اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1401-12-09حجت الاسلام عابدینی- سیره‌ی تربیتی انبیاء الهی در قرآن کریم (حضرت موسی علیه السلام)

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده و مهربان خدایی که نامش یادش آرامش دل‌های بی‌قرار است خانم‌ها آقایان سلام این‌جا سمت خداست که با احترام تقدیم لحظات ناب و نورانی شما می‌شود به همه‌ی مخاطبان عزیزمان که صدای ما را می‌شنوند تکرار برنامه را می‌بینند در هر کجای عالم با دل و جانم سلام می‌کنم و از قادر متعال بهترین‌ها را برای شما مسئلت می‌کنم خیلی خوشحالیم که امروز هم در کنار شما هستیم و همراه شما و با افتخار و با احترام در محضر عزیز دل‌مان حاج آقای عابدینی سلام علیکم و رحمة الله خیلی خوش آمدید.

حجت الاسلام عابدینی: سلام علیکم و عرض ادب و سلام و احترام خدمت همه‌ی بینندگان و شنوندگان عزیزمان بنده هم خدمت همه‌ی دوستانی که لطف می‌کنند نکاتی را برای ما در پیامک‌ها می‌فرستند یا اظهار محبت می‌کنند تشکر می‌کنم ما همه‌ی پیامک‌ها را می‌خوانیم و خلاصه سعی می‌کنیم که به نکاتی که می‌فرستند حتماً خودمان را مؤدب کنیم و رعایت کنیم...
بزرگواری شماست.
حجت الاسلام عابدینی: و برای‌مان سازنده است نگاه دوستان که بدانیم کدام قسمت‌های برنامه برای دوستان اثر گذارتر بوده و نکات‌شان برای ما در هر صورت مفید است اظهار محبت‌های‌شان هم این‌جا پاسخ می‌دهیم ما هم واقعاً با نگاه کاملاً محبت به دوستان ارادت داریم و علاقه داریم و لذا سعی می‌کنیم تمام توانم را به کار بگیرم برای این‌که بتوانم آن‌چه که مفید است برای دوستان اثر گذارتر باشد از روایات نورانی از آیات نورانی قرآنی بتوانیم ارائه بدهیم در محضرش باشیم.
شریعتی: خدا انشاالله شما را حفظ کند برای ما خیلی خوشحالیم خدمت‌تان هستیم و خدمت دوستان و عزیزان‌مان سلام می‌کنیم به حضرت موسی سلام می‌کنیم به جناب هارون و سلام می‌کنیم به حضرت خضر که انشاالله وارد قصه‌شان شویم و امروز هم از فرمایشات ارزشمند حاج آقای عابدینی عزیز بهره‌مند شویم.
حجت الاسلام عابدینی: بِسمِ الله الرّحمَنِ الرَّحیم اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا. انشاالله خدای سبحان پرچم توحید را بر همه‌ی کره‌ی زمین مستقر کند (الهی آمین) ما هم انشاالله جزء سربازان و یاران امام زمان انشاالله قرار بدهد (الهی آمین) و الان هم و امروز هم بسترساز ظهور هم باشیم انشاالله (الهی آمین) وجودمان را انشاالله در این ایام مبارک و این ماه‌های نورانی وجود ما را هم طاهر قرار دهد با به جنت حکومت امام زمان (عج) توفیق ورود پیدا کنیم و ارتباط‌‌مان با آن حضرت انشاالله بیش از گذشته باشد اللهم صلّ علی محمّدٍ و آل محمّدٍ و عجّل فرجهم ماه شعبان ماه صلوات است انشاالله دوستان از صلوات شعبانیه و مناجات شعبانیه انشاالله محروم نباشیم.
شریعتی: انشاالله.
حجت الاسلام عابدینی: در محضر بحث حضرت موسی و خضر بودیم سلام می‌کنیم بر موسی و خضر علی نبینا و آله و علیهم السلام و اذن می‌گیریم از آن دو بزرگوار انشاالله وارد شویم براین ادامه‌ی قصه. در ادامه‌ی قصه‌ای که در سوره‌ی کهف در محضرش بودیم آیات 60 تا 82، که کلّ قصه دراین‌جا آمده بود ما در محضر آیات 77 به بعد بودیم در آیه‌ی 77 همان‌طوری که در جلسه‌ی گذشته بیان شد بحث رسیدن به آن دیوار بود و آن شهری بود که آن‌ها در حقیقت پذیرایی نکردند و در وقت رفتن از آن شهر دیدند که دیواری دارد خراب می‌شود و آن دیوار را خضر (س) مرمت کرد و آباد کرد بعد وقتی که موسی (س) اعتراض کرد که اگر می‌خواستی این کار را بکنی چون این‌ها پذیرایی نکردند اجری می‌گرفتی تا غذایی تهیه کنیم و از آن بهره‌مند باشیم آن‌جا بود که آیه‌ی 78، بسم الله الرحمن الرحیم خضر (س) آن‌جا بیان کرد (قَالَ هَٰذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ) این‌جا در حقیقت (فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ) این‌جاست.
شریعتی: راه ما از هم جداست.
حجت الاسلام عابدینی: به موسی (س) گفتند تو زندگی پر فراز و نشیبی داشتی سخت‌ترین قسمت زندگی تو، تو که با فرعون مبارزه کردی در چهل سال، تو که در قصر فرعون بودی و با کشتن قبطی فرار کردی و در کوه و بیابان آن‌قدر از علف‌های بیابان و برگ‌های درختان خوردی تا رنگ بدنت هم سبز شد و این‌طور در حقیقت در سختی زندگی کردی...
شریعتی: از قومت چه چیزها که نکشیدی!
حجت الاسلام عابدینی: بعد از این‌که از فرعون راحت شدی از قومت چه چیزها کشیدی دیگر آن‌ها ما این همه ایام گفتیم و گفتیم و خودمان هم واقعاً سوختیم که موسی کلیم با آن لطافت چه کشید از بنی اسرائیل سخت‌ترین لحظه‌ی زندگی تو کجا بود؟ موسی کلیم می‌گوید آن‌جایی که خضر (س) بیان کرد که حالا لحظه‌ی فراق است (هَٰذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ)
شریعتی: طبق همان قراری که با هم داشتند دیگر.
حجت الاسلام عابدینی: با این‌حال می‌گوید برایم سخت‌ترین لحظه بود. در تمام لحظه‌های عمری که این همه اوج حضیض داشته سخت‌ترین لحظه برای من این لحظه بود.
شریعتی: به نظر شما سختی آن برای چه بود؟
حجت الاسلام عابدینی: این‌که یک کسی که باب باطن عالم را داشت برای او می‌گشود دائماً یکی پس از دیگری چشم‌انداز وجودی موسی را داشت تغییر می‌داد این لحظه وقتی که بسته می‌شود کانّه یک بابی بسته شده است یک حالی در حقیقت آن‌جا رشد جنبه‌ی آن الهی مجض موسی بود یعنی آن قسمت الهی محض موسی که دیگر خودش بود و خدا، داشت در رابطه با خضر این اوج می‌گرفت چون یک عبد (عَبدًا مِن عِبادِنا) بود که (عَلَّمناهُ مِن لَدُنّا) بود علم (لَدُنّي) داشت (رَحمَةً مِن عِندِنا) بود رحمت ویژه‌ی خدا بود از جانب خدا بود این‌ها در حقیقت چه شده است؟ این‌جا در حقیقت جدا شده است.
