اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1402-03-16-حجت الاسلام عابدینی-سیره تربیتی انبیاء الهی در قرآن کریم (حضرت موسی علیه السلام)

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم اللّهم صل علی محمد و آل محمد خانم‌ها آقایان سلام خیلی خوشحالیم که امروز هم همراه شما هستیم و در کنار شما هستیم به همه عزیزان‌مان خانم‌ها و آقایان در هر کجا که هستید با دل و جان سلام می‌کنم و امیدوارم قادر متعال پشت و پناه‌تان باشد و بهترین‌‌ها نصیب‌تان امروز به خاطر مسابقه والیبال ما دقایقی زودتر خدمت‌تان رسیدیم با احترام در محضر حاج آقای عابدینی عزیز هستیم سلام علیکم و رحمة الله خیلی خیلی خوش آمدید. حجت الاسلام عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله و سلام و عرض ادب و احترام خدمت همه بینندگان و شنوندگان عزیز. شریعتی: حال شریف و مبارک چطور است؟ حجت الاسلام عابدینی: الحمد الله خدا را شکر.


شریعتی: الحمدالله، خوشحالیم خدمت‌تان هستیم و سلام می‌کنیم به حضرت موسی و خضر و امیدوارم که جلسه امروز ما به برکت نام آنها با برکت باشد انشاالله.
حجت الاسلام عابدینی: انشاالله، بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا انشاالله قلوب ما به طاعت حضرت ولی عصر آراسته شود و این طاعت ما نسبت به حضرت در وجودمان دائمی باشد انشالله. انشاالله خدای سبحان ما را در زمره اولیاءش محشور کند و ما را با انبیا و اوصیا بیش از گذشته محبت‌شان و معرفت‌شان را روزی ما کند انشاالله.
شریعتی: انشاالله و همه ما لایق دست‌گیری و شفاعت آنها باشیم انشاالله.
حجت الاسلام عابدینی: انشاالله در محضر حضرت هستیم شاید جلسه آخری باشد که در محضر حضرت موسی و خضر هستیم بحث حضرت موسی ادامه دارد اما شاید این فصلش که مرتبط با حضرت خضر بود جلسه آخر باشد. حضرت موسی(ع) خصوصیتی عجیب دارد بین انبیا که چند مرحله یک معاشرت و ارتباط ویژه داشته است اوایل دوران کودکی تا جوانی با مومن آل فرعون در دربار فرعون همراه بوده است حزبیل آنجا همراه موسی(ع) بود مومن آل فرعون، پس از آن که از آنجا فرار کرد با آن قتلی که پیش آمد به محضر حضرت شعیب رسید باز هم در محضر یکی از اولیا و انبیا الهی بوده و بعد از جریان شعیب که حرکت کرد و به سمت مصر باز می‌گشت از آنجا به بعد دیگر همراه هارون نبی بوده تا نزدیک اواخر عمر و در این برهه در آن قسمتی که اواخر چهل ساله تیه بود که الان در آن دوره داریم بحث می‌کنیم وقایعی که دوران تیه محقق شد سرگردانی یعنی آن چهل سالی که اینها یعنی بنی اسرائیل تمکین نکردند با آن چیزی که موسی (ع) از جانب خدا فرمود برای ورود به بیت المقدس و اریحا اینها تمکین نکردند باعث شد مبتلا شدند به ناسپاسی و تیه و سرگردانی چهل سال، که در این دوران آنها بنی اسرائیل عمدتا رجوع به دیگرانی داشتند که آن دیگران تربیت اینها و ولایت اینها را به عهده داشتند عده کمی از بنی اسرائیل هم با موسی (ع) بودند در این دورانی که موسی و حضرت هارون تربیت عده‌ای را داشتند و بعضا به مشکلات مواجه می‌شدند سفرهایی را با حضرت هارون داشتند که این هم انشاالله یک بحث مهمی است از جمله آن سفری که خود موسی(ع) مأمور می‌شود به تنهایی سفر کند برای پیدا کردن خضر جایگاه بحث را روشن کردم که کجای بحث هستیم که اگر فاصله افتاده این منظر عرض کردیم که موسی (ع) سه دوران چهل ساله داشت یک دوران چهل ساله اول که این تا دوران بعثتش بود.
شریعتی: یعنی پایان همراهی او با حضرت شعیب.
حجت الاسلام عابدینی: سی سال در دربار فرعونی و ده سال هم با حضرت شعیب یک چهل سالی بود که مبعوث به رسالت شد یک چهل سال در قوم بود که در مبارزه با فرعون بودند.
شریعتی: با حضرت هارون.
حجت الاسلام عابدینی: و بعد از دریا که عبور کردند یک چهل سال دیگری در اینجا داشتید که این چهل سال تیه هم با این هم‌پوشانی دارد غیر از اینکه شاید دو سه سال دوران تیه ادامه پیدا کرد بعد از وفات حضرت موسی(ع).
