اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1402-07-12-حجت الاسلام والمسلمین نظافت-شرح نامه 31 و خطبه 140 نهج البلاغه امیرالمؤمنین علیه السلام

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. سلام می کنم خدمت همه شما به خانم ها و آقایان ایام بر همه شما مبارک باشد. همچنان در حال و هوای میلاد با سعادت نبی مکرم اسلام و امام صادق نفس می کشیم و امیدوار هستم که زیر سایه حضرات باشیم به سمت خدای امروز خیلی خیلی خوش آمدید ما ساعاتی زودتر خدمت شما رسیدیم به خاطر پخش مسابقات آسیایی. برای همه ملی پوشان کشورمان در رشته های مختلف آرزوی موفقیت می کنیم و الهی که خوش بدرخشند و پرچم کشور ما را به احتزاز در بیاورند و دل مردم عزیز را هم شاد کنند ان شاءالله. با احترام و با افتخار در محضر حاج آقای حجت الاسلام نظافت عزیز هستیم که از مشهد مهمان ما هستند سلام علیکم و رحمۀ الله خیلی خوش آمدید.

حجت الاسلام نظافت: سلام علیکم. سلام بر شما و همه بینندگان عزیز عرض تبریک ایام میلاد پیامبر اعظم و امام صادق (ع) محضر مولای ما امام زمان (عج) گرامی می داریم یاد و خاطره همه شهدای عزیز را و درود می فرستیم به روح بلند حاج قاسم سلیمانی و همه شهدا. در خدمت شما هستیم.
شریعتی: نامه 31 نهج البلاغه در محضر کلام امیرالمؤمنین خواهیم بود و توصیه ها و وصایای حضرت به امام مجتبی.
حجت الاسلام نظافت: بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. به این جا رسیدیم که حضرت بعد از 14 ویژگی برای جوان گفتن بعد فرمودند برای من روشن شده است که دنیا به من پشت کرده است و آخرت به من روی آورده است و لذا من دغدغه آخرت را دارم و به هیچ چیز دیگر حاضر نیستم فکر کنم. یعنی مسئله آخرت این قدر مهم و حول انگیز هست که اولیاء خدا ذهن و دل آنها فقط متوجه این است. در قرآن داریم قیامت را خدای متعال این جوری توصیف کرده است «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخيه‏» (عبس/34) فرار می کند از برادر خود، از مادر خود، از پسر خود، همسر خود، فرزندان خود. «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنيه‏» (عبس/37) هر کسی آن روز یک گرفتاری دارد که حوصله دیگران را ندارد. آن را بی نیاز می کند از این که به دیگران توجه کند. و لذا در مناجات ابوحمزه اگر یاد شما باشد آن جا داریم که حضرت سجاد یاد دادند بگوییم خدایا کمک کن به حال آن روز گریه کنم. أَعِنِّي بِالْبُكَاءِ عَلَى نَفْسِي‏. کمکم کن برای این که برای آن روز گریه کنم. أَبْكِي لِخُرُوجِي مِنْ قَبْرِي عُرْيَاناً ذَلِيلًا. گریه می کنم برای آن وقتی که از قبر خارج می شوم برهنه، ذلیل بار سنگین گناهان بر دوش من أَنْظُرُ مَرَّةً عَنْ يَمِينِي به طرف راست نگاه می کنم، به طرف چپ نگاه می کنم إِذِ الْخَلَائِقُ فِي شَأْنٍ غَيْرِ شَأْنِي‏ می بینم هیچ کس به من فکر نمی کند هر کس یک گرفتاری خاص خود را دارد. ببینید این داستان قیامت هست و لذا در سجده زیارت عاشورا هم داریم اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُود. روزی پر از وحشت. روز هولناکی است. بزرگان که دست آنها پر است وحشت دارند. این سوره دهر را آیات آن را توجه دارید افتخاری خود را اهل البیت به مسکین و یتیم و اسیر دادند. قبل از آن دارد «يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطيرا» (انسان/7) بعد از آن دارد «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَريرا» (انسان/10) یعنی آنها چون باخبر هستند می ترسند. ما که جاهل هستیم ترس نداریم، ترس ما از سر آگاهی نیست، از سر جهالت و غفلت است. حالا بعد حضرت می گویند غَيْرَ أَنِّي حَيْثُ تَفَرَّدَ بِي دُونَ هُمُومِ النَّاسِ هَمُّ نَفْسِي می گویند حالا که این جوری هست من یک دغدغه دارم و آن دغدغه خود من است. چه قدر خوب است انسان دغدغه آخرت خود را داشته باشد. اگر غم ما، دغدغه های ما، دغدغه های آخرت خود ما باشد خیلی از گناهان و خطاها خود به خود از بین می رود. بسیاری از خطاها و گناهان ما که ما دغدغه اصلی که باید داشته باشیم نداریم. حالا مثلاً یک عده ای الان در جامعه ما هستند نمام هستند. در روایت داریم بدترین جنبندگان روی زمین هستند. کار آنها زیراب زنی است، کار آنها برای دیگران مشکل درست کردن است. این اگر دغدغه آخرت را داشته باشد از نمامی نجات پیدا می کند. پرهیز از غیبت. نقل و نبات غیبت فراوان می شود. «لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً» (حجرات/12) آیا کسی دوست دارد گوشت مرده برادر دینی خود را بخورد؟ خدا روی وجدان ما دست گذاشته است سؤال می کند خب اگر من دغدغه خود را داشته باشم حوصله ندارم که سراغ عیب های دیگران بروم. یک بخشی از مشکلات جامعه ما تجسس-ها و فضولی کردن های بیجا است. یک تجسس های خوبی داریم بالاخره امنیت کشور گاهی نیاز به نظارت و تجسس دارد. آن را کاری نداریم. ولی تجسس در مسائل خصوصی دیگران که خدای متعال فرمود لاتجسس، این مال کیست؟ کسی که دغدغه آخرت خود را ندارد که فرصت می کند به دیگران بپردازد.
