حجت الاسلام پناهیان: سلام و درود خدمت بینندگان عزیز. خدمت شما هم مجدداً تسلیت عرض میکنم. تسلیت عرض میکنیم شهادت امام جواد (ع) را به محضر حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداه، به محضر مؤمنین. انشاءالله که لحظات مفیدی را با هم سپری کنیم.
شریعتی: ان شاءالله. یک مقدمهای از امروز که سالروز شهادت امام جواد هست بنشنویم و انشاءالله طرح بحث کنیم و وارد بحث شویم.
حجت الاسلام پناهیان: اگر اجازه بفرمایید به مناسبت شهادت امام جواد (ع) یک نکتهای را عرض کنم. بسم الله الرحمن الرحیم. واقعاً امام جواد (ع) محل امتحان سنگینی از مؤمنین بود. وقتی مؤمنین مواجه شدند با یک امامی که در 9 سالگی به امامت رسیدند. عادت نداشتند. عادت تاریخی، سنتی که نسل به نسل منتقل شده بود، امام باید یک کسی در سن و سالهای میانسالی باشد نه کودکی. و اتفاقاً جمع شیعیان هم خیلی جمع شده بود و بعد از بحرانهایی که پشت سر گذاشته بودند بیشتر به ائمه هدی (علیهم السلام) بیشتر پناه آورده بودند و امام رضا (ع) چه موقعیت خوبی در بین مؤمنین داشتند. همه اینها دست به دست هم داد که خداوند متعال یک امتحان غربالکننده از مؤمنین بگیرند. مؤمنینی که امام رضا (ع) خودشان به مأمون میفرمودند من بر مرکب خودم در مدینه مینشستم، در شرق و غرب عالم، حرف من اطاعات میشد بر روی قطعه کوچکی از کاغذ فرمانی اگر مینوشتم. و میفرمودند مأمون تو به من عزتی اضافه نکردی، موقعیتی اضافه نکردی. یعنی امام رضا در زمان حیاتشان خیلی امام بانفوذ، شناخته شده و پرطرفداری بودند.
شریعتی: عالم آل محمد.
حجت الاسلام پناهیان: بله، همینطور بود. آن وقت این موقعیت امام رضا (ع) انقدر برجسته بود که مأمون چارهای نداشت جزء اینکه میخواست ایشان را حصر کند، تبعید کند، به عنوا ولیعهد پیش خودش ببرد. پس امام رضا (ع) موقعیت بسیار خوبی داشتند بین محبین و شیعیان. الآن موقع غربال هست و خدا با امام جواد 9 ساله عزیز، یک عدهای را غربال کردند. آنهایی که عمیق دین را باور نداشتند، آنهایی که هوشمندانه دین را نمیدیدند چون خدا در طول تاریخ ثابت کرده است دنبال طرفدارهای الکی و سطحی نیست. لذا تا امام جواد (ع) نامشان ذکر میشود، آدم یاد بزرگترین امتحان تاریخی از مؤمنین به اهل بیت میافتد که در این امتحان چقدر سخت بود. امام بعدی هم، امام هادی (ع) در کودکی به امامت رسیدند. ببینید خدا با مردم دارد چکار میکند. بعد امام هادی (ع) و امام حسن عسگری (ع) در واقع محصور بودند. حتی امام هادی (ع) گاهی از پشت پرده مردم را میدیدند.
شریعتی: کمکم آمادگی برای عصر غیبت.
حجت الاسلام پناهیان: یعنی چه؟ یعنی خداوند متعال صریحاً دارد پیام میدهد که من مؤمنینی میخواهم که ایمانشان خیلی به عقلانیت تکیه داشته باشد نه به ظواهر.
شریعتی: من بحثمان را اینطوری طرح کنم. خیلی از پدرها و مادرها نگران دینداری بچههایشان هستند. یک وقتهایی ما را میبینند یا پیام میفرستند که بچههای ما خیلی مقید بودند ولی امروز متأسفانه میبینیم تقیّد آنها کم شده است. یا کلاً دینداری را کنار گذاشتهاند یا دینداری آنها خیلی دینداری درست و محکمی نیست. این از کجا نشأت میگیرد؟ یعنی به رفتارهای جامعه برمیگردد یا اینکه نه، یک اشکالی در دینداری آنها است. به نظرم برای شروع بحث سؤال و نکته مهمی باشد.
حجت الاسلام پناهیان: بله. خب بعضی از پاسخها به این سؤال هست که پاسخهای مشهوری است اما پاسخهای دقیقی نیست. بعضاً پاسخهای صحیحی هم نیستند. مثلاً گفته میشود علت دینگریزی جوانان ما، بد دینداری کردن مثلاً دینداران هست. من همینجا یک سؤال میکنم. اگر یک اندیشمند دانشگاهی، مثلاً پزشکی، بد پزشکی کند یا از نظر اخلاقی یا از نظر ثروتاندوزی، جوانمردانه پزشک نباشد و پزشکی نکند، آیا پزشکی از چشم مردم میافتد؟
شریعتی: اصلا و ابدا.
حجت الاسلام پناهیان: مثلاً یک مهندسی خوب مهندسی نکند. اتفاقاً بنای او هم در زلزلهای فرو بریزد. آیا مردم دیگر به نظام مهندسی مراجعه نمیکنند یا به مهندسان بد و بیراه میگویند و میگویند نه، ما میخواهیم خانه بدون مهندس ساخته شود. میگویند خب این بد بود. درباره دین ما نمیتوانیم بگوییم صرفاً عامل دینگریزی رفتارهای متدینین جامعه است که اگر مثلاً رفتارهای متدینین بد باشد دیگران دینگریز میشوند. پس این را نمیتوانیم بگوییم.
شریعتی: تا بتوانیم مجوز بدهیم.
حجت الاسلام پناهیان: علت اینکه دینگریزی پیش میآید اسایاً یک چیز دیگری است. این را ممکن است بهانه کنند و بگویند. بگویند این هم دیندارش. بهانه ممکن است بکنند این را بگویند. دینگریزان بهانه میکنند بد دینداری کردن یا بد بودن افراد دیندار یا مدعی دینداری را. بهانه میکنند ولی علت آن چیز دیگر است. علت اصلیتر چیز دیگری است. کما اینکه اگر پزشکی یا مهندسی رفتار ناروا داشته باشد مردم پزشکی و مهندسی را تخطئه نمیکنند. میگویند این بد بود. این یکی از پاسخهای مشهور است. یا مثلاً میگویند که نظام ما چون اسلامی هست، اشکالاتی در نظام ما پدید بیاید، این نظام ما مردم را دچار دینگریزی میکند.