شریعتی: همراهی ایشان با حضرت خضر همراهی طولانی بود یا کوتاه بود؟
حجت الاسلام عابدینی: نه خیلی همراهی کوتاهی بود اما یک بابی را در تاریخ الهیت و تاریخ انسانی گشود که یک جهانی از علم را باز کرد که بعدها به استناد به این باب بی‌نظیر بود در مسائل مختلف که بسیاری را عرض کردیم. در محضر همین بحث حضرت موسی و خضر بودیم که یکی از مسائلی که برای حضرت خضر مطرح می‌شود این است که آیا خضر را همه می‌دیدند؟ وقتی که در این روابط بود آیا همه می‌توانستند ببینند؟ حتی همان دوره‌ای که با موسی کلیم بود همه آن دو نفر را می‌دیدند به عنوان دو نفر می‌دیدند یا اینکه موسی(ع) را می‌دیدند و خضر مشهودشان نبود. این یک بحثی است که در بعضی از نقل‌ها وارد شده که هر چشمی قدرت دیدن خضر را ندارد مگر به تصرف ولی الهی لذا ممکن است جمع زیادی هم ببینند در یک وقتی اما به تصرف این ولی الهی این چشم‌ها گشوده می‌شود و این مرتبه رویت محقق می‌شود لذا بعضی نقل کردند همان جایی هم که خضر در کشتی، کشتی را سوراخ می‌کرد دیگران او را نمی‌دیدند لذا اگر می‌دیدند او را جلوی او را می‌گرفتند و آن وقت دیگر قتل غلام را می‌خواست انجام دهد کسی او را نمی‌دید بعضی حتی تا این مرتبه را نقل می‌کنند که این رویت برای همه نیست اگر این مسئله ثابت شود که شاید مرجحاتی هم دارد که ثابت شود امروز بسیاری از وقایع که برای ما پیش می‌آید ممکن است ما خضر نبی را نبینیم اما دست خضر(س) در این کار ممکن است باشد لذا رفاقت با خضر، انس با حضرت خضر(ع) سلام به او که گفتند هر جا سلام کنید حاضر می‌شود و این محبت و انس و ارتباط به عنوان اینکه این ولی الهی هم یکی از شئون و ظهورات حضرات معصومین است می‌تواند در این که در آن کار اگر یک راه‌گشایی‌هایی برای ما هست برای ما آشکار شود یعنی ممکن است یک حادثه‌ای به ظاهر تلخ بیاید اما اگر انسان انس داشته باشد آن خطور در راه‌گشا بودن در آن حادثه برای انسان ایجاد می‌شود و یک آرامش پیدا می‌کند یعنی خیلی اوقات می‌بینی یک چیز تلخ پیش آمده اما چون انسان از یک منظر دیگری دیده است و چشمش یک مسئله دیگر را عمیق‌تر دیده است می‌بینی برایش قابل تحمل‌تر می‌شود.
شریعتی: از جنس و از سنخ همین قصه است.
حجت الاسلام عابدینی: لذا خیلی از وقایع تعبیری که این کشتی هم سوراخ شد دیگران ندیدند چه طوری سوراخ شد مثل یک حادثه‌ای که به سنگی بخورد به جایی بخورد یک مانعی پیش بیاید مثلا خردگی بوده باشد آشکار شده باشد برای دیگران این طور جلوه می‌کند که حوادث عادی دیده می‌شود که برای همه همین مسئله قابل تصویر است در زندگی که این خضر یک نماد است در عین اینکه یک فرد است یک نماد است به طوری که کارهای خدا این‌گونه انجام می‌شود امر اوست که این گونه محقق می‌شود لذا این انس می‌تواند آن اثر را هم بگذارد که یکی از مسائلی که زیباست من می‌خواستم در رابطه با حضر(س) عرض کنم یک قصه‌ای است که از خضر ذکر شده و این قصه خیلی جالب است برای کسانی که یک خرده اهل ارتباط با فقرا هستند و کمک به آنها هستند قصه قشنگی است ببینیم که خضر(س) حالش را در این مسئله برای ما راه‌گشایی داشته باشد مرحوم دیلمی نقل می‌کند در کتاب اعلام الدین که عن أبي إمامه أن رسول الله (ص) پیغمبر اکرم یک روزی به اصحابش گفتند می‌خواهید از خضر خبری برای شما نقل کنم؟ همه گفتند بله، بعد آنجا دارد که خضر وقتی که در بازاری از بازارهای بنی اسرائیل قدم می‌زد بَینا هو یَمشي قي سوق الاسواق بني اسرائیل یک مسکینی به او رسید یعنی دیدن این فقیر خضر را خودش هم از این سنخ است که عرض کردیم همه قدرت رویت ندارند بعد به این گفت: تصدّق علیّ بارک الله فیک، یک چیزی کمکم کن خدا به تو برکت بدهد بعد خضر می‌گوید که آمنتُ بالله، قسم به خدا ایمان دارم به خدا مَا یَقْضِی اللَّهُ یَکُونُ مَا عِنْدِی مِنْ شَیْءٍ أُعْطِیکَهُ، من چیزی ندارم به تو بدهم یعنی در عین اینکه این علم این‌گونه را دارد در خدمت الهی است این طوری نیست که برای خودشان ذخایری ایجاد کنند دست‌شان باز باشند هر کاری کنند هر کسی قدرت دارد در نظام وجود این طور نیست که بگوید که عیبی ندارد الان این فقیر است من الان پول را خلق می‌کنم الان مالی را خلق می‌کنم به دست این می‌دهم نه اینها تصرف‌شان در نظام وجود ما فعلته أن أمري است فقط به اراده حق است می‌گوید من چیزی ندارم  که بدهم قال المسکین بوجه الله اصرار می‌کند قسم به وجه الهی یک چیزی کمک کن من خیر را در وجه تو می‌بینم اهل خیر هستی، وجدتُ الخیر وَ رَجَوْتُ الْخَیْرَ عِنْدَکَ، و امید به خیر از تو دارم. قال الخضر باز هم قسم می‌خورد که إنّکَ سألتني، من را به وجه خدا قسم دادی به یک امر عظیمی قسم دادی کسی که خدا شناس باشد تا کسی به او می‌گوید به وجه خدا، وجه الله، به خدا، یک چیزی این طوری که می‌گوید دل این آب می‌شود برای عظمت آن محبوبی که می‌شناسد و قبول دارد لذا دیگر هر کاری از او بربیاید با این نگاه انجام می‌دهد. اینجا دارد که ندارم چیزی مگر اینکه من یک جانی دارم إِلَّا أَنْ تَأْخُذَنِی فَتَبِیعَنِی، من را بگیری در بازار بفروشی به عنوان یک برده، دیگر به وجه خدا قسم خوردی من این را دارم چیزی ندارم که کمک کنم مگر وجود خودم را بگویم مثل یک برده چون آن موقع مرسوم بوده است که ببر من را بفروش قال المسکین راست می‌گویی یعنی این امکان‌پذیر است او هم از این نمی‌گذرد قال الحق أقل انّک سألتني بامرٍ عظیم سألتني بوجه عزّوجل، تو من را به وجه خدا قسم دادی من دیگر در اینجا هرکاری که بتوانم انجام می‌دهم وقتی من را به این قسم دادی أَمَا إِنِّی لَا أُخَیِّبُکَ فِی مَسْأَلَتِی بِوَجْهِ رَبِّی ، من نمی‌گذارم تو ناامید شوی وقتی به وجه رب قسم خوردی، خیلی اینها زیباست می‌دانید چه معرفتی است؟ یعنی حتی آدم یک موقع نان خودش را داشته باشد بدهد این را هم نداشته است بگوید از نان شبش از رزق آن روزش نه اضافه پولش، نه اضافه خرجش آن را هم نداشته است نه اضافه خرج داشته نه حتی روزی آن روزش حتی برایش بوده است فقط تنها چیزی که داشته خودش بوده است داشته است این خیلی زیباست که... بله من را بگیر بفروش برد این را در بازار فَبِعْنِی فَقَدَّمَهُ إِلَی السُّوقِ فَبَاعَهُ بِأَرْبَعِمِائَهْ دِرْهَمٍ، به چهارصد درهم این را فروخت فَمَکَثَ عِنْدَ الْمُشْتَرِی زَمَاناً، این مشتری که این را خریداری کرده بود مدتی این پیشش بود لا یستعمله فی شی، این سنش زیاد بود خضر مشتری خریده بود دلش نمی‌آمد این را به کاری وادار کند به او کاری بگوید فقال الخضر(ع) او هم نمی‌دانست این خضر است إِنَّمَا ابْتَعْتَنِی الْتِمَاسَ خِدْمَتِی فَمُرْنِی بِعَمَلٍ، من را خریدی که کاری برایت کنم همین طوری که نخریدی پس چرا به من کار نمی‌گویی؟ یعنی آنجا هم نمی‌گوید که حالا من را خریده کار نمی‌گوید که نمی‌گوید بالاخره کار نگفته که راحت‌تر هستم می‌گوید این بالاخره من را برای کار گرفته است چرا به من تخفیف می‌دهد؟ حالا او پیرمرد را دیده لابد یک نورانیتی که همان طور که رجوته خیرُ را او دیده است این هم دیده است دلش نمی‌آمده اما در عین حال این می‌گوید اگر دلش نیامده است من خودم باید آماده کنم و بگویم که آماده هستم برای کار، بعد آنجا دارد که آن صاحبش گفت که: إنّي أکره أن أشقّ علیه إنّکَ شیخ کبیر، پیرمردی دلم نمی‌آید که کار سختی به تو بگویم قال: لَستُ أشقّ علی، سخت نیست برای من کار بگو من کار برایم راحت است کار برایم سخت نیست قَالَ: فَقُمْ فَانْقُلْ هَذِهِ الْحِجَارَهْ، یک سنگی آنجا بود این را اگر می‌توانی این را جا به جا کن قَالَ: وَ کَانَ لَا یَنْقُلُهَا دُونَ سِتَّه نَفَرٍ فِی یَوْمٍ. شش نفر باید زور می‌زدند تا این سنگ قابل انتقال باشد فی یومٍ تازه یک روز باید زحمت می‌کشیدند کار یک روز شش نفری این را انجام می‌دادند بگذارند آنجایی که این می‌گوید فَقَامَ فَنَقَلَ الْحِجَارَهْ فِی سَاعَتِهِ، در یک ساعت این سنگ را جابجا کرد فَقَالَ لَهُ: أَحْسَنْتَ وَ أَجْمَلْتَ وَ أَطَقْتَ مَا لَمْ یُطِقْهُ أَحَدٌ. خیلی خوب انجام دادی کار بزرگی کردی کسی به این قدرت این‌طوری نداشت ثُمَّ عَرَضَ لِلرَّجُلِ سَفَرٌ، برای این صاحبش یک مسافرتی پیش آمد فَقَالَ: إِنِّی أَحْسَبُکَ أَمِیناً، من تو را امین دیدم لذا فَاخْلُفْنِی فِی أَهْلِی خِلَافَهْ حَسَنَهْ، یک جانشین خوب برای من باش تا مدتی که من نیستم در خانه من مراقب مال و منزلم و زندگی و زن و بچه ما باش، وَ إِنِّی أَکْرَهُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ، ولی نمی‌خواهم به تو سخت هم بگیریم راحت باشی قَالَ: لَسْتَ تَشُقُّ عَلَیَّ، سخت نیست برایم قال: فاضرب، هر موقع وقت داشتی مِنَ اللَّبِنِ شَیْئاً حَتَّی أَرْجِعَ إِلَیْکَ، برای خشت درست کردن قالب بود آن وقت‌ها گل درست می‌کردند قالب درست می‌کردند خشت درست می‌کردند بعد خانه با این می‌ساختند هر موقع فرصت کردی از این خشت‌ها یک مقداری بزن، فخرجُ الرّجل لسفره، رجع و قد شیّدَ بناءه، رفت سفر و برگشت دید این ساختمان را هم برایش ساخته است یعنی خشت را برایش زده است ساختمان هم ساخته است. قَالَ لَهُ الرَّجُلُ أَسْأَلُکَ بِوَجْهِ اللَّهِ مَا حَسَبُکَ وَ مَا أَمْرُکَ؟ تو چه کسی هستی؟ امر تو چیست؟ این کارها کار عادی نیست، که تو اینجا انجام دادی من خواستم تو چند تا خشت بزنی تو خانه را هم ساختی؟ یعنی معلوم شده که طوری هم ساخته بوده که برای این یا می‌دانسته نقشه چیست یا مطلوب او بوده است قال إنّک سألتني، باز این گفته بوده به وجه الله، چون به وجه الله گفته است دیگر آدمی که خدا دوست است محب خداست جواب می‌دهد دیگر این می‌خواست پنهان کند إنّک سألتني بأمراٍ عظیم بوجه الله عزوجل، این را من دارم برای ما که اظهار می‌کنیم خدا را دوست داریم ببینیم اگر یک جایی خدا بخواهد در آن کار واسطه شود به این که به ما بگوید چه کنید یا کسی ما را به خدا قسم بدهد چه قدر اشتیاق پیدا می‌کند این عمداً این راوایت را با قدری که طول داشت دارم می‌خوانم بعد آنجا دارد بوجه الله عزوجل همان وجه خدا که تو به آن قسم خوردی أوقعني فی العبودیة من را عبد کرد.
