بحثی که جلسات گذشته گفتیم ذیل بحث رحماه بینهم به تناسبی وارد یک موضوعی شدیم و از موضوعات مهم معارف دینی ما هست و آن هم صلح و سازش است. ترمیم روابط است و حفظ روابط با کسانی که تفاوتهایی با ما دارند و ما مأمور به همزیستی مسالمت آمیز با آنها هستیم. اغراضی هم در این شکل از روابط هست دنبال چه بحثی میگردیم و چرا وارد این مسئله شدیم علت این است که یکی از معضلاتی که نه در این ایام اخیر، ما به طور جدی داریم این است که کسانی هستند که تفاوتهای قابل ملاحظهای با ما دارند و ما با اینها باید زندگی کنیم. وقتی که وجود مقدس نبی اکرم در مکه زندگی میکردند تا ده سال حضرت با کسانی که تا مرحله اتمام حجت با آنها بودند و وقت گفتگو بود و وقت سازش بود که حضرت با آنها زندگی میکردند. ما یک ادبیاتی اینجا داریم. در دوره مدینه به یک نحو دیگری حضرت با کسانی که مسلمان نشدند ولی به یک معنا تحت پیمان و ذمه حضرت هستند مواجه به همین شکل حضرت داشتند که باید با اینها مدارا کرد و سازش کرد که اغراضی در این بحث هست که اشاره میکنم. در بعضی از روایات ما گفته شده است که ذیل ولایت حضرات معصومین در یک جریان تشیع شکل گرفت بعد از نبی اکرم، ما یک جریان داریم به نام شیعه امیرالمؤمنین و کسانی هستند که اهل این ولایت نبودند و بسیاری دشمن هم نیستند که ما اینجا بود که گفتیم که منطق عداوت را یک ذره توضیح دادیم و دو جلسه در باب اشداء علی الکفار و بحث عداوت توضیح دادیم که اینها یک داستان دیگر است و بحث دشمن یک حرف دیگری است ولی عدهای هستند که دشمن نیستند و شما در رابطه سلم با آنها هستید که آیات سوره ممتحنه را هم از آن گفتگو کردیم. در روایات ما گفته شده است که شیعیان با کسانی که در نقطه عداوت و نصب نیستند یعنی ناصبیگری یعنی کسانی که دشمن علنی اهل بیت هستند و دشمن سرسخت اهل بیت هستند و داستان آنها متفاوت است، شما با جریان عامه و با جریان برادران اهل سنت رابطه شما همان رابطهای است که نبی اکرم در مکه داشتند. دار حدنه است در مقابل دارد مباینه که یعنی دیگر صفها جدا شده است یعنی بعد از اینکه نبی اکرم از مکه جدا شد و به مدینه آمد دیگر رابطه او با اهل مکه و با قریش تمام شد و دیگر یک روابط دیگر است و صفبندی میشود. مباینه یعنی جدا شدن، تفکیک شدن و ما الان با یک عده در دار تفکیک نیستیم و تفاوتهایی هم با ما دارند و اختلاف نظرهایی هم داریم و ما به دنبال این هستیم که ادبیاتی را پیدا کنیم که اهل بیت از ما این وسط چه خواستند؟ ما نکاتی را در مورد این مسئله پیدا کردیم.
