حجت الاسلام پناهیان: سلام عرض میکنم خدمت بینندگان خوب، خدمت شما مجدداً.
شریعتی: سلامت باشید.
حجت الاسلام پناهیان: شما یک جملهی قشنگی دارید میگویید حال دلتان خوب باشد، حال جسم هم خیلی مهم است.
شریعتی: بله. ولی مهمتر ار حال جسم، حال دل است. یعنی خیلیها هستند با اینکه جسمشان مشکل دارد ولی الحمدلله حال دلشان خوب است که میتوانند بر مشکلات فائق شوند.
حجت الاسلام پناهیان: بله ولی جسم خیلی روی روح اثر میگذارد.
شریعتی: خیلی وقتها میگویم انشالله که تنتون سالم باشه و قلبتان هم سلیم.
حجت الاسلام پناهیان: بله. این جمله را شنیدم. در عین حال آرزوی خوشحالی میکنیم برای مردم خوبمان. انشالله که در این ایام برای مردم مظلوم غزه دعاگو باشیم و خدا نصرتش را فراوان این مبارزان خط مقدم نازل کند.
شریعتی: انشالله. برای مردم عزیز و بیدفاع غزه دعا میکنیم و با توجه به نکتهای که حاج حجت الاسلام پناهیان گفتند، برای شفای همهی مریضها که کم نیستند و هر روز التماس دعای ویژه از آنها داریم و امدیوارم خداوند لباس عافیت بر تنهایشان بپوشاند. حالتان چطور است؟
حجت الاسلام پناهیان: الحمدلله
شریعتی: ما این هفتهها داریم در مورد مفهوم ایمان صحبت میکنیم که یکی از مفاهیم کلیدی در آموزههای دینی ما است و نکتههایی را هم شنیدیم. امروز وارد این بحث شویم که اساساً ایمان به چه چیزی، ایمان به خدا، ایمان به رسول، ایمان به کتاب؟ یا خیر، متعلق ایمان چه چیزی میتواند باشد؟
حجت الاسلام پناهیان: بله. بسم الله الرحمن الرحیم. همانطور که موارد متعددی از ایمان در قرآن ذکر شده است که مشهور است؛ ایمان به خدا، ایمان به رسول خدا، ایمان به معاد، موارد دیگری هم هست که زیاد مشهور نیست و ما متأسفانه در آموزشهای دینی خودمان زیاد به آنها توجه نمیکنیم. در پرانتز من یک نکتهای را عرض کنم. گاهی از اوقات ما در این بحث و بحثهای دیگر به آموزش و پرورش، مسجد، مبلغان و معلمان معترض میشویم که بهتر است این کار را بکنیم، باید این کار را بکنیم، یه سمت این نتیجه برویم. بعضیها فکر میکنند من واقعاً دارم از حوزه و روحانیت یا مبلّغین یا از معلمین آموزش و پرورش انتقاد میکنم. میانهی من، میانهی خوبی نیست و گاهی از اوقات شده است من بعضی وقتها فریاد میزنم که شورای انقلاب فرهنگی، به این مسئله برسید، مثلاً چکار کنیم؟ ما وظایفمان را انجام ندادیم اگر این شاخصها محقق نشود.
شریعتی: یا همین اخیراً سخنرانی شما در دفاع از مردم غزه در میدان فلسطین
حجت الاسلام پناهیان: من این را میخواهم برای خیلی از دوستان توضیح دهم. بنده اولاً وزارت آموزش و پرورش را بهترین وزارتخانه میدانم، از نظر تجمیع نیروی انسانی دلسوز، معلمها و مدیران مدارسی که شایستهترین افراد برای حضور در سیاست را معلمها و مدیران میدانم. چون یک معلم، وقتی با دانشآموزها برخورد میکند، یک رفتار آموزشدهنده دارد، فرصت میدهد، تغافل میکند، تنوع افراد را میبیند، مهارتهای فوقالعادهی انسانی یک معلم و یک مدیر کسب میکند (مدیر مدرسه) این فرد پسفردا بیاید رئیس یک شرکت، یک جایگاه دولتی شود، بهتر از مدیران رایج عمل میکند. چون بخش نیروی انسانی را در مدرسه تمرین داشته است. به همین دلیل من نهتنها وزارتخانهی آموزش و پرورش را در موضوع مسئولیت خودشان در آموزش و پرورش مملو از نیروهای سالم و مفید در کشور میدانم بلکه مفید برای پستهای سیاسی کشور هم اینجور افراد فرهنگی را میدانم. و ارادتم را نسبت به آموزش و پرورش به این شکل اعلام میکنم. ما طی این 30 سال اخیر که حداقل من در دانشگاهها حضور دارم، همیشه شاهد بودیم آمار نمازخانههای دانشگاهها ورودیهای جدید بیشتر از سال قبل بوده است. این یعنی زحمت آموزش و پروش ما، زحمت مساجد ما، همین دین و ایمان و اعتقادی که مردم دارند، اینها برآمده از همین کاری است که قشر واقعاً از نظر مالی ضعیف جامعه، این طلبههای مبلغ، این امام جماعتها، واقعاً باید گفت جزء اقشار مرفه جامعه نیستند. شما حقوقها و مزایا و این حرفها را نگاه کنید. واقعاً هر کسی که طلبه میشود، جهادی فکر میکند و جهادی اقدام میکند. مگر میشود زحمات این بچهها را نادیده گرفت؟ شهید حججی که یکباره با آن همه زیبایی معنوی گل میکند، بچه ی یک مسجد است. ما نمیتوانیم بگوییم مسجد یا مدرسه در مسیر صحیح خودشان نیستند. حال من باز تأکید میکنم، وزیر محترم آموزش و پرورش این دوره که انتخاب شدند واقعاً از بسیاری از جهات قویتر از همهی وزرای قبلی هستند. این امیدبخشی را بدهم. من به این سادگی نمیتوانم کسی را تأیید کنم. یا دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، انسان فاضل، اهل فلسفه و اهل فرهنگ هستند. کمتر داریم هم به فلسفه ورود داشته باشند و هم به فرهنگ، آقای خسروپناه. واقعاً اینها امیدهای ما هستند که در آینده تحولی رخ دهد.
