اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1402-05-21-حجت الاسلام حسینی قمی-حیات عبادی، اجتماعی، علمی حضرت امام سجاد علیه السلام

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین. من کمتر از آنم که به پای تو بیفتم عالم شده سجاده و افتاده به پایت. سلام می‌کنم به حضرت سید الساجدین زین العابدین علی بن الحسین علیه السلام و سلام می‌کنم به روی ماه تک تک مخاطبان عزیزمان خانم‌ها و آقایان امیدوارم که عزاداری‌هایتان قبول باشد سالروز شهادت امام سجاد را تسلیت عرض می‌کنم خدمت شما و محضر حاج آقای حسینی عزیزمان سلام علیکم و رحمة الله خیلی خیلی خوش آمدید. حجت الاسلام حسینی: سلام علیکم و رحمة الله، عرض سلام و ارادت خالصانه دارم خدمت همه عزیزان، من هم تسلیت عرض می‌کنم شهادت وجود مقدس سید الساجدین و زین العابدین سلام الله علیها را.

شریعتی: چقدر ما مدیون امام سجاد هستیم در کنار زینب کبری شدند سفرای نام امام حسین علیه السلام و پیام آور نهضت کربلا و حالا امروز راجع به شخصیت بی‌بدیل نقش امام سجاد در تاریخ و واقعه کربلا خواهیم شنید.
حجت الاسلام حسینی: بسم الله الرحمن الرحیم من در سه بخش مطالبی را بیان می‌کنم. بخش اول: حیات عبادی امام سجاد علیه السلام و بعد حیات اجتماعی و خدمات اجتماعی حضرت و سوم: حیات علمی حضرت در بخش حیات عبادی مخصوصاً از عزیزان خواهش می‌کنم به این نکته را عنایت کنند در آن فضایی که امام سجاد زندگی می‌کردند و حاکمان ستمگر و دارای فساد اخلاقی فراوان حکومت می‌کردند، مثل مروان، مثل عبدالملک یا دو سال باقی مانده خود یزید، این‌ها اصلاً اهل عبادت و اطاعت و بندگی و نماز نبودند. امام در این فضا عبادتشان بیشتر برای مردم آموزندگی داشت. من چند قصه بگویم از حالات امام سجاد، داستان اول: در حالات حضرت هست که حضرت مشغول نماز بودند وَقعَ حَریقٌ في بیته؛ در خانه یک آتش سوزی اتفاق افتاد حادثه‌ای پیش آمد. وقتی خانه آتش می‌گیرد چقدر سر و صدا و داد و فریادو... حضرت مشغول نماز بودند نماز حضرت که تمام شد به امام گفتند آقا شما متوجه نشدید؟ کجا بودید؟ فرمود آتش قیامت مرا مشغول خودش کرده بود من متوجه نشدم. خدا رحمت کند امام رضوان الله علیه را می‌فرمود مقامات اولیای خدا حالا معصومین که جای خود دارند منکر نشویم، با خودمان قیاس نکنیم مگر می‌شود که در خانه یک گوشه‌ای آتش بگیرد و...؟
شریعتی: عالم آنها اساساً فرق می‌کند.
حجت الاسلام حسینی: باز در حالات حضرت است که بچه‌ای در خانه از یک بلندی افتاد دستش شکست، شکسته بند آوردند بالاخره بچه کوچک دستش بشکند چقدر سر و صدا و داد و فریاد می‌شود، نماز حضرت تمام شد دید این بچه دستش به گردنش آویزان است آقا فرمودند چه شده؟ گفتند شما متوجه نشدید. من یک موقعی مثال زدم برای اینکه مخصوصاً جوان‌های عزیز تعجب نکنند توجه ما به بازی‌های دنیایی چقدر است؟ این ضربدر چند می‌شود توجه امام سجاد؛ توجه امیرالمومنین علیه السلام در عبادت. گاهی مثال زدم در این بازی‌ها و مسابقات و جام جهانی و آن بازی آخر، ۹۰ دقیقه به نتیجه نرسیده و وقت اضافه و عرض کنم که قدیم‌ها گل طلایی می‌گفتند و الان مدل بازی‌ها... به هر حال آن لحظات آخر که تکلیف بازی را بنا است که ضربات پنالتی مشخص کند چهار تا زدن این پنجمی است و این نتیجه جام جهانی است ما چقدر حواسمان این بازی است؟ می‌دانیم که بازی است.
شریعتی: ولی محو بازی می‌شویم.
حجت الاسلام حسینی: واقعاً در آن لحظه کسی آنها را صدا بزند کسانی که عاشق فوتبال هستند آنها نمی‌شنوند این را ما ضرب در چند بکنیم می‌شود محبت و عشق امام سجاد علیه السلام به نماز، تعجب نکنیم. برای اینکه عزیزان باور کنند نه در منابع شیعه بلکه در منابع اهل سنت آقای شریعتی ما فکر می‌کنیم یک افسانه‌ای از شنیده‌ایم. این داستان تیر از پای امیر مومنان سلام الله علیه بیرون آوردن تفسیر کشف الاسرار و عدة الابرار شیخ ابوالفضل رشیدالدین میبدی، ۱۵ جلد است تفسیر فارسی است. میبدی از علمای اهل سنت است، مفسرین اهل سنت است، حدود ۷۰۰ سال پیش این داستان امیر مومنان را مفصل در جلد اول آورده است. بنابراین وقتی می‌شنویم اولیای خدا ائمه معصومین باز در حالات است یُصلي ضلاة مُوَدِّعٍ؛ همین یک جمله را ما امروز یاد بگیریم کافیست. هر نمازی که می‌خواندند تصور می‌کردند این وداع با نماز است.
شریعتی: این آخرین نماز است.
حجت الاسلام حسینی: بله این آخرین نماز است. باز در حالات حضرت است اذا ما قرأ بما یوم الدین، به مالک یوم الدین می‌رسیدند یکررها حتی کاد ان یموت، آنقدر مالک یوم الدین را تکرار می‌کردند نزدیک بود جان به جان آفرین تسلیم کنند. یک وقتی یک کسی آمد نزد امام سجاد گفت که آقا یک حدیثی از شما به ما رسیده است که شما فرموده‌اید إنّ العبد لا تقبل مِن صلاته؛ مقداری از نماز قبول است که انسان در آن حضور قلب داشته باشد شما فرمودید؟ فرمودند بله. گفت پس آقا ما هیچ از نمازمان قبول نیست ما بیچاره شدیم نابود شدیم. حضرت فرمودند نگران نباشید ان الله متَمِّمٌ ذلک؛ خدا برای شما جبرانی گذاشته است نافله بخوانید جبران می‌شود. یک وقتی هم شاید عرض کرده باشم که نافله جبرانی آن است که ما نداریم نمی‌توانیم هم داشته باشیم. ما کجا و نماز امیرالمومنین؟ ما کجا و نماز امام سجاد؟
شریعتی: آدم یک وقت‌هایی از خودش خجالت می‌کشد.