شریعتی: احساس می‌کنی منقطع شدی.
حجت الاسلام عابدینی: لذا آن سختی‌ها هیچ نسبتی با این ندارد که آدم از این‌جا... ببینید اولیاء الهی این‌طوری است حالشان این لحظه‌ها برای خودشان عزیزتر است و جدایی از این لحظه‌ها سخت‌ترین لحظه‌ها است. خب این‌جا می‌فرماید که (هَٰذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ) حالا که بنا شد جدا شویم این وعده را هم خودت به اصطلاح گفتی که (إِنْ سَأَلْتُكَ عَنْ شَيْءٍ بَعْدَهَا  فَلَا تُصَاحِبْنِي ۖ قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّي عُذْرًا) می‌گوید اگر این‌چنین اعتراضی کردم عذر داری که از من جدا شوی خود موسی کلیم (س) گفته بود لذا دارد که این سؤال سوم فراق را بین موسی و خضر به اصطلاح محقق کرد ولیکن قبل از فراق چون وعده داده بود که از ابتدا وقتی که این‌ها با هم حرکت کردند به موسی کلیم آن‌جا گفت که (فَلَا تَسْأَلْنِي) اگر می‌خواهی تابع من شوی (فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي) می‌خواهی بیایی دنبال من که آن علم را به آن برسی (فَلَا تَسْأَلْنِي عَنْ شَيْءٍ حَتَّىٰ أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا) تو چیزی نگو سؤالی نپرس تا من خودم بگویم. درست است؟
شریعتی: بله.
حجت الاسلام عابدینی: حالا وعده‌ آن‌جا به انجام رسید که می‌خواهد (سَأُنَبِّئُكَ) می‌خواهد آن بیان کند که (سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا) حالا می‌خواهم بیان کنم آن چیزی را که تحمل نتوانسته بودی بکنی و صبر نداشتی راجع به آن و دائم سؤال می‌کردی که چرا و چرا و چرا... اعتراض نبود سؤال بود چرا و چرا... چون با نظام شریعت ظاهر سازگار نبود. لذا حالا می‌خواهد آن‌ها را خبر بدهد! اگر این علت‌ها آشکار می‌شود آن موقع تحملش ساده می‌شود ولی روش این علم را پیدا کردن این‌طوری بود که از ابتدا نمی‌گفتند علتش چیست؟ در مسیر و راه باید بیاید در نهایت راه معلوم شود علت آن چیست؟ این هم یک نحوه‌ی یادگیری...
شریعتی: این فراق، سیر حضرت موسی را در این وادی ناتمام نگذاشت؟
حجت الاسلام عابدینی: نه، یعنی آن سه کلیدی که باید پیدا می‌کرد، پیدا کرد که این‌ها هر کدام یک مخزنی و بابی از در حقیقت ابواب علم گشوده می‌شد.
شریعتی: یعنی آن نگاه به او اعطا شد.
حجت الاسلام عابدینی: یعنی سه واقعه نبود که سه واقعه شود.
شریعتی: یک واقعه با سه فصل.
حجت الاسلام عابدینی: یک واقعه با سه فصل بود سه فصل هم کتابش با همین سه فصل کامل بود نیمه‌کاره نمانده است کتاب که بگوید فصل‌های بعدی است چون سوال کرد، نه، این خیلی زیباست که آمدن موسی پیش خضر به امر الهی بود، جواب خضر به موسی و قبولش برای همراهی او، آن هم به امر الهی بود، این‌که موسی کلیم آن‌جا گفت اگر سوال کردم و بعد از این (بَعْدَهَا  فَلَا تُصَاحِبْنِي) به امر الهی بود و این‌جا هم که (هَٰذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ) هم به امر الهی بود و خدای سبحان هیچ استعدادی را ضایع نمی‌کند این‌گونه نبود که استعدادی برای موسی باقی مانده باشد در این‌جا و این فراق باعث شود آن استعداد فعلیت نرسد و چون موسی کمال استعداد بود این سه واقعه کمال فعلیت را برای موسی ایجاد ‌کرد ببینید این‌ها... وقتی آدم با خدا ارتباط دارد این شکلی است یک واقعه می‌تواند یک دریچه‌ای را بگشاید که این قاعده شود نه واقعه فقط، که همین‌طور که امیرالمومنین علیه السلام فرمودند که: آن‌جا عرض کردند که پیغمبر به من در آن لحظات آخر ابوابی از علم را گشودند که از هر بابی (یفتح ألف باب) هزار باب گشوده می‌شد این‌ها حقیقت است طوری نیست که تعارف باشد این‌جا هم سه واقعه است ولی سه واقعه‌ای که در تهیه‌ی قصه است هر کدامش (یفتح ألف باب) چنان‌چه انشاالله بعداً انشاالله اشاره خواهیم کرد که بعدها انبیا و اولیا بعدی از این قصه‌ی موسی و خضر نه فقط موسی استفاده کرد بلکه راهی گشوده شد که اولیا و انبیا بعدی از این قصه استفاده کردند.
شریعتی: یک اسوه و الگو شد دیگر در واقع.
حجت الاسلام عابدینی: اصلاً یک بابی از علم مدینه‌ای از علم شد که ابوابی از این علم را گشود که سابقاً این‌گونه نبود لذا استشهادات بعدی این‌ها همه به همین می‌شود که مبدأ از این‌جا آغاز شد.
شریعتی: یک انفجار بود.
حجت الاسلام عابدینی: یک انفجار نوری بود در نظام علم بود و یافت و شهود که محقق شده حالا با این نگاه داریم جلو می‌رویم ذره به ذره انشاالله در محضر آیات قرآن (سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ) تأویل آن حقایق ببینید هر چیزی یک به اصطلاح بیانی دارد واقعه‌ای یک بیانی دارد یک تفسیری دارد تفسیر ظاهری یک تفسیری دارد تفسیر باطنی، یک تأویلی دارد پس یک چیزی خودشان حقیقت ظاهرش است یک تفسیردارد آن تفسیر باطنی دارد یک تأویل دارد حالا تأویل خودش چند نوع است گاهی تأویل مثلاً اطلاق می‌شود بر آن خوابی که یوسف (س) دید که شمس و قمر و یازده ستاره بر او ساجدند. بعد وقتی جریان آخر عمرش این‌ها آمدند و رسیدند و پدر و در حقیقت آن خاله‌اش و  یازده فرزند رسیدند آن‌جا بر او سجده کردند (هذا تَأویلُ الرُّؤیا مِن قَبل) این مصداق شد تأویل آن رؤیایی که دیده بود این یک باب تأویل است یک تأویل این است که در این‌جا آمده است علت آن حقایق وقتی روشن می‌شود باز علت می‌شود تأویل، الان می‌خواهد علت آن وقایع را بیان کند چرا من آن کار را کردم چرا من این کار را کردم چرا این کارها را کردم که با این که خلاف ظاهر شریعت بود ولی به امر الهی و اراده‌ی رب من چرا این کار را کردم؟ علت آن را می‌خواهد بیان کند که وقتی...
شریعتی: چیزی که ظاهر نیست در واقع.
حجت الاسلام عابدینی: چیزی که دیده نمی‌شود در نگاه اول دیده نمی‌شود که آن علت گاهی ممکن است در اثر گذشت زمان آشکار بشود برای بعضی.
