اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1401-10-12- حجت الاسلام و المسلمین‌رفیعی -حدود تکلف (شرح دعای هشتم صحیفه سجادیه) و نکاتی پیرامون شهید سلیمانی

شریعتی :‌ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. خانم‌‌‌‌‌‌‌ها آقایان سلام به سمت خدای امروز خیلی خیلی خوش آمدید ‌‌‌‌‌‌‌انشاءالله هر جا هستید در پناه قادر متعال باشید، بهترین‌‌‌‌‌‌‌ها را مثل همیشه برای شما آرزو می‌کنم و امیدوارم حال دلتان خوب باشد، دل و جانتان گرم باشد به نور ایمان و باغ ایمانتان آباد ‌‌‌‌‌‌‌انشاءالله با هم هستیم، کنار هم هستیم همه عزیزانی که از رادیو معارف صدای ما را می‌شنوند، مخاطبانی که تکرار برنامه را از شبکه افق می‌بینند و همین طور بیننده‌‌‌‌‌‌‌های خوب شبکه جهانی ولایت البته ناشنواهای عزیز که این برنامه را با رابط ناشنواها ساعت هشت صبح از شبکه افق می‌بینند روز جمعه، به همه شان با دل و جان سلام می‌کنند و سلام ویژه خدمت آقای دکتر حجت الاسلام رفیعی عزیزمان، سلام علیکم و رحمه الله خیلی خیلی خوش آمدید


حجت الاسلام رفیعی:‌ بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان عزیز، همچنین تسلیت عرض می‌کنم سومین سالگرد شهادت شهید سلیمانی عزیز و سایر عزیزانی که در آن حادثه به شهادت رسیدند و آرزوی توفیق دارم برای همه بینندگان،
شریعتی:‌ سلامت باشید حالتان چطور است، خدا ‌‌‌‌‌‌‌انشاءالله حفظتان کند، این ایام متعلق به حاج قاسم عزیزمان کسی که داغش تازه نمی‌شود و امیدوارم نگاه لطفش شامل حال همه ما بشود، مقدمه‌‌‌‌‌‌‌‌ای آقای دکتر خواهند فرمود و بعد ‌‌‌‌‌‌‌انشاءالله وارد بحثمان که شرح دعای هشتم دعای صحیفه نورانی سجادیه هست خواهیم شد.
حجت الاسلام رفیعی:‌ بله با توجه به اینکه امشب شب سیزدهم دی ماه، شب واقعه و حادثه‌‌‌‌‌‌‌‌ای است که برای شهید پیش آمد اتفاقاً بنده عازم دعای ندبه بودم پخش زنده و مطلع شدم آن روز خیلی سخت سخنرانی کردم در آن دعای ندبه، توفیق کردم یک سه شبی هم در بیت الزهرای ایشان منبر داشتم سه چهار شب پیش اخیراً، شما فرمودید ایام حیاتشان من خاطره‌‌‌‌‌‌‌‌ای عرض کنم از ایشان در سال آخرین سالی که ایشان در روضه بیت رهبری شرکت داشتند و بعد از آن هم ایشان نیامد و روضه هم کرونا شد و تعطیل شد تا امسال که برقرار شد. من آمدم ایشان کنار دیوار بیت صدا زد، گفت ما یک روضه‌‌‌‌‌‌‌‌ای داریم در کرمان، چند سال است رفقا به شما می‌گویند، نشده، گفتم خودتان نفرمودید والا می‌آمدم یک برنامه ریزی می‌کردم، فرمودند نمی‌خواهم به خاطر من بیایید چون روضه برای حضرت زهراست، من می‌دانستم اگر بگویم شما یک جور برنامه ات را طراحی می‌کنی، بعد دوباره گفتم آنها که زنگ می‌زنند خیلی پیگیر نیستند محکم ما هم سرمان شلوغ است گفتند امسال به ما قول می‌دهید، گفتم بله، محرم بود، یا فاطمیه نمی‌دانم روضه بعدیش می‌شود همان سالی که خودشان نبودند. گفتم ‌‌‌‌‌‌‌انشاءالله خدمت شما می‌رسم خودتان تشریف دارید، فرمودند با من کاری نداشته باشید، روضه برای من نیست، اتفاقاً نبودند خودشان، من مرتب بعد از شهادت ایشان سه سال است آن روضه را تعطیل نکردم و رفتم. به خانواده شان عرض کردم ایشان به اصطلاح از من وعده گرفتند این جلسه اخیری که رفتم همسر محترمشان آمدند و گفتند یک خاطره‌‌‌‌‌‌‌‌ای من بگویم گفتم بفرمایید. فرمودند از بیت آمدند منزل گفتند حاج آقا امسال فلانی قول داد، روضه ما سه شبش ایشان می‌آید برایش مهم بود، بهر حال من اجازه می‌خواهم در ارتباط با این شهید بزرگوار یک روایتی را بخوانم. چون این روزها صدا و سیما و حرف‌‌‌‌‌‌‌ها زیاد گفته می‌شود، خاطرات زیاد گفته می‌شود. اما گاهی از من سوال می‌کنند دلیل محبوبیت ایشان چی بود، بالاخره شما دیدید مردم در خیابان از همه قشری بودند، من آدمی دیدم که به من می‌گفت من چهل سال است در هیچ راهپیمایی نیامدم که برای شهید سلیمانی آمده بود. الان که من کرمان بود، الان که شلوغتر است ولی سه چهار روز قبل همه خیابان‌‌‌‌‌‌‌های منتهی به مقبره ایشان و مزار ایشان پر جمعیت بود، من گفتم رمز این محبوبیت در این حدیث امام صادق علیه السلام می‌بینم که حالا ما می‌توانیم همه مان به این عمل کنیم بالاخره مسیر را باید ادامه بدهیم، امام صادق علیه السلام فرمودند سه چیز انسان‌‌‌‌‌‌‌ها را محبوب می‌کند، ثلاثه تورثه المحبه، خیلی جمع و جور و روشن عربیش هم روشن است الدین یکی دینداری، دینداری نه دین بازی، نه دین دانی، به تمام معنا یک کسی دیندار باشد، متدین باشد وقتی متدین است دروغ نمی‌گوید، بدقول نیست، خیانت به امانت نمی‌کند، اهل اختلاس نیست، تکبر ندارد، وقتی می‌گویم دینداری فقط منظورم نماز نیست، گرچه نماز مهمترین شاخص دینداری است، عمود دین است ولی فقط این نیست، دینداری با تمام شئونات، و تمام آن در واقع جدولی که در دین می‌چینیم که در آن جدول رحم به یتیم هم هست، در آن جدول رحم به مسکین هم هست، در آن جدول یطعمون الطعام هم هست، مردم داری هم هست، در آن جدول مهربانی به همسر هم هست، در آن جدول مراعات حقوق همسایه هم هست، این اولین نکته که در واقع دینداری، دوم فرمودند التواضع، فروتنی، فروتنی این شهید بزرگوار زبانزد است، شما مردمی