شریعتی: خیلی متفاوت بود. اتفاقاً میخواستم بپرسم که واقعاً شما غدیر امسال را نسبت به سالهای گذشته چطور دیدید؟
حجت الاسلام پناهیان: واقعاً آیینهای مربوط به غدیر رشد بیشتری داشت. همینجا توضیح بدهم. مردم ما مردم قشریمسلک و آیینگرای سطحی نیستند. عمیق هستند. اگر یک آیینی را بیش از پیش پاس میدارند یعنی بیش از پیش دانستهاند، معرفت دارند. مردم تهران که این غوغا را به پا کردند، مردن خیلی فهیمی هستند. حالا شهرهای دیگر هم تا جایی که من خبر دارم همینطور و وقتی که معنویت در این مردم اوج میگیرد، این مال آن معرفتی است که در دلها جاری است و باید معرفت مردم را به آنها تبریک گفت، عقلانیتشان را تبریک گفت و فهم عمیق غدیر. امسال نسبت به سالهای قبل خیلی عالی بود خصوصاً موضوعی که ما خیلی دوست داریم، پیگیری میکنیم که چی شد، الآن امسال بحث اطعام غدیر بود. خیلی بهتر شد. مردم خیلی از مناطق محروم را آباد کردند. کام خیلیها به اطعام غدیر شیرین شد. واقعاً زیبا بود.
شریعتی: حال و هوای غدیر امسال خیلی متفاوت بود. وسط تابستان ما بهار را به معنای واقعی کلمه تجربه کردیم. با همان شکوفایی، ممنون و متشکرم از تک تک عزیزانی که در این آیین باشکوه دست داشتند و همه مردم عزیزی که حضورشان بیعت دوباره با حضرت مولا بود و یک پیشنهادی هم شما پریروز که خدمت شما در حرم حضرت معصومه بودیم مطرح کردید، به نظرم شاید خوب باشد اینجا هم مطرح کنید و بعد انشاءالله وارد بحثمان شویم.
حجت الاسلام پناهیان: بله، بانوان کشورهای مختلف جهان جمع شده بودند، آنجا خدمت شما هم بودیم. عرض کردم فردای عید غدیر را خوب است در تقویمها روز مشارکت سیاسی زنان اعلام کنند چون همان قدر که پیامبر اکرم اهتمام ورزیدند به مشارکت سیاسی مردم در بخش مردان که بیایند دست بدهند بیعت کنند، زنان را از قلم نینداختند. نفرمودند زنان بروند گوشه حجره و چادر و بروند کنار از دور، آنها هم...
شریعتی: که ظرف آبی گذاشتند.
حجت الاسلام پناهیان: خیلی جالب، خیلی عجیب که ظرف آب را بگذارند، اینها هم حس کنند که با امیرالمؤمنین علی (ع) دست دادند و بیعت کردند. این دقیقاً معنایش مشارکت سیاسی زنان هست در تاریخ اسلام و فکر نکنم اصلاً زنان حتی به خواب هم میدیدند در دوران جاهلیت که یک جریانی بیاید اینهمه به آنها بهاء بدهد و پیامبر اکرم این بها را داده در عرصه سیاسی اجتماعی خصوصاً آنقدر به اینها مسئولیت داد چون معنای بیعت پذیرش مسئولیت است. معنای بیعت اطاعت تنها یا اطاعات کورکورانه نیست. بعضیها بیعت را خیلی بد معنا میکنند. بیعت یک نوع همپیمان شدن است، یک نوع متعهد شدن است. تعهد اجتماعی داشتن است. تعهد برای نصرت امام داشتن است و پذیرش امام یعنی شما نشان میدهید معرفتتان به امام میرسد. کسی که به شما میگوید شما امام را پذیرفتید یا نه، یا پذیرفتید که او را کمک بکنید یا نه، به شما بها داده است و این پرسشی است که در از تک تک زنان حاضر در غدیر خم رسول خدا انجام داد و تک تک بنا شد نه در یک جمعی با یک صلوات و با یک لبیک یا علی از راه دور، این نکته خیلی زیبا است. مثل رأیگیریای که ما الآن انجام میدهیم. خیلی شباهت دارد. نمیخواهم بگویم عین آن چون زنها تک تک میآیند بله میدهند.
شریعتی: بله، اینجا که قصهاش در بیعت فرق میکند.
حجت الاسلام پناهیان: ولی از نظر اینکه تک تک بها به آنها داده میشود، من از همه اهل علم، اهل فرهنگ و اهل سیاست میپرسم. چه زمانی بهتر از فردای غدیر خم برای مشارکت سیاسی زنان در تاریخ و در تاریخ اسلام.
شریعتی: و در واقع تک تک آنها بهاء دارند و حضورشان مؤثر است. خیلی خوب. هفته گذشته بحث ما ناتمام ماند و به عقلانیت رسیدیم که عمق میدهد به نگاه ما و عقیده ما و نگاه ما را به دین عوض میکند و عینک دیگری باید زد و دین را جور دیگری دید و انشاءالله امروز ادامه فرمایشات شما را میشنویم.
