اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

حجت الاسلام حسینی قمی -نکاتی پیرامون حضرت سیدالشهدا علیه السلام و اربعین حسینی

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. این گونه در قفس به رهایی نمی‌رسیم، بی‌ناخدا بدان به خدا نمی‌رسیم* یک عمر صرف مدرسه و درس شد ولی، بی گریه برای حسین به جایی نمی‌رسیم* بی شوق انتظار به بیراهه می‌رویم، جز راه دل به کرب و بلا نمی‌رسیم* یا ایها العزیز تو شرط رسیدنی، ما مانده‌ایم و تا تو نیایی نمی‌رسیم* صاحب عزا به دست تهی‌مان نگاه کن، بی لطف تو به فیض گدایی نمی‌رسیم* سلام می‌کنم به همه دوستانم عزیزانم، همه خانم‌ها و آقایان که الان مخاطب برنامه سمت خدا هستند شنونده‌های خوب رادیو معارف، مخاطبان خوب شبکه افق، یک سلام ویژه و مخصوص به همه آن‌هایی که بار سفر را بستند و عازم کربلای معلی هستند تا در اربعین سیدالشهدا زائر حضرت بشوند، انشاالله که زیارت‌شان مقبول باشد و دست پر برگردند. با احترام و افتخار هفته خود را با حاج آقای حسینی عزیز آغاز می‌کنیم سلام علیکم خیلی خوش آمدید.

حجت الاسلام حسینی قمی: سلام علیکم و رحمة الله. عرض سلام و ارادت خالصانه دارم خدمت همه عزیزان و از جناب عالی هم سپاسگزارم با همین مقدمه زیبایی که شما شروع فرمودید و این شعر بسیار زیبا، من هم  این شعری که فرمودید که دیگر الان قافله‌ها دارن راه می‌افتند کم کم برای پیاده‌روی اربعین، انشاالله ما را هم دعا کنند و همه جاماندگان را دعا کنند. زائر کرب و بلا گفت خداحافظ و رفت دل من پشت سرش کاسه آبی شد و ریخت، جناب آقای شریعتی واقعاً من متحیرم انسان چه باید بگوید؟ مثلاً بگوییم رسانه‌ها این شب‌ها و روزها مکرر در برنامه‌های مختلف نشان ندهند؟ که خوب باید نشان بدهند، این شور و عظمت را ولی از یه طرف را انسان می‌بیند ۳ میلیون، ۴ میلیون، از ایران می‌روند ولی ۸۰ میلیون دلشان در این سفر هست من خبر دارم این روزها خیلی‌ها می‌نشینند پای گیرنده‌های خود و اشک می‌ریزند، واقعاً زجه می‌زنند و گریه می‌کنند و می‌گویند ما جامانده کربلا هستیم، من می‌خواهم دو سه جمله با آنها صحبت کنم بگویم غصه نخورید اصلاً تعبیر جاماندگان معنی ندارد. آن حدیث را خواندیم در دو سه هفته گذشته، جابر وقتی رسید اربعین به کربلا به جناب عطیه یک جمله‌ای گفت که عطیه تعجب کرد و نگاه کرد به این قبور مطهر شهدا گفت لقد شارکناهم، ما هم با شهدای کربلا شریکیم، عطیه تعجب کرد می‌دانید عطیه مفسر قرآن است من همین جا عرض کنم ما گاهی در این چیزها تعبیر می‌کنند غلام جابر، خیر از مفسرین قرآن است، از شخصیت‌های بسیار بسیار ارزنده است، تعجب کرد گفت جابر ما کاری نکردیم، این‌ها بدن‌های مطهرشان قطعه قطعه شد. گفت خودم از رسول خدا شنیدم صحابی پیامبر بود، رسول خدا فرمود  مَن أحَبَّ قَوما حُشِرَ مَعَهُم؛ هر کسی دسته‌ای را دوست داشته باشد با آنها محشور می‌شود ومَن أحَبَّ عَمَلَ قَومٍ، اگر کسی کار یک دسته و گروه را دوست داشته باشد...
شریعتی: اُشرِكَ في عَمَلِهِم.
حجت الاسلام حسینی قمی: بنابراین یقین داشته باشید به نظر من این تعبیر معنا ندارد.
شریعتی: حاج آقای عابدینی یک تعبیری دارند خدا انشالله حفظشان بکنند که همین حسرت هم شما را پیش می‌برد.
حجت الاسلام حسینی قمی: بله حتماً به ثواب می‌رسند و این روایتی که من یادداشت کردم هم در کافی مرحوم کلینی، هم درعلل الشرایعة شیخ صدوق هست، هم در امالی سید مرتضی، رسول خدا فرمود نیة المومن خیر من عمله؛ نیت مومن از عملش بالاتر است. چرا؟ توضیح دادند چون نیت را باید تشبیه کرد به آن سرچشمه، یکجا آب جریان دارد این آب جاری ارزشش بیشتر است یا آن چشمه‌ای که این آب از آنجا می‌آید؟ سرچشمه حتماً بالاتر است. نیت مومن یعنی فکر و طرز تفکری که الان مین‌شیند و می‌بیند و حسرت می‌کند و می‌خورد و گریه می‌کند و آرزو دارد این است که همه را راه می‌اندازد، این تفکر است این چشمه است، این از عمل بالاتر است، این از رفتن بالاتر است. یک روایت دیگری هم داریم و در کافی مرحوم کلینی هست باز از امام صادق علیه السلام إن العبد المومن؛ بنده مومنی که آرزو دارد یک کار خوبی انجام بدهد ولی در توانش نیست می‌گوید یا رب شما به من پول بده اُرزقنی فلان کار را انجام بدهم كَتَبَ اَللَّهُ لَهُ مِنَ اَلْأَجْرِ مِثْلَ مَا يَكْتُبُ لَهُ لَوْ عَمِلَهُ؛ تمام آن ثواب‌هایی که اگر این کار را انجام می‌داد برایش می‌نوشتند آن ثواب را برای او می‌نویسند. آخرش حضرت فرمود إن الله واسع کریم؛ خدا کریم است. البته توضیح می‌خواهد از روایاتی است که توضیح می‌خواهد مرحوم علامه مجلسی در مرعاة العقول توضیح دادند فرمودند منظور از نیتی نیست که ما مثلاً ما فقط یک چیزی به ذهنمان بیاید، نه منظور این است که تا این نیت تابع به حالت است عرض کردم یک طرز تفکر باشد و این طرز تفکر باید جای خودش را نشان بدهد کجا نشان بدهد؟ آقا شما اربعین می‌خواستی بروی کربلای سیدالشهدا پیاده روی اربعین به هر دلیل نتوانستی بسم الله یه کار خیر دیگری می‌توانی انجام بدهی. در زیارت حضرت عبدالعظیم سلام الله علیه که فرمود مَن زارَ عَبدالعَظیمِ الحَسَنی(ع) بِرِی کَمَن زارَ الحُسَین(ع) بِکَربَلا. تا اینجا که می‌توانی مشرف بشوی اصلاً آنجا هم نتوانستی به هر دلیل. این روایت از امام معصوم سلام الله علیه است یک وقتی از مثالی استفاده می‌کردیم یه کسی از کنار بیمارستان هزار تخت خواب رد می‌شود می‌گوید خدایا اگر من همین پول را داشتم این کار را می‌کردم خدایا به من پول بده تا من هم بسازم بسم الله امتحانش کنید حالا بیمارستان است هزار تخت پول نداری یک همسایه دارید نسخه دارد ۱۰۰ هزار تومان، تو این ۱۰۰ هزار تومان را فعلاً بده. اگر کسی واقعاً آرزوی بیمارستان ساخت بیمارستان هزار تخت خواب را دارد نیت مومن وقتی  معنا پیدا می‌کند که به اندازه ۱۰۰ هزار تومان نسخه همسایه را کمک بکند.