که ارتباط دارند، خانواده شهدا، ایتام، حتی یک وقتی یک خانمی می‌گفتند در رسانه‌‌‌‌‌‌‌ها منعکس شده، گفت ایشان در ماشین بود من آمدم جلو گفتم من یک عکس می‌خواهم از شما بگیرم، آن خانم حجاب مناسبی هم نداشتند، گفت شهید پیاده شد و کنار من ایستاد آن عکس الان هست در تصویرها، می‌گفت عکس با من گرفتند، و یک وقتی آقایی که الان مسئول برنامه‌‌‌‌‌‌‌های ایشان در کرمان است می‌گفت در کرمان که ایشان می‌آمد سپاه دعوت می‌کرد، فرض کنید ادارات مختلف، ایشان می‌فرمود من سپاه نمی‌آیم، شما خودتان درس دارید، کلاس دارید، برنامه دارید، بروید آنهایی را دعوت کنید که کمتر در این جلسات می‌آیند، لذا آقایی که مسئول برنامه ایشان است می‌گفت سال آخر گفتم برنامه چی برایتان ببندیم که نیامدند سال آخر شهید شد، فرمودند همین‌‌‌‌‌‌‌ها که شما در خیابان و کوچه گاهی به آنها نگاه درستی ندارید به تعبیر امروز خاکستری، یک جلسه‌¬‌‌‌‌‌‌ای با اینها بگذارید من بیایم با اینها صحبت کنم و واقعاً این نکته مهمی بود منظورش این نبود که در سپاه یا ارتش یا جاهای دیگر حضور پیدا نکنند اولویت، اولویت با این جوان‌‌‌‌‌‌‌هایی است که بهر حال کمتر پرداخته می‌شود این نکته بسیار مهمی بود که ایشان فروتنی داشت و نکته سوم البذل، الدین، التواضع و البذل، دین داری، فروتنی و بذل یعنی خلاصه امروز بذل و بخشش سخاوت، این بذل یک واژه عامی است، خود ایشان حضرت ابا عبد الله می‌گوییم و بذلوا مهجته خونش را بذل کرد، شیعتنا المتباذلون فی ولیتنا شیعه‌‌‌‌‌‌‌های ما درباره ولایت ما بذل می‌کنند بذل ممکن است به جان باشد مثل خود ایشان ممکن است به عضو باشد مثل یک جانباز، ابوالفضل العباس که دست‌‌‌‌‌‌‌هایش را داد ممکن است بذل بذل آبرو باشد شما آبرویت را بگذاری برای اینکه دین حفظ بشود، ممکن است بذل به اصطلاح بخشش به بذل مالی باشد یک جایی انسان ثروتی را بگذارد برای اینکه دین حفظ بشود. یک آیه دیگری را من در همان شبی که ایشان شهید شده بود ما چند شب بعدش حرم حضرت معصومه مراسمی گرفتند من این آیه را آنجا خواندم گفتم رمز موفقیت امثال ایشان این است که ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات هر کسی ایمان به عمل صالح داشته باشد سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا، ود یعنی محبوبیت، یکی از اسم‌‌‌‌‌‌‌های خدا هم ودود است، گفتم که این رمز این موفقیت و این جاذبه بود. بهر حال ایشان انس ویژه‌‌‌‌‌‌‌‌ای با حضرت زهرا سلام الله علیه داشتند، علاقه خاصی به روضه حضرت زهرا و مراسم ایشان داشتند و منزلشان را بیت الزهرا نامیدند، الان هم جناب آقای شریعتی با یک اعتقادی مردم می‌آیند، با اعتقادی می‌آیند کنار آن خانه، حتی بیمار می‌آورند متمسک می‌شوند، شهید هم دفن شده آنجا، شهید گمنام هم دفن شده و خلاصه این تواضع ایشان، فروتنی ایشان اخلاص، رهبر انقلاب هم در این دیداری که دیروز بود به نظرم با خانواده پخش شد، روی دو سه تا نکته تأکید کردند یکیش مردم داری ایشان بود و اخلاص بود. بالاخلاص یکون الخلاص، اخلاص دیگر خلاصی در آن است، خدا قول داده اخلاص سر من اسرار یکی از اسرار من است و در واقع در قلب کسی قرار می‌دهم که با من ارتباطش قوی باشد. من یک آیه‌‌‌‌‌‌‌‌ای از قرآن یادم آمد اگر اشتباه نکنم سوره نحل آیه شصت و شش باید باشد که اخلاص را بخواهم معنا کنم، خیلی جالب است، قرآن کریم می‌فرماید این انعام یعنی چهارپایان گوسفند شتر، اینها برای شما عبرتند. این حیوانات سه تا استفاده دارند یکی گوشتشان را می‌خوریم قرآن می‌گوید بخورید کلوا حلالاً طیبا، یکی قرآن در سوره نحل همین آیه شش می‌فرماید اینها فیها جمال یک زیبایی دارند با هم می‌روند چرا، با هم می‌روند بر می‌گردند، تو آغل خودشان می‌روند، حرف چوپان را گوش می‌دهند، جالب است در این حیوان سه تا نکته نهفته است یکی خوردن گوشتش، یکی زیبایی حرکتش، یکی قرآن می‌فرماید که عبرت، بعد عبرت را می‌گوید شما به این حیوان نگاه کنید یک چیزی به نام شیر خالص لبن خالصا، این شیر خالص از بین دو ناخالصی می‌آید از بین دو چیز ناپاک یا به اصطلاح کثیف می‌آید من بین فرس و الدم یکی خون، خون بالاخره نجس است و آلوده است یکی فرس، فرس به محتویات شکمبه و سیراب گوسفند می‌گویند وقتی این سیراب را باز می‌کنند دیدید بوی مناسبی ندارد و دور می‌ریزند. جالب است پالایشگاهی که خدا در بدن این حیوان قرار داده، ما اگر بخواهیم نفت یک جایی عسلویه یک جایی استخراج کنیم کلی دستگاه می‌خواهیم  ولی شیر سفید لبناً خالصا آن هم قرآن قبلش می‌گوید من بین فرس و دم، خوب این شیر وقتی می‌آید از بدن حیوان می‌آید بیرون قیمتش هم الان بالاست، این شیر نه خون دارد نه فرس، نه آن محتویات سیراب در آن است نه آن خون یعنی چی، یعنی کاملاً این شیر خالص است، خالص یعنی چی، شیری که بو و طعم و رنگ خون و آلودگی را نگرفته، انسان خالص هم باید مثل این شیر باشد رنگ و بوی ریاست، مال، دنیاپرستی، بله زندگی می‌کند تعامل می‌کند با اینها، شهید سلیمانی فرماندهی داشت، سخنرانی داشت، احترام داشت  اما اینها او را نمی‌گیرد، این بهترین مثال برای اخلاص است، من بین فرس و دم، اما یک کسی مثل عمر سعد می‌آید آن ریاست را می‌گیرد، تن