اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1402-01-22- حجت الاسلام عابدینی- فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. سلام می‌کنم خدمت تک تک عزیزانم، خانم‌ها و آقایان به این سمت خدا خیلی خوش آمدید. امیدوارم به برکت نام و یاد امیرالمؤمنین ان‌شاءالله شب‌های قدر پرباری را تجربه کنید و ایام شهادت حضرت را هم خدمت عزیزانم تسلیت عرض می‌کنم. خوشحال هستیم که امروز هم با هم هستیم و در کنار هم هستیم و با احترام و با افتخار خدمت حاج آقای عابدینی عزیزمان هستیم.


حجت الاسلام عابدینی: «اللّهمّ كن لوليّك الحجّة بن الحسن صلواتك عليه و على آبائه في هَذه السّاعة و في كلّ ساعة وليّاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلًا و عيناً حتّى تسكنه أرضك طوعاً و تمتّعه فيها طويلا»
خب مناسبت‌های مختلفی پیش آمده است و بالاترین مناسبت آن خود تعلق این ایام به امیرمؤمنان (ع) است و همچنین شب‌های قدر هست که در هم گذشته و هم امشب در پیش داریم و ان‌شاءالله شب بیست و سوم هم در کار هست.
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند/ واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند/ بیخود از شعشعه پرتوی ذاتم کردند/ باده از جام تجلی صفاتم دادند/ چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی/ آن شب قدر که این تازه براتم دادند/ بعد از این روی من و آیینه وصف جمال/ خیلی زیبا است که در شب‌های قدر منیت و انانیت و خودیت‌های ما همه محو می‌شود. وقتی که محو شد آیینه ما صاف می‌شود، آینه ما صیقل‌زده می‌شود. وقتی که صیقل‌زده شد آن وقت اراده الهی در آن متحلی می‌شود. بعد از این روی من و آیینه وصف جمال؛ که دیگر چیزی از خودم نیست، وصف جمال او است. که در آنجا خبر از جلواه ذاتم دادند. من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب/ مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند. من گدا بودم. ما شب‌های قدر می‌رویم گدایی. گدا هم سرمایه نمی‌خواهد. سرمایه گدا، گدایی او است. لذا شب‌های قدر شب‌های اظهار نیاز است، شب‌های گدایی هست. لذا مستحق بودم، گدا بودم. وقتی انسان مستحق هست صدقه تعلق می‌گیرد که «يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ» ما صدقه می‌خواهیم. امشب شب قدر است و آمدیم که خدا به ما صدقه بدهد. ما هم امر الهی را اطاعت می‌کنیم. سعی می‌کنیم به دیگران، به مساکین صدقه بدهیم تا یا بگیریم، قابلیت پیدا کنیم، ظرفیت پیدا کنیم، خدا هم به ما با صدقه‌اش، هر چه که ما داریم صدقه است. هیچ‌کدام از آنها به لحاظ اینکه ما لیاقت داشتیم نیست. اما باز بیش از این از خدا می‌خواهیم با گدایی‌مان. ان‌شاءالله شب‌های اظهار فقر و نیاز است به درگاه بی‌نیاز که ما آمده‌ایم اما چیزی هم نداریم، قابل هم نیستیم، لایق هم نیستیم. اما داد حق را قابلیت شرط نیست. با همان گدایی ان‌شاءالله عبودیت، بندگی، هر چقدر این بندگی و گدایی قوی‌تر باشد که «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميد» تو هر چه فقر را ادراک بیشتری کنی، به غنای حضرت حق بیشتر رسیده‌ای، بهره‌مندتر می‌شوی.
شریعتی: امشب شب اظهار عجز ما است.
حجت الاسلام عابدینی: اظهار عجز، نیاز، بیچارگی، عبودیت، فقر. هر چه این واقع آن هست، حقیقت ما همین است اما ما درک به آن نداریم. اگر این را فهمیدیم آن موقع کمال می‌شود والّا همه عالم فقراء الی الله هستند.
شریعتی: بفهمیم آنگونه که خدا غنی است ما محتاج هستیم.
حجت الاسلام عابدینی: هزار اسم او را می‌خوانیم که هزار غنا است. هر اسم او یک غنا است و هر اسم او یک راه فقر ما به آن غنا است. هر اسم حق که می‌خوانیم که او جواد است، رئوف است، رحیم است، عفو هست، غفور هست، غدیر است، علیم است، کریم هست. هر اسمی از اسماء حق را که می‌خوانیم او یک غنا است و ما فقر به آن غنا. لذا در هر اسمی از اسماء حق فقر خودمان را به آن اسم ببینیم. هزار باب فقر است به سوی هزار باب گناه. اگر این را در دعای جوشن دیدی، آن موقع تمام آن اظهار نیاز است در عینی که اسماء غنی مطلق را داریم می‌خوانیم اما از ما تقاضا است و طلب است و نیاز به آن اسم است. چقدر زیبا است. هزار پنجره روزنه نگاه هست که ما از هر دریچه‌ای نگاه می‌‌کنیم او را غنی می‌بینیم اما خودمان را نسبت به همان صفت محتاج می‌بینیم. عین فقر می‌بینیم.
