اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1401-09-06-حجت الاسلام والمسلمین شریفیان -آشنایی با مفاهیم بنیادی قرآن کریم (اخوت ایمانی و ارتباط با امام)

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. سلام می­کنم خدمت دوستان و عزیزانم، خانم­ها و آقایان، ان­شاءالله هر کجا که هستید خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. شریفیان: سلام و ادب و احترام خدمت همه بینندگان خوب برنامه سمت خدا دارم. ان­شاءالله که همه شما در پناه خداوند متعال باشید، ما را از دعای خیر خود فراموش نکنید. در خدمت شما هستیم.بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم كن لوليِّك الحُجَّةِ بن الحسن، صلواتُكَ عليه و على آبائهِ، في هذه السّاعة و في كلِّ ساعةٍ، وليّاً و حافظاً، و قائداً و ناصراً، و دليلًا و عيناً، حتى تسكنه أرضك طوعاً، و تُمتّعَهُ فيها طويلًا.

ما جلسه قبل یک مقداری راجع به این صحبت کردیم که ما به چه دلیلی رفتیم سراغ بین مسئله روابط بین مسلمین و مستضعفین. در مورد این یک قدری صحبت کردیم که در واقع یک جور چرخش بود از بحث روابط بین مؤمنین در این فضا و روابط رحمانی­ای که اقتضای رحماء بینهم هست که مؤمنین با مستضعفین و کسانی که بالاخره تناسباتی با شما دارند، زمینه­هایی دارند، به نقطه کفر و عداوت نرسیده­اند و اینها محل نظر شما و توجه شما هستند و همچنان مشترکاتی با هم داریم. و اینها هم عده قابل ملاحظه­ای هستند. در بعضی از روایات دارد بل جل الناس. جل یعنی قسمت قابل ملاحظه­ای از مردم اینطوری هستند. ما با آنها کار داریم. دیدید در روایات ظهور وجود مقدس امام زمان سلام الله علیه وقتی حضرت ظهور می­کنند، با آمدن حضرت عیسی، جمع قابل اعتنایی از پیروان حضرت عیسی به لشکر امام زمان پیوند می­خورند. با آمدن حضرت عیسی یک امکاناتی خداوند متعال به امام زمان داده است که یکی از آنها هم آمدن حضرت عیسی است. این نشان می­دهد که ما یک لشکری در درون مسیحیت داریم. این برای ما امروز تکلیف ایجاد می­کند. عرض ما اصلاً همین بحث است که ما این مسئله را خوب ببینیم، تکلیف­هایی را که در این ساحت داریم یک قدری از آن گفتگو کنیم. مسئله امروز ما است. شکاف­های اجتماعی موضوع بحث ما است. یک ساحت آن می­شود شکاف­های بین خود مؤمنین، یک ساحت دیگر آن می­شود شکاف­های بین مؤمنین و مستضعفین. این هم یک قطع­هایی در آن هست که ما باید آن را وصلش کنیم، درستش کنیم.
شریعتی: و همین باعث این خط فاصله­ها بین ما و دیگران می­شود
شریفیان: و آسیب­های مکرر اجتماعی ما پشت­سر آن داریم. خیلی از آسیب­های اجتماعی­ای که ما داریم گاهی اوقات به خاطر حتی ترک یک سلام علیک است. یک احوال­پرسی است. در فضای همسایگی مثلاً. در فضای همسایگی گاهی اوقات می­بینی با یک دقت­های مختصری، روابط التیام پیدا می­کند و این می­تواند برای امور دیگری بستر شود. با این مسئله اتفاقاتی می­تواند بیفتد که این موضوع بحث ما بود. ما در جلسه قبل نه جلسه قبل آن این بحث را شروع کردیم. نکاتی را عرض می­کردیم در مورد نکاتی که باید به آن در این جنس از روابط توجه کنیم. نکته اولی که خدمت عزیزان و بزرگواران تقدیم کردیم این بود که اولاً این را توجه کنیم که وجود مقدس نبی اکرم خطی که کشید که شما از یک جایی جدا می­شوید که ما تعبیر کردیم به مباینه، مزایله، تا قبل از آن دوره هدنه شما است. این همین موضوع بحث ما است. دار هدنه یعنی چه؟ دوره مکه حضرت. فرق آن با مدینه چیست؟ دیگر نسبت نبی اکرم با کفار مکه بعد از مدینه دیگر متفاوت شده بود. تا وقتی که مسلمان­ها در مکه زندگی می­کردند، جنس روابط­شان با آنها فرق می­کرده است. این دوره­ای است که ما به آن همزیستی می­گوییم. دارید با هم زندگی می­کنید. این دوره یک احکام دیگری دارد، یک قواعد دیگری دارد، این را باید ما رعایت کنیم. همین­جا است که ما یک ارتباطاتی داریم، در این ارتباطات باید کسی اگر به درد شما می­خورد بردارید بیاورید.
