شریعتی: بزرگوارید خوشحالیم که اهالی خوب سمت خدا یک نماینده در مشهد دارند در حرم حضرت رضا و حاج آقای نظافت با لطف و بزرگواری خودشان ما و همه مخاطبان عزیز را یاد خواهند کرد. ما هفته گذشته یک بحثی را شروع کردیم و بحث بسیار خوب و امیدوارم دوستان دقیق پیگیر باشند نامه ۳۱ نهج البلاغه نامه امیرالمومنین به امام مجتبی علیه السلام و به قولی اگر قرار بود نامه به امام مجتبی و وصیت به حضرت باشد به اصطلاح امروزیها رسانهای نمیشد، در واقع این وصیت وصیت به تک تک ما است که انشاالله جز فرزندان امیرالمومنین هستیم و بحث امروز شما را با دل و جان خواهیم شنید.
حجت الاسلام نظافت: بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین، اولاً اشاره داشته باشیم که این نامه در جلسه قبل هم اشاره شد در برگشت از جنگ هست. یعنی امیرالمومنین که خسته و کوفته و آن اتفاقات تلخ در جنگ صفین افتاده است، یک فرصت کوتاهی پیدا کردهاند و دست به قلم شدهاند. یک درس آن این است که فرصت طلب باشیم، فرصت را ایجاد کنیم، از فرصتهای اندک استفاده کنیم، خیلی مهم است که ما قدر فرصتها را بدانیم و دنبال فرصتهای خیلی بزرگ نباشیم. به ما گفتند که عمل کم را هم کوچک نشمارید، از زمانهایی کم میشود استفادههای بزرگ کرد که واقعاً با همین ثانیه ثانیهها قرار است ابدیت ما ساخته شود. پس این ثانیهها بسیار اهمیت دارد و فرمود إضاعة الفرصة غصّة. بعداً غصه میخورید و این عصر، عصر هدر دادن عمر هست. این ترافیکها، این فضای مجازی، این کلکلهای بیخود، این دل مشغولیها، روزمرگیها، یعنی بشر را از هدف اصلی غافل میکند تا جایی که میتوانیم به همدیگر تذکر را بدهیم که استفاده بهتری داشته باشیم. و لذا در یک دعایی در صحیفه سجادیه هست که حضرت سر صبح یاد دادند که بگوییم خدایا امروز روز تازهای است هذا یوم حادث جدید و هو علینا شاهد عتید؛ یعنی این روز را تکرار نبینیم این روز یک روز تازهای است سر صبح عزم جزمی داشته باشیم برای بهترین استفاده. نکته دوم این است که یک فرمانده جنگ مومن، یک سیاستمدار مومن، مثل امیرالمومنین از مباحث تربیتی و ریشهای غافل نیست. یعنی امیرالمومنین دل مشغولیهای فراوانی وقتی نامه را نوشتند داشتند نسبت به معاویه که دوباره میخواستند مثلاً دوباره حمله کنند، یا مثلاً نسبت به یارانشان، ولی غافل نیستند از ریشهها، درست است ما مریضی داریم که الان کارهای اورژانسی انجام بدهیم ولی از درمان ریشهای هم غافل نباید باشیم.
شریعتی: اصلاً ریشه آن جنگها همان جهالت و غفلت است.
حجت الاسلام نظافت: من الان نمونهای برای شما بیاورم. امیرالمومنین نمونهای در وصف شامیان، یعنی همان گونه که با آنها جنگیده است چه میگوید؟ فرمود در یک خطبهای جفاة طغام؛ یعنی آدمهای خشن، غلیظ، فرومایه، عبيد أقزام؛ اراذل، جمّعوا من كلّ أوب؛ از گوشه گوشه آنها را آدمهای بیریشه را جمع کردهاند و بعد فرمود کسانی هستند که سزاوار است آموزش داده شوند أن يفقّه ويؤدّب و تربیت بشوند و یُعلَّمَ به آنها تعلیم داده شود و یُدَرَّبَ به آنها تمرین هم بدهند و یُولّی علیه، معاویه کسانی را آورده است که باید یک کسی دست آنها را بگیرد. یوخذ علی یدیه؛ نه مهاجر هستند نه انصار هستند، به زبان امروز نه زمان قبل از انقلاب را درک کردهاند، نه زمان جنگ را درک کردند، نسل تازهای که پیامها به آنها نرسیده و حجت بر آنها تمام نشده، بعد معاویه آنها را برداشته و در مقابل ولی خدا، آنها هم با خشونت تمام با علی میجنگند و با جبهه حق میجنگند، به گمان اینکه ینها جبهه باطل هستند. بعد فرمود اینها نه مهاجرند نه انصارند، این یک درد و دل است، ببینید اشاره به اینکه ریشه در مشکلات تربیتی است. بعد فرمود این شامیان برای خودشان انتخاب کردند نمایندهای را که خیلی به نفعشان است، یعنی عمر و عاص، شما چه کسی را انتخاب کردید؟ شما ابوموسی اشعری را انتخاب کردید. یعنی امیرالمومنین یک درد و دل دارد از نیروهای مخالفش، شامیها، که تربیت نشدهها هستند که و نیروهای خودشان چگونه؟ آقا میفرماید شما گوش به فرمان من نیستید، یعنی در جبهه خود امیرالمومنین هم مشکلات تربیتی و فکری وجود دارد، هنوز به مرز اطاعت از ولی نرسیده است. این گونه نیست که بشر به همین راحتی به عقلانیت دست پیدا میکند، بشر خیلی چیزها را نمیفهمد، بشر به خیلی چیزها احاطه ندارد. درد و دل امیرالمومنین از جبهه مخالف مباحث تربیتی از یاران خودش هم مباحث تربیتی هست. یک جایی حضرت فرمود دو گروه کمر مرا شکستند، عالم بیتقوا که عمروعاص هست و جاهل نادان که یاران خودشان هستند که مجبور بود حضرت که با اینها کار بکنند. حالا میخواهم نامه را شروع کنم. این نامه از موضع یک پدر پیر با تجربه و آگاه، اول نام حضرت خودشان را معرفی میکنند که این نامه از کیست، هفت ویژگی برای خودشان میگویند و ۱۴ ویژگی برای فرزند. خودشان یعنی پدر پیر آگاه با تجربه، اول فرمود من الوالد، این از طرف پدر تو است، پدر دغدغه فرزند را دارد، پدر دلش برای فرزندش میطلبد.
