حجت الاسلام عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله و عرض ادب و سلام و احترام خدمت همهی بینندگان عزیز.
شریعتی: حالتان چهطور است؟
حجت الاسلام عابدینی: الحمدالله رب العالمین.
شریعتی: چهقدر خوشحالیم خدمتتان هستیم بدون مقدمه و بدون فوت وقت انشاالله بحث امروزمان را آغاز میکنیم با سلام محضر حضرت موسی علی نبینا آله و علیهم السّلام و حضرت خضر علیهم السّلام.
حجت الاسلام عابدینی: بسم الله الرّحمَن الرَّحیم اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً زندگی با گره زدن هر لحظهاش با امام زمان (عج) یک زندگی دیگری میشود یک عمق دیگر و یک ماهیت دیگری پیدا میکند.
شریعتی: حیات واقعی است.
حجت الاسلام عابدینی: حیات پیدا میکند یعنی حقیقتاً حیات او است. که اصل الحیاة امام است ماه حیات اوست، آبی که همه چیز از او زنده است امام است، مبدأ حیات است.
شریعتی: و يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا.
حجت الاسلام عابدینی: اگر این باور در وجود ما شود این فقط در زمان ظهور نیست که این حیات اینگونه محقق میشود هر کسی امروز هم حال در هر فعلش گره بخورد به امامش همان حیات برای این به صورت شخصی محقق میشود.
شریعتی: او زنده خواهد شد.
حجت الاسلام عابدینی: زنده خواهد شد، این فرج شخصی است آن فرج عمومی سر جایش محفوظ است اما اینطور نیست که ما در محرومیت باشیم اگر الان او را درک نکردیم یا ممکن است در زمان ما محقق نشود برای هر کسی آن راه باب ارتباط و حیات را قرار دادند. که اگر انسان حالش، حال ارتباط با امامش باشد در هر چیزی نفس کشیدن، خوردن، خوابیدن، بلند شدن، فعلش، نمازش، بداند که هر حسنهای رابطه با او است این به عنوان یک تذکر و ذکر که انسان احساس کند که حشر دائمیاش باید با امام باشد سلام میکنیم خدمت حضرت موسی و حضرت خضر علی نبینا و آله و علیهم السّلام، و آغاز میکنیم جلسهمان را انشاالله با این نگاهی که با اذن بدهند به ما تا بتوانیم انشاالله وارد شویم انشاالله به سرگذشت آنها و بهره ببریم از آنچه که مربوط به آنهاست. ما بحثی که در رابطه با حضرت موسی و خضر مدتی هست که در محضر این دو بزرگوار هستیم که خیلی هم بحث عالی هست و موارد زیادی از روایات و آیات بهرهمند شدیم جلسه گذشته این نکته را عرض کردیم که وادیهای علم، وادیهای علم، چون یک موقع هست که میگوییم علم اما وادیهایی علم که اینها هر کدام خودش قواعدی، آثاری، نتایجی، سنتهایی دارد موسی(ع) وادی نبوت علم را داشت تشریح میکرد کامل هم بود هیچ نقصی هم نداشت خضر (س) وادی دیگری را داشت که آن وادی را داشت مأمور بود به موسی (ع) القا کند آن هم یک وادی علم است برای خودش قواعد و سنن دارد قواعد و سنن او با این وادی کاملاً متفاوت است آن وقت خود این دو وادی تنها وادیهای علم نیستند باز هم وادی... وادی که میگوییم اصلاً یک سنخ علم...
شریعتی: عالمی است برای خودش.
حجت الاسلام عابدینی: عالم دیگری، عالمها و جهانهای علم، عوالم علم که آنجا هم باز غیر از آنچه که خضر و موسی (ع) داشتند باز هم جهانهای دیگری از علم هست اما خود این جهان علم که خضر(س) مأمور تعلیم آن به موسی کلیم شد از جانب خدا اینقدر وسیع است که بسیاری از وادیهایی که ما به نظر اولیهمان خودش یک وادی مستقلی میآمد میبینیم به فرمایش حضرات معصومین تحت این وادی قرار میگیرد از جمله در جلسهی گذشته عرض کردیم که یکی از این وادیها اصل جریان معاد بود آن احکامی که خدای سبحان، سنتهایی که خدا در قیامت محقق میکند که روایتی را آنجا عرض کردیم حکم ملکوتی، الحاق اعمال به صاحبان اعمال بر اساس نظام فیزیک ظاهر نیست همان نظام مادی که ما میشناسیم نیست. درست است که من ب ظاهر مبدأ یک کاری هستم هر کسی من را میبیند فکر میکند من این کار را کردم و اگر میخواهند تحسین کنند من را تحسین میکنند که من این کار را کردم اگر کار خوب است و مذمت میکنند اگر کار بد است اما در نظام الهی میگوید کارخوب از انسان ذات صالح نشأت میگیرد نمیشود ذاتی ناصالح باشد و کار خوبی به او ملحق باشد این دیدنی نیست چون ذات صالح قابل رویت نیست اما در نظام جزای الهی اساس جزا بر این نگاه است این خودش یک وادی است لذا اگر این یک دفعه متجلی شود ما میبینیم خیلی چیزها تغییر میکند لذا دارد که بعضی در قیامت وارد میشوند میبینند در پروندهی اعمالشان چه چیزهایی هست که این اصلاً خبری از اینها نداشته است اما میگویند این مربوط به همان نگاه است که تو مبدئیتهایی را داشتی تقاضاهایی را داشتی طلبهایی را داشتی اما تو نتوانستی به فعلیت برسی دیگری به فعلیت رساند اما چون این عمل مربط به او نبود با اینکه به ظاهر او انجام داده اما عمل تو شده است.
شریعتی: و همین است که در واقع عالم و آدم را پیچیده میکند.