شریعتی: چندان که خدا غنی است ما محتاج هستیم.
حجت الاسلام عابدینی: با صد هزار جلوه برون آمدی/ که من با صد هزار دیده؛ این دیده نیاز است. آن جلوه غنا است. تو با صدر هزار جلوه برون آمدی/ که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را/ هاتف آن روز به من مژده این دولت داد/ که بر آن جور و جفا صبر و ثباتم دادند. استقامت در راه ایمان. این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد/ اجر صبریست کز آن شاخه نباتم دادند/ که این شاخه نبات را بعضی‌ها همان نیاز به درگاه حق، عشق به خدا و بعضی‌ها هم حتی ولایت امیرالمؤمنین (ع) گرفته‌اند که آن شاخ نبات آن ولایت امیرالمؤمنین (ع) هم در بعضی از... با همان حلاوت که این شاخ نبات آن درگاه است که ان‌شاءالله امشب با توسل به حضرات معصومین و امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) به درگاه الهی غنی مطلق می‌رویم با هزار در حقیقت جلوه نیاز از ما، با هزار نیاز از ما به هزار صفت غنای حضرت حق ان‌شاءالله. خب حرف زدن راجع به امیرالمؤمنین (ع) حقیقتاً از دهان ما خارج است و گفتار ما اصلاً به خودمان هم اجازه نمی‌دهیم که راجع به این مسئله صحبت کنیم. اما خب بعضی از بزرگان یک کلماتی گفته‌اند که من دو سه جمله از آن را فقط نقل می‌کنم ولی وارد روایات می‌شویم مرتبط با بحث‌مان اما راجع به امیرالمؤمنین (ع). شریف رضی جمله زیبایی دارد که «احتياج الكلّ إليه و استغناؤه عن الكلّ دليل على أنّه إمام الكلّ» همه به او محتاج هستند و او از همه بی‌نیاز است. این دلیل بر این هست که او امام الکل است چون همه محتاج به او هستند. خیلی جمله، جمله‌ی... یا این جمله‌ای که معروف است به بعضی از بزرگان، علیّ حبّه جنّه/ قسیم النار و الجَنّه/ وصیّ المصطفی حقّاً/ إمام الإنس والجنّه. که در باب ورودی حضرت هم که می‌خواهیم وارد به ضریح شویم این جمله را آنجا نوشته‌اند و چقدر انسان وقتی که می‌رود عالم او عوض می‌شود. من دعاگوی همه دوستان بودم. در دهه اول ماه رمضان مشرف شدیم واقعاً شاید بگویم هر شب یاد دوستان سمت خدایی بودیم. هر شب دعایشان کردیم و وظیفه خودمان هم می‌دانستیم. این در رابطه با دو جمله می‌خواستم از بزرگان نقل کرده باشم. اما یک نکته دقیق این است: خب ایام ایام ماه رمضان و نزول قرآن است. قبلاً هم بارها داشته‌ایم اما اینجا جای ذکر است که تعبیر روایت شریفی که می‌فرماید: «عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِي» تعبیری که حضرت آیت الله بهجت ذیل روایت شریف «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي» که اینها «لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ». ایشان می‌فرمودند این روایت از اسرار شیعه است. حضرت آیت الله بهجت می‌فرمودند که این روایت از اسرار شیعه است که این دو از هم جدایی ندارند. لن یفترقا. بعضی از نسخه‌ها لایفترقا اما بعضی لن یفترقا. لن یفترقا یعنی به هیچ وجه جدا نمی‌شوند. امکان جدایی هم ندارند. ایشان می‌فرمودند این سر شیعه است که اگر امام‌شان غائب است و این دو از هم جدا نمی‌شوند کجا دنبال امام‌شان بگردند. اگر ما با این مراقبه که قران حقیقتاً متحد بلکه وحدت دارد با ولی ما، چه اینجا که می‌فرماید: «عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِي» چه آنجایی که در حقیقت «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي» اگر این نگاه در وجود ما باشد، وقتی به محضر قرآن کریم می‌رسیم