شریعتی: پدر باید پدری کند.
حجت الاسلام نظافت: پدر فرزندش را دوست دارد. دوم فرمود الْفَانِ، این نامه از ناحیه پدری است که در معرض فنا است و عمرش را کرده است. الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ، پدری است که نسبت به زمان اقرار دارد. ببینید مسئله خیلی مهمی است که گذر زمان جبری است، یک ثانیه نمیشود زمان را نگه داشت، با هر نفس دارند ما را به زور میبرند، ما را به زور به این دنیا آوردند و به زور هم دارند میبرند.
شریعتی: هر نفس یک قدم.
حجت الاسلام نظافت: یک قدم به سوی مقصد است حالا جوان این را نمیفهمد جوان فکر میکند میتواند به جنگ زمان برود، نمیفهمد نمیشود زمان را نگه داشت، نمیفهمد این فرصتها طلایی است، ثانیهها مهم است. کسی که پیر شده است این را میفهمد الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ، جوان در ناخودآگاهش فکر میکند میتواند به جنگ زمان برود و بر زمان غلبه کند. در روایتی هست فرمود إن اللیل و النهار یعملان فیک؛ تو بخواهی و نخواهی شب و روز در تو عمل میکنند از تو میستانند، ثانیههای عمر تو را یکی یکی میگیرند، فرمود تو هم سهمت را بگیر، معامله زمان با تو یک طرفه نباشد. خسارت همین است، والعصر ان الانسان لفی خسر، لفی خسر یعنی چه؟ خسارت یعنی چه؟ یعنی معامله یک طرفه زمان با ما، که او از ما بگیرد و ما از او چیزی نگیریم این میشود خسارت، آن هم فرصتهای جوانی.
شریعتی: و اصل سرمایه را بدهیم یک زمانی سود نمیکنیم و یک زمانی اصل سرمایه را داریم میدهیم.
حجت الاسلام نظافت: و آب میشویم. یعنی واقعاً ساعت گاهی استرس ایجاد میکند، ثانیهها استرس ایجاد میکنند ،که گذشت زمان من است و سرمایه من است، سرمایه من در حال رفتن است، چرا نشستم و چرا بیکارم و چرا استفاده نمیکنم؟
شریعتی: مانند آن یخ فروشی که یخهایش داشت آب میشد و گفت رحم کنید به کسی که سرمایهاش دارد آب میشود.
حجت الاسلام نظافت: اصل سرمایهاش از دست رفته، به هر حال عمری اگر میدهیم سعادت را بگیریم، جوانی اگر میدهیم علم و تجربه را بگیریم. فرمود لَا يُعَمَّرُ مُعَمَّرٌ مِنْكُمْ يَوْماً مِنْ عُمُرِهِ؛ فرمود روزی از عمر شما نمیگذرد إِلَّا بِهَدْمِ آخَرَ مِنْ أَجَلِهِ، به همین اندازه به اجل نزدیکتر میشوی و حواست نیست، این نفس کشیدنها دارد شما را به مرحلهای میرساند که احساس دیگر فرصت از دست میرود و کم میآورد انسان، در هنگام پیری میگوید خدایا به من فرصت اندک بده، این ثانیههایی که الکی هدر میدهیم غصه این ثانیهها را بعداً میخوریم. و الان متوجه نیستیم.
شریعتی: و در جوانی فکر میکنیم همین گونه میماند.
حجت الاسلام نظافت: ویژگی چهارم که امیرالمومنین فرمود الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ، این نامه از طرف پدری است که عمر به او پشت کرده است. یعنی چه عمر به عمر به او پشت کرده است؟ همین مدبرالعمر است؟ ببینید زندگی مثل یک جاده است جوان ابتدای جاده است و جاده روبروی اوست و میشود مقبل العمر؛ مقتبل الدهر، وقتی به آخر جاده میرسیم جاده پشت سر ماست و امیرالمومنین میگوید من رسیدم آخر خط، من را باور کن، به تجربه من اعتماد کن، این نامه از طرف یک پدر پیر است و با تجربه. این خیلی مهم است.