حجت الاسلام حسینی: واقعا خجالت می‌کشد. کجا می‌توانیم با آن حضور قلب؟ فرمود با نافله جبران کنید. به گمانم حالا نافله یک جبرانی است، ولی از روایات نورانی ۷ تا جبرانی می‌شود استفاده کرد که این‌ها جبران می‌کند، آن حضور قلبی را که ما در نمازها نداریم. نماز دست و پا شکسته ما با هفت جبرانی جبران می‌شود. یک: اول وقت بخوانیم. دو: به جماعت بخوانیم. سه: در مسجد بخوانیم. چهارم: اذان و اقامه بگوییم. پنجم: سجده بر تربت سیدالشهدا کنیم که در روایات هست یُنَوِّر الارضین، زمین‌های هفتگانه را نورانی می‌کند، حجاب‌های هفتگانه را کنار می‌گذارد، مجلسی می‌فرمود که یعنی این گناهانی که مانع قبولی نماز است از بین می‌برد.
شریعتی: سجده بر تربت سیدالشهدا.
حجت الاسلام حسینی: ششم: تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیه. هفتم: هم همین نافله‌ای که امام سجاد فرمودند. من یک بار هم تکرار کردم می‌کنم اگر عزیزانم بتوانند زیرنویس کنند آدم می‌تواند مراعات کند ما نمی‌توانیم حضور قلب داشته باشیم، ولی با این‌ها جبران کنیم. اول وقت خواندن، در مسجد خواندن، به جماعت خواندن، اذان و اقامه گفتن، سجده بر تربت سیدالشهدا، تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها، بعد از نماز نافله‌ای که امام سجاد سلام الله علیه فرمودند. خدا رحمت کند یکی از علمای بزرگ شیعه را علامه سید محمد مهدی بحرالعلوم رضوان الله علیه، جد آیت الله العظمی بروجردی هستند. حدوداً ۲۰۰ سال پیش یا بیش از ۲۰۰ سال پیش از دنیا رفتند. فقیهی بسیار بزرگ و شاگرد مرحوم وحید بهبهانی هست، از یادگارهای این مرد بزرگ تمام فقه شیعه را در قالب شعر آورده است. یک منظومه‌ای دارد بسیار بسیار زیبا، در این منظومه اشعاری دارد راجع به همین نمازی که می‌خوانیم خیلی قشنگ است. می‌فرماید  و احذر لدى التخصيص بالعبادة. شركا و كذبا و اتباع العادة؛ می‌گوید وقتی می‌گویی ایاک نعبد تخصیص به عبادت یعنی خدایا فقط تو را عبادت می‌کنم سه چیز را بر حذر باش شرکًا و کذباً و الطباع العادة, نکند یک وقت دروغ بگوییم وقتی می‌گوییم ایاک نعبد و ایاک نستعین شرکاً یعنی برای خدا شریک قرار ندهیم. آمد خدمت امام صادق علیه السلام و گفت آقا تفسیر این آیه چیست؟ وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ؛ همین مومنین بیشترشان مشرک هستند، آقا فرمودند شرک در طاعت و بندگی منظور نیست که این‌ها مشرکند مثل مشرکین خیر، حضرت مثال زدند فرمودند مثلاً اگر کسی بگوید لو لا فلان الله هلک؛ اگر فلانی به دادت نرسیده بود هلاک شده بودم، این یک شرک است چرا خدا را نمی‌بینی و می‌گویی فلانی؟ ‌گفت آقا این گونه بگویم خوب است؟  لو لا مَنّ الله علی بفلان؛ اگر خدا او را به داد من نرسانده بود؟ آقا فرمود درست است وَ احذَر لدى التخصيص بالعبادة. شركا و كذبا و اتباع العادة؛ اياك من قول به تفند و اءنت عبد لهوک تعبد؛ مواظب باش هوایت را نپرستی و خدایت را بپرستی. و قم قيام المائل الذليل ما بین اءیدی الملک الجلیل و اعلم اذا ما قلت ما تقول و ما تناجی و من المسئول؛ خیلی قشنگ است اشعارش واقعا خیلی زیبا است و بخواهم یکی یکی شرح کنم... می‌گوید و قم قيام المائل الذليل؛ وقتی در پیشگاه خدامی‌ایستی مانند یک عبد ذلیل، ما عبد ذلیل نیستیم در برابر الملک جلیل؟ حواست به نماز باشد. در روایت داریم بعضی‌ها نماز می‌خواندند همین طوری و بازی می‌کردند و حضرت فرمودند اگر قلبش تواضع داشت اعضا و جوارحش مشخص می‌شد. و اعلم اذا ما قلت ما تقول؛ وقتی حمد و سوره می‌خوانی و نماز می‌خوانی بدان چه می‌گویی وَ مَن تناجي؛ با چه کسی مناجات می‌کنی از چه کسی داری درخواست می‌کنی. به هر حال این در حالات امام سجاد علیه السلام... حالا یک روایتی از امام باقر سلام الله علیها بخوانم در خصال شیخ صدوق است و كان إذا قام في صلاته غشي؛ رنگ حضرت تغییر می‌کرد مانند عبد ذلیل ما بین اءیدی الملک الجلیل؛ و این اشعار بحرالعلوم که برگرفته از همین روایت امام باقر علیه السلام است. کَانَتْ أَعْضَاؤُهُ تَرْتَعِدُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، بدنشان می‌لرزید. لقد صلّی ذات یومٍا؛ مشغول نماز بودند عبا از روی دوش حضرت افتاد و حواسشان به عبا نبود و یک کسی فرمود آقا عبای شما افتاد و  حضرت فرمود می‌دانی من با چه کسی دارم سخن می‌گویم؟ أتدري بین یدیه؛ آن وقتی این آدم می‌تواند حواسش به عبایش باشد؟ یک آقایی می‌گفت من نماز که می‌خوانم یه کاغذ در کنار دستم می‌گذارم گفتم برای چه برای شکیات؟ گفت نه بحث شک نیست، کلی در نماز چیزهایی یادم می‌آید و بعد نماز یادداشت می‌کنم. به هر حال نمازی که ما می‌خوانیم حداقل این جبرانی‌هایی که از مجموعه روایات استفاده می‌شود انشالله در آن استفاده کنیم. فراوان از مقام معرفت و عرفان امام سجاد علیه السلام شنیده‌ایم ولی نکته مهم این است که عرفان، عرفان حقیقی است نه عرفان کاذب و بیخود، من یک داستان باز از حالات حضرت بگویم کسی از امام سجاد علیه السلام پرسید آقا سکوت بهتر است یا حرف زدن؟ بعضی‌ها فکر می‌کنند اینکه عرفان این است که انسان یک گوشه برود بنشیند و با کسی صحبتی نکند و کنج عزلتی و ارتباطی با کاری با کسی نداشته باشد نه این گونه نیست. به امام سجاد گفت آقا حرف زدن بهتر است یا سکوت؟ حضرت فرمود إنّ الله أنبیاء لم یبعث بالسکوت؛ از پیامبران ما دیگرعارف‌تر که نداریم، خداوند پیامبران را به سکوت مبعوث نکرد آمدند که حرف بزنند و سخن بگویند. بله یک وقتی سکوت بهتر است آنجا که آن حرف‌ها را ما می‌خواهیم بزنیم اما اگر کلام، کلام خوبی باشد حتماً سخن گفتن بهتر است. یک داستانی زمخشری نقل می‌کند، زمخشری از از علمای اهل سنت است برای حدود ۷۰۰ یا ۸۰۰ سال پیش، می‌گوید امام سجاد علیه السلام آمدند و نماز شب بخوانند و دست بردند زیر آب که حوضی بود دست بردند داخل آب آب بردارند تا دست را بردند نگاهشان به آسمان افتاد، به ستارگان آسمان مثلا،عین روایت همین است  همین طوری که دستشان زیر آب ماند یفکر، مشغول فکر شدن اصلاً ایشان دیگر در آن شب نماز شب را تعطیل شد. یفکّر  الی أذّن المؤذّن؛ مگر بالاترین عبادت تفکر نیست؟ مگر در مقدمه نماز شب نداریم کسانی که می‌خواهند نماز شب بخوانند این آیات را بخوانند؟ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ؟ حضرت این عرفانی که می‌گوییم به این معنا نه این عرفان‌ها که گاهی این روزها می‌شنویم. در حالات حضرت هست کان له خریطة فیها تربة الحسین؛ حضرت یک کیسه‌ای داشتند که تربت سیدالشهدا سلام الله علیه در آن کیسه بود. وَ كَانَ لاَ يَسْجُدُ إِلاَّ عَلَى اَلتُّرَابِ؛ جز بر تربت سیدالشهدا سلام الله علیه بر چیز دیگری سجده نمی‌کردند. در حالات امام صادق علیه السلام نیز نظیر این داستان آمده است. من همین جا بگویم واقعاً حیف است الان که دسترسی به تربت سیدالشهدا سلام الله علیه هست و مشرف می‌شوند همه، حیف است ما بر غیر از  تربت سیدالشهدا یُنَوِّر؛ امام فرمود امام صادق فرمود زمینه‌های هفت گانه را نورانی می‌کند.