شریعتی: این حال و روز من است.
حجت الاسلام عابدینی: این که می‌بینی عبد شدم بنده شدم آن وقت وجه الله ما را در عبودیت خودش نمی‌اندازد؟ این شخصی که حاضر است عبد ظاهری شود می‌گوید وجه الله من را انداخت در عبودیت بردگی آن وقت نسبت به امر خدا حالش چه طوری است؟ آن ما فعلته ان امری، را حالا معلوم می‌شود که این چه قدر عبد بوده است.
شریعتی: معلوم می‌شود که چه قدر عبد است چه قدر مطیع است.
حجت الاسلام عابدینی: وقتی خدا می‌گوید مستقیم یک کاری را چه طور مطیع است؟ وقتی یک بنده‌ای می‌گوید بوجه الله این طور مطیع می‌شود تا بردگی جلو برود تا بندگی جلو برود، کدام ما تصور این مسئله را داریم؟ آن وقت ببین در حالی که خدا یک امر می‌کند این چه قدر مطیع است، خیلی زیباست یعنی یک قصه است اما اگر ما حالمان را با حال خضر حداقل بگوییم به یک نقطه مطلوب نگاه کنیم که به سمتش حرکت کنیم نمی‌گوییم داریم؟ دروغ است این حرف را بزنم بنده، اما به عنوان نقطه مطلوب را ببینیم که ببینیم که امر خدا در وجودت شیرین باشد اسم خدا وقتی کسی جلوی ما می‌آورد قند در دل ما آب شود احساس کنیم که این خداست این خدای من است لذا تعبیرش این است که وَ وَجه الله عزوجل أوقعني في العُبودیَّة همین وجه الله من را در این عبودیت انداخته است وَ سَأُخْبِرُکَ مَنْ أَنَا؟ قسم دادی به وجه الله جواب می‌دهم که من چه کسی هستم أَنَا الخِضْر الَّذِی سَمِعْتَ بِهِ، معلوم بوده که خضر مشهور بوده است همان خضری که اسمش را شنیدی من همان خضرم. ما یک ذره اسم‌مان و عنوان‌مان و تشخص‌مان زیاد شود...
شریعتی: همان اول می‌دانی من چه کسی هستم؟
حجت الاسلام عابدینی: اگر یک جا به جا نیاورند ما را دلخور می‌شویم که چرا ما را به جا نیاوردند چرا ما را نمی‌شناسند؟ چرا این رعایت ما را نمی‌کند؟ این خضری بوده است که موسی کلیم مقابلش این طور زانو زده است اما می‌آید می‌شود بنده و برده برای اینکه یک گدایی به مالی برسد همه وجودش را حاضر است او را بفروشند خیلی گفتن فروختن آدم یاد حضرت یوسف می‌افتد که بردند او را به بازار...
شریعتی: به ثمن بخس.
حجت الاسلام عابدینی: به ثمن بخس فروختند او را، خیلی یوسف عزیز محبوب خدا و یعقوب آن قرة العین یعقوب آن موقع به ثمن بخس فروختند.
شریعتی: یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست نفرین اگر تو را به تمام جهان بدهم.
حجت الاسلام عابدینی: ما مگر چه هستیم؟ که این طور وقتی اولیاءش بودند و جلو رفتند ما که نمی‌رویم در بازار برده‌ها الان که نیست این طوری، اما یک این چنین تواضع و خضوعی...
شریعتی: چه قدر ما حاضریم از خودمان هزینه کنیم؟
حجت الاسلام عابدینی: در مقابل نام خدا این طور متواضع شویم در مقابل یاد و اسم خدا این طوری شکسته شویم هیچ باشیم هیچ در واقع، در مقابل امر خدا حالش چگونه بود که ما فعلته ان امری، من همه اینها را حل کردم أراد ربّک، خدای تو می‌خواست که این طور باشد سَأَلَنِی مِسْکِینٌ صَدَقَهً یک مسکینی صدقه‌ای می‌خواست وَ لَمْ یَکُنْ عِنْدِی شَیْءٌ أُعْطِیهِ من هم نداشتم فَسَأَلَنِی بِوَجْهِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ من را به وجه خدا قسم داد فَأَمْکَنْتُهُ مِنْ رَقَبَتِی من هم همین را داشتم خودم را بگویم ببر بفروش من را آورد و تو خریدی فَبَاعَنِی فَأُخْبِرُکَ أَنَّهُ مَنْ سُئِلَ بِوَجْهِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَرَدَّ سَائِلَهُ وَ هُوَ قَادِرٌ عَلَی ذَلِکَ وَقَفَ یَوْمَ الْقِیَامَهْ لَیْسَ لِوَجْهِهِ جِلْدٌ وَ لَا لَحْمٌ وَ لَا دَمٌ من این را به تو خبر بدهم اگر کسی به وجه خدا قسم دهد و بعد این کسی که قسم داده شده رد کند سائل را این روز قیامت وَقَفَ یَوْمَ الْقِیَامَهْ لَیْسَ لِوَجْهِهِ ما ظرفیت نداریم دوستانی که می‌شنوند خیلی مضطرند مشکلات دارند در این مشکلات و اضطرارشان الان ممکن است خیلی‌ها را به این مبتلا کنند و قسم دهند به وجه الله، اولا آن دوستان بزرگواری کنند این کار را نکنند...