شریعتی: ممکن هم هست آشکار نشود.
حجت الاسلام عابدینی: ممکن هم هست برای این نسل آشکار نشود ممکن هم هست هزار سال دیگر آشکار شود برای هزار سال دیگر ده‌ها نسل بعدی این آشکار شود اما این علت در کار است برای کسی که این چشم را داشته باشد این علت هم دیده می‌شود علت آن وقت می‌شود تأویل. پس یک تأویل مصداق بود که آن مصداق چه بود مثل همانی که محقق شد در خارج سجده‌ی حضرت یعقوب و در حقیقت یازده ستاره بر یوسف که مصداق او بود پس مصداق یک نوع تأویل است نوع دیگری از تأویل پیدا کردن علت یک واقعه است دیدن و یافتن و رسیدن به یک واقعه است که خود علت را پیدا کردن هر چیزی وقتی ازدریچه‌ی علت وقتی دیده می‌شود یک حقیقت مرتبط متصل به اصطلاح شرح شده است و آن چیزی است که دیگر اعتراض ندارد حقیقت واضح است مکشوف است آشکار است دیگر جای اعتراض نمی‌ماند چون مرتبط دیده می‌شود این هم یک مرتبه‌ی دیگری از تأویل است پس تأویل رجوع است بازگشت است لذا ؟؟16:15هم از همین می‌آید ؟؟در حقیقت کسی است که رجوع می‌کند به اصل این تأویل رجوع به اصل است رجوع به اصلش می‌شود علتش حالا از اینجا به بعد (سَأُنَبِّئُكَ) می‌خواهم خبر بدهم به تو تأویل است نه تفسیر است نه بیان است...
شریعتی: پرده را می‌خواهم کنار بزنم بفهمم چرا.
حجت الاسلام عابدینی: علتش را آشکار بکند که حالا با علت هم تو هم ببینی تو هم دیگر اعتراض نداری دیگر در حقیقت برای هر کسی این دیده شود همه تصدیق می‌کنند که کار، کار صحیحی است.
شریعتی: می‌خواهم این علامت سؤال‌ها را پاک کنم از ذهنت.
حجت الاسلام عابدینی: جواب بدهم که همان اول گفتم که (حَتَّىٰ أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا) من خبر می‌دهم نمی‌گذارم بی‌تأویل بماند این‌‌ها نمی‌گذارم که مبهم بماند ابهام آن برطرف می‌شود منتها ابهام گاهی با بیان برطرف می‌شود گاهی ابهام با دیدن علت برطرف می‌شود علمی که دارد خضر به موسی کلیم می‌دهد علم بیانی نیست لذا با بیان نبود که سر کلاس گفته شود بلکه علمی بود که در حرکت و رفتن و رسیدن محقق می‌شد از جمله این‌جا حالا علت‌ها رسیدن به آن حقایق است لذا این بیان اولی است که (مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْرً) که با آن نگاه علمی که تو داشتی که من از آن علم بی‌بهره هستم به آن کمالی که تو داشتی از علم که تو وحی شریعت برتو بود کتاب تورات در حقیقت برای تو آمده بود و تو مبدأ شریعت و رسول اولولعزم بودی من به علم تو احاطه ندارم تو هم به این علمی که من داشتم احاطه نداشتی، همان روایتی که جلسه‌ی گذشته خواندیم (أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ) حالا شروع می‌کند یک به یک سه واقعه بود از همان اول، اولی این بود که سوار کشتی شدند
شریعتی: سوراخ شد
حجت الاسلام عابدینی: و خضر (س) در یک گوشه‌ای از این کشتی رفت کشتی را سوراخ کند که ( أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا) می‌خواهی کشتی را سوراخ کنی که این‌هایی که سوار آن هستند غرق شوند که گفتیم آن چه هست؟ نتیجه‌ی فعل است نه نتیجه‌ی فاعل که قصد خضر غرق کردن دیگران نبوده است حال باید این‌جا بیان کند
شریعتی: ولی سوراخ شدن غرق شدن است.
حجت الاسلام عابدینی: سوراخ شدن غرق شدن به دنبال دارد (أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا) می‌گوید این کشتی برای مساکین بود حالا مساکین نقل است در روایات که گاهی نقل است که برای دو سه نفر بوده گاهی هم نقل است که برای ده نفر بوده است این مسکین پنج نفرشان زمین‌گیر بودند به طوری که قدرت حرکت نداشتند پنج نفرشان خودشان کار می‌کردند در همین کشتی که این پنج نفری که کار می‌کردند هزینه‌ی خودشان و خرج آن پنج نفری را هم که زمین‌گیر بودند و این کشتی مربوط به همه‌ی این‌ها بوده است در می‌آوردند یعنی با این‌که صاحب و مالک کشتی بودند این‌طور نبود که از مسکنت چه شده باشند، خارج شده باشند یعنی این درآمدش با خرجی که خود کشتی داشت این‌ها کفاف هزینه‌ی این‌ها را هنوز نمی‌کرد لذا مسکین اطلاق می‌شد به این‌ها، این هم ممکن است بالاخره کسی یک دارایی هم داشته باشد اما این دارایی کفاف
شریعتی: دخل و خرجش با هم نمی‌خواند.
حجت الاسلام عابدینی: خرج او را نمی‌دهد لذا تا کسی یک چیزی داشت آدم دیگر تنگ نظر نشود بگوید مثلاً این یک ماشین بله ماشین دارد کار هم می‌کند ماشینش هم قراضه است ماشین خوبی هم نیست دارد در عین حال کار هم می‌کند ولی کفاف خرجش را...
شریعتی: زندگی نمی‌چرخد.
حجت الاسلام عابدینی: نمی‌چرخد لذا گاهی هنوز این‌که احتیاج به کمک دارد بر او می‌شود زود تنگ نظری نکنیم اگر یک کسی یک چیزی... بگوییم دیگر حتماً تعلق نمی‌گیرد نه، از کجا می‌دانید؟ زندگی این در خانه گاهی می‌بینی  مریضی دارند که این مریض آن‌قدر خرجش زیاد است که این هر چه هم می‌دود نمی‌رسد خرج او را تأمین کند چه برسد به کارهای دیگرشان، لذا این‌ها پنج نفرشان زمین‌گیر بودند و خود زمین‌گیر بودن هزینه‌ی زندگی را خیلی مضاعف می‌کند تا بتوانند از پس این بربیایند این نکته‎‌ای که بالاخره باید ما هم حواس‌مان باشد که (فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ) مسکین با فقیر، فقیر می‌گویند مثلاً کسی که ستون فقراتش عیب کرده مسکین کسی است که به سکونت مبتلا شده است سکونت یعنی قدرت حرکت دیگر ندارد. که به سکونت مبتلا شده است لذا بعضی می‌گویند...
شریعتی:یعنی یک مرحله پایین‌تر از فقیر است.