شریعتی: حجاب‌ها را برمی‌دارد.
حجت الاسلام حسینی: من خیلی به تعجیل این بخش حیات عبادی را گفتم که با آن دو بخش هم برسم. حیات اجتماعی این هم خیلی مهم است. ائمه علیه السلام فقط نماز شب و مناجات و راز و نیاز و این دعاها و ذکر و سجده‌ها و غیره را نداشتند.
شریعتی: اصلا دوره حضرت هم بسیار دوره خاصی بوده بعد از واقعه سنگین و عظیم کربلا بود.
حجت الاسلام حسینی: عرض کردم اصلاً در این فضا این عبادت جلوه‌گری می‌کرد. در این فضایی که حاکمان دنبال عیاشی و عیش و نوش و...
شریعتی: و خون مطهر سیدالشهدا را ریختند.
حجت الاسلام حسینی: اتفاقاً این بخش دوم هم در همین فضا است یعنی در همین فضا که حاکمان مشغول خودشان بودند مخصوصاً به مدینه کاری نداشتند و مدینه را کنار گذاشته بودند و دنبال زندگی و عیاشی خودشان بودند، امام علیه السلام خدمات اجتماعی ایشان هم فوق العاده است. اول اینکه ایشان خیلی‌ها را تشویق به کار می‌کردند، به کسب و کار و... در یک روایتی از امام سجاد علیه السلام است که به ابوحمزه فرمود لاَ تَنَامَنَّ قَبْلَ طُلُوعِ اَلشَّمْسِ؛ بعد از نماز صبح و قبل از طلوع آفتاب دیگر جای خواب نیست زود راه بیفت و یعنی همه علیه السلام مخصوصاً امام سجاد علیه السلام علاقه داشتند شیعیان مومنین و مسلمانان راه بیفتند و بازار مسلمانان آباد شود، صبح زود حرکت کنند، ثانیاً این گزارشی که باز مرحوم محقق اربلی دارد می‌گوید امام سجاد علیه السلام  ۴۰۰ خانواده را تحت پوشش قرار داده بودند؛ فی کل بیتٍا جماعة؛ ۴۰۰ خانواده نه خانواده‌های امروزی که متاسفانه دو نفر یا سه نفر یک بچه یا دو بچه دارند، نه حداقل هر خانه‌ای ۱۰ نفر ۱۵ نفر و حداقل متوسط آن ۱۰ نفر، یعنی ۴۰۰ خانواده یعنی ۴۰۰۰ نفر را امام تحت پوشش قرار داده بود. من یادم هست یک وقتی این حدیث را که ایام عمره مشرف شده بودم مسجدالحرام، نماز جمعه مسجدالحرام خطیب جمعه این جمله این حدیث را می‌خواند که اهل مدینه می‌گفتند ما فقدنا صدقة السرّ حتّى مات عليّ بن الحسين؛ وقتی امام سجاد علیه السلام به شهادت رسیدند مردم مدینه گفتند ما دیگر صدقه مخفیانه را از دست دادیم. امام سجاد علیه السلام بود که آبرومندانه این چند هزار نفر را  تحت پوشش خود قرار داده بودند. یک داستانی هم باز مکرر گفته بودیم که حضرت موقع افطار روزهایی که روزه می‌گرفتند دستور می‌دادند گوسفندی را قربانی می‌کردند و آبگوشت مفصلی حضرت درست می‌کردند، دم غروب غذا را بین نیازمندان تقسیم می‌کردند. عین روایت است روز شهادت امام سجاد علیه السلام خواهش می‌کنم عزیزان عنایت کنند نزدیک بشویم فاصله زیاد است حداقل نزدیک بشویم یک گوسفند قربانی می‌کردند و یک آبگوشت مفصل تقسیم می‌کردند بین نیازمندان وخانواده‌ها، خود حضرت سرکشی می‌کردند وقت افطار که می‌شد و ایشان روزه بودند افطار خود حضرت نان و خرما بود. یک گوسفند قربانی کرده بودند ولی افطار ایشان نان خرما بود. من عرض کردم از ما این چنین توقعی ندارند ولی این حالات امام سجاد را بدانیم و کمی نزدیک بشویم. باز در حالات حضرت شیخ صدوق رضوان الله علیه در خصال از امام باقر علیه السلام نقل می‌کند. امام باقر می‌فرمود پدرم لا تأکل الطعامً اصلا دست به سفره نمی‌بردند اول به اندازه همون غذایی که می‌خواستند تناول کنند صدقه می‌دادند. کان یؤجبه؛ دوست داشتم برایشان جالب بود و جذاب بود برای امام سجاد علیه السلام که سر سفره خودشان یتیم‌ها و بیچاره‌ها بنشینند، گرفتارها بنشینند، یعنی یک وقت ما غذایی می‌دهیم برای نیازمندان که خیلی خوب است اما امام سجاد علیه السلام دوست داشتند نیازمندها بیاید و سر سفره حضرت بنشینند با این‌ها هم سفره باشند، غذا به دست مبارک خود به دهان یتیم‌ها می‌گذاشتند، آنها که عیالی زن و بچه‌ای داشتند برایشان غذا می‌فرستادند. این هم اشاره خیلی کوتاه به حیاط اجتماعی امام سجاد علیه السلام، مخصوصاً در این اوضاع و شرایطی که همه می‌دانیم عده‌ای در چه سختی‌ها و گرفتاری‌های به سر می‌برند، یادمان نرود کمک به نیازمندان. عرض کردم بالاتر از کمک به نیازمندان احترام به نیازمندان است. یک وقت پولی برای یتیمی می‌فرستیم، غذا برای یتیمی می‌فرستیم، امام سجاد یتیم و گرفتار و مسکین را می‌گفت که سر سفره خودم بنشینید. اجازه بدهید به