حجت الاسلام پناهیان:
بسم الله الرحمن الرحیم. خیلی مهم است که ما از مردمان سؤال کنیم، ما از خودمان سؤال کنیم که تلقی کلیای که ما از دین داریم چیست. اجازه بدهید من ابتدا یک مثالی عرض کنم درباره تلقی که من چطوری میخواهم تلقی خودم یا دیگران را ارزیابی کنم. با همه احترامی که برای نماز جامعه قائل هستم مثالم متأسفانه از نماز جمعه است. بنده سر کلاس هم در دانشگاه و هم در حوزه این را تجربه کردهام. بارها و سالها. در سالهای مختلف در این 20 سال اخیر. گفتم هر کلمهای را که من میگویم شما یک سنی را کنار آن اعلام کنید. مثلاً گفتهام پیکان، یک سنی را اعلام کنید. هر چه به ذهنتان میرسد. معمولاً حدود 40 اعلام کردند. میگویم 206 سن معمولاً پایینتر میآید. مثلاً میگویم توپ فوتبال، توپ پلاستیکی، توپ واقعی فوتبال. سنهای مختلف را حدس میزنید. همینطوری مثالهای مختلف میزنم یک سنی میگویند. انگار سن کسانی را میگویند که بیشتر با آن ارتباط دارند. وقتی که نماز جمعه میگویند مردم چه سنی را اعلام میکنند؟
شریعتی: پنجاه، شصت، هفتاد.
حجت الاسلام پناهیان: شما هم همین را اعلام کردید. چرا اینطوری است؟ نماز جمعه مال پیرمردها نیست ولی چرا این تلقی ایجاد شده است؟ یک به این دلیل که صدا و سیما وقتی که میآید خطبهها را پخش کند، صف جلو، مسنترها وقت بیشتری دارند، فراغت بیشتری دارند. زودتر میآیند مینشینند. خب وقتی که شما 40 سال است که داری پیرمردها را نشان میدهی، خب تلقی ما همین است. علم این را نمیگوید. علم میگوید نماز جمعه چه بسا اصلاً متناسبتر باشد برای جوانها. تاریخ ما شروع نماز جمعه، حضور پرشور نمازگزاران جوان در صف جلو را میگوید. دانایی ما این را نمیگوید. دانایی ما، یک گزاره، یک خط شما جایی ندیدید بگویند که نماز جمعه مال پیرمردها است. ولی تلقی عمومی چیست؟ من با این تلقی کار دارم در این سلسله از مباحث.
شریعتی:برداشت ما.
حجت الاسلام پناهیان: احسنت. برداشت، نگرش، آن برداشت کلیای که برایند همه اطلاعات و همه احساسات ما و همه تجربههای ما است. با این برداشت کار دارم. این برداشت باید سلام باشد. بعد مردمی خیلی از اوقات، خیلی از قسمتهای زندگیشان را بر اساس این برداشت نهایی انجام میدهند نه بر اساس داناییشان. حتی زندگی خودشان هم اینطوری است.
شریعتی: نه بر اساس واقعیت.
حجت الاسلام پناهیان: نه بر اساس واقعیت، حتی نه بر اساس عقلانیت. بر اساس این برداشت. حتی ممکن است نتوانند دفاع کنند. میگوید آقا این تیپ را چرا زدی؟ این تیپ منطقی نیست. میگوید من اصلاً هیچوقت به منطق آن فکر نکردم. فکر کردم بهتر است. میگوید آخه چرا فکر کردی بهتر است؟ میگوید من اصلاً فکر نکردم. تلقیای در من ایجاد شد. عملیات روانی وقتی که انجام میگیرد، بعضی وقتها یک جورایی در ناخودآگاه افراد اثر میگذارند که فرد حتی بدون فکر تصمیم میگیرد آن کار را انجام بدهد چون یک تلقی مثبتی نسبت به آن کار پیدا میکند. آن وقت این در قرآن کریم آمده است. در قرآن کریم شیطان تلقیهای ما را کار دارد. «لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ»؛ شیطان میگوید که من زیبا جلوه میدهم آن چیزی که در دنیا هست. واقعاً زیبا نیست ولی من یک کاری میکنم این تلقی خوبی پیدا کند. یا در قرآن کریم میفرماید: شیطان عمل اینها را برایشان زیبا جلوه داده است. اگر این عملیات روانی نبود، شاید خودش هم فکر میکرد میفهمید کار غلطی است.
شریعتی: ولی یکهو احساس میکند.
حجت الاسلام پناهیان: یک حسی در او پدید میآید. حالا یک حسی نسبت به نماز در ما ایجاد میشود. یک حسی نسبت به افراد در ما ایجاد میشود. نسبت به آقای شریعتی مردم یک تلقیای دارند. بنا بر مجموعه رفتارهای شما نسبت به شما مردم یک برداشتی پیدا میکنند. این برداشت را چه بر زبان بیاورد، چه کسی بر زبان آورده باشد، چه کسی در زبان نیاورده باشد، شریعتی در ذهنشان مساوی با یک چیزی است. یک کاراکتر، یک شخصیتی مخصوصی. ممکن است شما خیلی آدم پرگو و پرسخنی باشی ولی اینجا از بس این رفتار مهربانه و متواضعانه را انجام میدهید، علما را تحمل میکنید و اینها، مثلاً ممکن است برای شما صفات دیگری که اتفاقاً آن صفات را هم دارید، خیلی شخصیت مهربانی هستید. ولی ببینید کسی به اینها نگفته است آقای شریعتی این ویژگی را دارد. این ویژگی در ذهن ایجاد میشود. اشکال ما الآن این است. در جامعه ما متأسفانه از دین تلقی درستی نیست و ما مبلغان دینی، حالا بنده جزء کوچکترین و ناتوانترین آنها هستم و معلمان دینی باید مواظب نگرش مردم باشیم. مثلاً وقتی که شما رساله عملیه را کنار مردم بگذارید بگو این کتاب را بخوان تا درست عمل کنی، خب حرف رساله عملیه حرف درستی است. بالاخره مثل ترکس اخبار پشتسر همدیگر این احکام را نوشته بدون اولویتبندی. بدون سطحبندی و ثواببندی و...
شریعتی: برای همه یک جور است، یک مسئله است.
