حجت الاسلام حسینی: یک شعری دیدم اگر اجازه بفرمایید به نیابت از شما و با اجازه شما بخوانم این را میخوانم برای اینکه آنهایی که مشرف نشدند خیلی غصه نخورند. میگویم از کنار زیارت نرفتهها، بالا گرفته کار زیارت نرفتهها* اشک و نگاه و حسرت و تصویر کربلا، این است روزگار زیارت نرفتهها* کم میشود اگرچه به انواع مختلف، هر سال از شمار زیارت نرفتهها* اما هنوز این من بیچاره مانده است، در جمع بینوای زیارت نرفتهها* در روز اربعین همه ما را شناختند، با نام مستعار زیارت نرفتهها* انگار بین هیئت ما هم نشسته بود، زهرا به انتظار زیارت نرفتهها* اما هزار مرتبه شکر خدا را که هست، مشهد در اختیار زیارت نرفتهها*
شریعتی: ما انشاالله دعاگوی شما هستیم حاج آقا، اگر خدا بخواد فردا عازم هستیم و انشاالله برای روز دوشنبه برنامه را از طریق نجف به کربلا تقدیم نگاه مخاطبان میکنیم دعاگوی حاج آقای حسینی قمی و همه آنهایی که به هر دلیلی جا ماندند خواهیم بود یک تعبیری دارند حاج آقای حسینی حاج آقای میرباقری و آن هم اینکه عبادتی که مهم باشد و اهمیت زیادی داشته باشد قضا دارد و این تعبیر جاماندهها و زیارت نرفتهها به همین نکته اشاره دارد که انقدر اربعین مهم است که حتی آنهایی که نرفتند یک عنوان و لقبی پیدا میکنند. انشاالله دعا کنید که امام حسین به تک تک زوارش نگاه بکند و تمام زائرینش دست پر برگردند و دعای خیر شما حتماً زیارت آنها را و ثوابش و اجر آن را دوچندان خواهد کرد. خیلی خوشحال هستیم در خدمت شما هستیم حاج آقای حسینی خدا انشالله شما را حفظ بکند و این سوز دل و حسرت شما حتماً راهگشا خواهد بود. در محضر نهج البلاغه شریف هستیم و خطبه ۹۳ نهج البلاغه هست فضیلت و دانش امیرالمومنین و فتنه بنی امیه را خواهیم شنید.
حجت الاسلام حسینی: البته من بیشتر قصدم تسلای کسانی بود که مشرف نمیشوند...
شریعتی: حاج آقا این سوز دل هست و همه ما تجربه کردیم.
حجت الاسلام حسینی: ولی در عین حال آن حدیث جابر را خواندیم که جابر به جناب عطیه فرمود وقتی که آمد اربعین زیارت سیدالشهدا سلام الله علیه به عطیه فرمود که وَ الله وَ قد شارکنهم؛ به خدا قسم ما با شهدای کربلا شریک هستیم. عطیه گفت ما کاری نکردیم اینها بدنشان قطعه قطعه شد و سرها به نیزه رفت، گفت از رسول خدا شنیدم من مَنْ أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ وَ مَنْ أَحَبَّ عَمَلَ قَوْمٍ أُشْرِكَ فِي عَمَلِهِمْ اَلْخَبَرَ؛ من این را میخواهم عرض کنم واقعیتش حالا اینهایی که این روزها زیاد هم هستند و میلیونها نفر هستند که پای گیرندهها نشستند و شبکههای مختلف دارند شبکه کربلا را نشان میدهند، غصه نخورند حتماً طبق این روایات جناب جابر و اعتقاداتی که ما داریم یقین داشته باشید در این ثواب زیارت اربعین سهیم هستند انشاالله که به زودی زود مشرف میشوند.
شریعتی: در خدمت شما هستیم انشاالله که نکتههای امروز شما را میشنویم و استفاده میکنیم.
حجت الاسلام حسینی قمی: بسم الله الرحمن الرحیم خطبه ۹۳ نهج البلاغه امیرالمومنان سلام الله علیه است و من خطبة له عليه السلام و فيها ينبّه أميرالمؤمنين على فضله و علمه و يبيّن فتنة بنى اميّه؛ سید رضی رضوان الله علیه میفرمایند که محور این خطبه دو مطلب است. یکی فضل امیرالمومنین و فضیلت امیرالمومنین و دانش امیرالمومنین و دوم فتنه بنی امیه اما أَيُّهَا النَّاسُ فَإِنِّي فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَةِ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَجْتَرِئَ عَلَيْهَا أَحَدٌ غَيْرِي؛ مردم بدانید من بودم که چشم فتنه را بیرون آوردم و کسی بعد از من جرات نمیکرد جرات این کار را بکند. شارحین نهج البلاغه فرمودند که منظور امیرالمؤمنین از این فتنه چی هست که حضرت با افتخار میگویند؟ میدانید این همان امیرالمومنینی است که وقتی یتیم را میدیدند زانوهایشان سست میشد، ولی در عین حال در برابر فتنه افتخار میکنند که من ایستادم در برابر این فتنه، چه فتنهای؟ احتمال دادهاند منظور فتنه جنگ جمل باشد واقعا کار سختی بود و فتنه بزرگی بود و جنگی که یک طرف آن اصحاب پیامبر طلحه زبیر، میدانید زبیر همان کسی است که در جنگ احد، فر المسلمون، همه فرار کردند فقط چهار نفر مانده بودند یکی امیرالمومنین و یکی زبیر، این انسان آمده است در برابر امیرالمومنین در جنگ جمل را به راه انداخته است یا طلحه و بالاتر از طلحه و زبیر که اینها توانستند همسر پیامبر را به همراه خود بیاورند. جنگ با آنها واقعا کار سختی بود. بعضیها احتمال دادند منظور امیرالمومنین جنگ صفین باشد، جنگ با معاویه و سپاه معاویه هم دشوار بود به هر حال آن طرف مسلمان و این طرف مسلمان بودند. این داستان را تازگیها گفتیم یک جوانی خدمت امیرالمومنین آمد در جنگ صفین گفت آقا ما چگونه بجنگیم؟ آنها مسلمان شما مسلمان، آنها اهل نماز و قرآن شما اهل نماز و قرآن؟ حضرت جواب ندادند و فرمودند برو از عمار یاسر بپرس، چون آقا اگر خودشان جواب میدادند میگفتند به نفع خودشان جواب دادند، اما عمار یاسر پیرمردی بود ۹۰ ساله، جزو اولین مسلمانها بود آمد از عمار یاسر سوال کرد. عمار گفت پرچمها را میبینی مقابل ما؟ در مقابل ما پرچمهایشان را میبینی؟ گفت برای کیست؟ برای گفت برای معاویه و عمروعاص. گفت من ۹۰ سال دارم به خدا با همین پرچمها ما در رکاب پیامبر جنگیدیم، ما همراه پیامبر بودیم اینها در جنگ احد و احزاب مقابل پیامبر بودند و الان در رکاب امیرالمومنینم و آنها مقابل امیرالمومنین. واقعاً فتنه بود جنگ صفین سنگین بود، راه انداختن این لشکر در مقابل مسلمانان. بعضیها هم احتمال دادن که منظور امیرالمومنان حالا این قرائن بیشتر هماهنگ است با خود خطبه منظور حضرت جنگ نهروان باشد، جنگ نهروان و خوارج از همه سختتر بود. چون یاران خود حضرت بودند، عزیزان حتماً میدانند اصلاً داستان پیدایش جنگ نهروان پایان جنگ صفین بود یعنی جنگ صفین در تاریخ بود مالک اشتر نزدیک خیمه معاویه بود، نزدیک قرارگاه فرماندهی دشمن بود، حضرت فرمودند اگر میخواهی من را زنده ببینی برگرد، همین یاران امیرالمومنین و یاران نادان امیرالمومنین عرض کردیم سه تحمیل را بر حضرت اول اینکه گفتند جنگ را تمام کنند قرآن را بر نیزه کردند و قرآن میگوید بین ما حاکم باشند و آقا فرمودند دروغ میگویند و آنها گفتند نه راست میگویند. حیله عمر و عاص بود. پایان جنگ تحمیل شد گفتند باید حکمیت را بپذیرید، پیشنهاد عمروعاص و معاویه آقا نپذیرفتند و گفتند حتما باید بپذیرید. باشد اصلاً حکمیت را بر حضرت تحمیل کردند، حکم که باشد؟ حضرت فرمودند از طرف من مالک اشتر گفتند نه مالک خوی جنگی دارد، فرمودند ابن عباس، گفتند نه، ابوموسی اشعری را بر حضرت تحمیل کردند نتیجهاش چه شد؟ کلاه بر سر ابوموسی رفت و عمروعاص حکم را تحمیل کرد.
شریعتی: هم حکم را تحمیل کردند و هم حکمیت را.
حجت الاسلام حسینی: سه تحمیل، حالا ای کاش همین جا تمام میشد گفتند ما اشتباه کردیم حکمت را قبول کردیم پذیرش حکمیت یک گناه کبیره است و هر کس گناه کبیره مرتکب بشود کافر است، ما همه کافر شدیم و توبه میکنیم. استغفرالله ربی و اتوب الیه، آقا شما هم توبه کنید امیرالمومنین فرمود اولاً کفر نیست پذیرش حکمیت، مگر ما چه گفتیم؟ گفتیم قرآن بین ما حاکم باشد شرط هم کردیم این دو نفر بر اساس قرآن حکم میکنند حالا بر اساس قرآن حکم نکردند، لازم نیست ما بپذیریم، ما شرط کردیم قرآن حاکم باشد و اینها بر اساس قرآن حکم نکردند طوری نشده است. گیرم که اصلاً باشد گناه کبیره باشد آدم کافر نمیشود با گناه کبیره. گفتند نه آقا شما کافر هستید، ما کافر هستیم، باید توبه کنیم شما نمیپذیری پس با شما میجنگیم من خیلی با عجله عرض میکنم یادشان باشد عزیزان اصلاً داستان پیدایش جنگ نهروان ۱۲ هزار نفر از اصحاب حضرت آمدند مقابل امیرالمومنان در جنگ نهروان به اعتبار اینکه شما گناه کبیره مرتکب شدید و ارتکاب گناه کبیره کفر است و باید توبه کنید و اگر توبه نکنید با شما میجنگیم. حضرت این را دیگر نپذیرفتند چون دیگر خطای فکری و انحراف فکری شدید است اگر زیر بار این انحراف میرفتند. از ۱۲ هزار نفر با سخنرانی امیرالمومنین و ابن عباس و دیگران ۸۰۰۰ نفر فاصله گرفتند و کناره گیری کردند، ۴۰۰۰ نفر ماندند. آقا با اینها جنگیدند بد نیست من همین جا عرض اشاره کنم ببینید این خطبه ۱۲۷ نهج البلاغه، ما الان داریم ۹۳ را میخوانیم. خطبه ۱۲۷ امیرالمومنین سلام الله علیه میفرماید اصلاً بگیریم که من کافر باشم شما اصرار دارید که من کافر هستم فَإِنْ أَبَيْتُمْ إِلَّا أَنْ تُكَفِّرُونَی؛ میگویید من کافر هستم باشد، خواهش میکنم عزیزان خودشان مفصل نگاه کنند من دیگر این خطبه را همه آن را نمیخوانم فَإِنْ أَبَيْتُمْ إِلَّا أَنْ تَزْعُمُوا أَنِّي أَخْطَأْتُ وَ ضَلَلْتُ، فَلِمَ تُضَلِّلُونَ عَامَّةَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله)؛ من گمراه هستم دیگر چرا این مردم همه مردم را کافر میدانید؟ أْخُذُونَهُمْ بِخَطَئِي؛ من خطا کردم با آنها چه کار دارید تُكَفِّرُونَهُمْ بِذُنُوبِي؟ اینها را تکفیر میکنید به اینکه من گناه کردم سُيُوفُكُمْ عَلَى عَوَاتِقِكُمْ؛ شمشیر بر روی شانههایتان گذاشتهاید تَضَعُونَهَا مَوَاضِعَ الْبُرْءِ وَ السُّقْمِ؛ از دم شمشیر میزنید.