حال ما چگونه است که در محضر امیرمؤمنان هم هستیم. به خصوص این ایامی که مزّین هست سعی کنیم، مراقبه‌مان به این گونه باشد که اینطوری وارد قرآن شویم که در محضر امیرالمؤمنین (ع) هستیم. اگر با این دقت و با این نگاه وارد شویم حال ما با قرآن خیلی متفاوت می‌شود و محضریت قرآن و مراقبه قرآن تا وقتی که به غیر از این حالت هستی. این یک نکته. یک نکته دیگری من در رابطه با جریان امیرمؤمنان (ع) بگویم. یک بحث بسیار زیبایی است که این هم در رابطه با امیرالمؤمنین (ع) است و هم در رابطه با قرآن هست. خیلی زیبا است که عده‌ای از یمنی‌ها خدمت پیغمبر اکرم (ص) می‌آیند و آنجا از حضرت سؤال می‌کنند که آقاجان وصی بعد از شما و امام بعد از شما کیست؟ پیغمبر اکرم (ص) می‌فرمایند که بروید در این صف‌های نماز نگاه کنید هر جا دل‌تان آرام گرفت، به هر کسی که رسیدید دیدید دل شما آرام گرفت، وصی من او است. بدون اینکه این را بشناسند، بدون اینکه اینها اسم بدانند، شخص بشناسند، بدون این. هر کسی را دیدید دلتان آرام شد. اینها هم چند نفر بوده‌اند. حرکت کرده‌اند در بین صفوف رسیدند، یک جا ایستادند، دست گذاشتند روی شانه امیرمؤمنان (ع) پیغمبر فرمود چرا اینجا ایستاده‌ای؟ گفتند آقا شما فرمودید هر جا دل‌تان آرام می‌گیرد. ما وقتی به این شخص رسیدیم یکدفعه یک برقی وجود ما را گرفت و دنبال آن یک آرامشی در وجود ما ایجاد کرد که احساس کردیم که همانی که شما می‌فرمایید همین است. پیغمبر فرمودند شما نجباء هستید. دل‌هایتان پاک بوده است. لذا امام را از راه فطرت شناختید. این خیلی زیبا است. که حقیقت امام با دلی که کدورت پیدا نکرده باشد مرتبط محض است. درست است که امام به نص است، باید با نص هم معلوم شود اما این نص که همان نظام تشریع الهی است، با تکوین آن تطابق دارد. یعنی وجود همه هم مشتاق امام است و مرتبط با امام هست. همچنان که همه هستی این ارتباط را دارد. بکم یمسک السماء انت و علی الارض، بکم یمتر السماء. اگر در حقیقت باران می‌بارد، اگر آسمان و زمین متصل است و برقرار است، بکم یمسک السماء. این در همه هستی آن نظام ارتباطی با ولی و انسان کامل را فطرت وجودشان دارد و آن حقیقت وجودشان دارد. در انسان علاوه بر آن نظام امکان علم به علم هم هست که آن نظام شریعت این را ایجاد می‌کند اما قبل از اینکه حتی... اینجا پیغمبر امتحان کرد. قبل از اینکه اظهار کند و بیان شریعت را بیان کند، دل‌ها به سوی او مشتاق است، مرتبط است که این رابطه از درون ما شکل می‌گیرد و حقیقت ما متصل به مطلق وجودمان که امام معصوم است می‌شود. ما همه ظهورات و دامنه وجود امام معصوم می‌شویم. با این نگاه ببینید چقدر رابطه با امام عظیم می‌شود که حقیقت مطلق هر انسانی، کمال مطلق هر انسانی رابطه با امام او هست. لذا ما اگر حب ذات هم داریم، خودمان هم دوست داریم، این حب ذات ما را به سمت امام می‌کشاند چون امام آن حقیقت مطلق ما است. نمی‌دانم توانستم بیان کنم که چقدر این رابطه شیرین می‌شود. لذا در زمان ظهور که یشربون حبه، همه مردم آن اشراف می‌شود حب حضرت، این رابطه را می‌بینند. حجاب‌های گناهان و معاصی و غفلت‌ها کنار می‌رود همه می‌بینند که دوست دارند. اگر در مورد موسی کلیم (س) که در قصه ما بود که آنجا دارد که الرأیت علیک، محبت تو را از جانب خودم بر دل‌ها انداختم، از همین سنخ است.
شریعتی: یعنی اگر فطرتی دست نخورده باشد بی‌تاب امامش هست. هر کسی کو دور ماند از اصل خویش/ باز جوید روزگار وصل خویش.