شریعتی: یعنی هر چه بشود به پای دین مینویسند.
حجت الاسلام پناهیان: بعد مردم یا دینگریزان بهانه میکنند این هم اسلام، این هم نظام اسلامی شما، پس من اصلاً دین را کنار میگذارم. ممکن است این را بهانه کنند ولی این دلیل اصلی نیست. چرا؟ چون مثلاً نظام ما بیاید در یک موضوع علمی، مثلاً اقتصاددانها جمع شوند بگویند باید برای پایین آوردن تورم باید فلان اصل اقتصادی را رعایت کرد. آن اصل را رعایت کنند اتفاقاً تورم پایین نیاید. هیچکس اقتصاددانها را به طور کلی تخطئه نمیکند. میگویند خب این اقتصاددان که در سیاستگذاری این طرح مشارکت داشت درست نفهمید. ولی مردم اقتصاد را رها نمیکنند. هم اگر نظام اسلامی رفتاری داشته باشند که مردم نپسندند و هم اگر متدینان رفتاری داشته باشند که مردم نپسندند، علت اصلی برای دینگریزی نیست. علت اصلی برای دینگریزی چیست؟ علت اصلی برای دینگریزی این هست که مردم چندان اساساً دین را مفید و ضروری برای خود تشخیص ندهند. وقتی دین را ضروری و مفید برای خود و برای جامعه خود تشخیص ندهند آن وقت دینگریزی آغاز میشود. اینها بهانه آن میشود. پلیس آمریکا گاهی گفته میشود مثلاً چندین هزار نفر را میکشد. خیلی راحت آمار سالیانه آنها، رقمهای بسیار بالایی است ولی از مردم آمریکا سؤال میکنند میگویند بالاخره امنیت که لازم است. امنیت را کسی تخطئه نمیکند، سازمان پلیس را کسی تخطئه نمیکند. میگویند آن پلیس بد را شما بزنید. یعنی با کلیت آن مشکلی ندارند. پس اگر دیدید در جامعهای دینگریزی میشود، طرف از دین فاصله میگیرد به این بهانهها، اینها بهانه است. اینها علت اصلی نیست. علت اصلی این است که دین را برای خودشان ضروری و مفید نداند. مردم امنیت را برای خودشان ضروری و مفید میدانند. دانش پزشکی را ضروری و مفید میدانند. دانش اقتصاد را ضروری و مفید میدانند. در هر کدام از اینها خللی ایجاد میشود، سعی میکنند آن خلل را برطرف کنند اما مرام پزشکی مهندسی، مرام اقتصاد، دانش اقتصاد، دانشورزی اقتصاد را کنار نمیگذارند.
شریعتی: و یک نکتهای هم که باید اضافه کنیم این است که شاید دین را درست نفهمیدیم.
حجت الاسلام پناهیان: دقیقاً همینطور است. وقتی که دین را درست نفهمیدیم دین را ضروری و مفید برای خودمان نمیدانیم. خیلی راحت این اتفاق میافتد. پس ریشه دینگریزی جوانهای ما، ریشه اساسی آن، بهانهها که این دینگریزی را شعلهور میکند به کنار. بهانههایی است که اصالت را هم نمیخواهم بگویم مطلقا اصالت ندارد. چرا؟ خب بالاخره رفتار دینداران مؤثر است، رفتار نظام اسلامی در تأمین نیازهای مردم مؤثر است و اینها لازم هم هست، حتی ضروری هم هست ولی علت اصلی دینگریزی تلقی ناصحیحی است که از دین در اذهان وجود دارد. ما باید آن تلقی صحیح را از دین به ذهنها منتقل کنیم تا اگر جوانها دیدند یک نفر بد است، بدرفتاری میکند ولی ادعای دین میکند، او را کنار بگذارند. دین را کنار نگذارند. یا حتی اگر دیدند دولتی به رفاه مردم توجه نمیکند، آن دولت را دینی ندانند نه اینکه دین را به خاطر آن دولت کنار بگذارند. این برخورد صحیح و اصیلی است که در این زمینه وجود دارد. ما باید تلقی نهایی از دین را ببینیم چیست. آن برداشت صحیح را. برداشت هم که من میگویم نمیشود در یکی دو تا سه تا کتاب سخنرانی و اینها به دست آورد. یک مفهومی هست به نام نگرش. تلقی کلیای که افراد از یک پدیده یا از یک شخص پیدا میکنند. الآن مردم از آقای شریعتی یک برداشتی پیدا کردهاند در طول این سالیان. هر کسی ممکن است یک توصیفی بکند. ممن است یک قدر مشترک هم این توصیفها داشته باشد. شما نگفتید من اینگونه هستم. دیگران نگفتهاند آقای شریعتی اینگونه است. از رفتار شما، از گفتار شما، یک جمعبندیای پیدا میکنند. گاهی ممکن است حتی یک رفتار شما یک برداشتی را مخدوش کند یا تقویت کند. برداشت آن برایند نهایی است که طرف از اطلاعات جمعآوری شده و تجربیات خودش پیدا میکند. خیلی برای من مهم است که جوانهای ما نه تنها از دین به صورت کلی برداشت دقیقی داشته باشند بلکه از تک تک مفاهیم دینی و از تک تک احکام دینی برداشت درستی داشته باشند. مثلاً مردم ما، جوانهای ما از نماز چه برداشتی دارند. در نماز رکوع و سجده یعنی چه؟ نماز را چطور میبینند. رنگ نماز چیست یا شخصیت نماز در نظر آنها چگونه است. ببینید مفاهیم دینی هر کدام چطوری هستند. تقوا چیست؟ ایمان چیست؟ خیلی از اوقات من با جوانها صحبت میکنم. خب همیشه آن گفتگوها هست. واقعاً نمیدانم چه اتفاقی افتاده است. نمیخواهیم به آن بحثهای ماه رمضان برگردیم ولی تلقیها از بسیاری از مفاهیم دینی هم دقیق نیست مثل حجاب. برداشت از حجاب دقیق نیست. بعد طبیعتاً دینگریزی پیش میآید. حتی لجبازی نسبت به حجاب پیش میآید. حتی احساس تحمیل بودن پیش میآید. و کمربند ایمنی را کسی قانونی میشود، کسی این را به زورگویی تلقی نمیکند چون مفید میداند حتی برای خودش نه برای دیگران. فقط برای خودش. هیچکس نمیگوید چرا شما جریمه میکنید؟ من میخواهم بمیرم. پشت فرمان میخواهم سرم در این شیشه در تصادف بخورد و ضربه مغزی شوم. به شما چه ربطی دارد؟ چرا من را جریمه میکنید؟ همه مردم حق میدهند. چیها قانون شود؟ آن چیزهایی که به ضرر جامعه است محدودیت قانونی برای آنها ایجاد شود. ولی شما آمدید کمربند ایمنی و کلاه برای موتورسوار را قانونی کردی و برای آن جریمه گذاشتهای. با اینکه این تقریباً میشود گفت که به ضرر دیگران نیست، فقط به ضرر خودش هست. مردم این را هم میپذیرند. بعد میبینید در مورد حجاب چالش هست. خب معلوم است حجاب را به اندازه کمربند ایمنی یا کلاه ضروری و مفید نمیداند حتی برای خودش، چه برسد برای جامعه. اینها مال تلقیها است. و البته بعضیها هستند که بر این تلقیهای ناروا میدمند. این تلقیهای ناروا را در جامعه تقویت میکنند.