حجت الاسلام عابدینی: یعنی شما ببینید قواعد علم چهقدر پیچیده است همین علم ظاهری، قواعد علمی که خضر برای موسی(ع) آورد و آن جهان علم پیچیدگیاش نسبتش به عالم دنیا و آن علم باطنیاش مثل یک انگشتر یا حلقه است به بیابانها، چه نسبتی است؟ هیچ، تمام این پیچیدگی که در عالم ظاهر است که خیلی عظیم است غیر قابل توصیف و اکتنا است برای ما نمیتوانیم به آن برسیم، از بس که پیچیده است، یعنی هر چه الان در نظام ذری جلو میروند از اتم، از ریز اتم، میروند در لایهای در حقیقت جلوتر از آن هنوز میرسند به یک جایی که فقط حال ابها و تحیر است که بعد از این چیست ما نمیدانیم، هنوز نتوانستیم دسترسی به بعد... یعنی جایی نمیرسد که تمام شود این در نظام ذری تا به نظام ریسمانهای لغزان... هر چه جلو میروند جایی نیست که پایان پیدا کند، بیحد است در خلاصه علم، همه هم صحنههای علم است. بعد برو در نظام کهکشانی، این از نظام ذری آن از نظام کهکشانی، باز هم هر چه جلو میروند نمیتوانند به انتها برسند که انتهای عالم و قواعدش کجاست، هر چه جلوتر میروند میبینند هنوز فراتر از این است.
شریعتی: هر روز در جدید، باب جدید، عالم جدید.
حجت الاسلام عابدینی: هر چه جلو میرود باب جدیدی که این مییابد بابی بوده است که میلیاردها میلیارد سال پیش محقق شده بوده است ما امروز خبردار شدیم این تازه قواعد چیست؟
شریعتی: نظام ظاهری.
حجت الاسلام عابدینی: بعد میگوید این نظام ظاهری همهی قواعدش را اگر توانستی احصا کنی که نمیتوانی همه با هم، هم نمیتوانیم احصا کنیم اگر شد احصا کنیم این مثل یک انگشتر یا حلقهی در بیابانها نسبت به آن عالم بعدی است آن وقت میگوید قیامت یکی از عرصههایی است که با آن قواعد اداره میشود. عالم و دوران ظهور یکی از آن عوالمی است که با آن قواعد اداره میشود.
شریعتی: و واقعاً حاج آقا در این نکاتی که شما میگویید آدم به حقیقت الله اکبر میرسد.
حجت الاسلام عابدینی: حالا این را گفتید بگذارید من همین جا یک بحثی را داشتم خلاصه خیلی... قال رسول الله(ص) « سبحان الله، الحمدالله، لا اله الا الله، و الله اکبر سید التسابیح» اگر کسی در روز سی بار این ذکر تسبیحات اربعه را بگوید، سید التسابیح چون مرتبط با بحثمان است آخرش میگویم « فَمَنْ قَالَ فِي يَوْمٍ ثَلاَثِينَ مَرَّةً كَانَ خَيْراً لَهُ مِنْ عِتْقِ رَقَبَةٍ وَ كَانَ خَيْراً لَهُ مِنْ عَشَرَةِ آلاَفِ فَرَسٍ يُوَجِّهُهَا فِي سَبِيلِ اَللَّهِ وَ مَا يَقُومُ مِنْ مَقَامِهِ إِلاَّ مَغْفُوراً لَهُ اَلذُّنُوبُ» از آزاد کردن یک بنده مثل نجات دادن یک زندانی امروز، چون او هم درگیر است گیر بند است دیگر، آنجا برده است اینجا در بند است از همه چیز افتاده است، یک کسی هزار اسب در راه خدا برای جنگ و جهاد فی سبیل الله بدهد، مثل این میماند که الان هزار ماشین بدهد، بعد دنبالش میفرماید که اگر صد بار این تسبیحات اربعه را بگوید «کُتِبَ إسمُه في دیوان الصِّدیقین وَ لَه ثواب الصِّدیقین وَ له علی حَرفِ بِکلِّ نور الصّراط و رفیقُ في الجنُّة خِضر» مقام خضر در گستردگی چهقدر عظمت دارد. یعنی آنچه که خضر به آن رسیده بود در دنیا با این یعنی حقیقت تسبیح راه یافتن به آن موطن علم است. چون خضر تمام خصوصیتش آن علمی بود که به موسی(ع) تعلیم داد.
شریعتی: و برای همین است که در اوج ما راسخون در علم داریم.
حجت الاسلام عابدینی: نمیدانم توانستم عرض کنم؟ خصوصیت ویژهی خضر آن علمی بود که نوع تعلیمش این گونه بود بعد میگوید کسی که این تسبیحات اربعه را صد بار در روز بگوید میشود رفیق خضر در بهشت، یعنی اینجا سنخیت پیدا کرد تا آنجا رفیق است پس باب آن علم، از این تسبیحات است آن وقت این تسبیحات خودش یک عظمتی دارد چهار مرتبه توحید است، سبحان الله یک مرتبهاش است، والحمدالله مرتبهی بالاتر میشود، و لا اله الا الله مرتبهی بالاتر و الله اکبر میشود توحید اعظم، که دیگر حالا بیان کردند برایش، الان ما فقط همین میخواستیم اشاره کنیم. شما فرمودید سبحان الله من خلاصه حیفم آمد.
شریعتی: واقعاً الله اکبر است.