به قتل ابا عبد الله علیه السلام می‌دهد. کار مشکلی است، همین روزها چون ایام منصوب به حضرت زهرا سلام الله علیها بود، حالا به میلادشان هم داریم نزدیک می‌شویم، آنجایی که در سوره هل اتی که سفارش هم شده، پنجشنبه‌‌‌‌‌‌‌ها صبح اگر کسی سوره هل اتی را بخواند آرامش پیدا می‌کند، این هم دنبال بینندگانی که گاهی پیامک می‌دهند دنبال دستور می‌گردند این روایت است. می‌دانید که امام رضا هر دوشنبه و پنجشنبه در نماز صبحشان سوره هل اتی می‌خواندند، و من در روایت دیدم این سوره را در پنجشنبه‌‌‌‌‌‌‌ها بخواند در جوار رسول خدا خواهد بود. این سوره می‌دانید بیست و پنجم ذی حجه نازل شده، روزش می‌گویند روز خانواده، در تقویم جمهوری اسلامی این روز به عنوان روز خانواده نام برده شده، قصه این سوره چیست، قصه اش را نمی‌خواهم عرض کنم، همان اطعامی که حضرت زهرا و خانواده، مسکین و یتیم و اسیر نکته اش این است می‌فرماید انما نطعکم لوجه الله این وجه الله یعنی اخلاص، لا نرید منکم جزاء و لا شکورا، یک وقت می‌گویم من هیچی نمی‌گویم به شما، اما دلم می‌خواهد شما از من تشکر کنید به شما نمی‌گویم، ولی حتی به خانواده¬ام نمی‌گویم ولی توقع، می‌روم در خلوت خودم می‌گویم، آقای شریعتی ما هیچی نگفتیم شما یک تشکر می‌کردید می‌گوید این هم نمی‌خواستم. حتی این هم در دلشان نبود لا نرید منکم جزائا و لا شکورا، همین می‌شود که خدا هی سوره نازل می‌کند در شأن این خانواده. اخلاص که عرض کردم در شهید سلیمانی بود همان کلمه وجه الله است که در جای دیگر در قرآن می‌گوییم همه چیز از بین می‌رود جز وجه الله، کل شیء ‌‌‌‌‌‌‌‌هالک الا وجهه انشاءالله کارهایمان برای خدا باشد و انگیزه-مان دینی باشد ‌‌‌‌‌‌‌انشاءالله.
شریعتی:‌ خیلی از شما متشکر و ممنونم مقدمه خوبی بود ‌‌‌‌‌‌‌انشاءالله روح حاج قاسم عزیز شاد باشد و امیدوارم که دعاگوی تک تک ما باشد یادی بکنیم از شهید ابو مهدی المهندس و همه همراهان شهید پورجعفری و همه شهدایی که همراه حاج قاسم بودند ‌‌‌‌‌‌‌انشاءالله دستگیر ما باشند، خیلی خوب دردهای درون ما با نگاه امام سجاد و نسخه‌‌‌‌‌‌‌های شفابخش قرآن کریم
شریعتی:‌ ممکن است بعضی‌‌‌‌‌‌‌ها گذشته بحث یادشان نباشد دعای هشتم صحیفه سجادیه است، به دوازدهمین درد رسیدیم، یازده بیماری اخلاقی را مورد بحث قرار دادیم. غضب، شهوت، مخالفت هدایت، حسد، حرص، اینها چیزهایی بود ما ورود پیدا کردیم. اللهم انی اعوذ بک، اولش این است خدایا من پناه می‌برم به تو از این چهل و چهار بیماری، امروز دوازدهمی آن تعاطی الکلفه، یعنی خدایا پناه می‌برم به اینکه خودم را اذیت بیاندازم، به مشقت بیاندازم به سختی بیاندازم آنجایی که سختی و مشقت لازم نیست. یک جاهایی در دین مشقت و سختی جز آن عمل است، مثل حج، حج سخت است سختی دارد باید طواف کنی، منا بروی عرفات بروی سنگ بزنی یا روزه بالاخره یک سختی تشنگی و گرسنگی، اگر اسمش را بگذاریم سختی بالاخره یک صعوبتی، آن تکلف مثبتی است یا جنابعالی الان به شما می‌گویند یک دختر خانمی جهیزیه می‌خواهد هیچی هم ندارد شما می‌گویی با من، در خانه ما می‌آیی در خانه او می‌روی به این زنگ می‌زنی به او نامه می‌دهی، یک ماه بیست روز خودت را به آب و آتش می‌اندازی با تکلف و مشقت انداختن برای اینکه جهیزیه این دختر را جور کنی این خیلی هم خوب است اشکالی هم ندارد. اما آن چیزی که مذمت شده و رسول خدا می‌فرماید خدا به او می‌گوید پیغمبر قل ما  اسئلکم علیه من اجر و ما انا من المتکلفین می‌دانید این قل ما اسئلکم راجع پیغمبر ما چهار مرتبه در قرآن آمده به چهار تا تعبیر، یک جا می‌فرماید قل لا اسئلکم علیه اجراً الا الموده فی القربی من از شما برای رسالتم مزد نمی‌خواهم جز محبت اهل بیت، یک جا می‌فرماید ما سئلتکم من اجر فهو لکم این اجری که از شما خواستم گفتم اهل بیت من را دوست داشته باشید این به نفع شماست برای من چیزی گیر من نمی‌آید، شما وقتی به علی علیه السلام محبت داشته باشی مودت داشته باشی به حضرت زهرا از خطبه اش استفاده می‌کنی از نهج البلاغه اش استفاده می‌کنی از سیره اش استفاده می‌کنی. سوم می‌فرماید آن اجری که من از شما می‌خواهم در مسیر توحید است الا من شاء‌ ان یتخذ الی ربه سبیلا، پس ببینید مزد رسالت من محبت به اهل بیت است این مزد به نفع شماست، این مزد در مسیر توحید است یعنی موجب می‌شود که شما با خدا ارتباط برقرار کنید، چهارمیش این است بگو من بر رسالتم مزد نمی‌خواهم و من از متکلفین نیستم. متکلف یعنی چی، تکلف یعنی خود را به مشقت انداختن، یک سری جاهایی این تکلیف کلاً واژه مذمومی است ما مثبت‌‌‌‌‌‌‌هایش را باید استثنا کنیم، کلاً تکلف مذموم است، و در روایت داریم انا و اتقیا امتی، من پیامبر و انسان‌‌‌‌‌‌‌های با تقوای امتم برعا من التکلف در زندگیشان تکلف و به مشقت انداختن نیست من قبل از آنکه علامت‌‌‌‌‌‌‌هایش را بگویم چند تا مثال ساده بزنم. مثلاً تکلف در ازدواج الان یکی از چیزهایی که ما داریم تکلف در ازدواج است. یعنی حتماً باید این جهیزیه باشد، حتماً باید مراسم در تالار باشد بایدها و در واقع سختگیری‌‌‌‌‌‌‌هایی که هی این دختر در خانه می‌ماند این پسر در خانه می‌ماند و این ازدواج سر نمی‌گیرد.