شریعتی: تو این دعوت را لبیک بگو.
حجت الاسلام حسینی قمی: الان به ما می‌گویند حاج آقا ما آرزوی اربعین داریم باشد شما داری محله شما روضه هست این روضه را به نیت اربعین سیدالشهدا علیه السلام برو مجلس امام حسین را گرم کن، تا اربعین تا آخر ماه صفر هر کجا مجلس سیدالشهدا است گرم کنید. آقا آرزو می‌کنید من الان دیدم بعضی‌ها ای کاش من پول داشتم هزاران هزاران خانه برای نیازمندان و مستمندان می‌ساختم تو اگر واقعا پول داشتی می‌ساختی؟ ولی الان پول نداری بسم الله یک مستاجری که داری الان به داد آن برس و یک کمی به احترام سیدالشهدا بگو ما اربعین که نتوانستیم برویم این ماه آقا صد هزار تومان کمتر بده، یک میلیون تومان کمتر بده، می‌خواستیم اربعین برویم خرجمان کنیم شنیدیم مستاجرمان اربعین رفته است اصلاً این ماه اجاره نده  رفتی زائر امام حسین شدی این هم کمک هزینه تو بالاخره و به هر حال نیت المومن انشاالله در عمل نشان بدهیم. باز در یک روایت دیگری من چون در آن هفته اعلام فرمودید که  عزیزان ما مشارکت کنند در کمک به زائران جوانی که بناست از طرف سمت خدا انشالله مشرف بشوند، یک روایت بخوانم خیلی حدیث عجیبی است در کامل الزیارات است ابن قولویه قمی است، باب ۴۴ چندین روایت دارد راجع به ثواب کسانی که خودشان کربلا بروند یا دیگران را راهی کنند. حالا عرض کردم فراوانند به هر دلیل یا مشکلات زندگی دارند یا ناتوان هستند، به هر دلیل نمی‌توانند بروند، این‌ها غصه نخورند عرض کردم آن جلسه هم عرض کردم غصه نخورند، این حدیث شما می‌خواستید بروید؟ بله خیلی رفتیم ای کاش این حدیث را عمل کن ثواب را عنوان بابش این است ثواب من زار الحسين عليه السلام بنفسه أو جهز إليه؛ خیلی جالب است یا خودش برود یا دیگران را راهی کند، از امام صادق سلام الله پرسیدند اگر کسی دیگران را راهی کند ثوابش چقدر است؟ خودش نتوانسته است برود الله اکبر فرمود یوتیه کل درهمٍ؛ آقا نگویید این روایت مگر امکان دارد؟ اولاً اینکه آدرسش را گفتم کامل الزیارات از منابع دست اول ما برای بیش از هزار سال پیش است، ثانیاً فضل و رحمت الهی را با خودمان نگاه نکنیم که این همسایه چیزی بدهد می‌پرسیم چه داده است؟ یک وقت اضافه برنگردانیم.
شریعتی: گفت امام حسین هرچه داشت در راه خدا داد خدا هم برای او سنگ تمام می‌گذارد.
حجت الاسلام حسینی قمی: به قول علامه امینی رضوان الله سیدالشهدا آنچه داشت در راه خدا داد خدا هم همه چیز را به او داد. ما تعجب نکنیم به خودمان نگاه نکنیم، فرمود اگر کسی خودش برود یا اگر نمی‌تواند کسی را بفرستد به خاطر هر درهمی که انفاق کرده به اندازه کوه احد خدا به او حسنه می‌دهد. آقا یک درهم آن کوه احد؟ تازه حضرت فرمود بیش از این خدا برایش جبران می‌کند، هرچه خرج کرده در راه سیدالشهدا خرج می‌کند یقین داشته باشند خدا برمی‌گرداند، بعد فرمود خدا بلا را از او دور می‌کند، الحمدلله خدا را شکر جناب آقای شریعتی ما فراوان می‌بینیم مردم امسال هم دیدید مقام معظم رهبری فرمودند محرم پرشوری داشتیم. واقعاً همینطور بود حساب سیدالشهدا سلام الله علیها از همه حساب‌ها جدا است. من اصفهان بودم یکی از عزیزان یک داستانی را نقل می‌کرد گفتم اجازه می‌دهید من نقل کنم؟ گفتند به شکلی به طوری که فقط اسم مرا نیارید راضی نیستند. یک جلسه در اصفهان گفتند ما داریم و به من اطلاع دادند و تغییر من بالای ۲۰ هزار نفر آن هم غالباً جوان‌ها شرکت کردند حالا خود اصفهانی‌ها می‌دانند من چه جلسه‌ای را می‌گویم ایشان راضی نبودند و از ویژگی‌های این جلسه این بودند که ایشان می‌فرمودند من در سخنرانی اعلام کردم احدی حق ندارد کسی مراجعه کند که پول بدید، مراجعه نکنید هر کسی خواست کمک کند گفت به کسی مراجعه نمی‌کنیم کمکی برای مجلس امام حسین کند. فرمودند سال گذشته شوخی نیست جمعیت ۱۰،۲۰ هزار نفره هر شب هم طعام داشتند گفتند سال گذشته جلسه تمام شد ما حساب کردیم یک مبلغ سنگینی بدهی داشتیم به هیچکس هم نگفتیم، وقتی خودمان گفتیم به کسی نگوییم مردم به کسی نگویند و پول ندهند. گفتند من مستقیم مشرف شدم کربلای سیدالشهدا حرم خود امام حسین هم نرفتم حرم برادرشان رفتم قمر بنی هاشم، گفتم آقا جان ما برای برادر تو یک مجلس گرفتیم و بدهی هست برادر شما بدهکار است ما که بدهکار نیستیم مجلس برادرت بود و انقدر بدهی داریم. این را گفتم و بیرون اومدم، خدا شاهده من خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم کاش می‌شد جزئیاتش را بیشتر توضیح بدم ایشان فرمودند من آمدم اصفهان و دیدم کسی در خانه را می‌زند آمد داخل و آقایی گفت شنیدم که شما برای مجلس امام حسین بدهی دارید؟ گفتم بله. گفت امام حسین که نباید بدهکار کسی باشد همان تعبیری که ما به حضرت ابوالفضل سلام الله علیها آقا داداش شما بدهکار است گفت امام حسین که نباید بدهکار کسی باشد، ایشان یک پلاستیکی گذاشت جلوی ما و رفت صبر نکرد ما ببینیم چه هست رفت باز کردم دیدم یک شمش طلا است. گفتم چند فروختی؟ گفت باور می‌کنی سال گذشته گفت شمش شد ۴ میلیارد و نیم فروختیم و تمام بدهی‌های ما صاف شد. امام حسین نباید بدهکار باشد الحمدلله مردم امسال دیدید دیگر در عزای سیدالشهدا سلام الله علیه واقعاً مردم سنگ تمام گذاشتند، سنگ تمام ما که نمی‌توانیم حق عزای سیدالشهدا را ادا کنیم. خدا رحمت کند علامه امینی رضوان الله علیه را ایشان فرمودند شما این مجالس عزاداری را بگیرید این متن سخنرانی ایشان است ولی این مجالس را کافی نمی‌داند خدا، اینکه الان خدا این اینکه الان این شوری که بعضی از  جلسات ده‌ها هزار نفر در تهران و جاهای دیگر، علامه امینی می‌فرمایند شما هرچه بلدید انجام بدهید ولی خدا این‌ها را کافی نمی‌داند، فردا قیامت مجلس عزای امام حسین در صحرای محشر برپا می‌شود. آنجا اعضای سیدالشهدا است. در روایت داریم وقتی سید صدیقه طاهره سلام الله علیه وارد محشر می‌شوند و عرضه می‌دارند الهی ارنی الحسن و الحسین؛ حسین را نشانم بده این عین روایت است امام حسین سلام الله علیها طرف مادر می‌آید و بدن بی سر و خون می‌جوشد از رگ‌ها، این چه صحنه‌ای است نمی‌دانم. آنجا تازه اساس روضه آنجا است، علامه امینی فرمودند روضه آنجا باید باشد ما اینجا می‌شنویم بدن بی سر و زجه می‌زنیم. آنجا ببین در غوغای محشر صدیقه طاهره از یک طرف به امام حسین با بدن بی سر روایت است با بدن بی سر از یک طرف دیگر می‌آید روضه آنجا برگزار می‌شود. اینکه می‌گویند سنگ تمام، تعریف درستی نیست ما هرچه بلدیم انجام می‌دهیم. بنابراین عزیزان نگران نباشند خانم‌ها، مادرها، دختر خانم‌ها، کسانی که بیمارند، ناتوانند، به هر حال سفر آسانی نیست مخصوصاً با گرمای امسال پیاده‌روی دارد تقریباً ۸۰ کیلومتر،۱۰۰ کیلومتر، به هر حال آنهایی که نرفتند غصه نخورند. من در پیام‌های بینندگان عزیز بعضی‌ها حالا من یک عبارتی نوشتند نوشتن من و شوهرم سال‌ها است در فراق کربلا مثل شمع می‌سوزیم. غصه نخورید یقین داشته باشید و یک جمله دیگر اضافه کنم عزیزانی که مشرف می‌شوند انشاالله عنایت داشته باشند که در کربلا آنچه که مرسوم است ملاحظه فرموده‌اید تقریباً تا اربعین این بساط موکب‌ها خیلی مفصل است ولی بعد از اربعین حالا نمی‌دانم باید یک تدبیری کرد، یک کاری کرد که این موکب‌ها و این کاروان‌ها که دارند برمی‌گردند همه ذوق و شوق و شور کاروان‌ها من همین جا خواهش می‌کنم...
شریعتی: بعدش سوت و کور می‌شود تمام مسیر.
حجت الاسلام حسینی قمی: این خیلی سخت است من از مدیران این موکب‌ها تقاضا می‌کنم در بازگشت، آقا این زائر نمی‌خواهد برگردد؟ زائری که رفته است می‌خواهد برگردد آنکه در کربلا هست می‌خواهد همین راه را برگردد، آنهایی که می‌توانند موکب‌ها را زود جمع نکنند ولی خود زائرین هم بدانند که بعد از اربعین خیلی آن شور و شوق و بساط موکب‌ها دیگر نیست. یک جمله دیگر هم اضافه کنم که واقعاً این عشق سیدالشهدا سلام الله علیها این شور امام حسین علیه السلام در همه دل‌های عالم چه کرده؟ جناب آقای شریعتی من سفری که چند روز پیش به اصفهان بودم با یک شخصیتی آشنا شدم یک کتابی دوستان به من دادند مرحوم آقای فیروزیان از روحانیون اصفهان تقریباً 5، 6 سالی از ایشان از دنیا رفته‌اند من باید اسمشان را بگذارم مبلغ نمونه پیرمردی نزدیک به ۱۰۰ سال عمر کرده و تا اواخر عمرش با این سن و سال، با این ناتوانی بیشتر تبلیغش در استان سیستان و بلوچستان و مناطق زابل، مناطق محروم من رفتم منزلشان را دیدم، الان منزلشان در اصفهان است شاید بیش از ۱۰۰ پرونده هست، پرونده‌ها خودش نوشته است فلان روستا درمانگاه ساخته‌ایم، فلان روستا مدرسه ساختیم، فلان روستا مسجد ساختیم، شوخی نیست یک تنه یک پیرمرد پا می‌شد می‌رفت از اصفهان با یک ماشین پیکان می‌گفتند داشته است آن اوایل، بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر راه را تا زابل برود مسجد بسازد، مدرسه بسازد و الان به ماها می‌گویند بروید حالا مثلاً یک جلسه آماده باشد و مهیا باشد و یک جلسه‌ای عرض کردم واقعا آدم این‌ها را می‌بیند خاک بر سر من که من بگویم من هم مبلغ هستم، پروازی باشد یا یک قطاری باشد و مستقیم برویم و گرما نخوریم و سه روز چهار روز بیشتر نمانیم و برگردیم. یک پیرمرد سالیانه سال می‌رفت در زابل، الان پرونده‌ها هست آن وقتی کتاب را من همراهم آوردم یک خاطره‌ای در این کتاب خواندم باور بفرمایید جناب آقای شریعتی قصه را این گوشه و کنار شنیده بودم مختصر نه به این تفصیلی که ایشان نقل کرده بودند خود ایشان نقل می‌کنند بدون واسطه خیلی برایم جالب بود این را بگویم برای اینکه بدانند عزای سیدالشهدا چه می‌کند؟ اربعین چه می‌کند؟ پیاده‌روی چه می‌کند؟ پدر و مادرها جوان‌هایشان باز من تاکید می‌کنم مخصوصاً پسرها و جوان‌هایشان را تشویق کنند همین برنامه‌ای که شما  فرمودید کمک کنند، بانی بشوند، هزینه بچه جوانی به همسایشان یک نگاه به قبر شش گوشه سیدالشهدا چه می‌کند با آدم، در این پیاده روی که  می‌رود آدم چه احساسی! ایشان فرمودند مرحوم آقای عرض کنم آقای فیروزیان که در این کتاب که ده‌ها داستان است یک داستانش این است: نوشتند من در مدرسه فیضیه درس می‌خواندم تقریبا سال ۲۲ تا ۲۴ حدود ۸۰ سال پیش، در مدرسه فیضیه درس می‌خواندم خواهش می‌کنم عزیزان یکم قصه را چون ایشان مستند خودشان دیدند و من نقل می‌کنم با جزئیات، می‌فرمودند در جز فیضیه درس می‌خوانم یک هم حجره‌ای داشتم آقای مرحوم آقای شمس قنات آبادی، یک روزی دیدم یک جوانی دنبال هم حجره ما می‌گردد و می‌پرسد حج آقای شمس قنات آبادی کجاست؟ پیدا کرد و آمد من نشسته بودم و ایشان جلوی ما نشست. این آقا که بود؟ این آقا طاهر برادر مرحوم طیب که نامشان را زیاد عزیزان طیب...
شریعتی: طیب حاج رضایی.
حجت الاسلام حسینی قمی قمی: طیب حاج رضایی با آقای شمس چه کار داشت؟ با آقای شمس قنات آبادی، گفت اتفاقا سر سفره بودیم آقای شمس من از تهران آمدم به دادم برس ما نمی‌دانیم از دست طیب چیکار کنیم؟ می‌دانید ایشان هم معروف است چاقوکش اول تهران بوده و لوتی اول تهران، هیچ کسی از دست ایشان نمی‌توان اصلاً امان نداشته است و تمام شهر و میدان دست خودش بوده است. می‌گفت چه کار کنیم؟ فکر کردیم برای او زن بگیریم ازدواج بکند آدم بشود زن گرفت باز هم همان کار را ادامه داد. گفتیم بچه‌دار می‌شود آدم می‌شود مشغول بچه می‌شود بچه‌دار هم شد همانطور هست. گفته بود یک وقتی با کسی دعوا کرد رئیس کلانتری آمد واسطه بشود که مثلاً این‌ها را از هم جدا کند طیب نشست روی سینه رئیس کنلانتری و پدر او را درآورد و مردم آمدند رئیس کلانتری را از دست طیب نجات دادند یک همچین آدمی، تبعید کردن او را به زندان در بندرعباس گفتیم دیگر زندان او را آدم می‌کند تبعید کردند زندان بعد از مدتی برگشت و دیدیم باز هم آدم نشد. آقای شمس آمدم به شما پناه آوردم شما راهی دارید که این اصلاح بشود و عوض شود؟ ایشان چیزی نگفتند غذای ظهر و ناهار را که خوردند بعد از اینکه ناهار تمام شد فکرهایشان را کردند و فرمودند من یک راه حلی فقط به ذهنم می‌رسد، سعی کن مرید کسی شود، اگر مرید کسی شود از علاقه‌ای که به مراد خودش دارد هرچه او بگوید گوش می‌کند خیلی هم واقعاً اثر دارد جوان هم مخصوصاً اگر علاقه پیدا کند به آدمی خوب...
شریعتی: رشته‌ای در گردنم افکنده دوست.
حجت الاسلام حسینی قمی قمی: خیلی اثر دارد برو یه کاری کن مرید کسی بشود برادر طیب حاج رضایی می‌گوید آقا خدا پدر و مادر شما را بیامرزد با این پیشنهادت طیب مرید کسی می‌شود؟ همه تهران فکر می‌کند باید مرید خودش بشوند این کسی را قبول ندارد که بخواهد مریدش شود. باز یه مدتی فکر کرد گفت یک پیشنهاد دیگری دارم ببر او را کربلا ولی با یک شرط اگر در راه کربلا دیدی تحولی در او ایجاد شده آنجا که رسیدی کنار قبر سیدالشهدا قسمش بده بگو تو را به حق سیدالشهدا قسم میدهم این کارها را کنار بگذار، چاقوکشی را کنار بگذار، اگر دیدی در راه تحولی در او ایجاد شد اگر دیدی نه تحولی ایجاد نشد و این سفر هم برای او چیزی نیست کاری با او نداشته باش. برادر طیب می‌گوید من به تهران آمدم و گفتم داداش شناسنامه‌ات را بده گفت برای چه؟ گفتم می‌خواهم کربلا برویم گفت منو کربلا کجا کربلا برویم؟ گفتم امام حسین دعوتت کرده است و او را راضی کردم شناسنامه‌اش را گرفتم و حاضر شد گفت در راه که رفتیم تا حرکت کرد ماشین در تمام این مسیر دیدم در حال خودش نیست یک تحولی در او هست، گریه می‌کند، اشک می‌ریزد، این آن طیب چاقوکش سابق نیست. عرض کردم جزئیات هست من به عجله دارم عرض می‌کنم. می‌گوید رسیدیم داخل صحن امام حسین زانوهایش سست شد و افتاد و وقتی رفتیم کنار ضریح سیدالشهدا سلام الله علیه از خود بیخود شد زجه می‌زد، گریه می‌کرد، اشک می‌ریخت و می‌گفت من هم همین حال را پیدا کردم گریه می‌کردم، زجه می‌زدم، ولی خودم را کنترل کردم چون همه این‌ها مقدمه و برنامه بود برای اینکه او را کنار ضریح امام حسین برسانیم از او قول بگیرم. گفتم داداش در همان حال گریه تو را به حق امام حسین بیا به امام حسین قسم بخور که دیگر چاقوکشی را کنار بگذاری و این بساط کارت را کنار بگذاری، گفت داداش تو کاری به کار من نداشته باش در حال خودمانیم. یک مدتی فاصله شد گفتم داداش ببین آنهایی که به آنها چاقو می‌زنی آنها هم مثل تو زائر امام حسین هستند و به سیدالشهدا