شریعتی: من از یک راه رفته با تو حرف میزنم.
حجت الاسلام نظافت: تو با آدمی با تجربه روبرو هستی و فرمود العقل حفظ التجارب؛ انسان عاقل تجربیاتش را حفظ میکند. نه تجربیات خودش را فقط، آن گونه که ما فقط باید تجربه کنیم و عمر من از دست میرود، بلکه تجربیات نسل قبل، تجربیات پدر، پدر موهایش سفید شد که فرزند پایش را بگذارد بر روی شانه تجربههای پدر، نه اینکه راه پدر را از نو شروع کند. اگر علم قرار بود هر کسی از صفر شروع کند که پیشرفت نمیکرد، هر دانشمندی بیاید از آن جایی که دانشمند قبلی تمام کرده از آنجا ادامه میدهد و از صفر شروع نمیکند و باید از تجربیات نسل قبل استفاده کرد. در یک جای خود امیرالمومنین میفرمایند رَأْيُ الشَّيْخِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ جَلَدِ الْغُلَامِ؛ فرمود من علی، نظریه پیرمرد با تجربه را بیشتر دوست دارم از چالاکی جوان. جوان امتیازش چیست؟ قوت. نقطه ضعفش چیست؟ خامی. جوانهای ما بدشان نیاید ما هم این مرحله را طی کردهایم، ما هم الان میبینیم خیلی حرفها میزدیم روی هوا، خیلی شعارها میدادیم، میبینیم ذره ذره پخته شدیم، الان تازه میفهمیم باید استغفار کنیم از بعضی از کارهای خوبمان، چون یک جایی را درست کردیم و یک جایی را خراب کردیم، چون تجربه نداشتیم. و خام بودیم و پخته شدیم و حالا قوت جوانی اگر بیاید در کنار تجربه پیر غوغا میکند و خدا رحمت کند امام را، جوانان به امام اعتماد کردند و امام به جوانها، این شکاف بین نسلی خطرناک است.
شریعتی: یک جایی باید گره بخورد.
حجت الاسلام نظافت: و باید هر دو به هم اعتماد کنند و باید ما خودمان را به جوانان نزدیک کنیم تا آنها حرف ما را گوش بدهند، تا اعتماد کنند، اعتماد که کردند ما نیز به آنها اعتماد بکنیم، و بعد اتفاقهای بزرگی که افتاده ادامه پیدا میکند. خلاصه جوان نمیداند و پدر نمیتواند، این دوتا باید کنار هم قرار بگیرند. یک مشکلی گاهی جوانان میگویند ما را درک نمیکنند ولی واقعیت آن این است که باید بگوییم پسرم تو مرا درک نمیکنی، من مسیر تو را طی کردم، تو حال مرا درک نمیکنی، تو پیری را درک نکردی ولی من جوانی را درک کردم. حالا مانده تا برسی. جمله پنجم یعنی وصف پنجم فرمود المستسلم لدنیا؛ این نام از طرف پدری است که تسلیم به دنیا است. ببینید دنیا یک جلوههای فریبنده دارد که امیرالمومنین تسلیم آن نشد. فریبنده است، نه، منظور چیست؟ منظور قواعد حاکم بر دنیا است، دنیا حوادثی دارد، دنیا قواعدی دارد، دنیا همیشه باب دل هیچکس پیش نمیرود.
شریعتی: یک جاهایی بیرحمیهایی دارد.
حجت الاسلام نظافت: یعنی فرمود العبد یدبر و الله یقدّر؛ بعد جالب است که امیرالمومنین یک جایی فرمودند عرفت الله سبحانه بفسخ العزائم؛ امیرالمومنین میگوید آنجایی که من شکست خوردم سعی کردم تهدید را تبدیل به فرصت کنم، از شکستها درس گرفتم. چه درسی؟ درس معرفت. هدف زندگی چیست؟ تمام بالا و پایین رفتنها، وقتی که میمیریم عارف شده باشیم خداشناس شده باشیم، خدا شناسی همیشه با پیروزی به دست نمیآید. اگر من همیشه در زندگی آنطوری که دلم میخواهد کار پیش برود کم کم خودم را خدا میدانم، کم کم میشوم قارون، قارون انقلابی است که از قوم بنی اسرائیل بود آل فرعون را که خدا غرق کرد. چون دنیا به کامش نشست باب دلش پیش رفت گفت إنّما اوتیته علی علمٍ عندي؛ من اینها را با علم و تدبیر خودم به دست آوردم. امیرالمومنین میفرماید عرفت الله سبحانه بفسخ العزائم، آنجایی که ارادههای جدی و محکم هم فسخ شد و عملی نشد، همتها نقض شد، خدا را شناختم و فهمیدم خدا قدرتی مافوق قدرتها است، ما خدا نیستیم ما بنده خدا هستیم و اگر به زبان خوش بعضی از حرفها را متوجه نشویم خدا با زبان دیگری ما را متوجه میکند. خوش به حال کسی که خدا به او درس معرفت از طریق حوادث دنیا داد بگوید خدایا ممنون تو هستم. من نباختم من ضرر نکردم، معرفت کسب کردم. پیر این مطلب را خوب میفهمد المستسلم لدنیا؛ که نمیشود به جنگ حوادث رفت. حوادث گاهی غلبه میکند و انسان لذا صبوری میکند و خوش به حال کسی که در متن حوادث و تلخیها درس میگیرد و چون درس میگیرد این تلخیها را به شیرینی تبدیل میکند.