حجت الاسلام پناهیان: این ترکس اخبار را دیدهاید اخبار را بدون تیتر چطوری کنار همدیگر مینویسد یا روزنامه رسمی که اخبار مربوط به مؤسسات را مینویسد. یک مؤسسه هزار میلیاردی که مثلاً یک مؤسسه سه میلیون تومانی. مثل هم نوشته میشوند. رساله عملیه آمده این کار را کرده است. من حدسم این است که رساله عملیه اگر بخواهد اثر خودش را روی ذهن مردم نشان بدهد، همان لطیفه و جوکی میشود که در میآید که یک لطیفه درست کردند خلاصه رساله عملیه این است. هر چیزی از آن خوش بیاید حرام است. جوک میشود. حالا مقصر این این جوک کیست؟ آن ذهن خلاق که این جوک را ساخته یا این طرز رساله عملیه تبلیغ کردن دین است؟ این ترکیب؟ شاید ما باید به صورت دیگری همین احکام را تبلیغ کنیم. یا مثلاً ممکن است در ذهن شما ایجاد کند این احساس را، مثلاً شما هی میگویید اطاعت، احکام خدا باید اجرا شود، احکام... طرف فکر میکند که دین خیلی پراحکامی است و حال اینکه این دین بیشتر از آن که پر احکام باشد، پر فکر است. هی به شما میگوید خودت باید تشخیص بدهی تکلیفت چیست. من چند تای آن را اینجا برای شما نمونه نوشته بودم. تمام رساله عملیه را که حفظ باشی، اکثر تکالیفی که شما دارید، احکامی که شما دارید میخواهید اجرا کنید اکثر آنها مواردی است که خودت باید تشخیص بدهی. کلیاتش آمده است. ذهنیت خیلی مهم است و ما باید مراقب ذهنیت مردم باشیم.
شریعتی: یعنی خیلی جاها داریم حتی با همین عنوان که تشخیص آن با مکلف است.
حجت الاسلام پناهیان: درسته؟ غیر از آنجاهایی که تشخیص نوشته شده تصریحاً، خیلی از قسمتهای زندگی را ما خودمان باید تشخیص بدهیم. من امروز سرکار بروم یا بروم به داد مادرم برسم. این را خودم باید تشخیص بدهم. من کدوم یکی از همکاران را کمک کنم؟ این را خودم باید تشخیص بدهم. من برای غدیر میخواهم کمک کنم. مسجد محلمون را کمک کنم یا بگویم برای مثلاً زابل بده. این را خودم باید تشخیص بدهم. یعنی دائماً این دین از ما تشخیص میخواهد. بعد میبینی جوانها از تکلیف دین خستهاند در حالی که اگر تو درست دینداری کنی از آن چیزی که باید خسته شوی تشخیص است و بارها و بارها خدا تو را میاندازد در یک موقعیتی که باید تشخیص بدهی. لذا این دین را باید به چه بشناسیم؟ وای این دین آمد، این خیلی از ما قدرت تشخیص میخواهد. خسته شدیم از بس هی مجبور شدیم تشخیص بدهیم. هی مجبور شدیم عقلانیت خود را به کار بیندازیم. این دین خیلی از ما عقل انتظار دارد. این دین پرورشدهنده عقل است، کاهنده عقل است. فسفر باید بسوزانیم. حالا به عنوان یکی از مراحل که عقلانیت و تفکر است. دین از ما حل مسئله میخواهد. دین آخه میدانید که از بیرون یک معارفی آمده است که ما خودمان بر اساس این معارف تشخیص تکلیف بدهیم و بعد به اضافه این مسائلی که در زندگی ما خدا پیش میآورد. دینداری یعنی حل مسئله. دینداری یعنی تشخیص مسئله. الآن آقای شریعتی امتحان شما در این ایام از زندگی چیست؟ همه درگیر امتحان هستند. امتحان با وجود نعمات یا امتحان با وجود مشکلات. بعد معنای آن امتحان شما چیست؟ در این امتحان خدا از شما چه میخواهد؟ چه کاری انجام بدهید، چه درکی پیدا کنید.
شریعتی: هی باید فکر کنیم.
حجت الاسلام پناهیان: هی باید فکر کنیم. دین مثل حل کردن معما است. معما هست سرگرمی دارند مینشینند میگویند چند تا معما مطرح کنیم. دین طرح معماهای بیپایان برای زندگی یک انسان است.
شریعتی: ولی آن را اینطوری ندیدیم.