علاقه‌مندند، بالاخره همان جا کنار ضریح کاری کردم راضی شد و گفت باشد، قسم می‌خورم به امام حسین دیگر من چاقو به کسی نزنم. گفتم چاقویت را بده کنار ضریح سیدالشهدا چاقو را از او گرفتم قسم خورد و عهد بست که دیگر دنبال این کار نرود. گفت از کربلا که برگشتیم دیگر من باز شک داشتم شاید آن احساسات کربلا بوده ولی نه، دیگه تمام شد طیب عوض شد به قول معروف شد حر و حتی ایشان می‌گوید کار به جایی رسید یک وقتی کسی با او درگیر شد و به او چاقو می‌زد و به او گفت رفیق ببین من چاقو در جیبم دارم ولی به امام حسین قسم خوردم به کسی چاقو نزنم، او بی‌انصاف به این می‌زد ولی طیب نه، می‌گفت من قسم خوردم به امام حسین. به قدری به او چاقو زد که زمین افتاد و او را بیمارستان بردند و ایشان نوشته بعد که خوب شد با سلام و صلوات و شهر و کوچه و محله را طاق نصرت زدند که طیب دارد از بیمارستان به سلامت برمی‌گردد و همین آدم هم کارش به جایی رسید فراوان عزیزان شنیدند در قصه قیام امام رضوان الله علیه در ۱۵ خرداد همراهی کردند با امام، دست‌جات مردم را در راهپیمایی عکس امام عزاداری سیدالشهدا سلام الله علیه و این قصه را دیگر لابد عزیزان زیاد شنیده‌اند، وقتی دستگیرش کردند همان نصیری که رئیس ساواک بود به او گفته بود  یک کلمه تو بگو خمینی به من پول داده است ما آزادت می‌کنیم محکومش کردند به اعدام، خیلی حرکت عجیبی جمع کرده بود در جنوب تهران یک کلمه بگو خمینی به من پول داد ما تو را آزاد می‌کنیم. گفت من دروغ نمی‌گویم من به سید اولاد پیغمبر من اصلاً او را تا حالا ندیدم ولی دروغ نمی‌گویم من او به من پول نداده است ربطی نداشته است.
شریعتی: طیب از کجا به کجا رسید؟!
حجت الاسلام حسینی قمی قمی: و برادرش می‌گفت الله اکبر شبی که می‌خواستند او را اعدام بکنند من به زندان رفتم و گفت داداش به خمینی بگو بعضی شما را دیدند و خریدند، طیب ندید و  خرید، طیب شما را ندید و خرید و این قصه معروف است که امام رضوان الله علیه وقتی برگشتند از زندان آزاد شدند حضرت عبدالعظیم حسنی چون قبر طیب در آنجاست رفتند سر مزار طیب، این جمله من شنیدم معروف است می‌گویند امام سر مزار طیب فرمودند که تو عاقبت بخیر شدی دعا کن من هم عاقبت بخیر شوم و حتی قبل از اعدامش معروف است که پیغام می‌دهد به امام رضوان الله علیه که به امام بگویید از من شفاعت کند و من به شما خیانت نکردم و امام می‌گوید من می‌دانم خیانت نکردی اگر خیانت خیانت کرده بودی که در زندان نبودی. و اما شفاعت هم شما احتیاج به شفاعت ما ندارید امام حسین برایت شفاعت می‌کند. می‌خواهم بگویم عزیزان به هر حال چون در آستانه اربعین هستیم ببینید چقدر آقای شریعتی پدر و مادرها نگران هستند نیستند؟ چون پدر و مادرهای ما غالباً نگران ایمان پدرشان هستند، مخصوصاً سفر زیارتی سیدالشهدا و اربعین، البته عرض کردم خودشان هم باید علاقه داشته باشند همین داستان را دیدیم مرحوم آقای شمس قنات آبادی گفت اگر خودش علاقه دارد من گاهی پدر مادرها می‌گویند هیچ حس و علاقه‌ای ندارد خیلی سخت نگیر انشاالله این علاقه در همه جوان‌های ما هست ولی واقعاً زیارت سیدالشهدا تحولی ایجاد می‌کند. یک نکته دیگر که بحثم به اینجا رسیده است بگویم چیزی که طیب را نجات داد جناب آقای شریعتی ببینید ما باید در زندگی نباید همه پول‌ها را خراب کنیم، طیب همه پل‌ها را خراب نکرد رضوان الله علیه. بله لات اول تهران و لوتی و اول تهران و چاقوکش اول تهران ولی همه پل‌ها را خراب نکرد. امیرالمومنین در نهج البلاغه می‌فرماید اِتَّقِ آللّهَ بَعْضَ التُّقَى وَإِنْ قَلَّ، تقوا داشته باش ولی حتي کم، شارحین نهج البلاغه گفتند چرا حضرت می‌فرماید ولو کم؟ تقوا که زیادش خوب است چرا کم؟ توضیح داده‌اند گفتند این برای کسانی است که تازه راه افتادند همه پل‌ها را خراب نکنید، نگذاریم همه ارتباط ما قطع شود، یک کورسوی امیدی، دو چیز طیب داشت که نجات پیدا کرد در داستان حر مگر نشنیدیم؟ که در این شب و روزها هزار بار خواندند چه شد حر عوض شد؟
شریعتی: ادب.
حجت الاسلام حسینی قمی: ادبی که نسبت به سیدالشهدا داشت نجاتش داد. ویژگی اولی که طیب داشت همه عرض کردم در تاریخ هست در کتاب‌های متعددی می‌دانیم راجع به طیب نوشتند مرکز اسناد انقلاب اسلامی کتاب دارد، دیگران چندین کتاب نوشتند یک ویژگی که داشت ارتباطش با امام حسین را قطع نکرد، دسته عزاداری و هیئتش، بالاخره یکجا امام حسین آدم را برمی‌گرداند، یک اشک بر سیدالشهدا من بارها عرض کردم پدر و مادرها به خدا تحول در زندگی جوان‌ها به این معنا نیست که باید ۶۶۰۰ آیه قرآن را یکجا برای او بخوانی، ۱۱۰ جلد بحارالانوار علامه مجلسی را برای او بخوانی. نه گاهی با یک اشک برای امام حسین.
شریعتی: گاهی یک آن است دیگر.