شریعتی: یه چیزی حاج آقا نظافت چقدر تلخ است که با عالم و سنتهای آن بجنگی، با اراده خدا بجنگی، یعنی یک جایی باید تسلیم بشوی و وقتی تسلیم شدی هم همراه میشوی.
حجت الاسلام نظافت: برکت میآید ببینید زینب کبری سلام الله علیها فرمود ما رأیت إلا جمیلاً؛ یعنی از شکستها اینها درس میگیرند. امام حسین علیه السلام فرمودند إلهِى رِضًى بِقَضائِکَ؛ بالاخره آقا ارادهشان این بود که بر دشمن غلبه کنند، حتی غلبه ظاهری، ولی نشده، اعتماد به خدا خیلی مهم است، اعتماد به خدا و چارهای جز اعتماد نداریم. باید بت خود را بشکنیم، باید بت ما بشکند، نه خلق بت ما بشود، نه ما خودمان بت خودمان بشویم، ما عقلمان محدود است. اگر ما فکر کنیم همه چیز را میفهمیم چه نیازی به دین داریم؟ اصلاً نیاز به دین از کجا شروع میشود؟ ما کِی به دکتر میرویم؟ وقتی وقتی فهمیدیم که نمیفهمیم. دستهای ما را به سمت آسمان بلند میکنیم و سرمان را در برابر خدا خم میکنیم و میگوییم خدایا ما بنده تو هستیم. این آیه را دقت کنید فرمود اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ ضَعْفٍ؛ خدا شما را آفرید ضعیف بودید ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً؛ بعد آن کودک ضعیف و ناتوان، قوی و جوان و توانمند میشود ولی فرمود دوباره خداوند شما را ضعیف میکند، مثل کودکی میشوی منتها ۴۰ گیگ کیلو وزن داری، پیرمردی که افتاده میشود همین گونه میشود، که دیگر نمیتواند از خودش هیچ چیزی را دفع کند. انسان محکوم است باید حاکم مهربان خودش را پیدا کند، حاکم آگاه خودش را پیدا کند، انسان جاهل است، هر چقدر هم بشر سواد کسب کند در برابر احاطه الهی جهل محض است، مبنای دینداری این است آ وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً؛ فرمود خدا شما را از شکم مادرتان بیرون آورد هیچ چیزی نمیدانستید ابزار دانایی را به شما داد وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ؛ خوب ذره ذره یاد میگیرید و این چیزهایی که یاد گرفتید با آن چیزهایی که نمیدانیم چقدر است؟ ندانستهها بینهایت است و لذا راه میانبر سر خم کردن در برابر خدا است. تعبد، تاکید کنید بر بندگی، همه دستورات دینی را نمیتوان با عقل تصویر کرد. یعنی یک جاهایی را نمیفهمیم ولی اعتماد میکنیم، دقیقاً مثل پزشک است پزشک چگونه است؟ آمپول را به پا میزند، سردرد ما خوب میشود. ما میتوانیم مکانیزم و رابطه آن را بفهمیم؟ نه اعتماد میکنیم و نتیجه هم میگیریم. اعتماد باید کرد، باید بفهمیم که نمیفهمیم. در یک روایتی هست إِنَّ دِينَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لاَ يُصَابُ بِالْعُقُولِ؛ البته وقتی فکر میکنیم و کنکاش میکنیم بعضی از چیزها را میفهمیم، مثلاً ما میفهمیم شراب موجب میشود عقل زائل بشود، اما اگر گفتیم فقط این است من یک وقتی یک جوانی را میخواستم به حساب خودم دستش رو بگیرم، میگفتم از مضرات شراب، مست میشوی، عظمت انسان به عقل اوست میگفت حاج آقا من کم میخورم مست نشم و من خلع سلاح شدم و دیدم این مسیر جواب نمیدهد.
شریعتی: این هست ولی فقط این نیست.
حجت الاسلام نظافت: باید بگوییم تو منافع خودت را نمیتونی تامین کنی، چون خودت را نمیشناسی، نه اینکه خودت را نمیشناسی. تمام دانشمندان دست به دست هم بدهند روح بشر را نمیتوانند بشناسند.
شریعتی: حاج آقا اگر یک بزرگی حرفی را بزند و من هم نخواهم اعتماد بکنم، یعنی یک گاردی به اصطلاح امروزیها داشته باشم، اگر یک معیاری که آن معیار میتواند عقل باشد چند جا از آن را من ارزیابی بکنم ببینم با عقل من جور در میآید و آنجایی هم که نمیتوانم باید اعتماد بکنم.