شریعتی: یعنی اگر بدانید که فردایی هست و آن فردای هولناک خیلی از رفتارهای شما تنظیم می شود.
حجت الاسلام نظافت: تنظیم می شود یعنی اصلاً ببینید من قبلاً هم گفتم ظرف من مثل میز می ماند، ظرف دل ما، اگر از دغدغه های خوب پر شود از دغدغه های دیگر خود به خود خالی می شود. لازم نیست بجنگیم. یعنی این مطلبی که امیرالمؤمنین می گویند خود به خود ریشه ای مسائل را حل می کند.
شریعتی: هم شما چیست؟ دغدغه شما چیست؟
حجت الاسلام نظافت: حضرت می گویند دغدغه من خودم هست. به آخرت خود دارم فکر می کنم. یکی از آثار آن این است که دیگر دنبال عیب جویی نیستیم. این که ما ذره بین بگذاریم ببینیم چه کسی چه خطایی کرد آن را برجسته کنیم و بزرگ کنیم، آبروریزی کنیم این اخلاق خوبی نیست. گیرم رفیق ما یک خطایی کرد آن را توجیه کنیم. دوستان ثروت های ما هستند. ثروت فقط پول نیست. بزرگترین ثروت نیروی انسانی ما است. ما باید انسجام جامعه خود را حفظ کنیم. گیرم که دوست ما یک خطایی هم کرد گفتند توجیه کنید. بعد در یکی از حکمت های نهج البلاغه داریم امیرالمؤمنین فرمودند أَكْبَرُ الْعَيْبِ أَنْ تَعِيبَ مَا فِيكَ مِثْلُه‏. بزرگترین عیب آن است که به دیگران ایرادی می گیرید که خود شما آن ایراد را دارید. واقعاً هم این جوری است. یعنی این اشتباهی که یک کسی می کند دو روز دیگر ما این اشتباه را خواهیم کرد. پارسال این اشتباه را ما کردیم. همه ما از یک جنس هستیم. همه ما بنی آدم هستیم. همه ما غفلت داریم، همه ما یک حرف هایی از دهان ما در می رود. قلم ما گاهی یک مقدار این طرف و آن طرف می رود. ما مؤمن هستیم، ما قصد و غرض بدی نداریم. مشخص است، موضع ما مشخص است. فعل مؤمن را باید حمل بر صحت کرد. همه باید بیایند دفاع کنند. نه این آدم ها را بر اشتباه جری کنیم. آن وقت ما با بچه خود هم همین جوری هستیم. می گوییم تو بدجنسی کردی، تو مقصر بودی، در حالی که گفتند از آن طرف توجیه کنید. در همین نهج البلاغه داریم امیرالمؤمنین می فرمود خود را وادار کن اگر برادر دینی تو اشتباهی کرد عذری بتراش و اگر عذر آورد عذر او را بپذیر. در عرض شود یک خطبه ای در نهج البلاغه هست خیلی زیبا است. من توصیه می کنم تمام مؤمنین به ویژه انقلابی ها، فعالان انقلابی این را بخوانند. خیلی رفتار ما را تنظیم می کند. حضرت فرمود إِنَّمَا يَنْبَغِي لِأَهْلِ الْعِصْمَةِ وَ الْمَصْنُوعِ إِلَيْهِمْ فِي السَّلَامَةِ أَنْ يَرْحَمُوا أَهْلَ الذُّنُوبِ وَ الْمَعْصِيَة اولاً فرمود اگر خدا دست کسی را گرفته است او را حفظ کرده است لغزشی پیدا نکرده است در مواجهه با کسی که لغزش پیدا کرد مهربانانه برخورد کند. فرمود شایسته است آنهایی را که خود آنها تحفه نیستند که گناه نکردند خدا آنها را نگه داشته است. آن که خدا او را نگه داشته است فرمود شایسته است نسبت به کسی یک لحظه خدا او را رها کرد یک خطایی کرد فرمود مهربانانه با گناه او برخورد کند. یرحموا، رحم کنند به اهل ذنوب و معصیت. بعد فرمود در مواجهه با کسی که خطای مسلمی کرده است يَكُونَ الشُّكْرُ هُوَ الْغَالِب‏ یعنی مدام می گویند خدایا ممنون تو هستیم که دست ما را گرفتی ما نلغزیدیم. یعنی باد به غبغب نیندازند. یعنی عجب پیدا نکنند. یعنی متوجه این باشند که خدا آنها را رها نکرده است، اگر رها کند بدتر از آن می شوند. بعد فرمود شکر غلبه کند در این مواجهه وَ الْحَاجِز شکر مانع شود که بد برخورد کند. یعنی ما توجه به عیب های خود به تعبیر دعای حضرت سجاد در صحیفه سجادیه باید مانع از بد اخلاقی با گناهکاران بشود، با خطاکاران بشود. بعد فرمود چگونه از کسی عیب جویی می کند نسبت به برادر خود عیب می گیرد و او را سرزنش می کند علامت عیب جویی این هست کسی که عیب جو هست زود سرزنش می-کند. اگر ما عیب جو نباشیم در مواجهه با عیب دیگران یک توجیه می کنیم. اصلاً می پوشانیم. مال جبهه خودی است. نیروی ما هست. یک وقت هست خارج از دایره اسلام هست یک چیزی. بعد هم ما خوشحال می شویم که تعداد دشمنان خود را زیاد کنیم؟ خوشحال می شویم تعداد دوستان خود را کم کنیم؟ آخر چه فایده، این وسط چه کسی سود می برد؟ انتهای آن که چه؟ خود ما ضرر می-کنیم. این مثل این می ماند که در تیم فوتبال یک نفر، یک تیمی، یک نفر که خطا می کند او را بیرون بیندازند. دومی را هم بیرون بیندازند. خود شما کم می شوید، شما ضرر می کنید. شما شکست می خورید. و لذا فوتبالیست ها هوای هم را دارند. که البته هیچ کس هوای خطای رفیق خود را نباید داشته باشد. ولی خب به درستی وقتی که عقل معاش انسان کار می کند ...
شریعتی: یک مصلحت بزرگتری را شما دارید می بینید.
حجت الاسلام نظافت: بعد حضرت فرمود کسی که سرزنش می کند که در روایت داریم اگر سرزنش کنید نمی میرید تا همین بلا سر شما بیاید. برای خود من پیش آمده است. یکی از فرزندان من کوچک که بود خیلی شر بود. به نحوی بود که خلاصه ما خانه کسی می رفتیم روی ما نمی شد مدت ها نمی رفتیم. بعد یاد من آمد اول ازدواج یکی از دوستان ما خانه ما آمد و فرزند او بسیار شر واقعی بود. یعنی گلدان را شکاند، من ته دل خود با خود و شاید هم با خانم خود گفتم عجب بچه شری بود. بعدها همین اتفاق برای خود ما پیش آمد که پدر و مادر او را سرزنش کردیم. خاصیت بچه این است. شما تازه ازدواج کردید خبر ندارید چه خبر است. همین است دیگر. دنیا این جوری است. دنیا گرد است زود می-رسد، نوبت ما هم زود می شود. چرخ و فلک است. این جهان کوه است و فعل ما نداست، سوی ما آید نداها را صدا. عمل ما مثل این فریاد است که می زنیم نوبت ما هم می شود. بعد فرمود أَ مَا ذَكَرَ مَوْضِعَ سَتْرِ اللَّهِ عَلَيْهِ مِنْ ذُنُوبِه‏ آیا یاد او نمی آید که خدا گناهان او را پوشانده است. گناهانی که بزرگتر از گناهی است که نسبت به طرف مقابل دارید عیب جویی می کنید. كَيْفَ يَذُمُّهُ، چگونه او را مذمت می کند به گناهی که خود او مثل آن را مرتکب شده است. بعد حضرت می فرماید فَإِنْ لَمْ يَكُنْ رَكِبَ ذَلِكَ الذَّنْبَ بِعَيْنِه‏ اگر عین آن گناه را مرتکب نشده است گناه های دیگر که دارد. گناه هایی که بزرگتر است. آن وقت حضرت فرمود اگر اصلاً نه گناه کبیره دارید، نه صغیره دارید همین که جرأت کردید دنبال عیب مؤمن باشید این بزرگترین گناه است. خیلی عجیب است. فرمود فرض کنید نه کبیره دارید، نه صغیره دارید همین جرأت آن لَجَرَاءَتُهُ عَلَى عَيْبِ النَّاسِ أَكْبَر. یعنی مؤمن را تحریم کردی، یعنی وارد حریم مؤمن شدید حُرْمَةُ الْمُؤْمِنِ أَعْظَمُ مِنْ حُرْمَة الکعبه.
شریعتی: خدا این جا نسبت به بندگان مؤمن خود غیرت دارد.
حجت الاسلام نظافت: احترام مؤمن از احترام کعبه بالاتر است. تا جایی که امکان دارد باید حریم نگه دارد. یعنی احترام مؤمن از احترام ضریح امام حسین بالاتر است. از احترام ضریح امام رضا بالاتر است. معنای آن همین است وقتی می گویند از کعبه بالاتر است همین است.
شریعتی: و این توصیه ها و نکات و این بایدها و نبایدها وقتی دانه دانه آن را در تابلو ترسیم می کنیم همین نکته هایی که این هفته ها داریم می بینیم و می شنویم در آینه نامه نهج البلاغه چه قدر جامعه ما را قشنگ کرده است.
حجت الاسلام نظافت: زندگی ما زیبا می شود. دنیای ما آباد می شود.
شریعتی: یک جامعه ایمانی یک دست، سالم.
