شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. ایام ماه ربیع، ماه نبی مکرم اسلام است، بر محمد و آل محمد
حجت الاسلام عابدینی: سلام علیکم و رحمۀ الله. و همچنین عرض سلام و ادب خدمت همه بینندگان و شنوندگان عزیزمان، بنده هم با کمال شور و شعف ان شاءالله و مبارکی همه مؤمنان، همه انسان ها، ورودمان را به این ماه ربیع المولود ماه ولادت پیامبر اکرم (ص) تبریک عرض می کنم. ان شاءالله که از برکات این ماه کمال استفاده را همه ما داشته باشیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
بسم الله الرحمن الرحیم. اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ حجۀ بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَكِّنَهُ فِيهَا طَوِيلا.
ان شاءالله خدای سبحان عرض وجود ما را و عرض عالم را به برکت اطاعات امام زمان نورانی بگرداند و این اطاعت ما نسبت به حضرت دائمی باشد و ظهور حضرت ان شاءالله هم در درون ما و هم در جامعه و اجتماع زودتر محقق بشود. باز هم سلام می کنیم بر حضرت موسی و هارون (ع) و اجازه می گیریم از حضرت موسی (ع) که اجازه بدهند وارد شویم بر سرگذشت ایشان و جریان وصایت امری که برای حضرت یوشع داشتند و در آخرین لحظات خود حضرت یوشع را از جانب خدا به عنوان وصی معرفی کردند و چه شباهت های زیادی در روایات ما بین جریان حضرت یوشع با امیرالمؤمنان (ع) ذکر شده است و ان شاءالله حالا اگر فرصتی بود بعداً روایات مسئله را هم ذکر می کنیم که آنها همه یک مقدمه ای بوده است برای جریان ما باز هم حتی همین امر وصایت و همین جریانات هم مقدمه بوده است. منتها نحو کمالی آن در امت پیامبر محقق می شود و اگر در مورد وصایت آنها این مسئله از ابتدا با تیرگی بود که به آنها در عین این که وعده پیروزی را دادند اما سرانجام دوباره عصیان آنها و ذلت آنها به دنبال دوباره عصیان از خدا پیش می آید ان شاءالله ولی برای ما این مسئله نباشد و مطیع باشیم و در اطاعت ما خدای سبحان وعده های فتح و ظفر و نصرت و پیروزی خود را بیش از گذشته شامل حال ما بگرداند. چون ما بحث جلسه گذشته را تا این جا وارد شدیم که موسی (ع) یک خطابه ای برای جوان ها، نسل بعدی آغاز کردند که این خطابه دو قسمت داشت. قسمت اول آن آسیب شناسی و بیان آن چه که در گذشته محقق شده بود، نعمت های الهی، آسیب هایی که بوده است. چه جوری بالاخره اینها نجات پیدا کردند؟ یادآوری آن گذشته و دیگری آن تمدن سازی که برای آینده چه جوری باید شکل بگیرد و تمام قواعد و قوانینی که برای این کار، لوازمی که لازم است را خدای سبحان از طریق موسی (ع) ابلاغ کرد و بیان کرد و نگذاشت چیزی ناگفته بماند که حضرت یوشع (س) مجری این منشوری بود که موسی کلیم در سخنرانی خود ابلاغ کرد و بیان کرد که یک سخنرانی طولانی است که در تورات مفصل ذکر شده است. ابواب زیادی این سخنرانی که هر بابی خود آیات متعددی دارد این سخنرانی حضرت موسی (ع) آمده است و در هر بابی به اصطلاح بحثی را ذکر کردند، قواعدی را و احکامی را، و پیش بینی هایی را، اخلاقیاتی را، دستوراتی را در آنها ذکر کردند که حالا بعداً به یک کلیاتی از آن اشاره خواهیم کرد. اما الان این بحث را از همین جا ادامه آن را به گونه ای که موسی کلیم وقتی این سخنرانی را ابلاغ کردند مکتوب آن را هم به کاهنانی که فرزندان لاوی بودند در بین بنی اسرائیل، کاهنان و روحانیون بنی اسرائیل از نسل لاوی بودند. آن مکتوب آن را به آنها دادند که این مکتوب را در صندوق عهد قرار بدهند و جالب هم این است که بیان کردند هر از گاهی که حالا هر 7 سال یک بار اینها در آورده شود و دوباره خوانده شود که نسلی که 7 سال گذشته است و نسل جدیدی آمده است که به ظاهر نشان می دهد این هر 7 سال کأنه یک نحوه ای از نسل جدید هست
شریعتی: یک تحولی هم اتفاق می افتد.
حجت الاسلام عابدینی: می افتد که اینها دوباره این قواعد را تکرار کنند تا نسل جدید هم مطلع از این قواعد باشد. غیر از آن زیبایی آن این است که دستور داده بودند که اینها را مطالب آن را همراه داشته باشید به مؤمنان خود و بنی اسرائیل و در جاهای مختلفی هم اینها را مطالب آن را بنویسید که در جلوی چشم همه باشد. صبح و شام با این مطالب مشهور باشید. همراه داشته باشید. در جاهای مختلف نصب کنید. اینها خیلی جالب است که اگر یک موقع فرصت شد بعداً نحوه ای که بخواهد یک چیزی جا بیفتد و تثبیت شود آن هم در نظام تمدنی اطلاع رسانی شود، یادآوری شود، دائماً گفتگو شود، جلوی چشم باشد، قواعد مسئله، احکام مسئله، پیش بینی های مسئله،
شریعتی: آن گونه که پیامبر ما در خطبه غدیر این دغدغه را داشتند.