شریعتی: قسم دادن.
حجت الاسلام عابدینی: چون خود این قسم دادن کسی که خرج می‌کند و این قسم دادن این هم بالاخره باید آبروی خدا را وجه خدا را برای کار و رسیدن به مقصود خودش حد وسط قرار دهد این خوب نیست باید این را هم داشته باشیم من برای اینکه نانی برسم به کاری برسم وجه الله را واسطه قرار دهم برای اینکه به آن برسم می‌دانم این شخص خدا را دوست دارد من خدا را نعوذ بالله پلکان کردم برای رسیدن به کارم، و این خوب نیست یعنی از این طرف رعایت این را کنیم چون گاهی ممکن است همین الان پیامی که اگر شما این را می‌گویی خلاصه الان بیاید خودت را که نمی‌توانی بفروشی، لباست را، هر چه که در جیبت هست را، می‌توانی یا نمی‌توانی؟ در این معذور قرار نده کسی را، خود آن کار خوب نیست اما اگر یک کسی در این معذور قرار گرفت و کسی با او این کار را کرد خوب نبودن فعل آن شخص سر جای خودش اما اگر این پیش آمد می‌گوید اگر این وفا نکرد و جواب نداد وَقَفَ یَوْمَ الْقِیَامَهْ لَیْسَ لِوَجْهِهِ جِلْدٌ وَ لَا لَحْمٌ وَ لَا دَمٌ، مگر یک استخوان خشکیده و پوکیده‌ای چیزی یعنی آنجا این وجه الله که آبروست آنجا این وجهی برای این باقی نمی‌گذارد اگر اینجا اعتنا نکند بتواند و اعتنا نکند.
شریعتی: بی‌تفاوت بگذرد.
حجت الاسلام عابدینی: قَالَ الرَّجُلُ: شَقَقْتُ عَلَیْکَ وَ لَمْ أَعْرِفْکَ. من این چند وقتی که اینجا بودی و بالاخره خریده بودم من اشتباه کرده بودم سخت گرفتم نمی‌شناختم قَالَ: لَا بَأْسَ أَبْقَیْتَ وَ أَحْسَنْتَ تو خیلی خوب برخورد کردی الَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی احْکُمْ فِی أَهْلِی وَ مَالِی بِمَا أَرَاکَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ هر حکمی کنی به مالم به جانم به هر چه که دارم در خود من و زندگی من حکم کنی جاری است حکم کن، به جای اینکه من این ایام تو را اذیت کردم و نگاهم این بوده است که تو یک برده‌ای هر چند حالا رعایت کرده است أَمْ أُخَیِّرُکَ فَأُخَلِّی سَبِیلَکَ. قَالَ: أَحَبُّ إِلَیَّ أَنْ تُخَلِّیَ سَبِیلِی فَأَعْبُدَ اللَّهَ عَلَی سَبِیلِهِ. یا اگر این کار را نمی‌کنی من تو را آزاد می‌کنم در راه خدا، من دوست دارم که من را آزاد کنی همین، آن هم برای چه؟ نه اینکه بروم دنبال کار خودم تا بیشتر به عبادت برسم بندگی کنم از این بندگی به بندگی بیشتری برسم به اصل بندگی و فقر خدای سبحان، فقال الخضر الحمد الله الذی أوقعني في العبودیة فانجانی منها، خدا را سپاس ما باشیم یک گرفتاری برایمان پیش می‌آید حال‌مان چگونه است این می‌گوید من را در عبودیت و بندگی و بردگی انداخت نه عبودیت حق عبودیت خلق برده مردم شدم نجات هم داد من را، ببین چه زبان شکری است آن وقت خیلی از اوقات انسان گرفتار می‌شود مشکلات پیش می‌آید از همین سنخ اختیاراً بود آن گاهی اضطراراً پیش می‌آ‌ید مشکلاتی برایش پیش می‌آید. بعد آنجا می‌گوید که خدایا چگونه تو را شاکر باشم که من را در این انداختی و تو منجی من هم هستی؟ تو رها کننده و شفا دهنده من هم هستی، این نگاهی که...
شریعتی: آن گونه که با حضرت یوسف هم همین کار را کرد.
حجت الاسلام عابدینی: اصلا حال زندگی انسان را یک طور دیگری می‌کند حال خوشی می‌شود کسی نمی‌تواند این را از پا در بیاورد کسی نمی‌تواند این را به اضطرار برساند، کسی نمی‌تواند این را یک کاری کند که رویش غمگین شود حتی در سخت‌ترین حالت‌ها، نمی‌دانم این روایت لطافت روایت از حضرت خضر را توانستم عرض کنم که چه قدر این روایت لطیف است؟
شریعتی: در بلا هم من می‌کشم ناز او من مات اویم مات اویم مات او. خیلی روایت قشنگی بود حاج آقای عابدینی و لطیف و پرنکته و لطیف.