حجت الاسلام نظافت: و خوش به حال کسانی که این خیرخواهی را برای هم می-گذارند. این دلسوزی را برای هم می کنند.
شریعتی: یعنی تواصی به حق.
حجت الاسلام نظافت: تواصی به حق، این مهربانی، این سفارش کردن. بعد حضرت فرمود يَا عَبْدَ اللَّه‏ ای بنده خدا نسبت به عیب دیگران عجله نکنید. فَلَعَلَّهُ مَغْفُور شاید گناه او بخشیده شده است. وَ لَا تَأْمَنْ عَلَى نَفْسِكَ صَغِيرَ مَعْصِيَة گناه کوچک دارید، گناه صغیره دارید، شاید خدا به همان گناه صغیره شما را عذاب کرد. فَلَعَلَّكَ مُعَذَّبٌ عَلَيْهِ، فرمود این که هر کسی از عیب خود باخبر است این باید او را از برخورد بد باز بدارد چون از عیب خود باخبر است. به هر حال اگر ما دغدغه آخرت خود را داشته باشیم این ما را از بسیاری از خطاها حفظ می کند. حضرت بعد فرمودند فَصَدَفَنِي رَأْيِي‏ فکر من، رأی من، اصلاً کلاً از مسائل دیگر منصرف شده است. از توجه به دیگران، از توجه به دنیای مردم، از توجه به عیب-های مردم وَ صَرَفَنِي عَنْ هَوَايَ، فرمود اصلاً من را از هوس باز داشته است. یعنی باز کنترل هوس، غلبه بر شهوات راه آسان آن این است که آخرت در چشم ما بیاید. معاد باوری نتیجه آن مهار نفس است. صرفنی فرمود من را باز داشته است از هوس. دیگر لازم نیست خود ما با هوس خود مبارزه کنیم. وقتی دغدغه آخرت می آید حضرت می فرماید آن من را از هوس باز داشت. یک وقت هست من می خواهم با هوس بجنگم کار سختی است اما یک وقت هست من متوجه یک مطلب بسیار عظیمی شدم خود به خود انسان را از هوای نفس باز می دارد.
شریعتی: می خواهی زیارت اربعین امام حسین بروید اصلاً این سختی ها به چشم شما نمی آید. چون مقصد برای شما مهم است.
حجت الاسلام نظافت: یعنی آن مطالب اهم اگر پیش شما بیاید این مهم ها و چیزهای کوچک از بین می رود و هوس ها خود به خود کنار می رود. بعد فرمود وَ صَرَّحَ لِي مَحْضُ أَمْرِي، امر خالص من برای من آشکار شد. امر خالص چیست؟ (19:12 نامفهوم) می فهمیم من هم باید بروم. اگر توجه کنیم من هم باید بروم این مسائل خود به خود حل می شود. یاد ما نباید برود که ما مسافر هستیم. نباید غافل شویم از این که ما مسافر هستیم. حالا نتیجه آن. حضرت می فرمایند فَأَفْضَى بِي إِلَى جَدٍّ لَا يَكُونُ فِيهِ لَعِبٌ، من کشیده شدم به یک جدیتی که یک ذره بازی در آن نیست. حالا چند نکته را باید توضیح بدهیم که این عبارت درست فهم شود. 1 ـ لعب یعنی چه؟ کاری که هیچ هدف عقلایی مهمی ندارد لعب می شود. کاری خود هدف است لعب می شود. بچه ها که بازی می کنند در این بازی دنبال هیچ چیز دیگری نیستند خود بازی برای آنها مهم و موضوعیت دارد. لذا برای کودک لعب خوب است. بازی کودک لعب می شود. اما بازی امیرالمؤمنین با کودکان عبادت می شود. چرا؟ چون پشتوانه این کار قصد تبرع به خدا است. خدا گفته است بچه را شاد کنید من را شاد کردید. قصری در بهشت برای تو می-آید این وسیله قرب به خدا است. امیرالمؤمنین خیلی کار و گرفتاری دارند ولی با بچه های خود بازی می کردند. نه تنها با بچه های خود، با بچه های ایتام هم حضرت بازی می کردند. دارد که حضرت چهار دست و پا در خانه یتیم ها چرخیدند و صدای گوسفند را در آورد به به می کردند تا بچه ها بخندند. یعنی بعد از این که شکم ایتام را حضرت سیر کرد حالا خواست نیاز روانی و عاطفی آنها را که بازی و تکریم است آن هم برآورده شود که خطاب «بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتيم‏» (فجر/17) شامل حال امیرالمؤمنین نشود. پیامبر با کودک بازی می کرد. خیلی عجیب است حتی در یک برهه ای نقل شده است که پیامبر بازی را بر نماز ترجیح دادند. دیرشان شده بود از اول وقت گذشته بود اصحاب نگران شدند چرا نیامدند، پیامبر که منظم بودند. آمدند بیرون دیدند پیامبر دارند بازی می کنند گفتند مردم معطل هستند فرمود بچه ها من را رها نمی کنند. خانه ما بروید یک مقدار گردو بیاورید. گردو را آوردند پیامبر گردو را جلوی بچه ها ریختند فرمود برادرم یوسف را به پول فروختند، اینها من را به چند تا گردو فروختند. این بازی نیست، این عبودیت است. این بندگی خدا است. چون