شریعتی: با من مشکل دارید اینها چه تقصیری دارند؟
حجت الاسلام حسینی: اصحاب من چه تقصیری دارند؟ بعد حضرت یک استدلالی میفرمایند وَ قَدْ عَلِمْتُمْ؛ خیلی استدلال روشنی است خیلی خیلی روشن است. اینها میگفتند مرتکب گناه کبیره نظر خوارج این بود کافر است، فرمود از شما سوال میکنم از زمان پیامبر رسول خدا این همه حدود الهی اجرا کرد، کسانی بودند مرتکب گناه کبیره میشدند حد الهی را حضرت برایشان جاری میکرد درست است؟ یک سارقی بود سرقت میکرد، یه کسی فحشایی مرتکب میشد پیامبر احکام حدود الهی را جاری میکرد، ولی بعداً نمیفرمودند کافر است و از بیت المال حقوق میدادند و در قبرستان مسلمانها دفنشان میکردند و احکام اسلامی برایشان جاری میکردند. بعد میفرماید وَ سَيَهْلِكُ فِيَّ صِنْفَانِ؛ این خطبه ۱۲۷ است دو گروه درباره من به هلاکت میرسند حِبٌّ مُفْرِطٌ يَذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ إِلَى غَيْرِ الْحَقِّ؛ آنکه به من علاقه دارد اما از شدت علاقهاش میگوید علی الله، علی خدا است. مکرر در تاریخ هست که به امیرالمومنین حتی در زمان خود حضرت به امام علی میگفتند و غلو میکردند و میگفتند أنت خالقنا أنت رازقنا؛ امیرالمومنین آنها را مواخذه میکرد. به امیرالمومنین در زمان خود حضرت أنت خالقنا أنت رازقنا؛ حضرت خیلی شدید برخورد میکردند فرمودند در تاریخ هست حضرت بلافاصله به سجده میافتادند کسی این حرف را میزد و به امیرالمومنین میگفتند أنت خالقنا أنت رازقنا و امیرالمومنین بلافاصله به سجده میافتادند میفرمودند من خودم دارم خالق و خالق را سجده میکنم وَ مُبْغِضٌ؛ از آن طرف همین دشمنانی که يَذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ إِلَى غَيْرِ الْحَقِّ؛ امیرالمومنین را کافر میدانستند وَ خَيْرُ النَّاسِ فِيَّ حَالًا النَّمَطُ الْأَوْسَطُ؛ آن حد وسط اینها بهترینها هستند فَالْزَمُوهُ وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ يَدَ اللَّهِ [عَلَى] مَعَ الْجَمَاعَةِ، با آنها باشید تا بعد به اینجا میرسد که أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ؛ این شعار را اگر بعد من کسی داد با آن برخورد بکنید. مفصل است خواهش میکنم عزیزان خودشان ببینند. برگردم به خطبه ۹۳ پس امیرالمومنین سلام الله علیه با یک فتنه سنگین، یعنی فتنهای که انسانها را به خاطر یک گناه... الان اگر عزیزان بگویند این تاریخ ۱۴۰۰ سال پیش است چقدر اصرار دارید تکرارش را؟ الان متاسفانه همین وهابیها و داعشیها و تکفیریها، چرا به آنها میگویند تکفیری؟ چون راحت هر مسلمانی را کافر میدانند، آقا گناه کبیره کفر نیست. حالا بدی نیست من اینجا...
شریعتی: این امتداد همان تفکر است.
حجت الاسلام حسینی: عجیب است در تاریخ هست یک برخوردی بسیار تند با یاران امیرالمومنین میکردند البته تا وقتی که حرف میزدند در حد حرف، با آنها کاری نداشتند خوارج و نهروان تا وقتی که انحرافشان در حد یک فکر و طرز تفکر بود و حرفی میزدند. در نهج البلاغه این پایان نهج البلاغه است امیرالمومنین حکمتهای پایانی نهج البلاغه است امیرالمومنان داشتند سخنرانی میکردند وسط سخنرانی حضرت، یک کسی از این حکمت ۴۲۹ یکی از همین خوارج وسط سخنرانی حضرت سید رضی مینویسد قال رجل من الخوارج قاتله الله کافراً؛ مرگ بر علی کافر، وسط سخنرانی امیرالمومنین... آن هم نه دوران خانه نشینی دورانی که حضرت به تعبیر یکی از اساتید بر بخش بزرگی از خاورمیانه حکومت میکردند، ایران یک کشور، عراق و یمن و غیره، ریختند تا او را بزنند حضرت فرمود کاری نداشته باش تا حالا یک چیزی گفته است من میتوانم جوابش را بدهم یا سکوت کنم و سکوت میکنم. تا وقتی که حرف بود آقا کاری نداشتند ولی شمشیر دست گرفتند، جالب است من یکی دو قصه از حرکتهای جنگی و نظامی و تند آنها بگویم مثلاً یک وقتی یک مسلمان و یک مسیحی را در یک جا پیدا کردند در وسط راه، مسیحی را احترام کردند و گفتند پیغمبر گفته اینها در ذمه اسلامند، مسلمان که از یاران امیرالمومنین بود را کشتند. مسیحی را احترام کرده ولی مسلمان را کشتند. این داستان معروف است در تاریخ شخصی بود به نام عبدالله بن خباب در تاریخ پدرش از اصحاب پیامبر بود داشت با همسرش رد میشد همسرش باردار بود همینها همین خوارج گرفتند او را و قرآن به گردنش آویزان بود و گفتند همین قرآنی که به گردن تو است به ما دستور میدهد تو را بکشیم، نظرت راجع به علی چیست؟ علی حکمیت را پذیرفت نظرت چیست؟ گفت امیرالمومنان علی بهتر از ما دین را میشناسد، گفتند باید او را بکشیم تو معلوم شد دنبال هدایت نیستی دنبال افراد هستی. خودش و زن باردارش را کشتند و جالب است در داستان دیگری کسی بود به نام واصل بن عطا، داشت با یک جمعی میرفت سر راهشان این خوارج به آنها برخورد کردند. گفتند ای داد بیداد الان از ما میپرسند نظر راجع به امیرالمومنین چیست و همه ما را میکشند. واصل خیلی زرنگی کرد و آدم باهوشی بود به همراهانش گفت شما هیچی چیزی نگویید جواب با من، رسیدند به خوارج گفتن شما چه کارهای؟ گفتم اگر بگوییم مسلمانی و یار امیرالمومنین الان میکشند همه ما را، گفتند اصلا ما کافریم و یک عده کافری ما آمدهایم ببینیم اسلام چگونه است؟ کلک خوبی زد گفت ما کافر هستیم آمدیم ببینیم شما که مسلمان هستید چه میگویید؟ یک کمی اینها فکر کردند واقعاً کافر هستند آنها را نمیشناختند یک کمی برای آنها توضیح دادند از اسلام و گفتند حالا بروید و اینها گفتند نه کجا برویم چون میترسیدند در مسیر بروند و یک سر و گردنه دیگر یک گروه دیگر از آنها باشند گفتند نه مگر قرآن نمیگوید قرآن شما میگوید وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ؛ بعد آنها را به یک جای امنی برسانید شما خودتان ما را برسانید باور میکنید اینها همراهی کردند آنها را و به سلامت رساندند و گفتند خیلی ممنون حالا ما برویم ببینیم اسلام چه میگوید؟ یعنی اصحاب امیرالمومنین...