حجت الاسلام عابدینی: پر نکته و لطیف، یک روایت دیگری است من می‌خواهم تند تند این چند روایت را بخوانم این روایت شریف از امام رضا(ع) إنّ الخضرَ شَرِبَ مِن ماءِ الحَياةِ فهُو حَيٌّ لا يَموتُ حتّى يُنفَخَ في الصُّورِ تا وقت نفخ صور این زنده است لذا این ماء حیات هم یک آب بیرونی نیست این ماء حیات حقیقتش چیست که این حیات پیش می‌آید این بقا دارد؟ آن را حالا یک وقت دیگری و این را ما هم نمی‌دانیم نه اینکه وقت دیگری می‌دانیم نه ما هم نمی‌دانیم. و إنّهُ لَيأتِينا فيُسَلِّمُ عَلَینا، می‌آید به ما سلام می‌دهد فنَسمَعُ صَوتَهُ و لا نَرى شَخصَهُ، صدایش را می‌شنویم اما خودش را نمی‌بینیم. این دیده نشدن عرض کردم که یک مؤیداتی هم دارد آن وقت بعضی مثل حضرات معصومین صدایش را می‌شنوند اما خیلی صدایش را هم نمی‌شوند نتیجه کارش را می‌بینند إنّهُ لَيَحضُرُ حيثُ ما ذُكِرَ، هر جا که ذکرش بشود حاضر می‌شود آن روایت داشت هر جا که سلام کنیم حاضر می‌شود اینجا دارد که... فمَن ذكَرَهُ مِنكُم فلْيُسَلِّمْ علَيهِ، هر موقع یاد خضر افتادید سلام بر خضر بدهید السلام علیک یا خضر نبی السلام علیک یا نبی الله، و إنّهُ لَيَحضُرُ المَوسِمَ، حتما در ایام حج هست فيَقضي جَميعَ المَناسِكِ و يَقِفُ بعَرَفَةَ، حتما مناسک را انجام می‌دهد و در عرفه هم حتما آنجا در موقف هست همان خصوصیاتی که برای امام زمان(عج) هم ذکر شده است فيُؤمِّنُ على دُعاءِ المؤمِنينَ؛ آدم که دعا می‌کند باور داشته باشد می‌بیند که خضر هم آمین می‌گوید برای دعای او این نگاه که باور خضر، و سيُؤنِسُ اللّه ُ بهِ وَحشَةَ قائمِنا في غَيبَتِهِ، یکی از کسانی است که در دوران غیبت مونس امام زمان است با حضرت محشور است و يَصِلُ بهِ وَحدَتَهُ، این هم روایت زیبایی است که حالا روایات متعدد است یک روایت دیگری...
شریعتی: و خوش به حال اهالی خوب سمت خدا که چند جلسه‌ای است ما یاد خضر می‌کنیم و در محضرشان هستیم و امیدوارم که حضرت نگاه کنند.
حجت الاسلام عابدینی: احسنت همین گفتگوی راجع به خضر(س) همان ذکر و ارتباط با او است و محبت اوست انشاالله دست ما را بگیرد و در دست امام زمان بگذارد چون مونس حضرت است مرتبط با حضرت است دست ما را بگیرد در دست امام زمان بگذارد...
شریعتی: سفارش ما را کند.
حجت الاسلام عابدینی: یک نگاهی از آن نگاه‌هایی که نظر الرحیماً باشد به ما کنند که ما را از این منجلاب سختی و از این معصیت‌ها و تاریکی‌ها از این تصرف شیطان‌ها انشاالله ما را نجات بدهند این آب حیات را به ما هم بچشانند انشاالله که حقیقت آب حیات امام است امام معصوم است امام زمان است که ماء معین است آب گواراست انشاالله به ما می‌گویند وقتی وضو می‌گیرید حواس‌تان باشد که امام ماء معین است لذا وقت وضو دارید وضو می‌گیرید دارید با امام مرتبط می‌شوید طهارت‌تان دارد با امام ایجاد می‌شود هر ارتباطی با امام یک مرتبه از طهارت است ببینید اینها چه قدر زیباست که در هر لحظه ما را مرتبط می‌کنند حتی در وقتی که... لذا آدم دوست دارد در شبانه روز هر دفعه که اگر وضویش از دست می‌رود دوباره راهی پیدا کند که با امامش مرتبط باشد حین وضو که مرتبط است وقت وضو هم که دارد می‌گوید آب گوارا امام است چه قدر اینها زیباست این خیلی لطیف و زیباست. واقعا زیبایی که در دین است لطافتی که در دین است نظیر در هیچ چیزی ندارد ما چشم‌های‌مان را خوب باز نمی‌کنیم که این زیبایی را ببینیم.
شریعتی: چشم‌ها را باید شست جور دیگر باید دید.
حجت الاسلام عابدینی: انشاالله حضرت خضر کمک‌مان کند یکی از نکات دیگری که هست این است که...
شریعتی: حاج آقا ما می‌توانیم از حضرت استمداد کنیم دیگر؟
حجت الاسلام عابدینی: بله چون از سلسله اسباب عالم است جزو آن مدبرات امر عالمند اینها لذا استمداد از حضرت با این نگاه که اینها شئون امام زمانند اینها دست اندر کاران مرتبط با امام زمانند، و خدا به اینها نه اینکه اینها مستقیم از خودشان...
شریعتی: و چه بسا عالمی از سنخ عالم خوشان گره‌های ما را باز کنند و مشکل گشایی کنند.
حجت الاسلام عابدینی: بله طور دیگری که غیر قابل باور است مثلا ببینید گاهی بعضی امامزاده‌ها کاری را متکفل می‌شوند گاهی امام معصوم بعضی را می‌فرستد سراغ بعضی امامزاده‌ها تا این کار حل شود که این ظهورات با اینکه اینها خیلی حالا خضر که حالا معصوم هم هست اما گاهی ممکن است امامزاده‌ها معصوم هم نبودند اما بعضی گره‌های بعضی کارها در دست اینهاست عمداً، اینها را در دست اینها سپردند لذا اگر یک موقع ما به خضر(س) توسلی و ارتباطی داشته باشیم این دور شدن از امام معصوم نیست نگوییم که چون صد آمد نود هم پیش ماست این هیچ مشکلی ندارد بلکه در همان راستا است یک ظهوری از ظهورات آن امام زمان ما است لذا دارد می‌گوید که این مونس و یار امام زمان است همراه امام زمان است تنهایی‌های امام زمان با این هست. در روایات دیگری که در مسئله هست من دلم می‌خواست چند نکته دیگری بود که بگویم اما در عین حال از آن وقایعی که بین خضر و اینها بود اینها را نوشتم دارم نگاه می‌کنم اما بگذارید چند تا از سخنان خضر را در انتهای بحث‌مان داشته باشیم که این هم کلماتی که خضر(س) به حضرت موسی(ع) بیان کرده است بد نیست که در محضر بعضی از اینها باشیم من می‌گویم بعضی از اینها که می‌نویسم با یک حسرتی از آنها عبور می‌کنیم که اینها را دیگر در محضرشان نیستیم.