حجت الاسلام عابدینی: لذا بعضی می‌گویند اگر این دو کنار هم بیایند با هم متفاوت هستند اگر سوا بیایند هر کدام معنای هر کدام می‌تواند معنای دیگری هم باشد این‌جا هم چه آمده است؟ این‌جا هم مساکین آمده است لذا همان کسی است که زمین‌گیر است اشکالی ندارد (فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ)جمع هم آمده است لذا نشان می‌دهد این‌ها دو نفر بیشتر بودند (يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ) این‌ها در بحر کار می‌کنند که این کشتی برای این‌هاست معلوم می‌شود بعضی از آن‌ها هم یعملون في البحر کار می‌کردند در دریا. (فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَهَا) إرَدتُ من اراده کردم تا این کشتی را معیوب کنم چرا؟ (وَكَانَ وَرَاءَهُمْ) پشت سر این‌ها (ورَاءَه) در نگاه اول در مقابل أمام است أمام یعنی جلو، وراء یعنی خلف پشت، اما وراء متواری شدن یعنی چه؟ پنهان شدن درست است؟ یعنی پنهان وراء معنایش از پشت عام‌تر است معنایش این است که جایی که انسان نمی‌بیند یعنی ممکن است جلو روی انسان هم باشد مانعی باشد انسان آن را نبیند بغل انسان باشد ولی انسان نبیند لذا وراء عام است (وَكَانَ وَرَاءَهُمْ) دارم کشتی را می‌رسید به ساحل این‌جا که می‌رسید به ساحل ظاهر جلو رو است اما این‌ها نمی‌دانستند خبر نداشتند که این‌جا مأموران حاکم منتظرند کشتی‌هایی که می‌رسد به این ساحل هر کشتی سالم باشد این‌ها غصب کنند آن را بگیرند لذا من این کار که کردم عیبی برای این کشتی ایجاد کردم این کشتی به ساحل هم می‌رسد کسی هم غرق نمی‌شود اما کشتی نجات پیدا می‌کند از دست آن ظالمی که می‌خواست این را غصب کند و این می‌ماند برای چه کسی؟ برای همان کسانی... با یک تعمیر جزئی این درست می‌شود اما برای صاحب آن می‌ماند اگر این عیب را من ایجاد نمی‌کردم...
شریعتی:کشتی غصب می‌شد
حجت الاسلام عابدینی: کشتی غصب می‌شد آیا هر کسی وقتی این علت  را می‌بیند حکم به این نمی‌کند که کار خوبی کرده است این؟ با این‌که همه مورد اعتراض بود که این چه کاری است که تو داری می‌کنی؟ تصرف در مال غیر است بعداً وقتی علتش آشکار می‌شود چه می‌شود؟ تأویلش آشکار می‌شود حسن آن معلوم می‌شود که چه‌قدر حسنه است لذا (كَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا) تا این‌جا داشته باشید من یک نکته‌ای را از این‌جا یک گریزی بزنیم به بحث‌مان که گریز بسیار خوبی است که می‌خواهیم توسعه بدهیم بحث را، از یک محض ذهنی خارج شود کشیده شود به یک بحث در حقیقت عینی‌تری که ما هم در زندگی ممکن است ببینیم.
شریعتی:یعنی الان یک مصداق آن را...
حجت الاسلام عابدینی: می‌خواهم یکی دو مصداقش را بیان کنیم
شریعتی:بسیار خوب
حجت الاسلام عابدینی: زراره یکی از یاران بسیار بزرگوار امام صادق (ع) است که هم از امام باقر(ع) نقل کرده هم از امام صادق (ع). خاندان اعین خاندانی است چند برادر هستند که این چند برادر که فرزندان اعین هستند  همه‌شان جزء راویان بزرگ روایت‌های ما هستند. عبدالملک بن اعین، زرارة بن اعین، حمران بن اعین به اصطلاح بکیر بن اعین، چند برادر هستند پنج شش برادرند همه‌شان جز راویان بزرگ احادیث ما هستند حتی یک خواهری دارند که آن خانم هم که از زمان امام سجاد (ع) مبدأ ایمان این‌ها هم همان خواهر شده که خواهر این‌ها بوده بعد این‌ها به واسطه‌ی آن خواهر در حقیقت جذب می‌شوند یک به یک این‌ها خیلی خاندان با برکتی بودند که فرزندان و نوه‌های این‌ها هم همه جزء راویان بودند یعنی یک خاندانی هستند که یک کتاب اصلاً نوشته شده تمام خاندان این‌ها را آورده نشان می‌دهد این خاندان چه‌قدر با برکتند.
شریعتی:چه‌قدر به آن‌ها مدیونیم.
حجت الاسلام عابدینی: چه‌قدر، افرادی هستند که این‌ها روایات بسیار زیادی را برای ما این خاندان نقل کردند این زراره که در درگاه امام باقر (ع) و درگاه امام صادق (ع) جزء مقربین بودند دیگر بین بقیه هم مشهور شدند این‌ها جزء چه هستند؟
شریعتی:جزء نزدیکان امام.
حجت الاسلام عابدینی: نزدیکان امام،حتی به‌طوری که امام صادق (ع) بعدها سه نفر را نام می‌برد که اگراین‌ها نبودند مثلاً آن‌چه که ما داشتیم باقی نمی‌ماند یکی از آن‌ها زراره است نام می‌برند که این‌قدر نقش‌شان پر رنگ است حالا به جایی می‌رسد که این زراره مثل همان کشتی در دریا نجات دهنده‌ی مومنان است روایات را می‌آورد آن‌ها از کشتی نجات زراره به کشتی نجات حضرات معصومین دست پیدا می‌کنند با همه‌ی این‌ها به جایی می‌رسد امام صادق (ع) مجبور می‌شود برای حفظ زراره، زراره را از خود طرد می‌کند کلماتی در مورد زراره حضرت به ‌کار می‌برد که تصور کنیم زراره را که عالم بزرگی که جزء سه عالم بزرگ زمانه باشد و با آن‌قدر عظمت بعد حالا حضرت این کلمات را بخواهد درباره‌اش به کار ببرد که اگر انشاالله فرصت کنیم دلم می‌خواهد این مسئله را به عنوان یک مصداق که آن باب باز می‌کند راهی را که بعد می‌بینید امام صادق دارد از این راه استفاده می‌کند برای امروز ما هم در یک جاهایی ممکن است خدا یک جایی ما را پنچر می‌کند یک جایی در حقیقت برای ما یک مانعی پیش بیاید گاهی ما این مانع را نمی‌دانیم از باب همان خرق کشتی است که می‌خواهد حفظ‌مان کند این مانع برای حفظ ما است نه این‌که خدا از ما بدش آمده است و می‌خواهد ما را طرد بکند ببینید آن تعریفات از زراره را  می‌گذارم بعداً می‌گویم برای‌تان ولیکن آن‌جاهایی که این‌جا تخطئه کرده است مثلاً در این روایت شریف علی بن ابی حمزه عن ابی بصیر، ابی بصیر این‌جا عن ابی عبدالله قال قلت (الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ) این آیه‌ی شریفه تفسیرش چیست؟ قال حضرت (اعاذنا اللّه و ایاک من ذلک الظلم) خدا همه‌ی ما را از این ظلم که باعث می‌شود ایمان انسان را از بین ببرد حفظ کند (قُلتُ ما هو) این ظلم چیست؟ حضرت فرمودند مصداق این ظلم زراره است، زراره است امام صادق (ع) به چه کسی دارد می‌گوید؟ به در حقیقت ابوبصیر که از یاران بزرگ دیگر امام صادق است می‌گوید مصداق این ظلمی که (الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ) که کسانی که ایمان دارند ایمان‌شان را به ظلم متلبِس نکنند ولی آن کسی که آلوده کرده است زراره است یعنی سابقه‌ی ایمانش با این چه شده است؟
شریعتی:آلوده شده است.