حجت الاسلام عابدینی: بله. بله. همین را دارم عرض می کنم. ببینید که تطبیق آن با جریان خطبه غدیر که پدران به فرزندان، حاضرین به غائبین، این را دائم بگویید، این را دائم داشته باشید. این مطالب زنده بماند. همراه داشته باشید. قدردان باشید. ببینید اینها یک مدلی از نحوه اطلاع رسانی است به خصوص این جا که می گوید 7 سال به 7 سال این مسئله را تکرار کنید که تکرار آن غیر از آن است که همیشه بوده است یک تکرار مثلاً کاملی است به طوری که همه آنها دوره شود. یعنی مثل این می ماند که دوباره 7 سال بعد نحوه اطلاع رسانی را بیایید دوباره از ابتدا روی آن فکر کنید که چگونه اطلاع رسانی جدیدی بکنیم. همه مطالب را چه جوری می توانیم طی هر 7 سال همه مطالب کأنه یک بار گفته می شود، بیان می شود همه مطلع می شوند، اجرایی می شود، اقامه می شود درست است، دوباره 7 سال بعد چون نسل گذشته و آن چیزهایی که سابق اطلاع رسانی شده است اینها ممکن است نشنیده باشند دوباره این تکرار شود. اینها اگر آن قدری را که انسان احساس کند که با آن نظام الهی که خب بالاخره تورات ما اصل آن را از خدای سبحان می دانیم هر چند تحریفات بنی اسرائیل برای آن در دوران های مختلف شکل گرفت و آموزه های بشری را به انگیزه های مختلف همان جوری که قرآن هم می فرماید «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِه» (مائده/13) تحریف کردند اما این جوری نیست که کل تورات تحریف شده باشد و هیچ چیزی از آن برای انسان ... بله استناد به آن باید با یک مستندی باشد و بداند که ... و چون بسیاری از اینها با قرآن کریم سازگار است ما می توانیم به عنوان یک دلالت مفهومی آن جاهایی که سازگار است را از آن استفاده کنیم و از این مدل ها بهره مند باشیم به خصوص آن جاهایی که شواهد قرآنی و روایی ما دلالت تأییدی بر آن داشته باشد برای ما هم قابل استفاده است. بعضی از مطالب روح آن یکی است وقتی آدم می خواند احساس می کند که این کلام، کلامی است که با تمام آن چه که نسبت به قرآن انسان می شناسد و آشنا است این سازگار است و همان روح در آن جریان دارد البته با قالبی که در آن روز و آن زمان برای بنی اسرائیل بوده است لذا استفاده می کنیم تا آن حدی که بتوانیم از این مسئله هم ان شاءالله در ادامه. منتها الان وقتی موسی (ع) این را به یوشع (س) تحویل داد یوشع را صدا زد، آن جا دارد که این در تورات هست، به یوشع گفت من اکنون 120 سال دارم و دیگر قادر نیستم شما را رهبری کنم یعنی دیگر اواخر عمر من هست آن هم به اطلاع الهی، نه از باب این که قدرت ... اطلاع دادند که آخر عمر شما هست شما باید تحویل بدهید. خداوند به من گفته است که از رود اردن عبور نخواهم کرد. یعنی من در همین دوران طئی از دنیا می روم. خود خداوند شما را رهبری خواهد نمود و قوم هایی را که در آن جا زندگی می کنند نابود خواهد کرد و شما سرزمین ایشان را به تصرف خود در خواهید آورد بشارت برای این که ابرقدرت های آن دوره حتماً به دست شما فتح خواهند شد و ذلیل خواهند شد. چون آنها ظالم بودند و مردم آنها هم تحت ظلم بودند بعضی از این شهرها آن چنان تحت ظلم بودند که وقتی لشکر موسی (ع) یا یوشع حرکت می کردند خود آنها همکاری می کردند برای این که آن شهر فتح شود. یعنی از دست ظلم خود ظالمان آنها مردم حاضر بودند غریبه هایی بیایند ولی از دست این ظالمان اینها را نجات بدهند. لذا این جور نبود که بخواهند همین جوری به هر جایی حرکت کنند، نه عمده اینها ظالمان حاکم بودند و اینها آنها را نجات دادند. بعد آن جا موسی می فرماید که طبق فرمان خداوند یوشع رهبر شما خواهد بود که از این جا بشارت به یوشع را می دهد و پس از این که وعده فتح و پیروزی را به آنها می داد می فهمید ... از اقوام ظالم نترسید، قوی و دلیر باشید، ببینید همین آموزه هایی را که الان رهبر انقلاب دیروز در جلسه ای که داشتند که آن نشانه های قدرتی که دارد شکل می گیرد و به هم ریختن نظام تک قطبی که مدتی ممکن بود در عالم حاکم شده باشد که هر کاری دل آن می خواست، می خواست انجام بدهد ولی الان آن قدرت را دیگر ندارد.
شریعتی: معادلات به هم ریخته است.
حجت الاسلام عابدینی: معادلات به هم ریخته است و ما اگر پشتیبانی خود را و آن اطاعت خود را نسبت به خدای سبحان داشته باشیم خدا وعده داده است. یعنی در حقیقت خدا است، ما چه کاره هستیم؟ «ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْت وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى» (انفال/17) یا می فرماید که شما آن را نکشتید «قاتَلَهُمُ اللَّه» (توبه/30) خدا کشته است. اگر انسان باور او این باشد که باید مطیع خدا باشد و به امر خدا باشد اگر با این نگاه حرکت کند خدا وعده نصرت داده است که «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم» (محمد/7) و ما در حقیقت با این رهبری الهی آن وعده که به ما داده شده است ان شاءالله محقق خواهد شد و زمینه تازه آن حقیقت ظهور خواهد شد. اینها را می خواهم بگویم که تطابق آن این جا می گوید از اقوام ظالم نترسید قوی و دلیر باشید خداوند با شما خواهد بود همان جوری که موسی وقتی که گیر افتادند که «إِنَّ مَعي رَبِّي سَيَهْدين» (شعرا/62) چه قدر زیبا است. اگر این إنَّ معنا ربنا را احساس کنیم که خدا با ما است خب خدا که قادر است، ما باید مطیع باشیم، مجرای اراده حق باشیم. اگر ما مجری اراده الهی شدیم و مجرای اراده الهی اگر شدیم امر خدا نافذ است. هُوَ الْقاهِر نمی شود چیزی در مقابل خدا مقاومت کند. اگر می بینیم گاهی کار ما جلو نمی رود آن جایی است که اراده های ما، منیت های ما، عصیان های ما آنها از کار انداخته است. موسی (ع) این را می خواست ایجاد باور کند. چه سال در طئی سرگردان شدید تا این باور به شما برگردد. باور برگشت نصرت محقق است. وقتی نصرت محقق شد دوباره یاد شما رفت دوباره نصرت از دست می رود. دنبال آن می فرماید که او شما را تنها نخواهد گذاشت آن وقت موسی یوشع را احضار کرد و در حضور تمامی قوم اسرائیل همان جوری که جریان حجۀ الوداع و جریان غدیر ... تمامی قوم اسرائیل به او گفت قوی و دلیر باش زیرا تو این قوم را به سرزمینی که خداوند و اجدادشان وعده داده است رهبری خواهی کرد تا آن جا را تصرف کنند. ترسان نباش، این تورات است که من دارم می خوانم، ترسان نباش زیرا خداوند با تو خواهد بود و پیشاپیش تو حرکت خواهد کرد. او تو را تنها نخواهد گذاشت. آن گاه موسی (ع) قوانین خدا را که مفصل آن را عرض کردم هست، حالا بعضی از فرازها را بعداً اشاره می کنیم که قبلاً به لاویان ابلاغ کرده بود، اول به روحانیون آنها گفته بود، به صورت مکتوب نوشت و آن را به کاهنان لاوی که صندوق عهد خداوند را که صندوق عهد مربوط به قوم بنی اسرائیل یک صندوقی بود که آن هم زیبا هست. زره موسی (ع) به اضافه تورات به اضافه این قوانین در آن صندوق قرار داشت. این زره هم خیلی زیبا است. ما در جریانات جالبی در مورد با ظهور داریم آن که ودایع پیامبر است این هست که زره ای از جمله زره ای است که چیز هست به قامت ولیعصر (عج) کاملاً اندازه هست. و این جزء ودایع هست، شمشیر و زره ...