شریعتی: اگر خاطر شریف و مبارک دوستان باشد بحث اتمام حجت بود که حاج آقا هم اشاره کردند این اتمام حجت اساساً کار ساده­ای نیست.
شریفیان: حالا عرض می­کنم. به این بحث می­رسیم. یعنی در این دوره­ای که ما دوره مباینه و مزایله نشده است، اصلاً مزایله بعد از اتمام حجت­ها است. بعد از اینکه حرف­ها با حوصله­ها زده شده کار به یک جای صف­بندی­های فردی یا اجتماعی می­کشد. مکه و مدینه حضرت همین بود. دوره مکه حضرت دوره اتمام حجت و دعوت است، دوره مدینه حضرت دوره مزایله و جدا شدن است. دیگر حضرت مجموعه خودش را باید تدبیر کنید. حالا در درون مجموعه مدینه، باز هم ما با یک عده­ای همزیستی­هایی داریم. با آنها باید اتمام حجت­هایی بکنیم که اینها بحث­هایی است که رد پای آنها در تاریخ اسلام هست و در روایت­های ما هم... نکته من چی بود؟ نکته من این بود که فهم منطق مزایله و دار هدنه خیلی بحث مهمی است. در روایت ما این آیه شریفه کلی رد پا دارد. احکامی را برای ما بار می­کند، اهل بیت از ما خواسته­اند که می­گوید این مال دوره هدنه شما است. تا وقتی که صف­ها جدا نشده است شما باید پای اینها بایستید. پای این تکیف­ها باید بایستید. باید رعایت کنید، حرف بزنید، اتمام حجت کنید، ارتباط برقرار کنید، سعی کنید محبت­ها را جلب کنید. یک دوره­ای خواهد بود دوباره این صف­ها به یک نحو دیگری جدا می­شود. آنجا نسبت شما عوض خواهد شد. می­خواهم بگویم که این خیلی مهم است که آدم این نقاط استراتژیک را بفهمد و تکالیف خود را در این موطن­ها متوجه شود. این حالا عرض می­کنم که ورودیه بحث بود.
نکاتی را می­گفتیم. نکته اول در مواجهه در همین دوره سازش، همزیستی، دوره صلح، دوره­ای که باید با مستضعفین کار کنید، حرف بزنید، هنوز دوره اتمام حجت تمام نشده است. نکته اول ما این بود که مسئله اتمام حجت از آن بحث­های دقیق است، ظریف است. فکر می­خواهد، اندیشه می­خواهد، حوصله می­خواهد، کار می­خواهد. باید روی آن تأمل کنید، کار کنید که من چون مفصل توضیح دادم، از آن عبور می­کنم. نکته دوم­ آن حسن ظن بود. حسن ظن داشتن. قرآن فرموده است: «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» سوء ظن نداشته باشید. سوء ظن به ما آسیب می­زند. کسی که با من تفاوت­هایی دارد. من اگر احساس سوء­ظن به او داشته باشیم، خطاهایی از او دیدم، تفاوت­هایی را می­بینم. اگر حسن ظنی انسان نداشته باشد، می­تواند در نقطه جلب بنشیند؟ در نقطه جذب بنشیند؟ در نقطه اتمام حجت که روح اتمام حجت دلسوزی است. می­تواند در نقطه دلسوزی بنشیند؟ با سوء­ظن دارم اینها را می­گویم. این هدایت بشو نیست. سوء­ظن ما را زمین می­زند. این آن نکته­ای بود که من جلسه قبل با عنوان خلط بین اصل و فرع عرض کردم. ممکن است شما بگویید آقا بالاخره خطاهایی در آن دیدیم. پس برای چی می­گویید با ما فرق می­کند؟ والّا که نشانه­های ایمانی داشت. بله، ولی زود فروعات را به اصل وجود طرف سرایت ندهیم. نگوییم این اعماق وجودش همین است. این خلطی است که ما می­­کنیم.
شریعتی: بتوانیم تفکیک کنیم رفتار و باطن او را.
شریفیان: حالا تعبیر سوره حجرات این هست که شما سوء ظن نداشته باشید، تجسس هم نکنید. ظاهر آیات اولاً روابط بین مؤمنین است که بعد از آن آیه غیبت می­آید که شما گوشت برادر خودتان را نخورید و فلان. آیه 12 سوره حجرات. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» اثم یعنی خطا است. این کندی شما است، خطای شما است. همه سوء­ ظن­ها اینطوری نیست. این خیلی آیه لطیف است. گفته از کثیری از ظنون دوری کنید. ظنون به معنای سوء ظن است. از کثیری از سوء­ ظن­ها دوری کنید. «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» یعنی همیشه سوء ظن غلط نیست. گاهی اوقات سوء ظن آدم درست در می­آید. ولی قرآن می­گوید از کثیری از اینها دوری کنید. به خاطر آن بعضی که اشتباه است. نمی­دانم حرفم منتقل شد؟ مثل اینکه شما می­گویید شما یک عده­ای مقابل شما هستند، در اینها آدم حسابی هست. به همه اینها حسن ظن داشته باشید. چرا؟ به خاطر آن تعدادی که وسط آنها است. نمی­خواهد بگوید همه سوء­ ظن­ها غلط است. گاهی اوقات انسان سوء ظن دارد، درست هم هست. طرف واقعاً باطنش پلید است.
شریعتی: ولی همین چند تا درست هم نمی­ارزد که تو سوء ظن داشته باشی.
شریفیان: احسنت. ببینید قرآن چطوری گفته است. گفته است: «اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْم»
شریعتی: بعضی از آنها که اثم است به خاطر همین چند تا است.
شریفیان: بعد ببینید تعبیر بعدی آن چیست. بعد از اینکه گفته سوء ظن، گفته «وَ لا تَجَسَّسُوا» آدم اگر سوء­ظن داشته باشد همش سرک می­کشد، دنبال می­کند. کأنَ قرآن می­گوید حتی اگر یک جایی سوء­ظن هم داشتی آن را ادامه نده. می­روی تجسس می­کنی، می­روی ته طرف را می­خواهی در بیاوری. برای چی این کار را می­کنی؟ نه، من باید اطلاعات داشته باشم. برای چی باید اطلاعات داشته باشی؟ یکی از مشکلات ما در فضای مجازی الآن همین است. آقا یک کسی یک خطایی کرده است. یک جوری منتشر می­شود که دیگر هیچ­کسی نمی­تواند آن را انکار کند. این خیلی بد است. بحث خطای حاکمیتی نیست که گاهی اوقات یک کسی یک خطایی می­کند، باید هم افشا شود. بحث بر سر این نیست. روابط بین انسان­ها است. در همین بعدش که می­گوید تجسس نکنید جلوتر می­برد. می­گوید وای اگر تجسس کردید، عیوب پیدا می­شود. بعد چه می­شود؟ می­گوید: «وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً» حالا غیبت شروع می­شود. تو که تجسس کردی، فهمیدی، می­روی برای این و آن می­گویی. ببینید از کجا شروع می­کند. می­گوید سوء­ ظن­ها است که تبدیل به تجسس می­شود. تجسس­ها است که تبدیل به غیبت می­شود. چقدر این آیه لطیف است. اینها آیات سوره حجرات است. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة» است. اصل این آیات در مورد روابط بین مؤمنین است ولی تلقی من این است که این یک چیزی در روابط بین ما و مستضعفین است. ما اگر تجسس کنیم، دیگر نمی­توانیم دلسوزی کنیم. ته آن را در بیاورم که این آخرش، در خلوتش ماه رمضان روزه می­گیرد یا نمی­گیرد؟
شریعتی: اصلاً حاج آقا خوش گمان باشی می­توانی بروی روی آن کار بکنی
شریفیان: اصلاً نکته من همین بود. حسن ظن می­خواهد. در مقابل حسن زن تغافل است. یکی از بحث­های ما تغافل است. یک جایی اگر طرف نمی­خواهد یک چیزی دیده شود، تو اگر دیدی نبین. یک جوری برخورد کن که ندیدی. او خودش نمی­خواهد که دیده شود. دیدید یک بحثی آقا دارند درباره غیبت. حالا رفتیم در این آیه نکاتش همین­ها است. آقا یک بحثی دارند که یک کسانی حرمت ندارند، غیبت­شان هم اشکال ندارد. چه کسانی هستند؟ یک عده­ای هستند متجاهر به فسق هستند. تجاهر به فسق یعنی چه؟ یعنی باکی ندارد. بدانند. این آدم خیلی فرق می­کند با آن کسی که یک خطایی دارد ولی نمی­خواهد تو بفهمی من این خطا را دارم. این دو خیلی با هم فرق می­کنند. اینجا هست که جای حسن ظن است. اینجا است که جایی است که... یک خیر، اینکه من می­گویم یک خیری در او هست به این راحتی آن را کنار نگذارید. این خیری است که در او هست که نمی­خواهد شما بفهمی. این اگر رفته بود فرورفته بود، متجاهر می­شود. می­رود در نقطه تجاهر. می­گوید تجاهر می­کنیم به ریش همه هم می­خندیم. ببینید عرضم کجا است. حسن ظن. حسن ظن داشتن به کسی که خطاهایی در او می­بینیم. این هم نکته دوم. نکته سوم که خیلی بحث مهمی است ما یک بحثی یادتان هست در مورد رفق و مدارا داشتیم. رفق و مدارا. اتمام حجت و ارتباط رحمانی باید به آن زمان بدهید. حوصله کنید. من این را چون لابه­لای بحث­های خود اشاره کردم خیلی توضیح نمی­دهم ولی از ارکان اتمام حجت حوصله­ها است. ما دو جلسه قبل آیات حضرت ابراهیم را نسبت به عموی خود خواندیم. «إِنَّ إِبْراهيمَ لَأَوَّاهٌ حَليمٌ» وقتی که می­خواهد برای عموی خود که مشرک بوده است قرآن می­خواهد دلسوزی حضرت ابراهیم را بگوید، دو تا صفت گفته است که هر دوی آن توضیح دادنی است. ابواه که به دلسوز معنا می­کنند. یعنی کسی که ناله­ای دارد در خانه خدا به خاطر این. درِ خانه خدا نشسته برای اینکه دست کسی را بگیرد. اواه حلیم. و بردبار است. حالا اواه نیاز به کار دارد. بحث دارد. معنای لغوی آن. اواه حلیم. خیلی اوقات مترجمین به همین دلسوزی و شفقت و اینها معنا می­کنند. و حلیم یعنی بردبار. این دو ویژگی است که این جناب ابراهیم را می­کند کسی که حتی این آدم را می­خواهد کنار بگذارد، به این راحتی نمی­تواند او را کنار بگذارد. ما نباید ه این راحتی کسی را کنار بگذاریم و این نیازمند به یک وسعت ظرفیت است. شرح صدر می­خواهد. یک وسعت وجودی می­خواهد. «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَك‏ وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَك» آن بار سنگینی که انسان در این مسیرها می­خواهد به دوش بکشد یک شرح صدری می­خواهد که این بارها برای انسان سبک شود. بار هست، من نیاز به یک ظرفیتی دارم. این ظرفیت کجا است؟ یکی از موارد آن اینجا است که باید وقت بگذاری، حوصله کنید. ببینید حوصله کنی. دو جلسه قبل یک اشاره­ای کردم که اهل بیت پای ما حوصله کردند. حوصله­هایی باید بکنیم. یک ارتباطی بین دو دوست در دانشگاه شکل می­گیرد. نباید توقع کند روز اول او، چون می­آید و مثل تو همراه می­شود و ممکن است هزاران بار تو هزار و یک طرح و نقشه و فضا برای او فراهم کنی جذب نشود. نگیرد.
شریعتی: کاری که حضرت نوح در 950 سال انجام داد که باز هم معلوم نیست چند نفر، ما انتظار داریم یک شبه اتفاق بیفتد.
