حجت الاسلام عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم. اللّهمّ كن لوليّك الحجّة بن الحسن صلواتك عليه و على آبائه في هَذه السّاعة و في كلّ ساعة وليّاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلًا و عيناً (و عوناً- خ) حتّى تسكنه أرضك طوعاً و تمتّعه فيها طويلا. انشاءالله آن جایزه ما و هدیه ما در این روز از جانب خدای سبحان فرج امام زمان ما باشد و به رسم اینکه بالاخره در این عروسیها و این ایام مبارک هدایایی داده می شود، انشاءالله خدای سبحان بالاترین هدیه، اولین هدیه را برای همه ما که مؤمنان و اهل ولایت هستیم و این خوشی برای ما هست که این دو نور مطلق الهی به هم رسیدهاند و نتیجه آن انواری است که از اینها محقق میشود. 11 نور مبارک که آخرین این نورها امام زمان هست که ما همه منتظر او هستیم. انشاءالله چشم ما به جمال آن منتظر ما روشن شود. انشاءالله هدیه این ازدواج انشاءالله امسال چشم ما روشن شود به فرج امام زمانمان و همه مؤمنان دلشان خنک شود با دیدن ولیشان و از این دلتنگی به در آیند و خلاصه بتوانند وظیفهشان را بهتر از گذشته با بودن امامشان انجام دهند.
شریعتی: و الهی که طعم شادی واقعی را همه ما بچشیم. انشاءالله. از ایام معلومات برای ما بگویید. این ایام که خیلی پرفضیلت است.
حجت الاسلام عابدینی: خیلی عالی است. همانطوری که در آیه قرآن میفرماید: «لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فيها وَ لَدَيْنا مَزيد» یک مواعده 30 روزه داشتیم که «وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِينَ لَيْلَةً» که این 30 شب را خدای سبحان با موسی کلیم مواعده داشت اما بعد از این ده شب را خدا اضافه کرد. یعنی مثل این میماند که این 30 شب، «لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فيها» است. این بوده که اراده انسانها، آنچه که میخواهد در بهشت هست. این 30 شب موسی کلیم (ع) با خدا با هم وعده کردند. مواعده است، طرفینی است که در حقیقت به میعاد رب برود ولی این ده شب را خدا از باب لدینا مزید که خدا گاهی یک چیزی را اضافه میکند، دیگر آن را ما نمیدانیم چه بهرهای است، چه عظمتی است که دیگر به اراده من، به توان من، به حد من، به اینها محدود نیست. لذا این ده شب، ده شی بعدی، که این ده شب ذیحجه است که الآن رسیدیم و از دیشب آغاز شده است، این لدینا مزیدی است که خدا، اضافهای است که خدا خودش کرده است. مثل این است که میگوید شما اینهایی که میفهمید اینها است، میخواهید. اما من یک چیزی فوق فهم شما برای شما قرار دادم. آن هم خدا قرار بدهد فوق فهم ما، از جانب کرم او، از جانب آن رحمت او، حالا باید ببینیم او چقدر عظمت پیدا میکند. این ده شب حقیقتش برای اولیای الهی است. یک اضافهای است که خدا برای آنها کرده است پس از آن 30 روز. اما ما هم به قدری که خودمان را نزدیک کنیم، شبیه کنیم، تقاضا داشته باشیم، بخواهیم، به همین مقداری که طلب برای ما ایجاد شود، ما را هم در حقیقت در این ده شب راه میدهند. ما را هم در این ایام راه میدهند. به تعبیری که مرحوم جواد آقای ملکی تبریزی دارند این است که این ده روز آنچنان که در روایات وارد شده است به نحوی از ایام ماه مبارک رمضان افضل است. روایاتی که وارد شده است. بعد ایشان جمعش میکند. چطور میشود که در آنجا گفتهاند که این افضل شهور است، میفرماید که او افضل شهور است به لحاظ اتلاق آن اما ماه ذیحجه و این دهه آن و بعد ایام مثل هجدهم ذیحجه که روز غدیر است، این افضل ایام است به نحو