حجت الاسلام نظافت: بله همین طور هست، پایه دین انتخاب آگاهانه است نه کورکورانه. گفتند بپرسید، دین انتخابش باید آگاهانه باش،د خدا اثبات میکند نمیفهمی کاملاً، اثبات میکند من میفهمم، دیگر چه میخواهی؟ این دوتا کنار هم بیاید در زندگی و دنیا چه کار میکنی؟ شما به مهندسی که میخواهد خانه و زمین شما را تبدیل به خانه بکند اعتماد نمیکنید؟ به تعمیرکار ماشین اعتماد نمیکنید؟
شریعتی: یا پزشک جراح؟ بیهوش میکنه تو را و هر کاری میخواهد میکند.
حجت الاسلام نظافت: دندانپزشک نمیدانی دارد چه کار میکند ولی کارهایی که میکند با طبع او نمیسازد و تلخ است و این خیلی مهم است که ما بفهمیم بهتر این است که با خدا کنار بیاییم. اگر مسئله تعبد سخت حل میشود ولی اگر حل بشود یکجا و یک کاسه حل میشود. ولی من بیایم با علم خودم و روانشناسی، یک جای آن را درست کنم، تیکه دیگر جواب دیگری میدهد، فکر میکنیم، این راه راهی نیست که ۱۰۰ درصد جواب بدهد و لذا امام صادق علیه السلام به ابوحنیفه فرمود إِنَّ دِينَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لاَ يُصَابُ بِالْعُقُولِ؛ دین را با عقل نمیتوان فهمید، دین را نمیشود با عقل فهمید، از بحثمان دور نشویم. دنیا حوادثی دارد که این حوادث غلبه میکندف دین به ما یاد داده اگر تو بر حوادث غلبه کردی سرمست نشو و اگر حادثه بر تو غلبه کرد ناامید نشو، سعی کن تهدیدها را تبدیل به فرصت بکنی. خدا رحمت کند حاج قاسم را چه جملهای ماندگاری گفتند فرمود: در دل تهدیدها فرصتهایی است که در دل آن فرصتها آنقدر فرصت نیست. به ما یاد دادند از شکستهایمان درس بگیریم و خدا هم کمک میکند و حالا امیرالمومنینی که میفرماید من مستسلم دنیا هستم به این معنا، معنایش این نیست که دستهایش را بالا برده و دیگر هیچ کاری نمیکند و افسرده شده نه، منفعل نیست، صبر او توام با فعالیت است. ولی واقعیتهای دنیا را فهمیده است که خودخوری نکند و اصلاً نشاط امیرالمومنین به همین دلیل است. چون دنیا شناس است، چون میداند دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ؛ امیرالمومنین بازنشسته نکرد خودش را، تا آخرین نفس تلاش کرد میفرماید مقر لزّمان مستسلم لدُّنیا؛ معنایش این نیست که من افسردهام نه، من دارم تلاش میکنم.
شریعتی: ما داریم راجع به کسی صحبت میکنیم که به راههای آسمان آشناتر است تا راههای زمین، ولی باز هم حضرت اینگونه سخن میگویند.
حجت الاسلام نظافت: یک آیهای هست که راجع به اصحاب کهف، خدای متعال فرمود إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ، فرمود آنها جوانهایی بودند مومن به پروردگارشان که ایمان آوردند امام صادق فرمودند اینها پیرمرد بودند ولی خدا میگوید جوان بودند، چون دلش جوان بوده، جوانمرد بودند. این آقای راشد نازنین خدا حفظشان بکند ایشان میفرمودند من یک وقتی خدمت مقام معظم رهبری رفتم گفتند چطور هستی؟ با همان لهجه شیرین یزدی خودشان میگفتم که گفتم آقا زانو درد من این گونه هست و ایشان گفتند من هم مثل تو هستم مثل قدیم نیستم، خدا ایشان را هم حفظ کند برای همه، دست پدریشان همیشه بر روی سر ما باشد، و ایشان نائب امام زمانند. بعد گفتند ولی آقای راشد همان عالم قدیم هستم از نظر اراده و فکر اگر ما داریم میگوییم امیرالمومنین فرموده است المقر لزّمان المستسلم لدُّنیا؛ افسرده نیستند از پا نشسته نیستند، امیرالمومنین دارد به عنوان یک پدر با تجربه میگوید پدرم پسرم دنیا این گونه است.
شریعتی: حضرت امیری خود را میکند، پدری خود را میکند، فرماندهی خود را میکند.
حجت الاسلام نظافت: نکته دیگر که میخواهم بگویم که یه وقت خلط مبحث نشود و اشتباه برداشت نشود. ویژگی ششم فرمود از السّاكِنِ مَساكِنَ الْمَوْتى، این نامه از طرف پدری است که از مسکن مردگان سکونت کرده است، یک معنای آن این است که حضرت توجه دارد که ما رو به موت هستیم از این رو میگوید مسکن مردگان، یا نه دقیقتر آن را باید بگوییم ما در خانه کسانی نشستیم که نسل قبل نشستند، پا جای پدربزرگمان داریم میگذاریم، اگر با چشم دل نگاه کنیم...