شریعتی: یعنی با مسلمانان آنگونه رفتار میکردند و با کفار اینگونه.
حجت الاسلام حسینی: البته این را من بگویم عزیزان یادشان باشد خیلیها غصه نخورند در عین حال که این چنین آدمهایی بودند همین انسانهایی که جنگ نهروان را بر حضرت تحمیل کردند ولی آدمهای با بصیرت هم بود ولی کم بود، عمر بن حمق خزاعی که جزو حواریون امیرالمومنین است در روایت آن جلسه اشاره کردیم در قیامت منادی ادامه دهد عین حواریون امیرالمومنین؟ چهار نفر اجازه دارند قیام کنند میثم تمار، اویس قرنی، محمد بن ابی بکر، عمر بن حمق، در همین جنگ صفین خواهش میکنم عزیزان عنایت کنند حالا نمیخواهم تاریخ بگویم فکر نکنند من دارم قصه میگویم قصه در تاریخ اسلام هم خوب است ولی میخواهیم از هر بخش آن یک درسی بگیریم. همین عمر بن حمق خزاعی و حجر بن عدی این دو نفر در جنگ صفین باز در خطبه ۲۰۶ نهج البلاغه است که امیرالمومنان سلام الله علیه دیدند که لشکریان حضرت، به لشکریان عمر بن سعد دشنام میدهند و قد سمع قوما من أصحابه يسبّون أهل الشام؛ آقا ناراحت شدند فرمودند إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ؛ دشنام ندهید دشنام به اینها مثلاً شما به یک مسلمانی بگویید عذر میخواهم از این تعبیرها به او بگویید سگ، اسم یک حیوانی روی او بگذارید و کافر بگویید، اینها جایز نیست برای یک مسلمان فرمودند دوست ندارم این گونه بگوییدوَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ؛ برنامههایشان را توصیف بکنید کارهای زشتشان را بگویید چرا دشنام میدهید؟ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ؛ عمر بن حمق، الله اکبر! خواهش میکنم این جمله تابلوی زندگی ما باشد آمد خدمت امیرالمومنان و حجر بن عدی عین این عبارتشان این است گفتند یا امیرالمومنین گفتند آقا ما بیادب بودیم شما ما را ادب کردید، ما میپذیریم موعظه شما را قبول کردیم، بیادب بودیم ادب شوخی نیست امام ولی خدا حجت خدا، شما اینها رو مقایسه کنید با انسانهایی که سه تحمیل جنگ را بر حضرت تحمیل میکنند، حکمیت و پایان جنگ و انتخاب حکم را تحمیل میکنند، این را مقایسه کنید با عمر، آقا ما بیادب بودیم ادبمان کردید عذرخواهی میکنیم. اگر ما چنین تسلیمی در برابر حجت خدا و ولی خدا نداشته باشیم کارمان سخت میشود.
شریعتی: شاید همان جا است که حضرت فرمودند کاش مثل تو صد یار داشتم.
حجت الاسلام حسینی: من این را میخواهم عرض کنم الان در جامعه ما حالا شاید بگویید اینها تاریخ است ولی نه، الان در برابر احکام شرعی گاهی ما از خودمان حاضر نیستیم بپذیریم بهانه و توجیه میکنیم آقا این فلسفهاش چیست و حکمتش چیست؟ و نمیخواهیم زیر بار برویم اینها گفتند ما بیادب بودیم ولی از اینها کم بودند متاسفانه از عمر بن حمقها و حجر بن عدیها. حالا چرا حضرت میفرمایند لِيَجْتَرِئَ عَلَيْهَا أَحَدٌ غَيْرِي؟ غیر از من کسی جرات نمیکرد با آنها برخورد بکند؟ ابن ابالحدید یک عبارت جالبی دارد میگوید چون همه میترسیدند با مسلمانان بجنگند، با قتال اهل قبله، اینها نمازو میخواندند و روزه میگرفتند و مثلاً عرض کردم در جمل با اصحاب پیامبر همه اصحاب بودند همسر پیامبر بود، لذا حضرت میفرمایند لِيَجْتَرِئَ عَلَيْهَا أَحَدٌ غَيْرِي؛ غیر از من کسی جرات این کار را نداشت بَعْدَ أَنْ مَاجَ غَيْهَبُهَا وَ اشْتَدَّ كَلَبُهَا؛ این فتنه ظلمت و سیاهیاش خیلی شدید بود و به آخرین درجه شدت رسیده بود. شوخی است؟ آقا آن طرف دارد نماز شب میخواند و قرآن میخواند و پیشانیاش پینه بسته از سجده با اینها میشود به این آسانی جنگید؟ این داستان خواجه ربیع را لابد شنیدهاید خواجه ربیع در همین جنگ نهروان بود. خواجه ربیعی که الان قبرش در مشهد است در جنگ نهروان آمد و گفت امیرالمومنین من نمیتوانم با شما همراهی کنم شما قرآن آنها قرآن، شما نماز آنها نماز، من را بفرستید به مرز بروم و با دشمنان خارجی بجنگم، که این بسیار بد است بصیرت نداشته باشد امامش را نتواند... به هر حال فراز بعد حضرت میفرماید فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي، میبینید حوادث چقدر پشت هم پیش میآید؟ قبل از اینکه من را از دست بدهید هرچه میخواهی از من بپرسید. فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ؛ قسم به آن خدایی که جان من در اختیار اوست ا [تَسْأَلُونَنِي] تَسْأَلُونِي عَنْ شَيْءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ؛ هرچه میخواهید از من بپرسید، نه از حوادث امروز و فردا و ۵۰ سال دیگر... از حالا تا قیامت. وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً؛ گروهی که بتوانند مثلاً یک جمع ۱۰۰ نفره را گمراه کنند و یک گروهی که بتوانند یک جمع ۱۰۰ نفره را هدایت کنند از من بپرسید ۵۰۰ سال آینده، ۲۰۰ سال آینده، هزار سال دیگر، یک کسانی پیدا میشوند که ۱۰۰ نفر را، هزار نفر را، میلیونها نفر را گمراه میکنند، من حتی ۱۰۰ نفر آنها را هم میتوانم به شما خبر بدهم که این آقا ۱۰۰ نفر را هدایت میکند دیگر کمترین آنها است دیگر، إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا؛ جزئیات آن را من برای شما میگویم. باز این را هم اشاره کنم شارح نهج البلاغه توضیح خوبی داده است الان میدانید در دنیای سیاست بعضیها میگویند ما پیشبینی میکنیم آینده اوضاع سیاسی دنیا این گونه است، اوضاع اقتصادی، کلیگویی میشود گفت ولی حضرت میفرمایند من با جزئیاتش میگویم یکی اینجا حضرت میفرمایند...