یک هدف دیگری دارد. به هر حال معنی لعب این است. آن وقت حالا جالب است امیرالمؤمنین چون لعب عبودیتی داشتند که آن دیگر لعب نیست آن بندگی خدا است و عمروعاص شوخی های امیرالمؤمنین را نمی-فهمید لعب امیرالمؤمنین را دست مایه ایراد گرفتن به حضرت قرار داد. در یک خطبه ای در نهج البلاغه داریم در مورد عمروعاص است. خطبه 84. حضرت فرمود عَجَباً لِابْنِ النَّابِغَة. عجب، شگفتا از این عمروعاص. برای مردم شام سخنرانی می کند و دیدگاه او این است که أَنَّ فِيَّ دُعَابَة می گوید علی بازیگوش است، علی اهل شوخی است. می گوید وَ أَنِّي امْرُؤٌ تِلْعَابَة، می گوید اهل لهو است. مزاح می کند. بعد فرمود لَقَدْ قَالَ بَاطِلا. حرف باطلی می زند. دارد به گناه سخن می گوید. شَرُّ الْقَوْلِ الْكَذِب‏ بدترین گفتار دروغ است او می گوید و دروغ می گوید. آن وقت حضرت فرمود وَ اللَّهِ إِنِّي لَيَمْنَعُنِي مِنَ اللَّعِبِ ذِكْرُ الْمَوْت‏. یاد مرگ نمی-گذارد من اهل بازی باشم. این شوخی که من می کنم این مظهر بندگی من است. آن بازی که با کودکان می کنم آن مظهر بندگی من است. من اهل بازی نیستم. حضرت فرمود یاد مرگ نمی گذارد. لَيَمْنَعُنِي مِنَ اللَّعِبِ ذِكْرُ الْمَوْت بعد فرمود لَيَمْنَعُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ نِسْيَانُ الْآخِرَةِ. عمروعاص می فهمد من که هستم حق را می داند. چرا حرف حق را نمی زند؟ آخرت را فراموش کرده است. فرمود اگر او هم مثل من یاد آخرت بود می گفت علی قصد او از بازی، بازی نیست، قصد او بندگی خدا است. پس حضرت می فرماید من حالا که به آخرت توجه دارم فقط دغدغه خود را دارم به یک جدیتی کشیده شدم که در آن هیچ گونه بازی نیست. می دانید قرآن اصلاً می گوید انسان که به دنیا می آید گرفتار لهو و لعب و زینت و تفاخر است. یعنی همه آدم ها این جوری هستند. آیه را شنیدید دیگر «أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُر» (حدید/20) همه ما گرفتار هستیم. باید با تربیت اسلامی از این لهو و لعب بیرون بیاییم. یک فرقی بین لهو و لعب هست. حالا فرق آن چیست؟ لهو همان سرگرمی است. که گاهی ممکن است ظاهر آن هم بازی نباشد. سرگرم است. مثلاً دارد کاسبی می کند سرگرم است. این کاسبی او را از آخرت باز داشته است. «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» (نور/37) مردان خدا اهل تجارت هستند، اهل سیاست هستند، ولی تجارت آنها را از یاد خدا غافل نمی کند. «لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّه‏» (منافقون/9) فرمود این مال، این فرزندان شما را از یاد خدا غافل نکند. پس هر چیز می تواند لهو باشد عامل سرگرمی باشد ولو ظاهر آن بازی نباشد. حالا ما می توانیم یکسره کارهای جدی داشته باشیم؟ ما نیاز به تفریح داریم، ما نیاز به استراحت داریم، در روایت از امام صادق (ع) داریم مؤمن عمر خود را چهار قسمت می کند. یعنی 4 عنصر اصلی در زندگی او حتماً هست. اولین آن مناجات. دومی آن رسیدگی به امور مادی این عالم. مرمتا بالمعاش. خانم ها در خانواده داری خود. سوم ارتباط با دوست های خوب که عیب های ما را بگویند. ارتباطات سالم. چهارم فرمود لذت ببر. بین خود و نفس خود خلوت کند لذت حلال و زیبا ببرد. پس نمی شود یکسره جدی بود. آن وقت حالا در روایت داریم لَهْوُ الْمُؤْمِنِ الصَّلَاة حالا که نیاز به تفریح دارید تفریحات هم یک جوری باشد که باز در آن یک نوع جدیت باشد. یعنی باید به آنها جهت بدهید. یعنی با یک تیر چند نشان. حالا روایت آن قشنگ است، فرمود اسب سواری چون یک تفریحی است که به درد زمان جنگ هم می خورد. ممکن است مصداق آن الان فرق کند. یعنی فقط تفریح نیست. آمادگی نظامی را هم حفظ می کند. تیراندازی. یک نشاط است، یک تفریح است اما به درد است. شنا، باز هم همین طور. یا خوش و بش با همسر. در روایت داریم لهو مؤمن است. بالاخره نیاز خود شما برآورده شده است نیاز او هم برآورده شده است زندگی شاد و شاداب شده است. یعنی اگر قرار است استراحتی به خود بدهید این امور جدی را فعلاً تعطیل کنید یک کاری کنید که فواید جانبی و حاشیه ای هم داشته باشد.