شریعتی: اینجا زمانی خانه آنها بود.
حجت الاسلام نظافت: آفرین، و این آیه قرآن هست و فرمود وَسَكَنْتُمْ فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ؛ مردم شما سکونت کردید در مسکن کسانی که آنها به خودشان ظلم کردند. ظلم کردن یعنی چه؟ یعنی اینکه عمر هدر دادند، ظلم کردن یعنی گناه کردن، یعنی گناه را جدی نگرفتند، یعنی قواعد عالم را جدی نگرفتند و حالا چوب آن را میخورند. پس حضرت میفرماید ما اینجا نمیمانیم اینجا مسکن مردگان است. بعد فرمودند الظّاعِنِ عَنْها غَداً، ویژگی آخر، این نامه از پدری است که قرار است فردا کوچ کند، فردا یعنی فردای تقویمی نه، یعنی دنیا سریع میگذرد و آن روز خواهد آمد و زمان سریع میگذرد. در یک خطبهای هست فرمود فستدرکوا بقیة أیامٍ؛ حضرت فرمود تدارک کنید باقیمانده عمرتان را وَ صبروا لها أنفسکم؛ فرمود خودتان را برای باقیمانده عمرتان صبور کنید. فانها قلیل؛ این باقی مانده طول عمر طولانی نیست، کم است و نسبت به آن ایام زیادی که هدر دادید ،نسبت به آن ایامی که غافلانه گذراندید، و به مواعظ بیتوجه بودید، پس اینکه حضرت میفرماید فردا دارم میروم ۵ سال دیگر هم زنده باشند میگویند فردا است، ۱۰ سال دیگر را هم فردا میداند، ۱۰۰ سال دیگر را هم فردا میدانند، چرا؟ چون زمان سریع میگذرد، این نکته مهم اینجا این بود که امیرالمومنین به پسرش میگوید به من اعتماد و توکل نکن.
شریعتی: مِن الوالد الفان.
حجت الاسلام نظافت: باید به بچههایمان بگوییم به خدا توکل کنند.
شریعتی: وَ یبقی وجه ربّک.
حجت الاسلام نظافت: خدا باقی میماند، این نکته بسیار مهم است بچه را به خودمان وابسته نکنیم بعضی به بعضی بچهها میگویند بابا پدر ما هست بعضی پدرها میگویند به بچهها بابا من هستم تو درس بخوان خاطرات جمع باشد. خیلی اشتباه بزرگی است این بچهها را آسیب پذیر بار میآورد. باید بگوییم که خدا هست.
شریعتی: یک تکیهگاه متزلزل رفتنی نابود شدنی است.
حجت الاسلام نظافت: نه ما به فرزندمان توکل کنیم، نه فرزندمان به ما؛ نه ما به همسرمان توکل کنیم نه همسرمان به ما، تا هستیم هوای هم را داریم صفا و محبت داریم، پشتیبانی میکنیم، و پشتوانه هستیم، ولی توکل بر انسان مردنی نمیکنیم، کما اینکه بر توکل بر پول هم نمیکنیم، توکل علی الحی الذی لایموت؛ تکیه کن بر زندهای که نمیمیرد.
شریعتی: گفت تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست راهرو گر هنر دارد توکل بایدش.
حجت الاسلام نظافت: توکل یعنی از آن دانش استفاده میکنیم از تقوا استفاده میکنیم، ولی به او واگذار میکنیم. از اسباب استفاده میکنیم ،ولی او را فراموش نمیکنیم. خوب پس یک نکتهای که در بین این هفت ویژگی بود پررنگ شدن توجه به مرگ، توجه به سفر آخرت، این خیلی عجیب است که حضرت دارند با جوانشان از مرگ میگویند. ما فکر میکنیم یاد مرگ فقط برای پیرمردها است. خیلی عجیب است این مدل حرف زدن حضرت، خیلی عجیب است .شاید بعضیها بگویند این مدل خوب نیست چرا؟ چون شادی طرف را از بین میبری، گفتمان شادی همیشه جواب نمیدهد. شادی یک جاهایی خوب نیست اگر سرمستی میآورد، اگر غفلت میآورد، اگر عمر را هدر میدهد، اگر روز به روز انسان بیشتر ظلم میکند، این شادی خوب نیست. ما از یاد مرگ بگوییم دزدان بیت المال افسردگی میگیرند با یاد مرگ ،بگیرند بهتر. مگر ما باید همه را شاد نگه داریم؟ باید از مرگ گفت چون انسانها تحرک پیدا میکنند.
شریعتی: و اساساً رفتار ما و جامعه تنظیم میشود.
حجت الاسلام نظافت: ببینید وقتی که کسی غمی داشته باشد که آن غم او را وادار به حرکت بکند و این غم پیامدش شادی باشد، غم بد نیست. غمهای شادی آور خوب است، شادیهای غمآور بد است. اما شما با پسر گلتان همین کارو نمیکنید؟ نمیگویید بابا درس داری درست را بخوان؟ آن لحظهای که شما تذکر میدهید... پدر عاقل نمیگوید بگذار بچه خوش باشد امیرالمومنین دارد از مرگ خودش میگوید و غمی ایجاد میکند و حالا میرسیم از مرگ فرزندش مکرر بهانههای مختلف میگوید، این خیلی مدل عجیبی است به نظر من اگر ما باشیم و با عقل محدود خودمان یک مدل دیگر حرف میزنیم.