شریعتی: ولی حیف کسی نبود که بپرسد از حضرت.
حجت الاسلام حسینی: هست الان میگویم متاسفانه که چه میپرسیدند. یکی اینجا امیرالمومنین فرمودند و یکی هم در خطبه ۱۸۹عزیزان آنجا را هم ملاحظه بفرمایند آنجا امیرالمومنین فرمود که فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي، هرچه میخواهید از من سوال بکنیدفَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْضِ، من راههای آسمان را بهتر از راههای زمین میدانم. جالب است ذیل این عبارت امیرالمومنان سلام الله علیها دیدم ابن ابی الحدید دو سه قصه خوبی نقل کرده. میگوید خیلیها فکر کردند میتوانند بگویند فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي، ولی رسوا شدند دو سه داستان گفته است جالب است میگوید یک وقتی قتاده، خوب قتاده یک چهره علمی سرشناس معروفی بود وقتی به کوفه آمد مردم دور او جمع شدند آقای شریعتی میدانید خدا نکند یک وقتی دور ما یک عدهای جمع باشند و ما حواسمان نباشد و فکر کنیم خبری است. دید خیلی شلوغ است گفت فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي، خیلی جالب است یک کسی آنجا بود یک بچهای آنجا بود گفت که من الان بپرسم میگویند بچه تو ساکت باش من یک سوال میگویم تو شما از او بپرس. گفت چه بپرسم؟ گفت بپرس آن مورچهای که با سلیمان حرف زد در قرآن هست قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ؛ مورچه به بقیه گفت بروید که سپاه سلیمان شما را له نکند بپرسید از این آقا این مورچه مذکر بوده نر بوده یا ماده؟ پرسیدند گفت نمیدانم، خود این بچه گفت من ولی میدانم گفتند از کجا میدانی؟ گفت آیه را بخوان قالَتْ نَمْلَةٌ؛ کلمه نمله میدانید بین مذکر و مونث هر دو استعمال میشود، ولی قالت معلوم میشود نر نبود و ماده بوده گفت من یک سوال جزئی از تو پرسیدم تو نمیدانی. باز مینویسد سبط بن جوزی یک وقتی آمد گفت فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي، یک زنی از پشت پرده گفت شما خودت فرمودی هرچی میخوای بپرس دیگر من یک سوالی دارم راست است که امیرالمومنین شنیدی که امیرالمومنین سلام الله علیه وقتی سلمان فارسی استاندار مدائن بود آقا با قدرت الهی خودش را از کوفه به مدائن رساند و او را غسل داد و کفنش کرد و بدنش را نماز خواند این راست است شنیدهای؟ گفت بله شنیدم گفت از این طرف شنیدهای خلیفه سوم وقتی از دنیا رفت سه روز بدنش روی زمین بود و مسلمانان نمیرفتند به خاطر آن فضای سنگینی که پیش آمده بود و امیرالمومنین هم کاری نکرد؟ گفت شنیدم گفت کدام کار امیرالمومنین درست است کدام اشتباه؟ بالاخره یکی از آنها باید اشتباه باشد چطور آنجا با قدرت الهی به مدائن میرود و خود را میرساند و بدن سلمان را و اینجا سه روز؟ نتوانست جواب بدهد گفت خانوم شما با اجازه شوهرت آمدهای مسجد یا بی اجازه آمدهای؟ اگر بی اجازه آمدی خدا تو را لعنت کند، اگر با اجازه آمدی خدا شوهرت را لعنت کند که به تو اجازه داده به مسجد بیایی. داستانهای زیادی نقل کردند افرادی که یک وقتی همه جا هم عرض کردم واقعاً یک هشدار است آقای شریعتی این فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي، خیلیها ادعا کردند یک وقت این قصه هم جالب است یک وقت اشاره کردیم فرهاد میرزا آدم خیلی دانشمندی است واقعاً دانشمند است این کتابش راجع به امام حسین واقعا از بهترین کتابهاست. قمقام زخار، راجع به سیدالشهدا واقعاً جزو بهترین کتابهاست ملا بوده و شاهزاده بوده عموی ناصرالدین شاه بوده ولی خیلی ملا، یک زمانی هوا او را برداشت و اشتباه کرد در جلسهای گفت هر کس بتواند یک غلط ادبی از من بگیرد به او یک سکه میدهم، غلط ادبی. شروع کرد به صحبت کردن و به نوکرش گفت این نامه را ببر پیش حاج ملا علی کنی عالم بزرگ بگویید آقا اگر میشود این نامه را به مهر خودش ممهور کند. یکی از علمای بزرگ پای جلسه او و در جلسه او بود مرحوم ملا محمد صادق مجتهد قمی عالم خیلی... گفت آقا سکه اول را بده گفت چه اشتباهی کردم گفت شما گفتی ممهور، مهر فارسی است و اسم مفعول ندارد شما بگویید آقا قتل مقتول درست، ضرب مضروب درست است، اینها عربی هستند مهر که ممهور ندارد. گفت آره من امروز حالم خیلی خوش نیست داشتم میآمدم هم یک مقداری خاکشیر خوردم مزاجم گفت سکه دوم را هم بده گفت مگر چه گفتم گفت خاک شیر غلط است خاکشی یعنی مخلوط با خاک، گفت عجیب است شما که هستی؟ ندیدن شما برای ما یک غبنی بود و شخصیتی... گفت سکه سوم را بده گفت اصلاً حرف نزدم که گفت مگر نگفتی ندیدن شما برای ما یک غبنی بود غَبن غلط است غَبَن باید بگویید غبن در خسارتهای مادی است خسارتهای معنوی غَبَن است. واقعا گاهی آدم حواسش پرت میشود آقا هر که هرچه میخواهد از من بپرسد من عالم فی الکل هستم، در ادبیات و به هر حال... امیرالمومنین تنها کسی حتی این را به شما عرض بکنم ائمه با اینکه علم غیب داشتند.