حجت الاسلام پناهیان: اینطوری ندیدیم. این اشکال بزرگ معرفی دنی است. بعد درباره عقل ما خیلی روایتها داریم که عرض کنم. ما جلسات قبل این را گفتیم. اولین ویژگی دین این است که دین یک مقوله علمی است. یعنی دین از شما واقعنگری میخواهد، واقعبینی میخواهد. در مرحله دوم دین پردازش این آگاهیها و علمی که دریافت کردید را میخواهد که اولویتها را تشخیص بدهید. ما حدود هفتصد مرتبه از کلمه علم میبینیم در قرآن استفاده شده است. آمار هفتصد بار خیلی است. بعد حدود پنجاه مرتبه از کلمه عقل و کلماتی نظیر آن استفاده شده مانند لب. در قرآن کریم استفاده شده است. البته در مقابل عقل هم آمار دیگری داریم. لایشعرون داریم، مثلاً لایفقهون داریم. کلمات دیگری هست که کلمه مثابل عقل است. آمار را بگوییم آمار خیلی بالایی میشود. راحت میشود گفت بیش از هزار مرتبه در قرآن کریم به موضوع فهم با انواع تعابیر پرداخته شده است. از سطح دانایی تا سطح عقلانیت و تفکر منطقی. من برداشتم این است که ما در آموزش و پرورشمان یک جوری دین را آموزش دادیم که مردم انقدر استشمام عقلانیت از دین نمیکنند. این خیلی بد است. خیلیها هستند جالب است قیافه روشنفکری میگیرند علیه دین. این خیلی عجیب است. مثل این که یک کسی بگوید آقا من نظافت را رعایت میکنم، آقای دکتر طرف من نیا. آقای دکتر که اتفاقاً آخر رعایت نظافت است. نه، من بهداشت را رعایت میکنم آقای دکتر تو طرف من نیا. آقای دکتر که اصلاً آخر رعایت بهداشت است. با هم در یک تیم هستی اگر واقعاً بهداشت را رعایت میکنی. اگر کسی اهل فکر و اندیشه است او اهل دین است. حالا من روایاتی دارم که ممکن است به برخی از افراد مذهبی بربخورد. مثلاً در روایت دارد امام کاظم علیه السلام که در جوار میلاد شریف ایشان هستیم، میفرماید به اندازه عقل هر کسی عبادت او را میپذیرم. چقدر عبادت کردی؟ خب حالا چقدر عقل داری؟ همان را میپذیرم، مابقی آن را نمیپذیرم. آقا بدبخت عبادت کرده است حالا عقل درست و درمانی ندارد. نمیپذیرند. دین باید عقل تو را رشد داده باشد و همینجا هم عرض کنم
شریعتی: آنها که مهجور هستند چی؟
حجت الاسلام پناهیان: حالا آنها تکلیف ندارند. یک کسانی هستند خدا سهمیه عقل به آنها نداده است. یعنی آنها را کنار میگذاریم. خدا به اندازه ظرفیت عقلی به هر کسی داده است از او انتظار دارد ولی یک کسانی اصلاً نمیخواهند عقلشان را به کار بیندازند. آکبند نگه میدارند. آنها کسانی هستند که به عقل بی اعتنایی میکنند. هر بار ما به عقل یک بیاعتنایی کنیم، عقل نازکدلترین عنصر حیات آدمی است. به او برمیخورد. آب میشود، از بین میرود از این بیتوجهی. لذا کلمه مقابل عقل در روایات و در قرآن کریم چیست؟ هوا. دلم خواست. یک دلم خواست مقابل عقل بگذاری، عقل تو کم میشود به حدی که دیگر عقل زائل میشود. دیگر هر چه امام حسین (ع) به عمر سعد ملعون میگفت، دیگر او عقل نداشت بفهمد. گفت بعد از تو میخواهند حکومت ری را به من بدهند. حضرت فرمود بعد از من گندم ری نخواهی خورد. من دارم به تو خبر میدهم عمرت کوتاه است. گفت خب از جوی ری میخوریم. به امام حسین تکه میانداخت. آقا یک دقیقه فکر کن. نداده دیگر از دست رفته است. امام کاظم (ع) اتفاقاً در مورد عقل، حالا من کلمات در مورد عقل که خیلی زیاد هست از ائمه هدی (ع). میفرماید: «قَلِيلُ الْعَمَلِ مِنَ الْعَاقِلِ مَقْبُولٌ مُضَاعَفٌ» یک ذره عمل از یک آدم عاقل هم قبول میشود و هم چند برابر قبول میشود «وَ كَثِيرُ الْعَمَلِ مِنْ أَهْلِ الْهَوَى وَ الْجَهْلِ مَرْدُودٌ» مردود. اصلاً قبول نمیشود. اهل هوی و اهل جهل. نادانی و هوا، این دو دشمن عقل هستند چون خود دانایی عقل را پرورش میدهد. اینها از کلمات...
شریعتی: مثال آن چه میشود؟ یعنی چه؟
حجت الاسلام پناهیان: یک کسی هست آدم هوسبازی است. گاهی کار خوب میکند. خدا میگوید تو عاقل نیستی. اهل هوا هستی. یک کسی حکمت کار خودش را عمیقاً نمیداند. کار خوب میکند. خدا از او قبول نمیکند. باید بدانی. باید بحث شود که چرا در دین نیت انقدر مهم است. برای اینکه نیت یک جایگاهی است که شما فکر میکنی، فهمت را چک میکنی، تیک میزنی. در هواپیما گاهی شاید برای شما اتفاق افتاده باشد خلبان صدا میزند آقای فلانی بیا جلو. میرویم آنجا. یک حسی دارند یکی یکی. همین توجه را خدا میگوید ذهنی برای من انجام بده. مثلاً درباره حج میگوید نیتت را با صای بلند بگو. در مورد وقتهای دیگر نمیخواهد. مثلاً شما نماز را بدون نیت شروع کردهای. خب نماز باطل است. یک لحظه صبر کن ببین داری چکار میکنی. همان کاری که هر روز انجام میدهی. نه، یک لحظه تفکر کن. نه اینکه بگویی اصلاً یادم نبود کی شروع کردم. هر حرکتی انجام میدهی به خاطر آن فکر است، به خاطر آن عقل است. به خاطر توجهی است که انسان میکند. یا امیرالمؤمنین علی (ع) میفرماید: «عَلَى قَدْرِ الْعَقْلِ تَكُونُ الطَّاعَة» به اندازه عقل خداوند متعال اطاعت میشود. در این باره اجازه بدهید یک توضیح بدهم و یک روایتی بخوانم. حالا توضیحات که خیلی فراوان است، من نمیدانم با این گفتگوی خود میتوانیم این برداشت را از دین ایجاد کنیم که مثلاً یک کسی یک عالم دینی را دید بگوید اینها متخصصین پرورش عقل هستند. این مهمتر از این است که بگوید متخصصین اخلاق و معنویت و حال و اعتقادات و اینها هستند چون ممکن است درباره آن کلمات مردم زیاد عقلانیت در نظر نگیرند.