حجت الاسلام عابدینی: تمام شده است مصداق می‌آورد در روایت دیگری دارد که (قُلتُ) باز حمزه، حمزة بن حمران یکی از پسر برادرانش که زراره عمویش می‌شود...
شریعتی:برادرزاده‌ی زراره.
حجت الاسلام عابدینی: (قال قلتُ لأبي عبد الله (ع) بلغَني إنّک برئتُ عمّي زراره) از عموی من شما تبری کردید و طردش کردید (فقال إنّا لم أبرء مِن زراره) من به زراره کاری ندارم اما (لکنّهم یجیعون) یک عده‌ای آمدند می‌گویند زراره این را گفته آن را گفته (یجیعون و یذکرون و یروون عنه فلو سکت عن) می‌گوید این‌ها آمدند این‌ها را نقل کردند این و این‌ها را  گفته من به این‌ها می‌گویم که من هر کسی که این کلام را گفته باشد (أبرء منه) من از او تبری می‌کنم. یعنی زراره را دوباره طردش می‌کند که زراره از امام صادق نقل می‌کند می‌گوید کلماتی این‌ها نسبت می‌دهند که زراره این را از شما نقل... هر کسی این را گفته غلط گفته است و از من نیست.
شریعتی:عجیب است.
حجت الاسلام عابدینی: این‌ها ببینید حالا ببینید تحمل چه‌قدر می‌شود می‌گوید باز دوباره حمزة بن حمران می‌گوید که (يقول حين قدم من اليمن لقيت أبا عبد الله (ع) فقلت له بلغني أنك لعنت عمي زرارة؟) لعن کردی شما عموی من زراره را (قال فرفع يده حتى صك بها صدره) دستش را بالا آوردند تا این که مثلاً سیلی زدند به خودشان و سینه‌شان (ثمّ قال لا والله ما قلتُ و لکنّکم تأتون عنه و أشیاءهم) شما می‌آیید یک چیزهایی را نقل می‌کنید ازاو (فأقول من قال هذا فأن منه بریء) شما می‌گویید که فلانی این را نقل کرده است از شما من به شما می‌گویم اگر نقل کرده است از من، من از او بری هستم.
شریعتی:باز هم این‌جا مجدداً حضرت...
حجت الاسلام عابدینی: (إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يُكَلِّفِ اَلْعِبَادَ مَا لاَ يَسْتَطِيعُونَ وَ لَمْ يُكَلِّفْهُمْ إِلاَّ مَا يُطِيقُونَ) بعد روایت هرکدام دنبال دارد خیلی زیباست در یک روایت دیگری می فرماید قال اباعبدالله (إنّ قومً یَعارون الایمان)  بعضی‌ها ایمان‌شان ایمان عاریه است حضرت فرمودند بعد می‌فرماید که (ثمَّ یصلُبونه) زرارة بن اعین از آن‌ها است. عجیب است. از آن‌ها است که ایمانش عاریه بود یک مدتی ایمان داشت مشهور شد این همه چیز ایمانش عاریه بود اما (عنّ زرارة بن اعین منهم) از آن‌هاست که ایمانش همه عاریه‌ای است بعد در جای دیگری دارد که...
شریعتی:بیچاره زراره تحملش سخت است.
حجت الاسلام عابدینی: خیلی سخت است بعد می‌فرماید که ولید بن صبیح می‌گوید (قال مررتُ في الروضة باالمدینة) در مدینه آمدم روضه مسجد روضة النبی آن‌جا آمدم (فإذا انسانٌ قد جذبني) دیدم یک آدم خیلی باحالی است من هم رفتم جذبش شدم دیدم که (فالتفتُّ فإذن انا بالزّرارة) زراره است این آن زراره است (فقال لي إستأذن لي علی صاحبک) برای من وقت بگیر از امام. (قال فخرجتُ من المسجد و دخلتَ علی ابی عبد الله (ع)فأخبرته الخبر) به امام گفتم زراره آن‌جا بود از من خواست از شما وقت بگیرم (فضرب بیده الی لحیته) حضرت دستی به ریش‌شان زدند (ثمَّ قال ابي عبد الله: لا تأذن له، لا تأذن له، لا تأذن له)
شریعتی:اجازه ندادند
نه، (فإنّ زرارة یُریدني علی القدر علی کبر سنِّه فلیس منّي دینه و دینُ آبائه ) راه قدر را رفته است و از قدریون شده است و ازمن و از دین آباء من بری است تخطئه‌ی فرد اعتقادش همه‌ی می‌دانید ما خودمان را بگذاریم در آن زمان وقتی که به اصطلاح این‌چنین جریانی پیش می‌آید یک کسی است که خیلی زیباست می‌آید یک بار چیش امام (ع) در آن دوران که رفت و آمد داشته است کتابش را باز می‌کند قلمش را آماده می‌کند و با ذوق و شوقی یک سؤالی می‌کند از حضرت بعد حضرت جواب نمی‌دهد کتابش را جمع می‌کند روایتش الان پیش من هست خیلی جالب است می‌گوید ببینید ما وظیفه‌مان سؤال از شما است شما ولی عالم هستید که جواب دهید یا نه. اگر جواب دادید ما می‌نویسیم و یادداشت می‌کنیم از شما نقل می‌کنیم جواب هم ندادید حق با شماست. هر چه شما بگویید همان است کتاب را جمع می‌کند و خداحافظی می‌کند و می‌رود. بعد یک کسی دیگر می‌رسد دردآور است که عالم این صحنه را ببیند که امام گاهی مجبور است چگونه با یارانش رفتار کند این روایت که به دست ما رسیده به قیمت خون دل خوردن وتخطئه و...
شریعتی:تقیه و بله
حجت الاسلام عابدینی: چه چیزهایی پیش آمده است که ما الان دست‌مان یک روایت است را به این راحتی نقل می‌کنیم می‌رود خانه‌اش حالا با چه خون دلی جواب من را نداد من لایق نبودم خودش را تخطئه می‌کند من بالاخره چه کردم که امام من را لایق ندید آمد خانه بعدش خلاصه امام یک کسی دیگر به خدمتش حضرت می‌گوید من سینه‌ام تنگ است زراره آمد این‌جا سؤالی داشت من نمی‌توانستم جوابش را بدهم به هر دلیلی جایش نبود که جواب بدهم و رفت بدون جواب دل من از آن موقع گرفته است برو به او بگو که جواب این است. یعنی از این طرف امام خون دل می‌خورده است گاهی کسانی در جلسه بودند طرف خارج می‌شود الان این‌جا روایتش هست طرف خارج می‌شود بعد حضرت می‌گوید این را دیدید که این بود این خلاصه بعدها به چه چیزها مبتلا شد جلسه نمی‌توانسته است تا این حد جواب دهد...
شریعتی:یعنی فشارها این‌قدر زیاد بود
حجت الاسلام عابدینی: خیلی زیاد بوده است بعد حالا ببینید به خاطر این‌که خیلی زیاد هم به اصطلاح بحث دور نشود جمع کنیم به نتیجه برسیم این روایات شریف را عن عبد الله بن زراره: (قالَ لي ابا عبدالله (ع)) عبدالله و برادرش دوتایی خدمت امام صادق رسیدند بعد از این مدت جریان‌ها که زراره طرد شده است تک و تنها در خانه افتاده است و کسی با او کاری ندارد همه‌ی یاران امام صادق (ع) او را طردش کرده‌اند همه به نگاه کسی که مقابل امام صادق که لعنش کرده‌اند چون امام لعنش کرده تبری کردند از او چون امام تبری کرده
شریعتی:یعنی از یک موقعیت اجتماعی سقوط کرده است در واقع.