شریعتی: که نسل به نسل به حضرت مهدی خواهد رسید.
حجت الاسلام عابدینی: نسل به نسل می رسد این زره. آن جا هم که دارد زره موسی، زره علامت قیام هست. علامت قیام هست برای ایجاد حاکمیت. یعنی زره یک نماد است که دین حاکمیت می خواهد. نه دین بگوید فقط می خوهد یک عبادتی کسی در گوشه ای در کناری داشته باشد و سر او فقط در لاک خود باشد نه دین حاکمیت می خواهد. لذا زره موسی جزء ودایع هست. در کنار تورات، در کنار قوانین برای تمدن سازی زره هم همراه آن هست. که این دو تا باید که «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ» (حدید/25) ببینید قیام می خواهد. این زره در حقیقت علامت آن قیام و اقامه است. که اقامه می کند.
شریعتی: که لازمه رهبری است.
حجت الاسلام عابدینی: لازمه رهبری است، لذا انبیاء کار آنها با قیام و اقامه و رهبری و حاکمیت همراه بوده است که جریان موسی (ع) هم با این که به حاکمیت به ظاهر نرسید اما زره او به عنوان یک ودیعه در صندوق عهد به عنوان آن چیزی که اطمینان آور است برای بنی اسرائیل که همیشه جلوی لشکر این تابوت را حمل می کردند، این صندوق را حمل می کردند که در آن اینها بوده است و این دشمن را در حقیقت به رعب می انداخت که این هم خیلی جریان زیبایی است. بعد به ایشان فرمود این قوانین را در پایان هر 7 سال جمع شوید و برای همه بخوانید. تمام مردان، زنان، بچه ها و غریبانی که در میان شما زندگی می کنند جمع کنید تا قوانین خداوند را بشنوند و یاد بگیرند که دستورات خداوند را اطاعت کنند تا بچه ها هم به این قوانین آشنا شوند و خداوند را احترام کنند.
شریعتی: به نوعی وصیت حضرت موسی (ع) نیست.
حجت الاسلام عابدینی: وصیت حضرت موسی (ع) هم هست. بعد آن جا دارد که خداوند به موسی فرمود پایان عمرت نزدیک شده است یوشع را بخوان و با خود به خیمه عبادت بیاور که بعد این در مرحله دیگری است که موسی با یوشع خلوت می کند که آن جایی که ما در روایت داریم که پیامبر امیرالمؤمنان (ع) را در آخرین لحظات آوردند و در گوش حضرت مطالبی را فرمودند که حضرت می فرمود که أَلْفِ بَابٍ مِنَ الْعِلْمِ يُفَتِّحُ كُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَاب کلمات پیامبر در آن لحظات کلماتی بود که از هر کلمه ای از آن الف باب هزار باب باز می شد و از هر بابی هزار باب باز می شد یعنی یک کدها و کلمات اساسی در نظام وجودی بود که در حقیقت پیامبر اکرم در آخرین لحظه به امیرالمؤمنین (ع) منتقل کرد. این جا هم خلوت بین موسی و یوشع هست که خلوت ایجاد کن بین خود و او تا دستورات لازم را به او بدهم. بعد می گوید حضرت موسی و یوشع به خیمه عبادت وارد شدند و آن جا در حقیقت خداوند به موسی گفت یعنی معلوم می شود که وحی را دارند می شنوند تو خواهی مرد و به پدرانت ملحق خواهی شد بعد از تو این قوم در سرزمین موعود وقتی رسیدند به من خیانت کرده به پرستش خدایان بیگانه خواهند پرداخت و مرا از یاد برده عهدی را که با ایشان بستم خواهند شکست. آن گاه خشم من بر ایشان شعله ور شده ایشان را ترک خواهم کرد. خدا اگر آدم را ترک کرد یعنی رها کردن. ترک کردن نه این که جایی برود یعنی ولایت خود را از سر انسان بردارد. وقتی برداشت آدم لجن می شود. هر کاری که می کند علیه خود او می شود. نعوذ بالله که خدا دست خود را از سر انسان ... دست خدا از سر انسان برداشتن به این است که من پشت می کنم. چون خدا که انفعالی ندارد. یعنی من اعتنا نمی کنم. من خود را از سایه ولایت الهی خارج می کنم. من پشت کردم. من مدبر هستم، من پشت کردم. این تعبیر در این جا معنای آن این است که اینها پشت می کنند بعد آن گاه خشم من بر ایشان شعله ور شد یعنی خود را از مرتبه رحمت من در انتقام خشم من می برند. ما تغییر می دهیم. ما اسمی را که طلب می کنیم متفاوت می شود. یعنی وقتی که از اطاعت حق خارج می شویم و محبت حق خود را زیر در حقیقت اسم انتقام الهی، اسم در حقیقت آن قهار الهی می بریم. آن جا جلال الهی بر ما ... بعد می فرماید ایشان را ترک خواهم کرد و رویم را از ایشان بر خواهم گرداند تا نابود شوند. سختی ها و بلاهای بسیاری بر ایشان نازل خواهد شد به طوری که خواهند گفت خدا دیگر در میان ما نیست. یعنی دیگر خدا را هیچ احساس نمی کنند چون رها شدند، ول شدند. بعد خلاصه می گوید این البته به سبب بت پرستی ایشان است بعد آن جا دارد که من یک سرودی را به تو یاد می دهم ولی نگاه کن که این سرود را اینها متنعم باشند، نسل به نسل داشته باشند تا بلکه از این فراموشی جلوگیری شود که می گوید البته بعداً