست. رندانه یک جوری می‌آیند.

شریعتی: یک بخشی از شبهات هم همینطوری است که متأسفانه

حجت الاسلام پناهیان: خصوصاً در موقعیت‌های اجتماعی، خصوصاً در عرصه سیاسی. یعنی بی‌تردید آن، نمونه‌های ناب آن عرصه سیاسی هست. به همین دلیل من کلمه مصلحت را استفاده می‌کنم. پس این جهاد کبیر که در قرآن آمده است و کار بسیار سختی هم هست که پیامبر از این سخن باطل اینها بگذرد چون یک روکش و ظاهر مصلحت‌اندیشانه‌ای دارد. جهاد اکبر چه بود؟ بعد از اینکه از یک جهاد اصغری برگشتند یعنی همین جهاد قتال و جنگ، فرمود حالا نوبت درگیری با دشمن درون است. در جهاد کبیر آدم از چه نباید بترسد؟ از حرف مردم. در تبلیغ و تبیین آدم از چی نباید بترسد؟

شریعتی: از بمباران کلام و حرف‌های مردم.

حجت الاسلام پناهیان: یک نفر را عقربی نیش زده بود. دیگر داشت جان می‌داد. او را پیش امیرالمؤمنین بردند. حضرت فرمود نه جان نمی‌دهی، یک مدتی طول می‌کشد، در آن خوب می‌شود و فلان. بعد از یک مدتی حضرت به عیادت ایشان رفتند. ایشان گفت که حالا شما که حکمت حوادث را می‌دانید حکمت این گزیدگی ما چه بود؟ فرمود تو یک جایی نشسته بودی، به یکی از دوستان ما، سلمان فارسی، حرف بد زدند چون دوست ما اهل بیت، دوست منِ امیرالمؤمنین بوده است. می‌توانستی دفاع کنی. ضرر نمی‌کردی ولی گفتی ول کن حالا خودم را دردسر ندهم در رودربایستی گیر کردی. خدا این نیش را فرستاد که دیگر در رودربایستی گیر نکنی. حالا این یک نمونه است. ببینید پس چی است ما باید از آن نترسیم در جهاد کبیر، در جهاد تبیین؟ از بی‌آبرو شدن. خیلی‌ها از حق دفاع نمی‌کنند به خاطر اینکه می‌ترسند دیگران یک چیزی بگویند. مثلاً آنها را مسخره کنند. در حالی که در نهایت ممکن است دو تا فالورهای شما کمتر شود یا کامنت مثبت برای شما نگذارند ولی در نهایت خدا عزت می‌دهد. در جهاد اکبر ما از چه می‌ترسیم که نباید بترسیم؟ از چی آدم می‌ترسد که حاضر می‌شود جهاد اکبر نکند؟ مبارزه با نفس نکند؟ از از دست دادن فرصت‌ها برای لذت. نترس. لذت برای تو هست، سر جای خودش می‌آورند. گر نستادی به ستم می‌دهند. یعنی اگر یک لذتی برای شما مقدر باشد نترس، این را از دست نمی‌دهی. همین را آدم نترسد می‌تواند جهاد با نفس داشته باشد. جهاد اکبر را انجام بدهد. برویم سراغ جهاد سازندگی و این کارهای جهادی. در جهاد سازندگی، حالا در جهاد نفس هم باز هم برگردم این را توضیح بدهم. در هر کدام از اینها دشمنی وجود دارد. در جهاد تبیین، جهاد کبیر به تعبیری، دشمن ما آن سخنان مصلحت‌اندیشانه رندانه ولی مفت و غلطی است که در جامعه می‌آید و می‌خواهد بیاید افکار عمومی را منحرف کند. در این جهاد اکبر تقاضاهای نفسانی ما است که ارزش آن کم است. آدم تقاضاهای نفس خودش را باید پاسخ بدهد ولی تقاضاهایی که ارزشمند است آدم پاسخ بدهد. لذت جاودانه دارد، از همین دنیا هم لذت آن شروع می‌شود.