چند تا روایت خواندیم و من اشاره به تعابیر آن میکنم. در یک روایت که در جلسه قبل خواندیم حضرت فرمودند که شما با کسانی که تفاوت با شما دارند روابط شما باید روابط سلمی باشد. در تشییع جنازه آنها شرکت کنید و در مراسم آنها شرکت کنید و با آنها ارتباط برقرار کنید. این تعبیر که حضرت فرمودند که «احب للناس ما تحبون لانفسکم» یعنی چیزی را برای آنها باید بپسندید که برای خود میپسندید. با اینکه با ما تفاوت جدی دارند. بعد حضرت فرمودند که آیا شیعه ما حیا نمیکند از اینکه یک کسی با شما تفاوتهای زیادی دارد که حقوق شما را رعایت کند و شما حقوق او را رعایت نکنید. «اما یستحی الرجل منکم ان یعرف جاره حقه و لا یعرف حق جاره» آدم نباید حیا کند؟ خیلی برای ما بد است که یک کسی که متعلق به دستگاه امیرالمؤمنین است حقوق کسانی که در دار حدنه شما دارند زندگی میکنند حقوق انها را رعایت نکنید. تعبیر دوم که عبدالله ابن سنان عرض میکند که تعبیر این است که حضرت فرمود که «اوصیکم بالتقوا الله و لا تحمل الانسان علی اکتافکم» مراقب باشید که روابط را به هم نزنید. یعنی یک کاری میکنید یک عدهای بر سر شما هوار میشوند و روابط به هم میریزد و کشمکش میشود. تفرقه میشود که روابط دیگر روابط سلم نیست و روابط برّ و قسط نیست. یک عده از روابط شما سوء استفاده میکنند و شما دیگر نمیتوانید کارهای خود را انجام بدهید و شما دارید یک کارهایی انجام میدهید و طرح بزرگی را دارید جلو میبرید. آن طرح بزرگ اگر فضای امنیت اجتماعی به هم بریزد دیگر نمیشود به این راحتی کارها را انجام داد. دشمن دنبال همین است. به دنبال به هم زدن امنیت اجتماعی است و کاری نمیتوانید انجام بدهید. دیگر دانشجو نمیتواند درس خود را بخواند و کاسب نمیتواند کاسبی خود را انجام بدهد. من مثال ساده میزنم تا مأموریتهای بزرگی که شما دارید انجام میدهید اینکه رهبری میگویند که شما مراقب باشید که مأموریتهای شما زمین نماند این دشمن دنبال همین است که این را به زمین بزند. «لا تحمل الاناس علی اکتافکم و تضلوا» تضلوا یعنی زمینگیر میشوید. مقصود خاری عرفی نیست و تضلوا یعنی اگر روابط به هم بریزد دیگر دست انسان کوتاه از مأموریتهای خود و کارهای خود می شود و باری که باید بردارد. خیلی آسیب برای ما ایجاد میکند و ما از قصد دنبال این میگردیم که این آسیبها را باید حذف کنیم. ما باید ترمیم کنیم. یک نکته بگویم که یک عده پیام دادند که یک عده دارند آدم میکشند و آقای شریفیان دارد حرف از سلم میزند. این را چند بار تذکر دادیم و اصلا مسئله بر سر مجرمین نیست. مسئله جرم و محاربه و دست به سلاح بردن که بحث دیگری است. حتی کسانی که اعتراضات جدی به فضای اجتماعی امروز دارند به دنبال ناامنی نیستند، کی ناامنی را میپسندد و آدمهای خاص به دنبال ناامنی هستند. این اصلا بحث ما نیست و بحث بر سر این است که یک جاهایی یک تفاوتهایی شما میبینید تفاوتها سبب نشود که جامعه به سمت دو قطبی برود. جامعه به سمت فضای امنیتی برود. اختلاف فقط تنوع نیست و واقعا اشتباه میکند و تو داری درست میگویی ولی قرار نیست که به خاطر اینکه او حرف اشتباهی میزند تبدیل به روابط شکننده شود. این نباید بشود و این آسیب های بعدی را ایجاد میکند. مسئله این است. آیات متعددی «قولوا للناس حسنا» «و لیعفوا و لیصفحوا» «الذین ینفقون اموالهم و الکاظین الغیظ» یعنی شما تازه باید دستگیری هایی انجام دهید و این دستگیریها یک جاهایی گزنده هم برای شما میشود. یک عده از بچههای مؤمن ما وسط سیل و زلزله اولین کسانی هستند که رفتند و در یک اتفاقاتی به آنها فحش هم میدهند که شما آدمهای دگمی هستید. اینجا قرآن فرمودید که و الکاظمین الغیظ. این را یک جای فرعی معنا میکنیم که یک جایی به فقیر پولی دادم و یک حرف تند به من زد که اینها دیگر سادهترین مصداقهای آن است و شما انفاقهای اجتماعی از دستگاه حزب الله در جامعه رخ میدهد که بسیار امر مهمی هست. حالا بعدا این را عرض میکنم که تبدیل به ساختارهای اجتماعی روابط رحم میشود. در آن ساختارها یک اتفاقاتی میافتد با اینکه یک برخوردهایی با شما میکنند و یک برخوردهای سالمی هم نیست و برخوردهای پسندیده ای هم نیست چه کار باید کنیم؟ حضرت فرمود که مالک غضب خود باید باشید. «و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس» غیر از کظم غیظ باید عفو کنید. «و الله یحب المحسنین» تازه خدا میگوید به احسان آن نرسیدید به احسان آن میرسی من تو را دوست دارم. سوره آل عمران است که یکی از بحثهای جدی او مواجه با یهود و نصاری است با کسانی که در مدینه داشتند زندگی میکردند و ارتباطی با مسلمانها داشتند و در نقطه درگیری نبودند ولی با شما تفاوت دارند. چه کار باید کنیم؟ چه ارتباطی باید بگیریم؟ بعد حضرت به این آیه سوره مبارکه بقره اشاره میکنند. قرآن فرموده است که «قولوا للناس حسنا» نمیگوید للمومنین حسنا و یا للذین آمنوا حسنا، للناس حسنا میگوید. این وسعت برخورد که قول حسن است. حضرت فرمودند که میخواهید به شما بگویم که روابط حسن چه هست؟ عیادت مریض، تشییع جنازه، (وقتهایی که آدمها به هم نیاز دارند. مریض است و الان غصهای دارد) موارد روشن آن جاهایی است که نقطه اتصال است و بستر دستگیری است و آنجا که بروی طرف میفهمد که روابط رحمانی چه هست. یعنی در فضای دادگاهها و قضاوت هم نیاز به کمک دارند و شهادت برای آنها باید بدهی، برو شهادت بده. گاهی طرف میگوید که بیا شاهد فلان مسئله باش. بعدا یک موقع من گیر نیفتم. حضرت میگوید بروید. این همان پیچ و مهره است که باید سفت شود. «و صلوا معهم مساجدهم حتی یکون تمییز» تا وقتی که صفها جدا شود و تا وقتی که اتمام حجتهای اجتماعی رخ می دهد تا آن روز که صفها جدا شوند شما مأمور به این تکالیف هستید.
روایت بعدی در کافی شریف است که حضرت فرمودند که در ارتباط خود با مردم «ان استطعت» اگر میتوانی در وسعت شما هست و در توان داری «یدک الاولیاء» دست برتر را بروید پیدا کنید یعنی در روابط رحمانی نه اینکه شما کم بگذارید که حضرت در آن روایت فرمودند که آدم باید خجالت بکشد که کسانی هستند که متعلق به منطق امیرالمؤمنین نیستند و دست برتر داشته باشند. حضرت فرمودند که حداقل باید یک چیزی شبیه به آن کاری که آنها انجام میدهند داشته باشید و در این روایت حضرت فرمودند که اگر میتوانید ید اولیاء دست برتر داشتن.
روایت بعدی روایت ابی الربیع شامی است که میگوید که من نشسته بودم مجلس پر از شیعیان بود و امام صادق آمدند نشستند و من حتی جا پیدا نکردم که بنشینم. حضرت فرمودند که «یا شیعه آل محمد اعلم انه لیس منا من لم یملک نفسه عند غضبه» از ما نیست کسی که مالک غضب خود نیست. شما میگویید که یک توصیه کلی در باب غضب است، این طوری نیست. حضرت فرمود که «و من لم یحسن صحبت من صحبه مخالقه من خالقه مرافقه من رافقه» میگوید که شما جمع بزرگ شیعیان که شما میخواهید ببینید که کی به مقامات تشیع دارید میرسید لیس منا یعنی همین نه این که شیعه نیست، منا مقام است و سلمان منا اهل بیت است از ما است. حالا بخواهیم فارسی بگوییم خودی است. میخواهید بدانید چه کسانی خودی دستگاه اهل بیت هستند؟ راه پیدا کردند «و من تبعنی فانه منی» سوره ابراهیم کد منا در قرآن است. حضرت فرمود که کسانی خودی دستگاه ائمه شدند که در دستگاه خود با یک وسعت دیدی به اینجا رسیدند که مالک نفس خود هستند. دست هم روی مسئله غضب میگذارند. در بعضی از روایات میگوید که حلم داشته باشید. یعنی یک اتفاقاتی و اصطکاکاتی هست و باید جمع کنیم. اگر مالک غضب خود نباشی که روابط همان شل کردن است. اینکه رها کردی. آن کسی که باید جامعه را به سمت وحدت ببرد امروز شما در دوره سلم هستید و در فضای سازش هستید و ما هنوز به نقطه مباینه و مزایله نرسیدیم. این را باید پیدا کنیم. حضرت میگویند که اگر این جور نیستید و هنوز نفهمیدید که اهل بیت دارند چه کار میکنند. یک نقطه در این روایت دارد که مسئله غضب است. اینکه انسان یک چیزهایی میبیند که بتواند خود را جمع کند. بحث بر سر اغماضهای بیجا نیست و یک کسی محاربه انجام داده است و دست به سلاح برده است و مالک غضب خود باشد مگر حکم دادگاه بر اساس غضب است؟ بر اساس غضب نیست. غضب یعنی جوشش درونی من، من را به یک جایی ببرد که روابط خارج از چارچوب میخواهم انجام بدهم. حضرت میگوید که مالک غضب خود باید باشی و غضب این است. نشانه این است که یک جایی انسان بیضابطه عمل کند. انسان باید مالک غضب خود باشد. مهار او دست خود او باشد. این نمیشود جز اینکه انسان وسعت طرح نبی اکرم را ببیند و مأموریتهای حضرت را ببیند. امروز حضرت در جامعه از شما چه میخواهد؟ بگذریم از این که ما گاهی در روابط مؤمنین اینها را نداریم. روابط بین مؤمنین خیلی بالاتر از این حرفها است و اینها للناس است. مالک غضب بودن. مرافقه یعنی اگر یک جایی طرف روابط او با شما رفق است شما باید حتما با او رفق داشته باشی و تو که نباید کم بگذاری. رفق یعنی مدارا کردن و همراهی کردن. مجاوره من جاوره یعنی آداب مجاورت و همسایگی را رعایت کردن. ما با چه کسانی مجاورت داریم؟ همکارانی داریم و کسانی هستند که با آنها مراوداتی داریم چه همسایه عرفی منزل انسان و چه یک عده که به خاطر کار و رفت و آمد و جنس فعالیت خود یک ارتباطاتی با آنها داریم که به اینها جار میگویند. همسایه شما هستند. مجاوره من جاوره، ممالحه من مالحه، ممالحه یعنی فلانی خیلی ملیح است. ملاحت دارد. ملح یعنی نمکین بودن. روابطی که در آن یک چاشنی در آن بیاورید که پسندیده شود. به این ممالحه میگویند یعنی روابط را شیرین کنید و روابط را خواستنی کنید و روابط را پسندیدنی کنید. ممالحه یعنی این. یعنی شما یک چیزی را به طعام اضافه میکنید که این را از خامی در میآورد. غذای بینمک اصلا خوردنی نیست. ملیح بحث زیبایی چشم و ابرو نیست. ممالحه داشته باشید یا شیعه آل محمد اتقوا الله مستطعتم تا میتوانید تقوا پیشه کنید. روابط اجتماعی را حضرت میگویند. آیات سوره مبارکه تغابن است که آنجا جنس همین بحث است. ما یک آیه در سوره مبارکه آل عمران داریم که قرآن فرموده است که «اتقوا الله حق تقاطع» تقوا پیشه کنید تقوایی که حق تقوا را به جای بیاورید. بعضیها صدا زدند که یا رسول الله ما حق تقوا را چه طور برآورده کنیم؟ حضرت فرمود که اصل این آیه برای شما نیست و اصل این آیه برای اهل بیت است. شما چه کار کنید؟ «اتقوا الله مستطعتم.» حضرت فرمود این آیه شما است. خدا میگوید که شما در وادی تقوا وسع خود را وسط بیاورید و ما آن کارهای ویژه را که سید الشهدا هست که تقوا به خرج داده است که شش ماهه خود را دست خود گرفته است و امت را نجات داده است، از شما اینها را نخواستند ولی «و اتقوا الله مستطعتم» آن هم در روابط اجتماعی و آن هم نه فقط روابط با مؤمنین و محبین و شیعیان امیرالمؤمنین، روابطی با کسانی که شما مأمور به سازش با آنها هستید. بعد حضرت فرمودند که «و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» من این جوری میفهمم یعنی در مأموریتهای خود از حول و قوه الهی استمداد کنید. توکل کنید این ها مأموریتهای ما است و با توکل به جلو بروید. خدا دست شما را بگیرد که بتوانید یک کاری کنید.