شریعتی: خلأ این نگرش در واقع به نوعی سوءاستفاده میشود.
حجت الاسلام پناهیان: ما طلبهها در مقام تبلیغ دین باید از یک روانشناسی اجتماعی و بار روانی کلمات در شکلدهی به نگرشها خبر داشته باشیم. جزئیاتی از دین را میخواهیم بیان کنیم باید مواظب باشیم در نهایت داریم در ذهن طرف مخاطب چه میسازیم. بگذارید من یک مثال بزنم. شاید از ما طلبهها شما داستان شیعه تنوری را شنیده باشید که آمد گفت آقا من یار شما هستم، حضرت فرمود برو در تنور. او نرفت و نشان داد که زیاد هم مطیع نیست. یکی از دوستان حضرت آمد در تنور روشن قرار گرفت. بنده شاید بیش از ده سال باشد که از بیان این داستان پرهیز میکنم. با اینکه این داستان واقعی است. چرا از گفتن این داستان صحیح پرهیز میکنم که همه هم میفهمند در جای خودش این حرف، حرف صحیحی است. طرف مدعی بوده، آقا هم خواسته به او نشان بدهد که تو اینگونه نیستی. چرا پرهیز میکنم از اینکه این داستان را بگویم؟ البته الآن متأسفانه اشاره کردیم ولی به عنوان مثال مجبور بودم. برای اینکه تلقی و برداشت این میشود که اینها در دینشان یک عده آدمهای صد درصد مطیع که بیفکر کار کنند میخواهند. در حالی که نه، نه، صبر کن. اینطوری نیست. امام از تو میخواهد که انقدر عاقل باشی، انقدر فهمیده باشی. مثل مالک اشتر که امیرالمؤمنین فرمود اگر من به او نگویم چکار کن، خودش فکر کند، خودش همان حرف من را میفهمد. آن را از شما میخواهد. میگوید پس این داستان چه بود؟ آقا صبر کن، صبر کن. این داستان مال یک مدعیای بود که میخواست روی او را کم کند، برای لحظههای حساس بود والا شب عاشورا شب امام حسین بود، کسی نگفت بیایید در تنور بروید. فرمود بلند شوید بروید. و خودشان ماندند. آنها خودشان ماندند، آنها خودشان تشخیص دادند. ببینید ما چطوری باید مراقب باشیم. حرفهایمان. همین حرف صحیحمان. تلقی غلط در ذهن مخاطب ایجاد نکند. من نمیدانم ما در آموزش و پرورش، در منبرها، در تبلیغات دینی به طور کلی، هر کسی به هر صورتی به آن میپردازد، این تلقیهای ناروا را در مردم ایجاد کرده است. این علت اصلی دینگریزی است. حتی پدر و مادر. همین پدر و مادرهایی که شما میگویید، اگر در رفتار آنها دقت کنید میبینید که تلقیهای ناروا دارند از دین در ذهن بچهشان ایجاد میکنند. بچه ابتدا دیندار است در مثال شما، در سؤال شما چون بچهها ابتدا دوست دارند شبیه پدر و مادر باشند. بعد یک زمانی بچهها در دوران بلوغ دوست ندارند مثل پدر و مادر بشوند. خدا این حس را در آنها ایجاد کرده است که انسان مستقلی شوند.
شریعتی: یعنی آن استقلال مانع میشود یعنی اینجا میآید.
حجت الاسلام پناهیان: خدا این احساس را در بچهها ایجاد کرده است که من نمیخواهم مثل پدر و مادرم بشوم. چرا خدا این احساس را ایجاد کرده است؟ برای اینکه خدا میخواهد او انسان مستقلی باشد، با استقلال آدم خوبی شود. من یک پدر و مادر مذهبی باید با به رسمیت شناختن استقلال و درک احساس او که نمیخواهد مثل پدر و مادرش شود، این را به او منتقل کنم. یکی از راههای آن چیست؟ خودش را الگوی بچه قرار ندهد. بگوید من نتوانستم خوب نماز بخوانم، تو ببین چکار میکنی. دقت فرمودید؟ حتی خودش را الگو قرار ندهد. امیرالمؤمنین فرمود از دوران جوانی خودتان را الگوی بچهها قرار ندهید. اینها در یک زمان دیگری آفریده شدهاند. امیرالمؤمنین در آن زمان فرمود که حالا تحولات شاید مثل امروز انقدر سریع نبود. ما الآن یک جواب کاربردی هم به آن سؤال شما دادیم که پدر و مادر باید در نظر بگیرند. میگوید بچه چرا مدل موهای تو اینطوری شده است؟ چرا لباس اینطوری پوشیدی؟ مگر ما اینطوری میپوشیم؟ مگر ما اینطوری. شما باید دوران استقلالیابی فرزند خودتان را به رسمیت بشناسید.
شریعتی: پدر و مادرهای ما مال زمانه خودشان هستند ما مال زمان خودمان.