شریعتی: هر چه گفت نگو چشم.

حجت الاسلام پناهیان: بله. آدم روی لذت کمتر پا می‌گذارد به خاطر رسیدن به لذت بالاتر. دشمن ما می‌شود آن تقاضاهای بی‌ارزش نفسانی ما که لذت کمی دارند و اینها ما را سرگرم می‌کنند که به لذت‌های بالاتر نرسیم. در موضوعی به نام جهاد سازندگی، ما با چی می‌جنگیم؟ دشمن اینجا کیست؟ این بچه‌هایی که گروه‌های جهادی هستند می‌روند کار جهادی می‌کنند. با چی می‌جنگند؟ با بروکراسی. این بروکراسی‌ای که اجازه نمی‌دهد ادارات به صورت طبیعی کار خودشان را درست انجام بدهند، مدیران، سازمان‌ها، وزارتخانه‌ها، کار خودشان را درست انجام بدهند، کار به این می‌کشد که این بچه‌ها بروند جبران کنند. در واقع جنگ اینها با بروکراسی است.

شریعتی: با خرابی حاصل از آن بروکراسی می‌جنگند.

حجت الاسلام پناهیان: مقصود من از بروکراسی همان روال کار ادرای و حد‌اقلی بودن برای انجام وظایف است. آقا مدیریت برای این نیست که شما فقط وظیفه خود را انجام بدهی. مدیریت یعنی یک فرصتی پیدا کرده‌ای، حالا ده تا کار اضافه کنی. کارمندی که حد‌اقلی کار بکند، بگوید انقدر حقوق دارید، انقدر هم از من کار خواسته‌اید، الآن دیگر حرف حساب شما چیست؟ یک کشیده باید در گوش او زد و او را از در بیرون انداخت. این یعنی حد‌اقلی بودن. حد‌اقلی بودن خیلی بد است. مثل اینکه کسی بر اساس متن عقدنامه با خانم خود رفتار کند یا با شوهر خودش رفتار کند. اصلاً زندگی نمی‌شود کرد. آن هم کار کارمندی نمی‌شود. بله، موازین حقوقی، مقررات، اینها چیزهای خوبی هستند ولی باید دفن شوند لای بتون و آرمه ساختمان. ساختمان که با این آهن‌آلات درست نمی‌شود. در این آهن‌ها نمی‌شود زندگی کرد. میلگرد در چشم آدم می‌رود. روی آن کار می‌کنند، آجر می‌گذارند، گچ روی آن می‌گذارند، کاغذ دیواری روی آن، مبلمان، پرده، پنجره، نما، تا بشود آدم زندگی بکند. بعضی‌ها میلگرد هستند و در حد همان باقی می‌مانند. من به اینها می‌گویم که عناصر منحط بروکراسی. این می‌شود کار روی زمین می‌ماند. می‌بینی جوان رفته در روستا، روستایی می‌گوید که فرماندار تا حالا اینجا نیامده است. این در واقع دشمن او آن بروکراسی است. البته الآن الحمدلله آدم خیلی جاها می‌رود می‌بیند که مسئولین غالباً واقعاً فراتر از حد اداری خودشان دارند کار می‌کنند. من این را از انصاف به دور می‌دانم که یادآوری نکنم ولی دلسوزی که اسم آن هست نصیحت. گفتند خلاصه دین در یک کلمه، در سه کلمه به ما بگویید. فرمود: النصیحه، النصیحه، النصیحه. یعنی باز هم یک کلمه شد. النصیحة لله، النصیحة لرسول، النصیحة للمؤمنین. دلسوزی. برای خدا دلسوزی. حتی برای خدا هم ما داریم النصیحة لله. یعنی شما بیا دلسوزانه برای دین خدا کار کن نه حد‌اقلی. مثلاً یک استاد دانشگاه دلسوزانه بخواهد کار کند دنبال شاگرد خود می‌رود. یک استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران فوق تخصص بود. من بچه خود را پیش او بردم و با او مراوده داشتم. دیدم یک مدتی درگیر یک تلفن است. هی می‌گفت عذرخواهی می‌کنم. صبر کنید. دنبال مریض خود بود مریض خود را پیدا کند. این باید یک پیغامی به مریض خود می‌داد. انقدر ایشان دلسوزانه پیگیری می‌کرد. اینجا است که آن فتح الفتوح‌ها اتفاق می‌افتد. این باشد دیگر ما کار جهادی نمی‌خواهیم. هر کسی فرصت اداری پیدا کند کار جهادی هم کنار آن می‌کند.