اینکه آن غایت کل در این محقق میشود و لذا در این ماه ذیحجه از ابتدا تا انتهای آن که ما روز غدیر را داریم، روز مباهله را داریم، روز عرفه را داریم، ایام مختلف سوره نزول هل اتی را داریم، آن سد ابواب را داریم و خیلی مناسبتها، حاتمبخشی امیرالمؤمنین (ع) را داریم که ابواب عظیمی از ابواب ولایت در این ماه ذیحجه، ازدواجی که در آغاز آن، آن طلیعه آن، اصلاً ورود آن با این محقق میشود. حتی نسبت به گذشته تولد حضرت ابراهیم در امروز واقع شده که این هم خودش یک زیبایی دارد که ابراهیم مبدأ همه انبیای ابراهیمی، اسماعیلی و اسحاقی، یعقوبی، همه این انبیاء به ابراهیم خیلی (س) متصل هستند و ما باور داریم که این مناسبتها اتفاقی نیست که اتفاقاً در این روز واقع شد بلکه آنچه که نقشه الهی است، همه آن مطابق با یک قاعده و یک طراحی عظیم شکل گرفته است و لذا اینکه در این ماه بیش از بیست و سه چهار واقعه ولایی عظیم در آن واقع شده است نشان میدهد که این ماه علاوه بر اینکه ادعیه توحیدی که در آن آمده است خیلی عظیم و بینظیر است، آن نگاه ولایی هم در اینجا بسیار اشباع شده که کأنه هر روزی ما را چند مناسبت ولایی در خودش میخواهد جذب کند و به باطن عالم ببرد و زیر سایه ولایت و تحت ولایت بکشاند. اگر ما حواسمان باشد نسبت به ایام و مراقبات این ایام و از این ماه چه عید قربان آن، چه در حقیقت ایام روز عرفه آن، روز ترویه آن، این ایامی است که همه حجی که در تمام ادیان قرار داده شده است در این ایام شکل میگیرد که از روز ترویه که احرام حج را میبندند که هشتم ذیحجه است تا دوازدهم سیزدهم که ایام تشریق باشد، این همه آن عالیترین رسیدن انسانها به خدای سبحان در ایام حج اینجا آماده میشود و بعد از این آمادگی است که جریان غدیر شکل میگیرد. لذا جریان غدیر در حجة الوداع پس از این آمادگیای که طهارت انفس ایجاد شد لایق میشوند که مرتبط با ولایت شوند. «طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدين» است. اول طیب شوند، بعد داخل شوند. لذا این ایام حج و ایام ذیحجه و مراقبات آن، چه برای آنهایی که آنجا هستند و چه برای کسانی که اینجا هستند و حسرت آن و مراقبات آن را دارند، این طبتم است. بعد آم طبتم یعنی پاک شدن، طاهر شدن، طیب شدن. این آمادگی نتیجهاش این میشود که انسان وارد غدیر میشود. غدیر یک واقعهای در تاریخ فقط نیست. علاوه بر اینکه آن هست، هر ساله این امکانپذیر است و بلکه هر روزه این امکانپذیر است. هر لحظه این امکانپذیر است. لذا هر قدری ما به طهارت برسیم، مرتبط با غدیر و ولایت میشویم. این نگاه را اگر پیدا کردیم، آن موقع در مراقباتی که خدا ما را به ولایت برساند، مراقبات آن را محقق میکنیم که در این ایام به آن طهارت برسیم تا به آن ورود ما به ما اذن دهند که روز غدیر بر ولایت وارد شویم و انشاءالله حقیقت ولایت در دل ما جا بگیرد که قلب المؤمن عرش الرحمن است و این عرش، عرش ولایت الهی است و عرش ولایت اولیای الهی است.
شریعتی: و شاید حالا جدای از این، خوش به حال حاجیهایی که الآن هستند در مدینه و مکه مکرمه حتما برای ما هم دعا کنند، این اعمالی که در این ماه برای ما واقع شده است شاید یک بخشی از آن به خاطر بهرهمندی از این همه فضیلت است.
حجت الاسلام عابدینی: بله. همین فضیلت است. لذا این نمازی هم که در این ایام، ده شب وارد شده که دو رکعت نماز است با خواندن آن آیه بعد از حمد و سوره که «وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثينَ لَيْلَة» که اصل میقات است و اصل عروج است.