اینها فراموش خواهند کرد. ما تا این جا که خدا به موسی (ع) وعده داد که دیگر آخر عمر تو است و لذا وصایای خود را به حضرت یوشع، به مردم، به جوانان همه را انجام داد. خدا امام را رحمت کند سال آخری که امام بود اگر آدم ببینید می بیند که یک کارهای خیلی اساسی در آن سال آخر امام انجام دادند که اگر آن چند ماه آخر به خصوص که معلوم می شد مطلع هستند که دارند می روند و لذا آن چه را که لازم بود برای تثبیت آن بنایی را که ایجاد کردند می بینید غیر قابل باور است حوادثی و وقایع و جریاناتی که در آن سال آخر و کلمات و پیام های امام که به دنبال آنها ایجاد می شود خیلی متفاوت شده است. یعنی وقت کم است و کار زیادی باید محقق شود. حضرت موسی همین جریان بود که انتقال این که بعد از 80 سال رهبری موسی حالا می خواهد به جریان حضرت یوشع انتقال پیدا کند قطعاً وسوسه های منافقان زیادی هم در کار خواهد بود. دست آنها هم قطع نشده بوده است، نسل آنها باقی بوده است. لذا موسی (ع) باید خیلی محکم کاری می کرد تا آن چه که مربوط به ابلاغ اینها است محقق شده باشد و کوتاهی از این طرف صورت نگرفته باشد. لذا خیلی جریانات زیبایی دارد که چه جوری حضرت یوشع را خدای سبحان هم امداد کرد و یک پشتیبانی های ویژه ای خداوند از او ایجاد کرد که حالا ان شاءالله اگر فرصت بود بعداً عرض خواهیم کرد. از این جا به جریان وفات موسی (ع) وارد می شویم. یک روایتی را از جریان وفات حضرت موسی (ع) می خوانیم و بعد ان شاءالله امام صادق (ع) می فرمایند یک کسی خدمت حضرت آمد و سؤال کرد که أَخْبِرْنِي بِوَفَاةِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ، از وفات موسی برای من بگویید. فَقَالَ لَه وقتی که اجل موسی رسید و مدت عمر موسی تمام شد و آن چه روزی او در زندگی بود به پایان رسید خیلی تعبیر زیبایی است که وَ اسْتَوْفَى مُدَّتَهُ وَ انْقَطَعَ أَكْلُه یعنی آن که روزی او بود از جهت روزی تمام شد. أَتَاهُ مَلَكُ الْمَوْتِ ملک الموت سراغ حضرت موسی آمد. فَقَالَ لَهُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا كَلِيمَ اللَّهِ، سلام داد بر موسی. با ما سلام و علیک نمی کنند با ما می آیند تمام می شود اما این ولی الهی است و به اذن او می خواهد جان او را بگیرد. فَقَالَ مُوسَى وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ مَنْ أَنْتَ، تو چه کسی هستی؟ فَقَالَ أَنَا مَلَكُ الْمَوْتِ قَالَ مَا الَّذِي جَاءَ بِكَ، سؤالی داشتی؟ کاری داشتی؟ یا نه آمدی آن وعده نهایی را انجام بدهی. مَا الَّذِي جَاءَ بِكَ، برای چه کاری آمدی؟ قَالَ جِئْتُ لِأَقْبِضَ رُوحَكَ، آمدم روحت را قبض کنم. فَقَالَ لَهُ مُوسَى مِنْ أَيْنَ تَقْبِضُ رُوحِي، روح من را از کدام عضو من می خواهی شروع به گرفتن کنی؟ قَالَ مِنْ فَمِكَ، از دهان تو، قَالَ لَهُ مُوسَى كَيْفَ وَ قَدْ كَلَّمْتُ بِهِ رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ، من با این دهان با خدا صحبت کردم چه طور تو می خواهی از این دهان برای گرفتن جان من شروع کنی؟ قَالَ فَمِنْ يَدَيْكَ، از دهانت نمی شود از دستانت. بعد می فرماید قَالَ كَيْفَ وَ قَدْ حَمَلْتُ بِهِمَا التَّوْرَاةَ، تورات را با این دست های خود گرفتم. با اینها حمل کردم. قَالَ فَمِنْ رِجْلَيْكَ، از پاهای تو شروع می کنم. قَالَ كَيْفَ وَ قَدْ وَطِئْتُ بِهِمَا طُورَ سِينَا، من با این پاها به طور سینا رفتم آن هم شتابان و با عجله به طوری که قوم جا ماندند خدا خطاب کرد چرا طوری رفتی که قوم تو جا ماندند گفت من دارم می آیم حواس من به آنها هست، چه شوقی او را دیوانه وار، عاشقانه به سمت خدا می کشاند که چه طور حرکت کند و اینها بعد آن جا دارد که این دیوانه که می گوییم دیوانه ممدوح است که خولۀ امراً عظیما است که اینها با خدا قاطی کردند. قَالَ كَيْفَ وَ قَدْ وَطِئْتُ بِهِمَا طُورَ سِينَا قَالَ فَمِنْ عَيْنَيْكَ، پس از چشمانت شروع می کنم. قَالَ كَيْفَ وَ لَمْ تَزَلْ إِلَى رَبِّي بِالرَّجَاءِ مَمْدُودَةً این چشمان من دائم نگاه آنها به رجاء و امید به خدا بوده است چشم من فقط این را می دیده است. قَالَ فَمِنْ أُذُنَيْكَ، پس از دو گوش تو شروع می کنم. قَالَ كَيْفَ وَ قَدْ سَمِعْتُ بِهِمَا كَلَامَ رَبِّي جَلَّ وَ عَزَّ، با همین گوش های خود صدای خدا را شنیدم. قَالَ فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَى مَلَكِ الْمَوْتِ، دید ملک الموت این جا گیر افتاده است چه کار کند. خدا به داد او رسید فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَى مَلَكِ الْمَوْتِ لَا تَقْبِضْ رُوحَهُ، حَتَّى يَكُونَ هُوَ الَّذِي يُرِيدُ ذَلِكَ، بگذار هر وقت خود او خواست. این هم خیلی زیبا. وَ خَرَجَ مَلَكُ الْمَوْتِ فَمَكَثَ مُوسَى مَا شَاءَ اللَّهُ، مدتی پس از او موسی زندگی کرد أَنْ يَمْكُثَ بَعْدَ ذَلِكَ، مدتی گذشت وَ دَعَا يُوشَعَ بْنَ نُونٍ فَأَوْصَى إِلَيْهِ، بعد یوشع را خواست وصایای خود را به او گفت وَ أَمَرَهُ بِكِتْمَانِ أَمْرِهِ، و به کسی این را ابراز نکند معلوم می شود که آن جریان عمومی یک مرتبه بوده است قبل از آن جریان خصوصی با یوشع داشته است که گفته بود که تو وصی هم هستی. بعد دارد وَ بِأَنْ يُوصِيَ بَعْدَهُ إِلَى مَنْ يَقُومُ بِالْأَمْرِ، به یوشع هم سفارش کرد که حتماً هم بعد از آن کسی که قائل به این امر هست را وصی خود قرار می دهی در بعضی از نقل ها است که کالب بن یوفنا را یوشع قرار داد در بعضی از نقل ها هست که فرزندان هارون را وصی یوشع قرار داد. وَ غَابَ مُوسَى، موسی وقتی که یوشع وصایت او را قطعی کرد غیبت کرد حرکت کرد و رفت و از مردم کناره گرفت وَ غَابَ مُوسَى عَنْ قَوْمِهِ فَمَرَّ فِي غَيْبَتِهِ بِرَجُلٍ وَ هُوَ يَحْفِرُ قَبْراً یه یک جایی رسید دید یک نفر دارد یک قبری را می کند فَقَالَ لَهُ أَ لَا أُعِينُكَ عَلَى حَفْرِ هَذَا الْقَبْرِ، می خواهی کمکت کنم برای این که قبر را با هم بکنیم. فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ بَلَى فَأَعَانَهُ حَتَّى حَفَرَ الْقَبْرَ، او را کمک کرد و تا این قبر را کندند. وَ سَوَّى اللَّحْدَ، سنگ های آن را آماده کردند ثُمَّ اضْطَجَعَ فِيهِ مُوسَى ع، می خواست ببیند این اندازه شده است یا نه ثُمَّ اضْطَجَعَ فِيهِ مُوسَى ع لِيَنْظُرَ كَيْفَ هُوَ، رفت داخل قبر که ببیند که اندازه هست از قد آن، از ... کم و کسری نداشته باشد. در آن رفت آزمایش کند که ببیند این قبر اندازه شده است یا نه؟ فَكَشَفَ اللَّهُ لَهُ الْغِطَاءَ، تا داخل قبر خوابید پرده ها از جلوی چشم او کنار رفت. چون انسان وقتی که مَنْ مَاتَ فَقَدْ قَامَتْ قِيَامَتُه، ما وقتی که از دنیا می رویم پرده ها کنار می رود. قیامت ما قیام می کند. اما قیامت ما قیام می کند مربوط به آن زندگی است که کردیم. ممکن است برای یک کسی سراسر عشق و شور نشاط شود، رها شدن از سختی شود برای یک کسی هم ممکن است سراسر گیر و گرفتی و ظلمت و تیرگی و فشار شود. مَنْ مَاتَ فَقَدْ قَامَتْ قِيَامَتُه. منتها قیامت مراتبی دارد. ولی اولین مرتبه آن هم پرده ها کنار می رود. چیزهایی که تا به حال انسان از آن غافل بود دیده می شود. آن چیزهایی که تا حالا می دید دیگر نمی بیند. یعنی یک چشم دیگری از وجود انسان باز می شود. مَنْ مَاتَ فَقَدْ قَامَتْ قِيَامَتُه. اما موسی کلیم است هنوز نمرده است اما همین که در قبر قرار گرفت این چشم باز شده است. سابقه داشت که گاهی بعضی ها قبر داشتند و گاهی برای خود حال رفتن را آزمایش می کردند. امتحان می کردند که رفتند. در جبهه داشتیم آن قدر نقل هم شده است ما هم شاید دیده بودیم که بعضی ها برای خود یک چاله ای را کنده بودند. حال قبر را برای خود آن جا ...
شریعتی: که با آن عالم مأنوس شوند.
حجت الاسلام عابدینی: مأنوس شوند. یعنی احساس کند واقعی تر آن موقع قطع تعلقات ساده تر می شود. در آن حالت ممکن است شکستگی بیشتر شود، چشم بیشتر باز شود. که آدم احساس می کند واقعاً تمام شده است، رفته است، این که به ما می گویند رفتن به قبرستان و زیارت اهل قبور خیلی مؤکد است که انسان هفته ای یک بار سعی کند نزدیک ترین جایی که برای او امکان پذیر است آن هم حالت تنهایی باشد که انسان فکر کند حالا جمعی هم با هم می روند بروند اما وقت تنهایی هم در کنار آن، تنها شود قدم بزند. یک کسی می گفت من در بین این قبرها قدم می زدم خلاصه همین جور حالی که احساس می کردم الان اینها کجا هستند؟ فکر می کردم جای من معلوم است من این جا هستم که دارم قدم می زنم. اینها الان کجا هستند؟ گفت یک دفعه دیدم انگار اینها همه سر از قبر بیرون آوردند که تو کجایی، تو کجایی؟ یعنی یک دفعه دیدم آن چه که من به عنوان جا می دانستم که من مثلاً در قم هستم، در ایران هستم، در کره زمین هستم، اینها همه یک اعتباراتی است که اینها همه برچیده می شود. آن که حقیقت است آن جایی است که نظام وجود انسان، حقیقت انسان آن جا شکل گرفته است. محبوب های انسان آن جا هستند، انسان اوج می گیرد تا از این قطع تعلق از بدن شد کنار محبوبی است تا به حال داشته است.