شریفیان: این حوصله خیلی حرف­مان حلیم باشد انسان. همین­جا بحث صبر را هم یک اشاره­ای کردیم که قرآن می­گوید ببینید اتمام حجت­ها چقدر صبر می­خواهد. ببینید پیغمبرها چقدر صبور بوده­اند. اصلاً نکته حضرت یونس همین بود که ما توقع داشتیم بیشتر پای قومش بایستد. با اینکه این قوم کفر ورزیده بودند، مشکلاتی داشتند، حتی نشانه­های عذاب به آنها نشان داده شود ولی زود ایشان بیرون رفته است که اصلاً ما زود ایشان را نمی­فهمیم اصلاً چی هست. حوصله پیغمبرها چه بوده است. این هم عرض می­کنم که نکته سوم و چهارم که یکی مسئله زمان­ها بود، یکی هم مسئله صبر و حلم. نکته پنجم ذیل این اواه دارم توضیح می­دهم که بحث از رحمت درونی انسان است. کسی می­خواهد حوصله کند، دست بگیرد، کمک کند، برود، روابط رحمانی، این باید در درونش یک شعله­ای روشن شده باشد. خودش دستگیری اینها و الحاقش به امیرالمؤمنین دغدغه او شده باشد. از درون باید یک شعله­ای در آدم روشن شود. محبت نسبت به خدا و رسول تبدیل شود به اینکه یک نفر را بردارم بیاورم برادر خودم کنم. یک نفر را بیاورم سر سفره امیرالمؤمنین بنشانم. این چه می­خواهد؟ محبت. یک شعله­ای در درون آدم باید روشن باشد. یک جوری که انسان را جاکن کند. عشق می­خواهد. یک آیه برای شما بخوانم. این که داریم می­گوییم سایه آن مال ما است. اصل آن برای انبیاء و اولیاء بوده است.
شریعتی: و اینکه فرموده­اند طبیب دوار بطبه یعنی بگردی پیدا کنی در جمع خودت بیاوری.
شریفی: این طبیبی بود که می­گشت و سنگ می­خورد. سنگ را می­­خورد. آن وقت می­گفت چه قشنگ. حضرت می­رفته دست­ها را می­گرفته است. لایه­های پشت آن را نمی­بینیم. ابتلائاتی که حضرت برای اینکه برود دست­ها را بگیرد گاهی اوقات می­خواهیم یک کاری برای یک کسی بکنیم، دو تا تلخی با ما می­کند، می­گوییم ولمان کن. رهایمان کن. تو اصلاً ظرفیت این محبت­ها را نداری. متوجه نیستیم که محبت پدر و مادر، گاهی اوقات من مثال می­زنم می­گویم محبت پدر و مادر را نسبت به ولدش می­بینی؟ نسبت به بچه­هایشان چطوری تلخی­هایشان را به دوش بگیرند، ندید بگیرند. جانش را حاضر است وسط بگذارد که این لحظه آخر عمرش لبیک بگوید به رسول الله. اینطور نیست؟ هزار و یک تلخی دیده است. بچه­اش را به این راحتی رها می­کند؟ اینکه می­گوید یک شعله­ای در درون انسان باید روشن شود، یک آتشی به جان انسان بیفتد. آیه را بخوانم. قرآن در سوره مبارکه کهف، اصلاً داستان اصحاب کهف همینطوری شروع می­شود. قرآن می­گوید: «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفا» داری جانت را می­گذاری پای اینکه اینها ایمان نمی­آورند. قرآن به رسول الله دارد می­گوید. داری جانت را می­گذاری. رسول الله چکار دارد می­کند؟ سرپنجه شب­ها بلند می­شود ناله می­زند تا سر صبح که خدایا یک... می­دانید انسان اگر بخواهد برود دست یک کسی را بگیرد، خدا باید دست من را بگیرد. او باید یک چیزی به من بدهد که من... این ناله شبانه حضرت را ما نمی­فهمیم. حضرت برای پرستش شخصی خود دارد این کارها را می­کند؟ خودم می­خواهم عبد الهی باشم. عبده و رسوله. این عبد که بوده است، این رسول شده است. اینها تکالیف رسالتش هست. من این آیات را می­خوانم آدم فقط شرمنده حضرت می­شود که چکار کرده رسول الله. من نمی­دانم ما روایت­های مکرری داریم. نمی­دانم شما روایت­هایش را دیده­اید؟ رسول خدا در صحنه­های مختلف در دنیا و قیامت، امتی، امتی، خدایا امتم. چرا؟ برای اینکه حضرت دارند می­بینند یک عده از امت او در جهنم می­روند.
شریعتی: گفت در آن وانفسا همه می­گویند نفسی، نفسی، خودم، خودم و فقط پیامبر ما است که عرض می­کند امتی، امتی.