حجت الاسلام پناهیان: بچهها حتی گروه همسالان را بر پدر و مادر خودشان ترجیح میدهند. این کار را خدا کرده است. بعد ما میگوییم که بچهها روابط عاطفیشان با پدر و مادر از بین رفته است. نه، این دارد استقلال را تجربه میکند. بچه را باید از شیر گرفت، این تعبیر را ببینید مال دوران نوزادی است. این دارد از شیر گرفته میشود. این دارد از خانه بیرون میآید. اجازه بدهید. استقلال خودش را باید درک کند. حالا شما باید با حفظ استقلال او حرمتگذاری برای استقلال او که حتی در مسیر این استقلال دوست دارد مانند پدر و مادر نباشد، حتی در مسیر استقلال یک کششی از جانب گروه همسالان وجود دارد که به خاطر آن ممکن است به پدر و مادر بیاحترامی بکند. باید با رعایت این حس و حال او ببینیم او چگونه میتواند دینداری کند. چگونه میتواند تلقی صحیحی از دین پیدا کند. آن وقت ما با برخی از نصیحتها و با برخی از روشها که حالا ممکن است در طول این مدت با همدیگر در این بارهها صحبت کنیم. تلقی ناروایی را در ذهن بچه از دین ایجاد میکنیم.
شریعتی: حالا داخل پرانتز. با توجه به این نکاتی که شما اشاره کردید و به درستی هم اشاره کردید، تلقی بچههای ما، جوانهای ما، نوجوانهای ما به نظرم مثلاً از امام حسین تلقی درستی است. برای همین هیچ اتفاقی نمیتواند امام حسین را از آنها بگیرد.
حجت الاسلام پناهیان: چرا؟ در امام حسین چه عنصری هست؟ عنصر حماسه آنجا هست. یعنی هر جا حماسه باشد، این بچهها طرفدارش میشوند. حماسه، درگیری، مبارزه، غلبه، شور، فداکاری. این در ذات دین ما هست ولی اگر بنا باشد من سی چهل پنجاه ساله، من سی چهل پنجاه ساله با روحیه محتاط صلحجوی غیرحماسی، دینی را روحیه خودم به بچهها عرضه کنم، این بچه از آن زده میشود. بعضی مواقع شما کتاب درسیها را نگاه کنید معلوم است. مثلاً این متن مال یک آدم 40 ساله است. بعد میگوید این کودک انقدر هیجانی با این ویژگیها هر چه هست، این را بخواند و یاد بگیرد. خب اصلاً این مال این سن نیست. بعضی مواقع در کتابهای درسی هی به بچه میگویند خدا مهربان است، خدا مهربان است. و خیلی از بچهها که در خانه پر از مهر و محبت بزرگ شدهاند، میگویند خب مهربان باشد، مگر من گشته گدای مهربانی هستم؟ بچه میگوید. در چشمهایش نگاه کنی این را میگوید. خودش از محبت سیر است. کمبود محبت ندارد. شمایی که این را نوشتی فکر کردهای این کمبود محبت دارد چهار تا محبت بگویی این برای شما غش میکند. حالا به این بچه از خدا چه باید گفت؟ خدا قدرتمند است. قویترین است. زور هیچکسی به خدا نمیرسد. آن وقت ببیند کودک کلاس اول ابتدایی، دوم ابتدایی و سوم ابتدایی چگونه شیفته آن خدا خواهد شد. دلیل من برای اینکه بچهها دنبال قدرت هستند در روانشناسی میشود دید، در زیست عادی بچهها هم میشود زندگی شان دید. چقدر به این کارتنهایی که بتمن و مرد عنکبوتی و اینها هست علاقه نشان میدهند. چقدر به قدرتهای ماورایی توجه دارند. وقتی شما به این بچه میرسی چرا از مهربانی خدا صحبت میکنی؟ خب شما از قدرت خدا بگو. ببین چقدر متفاوت است. یعنی ما میآییم برداشت خودمان که مورد نیاز خود ما است از دین را به جوانی منتقل میکنیم که او یک اقتضائات دیگری دارد. مثلاً در کتاب شرح تجدید اعتقاد که خب از کتابهای بسیار وزین اعتقادی ما است. من یک کتابی داشتم از کتابخانه پدرم برداشته بودم خطی بود. اول آن یک جملهای نوشته بود. نوشته بود دفع ضرر محتمل عقلاً واجب است. خیلی حرف درستی است. سن این کلام مال کی هست؟ مال جوانی که تک چرخ میزند با موتورش نیست. این میگوید عشق است ضرر محتمل. بعد شما به این میگویی که دفع ضرر محتمل
شریعتی: او هم میگوید برو بابا.
حجت الاسلام پناهیان: احسنت. همین تعبیر برو بابا پاسخی است که آن جوان به حرف عقلانی شما میدهد. آیا پس با این جوان نباید عقلانی صحبت کرد؟ چرا. کدام عقلانیت؟ یک عقلانیت که مال سن این است.حالا شما برای من یک جمله بساز که من این جوان را به دین جذب کنم با این عقلانیتی که این جوان دارد. عقلانیتی که این جوان دارد چیست؟ عقل ندارد؟ نمیشود گفت. عقلانیت این جوان دنبال چه جملهای است؟ خودم پیشنهاد بدهم به عنوان پاسخ شما. جلب منفعت محتمل عقلاً واجب است. چقدر فرق میکند با دفع ضرر محتمل عقلاً واجب است. دفع ضرر محتمل عقلاً واجب است شما را محتاط میکند، جلب منفع محتمل عقلاً واجب است شما را جسور میکند. شما را وارد ریسک میکند. میگوید من اگر تک چرخ زدم و زمین خوردم یک سودی کردم. شجاعت خودم را به نمایش گذاشتم و کاری انجام دادم که کسی انجام نداده است.
شریعتی: ولی این هم بازدارنده نیست.
حجت الاسلام پناهیان: بازدارنده یعنی چه؟
شریعتی: یعنی باز تک چرخش را میزند.
حجت الاسلام پناهیان: بزند، عیبی ندارد. ما میخواهیم جوان، جوانی نکند؟
شریعتی: چرا.
حجت الاسلام پناهیان: باید یک جایی برود تک چرخ بزند که کمترین ضررها شامل حال او شود. حالا تک چرخ مثال خیلی تند آن است. ولی خب خیلی هیجانها را... اصلاً دین چیست؟ شما دین را به من بگو. دین میگوید مواظب باش ضرر نکنی؟ دین اصل حرفش این است که مواظب باش ضرر نکنی یا دین اصل حرفش این است که مواظب باش بالاترین صودها را از دست ندهی. والله العظیم اصل حرف دین این است که مواظب باش بالاترین سودها را از دست ندهی. و این با روحیه جوان سازگاری دارد. ولی شما وقتی گفتی مواظب باش ضرر نکنی، این میگوید پیرمردانه دارد من را نصیحت میکند، میخواهد من روحیه جوانی نداشته باشم. آن جمله درست است. دوباره بعضیها راه نیفتند خرده بگیرند. آقا فلانی کتاب شرح تجرید اعتقاد را نقد کرد. نه، میگوییم هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.