حجت الاسلام عابدینی: یعنی ما در حقیقت اگر که در نظام وجودی‌مان غفلت‌ها و معاصی را می‌توانیم کنار بزنیم و توبه کنیم که این شب‌ها، شب‌های توبه است، ارتباط با امام خود به خود محقق می‌شود. طلب امام خود به خود محقق می‌شود. اتفاق نیست که جریان این نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم مرتبط با امیرالمؤمنین (ع) معنا پیدا کرده است. این اتفاق نیست. در نقشه الهی اینها حساب‌شده است. تمام آن دقیق و هدایت‌گر است. گره خوردن این شب‌ها که چطور شب‌های تقدیراتش انسان با اینکه در حقیقت شب تقدیر است به سوی خدا داریم می‌رویم اما گره خورده با امیرالمؤمنین (ع) که منشأ همه در حقیقت اولیاء و ائمه معصومین (ع) امیرالمؤمین (ع) است که گره خورده است. این نگاه که برای یمنی‌ها آنجا پیش آمد که بعداً هم دارد. اینها عده‌ای بودند، چند نفر بودند که بعدها همه با امیرالمؤمنین ماندند و اغلب در جنگ‌های همراه حضرت هم به شهادت رسیدند که بعضی در جنگ صفین و بعضی در بقیه جاها به شهادت رسیدند یعنی ثبات این مسئله هم در وجودشان باقی ماند و اینها اسم‌هایشان را هم نوشتند که اینها حتی کی‌ها بودند. قضیه، یک قضیه کاملاً جدی است برای یک راه حل، برای یک نشان دادن طریق که نظام فطرت با امام مرتبط است. خیلی زیبا است. فقط یک واقعه نیست. یک قاعده است که دارد یک طریق را برای همه ما نشان می‌دهد.
شریعتی: تجلی آن را در اربعین شاید بشود کاملاً حس کرد.
حجت الاسلام عابدینی: بشود مرتبه آن را احساس کرد که این روز به روز جریان امام حسین (ع) که می‌فرایند که این یم محبتی است، یک حرارتی است، فی قلوب المؤمنین بلکه در قلوب ناس. یعنی غیرمؤمنین هم این اشتیاق در وجودشان ایجاد می‌شود. آن وقت همین مسئله زیبایی‌اش این است که در رابطه با قرآن هم همین مسئله باز به نحو دیگری رابط فکری ذکر شده است. من عمداً می‌خواهم اینها را به همدیگر گره بزنم که بین امام و قرآن یک رابطه جدی است. هم از این باید به آن رسید و هم از آن باید به این رسید، دائماً در این رفت و برگشت‌ها این اتحاد و وحدت خودش را بیشتر نشان می‌دهد و باعث می‌شود وقتی در محضر قرآن هستیم در محضر امیرالمؤمنین باشیم. وقتی در محضر امیرالمؤمنین (ع) هستیم در محضر قرآن باشیم. این دو رابطه را اگر انسان اینطوری ببیند در رابطه با قرآن، خود حتی الفاظ قرآن که معجزه الهی است، فطرت‌ها را جذب می‌کند، علاوه بر اینکه معارف آن، علاوه بر اینکه ترجمه آن، علاوه بر اینکه حقایقی که قرآن ذکر کرده است جاذبه برای قلوب دارد و قلوب را جذب می‌کند، خود همین الفاظ ویژه جاذبه دارد. خود این کتاب به عنوان قرآن جاذبه دارد یعنی خود این یک جاذبه فطری دارد لذا در آخر الزمان این آشکار خواهد شد. قرآن جاذبه‌اش و محبتش نسبت به مردم بیش از گذشته دیده خواهد شد. در هر صورت ما نظام ارتباطی‌مان با حضرات معصومین و قرآن کریم خیلی ملموس‌تر و محسوس‌تر از آن چیزی است که فکر می‌کنیم.
شریعتی: چون حجاب‌ها کمتر می‌شود؟
حجت الاسلام عابدینی: چون حجاب‌ها کمتر می‌شود و باید هم اینطوری باشد و خدا این را اینطوری قرار داده است. ما آن را دور کرده‌ایم والّا نظام محبتی ما به قرآن و به اهل بیت (ع) و در هر زمانی انسان کامل هر زمانی که مردم مکلف به آن نبی یا وصی نبی در آن زمان‌ها بودند، دل‌هایشان از طریق او اصلاً هر کمالی را پیدا می‌کرده است. چرا که هر تقدیری که از جانب خدای سبحان محقق می‌شود «إِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُم‏ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُم‏» اراده خدا در تقادیر امور بر مهبط بر خانه اینها نازل می‌شود. خانه نه خانه مسکونی، خانه یعنی وجود اینها بر خانه‌ای. «تَهْبِطُ إِلَيْكُم‏ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُم‏» از جانب شما بر شما نازل می‌شود از بیوت شما. یعنی می‌آید در وجود شما، نازل می‌شود، در مرتبه محسوس قرار می‌گیرد، از بیوت شما برای بقیه صادر می‌شود. این رابطه و این ارتباط محبت را هم دارد و هر عملی هم که می‌خواهد بالا برود، هر عملی که می‌خواهد بالا برود، زیبایی آن این است که لحظه به لحظه اعمال ما بر امام عرضه می‌شود و بالا می‌رود. آن هم نه فقط بر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که امام امروز ما است و مکلف به طاعت و اطاعت حضرت رسید، بلکه روایات متعدد دارد بر همه حضرات معصومین و پیغمبر اکرم علیهم صلوات الله نازل می‌شود، بر آنها عرضه می‌شود و از آنجا بالا می‌رود. این فقط یک اِخبار نیست بلکه این نشان می‌دهد که انسان در هر تقدیری که برای او قرار می‌گیرد و هر سعودی که بر اثر این تقدیر در اعمالش برای او محقق می‌شود محشور با امامش هست.