اما ما نیاز به تحول داریم. تحول با اصلاحات فرق میکند. حتی برای آموزش و پرورش سند تحول نوشته شده است. ما وقتی از آموزش و پرورش و شورای عالی انقلاب فرهنگی انتقاد میکنیم، نه به این معنا که بخواهیم تخطئه کنیم یا تخریب کنیم، انتظاراتمان را مطرح میکنیم که اقداماتشان برای تحول تسهیل شود. من خبر دارم فعالترین دوران شورای عالی انقلاب فرهنگی همین دورانی است که آقای خسروپناه دبیری به عهده گرفتند و رئیس جمهور هم خیلی
شریعتی: یعنی برای تحول دغدغه دارند.
حجت الاسلام پناهیان: احسنت ولی تحول بدون مطالبهی عمومی شکل نمیگیرد. ما به دلیل مدام مطالبات لازم را با زبان رسا مطرح میکنیم.
شریعتی: اصلاً اساساً مطالبه موتور محرک یک جریان است، خاصه در موضوعات فرهنگی.
حجت الاسلام پناهیان: وزیر محترم قبلی آموزش و پرورش -اسم هم ببرد اشکالی ندارد- آقای بطحایی من را صدا زدند بعد از یک سلسله صحبتهایی که من علیه امتحان گرفتن در آموزش و پروش فریاد میزدم که آیا کسی نیست که به داد این موضوع برسد؟ بچههای ما را دارد میسوزاند. باید شیب امتحان تحول پیدا کند و الی آخر. گفتم حتماً از من ناراحت شدند که مرا صدا زدند. بالاخره خدمتشان جلسه رفتیم، گفتند ما میخواهیم این کار را بکنیم، بعضی پدر و مادرها نمیگذارند. شما این را بیشتر برای مردم توضیح دهید تا ما راحتتر بتوانیم به سمت حذف امتحان برویم. یک برخورد معقول و منطقی.
من شورای عالی آموزش و پرورش را نمیشناسم ولی شورای عالی انقلاب فرهنگی، دبیر محترم آن را میشناسم و میدانم که دغدغه دارند ولی بگذارید که این تبدیل به یک مطالبهی عمومی از شورای عالی انقلاب فرهنگی شود که بیشتر در مسائل آموزش و پرورش ورود کنند. وقتی ما میگوییم، آن کسانی که دارند این حرکت را انجام میدهند، حرکتشان تسهیل میشود. خود وزیر محترم آموزش و پرورش یقیناً دغدغههای زیادی دارند. من اخیراً با ایشان جلسه داشتم. تسهیل میشود. تحولی باید ایجاد بکنند، تحول. تحول یعنی چه؟ خیلی چیزها باید در جریان تحول تغییر کند. وَاِلا میگفتند یک اصلاحاتی صورت بگیرد.
شریعتی: تحول یک نوع دگرگونی است.
حجت الاسلام پناهیان: احسنت. بله، ما سند تحول داریم. پس چه چیزی تحول پیدا کند؟ یک چیزی باید تحول پیدا کدن. وقتی بر سر آن چیزی که هست فریاد بزنیم که نباید باشد، این میشود تحول. ما نباید این را تخطئه کردن و تخریب کردن تلقی کنیم. من خواستم این را بهصراحت بگویم. چون معمولاً این گفتگوهای دینی ما -بنده که اینطور هستم- به آموزش و پرورش میکشد به این دلیل که اگر حرف نویی اینجا زده میشود برای کاستی تعلیم ما در مساجد و در مدارس است. اگر آنجا نرخ شاهعباسی گفتگوها این مباحث باشد که دیگر حرف نویی باقی نمیماند. درست است؟
من به دانشگاه میرفتم، دانشجو رسماً این را به من میگوید. میگوید من چرا باید این را امروز بفهمم؟ یک جلسه دانشجویی بود، بنده مهمترین قسم قرآن را در آنجا آیهاش را خواندم که موضوع آن پذیرش مطلق ولایت مطلق رسول خدا است. موضوع مهمترین قسم قرآن، ولایت مطلقه است، در امر اجتماعی. یک دانشجویی بلند شد، حسابی ما و کل تعلیمات دینی مار را شست و پهن کرد. خدایا ایشان خیلی ضدّ ولایت هستند. بحث ولایت فقیه و اینها هم نبود. اصلاً صحبت از ائمهی معصومین هم نبود. ما معمولاً بحث شیعه و سنّی نداریم. بالاخره من گفتم مشکل شما چیست؟ چرا از دست ما ناراحت هستید؟ گفت من 22 سالم است، الان باید این آیه را بشنوم.
شریعتی: تا الان نشنیدم.
حجت الاسلام پناهیان: بله. این حرف اساسی است.
