اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1402-07-25-حجت الاسلام عابدینی-: سیره تربیتی انبیاء الهی در قرآن کریم (حضرت موسی علیه السلام)

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام میکنم به همه‌ی دوستانم خانم ها و آقایان در هر کجا که هستید الهی که حال دلتون خوب باشد. به همه مخاطبان شبکه افق که تکرار برنامه‌ی ما را می‌بینند و همه‌ی شنوندگان خوب رادیو معارف سلام میکنم. الهی که تحت الطاف و توجهات امام زمان باشند تک تکشان و سلام ویژه و مخصوص خدمت حاج آقای حجت الاسلام عابدینی عزیزمان خیلی خوش آمدید.

حجت الاسلام عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله. بنده هم عرض سلام خدمت حضرت عالی و عرض سلام و ادب خدمت همه‌ی بینندگان و شنوندگان عزیزمان دارم.
شریعتی: خیلی خوشحالیم در خدمت شما و بینندگان عزیزمان هستیم. امروز اول ماه ربیع الثانی هست.
ببینیم امروز حاج آقای حجت الاسلام عابدینی برای ما چه هدیه‌ای آوردند و بناست چه نکاتی را ان‌شاءالله بشنویم.
حجت الاسلام عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم
ان‌شاءالله قائد ما و آن حقیقتی که ما را دعوت می‌کند به سوی خودش، ان‌شاءالله امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ما را بپذیرند، قائد بودن ما را و دعوت کردن ما را و ما را کشیدن به سمت خودشان را ان‌شاءالله بپذیرند و قائد ما باشند ان‌شاءالله.
شریعتی: الهی آمین
حجت الاسلام عابدینی: و ما ان‌شاءالله تمام وجودمان، حالمان اطاعت از حضرت باشد که حقیقت ظهور این مطیع بودن است که اگر در همه‌ی عالم محقق بشود آن ظهور قطعی محقق شده است. ان‌شاءالله تک تک ما این ظهور را در وجودمان که اطاعت است محقق بکنیم تا زمینه‌ی آن ظهور عمومی هم فراهم بشود.
شریعتی: الهی آمین، ان‌شاءالله.
حجت الاسلام عابدینی: بحثی که در محضر دوستان در رابطه با جریان بنی اسرائیل و حضرت موسی علیه السلام بود که به اواخر بحث ما خیلی نزدیک شدیم و جریانی بود که حالا یا در حیات موسی علیه السلام و پس از وفات موسی علیه السلام امر موسی توسط یوشع اطاعت شد حضرت یوشع و این ها را می‌خواستند حرکت بدهند وارد آن شهر بکنند چه در زمان خود موسی باشند چه بعد که حالا اختلاف در نقل هست. آنجا عرض شد که به این‌ها گفتند از آن باب الحطه باید وارد بشوید و باب الحطه هم عرض شد که هم می‌تواند یک نظام ظاهری باشد که دری بود که کوتاه بود یا دری بود که این ها باید با خضوع از آنجا تجدید عبور می‌کردند. یا اینکه باب الحطه به تعبیر روایات ما که فرمودند نحن باب الحطکم حقیقت ولی آن باب الحطه هست که باید خاضع بود در مقابل آن، ساجد بود در مقابل آن که سجده هم همان طوری که ملائکه وقتی که در مقابل آدم سجده کردند در روایت می‌فرماید آن خدمت بود و محبتا بود. محبت ملائکه نسبت به حضرت آدم و انسان بود که این‌ها را ساجد قرار داد. در اینجا هم مطیع بودن نسبت به ولی که در زمان موسی علیه السلام مظهر ولایت حضرات معصومین علیهم السلام موسی کلیم بود و حضرت یوش که به عنوان وصی او بود مظهر این‌ها بودند. و لذا در تمام هستی از ابتدا تا انتها هر کسی به وصی یا نبی خضوع کرد و طاعت او را انجام داد خضوع و طاعت او نسبت به محمد و آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم بوده است. و لذا میکشاند آن‌ها را در نظام اخروی به سمت اینکه امت پیغمبر قرار می‌گیرند همین خضوع در مقابل وصی که این را جلوه‌ی بارز می‌دیدند. روایات زیادی بود که امیر مؤمنان فرمودند من باب الحطه هستم‌. وصیت پیغمبر علی البابها، باب همان باب الحطه هست که تا خضوع ایجاد نشود علم محقق نمی‌شود و درگاه امیر مؤمنان این خضوع ایجاد می‌شود. روایات زیادی هست حالا روایت هم من همراهم هست ولی میترسم چون بحث را می‌خواهیم به جاهای دیگر بکشانیم و بحث‌های دیگری داشته باشیم آن روایات را اگر بخواهیم بخوانیم خیلی طولانی شود.
نکته‌ی دیگری که بود این‌ها وقتی حرکت کردند یک گزارشی را موسی علیه السلام عرض کردیم نسبت به سابقه‌ی این‌ها بیان کرد. یک بار موسی علیه السلام ابتدا وقتی این‌ها را دعوت کرد به این وادی مقدس وارد بشوند باب الحطه را وارد بشوند و نشدند، آن دفعه به جایی رسید که موسی علیه السلام از خدا تقاضا کرد که فَٱفۡرُقۡ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِينَ خدایا بین من و قوم فاسق تو جدایی بینداز که این دعا از موسی خیلی دعای جانگدازی بوده است که ما شاید گاهی نظیر آن را آدم در فرهنگ اهل بیت گاهی مثلا امیر المومنین می‌گوید خدایا من را بگیر از این‌ها. وقتی این‌ها قدر نمی‌دادند من را بگیر و یکی که لایق این‌ها هست را به این‌ها بده.