شریعتی:‌ بایدهایی که ماها  ساختیم.
حجت الاسلام رفیعی‌ :‌ ساختگی‌‌‌‌‌‌‌های خود ما، ساختگی ذهنی مان، دست اندازهایی که در جاده اتوبان زندگی خودمان قرار دادیم و این ماشین هی متوقف می‌شود، نه آقا زشت است، خوب نیست مردم چی می‌گویند دیدید، تکلف در برگزاری مراسم عروسی، الان بعضی‌‌‌‌‌‌‌ها دیدند، اصرار دارد شام این باشد، فلان تالار باشد اینقدر مهمان باشد، تکلف در عبادت، حالا اول از ازدواج گفتم، وقتی خدای تبارک و تعالی می‌گوید یرید الله بکم الیسر، چرا بعضی‌‌‌‌‌‌‌ها با وسواس اینقدر به خودشان سخت می‌گیرند، بعضی سوالات این دفعه هم بود، خدا می‌گوید شما یک وضو بگیر، یک غسل کن من به شما سختی نگرفتم چرا به خودت سختی می‌دهی مشقت می‌دهی ایجاد وسواس می‌کنی یکی از اقسام تکلف است عرض می‌کنم که مصداق دیگر برای تکلف، تکلف¬های منفی را داریم عرض می‌کنیم بگذارید بحث را اینطور وارد بشوم اگر از من سوال کنید تکلف‌‌‌‌‌‌های منفی را بشمار می‌گویم یک در ازدواج می‌توانیم با سهل گیری این ازدواج‌‌‌‌‌‌‌ها را به سرانجام بیشتری برسانیم. یک وقتی رهبر انقلاب در یکی از خطبه‌‌‌‌‌‌‌های عقد فرمودند چرا من گفتم عقد بالای چهارده سکه را نمی‌خوانم فرموده بود اشکالی ندارد چهارده هزار سکه باشد شرعاً که اشکال ندارد منتها بنده چهارده تا بیشتر را نمی‌خوانم بعد توضیح دادند فرمودند مهریه یعنی صداقت، یعنی اظهار محبت به همسر نه اظهار زحمت، مهریه رحمت است نه زحمت. شما وقتی می‌آیی مهریه را می‌بندی روی مبلغ بالایی جالب است آقای شریعتی گیری افتادم اخیراً‌، من یک  خطبه عقدی رفتم خواندم شاید سه چهار ماه پیش یادم نیست، من دقیقاً یادم نمی‌آید وقتی مطرح شد که خطبه را می‌خوانیم عند المطالبه یا عند الاستطاعه، من یادم نیست آنها که ثبت می‌کنند باید، به ما گفتند خطبه را بخوانید، یک ماه بعد این ازدواج به هم خورد، یک ماه بعد و الان درگیری دو خانواده سر این است عند المطالبه بوده یا عند الاستطاعه و دادگاه از من می‌خواهد می‌گوید شما چی گفتی، می‌گویم آقا من خطبه عقد را خواندم، یک چیزی خودشان نوشته بودند، شما نوشته آنها را ببینید من یادم نیست. حالا من تأسفم بر این است چرا باید یک ماه عقد منجر به این درگیری بشود و الان این دو تا خانواده درگیریشان سر این باشد که مطالبه بوده یا استطاعت. ازدواج آقا فرموده بودند ازدواج برای نشان دادن صداقت و علاقه به آن همسر مهر می‌گذارید نه برای ایجاد زحمت و دست انداز خفه کردن، مثل اینکه شما غذا را می‌خوری لذت ببری، غذا نمی‌خوری تو گلویت گیر بکند. یکی از موارد تکلف که الان در مهریه‌‌‌‌‌‌‌ها، ازدواج‌‌‌‌‌‌‌ها واقعاً می‌شود یعنی خیلی از اوقات هزینه‌‌‌‌‌‌‌‌ای که خرج تزیین یخچال می‌شود، یا هزینه‌‌‌‌‌‌‌‌ای که خرج وسائل اضافی می‌شود. ببینید جهیزیه توشه و زاد زندگی است، نه وسیله فخرفروشی، ما در ازدواج و در جهیزیه الان یک اشتباهی که در خیلی از خانواده‌‌‌‌‌‌‌ها هست، موضوع توشه را با فخرفروشی خلط کردیم، موضوع در واقع ایجاد محبت و رحمت را با ایجاد زحمت خلط کردیم واقعاً بعضی خانواده‌‌‌‌‌‌‌ها به زحمت می‌افتند. یکی از موارد تکلف،
شریعتی:‌ خیلی وقتها به حد ضرورت اکتفا نمی‌کنند فراتر از این این خودش باز
حجت الاسلام رفیعی:‌ گاهی خیلی بیش از ضرورت است یعنی وسایل گاهی اصلاً استفاده نمی‌شود، خوب دختردار نگران است پسردار نگران است هیچ کدام نمی‌توانند، آن با وضعیتی که متأسفانه گاهی ثبات هم در بازار نیست و اذیت می‌شوند. مثال دوم تکلف در عبادت در وضو در غسل در نماز چرا خودتان را اذیت می‌کنید بله بی مبالاتی هم بد است  ولو یک آبگرمکن آب برای غسل خالی کردن درست نیست، آن هم در شرایط بحران بی آبی، مثال دیگر تکلف در مهمانی‌‌‌‌‌‌‌هاست، حضرت عالی می‌دانید بنده هم می‌دانم، چون من خودم از کسانی بودم که خیلی پررفت و آمد بودیم در گذشته، اما الان این مهمانی‌‌‌‌‌‌‌ها به سالی یک بار هم برگزار نمی‌شود. چرا، چون الان به خانواده شما بگویند آقای حجت الاسلام رفیعی مثلاً می‌خواهد با خانواده اش امشب بیاید خانه شما، یک لیست به شما می‌دهد مرغ و برنج و چه، می‌گوید حاج خانم ولش کن، مثال می‌زنم، واقعاً الان طرف وقتی حقوق یک ماهش را روی یک مهمانی می‌خواهد بگذارد، مهمانی‌‌‌‌‌‌‌ها بی تکلف اگر باشد برگزار می‌شود، حارث بن عبد الله حمدانی امیر المومنین را دعوت کرد منزلش، آقا فرمودند به سه شرط می‌آیم یک هر چه در خانه داری برای من بیاور، دو هیچی از بیرون