روایت بعدی روایت کثیره ابن علقمه است که روایت خیلی معروفی است. حضرت ابتدای روایت میگوید که من خدمت حضرت رفتم که گفتم که وصیتهایی به من بکنید، حضرت فرمودند که تقوا و ورع و طول سجود و ادای امانت و صدق الحدیث و حسن الجوار هم ارتباط با خدای متعال و هم ارتباطهای اجتماعی که دو جور وصیت حضرت به او میکنند که حضرت از آداب اجتماعی به او میگویند که «اداء الامانه و صدق الحدیث» دو تا چیز در روایات ما خیلی ضرب آهنگ آن جدی است. راستگویی و امانتداری. خیلی در روایات ما به این سفارش شدیم و بعد حضرت فرمودند که «و بهذا جاءنا محمد رسول الله» رسول الله اینها را برای ما آورده است و بعد میگوید که حالا که به شما گفتم که روابط اجتماعی چی، صلوا فی عشائرکم یعنی در قبائل خود اهل صله باشید. روابط را وصل کنید این صله گاهی به هدیه دادن هم میگویند که نقطه اتصال ما است. ایجاد اتصال و ارتباط میکند. صله رحم که ما فقط خیال میکنیم که سر زدن است. گاهی اوقات دو نفر نمیتوانند به این راحتی به هم سر بزنند ولی یک هدیهای برای هم میفرستند این هدیه که میفرستند صله رحم است که آن هم دارد ما را به هم وصل میکند. صلوا فی عشائرکم، یعنی خیلی از این عشائر شیعه نبودند. حضرت میفرماید که در عشیره خود ارتباطات خود را وصل کنید. «و عودوا مرضاتکم و اشهدوا جنائزکم» اینجا این روایت را از قصد برای این انتخاب کردم «و کونوا لنا زینن» زینت ما شوید. فقط هم ارتباط با شیعیان نیست و روایت مربوط به وسعت نظر است. «کونوا لنا زین» کجا زینت ما باشید؟ در جایی که کسانی که به ما متصل نیستند زینت ما باشید. آن کسانی که خودشان متصل به امام صادق هستند که هستند ولی آن کسی که نیست شما باید زینت شوید. «کونوا لنا زینا و لا تکوون علینا شینا» مایه آبروریزی ما نباشید. «حببونا الی الناس» محبت مردم را به سمت ما بیاورید. محبت ما را به تسری در بین مردم بدهید. حببونا الی الناس یعنی محبت ما را ایجاد کنید و منتشر در بین مردم کنید. ما را محبوب کنید و با اینها که به شما گفتیم. «اوصیک بالتقوا الله و الورع و العباده و الطول السجود و اداء الامانه و صدق الحدیث و حسن الجوار» اخلاق که حاج آقا واجب نیست و نماز خود را خواندم و روزه خود را گرفتم و واجبات خود را انجام دادم، میگوید به من توصیه کنید. خیلیها به مکه یا مدینه میآمدند و به شهرهای خود برمیگشتند و خیلی اوقات میگفتند که آقا من را توصیهای بکنید، همین بوده است. توشه آنها بوده است که حضرت میگوید که این توصیه فقط برای خود شما نیست و بروید سلام من را به همه شیعیان در شهر خود برسانید و اینها را بگو. «حببونا الی الناس و لا تبغضونا علیم» بغض ما را منتشر نکنید. یک کاری نکنید مردم مبغوض شوند. بگویند که اگر شما این هستید لابد امام شما هم همین است. «فجروا علینا کل موده» جرّ یعنی کشیدن و کل محبتها را به سمت ما بکشید. چه طوری امام صادق به ما میگوید. ما در روابط اجتماعی این طوری هستیم؟ در خرید خود و در بازار خود و در روابط همسایگی خود این طوری هستیم؟ جز مأموریتهای خود میدانیم که در روابط همسایگی خود کسانی که با ما یک همزیستیهایی دارند. ببینید که میتوانید محبت امام صادق را منتشر کنید. محبت امام صادق را باید منتشر کنیم. «و ادفع عنا کل شر» همه بدیها را از ما دفع کنید. امام میگوید که ما که بدی نداشتیم یک جوری نباشد که بدی را به ما وصل کنید. این حرف خیلی بدی است که ما یک کاری کنیم که یک بدی به امام بچسبد. حضرت فرمود که یک کاری کنید که هیچ شری به ما نچسبد. من حرفهای خودمانی میزنم که این حرفها توصیه اهل بیت به اطرافیان است و به کسانی که بار امام روی دوش شما است. این حرفهای خصوصی یعنی این. روایت بعدی در کافی است که نقل میکند از جناب معاویه بن رهب که عرض کردم خدمت امام که «یابن رسول الله کیف ینبقی لنا ان نسع فیها بیننا و بین فی قومنا و بین» شایسته است که ما با مردم چه طوری برخورد کنیم؟ بین این مردم کسانی هستند که محبت شما اهل بیت را ندارد ما باید چه کار کنیم؟ حضرت فرمودند که «تنظرون الا ائمتکم» نگاه به امام خود کنید. «الذین تقتدون بهم» مگر امام شما مقتدای شما نیست. نگاه کنید ببینید امام چه کار میکند، همان کاری را بکنید که ما اهل بیت میکنیم. به خدا ما به دیدن مریض میرویم. چه کسانی؟ کسانی که محبت اهل بیت را نداشتند و کسانی که شیعه نبودند. حضرت میفرمایند ببینید که ائمه شما چه کار میکردند؟ چه کار میکردید؟ حضرت فرمود که ما به عیادت مریضهای آنها میرفتیم. «یشهدون جنائزهم و یقیمون الشهادتهم علیهم و یودون امانت الیهم» روابط ما با آنها این بود. حضرت میگویند که این که برای شما گفتیم اصل آن برای خود ما است. خود ما این جوری بودیم و اصل آن برای ما بود. ما این قدر اهل بیت در وسعت برخورد خود با کسانی که شیعه نبودند این قدر وسعت برخورد داشتند که یک عده عمری آمدند و شاگردی کردند و شیعه هم نشدند ولی امام تردشان نکرد، گفت میخواهد بیاید از یک معارفی از دین بهرهمند شود و من یک چیزی به او بدهم و حداقل او را در فضای خود حفظ کنم. بسیاری از این رؤسای مکاتب معروف اهل سنت این ها شاگردان امام هستند و شاگردان اهل بیت هستند. چه قدر آدم میتواند وسیع نگاه کند که گاهی امام حتی در مسلک خود با آنها حرف میزند. امام صادق را به عنوان منبع وحی قبول نداری اما سند از آباء خود نقل میکند که رسول الله این را گفت. میدانید وقتی امام صادق یک حرفی به ما بزنند ما نیاز نداریم که بگوییم این حرف برای چه کسی بوده است ولی امام صادق میگوید که این حرف وحی است ولی عامه که این را قبول نداشتد. امام صادق برای اینکه کسی که شیعه نبود حرف را قبول کند متصل به رسول الله میکرد چرا؟ برای اینکه او این را منبع می دانست. چه قدر عظمت دارند. یعنی در دستگاهی که خود را حجت میدانستند رشد میدادند و حرکت میدادند. واقعا فقهی که امروز عامه دارند مدیون امام صادق است. همین فقهی که امروز دارند.
روایت بعدی این روایت جناب زید شهام روایت خیلی معروفی است که در کافی نقل میکند که من خدمت امام صادق بودم که گفتم که یک توصیهای به ما بکنید. حضرت فرمودند که سلام من را به همه آن کسانی که اهل من هستند برسان. معلوم است که میخواهد به شهر خود برود. سلام من را به همه آنها برسان. بعد بگو که امام شما این را به شما گفته است. این حرف یعنی این حرف را امروز امام داشته است به ما میگفته است یعنی به زید شهام به ما رسیده است و امروز ما داریم آن را منتقل میکنیم. «اوصیکم بالتقوا الله» اهل بیت هی داشتند یک چیزی را در اصحاب خود منتشر میکردند ضرب آهنگ روایات خیلی شبیه به هم هست. «اوصیکم باتقوا الله و ورع فی دینکم و الاجتهاد لله» تلاش کنید و «صدق الحدیث و الاداء الامانه و طول السجود و حسن الجوار فبهذا جاء رسول» رسول الله اینها را برای شما آورده است. بعد حضرت میفرماید که اگر یک کسی شما را یک جا امین یک چیزی دید امانت را به او برگردانید. خیلی حرف مهمی است. این آیات سوره مبارکه نساء که مسئله امانت که ما خیال میکنیم که یک کسی یک کتابی امانت گرفته است ولی خیلی معنا وسیع تر از این حرفها است. در روایت ما میگوید که اصل امانتداری را امام انجام داده است که خدا ودیعه خود را به او داد و آن هم مقام امامت بود. امام امانتدار آن مقام است. «السلام علیک یا امین الله فی ارضه» شما امیرالمؤمنین را امین عالم میگویید که همه امکانات را خداوند در اختیار او قرار داده است ولی امانت، مأموریت برای آنها بوده است و ما روابط خود خیلی جاها امانتهایی دست ما میآید که یک جایی یک چیزی از طرف میبینم میروم آبروی او را میبرم، نباید امانتدار باشم؟ این امانت است و آن حرف را باید در نقطه امن قرار بدهی. یک جایی اصلا در فضای همسایگی و رفاقتی و چیزی یک سری از اسرار خود را به من میگوید نباید امانتدار باشم؟ یک جایی یک مسئولیت و یک مأموریتی دست من میرسد نباید امانتدار باشم؟ حضرت میگویند که با امانتداری محبت دیگران را به سمت اهل بیت بکشانید. ما چه بگوییم یک کسانی یک مسئولیتهایی دست آنها هست امانتدار مسئولیت نیستند و امانت نمیداند و فرصت برای خود میبیند. خیلی به ما این آسیب میزند. از این بحث جدی ما هست. الان این ساحتهای حاکمیتی امانتداری است و حتما یک جاهایی به ما آسیب زده است ولو اینکه یک کسی یک مسئولیتی به او دادند یک جوری کار مردم را راه میاندازد ولی یک جوری راه میاندازد که طرف با تلخی بیرون میآید. این امانت الهی است چرا این طوری کار مردم را راه میاندازی. از نقطه بالا به پایین به مردم نگاه نکنید و تو باید وظیفه خود را انجام بدهید. این شوخی نیست که بگویند که ادبیات حکومت، ادبیات خدمت است. وقتی پشت این میز هستی به تو احترام میگذارند وقتی این پشت میز نباشی دیگر احترام نیست و احترام برای آن میز بوده است پس حواس تو باشد کجا هستی و چه کار میکنی. بعد حضرت فرمودند که این امانتداری یعنی حتی طرف خطاهایی در او میبینید که امانت به تو داده است. رسول الله وقتی از مکه به مدینه رفتند و نقشه قتل حضرت را چیدند و حضرت مخفیانه به مکه رفتند توصیههایی به امیرالمؤمنین کردند وقتی علی (ع) میخواست جای ایشان بخوابد توصیههایی به ایشان کردند که یکی از این توصیهها این بود که گفتند که یا علی من دارم میروم امانتهای مردم مکه را به آنها پس بده. چه کسانی در مکه ماندند؟ مسلمانها که هجرت کردند رفتند. آنها که فشارها و بلاها و ابتلائات سر ایشان آوردند ولی امانتهای ایشان دست رسول الله است. یعنی این مردمی که حاضر هستند این آقا را بکشند ولی اگر یک آدم بخواهند پیدا کنند که امانتدار است این آدم است. همین که دنبال او هستید که او را بکشید. حضرت فرمودند که اینها روابط فی ما هست. این خیاطها نخ میبردند و به خیاط میدادند بقیه نخها را پس بدهید. احساس میکنید که خطهای قدیم خیلی متدین بودند این طوری بودند، میگفتند که این قدر نخهای چیده شده که به درد این میخورد یا نمیخورد خودش میداند و باید به او پس بدهم.