شریعتی: باید و نباید ببینند.
حجت الاسلام پناهیان: بله، عقلانیت در آنها نبینند. نمیخواهم آنها را نفی کنم. میخواهم بگویم اولین برداشت از دین این است که دین امر مطابق واقع است و به همین دلیل شما را دعوت به دانایی میکنیم. دوم، عقل محاسبهگر شما را میخواهد تقویت کند. این بیتردید برترین دریافتی است که در مقام اول شما باید از دین پیدا کنید. دو وجه علم و عقل است. در یک روایتی کسی پرسید از امام صادق (ع) اگر کسی شراب را به خاطر خدا، مسکرات را ترک کند، فرمود خدا به او در بهشت اجر و پاداش خواهد داد. یک پاداش بسیار بالا. گفت حالا اگر کسی به خاطر خدا شراب را ترک کند و همینطوری ترک کند، به خاطر ضرر آن. فرمود خدا به او پاداش میدهد در دنیا به خاطر اینکه برای سلامتی جسم خودش از خوردن مسکرات پرهیز کرده است. عقل او رسیده است. بعد در روایت داریم فرمود اگر دین نبود دستورات خدا را انسان عاقلانه اجتناب میکرد. دین یک راهنما است برای اینکه ما عقلمان بیشتر کار کند، بهتر کند، شما همین الآن عرایض بنده را تأیید میکنید، دارید با عقلتان من را میسنجید. شما با همین عقلتان...
شریعتی: اتفاقاً من هم میخواستم همین را بگویم. میخواستم بگویم ما مدام در حال سنجش هستیم.
حجت الاسلام پناهیان: احسنت. قرآن هم میخوانید همینطور است. شما قرآن میخوانید میگویید بله، بله.
شریعتی: برای همین انقدر توصیه به تدبر شدیم در قرآن.
حجت الاسلام پناهیان: یعلمهم الکتاب و الحکمه. این حکمت شما است که قدر این کتاب را میدانید لذا باید عقل شما را هم پرورش بدهد تا این عقل که پرورش پیدا کرد، قدر قرآن را بدانید. حضور قلب هم یعنی همین. حضور قلب یک معنایش حضور عقل است. حضور کارکرد عقل یعنی تفکر است. حضرت علی (ع) شهیر قاضی را دیدند یک خانه خیلی گران قیمت داشت. مثل بعضی از مسئولین ما، خانه خیلی گرانقیمت بود. فرمودند که چرا یک چنین خانهای خریدی؟ میدانی در دنیا و آخرت چه مصیبتهایی برای خودت درست کردی؟ بعد حضرت آخرش فرمودند که اگر عقل داشتی این کار را نمیکردی. ولی عقل تو اسیر هوا شده است. کار نمیکند. رفتی چنین خانهای خریدهای. خودت را گرفتار کرد. این شهیر قاضی را بعداً هم میدانید اباعبدالله الحسین همراهی کرد با عبید الله در درست کردن آن جو برای دشمنی کردن با اباعبدالله الحسین خیلی مؤثر بود. گفت عقلشان کم است. من همینجا صریح بگویم. بعضیها به بنده طلبه میگویند چرا شما در مسائل سیاسی نظر میدهید؟ مسائل سیاسی را ول کن. مسائل سیاسی مهمترین میدان آزمایش عقل انسان است. همه باید موضع سیاسی داشته باشند. ممکن است گاهی از اوقات مصلحت نباشد آدم بگوید، ممکن است گاهی اوقات همه باید موضع داشته باشند از نظر سیاسی. از نظر اجتماعی تحلیل داشته باشند. بیطرفی معنایی ندارد. بعد درک سیاسی داشتن اوج محل عقلانیت افراد است و چه جالب است که خدا بین آدمها دعوا میاندازد چون بالاخره عقول متفاوت است، تحلیلها متفاوت است و باید همدیگر را تحمل کنیم، با هم مدارا کنیم. دست های شما را در دست های دیگران گذاشتم، تو نظر خود را بگو، او نظر خود را بگوید، ببینید به چه نتیجه ای می رسید. چون همیشه عقل با وحی نمی-شود درست کرد. همین الان وحی بیاید که شما به این رأی بدهید یا به آن رأی بدهید نیامد که. باید با گفتگو انجام بدهید. این راهی است که توصیه شده است. مؤمنین در گفتگوی با همدیگر عقل خود را افزایش می دهند. ما در عرصه سیاسی محل امتحان عقلانیت ما است وقتی که از دین می-گویند سیاسی نباشید یعنی می گویند که ما یک دین احمقانه می خواهیم. تمام می شود. همین است. و خیلی بد است.
شریعتی: «الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» (زمر/118) یعنی همین بسنجیم.