سرعت بخش حیات علمی حضرت را هم اشاره کوتاهی داشته باشم باز در آن فضا که جناب عالی اشاره فرمودید آن فضای بسیار سنگین و خفقانی که برای امام سجاد علیه السلام پیش آمده بود، ما امروز در کتاب‌های رجالی خود ۱۵۰ راوی داریم اسم ۱۵۰ نفر که این‌ها راویان از امام سجاد علیه السلام هستند. مثل همین ابوحمزه ثمالی، مثل أبان بن تغلب، مثل سعید بن جبیر، مثل ابو خالد کابلی، مخصوصاً در فضایی که حاکمان بنی امیه اصلاً سواد نداشتند و دنبال علم و دانش نبودند. خیلی از اینها آدم‌های بی‌سوادی بودند کمتر پیش می‌آمد... یک وقتی این قصه را گفتم مامون به پسرش معتصم گفت برو مدرسه برو مکتب. چند وقتی مکتب رفت و یک روز آمد و گفت یک همکلاسی داشتم و او مرد، خوشا به حالش که مرد. گفت که چرا خوشحالی از مرگ همکلاسی خودت؟ او گفت وقتی مرده است دیگر مکتب نمی‌خواهد بیاید. یعنی مکتب رفتن انقدر برای تو سخت است؟ و او گفت بله آدم بمیرد بهتر از این است که مکتب برود. گفت نمی‌خواهد بروی. نرفت و این آقا جزو خلفای عباسی است. استثنا بود کسی که بین‌شان سواد داشته باشد. در این فضا امام علیه السلام خیلی تشویق می‌کردند به تحصیل علم. در روایت هست وقتی کسی طالب علم بود و دنبال علم و دانش بود امام می‌فرمودند مرحبا، خوش آمدید به وصیت رسول الله سفارش پیامبر ما همین بود. آثاری که از امام علیه السلام باقی مانده یکی از آنها فراوان می‌شنویم ولی فقط این نیست صحیفه سجادیه، که متاسفانه ما فاصله داریم از صحیفه نورانی امام سجاد علیه السلام یک تعبیری دارد می‌دانید بهترین و قدیمی‌ترین و جامع‌ترین شرح برای صحیفه سجادیه شرحی است که مرحوم سید علی خان مدنی نوشته‌اند، رضوان الله علیه به نام ریاض السالکین. این بزرگوار در مقدمه می‌نویسند «عِندها تَسجُدُ سَحَرُ الکَلام» کسانی که کلامشان سحر است باید در برابر صحیفه امام سجاد علیه السلام سجده بکنند. فقط صحیفه سجادیه نیست رسالت الحقوق امام سجاد علیه السلام هست.همین دعای ابوحمزه امام سجاد علیه السلام هست، همین مناجات خمسة عشر امام سجاد علیه السلام هست، یک تعبیری دارد فقط همین تعبیر را بگویم خیلی می‌خواستم در این زمینه مطالبی بیشتری بگویم ولی باشد برای فرصت دیگر. یک تعبیری دارد مرحوم ملکی تبریزی رضوان الله علیه آیت الله ملکی تبریزی رضوان الله علیه در المراقبات خودشان. مرحوم آمیرز جواد آقای ملکی خیلی تعبیر عجیبی است. می‌گوید «هذا العَبدُ المِسکین الجاهِل، من که جاهلم و چیزی نمی‌فهمم من بیچاره و جاهل این اعتقاد را دارم، عرض کردم آیت الله ملکه تبریزی ما فقط به مقامات معنوی ایشان را می‌نشانیم ایشان یک فقیه مسلم بوده است و حاشیه بر قروة الوثقی آیت الله محمد کاظم طباطبایی یزدی دارد. این بزرگوار می‌گوید «هذا العَبدُ المِسکین الجاهِل؛ من مسکین جاهل «لاأَجِدُ عُشرَ عَشیر» من یک دهم معارف دین که در روایات آمده است، اگر شخصیتی غیر از مرحوم ملکه تبریزی رضوان الله علیه فرموده بود ما جرات نمی‌کردیم نقل کنیم. می‌گوید وقتی من مقایسه می‌کنم بین روایات اهل بیت و مناجات اهل بیت، امام صادق علیه السلام یک زمان روایتی را فرمودند و شاگردانش نشستند استفاده کردند و یک وقت نه ایشان در حال مناجات با خدا هستند. امام سجاد علیه السلام یک زمان روایاتی برای شاگردانشان می‌گویند و یک زمانی با خدا مناجات می‌کنند. سیدالشهدا یک زمانی روایتی می‌گویند و یک زمانی امام حسین در حال خواندن دعای عرفه است. ایشان می‌فرماند می‌فرمودند آنچه در مناجات‌ها یاد می‌گیریم آنچه در مناجات‌ها هست یک دهم آنها در روایات‌ها نیست. می‌گوید آنچه از معارف دین آیت الله ملکی تبریزی می‌فرماید که آنچه در مناجات‌های اهل بیت در مناجات امام سجاد، در دعای صحیفه ایشان، در دعای خمس عشر ایشان، یک دهم آن در روایات نیست چرا؟دلیل و استدلال می‌خواهد، همین امام معصوم و حجت خدا یک زمان روایاتی می‌گویند و شاگردان می‌نشینند و یک زمان با خدا مناجات می‌کند.
شریعتی: به خاطر محدودیت‌ها؟
حجت الاسلام حسینی: می‌فرمایند که وقتی امام صادق امام سجاد و ائمه وقتی حدیث می‌خوانند مخاطبشان مردم است و با مردم حرف می‌زنند کَلِّم الناس علی قدر عقوله، باید به اندازه فهم آنها حرف بزنند.
شریعتی: بله این همان محدودیت است در واقع.