شریعتی: انشاالله اینها مکتوب شود تا همه بهره‌مند شوند.
حجت الاسلام عابدینی: انشاالله، حالا در محضر بعضی از سخنان حضرت خضر هستیم که کلمات خیلی بلندی دارد که این کلمات هر کدامش جای بحث کردن دارد اما ما به چند تا فقط اشاره می‌کنیم در روایت شریفی می‌فرماید که در صفحه 186 این کتاب موسی الکلیم می‌فرماید موسی علیه السلام: أنّه قال للخضر أوصني، وقتی وقت خداحافظی آنها بود گفت من را سفارشی کن فقال: کُن بسام و لا تکن غضّاباً اینکه به اصطلاح گاهی آن جنبه قوت و اینها در حضرت موسی(ع) قوی‌تر بوده است این حرفی نیست نمی‌گوییم که نعوذ بالله عدم تعادل بوده است اما نه آن مظهر آن بروز و ظهور قدرت و جهتش شدت الهی بوده یک جذبه خاصی داشته است که لذا خدای سبحان هم می‌گوید که وقتی سراغ فرعون می‌رود فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا، با او ملایم حرف بزنید یعنی زود تند نشوید چون آنها در مقابل خدا موضع می‌گیرند و موسی(ع) نسبت به الهیت حق و حضرت حق خیلی غیرت داشته است کسی این طوری باشد زود عصبانی می‌شود وقتی به محبوبش توهین می‌شود می‌گوید نه با ملایمت، اینجا هم در حقیقت کن بسام و لا تکن غضاباً، خوشرو باش بسام بودن یعنی چهره بسیم باشد گشاده باشد حالت گشادگی چهره، گرفته نباش و کن نفّاعاً و لا تکن ضرّاراً، با هر کسی ارتباط پیدا می‌کنید سعی کنید از شما به او نفع برسد ضرر برای کسی نخواهید در دل‌تان و نزنید از شما به کسی ضرری نرسد بلکه از شما چه برسد؟
شریعتی: خیر و منفعت.
حجت الاسلام عابدینی: هر جا که رد می‌شوید... خضر(س) می‌گویند که وجودش به گونه‌ای بوده است که هر جا می‌رسید حتی اگر بیابان بی آب و علفی بود آنجا پا می‌گذاشت سبز می‌شد این وجود آن‌قدر با برکت شده آن قدر نفع در آن زیاد شده است نه فقط نفع تشریعی که هر جا که رسید آنجا در حالی که خودش را عبد هم کرد فروخت خودش را تا این بتواند به نوایی برسد این‌قدر نفّاع بوده است حتی زمین هم از او نفع می‌برد.
شریعتی: آن گونه که حضرت عیسی دعا می‌کرد جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ.
حجت الاسلام عابدینی: چه قدر اینها زیباست که آدم دنبال این باشد که به جای تنگ نظری نسبت به دیگران حتی آن کسانی که...
شریعتی: خیر و برکت از او ببارد.
حجت الاسلام عابدینی: بدی کنند هم انسان آنجا خوبی کند کُن نفّاعاً و لا تکُن ضرّاراً، وَ نزَع علی اللِّجاجَة، لجاجت را از خودت ریشه‌کن بکن، که آدم یک چیزی را می‌فهمد درست است اما چون این را قبلا طور دیگری زده است حاضر نیست لجاجت در هر کاری یک نوعی معنا پیدا می‌کند که این لجاجت ممکن است ارتباطش با خدا یک نوعی باشد با مردم یک نوعی باشد در کارهای خود آدم برای خود آدم لجاجت یک نوعی شود هر کدام از اینها... این هم خیلی زیباست وَ لا تَمشي في غیر حاجة بیکار است برویم یک دوری با ماشین بزنیم دور زدن بیخودی یعنی چیزی که نفعی ندارد یک موقع است آدم خسته شده است یک موقع آدم گشایشی می‌خواهد برایش شود یک موقع آدم قصدی می‌کند یک کاری برای دیگری انجام دهد اینها خیلی خوب است اما بیکار شده است بزنیم در خیابان برویم همین طوری بچرخیم این که انسان وقتی نمی‌تواند خودش را تحمل کند می‌زند بیرون انسان از خودش که می‌ترسد حاضر نیست تنهایی را تحمل کند می‌زند بیرون، راه افتادن و پیاده رفتن، دور زدن با ماشین اینها همه شامل می‌شود اگر حاجتی نداشتی نگذار این طور به تو غلبه کند که بخواهی لا تمشی فی غیر حاجة، بدون حاجت راه افتادن و سرک کشیدن و این طرف و آن طرف رفتن انسان را به بی‌ارادگی می‌کشاند حاجت که اراده انسان به کار بیفتد آنجا مهم است که هر کار انسان مقصودی داشته باشد و الا انسان مبتلای به چه می‌شود؟ کار بی‌فایده آن وقت زندگی‌اش این طوری می‌شود یعنی نتیجه قدم زدن بی‌فایده، یک موقع است خود قدم زدن یک تفریح است برای گشایش آن هم خوب است آدم راه می‌رود خودش ورزش است راه می‌رود تا خسته شده خستگی‌اش در برود اما نه حوصله سر می‌رود هیچ کاری اراده کاری ندارد می‌زند بیرون راه بروم، این آن بیهوده کار کردن نهادینه می‌شود در وجود آدم آن وقت کارهای دیگرش هم بیهوده می‌شود یک ملکه ایجاد می‌شود.