شریعتی: کمکاری حوزه و مسجد و مدارس و دانشگاهها
حجت الاسلام پناهیان: حتی ممکن است پرکاری باشد اما دقیق کار نکنیم. خیلی مهم است. یک معلم خسته و کوفته میآید، میگوید من اگر میدانستم این را باید بگویم، راحتتر هم بحث پیش میرفت. الان خیلی از معلمان دینی ما سر کلاس میروند و خودشان را میکشند، برای موضوعات نامتناسب با روانشناسی رشد. وقتی که از قدرت صحبت کند که ما بهعنوان شاخص ایمان صحبت کردیم، خیلی راحتتر با بچهها گپ میزند، خسته هم نمیشود چون موضوعی است که بچه میپسندد. دقت میکنید؟
شریعتی: بله
حجت الاسلام پناهیان: پس این تحول را در تبلیغ دین، در تعلیم دین، در بخشهای فرهنگی خود نیاز داریم. حال ما دوباره سراغ یکی از این موضوعات تحولی میرویم که باید نگاهمان را تغییر دهیم. من به همهی دانشآموزان عزیز و دانشجویان گرامی و حتی دوستان طلبه عرض میکنم که این همه وقت سر اثبات وجود خدا، توحید، نبوت، امامت، معاد نگذارید. اینها مشکل اصلی نیست. ایمان به اینها مهم است ولی ایمان به چه چیزی است که موجب میشود آدم کم بیاورد؟
شریعتی: کم بیاورد؟
حجت الاسلام پناهیان: کم بیاورد. ایمان پیداکردن سخت است. ایمان به چه چیزی د رقرآن کریم سختترین ایمان است؟ ایمان به خدا داریم، آسانتر از ایمان به همهی موارد دیگر است. ایمان به معاد داریم، آن هم نسبتاً آسان است. ایمان به رسول خدا سخت است. براساس آمار قرآن عرض میکنم. بعضیها سر ایمان به رسول خد اچالش میآوردند. تعداد چالشهای ایمان به رسول خدا در قرآن بیشتر از تعداد چالشهای ایمان به معاد است. ایمان به خدا که اصلاً خدا مکرر میفرماید اگر از اینها بپرسید خالق شما کیست؟ میگویند خدا (از کافران و مشرکان).
شریعتی: یعنی انکارش خیلی کار سختی است.
حجت الاسلام پناهیان: خیلی کار سختی است. مشرکین مکه همه نبوت را قبول داشتند. آنگاه ما میرویم برای بچههایمان نبوت را ثابت میکنیم. 1400 سال پیش مشرکین مکه هم نبوت را قبول داشتند. مشکلشان مصداق نبی بود که تو آن هستی یا نه؟ اصل نبوت مشکلشان نبود، تو آن هستی یا نه. که ما اینجا در یک جلسهای مورد بحث قرار دادیم.
ایمان به این موراد زیاد سخت نیست. همین الان خیلیها هستند ایمان به امامت و اعتقادات شیعی دارند. ولی آن دینداری لازم نیست. در لحظههای حساس جا خالی میکنند. یکباره یک صورتهایی از شیعهگری درمیآید که در روایت داریم فتنههای آخر زمان برای غربال این افراد است .اینها که اعتقاداتشان درست بود. این بخش از ایمان سهل است. اصول دین 5 تا است. این بخش از اصول دین سخت نیست، انکار آن سخت است. درست است؟
شریعتی: بله.
حجت الاسلام پناهیان: ما نباید وزن تبلیغی و تعلیمی خودمان را روی این موارد بگذاریم. آن چیزی که ایمان به آن سخت است، حتی پیامبران کم میآورند. ببینید عبارت سنگین است. من آیهی قرآن آوردم که اینجا بخوانم. کم میآورند نه اینکه بیاعتقاد شوند، بیایمان شوند
شریعتی: بارشان سنگین میشود.
حجت الاسلام پناهیان: بله. آن ایمان به چه چیزی است؟ ایمان به اینکه خدا تضمین کرده است ما را کمک کند؛ ایمان به نصرت خدا. این خیلی سخت است.
شریعتی: باور ان تنصرالله ینصرکم
حجت الاسلام پناهیان: این سخت است. مثلاً ببینید ام حسبتم ان تدخلوا الجنة لما تأتکم مثل الذین خلو من قبلکم. شما فکر کردید وارد بهشت میشوید -به مؤمنین میفرماید. آنها که طالب بهشتند و احتمالاً دعا و مناجات هم داشتند، کارهایی هم برای بهشت میکردند، ممکن است ما آنقدر هم زحمت نکشیم برای بهشت ولی آنها ظاهراً مخاطب این آیه هستند، تمنای بهشت هم داشتند، و لما یأتکم مثل الذین خلو من قبلکم. آن امتحاناتی و اتفاقاتی که برای گروههای قبلی افتاد برای شما نمیافتد؟ فکر کردید به همین راحتی وارد بهشت میشوید؟ مستهم البأساء و الضراء؛ سختیها و گرفتاریها آنها را دربر گرفت و زلزلوا -زلزله را از همین کلمهی زلزلوا گرفتند- یعنی زیر و بالا شدند، اوضاعشان بهم ریخت. حتی یقول الرسول و الذین آمنوا معه. حتی اینکه پیغمبر و مؤمنان افراد او گفتند متی نصرالله، پس کِی نصرت خدا میرسد؟ من تعبیر عامیانهاش را کمآوردن میدانم. متی نصرالله
شریعتی: کم آوردند.
حجت الاسلام پناهیان: پس کِی نصر خدا میرسد. بعد میفرماید علی ان نصرالله قریب. ایمان به نصرت خداست که سخت است. اگر آدم این ایمان را داشته باشد، سازشکار نمیشود.
شریعتی: ایمان به خدا ساده است، ایمان به اینکه او رزاق است، سخت است.
حجت الاسلام پناهیان: احسنت. کلی آن همین میشود. خداوند متعال در قرآن در کنار نماز، همیشه انفاق را مطرح میکند.
شریعتی: بله
حجت الاسلام پناهیان: برای این نکتهای که شما فرمودید. ایمان به اینکه من اگر انفاق کردم، برمیگردد یا خیر. میفرماید باید ایمان داشته باشید که او رازق است.