موسی کلیم بین اینها ماند، از اینها جدا نشد ولی الهی اینجور نیست قهر کند. امیر مؤمنان قهر نکرد در کنار اینها بود اما امور به اصطلاح حاکمیت را به آن رجوع نمی‌کردند،محرومیت آنها بود. در اینجا موسی می‌گوید فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ. بعد خصوصیاتی که در رابطه با بنی اسرائیل شمرده شده است که اغلب اینها این هستند در قرآن کریم نکات ذکر شده است بد نیست که این‌ها را آدم ببیند که ببیند چی کشاند این‌ها را آیا یک امر اعتقادی بود؟ یک امر عملی بود؟ یا نه یک چیزی بود که هم اعتقادی بود هم عملی بود هم ظاهر بود هم باطن بود تمام این‌ها بود. امروز هم همان است، لذا حتی پیغمبر اکرم در قرآن کریم که آیات نازل می‌شود یهودی های آن دوره را که یهودی های دوره‌ی پیغمبر اکرم که آمده بودند مقابله می‌کردند با پیغمبر که البته بعضی ها ایمان آوردند و این‌جور معاند نبودند اما غالب آن‌ها این عناد را داشتند به آن‌ها نسبت هایی را می‌داده است که آن‌ها مرتکب نشدند آباء آن‌ها مرتکب شدند اما وقتی نسبت می‌دهد این‌ها نمی‌گویند نبودیم چون همان اعتقاد را داشتند و می‌دانستند که الان هم پیش بیاید همان کار را می‌کنند. لذا تعبیری که آمده است وقتی که این‌ها مثلا در نظام عملی این‌ها وقتی که به این‌ها می‌گفتند به مستمندان کمک کنید إِذَا قِيلَ لَهُمۡ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ ٱللَّهُ این‌ها ببینید از یک مجموعه در می‌آید، همه باهم یعنی هر گوشه را دست می‌زنید می‌بینید همینطوری است. قَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ این كَفَرُواْ اهل کتابی هستند که یهود هستند، لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَنُطۡعِمُ مَن لَّوۡ يَشَآءُ ٱللَّهُ أَطۡعَمَهُۥٓ ما به فقرا بدهیم خدا مگر خودش نمی‌توانست بدهد؟ ما بدهیم به کسانی که اگر خدا می‌خواست به آن‌ها می‌داد پس اگر نداده معلوم است نمی‌خواهد بدهد.
شریعتی: این جنس همان بهانه هاست.
حجت الاسلام عابدینی: ببینید چه جنسی هست، قرآن است دارد این‌ها را رسوا می‌کند، می‌گوید اگر خدا می‌خواست، آنجا وقتی موسی کلیم به این‌ها می‌گوید که بیاید بجنگید با این‌ها تا مستقر بشوید اگر هم بجنگید غلبه می‌کنید خدا وعده این روز را داده است این‌ها می‌گویند نه تو با خدات بری بجنگی اگر پیروز شدید ما هم می آییم ما اینجا نشستیم. اینها ببینید از یک سنخ هستند یعنی ما کاری که بخواهد ما خودمان انجام بدهیم تا وقتی کار به خدا اگر مربوط باشد ربطی ندارد. بله برای خودمان هر کاری از ما می‌آید اما یک کاری بگویند کمک کن انفاق کن به ما چه! خدا اگر می‌خواست خودش می‌داد، بجنگید این شهر فتح شود به ما چه اگر خدا می‌خواست خودش می‌کرد‌. خب این کسانی که اینطوری هستند اگر حساب کنید یک جنگی واقع بشود که در آن جنگ مؤمنان با نگاه الهی وارد بشوند فکر می‌کنید این‌ها می‌ایستند مقاومت می‌کنند؟ ببینید فرهنگ نگاه را ببینید ها، لذا تشتت، فروپاشی، با همه‌ی امکانات و قوا بلکه ممکن است بگویند که مثلا دیگران از ما دفاع کنند، آمریکا بیاید دفاع کند، اروپایی ها بیایند دفاع کنند، إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ خداشون آنها می‌شود آنها بیایند فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ خلاصه آمریکا و اروپا بروند بجنگند ما هم اینجا هستیم. این نگاه را ببینید تو همه جای آن‌ها سرایت دارد. حالا من بعضی دیگر را باز خدمت شما عرض کنم ببینید نگاه نظامی فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ، تو نگاه اقتصادی و کمک به مستمندان أَنُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ خدا اگر خودش بخواهد می‌دهد بعد هم دست خدا را بسته می‌کنند. که آن آیه شریفه که می‌فرماید يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ که خدا بلافاصله نفرینشان می‌کند که دست خودشان بسته باد. يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ تو همه چیزشان نگاهشان به خدا یک حقیقت مادی است. یعنی نگاه آن‌ها به خدا یک حقیقت ماورائی نیست، یک حقیقت قاهر قادر نیست لذا با خدا دعوا می‌کنند، با خدا کلنجار می‌روند بعد هم قائل هستند به اینکه ما بهترین هستیم لایق بهشت فقط ما هستیم، هر کاری هم بکنیم ما لایق بهشت هستيم. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فقط اگر شما اولیا خدا هستید فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ،اگر راست می‌گویید شما تمنی موت کنید، شما آنجا را که می‌گویید بهتر است که، معلوم است آدم اگر یک جای بهتر دارد یقین هم دارد. ما می‌گوییم خدایا ما می‌ترسیم در عین اینکه ما اظهار ایمان می‌کنیم ولی می‌ترسیم از عاقبتمان، نمی‌دانیم چطوری است. خدايا ما را تا نبخشیدی از دنیا نبر، اگر نبخشی ما جهنمی می‌شویم
شریعتی: تمام امیدمان به فضل تو هست
حجت الاسلام عابدینی: به فضل تو هست، اما اين‌ها می‌گویند نه ما برتر هستیم اگر می‌گویید برتر هستید یقین دارید برتر هستید فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ پس چرا ماندید؟ پس چرا بیشتر هر کدام می‌خواهید هزار سال عمر کنید؟ حتی از مشرکین بیشتر به دنیا چسبیدید، اگر اینجا بد است آنجا بهتر است پس چرا این بد را رها نمی‌کنید به بهتر بروید. از همه حتی مشرکینی که خدا را قبول ندارند، از کسانی که خدا را قبول دارند شما اینجا بیشتر چسبیدید. ببینید یک چیز تفکری است تو وجود این‌ها راه پیدا کرده است.