شریعتی: حتی اگر می خواهید تفریح کنید، حتی اگر می خواهید سفر بروید، با دوستان خود معاشرت کنید
حجت الاسلام نظافت: و لذا تفریح سازنده. تفریح باید سازنده باشد. تفریحات و بازی ها و سرگرمی ها و مسابقات باید در دل خود محتواهای دیگری هم داشته باشد. لغو نباشد. نهو نباشد. می-تواند این جوری باشد. صدا و سیما الان پول برای مسابقات خیلی خرج می کند من گاهی فکر کردم می تواند خیلی آموزنده تر باشد. در مدارس همین طور. در فوتبال، در خانواده ها. می-تواند خنثی نباشد. سازنده باشد.
شریعتی: سرگرمی صرف نباشد.
حجت الاسلام نظافت: در ضمن آن اطلاعات سازنده و زندگی ساز باشد. اطلاعات غیر سازنده گاهی هست. بسیاری از اطلاعات به درد دنیا و آخرت ما نمی خورد. وقت ما را هم هدر می دهد. بسیاری از چیزهایی که در مدارس می خوانند به درد نمی خورد. به حافظه فشار می آورند فقط برای امتحان دادن و بعد از آن هم فراموش می کنند. به هر حال حالا حضرت چه فرمود؟ فرمود من که کشیده شدم به جدیتی که در آن هیچ گونه لعبی نیست. یعنی چه؟ یعنی بسیاری از امور جدی ما یک ذره ناخالصی دارد. مگر این که آخرت جلوی چشم ما باشد. من مثال بزنم. نماز یک امر جدی است از نماز جدی تر برای مؤمن نداریم. ولی نمازهای ما با حواس پرتی همراه است. حضور قلب ندارد. پس ببینید این جدیت است ولی قاطی آن یک چیزهای دیگر هست. مطالعه ای که همراه با توجهات دیگری هست. بدتر از این مسئولیت را می پذیرد ولی برای آن وقت نمی گذارد. اگر آخرت را توجه کنید تمام هم و غم خود را برای این مسئولیت می گذارید. و من چه قدر غصه می خورم بعضی از این کسانی که به ظاهر انقلابی و مذهبی و متدین هستند ولی مسئولیت این جوری است که هنوز ننشسته به فکر پله بالاتر است. اخیراً به یکی از دوستان توصیه کردم گفتم اگر می خواهید نماینده شوید عضو شورایی شوید با خود بگویید در اتمام این دوره قرار است بمیرم. اصلاً من نیستم که پله ای بالاتر بروم. واقعاً خیلی از مسئولین وظیفه خود را درست انجام نمی دهند. هم و غم ندارند. بعد در حیطه مسئولیت آنها هزار و یک گرفتاری است. یک وقت با خود می گفتم کاش شهردار هر منطقه ای در آن منطقه ساکن باشد. طرف در آن محل ساکن است نان خود را از جای دیگری می گیرد. از همان محل بگیرید تا ببینید نان آن عیب دارد به فکر بیفتید. استخر همان محله بروید بعد به فکر می افتید. از خط ویژه نروید بعد به فکر می افتید. یعنی بخشی از مشکلات بنده خدا قصدی ندارد، درکی از این مشکلات ندارد. درک ندارد و الا اگر خود این سرما و این گرما و این ترافیک را بچشد راه حل پیدا می کند. هیچ مشکلی بدون راه حل نیست. شرط دارد. شرط راه حل چیست؟ «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنکبوت/69) تو تلاش کن، مخلص هم باش، نه یک راه، راه-ها را خدا جلوی پا می گذارد. از بن بست بیرون می آییم. امیرالمؤمنین این جوری می گوید. می گوید من جدیتی دارم که با هیچ لعب آغشته نیست. قرآن دینداری آمیخته با لهو و لعب را سرزنش می کند. دین بازی بد بازی ای است. فرمود «اتَّخَذُوا دينَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً» (اعراف/51) خدا نکند که سینه زنی وسیله سرگرمی باشد. خدا نکند قرآن خواندن وسیله سرگرمی باشد. قرآن من را غافل کند. قرآن من را مشغول دنیا کند. این به خاطر همان است که همه آخرت را فراموش می کنند. در یک آیه داریم می فرماید که «وَ ذَرِ الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَهُمْ لَعِباً وَ لَهْوا» (انعام/70) ای پیامبر رها کن کسانی را که دین خود را لهو و لعب گرفتند. «وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا» (انعام/70) به هر حال حضرت می گویند من جدیتی دارم که با هیچ لعبی آمیخته نیست. بنابراین این جوری می توانم جمع بندی کنیم اگر به آخرت توجه تام داشته باشیم جدیت های ما روز به روز خالص و خالص تر می شود و چه قدر خوب است. ثانیه هدر ندهیم. سخت است که آدم عمر خود را هدر بدهد.