حجت الاسلام پناهیان: بسنجیم و یک نفر از اصحاب امام صادق (ع) سراغ عبادت رفته بود و دیگر رفقای خود را ول کرده بود. گفتند آقا فلانی دیگر بین ما نمی-آید. خیلی به عبادت می پردازد. حضرت فرمودند پس فهم دین خود را چه کار می کند؟ وقتی که در گعده دوستانه مؤمنین نمی آید فهم دین خود را چه کار می کند؟ یعنی در این جا فهم اتفاق می افتد. وقتی که در روایات اوقات مؤمن را چهار قسمت می کنند یکی از آنها خانواده است، یکی شغل است، یکی از آنها استراحت است، یکی هم گفتگوی با مؤمنی است. چه قدر موضوع جدی ای است. خانواده، شغل، گفتگوی مؤمنین، استراحت. در چهار رکن، این رکن اصلی حساب شده است. نه این که حالا وقت کردید در راه و نیمه راه با رفیق خود حرف بزنید. وقت بگذارید. و این کم کم در فرهنگ ما باید جدی گرفته شود. البته یک سالن هایی هست در شهرها سوله مانند ساخته می شود رو به قبله هم هست، دم در آنها هم وضوخانه هست به آنها مسجد می گویند آن جا محل خوبی برای گفتگو و پرورش عقل است. باید این طور باشد. ولی اگر بخواهد فقط برای نماز خواندن استفاده شود و عقل افزایش پیدا نکند. گفتگوی عقلانی صورت نگیرد چهره ای که از دین به دیگران نشان داده می شود همین چهره ای است که مردم عقلانیت را در آن زیاد نمی بینند. عقل به ما این درک اولویت ها را می دهد. حالا من یک نکته دیگر باز عرض کنم، اگر کسی دین داشته باشد و علم هم داشته باشد، علم دینی، علوم دیگر، ولی عقل نداشته باشد این آدم بدتر از آن کسی که علم هم ندارد. چرا؟ چون از علم خود بد استفاده می کند. از علم خود نابجا استفاده می کند. خطرناک است یک کسی عبادت کند و عقل نداشته باشد.
شریعتی: از داخل آن خوارج در می آیند.
حجت الاسلام پناهیان: پیامبر اکرم فرمودند دو نفر کمر من را شکستند. منافق علیم السان، عبادت کننده احمق. این دیگر با دین خود می آید جلوی شما می-ایستد. این با اخلاق و نماز و قرآن و ذکر خدا و پیامبر خود می آید جلوی شما می ایستد. این خیلی خطرناک است. اولاً محکم تر جلوی حق می ایستد. ثانیاً به حق ضربه می زند. حال بقیه را از حق به هم می زند. بعد یک پشتیبان هم دارد. اگر بی دین بود یک مقدار اعتماد به نفس کمتری داشت. می گفت آقا ما گنهکار هستیم جسارت نمی کنیم. ولی نماز خود را هم توپ خوانده است، حسابی عبادات دیگر خود را هم کرده است این را دیگر نمی شود جمع کرد. یعنی سخت ترین دشمن برای امیرالمؤمنین علی (ع) همان خوارج بودند. اکثر اینها حافظ قرآن بودند. خیلی باید به اینها نگاه کرد.
شریعتی: جایگاه ولایت در مسئله عقلانیت و دینداری ما کجا است؟ یعنی ربط آن چیست؟ چه جوری اینها با هم جور می شوند؟
حجت الاسلام پناهیان: سؤال خیلی خوبی است. ولایت هدایت کننده عقل است. جای عقل ما نیست. جای عقل ما نمی نشیند. راهنمای عقل ما است و بعد انتظار دارد ما با عقل خود قدم برداریم. ولایت، ولی خدا مثل آن فرماندهی نیست که فرمانده نظامی بگوید شما با هیچی کار نداشته باشید فقط آن چیزی که من می گویم عمل کنید. منتظر می شود عقل ما کار کند. و اتفاقاً علت مظلومیت اولیای خدا هم همین است. در کنار ولایت وقتی ما فقط کلمه اطاعت را بگذاریم این عقلانیت از بین می رود و شما خوب کاری کردید یادآوری کردید. فرمود لَا يَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْر. کسی بخواهد با امیرالمؤمنین همراهی کند باید عقل داشته باشد. در شعرهای ما همیشه گفته می شود که آقا من دربست اطاعت می کنم. من نوکر شما هستم. اینها خوب است من نمی خواهم اینها را تخطئه کنم. کاش باشیم. ولی نکته این است که ما باید شعرهایی داشته باشیم مثلاً در آن شعرها این جوری گفته شود که یا امیرالمؤمنین سعی می کنم خوب فکر کنم که بتوانم تو را همراهی کنم. که بتوانم مقصود تو را بفهمم. که از تو جدا نشوم. ولی خدا گاهی همان معماهایی که در دین هست
شریعتی: که اگر فهمیدید کم نمی آورید
حجت الاسلام پناهیان: احسنت. حضرت موسی برای خضر کم آورد. یک مثال آن را قرآن زده است.
شریعتی: حاج آقای عابدینی مفصل مدت ها است فرمودند.
حجت الاسلام پناهیان: اگر بخواهیم بگوییم باید شرح مفصل بدهیم. ایشان حتماً شرح مفصل دادند که اشکالی پیش نیاید. آدم نمی کشد. خیلی جالب است ما اگر عقل نداشته باشیم نمی توانیم امام خود را تحمل کنیم. خیلی تعبیر خاصی است. لذا امام زمان (ع) وقتی تشریف فرما می شوند در روایت است عقل مردم را بالا می برند که بتوانند امام زمان را تحمل کنند. عقلانیت یعنی ولایتمداری. ولایتمدار کیست؟ کسی که عاقل است. با امیرالمؤمنین بیعت کردند چرا پای آن نایستادند؟ عقل نداشتند. آقا ما جزء ولایتمداران هستیم. تا این را بگویید به عقل شما نگاه می کنند. حالا البته اولیای خدا هم مهربان هستند. وقتی می بینند ما زیاد عقل نداریم، زیاد ما را امتحان نمی کنند. خیلی جالب است مهمترین کلمه ای که کنار ولایت باید بیاید عقلانیت است نه اطاعت. الان دوباره بعضی از دوستان شروع به حمله کردن می کنند. فلانی گفت اطاعت از ولایت مهم نیست. آقا مهم است. ولی اولاً اطاعت بدون عقلانیت تحقق پیدا نمی کند. ثانیاً اگر تحقق پیدا کرد ارزش ندارد. ثالثاً شما اگر عقل نداشته باشید اصلاً فرمان مولا را نمی-فهمید. خواست مولا را نمی فهمید که بخواهید اطاعت کنید.