حجت الاسلام حسینی قمی قمی: و یک لحظه و یک جرقه است و این جرقه ممکن است با شنیدن تلاوت قرآنی پیش بیاید، ممکن است با نوحه‌ای پیش بیاید، ممکن است با سفر اربعین پیش بیاید، یک قصه‌ای را یک وقت گفتم تکرار می‌کنم واقعاً خدا رحمت کند مرحوم آقای مروی رضوان الله علیه ایشان نقل می‌کردند یک کسی رفته بود در اراک، اراک که نزدیک قم هست منبر می‌رفت آقایی بود منبر می‌رفت گفت شب هفتم هشتم محرم آمدم بروم یک جایی خیمه‌ای زده بودند و جوان‌ها روضه‌ای داشتند قبل از انقلاب شاید برای ۵۰ سال پیش باشد، گفت آمدم بروم یک جوانی مشروبیجات خورده بود مشروبات الکلی خورده بود بعد مست بود و حالش خیلی هوشیار نبود مرا دید و گفت آقای شیخ کجا می‌روی؟ گفتم می‌روم اینجا روضه امام حسین  گفت می‌خواهی برای یک شعر بخوانم ترسیدم یک وقت آسیب به ما نرساند گفتم بخوان این شعر را خواند یک قصیده خیلی بلندی است یک بیتش این است. بردند ذره ذره مه پیکران دلم را یک ذره دگر ماند تا قسمت که باشد. می‌گوید مه رویان عالم دل من را برده‌اند یک ذره آن مانده است گفت این شعر را خواند و گفتم حالا بروم؟ گفت یکی دیگر هم بخوانم می‌گفت ترسیدم  بلا سرم نیارد گفتم بخوان گفت دوباره تکرار کرد بردند ذره ذره مه پیکران دلم را یک ذره دگر ماند تا قسمت که باشد. ببینید طبیب حاذق وقت را باید بشناسد می‌گفت دست محبتی به پیشانی‌اش کشیدم گفتم عزیز من مگر نمی‌گویی مه رویان عالم دلت را برده‌اند و یک ذره مانده است این ذره آخر را بده به خیمه امام حسین، اینم سهم آقا بشود همین یک جمله گفتم گاهی یک جرقه است همان جا افتاد روی زمین اشکش جاری شد شب‌های بعد گفتند شده است هیئتی سیدالشهدا. اینگونه نیست که تحول یک سیر پیچیده‌ای داشته باشد در مرحوم طیب هم همین بود یک تحول ولی دو تا زمینه را داشت خواهش می‌کنم زمینه را عزیزان یکی ارتباط با سیدالشهدا سلام الله علیه یکی هم خواهش می‌کنم حالا که سخنم به اینجا رسید بگذارید این را هم هدیه کنیم به روح این عرض کنم حر انقلاب رضوان الله تعالی علیه یاد بگیر یک اخلاق دیگری که مردانگی داشت، جوانمردی داشت، دستگیر بود، دستگیر فقرا و بیچاره‌ها بود، در همین کتاب مرحوم آیت الله احمدی میانجی ایشان داستان نقل کرده است نوشت طیب یک وقت از جایی رد می‌شد دید یک سید پیرمرد شال سبز به گردن نشسته است و غمگین است و یک سری اثاث خانه دورش چیده است، از ماشین پیاده شد و گفت سید چرا اینجا نشسته‌ای؟ گفت من سال‌ها مستاجر بودم مستاجر فلانی نداشتم اجاره و بیرونم کرده است و اینجا کنار اثاث نشسته‌ام  فوری رفقایش را صدا کرد یک وانت صدا کرد اثاث‌های این سید را گذاشت روی وانت و گفت سید تو جلو بشین و ما ترک عقب وانت، گفتی یک خونه ساخته بود برای خودش هنوز نرفته بود داخل آن، سید را برد در این خانه گفت اساس‌هایش را بریزید اینجا و فردا هم شناسنامه‌ات را بیاور خانه را به نامت بزنم فقط سید یک کاری بکن هیچی از تو نمی‌خواهم، یک خانه به تو دادم به مادرت زهرا بگو فردا قیامت یک خانه به من بدهد. آیت الله احمدی مفصل این قصه را نقل کرده‌اند، یک خانه بگو به من بدهد این مردانگی این جوانمردی این رسیدگی به فقرا، این دستگیری بالاخره به داد آدم می‌رسد. من اعتقادم این است که انسان در کنار نقاط تاریکی که دارد یک نقاط قوتی هم که امیرالمومنین می‌فرماید اِتَّقِ آللّهَ بَعْضَ التُّقَى وَإِنْ قَلَّ، حالا دنبال راه خطا هستی، فسق و فجور، یک راه باریک هم بزار یه کار خیری هم بکن، این انشالله یک روزی نجاتت می‌دهد مقدمه ام خیلی طولانی شد اگر سلام و محضر قرآن مشرف بشویم دیگر در حقیقت ذیل مقدمه شد بعد برویم و مطلبی را تقدیم کنم.
شریعتی: انشاالله خیلی از شما ممنون و متشکرم نکته‌های خوبی را شنیدیم الهی که همیشه زیر سایه سیدالشهدا باشیم که سایه‌ای امن‌تر از این آیه به سایه عالم به خودش ندیده و امیدوارم که بچه‌هایمان بیمه بشوند زیر سایه حضرت انشاالله عاقبت بخیر بشوند باز هم من یادآوری می‌کنم ما قرار بود ۱۱۱۰ نوجوان را راهی کربلای معلی بکنیم زائر عتبات بشوند آن هم در ایام اربعین که خود انسان ساز است، که هر قدم حرکت به سمت امام است و امیدوارم که همگی مأجور باشید عزیزانی که می‌خواهند مشارکت بکنند. خانم‌ها و آقایانی که می‌خواهند این بچه‌های دسته گل را عازم عتبات بکنند می‌توانند عدد ۴۰ را به ۲۰۰۰۰۳۰۳ پیامک بکنند یا به زیرنویس‌های ما دقت بکنند راه‌های مشارکت ذکر شده و نوجوان‌هایی که می‌خواهند ثبت نام بکنند و همراه بشوند می‌توانند به سایت ما مراجعه بکنند یا به کانال‌های ما در سروش و ایتا و بله. پیشاپیش انشاالله زیارت همگی مقبول باشد بعد از تلاوت آیات در بخش دوم گفتگوی‌مان با حاج آقای حسینی عزیز انشاالله همراه شما هستیم و در کنار شما و چقدر خوب است ثواب تلاوت این آیات را هدیه بکنیم به روح بلند سیدالشهدا به امید نگاهی و گوشه چشمی.