اضافه نکنی، سه خانواده ات را به زحمت نیاندازی گفت چشم، آمد و آقا مهمانی کرد، اگر مهمانی‌‌‌‌‌‌‌ها با غذای ساده‌‌‌‌‌‌‌‌ای باشد، تکلف‌‌‌‌‌‌‌های متعدد گاهی سر سفره آنقدر مواد مختلف چیده می‌شود بعد تازه می‌گویند ببخشید خودتان را سیر نکنید هنوز شام نیامده، پس شما برای چی این‌‌‌‌‌‌‌ها را درست کردی، این سوپ و انواع اسم‌‌‌‌‌‌‌هایش را من بلد نیستم، انواع چیزهایی که چیدید می‌گوید نه الان شام می‌آید، یک مقداری تکلف در مهمانی‌‌‌‌‌‌‌هایمان این سه، مثال دیگر برای تکلف ناپسند تکلف در کسب قدرت، کسب قدرت اشکالی دارد نه، شما دوست داری نماینده مجلس بشوی، حضرت عالی دوست داری داشته باشی مگر سلیمان نگفت که خدایا به من ملکی بده که دیگر به کسی بعد از من نمی‌دهی، حبلی ملکاً لا ینبغی لاحد، مگر حضرت یوسف گفت، این پست وزارت اقتصاد به من بدهید من حفیظ و علیمم ولی یک کسی برای نماینده مجلس خودش را به آب و آتش می‌زند، تکلف به خرج بدهد، حرام مرتکب بشود، دروغ بگوید، هزینه‌‌‌‌‌‌‌های چنان کند، وعده چنان بدهد، نه شما کاندیدای مجلس بشو اگر رأی آوری الحمد الله نیاوردی الله اکبر، عمر سعد برای رسیدن به ری تکلف به خرج داد، امام حسین را به شهادت رساند آخر به او نرسید، تکلف در کسب مال، بعضی‌‌‌‌‌‌‌ها برای کسب مال و ثروت خود را به تکلف می‌اندازند تلاش خوب است، ربا حلال حرام، خمسش را نمی‌دهد، زکاتش را نمی‌دهد مثل ثعلبه انصاری که داستانش در قرآن آمده، منکر زکات شد و کافر از دنیا رفت، اینها تکلف‌‌‌‌‌‌‌های مذموم و ناپسند است. تکلف یعنی تصنع، یعنی ریاکاری، یعنی آنی که نیستی نشان بدهی، علامت‌‌‌‌‌‌‌هایش را برایتان می‌خوانم. ببینید می‌گویند یک پلی را می‌ساختند یک جایی خیلی مهندس جذب کرده بودند یک کسی هم خودش را مهندس جا زد، مهندس نبود، از بس این پروژه شلوغ بود کسی متوجه نشد، یواش یواش رفت بالا و شد جز روسا آن پروژه و طرح، بالاخره پل ساخته شد، پل را نیروها می‌سازند مهندس هم نظارت می‌کند، بالاخره روز بازدید که مهندسین صف کشیدند، وزیر بود، وکیل بود استاندار بود نمی‌دانم در افتتاح یک نگاهی کرد، گفت خیلی عالی است خیلی خوب است. به این آقا شانسی گفتند شما یک نظری بده به این که مهندس نبود، گفت خیلی پل خوبی است حسنش این است که روی عرض رودخانه است اگر روی طول رودخانه می‌ساختند، معلوم شد این سواد ندارد، خدا رحمت کند آیت الله العظمی بروجردی می‌گفتند چیزی را نمی‌دانست با صدای بلند می‌گفت نمی‌دانم، امیر المومنین در حکمت هشتاد و دو نهج البلاغه فرمود خجالت نکشید، چیزی را نمی‌دانید بگویید نمی‌دانم. خدا حفظ کند حاج آقا قرائتی عزیزمان را یک وقت دوربین رفت جلوی ایشان، دوربین پخش کرد، مثلاً نظرتان راجع فلان موضوع چیست، فرمودند من رادیو نیستم هر وقت باز می‌کنید حرف بزنم الان در این موضوع آمادگی ندارم نمی‌دانم. پس علمی که نداری ادعا کنی عالمی، ثروتی که نداری ادعا کنی ثروتمندی، دیدید طرف لیسانس هم ندارد می‌گوید دکترا دارم، این تکلف است، بعد یک جا گیرت می‌اندازند اطلاعاتی که نداری اظهار کنی. من اجازه می‌خواهم
شریعتی:‌ این طرفش یک خرده سخت است، بعضی‌‌‌‌‌‌‌ها دارند می‌خواهند وانمود کنند ندارند
حجت الاسلام رفیعی:  آن تواضع است
شریعتی:‌ خودشان را به فقر نالیدن غر زدن آن هم خوب نیست
حجت الاسلام رفیعی:‌ من چند تا از علامت‌‌‌‌‌‌‌هایش را برایتان بگویم سه چهار تا روایت است رسول خدا فرمودند یا علی للمتکلف ثلاث علی مات، ‌‌‌‌‌‌‌انشاءالله این علامت‌‌‌‌‌‌‌هایی که من می‌شمارم ده دوازده تا هیچ کدام در بینندگان ما، شنوندگان عزیز هیچ کدام نیست و نخواهد بود. از کجا بفهمیم این صفت منفی را داریم، ببینید این صفت صفتی است که پیغمبر می‌فرماید من اهلش نیستم و ما انا من المتکلفین، من در زندگیم تکلف نیست، سوره صاد آیه هشتاد و شش، قل ما اسئلکم علیه من اجر و ما انا من المتکلفین، تکلف از اخلاق منافقین است، تصنع است ریاکاری است. فرمود سه تا علامت دارد یک یتملق اذا حضر اگر جلویت باشد تملق می‌کند تعریف از جنابعالی می‌کند مجری مثل شما دیگر وجود ندارد، چنین است چنین است، خسته ات می‌کند از تملق، اما یغتاب اذا غاب، وقتی از پیشت می‌رود شروع می‌کند غیبت کردن، اجرا بلد نیست، چطور شد؟