شریعتی: یعنی آنهایی که شب عاشورا با امام حسین ماندند خیلی عاقل بودند.
حجت الاسلام پناهیان: عاقل بودند. آن شعر را من دوست دارم، که هر که دیوانه عشق تو نشد عاقل نیست، نه عاشق نیست، عاقل نیست. شب عاشورا مردم ما رسم دارند بگویند خدایا عقل ما را زیاد کن. روز عید غدیر مردم ما رسم دارند بگویند عقل ما را زیاد کن؟ در دعای ندبه رسم دارند بگویند خدایا عقل ما را زیاد کن که امام زمان بیاید؟ الان همین عبارت ها عبارتهای کمتر شنیده شده است در فرهنگ و ادبیات ما. این را باید اصلاح کرد. از ما امیرالمؤمنین علی (ع) عقل می خواهد. چرا؟ امیرالمؤمنین کم یار داشت؟ در روایات هست کمترین چیزی که خدا تقسیم کرده است بین اهل عالم عقل است. یعنی باید برویم آن را بگیریم. باید برویم تمنا کنیم. آن را پرورش بدهیم.
شریعتی: بسیار خب. خیلی ممنون و متشکر هستم. بحث ما که تمام نشد؟ ان شاءالله هفته آینده ادامه دارد و این بحث را ادامه می دهیم. آیات را بشنویم بعد از تلاوت آیات در دقایق پایانی همراه شما خواهیم بود.
صفحه361 قرآن کریم
شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. حاج آقای حجت الاسلام پناهیان 7 ـ 8 دقیقه ای فرصت داریم این سؤال را بپرسم عقلی که دین از ما توقع دارد و داریم در این جلسات راجع به آن صحبت می کنیم خاصه امروز، این عقل دنیای ما را هم آباد می کند یا این که نه فقط عقل معاد ما است نه عقل معاش؟
حجت الاسلام پناهیان: سؤال خیلی خوبی هست. اما اجازه بدهید من چند روایت در رابطه بین دین و عقل بگویم که فقط عباراتی که ما گفتیم نباشد که البته آن عبارات هم برآمده از این روایات هست. می فرماید الدِّينُ لَا يُصْلِحُهُ إِلَّا الْعَقْل، چیز جزء عقل دین آدم را درست نمی کند. امیرالمؤمنین علی (ع) این جمله را فرمودند. امام صادق (ع) می فرمایند که مَنْ كَانَ عَاقِلًا كَانَ لَهُ دِين یا امیرالمؤمنین علی (ع) می فرماید عَلَى قَدْرِ الْعَقْلِ يَكُونُ الدِّين. حالا عبارت ها خیلی زیاد هست که ...
شریعتی: النَّاسَ عَلى قَدْرِ عُقُولِهِم هم شنیدیم.
حجت الاسلام پناهیان: یا مثلاً می فرمایند الْعَقْلُ دَلِيلُ الْمُؤْمِن. دلیل مؤمن، راهنمای مؤمن عقل او است. جالب است در یک روایتی امام صادق (ع) فرمودند یک زمانی سحره خیلی مهارت داشتند، در زمان حضرت موسی بن عمران (ع)، خدا آن پیامبر را با قدرت چیزی شبیه سحر، عصا اژدها می کرد و اینها، کارهای خارق العاده از این جنس مبعوث کرد. در زمان حضرت عیسی پزشکی و طبابت و اینها بود. ایشان کور را شفا می داد، مرده را زنده می-کرد. در زمان پیامبر اکرم (ص) ادبیات و شعر و کلام خیلی قوام داشت حضرت با این کتاب مبعوث شد که در اوج زیبایی و فصاحت و بلاغت بود. بعد آن فرد پرسید که الان که هیچ پیامبری نیست، از امام صادق (ع) پرسید، آن چیزی که دست ما را می گیرد چیست؟ حضرت فرمود عقل. شرح این ماجرا را شما ببینید. الان دیگر عقل دست ما را می گیرد و آخر الزمان هم که ما به حکومت امام زمان (اروحنا له الفداء) خواهیم رسید با سهولتی خیلی بیشتر از زمانی که حضرت علی (ع) درگیر آن مردم بودند به دلیل این که تجربه تاریخی عقل مردم را خود به خود افزایش می دهد و تجربه جهانی. ما داریم می بینیم بالاخره جهان همه امکانات و اطلاعات هم که در اختیار آنها است، همه اندیشمندان هم که هستند. این کم کم عقل را افزایش می دهد. خود مسیر تاریخ موجب رشد عقل می شود و این موجب حاکمیت دین می شود. آن چیزی که موجب حاکمیت دین خواهد شد رشد عقلانیتی است که طبیعت تجربه تاریخی و طبیعت ارتباطات علمی گسترده امروز هست. این دین می شود، دین حاکم می شود، امام زمان می آید. تازه ایشان هم تشریف فرما شوند دست به سر مؤمنین می کشند، عقل آنها را افزایش می دهند که این را بیشتر یاری کنند. همراه تر. بعد که تازه ایشان حکومت خود را ادامه بدهند حرکات و فرمایشات ایشان و زندگی که مردم در آن قرار می گیرند باز موجب افزایش عقل می شود. اما آن سؤالی که فرمودید من این جا یک روایت از رسول خدا (ص) هست می فرماید إِنَّمَا يُدْرَكُ الْخَيْرُ كُلُّهُ بِالْعَقْل. همه خوبی ها با عقل به دست می آید. دنیا هم با عقل به دست می آید و وقتی که دین آمد عقل انسان را رشد داد این دین موجب بهبود دنیای شما هم خواهد شد. چرا؟ چون آمده است عقل را رشد داده است. عقل دنیای آدم را رشد می دهد. این جا هم باید یک توضیحی داد. یک آیه قرآن برای شما بخوانم خیلی جالب است. می فرماید که 20 نفر از شما بر 200 نفر از دشمنان خود غلبه می کنید، بر کافران، بر مشرکانی که دشمن شما هستند. بعد خدا دلیل ذکر می کند. چرا؟ من هر موقع این سؤال از مؤمنین می پرسم می گویم جواب بدهید. یکی می گوید چون مؤمنین ایمان دارند. یکی می گوید چون شجاعت دارند. یکی می گوید چون خدا آنها را کمک می کند. یکی می گوید چون از خودگذشته هستند. همه این جور جواب می دهند. یعنی ده ها جلسه شده است می پرسم، بیست نفر بر 200 نفر چرا غلبه می کنند؟ بعد می گویم برویم ببینیم خود قرآن چه می فرماید. می فرماید «بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُون» (انفال/65) چون آنها نمی فهمند. شما این فهم عمیق را دارید آنها این فهم عمیق را ندارند. در دنیا در مقابل شما می بازند. نصرت الهی را نمی خواهم انکار کنم. گاهی نصرت الهی به این است که نخبگان جامعه کار دست آنها بیفتد. ولی نخبگان معنوی مثل شهید باقری، مثل شهید باکری، مثل این شهدایی که واقعاً نخبه بودند. معنویت هم داشتند ولی نخبگی فکری آنها کار جنگ را پیش برد. سردار سلیمانی یک نخبگی فکری داشت. نخبگی هم خود مهم است. جامعه دینی جامعه ای است که نخبه ها رو می آیند. همه آن نخبگی را ندارند. جامعه دینی جامعه ای نیست که معتقدین رو بیایند. کسانی که صرفاً اعتقادات خوبی دارند. اگر اعتقادات خوبی داشت ولی آن نخبگی را نداشت چه؟ من نمی خواهم از کلمه مقابل نخبگی که پخمگی هست استفاده کنم، ولی خدا شاهده یک کسی نخبگی نداشته باشد ولی آدم مؤمنی باشد کار دست او بیفتد خدا بلا سر آن جامعه نازل می کند. می فرماید چرا اجازه دادید یک کسی که این توانایی را ندارد بیاید. پس دین عقل را رشد می دهد، عقل وقتی رشد پیدا کرد بر دنیای دشمنان خود هم شما غلبه می کنید. دنیای خود را هم آباد خواهید کرد. اگر کسی پرسید که خب الان پیشرفتی که دشمنان ما دارند یا دشمنان ما نه، غیر از ما، دیگرانی هم هستند که دشمنان ما نیستند، رشدی که دارند، آن رشد بر اثر چه چیزی پدید آمده است؟ هر مقدار رشد آنها حقیقی است با کشتار فراهم نشده است. با ظلم فراهم نشده است، این نتیجه عقلی است که داشتند. ما هم باید یاد بگیریم. اما با جنایت اگر رشد کردند این دیگر با عقلانیت رشد کردن نیست. هنر این است که شما با تکنولوژی بر اثر عقل واقعاً رشد کردید خب چرا می کشید، چرا غارت می کنید، چرا جنگ در جهان راه می اندازید؟ چرا اگر جنگ نباشد تو نابود می شوی؟ رشد آنها رشد پایدار نیست چون عقلانی نیست. با جنایت همراه است. رشد آنها رشد کامل نیست. چون با عقلانیت همراه نیست. اگر با عقلانیت کامل همراه بود که آنها هم مثل ما دیندار بودند. این مگر چیزی جزء عقلانیت است. رشد آنها رشدی است که پر آسیب است. نه تنها پایدار نیست برای خود آنها پر آسیب بوده است. ابرو را درست کرده است چشم را در آورده است. می گوید من یک دستگاه دارم ابروی شما را درست می کند حالا چشم را البته در می آورد. هیچ احمقی یک چنین دستگاهی را استفاده نمی کند. آن همه کارتن خواب، آن همه انسان بدبخت شده این سیستم اقتصادی است. پس سیستم اقتصادی عاقلانه ای نیست. سیستم اقتصادی که اگر غارت نکند کشورهای جهان سوم را نمی تواند، این سیستم عاقلانه نیست. پس ما در مورد پیشرفت دیگران تردیدهای جدی داریم و حرف محکم داریم. ولی ما اگر بتوانیم راه رشد خود را پیدا کنیم در اثر عقلانیت این همان عقلی است که دین به ما کمک رسانده است که این عقل ما رشد پیدا کند. در باب این که این عقلانیت عقل معاش هم هست. حالا توصیه-هایی که دین می کند برای عقل معاش خیلی جالب است. گفتند آقا امام صادق فلانی تجارت را رها کرده است آخر عمر او است، می گوید چند روز عبادت کنم من که به اندازه کافی دارم. آقا فرمود نه، بگویید تجارت را رها نکند که عقل او کم می شود. ما بازنشستگی نداریم. باید فعالیت کنیم. خیلی عجیب است. اگر کار اقتصادی که داشته است رها کند عقل او کم خواهد شد.
شریعتی: یعنی مدام این عقل باید کار کند.
حجت الاسلام پناهیان: حتی با ابزارهای دنیایی مثل همین فعالیت اقتصادی هم که شده است باید عقل خود را پرورش بدهد
شریعتی: بسیار خب. وقت ما تمام شده است. باید خداحافظی کنیم. خیلی از شما ممنون و متشکر هستم.