شریعتی: و مدام حواس او باشد در هجوم این غفلت ها و دعوت ها
حجت الاسلام نظافت: و هر چه ذکر بیشتر باشد این امور به ظاهر غیر جدی، جدی می شود. مثلاً شما دارید فیلم نگاه می کنید اگر یاد خدا باشید شما قصد قربت می کنید. فرزند خود را صدا می زنید می گویید بیایید با هم نگاه کنیم. هم نگاه می کنید هم با او همدرد و همدل می شوید. هم با خبر هستید که این فرزند خود چه می بیند. این نیاز به ذکر دارد. و لذا اگر در هر چیزی گفتند حد نگه دارید در ذکر حد ندارد. هر چه بیشتر بهتر. چون ذکر یعنی چه؟ یعنی توجه. هر چه بیشتر متوجه باشیم بهتر است.
شریعتی: خود را در حضور او حس کنید.
حجت الاسلام نظافت: هر کاری که برخواسته از توجه به آخرت باشد لعب آن کم می شود. برخواسته از توجه به آخرت نباشد خود به خود آمیخته با لعب می شود. جمله بعدی فرمود من کشیده شدم وَ صِدْقٍ لَا يَشُوبُهُ كَذِبٌ، امیرالمؤمنین می فرماید صداقت من آمیخته با هیچ دروغی نیست. یعنی چه؟ یعنی آدم های راستگو یک ناخالصی هایی دارند. ما دروغگو نیستیم ولی یک ناخالصی هایی هست. می گوییم برای خدا ولی صد درصد برای خدا نیست. برای این که این صداقت ما تمام عیار باشد باز حضرت می گویند به آخرت توجه کنید. چرا؟ چون می بیند آن جا خدا ناخالصی را نمی فهمد. خدای متعال فرمود من شریک خوبی هستم. یک ذره نماز شما برای دیگران باشد ... توجه که به آخرت داشته باشیم می دانیم که ناخالصی ها خریدار ندارند. مجبور هستیم خالص باشیم. لذا حضرت فاطمه زهرا صدیقه طاهره می گوییم. صدیق یعنی تمام وجود او صداقت است. نیت او، عزم او، فعل او، ناخالصی ندارد. صداقت ما آمیخته با کذب است. حتی قدم های صادق ما گاهی می بینیم ناخالصی دارد. لذا در زیارت عاشورا داریم ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْق‏. این قدم صادق را ثابت قدم کن. ناخالصی ها سبب می شود انسان بلغزد. خب حالا سوال به امیرالمؤمنین می گوییم حضرت آقا، مولا جان شما اگر واقعاً این جوری هستید که تمام دغدغه شما آخرت است پس چه طور حوصله کردید نامه بنویسید؟ شما که الان دارید به بچه خود توجه می کنید؟ حالا حضرت جواب می دهند. فرمود وَجَدْتُكَ بَعْضِي، من چرا به تو نامه می نویسم تو پاره تن من هستی. خود من هستی من دارم به خود توجه می کنم. اگر کسی به دست خود توجه کند به خود دارد توجه می کند. دست من است. چشم من است. من اگر متوجه خود هستم پس متوجه به پاره تن خود هستم. و من به مادران عزیز، پدران عزیز توجه می کنم بچه ها را فراموش نکنید. اینها پاره تن شما هستند. اگر کسی فرزند خود را فراموش کند خود را فراموش کرده است.
شریعتی: حالا حضرت جلوتر بالاتر هم می گویند. نه فقط پاره تن من
حجت الاسلام نظافت: بعد او می فرماید بَلْ وَجَدْتُكَ كُلِّي، پس این وجدتک بعضی این جواب اشکال است. که آقا شما که می گویید من همیشه به خود توجه دارم و حوصله دیگران را ندارم پس چرا نامه نوشتید؟ برای این که بچه پاره تن من است. وجدتک بعضی، توجه به فرزند توجه به خود است. فرزند پاره تن ما است. حالا یک نکته از این جا می خواهیم الهام بگیریم. نکته این است اصولاً توجه به دیگران اگر برخواسته از توجه به آخرت خود ما باشد این توجه به خود است. اگر با شما ارتباط می گیرم حواس من هست که این ارتباط من در آخرت برای من اثر مثبت یا منفی دارد. پس اگر من به فکر آخرت خود در برخورد با شما هستم این در حقیقت توجه به خود من است. و لذا چه قدر آیه داریم «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُم‏» (اسراء/7) به دیگری دارید نیکی می کنید به خود نیکی کردید. و اسلام کلاً دعوت به خودخواهی می-کند. خودخواهی نه خودپرستی. خود واقعی نه خود خیالی و وهمی.
شریعتی: یعنی خود برای خود مهم باشید.