شریعتی: «وَ أَتْمَمْناها بِعَشْر»
حجت الاسلام عابدینی: «وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَة» این در حقیقت مواعده را خدای سبحان برای همه ما یک دعوت عامی کرده است. موسی کلیم به نمایندگی از همه ما به این میقات دعوت شد و بعد خدا این را تابلو کرد، بیان کرد. اختصاص نداشت. لذا همه ما را دعوت کردند و به مقداری که ما مثل موسی کلیم در این میقات توجهمان، مراقبه ما باشد به طوری که در روایت دارد که موسی در این 40 روز نه خورد و نه آشامید و نه خوابید. انقدر شوق وجودش نسبت به خدای سبحان در یک جذبه بود. ما آن توان را قطعاً نداریم. از ما هم نخواستهاند اما به قدری که انسان میتواند خودش را به این اولیاء متشبه بکند. عرض کردم این مربوط به اولیاء است اما ما هم به قدر تشبه میتوانیم بهرهمند باشیم. حالا مرحوم آ میرز جواد آقای ملکی تبریزی در این کتاب شریف المرقبات نکات زیادی را فرمودهاند از جمله همین بود که تکلف در تشبه. خودمان را به زحمت بیندازیم که با اولیای آن شبیه شویم که این نزدیک شدن به اولیاء بهرهمندی مانند اولیاء را در پی دارد. اولیای آن حضرات معصومین هستند. ولایت در این هست. اینها اهل این ماه هستند و ما به قدر شباهت میتوانیم از ولایتشان بهرهمند باشیم. بعد ایشان میفرمایند که پس حواسمان باشد که مراتب ذکر را داشته باشیم. ذکر گاهی لفظی و زبانی است. گاهی ذکر خیالی است. انسان حواس خود را از غیر منصرف میکند. گاهی زبان او است، گاهی حواس او منصرف است، گاهی هم عقلش. یعنی تمام توجهش. حالا تعبیر ایشان این است که دقت کنیم که تمام الذکر ان تکون بعقلک و روحک و قلبک و قالبک ذاکر لله، همش ذاکر باشد، فان لکل منها ذکراً خاصه. هر کدام یک ذکری دارد که انسان شده گاهی از لحظات وقتش را به این ذاکریت تمام، بعد از نماز، حین نماز، قبل نماز، سعی کند که این ذاکر بودن را در این اوقات به خصوص بیشتر داشته باشد. به خصوص ایشان میفرماید که خدا به ما اذن داده است. اذن خودش یک دعوت عام است در این ماه و لذا بعد از اینکه این دعوت عام و اذن را داده است سعی کنید توجه به این اذن داشته باشید. با نگاهی که این اذن دارد. لذا نگاه ما این باشد که خدایا ما اذن بالاتر میخواهیم. افضل ما اذنت را به ما بده. بهترین اذنی که به اولیای خود دادی برای دخول چون به مقداری که انسان بهتر داخل شود بهتر بهرهمند میشود. لذا سعی کنیم امروز، روز اول است. بهترین ورود را به این ماه داشته باشیم با مراقبه کامل. البته خوشا به حال آن کسانی که امروز را روزهدار هستند که خیلی تأکید شده که شاید مطابق 60 سال عبادت و روزه در غیر این روز محسوب میشود و همچنین در حقیقت تعبیراتی که، روایاتی که آمده است که عمل در این ایام بینظیر است در آنچه که محبت خدا را به سمت انسان میجوشاند. عمل صالح در این ایام. هر کاری، هر چیزی در این را، به خصوص اگر که اعمال انسان یک نحو ارتباطی با مقام ولایت پیدا کند. این دیگر نور علی نور میشود که در روایت دارد گاهی هزار هزار برابر اثر میگذارد نسبت به ایام دیگری که آنچه که در راه ولایت باشد. ایشان میفرماید از جمله آنچه که در روز اول بوده است یکی از آنها هم بحث نزول سوره برائت بود که ابتدائاً دیگران خواستند آن را برسانند اما پیغمبر اکرم فرمودند که یا علی تو باید بروی. یا خودم باید بروم یا شخصی که از خود من باشد. تا آنجا دارد که «لا یعدی انک الا انت او رجل منک» یا خودت یا یک کسی که از تو است. منا باشد. لذا حضرت را فرستاد و مأموریت را تحویل گرفت و خود امیرالمؤمنین (ع) سوره برائت را به مشرکین مکه ابلاغ کردند. این هم یکی از فضائل دیگر این روز است که حالا ذکر حضرت عیسی (ع) که در آن 5 دعای خطی است. این را خیلی سفارش کردهاند و آن نتیجهای که برای این ذکر هست، آنچنان عظیم است که دوستان رجوع میکنند و انشاءالله خدای سبحان ما را در این ماه وارد بکند. خیلی نکات زیبا هست ولی خب دیگر حالا دوستان انشاءالله رجوع میکنند.
شریعتی: ما سعی میکنیم اعمال و مراقبتهایی که متناسب با نیاز مخاطبین ما هست در کانال قرار بدهیم. سلام علی موسی و هارون.