اللهم صل علی محمد و آل محمد
صفحه408 قران کریم
شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم الهی که زیر سایه قرآن کریم باشید ممنون از لطف و همراه و همدلی شما و متشکرم از مساعدت‌ها و مشارکت‌ها در طول سال و حالا هم که قصه اربعین است و انشاالله تک تک شما زائر سیدالشهدا بشوید چه از نزدیک و چه از دور و انشاالله که مأجور باشید در این 7 یا ۸ دقیقه باقیمانده بحث شما را خواهیم شنید و حسن خطام فرمایش‌های شما.
حجت الاسلام حسینی قمی: من عرض کنم جناب آقای شریعتی نگاهم این است در ایام محرم و صفر حالا تقاضا هم می‌کنم از همه عزیزانی که تریبون در اختیارشان هست خواهش می‌کنم یک بحثی را حتماً باید در محرم و صفر برای مردم مطرح کنیم و آن ویژگی‌های بسیار زیبا و برجسته و زیبا در اصحاب سیدالشهدا است من کمتر شنیدم در مجالس و محافل که می‌روم حالا شاید یک اشاره‌ای می‌کنند اما به تفصیل... می‌دانید شهدای کربلا از نظر عظمت بینظیر بودند نه کم نظیر، خود آقا فرمود فَإنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَابًا أَوْفَی وَلَا خَیرًا مِنْ أَصْحَابِی، یک روایت از خاتم النبیین است همان طوری که آقا ابی عبدالله الحسین سیدالشهداست رسول خدا فرمود شهدای کربلا سادات الشهدا هستند. حضرت فرمود که «اولئک من سادات شهداء امتي يوم القيامه» هستند باز یک تعبیر دیگری حضرت فرمود که اَ یسْبِقُهُمْ مَنْ کانَ قَبْلَهُمْ وَ لاَ یلْحَقُهُمْ مَنْ بَعْدَهُمْ. هیچ کدام از شهدایی که قبل از شهدای کربلا بودند به درجه اینها نمی‌رسند و هیچ شهیدی که بعد از حادثه کربلا بیاید در عظمت به اینها نمی‌رسد یتهادون الی القتل؛ مسابقه می‌دادند برای شهادت. در یک تعبیر دیگری خیلی تعبیر بلندی است فرصت کوتاه است از آقا موسی بن جعفر است در اختصاص شیخ مفید در قیامت در صحرای محشر منادی ندا میدهد إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نَادَی مُنَادٍ أَیْنَ حَوَارِیُ‌ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ رَسُولِ اللَّهِ ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله؛ حواریون حضرت محمد کجا هستند؟ جناب آقای شریعتی این همه اصحاب داشته است پیامبر، ولی فقط سه نفر به عنوان... حواریون یعنی اصحاب درجه یک، خاص الخاص، نزدیکترین فقط سه نفر بلند می‌شوند. سلمان فارسی، مقداد و ابوذر، البته می‌دانید که عزیزان امیرالمومنان جان پیامبر بودند.
شریعتی: نفس پیامبر.
حجت الاسلام حسینی قمی: نفس پیامبر، سه نفر از حواریون، دوباره خطاب می‌شود که حواریون امیرالمومنان کجا هستند؟ فقط چهار نفر می‌توانند قیام کنند در میان این همه یاران حضرت، به هر حال درجات اینها متفاوت است، اویس قرنی، میثم تمار، محمد بن ابی بکر، عمر بن حمق خزاعی؛ چرا عمر بن حمق شده حواریون؟ من یک جمله اضافه کنم دور می‌شوم از بحثم دلم نمی‌آید بگذرم. همین عمر بن حمق خزاعی از کسانی است که معاویه تعقیبش می‌کرد برای ترور او، در نامه امام حسین خواندیم که حضرت به معاویه نوشتند عمر بن حمق که عبادت رنگ چهره‌‌اش را تغییر داده بود دنبال ترور یاران حضرت بود یک وقت گفتیم معاویه یکی از کارهایی که می‌کرد دنبال ترور یاران حضرت بود، عمربن حمق مخفی زندگی می‌کرد چیکار کند دیگر عده و لشکری نداشت که بجنگد می‌خواستند او را ترور کنند مخفی زندگی می‌کرد در خانه و زندگی‌اش نبود مدت‌ها گذشت این زن و بچه چشم انتظار بودند امشب پدر برمی‌گردد فردا پدر برمی‌گردد، گفت هر صدایی که ز در می‌آید به خیالش که پدر می‌آید، یک مرتبه دیدند در من خانه باز شد و ریختند زن و بچه گفتند حتماً عمر آمده عمر آمده ولی دیدند مامورین معاویه هستند و یک چیزی را جلوی این‌ها انداختند و نگاه کردند و دیدند سر بریده است، سر بریده عمر است. شما این را تجسم کنید خانمش وقتی سر بریده را دید یک جمله گفت  گفت به معاویه بگویید تو که کشتی عمر را ولی از قول من به او بگویید شرتّموه طویلا عهدتّموها قتیلا؛ مدتی که فراری زندگی کرد حالا همسر بریده آورده‌اید از قول من بگویید کسی را به شهادت رساندید من که شریکش زندگی‌اش هستم در طول زندگی مشترک یک روز سفره غذا برای او پهن نکردم، هر روز روزه بود، هر شب به عبادت مشغول بود، این می‌شود حواریون امیرالمومنین. چهار نفر...
شریعتی: که حضرت فرمودند کاش ۱۰۰ نفر مثل تو داشتم در سپاهم.