بقیه‌ی انسان‌ها را حیوانات می‌بینند، به حیات قائل نیستند، اگر زورشان می‌رسید همه شریعت را از بین می‌بردند زورشان نمی‌رسد.
شریعتی: این همان فرهنگشان هست
حجت الاسلام عابدینی: فرهنگشان هست، نگاه به عنوان یک انسان نمی‌کنند به بقیه، حتی اگر این خلاصه خطاکار مجرم است. خدا میگوید این‌ها انسان هستند حقوق انسانی در کار است، این نگاه را ندارند. ببینید کسی که تو جهات نظامی اش با خدا اونجور کلنجار میرود،تو جهات اقتصادی مستمندان را اینجور می‌بیند، تو جهاتی که بتواند أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا کی هست؟ یهود هست یعنی در مقابل اهل ایمان شدید ترین در حقیقت برخوردها را دارند. این شدید ترین که می‌گوید خدا، خدا دارد می‌فرماید شدید ترین یعنی تمام ظلم ها را دیده است، تمام ظلم ها هست، می‌داند با وجود همه‌ی ظلم ها شدید ترین ظلمی که محقق می‌شود ظلمی است که یهود انجام می‌دهد. یهود هم که ما می‌گوییم البته معلوم است که عده‌ای از کسانی که منتصب به حضرت موسی علیه السلام هستند و آن لطافت های موسوی را دارند هرچند اگر اشتباه کردند الان و دینشان را هنوز، اما اینجور نیست که، اما اساس غالب بودن بر یهود این است ،اخلاق غالب این بوده است در زمان او. لذا در آیاتی که در قرآن آمده است أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا را یهود به عنوان یهود ذکر می‌کنند. شما ببینید هر کدام از این‌ها را که آدم می‌بیند حتی عجیب است مثلا در جهنم این است قَالَ الَّذِينَ فِي النَّارِ این‌هایی که در فِي النَّارِ قرار می‌گیرند لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْمًا مِنَ الْعَذَابِ نمی‌گویند به خزنه جهنم که به پروردگار ما بگو تخفیف بدهد برای ما.
به پروردگارتان بگویید، به موسی گفت أَنْتَ وَرَبُّكَ ،با اینکه مومن به موسی بودند نمی‌گوید به پروردگارمان بگو حالا بروند نه أَنْتَ وَرَبُّكَ یعنی اصلا ایمان به خدا پیدا نکردند تازه بعد از جریان غرق فرعون بوده و دیدن آن معجزات بوده است آن جریان أَنْتَ وَرَبُّكَ.
ببینید اصلا این‌ها خدایی قائل نبودند یعنی این را خدا دارد به یهود نسبت می‌دهد بعد این نسبتی را که یهود دارد می‌دهد یهود زمان پیغمبر نفی نمیکنند که ما اینطوری نیستیم. نشان می‌دهد که این‌ها همان اعتقاد را دارند وگرنه می‌گفتند آباء ما اینطوری بودند به ما چه ربطی دارد.
مرحوم علامه طباطبایی می‌فرماید اصلا این را قرآن عمدا دارد می‌گوید که این‌ها اقلا هر کدام قبول ندارند دفاع کنند. هیچ دفاعی نمی‌کنند، هیچ نفی نمی‌کنند که ما اینطوری نیستیم. ببینید یک کسی که فرهنگش اینطوری رشد می‌کند با این نگاه در هر جهت و عرصه‌ای چطور مستکبر بار می‌آید. مستکبری که تو خالی و پوشالی است یعنی چون عقبه ندارد، چون اتکا به خدا ندارد کافی است یک پوف کنید، یک هل بدهید زمین می‌خورد تا جایی که قدرت پشتش گرفته است و در آن هیمنه پوشالی خودش قرار دارد، ببینید شهید حججی ما را ببینید وقتی دست داعش می‌افتد یک نفر است اسیر شده است، دست آن به اصطلاح شمری ها می‌افتد تمام عزتش را حفظ می‌کند، ذره‌ای ذلت در وجودش شکل نمی‌گیرد.
شریعتی: آن نگاه پر انرژی
حجت الاسلام عابدینی: اما ببینید مستکبرینی را که داد استکبار آن‌ها، فریاد آن‌ها همه جا را پر کرده است. هرجا، هر کدام چه آن‌هایی که آمریکایی هایی بودند که دستگیر شدند که خودشان خراب کردند چه این‌هایی که چطور ذليلانه، کو عزتی که داشتند؟ عزت تا پشت تانک هستند؟ تا پشت هواپیما هستند؟ تا پشت قلعه های حصین هستند،قلعه های محفوظ هستند احساس تکبر دارند. اما تا اين قلعه شکاف می‌خورد تمام قدرت این‌ها فرو می‌ریزد و دیگر سر از هر کدام در حقیقت دیگری را حاضر است سپر خودش کند. هر کدام دیگری را حاضر است سپر خودش کند تا محفوظ بماند.
شریعتی: یکی از رزمندگان میگفت تو خاطراتشان و روایاتشان میگفت تا این بعثی ها را می‌گرفتند همان اول می‌گفتند الموت صدام
حجت الاسلام عابدینی: بله دیگه این نگاه ببینید عقبه ندارد، پشتوانه ندارد. وقتی اینطوری باشد با این نگاهی که در بنی اسرائیل هست تو هر قسمت از آن تعبیری که به اصطلاح دارد که فَأَنزَلۡنَا عَلَى ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ رِجۡزٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ خدای سبحان می‌فرماید که وقتی این‌ها اینطوری برخورد کردند ،وقتی این‌ها حرف موسی را گوش نکردند و اطاعت نکردند فَأَنزَلۡنَا عَلَى ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ رِجۡزٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ یک در حقیقت بیماری یا یک به اصطلاح عذاب آسمانی بر این‌ها نازل شد.