حجت الاسلام عابدینی: احسنتم. سلام میکنیم. سلام علی موسی و هارون. و اینها را باور میکنیم که آن حقایق نوریه به ما توجه میکنند و حیات دارند و توجه. حیات دارند نه اینکه از دنیا نرفتهاند، از دنیا رفتهاند اما اشراف دارند چنانچه حضرات معصومین اشراف دارند، انبیاء اشراف دارند، شهداء اشراف دارند. مؤمنان خوب اشراف دارند و لذا اثرگذار هستند. لذا کسانی که نزدیکانشان از مؤمنان از دنیا رفتهاند بدانند که ارتباط با آنها امکانپذیر است. یک طرف آن که قطعی است. از آن طرف به این طرف قطعی است ولی از این طرف به آن طرف هم امکانپذیر هست که ببینند آثار آن نتیجهای که آنها دخالت کردند. دیگر حالا وقتی میرسد نوبت به رسول اولیالعزمی مثل حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام و حضرت هارون برادر موسی (ع) اینجاها عظیمتر خودش را آشکار میکند که اینها شئون پیغمبر اکرم و امیرمؤمنان علیهم السلام هستند. بحثی که ما داشتیم این بود که خدای سبحان یک طراحی عظیمی در عالم کرده است که آن طراحی عظیم او به این صورت بود که همه موجودات عالم، «أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» همه در یک مسیر کمالی هستند دارند به سوی خدا میروند. همه دارند میروند. شتابان هم دارند میروند. الآن خود ما روی سیاره زمین که قرار گرفتیم، سرعت این سیاره در حرکت خیلی زیاد است. یعنی به طوری است که اگر ما آن نسبتی را که در نظام این جاذبه و این حرکت برای ما قرار ندادند، ما سرعت را فقط میدیدیم، برای ما حیرتآور بود که چطور با آرامش ما اینطور نشستهایم، ایستادهایم، حرکت میکنیم انگار نه انگار. زمین هم به دور خودش میچرخد و هم به دور خورشید. اینها همه شتابان حرکت کردن به سوی خدا است. هر جایی به چیزی. این هم یک نوع آن هست. فقط هم این نیست. بلکه همه موجودات از درونیترین لایههای وجودشان نه فقط حرکت بیرونی چون خدا در سمت و سویی نیست که بگوییم که این دارد به آن سمت میرود به سمت خدا میرود. بلکه اینما تولوا، هر جا رو کنیم، آنجا به خدا رو کردهایم. لذا میگوید تعبیر پیغمبر اکرم (ص) هست که اکر کسی بتواند یک حبلی را، ریسمانی را به پایینترین نقطه زمین هم برساند، او هم بر خدا هبوط کرده است نه اینکه خدا در آسمان باشد. یک کسی داشت عبور میکرد، امیرمؤمنان (ع) پشت سر او داشت میرفت، او نمیدانست. بعد آنجا داشت قسم میخورد به خدایی که در پس ماورای آسمانها قرار دارد. بعد حضرت روی شانه او زد و گفت چه میگویی؟ این چه قسمی است که میخوری که خدایی که در پس آسمانها قرار دارد، این قسم خلاصه. گفت کفاره این قسم چیست؟ گفت کفاره این این است که به خدا معرفت پیدا کنی که خدا همه جا هست. که اگر انسان گاهی دستش را روی زمین میگذارد، این رو به خدا است. گاهی دستش را رو به آسمان میگیرد، رو به خدا است. گاهی دستش را در نماز انداخته است. اینها در حالت نماز است. گاهی دستش در حال رکوع است. همه رو به خدا است. یعنی این دست دائماً دارد میخواهد. این کف دست گاهی رو به زمین است، گاهی رو به آسمان است. گاهی رو به پا است. هر حالتی که دارد در حال تقاضا است. در حال تقاضا است، در حال خواستن است. این خیلی زیبا است که آدم انس بگیرد که خدای سبحان هر جا که انسان رو بکند، رو به خدا کرده است منتها این رو به خدا کردن منافات ندارد با اینکه به ما فرمودند رو به قبله کنید. نمازتان رو به قبله باشد. این یک توجه و عبادت تن هم هست که تن هم باید بداند که این هم عبادتی دارد که باید رو به این سمت کند.
شریعتی: این دیگر جزء مناسک ما است.