شریعتی: یعنی اقتضای حال به اقتضای حال آن جوان یا آن نوجوان باید تو یک حرفی را بزنی.
حجت الاسلام پناهیان: بله، احسنت. ما جوان را در دینداری داریم به مسابقه دعوت میکنیم برای بردن یا به احتیاط دعوت میکنیم برای مردن؟ به چی داریم دعوت میکنیم؟ احتیاط کن، احتیاط کن، احتیاط کن تا وقتی مردی آنجا عذابت نکنند. خب این ادبیات یک تلقی...
شریعتی: آخرش میگوید خب دوست دارم بمیرم.
حجت الاسلام پناهیان: بله، تلقی بدی از دین ایجاد میکند. پس علت اصلی دینگریزی که گاهی از اوقات پدر و مادرها، گاهی از اوقات ادبیات رایج در تبلیغ دین، گاهی از اوقات ادبیات در کتابهای مدرسه، تلقی ناصحیحی است که از دین ایجاد میشود. تلقی ناصحیح از دین با عبارتهای صحیح صورت میگیرد. من حالا بعضی از بحثهای ماه رمضان را مقید هستم اینجا نگویم ولی ما باید برویم سراغ ایجاد یک برداشت صحیح از دین. باید همه ما ملتزم باشیم. هر قسمت از دین را خواستیم بگوییم، یک جوری بگوییم. هر قسمت از دین لازم است گفته شود. آقا این آیه قرآن است، این روایت است. امام باقر (ع) فرمود: خدا رحمت کند کسی را که کلمات ما را که مردم ظرفیت ندارد از مردم پنهان میکند. نمیگوید. مثلاً یک کلمهای هست شما این حرف را به ایشان بزنی این بهم میریزد. عقلش نمیتواند آن را تحلیل کند. چرا به او میگویی؟ «کلم الناس بقدر عقولهم» به اندازه عقلشان با مردم حرف بزن. اگر آنچه که نزد سلمان فارسی بود ابوذر خبر داشت، ایمان خودش را از دست میداد. اصلاً قاطی میکرد. ولی اینها نکته است. ما باید مواظب برداشتی که در نهایت مخاطب پیدا میکند باشیم. به امام رضا (ع) گفتند بعضی از فامیلهای شما آدمهای بدی هستند. چرا آنها را نصیحت نمیکنی؟ فرمود من نصیحت نمیکنم. فرمودند چرا؟ فرمود: «النصیحة خشنه» نصیحت تلخ است. شبیه آن را آقای بهجت دارند میفرمایند یک جایی اگر من نصیحت میکردم یا امر به معروف و نهی از منکر میکردم میگفتم موسیقی را خاموش کن، ظاهراً زمان جوانیشان ماشین سوار میشدند این خاطره توسط یکی از علماء از ایشان نقل شده است. اگر میگفتم خاموش کن الآن دارد فسق میکند. اگر به او میگفتم خاموش کن مرتد میشد. یک فحشی هم به کل دین و آسمان و زمین میداد. خب پس نگویم بهتر است. ببینید. اینها نکته است. حالا اینها مثالهای برجسته و گل درشت است. مثالهای ظریفتر آن که اکثراً به آن اعتنا نمیکنند. ما از دین چه میخواهیم بگوییم. چه تلقیای در طرف ایجاد شود؟ مثلاً شما آموزش دین را معمولاً از اصول و عقاید شروع میکنید. بچهای که سؤال ندارد آیا ما خدا داریم یا نه، از خدا برای او حرف بزنی احساس تحمیلی بودن خدا پیدا میکند. میگوید برای چی داری این را به من میگویی. من بدون خدا داشتم بازی خودم را میکردم، زندگی خود را میکردم. نه، بیا اینجا. یالا میخواهم به تو بگویم. احساس تحمیل میکند. میگوید از روز اول که من آشنا شدم تو به من زور گفتی. حالا بخواهی این تلقی را از ذهن بچه بیرون بیاوری که دین امر تحمیلی نیست. میگوید والا ما از روز اول اینطوری دیدیم. بعد از اینکه خدا را برای او ثابت کردی میخواهی چکار کنی؟ پیغمبر فرستاده است. میگوید خب حالا اجازه بده من بروم بازی کنم. میگوید صبر کن. احکامی هم فرستاده است، اگر انجام ندهی به جهنم هم میبرد. آقا اگر هیچ از نیاز او به دین نگفتی و این چهار اصل و پنج اصل را به او گفتی احساس نفرت از دین در او پدید میآید. آب کمجو تشنگی آورده دست/ تا بجوشد آبت از بالا و پست. من از آموزش و پرورش رسماً سؤال میکنم. چه درسهایی دارید میدهید در کتابهای دینی در سالهای متعدد. برای هر درسی که این تشنگی در آن ایجاد شود به اینکه من چطوری میتوانم یک پناهی از این مشکلات پیدا کنم بعد به او بگویی پناهش خدا است. مگر شما نمیخواهید ایمان را افزایش بدهید؟ حالا ما در مورد مفهوم ایمان انشاءالله صحبت خواهیم کرد. مگر شما نمیخواهید ایمان را افزایش بدهید؟ الآن مگر قصد خود برنامه سمت خدا این نیست که ایمان مردم را افزایش بدهد؟ لابد یکی از مقاصد او این است.
شریعتی: بله، حتماً همین است.