حجت الاسلام عابدینی: چه موقعیتی آن هم یک عالم متّقی با تقوایی که رکن نقل روایات امام باقر و امام صادق به قول و فرمایش خود امام صادق بر دوش زراره بوده است
شریعتی:الله اکبر
حجت الاسلام عابدینی: بعد آن‌جا می‌فرماید که قال لي ابا عبد الله (ع) إقرأ منّي علی والدکَ السّلام این‌ها وقتی می‌آیند خدمت امام صادق بعد از مدت‌ها می‌گوید سلام به پدرتان برسانید از طرف من (و قل له إنّي إنّما أعیبکَ) من تو را این‌طوری طرد کردم و این‌طوری در واقع سوراخ کردن لطقرق اهلها ممکن است به دنبالش داشته باشد یعنی این‌قدر سوراخ شدن جدی بوده است نه این‌که یک خط بیندازد به آن یک‌طوری بوده که موسی (ع) لِطُقرق اهلها... این‌جا زراره را طوری طرد کرده است که هیچ کسی شک نکند که این دیگر مطرود امام است اگر فقط مثلاً یواشکی به او می‌گفت که بقیه هم می‌گفت که این‌طور که فایده نداشت طوری که جلوی همه‌ی یارانی که یاران امام صادق جزء راویان امام هستند جلو همه طرد می‌کرده ‌
شریعتی:که حتی خود زراره هم باورش شده بود
حجت الاسلام عابدینی: طوری که وقتی زراره می‌خواهد بیاید از یک واسطه‌ای که غریبه است می‌گوید پیش امام وساطت من را بکن من بیایم ببینم حضرت را، حضرت می‌گوید نه اجاره ندارد بیاید اجازه ندارد بیاید
شریعتی:چه‌قدر با وفا بوده است
حجت الاسلام عابدینی: خیلی با وفا است خیلی حالا ما یک نمونه دیگه اگر تمام شود وقت شود یک نمونه‌ی دیگر عرض می‌کنیم این‌ها می‌شود
شریعتی:مانده است باز پای امام
حجت الاسلام عابدینی: ( اقرأ مني على والدك السّلام.) سلام من را به پدرت برسان یعنی به زراره (و قل له: اني انما أعيبك دفاعا مني عنك ) من به خاطر این‌که حفظت کنم این‌طوری کردم ( فان الناس و العدو ي) مردم و دشمنان، مردم یعنی عموم مردم غیر شیعه (و العدو ي) که دشمنان و ظالمین بودند (يسارعون الى كل من قربناه) هر کسی که به من خیلی نزدیک بود (و حمدنا مكانه) هر کسی را به اصطلاح برایم خیلی مهم بودند و آن‌ها را در موردشان حرف‌های خیلی چیز زده بودم این‌ها (ا دخال الاذى في من نحبه و نقربه، ) هر که دوستان ما بودند و نزدیکان ما بودند دنبال این بودند یک آسیبی به آن‌ها بزنند همان کشتی که سالم باشد و عالی باشد را غصب می‌شود ( يرمونه لمحبتنا له و قربه و دنوه منا) هر کسی به قدر محبتش به ما مورد تیر آن‌ها قرار می‌گرفت مورد اهانت آن‌ها، مورد در واقع تعدی آن‌ها قرار می‌گرفت (يرون ادخال الاذى عليه و قتله) حتی تا جایی که پای کشتن این‌ها وسط آمده بود که این‌ها را بکشند تا این‌جا (و يحمدون كل من عبناه) از طرف دیگری هر که را ما طرد کنیم آن‌ها جذبش می‌کنند آن‌ها ستایشش می‌کنند آن‌ها به به و چهچه می‌گویند (و يحمدون كل من عبناه نحن ) هر که را من بگویم بد است آن‌ها می‌گویند خوب است حفظش می‌کنند حواس‌شان به او است که به او برسند
شریعتی:اذیتش نمی‌کنند
حجت الاسلام عابدینی: (و أن نحمد أمره.) اگر چه آدم خوبی باشد همین‌که من طردش کنم آن‌ها جذبش می‌کنند کارشان به این است که ببینند من چه می‌گویم مقدار اذیت‌شان به مقدار این است که من تعریف کنم اکر من تأییدشان کنم و عیب به آن‌ها بگویم آن‌ها تمجیدش می‌کنند این یک مدل کار است ممکن است ما در ارتباط بعضی از در دوران انقلاب‌مان بعضی‌ها امام رحمة الله علیه صلاح می‌دید درجانب بعضی کسانی که مخالف ما می‌شدند این‌ها بمانند به اذن امام بودند خیلی هم فحش خوردند خیلی هم بدی شنیدند به اذن امام بودند گفتند بمان این‌جا صلاح در این است که باشی خیلی هم طرد شدند اما خیلی سخت است یک جایی که برود به اذن امام و همه تمجیدش کنند که کار سختی نکرده که اما یک جایی باید بایستد همه باید به او خلاصه تف بیندازند، طردش کنند ولی بداند الان وطیفه‌اش این است که الان باید آن‌جا بایستد همین امروز هم ممکن است این شکلی ما داشته باشیم لذا این هم خودش یک نعمتی است که کسانی که این‌جا می‌توانند سالم بمانند با وفا بمانند بفهمند که وظیفه‌شان است که این‌طوری بمانند هر چند همه طردشان کنند امروز هم خلاصه می‌دانید داریم این‌چنین افرادی. خب این نگاه ببینید این کشتی شکسته‌ای است که دشمن این را حفظ می‌کند حالا کشتی شکسته را دشمن نمی‌خواهد او را حفظ می‌شود این، خب (فانما أعيبك لأنك رجل اشتهرت بنا) تو مشهور شده بودی به ارتباط با ما (لميلك إلينا و) همه می‌شناختند هر کسی دنبال امام صادق بود می‌دانست باید برود سراغ زراره این‌قدر مشهور شده بودی ( فأحببت أن أعيبك ليحمدوا أمرك في الدين بعيبك) من تو را پنچر کردم من تو را معیوبت کردم تا باقی بمانی در دین بتوانی نافع باشی
شریعتی:یک بلایی سرت می‌آمد
حجت الاسلام عابدینی: آره دیگر می‌کشتند تو را تمام محفوظات تو، نقل‌ها از بین می‌رفت این باعث می‌شود که تو بقا پیدا کنی ( و يكون بذلك منا دافع شرهم عنك) با این کار شر دشمنان را از تو حفظ کردم (يقول اللّه جل و عز أَمَّا السَّفِينَةُ) استشهاد می‌کند به همین روش.
شریعتی:آیات سوره‌ی کهف
حجت الاسلام عابدینی: (أَمَّا السَّفِينَةُ فَكانَتْ لِمَساكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَها وَ كانَ وَراءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ (صالحاً)غَصْباً) صالحة در پرانتز است آیه نیست (هذا التنزيل من عند الله) این در حقیقت باعث شد من این کار را بکنم یعنی از این مدل آیه و این باعث شد که من این روش را با تو پیش بگیرم خیلی زیباست.