حجت الاسلام نظافت: خودی که تا ابد استمرار دارد. خود ما این بدن ما نیست. خود اصلی ما روح ما است «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُم‏ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» (اسراء/7) باید ارتباط بین خود و دیگران را دید. اسلام می گوید اگر می خواهید خودخواهی کنید خودخواهی شما عاقلانه باشد. احسان به دیگران منافات با خودخواهی ندارد. عین خودخواهی است. اسلام دعوت به خودخواهی دارد. دیگرخواهی نوعی خودخواهی است. و کاش ما از این ادبیات بیشتر استفاده می کردیم. یعنی اگر به کسی می خواهیم بگوییم حجاب داشته باش از این ادبیات استفاده کنیم. اگر می خواهیم بگوییم نماز بخوان از این ادبیات استفاده کنیم. خدا ما را خودخواه آفریده است. از این گریزی نیست. شما کسی را می توانید پیدا کنید به فکر خود نباشد. امکان ندارد. خب ما از این همین روحیه باید استفاده کنیم تا آدم ها متدین شوند. در یکی از خطبه های نهج البلاغه داریم امیرالمؤمنین فرمودند اللَّهَ اللَّهَ فِي أَعَزِّ الْأَنْفُسِ عَلَيْكُمْ، خدا را خدا را در نظر بگیرید، در مورد چه؟ در مورد عزیزترین موجودات که خود شما هستید. چرا خود را فراموش می کنید. و اگر خدا را فراموش کنید عقوبت آن چیست؟ چوب و عقوبت فراموشی خدا خود فراموشی است. «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُم‏» (حشر/19) این ادبیات زیاد است. پس ما را توجه به خودخواهی می دهند ولی می-گویند خودخواهی شما آگاهانه باشد. خود را بشناسید. خودخواهی شما آگاهانه باشد. خودخواهی شما مواظب باشید جاهلانه نباشد، متوهمانه نباشد، مدام به این دنیا و به این بدن توجه می کنیم.
شریعتی: این خودخواهی غیر از این غرور و تکبر و خودخواهی است که مذمت شده است
حجت الاسلام نظافت: لغتی آن را می گویم یعنی خود را خواستن. که دو تا جلوه دارد. جلب منفعت و دفع ضرر. هر دو هم دو روی یک سکه است.
شریعتی: یعنی خود ما برای خود مهم باشیم.
حجت الاسلام نظافت: حالا گاهی مهم بودن ما این است که منافع خود را می-خواهیم گاهی می خواهیم ضرر را دفع کنیم. فرقی هم با هم ندارد. اسلام می گوید خود را بشناس بعد خود را بخواه. بعد دنبال جلب منعفت برو. بعد دنبال دفع ضرر باش. و قرآن گله می کند می گوید «وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولا» (اسراء/11) شر را انسان، منظور انسان تربیت نشده شر را برای خود می خواهد، همچنان که خیر را می خواهد. بعد می فرماید انسان عجول است. تو تا خود را نشناختی چرا تلاش می کنی منافع خود را تأمین کنی. این به نفع تو نمی شود. این مثل این است که زمین ها را تقسیم می کنند به آدم ها بگویند بروید در این زمین بکارید بعد طرف هنوز نمی داند سهم او کجا است برود و بکارد. بعداً مشخص می شود که این زمین دیگری است. فرمود در زمین دیگران خانه مکن.
شریعتی: بسیار خوب. آقای خیلی از شما ممنون و متشکر هستم. خیلی سپاسگزار هستم از همراهی شما. نکته های خیلی خوبی را شنیدیم که باز هر خط آن خود می تواند چند سطر دیگر شرح داشته باشد. فایل های صوتی و متنی را دوستان در کانال ما قرار می-دهند می توانید بهره مند شوید. شرح نامه 31 نهج البلاغه با کلمات نورانی دیگر حضرت در نهج البلاغه که اتفاق مبارک و بدیعی هست که در روزهای چهارشنبه ما توسط حاج آقای حجت الاسلام نظافت که جا دارد صمیمانه تشکر کنم دارد رقم می خورد. بعد از تلاوت قرآن همراه شما هستیم الهی که همگی شما مهجور باشید محتاج دعای خیر شما هستیم
صفحه447 قرآن کریم
شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. الهی که با توجهات و پدری های پیامبر عظیم الشأن ما، با رأفت امام رضا بهترین اتفاقات برای خانواده های ما، برای جامعه ما، رقم بخورد. و ان شاءالله در کنار هم تحت تعالیم عالیه ای که این روزها لااقل در سمت خدا داریم آنها را مرور می کنیم حال دل ما خوب باشد و این همدلی را و همراهی را تمرین کنیم. نکته-های پایانی شما را بشنویم و خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام نظافت: عرض من این بود که اسلام پس دعوت به خودخواهی و تأمین منافع می کند که تا جلوه دارد. جلب منفعت و دفع ضرر. فرقی هم نمی کند منتها گاهی دفع ضرر را اسلام بیشتر بها می-دهد. برخلاف تصور بعضی از اعزه و رفقای خود ما می گویند جلب منفعت این جوری است نه. در قرآن عکس آن را داریم. «إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فيها نَذير» (فاطر/24) ما نذیر در قرآن زیاد تنهایی داریم اما بشیر نذیر با هم داریم بشیر به تنهایی نداریم. اما در مورد روحانیت این جوری داریم «وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِم‏» (توبه/122) خیلی مهم است که آدم ها را متوجه به سفر پر خطر مرگ کنیم. منظور من را دقت کردید.
شریعتی: بله این تلنگر باید اتفاق بیفتد.
حجت الاسلام نظافت: یعنی دفع ضرر از نظر ادبیات قرآنی و سیره پیامبر مهم تر از جلب منفعت شد.
شریعتی: بسیار خوب. خیلی خوب. همین جا نقطه بگذاریم ان شاءالله جلسه بعد بحث را ادامه می دهیم. داریم نزدیک می شویم به لحظات ملکوتی اذان ظهر دعا کنید و ان شاءالله در آستانه اذان عزیزان ما آمین بگویند.