شریعتی: بلا آمد
حجت الاسلام عابدینی: بلا بر آن‌ها نازل شد. دارد که نزدیک ۲۰ تا ۷۰ هزار نفر از این‌ها با یک نوع بیماری از دنیا رفتند که خدای سبحان آن‌ها را مبتلا کرد. دل ولی الهی را به درد آوردند، دل موسی کلیم را تا بگوید فَٱفۡرُقۡ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِينَ
شریعتی: بعد از نفرین بود؟
حجت الاسلام عابدینی: بله بعد از نفرین بود،۲۰ تا ۷۰ ،بعضی می‌گویند این جریان مال وقتی است که دوباره موسی علیه السلام به این‌ها گفت بروید و این‌ها همان جا نسل دوم هم عده‌ای در حقیقت چیکار کردند؟ تغییر دادند آن کلام را که وقتی به آن‌ها گفت بگویید وَقُولُوا حِطَّةٌ بعضی ها گفتند حنطه می‌گوید بعد از این، این عده آنجا مبتلا شدند به این‌ عذاب مبتلا شدند
شریعتی: نوعی استهزا
حجت الاسلام عابدینی: اصلا استهزا است نوع هم نیست خود استهزا است. اگر این نگاه را ببینیم که فرهنگی که بنی اسرائیل اینجور داشته است. با موسی کلیم چه کردند این‌ها؟ لذا هیچ وقت آن عذابی که موسی علیه السلام در مقابل فرعون کشید هیچ گاه آن نسبتی نداشت با آن عذابی که با بنی اسرائیل کشید از بس این عظیم بود. لذا موسی کلیم خیلی قرآن ببینید برخورد موسی با این‌ها کنار کشیدن موسی چقدر سخت بوده است تا ببینید فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ دائما تبدیل می‌کردند، گفتم کلمه حطه دون شأن خودشان می‌دیدند که در مقابل ولی الهی یا در مقابل اطاعت الهی این حرف حطه بگویند چشم، بگویند حطه یعنی خدایا ما را بیامرز اشتباه کردیم، حطه یعنی خدایا ما اشتباه کردیم.
حاضر نبودند اقرار بکنند
شریعتی: یعنی حاضر نبودند زیر بار بروند
حجت الاسلام عابدینی: بله یعنی کسر شأن برای ما هست استکبار، استکبار وجودی. الان استکبار وجودی دارند، احساس می‌کنند بقیه عالم باید همه در خدمت این‌ها باشند. ما برتر هستیم و همه باید در خدمت ما باشند. لذا نگاهشان اینطوری است برنمی تابند اما همین ضُرِبَت عَلَيهِمُ الذِّلَّةُ
شریعتی: و این آوارگی و اینکه هنوز هم استمرار دارند
حجت الاسلام عابدینی: بله، یعنی استکبار حتما نتیجه ی آن ضُرِبَت عَلَيهِمُ الذِّلَّةُ  است لذا کسانی که در دنیا استکبار می‌کنند در حقیقت آخرت مثل مورچه می مانند که آنجا همه از روی آن‌ها رد می‌شوند نمی‌بینند آن‌ها را این استکبار داشت ، می‌خواست تو چشم باشد آنجا دیده نمی‌شود زیر پا هست. جزای این‌ها ضُرِبَت عَلَيهِمُ الذِّلَّةُ و المَسكَنَةُ .
المَسكَنَةُ یعنی زمین گیر شدن، سکونت پیدا کردن زمین گیری یعنی اینجور شکستن به طوری که این قدرت ایستادن ندارد المَسكَنَةُ این است. ضُرِبَت عَلَيهِمُ الذِّلَّةُ و المَسكَنَةُ این‌ها همیشه زمین گیر هستند و ذلیل هستند و این ذلت آن‌ها ان‌شاءلله آغاز آن بیشتر از این هم ان‌شاءلله آغاز خواهد شد که حتی آنجایی که وقتی موسی رفت به کوه تور عده‌ای از برگزیدگان این‌ها را برده است ببینید می‌گویند آنجا هم می‌گفتند چی می‌گویند لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّىٰ نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً، ما به تو ایمان نمی‌آوریم مگر با چشم خدا را ببینیم. نمی‌داند موسی با این‌ها چه کند؟ هرجا که می‌رسد لن را آورده برایشان بعد می‌گویند ما این‌ها را نمی‌خواهیم. خب موسی می‌گوید أَتَسْتَبْدِلُونَ، آن چیزی که خیر است را می‌خواهید ول کنید به خاطر آنی که بدتر است؟
شریعتی: ما طعام واحد نمی‌خواهیم
حجت الاسلام عابدینی: لَنْ نَصْبِرَ عَلَىٰ طَعَامٍ وَاحِدٍ، ببینید دائما این‌ها جریان گاو بنی اسرائیل، وجود این‌ها، فرهنگ این‌ها یک فرهنگی است که امروز هم همان هاست یعنی قرآن این‌ها را به عنوان تاریخ ذکر نمی‌کند، قرآن این‌ها را به عنوان یک حقیقت جاری که الان این‌ها همین نگاه را دارند که صهیونیست ها به خصوص. لذا وقتی قرآن عقبه‌ی این‌ها را نشان می‌دهد ، نشان می‌دهد که این‌ها به هیچی بند نیستند در عین ظاهر هیمنه ظاهری که دارند. این باور که در مومنین ایجاد شود اگر این باور ایجاد شود برخورد با صهیونیست ها خیلی ساده می‌شود. عقبه ندارند، ظاهر پوشالی دارند ،ادعا خیلی دارند. بعضی از اقوام اصلا ادعای آن‌ها یعنی آنچنان خالی بندی بلد هستند. همه فکر می‌کنند چه خبر است اما وقتی می‌رود می‌بیند نه خبری نیست این‌ها در آن استکبار نشان دادنشان و هیمنه شان وارد هستند رسانه ها را خریدند. یعنی عمده سرمایه گذاری ها در رسانه‌های بین‌المللی است که هیمنه ی رسانه‌ای پیدا کنند. اگر اظهار می‌کنند ما بالاترین جزو به اصطلاح کشور اول جهان در نظامی هستیم ولی می‌بینید تو اولین آزمایش ها، جنگ های ۳۳ روزه، همه شکست خوردند جایی که آن هیمنه
شریعتی: یک پوسته هست در واقع مغز ندارد
حجت الاسلام عابدینی: این‌ها اگر باور بشود آن وقت می‌بینید که ریشه کنی آن همانطور که آقا فرمودند خیلی سریع و ساده می‌شود. و این جریانی که پیش آمد و گذشت این جریان نشان داد به فرمایش آقا که دیگر قابل ترمیم نیست تمام آن هیمنه شکست. حالا شما هی رسانه ای چیکار کن، یک عقبه هایی گاهی بعضی از تفاله های این‌ها گاهی حرف هایی می‌زنند در دفاع از این‌ها که ما هم مدافع اسرائیل هستیم . حالا آن قوم انگار کی هست که مدافع این باشد. مورچه چی هست که کله پاچه آن باشد! این خلاصه همچین فکر می‌کند، به فرمایش آقا با اسب بازنده این‌ها قمار کردند ببینید شعار سازی ها خودش یک رسانه هست، کلمات حکیمانه ،رسانه ای ، تیتروار، می‌ماند، ماندگار ببینید ما واقعا این‌ها را باید قدر بدانیم که فرمودند.