شریعتی:این یکی از آن مصادیقی که شما قبلاً وعده‌اش را داده بودید.
حجت الاسلام عابدینی: یکی از مصادیق است این یک بابی را باز می‌کند نه فقط یک واقعه است برای موسی کلیم بلکه یک بیان است برای بعد از آن که نگاه...
شریعتی:تکوین عالم است
حجت الاسلام عابدینی: تکوین عالم است که این اثر این‌گونه است بعد می‌فرماید که ( هذا التنزيل من عند الله الا و الله ما عابها الا لكى تسلم من الملك) من این عیب را نگذاشتم مگر این‌که می‌خواستم حفظش کنم بعد همین‌طور ادامه دارد بعد به پسرش می‌گوید که این‌ها را بفهم به پدر بگو (رحمك الله فانك و الله احب الناس الى و حاب اصحاب ابى الى حيا و ميتا ) تو هم بهترین اصحاب من هم بهترین اصحاب پدرم بودی (و انك افضل سفن ذلك البحر) تو بهترین سفینه‌ی ابن بحر هستی.
شریعتی:به به چه مدالی حضرت دادند به او.
حجت الاسلام عابدینی: سفینه یعنی بقیه هم سوار می‌شوند نجات پیدا می‌کنند از طریق زراره است ک بقیه نجات پیدا می‌کنند این مدال ( انك افضل سفن ذلك البحر القمقام العظيم الزاخر) این بحر عمیق پر جنب و جوش تو سفینه‌ی نجاتش یعنی در علم ما اهل بیت سفینه‌ی تو است که می‌تواند حرکت کند و مردم را به نجات برساند و به هدایت برساند (و ان ورائك ملكا ظلوما غصوبا) او در حقیقت هر سفینه‌ای را که سالم باشد را او در حقیقت می‌خواهد از بین ببرد همین‌طور ادامه دارد بعد می‌فرماید که (ولقد أدي إلي إبناك) دو فرزندت الحسن، الحسین نامه‌ات را پیش من آوردند (أحاطهما الله) آن‌ها را خدا حفظ کند (وكلاهما ورعاهما وحفظهما بصلاح أبيهما) این‌ها را هم دعا می‌کند (كما حفظ الغلامين) از این‌جا هم به مرتبه‌ی بعدی که آن دو غلامی که در حقیقت کنزی که تحت دیوار بود و کنز را برای کسانی بود که دیوار را اقامه کرد تا او به مساکین برسد می‌گوید من این کاری کردم خداوند با این کار دو فرزندت را هم حفظ کرد یعنی به این قسمت هم باز استشهاد می‌کند که این هم باز زیباست (فلا يضيقن صدرك) خدا پدر و مادرت را بیامرزد می‌گوید دلت تنگ نشود به این چیزهایی که در مورد تو گفتم (فلا يضيقن صدرك من الذي أمرك أبي وأمرتك به) از آن چیزهایی که شنیدی هیچ کدام غلط نبود همه درست است طرد ن‌شوی به تو فشار نیاید آدم سکته می‌کند
شریعتی:آقا جان به لب‌مان کردی
حجت الاسلام عابدینی: واقعاً یک کسی امام بگوید تو لعن خدا بر تو بگوید من هم از تو تبری می‌کنم چه کسی می‌تواند تحمل کند همه می‌گویند ببینید اما گفته است ولی او خودش یقین داشت که اگر امام گفته اگر امام فرموده است این را حتماً صلاحی در کار است مثل همان جایی که کاغذ و قلمش را آورد گفت: شما ساکت باشید شما بگویید حق آنی است که شما می‌گویید
شریعتی:شما عالم هستید که جواب بدهید یا ندهید
حجت الاسلام عابدینی: یعنی در همین حرف هم این رسیده که اگر امام دارد می‌گوید حتماً حکمتی دارد لذا حتی مثل موسی کلیم اعتراض نکرد چون از قبل موسی این کار را کرده بود حالا یاد گرفت بودند این‌ها، حالا یاد گرفتند این‌ها یک بابی باز شده است یاد گرفتند که این‌جا، جای اعتراض نیست
شریعتی:که حتماً حکمتی دارد
حجت الاسلام عابدینی: حتماً حکمت و علتش را امام می‌داند
شریعتی:حتماً تأویلی دارد
حجت الاسلام عابدینی: خیلی زیباست این یک باب علم می‌شود که چه‌طور در روش زندگی اصلاً تفاوت ایجاد می‌کند بعد دنبال این ادامه دارد که می‌فرماید اگر ابابصیر آمد خلاف این‌ها را به تو گفت و این‌ها ( فلا والله ما أمرناك ولا أمرناه) اگر من به آن‌ها هم گفتم به این‌ها نگفتم بیایند به تو بگویند اگر جلو این‌ها حرفی هم زدم نگفتم بیایند جلو تو این حرف‌ها را بزنند حتی تا این حدش چه‌قدر دقیق است به این گفته است تا دشمنان بشنوند اما این‌ها نابلدی کردند این‌ها ناوارد بودند آمدند جلوی زراره گفتند امام راجع به تو این حرف‌ها را زده است دقت می‌کنید
شریعتی:بله
حجت الاسلام عابدینی: این‌ها چه‌قدر دقیق و ظریف است بله، بعد دنبالش می‌فرمایند ( ولو اذن لنا ) اگر به ما اذن داده می‌شد (لعلمتم أن الحق في الذى أمرناكم ، فردوا إلينا الامر وسلموا لنا)اگر به ما اذن داده می‌شد حرف‌مان را بزنیم معلوم می‌شد ما حق بودن‌مان به چه مرتبه‌ای است یعنی آن‌چه که تو می‌دانی حق است بالاتر از آن هم هست (ولو اذن لنا) اگر اذن داده می‌شد که به ما بگویی (لعلمتم) می‌دانستی شما (أن الحق في الذى أمرناكم ، فردوا إلينا الامر وسلموا لنا) تسلیم ما باشید چه کسی می‌نواند این‌گونه تسلیم باشد چند تا از ما تا این مرتبه‌ها تا این‌ها هم نه، بی‌اعتنایی به ما کنند نه این‌طوری طردمان کنند (واصبروا لاحكامنا) صبر کنید به این حکمی که ما می‌دهیم. (وارضوا بها) راضی بودنش خیلی سخت است آدم ممکن است یک موقع قبول کند اما دلش ناراحت است می‌گوید نه (وارضوا بها  والذي فرق بينكم فهو راعيكم الذي) آنی که جدا کرد بین من و شما همان کسی است که حفظ می‌کند خلق را (وهو أعرف بمصلحة غنمه في فساد أمرها ) همین‌طور ادامه دارد روایت، خیلی روایت (علیکم بالتسلیم) آخرش می‌فرماید (علیکم بالتّسلیم و الرّدِّ علینا و انتظار امرنا و امرکم و فرجنا و فرجکم) منتظر فرج باشید خوش به حال آن‌ها حالا من می‌خواستم یکی دو واقعه‌ی دیکر را هم بگویم دیگر ظاهراً وقت گذشته است و فرصتی برای این نیست حالا می‌گذاریم ببینیم اگر که بعد از قرآن چه‌قدر فرصت هست
شریعتی:انشاالله اگر فرصت شد
حجت الاسلام عابدینی: این مصداق این آیه است حالا در زندگی هر کدام از ما، این مصداق اشدّش بوده شدیدش بوده است در زندگی‌های ما گاهی مصداق ضعیفش پیش می‌آید اما حواس‌مان باشد صبر کنیم تا حکمت‌های آن چیزی که خدا برای ما پیش آورده برای‌مان روشن شود زود ناراضی نشویم در سختی‌ها، مشکلات، فشارها زود نبُریم دنبال رفع باشیم اما در عین حال راضی به قضای الهی باشیم
شریعتی:ایمان و محبت با دل آدم چه می‌کند و از آدم چه می‌سازد؟!