حجت الاسلام عابدینی: الله اکبر، این نگاه اینطوری، حالا که این را خواندم باز هم یک نکتهی دیگری را هم در خلاصه اینجا من ادامه بدهم چون این بحث علم خیلی بحث زیبایی است که... بگذارید اجازه بدهید این روایت را هم داشته باشم در این روایت ابیذر نقل میکند از پیغمبر اکرم(ص) پیغمبر اکرم میفرماید: یا أباذر، « مَنْ خَرَجَ مِنْ بَيْتِهِ يَلْتَمِسُ بَاباً مِنَ اَلْعِلْمِ» کسی دنبال علم از خانهاش بیرون رفته است دنبال علم است حالا کلاس میرود، درس میرود، «کَتَب الله عزَّوَجَلَّه کُلَّ قدمٍ ثواب نبيٍ مِن الأنبیاء» چون تمام حقیقتی که انبیاء دارند میآورند این است که تمایز علمی برای اینها ایجاد میشود قدرت علم ایجاد شود قدرت علم بیرونی هم آیا این اثر را دارد اگر کسی در این علوم آن رابطه با خدا را دید میداند قواعد الهی است حتماً این هدایتش میکند به علم الهی و میرساندش به خدا، لذا آن اثر را هم محقق میشود میبیند این قواعد را خدا قرار داده است نازلهی همهی ظهورات الهی است مثل اینکه خود اشیا نازل هستند علومی هم که بر اینها حاکمند همه نازله است.همه ظهور خود خداست، میگوید اگر کسی دنبال این علم بود... «و اعطاه الله بكل حرف يسمع او يكتب مدينة في الجنة» هر حرفی که میشنود یا مینویسد نویسندهای دارد علم را نشر میدهد یا یک نفر در کلاس است میشنود، یعنی چه دنبال علم است دارد یاد میگیرد چه کسی که تعلیم میدهد، «و طالب العلم يحبه الله و تحبه الملائكة و النبيون» هم محبوب خداست هم محبوب ملائکه است این محبوب بودن فقط این نیست که بگویند خدا دوستت دارد محبوب خدا بودن یعنی خدا دارد کاری را بر عهده میگیرد چون محبوبش است دست اندرکارش است محبوب ملائکه بودن یعنی تمام اسباب در طریق کار این قرار میگیرد.
شریعتی: عالم در خدمتت است.
حجت الاسلام عابدینی: چون ملائکه مدبرند و وقتی که میگوید محبوب ملائکه یعنی محبوبشان را دارند کمک میکنند نه فقط دوستش داشته باشند مثل ما نیست که ما یک نفر را دوست داریم فقط دوستش داریم، اما کاری هم برایش نمیتوانیم بکنیم نه، آنها محبوب بودنشان یعنی اسباب عالمند چون اسباب عالمند یک چیزی را که دوست دارند همه میشوند خادم او، وسایل میشوند برای رسیدنش، توافق اسباب ایجاد میشود.
شریعتی: نکتهاش در چیست حاج آقای عابدینی؟
حجت الاسلام عابدینی: چون تمام عالم حقیقتش برای علم بنیان گذاشته شده است ما علم را از عالم فکر میکنیم در میآید نه، همهی عالم تمام اساسش بر علم است فقط، علم آشکار است منتها ما در غالب این شی و آن شی میبینیم. اگر کسی آن نگاهش باشد میگوید تمامش قواعد است، یعنی هزاران قاعده شده است که شده است آب، قاعدهی علمی است.
شریعتی: و راه رسیدن به علم تعلم است و تدبر.
حجت الاسلام عابدینی: تعلم است تدبر است حالا بعد هم در یک بحثی اگر شد بیانشان میکنیم کلمات خضر انشاالله در یک جلسه میآوریم کلمات خضر که از جمله آن نتایجش را کار میکنیم در رابطه با علم؛ بعد میفرماید که «و لا يحب العلم الا السعيد» هر کسی قدرت ندارد که طالب علم شود و علم برای او محبوب شود گاهی علم را میخواند ولی بی رغبت نه، میگوید «و لا يحب العلم الا السعيد» علم برایش محبوب نمیشود خدا برایش خیلی وسایل فراهم کرده این سعید است که خلاصه طالب علم است محبوب است علم برایش، «و طوبى لطالب العلم یوم القیامة» بعد دنبالش خیلی چیزها دارد که همهی اینها زیباست بعد میفرماید چه آثاری اگر کسی قدم برداشت در راه علم، ثواب شهدای بدر، محبوبیت خدا، وجوب جنة، رضای خدای سبحان، «يشرب من الكوثر» کوثر یعنی آن حقیقتی که انسان وقتی میچشد مظهر ولایت الهی برایش محقق میشود. میگوید آن مظهر ولایت خداست خیلی اینها زیباست اینها تعارف نیست ما فکر میکنیم اینها تعارفات است هر کدام از اینها یک اثر عظیم در عالم است که پیغمبر آشکارش میکند. بعد میفرماید «ياكل من ثمرة الجنة» دارد در دنیا از بهشت میخورد از میوههای بهشتی، میوههای بهشتی میوههای غیر فانی است، کسی که به علم میرسد غیر فانی است هر مسئلهی علمی که حل میشود به یک بقا رسیده است به یک جاودانگی رسیده است این دیگر فنا ندارد چون علم فنا ندارد علم مجرد است یعنی انسان حتی یک دیدنی که من از یک صحنه برایم پیش میآید دیدن همین هم علم است این دیدن، دیگر در وجود من مجرد شد، یعنی من توانستم با نگاهم آن شی مادی بیرونی را در وجودم به تجرد برسانم، لذا چه چیزی را میخواهم به تجرد برسانم؟ یک موقع یک قبیحی را به تجرد میرسانم زشتی را به تجرد میرسانم، این زشتی دائماً دامنگیر من میشود چون من به تجرد رساندم آن را، من به آن حیات جاودانی دادم در وجود خودم، یک موقع است انسان یک عملی را با اطاعت الهی به جاودانگی میرساند اینها خیلی زیباست، من نمیتوانم زبان من الکن است که چهقدر انسان قوت دارد که خاک را مجرد کند؟ با نگاه، با لمس، با سمع، با همین حواس ظاهری محسوس، این تعبیری که میگوید «يشرب من الكوثر ياكل من ثمرة الجنة و يكون في الجنة رفيق خضر عليه السلام» این رفاقت در آنجا رفاقت اینطوری نیست که سلام و احوالپرسی کنیم و بنشینیم با هم یک چای بخوریم نیست رفیق خضر در آنجا بودن یعنی همنشین و همراه بودن، یعنی به مقام او رسیدن.
شریعتی: حقیقت عوالم را دیدن.
حجت الاسلام عابدینی: میگوید این در علم اینجا محقق میشود.