شریعتی: فهو یخلف. جایگزین میکند. اصلاً حاج آقا همین جاها است که محک میخوریم.
حجت الاسلام پناهیان: دقیقاً ما باید ایمانمان را در کلاس ایمان بگذاریم. کلاس ایمان به اینکه خدا کمک میند. این نیاز همه است. خارجی آن را من در صفحات اینستاگرامی دیدم. حال طرف یا مسیحی است یا اصلاً مسیحی معتقدی هم نیست، روانشناس است. میآید روانپریشیهای مردم را از همین ناحیه اصلاح کند. هم توصیح میدهد که این روانپریشی انواع و اقسام دارد. در اثر عدم ایمان به یک قدرت فائق است که او تو را کمک میکند. ما باید به خودمان درس ایمان به نصرت خدا دهیم. چرا باید خدا به ما کمک کند؟ اصلاً خدا برای چه خداست؟ کارش همین است. کار دیگری ندارد. این را باید توضیح دهیم. من اجازه میخواهم توضیح آن را به توان ناتوان خودم عرض کنم.
شریعتی: اختیار دارید
حجت الاسلام پناهیان: ببینید من اگر بیانم خوب بود، خیلی خوب بود ولی نمیتوانم آن زیبایی نصرت خدا و ایمان به نصرت خدا را بیان کنم. خداوند متعال دنیا را طوری قرار نداده است که بدون خودش اداره شود.
شریعتی: محال است
حجت الاسلام پناهیان: زندگی تک تک مار طوری قرار نداده است که بدون حضور خودش اداره شود. خدا جهان را مدیریت میکند، نه مثل یک مدیر کل، رئیس دانشگاه. رئیس صدا و سیما را درنظر بگیرید، شما اینجا یک چراغ خاموش شود بخواهید این لامپ را عوض کنید. به رئیس سازمان مراجعه میکنید؟
شریعتی: خیر
حجت الاسلام پناهیان: به معاون او هم مراجعه نمیکنید. به مدیر شبکه هم مراجعه نمیکنید. به معاون مدیر شبکه هم مراجعه نمیکنید. میآید تا به تهیهکننده میرسد. چه بسا به تهیهکننده هم مراجعه نکنید. مسئول تدارکات تهیهکننده مراجعه میکنید. این یعنی یک ساختار و سیستمی چیدهاند. خدا برای سازمان حیات بشر یک رئیس سازمان است. به انسان میگوید نمک غذایت را هم از خود من بگیر. کار دست من است. فرق مدیریت الهی با مدیریت دنیا که ما تعریف میکنیم.
شریعتی: مستقیم، بیواسطه.
حجت الاسلام پناهیان: شما همهی مقدمات را بچینید، دم خدا را نبینید. خراب میشود. میخواهی خرابش کنم. در روایات داریم فرد نماز نمیخواند، میخواهد دنبال کارهایش برود. میفرماید بندهی من مگر نمیداند کارهایش دست من است، کجا رفت؟ میخواهی همه را خراب کنم؟ مقدمه چیده است؟ آنجایی هم که ما مقدمات میچینیم و به نتیجه میرسیم که وظیفهی ما است مقدمات بچینیم، گاهی هم خدا میفرماید یعنی چه؟ به من توکل کردی؟ باید وظیفهی خودت را انجام بده. نه، خدایا به تو واگذار میکنم. اگر کار دست تو است، خودت انجام بده. میفرماید نه، با هم. تو باید برنامهریزی کنی مثل کسی قدرت در اختیار اوست و باید به من توکل کنی، مثل کسی که هیچ برنامهای ندارد.
شریعتی: هم این طرف، هم این طرف.
حجت الاسلام پناهیان: زیبایی این جمع ضدّین که میشود، خیلی شکوه دینداری است. برای دینداری باعث شکوه میشود. خداوند متعال اینچنین فراهم کرده است. سپس میگوید به دشمنت، به رقیبت، به مخالفت نگاه کن، آن کسی که میخواهد تو را بزند. او هم دارد مقدمات میچیند، کارش دست من است. از او نترس. فلا تخشوهم واخشون. از او نترس، از من بترس. از من حساب ببر. من پشتت را خالی کنم، چه خواهی کرد؟ او که مهم نیست. از او گلولهای به سمت من آمد، خدایا تو خواستی من این لحظه شهید شود، این بهانهاش بود. با تو که نمیشود درافتاد. تو وقتی وقت مرگ را تعیین میکنی. یدرککم الموت و لو کنتم فی بروج مشیّده میفرماید مرگ شما را میگیرد، چرا از جنگ فرار میکنید؟
شریعتی: یا گلوله باشد، یا تصادف باشد
حجت الاسلام پناهیان: فی بروج مشیده، در بروج مشیده -در برج و باروهای محکم- باشید، مرگ که میآید، پس از مرگ نترس، پی به میدان برو. ببینید چکار میکند؟ ایمان به خدا یعنی درواقع از لوازم ایمان به خدا، ایمان به نصرت خداست. ما نرویم سر اثبات وجود خدا سرمایهگذاری کنیم. یک خدایی هست، خب اگر آن خدا هست، تو چرا زندگیات اینطور است؟ چرا میترسی؟ چرا غمگینی؟ چرا انقدر مضطربی؟ چرا با خیال راحت برنامهریزی نمیکنی؟ شما ایمان داشته باشید، عق و هوش و درایتتان بهتر کار میکند. 4 جوان حماس بهتر از قویترین سیستم اطلاعاتی امنیتی جهان کار کردند، چرا؟ چون به خدا ایمان دارند. ایمان داشته باشید چه میشود؟ ذهنتان آزاد میشود.
شریعتی: باز میشود.
حجت الاسلام پناهیان: با میشود، خلاقیت پیدا میکنید.
من به آموزش و پرورش برگردم یا خیر؟ یک بررسی میگفتند که 98 درصد کودکان خلاق هستند. اینها وقتی درهی آموزش را طی میکنند، 2 درصد خلاق باقی میمانند. این حرف من نیست. میگفتند ناسای آمریکا این پژوهش را انجام داده است، من کاری ندارم. کسانی که اهل این دانش هستند، روانشناسی تعلیم و تربیت و موضوعات از این قبیل، میدانند چطور آموزشها را میتوانند چکار کنند؟ ذهن آدم را از خلاقیت باز بدارند؟ گاهی اوقات یک سری داناییها هستند که زیادی به ما هجوم میآورد، مانند آن مسئولینی که ضعیف و ترسو میشوند، در همهی سیاستمدارهای دنیا رایج است. مسئول شده است، وجوه منفی به او هجوم میآورد، میترسد، مرعوب میشود، دیگر فکرش برای پیداکردن راه کار نمیکند. سردار سلیمانی اینطور نبودند. به نصرت خدا اعتقاد داشت. حرف ایشان را ببینید. در مدیریت استراتژیک این حرف خیلی مهم است. میفرماید فرصتی که در تهدیدها است، در خود فرصتها نیست. یعنی ایشان باید چه آرامشی داشته باشد. من این آرامش را گرفته از ایمان به خدا میدانم. چه آرامشی باشد، تهدید میبیند، میگوید نگاه کنید، دشمن وقتی تهدید میکند، نقطه ضعفش است. نقطه ضعف دشمن را در آن تهدید میبیند، به جای اینکه نوک حملهی دشمن را به خودش ببیند، بترس و جا بخورد، آنوقت دیگر نمیتواند فکر کند.
شریعتی: چون مدام منفعل است، مرعوب هستی.
حجت الاسلام پناهیان: یک زمانی در جامعهی جهانی خواهد رسید که دینهای مطلق، آتئیسم، ملحد، دنبال این میگردند که مسئولشان آدم مؤمن و خداترس باشد. چرا؟ میگوید فکرش بهتر کار میکند. فکرش بهتر کار میکند.
الان رهبری کلان، مشکلات ریز ما برای مدیران ریز است، مشکلات اقتصادی برای مدیران اقتصادی، مشکلات پزشکی و بهداشتی، بالاخره انواع مختلف مشکل ما داریم، درست است؟ ولی مدیریت کلان نظام ما -من یک ارزیابی از آن دهم- 40 سال است با شدیدترین محدودیتها ما در شاخصهای مهمی پیشرفت کردیم. یکی از آنها همین نفوذ منطقهای است. اینجا نشستهایم دعا میکنیم، دوستانمان جلو میروند و دشمن درجه یک ما را زمینگیر کردند. ما اصلاً کاری نمیکنیم. این نفوذ منطقه یک نمونه از آن است.
زیرساختها -غیر از بحث تورم- زیرساختهای اقتصادی که میگویند ایران یک کشور آماده برای رشد اقتصادی است.
شریعتی: دانش، فناوری
حجت الاسلام پناهیان: در حوزهی دانش و فناوری. به این موضوع مدیریت کلان در شاخصهای اصلی ما طوری عمل کرده است که ما نسبت به 40 سال پیش رشد کردیم و در همین شاخصهها، کشورهای ابرقدرت از ما عقبتر افتادند -در این 40 سال. آنها بدون محدودیت امکانات داشتند. پس مدیریت کلان آنها خوب نبوده است. میتوانیم این را باور کنیم؟ به حدی که یک سالی گفتند سرعت رشد علمی ایران 17 برابر همهی کشورهای جهان است.
شریعتی: الحمدلله
حجت الاسلام پناهیان: یک رهبری دارد که میفرمایند زبان فارسی باید زبان مرجع علمی در جهان شود. هر کسی میخواهد باسواد شود باید فارسی یاد بگیرد. پای آن ایستاده است.
شریعتی: شما باید آنقدر تولید علم کنید
حجت الاسلام پناهیان: به زبان فارسی که او مجبور شود زبان فارسی یاد بگیرد و این موج در جهان شروع شده است. اگر آمارش را از کشورهای جهان بگیرند، ببینید در چه کشورهایی دارند روی زبان فارسی کار میکنند. یک عده دشمنان ما دارند کار میکنند، ما مهم شدیم، یک عده دوستان ما دارند کار میکنند و افرادی که اهل پژوهش هستند، اهل درک این اتفاقی که افتاده، هستند.
شریعتی: یعنی شما میفرمایید که این اتفاقاتی که میافتد، در وهلهی اول ایمان به نصرت و قدرت الهیی است که میتواند این را شکوفا کند.
حجت الاسلام پناهیان: و ایان به نصرت الهی در رهبران کلان نظام ما وجود داشت، مثل امام و رهبری که راحت به ما جرأت میدهند. جرأت طوفان میدهند. قدرت مقاومت میدهند. قدرت فهم ما میتوانیم میدهند و قدرت اجرای ما میتوانیم، به ما میدهند. چقدر شما در سخنان امام و در سخنان رهبری، تأکید بر اینکه خدا کمک میکند شده است. این خدا کمک میکند خیلی باور مهم است. بسیاری از ما مذهبیها این را باور نداریم. به 12 امام معتقدیم ولی امام زمان کمک هم میکند یا نه، من هیچوقت در زندگی تبلیغی خودم داستانهای ملاقات با امام زمان معمولاً نمیگویم. قصهی خواب و رؤیا و اینها نمیگویم ولی میخواهم یک نکته را اشاره کنم که شهید حجت الاسلام کافی این نکته را نقل میکرد. ماجرای انار و بحرین که مزارشان هم هست و آن داستانش که مثلاً یک سی روی انار یک قالبی بسته بود که اعتقادات مؤمنین به اهل بیت را زیر سوال میبرد. علما را جمع کردند گفتند اگر به این معجزهای که روی انار اتفاق افتاده است جواب ندهید، دودمان به باد میدهیم و شما را میکشیم و این حرفها. علما رفتند و به امام زمان متوسل شدند، ما درسترسی به چیزی نداریم. 3 روز از دشمن اجازه گرفتند که بروند یک فکری بکنند و بیایند. بعد از سه روز خدمت حضرت رسیدند و این دیگر بحث خواب و رؤیا نیست، داستانی است که اتفاق افتاده است. حضرت جوابشان را دادند و آنها جواب را گفتند که فلانی وزیر نابکار شما قالب گذاشته است و این معجزه انار نیست. داستانش را اگر پیگیری کنند در اینترنت هست. سپس اینها پرسیدند که یا صاحب الزمان ،چرا بعد از سه روز جواب دادید. همان شب اول مگر ما کم گریه کردیم. شما خودتان 3 روز از دشمن وقت خواستید. همانجا میگفتید آقا کمکمان کنید. جوابتان را هم میدادیم.
شریعتی: چقدر خوب
حجت الاسلام پناهیان: یا دربارهی علی بن مهزیار اهوازی، مزارش هست. ایشان به خدمت حضرت رسیدند، خواب و رؤیا نیست. خیلی کار کرد که خدمت حضرت برسد. من سوالش را نمیگویم که جوانها ناامیدش شوند. بعد از اینکه خدمت حضرت رسید (نقل کرده است) حضرت به ایشان فرمودند؟ فرمودند چرا انقدر دیر پیش ما آمدید؟
شریعتی: این همه دربهدری
حجت الاسلام پناهیان: او هم بیادبی نکرد. آقا شما آدرس ندادید. پدر ما که درآمد تا آدرس پیدا کنیم. شما راه ندادید. گفت من دیر آدرس به دستم رسید (مؤدبانه جواب داد). حضرت باز هم جوابش را داد، فرمود اگر بهتر رفتار کرده بودی، زودتر میآمدی. یا ایها الذین آمَنوا، آمِنوا. ایمان بیاورید.
بگذارید یک خاطرهی نقدی را تعریف کنم. از یمن، بخشی از فرماندهانش (فرمانده نبودند، افراد دستاندر کار بودند) به یکی دانشگاههای ما آمده بودند و صحبت میکردند. اینها در جلسه، پرسش و پاسخ که با مترجم صحبت میکردند، تازه قصهی یمن شروع شده بود، مقاوت اینها، کسی فکر نمیکرد آنها بتوانند مقاومت کنند و حتی پیروز شوند. امروز قدرت فائقهای در منطقهی خودشان هستند. دانشجوها یکی دو بار پرسیدند شما موشک هم دارید به دشمن بزنید یا همین سلاح است؟ ایشان مدام در آن جوابها گفتند شما مگر اول حرکت کردید، موشک داشتید؟ ما خدا را داریم. سپس آمدیم سر سفره نشستیم. بهاصطلاح در مسجد دانشگاه کنارش یک دفتری هست. یک دانشجویی گفت که شما واقعاً موشک دارید؟ گفت آقا شما فکر کردید، آن حرفی که آنجا زدم چه بود؟ شما مگر با موشک شروع کردید؟ 8 سال دفاع مقدس موشک نداشتید، بعداً درست شد. خدا درست میکند. ما واقعاً به خدا متوکل هستیم. حالا چند دقیقهای گذشت دوباره یکی در گوشی به او گفتیم شما حالا واقعاً موشک دارید یا ندارید؟ گفت واقعاً شما مثل اینکه خدا ندارید. من به شما میگویم ما خدا داریم. الآن موشک که چه عرض بکنم، پهباد هم دارند. واقعاً آن زمان موشک نداشتند و تعجب میکرد از دانشجوی ما که چرا این را سؤال میکنید؟ وقتی من خدا دارم، خدا کمک میکند. بچههای مذهبی بودند. دوست داشتند زود به نتیجه برسند.
شریعتی: و این یعنی در زندگی ما، در معادلات و معاملات ما، یک ذره جای خالی برای بیخدایی نباید نگه داریم.