شریعتی: آنگونه که در امشب تنزل الملائکة و الروح
حجت الاسلام عابدینی: که تمام آن تقدیراتی که می‌خواهد در شب قدر صورت بگیرد، «انا انزلناه فی لیلة القدر» و همچنین در ادامه آن که می‌فرماید: «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْر» در حقیقت اینها به امر رب نازل می‌شوند تا اینکه تا صبح این «سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْر» که صبح ظهور معنا شده است که تا آنجا یعنی تا ظهور همین ادامه دارد. این هم تنزلُ تَتَنزلُ است، استمرار است. لذا در روایت دارد به این احتجاج کنید که امام حی لازم است. امام حی لازم است. لذا آنجا دارد سؤال می‌کنند که اگر انبیاء نباشند تقدیر بر که نازل می‌شود؟ فرمود بر اوصیاء نازل می‌شود. باید در حقیقت تقدیر هر ساله اینطور محقق شود. آن وقت این حقیقت را که برای ما بیان کردند از توی آن می‌خواستند چی را استفاده کنند؟ از توی آن می‌خواسته‌اند ارتباط و حشر دائم ما را با امام نشان بدهند. انقدر محسوس و ملموس که هر عملی باید از جانب امام تقدیر آن به وجود ما برسد و دوباره از وجود ما که محقق می‌شود اول بر امام عرضه می‌شود و به سوی خدا می‌رود. ببینید این سیر چقدر ارتباط لحظه به لحظه انسان را با امام در تقدیر و در عرضه و صعود. آن وقت این شب قدر عرضه تقدیر یک ساله است که البته این یک سال که می‌گوید می‌فرماید که چی هست؟ «انا انزلناه فی لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر» یک شب است. تقدیر یک سال است اما این یک شب بهتر از هزار ماه است. هشتاد و چند سال می‌شود که یک عمر است که دارد این تقدیر از طریق امام، خدای سبحان از امام به ما در حقیقت دارد می‌رساند. در کانال وجود امام وقتی که این می‌خواهد برای ما برسد می‌دانید چقدر رابطه امام با ما که شئونش هستیم، ظهورش هستیم چقدر مشتاقانه می‌شود، چقدر این رابطه، رابطه حبی می‌شود. خب اگر ما این را ببینیم، من همیشه این روایت شریف خیلی برایم اسباب شوق و خجالت ایجاد می‌کند. در روایت می‌فرماید که دو مؤمن که به هم می‌رسند افضل این دو پیش خدا آنی است که محبتش به برادرش بیشتر است. ما عرض می‌کنیم که ما این شب‌ها، در شب‌های قدر توسل‌مان از طریق امام‌مان هست به سوی خدا. بالاخره یک ارتقای دو مؤمن با ادعای ما که اهل ایمان هستیم دارد صورت می‌گیرد که ما خودمان را اهل ایمان می‌دانیم. اگر این ادعا می‌خواست صورت بگیرد ایمان امام و افضلیت امام پیش خدا نسبت به ما چه نسبتی ما دارد. چه نسبتی دارد؟ ایمان نامتناهی است نسبت به یک ایمانی که در هیچ حساب نمی‌شود. آن وقت می‌فرماید که به مقدار آن ایمان محبت دارد. محبت آنی که ایمانش بالاتر است به نسبت ایمانش هست. اگر ما دو تا خدمت امام می‌رسیم و این دو مؤمن به هم می‌رسند، محبت امام به ما چقدر می‌شود؟ نمی‌توانیم باور کنیم. نمی‌توانیم ببینیم که امیر مؤمنان (ع) با ما چه رابطه‌ای دارد. اگر این روایت را باور می‌کردیم آن موقع این نسبت را می‌دیدیم که چطور حضرت مشتاق ارتباط با ما هستند و کمالات ما هستند و رساندن ما به کمالات هستند و تقدیرات ما هستند. در ادامه بحثی که داشتم می‌خواستم که اینها را مقدمه کنم که وارد بحث خودمان بشویم، مرتبط با آن بحث خود شویم که بحث ما در رابطه با جریان حضرت موسی و خضر بود که آن ملاقات صورت گرفته بود. اما عرض کردیم جریان موسی و خضر سلام الله علیهما که سلام علی موسی و هارون و سلام ما بر حضرت خضر علی نبینا و آله و علیهم صلوات الله، بر همه اینها صلوات خدا باشد، مصادیق زیادی این حقیقت پیدا کرده و حضرات معصومین این را به عنوان یک باب علمی مطرح کردند که در جاهای مختلف به فرازهای مختلف این