حجت الاسلام حسینی قمی: بله، ۴ نفر آن وقت حواریون امام حسن را صدا می‌زنند دو نفر هستند سلیمان بن ابی لیلا و خذیفة بن أُسید؛ مرحله چهارم هم همینه صدا می‌زنند حواریون سیدالشهدا سلام الله فَیَقُومُ کُلُّ مَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَهُ؛ تمام شهدای کربلا یکجا قیام می‌کنند و این اصلاً مقام کمی نیست و حواریون رسول خدا چند بود؟ سه نفر بود حواریون امام علی؟ ۴ نفر حواریون امام حسن؟ دو نفر، حواریون امام حسین ۷۲ نفر شهدای کربلا فَیَقُومُ کُلُّ مَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَهُ؛ من خواهشم این است به این چند دقیقه نمی‌رسم ولی تقاضای من این است که عزیزان در این فرصت باقیمانده ایام عزای سیدالشهدا بخواهید از عزیزانمان و سخنران‌ها و شعرا در قالب شعر و سخنرانی خیلی این‌ها مقام داشتند حالا من به عجله چیزهایی را عرض بکنم در این چند دقیقه‌ای که باقی مانده مثلاً یک ویژگی مشترک بگویم فردی نگویم، یک ویژگی مشترک که خیلی از این شهدای کربلا در حالاتشان است حالا همین جا اضافه کنم شاید عزیزان دنبال کتابی باشند که بخوانند الان متاسفانه حوصله‌ها کم شده، یک کتابی هست حالا من بعید می‌دانم عزیزان حوصله خواندنش را داشته باشند خدا رحمت کند آقای کمره‌ای یک کتابی دارد عنصر شجاعت شاید قبلا معرفی کرده باشم 6، ۷ جلد است واقعاً آقای شریعتی من که نگاه می‌کنم سه جلدش برای اصحاب سیدالشهدا است. عنصر شجاعت یا اسم دیگر آن ۷۲ تن و یک تن۷۲ تن شهدای کربلا و یک تن از سیدالشهدا دو اسم دارد سه جلد آن اصحاب است، واقعاً من از حوصله این مرد تعجب می‌کردم چقدر زوایای زندگی شهدای کربلا من ندیدم شاید به این تفصیلی نباشد انصافاً کتاب خیلی مهمی است. یک ویژگی خیلی مهمی که بین اصحاب هست ببینید غالباً در حالات آنها نوشتند کان قارئاً للقرآن سید القراء، راجع به بریر جناب بریر سلام الله علیها سید القرا در حالاتش نوشتند، آن کسی که آن را کشت کسی بود به نام کعب بن جابر اسمش در تاریخ آمده است وقتی به شهر خودش کوفه برگشت قاتل بریر وقتی برگشت کوفه خانمش گفت من با تو حرف نمی‌زنم قتلت سید القُرّا، تو سید القراء کوفه را کشتی این معروف بود این‌ها محشور به قرآن بودند، مأنوس به قرآن بودند، راویان حدیث بودند، اصحاب امیرالمومنین و سیدالشهدا بودند، مثلاً راجع به حبیب شوخی نیست جناب آقای شریعتی هفت، هشت، ده تا ویژگی دارد در تمام جنگ‌ها در رکاب امیرالمومنین حضور داشته در جنگ جمل و صفین و نهروان بوده و در رکاب امام حسن بوده بعضی‌ها می‌گویند جز اصحاب رسول خدا هم حتی بوده، مِن حملَتِ الحدیث، از راویان حدیث است خیلی موقعیت بالایی در کوفه داشته وقتی به شهادت رسید این جمله در تاریخ آمده آقا آمدند بالای سرشان رحمک الله، رحمت خدا بر تو لقد کنت، این را من می‌خواهم توضیح بدهم لَقَدْ کُنْتَ فَاضِلاً تَخْتِمُ الْقُرآنَ فِی لَیْلَه وَاحِدَه؛ در یک شب ختم قرآن می‌کرد آقای شریعتی خدا می‌داند الان گاهی مقامات اولیای خدا را نمی‌تواند در رسانه و سخنرانی بگوید، الان می‌گویند ای بابا مگر بیکار بوده مگر می‌شود؟ من یک وقتی در مشهد حرم امام رضا خواهش می‌کنم قصه را عنایت کنید حرم امام رضا منبر بودم گفتند در حالات امام رضا هست که حضرت روزی ۱۰ جز قرآن می‌خواندند، شیخ صدوق آقا از منبر پایین آمدم یک جوانی خیلی مودب گفتند آقا این چه طور امام رضا معرفی کردند؟ مگر امام رضا بیکار بوده است؟ کلاس و درس نداشته؟ خدمات اجتماعی نداشته؟ زن و بچه نداشته؟ روزی ۱۰ جز قرآن می‌خوانده؟ گفتم عزیز دلم ده جز قرآن یعنی مثلاً حضرت صبح سه جز قرآن یک ساعت صبح بخوانند، یک ساعت ظهر و یک ساعت شب، الان دیدی تلویزیون قرآن پخش می‌کند یک مدل ترتیل داریم، یک مدل تحدیر داریم می‌نویسد تحدیر، سریع‌تر است. کسی بخواهد با تحدیر قرآن را بخواند یک ساعت قشنگ بیشتر از سه جز می‌تواند بخواند. مکرر شبکه‌ها پخش می‌کنند ماه رمضان  یا شبکه قرآن، درست است؟ گفتم امام رضا مثلاً صبح یک ساعت قرآن بخوانند، ظهر یک ساعت و شب هم یک ساعت می‌شود روزی ۱۰ جزء؛ گفتم صادقانه بگو امام رضا روزی سه ساعت قرآن دست مبارک‌شان بوده است ما الان سه ساعت موبایل دست‌مان است. سه ساعت که چیزی نیست ما عرض کردیم که سه ساعت باشد که خیلی خوب است. انکار نکنیم مقامات را وقتی می‌شنویم حبیب یک شب... اینها قاری قرآن بودند، اصحاب پیامبر و امیرالمومنان بودند، اصحاب سر امیرالمومنان بودند من چند تا داستان است...
شریعتی: می‌توانیم اینجا چند تا نقطه بگذاریم ویژگی اصحاب را انشالله در جلسات آینده؟
حجت الاسلام حسینی قمی: این را یادتان باشد مثلا حبیب بن مظاهر جزو اصحاب سر امیرالمومنان بودند حالا انشالله یک فرصت دیگر عرض می‌کنم.
شریعتی: انشالله. خیلی ممنون و متشکرم حاج آقای حسینی خیلی ممنونم از لطف و عنایت و مرحمت‌تان، انشالله از ویژگی‌های اصحاب سیدالشهدا که بی‌نظیرند در عالم هفته‌های آینده اگر مجالی بود و فرصتی بود و حاج آقای حسینی اگر صلاح دانستند بحث را از سر خواهیم گرفت. دعا کنید و انشالله خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام حسینی قمی: خدا را قسم میدهیم به محمد و آل محمد ما را با قرآن و اهل بیت محشور بگرداند. قرآن و اهل بیت در دنیا و آخرت و دنیا و زندگیمان قرآنی و اهل بیتی باشد انشالله و پایان زندگیمان هم با قرآن و حشرمان هم با قرآن و اهل بیت باشد. خداوند انشالله توفیق بیشتر آشنایی با معارف دین و سیره اهل بیت و اولیای خدا و شهدا به همه عنایت بفرماید و این اخلاقی که در سیره اهل بیت و اصحاب اهل بیت بود انشالله در خودمان بتوانیم زنده کنیم.
شریعتی: انشاالله، بمبی که سوز تو در جان ما گذاشت، چندین هزار کشته و زخمی به جا گذاشت* پل زد کمان ابروی تو بر پل صراط، دریای عفو در عطش کربلا گذاشت* دریا که دست تو ملوانان که مست تو بر کشتی‌اش چه خوب خدا ناخدا گذاشت. السلام علیک یا ابا عبدالله.