شریعتی: چنین ادعایی نکردند.
حجت الاسلام حسینی: ائمه هم میدانید امیرالمومنین هم بودند ولی .تعبیر فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي، خاص امیرالمومنین سلام الله علیه است حالا این هم یک سوالی من اشاره کنم این هم زیاد مطرح میشود گاهی هم دیدم همینهایی که تحت تاثیر افکار وهابی هستند آقا اصلاً پیامبر و امام علم غیب دارد یا نه؟ ما میگوییم دارد میگویند پس این آیه قرآن شما نخواندید خواهش میکنم جوانان گوش کنند گاهی یک جایی وهابی دیدید گرفتار شدید و حواستان باشد فوری این آیه را برای شما میخواند میگویند این سوره مبارکه نمل است آیه ۶۵ قل پیامبر بگو قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ؛ از این بهتر؟ قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ؛ کسی غیب نمیداند الا الله جز خدا پس چرا شما میگویید پیامبر علم غیب دارد؟ فوری یک آیه دیگر بخوانید برایشان کاری ندارد این آیه قرآن جواب داده است سوره مبارکه... آن سوره مبارکه نمل بود این سوره مبارکه جن آیه ۲۶ و ۲۷ عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِنْ رَسُولٍ؛ واقعا من تعجب میکنم چطور ذهن بعضیها را به همین آسانی شستشو میدهند؟ آقا إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا؛ بله علم غیب ذاتی برای خدا است، اما خداوند این سوره خواهش میکنم عزیزان آیات را هم زیرنویس بفرمایید این سوره مبارکه جن آیه ۲۶ و ۲۷ إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِنْ رَسُولٍ؛ خدا این علم را در اختیار دیگری و پیامبرش و رسول خدا امام قرار بدهد. بله امام علم غیب داشت ولی ذاتی خیر، از جانب پیامبر علومی که روایات معروفی است که میفرماید هزار باب علم. حالا جالب است من یک چیزی بگویم حتما برای بینندگان هم جذاب است ابن ابی الحدید هم یک عالم بزرگ اهل سنت است برای ۸۰۰ سال پیش وقتی میرسد به این جمله که آیا امیرالمومنین علم غیب داشته است یا خیر؟ میگوید من اگر بخواهم بنویسم مواردی که امیرالمومنین علم غیب داشت باید یک کتاب بنویسم، ولی به عجله میگوید چند تای آنها را میگویم این هم خواهش میکنم حیف است ولو من بیشتر فراز دوم میخواهم برسم ولی این را از دست ندهیم حیف است. ابن ابی الحدیدید این عالم اهل سنت ۱۰ مورد آن را دهها مورد را نام برده من به عجله بعضی از آنها را میگویم در ذهن عزیزان بماند. یک :ابن ابی الحدید میگوید مگر ابن امیرالمومنین خبر نمیداد که من محاسنم به خون سرم خضاب خواهد شد؟ این علم غیب نیست؟ خبر میدهد که من به شهادت میرسم و این مدل شهادت من هم تیر به قلب نمیخورد، نمیدانم حادثه دیگری پیش نمیآید، محاسنم به خون سرم خضاب میشود این علم غیب نیست؟ یک وقتی رئیس خوارج همین داستان خوارج که گفتم رئیس خوارج آمد به امیرالمومنین خیلی بیادبی کرد گفت إتق الله، از خدا بترس در آخر میمیری. خیلی جالب است آقا فرمودند نمیمیرم به گفت آقا چطور نمیمیری؟ گفت من به شهادت میرسم محاسن سرم به خون سرم خضاب میشود این علم غیب نبود؟ دو: امیرالمومنین از قصه کربلا خبر دادند این داستان را خواهش میکنم چون ایام اربعین هست همین ابن ابی الحدید نقل کرده در منابع دست اول ما هست شیخ صدوق رضوان الله علیه نقل کرده، نصر بن مزاحم کتابی راجع به صفین خواهش میکنم راجع به تاریخهایی که من میگویم عنایت کنند وفات نصر بن مزاحم ۲۱۲ است، یعنی ۱۲۰۰ یا ۱۳۰۰ سال پیش زندگی میکرده ۱۲۵۰ سال پیش از دنیا رفته است حدوداً، کتاب دارد راجع به تاریخ صفین نصر بن مزاحم اسم آن هم همین است وقعة الصفین؛ این قصه را ایشان نقل کرده است یک کسی از اصحاب امیرالمومنین به نام هرثمه بن سلیم میگوید ما از صفین که برگشتیم در جنگ صفین در خدمت امیرالمومنین سلام الله علیه، جزو یاران امیرالمومنین بود رسیدیم به سرزمین کربلا، آقا دو رکعت نماز خواندند سلام نماز را که دادند رَفَعَ إِلَيْهِ مِنْ تُرْبَتِهَا؛ خاک زمین کربلا را برداشتند و فَشَمَّهَا؛ بوییدند، فرمودند به به! وَاهاً لَكِ أَيَّتُهَا التُّرْبَةُ! چه خاکی! لَيُحْشَرَنَّ مِنْكِ أَقْوَامٌ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ ... بِغَيْرِ حِسابٍ؛ از این خاک عدهای بیحساب و کتاب به بهشت میروند هرثمه میگوید من این جمله را شنیدم و اعتقادش خیلی محکم نبود آمدم خانه وقتی به خانمم گفتم امروز امیرمومنان این جمله را گفت، گفت هر چه علی گفته است درست است. ولی این خودش بارو نداشت میگوید گذشت سال 61 من با سپاه عمر سعد آمدم به کربلا در سپاه دشمن، هنوز جنگ شروع نشده بود یک روز نشسته بودم به گذشته فکر میکردم یاد این قصه افتادم. یادت است امیرمومنان رسید به سرزمین کربلا خاک کربلا را بو کرد و این طوری فرمود. گفتم این داد بیداد، آنهایی که بناست بیحساب و کتاب به بهشت بروند چه کسانی هستند؟ شمر است؟ عمر سعد است؟ حرمله؟ خولی؟ اینها حتما نیستند پس حتما باید لشکر امام حسین باشد آمد خدمت امام حسین و داستان را گفت. آقا فرمود که الان چه کاره هستی؟ میمانی یا میروی؟ گفت آقا من ولو این داستان را شنیدم و میدانم که شما بهشتی هستید ولی من نه این طرف میمانم نه آن طرف میخواهم به دنبال زندگیام بروم. عین عبارت را میخوانم آقا فرمود زود فرار کن برو. گفت آقا چرا؟ میخواهم بمانم و ببینم. فرمود نه، فـول هـربـا حـتي لا تري لنا مقتلا؛ قتله گاه ما را نبین، به خدا قسم فوالذي نفس حسين بيده لا يري اليوم مقتلنا احد ثم لا يعيننا الا دخل النار؛ اگر کسی مقتل ما را اینجا ببیند هل من معین ما را بشنود و جواب ندهد خدا او را در آتش میبرد. یعنی امام حسین حتی دلش میسوخت اینهایی که نمیخواهند آقا را یاری کنند گرفتار عذاب بیشتری نشوند این هم یک نمونه علم غیب نبود؟ سالها قبل از کربلا امیرمومنان خبر دادند عدهای از اینجا به شهادت میرسند و بیحساب و کتاب به بهشت میروند اینها همه را ابن ابالحدید نقل میکند. سوم: میگوید امیرمومنان از فتنه حجاج خبر داد که چه بلایی سر مردم میآورد که حالا اشاره میکنم. از علم غیب امیرمومنان اصحاب خودش را خبر میداد که چه کسی شهید میشود و چه کسی به دار آویخته میشود. خیلی جالب است چون ایام اربعین نزدیک است این داستان را هم بگویم خیلی داستان عجیبی است در منابع دست اول ما هست شما بهتر میدانید کتابی داریم به نام رجال کشی که شیخ طوسی از این کتاب تازه کتاب رجالی دیگری نوشتند. مال بیش از هزار سال پیش است این داستان را ایشان نوشته است مینویسد یک وقتی میثم تمار که این هم جز همان چهار اصحابی است که جز اصحاب حواریون امیرالمومنان است میثم تمار و حبیب بن مظاهر در میدان شهر کوفه نشسته بودند و با هم صحبت میکردند، مردم کوفه هم صدای اینها را میشنیدند. مردم کوفه آن ایمانی که میثم و حبیب که جز اصحاب سر امیرالمومنان بودند را نداشتند میثم به حبیب گفت که میخواهی یک کمی از پردهها را کنار بزنم و از اسراری که مولایم امیرمومنان به من گفته است به تو بگویم؟ گفت بگو، گفت من از امیرمومنان شنیدم که تو به شهادت میرسی در همین کوفه سر تو را میگردانند، حبیب گفت که میثم تو پردهها را کنار میزنی میخواهی من هم بگویم؟ خودم از امیرمومنان شنیدم تو را در همین کوفه به دار میزنند و زبان و دستت را قطع میکنند. اینها از شهادت هم خبر میدادند مردم کوفه که میشنیدند اینها را باور نمیکردند میگفتند عجب آدمهای دروغگویی هستند. مگر امکان دارد اصلا اینها از کجا از غیب و آینده خبر میدهند؟ میثم و حبیب رفتند رُشَید آمد او هم از اصحاب باوفای امیرمومنان است. آمد گفت که حبیب و میثم را کسی اینجا ندیده است؟ گفتند بله الان اینجا بودند چند تا دروغ سر هم کردند و رفتند، گفت چه دروغی؟ گفتند که این طوری گفتند... گفت که گفتند سر حبیب را در کوفه... گفت یک تکه را نگفته است من آن را اضافه کنم گفت: نگفت که وقتی کسی سر حبیب را بیاورد ابن زیاد صد دینار جایزه اضافه میدهد به خاطر سر حبیب؟ گفتند تو که از آنها دروغگوتری؛ واقعا از شهادت حبیب و میثم و اینها مفصل امیرمومنان از علوم غیب فرمود. باز از اخبار غیبی جنگ با ناکثین و بارقین و قاسطین این سه جنگ را امیرمومنان پیش بینی کرده بودند. این قصه را هم عزیزان عنایت کنند که غیب حضرت بهتر جا بیفتد ذیل خطبه 33 چند وقت پیش داشتیم ابن عباس میگوید که وقتی به جنگ جمل میخواستیم برویم حضرت یاور میخواستند در منطقه ذیقار ایستادند تا لشکریان بیایند پیغام دادند که بیایید ما میخواهیم به بصره برویم ابن عباس میگوید که به حضرت گفتم که ما أقل من یأتیک من أهل الکوفه فیما أظن؟ فکر نمیکنم کسی بیاید کم میآیند آقا معطل اینها نباشید. حضرت فرمود والله به خدا قسم لیأتینی منهم ستة آلف و خمسة و ستّون رجلاً؛ شش هزار و پانصد و شصت تا، ابن عباس میگوید که من جا خوردم گفتم چه آمار دقیقی؟! با اینکه ابن عباس خیلی آدم بزرگی بود میگوید که شک در دلم آمد این قدر دقیق؟ من میگویم کسی نمیآید شما میگویی شش هزار و پانصد و شصت؟
شریعتی: بلا تشبیه ما باشیم میگوییم که پنج شش هزار نفر میآیند.
حجت الاسلام حسینی: چند هزار نفر میآیند، میگوید ابن عباس به قدری من ترسیدم که ببینم اگر عدد کمتر آمد از یک جای دیگر عدد را برسانم چون بقیه هم شنیده بودند بد است امیرمومنان حرفش باطل درآید. میگوید که وقتی لشکر آمدند شمردم به خدا قسم نه یک عدد بالاتر نه یک عدد کمتر از آن که امیرمومنان فرموده بودند. من بقیه را فقط اشاره میکنم دوستان خودشان ببینند ابن ابالحدید میگوید که دهها مورد از علم غیب امیرمومنان که اگر ما بخواهیم کتاب میشود مثلا داستان عبدالله بن زهیر را حضرت فرمودند و پیش بینی کردند، ظهور ابومسلم خراسانی، ظهور بنی عباس، بنابراین در یک جمله تنها کسی که میتواند بگوید لا تَسْئَلُونَنی مِنْ شیءٍ فیما بَینَکُمْ وَ بَینَ السّاعَةِ؛ نه خبر فردا و پس فردا، صد سال دیگر، از امروز تا قیامت که حالا در ادامه به مطالب دیگری اشاره خواهم کرد.