حجت الاسلام پناهیان: یک ذره. حتی اینکه یک راه حل خوبی به ذهن شما برسد یا به یک چیزی علاقه پیدا کنی به سمت آن بروی، میفرماید: «أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِه» بین تو و قلبت من هستم. چی میخواهی به ذهن خودت خطور کند؟ اول باید دم خدا را دید. آن مدیری که همه جا حضور دارد. یعنی خدا باید ببخشد که من این خدای مرده را بعضیها معتقد هستند. خدای بیاثر، خدای بیثمر، خدایی که فعال نیست. خدا انگار یک جایی است ما باید به سمت آن برویم. میفرماید من فعال هستم. شما آرام بیایید من تند میآیم. تند بیایی هروله میکنم. «هو معکم اینما کنتم» یا «فَأَينَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجهُ الله» یک خدای فعال، یک خدایی که تمام ما را گرفته است. خیلی وقتها آدم میخواهد ذکر بگوید لازم نیست که زبان خود را تکان بدهد. فقط خدا را ببیند. خدایا بین من و شریعتی و بین ذهن شریعتی و زبان شریعتی و بین ذهن من و زبان من همه در همه این نقطهها حضور دارد. خب معلوم است آدم این حضور را ببیند خود به خود حزب اللهی میشود. میگوید که خدایا دمت گرم، ما را تحویل بگیر بگذار یک صحبت خوبی بکنیم. میشوی بچه مذهبی. عرفا همین بودهاند. یعنی یک چیز دیگری غیر از این اگر بودهاند بفرمایید. اهل معرفت شدیداً به نهایت این ایمان رسیده بودند. و اطمینان قلب و آرامش فوقالعاده. آن مرجع تقلید، بزرگوار، من حالا اسم او را نمیبرم چون میخواهم یک نقیصه جسمی را میگویم. جسمشان خیلی تنومند بود. هر کسی میدید میگفتند که آقا شما اینطوری که مریض میشوید، از بین میروید. بعد ایشان میفرمودند که من معتقد هستم که کسی آرامش درونی داشته باشد، بر وضعیت جسمی خودش هم غلبه میکند. حدود 100 سال عمر کردند و در این زمینه خیلی آرامشی داشتند و ویژگیهایی که بماند. حضرت آیت الله العظمی بروجردی میفرمودند من جوانتر که بودم رفت و آمد ملائکه که میآیند ثبت میکنند، پستشان را عوض میکنند متوجه میشدم. خب الآن دیگر به عنوان چشم سوم در این باره بحث میکنند. به عناوین مختلف، آنهایی که ایمان به خدا هم ندارند معتقد هستند که انسان قوای درونی عجیبی دارد که میتواند استعدادها را شکوفا کند و قدرتمندتر زندگی کند. ما اگر ایمان به خدا بیاوریم و بعد سر این ایمان یک معاملههایی با خدا بکنیم. خدایا من این کار را به خاطر تو کردم. خدا خدا است. «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسان» تو آمدی به من احسان کنی. این خیلی کلمه سنگینی است. ما به خدا احسان کنیم. من هم به تو احسان میکنم. خب تو اندازه خودت، من هم اندازه خودم. خب اندازه خدا چه میشود؟ ببینید این یک رفتار عقلانی است آدم بچه مذهبی شود. مؤمنانه رفتار کند. چون یک ابرقدرتی آمده وارد معامله با ما شده است. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان آمد هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسان به مجاز نیست، حقیقت است. حقیقتاً خدا میفرماید: شما به من احسان کردید، من هم به تو احسان میکنم. خب ما چه احسانی داریم به خدا بکنیم؟ علامه طباطبایی جواب میدهد. میفرماید که ما وقتی که ایمان را در رفتار خود تجلی میدهیم، بندگان جاهل خدا را باخبر میکنیم یا در گفتار خود یا در رفتار خود، خدا میفرماید تو الآن به من لطف کردی چون من فضا را آزاد گذاشته بودم ملائک که برای این بندگان خدا نمیفرستند، تو خبردار کردی. تو به من احسان کردی. لذا یک مؤمنی خوب رفتار میکند. گفتار مؤمنانهای که دلها را بیدار کند. هر کسی داشته باشد خدا میگوید حالا من به تو احسان خواهم کرد.
حجت الاسلام پناهیان: خدا با تمام جنودش همراهتان باشد.
حجت الاسلام پناهیان: همراهی میکند که در این باره آیات فوقالعادهای در قرآن کریم هست درباره نصرت خدا که نمیدانم چقدر وقت داریم من از این آیات برای شما بخوانم.
یکی از آیات قرآن کریم که من دارم فکر میکنم که این تعبیر را به کار ببرم یا نه. خداوند متعال گاهی از اوقات ادبیاتش در قرآن خیلی مشتی میشود. خیلی لوتیوار و خیلی پایینشهری، چه عبارتی به کار ببرم که محترمانه باشد. همان مشتی خوب است. در این آیه کریمه ببینید خدا چطوری مشتی صحبت میکند. شما یک نمونه از آن را ببینید. «مَنْ كانَ يَظُنُّ أَنْ لَنْ يَنْصُرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ» هر کسی فکر میکند من پیامبر و مؤمنین را در دنیا و آخرت کمک نمیکنم «فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّماءِ ثُمَّ لْيَقْطَعْ فَلْيَنْظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ ما يَغيظ» عبارتش خیلی سخت است بخواهم فارسی ترجمه کنم. فارسی ساده آن این است. اهل ترجمه قضاوت کنند. هر کسی فکر میکند من پیغمبر خدا هستم و کمک نمیکنم برود خودش را حلقهآویز کند. همینقدر محکم و مطمئن. برود خودش را بکشد. برود یک سببی از آسمان بگیرد، گردن خودش را آویزان کند تا خفه شود بمیرد. خیلی عبارت عجیبی است. بعد ببیند که آیا غیض او خوابید؟ خلاص شدی؟ فشار روحیات کم شد؟ این آیه قرآن بود. روایتی نیست که من در کتاب قدیمی خاص پیدا کرده باشم این آیه قرآن را برای نوع جوانها میخوانم میگویند ما نشنیده بودیم. چقدر جالب خدا حرف میزند. این برای چیست؟ برای اینکه ما بحث نصرت خدا را آموزش ندادیم. اگر آموزش داده بودیم حتماً به این آیه میرسیدیم.
شریعتی: و در کنار آیه « فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون» که جزء ثمرات ایمان گفتیم یک وقتی شما اشاره کردید که مؤمن مثل کوه میماند، همین ایمان به نصرت الهی است که این شخصیت را میسازد.