شریعتی: پس حاج آقا همینجا است یعنی لابهلای همین کلمات و نکتههای شما، که این بیت بیشتر خودش را نشان میدهد که طی این مرحله بیهمرهی خضر مکن، ظلمات است بترس از خطر گمراهی.
حجت الاسلام عابدینی: بله، ای برادر قصه چون پیمانهایست، معنی اندر وی مثال دانهایست، پیمانه است قصه که این پیمانه معنی اندر وی مثال دانهایست. دانهی معنی نه این ظاهر، دانهی معنی بگیرد مرد عقل، کسی که اهل عقل است دانه... من یک موقع نگاه میکنم من یک دانهی ظاهری میبینم ولی یک موقع یک کسی آنطور نگاه میکند دانهی معنی بگیر مرد عقل، ننگرد پیمانه را گر گشت نقل، اگر برایش این را نقل کردند و گفتند این میرود کُنه آن را میگیرد، یک موقع من با شما صحبت میکنم شما به الفاظ من فقط توجه میکنی میگویی به به چه الفاظی، اما یک موقع الفاظ من را اصلاً توجه نداری با اینکه به گوشت میرسد داری به آن معنا، این دانهی معنی آن معناست. کسی که در این الفاظ ماند به به، و چه لفظ قشنگی به کار گرفت به به چه ترتیب قشنگی، الفاظ را نگاه میکند، دانهی معنی بگیرد مرد عقل، ننگرد پیمانه را گر گشت نقل، بشنوید این دوستان این داستان، با این نگاه که از محسوس شروع میشود کارهای خضر از محسوس بود از همین ظاهر بود با چشم قابل دیدن بود اما تا کجا کشید موسی را؟ که اول موسی خضر را دید، که أرَدتُ، من این کار را میخواهم بکنم بعد از این موسی به مرتبهی بالاتر أردنا، من و خدا، بعد از آن آراد ربّک، دید فقط کار خداست؛ ببینید اینها چهقدر زیباست دانهی معنی یعنی این، یعنی از اینها میرسد انسان باید رشد ایجاد شود رشد طولی که اول این را از خودش یا از این میبیند مرتبه بالاتر میرود از خودش و خدا و بعد فقط از خدا میبیند. بعد دنبالش بشنوید ای دوستان این داستان، خود حقیقت نقد حال ماست، خود اینکه دیگر برمیگردد به درون ما، هر چیزی خود این خود یک مکث میخواهد، که هر کدام از اینها دارند من را نشان میدهند، حقیقت نقد حال ماست نه بیرون، آن وقت با این نگاه خضر داشت به موسی نشان میداد تمام اینها نقد حال خودت است. همهی عالم نسبت به هم همینطوری است هر داستانی که انسان میشنود مرتبط با اوست، ببینید این چهقدر تفاوت میکند.
شریعتی: یعنی تمام عالم و قصههایش به من برمیگردند.
حجت الاسلام عابدینی: و در وجود من این اثر گذار است و با من رابطه دارد. انسان اینقدر عظمت دارد که همه چیز به او مرتبط میشود. یک گلی که میروید تا یک سنگی که زیر پا قرار میگیرد، تا هوا و باراین که میبارد.
شریعتی: اگر اینطوری شد هر چیزی را نمیبیند هر چیزی را نمیشنود، هر چیزی را نمیگوید، هر جایی نمیرود.
حجت الاسلام عابدینی: اگر من بدانم من دارم این را میگویم دارم مجردش میکنم با خودم اجین میکنم تا ابدیت این همراه من است نه فقط الان، هر چیزی میگویم؟ هر چیزی را میبینم؟ من میدانم با این نگاه من این همراه من ابدیت من همراه من است، آن هم نه فقط به سطح ظاهرش، با عمقی که من به آن میدهم، اگر خباثت است نعوذ بالله یا اگر... ببینید خیلی زیباست این عالم نگاه اینطوری و توان انسان را میرساند، خضر(س) دارد برای موسی(ع) یک این چنین بابی را باز میکند با اینکه موسی کلیم است و خودش عوالم را چهطور طی کرده است اما اینجا دارد برایش این نگاه را باز میکند، این نگاهی که داشتم عرض میکردم خدمتتان نکتهی دیگرش این است که آیا خضر از موسی برتر بود که این باب را داشت باز میکرد؟ میگوید اگر شما جبرئیل سلام الله علیه را ببینید که جبرئیل واسطهی ابلاغ وحی برای پیغمبر بود جبرئیل اعظم است یا پیغمبر؟
شریعتی: نبی مکرم و پیغمبر عظیم الشأن ما.
حجت الاسلام عابدینی: جبرئیل مگر واسطه در ابلاغ وحی نبود؟ مقصود افضل است غایت...، غایت پیغمبر بود، هر چند مجرای این ارسال وحی جبرئیل بود اینجا مقصود کیست؟ اینجا مقصود موسی کلیم است آنجا پیغمبر اس در وحی اینجا هم مقصود حضرت موسی است پس خضر واسطه است که موسی برسد به آن کار، لذا آن حقیقت در وجود موسی نهایت اثر را هم دارد، همچنان ک وحی در وجود پیغمبر اوج اثرش است نه در وجود جبرئیل(س) با همه عظمت جبرئیل که ملک اعظم است.
شریعتی: قرار است در مقصد و مقصود اتفاقاتی بیفتد.
حجت الاسلام عابدینی: خیلی زیباست که غایت و مقصود کجاست هر چیزی حقیقتش آن آخرین مرتبهاش است آن مقصودی است که میخواهد محقق شود هر عمل من آن غایتی که برایش در نظر میگیرم حقیقتش است نه مسیری که فقط طی میکنم، نه نقطهی آغازش فقط بلکه منتهایش آن غایتی است که در نظر میگیرم. حتی اگر نرسم.
شریعتی: و به اعتباری ما خودمان هم مقصد و غایتیم.
حجت الاسلام عابدینی: خود ما هم همینطوریم و به سمت مقصد و غایت حرکت میکنیم. همهی عالم مقصدش انسان است و انسان مقصدش خداست و لذا همهی عالم به واسطهی انسان به خدا میرسند.