خب یک بحث دیگری هست که جریان بنی اسرائیل یک بحث مهمی است جریان بنی اسرائیل بعد از اینکه مقابله‌ی آن‌ها با فرعون تمام شد در مقابل آن‌ها دشمن نداشتند‌.
وقتی آمدند این طرف دریا و فرعونیان از بین رفتند اثر آن چی شد؟ وقتی در مقابلشان دشمن ديدند، افتادند به جون هم، ببینید خیلی دقیق از جهت تحلیل قرآنی که می‌کند بعد از اینکه فرعونی ها غرق شدند این‌ها چرا اولا نبردشان خدای سبحان هدایتشان نکرد از طریق موسی بروند مصر؟ بحث مهمی دارد، آنجا دارد که آیا مؤمن آل فرعون شهید نشده بود او رفت مصر را اداره کرد؟ یا شهید شده بود عده‌ای از کسانی که نفوذی های موسی علیه السلام در دربار فرعونی بودند آن‌ها رفتند اما اين‌ها نرفتند .
بعد هم که این‌ها آمدند این طرف و فرعونی ها را ديدند وقتی که آن دشمن مقابل را نداشتند از همان جایی که از دریا عبور کردند بلافاصله شروع کردند بهانه‌گیری که همان اجْعَلْ لَنَا إِلَٰهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ چون مقابلشان دشمنی نداشتند افتادند به جون هم و دائما درگیری های ۱۲ سبط باه دیگر در مقابل موسی علیه السلام و هارون. این بودن دشمن یک نعمتی است در کنار اینکه اگر یک دشمن از دست رفت آدم باید ببیند که حالا دشمن بعدی کجاست. دشمن تراشی نیست دیدن دشمن است. لذا ببینید خدای سبحان از ابتدایی که آدم را خلق کرد سجده نکرد شیطان به آن و گفت إِنَّ هَٰذَا عَدُوٌّ لَكَ، دشمنی را ببین.
خدا رحمت کند مرحوم علامه طباطبایی در المیزان می‌فرماید که شیطان یک دشمنی است که قبل از نطفه بسته شدن انسان دنبال این است که دخالت کند که نطفه چگونه بسته بشود که از اونجا سرمایه گذاری می‌کند. وقتی نطفه بسته شد تو دوران رحم دنبال این است که مادر چه تصوراتی ، خطوراتی، چه غذاهایی داشته باشد که به این اثر بگذارد.
آن دوره که تمام شد فرزند که به دنیا آمد تو دوران شیرخوارگی دنبال این است تو غذای مادر و فکر مادر جوری تصرف بکند که روی این بچه تاثیر بگذارد بعدا این بچه برای شیطان قابل تصرف باشد. بعد که به بلوغ می‌رسد حالا با خود این بچه شروع می‌کند طوری که بتواند اطاعت‌ او را داشته باشد. ایشان می‌فرماید همینطور در تمام عالم لحظه‌ی آخر که می‌رسد شیطان می‌گوید فقط خودم متکفل امر این هستم تا آخر حیات دنیا چون دارد تثبیت می‌شود. ایشان می‌فرماید مرحوم علامه بعد از اینکه انسان از دنیا به برزخ رفت شیطان همراهیش نمی‌کند اونجا هم دنبال این است خطورات و چیزهایی ایجاد کند که این نسبت به آن معاصی میاش بیشتر شده باشد، آن‌ها را برایش پر رنگ کند. و بعضی ها در قیامت هم دائما با شیطان محشور هستند. یک حقیقت دشمنی که اینجوری است تو نظام فردی و اجتماعی یعنی فقط دشمن فردی نیست تو نظام اجتماعی مؤمنان اشد دشمنی دارند که تفرقه ایجاد کند. ببینیم دشمنی را یعنی اگر ما دشمنی را دیدیم و حواسمان بود دشمنی منشأ آن از کجا شروع می‌شود لذا تعبیر روایات دارد وقتی که دوتا مؤمن باهم دیگه قهر باشند یکی برای آشتی با دیگری قدم بردارد اصطکت رکبتاه پاهای شیطان به لرزه می‌آید از آن طرف می‌فرماید وقتی که دوتا مؤمن باهم قهر می‌کنند شیطان خودش را روی زمین می‌اندازد مثل انسانی که می‌خواهد یک حالت کشش اعضا دارد از خوشی می‌گوید می‌اندازد خودش را به اعضا و جوارح خودش را پهن میکند می‌خندد و کیف می‌کند که این‌ها باهم قهر کردند. حالا حساب کنید اگر این اختلافات فردی به اختلافات اجتماعی بکشد و اگر جایی یک حادثه ای پیش بیاید، حوادثی پیش بیاید اختلافات اجتماعی تبدیل بشود به ‌وحدت اجتماعی، تبدیل شود به محبت اجتماعی، تبدیل بشود به پيوستگی های اجتماعی ببینید چقدر او در عذاب قرار می‌گیرد. البته معلوم است پیوستگی های اجتماعی منظور تساهل و تسامح نیست منظور این است که حول ایمان، امت واحده، حول ایمان نه حول معاصی، نه حول تساهل حول ایمان همه در حقیقت بر مبنای قرآن و سنت پیغمبر و اهل بیت حول در حقیقت آن چیزی که آن اساس دین ما را تشکیل می‌دهد وحدت حول این شکل بگیرد اینجا ببینید ، این دشمنی را ديدند اگر انسان دشمن را نبیند می‌افتد به جون هم.