حجت الاسلام عابدینی: بله. اصلاً جامع وجود انسان، آن روح او است که خودش مکان ندارد لذا چون لامکان است با خدای لامکان مرتبط است اما چون مکان دارد باید به وجهی از خدا که مکان آن وجه را تعیین میکند مثل کعبه، رو به آنجا بکند که این هم بهرهمند از ارتباط با وجه الله باشد. داشتیم این را عرض میکردیم که همه هستی به سمت خدا دارند حرکت میکنند. شتابان هم. سرعتشان هم بیحد است نه سرعت ظاهری. فقط. این هم از جمله آن است. همه شتابان دارند به سوی خدا میروند. همه هستند سرگشته چو پرگار/ پدیدارنده خود را طلبکار. همه دنبال خدا هستند. همه به دنبال او میدوند. نو ز کجا میرسد/ کهنه کجا میرود/ گر نه ورای نظر/ عالم بیمنتهاست. میآید و میرود. از آنجا میآید، به آن سمت میرود. دائماً دارد تنزل پیدا میکند و برمیگردد. با این نگاه انبیای گرامی هم در این سیر مردم را با نظام تشریع و هدایت تشریعی انسانها را دارند سیر میدهند. یعنی ما علاوه بر آن چیزی که همه هستی هدایت به سوی خدا دارند، ما هم او را داریم، علاوه بر آن انسانها یک مسیر علی حدهای هم در سرعت سیر دارند که با انتخاب و علم خودشان این مسیر را، حرکت را تشدید میکنند، شدت میدهند در حرکتشان و بقیه موجودات به واسطه انسان این سیر سریع را پیدا میکنند که تعبیری که خیلی زیباست که وقتی ملائکه از خدا سؤال کردند که وقتی خدا فرمود:«إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً» ملائکه سؤال کردند: «أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماء» میخواهی یک کسی را بگذاری که سفک دماء، خونریزی دارد، فساد دارد. آنجا دارد که خدای سبحان را «إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون» من چیزی میدانم که شما نمیدانید. بعد آنها وقتی که فهمیدند که این سؤال آنها که استیضاح بود و سؤال از خدا بود که چه میشود، چطوری حل میشود، وقتی خدا این را فرمود اینها لا ذوا بالعرش از اینکه چرا همین سؤال. بعد آنجا بعضی نقلها استفاده میشود لا ذوا بالعرش، آن وقت با این نگاه که قلب المؤمن عرض الرحمن. لا ذوا بالعرش یعنی اینها لا ذوا بمقام انسان کامل. پناه بردند به انسان. لذا سجده این است: سجده همان لا ذوا بالعرش است. پناه بردند به عرش که عرش عرش علم است و انسان مظهر اسم است. علم آدم الاسماء. مظهر علم الهی انسان است و لا ذوا بالعرض لا ذوا بعلم. مظهر علم چیست؟ انسان است. لذا شدند در خدمت انسان. سجده یعنی طاعت و خدمت و محبت انسان شد وظیفه اینها.
شریعتی: انسان نه که من.
حجت الاسلام عابدینی: انسان یعنی حقیقت انسانها. همه انسانها لایق این شدند، استعداد این را پیدا کردند. اما این در درون انسانهای کامل محقق شد. و این استعداد را همه دارند اما استعداد است. برای در حقیقت انسانهای کامل تحقق است و فعلیت است و این خدمت محقق است. لذا انبیای گرامی کسانی هستند که ملائکه لا ذوا به آنها، به آنها پناه بردند و در خدمت آنها قرار گرفتند و همه هدایتگری آنها، همه اسباب عالم در خدمت آن هدایتگری قرار میگیرد. منتها قرار بر این است که انسان با اختیار خود به این هدایت برسد نه با جبر. والّا اگر قرار بر اختیار نبود، همه عالم به حقیقت انسان کامل، به دنبال انسان کامل حرکت جبری محقق میشد اما این کمال نیست. این کمال برای انسان این است که با اختیارش باشد. این جریان را عرض کردیم. آن وقت در این جریان آنچه که به عنوان مقدمه عالم شکل گرفته که از ابتدای عالم همه برای آن نتیجه مقدمه است. آخرین مراحل کمالی. آخرین مراحل کمالی همه قبلیها را دارد؟ همه قبلیها را دارد به اضافه. یعنی تمام آنها مقدمه بودند، مقدمه بودند، مقدمه بودند تا به آنجا برسانند. لذا تمام وقایع عالم در آنجا تکرار خواهد شد چون مقدمات باید آنجا باشد به اضافه. به این جهت آنچه که در تاریخ انبیاء آمده همه در زمان ظهور، در زمان دولت پیغمبر اکرم تا ظهور تکرار میشود. از جمله اینها که خیلی عظیم بود، جریان حضرت موسی و حضرت هارون بود. باید ببینیم تک تک وقایعی که قرآن کریم ذکر میکند و در روایات عظیم ما ذکر شده، آمده، نقش آنها در آخر الزمان چیست. چه نقشی را میخواهند نشان بدهند که اصل این برنامه مربوط به آنجا است. یعنی حقیقت... امام رحمت الله علیه در کتاب آداب الصلوة یک بحثی دارند، میفرمایند الفاظ وصل شدهاند برای ارواح معانی نه آن معنایی که ما میشناسیم. مثلاً میگویند وقتی میگویند که چراغ، این چراغ ممکن است که در آن ابتدایی که چراغ را میشناختند، یک چراغ مثلاً شمعی باشد. بعداً ممکن است یک چراغ مثلاً پیسوزی باشد، بعد یک چراغ نفتیای باشد. برای همه اینها چراغ صدق میکند. همه صادق است. درست است؟ تا میرسد به این لامپها و مهتابیهای امروزی که با الکتریسیته است. تا میرسد به نورهای پلاسمایی. تا میرسد به بالاتر از این هر چیزی که امکانپذیر باشد همه اینها مصباح ذکر میشود و چراغ برای آنها صدق میکند تا جایی برسد که حقیقت نورانیت که از او متشعشع است و از او صادق است، آن هم حقیقتی است که دارد. لذا میگوییم حضرات انبیاء مصباح هستند، چراغ هستند. درست است؟ این هم صدق. بعد امام این نکته را میفرماید که اولاً و بالذات حقیقت لامپ و چراغ و مصباح که آن بر انبیاء است چون تام هستند بعد بر بقیه مراتب. نه اول آن بوده بعداً اینها. اصل این حقیقت به آن مرتبه تام ذکر میکند.