‌ بله سه شماتت می‌کند در مصیبت اگر اتفاقی برایت بیافتد، ماشین تصادف کند، داغی ببینی من به او گفتم برنامه ما را بیا، نیامد اینطور شد. یک وقتی یک حادثه‌‌‌‌‌‌‌‌ای برای پایم پیش آمده بود شکستگی پیش آمد چند سال پیش، یک آقایی زنگ زد از یک جایی اگر بگویم متوجه می‌شود ناراحت می‌شود ما تو جا افتادیم پا تو گچ گفتم بفرمایید، گفت یادت است حاج آقا پارسال زنگ زدم دو شب برای ما بیایید نیامدید این نتیجه آن است. گفتم خیلی ممنون چه ربطی دارد آقای عزیز من جای دیگر قول داده بودم نتوانستم بیایم، حالا برای اینکه باز هم نشکند بیایید. این روایت دوم از خود امیر المومنین علیه السلام است للمتکلف ثلاث علی مات آن سه تا چی شد تملق و چاپلوسی، غیبت و شماتت  فرمود متکلف سه تا علامت دارد ینازع من فوقه بالمعصیه، با بزرگتر از خودش درگیر می‌شود. ینازع من فوقه ببینید بالاخره این آقا استاد شما بوده، بالاتر از شما بوده، در دانشگاه شما ناسزا بگویید، تندی کنید، بی ادبی کنید، ادب اقتضا می‌کند ینازع من فوقه، شما بنده را دعوت کردید دانشگاه سخنرانی من هم نشستم، ادب اقتضا می‌کند به حرف من گوش بدهید شما حرفت هم بزنی، وقتی داد می‌زنی، فریاد می‌زنی متهم می‌کنی نه من می‌توانم حرف بزنم نه شما می‌توانی گوش بدهی و نه شما می‌توانی حرفت را بزنی خیلی این مهم است ادب در برخورد با دیگران این آدم‌‌‌‌‌‌‌های متکلف ادب می‌پرند تو حرف ینازع من فوقه، با بزرگتر از خودش من فوقه کی‌‌‌‌‌‌‌ها هستند پدر مادر، استاد، برادر بزرگتر آقا امام حسین علیه السلام جایی که امام حسن بود صحبت نمی‌کرد می‌گفت برادرم است بزرگترم است مگر چقدر امام حسن از امام حسین بزرگتر است خیلی نیست اختلافشان. دو فرمود یظلم من دونه بالغلبه اگر یک وقتی این قدرت دستش افتاد، شد رئیس اداره، شد وزیر، شد نماینده، شد مسئول کارخانه به زیردستش ظلم می‌کند و ستم می‌کند، حقوق آنها را نادیده می‌گیرد، این هم انسان در واقع متکلف، علامت دیگرش هست و علامت دیگری که در این در واقع روایت آمده فرمود از ظالمان پشتیبانی می‌کند، این را حضرت علی علیه السلام در این روایت فرمودند باز روایت دیگر از رسول خداست صلوات الله و سلامه علیه، اما علامه المتکلف فاربعه، شش تا گفتیم با این چهار تا می‌شود ده تا، علامت انسان‌‌‌‌‌‌‌های متکلف چهارتاست، فرمود الجدال فی ما لا یعنی، بحث‌‌‌‌‌‌‌های غیر مربوط وارد می‌شود، اصلاً ثمره‌‌‌‌‌‌‌‌ای بر آن مترتب نیست، کسی جلوی من را گرفت گفت اول منافق در اسلام کی بود یکی را گفتم، گفت از کجا می‌گویی، گفتم برو بررسی کن، برو تاریخ بگرد پیدا کن. یکی گفته بود وسط دنیا کجاست گفته بود همینجا حالا برو متر کن، ستاره‌‌‌‌‌‌‌ها چندتاست پانزده هزار میلیارد رو بشمار، آخر چه ثمره‌‌‌‌‌‌‌‌ای دارد، آقای شریعتی جالب است خدا در قرآن چند جا می‌گوید این بحث‌‌‌‌‌‌‌های بیخود را ول کنید یکی در قبله است می‌گویند خدا مغرب است یا مشرق است چکار داری خدا مغرب است یا مشرق است، تو برو خدا را بپرست، لیس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و لکن البر من آمن بالله می‌گفتند بیت المقدس است یا کعبه است، خدا نه در بیت المقدس است نه کعبه، اینها نشانی است که ره گم نشود، صبح که صبحگاه برگزار می‌کنند فرمانده می‌ایستد آنجا به خاطر اینکه همه رو به فرمانده باشند رو به این سمت می‌ایستند، فرمانده بعداً در اتاقش هم هست، خدا همه جا حضور دارد، چند جا خدا در قرآن از بحث‌‌‌‌‌‌‌های بیخودی گله کرد یکی اینجا، یکی در اصحاف کهف است می‌گویند هفت تا بود هشتمی سگش بود یا شش تا بود هفتمی سگشان بود می‌گوید چکار دارید بروید ببینید اصحاب کهف حرفشان چی بود، حالا اصحاب کهف هفت تا بود یا هشت تا چی گیر شما می‌آید. دیدید خیلی از این بحث‌‌‌‌‌‌‌ها هیچ فایده‌‌‌‌‌‌‌‌ای ندارد. یک مثال دیگر بزنم دو گروه با هم بحث کردند که تعداد ما بیشتر است یا آنها بیشتر است بالاخره یکیشان شمردند بیشتر شد، آنها گفتند نه باردارهای ما را هم بشمارید ما یک سری زنان باردار داریم آنها دو تا حساب می‌شوند، آنها را هم شمردند مثل اینکه اینها بیشتر شدند، آنها گفتند مرده‌‌‌‌‌‌‌ها را هم بشمارید، رفتند قبرستان بسم الله الرحمن الرحیم الهیکم التکاثر، حتی زرتم المقابر، خدا می‌گوید کلا سوف تعملون، قیامت را فکر کنید این که آمار شما بالاتر است یا آمار ما بالاتر است این اهمیتی ندارد، الان در بحث‌‌‌‌‌‌‌های اعتقادی من زیاد دیدم البته مقصر یک مقدارش شبکه‌‌‌‌‌‌‌های اعتقادی باطلند می‌گوید آقا شما می‌دانی اسم فرزند فلانی فلان اسم بوده باشه، این دلیل بر حقانیت فلان شخصیت است، دلیل بر این است که مثلاً غدیر جریان درستی نیست؟‌ چه ربطی دارد؟