حجت الاسلام حسنین: ولی وقتی در حال مناجات هستند با خدا سخن می‌گویند می‌گوید لأن الأخبار تکلم مع الناس؛ امام صادق و امام سجاد با مردم باید به اندازه عقلشان صحبت کرد. اما وقتی مناجات می‌کنند تکلم مع الله. با خدا صحبت می‌کنند والذی یظهر مِن العلم عند التکلم؛ وقتی انسان با خدا سخن می‌گوید علومی که در آنجا ظاهر می‌شود قابل مقایسه نیست خیلی تعبیر قشنگی دارد. من تکرار بکنم می‌گوید والذی یظهر مِن العلم؛ آن دانشی که از امام سجاد از امام حسین، امام صادق و همه ائمه عند التکلم مع العالم؛ وقتی با خدای عالم خدایی که علام الغیوب است و خدایی که علم ائمه اطهار علیه السلام همه آن را می‌گوید وقتی با خدا در حال سخن گفتن هستند آنچه ظاهر می‌شود قابل مقایسه نیست، وقتی که در حال سخن گفتن با یک جاهل هستند. ما مردم جاهل هستیم امام یک وقتی با یک جاهلی صحبت می‌کند مثل ماها ایها الناس من برای شما این حرف را می‌زنم یک زمان با خدا صحبت می‌کند. اصلاً قابل مقایسه نیست به هر حال حیف است و ما دوریم و انشالله نزدیک بشویم و با صحیفه انس بگیریم با این دعاها انس بگیریم. به هر حال این‌ها من یک جمله دیگر بگویم و این بخش را تمام بکنم برای اینکه بدانیم حرکت فرهنگی چقدر با عظمت است؟ خواهش می‌کنم عزیزانی که الان در هیئت‌ها هنوز هم ما در بیست و پنجم محرم هستیم و در تا آخر محرم وصفر خیلی فرصت داریم، قدر کارهای فرهنگی خودشان را بدانند چون خیلی مهم است من بارها عرض کردم ببینید ما خاک پای سینه زنان و عزاداران من واقعاً در دهه اول محرم چند بار در منبرها گفتم، هر شب که روضه‌ها تمام می‌شود و به خانه می‌روم  با خودم فکر می‌کنم و می‌گویم خداوندا یعنی می‌شود یک گوشه‌ای بنویسید که ما خاک پای این سینه زنانی هستیم که با این شور برای امام حسین علیه السلام سینه زنی می‌کند؟ افتخار دو عالم است ولی یادمان باشد از آن طرف کار فرهنگی را یادمان نرود، کار فرهنگی حتماً باید باشد، البته خود این جلسات همه آنها کار فرهنگی است، ولی به بیان دیگر...
شریعتی: چه اشکالی دارد که هدفمند باشد.
حجت الاسلام حسینی: حساب شده باشد و هدفمند و وقتی کسی سخنرانی بکند و سخنرانی را گوش کنیم و یک برنامه مذهبی طور در رسانه هست... حالا بگذارید من همین داستان را سریع بگویم. در احتجاج مرحوم طبرسی رضوان الله علیه داستان‌ خیلی عجیبی هست، من ندیده بودم شاید برای بینندگان عزیز هم تازگی داشته باشد. کسی خدمت امام سجاد علیه السلام آمد و یک کسی را همراه خود آورده بود خواهش می‌کنم عزیزان چند دقیقه‌ای بیشتر عنایت کنند. کسی خدمت امام سجاد آمد و کسی را با خود آورده بود و فرمود آقا ایشان قاتل پدر من هست و پدر من را کشته است و حکم او قصاص است. کسی که قتل را انجام داده بود التماس می‌کرد که من را ببخش. او می‌گفت نمی‌بخشم  پدر مرا کشته‌ای و من می‌خواهم قصاص کنم. امام سجاد علیه السلام فرمود که به او کسی که اصرار بر قصاص داشت فرمود بگو ببینم درست این پدر تو را کشته است ولی آیا حقی به گردن تو ندارد که در برابر حقی که بر گردن تو دارد از خون پدرت بگذری؟ درست است که پدرت را کشته است و قاتل او هست و او خودش هم اعتراف می‌کند درست، اما حقی ندارد این قاتل بر گردن تو که به خاطر آن از خون پدرت بگذری؟ گفت آقا حق دارد اما نه حقی که من از خون پدرم بگذرم. حالا نهایتاً حقی دارد و من می‌دانم حقی دارد ولی حالا نهایت این است که من قصاص را به دیه تبدیل بکنم. حالا باشد به احترام آن حق از او دیه می‌گیرم ولی اینکه از همه چیز صرف نظر کنم نه. امام فرمودند چه حقی دارد؟ خواهش می‌کنم عزیزان عنایت کنند گفت من خداشناس نبودم من کافر بودم این خداشناسی یاد من داد و پیامبرشناسی و امام شناسی یاد من داد و مکتب اهل بیت را یاد من داد و با امیرالمومنین من را آشنا کرد و با شما اهل بیت من را آشنا کرد، این چنین حقی به گردن من دارد ولی آنقدری نیست که من از خون پدرم بگذرم. حالا نهایتاً شما می‌فرمایید تبدیل می‌کنم به دیه، خواهش می‌کنم جمله آخر را عنایت بکنید حضرت تعجب کردند و فرمودند این کافی نیست؟ والله هذا فی دماء اهل الارض کلهم من الاولین و الاخرین؛ اگر خون تمام خلق عالم به گردن این بود در برابر اینکه یک کافر را هدایت کرده و توحید و خداشناسی و پیامبرشناسی یاد او داده است و ولایت یاد او داده است این آیه را همه بلدیم و الان بینندگان عزیز همه بخوانند مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا؛ یک نفر را شما احیا کنید انگار که تمام مردم عالم را یا کرده‌اید. اصلاً کافی نیست؟ اینکه خداشناسی با پیامبر با اهل بیت با دین با امام و پیامبر آشنایت کرده است این کافی نیست که بگذری؟ اگر خون تمام خلق عالم به گردن او بود این کفایت می‌کرد.
شریعتی: و لذا ما چقدر مدیون هستیم به تمام علمای‌مان، پدرانمان و مادرانمان، آن‌هایی که ما را با خدا آشنا کردند.