حجت الاسلام پناهیان: بله، نصرت الهی را بحث کنیم. خدا سر آن چه صحبتهایی کرد؟ میفرماید: «مَنْ كانَ يَظُنُّ أَنْ لَنْ يَنْصُرَهُ» حالا ببینید یک نکته مهم. بعضی از مفسرین میگویند که هر کسی فکر میکند این آیه، اکثراً اینطوری تفسیر کردهاند. آی کفار، آی دشمنان پیغمبر، اگر شما فکر میکنید من به پیغمبر کمک نمیکنم، بروید خودتان را حلقآویز کنید چون من کمکش میکنم و شما از این غیض و غضب بمیرد. یک چنین جملهای. بروید خودتان را بکشید. اکثراً این را خطاب به آنهایی که ایمان نمیآورند و دشمن پیامبر هستند میدانند اما بعضی از مفسرین گفتهاند که نه، این خطاب به ما هم هست. یعنی بیچاره اگر تو فکر میکنی من تو را کمک نمیکنم برو خودت را حلقهآویز کن. من به تو کمک میکنم. مگر میشود کمکت نکنم؟ این استحکام ایمان آدم را بالا میبرد که ما قطعاً کمک میکنیم. در همین ماجرای غزه ما امید به نصرت خدا داریم و یقین داریم نصرت خدا با آنها هست و نتیجه خواهند گرفت. بدون محاسبات روی کاغذ، این را که ما یقین داریم، یقین علمی داریم. علم به ما میگوید. چون کائنات در اختیار خدا است، مقدرات در اختیار خدا است و هیچ احدی در دنیا کل اسباب را نمیتواند کنترل کند. یک روایت فوقالعاده عجیب از امیرالمؤمنین علی (ع). رسماً از حضرت سؤال کردند شما چی شد انقدر معرفت شما به خدا بالا رفت؟ دیگر بهتر از این سؤال؟ حضرت هم رسماً جواب دادند. فرمودند: عرفت الله بفسخ العزائم. من خدا را شناختم به دخالتی که خدا دارد در برنامههای ما، برنامههای ما را به هم میزند.
شریعتی: خیلی مقدمات چیدم تا یک کاری انجام شود.
حجت الاسلام پناهیان: تغییر میدهد. فهیدم یکی هست این دنیا را دارد اداره میکند. همان بس. شما باید عناصری را بیایید اینجا کنار همدیگر آموزش بدهید تا نصرت خدا فراهم شود. یک، سنت الهی. سنت الهی این است که حالا در آیات قرآن هست که میفرماید ما بر خودمان واجب کردیم نصرت پیامبر و مؤمنین را در دنیا و آخرت. این را باید ما بدهیم. خدا به خودش چیزی را واجب نمیکند. «انه غیر مسئول» خدا مسئول نیست ولی به خودش واجب کرد. میفرماید بر ما واجب است که کمک کنیم.
شریعتی: بر ما نماز واجب است، زکات واجب است. همه این چیزهایی که واجب است. خدا میفرماید بر من چی واجب است؟ بر من نصرت بندگانم واجب است. این مسئله.
حجت الاسلام پناهیان: در همین مشکلات اقتصادی و گرفتاریهایی که ما غالباً دست به گریبان هستیم این نگاه خیلی میتواند آرامش ایجاد کند.
شریعتی: خیلی کمک میکند. یعنی خیلیها هستند موفقیت اقتصادیشان را در نهایت میگویند خدا کمک کرد. خدا البته چند نفر را هم کمک میکند با اینکه بدون خدا نیستند پولدار میشوند. برای چی؟ برای امتحان. اگر فقط مؤمنین پولدار میشدند، هیچی، در خانه خدا شلوغ میشد فقط به خاطر پول میرفتند اما الآن چهار تا ملحد هم، خدا در قرآن میفرماید: میفرماید من چهار تا ملحد هم یعنی چهار تا کافر را هم پولدار میکنم تا امتحان خود را بگیرم ولی تو بدان کار دست کیست. یک سرفصل این است که ما با سنت الهی آشنا شویم. سنت نصرت الهی که البته شرایطی دارد و «ان تنصرالله ینصرکم»، سرفصل دیگر شرایط آن میشود که ما چطوری میتوانیم خدا را یاری کنیم. خدا که ضعیف نیست ما یاری کنیم. اصلاً یاری به کسی میکنند که ضعیف است. اما خدا یکدفعه میفرماید: به من قرض میدهی؟ به من کمک میکنی؟ که بحث کمک به خدا در قرآن خیلی بحث عجیبی است. سرفصل بعدی این است که خدا به ما علاقه دارد. جدا از آن سنتش به ما علاقه دارد. خیلیها چون گناه میکند میگویند خدا به ما علاقه ندارد، بعد دیگر به خدا هم توکل نمیکنند، از خدا هم کمک نمیخواهند. نه، خدا به بندگانش علاقه دارد. این یک سرفصل. اگر ایمان ما به علاقه خدا، به خودمان کم شود درباره نصرت الهی دچار ضعف میشویم. یک سرفصل دیگر که باز آن هم سرفصل را قرآن باز میکند، اینها همان ابعاد آموزش ایمان به نصرت الهی است. یکی از بزرگترین عذابهای الهی در قرآن چیست؟ میفرماید من کمکش نمیکنم. ببینید چقدر همه چیز وابسته است به کمک خدا که بالاترین بدبختیها و بلاها سر کسی میآید که خدا فقط تصمیم بگیرد کمکش نکند. من گاهی از اوقات میبینم که خدا کافرها را خیلی ضعیف میزند. چرا یواش میزنی؟ محکمتر، محکمتر، بگو من تکه تکهاش میکنم. چرا میگویی که من کمکش نمیکنم؟ خدا میفرماید بنده من یک دنیای درست کردم، یک سنتهایی در این دنیا طراحی شده است. من به او کمک نکنم در دردناکترین چرخ گوشتها خواهد رفت. نمیفهمی نگاهش نکنم یعنی چه. این خودش یک سرفصل مهم است مکرر در قرآن تکرار شده است.
شریعتی: بسیار خب. خیلی ممنون و متشکرم.
صفحه466 قرآن کریم