شریعتی: در کرونا ما درگیر بروکراسی اداری نبودیم یعنی هر کسی هر کاری از دست او برمی‌آمد انجام می‌داد.

حجت الاسلام پناهیان: اگر فرهنگ جهاد بیاید اضافه شود به فرهنگ اداری ما، اینها با همدیگر تلفیق شود ما دیگر نیاز به کار جهادی نداریم. یعنی واقعاً خود همان نیروهای جهادی آمده‌اند مسئول شدند دارند می‌دوند. اصلاً جا برای شما نمی‌گذارند. اصلاً جا برای شما نمی‌گذارند و این تصور در زمان حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداه وجود دارد. شما فقر و بدبختی پیدا نمی‌کنی بروی برطرف کنی که یک صدقه‌ای بدهی، انفاقی بکنی، ثوابی ببری. خبر خوب آن زمان این است که یواشکی یک کسی در گوش رفیق خودش بگوید ببین من یک گرفتار پیدا کرده‌ام چون رفیق من هستی می‌خواهم به تو معرفی کنم. اینکه من عرض می‌کنم اصلاً جا برای کار جهادی باقی نمی‌ماند، این یک واقعیت است، یک چیزی است که محقق خواهد شد ولی الآن ما جا برای کار جهادی داریم، دشمنی که باید با او مقابله کنیم، آن بروکراسی هست و ان‌شاءالله که مملکت ما به جایی برسد که جایی برای کار جهادی از این جنس دیگر باقی نگذارد. از بس مدیران و کارمندان در موقعیت‌های خودشان فراتر از حد‌اقل بروکراسی جهادی کار می‌کنند.

شریعتی: بسیار خب. خیلی از شما ممنون و متشکرم.

 صفحه 480 قرآن کریم

 شریعتی: نکته پایانی را حاج آقای حجت الاسلام پناهیان بفرمایند و ان‌شاءالله خداحافظی کنیم.

حجت الاسلام پناهیان: بله، در مورد این سفارشی که آقای جاودان فرمودند که گوسفند نذر کنید، قربانی بدهید، دعا کنید، اکر تأمل کنیم می‌بینیم که در سنت‌های دینی ما چه زیبایی‌های فوق‌العاده‌ای نهفته است. وقتی که می‌گویند شما دعا کن یا گوسفند نذر کن یا مثلاً قربانی‌ای نذر کن، قربانی بده برای مظلومی، این یعنی خدا چقدر شما را حساب می‌کند و کی‌ها این دعوت را اجابت خواهند کرد؟ کسانی که این احترام را برای خودشان قائل هستند که نظر من مهم است. من هم نقش دارم. کی‌ها این دعاها را نمی‌کنند؟ حالا من کی هستم؟ حالا مثلاً صدای من به کجا برسد. نه، تو مهم هستی. حتی از این بالاتر یک خبر خیلی مهم این است که به ما گفته‌اند نظر شما در مورد زمان ظهور حضرت ولی عصر مهم است. دعا کنید ببینید شما هم موافق هستید؟ تمنا دارید. ثبت می‌شود، می‌رود آنجا اعلام می‌شود. ایشان گفتند که چه خوب.

شریعتی: چقدر خوب. یعنی تک تک ما نقش داریم و سهیم هستیم. بسیار خوب.