شریعتی: یعنی سرچشمه آنجا است.
حجت الاسلام عابدینی: لذا در قرآن کریم روایات داریم که... این نکته خیلی زیبا است که در روایات داریم که تمام آنچه که در قرآن آمده یا در مورد ما است یا در مورد دشمنان ما است. حضرات فرمودهاند. چرا؟ چون اگر در مورد انبیاء آمده، حقیقت انبیاء، مصداق تام آنها حضرات میشوند. و اولاً و بالذات برای اینها است و بعد برای آنها. خیلی زیبا است. میفرمایند گاهی قرآن چهار قسم آمده است. چهار قسمت دارد. یک قسمتی مربوط به انسانهای صالح هست که این ما هستیم. انسانهای صالح ما هستیم. هر که باشد. میخواهد آدم (س) ذکر شود. در عینی که برای آدم صدق میکند ولی مصداق تام آن حضرات هستند چون این از او قویتر همان صفت را دارد. لذا اگر آنجا کمال آدم مورد نظر است، این کمال در حضرات حضرت ختمی و اوصیای او به نحو اتم آنجا آشکار است لذا آن کمال در اینجا بهتر صدق میکند و اصل این است. همینطور همه انبیاء. این مسئله که میفرماید یکی از آنها در مورد ما است. قسمتهایی که در مورد دشمنان انبیاء است در مورد دشمنان ما است و آنجاهایی از آن که گاهی احکام و فرائض و سنن است، آن دو قسم دیگر آن میشود سنن و فرائض که آن سنن و فرائض، بعد در روایت دیگری میفرماید سنن و فرائض هم ما هستیم. آنچه که به عنوان سنن و فرائض ذکر میشود ما هستیم. با این نگاه همه قرآن در مورد اهل بیت و دشمنان اهل بیت است. و روایات زیادی هم اینها را تطبیق داده است. گفته مثلاً اینجا که این مسئله در مورد مؤمنان آمده است این امام است. آنجا که در مورد فلان نبی است امام است. اینجا که در رابطه با این مسئل دشمنان هستند، دشمنان امام. این خیلی درست، این خیلی زیبا میشود. یعنی ما داریم قرآن میخوانیم، در عین اینکه داریم سرگذشت انبیاء و دشمنان آنها را، احکام و حسنات و اعمال صالح و همه اینها را میبینیم داریم سیر در وجود حضرات معصومین میکنیم.
شریعتی: این همان تعبیر و لایههای دیگر آیات نورانی قرآن است.
حجت الاسلام عابدینی: بعد تعبیر بعدی روایت این است که قرآن ظاهری دارد، باطنی دارد. ظاهر آن همان است که شما در نگاه اول میبینید در مورد حضرت موسی است، در مورد حضرت هارون است، در مورد این عمل صالح است، در مورد آن شخص فاسق است، در مورد یک عمل صحیح است. این را میگوییم ظاهر قرآن است.
شریعتی: حالا عمیقتر شویم.
حجت الاسلام عابدینی: اما باطن آن ما هستیم نسبت به آنچه که صالح هست و خوب هست و صالحین هست، باطن آن ما هستیم. و آنچه که شر است و بد است و قبیح است دشمنان ما است. این باطن همانها است. این باطن یعنی صدق مرتبه بالاتر، نگاه عمیقتر. این همان نگاهی است که یکمرتبه از نگاه خضری است که از این ظاهر به یک مرتبه عمیقتر نگاه میشود. از دریچه دیگری، عالم دیگری، به همین نگاه میشود. لذا جریان حضرت موسی و هارون یک نگاه ظاهری دارد. تنها مأموریتی که با این قابل صدق است به خصوص این ماه، ماه ولایت است، باید این را بالاخره ما هم ورودمان را با همین نگاه. جریان حضرت موسی و هارون جریانی است که تکرار آن در کل تاریخ بشریتی که قرآن ذکر کرده است بینظیر است مگر در جریان امیرمؤمنان (ع) با پیغمبر اکرم. که «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى» آن وقت نه اینکه یکبار این را فرموده باشد. اگر وقایعی که من فقط تعدادی از آن را اینجا نوشتهام، به کرات در واقع مختلف یعنی هر جایی که واقعی اتفاق افتاده است میبینید پیغمبر اکرم این تعبیر را و این تشبیه را، حدیث منزلت را به کار برده است. درست است که شاید مشهورترین آن در جنگ تبوک است که پیغمبر برای جنگ با رومیان حرکت کردند و امیرالمؤمنین را گذاشتند و حضرت آنجا یک قدری برایشان سخت بود که جنگ به حضرت نباشد چون همیشه همه جنگها را بوده است بعد آنجا حضرت با توجه به نفاقی که در جامعه مدینه شدید بود و پیغمبر اکرم میدانست کسی از عهده این نفاق برنمیآید مگر یا خودش باشد یا یکی مانند خودش چنانچه جریان همین رساندن سوره برائت را هم کی میتواند مظهر برائت الهی باشد. کی میتواند مظهر برائت الهی باشد. همچنان که کی میتواند مظهر محبت الهی باشد؟ غیر از امیرالمؤمنین (ع). تمام محبت خدا را امیرالمؤمنین آشکار کرد همچنان که تمام بغض خدا را امیرالمؤمنین آشکار کرد. لذا تعبیر این بود که من خود، حضرت زهرا سلام الله علیها در آن خطبه بعد، امیرالمؤمنین خودش را در دهان اژدهای قریش میانداخت و باکی نداشت چون تمام غضب الهی را حضرت آشکار کرد همچنان که تمام محبت و مهر خدا را حضرت آشکار کرد. این نگاه در جریان سوره برائت هم ابلاغش یک چنین عظمتی را میخواست تا لذا به غیر از او که یا باید خودم باشم یا از کسی ماند. در جریان حدیث منزلت هم همین بیان هست که میفرماید که یا علی خلاصه نمیخواهی «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى» تو اینجا همانطور که موسی وقتی خواست برای میقات برود آنجا هارون را خلیفه خودش قرار داد، من تو را این خلیفه خودم قرار دادم. ببینید پیغمبر اکرم موارد مکرری در مدینه نبودند و کسی را به جای خودشان میگذاشتند اما هیچگاه، هیچگاه، هیچگاه در مورد کسی این تعبیر را ندارد که تو خلیفه من باشی. دقت میکنید؟ این شباهت با بقیه نیست. این جریانی است که در جریان قرآن این حقیقت تثبیت شده که با آن مقدماتی که جلسه گذشته هم عرض کردیم که موسی کلیم وقتی رسالت به سمت او شکل گرفت از جانب خدا و مبعوث شد، اولین تقاضای موسی کلیم این است که ما هارون را در امر من اشرکه فی امری. «هارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي» این را شریک امر من قرار بده. امر یک حقیقتی نیست که غیرمعصوم در آن امکانپذیر باشد. همچنان که «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين» که وقتی که خدای سبحان خطاب به ابراهیم خلیل فرمود که َ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي وقتی امامش کرد. گفت: «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين» کسی که در عمرش یکبار هم به گناه مبتلا شده باشد امکان ندارد که آن عهد و امر شامل او بشود.
شریعتی: و حالا این بار عظیم رسالتی که روی دوش پیغمبر است قرار است با امیرالمؤمنین در واقع
حجت الاسلام عابدینی: وزیر آن که تمام، وزیر یعنی آن سنگینی این بار رسالت به امیرالمؤمنین (ع) منتقل میشود. آن وقت جریان موسی و هارون یک تفاوتی دارد اینکه موسی کلیم (س) زنده بود و هارون از دنیا رفت. لذا هارون در زمان خود حضور حضرت موسی (ع) وزیر موسی (ع) بود اما امیرالمؤمنین (ع) هم در دوران حضور پیغمبر وزیر بود و هم پس از وفات پیغمبر این بار را به تنهایی به دوش کشید. این بار سنگین در ادامه به دوش امیرمؤمنان (ع) بود. ما نمیدانیم حقیقت مسئله اینکه باید آن هدایت الهیه را اخذ کنند به تمام هستی در نظام تکوین و به نظام انسانها و موجودات مکلف در نظام تشریع رساندن اینها و خلیفه خدا شدن در نظام تکوین و نظام تشریع چقدر... من فقط این را عرض کنم بد نیست به عنوان یک مثال. زمان جنگ که بود یکی از دوستان ما خدمت این جعفر آقای مجتهدی که رحمت الله علیه، شیخ جعفر (ع) آن زاهد بزرگ واصل رسیده بودند میخواستند خداحافظی کنند برای رفتن به جبهه، بعد از مدتی که شاید سه ماه بعد آمده بودند خدمت ایشان دوباره رفته بود، ایشان فرموده بود فلانی، در فلان واقعه و فلان واقعه یکی یکی، وقایعی را که برای این در این ایام پیش آمده بود ذکر میکرد. فلان واقعه، فلان واقعه، فلان وقعه. آنجا رسیدید اینجا، سر یک دو راهی گیر کردید، نمیدانستید مسیر از کدام طرف است که آن زمان این چیزها بود. وقتی که این به فکر شما افتاد که از این طرف بروید، من بودم نشان شما دادم که از این طرف بروید. آنجا که مثلاً هواپیما بالای سر شما آمد و مثلاً شما یک چالهای را دیدید، با ماشین به سمت چاله رفتید تا از تیررس او در امان باشید، من به شما نشان دادم و وقایع دیگری را که... بعد مهم آن این بود. گفته بود فلانی من میخواستم یک نفر را در تمام اوقاتش حفظ کنم. چقدر سنگین بود. از اینجا منتقل شدم به اینکه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف همه هستی قوامش این سبب المتصل و این الارض والسماء، بکم يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْض. حافظ شمایید در همه چیز. گفت دیدم چه قدرت و توان.