شریعتی: و کلاً کفی بالموت واعظاً؛ بهترین موعظهگر مرگ است این خودش نصف راه را رفته است.
حجت الاسلام نظافت: خیلی فواید زیادی دارد حالا حضرت فرمود من میخواهم کوچ کنم و بروم. اشاره کرد به یک کوچ جبری و یک کوچ اختیاری، کفار را به زور از این دنیا میبرند با حسرت میمیرند مومن چطور؟ مومن با پای خودش میرود و میگوید انا لله انا الیه راجعون؛ مومن انتخاب کرده و نمیترسد، چون وقتی زیاد او را به یاد مرگ میاندازند او تحرک پیدا میکند و تحرک که پیدا کند دستش پر میشود و دستش پر شود دیگر نمیترسد. نه تنها نمیترسد، که کم کم مشتاق میشود. من همیشه مثال میزنم ایام دبستان و دبیرستان را، آن وقتهایی که درس خوانده بودیم و مشقها را نوشته بودیم مدام به معلم میگفتیم آقا امتحان نمیگیرید؟ مشقها را نگاه نمیکنید؟ آقا ما بگوییم؟ دلهره هم نداشتیم و با یک نشاطی به مدرسه میرفتیم چون مهیا بودیم. یاد مرگ انسان را مهیا میکند و تحرک ایجاد میکند، ترس دیگر ندارد، مشتاق هم میشود انسان. انشالله اربعین تشریف بردند نجف یا مشهد تشریف آوردند و زیارت امین الله خواندند آنجا یک جملهای دارند که میگویند مُشْتَاقَةً إِلَى فَرْحَةِ لِقَائِكَ؛ خدایا مرا عاشق مرگ شاد بگردان. مرگ شاد برای انسانهای تنبل و دلبسته به دنیا و بیمعرفتها نیست. شریعتی: برای آنهایی است که سرمایهگذاری کردند.
حجت الاسلام نظافت: و این از یاد مرگ است. امیرالمومنین پدر مهربان است به شادی آنی ما فکر نمیکند، میخواهد ما راه برویم، حالا با رغبت است یا با ترس است باشد، مهم دویدن و رفتن است. گاهی ترس ما را میدواند، گاهی شوق ما را میدواند هر دو خوب است. مهم این است که ما ننشینیم، تلاش کنیم. به هر حال یک خطبه حضرت فرمودند أُمِرْتُمْ بِالظَّعْنِ؛ ظعن یعنی همان کوچ کردن، شما امر شدید که کوچ کنید، چه جوری کوچ کنیم؟ با عملمان کوچ کنیم، با دلمان کوچ کنیم، دلمان را متوجه آخرت کنیم، یک کوچه جبری هست و یک کوچه اختیاری هست و امیرالمومنین آن جبر را تبدیل به اختیار میکند.
شریعتی: برای همین است که هر شب حضرت مکرر شنیدهایم تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِيَ فِيكُمْ بِالرَّحِيلِ، هر شب و هر شب و خوش به حال آنهایی که مهیا هستند برای رفتن و به سمت خدا همواره و هر لحظه در حال حرکتند. دلهایمان جلا پیدا میکند وقتی مواعظ امیرالمومنین را میشنوی و توصیههای حضرت را میشنویم و از حاج آقای نظافت عزیز صمیمانه ممنون و متشکرم نکتههای خوبی را اشاره کردید آقا یک کتاب هم معرفی کنیم؟ رحمت واسعه بیان خصائص رحمت واسعه حق تعالی حضرت سیدالشهدا، در بیان نورانی حضرت آیت الله العظمی بهجت رحمت الله علیه، این کتاب بسیار کتاب خوبی است، چندین مرتبه چاپ شده و الان میتوانید ببینید عزیزانی که اهل مطالعه هستند توصیه میکنم این کتاب را حتماً تهیه بکنند بهرهمند بشوند. من اولین سفری که میخواستم کربلا مشرف بشوم این کتاب را کامل خواندم و آن سفر یک سفر کاملاً متفاوتی شد به معنای واقعی کلمه. هم میتوانید به بخش فروش محصولات اینترنتی ما در سایت مراجعه بکنید، هم کانال ما در سروش و ایتا و بله و اگر هم موفق نشدید ۲۰۰۰۰۳۰۳ شماره پیامک ما هست، برای مشارکت در قربانی ماه صفر همه شما دعوت هستید. هم عدد ۱۴ را میتوانید به همین سامانه پیامکی پیامک بکنید نحوه مشارکت برای شما ارسال میشود و همین طور میتوانید به کانالهای ما در سروش و ایتا و بله مراجعه بکنید انشالله خداوند از همه شما قبول بکند. بعد از تلاوت آیات با احترام و افتخار همراه شما هستیم و در کنار شما.
اللهم صل علی محمد و آل محمد
صفحه399قرآن کریم
شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. الهی که زیر سایه امیرالمومنین باشید، زیر سایه حضرت رضا باشید، باز هم دعوت میکنم از شما برای قربانی ماه صفر به عشق نبی مکرم اسلام، به عشق آقا امام رضا و به عشق اربعین سیدالشهدا، عزیزان ما میتوانند با ما همراه بشوند هم کانال ما در سروش و ایتا و بله و هم سایت ما بخش نذورات و قربانی و هم میتوانید عدد ۱۴ را به ۲۰۰۰۰۳۰۳ پیامک بکنید، نحوه مشارکت برای شما ارسال میشود و انشالله با ما همراه شوید در خیل عظیم اهالی خوب سمت خدا که هر ماه یک قرار ثابتی دارند. دو سه دقیقه فرصت داریم حاج آقا نظافت، نکات پایانی را بشنویم و من میخواهم یک پیشنهاد بدهم اگر موافق باشید هفته آینده انشاالله چهارشنبه که در محضر شما حاج آقای نظافت هستیم دوستانمان نهج البلاغهها هم کنارشان باشد قدم به قدم و فراز به فراز همراه میشویم با امیرالمومنین و حاج آقای نظافت هم شرح آن عبارات را برای ما خواهند گفت. شما موافقید؟ امیدوارم که اینگونه لااقل ما یک سهمی داشته باشیم از اینکه نهج البلاغه شریف را از غربت در حد وسع و توانمان در بیاریم. نکتههای پایانی را در این دو سه دقیقه بشنویم.
حجت الاسلام نظافت: بله خلاصه آن این بود که امیرالمومنین مهربان است و چون مهربان است ما را یاد مرگ میاندازد و یاد مرگ تحرک ایجاد میکند، شتاب ایجاد میکند، حی علی الصلاة حی علی الفلاح، حی یعنی بشتابید و ما را سرعت نمیدهند مگر اینکه ما سرعت بگیریم و ما بدون یاد مرگ سرعت نمیگیریم. بشر این گونه است باید تازیانههای موعظههای امیرالمومنین به این روح خفته بخورد تا بیدار شود و مرگ را از خود دور نبینیم. واقعاً غوغا میکند نمازی که اگر با جدیت، بگویم که این نماز آخرین است، با تک تک کلماتش وداع کنم بگویم این آخرین الله اکبر است و برای آخرین بار میخواهم بگویم سمع الله لمن حمده؛ برای آخرین بار میخواهم بگویم سبحان ربی الاعلی و بحمده، غوغا میکند برای آخرین بار میخواهم از همسرم خداحافظی کنم و از خانه بیرون بیایم.
شریعتی: من نمیدانم چرا ما خودمان را ایمن میدانیم.
حجت الاسلام نظافت: خیلی عجیب است و در نهج البلاغه داریم که میفرمود اولیای خدا اجلشان را نزدیک میبینند لذا شتاب میگیرند، وکذّب العمل؛ آرزویشان را تکذیب میکنند آرزو یعنی همین که فردا زندهام میگویند نه فردایی وجود ندارد، لذا اجل را با چشم دل میبینند.
شریعتی: حاج آقا یا سارعوا های قرآن اگر این اجل نباشد اصلاً معنا پیدا نمیکند، اصلاً چرا هست؟ دیگر حالا این راه را میرویم.
حجت الاسلام نظافت: بدبختی این است که اجل مکتوم است، در همین نهج البلاغه داریم که امیرالمومنین میفرماید مسکین است بشر، فقیر و بیچاره است و نمیداند کی قرار است بمیرد، بازیکن فوتبالی که میداند فوتبال کِی تمام میشود زمان کم میآورد ما که نمیدانیم زمانمان کی هست حتما کم میآوریم.
شریعتی: همیشه به دقیقه ۹۰ نزدیک میشود و یا در وقت اضافه، سرعتشان بیشتر میشود چون میدانند وقت کمی دارند.
حجت الاسلام نظافت: بنابراین پس بهترین راه این است که بگوییم فردا قراریم بمیریم و این شادی زندگی ما را از بین نمیبرد بلکه شادی آگاهانه.
شریعتی: و هدفمند. خیلی خوب آقا خیلی خوش گذشت در محضر شما و خدمت دوستان فردا انشالله با حضور حاج آقا عاملی در خدمت شما خواهیم رسید و به شما سلام خواهیم کرد حاج آقای نظافت دعا بکنند و انشاالله خداحافظی بکنیم.
حجت الاسلام نظافت: خدایا به حق محمد و آل محمد حوائج همه حاجتمندان به ویژه اهالی سمت خدا را برآورده بفرما. ما را از بهترین یاوران امام زمان قرار بده.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکرم. امروز به نیابت از همه آنهایی که در میان ما نیستند، همه پدرها و مادرها همه اساتید، به سیدالشهدا سلام میکنیم و از راه دور دست بر سینه تمنا میکنیم انشاالله زیارت اربعین را نصیب تک تک ما بکند انشاالله، السلام علیک یا اباعبدالله.