در جنگ احد وقتی که تعبیر خیلی دقیقی است، وقتی که به اصطلاح آن عده‌ای را که کمین گذاشته بودند تو عقبه ی آن عبدالله بن جبیر و آن عده‌ای که در آنجا بودند را پیغمبر فرمود اگر ما ‌پیروز شدیم تا مکه این‌ها را تعقیب کردیم شما اینجا را ترک نکنید اگر تا مدینه عقب نشینی کردیم شما از اینجا پایین نیایید . وقتی که این‌ها ديدند دشمن را دیگر ندیدند تا پیروزی را ديدند انگار که دشمن از جلو چشمشان رفت. حرکت کردند عده‌ای از آن‌ها به دنبال آن غنیمت ها تنگه را رها کردند تا تنگه را رها کردند آن به اصطلاح دور زدن خالد بن ولید از آنجا و از پشت حمله کردند و آن مصیبت.
حالا ببینید تعبیری که قرآن دارد در این مسئله و تحلیلی که می‌کند چقدر در رابطه با دشمنی زیباست تا این جریان بنی اسرائیل خوب آشکار بشود‌. آنجا می‌فرماید که تو این جریان سوره آل عمران آیه‌ی ۱۵۲ می‌فرماید وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ خدا شما را پیروز کرد إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ شما توانستید، تَحُسُّونَهُمْ حس کردن است، تَحُسُّونَهُمْ یعنی قوای حاسه این‌ها را از بین برد یعنی کشتید تَحُسُّونَهُمْ کنایه از قتل است. إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا فَشِلْتُمْ تا جایی که شما به جون خودتان افتادید وَتَنَازَعْتُمْ. کی اینطوری شد؟ وَعَصَيْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَاكُمْ مَا تُحِبُّونَ ۚ مِنْكُمْ وقتی پیروزی ایجاد شد آن چیزی که دوست داشتید ایجاد شد آنجا پیروزی که ایجاد شد دشمن را ندیدید، دنباله‌ی آن چقدر تعبیر زیباست، می‌فرماید ثمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ شما از دشمن چی شدید؟ منصرف شدید وقتی از دشمن منصرف شدید دشمنی دشمن را ندیدید افتادید به جون هم دیگر  تَنَازَعْ و فَشِلْ ایجاد شد .  ثمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ ابتلائات شما از آنجا آغاز شد. جریان بنی اسرائیل تا دوران فرعون بودند اجمالا با هم یک ارتباط و اتحادی داشت همین که فرعون غرق شد دشمنی را دیگر نديدند، نديدند دشمن های بالاتر در کار است شیطان را به عنوان منشأ دشمنی نديدند این ۱۲ تا افتادند به جون هم و به جون موسی علیه السلام.
لذا از همان جا ذلت برایشان حاصل شد، از حتی وقتی دریا می‌خواستند عبور کنند اینقدر این‌ها اهل به اصطلاح بهانه گیری بودند گفتند نمی‌شود که یکی جلو برود و بقیه پشت سر او اگر قرار است از یک راه برویم باید یک قومی جلو برود ،گفتند اینطوری نمی‌آییم. دشمن داشت آن‌ها را می‌کشت همین راه بود گفتند یک راه نمی‌آییم. ۱۲ راه موسی باز کرده است تا این‌ها هم عرض بروند. دیگه ببینید موسی کلیم چه کشیده از این‌ها آن وقت افتادند به جون هم این‌ها از همین سنخ به جون هم افتادند که دائما دعواهای آن‌ها دعوای به اصطلاح این گروه‌های، دائما به رخ کشیدن ها، موسی علیه السلام هرکی را می‌خواست بگذارد برای مسئولیت این از اون طایفه هست قبول نمی‌کردند ببینید چه می‌کشید موسی علیه السلام مجبور بود آن ۱۲ راه را در آورده باشد که به انتخاب خودشان باشد، این‌ها را در حقیقت شریک کرده باشد در هر عزل و نصبی که می‌خواهند بکنند رأی این‌ها باشد تا این‌ها چیکار کنند؟ تأیید کنند ، چه کشیده بود موسی علیه السلام با این‌ها.
شریعتی: و شاید همین جا هست که قرآن امر می‌کند به ما که نزاع نکنید
حجت الاسلام عابدینی: بله داریم، من میخواهم بگویم از کجا این بحث را بگویم که امروز این جریان بنی اسرائیل اساسشان این‌ها بر نزاع و اختلاف است هر چند نگذاشتند در ظاهر دیده بشود قسمتی از این نزاع و اختلاف درونشان در این اخیر دیده شد چقدر باهم خودشان قبل از این جریانات که بود خودشان هر روز شنبه ها یک تظاهراتی که دولت های اخیرشان همه‌ی آن‌ها بی دوام بوده است با سرعت در عرض این چند سال چند بار انتخابات برگزار کردند؟ قدرت تحول یکدیگر را اصلا ندارند یعنی اگر بیفتند به کینه هم و کینه هایشان زنده بشود خودشان بِأَيْدِيهِمْ البته از این طرف هم وقتی که مناسب آن باشد یک جرقه ای می‌خواهد که تمام آن از هم بپاشد و فرو بریزد.