‌ مثلاً اسم فرزند فلان امام یا فلان شخصیت به فلان اسم بوده، جزئیات اینطوری، کی با کی ازدواج کرده، گاهی باعث می‌شود اصل  را رها کنیم، فروعی که باعث می‌شود اصل فدا بشود این تکلف است حاشیه‌‌‌‌‌‌‌هایی که متن را به حاشیه می‌برد، بله، مثلاً آمده سخنرانی دیدی رنگ قبا را مناسب نبود با جلسه امروز مثلاً، آقا ببین حرف‌‌‌‌‌‌‌هایش چی بود، سخنرانیش چی بود. فرمود متکلف چهار تا علامت دارد، الجدال فی ما لا یعنی، ورود پیدا می‌کند به بحث‌‌‌‌‌‌‌هایی که هیچ ثمره‌‌‌‌‌‌‌‌ای ندارد، اصحاب کهف چند نفر بودند مثلاً، دو این را قبلاً داشتیم، ینازع من فوقه، با بالاتر از خودش درگیر می‌شود، یتعاطی ما لا ینال، آدم متکلف رسیدن به جایی را نشانه می‌رود که به او نمی‌رسد، یعنی این می‌داند با این تیپ و قیافه توی مسابقات مثلاً فلان، قد این اقتضا نمی‌کند در والیبال برود، مثل عرض می‌کنم شرایط این اقتضا نمی‌کند برای این رشته، برای این کار، برای این ازدواج، نه من باید به این اتفاق برسم وقتی اینطور شد چی می‌شود آدم اذیت می‌شود خودش را به زحمت می‌اندازد. یکی فرمودند که بله یجعل همه لما لا ینجی، همت و تلاشش را جاهایی قرار می‌دهد که به دردش نمی‌خورد بهر حال خلاصه کنیم نشانه‌‌‌‌‌‌‌های متکلف، تملق و چاپلوسی، غیبت، شماتت نزاع با بزرگتر، ظلم و ستم به پایین دست، دفاع از ستمکار، سخن بدون آگاهی، دنبال چیزی رفتن که به آن نمی‌رسد، ادعای دانش و علم آنجایی که انسان علم را ندارد ریا و نفاق در واقع اینها از علامت‌‌‌‌‌‌‌ها و نشانه‌‌‌‌‌‌‌هایی است که برای انسان متکلف، یک نکته دیگر عرض کنم و آن نکته این است که این تکلف و این در واقع بفرمایید خود را مشقت انداختن که عرض کردیم در زمینه‌‌‌‌‌‌‌هایی نباید وجود داشته باشد چند جا خوب است اگر چند جا انسان خودش را به زحمت بیاندازد خوب است یکی در اصلاح نفس، آقا من می‌خواهم با نفسم مبارزه کنم خودم را به زحمت می‌اندازم، نذر می‌کنم، بدون این هم نمی‌شود، این حتی روایت هم دارد، من نخواندم برای شما، که اشاره می‌کنم حضرت امیر فرمودند اکره نفسک علی الفضائل، در فضائل خودت را به زحمت بیانداز. یکی برای کمک رسانی مردم، اول عرایضم مثال زدم، جنابعالی یک جهیزیه‌‌‌‌‌‌‌‌ای می‌خواهید جور کنید باید به این زنگ بزنید به آن زنگ بزنید تلاش کنید اینجا هم تکلف اشکالی ندارد. سوم تکلف برای رسیدن به استقلال و آزادی بله ما انقلاب کردیم، شهید دادیم در جنگ می‌خواستیم خاکمان را ندهیم، زحمت داشت زحمتش جانبازانی که الان هستند، شهدایی که خانواده‌‌‌‌‌‌‌هایشان هنوز
شریعتی:‌ مصداق سه موردی که گفتید یکی خود حاج قاسم
حجت الاسلام رفیعی:  خود حاج قاسم تکلف اینکه شما در سوریه باشی اینجا باشی در این خاک آن خاک، جهاد تکلف دارد، داعش را بگویی من سه ماه دیگر ریشه کن می‌کنم، وقتی شما می‌ایستی به رئیس جمهور یک دولت بزرگی می‌گویی من حریف توأم، یعنی چی ادعا که نیست واقعاً می‌خواهی حریف باشی، آخرش او زهرش را ریخت که خدا لعنتشان کند، امریکایی‌‌‌‌‌‌‌ها ترامپ ملعون ایشان می‌فرمود من حریف توأم این تکلف دارد، جان را باید فدا کنی. امام حسین وقتی مقابل یزید می‌ایستد که هیهات من الذله، بالاخره تکلف بیست روز زن و بچه اش در مسیر کربلا تا شام توی آفتاب اذیت می‌شوند، پس تکلف در راه اصلاح نفس، در راه کمک به مردم، در راه در واقع این که انسان استقلال و آزادی کسب کند، تکلف در راه کسب علم، کسب علم، شما یک وقتی در گرمای نجف، گرمای قم، تابستان، زمستان مثل علامه امینی سی سال می‌نشینی می‌خواهی الغدیر بنویسی زحمت ندارد؟‌ چرا زحمت ندارد؟ این  تکلف اشکالی ندارد، بهر حال وجود مقدس امام صادق علیه السلام معلب بن خنیث می‌گوید من یک شب دیدم آقا دارد در هوای بارانی می‌رود اولش نشناختم دیدم یک آقایی می‌رود یک گونی نانی به دوشش است، تکه‌‌‌‌‌‌‌هایی از این نان دارد می‌افتد، گفتم آقا این انبان سوراخ است، نانش دارد می‌ریزد، برگشت دیدم امام صادق است. گفتم آقا در دل شب شما در این هوا، فرمودند کمک کن نان‌‌‌‌‌‌‌ها را جمع کنیم بالاخره جمع کردند و گفتند دارم می‌برم در خانه فقرا، گفتم آقا کجا، فرمود ظله بنی ساعده یک جایی بود که مثل اینجا که الان گرمخانه درست می‌کنند فقرا می‌روند استراحت می‌کنند فقرا شب آنجا می‌خوابیدند و جالب است اینها از کسانی بودند که امام صادق را امام نمی‌دانستند یعنی شیعه نبودند می‌گوید رفتیم و امام کنار هر کدام از اینها مقداری نان گذاشت و برگشت، نه آنها آنها امام را شناختند نه امام از اسم آنها سوال کرد. امیر المومنین انبان به دوش بکشد در خانه فقرا این تکلف ندارد؟