حجت الاسلام پناهیان: شما قبل از اینکه بخواهید ایمان من را افزایش بدهید، باید بگویید من در چه ناامنیهایی دارم زندگی میکنم. چه ناامنیهایی زندگی انسان را تهدید میکند. چرا غافل باشیم؟ ناامنیها را ببینیم. بعد طرف بگوید اینطوری من چطوری احساس امنیت بکنم؟ تو پاک احساس امنیت من را گرفتی. میگویی من واقعیت دارم میگویم. بعد شما یک گزارهای که احساس امنیت در آیات کریمه قرآن هست. میفرماید خدا برای شما ملائکی قرار داده است که شما را از خطرات حفظ میکند و رفتار شما را ثبت میکند ولی یک از کارهای او چیست؟ شما را از خطرات حفظ میکند. در روایت هست خدا کودکان را از خطرات حفظ میکند با ملائکی که برای آنها معین کرده است والّا ممکن است هر لحظه سر این کودک به یک جایی بخورد یا یک رفتاری انجام بدهد که اصلاً از دست برود. ما باید چکار کنیم؟ اولاً مراقبت تلقی مردم، تلقی جوانها، تلقی بچههای خودمان از دین باشیم که تلقی غلطی پیدا نکنند. از شیوه تعلیم، از شیوه تبلیغ ما. اگر تلقی غلطی پیدا کردند، کوچکترین رفتار غلط یک دیندار را یا دولت دینی را برای ضدیت با دین بهانه میکند. اصلاً دین را کنار میگذارد. آخه چرا دین را کنار میگذاری؟ برای اینکه تلقی صحیح از دین ایجاد شود، هر سخن دینیای را نباید بگویی و هر سخن دینی را باید در جای خودش بگوییم، با ادبیات خودش بگوییم، با مقدماتی که لازم هست.
شریعتی: و این خیلی روانشناسی میخواهد.
حجت الاسلام پناهیان: خیلی روانشناسی میخواهد.
شریعتی: یعنی با این نکتههایی که شما گفتی خیلی کار سخت میشود و ما اصلاً توجه نداریم.
حجت الاسلام پناهیان: دقیقاً. من فکر میکنم هم رانندگی روی زمین و هم خلبانی روی آسمان کار سختی است. ولی آنهایی که بلد هستند راحت هست. مهارت میخواهد. این مهارت عمومی نیست. مهارت تبیین، مهارتهای لازم برای تبیین. وقتی گفته میشود مهارت برای تبیین و تبلیغ، بعضیها به حداقل مهارتها که امور ظاهری هستند بسنده میکنند در حالی که این مهارت، یکیش این است که از کدام مفهوم آغاز کنیم. بعد سیر مطالب شما چه باشد. تعابیری که برای انتقال آن مفهوم انتخاب میکنی چیست. برای هر سن و سالی یکجور. روانشناسی مخاطب خیلی میخواهد. حالا بعضیها ممکن است بگویند حتماً انتقال دین به دانش روانشناسی رایج محتاج است و اینکه صحیح نیست شما انتقال دین را به دانش روانشناسی که تجربی هست و جدید الاحداث هست وابسته کنید. من در پاسخ به این دوستان عرض میکنم اولاً تجربه برای بشر لازم است و ما خیلی از امورمان را خدا به تجربه واگذار کرده است. در قرآن هم مکرر میفرماید بروید تجربه کنید. «انْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبين» یکی از این تجربهها است. ثانیاً روانشناسی مخاطب حتماً نباید از این دانش روانشناسی باشد. در قرآن و روایات کلی اینطور مباحث هست کسی به آن نمیپردازد. یعنی شما ممکن است با گزارههای دینی این روانشناسی را پیدا کنید. توصیههایی که در دین مطرح شده است. مثلاً امام صادق (ع) روانشناس بودهاند یا نه؟ خب یقیناً بودهاند. انسانشناس بودهاند. بالاخره رفتار او را هم بهتر از هر کسی میشناختند. یک نفر از بصره خدمت امام صادق (ع) آمد. آقا فرمود وضع چطور است؟ گفت آقا اوضاع خیلی خراب است. بیدینی اصلاً غوغا میکند. فرمود: «عَلَيْكم بِالْأَحْدَاثِ فَإِنَّهُمْ أَسْائل كُلِّ خَيْر» بروید سراغ جوانها. آنها راحتتر دین را میپذیرند. من فکر میکنم آن فرد دیگر گیج گرگه گرفت که یعنی چه. جوانها بیشتر خراب میشوند، شما دارید به ما میگویید سراغ جوانها بروید. پس معلوم میشود امام صادق در جوانها یک ویژگیهایی میبیند که ما آدمهای معمولی نمیبینیم. چکار کردیم؟ جوان؟ شما سؤالتان چه بود؟ جوانها دینگریزی میکنند؟ مگر میشود؟ یک اتفاقی افتاده است. طبیعی نیست. یک پیرمردی همیشه خوابش میگیرد، این طبیعی است. یک جوانی میبینی همش دارد خمیازه میکشد، این طبیعی نیست. جامعه ما باید به طبیت مراجعه کند. در جامعه دینگریزی در جوانها، یک اشکالی وجود دارد. طبیعی نیست. کودک سواد آدم بزرگها را نداشته باشد طبیعی است. پیر زور و قدرت جوانها را نداشته باشد طبیعی است. بعد جوان دین نداشته باشد طبیعی است؟ ابدا طبیعی نیست. من یک سؤال از شما بکنم. خانمها به معنویت نزدیکتر هستند یا آقایان؟
حجت الاسلام پناهیان: ظاهراً خانمها. من حرف شما را قبول دارم. جوانها به معنویت نزدیکتر هستند یا مسنترها؟
شریعتی: با این نکتهای که شما گفتید علی القاعده باید جوانها به معنویت نزدیکتر باشند.
حجت الاسلام پناهیان: حالا غیر از آن نکته اکثر شهدای ما جوانها هستند. شما نمونههای دینداری عالی را جوانها میبینید. نتیجه این دو گزاره چه میشود؟ دختران جوان معنویترین قشر جامعه هستند. خب اگر دختران جوان تبرج کردند و دینگریزی، طبیعی نیست. یک مشکلی وجود دارد. عادی نیست. و عرض بنده این است که ریشه این مشکل، مقدمه اصلی آن تلقی ناصحیح از دین است. برویم سراغ تلقیهای صحیح از دین.
شریعتی: خیلی خوب. به نظرم بحث خوبی خواهد شد. انشاءالله پدر و مادرها و معلمها که رسالت سنگینی روی دوش آنها است، اگر نکتهای دارند حتماً برای ما پیامک کنند.
تلاوت صفحه 340 قرآن کریم.