 اینجا می‌خواستم عرض کنم که یک قصه‌ی عظیمی است که ما حواسمان باشد که باید دشمنی را ببینیم اگر دشمنی دشمن را دیدیم حواسمان به دشمنی دشمن باشد حتما نیروها اتحاد آن‌ها و ارتباط آن‌ها باهم بیشتر می‌شود. از این سیره که خدای سبحان دارد نقل می‌کند خوب باید استفاده کنیم.
لذا ببینید هر جا در قرآن مثلا صفات الهی صفات سلبیه مقدم است بر صفات ثبوتیه معمولا برای معرفت خدا به مردم اعلام می‌شود. چرا؟ سلب زودتر شناخته می‌شود در حرکت به ما می‌گویند فَمَن يَكفُر بِالطّاغوتِ وَيُؤمِن بِاللَّهِ فَقَدِ استَمسَكَ بِالعُروَةِ الوُثقىٰ، پر رنگ کردن چی؟ آن جنبه‌ی کفر به طاغوت، دشمن را دیدن. صفات سلبیه یعنی نبوده‌نبودها که نیست آن‌ها را کنار گذاشت حدود ادمیه را باید بشناسیم تا کنار بگذاریم. ببینید این‌ها چقدر مهم است.
تو این جایی که می‌گوید أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم یعنی اول چی از خصوصیت اولیه این‌ها؟ پیغمبر و اصحابشان خصوصیت آن‌ها چیست؟ أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ یعنی دشمن شناسی یعنی آن کسانی که باعث غفلت می‌شوند از دشمن شناسی چه شیطان چه شیاطین انس، چه شیطان در حقیقت چه شیاطین انس هر کجا دیدید کسی دارد رنگ دشمن شناسی را ضعیف می‌کند این عاملی است که می‌خواهد اختلافات درونی را زیاد کند.
اصلا تمام مأموریت فهمیده یا نفهمیده است. دنبال این است که چیکار کند ؟ با خودشان درگیر کرده باشند یعنی دنبال درگیر کردن است. قرآن این را دارد دائما بیان می‌کند. ما دوتا یک فطرت فرار از نقش داریم، می‌گوید کی تو میتونی به طرف کمال حرکت بکنی این نقص را شناختی از نقص هوار کردی. ببینید این‌ها هر کدام شناخت آن نقص، دشمنی، شناخت، چقدر این نگاه و این سیره اگر در وجود ما شکل بگیرد.
آن وقت مثلا ببینید تو وجودمان یک قوه ی قضویه داریم ‌ و یک قوه شهبیه.
قوه قضویه در مقابل آن چه که برای ما مضر هست ما را قوی می‌کند قوه‌ی شهویه ما در مقابل آن چیزی که برای ما مفید است ما را خلاصه مسلح می‌کند که به جذب کنيم این‌ها را قرار به شما می‌دهم .بعد ببینید تو غذایی که خوردید یک جذب داریم یک دفع داریم اگر این دفع صورت نگیرد آن خلاصه جذب قدرت اداره بدن را ندارد انسان از بین می‌رود و فاسد می‌شود. ببینید چقدر زیبا در تمام مراحل از حیوان هست، از نبات هست، از انسان هست، در تمام، تو وجود بدنی ما هست ، در روحی ما هست تو هر جهتی این نگاه را که دیدیم دنبال این بود برای این‌ها که نشان بدهد به این‌ها که در کناری که می‌خواهیم به سمت خدا حرکت کنیم این دشمنی دشمنان را باید ببینیم ولی حریف این‌ها نمیشد. لذا این‌ها وقتی که موسی علیه السلام رفت به میقات افتادند به جون هم و به جون هارون شدند در حقیقت گوساله پرست. یعنی دشمنی را نديدند، شیطان را نديدند شدند گوساله پرست. هر جایی که موسی یک مقدار از این‌ها غفلت کرد چون وجودشان اساسش در اختلاف بود وجودشان اساسش در اختلاف بود دائما این اختلاف غافلشان می‌کرد از دشمنی. این به عنوان یک سیره‌ی مستمره ای که باید ما حواسمان سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بگوییم خدایا ما دشمن داریم، دشمنانمان را هم می‌شناسیم این دشمن های انسی هم تابع آن دشمن جنی و آن دشمن ابلیس و جلوس هستند این‌ها هم یک مظهری از آن هستند. ما همه‌ی اين‌ها را در یک ردیف.
هر چقدر این شناخت قوی تر، امام پرچم شیطان بزرگ را برافراشته کرد که راه گم نشود، بدانیم از چی باید فاصله بگیریم. اگر ندانستیم از چی باید فاصله بگیریم مبتلا می‌شویم به اینکه به سمت دشمن می‌رویم سواری به دشمن می‌دهیم لذا یک تعبیر خیلی زیبایی در یک روایتی دارد که یک کسی بود که خلاصه اهل ایمان و عبادت و اطاعت بود این شیاطینی که موکل بر این بودند یک بار عرض کردند به شیاطین بالاتر که ما حریف این نیستیم هر کاری می‌کنیم این را حریفش نمی‌شویم یک قدری از آن مرض شیاطین با ما همراه کنید بعضی از سران شیطان را شیطان فرستاد کمک این‌ها. هر کدام از این‌ها آمدند ديدند حریف این نمی‌شوند بعد دوباره گفتند به شیطان ما که حریف این نشدیم خودت باید بیای، خودش آمد دید خودش هم حریفش نمی‌شود حتی در روایت دارد مجروح شد در مقابله با این ،لذا وقتی می‌خواست شیطنت را با همه قوایش بکند خدا ملائکه را فرستاد به امداد این بنده به خاطر آن اطاعتش و آن‌ها این شیطان را مجروحش کردند حتی می‌خواستند بکشند گفت نکشید مرا من مهلت گرفتم از خدا فرصت دارم تا الی یوم الوقت معلوم لذا الان فرصت من...
خدا گفت من گفتم مهلت داری اما نگفتم که اطراف تو را در حقیقت نمی‌زنیم، قوای تو را محدود نمی‌کنیم، پر و بال تو را نمی‌چینیم.