شریعتی: و آن عالم را من می سازم.
حجت الاسلام عابدینی: و آن را من دارم با محبت و بغض، با اعمال می سازم. لذا تا انسان از بدن قطع تعلق می شود چشم او باز می شود می بیند که کجا است. می بیند کجا است. پیش محبوب خود است. حالا اگر محبوب او یک ماشین است، یک سنگ است، یک در حقیقت بت است، یک پول است، یک ثروت است، یک مقام است، همه وجود او آن می شود. اگر محبوب او امام حسین (ع) بوده است، اگر محبوب او پیامبر اکرم است اگر محبوب او اولیاء هست تا از این جا قطع تعلق می شود می بیند در بغل آنها است، در آغوش آنها است. حواس ما باشد که هر لحظه، آن لحظه آخر که انسان دارد قبض روح می شود ببیند محبوب های آن چیست. لذا چون نمی دانیم هم که چه زمانی قبض روح می شویم باید سعی کنیم همیشه لحظه ای باشد که لحظه قبض روح ببینیم و محبوب ما معلوم باشد که چیست از دست ندهیم. لذا دارد موسی (ع) وقتی که در قبر خوابید یک دفعه همه پرده ها کنار رفت مثل یک کسی که مرده است حالت قامت قیامته برای او محقق شد. تا پرده ها کنار رفت آن جا دارد که فَكَشَفَ اللَّهُ لَهُ الْغِطَاء فَرَأَى مَكَانَهُ فِي الْجَنَّةِ، جایگاه خود را در بهشت دید. خیلی حرف است، بهشت را با این چشم نمی شود نگاه کرد. یک چشم دیگر می خواهد. برای ما بعد از مردن باز می شود. برای موسی حالت در قبر خوابیدن که نشان می دهد آن انسان به یاد مرگ بودن، ذاکر موت بودن. ذاکر موت ما فکر می کنیم به معنای یأس است که انسان از زندگی خسته شده است اما ذاکر موت به معنای حیات است که ذکر موت که یکی از عبادات هست که انسان تصحیح می کند، وجود انسان را که بداند ابدی نیست بدن انسان تمام می شود. آن که ابدی است نظام نفس و روح انسان است و او باقی می ماند. ببیند برای آن ابدی چه کار دارد می کند نه برای این بدن که 100 سال مهمان انسان است و همسایه انسان است این را باید داشت اما به اندازه خود آن. اگر انسان ذاکر موت باشد ذکر موت که اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي التَّجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُور، یا استعداد موت را خدایا برای من قرار بده. استعداد موت را قرار دادن، ذاکر موت بودن انسان حیات پیدا می کند. این جا موسی کلیم حیات پیدا کرد. با همین حالت او فَرَأَى مَكَانَهُ فِي الْجَنَّةِ فَقَالَ يَا رَبِّ اقْبِضْنِي إِلَيْكَ، من از این جا تمام شود در آغوش تو هستم.
شریعتی: شاید هم با آن سابقه که خدا فرمودند او را رها کنید بگذارید هر وقت خود او خواست این نشان دادن این جلوه خود شوق ایجاد کند.
حجت الاسلام عابدینی: این عمداً است. بعداً روایت دارد که این ملکی بود که در بیابان داشت قبر می کند و گر نه در این بیابان چه کسی دارد قبر می کند برای چه کسی دارد می کند کسی نبود. اصلاً این خدا شوق را این جوری برای او ایجاد کرد او را مقدمه کرد و اختیار او اختیار خدا می شود. بدون این که این جا بخواهد آمد و خواست. بدون این که بخواهد آمد این جا خواست. خیلی زیبا که يَا رَبِّ اقْبِضْنِي إِلَيْكَ دیگر نمی خواهم برگردم. من را همین جا قبض روح کن. فَقَبَضَ مَلَكُ الْمَوْتِ رُوحَهُ مَكَانَهُ، در همان جا که در قبر خوابیده بود او را قبض روح کرد. وَ دَفَنَهُ فِي الْقَبْرِ، همان جا قبر او شد و برای خود او بود. وَ سَوَّى عَلَيْهِ التُّرَابَ و خاک را برای او صاف کردند وَ كَان الَّذِي يَحْفِرُ الْقَبْرَ مَلَكُ الْمَوْتِ فِي صُورَةِ آدَمِيٍّ، یک ملکی بود که در صورت آدمی بود. در خیلی از صحنه های زندگی ما نه فقط برای انبیاء خدای سبحان اولیای او، ملائکه او، و از طرف مقابل شیاطین گاهی متمثل می شوند با ما ارتباطاتی را برقرار می کنند حواس ما باید باشد که بهره خود را مطابق قواعدی که داریم بتوانیم بشناسیم. لذا شیطان هم ناشناس گاهی به صورت یک شخص می آید و با آدم مرتبط می شود یک خطوری را می خواهد در انسان ایجاد کند. یک راهی را به انسان نشان دهد. گمراهی را می خواهد به انسان نشان دهد. این جوری نیست شیطان مقابل آدم باشد و آدم بفهمد که این شیطان است. خیلی کم این جوری پیش می آید که آدم بفهمد که شیطان است. اما از خطوری که ایجاد می کند آدم می فهمد که این دارد یک قدمی را بر می دارد کاری را می کند که این کار سازگار نیست با قواعد. می فهمد که این القاء شیطانی است. لذا دارد که وَ كَانَ ذَلِكَ فِي التِّيهِ، همان دوران تی بود فَصَاحَ موسی از مردم قایم شده بود. آمده بود در یک جایی که کسی نمی دانست کجا هست. تنهایی آمده بود. چه جوری خبر وفات موسی به مردم رسید؟ می گوید فَصَاحَ صَائِحٌ مردم سه روز منتظر شدند دیدند خبری از موسی نشد و دیده نمی شود. هیچ کس موسی را ندیده است فَصَاحَ صَائِحٌ مِنَ السَّمَاءِ، از آسمان ندایی آمد. یک صدایی شنیده شد که همه شنیدند. مَاتَ مُوسَى كَلِيمُ اللَّهِ موسی کلیم الله مرد وَ أَيُّ نَفْسٍ لَا تَمُوتُ، کدام نفس است که نمیرد. این که موسی کلیم الله بود مرد وَ أَيُّ نَفْسٍ لَا تَمُوتُ. در یک نقل دیگری آن نقل هم زیبا است که همین جریان مرگ و وفات موسی را بیان می کند این است که موسی کلیم داشت عبور می کرد دید عده ای دارند قبری را می کنند نظیر همین است با این هم می سازد منتها یک مقدار تفاوتی دارد. سؤال کرد این قبر کیست؟ گفتند قبر یکی از اولیاء خدا است که خدا برای او کرائمی را یک نتایج عظیمی را آماده کرده است. یکی به آنها گفت تو دوست داری جای آن شخص بودی که این همه کرائم را خدا برای او آماده کرده است؟ دید قبر چه قبر نورانی است، چه قبر زیبایی است وعده ای که اینها می گویند خدا برای یک کریم، برای یک ولی همان جور که اگر یاد شما باشد به او گفتند وقتی که جریان علم پیش آمد گفتند که یک کسی است که عالم است گفت خدایا من را پیش او ببر، من را به او برسان. خضر را طلب کرد با تمام اشتیاق رفت تا گفت من حاضر هستم هر جوری تو بخواهی همراه تو شوم و تو به من از آن علم که داری ... این جور مشتاق بود. این جا هم شنید این قبر یک کریمی از کسانی است که اهل کرامت هستند. خدا او را کریم دانسته است. آن یکی به او گفت تو دوست داری جای آن باشی؟ گفت خیلی دوست دارم من جای او باشم که این جوری قبر برای او آماده شده است.
شریعتی: این تواضع حضرت موسی به نظر من هم در قصه خضر، هم این جا باز هم نگفت من پیامبر هستم، حالا ایشان کریم،
حجت الاسلام عابدینی: تا گفت من دوست دارم، من می خواهم گفت خب اگر می خواهی برو امتحان کن، آن جا رفت و همان جا همان شرایط. یک هم یکی از خلاصه نکاتی است که ذکر شده است. این جریان وفات موسی (ع) وقتی که محقق شد عجیب این است که بنی اسرائیل با همه این نسبی که برای خود نسبت به جریان یعقوب (س) و اسحاق و ابراهیم دارند عجیب این است که نه قبر موسی برای آنها روشن است که کجا است و نه قبر هارون. هم هارون در اختفا از دنیا رفت و هم قبر موسی برای اینها آشکار نشد که کجا است. که این آشکار نبودن گاهی مربوط به یک قدرناشناسی بود از امت که دسترسی پیدا نکردند. که آدم می بیند در ابتدای تاریخ اسلام قبر امیرالمؤمنان (ع) آشکار نیست. قبر حضرت زهرا (س) آشکار نیست. یک ناسپاسی در امت محقق شده است. محروم شدند. حالا قبر امیرالمؤمنین (ع) بعد از مدت ها زمان امام صادق (ع) آشکار شد. اما قبر حضرت زهرا (س) هنوز مخفی است و اگر انسان این هم مربوط به کل امت پیامبر است که از دسترس آنها خارج است. درست است که عده ای قدردان باشند از مؤمنان و شیعیان اما این مربوط به کل هست که کل ... لذا در دوران ظهور این قبر هم آشکار خواهد شد البته برای بعضی از اولیاء نور قبر آشکار بوده است دسترسی پیدا کردند اما مأمور به بیان هم نبودند که آن بخواهد عمومیت پیدا کند. این هم یک نگاه هست که برای بنی اسرائیل قبر موسی (ع) آشکار نیست. خیلی صحنه جای تعجبی است که نه قبر هارون، نه قبر موسی برای اینها نمی دانند کجا است و مخفی است و این یک محرومیتی برای آنها است. همان هایی که وقتی موسی (ع) می خواست حرکت کند از جریان مصر بیاید به سمت عبور از دریا کنند اگر یاد شما باشد قبر یوسف را مأمور شد با این که در دل در حقیقت آن به اصطلاح رود نیل بود، رود نیل به واسطه آن جریان که پیش آمد با یک معجزه رفتند و توانستند قبر را که به ودیعه گذاشته بودند بیاورند، موظف بودند همراه بیاورند تا این جا. اما خود قبر موسی (ع) و قبر هارون برای اینها آشکار نیست. این خلاصه بحثی است که از جهات ... ما محرومیت های خود را باید مراقب باشیم هر کار زشتی از ما، نعوذ بالله معصیتی به دنبال خود حتماً یک محرومیتی را می آورد و هر کمالی و کار خیری حتماً یک توفیقی را می آورد. دسترسی به اولیاء الهی حتی به قبور اولیاء الهی یک توفیق است. لذا در روایت هم دارد که اگر نمی تواند بیاید ما را ببیند دیدن اولیاء ما برود. اگر کسی نمی تواند سر قبور ما بیاید سر قبور اولیاء ما برود، دوستان ما برود. سر قبور دوستان ما هم که رفتید اگر دیدید نمی توانید بیایید قبور آنها را رفتید ملاقات کردید ما را ملاقات کردید. اگر ما را نمی توانید بیایید ملاقات کنید اولیاء ما را ملاقات کردید ما را ملاقات کردید. اینها خیلی روایت زیبا است. هل یسل القبور در حقیقت اولیاء شیعتنا، با این نگاه الان که در دوران غیبت هستیم هر چه قدر انسان به اولیاء الهی اکرام کند، رفت و آمد کند، ارتباط برقرار کند با امام زمان ارتباط برقرار کرده است و هر چه قدر مؤمنان را اکرام کند امام زمان را اکرام کرده است ان شاءالله قدردان این جریان باشیم و برای ما خدای سبحان ان شاءالله محرومیت ایجاد نکند. توفیق اعمال صالح و ارتباط با اولیاء خود را روزی همه ما قرار بدهد ان شاءالله.