شریعتی: یعنی اگر بیرون زدن هم انگیزه و هدفی داشته باشد خوب است ولی اگر بی‌هدف و بی‌انگیزه.
حجت الاسلام عابدینی: عبث است آن وقت کارهای زندگی انسان به بی‌هدفی و بی‌انگیزگی کشیده می‌شود آن وقت می‌فرماید وَ لا تَضحَک من غیر عجب، الکی نخند می‌گویند خنده خوب است اما خنده‌ای که هیچ جهتی نداشته باشد اینها یک خصوصیاتی در وجود انسان ایجاد می‌کند حرکت بدون هدف خنده بدون اسباب خنده اینها وجود انسان را بیهوده می‌کند عبث می‌کند انسان را تنزل می‌دهند نمی‌گوید نخند می‌گوید بدون جهت و بیخودی نخند بیخودی خندیدن مثل بیخودی گریه کردن؛ اینها غلط است یعنی انسان به کار پوچ می‌افتد. بله ممکن است یک کسی بگوید من می‌خندم تا کم کم آن شدت صورتم به خنده بیفتد این هم یک هدف است الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ، خنده در صورتم است تا دیگران وقتی می‌بینند یک موقع گرفتاری دارند اینها خوب است اینها هدف است اما الکی و بیخودی می‌گوید انسان را به عبث می‌کشاند.
شریعتی: در واقع شخصیتت را شکل دهد.
حجت الاسلام عابدینی: وَ لا تعیّرِ الخطّائین بخطایاهم، اگر کسی خطا کار است خطا می‌کند را تعییر نکن تعییر یعنی سرزنش و توهین کردن، نمی‌گوید نسبت به منکر بی‌تفاوت باش نه آدم یک وقت است که از روی محبت کاری را انجام می‌دهد تا درست شود اما یک موقع یک کسی یک مشکلی پیش آمده است یک لگد هم این به او می‌زند یک توهین و سرزنش هم این می‌کند این خیلی بد است به رخ دیگران می‌کشد که این مبتلا شده است اینها خیلی بد است وَ لا تعیّرِ الخطّائین بخطایاهم و ابكِ على خَطيئتِكَ، اگر می‌خواهی گریه کنی برای گناهت گریه کن این جا دارد یابن عمران، این را به موسی کلیم می‌گوید بعد یک نکته جالب این است که همان طوری که حوادث را ما عرض کردیم که تأویل دارد مثل جریان خضر و موسی علیهما السلام، خود قرآن کریم هم فهمش تأویل دارد یعنی از سنخ موسی و خضر است قرآن یک ظاهری دارد از سنخ موسی(ع) است یک باطنی دارد از سنخ خضر است یعنی انسان وقتی با قرآن هم همراه می‌شود مثل این است که با وقایع همراه می‌شود چون کتاب تکوین است این کتاب تشریع است این کتاب تشریعی دین است آن کتاب تکوین وجود است همان طوری که کتاب تکوین وجود است یک ظاهری دارد یک باطنی کتاب تشریع خدا هم یک ظاهری دارد یک باطنی، باطنش از سنخ بهره‌مندی از خضر(س) است اینها بعد از این یک دو تا کوچک هم من اینجا روایت بگویم می‌فرماید یا موسی تفرّغ للعلم همه وجودت را صرف علم کن یعنی فارغ کن خودت را از کارهای دیگر برای علم فإنّ العلم لمن تفرّغ، علم برای کسی خودش را جلوه می‌دهد و آشکار می‌کند برای کسی که خودش را فارغ کرده است برای علم یعنی دهانت را برای علم کامل باز کن، مثل اینکه انسان اگر غذا بخواهد باید دهانش را باز کند دستش را دراز کند حواسش به غذا باشد می‌گوید علم این طوری است نمی‌شود هزار تا چیز در ذهنش باشد در عین حال مشتاق علم هم باشد. خیلی روایت زیبایی مانده بود یک خرده دیر شروع کردیم یعنی آن بحث اول هم بحث خوبی بود...
شریعتی: می‌توانیم به عنوان مقدمه جلسه آینده اگر موافق باشیم حسن مطلب بحث‌مان باشد و انشاالله وارد بحث جدیدی شویم.
حجت الاسلام عابدینی: انشاالله خدای سبحان ما را با حضرت خضرش و آن حقایق باطنی خودش و همه اوصیاءش و امام زمان انشاالله آشناتر و ما را محب‌تر و ما را نسبت به خودش انشاالله مطیع‌تر قرار دهد.
شریعتی: انشاالله خیلی از شما ممنون و متشکرم ما امروز باید زودتر مرخص شویم برای ملی پوشان عزیزمان در والیبال که با ژاپن ظاهرا مسابقه دارند آرزوی موفقیت می‌کنیم صفحه 327 قرآن کریم را دوستانم تلاوت می‌کنند در آستانه 18 ماه ذیقعده هم هستیم یادآوری می‌کنم طرح فرزندان غدیر را که انشاالله مفصل‌تر راجع به آن صحبت کنیم چه قدر خوب است ثواب تلاوت آیات امروز را هدیه کنیم به حضرت خضر علی نبینا و آله و علیه السلام که امیدوارم یک نگاهی و لطفی و مرحمتی به تک تک ما کنند انشاالله، تا فردا و تا سلامی دوباره در پناه خدا باشید و قرآن کریم و حضرات اهل بیت خداوند پشت و پناه‌تان.
اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد
صفحه 327 قرآن کریم
اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد