اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1401-09-28-حجت الاسلام رفیعی- مذمت اطاعت از هوای نفس (شرح دعای هشتم صحیفه سجادیه)

شریعتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ» «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». تا داشته‌ام فقط تو را داشته‌ام با نام تو قد و قامت افراشته‌ام بوی صلوات می‌دهد دستانم از بس که گل محمدی کاشته‌ام

ان‌شاءالله که همه شما زیر سایه رسول اعظم صلی الله علیه و آله وسلم باشید. سلام می‌کنم به روی ماهتان، به همه دوستان، عزیزان، مخاطبان، خانم‌ها، آقایان، در هر کجا که هستید بهترین‌ها را برای تک تک شما از قادر متعال مسألت می‌کنم. همه مخاطبانی که تکرار برنامه را می‌بینند و می‌شنوند ان‌شاءالله که حال دلشان خوب باشد. خوشحالیم با هم هستیم، در کنار هم هستیم و به رسم دوشنبه‌ها در محضر جناب آقای دکتر رفیعی عزیزمان. سلام علیکم و رحمه الله، خیلی خوش آمدید.
حجت الاسلام رفیعی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». سلام علیکم و رحمه الله. ان‌شاءالله حالتان خوب باشد. عرض سلام ویژه‌ای هم دارم خدمت بینندگان عزیزمان، برادران، خواهران، جوانان، خانواده‌هایی که به هر حال در منزل هستند، بعضی عزیزانی که ان‌شاءالله خدا شفا بدهد بیمار هستند، بیمارستان این برنامه را می‌بینند، خدمت همه‌شان. بعضی عزیزان ما ممکن است به خاطر مشکلات مختلف زندان باشند، از داخل زندان این برنامه را ببینند.
شریعتی: به همه آن‌ها سلام می‌کنیم.
حجت الاسلام رفیعی: به همه آن‌ها عرض سلام می‌کنیم. دعا می‌کنم بیمارانمان لباس عافیت بپوشند، زندانیان ما مشکلشان حل بشود و خداوند به دل‌‌های همه ما ان‌شاءالله شادمانی بدهد.
شریعتی: ان‌شاءالله. شادمانی ماندگار و آرامشی که ماندگار است و این آرزو و خواسته قلبی ما و همه دوستان و همکارانم در برنامه سمت خدا است. خیلی خوب، امروز هم در خدمت آقای دکتر رفیعی هستیم با شرح دعای هشتم صحیفه نورانی سجادیه. دردها و مشکلات روحی و بیماری‌هایی که امام سجاد از آن‌ها به خداوند متعال پناه می‌برند و نسخه‌های آن از آیات شفابخش قرآن کریم است.
حجت الاسلام رفیعی: بله. بحث خواهیم کرد ان‌شاءالله خدمت شما، منتها چون خیلی عزیزان انتظار دارند من این تذکر را هم عرض کنم. این هفته هم قبل از خطبه‌های نماز جمعه تهران توفیق داشتیم بنده سخنران بودم عرض کردم، چون شما اشاره کردید به آرامش. بخشی از آرامش روحی و بخشی از این پرهیز از این بیماری‌ها هم مربوط به خوب شدن حال جامعه است. دعا می‌کنیم جناب آقای شریعتی ان‌شاءالله امنیت ما حفظ بشود و این گرانی هم ان‌شاءالله مهار بشود. فشار می‌آید به مردم، خیلی هم به ما می‌گویند.
شریعتی: خیلی.
حجت الاسلام رفیعی: من هم تجربه‌ای که دارم گفتن‌های ما فقط کافی نیست ولی انتظار من از آقایان دولتمردان و مسئولین قبل از خطبه‌های نماز جمعه این هفته هم گفتم، حتی کلیپش را هم آمد بیرون. گفتم که بالاخره یک حد توقفی برای این گرانی در جامعه ایجاد بشود. یک جوانی آمده بود پیش من، این دستانش را روی سر گذاشته بود از ناراحتی. گفتم چیست؟ گفت برای شب یلدا که نزدیک است دیگر، پس‌فردا شب است. بله؟
شریعتی: بله، چهارشنبه شب.
حجت الاسلام رفیعی: چهارشنبه شب. یک پولی تهیه کرده بودم مثلاً طلایی بخرم، الان آن پول من با آن طلا تقریباً دو سوم مانده، یعنی یک سوم آن از بین رفته است.
شریعتی: در این گرانی‌ها.
حجت الاسلام رفیعی: خیلی سخت است. ببینید بله، حالا یک خانمی است دارد زندگی می‌کند، یک انگشتری دستش است، این گران بشود، ارزان بشود، فرقی برای او نمی‌کند. اما این جوانی که می‌خواهد برای ازدواج مثلاً خودش یا برای همسرش یک وسیله‌ای تهیه کند... .
شریعتی: حاج آقا یک مشکلی هم هست متاسفانه، یک آقایی هم من را دیدنی چند نفر با همین ادبیات که سر پرداخت مهریه‌شان که باید یک سکه‌ای را مقرر کردند.
حجت الاسلام رفیعی: احسنتم. این هم به اصطلاح یک سکه‌ای را مثلاً قرار بوده است 11 تومان، 12 تومان، بدهند الان باید نیم آن را بدهد.
شریعتی: بله.
حجت الاسلام رفیعی: یعنی نمی‌تواند و سخت است. و بارها هم عرض کردیم، ما هم به هر حال در این کشور زندگی می‌کنیم، می‌فهمیم، حدود 170-180 تا تحریم در همین یک ماه اخیر از کشورهای مختلف می‌فهمیم این‌ها به اقتصاد کشور فشار می‌آورد اما یک راهکارهایی وجود دارد. به هر حال نگذاریم این گونه بازار مخصوصاً در بخشی از اجناس و بخشی از امور مثل خودرو، مثل گوشت، مثل طلا و خیلی از جاهای دیگر هم اثر می‌گذارد.
شریعتی: یک بار روانی خیلی سنگینی را تحمیل می‌کند.
حجت الاسلام رفیعی: یک عزیزی نوشته بود که این بیماری‌های روحی که شما این جا بحث می‌کنید خیلی‌هایش در اثر همین مشکلات اقتصادی ایجاد می‌شود. این آرامش با آیه و روایت فقط حل نمی‌شود. البته جالب است که حالا مردم عزیز ما می‌دانند مشکلات را، می‌دانند دولت دارد زحمت می‌کشد، می‌دانند مسئولین دارند تلاش می‌کنند، اما انتظارشان این است که یک راهکارهای در واقع کارآمد و کاربردی را ارائه کنند. اول همین برنامه عرض کردم درد و دل عزیزانمان را از صدای جمهوری آن هم در یک برنامه پربیننده خدمت مسئولین که بالاخره اگر هم الان در محل اداره‌شان باشند یا وزارتشان باشند می‌آیند خانه، خانواده‌شان به آن‌ها می‌گویند یا بالاخره می‌بینند، خواهند شنید. یک فکری بکنید. خیلی به هر حال مردم در فشار هستند، در اذیت هستند، مخصوصاً اقشار آسیب پذیر. بعد از عبور از این تذکری که واقعاً دلم می‌خواست تا آخر برنامه روی آن صحبت کنم منتها چون هم وقت برنامه گرفته می‌شود هم مطلبی واقعاً در این رابطه، راهکاری ندارم بدهم.
شریعتی: به همین اشاره اکتفا بکنید.
حجت الاسلام رفیعی: به همین اشاره اکتفا می‌کنم. امیدوارم که خداوند کمکشان کند و البته آن کسانی هم که در جامعه صاحب ثروت هستند، صاحب در واقع مکنت هستند، وضعشان خوب است.
شریعتی: بی‌تفاوت نباشند.
حجت الاسلام رفیعی: بی‌تفاوت نباشند. بالاخره شما الان با این اوضاع مثلاً می‌توانید 500 گونی برنج در خانه فقرا بدهید، 10 تا قربانی بدهید مثلاً برای این فقرا. این اتفاق اگر بیفتد خیلی خوب است. البته اتفاق هم می‌افتد. اگر آقای شریعتی، خیرین در جامعه نباشند خیلی امور تعطیل است. شما استحضار دارید بیمارستان‌ها، مدارس، خیلی از جاها دارد توسط همین خیرین اداره می‌شود. ولی انتظار بیشتر هست، مخصوصاً در فامیل کسانی که در توانشان هست دریابند افراد فقیر فامیل را، راضی نباشند بچه‌شان سیر بخوابد ولی بچه‌ای در فامیل یا بستگان یا همسایگانشان گرسنه باشد. «مَن اَصبَحَ لا یَهتَمُّ بِأُمورِ المُسلِمینَ فَلَیسَ بِمُسلِمٍ»؛ خیلی مهم است. آن عالم بزرگوار به یکی از شاگردانش که او هم عالم بود، حالا دیگر جزئیاتش را حذف می‌کنم. آمد و با تشر گفت ای فاسق! چرا دیشب همسایه‌ات گرسنه خوابیده و تو سیر بودی. گفت آقا من خبر نداشتم که، چرا به من می‌گویی فاسق؟! گفت چون خبر نداشتی می‌گویم فاسق، اگر خبر داشتی که می‌گفتم کافر. این خیلی مهم است. «فَلَیسَ بِمُسلِمٍ»، کسی خبر داشته باشد. امیدواریم که ان‌شاءالله هم مردم ما آن‌هایی که توان دارند، ثروتمندان، خیرین، و هم دولت یک بسته‌های ویژه‌ای را برای اقشار آسیب پذیر در نظر بگیرد غیر از این چیزی که به هر حال به آن‌ها پرداخت می‌شود. دهمین بیماری اخلاقی که امام سجاد از آن به خدا پناه برده است «وَ مُخَالَفَةِ الْهُدَى».
شریعتی: آن جا موافقت هوی بود.
حجت الاسلام رفیعی: هوی بود. «وَ مُتَابَعَةِ الْهَوَى» من توضیح دادم، خدایا پناه می‌برم به تو از این که من مطابق هوای نفسم عمل کنم. الان می‌گوید «وَ مُخَالَفَةِ الْهُدَى». زمانی ما می‌گوییم شما با یک چیزی مخالفت نکن که آن چیز را بشناسی. الان شما مثلاً فرض کنید که به یک بچه‌ای بگویید که سم نخور، می‌گوید سم چیست! درست است؟ باید بداند سم چیست دیگر. می‌گوید آقا شما فرض کنید به یک راننده‌ای می‌گویید که این جا دست انداز نرو. می‌گوید دست انداز کجاست، به من بگو. پس باید بدانیم هدایت چیست که با آن مخالفت نکنیم، و ظلالت چیست که با آن مخالفت بکنیم. چون ما یک هدایت داریم، یک ضلالت داریم. کار خدا هدایت است، کار شیطان ضلالت است. حالا شما نگویید خدا که می‌گوید: «یَهدِی مَن یَشاء وَ یُظِلُ مَن یَشاء»، هم من خودم هدایت می‌کنم هم خودم گمراه می‌کنم. نه. «یَهدِی مَن یَشاء وَ یُظِلُ مَن یَشاء» منظور این است، مثل یک معلمی که دانش آموزانش پایان سال 15 نفر قبول می‌شوند، 15 نفر مردود. همه هم می‌گویند این آقا ما را قبول کرد و این آقا ما را مردود کرد. در صورتی که ایشان فقط مهرها را زده است یا تایید نکرده است. آن دانش آموزی که درس خوانده است قبول شده است، آن کسی که... . لذا می‌گوید: «الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهدیَنَّهُم سُبُلَنا». فلذا خیلی جالب است، قرآن می‌گوید پاسخش یک کلمه است. «یُضِلُّ اللهُ الظالِمین» ظالم گمراه است. یعنی چه؟ خدا گمراهش می‌کند. چون ظلم می‌کند از هدایت محروم می‌شود پس این می‌شود گمراهی.
شریعتی: یعنی به خود ما بستگی دارد.
حجت الاسلام رفیعی: به خود ما بستگی دارد. ببینید، «کَذلکَ یُضِلُ الله مَن هُوَ مَسرِفٌ کَذاب» هر که مسرف و کذاب است خدا او را گمراه می‌کند. مثل این که بگوییم اداره برق پول برق زیاد به شما می‌دهد. چرا پول برق زیاد به شما می‌دهد؟
شریعتی: چون مصرف ما بیشتر است.
حجت الاسلام رفیعی: بله، شما این قبض را دست می‌گیرید کوچه و خیابان ببین 2 میلیون آب آمده است، 2 میلیون برق آمده است. می‌گوید ببین، 2 میلیون برق نیامده است، 2 میلیون برق مصرف کردی، 2 میلیون آب مصرف کردی. «یُضِلُ الله مَن هُوَ مَسرِفٌ کَذاب». یا «کَذلکَ یُضِلُ الله الکافِرین». «یُضِلُ الله» روی چه آمده است؟
شریعتی: کفر.
حجت الاسلام رفیعی: کفر، روی اسراف، روی دروغ، روی ظلم. «یَهدِی مَن یَشاء وَ یُظِلُ مَن یَشاء» یعنی اسباب هدایت و ضلالت در جامعه است. اگر کسی رفت سراغ اسباب هدایت می‌شود «یَهدِی مَن یَشاء»، رفت سراغ اسباب ضلالت می‌شود «یُظِلُ مَن یَشاء». من یک توضیح بدهم. قرآن کریم در جاهای مختلفی می‌گوید ما 2 تا راه نشان دادیم، «وَ هَدَیناهُ النَجدَین» هم راه خیر را هم راه شر را. البته راه شر را خدا نشان نمی‌دهد. وقتی شما جاده اتوبان را نشان می‌دهی دره کنارش خودش را نشان می‌دهد، وقتی شما به کسی می‌گویی ببین صداقت خوب است می‌فهمد دروغ بد است.
شریعتی: نور که آمد تاریکی مشخص می‌شود.
حجت الاسلام رفیعی: احسنت. وقتی شما به کسی نور را نشان می‌دهی ظلمت خودش را نشان می‌دهد. و لذا می‌فرماید: «إِنَّا هَدَیناهُ السَبیل إِما شاکراً وَ إِما کَفُورا». یا «فَأَلهَمَها فُجُورها وَ تَقواها» این وجود شما خدا به او هم فجور را به اصطلاح الهام کرده است هم تقوا و پیشگیری و خویشتن‌داری.
شریعتی: «إِلهی اَنطِقني بِالهُدی وَ الهَمنِي التَقوي»
حجت الاسلام رفیعی: یا می‌گوییم «اللّهُمَّ اهدِني مِن عِندِک». خیلی‌ آقای شریعتی، بحث هدایت بحث مهمی است.
شریعتی: «إِهدِنَا الصِراطَ المُستَقیم».
حجت الاسلام رفیعی: ببینید بحث‌های فنی دارد. من اصلاً نمی‌خواهم بحث‌های فنی‌اش را مطرح کنم. چگونه خدا ما را هدایت کرده است؟ 1) از طریق فطرت. یک فطرت پاکی به ما داده است که فرض کنیم انبیا هم نیستند، فرض کنیم. این فطرت خودش تشخیص بعضی از خوبی‌ بدی‌ها را می‌دهد. مثالش را می‌زنم برای شما. الان یک دانش آموز اول ابتدایی، نه اصلاً مهد کودک، پیش دبستانی. فرزند شما می‌رود مهد کودک، فرزند دیگری دوستش یک آبمیوه به او می‌دهد می‌گوید این را نگه‌دار من بروم دستم را بشویم بیایم. بچه شما رفت دستش را بشوید می‌آید می‌بیند این آبمیوه را خورده است. آیه بلد نیست، حدیث بلد نیست، «یُرَاءُونَ» و «یَمنَعُون» و از این امانات و عهد و این‌ها را بلد نیست. ولی یک نگاهی به او می‌کند، این نگاه یعنی خجالت بکش، این برای من بود. از کجا این را می‌داند؟ از کجا؟ آن هم شرمنده می‌شود. چرا این شرمنده می‌شود و این محاکمه می‌کند با نگاهش؟
شریعتی: فطرتش.
حجت الاسلام رفیعی: فطرتش می‌گوید. این یک هدایت است. ولی چون کافی نیست این فطرت خاموش می‌شود، این فطرت مثلاً گاهی به جایی می‌رسد مثلاً دخترش را زنده به گور می‌کند. حالا آن یک کیک و آبمیوه است، دخترش را از بین می‌برد، جنایت می‌کند. خدا انبیا را فرستاده است. پس این را ما به این می‌گوییم هدایت تشریحی. پیامبر می‌گوید این کار را بکن، این کار را نکن. حالا که این هدایت در اختیار ما قرار گرفت باید از این هدایت ما استفاده کنیم در مسیر. حالا من اجازه بدهید دو تا بحث را خدمت شما تقدیم کنم. 1) مظاهر هدایت، 2) مظاهر گمراهی. مظاهر هدایت چه کسانی هستند؟ 1) خود خدا. «إِنَّ اللهَ لَهادِ الَّذینَ آمَنُوا یَهدی مَن یَشاء». یکی از صفات خدا هادی است دیگر. پس اگر کسی می‌خواهد در مسیر هدایت باشد حرف خدا را گوش بدهد، بداند خودش گفته است من هادی هستم و حرف‌هایش را هم که نگاه می‌کنی می‌بینی مطابق فطرت است. مثلاً می‌گوید دروغ نگو، غیبت نکن، تهمت نزن، بت نپرست. می‌بینید مطابق فطرت است، یعنی به هیچ وجه فطرت ما این را نفی نمی‌کند.
شریعتی: همراهش می‌شویم.
حجت الاسلام رفیعی: همراه می‌شود با خودش. این یک در واقع عامل اصلی هدایت که خود خدای تبارک و تعالی است. عامل دوم هدایت آن هادی‌هایی هستند که خدا فرستاده است. چه کسانی؟ انبیا. به پیغمبر می‌گوید: «إِنَّکَ» تو هدایت می‌کنی، «تَهدی» هدایت می‌کنی. یا نسبت به پیامبر داریم «إِنَّما اَنتَ مُنذِر وَ لِکُلِّ قَومٍ هاد» که روایات می‌گوید منظور اهل بیت است. آقا در زیارت ائمه می‌خوانیم: «هُداتِ المَهدیین». پس دومین مسیر هدایت از طریق انبیا و از طریق اهل بیت(ع). چرا انسان برود سر سفره‌های دیگران بنشیند. ببینید هشام بن حکم، این را برای جوان‌ترها عرض می‌کنم، گرفتار یک فرقه انحرافی شده بود به نام جهمیه. جهمیه این از اسم یک آقایی گرفته شده است. آقایی بود به نام جهم بن صفوان، به طرفدارانش می‌گویند جهمیه، با ه دو چشم. این‌ها معتقد به جبر بودند، می‌گفتند ما هیچ کاره هستیم. و معتقد بودند ایمان فقط دل است نه عمل، شما لازم نیست نماز یا روزه بخوانید، فقط در دلت خدا را قبول داشته باش. مثل خیلی‌ها که می‌گویند دلت پاک باشد، حالا دستی هم با نامحرم دادی اشکالی ندارد. خواهش می‌کنم دوستان این داستان را دقت کنند. هشام بن حکم دچار این فرقه انحرافی شده بود. یک عمویی دارد، می‌گوید به او گفتم عموجان بیا برویم پیش امام صادق(ع). گفت که نه، من نمی‌آیم، برای چه بیایم. بالاخره با اصرار عمو این برادرزاده آمد خدمت امام صادق(ع)، یک جلسه با امام صادق نشست، جلسه دوم، جلسه سوم خودش گفت می‌روم، می‌روم خدمت آقا. هشام بن حکم هدایت شد، دست از عقیده‌اش برداشت و اصلاً تبدیل شد به یک کادر. می‌گویید آدم گمراه وقتی هدایت می‌شود خوب هدایت می‌شود. آدم هدایت شده هم وقتی گمراه می‌شود بد گمراه می‌شود. به قول یک آقایی می‌گفت آدم‌های بد اگر خوب بشوند خیلی خوب می‌شوند چون آن بدی‌ها را هم می‌خواهند جبران کنند.
شریعتی: یک کتابی آقای تیجانی نوشته بود، "آنگاه که هدایت شدند"
حجت الاسلام رفیعی: آدم‌های خوب هم اگر بد بشوند خیلی بد می‌شوند چون خوبی‌ها را هم می‌خواهند جای آن‌ها را با بدی پر کنند.
شریعتی: دیگر سقوط است دیگر.
حجت الاسلام رفیعی: بله، سقوط است. یعنی آدمی که سقوط می‌کند هر چه پایین‌تر می‌رود سرعتش بیشتر می‌شود.
شریعتی: خدا نیاورد برای کسی.
حجت الاسلام رفیعی: خدا نیاورد برای هیچ کس. پس یکی از عوامل در واقع هدایت عبارت است از همین..
شریعتی: خدا و پیامبران و ائمه.
حجت الاسلام رفیعی: ائمه معصومین(ع). عامل دیگر هدایت عرض می‌کنم که حالا این نکته را هم اشاره کنم، این داستان را هم بگویم. آقایی است به نام ابان بن سعید. حالا دوستان در فضای مجازی هم می‌توانند اسمش را ببرند. ابان مثل آبان نوشته می‌شود.
شریعتی: بله، با الف.
حجت الاسلام رفیعی: بله. مثل آبان ولی الف است، همزه نیست. ابان بن سعید، سعیدش هم که دیگر معلوم است. این مشرک است، منحرف است، پدرش هم مشرک است. یک سفری آمد به شام با یک عالمی ملاقات کرد، از این علمای مسیحی، از این راهب‌ها. رفت پیش او گفت که یک کسی آمده است بین ما می‌گوید پیغمبر هستم، مردم هم با او مخالفت کردند، اهل کتاب، یهودی‌ها. ولی من خودم می‌خواهم بدانم قصه چیست؟ گفت بله، در کتاب‌های تورات، انجیل، این‌ها آمده است. نشانه‌هایی دارد، من از تو می‌پرسم جواب بده. این حرف‌ها را می‌زند؟ گفت بله. چهره‌اش این طور است؟ بله. طرفدارانش این‌ها هستند، افراد مستمند هستند؟ گفت بله. مخالفینش مطرفین و ثروتمندان هستند؟ گفت خودش است، شک نکن. ابان بن سعید از همان مسیر برگشت آمد خدمت رسول گرامی اسلام و مسلمان شد. مسلمان شد، مسلمانی که سفت بعد از صلح حدیبیه هم بوده است. محکم پای اسلام ایستاد. حالا چون ایام شهادت حضرت زهرا(س) هم نزدیک است، ایام فاطمیه را هم پشت سر گذاشتیم عرض می‌کنم. این آدم جزو مدافعین سرسخت ولایت بعد از رحلت پیامبر است، یعنی پای امیرالمومنین هم ایستاد. زهرای مرضیه(س) آمد خانه معاذ بن جبل. این را ابن ابی الحدید نقل می‌کند. گفت معاذ، می‌دانی چه اتفاقی افتاده است؟ بعد از پیغمبر امیرالمومنین را کنار زدند، غدیر فراموش شده است. گفت می‌دانم، قبول دارم. گفت پس شما بیا دفاع کن. گفت من را معاف کن. معاذ نیامد که حضرت زهرا فرمود من دیگر با تو حرف نمی‌زنم، با قهر از خانه‌اش آمد بیرون. معاذی که نماینده پیامبر در یمن بوده است، با آن سابقه.
شریعتی: آدم‌هایی که کلی مدعی بودند.
حجت الاسلام رفیعی: اما ابان بن سعیدی که تازه برگشته است آمد و محکم دفاع کرد، ایستاد. این با این مقدمه خواستم بگویم چهارمین نقش هدایت کننده را عالم دارد. این عالم، این عالم مسیحی، این در واقع دانشمند مسیحی او را هدایت کرد. این که در واقع در آیات و روایات ما این همه تاکید روی دانشمندان، علما. چرا اهل بیت علیهم السلام به مردم گفتند دستتان را از دست عالم دینی جدا نکنید. من بارها این را گفتم، حتماً از من عزیزان شنیدند. گفتم بدنه مرجعیت و علما و حوزه بدنه سالمی است، نه بی تعصب. یک کسی برود از زمان غیبت صغری، قبلش را هم نمی‌گویم که امام زمان دیگر در بین مردم به حسب ظاهر نبودند، تا امروز، از مرحوم کلینی، صدوق، شیخ طوسی، سید رضی، سید مرتضی، همین طور محقق حلی. دنبال کند بیاید تا امروز مراجع فعلی، ببیند در این بدنه چند تا آدم در واقع غیر متعارف پیدا می‌کند. خیلی کم، یعنی این بدنه بدنه سالمی است. لذا جوانان عزیز، برادران، خواهران، مظاهر هدایت را اگر می‌خواهید اول خود خدا، «إِنَّ اللهَ لَهادِ الَّذینَ آمَنُوا».خود پیغمبر «إِنَّکَ» تو هدایتگری. بعد ائمه معصومین علیهم السلام.
شریعتی: که «رایتُ الهُدی».
حجت الاسلام رفیعی: «اَین ناشِرٌ رایَةَ الهُدی». در زیارتنامه امیرالمومنین می‌گوییم که «ابَی الهادینَ المَهدیین» پدر...
شریعتی: هم هادی هم مهدی.
حجت الاسلام رفیعی: بله. و بعد علما و دانشمندان. پنجمین مورد خود قرآن کریم. قرآن کریم می‌فرماید که: «إِنَّ هذه القُرآن یَهدِي لِلَّتي هِيَ أَقوَمُ»، هم «هُدَی الِلناس» هم «هُدّی لِلمُتَّقین». یک مرحله‌ای مردم را هدایت می‌کند عام، یک مرحله‌ای متقین را یعنی کسانی که... . منافاتی هم با هم ندارند، این ناس است و آن هم متقین. متقین یعنی مردمی که پذیرش داشته باشند. این مواردی که عرض کردم این‌ها مظاهر هدایت هست. حالا روایات هم خیلی داریم. 2-3 مورد دیگر از آیات را اشاره می‌کنم. یکی دیگر از موارد هدایت توبه است. اگر انسان از یک خطایی برگشت، «یَهدِي إِلَیهِ مَن أَنَابَ». اناب یعنی بازگشت. یک کسی یک جایی وقتی آدم آقای شریعتی، یک جایی تشخیص داد اشتباه کرده است باید برگردد. بد است که شما در یک جاده‌ای متوجه شدی داری اشتباه می‌روی، بگویی حالا که آمدیم بگذار برویم دیگر. خیلی بد است، خیلی. آقا قرار ما مثلاً مشهد بود، شما با این برگشت دارید می‌روید یک شهر دیگر، اصلاً زمین تا آسمان فرق می‌کند. می‌گوید حالا که آمدیم دیگر برگشتمان... .این حالا که آمدیم خیلی جاها وجود دارد، خیلی جاها. به بعضی‌ها می‌گوییم می‌گویند دیگر گرفتار شدیم، دیگر افتادیم تور.
شریعتی: چقدر هم خطرناک است.
حجت الاسلام رفیعی: چقدر هم خطرناک است. این که انسان در واقع نتواند آن بازگشت را در جای حساس داشته باشد. عامل دیگر هدایت که خیلی مهم است دریا دلی برای پذیرش خطا و برای بازگشت است. یعنی شما این آیه‌اش را بخوانم. «فَمَن یُرِدِ الله أَن یَهدِيهُ یَشرَح صَدرَهُ لِلإِسلام»؛ یعنی یک گنجایشی داشته باشی برای پذیرش.
شریعتی: یک دریادلی می‌خواهد.
حجت الاسلام رفیعی: یک داستانی بگویم شاید روشن شود. آقایی است به نام عمیر، عمیر با عین، عمیر بن وهب. می‌گوید بعد از جنگ احد مردم مکه خیلی دمغ بودند، بالاخره 70 تا بعد از بدر عذر می‌خواهم. 70 تا کشته داده بودند، 70 تا اسیر داده بودند، اصلاً کسی حوصله نداشت با کسی حرف بزند. می‌گوید من هم یک روز همین‌طور کم حوصله آمدم در مسجد الحرام دیدم صفوان بن امیه از سران متعصب مشرکین نشسته است. رفتم کنارش گفتم چیست؟ گفت چه می‌خواستی باشد، این آدم بین خودمان رشد کرد، 40 سال زندگی کرد، پیامبر شد، رفته است مدینه ببین چه کرده است، ابوجعل‌ها کشته شدند. شروع کرد خلاصه گله کردن. گفتم اتفاقاً من هم دلم پر است. یک پیشنهاد. گفت چه پیشنهادی؟ گفتم من می‌روم مدینه ایشان را ترور می‌کنم. خیلی خوشحال شد، مثل این که برق در چشمانش زد از جا بلند شد گفت واقعاً؟! گفتم بله. تو بدهی‌های من و خرج زن و بچه من را بده، یک شمشیر خوب هم مسموم به من بده که من وقتی می‌زنم اگر شمشیر کاری نبود سمّ آن کاری باشد. گفت مخلصت هستم به قول خودمان، زن و بچه‌ات با من، بدهی‌ات هم با من. شمشیری تهیه کرد و مسموم کرد و به من داد و من هم زیر لباس و آمدم مدینه. وارد مدینه شدم، عمیر می‌گوید. حالا جالب است این عمیر بن وهب پسرش هم جزو اسرا است در بدر، یک بهانه‌ای دارد برای مدینه آمدن. چون از مکه می‌آمدند اسیرهایشان را آزاد می‌کردند، پول می‌دادند آزاد می‌کردند. پیامبر کجاست؟ گفتند مسجد. می‌شناختند، همشهری‌های پیامبر بودند، با ایشان در مکه زندگی کردند. وارد شد. خودش می‌گوید دیدم چه موقعیتی پیدا کرده است. نشسته است دور تا دورش اصحاب، حدیث گوش می‌دهند، به او توجه می‌کنند. تا رفتم جلو و آمدم بگویم که آقا من آمدم برای آزادی پسرم و به هوای این که پول دربیاورم شمشیر دربیاورم، حضرت فرمود صبر کن. تو بودی و صفوان، مسجد الحرام، او این طور گفت، تو این طور گفتی، شمشیر به تو داد، الان هم زیر لباست است، برای کشتن من هم آمدی. وا رفت. گفت یارسول الله مثل این که نفر سوم شما بودید. ببینید این جا است که این فهمید اشتباه کرده است و حق با ایشان است، یک آدم عادی از 400-500 کیلومتر راه دوربین و فیلم نبوده است که.
شریعتی: آن زمان.
حجت الاسلام رفیعی: آن زمان. یک خبری را دارد می‌دهد همین جا در پرانتز بگویم به بینندگان عزیز. برای این هدایت خدا یک اسبابی در اختیار انبیا و ائمه قرار می‌دهد. یکی از آن اسبابی که در اختیار این‌ها است علم غیب است. وقتی از غیب خبر می‌دهد نمی‌تواند عادی باشد. یکی هم آن معجزه‌ای است که در واقع موجب هدایت می‌شود. البته یکی هم روایت داریم که: «مِنهُ مَن یُؤمِنُ بِالسَمع وَ مِنهُم مَن یُؤمِنُ بِالنَظَر» بعضی‌ها با دیدن ایمان می‌آورند، حتماً باید ببینند درخت از آن جا کنده شد آمد این جا یا پیغمبر علم غیب مثلاً داشت بروز داد. بعضی‌ها مثل اباذر نه، از سخن پیامبر، از صداقت پیامبر. این‌ها نیازی به معجزه نداشتند. آقای عمیر مسلمان شد، پسرش هم مسلمان شد و شد جزو مریدهای پیامبر و وقتی برگشت مکه آن صفوان خیلی عصبانی شد. گفت من کلی هزینه برای تو کردم.
شریعتی: برای چه رفتی.
حجت الاسلام رفیعی: بله. خرج زنت را دادم، بچه‌ات را دادم، بدهی‌هایت را دادم. ولی رفیق خوب هم این طوری است. گفت که ببین، عجله نکن، شاید تو هم پشیمان شدی. به همین صفوان گفت. گفت نه، من پشیمان نمی‌شوم. باید این خرج‌ها را بدهی. تا روزی که پیامبر مکه را فتح کرد آمد پیش این صفوان گفت دیدی، الان دیگر کار به مکه رسیده است، حضرت وارد مکه شده است. گفت باشد، اگر قبول کند من حاضر هستم مسلمان شوم، می‌ترسم قبول نکند.
شریعتی: بپذیرد مرا.
حجت الاسلام رفیعی: بپذیرد مرا. گفت من می‌روم واسطه می‌شوم. آمد پیش پیامبر. چون کاری نکرده بود. حالا یک وقت کسی اقدامی می‌کند بحث دیگری است. کاری نکرده بود، هیچی. یک طرحی ریخته بود، طرح هم به شکست انجامیده بود. بالاخره آمد ایشان هم مسلمان شد، صفوان هم مسلمان شد. البته با یک فاصله‌ای. پس اسباب هدایت خدا، پیامبر، ائمه، عالم دینی، قرآن، توبه، شرح صدر و پذیرش. باز در یک جای دیگری قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصالِحات یَهدیهِم رَبُّهُم بِإِیمانِهِم» اگر کسی اهل ایمان و عمل صالح باشد این دو تا خودش بال چیست؟ بال هدایت است. پس توجه کنیم که این که امام سجاد می‌فرماید خدایا پناه می‌برم به تو از مخالفت هدایت یعنی از مخالفت خدا و پیامبر و امام و عالمان دینی و هدایت‌های قرآنی و این‌هایی که اشاره کردیم. و بسیار بحث مهمی هم هست. اولاً که همیشه دعا کنیم. همین «رَبَّنا لاتُضِع قُلُوبَنا بَعدَ إِذ هَدَیتَنا» این هم خطرناک است. بعضی‌ها «بَعدَ إِذ هَدَیتَنا» ضیع پیدا می‌کنند، انحراف پیدا می‌کنند. یعنی جاده را دارد درست می‌رود، کج می‌شود وسط راه. مسلم دارد درست می‌رود اما در وسط راه فرمایش کج می‌شود. «لاتُضِع قُلُوبَنا بَعدَ إِذ هَدَیتَنا». و این دعایی که بعد از نماز سفارش شده است خیلی بخوانیم. «اللّهُمَّ اهدِنی مِن عِندِک وَ اَفِض عَلَّي مِن فَضلِکَ» که به هر حال یکی از دعاهای مهم است. پس این راجع به بخش اول عرضمان. بخش دوم که حالا نمی‌دانم عرض کنیم یا نه.
شریعتی: بله، بفرمایید.
حجت الاسلام رفیعی: بخش دوم که می‌خواهم خدمت بینندگان عزیز عرض کنم هر که راه را می‌شناسد چاه هم باید بشناسد، هر که نور را می‌شناسد ظلمت هم باید بشناسد که گرفتارش نشود، ظلمت را جای نور به او در واقع... .
شریعتی: و جالب است که امام سجاد پناه می‌بردند به خدا از این که تمام این بستر هدایت برای من فراهم بشود و من واردش نشوم.
حجت الاسلام رفیعی: مخالفت کنم. خیلی مهم است. به همین جهت است که ما می‌بینیم در قرآن کریم یکی از موضوعات پرکاربرد همین موضوع هدایت است. شما این آیه را ببینید: «وَ الَّذینَ اهتدوا زادهم هُدی». الان آن دانش آموزی که 18 می‌آورد معلم 20 هم به او می‌دهد، افزایش می‌دهد. الان بانک‌ها مثلاً یا بعضی از این موسسات می‌گویند شما یک آورده‌ای بیاور ما دو برابرش را وام می‌دهیم، یک آورده‌ای را داشته باش.
شریعتی: تشویق همیشه این جوری است دیگر، یک چیزی باید داشته باشی.
حجت الاسلام رفیعی: می‌گوید «وَ الَّذینَ اهتدوا» شما بیایید در مسیر هدایت، «زادهم هُدی». این آقای عمیر بپذیرد حرف پیغمبر را، ما هم یک توفیقاتی به زندگی‌اش... «الِّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهدیَّنَهُم سُبُلَنا». خیلی از این تعابیر در قرآن کریم داریم که در واقع نشان از این است که این هدایت باید یک زمینه‌ای از خود انسان هم در آن باشد.
شریعتی: آن جایی که راجع به صبر می‌فرماید قرآن کریم، بعد می‌گوید: «أُولئِکَ عَلَیهِم صَلَوَاتٌ مِن رَبِّهِم وَ رَحمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ المُهتَدُونَ».
حجت الاسلام رفیعی: اگر شما صبوری کردید...
شریعتی: بله.
حجت الاسلام رفیعی: یک نکته‌ای یادم رفت عرض کنم. گاهی از اوقات در زندگی انسان‌ها حوادث و وقایع هدایتگر هستند و خیلی از این دست ما در تاریخ می‌بینیم. یعنی مثلاً پسر ابوجهل خیلی پسر تندی است از نظر برخورد با اسلام، اکرمه. پدرش که معلوم است ابوجهل بود. پیغمبر در فتح مکه فرمود اگر کسی بجنگد خونش هدر است. دیگر اتمام حجت کرد. این در فتح مکه هم جنگید. یعنی این جور آدمی است که کلاً با پیامبر میانه‌ای ندارد. سوار بر کشتی شد یک مسافرتی برود دچار طوفان شد در دریا. که قرآن می‌گوید وقتی دچار طوفان می‌شوند خدا را خالصانه می‌خوانند. گفت خدایا اگر نجات پیدا کنم برمی‌گردم. اتفاقاً نجات پیدا کرد، یک همسر خوبی هم دارد، او را آورد پیش پیغمبر و پور آن بوجهل شد مومن عیان. این هم هست. گاهی اوقات یک تصادفی، یک حادثه‌ای، حتی روایت داریم گاهی خدا به بعضی‌ها که یک زمینه‌ خوبی دارند در خواب تذکر می‌دهد تو گمراهی.
شریعتی: یک تلنگری است در واقع.
حجت الاسلام رفیعی: یک تلنگر است. «إِنَّ الله إذا اَرادَ بِعَبدٍ خَیراً أتبَعَهُ فِي مَنامِه». می‌گویند مالک بن دینار، حالا یا کس دیگری، من کار به اسمش ندارم. خیلی اهل شراب و فساد و این‌ها بود. مخصوصاً در شراب‌خواری خیلی حرفه‌ای بود. دختر بچه‌ای داشت، خیلی او را دوست داشت. این دختر در کودکی فوت کرد، 3-4 ساله بود فوت کرد. خیلی غصه می‌خورد برای مرگ این دختر. یک شب دید که صحرای محشر شده است و به هر حال خیلی وحشت است آن جا، «یَومُ الفَزَعٌ الأَکبَرُ» است دیگر. دید بچه‌اش مقابل بهشت ایستاده است، جایی که خیلی مثلاً حالا خوب است، خوش آب و هوا است. عالم خواب است دیگر، خواب یک زبان خاصی دارد. آمد برود جلو دختر یک نگاهی به او کرد گفت: «عَلَم الِّذینَ آمَنُوا اَنتَ اَخشَعَ قُلُوبَهُم» وقت آن نرسیده است که دست از گناه... . از خواب پرید، گذاشت کنار. بشر حافی دیگر، معروف است. بشر مشغول لهو و لعب بود، فقط یک کلمه امام کاظم. حالا من یک مقدار عبا دارم از داستان‌هایی که به هر حال نام شخصیت‌هایی برده می‌شود که به هر حال شخصیت‌های خاصی هستند. بیشتر مواظب هستم که مثال‌هایی که می‌زنم از اصحاب باشد، از علما باشد، از دانشمندان باشد. ولی در این کتاب‌های عرفانی مثال‌ها آمده است، بشر هم داستانش در کتاب‌ها آمده است که چگونه امام کاظم(ع) موجب تحول در او شد.
شریعتی: در زندگی شخصی خودمان هم در روزمرگی فراوان. الهاماتی، تلنگرهایی. و بدا به حال آن‌هایی که اصلاً به خودشان نمی‌آیند، یعنی یک وقت‌هایی مهر می‌خورد به قلب آدم اصلاً نمی‌خواهد که بشنود.
حجت الاسلام رفیعی: عوامل یقظه و بیدار شدن خیلی زیاد است. این که انسان گاهی یک تلنگرهایی به قول شما حالا در خوابی، بیداری، تصادفی، حادثه‌ای، مرگی، میری.
شریعتی: یک جاهایی می‌فهمی این برای تو پیام دارد.
حجت الاسلام رفیعی: بله. این در واقع پیام هدایتش خیلی مهم است. من بخش دوم عرایضم را هم تقدیم کنم خدمت شما. ما عوامل ضرورت را هم باید بشناسیم. چه چیزی ما را گمراه می‌کند. یکی از مهم‌ترین آن‌ها قرآن کریم می‌فرماید خود شیطان است. من آیه‌اش را بخوانم. «کُتِبَ عَلَیهِ»، خوب بینندگان عزیز آیه را دقت کنید که فکر نکنید شیطان کارایی مثلاً انبیا را دارد در بحث برعکسش، یعنی آن‌ها هدایت، این‌ها... . نه، شیطان کارایی ندارد، کاملاً باید شما همراهش بشوید تا آن کارایی‌اش در واقع فعال باشد. و الا شیطان خدا می‌فرماید هیچ تسلطی بر شما ندارد. شما الان نگویید الان این عوامل هدایت که گفتید شیطان که نمی‌گذارد. اجازه بدهید من آیه را بخوانم ببینید چگونه اتفاق می‌افتد. قرآن کریم می‌فرماید که: «کُتِبَ عَلَیهِ» نوشته شده است، «اَنَّهُ مَن تَوَّلاهُ» کسی که شیطان را ولی خودش قرار بدهد. پس اول شیطان را باید ولی خودت قرار بدهی. کسی که شیطان را ولی خودش قرار دهد، «فَأَنَّهُ یَضِلُّهُ» شیطان او را گمراه می‌کند، «و یَهدیهِ» هدایت می‌کند. به چه؟ «إلی عَذَابِ السَّعِیرِ».«یَهدیهِ» مثبت نیست. «یَضِلُّهُ یَهدیهِ إلی عَذَابِ السَّعِیرِ».
شریعتی: مستقیم ته دره.
حجت الاسلام رفیعی: بله. این در واقع آن شرط اصلی‌اش «مَن تَوَّلاهُ» است. کسی که شیطان را ولی خودش قرار بدهد، سرپرست خودش قرار بدهد و بینندگان عزیز هم این نکته را توجه داشته باشند بارها گفتیم، باز هم تاکید می‌کنیم. شیطان از کم شروع می‌کند ولی به کم ختم نمی‌کند. با یک نگاه شروع می‌کند اما به فساد کشیده می‌شود. آن آقایی که بعداً اختلاس‌گر بزرگی شد گفته بود با یک دلار فروشی و از بانک کم کم شروع کردم. چه می‌گوییم؟ تخم‌مرغ دزد شتر دزد می‌شود. آقا می‌بینی با یک دوچرخه کشتی می‌دزدد، دکل می‌دزدد، نمی‌دانم چاه نفت می‌دزدد، اختلاس‌های میلیاردی می‌کند. تمام این خلافکارها را اگر شما زندگی‌شان را دنبال کنید از یک جاهای کوچک شروع شده است. خیلی مواظب باشید. از آن اول جلوی آن نفوذ را بگیرید. شما اگر الان یک لوله آبی یک سوراخ ریزی دارد فوراً عوض کنید حل می‌شود اما اگر این لوله شکست و آبی زد زندگی‌تان را می‌برد.
شریعتی: این جا همان جاهایی است که می‌گویند هیچ گناهی را کوچک نشمرید دیگر.
حجت الاسلام رفیعی: بله. امیرالمومنین فرمود. فرمود که شما هیچ گناهی را کوچک نشمرید، یک وقت می‌بینید همان گناه باعث سقوط شما می‌شود. شما غالب این آدم‌های حرفه‌ای در گناه خودشان می‌گویند اگر گرفتار اعتیاد شده است، اگر گرفتار فساد شده است، اگر گرفتار روابط نادرست شده است، می‌گوید یک نگاه، یک حرف، یک جمله. خیلی مواظب باشیم. گاهی می‌آید شیطان به شما می‌گوید حالا چه اتفاقی می‌افتد دو تا مو هم بیرون باشد، مگر اسلام زیر و رو می‌شود. ببینید چرا؟ خدا رحمت کند، من یک بار دیگر هم این قصه را برای شما گفتم. یک کسی خدمت آیت الله العظمی بروجردی آمده بود، گفت چرا شراب در اسلام حرام است. آقا فرمودند که برای این که اسلام به عقل خیلی اهمیت می‌دهد. کسی که شراب می‌خورد عقلش زایل می‌شود برای همین هم می‌رود کارهای نادرست انجام می‌دهد. آن آقا گفته بود طبق استدلال شما کم آن نباید عیب داشته باشد، یک مقدار، یک ته استکان که بخورد عقلش زایل نمی‌شود. آقا فرموده بود انسان حریص است، وقتی حریص است به آن کم اکتفا نمی‌کند. اگر به شما گفتند به این خانم فقط یک نگاه بکن یک لحظه، اکتفا نمی‌شود. چون اکتفا نمی‌شود منجر به روابط نادرست می‌شود. سخن از دو تار مو نیست، سخن از این است که آرام آرام تبدیل می‌شود به یک انسانی که مطلوب اسلام نیست. ما مسلمان هستیم، مطلوب اسلام برای حفظ شخصیت بانوان این است که حجاب داشته باشند و این حجاب موجب عفت آن‌ها، خویشتن‌داری آن‌ها، موجب عظمت و کرامتشان بشود. و از آن طرف، حالا شما نگویید پس معنایش این است هر که بد حجاب شد دیگر عفت و کرامت ندارد. نه، من نمی‌گویم شما ندارید، چشم‌های نادرست، آدم‌هایی که در واقع مترصد هستند برای این که سوء استفاده کنند از این صحنه متعرض شما خواهند شد و طبیعتاً آن کرامت شما را لطمه خواهند زد. لذا اسلام برای حفظ شخصیت شما آمده است برای شما این پوشش را قرار داده است، برای حفظ شخصیت شما گفته است عزیز من شما شراب نخور، شما مرتکب دروغ نشو. پس یکی از عوامل گمراهی... .
شریعتی: کلاً برای حفظ کرامت انسان حریم قائل است.
حجت الاسلام رفیعی: حریم قائل است. حالا حریم یک وقت حرمت در مسائل این گونه است، یک وقت نه، در خوردن‌ها است، در آشامیدنی‌ها است. دومین عامل گمراهی قرآن کریم می‌فرماید دوست ناباب است. این آیه شریفه بعضی‌ها روز قیامت می‌گویند: «لَیتَني لَم اَتَّخِذ فُلاناً خَلیلاً/ لَقَد أَضَلَّنِي عَنِ الذِّکرِ». خیلی‌ بچه‌ها در دانشگاه، در مدرسه، خیلی‌ها پدر مادرها، مواظب دوستان در واقع بچه‌هایشان باشند. دوست که می‌گویم هم دوست مجازی منظورم است هم دوست حقیقی. چون الان دوستی‌ها دو قسم شده است. بعضی‌ها در فضای مجازی یکدیگر را پیدا می‌کنند. و شما شنیدید آن آدمی که مرتکب جنایت شده بود و در مشهد می‌گفت من در اثر حرف فلان آقا، در اثر توجه به فلان نکته‌ای که فلان آقا در فضای مجازی زد این طور گمراه شدم. چرا باید یک بچه مسلمان به خودش اجازه بدهد که مرتکب جنایت بشود. یک جای کار اشکال دارد. قرآن کریم می‌فرماید یکی از دلایلش دوست‌های ناباب هستند. عامل سوم مجرمان. «وَ ما اَضَلَنا الَّا المُجرِمُونَ» آدم با آدم‌های مجرم نباید طرح دوستی بریزد. ببین این آدم اگر وفادار به کشورش بود این جا می‌ایستاد خدمت می‌کرد، بلند نمی‌شد برود جای دیگر آن جا فریاد بزند علیه نظام و علیه دین و علیه اسلام و علیه امنیت و علیه در واقع آن عظمت ایران اسلامی. آدمی که حاضر شده است بلند شود برود جای دیگر در آن جا زندگی مرفه‌اش را داشته باشد و از آن جا ناسزا بگوید به ارزش‌های ایرانی، من نمی‌گویم اسلامی هم فقط. به پرچم، به ارزش‌ها، به تلاش‌ها، به آن چه که در این کشور به عنوان سوابق ارزشمند این مملکت بوده است این آدم آدمِ مجرمی است، به حرفش گوش ندهید.
شریعتی: کشورهای دیگر را تو تحریک کنی به تحریم مردم‌ات.
حجت الاسلام رفیعی: آدمی که به امریکا و به اروپا می‌گوید تحریم کنید، حمله کنید، تیمشان را حذف کنید، این آدم آدمِ درستی نیست چون این آدم یک ذره ارق دینی نه، دینی نه ایرانی داشته باشد.
شریعتی: ملی.
حجت الاسلام رفیعی: ملی داشته باشد حاضر نیست برود نام مثلاً خلیج فارس را که با عظمت سال‌هاست می‌درخشد حاضر شود برود در کنار پرچمی بایستد که نام دیگری گذاشته شده است، کنار آدم‌هایی بایستد که همه دنیا می‌دانند این‌ها دارند خیانت می‌کنند. خدا هدایت کند همه را و لعنت کند دشمنان را. وقتی بعضی از همین منافقین رفتند با صدام طرح دوستی ریختند، خیلی سال‌های پیش یادتان است دیگر.
شریعتی: بله.
حجت الاسلام رفیعی: من گفتم ببین، این آدم دارد از درون به نظام لطمه می‌زند و از در واقع رفته است طرح دوستی با دشمن داده است، دشمنی که به مردم خودش رحم نمی‌کند. آن وضع حلبچه است، آن وضع بمب شیمیایی زدنش است. رفته است در آغوش این دشمن. پس این قابل اعتماد نیست. جالب است آقای شریعتی، بعضی از این‌ها این روزها دوباره می‌خواهند چهره مقدسی به خودشان بدهند، مثل این که یادشان رفته است این خانم که با این آقا با صدام طرح دوستی ریختند، در جنگ کمک کردند، آدرس دادند کجا را بزن، آدرس دادند به هواپیماهای ایرانی کجا را بزن. حالا آمدند می‌خواهند جایگزین یک... .