شریعتی: ان شاءالله. حالا که قصه حضرت موسی به این جا رسید ثواب تلاوت آیات امروز هدیه کنیم به روح حضرت موسی (ع) و همین طور نبی مکرم اسلام که خاتم الانبیاء است در ایام ولادت نبی مکرم اسلام هستیم در ماه ولایت و ولادت حضرت. امیدوار هستم که همه ما مشمول نگاه سراسر لطف نبی مکرم اسلام شویم. بعد از تلاوت آیات با احترام همراه شما هستیم و در کنار شما.
شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. ان شاءالله زیر سایه قرآن کریم باشید. نکته های پایانی حاج آقای حجت الاسلام عابدینی عزیز را در ذیل قصه حضرت موسی (ع) بشنویم و خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام عابدینی: خب جریان وفات حضرت موسی (ع) را ذکر کردیم که با چه ظرافتی است که خود جریان وفات انبیاء قصه های آن یک قصه های عجیبی است که در رابطه با ابراهیم خلیل، در رابطه با موسی کلیم، در رابطه با عیسی مسیح هر کدام یک نحوه ای حتی ادریس نبی اگر یاد شما باشد که وفات ادریس هم خیلی عجیب بود که وقتی ادریس به ملک الموت گفت من را همراه خود می بری در جاهای مختلف نشان من بدهی و از جمله وقتی است که گفت می خواهم جهنم را ببینم، بعد گفت می خواهم بهشت را ببینم، بعد وقتی بهشت را دید گفت من دیگر نمی خواهم برگردم. مگر نگفتند اگر کسی وارد بهشت شود از آن جا خارج نمی شود من هم نمی خواهم از این جا خارج شوم و همان جا به امر الهی قبض روح شد و اختیاراً وارد بهشت شد یعنی در حالت حیات ظاهری وارد بهشت شد و البته آن جا اگر یاد شما باشد خیلی بحث شیرینی هم بود. روایات لطیف هم که خود این جریانات انبیاء قصه های وفات آنها یک باب وسیعی و جالبی است که معارف زیادی را همراه خود دارد که اینها با قدم اختیاری موت قبل تموت به آن کمالاتی می رسیدند که دیگران با قدم اختیاری نرسیدند بلکه به اضطرار می رسند. لذا لحظه قبض روح به تعبیر روایات ما هم خیلی لحظه عجیبی است که اگر سلام بر عیسی (ع)، سلام بر یحیی (ع) هست که در آن لحظه ای که به دنیا می آید، لحظه ای که می میرد و لحظه ای که بحث می شود برای قیامت سه لحظه جزء لحظه های خیلی اساسی و در حقیقت سرنوشت ساز حیات انسان است که یکی از آنها لحظه مرگ است که سلام بر عیسی و سلام بر یحیی در قرآن کریم آمده است و از این باب است که در روایات ما هم دارد که انسان در لحظه مرگ چشم او باز می شود و همه حضرات معصومین را در آخرین لحظه می بیند و از دنیا می رود. لذا ظهور برای او یعنی رسیدن به مقام حضرات معصومین قبل از قیامت محقق می شود و تمام اعمال او در آن لحظه تبدیل می شود به این که می بیند یا محب آنها است یا مبغض آنها است. یعنی همه اینها خلاصه می شود، همه اعمال او در آن لحظه در یک حقیقتی و به مقدار محبت هم متفاوت است. یعنی گاهی بعضی ها محبت آنها یک درجه است، بعضی ها محبت آنها تمام درجات دارد. و بغض او هم گاهی یک درجه است، گاهی تمام مراتب بغض را دارد. که تمام اعمال ما روح آن ارتباط با ولی است. توحید ولایی قبل از توحید الهی حتماً هست و انسان قبل از مرگ که بعث به قیامت شود حتماً خدمت ولی خواهد رسید همچنان که ظهور قبل از قیامت است. لذا در نظام حیات دنیا ظهور قبل از قیامت هست. و در نظام آخرت رسیدن به مقام حضرات و دیدن آنها قبل به پا شدن قیامت هر انسانی است. لذا ما حتماً به جریان فرج برای ما در لحظه مرگ ما حتماً محقق خواهد شد منتها فرج انفسی است. قبل از این که قیامت ما قیام کند. همچنان که ظهور قبل از قیامت محقق خواهد شد.
شریعتی: بسیار خوب، این هم بسیار نکته ظریف و لطیفی بود. آقا خیلی از شما ممنون و متشکر. دل ما برای حضرت موسی تنگ می شود. بعد از آن قرار است به کجا برسیم ان شاءالله؟
حجت الاسلام عابدینی: دو ـ سه تا جریان مختصر از حضرت یوشع را باقی مانده است سعی می کنیم به اختصار این مسئله را به پایان برسانیم و این مدتی که در محضر حضرت موسی کلیم بودیم یک بحث ورود به شهرهای مقدس دارند و فتوحاتی که می شود آن جا یک بحثی دارد چون آیات مختلفی از قرآن وارد شده است ما چون اساس بحث ما بر قرآن بوده است آن بحث مهمترین بحث ما است که با حضرت یوشع طی خواهیم کرد و بحث را ان شاءالله پایان می دهیم.
شریعتی: ان شاءالله. خیلی از شما ممنون و متشکر هستم. به اتفاق حاج آقای حجت الاسلام عابدینی عزیزمان در حالی که بهترین ها را برای تک تک شما آرزو می کنیم شما را به خداوند بزرگ و مهربان می سپاریم و آخر الدعوانا ا للحمدالله رب العالمین و صل الله علی محمد و آله الطاهرین. خیلی از شما ممنون هستم.