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ وَ الْفُلْكَ تَجْري فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلاَّ بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحيمٌ (65)
وَ هُوَ الَّذي أَحْياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ إِنَّ الْإِنْسانَ لَكَفُورٌ (66)
لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكاً هُمْ ناسِكُوهُ فَلا يُنازِعُنَّكَ فِي الْأَمْرِ وَ ادْعُ إِلى رَبِّكَ إِنَّكَ لَعَلى هُدىً مُسْتَقيمٍ (67)
وَ إِنْ جادَلُوكَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ (68)
اللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فيما كُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُونَ (69)
أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّ ذلِكَ في كِتابٍ إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ (70)
وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ ما لَيْسَ لَهُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ ما لِلظَّالِمينَ مِنْ نَصيرٍ (71)
وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ تَعْرِفُ في وُجُوهِ الَّذينَ كَفَرُوا الْمُنْكَرَ يَكادُونَ يَسْطُونَ بِالَّذينَ يَتْلُونَ عَلَيْهِمْ آياتِنا قُلْ أَ فَأُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِكُمُ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذينَ كَفَرُوا وَ بِئْسَ الْمَصيرُ (72)
اشاره قرآنی: اگر ما تلقی صحیحی از دین داشته باشیم، برداشت صحیحی از دین داشته باشیم، نتیجه آن کجا ظاهر میشود؟ یکی از نتایج مهم آن در قرائت قرآن ظاهر میشود. آن وقت قرآن میشود کتاب انرژیبخش. قرآن برای دلهای ما شفا است. اینکه خداوند متعال میفرماید قرآن برای مؤمنین شفا است، به تعبیر امروز یعنی چه؟ انرژی میدهد. اگر ما با قرآن انرژی نگرفتیم، رفتیم سراغ جملات مثبت، جملات انگیزه بخش. یک تعابیری به کار میبرند، در فضای مجازی هم زیاد هست. میگویند این جملات به آدم انرژی میدهد، روحیه آدم را خوب میکند، حال آدم را خوب میکند. قرآن در این زمینه قویترین است. اگر قرآن به ما انرژی نداد معلوم است که ما ترجمه آیات قرآن را نمیفهمیم. با قرآن ارتباط برقرار نکردیم. بالاترین سرگرمی و دلگرمیای که خدا در این دنیا برای بشر قرار داده است قرائت آیات قرآن است. پس چرا من این لذت را نمیبرم؟ خب شما متوجه نمیشوی دارد چه میگوید. ارتباط برقرار نکردی. مفاهیم و کلمات قرآن برای تو ترجمه نشده است.
شریعتی: این را امام سجاد میفهمد که اگر تمام دنیا از بین برود، من تنها باشم هیچکس نباشد، قرآن با من باشد، از تنهایی احساس وحشت نمیکنم.
حجت الاسلام پناهیان: احسنت. آقای بهجت در این زمینه یک مطلبی دارند. البته برداشت آزاد من از کلام آقای بهجت است. این جمله ایشان خیلی فوقالعاده است. میفرماید که آنهایی که خیلی علاقه دارید امام زمان را ببینید. وای اگر امام زمان را ببینید چه حالی پیدا میکنید. خب معلوم است، مسلم است، انسان منقلب میشود، متحول میشود. مخصوصاً در این دوران غیبت آدم ببیند. خصوصی آدم را راه بدهند. میفرماید وقتی امام زمان را نمیبینید، به جای دیدن امام زمان چرا نمیروی قرآن را ببینی؟ قرآن عِدل عترت است. آن لذت را برو از ملاقات قرآن به دست بیاور. در روایات هست قرائت قرآن ملاقات خدا است. شما دنبال ملاقات امام زمان هستی. امام زمان هر چه دارد از خدا است. بعد چجوری دنبال ملاقات خدا نیستی؟ انقدر به آدم انرژی میدهد. قرآن کتاب انرژی است. تعابیر من خیلی ناروا است. یعنی نارسا که هست، بعضی از تعابیر من میشود ناروا. یعنی میترسم تقلیل بدهم قرآن را. شما در همین آیه میفرماید: «وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطانا» اینها میروند، خدا ناراحت است از اینکه تو میروی بندگی غیر خدا میکنی. میگوید من تو را بنده نیافریدم. بعد او سلطهای بر تو ندارد. چه دلیلی دارد که تو میروی عبد او میشوی؟ او زوری ندارد. به خود ما دارد قدرت میدهد. شدیدترین اعتراض خداوند متعال در قرآن (اگر بخوانی میبینی) این است که میبیند یک انسانی عبد یک کسی مثل خودش شده است. تو چرا اینطوری شدی؟ ما اگر این را ببینیم در قرآن کریم، واقعاً از قرآن انرژی خواهیم گرفت. بگذارید باز هم این را کمی توضیح بدهم. مثلاً شرک در قرآن یعنی چه؟ شرکت در قرآن خیلی تقبیح شده یا نه؟
شریعتی: خیلی. کظلم عظیم.
حجت الاسلام پناهیان: یک وجه شرک در قرآن ترسیدن از غیر خدا است. بعد خداوند متعال میفرماید: خیلیها مؤمن شدند. فکر میکنند مؤمن شدند ولی اکثر آنها مشرک هستند. خیلی از اینهایی که مؤمن شدند. آقا یعنی چه مشرک هستند؟ به خدا فقط خدایا تو را قبول دارند. نه، اعتقادی نه. از نظر روحی مشرک است. چرا از غیر خدا میترسد؟
شریعتی: تو نباید از غیر من بترسی.
حجت الاسلام پناهیان: و تو نباید به غیر من امید ببندی. کسی نمیتواند کاری بکند. و من به تو وعده میدهم دروغ نمیگویم. و من اصلاً چرا تو را خلق کردم؟ شما وقتی قرآن را بخوانید از نزدیک (تعابیر من نارسا است، امیدوارم نگویند ناروا است) دردمندی خدا را درباره خودت میبینی. احساس آن را درباره خودت میبینی. خدا میتوانست از کنار ما بیتفاوت عبور کند. فقط با خواندن قرآن است که آدم متوجه میشود خدا نسبت به ما بیتفاوت نیست. هر کس میگوید خدا نسبت به من بیتفاوت است، من به شما قول میدهم که کم قرآن میخواند. کسی که زیاد قرآن بخواند میگوید خدا به من بیتفاوت نیست. اصلاً قرآن خواندن موجب میشود که شما شرمنده خدا بشوید. خدایا چرا انقدر به من توجه میکنی؟
شریعتی: چرا انقدر نگران من هستی.
حجت الاسلام پناهیان: احسنت. حالا میگوییم نگران، بعضیها میگویند خدا هیچوقت نگران نمیشود.
شریعتی: حالا با مسامحه.