‌ چرا، ظهر گرما رئیس حکومت بیاید در خیابان‌‌‌‌‌‌‌های کوفه قدم بزند شاید یک کسی کاری دارد برایش راه بیاندازد، علی است بالای شصت سال سنش است این تکلف ندارد مسئولی که خودش را به تکلف می‌اندازد برای رفع نیاز مردمی تکلف ثواب دارد. باز آقای قرائتی می‌فرمودند یک بار دیگر عرض کردم حرف‌‌‌‌‌‌‌های ایشان اینقدر شیرین است که انسان هر چه نقل می‌کنم باز هم تازه است، خدا حفظشان کند، فرمودند وزیر دیدم در حرم امام رضا ایستاده با لباس و پر، گفتم ببین اینجا خادم بازم پیدا می‌شود بیا برو وزاتخانه بنشین کار مردم را راه بیانداز، ثوابش بیشتر است. خدا رحمت کند مرحوم آقای طبسی را من رفتم خدمت ایشان گفتم من از این لباس‌‌‌‌‌‌‌ها می‌خواهم می‌خواهم خادم بشوم، گفت مگر شما خادم نیستید گفتم نه ندارم گفت ندارید مگر منبر نمی‌روی در حرم شما خادمی دیگر، خادمی به لباس نیست، که بعداً یک طرحی آمد در دوران بعد از ایشان خادم پزشکی، خادم‌‌‌‌‌‌‌های پزشک دو روز در مشهد در ماه مریض معالجه کن، پزشک لازم نیست لباس بپوشی آنجا بایستی
شریعتی:  نه الزاماً در مشهد هر جا به نیت خادمی امام رضا
حجت الاسلام رفیعی: یک وقت شما این طرح را داشتی، خادم معنوی امام رضا بهر حال این تکلف‌‌‌‌‌‌‌ها خوب است که انسان در راه اصلاح نفس کار دیگران، در مجموع می‌خواهم عرضم را تمام کنم فرصت بیش از این نیست، ما سعی کنیم جاهایی که دین نگفته، خودمان را به سختی نیاندازیم، یرید الله بکم الیسر، اما آنجایی که دین گفته مشقت خوب است، عرض کردم مثل مکه، مثل کمک به دیگران در این چارچوب حرکت کنیم ‌‌‌‌‌‌‌انشاءالله
شریعتی:‌ خیلی ممنون متشکرم نکته‌‌‌‌‌‌‌های خوبی را شنیدیم، خیلی ممنونم از توجه و همراهی شما، همانطور که قبلاً هم گفتیم تکرار برنامه سمت خدا برنامه آقای دکتر حجت الاسلام رفیعی ناشنواهای عزیز می‌توانند روز جمعه ساعت هشت صبح از شبکه محترم افق ببینند و ‌‌‌‌‌‌‌انشاءالله ما را دعا خواهند کرد، خیلی فرصت نداریم صفحه صد و هفتاد و دو را با هم تلاوت می‌کنیم آیات نورانی سوره مبارکه اعراف، آیات صد و شصت و چهار تا صد و هفتاد این سوره مبارکه را به اتفاق بشنویم، ثوابش را هدیه کنیم به روح بلند همه شهدا خاصه شهدای جبهه مقاومت حاج قاسم و ابو مهدی المهندس و همراهان شهیدشان باز می‌گردیم در دقایق پایانی همراه شما هستیم و در کنار شما
صفحه 172قرآن کریم
شریعتی:‌ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم یادی بکنیم از شهدای حادثه تلخ و سنگین روز سیزده دی حاج قاسم و همراهانش، شهید حسین پورجعفری شهید طارمی، شهید جعفری نیا، شهید حامد زمانی نیا که ‌‌‌‌‌‌‌انشاءالله همه شان با سید الشهدا محشور باشند و دعاگوی ما، کوتاه اشاره قرآنی را آقای دکتر بفرمایند دعا بکنند و خداحافظی بکنیم.
حجت الاسلام رفیعی: بله این آیه اول همین صفحه صد و شصت و چهار اعراف وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ، می‌گوید بعضی‌‌‌‌‌‌‌ها می‌گویند برای چی موعظه می‌کنید، اینها که رویشان موعظه اثر ندارد خدا می‌فرماید آنها می‌گویند مَعْذِرَةً إِلى‏ رَبِّكُمْ، موعظه برای این است که راه عذر را ببندیم، بعداً نگویند به ما نگفتید، از این آیه استفاده می‌شود موعظه اثر دارد از جهات تبیین و گفتن هیچ وقت غافل نشوید، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم، خدایا در ظهور آقایمان تعجیل بفرما، عاقبتمان را ختم به خیر بکن، ما را مدیون خون شهدا شهید سلیمانی  و همراهانشان قرار نده، ممنونتیم خدایا باران رحمت بر ما نازل کردی باز هم بارانت را نازل بفرما، خدایا همه بینندگان عزیزی که الان پای برنامه هستند و بعضی از این عزیزان بیمار دارند به من هم خیلی سفارش می‌کنند بیمار بستری دارند در منزل دارند همه شان را لباس عافیت بپوشان خدایا این دعای آخرم باشد ‌‌‌‌‌‌‌انشاءالله خداوند به ما عنایت کن، امنیت این کشور، استقلال این کشور، رفاه این کشور، سلامت مردم ما را خودت عنایت بفرما و سلامتی رهبر عظیم الشأن ما ‌‌‌‌‌‌‌انشاءالله.
شریعتی:‌ ‌‌‌‌‌‌‌انشاءالله خیلی از شما ممنون و متشکرم، به سربلندی سرویم و استواری کوه، به رودهای جهان رفته بی قرار ما، نمانده جای شکایت که در پی هر زخم، بلندتر شده طوفان بردباری ما، تا سلامی دوباره و دیداری دوباره خیلی از شما ممنونم.