حجت الاسلام حسینی: به همه مولفین، نویسندگان، عالمان دین، در طول تاریخ و عرض کردم الان کار فرهنگی در مجالس و هیئت‌ها در این باقی مانده محرم و صفر انشاالله در بخش فرهنگی یک نفر را هدایت کنیم لأن یهدی الله بک رجلا واحدا، این حدیث را همه بلدیم رسول خدا وقتی امیرالمومنین را به یمن اعزام کردند لإن یهدی الله بک رجلا واحدا؛ یک نفر به وسیله تو هدایت بشود خَیرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَت عَلَیهِ الشَّمس؛ بهتر از هر چیزی است که خورشید بر آن تابیده است. اجازه بدید من بخش آخر سخنم را عرض کنم چون روز شهادت امام سجاد علیه السلام است، بخش مهم زندگی حضرت احیا حادثه عاشورا، به هر شکلی بود امام سجاد علیه السلام نگذاشتند که عاشورا فراموش بشود با اشک‌های ۳۳ و یا ۳۴ ساله امام که ریختند، با تشویق به سفر کربلا، با ذکر آثار و برکات زیارت سیدالشهدا علیه السلام، با همین سفارش سجده بر تو بر تربت سیدالشهدا، که فراوان شنیده‌ایم که آقا هر کجا می‌رسیدند به بهانه‌ای گریه می‌کردند و روضه پدر بزرگوارشان را می‌خواندند و مهمتر از همه دو خطبه‌ای که زینب کبری سلام الله علیها در کوفه و امام سجاد علیه السلام در شام خواندند. جناب آقای شریعتی من خواهش می‌کنم در حد فضای رسانه من  اشاره‌ای به این خطبه نورانی داشته باشم شاید خیلی‌ها به این فضا کمتر توجه داشته باشند. ببینید اولاً اهل بیت علیه السلام امام سجاد علیه السلام، زینب سلام الله علیه السلام و همه اهل بیت را اسیر آوردند به مجلس یزید در شام و این‌ها  اسیرند در غل و زنجیرند، این‌ها گرسنه و تشنه‌اند و یک مسیر طولانی را طی کردند و داغ دیده‌اند. ببینید کسی بخواهد سخنرانی کند و حرف بزند خیلی شرایط برای او لازم است، گرسنه و تشنه نباشد، خسته نباشد، داغ دیده نباشد، مصیبت زده نباشد، فکرش آزاد باشد، مخاطب به او توجه داشته باشد و او را قبول داشته باشد و این مخاطبی است که آنها را خارجی می‌دانند و قتل آنها را واجب می‌دانستند و آنها را اسیر آوردند. در این فضا و با این سختی و یزید مجلس گرفته است و مجلس جشن و پیروزی گرفته است و شراب می‌خورد در این مجلس، به سر مقدس سیدالشهدا جسارت می‌کند و با چوب دستی اهانت می‌کند، مردم به عنوان جشن پیروزی خلیفه در این مجلس شرکت کرده‌اند و تازه خطیب دربار بالای منبر رفته است و هرچه خواسته علیه اهل بیت علیه السلام گفته است. امام سجاد سلام الله علیها به ظاهر اسیر، در غل و زنجیر نشستند و وقتی این خطیب دربار حرف‌هایشان را زدند و یک مرتبه آقا از پایین منبر فریاد زدند، کسی باور نمی‌کرد. «ویلك ایها الخاطب! لقد اشتریت مرضاة المخلوق بسخط الخالق فتبواً مقعدك من النار، جایگاه تو آتش است به خاطر رضایت یزید خشم خدا را خریده‌ای، فهمیدی چه گفته‌ای؟ به کی جسارت کردی؟ چه داری می‌گویی؟ خیلی برای مردم عجیب بود این چه دارد می‌گوید؟ آنچه ما شنیده بودیم  این حرف دیگری بود این دارد مرضاة الله و سخط الله می‌گوید. امام سجاد علیه السلام رو کردند به یزید و فرمودند «يا يزيد، ائذن لي حتي أصعد هذه الأعواد؛ نمی‌گوید منبر، می‌گوید اجازه می‌دهی من بالای این چوب‌ها بروم و حرف بزنم خطیب دربار حرف زده من هم حرفم را بزنم، من سخنی بگویم لله سخنی بگویم برای رضایت خدا که در آن باشد. و لهؤلاء الجلساء فيهن أجر و ثواب؛ این‌ها یک ثواب و اجری ببرند. این‌ها باز تعجب کردند، حرف‌ها حرف‌های تازه‌ای است. یزید را می‌شناسید او اجازه نداد اصرار کردند مردم او اجازه نداد اصولاً می‌دانید که مردم ماجراجویند. در این حوادث دوست دارند ببینند آخر قضیه چه می‌شود؟ این آقا چه می‌گوید؟ می‌گوید من برم حرف بزنم چه می‌خواهد بگوید؟ حرفی بزند که رضای خدا در آن باشد مگر این‌ها دشمن خدا نیستند؟ مگر این‌ها تبلیغ نکرده بودند امیرالمومنین سلام الله علیها نماز نمی‌خوانده است؟ مگر در منابر ۷۰ هزار منبر در حکومت معاویه و یزید به امیرالمومنین سلام الله علیها سب و دشنام نمی‌دادند؟ مگر نگفتند وقتی شنیدند حضرت در محراب عبادت به شهادت رسیده است گفتند امیرالمومنین علی بن ابیطالب با مسجد و محراب چه کار دارد؟ خیلی تعجب کردند. یزید نپذیرفت و گفت نه. اگر او منبر برود من و دودمان آل ابی سفیان را رسوا خواهد کرد. پسری دارد یزید که او آمد التماس کرد که شاید قبلاً گفته باشم این پسر بعد از یزید ۴۰ روز بیشتر خلافت را قبول نکرد و بعد هم کنار گذاشت و کناره گیری کرد، آدم خوب و صالحی بود به دلیل معلم خوبی که داشت. پسر آمد اصرار کرد در این فضا قطعاً یزید باز هم موافق نبود، ولی جوی نبود که یزید بتواند مخالفت بکند. این عبارت نقل خود یزید بود «انه من أهل بيت قد زقوا العلم زقا» گفته بود اگه یزید اهل بیت را می‌شناسد و امام سجاد را می‌شناسد و او از خانواده‌ای است که این‌ها از نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت این‌ها مکتب نرفته همه چیز را بلدند و او در این فضا مجبور شد اجازه بدهد. جناب آقای شریعتی گزارش تاریخ این است: خواهش می‌کنم عزیزان عنایت کنند، امام سجاد علیه السلام خطبه خوانده برای کسانی که آمدند جشن پیروزی یزید را برگزار کنند و بعد هم خطیب دربار آن همه حرف زده است، ولی گزارش تاریخ این است که حضرت خطبه‌ای خواندند أبکا منه العیون؛ من خواهش می‌کنم این سه عبارت را عنایت کنند.