شریعتی: چقدر باید این وجود عظیم باشد.
حجت الاسلام عابدینی: این بار عظیمی که من یکی را میخواستم. تازه ولی شده بود و از اولیای الهی بود و انقدر عظمت داشته است، این میتواند بفهمد حفظ یک نفر در تمام لحظات چقدر سختی دارد، مراقبت.
شریعتی: آن وقت تو میخواهی عالم را حفظ کنی.
حجت الاسلام عابدینی: عالم را باید. نه فقط انسانها، همه عالم. بکم يُمْسِكُ السَّماءَ، به واسطه شما است که «يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ الْأَرْض» حفظ میشود آسمانها و زمین. این با این نگاه که جریان موسی و هارون را با این نگاه، حالا میخواهیم چکار کنیم؟ بگوییم که هارون میخواهد وزیر موسی شود. آن بار سنگین رسالت را مشارک در امر. این مشارکت هم این نیست که نصف کنند. چون آن نظامهای این حقایق الهی است بسیط است و چون بسیط است قابل نصف کردن نیست. اشیاء مادی قابل نصف کردن است. از عالم ماده شما بالاتر بیایید، چیزی نصف کردنی و تقسیمپذیر نیست. لذا آن تمام حقیقت هم بر عهده موسی (ع) بود و تمام حقیقت بود. و لذا همین حقیقت بر عهده پیغمبر اکرم (س) بود و همین حقیقت بر عهده امیرالمؤمنین (ع) بود. لذا دارد وقتی که امیرالمؤمنین (ع) در آن خطبه زیبا که آنجا دارد که امیرالمؤمنین (ع) میفرماید که چطور پیغمبر من را از کودکی در آغوش خودش، در بغل خودش، لقمه را در دهان من میگذاشت. این را امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: میفرماید که «وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ بِالْقَرَابَةِ الْقَرِيبَةِ وَ الْمَنْزِلَةِ الْخَصِيصَةِ» شما وضع من را میدانید «وَضَعَنِي فِي حَجْرِهِ» من را در دامن خودش قرار داد «وَ أَنَا وَلَدٌ» من یک کودکی بودم «يَضُمُّنِي إِلَى صَدْرِهِ» من را به سینهاش میفشرد «وَ يَلُفُّنِي فِي فِرَاشِهِ» من را در ان جایگاه خودش قرار می داد «وَ يُمِسُّنِي جَسَدَهُ» من بدن پیغبمر را میمکیدم. بچه دیدهاید که آن بوسیدنش و آن حالش «وَ يُشِمُّنِي عَرْفَهُ» عرق پیغمبر را من اشتشمام میکردم، بوی پیغمبر که بوی طیب بوده است نه بوی متعفن باشد نعوذ بالله. بوی طیب بوده است. «وَ كَانَ يَمْضَغُ الشَّيْءَ ثُمَّ يُلْقِمُنِيهِ» پیغمبر در دهان خودشان غذا را آماده میکردند در دهان من میگذاشتند. دهان پیغمبر که آب دهان پیغمبر میشود علمی که ینفتح من الف باب و من کل باب. این غذا فقط غذای ساده مادی نیست. امیرالمؤمنین اینطور رشد کرده است.
شریعتی: آن وقت میرسد به یک جایی که یا علی هر چه من میبینم تو هم میبینی.
حجت الاسلام عابدینی: بله، دارم همین را عرض میکنم. تا میرسد به آنجایی که «أَرَى نُورَ الْوَحْيِ وَ الرِّسَالَة»، من نور وحی و رساله، «وَ أَشُمُّ رِيحَ النُّبُوَّةِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ الْوَحْيُ عَلَيْهِ ص فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ» این ناله چیست؟ حضرت فرمودند: «هَذَا الشَّيْطَانُ قَدْ أَيِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ إِنَّكَ تَسْمَع مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ لَوَزِيرٌ» همه این بار روی دوش تو هست اما تو نبی نیستی. برای این جریان خیلی نکته داشتیم.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکرم.
آیات پایانی سوره مبارکه حجر/ صفحه341