شریعتی: چهقدر درهم و پیچیده است.
حجت الاسلام عابدینی: اگر این نگاه و سازمان فکری برای انسان شکل بگیرد که چهقرردر عظمت دارد که با هر نگاهش دارد این محسوس را مجرد میکند ببین یک محسوس یک غذایی که میخورد میخواهد هضم شود در بدن، معده باید چهقدر زحمت بکشد که این غذا هضم شود آنچه که قابل جذب است در یک فرآیند سنگین جذب شود در بدن ما، تازه میخواهد یک ماده تبدیل به یک مادهی دیگر شود، اما در این فرآیند انسان چه قدرتی دارد وجودش از جهت فکری و علمی و نظام وجودیاش که با یک نگاه یک ماده را مجرد میکند یعنی این فرآیند در وجود این چه ساختار عظیمی است این چه دستگاه وجودی است که میتواند این را که یک شی مادی است که رو به زوال است با یک نگاه مجرد کند؟ درست است؟
شریعتی: بله، تو ماندگار میکنی.
حجت الاسلام عابدینی: تو ماندگار ابدی میکنی این را بدون زوال.
شریعتی: آنگونه که یادها و خاطرهها و تصاویر و صداها.
حجت الاسلام عابدینی: خیلی زیباست این قدرت انسان است. معده را ببینید چهقدر زحمت میکشد تا این را بتواند تبدیل کند به غذا برای اعضا و جوارح ماده به ماده، اما در وجود نظام فکری انسان و نظام رشد انسان و عقلی انسان یک لحظه یکدفعه یک ماده میشود مجرد، لذا تعبیر است در فلسفه تعبیر زیبایی دارند میگویند کودک اولین احساسی که برایش ایجاد میشود اولین احساس رویت باشد، لمس باشد، سمع باشد، هر چیزی باشد اولین احساس از ماده این را مجرد کرده است اولین ادراک، همین ادراکهای ظاهری این وارد عالم تجرد برزخی و خیالی شده است تجرد برزخی و خیالی تجرد چیست؟ تجرد ابدی است اما فوق این تجرد معنا دارد اما این قوه تا نگاه کرد بچه یک تصویری را دید، شنید، احساس لمسی کرد با حسش، هر چیزی، این را مجرد کرده است و لذا خودش هم مجرد شده است یعنی من دارم ادراک میکنم همراه این من هم دارم مراتب تجرد را طی میکنم و بالا میرود منتها این مراتب تجرد گاهی تجرد برزخی است که شیطان هم دارد یعنی میتواند شیطان مجرد شود گاهی میتواند ملک مجرد شود ولی دارم با هر ادراکی مجرد میشوم. خیلی بحث زیبا و دقیقی است دیگر حالا ادامهاش شاید سخت باشد.
شریعتی: دقیق و عمیق.
حجت الاسلام عابدینی: عمیق و کاربردی، که لحظه به لحظهی من را جهت میدهد به هر چیزی ارزش دارد من نگاه کنم؟ بشنوم؟ همراه شوم با آن؟
شریعتی: و تازه من میفهمم با این نکتههایی که شما گفتید اینکه بزرگانمان، حضرات معصومین، علما، میگویند قدر خودت را بدان این خود یعنی چه؟ یعنی چه کسی؟ خود با تمام این شئونات و تمام این عظمت.
حجت الاسلام عابدینی: لذا میگویند آن قیمت المرء است آن چه هست؟ ما یحسنه، آنی که میداند خوب است چه را ارزش میداند؟ آنی که ارزش میداند یعنی آن غایتی که در ذهنش است قیمتش آن است. اگر یک آب لیوان آب است همت این همین قدر است قیمتش اینقدر است، اگر یک ابدیت بیمنتها است قیمتش آن است. بیاندازه است قیمتش.
شریعتی: و انبیاء آمدند این را به ما بگویند.
حجت الاسلام عابدینی: چون ما در مادهایم لذا میگوید اگر حجت نباشد « لساخت الأرض بأهلها» مردم در آن مرتبهی حس محسوس مادی میمیرند در همین در حقیقت... میشوند یک کارخانهی کودسازی، انسانها اگر انبیا نبودند یک کارخانهی کودسازی بودند یعنی میخوردند زیباییها و غذاها و میوهها و همهی اینها را و در بهترین حالات زیبایش و همه بعد تبدیل به کود میکردند انسان میشد یک کارخانهی چه؟ خیلی تعبیر است از این طرف ببینید انسان میشود که بشود یک کارخانهی کودسازی اگر انبیا نبودند از آن طرف میتواند بشود یک حقیقتی که هر نگاه او عالم را مجرد میکند، نور میکند، این دو تفاوت بین بودن انبیا و نبودن انبیا است بودن و نبودن امامان، اینقدر انسان ارزشش و کارش و حقیقتش متفاوت میشود. این هم براین این بود که میخواستم بگویم غایت خضر است.
شریعتی: خیلی دقیق و خوب گفتید استفاده کردیم.
حجت الاسلام عابدینی: در ادامهی بحث این است که تطبیق را گاهی بر قیامت کردند گاهی بر ظهور کردند قیامتش را دفعهی قبل یک روایت را خواندیم دیگر فرصت نیست روایت دیگر را از آنها عبور میکنیم. در رابطه با بحث ظهور یک قسمتی از این است که اساس بحث را بر خود نظام امیرالمومنین تطبیق کردند حضرت امیر نسبت به جریان آن علمی که شریعت بود آمده بود افعال امیرالمومنین و حقیقت امیرالمومنین وجود امیرالمومنین(ع) آن عالم دیگر علم را میخواهد آشکار کند که عالم خضری است. حالا اینجا روایاتی دارد که من بعضی از اینها را در محضرشان هستیم که انشاالله اینها را بخوانیم.
شریعتی: أنا مدینة العلم و علی بابها، از همین سنخ است؟
حجت الاسلام عابدینی: یکی این است که در روایات میفرمایند که پیغمبر اکرم برای تنزیل قرآن جنگید تا قرآن نازل شدنش جا بیفتد که قرآن هست اما امیرالمومنین(ع) برای تأویل قرآن جنگید.
شریعتی: آن حقیقت و باطنش.
حجت الاسلام عابدینی: لذا تحمل امیرالمومنین سختتر بود از تحمل پیغمبر اکرم. همچنان که خضر حتی تحملش برای موسی کلیم سخت بود، روایت اینها را میفرماید کلام من نیست که، روایت فرمودند ما هم عین آن را داریم عرض میکنیم، که مردمی که دین را گرفتند عالمانی که دین را گرفتهاند وقتی دین را آن ظاهرش را که پیغمبر نازل کرد تازه آن را هم نتوانستند کامل بگیرند کاملش بشود حضرات معصومین و آنها میتوانند ارائه دهند مردم به بعضی از آنها دست پیدا کردند تمام دین را فقط عالم علم را این دیدند لذا حضرات معصومین علیهم السّلام که آمدند علاوه بر اینکه این علم را تام آن را داشتند و مردم تام این را نداشتند با عوالم دیگری از علم را داشتند که مردم تحمل آن را نداشتند بعد میفرماید جنگهای امیرالمومنین با سه طایفهی ناکثین و قاسطین و مارقین که نکث عهد کردند مثل طلحه و زبیر، که شکستند و در مقابل امیرالمومنین ایستادند و بعد قاسطینی که معاویه بود که قیام کرد علیه امیرالمومنین به عنوان خونخواهی عثمان و این را بهانه کرد گه در مقابل امیرالمومنین(ع) قرار بگیرد و از آن طرف مارقینی که خوارج بودند به بهانهی حکمیت، میگوید مقابلهی امیرالمومنین(ع) از سنخ جریان خضر بود لذا خیلی جوسازی کردند علیه امیرالمومنین، یک روایتش را بخواهیم در محضرش باشیم که اینها روایت متعددی هم دارد میآمدند جلوی یاران آنقدر مثلاً این روایت شریف میفرماید فضل بن شاذان در کتاب فضائل نقل میکند که «كان عبد اللّه بن عبّاس على شفير زمزم» ابن عباس داشت سخنرانی میکرد در کنار زمزم، آنجا داشت سخنرانی میکرد«فجاءه رجل» یک نفر آمد «فقال: يا ابن عبّاس» ببینید آنقدر جو قوی بوده است شایعات شدید بوده است آمده جلو میگوید یابن عباس «ما تقول فی من قال لا اله الا الله و لم یکفروا و لا صوم و لا صلاة و لا حج و لا جهاد» میگوید اینها کفر نورزیدند همهی اینها را قبول دارند احکام را اما چه میگویی در رابطه با کشتن اینها؟ چه کسی این کار را کرده بوده است؟ امیرالمومنین، چون برای تأویل دارد میجنگد مثل خضر که آن قتل غلام را کرد در نظام تأویل بود گفت این باطنش کفر است کسانی که بر نظام تأویل میجنگند روایت دارد که اینها باطنشان کفر است هر چند ظاهر شهادت بر لا اله الا الله است. مردم میگویند اینها شهادت بر لا اله الا الله داشتند ظاهرشان هیچ کدام از اینها معارض و معاند نبود چه طور کشتی اینها را؟ پیغمبر این کار را نکرد تو چرا کردی؟ لذا برایشان شبهه شده بود نمیپذیرفتند. مثل جریان موسی(ع) که موسی مأمور از جانب خدا بود که مقابله کرد با خضر که چرا این کار را میکنی اما اینها مقابل کردند در مقابل امیرالمومنین با اینکه میدانستند امیرالمومنین(ع) از جانب خدا به واسطهی پیغمبر نسب شده است و آن هم «و ما فعلته أن أمری» است هر کارش به امر خداست چون امام منسوب من قبل الله است توانستم عرض را برسانم؟ بعد میگوید چه میگویی در مورد اینها؟ ابن عباس فهمید چه شبههای دارد میاندازد مردم میدانستند چه کسی در مقابل اینها که به ظاهر قائل به اسلام هستند ولیکن توانست به اینها مقابله کند و اینها کشته هم شدند اینجا، فقال له إبن عباس: ویهک، وای بر تو، سل عمّا يعنيك، سوالی که به دردت بخورد بکن یعنی شبهه نینداز، آمدی شبهه بین ذهنها بیندازی که علی به چه حقی با اهل قبله جنگید؟ با اینکه آنها قیام کرده بودند با اینکه آنها مقابله کرده بودند آنه نتوانستند تحمل کنند و حضرت هم آنقدر صبر کرد و اینها آنقدر آزار دادند و اذیت کردند تا اجازهی جهاد در مقابلشان داده شد اما با این حال اینها اظهار اسلام میکردند تا جایی که مثل معاویه قرآن را به نیزه میکند که قرآن حکم باشد بین ما، مردم میگویند که قرآن حکم است پس چه کنیم؟ چه کسی میتواند تشخیص دهد؟ قرآن حکم امام است نه آن قرآنی که سر نیزه است؟ این هم از باب خضر و موسی است ببینید یک قواعد عظیمی را دنبال میکند بعد آنجا دارد که «سل عمّا يعنيك و دع اما یعنیک» رها کن آن حرفهای شبههناک را، فقال الرجل: ما جئت الی الهذا الوقت، من اصلاً آمدهام که اینها را بگویم مأموریت دارم برای این حرفها، فقال: مَنِ الرّجل؟ کجایی هستی؟ قال من الشام، از شام آمدم. از محل معاویه آمدم که این کار را کنم. یعنی نشان میدهد که معاویه یک جنج روانی راه انداخته بود کاری کرده بود که کار امیرالمومنین را جنگ برادر با برادر جلوه دهد نمیگوید اینها چه کردند، نمیدانم زیبایی مطلب را با این روایات که...
شریعتی: بله، و آن وقت هم شما تأکید کردید پیرو سوال من که فقط باید امام معصوم باشی که بتوانی این کار را انجام دهی.
حجت الاسلام عابدینی: که خود امیرالمومنین دارد که أنا «فاني فقأت عين الفتنه» من چشم فتنه را کور کردم برای خوارج، هیچ کسی غیر از من قدرت نداشت در مقابل خوارجی که پینه بسته است پیشانیاش از عبادت و دائم مشغول قرائت قرآن هستند اینطوری بایستد و از دم چند هزار نفر را در یک جنگ بکشد.
شریعتی: این هم سنخش از همان سنخ حضرت خضر است.
حجت الاسلام عابدینی: همان قتل غلامی که میبیند میگوید آن یک واقعه بود اما یک بابی را دارد باز میکند.
شریعتی: من تا کجا را دیدهام.
حجت الاسلام عابدینی: خیلی زیباست چه کسی میتوانست این کار را کند؟ یک قاعده ایجاد کند بعد آنجا میفرماید: ویهک، أسمع منّي، وای بر تو بشنو: «إنّ مثل عليّ فيكم كمثل موسى و العالم» جریان علی(ع) و جریان کارهایی که کرد مثل جریان موسی و خضر است. جریان موسی را به عنوان آن علوم ظاهری گرفتند نه به عنوان نبی که اینها نبی باشند کسانی که مقابله کردند. اما اینها فقط به ظاهر استناد کردند اما خضر یک امر باطنی را میدید. لذا نگاهت این باشد میفرماید که وقتی بر موسی(ع) تورات نازل شد فکر کرد تمام علم همین است اما خدای سبحان به او نشان داد که علم از این مراتب بالاتر هم دارد آنجا هم برایش حوادثی پیش میآید آنجا هم باید تو آن را هم یاد بگیری. لذا امیرالمومنین بر اساس آن نظام میدیده و موظف میشده که همین کار را انجام دهد. بعد آنجا دارد که ولی شما همان موسی خیلی زیباست موسی از جانب خدا مأمور شد که از خضر یاد بگیرد و حسادت هم نکرد و یاد گرفت اما شما حسادت میکنید و یاد نمیگیرید و مقابله میکنید با امیرالمومنین. لذا فعل امیرالمومنین که بر اساس تأویل است یکی از عوالم از سنخ خضر است که خضر به عنوان آنچه که در قرآن آمده است یک نماد است برای یک جهان علم است آن وقت ببینید جریان امیرالمومنین با عظمتش را تشبیه میکند به یکی از عوالم عالم خضری، جریان ظهور را در روایات تشبیه میکند که رابطهی ظهور با غیبت فکر نکنید که دوران غیبت فقط قواعد ظاهری حاکم است. فقط احکام ظاهری حاکم نیست لذا دارد در دوران ظهور مردم آنجا این قاعده که من احب شی «من احب شيئاً حشره اللّٰه معه یا من رضی بفعل قول فهو منهم» در زمان ظهور محقق میشود و احکام بر آن جاری میشود امروز ما نمیتوانیم که کسی را که مثلاً اگر راضی به یک فسقی، به یک قتلی، به ظلمی باشد ما عقابش نمیتوانیم بکنیم میگوییم راضی است اما این که نکرده است حکم هم ندارد امروز، اما در زمان ظهور این حکم آشکار میشود و انجام میشود که اگر کسی «من رضی بفعل قول فهو منهم» آن این کار را کرده است اما میگوید راضی مثل فاعل است لذا فاعل است نه مثل فاعل.
شریعتی: تو هم با آنهایی.
حجت الاسلام عابدینی: که حکم هم اجرا شود لذا میگوید فرزندان بنی امیه را حضرت میکشد فرزندانی که آن افکار را باور داشتند با اینکه اینها کاری هم نکرده بودند الان ولی باور داشتند بعد به ایشان اعتراض میشود که اینها چه کردند که کشتی؟ میگوید اینها «رضيَ بفعل أباءهم» اینها دستشان برسد همان کار را میکنند. میگوید نکردند؟ میگوید امروز روز احکام ظاهری نیست فقط، امروز احکام خضری محقق میشود لذا در جریان حکم میگوید که حکم در زمان قضاوت در زمان ظهور از فقط بینه و شهود نیست که بیایی قسم بخوری بینه بیاوری شاهد بیاوری، نه آنجا بر اساس واقعه است یعنی ممکن است یک شاهد ظاهری جور کند یک قسم دروغی بخورد یک بینهی ظاهری درست کند میگوید آن روز اینجا نیست امروز اینها متبع است اما در زمان ظهور قضاوت بر اساس واقع است چناچه سلیمان و داوود بر این حکم کردند اینها زیباست که دوران ظهور خیلی مسائل تغییر خواهد کرد ما فکر میکنیم دوران ظهور یک دوران مثل الان است که فقط عدالت در آن حاکم میشود خیلی حقایق عظیمی از سنخ عالم خضری میخواهد آشکار شود.
شریعتی: و بشریت به آن رشدی رسیده است که بپذیرد این اتفاق را.
حجت الاسلام عابدینی: این استعداد آنجا فریب به فعلیت میشود آماده میشود تقاضا هست و این محقق میشود. به نتیجه میرسد آن وقت تازه آدم میفهمد که چه خبرها است در عالم چه قدرتی انسان دارد، من یک حال ابتهاجی وقتی تصورش است تازه واقعاً آدم مبتهج میشود که انسان کیست چرا خلیفة الله است؟ خدا برایش چه قرار داده است که «لَقَد خلقنا الانسان في أحسن تقویم» بعد خدا وقتی انسان را خلق کرد «فتبارک الله أحسن الخالقین» به خودش گفت آفرین، به خودش آفرین گفت که این را خلق کردی یعنی آنقدر این خلقت عظیم است که خدا به خودش گفت آفرین.
شریعتی: تو فکر کردی یک جسم صغیر و کوچکی هستی.
حجت الاسلام عابدینی: همهی هستی در تو است همهی هستی برای تو است و درون تو است آن عوالم میخواهد در وجود تو آشکار شود این همهی وجود ما آتش میگیرد وقتی میبینیم که...
شریعتی: پر از شوق، پر از ذوق.
حجت الاسلام عابدینی: آدم میخواهد یک گلولهی آتش شود بگوید خدایا چگونه شاکرت باشیم که تو ما را اینگونه خلق کردی؟ و این را برای ما قرار دادی، ما چهقدر حقیریم و خاک بازی مشغولیم.
شریعتی: خیلی خوب حاج آقا خیلی از شما ممنون و متشکرم بحث مانده است کاملاً پیدا است از یادداشتهای شما و لحن شما حالا ببینیم بعد از تلاوت قرآن چهقدر فرصت داریم. خدمت دوستان و عزیزانمان خواهیم بود صفحهی 299 را امروز تلاوت خواهیم کرد برای مشارکت در طرح فرزندان غدیر دوستان و عزیزان ما میتوانند با ما همراه شوند آنهایی که میخواهند از تسهیلات این طرح بهرهمند شوند یعنی زوجهای نابارور میتوانند عدد 5 را 20000303 پیامک کنند آنهایی که میخواهند مشارکت کنند در این طرح و کمک کنند به زوجهای نابارور و دوستان ما میتوانند عدد 18 را به 20000303 پیامک کنند خیلی خوب صفحهی 299 را امروز با هم تلاوت میکنیم آیات نورانی سورهی مبارکهی کهف را، برای جزئیات این طرح هم به سایت ما میتوانید مراجعه کنید دوستان ما آنجا راهنمایی میکنند و امیدوارم که اتفاقات مثبت و ارزندهای رقم بخورد صفحهی 299 قرار امروز سمت خدا است انشاالله لحظات زندگی همهی ما منور شود به نور قرآن کریم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. بفرمایید خواهش میکنم.
اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد
صفحهی 299 قرآن کریم
اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد
شریعتی: اللّهم صل علی محمّد و آل محمد و عجل فرجهم دوستان ما به ما گفتند که کانال ما در روبیکا هم افتتاح شده دوستان میتوانند مراجعه کنند و انشاالله بهرهمند شوند در سروش، ایتا، از طریق وبگاه میتوانید با ما همراه شوید انشاالله که دوستانتان را در برنامهی سمت خدا همیشه دعا خواهید کرد. یک تسلیت بگویم خدمت حاج آقا مهدیان عزیزمان که خیلی نسبت به برنامه لطف داشتند مطلع شدیم که ایشان همشیرهی مکرمهشان را از دست دادند انشاالله که همنشین حضرت زهرا(س) باشند و برای شادی روحشان و همهی اموات و درگذشتگان که جای خالیشان در بینمان حس میشود بر محمد و آل محمد صلوات میفرستیم. اللّهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. خیلی فرصت نداریم باید خداحافظی کنیم نکتههای پایانی حاج آقای عابدینی عزیز را بشنویم.
حجت الاسلام عابدینی: در محضر صفحهای که بودیم یک نکته مرتبط با این بحث را عرض کنم که وقتی نامهی اعمال را دست مجرمین کسانی که مجرم بودند در آنجا میدهند تعبیرشان این است « ما لِهذَا الْكِتابِ» این کتاب چه کتابی است « لا یُغادِرُ صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصاها»
شریعتی: همه چیز در آن هست.
حجت الاسلام عابدینی: صغیره و کبیره چگونه أحصاها، همین که عرض کردم من در وجودم این را مجرد کردم دیگر این جدا پذیر نیست مگر با آن رابطهها با آن توبههای آنچنانی که توبه میخواهد تا بتواند یک عمل ناصلاح از من جدا شود و برود با صاحب دیگری که با آن سنخیت دارد پیدا کند این «لا یُغادِرُ صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً» نیست هیچ کوچک یا بزرگی عرض کردم یک نگاه خیلی کوچک است اصلاً برای ما شاید عادی باشد میگوید این مجرد شد حفظ میشود، چرا نگاه کردیم؟ این را مجرد کردی و به آن حیات دادی؟ حیات جاودانگی دادی که یا مجرم است غلط است یا حیات که دادی آسیب میرساند، خیلی باید انسان مراقب خوب و بدش باشد.
شریعتی: خوب و بد را میتوانی ماندگار کنی.
حجت الاسلام عابدینی:یعنی تو خوب را ابدی کنی بد را هم ابدی میکنی لذا کوچک و بزرگ ندارد چون ابدی شد ماندگار است.
شریعتی: خوب را با خودت همراه میکنی بد را با خودت همراه میکنی.
حجت الاسلام عابدینی: لذا دنبال این باشیم که بخیل باشیم که در هر جایی خرج شویم نگاه کردن خرج کردن خود است، شنیدن خرج کردن خود است، بدانیم که با ما دارند ابدی میشوند، اگر میبینیم دوست نداریم دائم با این باشیم نگاهش نکنیم و نشنویم، با آن نباشیم بئس القرین نشود بد قرینی نباشد که با ما دائماً هست.
شریعتی: آقا خیلی ممنون و متشکرم امروز پر از ذوق شدیم پر از شوق شدیم در محضر شما الحمدالله، انشاالله سایهی شما مستدام باشد و از محضر پر فیضتان بهرهمند شویم دعا کنید و خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام عابدینی: انشاالله خدای سبحان به ما قدرت و عزم بدهد که بتوانیم در عالم به گونهای حرکت کنیم که مورد رضای او است. خدای سبحان مشکلات مردم را، مریضهای سخت را مشکلات اقتصادی را انشالله خدای سبحان به برکت و رحمت و عظمت خودش و به برکت اهل بیت انشاالله برای ما تسهیل کند و برطرف کند.
شریعتی: انشاالله، خیلی از شما ممنون و متشکرم میخواهیم سفر کنیم به مدینة النبی پیامبر خوبیها با دل و جان سلام کنیم و صلوات بفرستیم و عرض کنیم محمّدا به که مانی، محمّدا به چه مانی، جهان و هر چه در آن است صورتند و تو جانی. تا سلامی دوباره.