حجت الاسلام عابدینی: چه می‌سازد! تا این مرتبه جلو می‌رود که این مقدار رشد در او ایجاد می‌شود تسلیم محض باشد با این لعن و طردی هم که امام مستقیم به او شکل گرفته حتی بچه‌هایش نمی‌دانند
شریعتی:چه بسا در خلوت چه‌قدر به خودش نگاه کند که چه شد من... خودش که نمی‌دانست می‌دانست؟
در ظاهرش نه، اما در کلام امام برمی‌آید که آن‌قدر این تسلیم بوده که هیچ گاه در حقیقت حکم امام را نسبت به آن ناراضی نبوده است.
شریعتی:هر چه تو بگویی هر چه تو بخواهی. خیلی خوب، خیلی از شما ممنون هستم حاج آقای عابدینی انشاالله از این جنس ایمان و این جنس محبت و سلاوت هم نصیب ما شود قطره‌های از این دریا و این اقیانوس خوشحالیم که در کنار شما هستیم ماه، ماه شعبان از ماه نبی مکرم اسلام انشاالله ثواب تلاوت آیات را هم هدیه بکنیم به روح بلند حضرت آیات ۶۳ تا ۷۱ سوره مبارکه‌ی هود صفحه ۲۲۹ قرار امروز اهالی خوب و نازنین سمت خدا است برمی‌گردیم با احترام همراه شما هستیم و در کنار شما بفرمایید خواهش می‌کنم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
صفحه ۲۲۹ قرآن کریم
اللهم صلّ علی محمّدٍ و آل محمّد و عجل فرجهم
شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خیلی خوشحال هستیم که در کنار شما هستیم باز هم با دل و جان سلام می‌کنم به همه‌ی آن‌هایی که سال‌هاست همراه ما هستند در هر کجای این کره‌ی پهناور خاکی شنونده‌های رادیو بیننده‌هایی که تکرار برنامه ما را می‌بینند خیلی فرصت نداریم تا پایان یک روایت ناب دیگر را بشنویم و انشاالله خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم در مورد زراره داشتیم صحبت می‌کردیم که تشبیه به همین جریان قصه‌ی موسی و خضر و خرق سفینه و سوراخ کردن کشتی شده بود برای حفظش حالا ببینید نگاه زراره به حضرت و تسلیم بودنش و معارف شیعه این‌ها چه‌قدر عظیم است من دو سه روایت را به سرعت اشاره می‌کنم یک روایتش این است که عبدالله بن بوکیرعن زراره یعنی یکی از برادرزاده‌های زراره نقل می‌کند که لَوَدَدتُ زراره گفت إنَّ کُلَّ شیٍ في قَلبِي في قَلبِ أصغَرِ انسانٍ مِن شیعة آلِ محمّدٍ علیه و آله السّلام  می‌گوید دوست داشتم همه‌ی معارفی که به من از حضرات رسیده است در قلب تمام شیعیان حتی کوچک‌ترین ضعیف‌ترین آن‌قدر می‌داند این چیست و چه‌قدر لذت‌بخش است و چه ارتباطی با امام ایجاد می‌کند می‌گوید دوست داشتم این مرتبه در دل همه بود اگر در دل همه بود که همه می‌شدند زراره دیگر آن کشتی سوراخ کردن که بود که همه راضی بودند این‌طور خیلی سنگین بوده است یک روایت دیگری من دو سه روایت هست من کوتاه بخوانم در یک روایت می‌فرماید از امام صادق علیه السلام: (إحبُّ النّاس إلیّ أحیاءً و أمواتاً) در بین همه‌ی شیعیان ما موالیان ما که بودند از دنیا رفته‌اند یا زنده هستند (أحبُّ النّاس أربَعَ) چهار نفر از همه برتر هستند بَرِید بن معاویة الإجلي، زرارة و محمد بن مسلم و مومن احول، این چهارتا احب الناس پیش من هستند آن وقت این احب الناس را با آن‌ها این کار را کرده است حضرت که این‌طور لعن و طرد و...
شریعتی: دم نزده است.
حجت الاسلام عابدینی: دم نزده این نشان می‌دهد که چه ارتباطی بعد در یک روایت دیگری هست که حضرت می فرماید که خیلی آن روایت هم زیباست می‌فرماید که بسم الله الرحمن الرحیم در این روایت شریف هم حالا بگذارید می‌ترسم این طولانی است این یک صفحه هست شروعش کنیم به نتیجه نمی‌رسیم.
شریعتی: خب باشدانشاالله هفته‌ی آینده.
حجت الاسلام عابدینی: انشاالله در روایت بعدی خیلی روایت در بحث زراره هست فقط نتیجه‌گیری را بر این قرار بدهیم که نگاه‌مان این باشد حوادثی که برای‌ما پیش می‌آید از جانب خدای سبحان چه علت‌هایی دارد علت‌های آن‌ها عمدتاً چون خدا رحیم است برای بزرگ کردن ماست برای این است که از جانب رحمت الهی بر ما آمده با این نگاه تحملش برای‌مان آسان‌تر میشود.
شریعتی: انشاالله آقا خیلی از شما ممنوم. خیلی استفاده کردیم مثل همیشه دعا کنید و انشالله خداحافظی کنیم.
حجت الاسلام عابدینی: انشالله خدای سبحان مارا شیعه‌ی خالص و محب قوی حضرات قرار بدهد که هرچه‌قدر ما محبت‌مان شدیدتر بشود تحمل‌مان بالاتر می‌رود ماه شعبان ماه محبت اهل بیت و پیغمبر اکرم است انشالله با صلوات‌های‌مان محبت را تمرین می‌کنیم انشالله خدای سبحان گشایش برای همه‌ی محبین اهل بیت و این کشور شیعه بیش از گذشته انشاالله قرار بدهد.
شریعتی: انشاالله، انشاالله، محمّد محمّد محمّد تو نوح نوحی اما قصّه‌ات شور دگر دارد که در توفان نامت کشتی پیغمبران گم شد. السلام علیک یا رسول الله. خیلی از شما ممنونم آقا طیب الله.
اَلسَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیک یا نَبِی اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیک یا مُحَمَّدُ بْنَ عَبْدِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیک یا خاتَمَ النَّبِیینَ اَشْهَدُ اَنَّک قَدْ بَلَّغْتَ الرِّسالَةَ وَاَقَمْتَ الصَّلوةَ وَ اتَیتَ الزَّکوةَ وَاَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَیتَ عَنِ الْمُنْکرِ وَعَبَدْتَ اللّهَ مُخْلِصاً حَتّی اَتیک الْیقینُ فَصَلَواتُ اللّهِ عَلَیک وَرَحْمَتُهُ