شریعتی: امروز صفحه 143 را تلاوت میکنند. آیات صد و نوزده تا صد و بیست و چهار سوره انعام.
صفحه 143 قرآن کریم
حجت الاسلام شریفیان: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد. بحث ما در ارتباطات اجتماعی و ارتباط با ناس بود. این روایت زید شهام که یک ذیلی دارد که حضرت بعد از اینکه به این نکات اشاره کردند که از تقوا و ورع تا رسیدن به روابط اجتماعی، حضرت فرمودند که این ورع شما که این ورع تقوا و اجتهاد است اصل مقصود حضرت تقواهایی اجتماعی است و بعد حضرت فرمودند که شما شیعیان من «اذا ورع فی دین» وقتی شما آداب دینی خود را رعایت میکنید «و صدق الحدیث» اهل صدق میشوید و امانتدار میشوید و حسن خلق در شما متولد میشود وقتی این جوری میشوید قیل این جور گفته میشود که «هذا جعفری» این معلوم است که دنبال امام جعفر است «فیسرونی ذلک» من را خوشحال میکند. «و یدخل علیه منه سرور» خوشحالی وارد قلب من میشود. یک عده میگویند که ما می خواهیم امام زمان را خوشحال کنیم. دیگر چه طوری امام باید بگوید. دنبال خشنودی قلب امام زمان میگردید؟ حضرت میگوید که آن را که ما به شما گفتیم را بروید در مردم منتشر کنید و محبت را منتشر کنید و روابط و حسن خلق را منتشر کنید و تقوا و ورع خود را منتشر کنید. «و قیل هذا ادب جعفر» میگویند که معلوم است که امام ایشان این آداب را دارد. اما اگر این جوری نباشید عار و ننگ آن به ما اهل بیت میخورد «و قیل هذا ادب جعفر» میگویند که لابد امام ایشان همین است. «فولله لحدثنی ابی» پدر من به من میفرمود که به خدا قسم شیعه امیرالمؤمنین این جوری است که وقتی در یک قبیله قرار گرفته است «فیکون زینها» زینت آن قبیله است یعنی اگر بخواهند یک درّ و گوهر در یک مجموعه نشان بدهند می گویند این آقا است. «آداهم بالامانه اقضاهم للحقوق استقهم لحدیث» یعنی میخواهند وصیت کنند پیش او میروند و این هارا امانتدار میدانستند. «الیهم وصایاهم و ادائاهم» امانتدار ایشان اینها بودند. این که عرض کردم که رسول الله امین بود. از عشیره میپرسند که در شما چه خبر است؟ می گویند که کی مثل این است؟ حضرت میگویند که توقع ما از شما این است که در یک مجموعه اگر بگویند که یک نفر را معرفی کنید باید شما را معرفی کنند. یک نفر بالاترین درجه ادای امانت و صدق حدیث و حسن خلق که اینها تعابیری است که آمده است.