شریعتی: چشم‌ها گریست
حجت الاسلام حسینی: چشم‌ها به گریه افتادند إوجل منه القلوب؛ دل‌های این‌ها به لرزه درآمد. سوم: زجه الناس بالبکاء و زجه می‌زدند من تکرار می‌کنم این عبارت را أبکا منه العیون؛ چه کرده امام سجاد علیه السلام؟ چه تاثیری کلام، نفس امام سجاد، کلام امام سجاد، اعجاز امام سجاد، تصرف امام سجاد، در افکار و قلوب این مردم، این مردمی که ۴۰ سال پای خطبه اموی‌ها نشسته بودند؟ أبکا منه العیون، به گریه واداشت. أوجل منه القلوب؛ دل‌هایشان را به لرزه واداشت. زجّ الناس؛ زجه می‌زدند مردم از گریه و ناله. من حالا مقداری که فضای رسانه اجازه می‌دهد فرازی از این خطبه نورانی را می‌خوانم. امام سجاد علیه السلام اولاً حمد و ثنای خدا گفتند و جدشان رسول الله را به زیبایی معرفی کردند، مهمتر است رسول خدا، چون رسول خدا را می‌شناختند، امیرالمومنین را می‌شناختند ،جدشان امیرالمومنین را به زیبایی معرفی کردند، انتصاب ایشان به صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها را برای آن کردند و بعد وقتی دیدند مردم در حال زجه زدن و گریه کردن هستند فرمودند بگذارید من خودم روضه پدرم سیدالشهدا را بخوانم. در آخر هم روضه خوانده امام سجاد علیه السلام فحمد الله و أثنی علیه؛ حمد خدا گفتند و ثنای خدا گفتند أَیُّهَا النَّاسُ أُعْطِینَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ أُعْطِینَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِیَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَ مِنَّا الصِّدِّیقُ وَ مِنَّا الطَّیَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ مَنْ عَرَفَنِی فَقَدْ عَرَفَنِی وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنِی أَنْبَأْتُهُ بِحَسَبِی وَ نَسَبِی؛ مردم خداوند متعال به ما شش چیز عنایت کرده است و ما را بر دیگران به هر هفت فضیلت برتری داده، خداوند جهان علم و دانایی، حلم و بردباری، جود و سخاوت و فساحت و طلاقت، بیان مردانگی و جوانمردی، شجاعت، محبت ما را در قلوب مومنین قرار داده است. خدا هفت فضیلت به ما داده است که به احدی نداده است محمد مختار از ماست، حیدر کرار از ماست، جعفر طیار از ماست، حمزه سیدالشهدا از ما است، دو سبط این امت حسن و حسین از ما هستند، مهدی این امت از ما است، چه می‌گوید این آقا؟ ملت تعجب کرده‌اند و می‌گویند چه می‌گوید امام سجاد؟ مِنَّا النَّبِیَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَ مِنَّا الصِّدِّیقُ وَ مِنَّا الطَّیَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ؛ بعد فرمود ایها الناس مَنْ عَرَفَنِی فَقَدْ عَرَفَنِی وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنِی أَنْبَأْتُهُ بِحَسَبِی وَ نَسَبِی؛ این معرفی اجمالی اگر شناختید که شناختید اگر نشناختید پرده را بالاتر بزنم، ریشه حسب و نسب خود را آشکارا بیان کنم. أَیُّهَا النَّاسُ أَنَا ابْنُ مَکَّةَ وَ مِنَی أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا أَنَا ابْنُ مَنْ حَمَلَ الرُّکْنَ بِأَطْرَافِ الرِّدَا أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنِ ائْتَزَرَ وَ ارْتَدَی أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنِ انْتَعَلَ وَ احْتَفَی أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنْ طَافَ وَ سَعَی أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنْ حَجَّ وَ لَبَّی أَنَا ابْنُ مَنْ حُمِلَ عَلَی الْبُرَاقِ فِی الْهَوَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ أُسْرِیَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی أَنَا ابْنُ مَنْ بَلَغَ بِهِ جَبْرَئِیلُ إِلَی سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی أَنَا ابْنُ مَنْ دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی أَنَا ابْنُ مَنْ صَلَّی بِمَلَائِکَةِ السَّمَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ أَوْحَی إِلَیْهِ الْجَلِیلُ مَا أَوْحَی أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِیمَ الْخَلْقِ حَتَّی قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه؛ مردم من پسر مکه و منا هستم من پسر زمزم و صفا هستم. من پسر بهترین کسانی هستم که به حج خانه خدا آمده و لبیک اجابت گفته و سعی بین صفا و مروه انجام داده. چرا امام سجاد علیه السلام خودش را پسر مکه و منا معرفی نکند؟ مگر همان امام سجادی نیست که  وقتی فرزدق می‌خواهد امام سجاد را معرفی بکند چه می‌گوید وقتی فرزدق در حضور حاکمان ظالم می‌خواهد امام سجاد علیه السلام را معرفی کند می‌گوید نشناختید امام سجاد علیه السلام را امام سجاد را؟ نشناختید؟ هذا الذى تعرف البطحاء وطاءته والبیت یعرفه والحل والحرم هذا ابن خیر عباد الله کلهم هذا التقى النقى الطاهر العلم هذا ابن فاطمه ان کنت جاهله بجده اءنبیاء الله قد ختموا ولیس قولک من هذا بضائره العرب تعرف من اءنکرت والعجم ما قال لاقط الا فى تشهده لولا التشهد کانت لاءه نعم؛ امام سجاد علیه السلام را نشناختند اگر می‌شناختند اینگونه برخورد نمی‌کردند. عرض کردم چون معرفی امیرالمومنین مهم است ایشان به سراغ معرفی فراز دوم می‌روند فراز اول خیلی مهم است من پسر آن پیامبری هستم که یک شب سیر آسمان‌ها نمود. أَنَا ابْنُ مَنْ أُسْرِیَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی أَنَا ابْنُ مَنْ بَلَغَ بِهِ جَبْرَئِیلُ إِلَی سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی أَنَا ابْنُ مَنْ دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی أَنَا ابْنُ مَنْ صَلَّی بِمَلَائِکَةِ السَّمَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ أَوْحَی إِلَیْهِ الْجَلِیلُ مَا أَوْحَی أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی؛ بار دیگر از ملک پران شوم آنچه در وهم تو ناید آن شوم پیامبری که فرشتگان آسمان در آسمان‌ها با او نماز خواندند بعد رفتند سراغ معرفی امیر مومنان که این مهم‌ترین فراز بود.
شریعتی: که ریشه همه این اتفاقات بود.
حجت الاسلام حسینی: و آن را باور نمی‌کردند فرمود أنا بن ضرب؛ کدام علی؟ أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِیمَ الْخَلْقِ حَتَّی قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ بِسَیْفَیْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَیْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَیْنِ وَ بَایَعَ الْبَیْعَتَیْنِ وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَیْنٍ وَ لَمْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَیْنٍ أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ النَّبِیِّینَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِینَ وَ یَعْسُوبِ الْمُسْلِمِینَ؛ من پسر آن امیر مومنانی هستم که در جنگ‌ها در رکاب پیامبر با دو شمشیر می‌جنگید، با دو نیزه حمله می‌کرد. با پیامبر دو بیعت کرد دو هجرت کرد در یک چشم به هم زدن به خدا کفر نورزید. ضَرَبَ خَرَاطِیمَ الْخَلْقِ حَتَّی قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه مَکِّیٌّ مَدَنِیٌّ خَیْفِیٌّ عَقَبِیٌّ بَدْرِیٌّ أُحُدِیٌّ شَجَرِیٌّ مُهَاجِرِیٌّ مِنَ الْعَرَبِ سَیِّدُهَا وَ مِنَ الْوَغَی لَیْثُهَا وَارِثُ الْمَشْعَرَیْنِ وَ أَبُو السِّبْطَیْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ذَاکَ جَدِّی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ بِسَیْفَیْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَیْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَیْنِ وَ بَایَعَ الْبَیْعَتَیْنِ وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَیْنٍ وَ لَمْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَیْنٍ أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ النَّبِیِّینَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِینَ وَ یَعْسُوبِ الْمُسْلِمِینَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِینَ وَ زَیْنِ الْعَابِدِینَ وَ تَاجِ الْبَکَّائِینَ وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِینَ وَ أَفْضَلِ الْقَائِمِینَ مِنْ آلِ یَاسِینَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ؛ امیر مومنانی که همه جا با پیامبر بوده در مکه بوده، در مدینه بوده، در بیعت شجره بوده، در بیعت عقبه بوده، کجا شما سراغ دارید که پیامبر حضور داشته باشد امیر مومنان نباشد؟ زین العابدین است، تاج البکائین است، وارث النبیین است. وقتی حضرت به اینجا رسید که حالا من فرازهایی از این خطبه را صرف نظر می‌کنم فرمود أنا بن فاطمة الزهرا؛ چرا نام حضرت زهرا سلام الله علیها را باید ببرد؟ شاید این مردم با امیرالمومنین دشمنی داشتند اما فاطمه زهرا را فراوان شنیده بودند که پیامبر به احترام حضرت می‌ایستاد و دست فاطمه را می‌بوسید و جای خودش را به فاطمه می‌داد. می‌فرمود من بوی بهشت از فاطمه استشمام می‌کنم. می‌فرمود أنا بن فاطمة الزهرا أنا بن خدیجة الکبری، اینجاها است که این گزارش تاریخی می‌گوید زج الناس گریه می‌کردند. به گمانم پیام حضرت این است که اگر می‌خواهید گریه کنید پس بگذارید من روضه پدرم سیدالشهدا را بخوانم که چه کردید شما با او؟ این فرازها دیگر روضه امام سجاد علیه السلام است فرمود انا ابن العطشان حتي قضي انا ابن طريح كربلا انا ابن مسلوب العمامة و الرداء انا ابن من بكت عليه ملائكة السماء انا ابن من ناحث عليه الجن في الارض و الطير في الهواء انا ابن من رأسه علي السنان يهدي انا ابن من حرمه من العراق الي الشام تسبي؛ مردم شام اگر می‌خواهید گریه کنید من پسر آن حسینی هستم که با لب تشنه سر از بدنش جدا کردند، من پسر آن حسینی هستم که عبا و عمامه‌اش را به غارت بردند، من پسر آن حسینی هستم که چهل منزل سرش را بالای نیزه‌ها بردند من پسر آن حسینی هستم که شما کف زدید و شادی کردید، فرشتگان آسمان زجه زدند و گریه کردند، جن و ملک بر آدمیان گریه می‌کنند گویا عزای اشرف اولاد آدم است. من جناب آقای شریعتی صادقانه عرض می‌کنم روضه در رسانه آدم مخاطب را نمی‌داند در چه شرایطی هست؟ اگر عزیزان در شرایط و فضای این روضه هستند این جمله را بشنوند و الا گیرنده‌ها را خاموش کنید نشنوید. امام سجاد علیه السلام دارند روزه پدرشان را می‌خوانند من عذر می‌خواهم اگر روز شهادت امام سجاد علیه السلام نبود حتماً نمی‌گفتم. فرمود مردم شام همه این جملات یه طرف، فرمود مردم شام أَنَا ابْنُ الْمَجْزُوزِ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا؛ من پسر آن حسینی هستم که سر او را از قفا جدا کرده‌اند. در همین داستان وقتی سوال کردند آقا جد شما چگونه و پدر بزرگوار شما چگونه شهید شدند؟ عذر می‌خواهم از امام زمان سلام الله علیها فرمود انَا بْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً، وَ کَفی بِذلِکَ فَخْراً؛ من پسر آن حسینی هستم که به قتل صبر، قتل صبر را معنی نمی‌کنم فقط این یک جمله را معنا کنم عرض کردم کسانی که آماده شنیدن این روضه هستند بشنوند. روضه امام سجاد برای پدر بزرگوارشان است. فرمود مردم شام بگویم پدرم را چگونه کشتند؟ قتل بالسيف و السنان و بالحجارة و الحدید و بالخشب و بالعصى؛ مردم شام هرکس هرچه داشت به پدر غریبم می‌زد، عده‌ای با نیزه حمله کردند، عده‌ای با شمشیر، عده‌ای با چوب و عصا حمله کردند. السلام علیک یا مولانا  یا اباعبدالله صلی الله علیک یابن رسول الله اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ؛ عزیزان لابد شنیده‌اند وقتی روضه به اینجا رسید دیگر مجلس شیون مجلس بلند شد یزید نگران شد مردم حرکت کنند و قیام کنند لذا به بهانه نماز و اذان می‌خواست خطبه امام سجاد را قطع کند به موذن گفت وقت اذان است اذان بگو و نماز بخوان و جمعش کنید. تا موذن اذان گفت و تا گفت الله اکبر، امام سجاد فرمود أنا أقول، من هم می‌گویم الله اکبر. تا موذن گفت اشهد ان لا اله الا الله، امام سجاد فرمود شما به زبان می‌گویید شهد بها شعري و بشري و لحمي و دمي و مخي و عظمي؛ تمام وجود من شهادت به یکتایی خداست. این‌ها می‌خواهند ما را غیر مسلمان معرفی کنند، تا موذن گفت اشهد ان محمدا رسول الله، در روایت هست امام سجاد علیه السلام امام عمامه را از سر برداشتند و رو کردند به موذن و گفتند به حرمت این نام لحظه‌ای ساکت باش و رو کردند به یزید و فرمودند یک سوال از تو دارم «مُحَمَّدٌ هذا جَدّي أَمْ جَدُّكَ؟ این محمدی که نامش را بر معذنه‌ها می‌برند جد من است یا جد تو؟ اگر بگویی جد توست یزید جد تو ابوسفیان است که همه می‌دانند دروغ است. اگر جد من است چرا حسینش را با لب تشنه به شهادت رساندید؟ این گزارش تاریخ است نگذاشتند... می‌دانید آدم مصیبت زده یا باید حرفش را بزند یا خودش را بزند نگذاشتند امام سجاد خطبه‌اش را بخواند عبارت آن این است شَقَّ جیبه؛ حضرت دست برد بالای منبرشان و گریبانش را چاک زدند. السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمَظْلُومُ ابْنُ الْمَظْلُومِ،صلی الله علیک یا مولانا صلی الله علیک یابن رسول الله و رحمة الله و برکاته.
شریعتی: آقا خیلی از شما ممنون و متشکرم خدا انشاالله خیرتان بدهد. السلام علی الحسین المظلوم الشهید و امیدوارم که زیارت اربعین سهم ما و شما باشد و حضرت بطلبد  آقا دعا کنید و انشاالله آیات قرآن را بشنویم.
حجت الاسلام حسینی قمی: خدا را قسم بدهیم به حق سید و ساجدین سلام الله علیها و به حق سیدالشهدا سلام الله علیها آنچه همه عزیزان التماس دعا گفتند؛ همه کسانی که به حق امام حسین علیه السلام احوائج همه را برآورده به خیر بفرما. مریضانشان را لباس عافیت بپوشان. گرفتاری‌ها را برطرف بگردان قلب نورانی امام زمان را از ما راضی بدارد. زیارت سیدالشهدا ائمه بقیع، عتبات عالیات و زیارت خانه خدا با معرفت و مکرر انشالله نصیب و روزی همه ما بگردان.
شریعتی: الهی آمین انشاالله خیلی ممنونم متشکرم ثواب آیات امروز را هدیه بکنیم به روح بلند سیدالشهدا به روح زینب کبری و به روح امام سجاد علیه السلام. خیلی ممنون از اینکه در را سالروز شهادت امام سجاد علیه السلام با ما همراه بودید بهترین‌ها را برای همه شما از قادر متعال مسئلت می‌کنم فردا هم انشاالله  با حضور حاج آقا صفایی در خدمت شما خواهیم رسید اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم آیات را به اتفاق خواهیم شنید.
اللهم صل علی محمد و آل محمد
صفحه394قرآن کریم