حجت الاسلام پناهیان: بله. آیات کریمه قرآن اگر مفاهیم آن دانه دانه درج شود، یکی از کارهایی که ما باید اینجا انجام بدهیم، انشاءالله اگر خدا توفیق داد، این است که در مسیر رسیدن به برداشت صحیح از دین، تلقی صحیح از دین، از مفاهیم دینی هم باید تلقی صحیحی پیدا کنیم. مفاهیم دینی هم گاهی از اوقات در جامعه از آنها خوب برداشت نمیشود. گاهی از اوقات نه، بر اساس برداشتی که من دارم، اکثر مردم، اکثر مفاهیم دینی را درست برداشت نمیکنند. حالا نمیدانم این اقتضای زمان ما است، دست زیاد شده است، از غرب و شرق عالم این مفاهیم را برای ما ترجمه میکنند. ما در یک جهان نزدیک به هم داریم زندگی میکنیم. یا ادبیات به روز نشده است. یک زمانی این ادبیات کفایت میکرده است برای اینکه تلقی صحیح را منتقل کند. الآن ادبیات را باید...
شریعتی: مثلاً چه مفاهیمی؟ ایمان، اخلاق، تقوا.
حجت الاسلام پناهیان: ایمان را مردم خوب برداشت نمیکنند. تقوا را مردم عموماً خوب برداشت نمیکنند. کفر را مردم خوب برداشت نمیکنند. شرک را خوب برداشت نمیکنند. اصلاً چرا خدا انقدر ما را به قیامت حواله میدهد؟ این قیامتگراییای که در قرآن هست، به چه دلیلی است؟ این را مردم برداشت دقیقی از آن ندارند. خیلیها فکر میکنند که بحث قیامت صرفاً بحث ترساندن و تشویق کردن است. حالا همینجا من یک نکتهای عرض کنم دوستان درباره آن بیندیشند. مهمترین اثر بحث قیامت در قرآن بلندنظری و عاقبتاندیشی است. یک نقطهای را انقدر به شما نشان میدهد تا شما این دوربینیات قوی شود. دید بعضی وقتها میخواهند ورزش چشم بدهند، نقطهای را این طرف و آن طرف میبرند، بالا و پایین میآورند، خاموش میکنند. میگویند این را هر جا میرود نگاه کن، چشم تو قوی میشود. این ورزش چشم است. قیامت در قرآن ورزش عقل است.
شریعتی: که قرار است آن افق دوردست را به تو نشان بدهد.
حجت الاسلام پناهیان: کسی خیلی آن دور را ببیند دوراندیش میشود. آن وقت شما یک مسئولی داشته باشی که زیاد دور را نبیند نمیتواند برنامهریزی راهبردی درستی برای نجات کشور یا مجموعهای که دارد انجام بدهد. بعد فکر میکنم که ما بحث ایدئولوژیک میکنیم که آقا ما چون مسلمان هستیم مسئول ما باید معتقد به قیامت باشد. نه آقا، بحث مدیریت است. اعتقادات او در سرش بخورد. باید فهم راهبردی داشته باشد. عاقبتاندیش باشد. این فهم دور را کی به دست میآورد؟ قرآن دارد همین کار را میکند. میگوید من تو را دوراندیش بار میآورم. امام دوراندیش بود. شهید سلیمانی دوراندیش بود. اینها چرا فهم عمیقی پیدا میکنند؟ دشمنان ما چه نقصی دارند؟ خدا می فرماید 20 نفر از شما بر 200 نفر از دشمنان شما غلبه میکند. چرا؟ بنده در جلسات دینی از مردم میپرسم. بلااستثنا به من اینطوری جواب میدهند. میگویم بگویید آقا. دوستان من، بگویید. دو نفری داریم صحبت میکنیم. میگوید به دلیل اینکه مؤمنین شجاع هستند، مؤمنین ایمان دارند. خدا به مؤمنین کمک میکند. این جوابها را میدهند. از خود گذشته هستند. میگویم هیچکدام از اینها نیست. در قرآن کریم میفرماید: 20 نفر از شما بر 200 نفر غلبه میکنید. چرا؟ چون آنها نمیفهمند. نفهم هستند. آقا نفهمی آنها را خدایا تو از کجا متوجه شدی؟ گفتم خب کفر یعنی همین. کفر یعنی واقعیت را نمیبیند. رابطهاش با واقعیات قطع شده است. اکثر مردم ما کافر را چه ترجمه میکنند؟
شریعتی: کسی که به خدا کفر میورزد.
حجت الاسلام پناهیان: کفر میورزد یعنی چه؟
شریعتی: یعنی خدا را قبول ندارد.
حجت الاسلام پناهیان: خب معنای آن این نیست. کفر یعنی پوشاندن واقعیت. ندیدن یا ندیده گرفتن واقعیت. چقدر خدا کافر را در قرآن توصیف کند به اینکه چشم این نمیبیند. چشم او نمیبیند یعنی ارتباط او با واقعیت قطع است. گوش او نمیشنود.
شریعتی: حقیقت را نمیشنود.
حجت الاسلام پناهیان: بیا واقعیت را بگو. چون میگویی حقیقت دوباره الآن یک عده دیگری یک تصور دیگری میکنند. فکر میکنند این واقعیات را همه را دارد خوب میبیند. یک حقایق نورانی عالی غیبی هست.
شریعتی: یعنی واقعیت عینیتر و لمس میشود.
حجت الاسلام پناهیان: بله، واقعیت. واقعیتهای اجتماعی را درک نمیکند، واقعیتهای انسان را نمیفهمد. واقعیت که همش از جنس فیزیک و شیمی نیست. روان انسان هم جزء واقعیات است. گفت مگر شما به روح معتقد نیستید؟ بالاخره روح انسان یک واقعیت است. حال خوب انسان، حال بد انسان یک واقعیت است. ارتباط کافر با واقعیات عالم قطع شده است. بزرگترین واقعیت عالم هم خدا است. یک واقعیت دیگری که خواهد آمد و علایم آن هست، دلایل آن در روح ما، در اندیشه ما فطری وجود دارد قیامت است. پس ما نمونههایی از مفاهیم دینی بویژه در قرآن کریم داریم که با این مفاهیم درست ارتباط برقرار نکردیم. درست ترجمه نکردیم. اگر این مفاهیم را درست ترجمه کنیم، بعد بیاییم در جملات آیات قرآن ببینیم، آن وقت قرآن یک کتاب انرژیبخش میشود. انرژی به تو میدهد. امام رضا علیه آلاف تحیة و الثنا فرمود دلت گرفت، افسرده بودی، حالت بد بود، بنشین صد تا آیه قرآن پشت سر هم بخوان، حال تو خوب میشود.
شریعتی: بسیار خوب. خیلی ممنون و متشکرم