اشتشهاد کرده‌اند. از جمله یکی از فرازهایی که به آن اشاره کردند این هست که در رابطه با همین مسجد، در رابطه با همین جریان حضرت خضر (ع) قصه‌های مختلف آن از جمله یکی از آنها این است. من برای شما بخوانم خدمت روایت باشیم. صالح بن میثم، صالح فرزند میثم، عن ابیه، از پدرش میثم تمار نقل می‌کند که بینا ان فی السوق، میثم دکان داشت. در بازار خرمافروشی داشت و در روایت هم دارد که حضرت امیر (ع) حتی در دوران خلافت‌شان برای میثم وقت خاص داشتند و می‌رفتند و در مغازه او و به او تعلیمات را می‌دادند. آن هم تفسیر انفسی قرآن را و تفسیر در حقیقت علاوه بر آن نظام ظاهر، یک تفسیری که دیگران در آن شراکت نداشتند. اختصاصی برای میثم بود که حالا قصه‌های آن مختلف هست الآن فرصت آن نیست. «بَيْنَا أَنَا فِي السُّوقِ إِذَا أَتَانِيَ الْأَصْبَغُ بْنُ نُبَاتَة» میثم می‌گوید من نشسته بودم در دکانم، اصبغ وارد شد. اصبغ هم دیگر خب قصه‌های جریان امشب و اینها با جریان اصبغ یک گره‌ای خوده است. در حوزه‌ها شنیدیم. از یاران ویژه امیرالمؤمنین (ع) هست. با وفا، با معرفت و اولین فرمانده شرطة الخمیس امیر المؤمنین (ع) که آن شرطة الخمیس یاران فدایی امیرالمؤمنین بودند که با حضرت عهد کرده بودند که ما بی چون و چرا هر چه شما بگویی اطاعت بکنیم، هر جا بگویی بدویم تا مرز کشته شدن و شهادت. حضرت هم گفته بود در قبال این، من هم شما را بی‌چون و چرا اگر این را انجام دادید وارد بهشت و بی‌حساب و کتاب وارد بهشت می‌کنم. یک عهد اینطوری. و این عهده امروز هم امکان‌پذیر هست. اختصاصی به آن روز ندارد. یعنی اگر کسی مطیع بی‌چون و چرا شد، آنجا هم دارد که «فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّه» در حقیقت «وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُون‏» اینها از فرع آن روز آمن هستند. یعنی چه از فزع روز قیامت آمن هستند؟ چون اینها با همین اطاعت‌های محض‌شان از اراده خودشان جدا شدند. دیگر اراده خودشان نیست، اراده مولایشان هست. لذا اینجا جزء شئون مولایشان هستند. همانطوری که آنها فزع و ترس ندارند و آنجا در حقیقت در امان هستند و آمن هستند، اینها هم به امر رسیده‌اند. اصبغ اولین فرمانده این شرطة الخمیس است و بعد دومی آن هم می‌شود قیس بن سعد بن عباده. که اصبغ «فَقَالَ لِي وَيْحَكَ يَا مِيثَمُ» یک به اصطلاح ناراحتی‌ای که این ناراحتی او مثل ناراحتی‌های ما نیست که یک چیزی کم شده باشد برای او. خدمت امیرالمؤمنین بوده است. حضرت یک فرمایشی را فرمودند. دل این ضیق پیدا کرده است، تنگنا پیدا کرده است که نکند ما این معارف را نداریم. حالا بیان می‌کند که می‌گوید: «یا میثم لَقَدْ سَمِعْتُ مِنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع آنِفاً» همین حالا که می‌آمدم «حَدِيثاً صَعْباً شَدِيداً» یک حدیث سختی را شنیدم «فَأَنْ يَكُونَ كَمَا ذَكَرَ» اگر اینطوری باشد خیلی بیچاره هستی. وای به حال ما اگر اینطوری باشد.  «قُلْتُ وَ مَا هُوَ» او هم می‌دانسته به کی بگوید. میثم می‌گوید چی هست آن؟ بگو. دستپاچه می‌شود این هم که چی شده، چه چیزی شنیدی؟ «قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ» شنیدم که حضرت می‌فرمودند: «إِنَّ حَدِيثَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ» من اینها را دارم عمداً عرض می‌کنم چون روایات داریم که شنیدن فضایل علی (ع) هم خیلی زیبا است که می‌فرمایند که خود شنیدن صفات امیرالمؤمنین و فضائل امیرالمؤمنین سر عبادت است و باعث آمرزش گناهان می‌شود. یعنی خود گفتگو راجع به امیرالمؤمین (ع) این باعث عبادت است و باعث آمرزش گناهان می‌شود. ذکر علیٍِ عباده. ان‌شاءالله این شب‌ها که ذکر امیرالمؤمنین می‌شود خودش جزء عالی‌ترین عبادت‌های امشب است. لذا روضه‌ها، بیان‌ها، فضایل، صفات، هر چیزی که ارتباط ما و محبت ما را به امیرالمؤمنین بیشتر می‌کند را، اینها را به عنوان عبادت و استغفار خودمان و آمرزش خودمان ببینیم. اینها از این باب است که بعضی از روایت‌ها را در محضر روایت هستیم. بعد می‌فرماید که «إِنَّ حَدِيثَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ» سخت است. حالا بعضی روایات دارد زکوان اجود یا سر متسر بسره، سر منقع بسر» هر کدام از اینها یک معنای باطنی بالاتری دارد که حالا اینها را مرحوم علامه در الولایه آورده‌اند و آنجا بیان کرده‌اند. حدیث ما و امر ما را «لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مُؤْمِنٌ قَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ» یا باید ملک مقرب باشد یا باید نبی مرسل باشد نه هر نبی‌ای یا در حقیقت مؤمنی باشد که امتحانات زیادی در تثبیت ایمان در وجود او محقق شده باشد تا امر ما را بفهمد. تازه بعضی از روایات دارد که «إِنَّ حَدِيثَنَا یا امرَنا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ» اینجا می‌فرماید که «لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ» آنجا می‌فرماید «لا یحتمله ملک مقرب و لا نبی مرسل و لو» حتی آنها هم نمی‌فهمند که آن یک مرتبه دیگری از آن است. این یک مرتبه آن هست، آن یک مرتبه دیگر آن هست که «لا یحتمله ملک مقرب» آن دیگر یک چیزی است که اختصاص به آنها دارد که حتی وقتی ابراهیم خلیل (س) از خدای سبحان تقاضای الحاق به آنها را می‌کند که من را به صالحین ملحق کن در قرآن وعده می‌دهد که «إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحين‏» این مقام سلوک الحاق به مقام صلوح حضرات معصومین است در آخرت برای ابراهیم محقق می‌شود. در دنیا نمی‌شود. با اینکه ابراهیم به انی جاعلک للناس اماما، به مرتبه امامت بعد از خلّت و بعد از رسالت و بعد از نبوت و عبودیت رسید اما با این حال در حقیقت در دنیا برای ابراهیم این مقام محقق نمی‌شود. «إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحين‏» نه این صالح بودن عادی. آن مقام صلوح است که مقام اختصاصی حضرات اهل بیت (علیهم السلام) است. بعد می‌فرماید که «قَالَ فَقُمْتُ مِنْ فَوْرِي» میثم می‌گوید که من دیگر تحمل نداشتم، بلند شدم. دکان را رها کردم. «فَأَتَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ جُعِلْتُ فِدَاكَ» جانم به قربانت یا علی. «حَدِيثٌ أَخْبَرَنِي بِهِ الْأَصْبَغُ عَنْكَ» یک حدیث اصبغ از شما نقل کرد. «قَدْ ضِقْتُ بِهِ ذَرْعاً» سینه من تنگ شد. تأمل آن را ندارم. «قَالَ فَمَا هُوَ فَأَخْبَرْتُهُ بِهِ» حدیث صعب مستصعب. «فَتَبَسَّمَ» امیرالمؤمنین یک لبخندی زد. «ثُمَ‏ قَالَ لِي اجْلِسْ يَا مِيثَمُ» آرامش کرد. «أَ وَ كُلَّ عِلْمِ الْعُلَمَاءِ يُحْتَمَلُ» فکر می‌کنی همه علوم را همه می‌توانند تحمل کنند؟ «قَالَ اللَّهُ لِمَلَائِكَتِهِ إِنِّي جاعِلٌ فی الارض خلیفه» بعد ملائکه اعتراض کردند. بعد خدا فرمودند: «إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون‏» این مربوط به این است که ملائکه هم علمشان حد دارد. «فَهَلْ رَأَيْتَ الْمَلَائِكَةَ احْتَمَلُوا الْعِلْمَ» اینها می‌توانند علم را حمل کنند؟ «قَالَ قُلْتُ هَذِهِ وَ اللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ تِلْكَ» میثم می‌گوید این از آن سخت‌تر است. خیلی شیفته بوده است، خیلی مرتبط بوده‌اند. خوش به حال آنها. ما اسم یاران امیرالمؤمنین (ع) است دل‌مان خنک می‌شود. عشق به اینها عشق به امیرالمؤمنین (ع) است. هر چه می‌توانیم اینها را دوست داشته باشیم ذکر اینها برای ما قند عسل باشد در دل ما، در دهان ما. «قَالَ قُلْتُ هَذِهِ وَ اللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ تِلْكَ قَالَ وَ الْأُخْرَى مِنْ مُوسَى ع أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ التَّوْرَاةَ فَظَنَّ أَنْ لَا أَحَدَ فِي الْأَرْضِ أَعْلَمُ مِنْهُ» دید وقتی که الواح بر او نازل شده است احساس کرد که دیگر این آخرین مراتب علم است که خدا الواح را بر موسی نازل کرده است «فَأَخْبَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنَّ فِي خَلْقِي مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْكَ وَ ذَاكَ إِذْ خَافَ عَلَى نَبِيِّهِ الْعُجْبَ» می‌خواست در سیر تربیتی او را قرار بدهد. لذا گفت علمی که تو ندانی هم هست. «قَالَ فَدَعَا رَبَّهُ» تا موسی این را شنید از خدا خواست «أَنْ يُرْشِدَهُ إِلَى  الْعَالِمِ قَالَ فَجَمَعَ اللَّهُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْخَضِرِ ع فَخَرَقَ السَّفِينَةَ فَلَمْ يَحْتَمِلْ ذَلِكَ مُوسَى وَ قَتَلَ الْغُلَامَ فَلَمْ يَحْتَمِلْهُ وَ أَقَامَ الْجِدَارَ فَلَمْ يَحْتَمِلْ ذَلِكَ» سه کار را فقط نشان داد، هر سه را این تحمل نداشت که بفهمد. با اینکه از جانب الهی بود، می‌دانست که خضر از جانب خدا است اما با همان بیانی که داشتیم که لسان شریعت بود موسی و آن لسان باطن عالم بود اعتراض کرد. «وَ أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَإِنَّ نَبِيَّنَا قَالَ فَنَبِيُّنَا مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ‏] ص أَخَذَ بِيَدِي يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ فَقَالَ اللَّهُمَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ فَهَلْ رَأَيْتَ الْمُؤْمِنُونَ احْتَمَلُوا ذَلِكَ» وقتی حضرت این را فرمود آیا مؤمنون این را تحمل کردند؟ توانستند؟ یعنی جریان غدیر را از سنخ جریان خضر می‌داند. از سنخ جریان آن نظام باطل عالم می‌داند که تأویل است. که جریان پیغمبر نظام تنزیل است. نظام ظاهر از جریان ولایت جریان تأویل است. این مسئله خیلی زیبا است. «هَلْ رَأَيْتَ الْمُؤْمِنُونَ احْتَمَلُوا ذَلِكَ إِلَّا مَنْ عَصَمَهُمُ اللَّهُ تعالی مِنْهُمْ أَلَا فَأَبْشِرُوا» اینجا است که بشارتش حسرت ایجاد می‌کند. «أَلَا فَأَبْشِرُوا ثُمَّ أَبْشِرُوا» بشارت داد. ثم، پس از این بشارت باد «فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ خَصَّكُمْ بِمَا لَمْ يَخُصَّ بِهِ الْمَلَائِكَةَ وَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُؤْمِنِينَ بِمَا احْتَمَلْتُمْ مِنْ أَمْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص». شما را اختصاص داد به آن چیزی که، این نشان می‌دهد انتها که آن لا در آنجا شاید نباشد. الا. چون می‌گوید شما را اختصاص داد به چیزی که «لَمْ يَخُصَّ بِهِ الْمَلَائِكَةَ» ملائکه را به آن اختصاص نداده است. «وَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُؤْمِنِينَ» اینها هم اختصاص پیدا نکردند. «بِمَا احْتَمَلْتُمْ مِنْ أَمْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص» به آن چیزی که شما دارید حمل می‌کنید از امر رسول که او ولایت ما است. ما این شب‌ها داریم با ولایت امیرالمؤمنین (ع) بالاخصوص سیر می‌کنیم. ان‌شاءالله مصداق این «أَبْشِرُوا ثُمَّ أَبْشِرُوا» باشیم و ببینیم و لذت آن را ببریم. روایت زیاد دیگری داریم ولی ظاهراً فرصت‌ها گذشته است.
شریعتی: خیلی ممنون و متشکرم.
تلاوت آیات نورانی سوره مبارکه نحل.