لذا بزنید او را زخمی کنید. با آن فعل مؤمن این زخمی شد، مجروح شد، پر و بالش ریخته است اما مدتی گذشت در روایت دارد که این مؤمن کم کم یعنی نشان می‌دهد که انسان در مراحل مختلف زندگی اش گاهی رگه های برگشتش از خدا مختلف می‌شود. همین انسانی که شیطان با تمام قوا حریف او نشد می‌گوید مدتی گذشت میل پیدا کرد حب دنیا او را گرفت حالا هرچی بود حب دنیا فرزند بود، چی بود؟ گرفت به طوری که شیطان سوار او شد
شریعتی: آنگونه که در بلعم قصه اش گذشت
حجت الاسلام عابدینی: سوارش شد وقتی سوارش شد چیکار کرد گفت حالا من سوار شدم مهم نیست متکبر هست دیگه تو باید به ذلت بالاتر مبتلا بشوی تمام کسانی که قبلا از این شکست خورده بودند شیاطین قبلی، گفت حالا شما باید بیایید سوار شوید دسته به دسته تا اون ضعیف ترین شیطان را سوارش کرد. در اختلافاتی که ایجاد می‌شود اگر آن مقابله‌ی دشمنی دیده نشود راضی نمی‌شوند به یک زمین خوردن، ذلیل کردن کامل این‌ها می‌خواهند بکشانند. لذا بنی اسرائیل به این ذلت مبتلا شد ضُرِبَت عَلَيهِمُ الذِّلَّةُ و المَسكَنَةُ، نگفت در چه وقت ان‌شاءلله به دست مؤمنین امروز این ذلت و مسکنت برای بنی اسرائیل ایجاد خواهد شد.
خب یکی از چیزا این است که این‌ها خودشان را وارث آن بیت المقدس و وادی مقدس را. در حالی که قرآن کریم حتی نسبت به قرآن برای ما این‌ها را قرار دادند در حالی که قرآن کریم جایی که اطاعت و طهارت باشد این را قرار داده است و لذا وقتی که این‌ها اطاعتشان از دست رفت نسبت به موسی مبتلا شدند به يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ این‌ها می‌گویند حق ما هست، حقشان نبود. لذا این‌ها امروز می‌گویند که قرآن هم گفته است مال شما هست وعده داده است خدا، خدا وعده به مطهرین داد حتی وقتی ابراهیم خلیل و اسماعیل دارند کعبه را بنا می‌کنند طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ نه برای بگویید که هر کسی که مسلمان باشد نه برای طائفین و عاکفین برای اهل طهارت لذا کسی اهل طهارت باشد هر جایی که هست آنجا شهر مبارک است، بیت مقدس است و بیت مقدس مال اهل طهارت است نه هر کسی نه هر در حقیقت کسی که نجس باشد.
شریعتی: اگر مطهر بودی ادعا کن
حجت الاسلام عابدینی: بله، نه فاسقی که به تعبیر قرآن این‌ها در حقیقت فسق شان باعث شد موسی بگوید فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ بین من و بین قوم فاسقین تفرقه بینداز. قوم فاسق بودند این‌ها هیچ  لیاقت نداشتند‌. خب یکی از نکات دیگری که وقتی که این نکته را دلم نمی‌آید نخونم،وقتی که به این‌ها وعده دادند که وارد آن زمین مقدس بشوید دو نفر از کسانی که رفته بودند که یوشع مخالف بودند قبلا آنجا تفحص کرده بودند وَقَالَ رَجُلٌ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا که خدا هم به آن‌ها نعمت داده بود از خدا می‌ترسیدند به این‌ها گفتند ما رفتیم تفحص کردیم ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ اگر وارد بشوید فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ اگر وارد بشوید حتما غلبه می‌کنید یعنی هیمنه امالغ یک هیمنه چی بود؟ آن‌ها می‌گفتند امالغ در آنجا هستند. امالغ را می‌گفتند یک قوم قوی هستند قدرتمند هستند که این‌ها ظاهر قدرتمند داشتند این‌ها رفتند یک تفحصی در شهر کردند گفتند اگر وارد بشوید چون ظالم بودند خود مردم آن شهر هم کمکتان میکنم غیر از اینکه هیمنه این‌ها پوشالی است الان می‌خواهم تطبیق با جریان امروز بکنم، فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ اگر وارد بشوید حتما غلبه محقق می‌شود وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ هرچی این‌ها گفتند، گفتند نه امروز همان حقیقت را خدای سبحان برای مؤمنین ایجاد کرد که مؤمنین وعده‌ی الهی فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ را وارد شدند این‌ها وارد شدند وقتی وارد شدند ديدند هیمنه این‌ها یک هیمنه ی دروغین و پوشالی است‌. يعنی همان وعده را این‌ها انجام ندادند اما خدا اینطور نیست که اگر این‌ها انجام ندادند رهاش کرده باشد، امروز به دست مؤمنین با همان دعوت انجام شد علیه خود بنی اسرائیل که تعبیر خیلی زیباست آن هم به خصوص ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ بر این باب وارد بشوید اگر از این باب وارد شدید فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ حتما غالب هستید این‌ها امروز از همان باب وارد شدند با خضوع در درگاه ربوبی، با اطاعت از ولی الهی وارد شدند با اتحاد بین مؤمنین وارد شدند فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ غلبه محقق شد وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ همین توکل را هم کردند. این‌ها محاسبات آن‌ها را به هم ریختند. از این دسته آیاتی که اگر آدم بخواهد به اصطلاح ببیند که و من يُخْلِفَ اللَّهُ خدای سبحان خلف وعده ندارد منتهی خلف وعده این نیست که به من کند یا شما خلف وعده به اهل ایمان است.
لذا آن وعده ای را که به آن‌ها داده بود ایمان به خرج ندادند امروز به اهل ایمان وفا کرده و به آن‌ها دارد این وعده را انجام می‌دهد که این هم خلاصه چقدر زیباست که همه‌ی کاری که دارند این‌ها می‌کنند به راحتی غلبه ایجاد شده است.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکرم از شما و تطبیق آن با بقایی و اتفاقات آیت روزها.

تلاوت قرآن