شریعتی: حالا دلسوز شدند.
حجت الاسلام رفیعی: دلسوز مردم بشوند. بله. این هم یکی از عوامل گمراهی. عامل دیگر، فرصت هست؟
شریعتی: بله. عامل بعدی را هم بفرمایید.
حجت الاسلام رفیعی: عامل دیگر در روایات داریم اکثریت فاسد. یک وقت انسان در جامعه‌ای قرار می‌گیرد مثل کربلا، اقلیت با امام حسین، اکثریت با سپاه عمر سعد. می‌گوید شما گول آن اکثریت را نخور، ببین هدایت چیست. خیلی حرف مهمی است. «وَ لا تُطِع أَکثَرَ مِن فِي الأَرضِ»، پیغمبر تو در مکه هستی، همه مشرک هستند جز تو و خدیجه کبری و امیرالمومنین، همه بی‌نماز هستند جز شما سه نفر. یک وقت نگویید ما که سه نفر هستیم، مگر می‌شود 5 هزار آدم اشتباه کنند؟ بله، می‌شود. این اتفاق در مکه افتاد، این اتفاق در کربلا افتاد. من نمی‌گویم اکثریت همیشه اشتباه می‌کند، نه. اگر در یک جایی شما دیدید اکثریت رفت دنبال یک کار خطا، قرآن می‌گوید شما آن اکثریتی که «یُضِلُوکَ عَن سَبِیلِ اللهِ»، سوره مبارکه انعام آیه 86 است. اکثریتی که دارد شما را گمراه می‌کند، دعوت می‌کند به قتل امام حسین، شما دنبال این اکثریت نروید.
شریعتی: تو باید این جا دنباله‌رو حق باشی.
حجت الاسلام رفیعی: دنباله‌رو حق باشیم، بله. این‌ها بعضی از عوامل گمراهی، آن هم بعضی از عوامل هدایت. دعا می‌کنیم خداوند همه ما را در مسیر هدایت قرار بدهد مخصوصاً جوانان عزیز و پاک و به هر حال با سرشت خالصمان را که ان‌شاءالله همه‌شان در مسیر هدایت باشند.
شریعتی: ان‌شاءالله. خیلی از شما ممنون و متشکرم آقای دکتر رفیعی. خیلی ممنون و سپاسگزارم از لطف و همراهی شما. روز خوبی بود در کنار شما و خدمت آقای دکتر رفیعی. حالا هم آیات را بشنویم و فضای برنامه را منور کنیم به نور قرآن و برمی‌گردیم ان‌شاءالله با احترام همراه شما هستیم. صفحه 158 را با هم تلاوت می‌کنیم، آیات 58 تا 67 سوره مبارکه اعراف. به اتفاق بشنویم، ان‌شاءالله لحظات زندگی‌مان منور به نور قرآن کریم باشد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. صفحه 158قرآن کریمشریعتی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». سلام می‌کنیم به حضرت شاهچراغ، به شیرازی‌های عزیز، به مردم نازنین کشورمان در هر کجا که هستند. وقتمان رو به اتمام است. یکی دو دقیقه فرصت داریم، در اختیار آقای دکتر رفیعی.
حجت الاسلام رفیعی: بله. این صفحه‌ای که قرائت شد اتفاقاً مرتبط با بحث ما است. اشاره دارد به این که انبیا به مردم می‌گفتند ما می‌خواهیم شما را هدایت کنیم، آن‌ها می‌گفتند نه، شما می‌خواهید ما را گمراه کنید. گفتند ما می‌خواهیم شما را نجات بدهیم، می‌گفتند نه، شما می‌خواهید در ما سفاهت ایجاد کنید. حالا من یک آیه‌اش را خدمت شما می‌خوانم، این آیه 60 از سوره اعراف، یعنی 59. قرآن کریم می‌فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ» ما نوح را فرستادیم، «فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ» مردم خدا را بپرستید. «مَا لَكُمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَيْرُهُ» خدا او است، بقیه چوب و این‌ها که خودتان درست کردید. بعد می‌گفت که: «إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ» من نگران قیامت شما هستم، این دو تا را حل کنید همه چیز حل می‌شود؛ مبدا و معاد، خدا و قیامت. آن‌ها چه می‌گفتند؟ «قَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ»، ملأ به یک جمعیت زیادی می‌گویند. بسیاری از قومش می‌گفتند «إِنَّا لَنَرَاكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ». ببین، «فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ». او می‌گفت من هدایت می‌کنم، این‌ها می‌گفتند که تو در گمراهی هستی. گمراهی تعریف دارد. مثلاً کسی که می‌گوید جاده را درست برو، در دره نرو، شما می‌گویی گمراه می‌کند؟ نه دیگر، آن کسی که می‌گوید در دره برو گمراه می‌کند. حضرت نوح می‌گفت: «قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلَالَةٌ»، چه گمراهی در من است؟ من چه گفتم مگر؟ می‌گویم خدا را بپرستید، می‌گویم خلاف نکنید، چیزی هم که از شما نمی‌خواهم، «وَلَٰكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ» من هم فرستاده خدا هستم. جالب است باز پایین‌تر که می‌آییم می‌فرماید که حضرت هود هم همین را می‌گفت، تکرار شده است. «يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ» مردم خدا را بپرستید. بعد می‌گفتند: «قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ» باز جمعیت قوم هود به او می‌گفتند «إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ» ما تو را آدم سفیهی می‌دانیم، کم عقلی می‌دانیم. چقدر غصه! نبی خدا را متهم به سفاهت می‌کنند، متهم به گمراهی می‌کنند. این را می‌گویم به عزیزانی که وظیفه تبلیغ دینی دارند و خیلی غصه می‌خورند چرا به حرفشان گوش نمی‌دهند غصه نخورند. طرف انبیا نه تنها گاهی گوش نمی‌دادند سفیه و گمراه هم آن‌ها را می‌خواندند. در مسیر دعوت به دین و جهاد تبیین باید مقاوم بود.
شریعتی: بسیار خوب. آقای دکتر خیلی از شما ممنون و متشکرم. ممنونم از همراهی و لطفتان. فردا ان‌شاءالله با حضور حاج آقای عابدینی خدمت شما سلام خواهیم کرد. حاج آقای رفیعی دعا بکنید و خداحافظی بکنیم.
حجت الاسلام رفیعی: خدایا همه ما را هدایت کن. خدایا آن امامی که امام هدایت است، ناشر رایة الهدی در ظهور با برکتش تعجیل بفرما. خدایا همه جوانانمان، نوجوانانمان، اهل نماز، اهل دین، اهل تقوا و اهل ادب قرار بده.
شریعتی: الهی آمین. خیلی ممنون و متشکرم. آرزو می‌کنم و دعا می‌کنم ان‌شاءالله زیارت کربلای سیدالشهدا نصیب همه شما بشود. حالا که دلتنگیم روی دلمان را به سمت کربلا می‌کنیم و امام حسین و با دل و جان به حضرت سلام می‌کنیم که «السَّلامُ عَلَیکَ یااباعَبدِالله».