شریعتی: بسیار خوب؛ از شما ممنون و متشکرم صفحه 415 قرآن کریم را امروز انشالله دوستانمان خودشان تلاوت کنند آیات ابتدایی سوره مبارکه سجده است و انشالله ما را هم دعا کنند و نکتههای لطیف حاج آقا حسینی صمیمانه ممنون و متشکرم شنیدن از عظمت امیرالمومنین چه قدر غرور انگیز است و چه قدر آدم کیف میکند و حال دلش خوب میشود انشالله که همه ما زیر سایه حضرت باشیم یک گزارشی قرار است ببینیم از مشارکت و مساعدت عزیزان در اعزام زائر اولیها نوجوانان و جوانان که در این مدت بالاخره مکرر عرض کردیم خدمتتان و ممنونم از لطف همیشگی شما، یک تشکر صمیمانه کنم از دوستان خوب موکب حضرت خدیجه بازوی اجرایی ما هستند و همه خادمان این موکب که ساعتها میایستند و به زوار خدمت میکنند در آن شرایط سخت و گرم و بالاخره همه ما از سختیهای آن مطلع هستیم ایستادند 24 ساعته دارند خدمت میکنند انشالله که خدا به همه آنها توان بدهد. اگر مساعدتی شد و کمکی شد و اگر همراهی شد من به نظرم میرسد یک سنت مستمر باشد برای اعزام زائر اولیها آنهایی که تا حالا مشرف نشدند و خداوند به همه بانیان خیر انشالله اجر و جزا بدهد و حاج آقای حسینی هم دعا کنند و انشالله خداحافظیم کنیم و گزارش را ببینیم.
حجت الاسلام حسینی قمی: من باز دعا میکنم برای همه کسانی که این روزها نشستند و نگاه میکنند و دلسوخته هستند و آرزو دارند ولی به هر حال موفق نشدند به زیارت اربعین خدا را قسم میدهیم به محمد و آل محمد همان طوری که در وعدههای کلمات اهل بیت آمده است خدایا به حق محمد و آل محمد همه ما را اربعینی حساب بفرما، بین زائرین سیدالشهدا به حساب بیاور، خدایا هر چه به زائرین اربعین و کسانی که پیاده به کربلا مشرف میشوند عنایت میفرمایی به حق سیدالشهدا به همه ما هم عنایت بفرما، همه مریضهایی که ملتمس دعا هستند مخصوصا به حق سیدالشهدا لباس عافیت بپوشان و گرفتاریها را برطرف بفرما.
شریعتی: الهی آمین، خیلی از شما ممنون و متشکرم و سپاسگزارم از لطف و عنایت شما. اگر احیانا کمکی میکنید مشارکت و مساعدت میکنید این را ما اختصاص بدهیم به طول سال و منحصر به اربعین نباشد و امیدوارم که زائران سیدالشهدا برای ما و بانیان خیر دعا کنند و زواری که بعد از این اولین زیارتشان را تجربه میکنند آنها هم به صورت ویژه و مضاعف دعا کنند.
حجت الاسلام حسینی قمی: آقای شریعتی عذر میخواهم دو سه هفته گفتم باز هم تأکید میکنم عرض کردم الان خیلی دلسوختگان زیادند اما واقعا میگویم که غصه نخورند به هر حال میدانید شرایط اربعین مخصوصا پیاده روی که الان ما در خبرها میبینیم گرمای این مسیر را 48 یا 50 درجه، کار سختی است یک عده جوان میتوانند، آقایان راحت میتوانند، اما برای عموم مردم هم واقعا سخت است برای خانمها و سالمندان اگر نمیتوانند غصه نخورند همین که دلشان آنجاست، نیة المومن خیر من عمله، و مکرر گفتم اگر باور داریم که جناب جابر فرمود که شریکیم، بله آدم دلش میسوزد که نرسیم ولی از نظر پاداش ثواب شک نداشته باشید که چیزی کم ندارید.
شریعتی: بله خیلی ممنونم گزارش را ببینیم در طریق نجف به کربلا و خدمت خادمان عزیزمان و مشارکت و مساعدت شما و زائران اولی که انشالله عازم حرم سیدالشهدا هستند تا فردا و سلامی دوباره.
بسم الله الرحمن الرحیم صلی الله علیک یا اباعبد الله الحسین. بینندگان عزیز و مخاطبان برنامه سمت خدا سلام عرض میکنم خدمتتان، صدا و تصویر ما را از مسیر پیاده روی نجف به کربلا همراه و هم قدم به زائرین سیدالشهدا میشنوید، نائب الزیاره و دعاگوی تک تک شما مخاطبین عزیز سمت خدایی هستیم و با همت و مشارکت شما عزیزان سمت خدایی الحمدالله توفیق این را داریم زیر بیرق خانم حضرت خدیجه خادم زائر اولیهای جوان و نوجوان باشیم ما کاری که اینجا انجام میدهیم خادمی زائر اولیهایی است که از گوشه گوشه ایران اسلامی خودشان را به این نقطه رساندند و قرار است انشالله زیر بیرق مادر امت حضرت خدیجه سلام الله علیها هزینه سفر این عزیزان به صورت نقدی تقدیمشان شود سوای از این اتفاق مبارک بعضی از زائرین اولی که تازه مشرف شدند یا حافظ جزئی از قرآن هستند هم هدایایی به رسم یادبود به این عزیزان هم تقدیم میشود.
16 ساله از استان قم* از خوزستان دزفول 16 ساله* از زنجان 20 ساله* 18 ساله از شهر مقدس مشهد* استان کرمان هستم شهر منوجان 16 ساله*
شما از کجا آمدید؟ از قلعه گنج استان کرمان* چند ساله هستید؟ 16 ساله از استان اصفهان* شهرستان بشاگرد*
انشالله شب جمعهای که دارید مشرف میشوید نائب الزیاره خیرین و بانیان این کار هم شوید.