شریفیان: سجده حضرت هم همین است. دیدید در روایت ما در باب شفاعت دارد که هر امتی با پیغمبر خودش مبعوث می­شود. روز قیامت همه پیغمبران می­آیند درهای بهشت بسته است. هیچ­کدام اجازه ورود ندارند. تا جایی که می­گوید عرض می­کنم که فشار طوری است که حتی پیغمبران به فغان در می­آیند. تا اینکه وجود مقدس نبی اکرم از آن نرقات رحمان می­رود بالا، مقابل باب الرحمن سجده می­کند، در بهشت را باز می­کند. این سجده حضرت نقطه شفاعت حضرت است. مقام محمود اصلاً همین است. مقام محمود مقام شفاعت حضرت است. آیه را ببینید. «لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ» باخع یعنی خودت را داری هلاک می­کنی. علی آثارهم، پشت­سر اینها اینطور داری راه می­افتی. آثار یعنی دنبال اینها. کأن دیدی یک کسی رها می­کند می­رود، دنبالش دارد حضرت می­دود که نرو. تا قعر جهنم دارد می­دود می­رود که دستش را بگیرد بردارد بیاورد. «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديث» که اینها به این حرف ایمان نمی­آوردند. اسفاً یعنی داری از غصه دق می­کنی. این غصه فقط غصه درونی نیست. رنج حضرت است. چقدر این حرف مهم است. چقدر حوصله دارید غصه اینها را بخورید؟ غصه کسی را بخوری که یک خیری در تو می­بیند. چکار کنم دست تو را بگیرم؟ اصلاً این اضرار خیلی مهم است. آدم مضطر شود که خدایا من چکار برای این دوستم می­توانم بکنم؟ برای این داداشم می­توانم بکنم؟ برای این برادرم، رفیقم، همکلاسی­ام، کسانی که ما یک ارتباطاتی با هم داریم. ما گاهی اوقات این بحث­ها را می­کنیم اطرافیان­تان را ببینید. کسانی که یک اتصالکی با هم دارید. از آنجا باید شروع کنید. بحث ما این نیست که برویم یک طرح تربیتی، هدایتی برای کل جامعه بریزیم. بحث ما الآن این نیست. ما الآن نیاز به این داریم که هر کدام از محبین امیرالمؤمنین بروند در این مأموریت بارهایی را بردارند، هر کدام از آنها بشوند یک شعله­ای که یک جایی را روشن کردند. بعد قرآن فرموده است: اگر می­بینی اینها ایمان نمی­آورند آن طرفش هم دستگاه شیطان هم یک امکاناتی دارد، یک حیات الدنیا بزرگ، یک زینت­های بزرگ. خب حضرت دارند می­بینند که اینها می­روند در وادی دنیا چطور دارند غرق می­شوند. قرآن می­گوید خود خدا می­گوید: «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا» آن طرف هم یک امکاناتی دارد، یک بساط ابتلائی فراهم شده است. «لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا» بعد فرموده است که آیه 9 «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَبا» چرا وارد داستان قضاوت کهف شده است؟ چون خدا می­گوید من آنی را که بخواهم دست او را بگیرم، می­گیرم. نمی­خواهد به رسول الله بگوید شما تلاشت را نکن. به رسول دارد می­گوید از یک جایی به بعد دیگر تلاش تو ایمان نیست. می­خواهی به زور مردم را برداری به بهشت ببری. این است. باید خودش بیاید. تو دعوت کن. اگر خودش یک حرکت بکند، من آن هستم که اصحاب کهف را وسط دل دشمنان در غار بردم و دست هیچ­کس به آنها نرسید. مگر داستان اصحاب کهف چه بود؟ یک مشت جوانی بودند که وسط حمله دشمنان ایمان آوردند. دست بلند کردند گفتند خدایا کمک کن. خدا هم گفت دست شما را می­گیرم. من دست تو را می­گیرم. خدا چکار کرد؟ می­گوید ولو شده یک غار بزنم، می­برم سیصد سال تو را در آن غار می­خوابم و نگهت می­دارم. ببین این کار را می­کنم یا نه. برای همین داستان اصحاب کهف را خدا اینجا شروع به بحث کردن کرده است. اصلاً آیه همین است. خدا می­گوید می­خواهی داستان را برای شما بگویم؟ «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَق» می­خواهی قصه حق را برای شما بگویم چه بود؟ «إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ» یک مشت جوان بودند «آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدى» ایمان آوردند، ما باید ازدیاد ایمان انجام بدهیم. کار سخت شد «وَ رَبَطْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ» قلب­هایشان را گره زدیم. دارد کمک­های خدا در صحنه­هایی که به این جوان­ها کرده است خدا دارد بیان می­کند. گاهی اوقات دیده­اید یک کسی می­آید می­گوید حاج آقا ما، کید دشمن دیگر، جوان باید برود جهنم. متوجه نیستند. آن طرف آن یک خدا دارد کار می­کند. ولی این نکته را بگیرید که این فضای آیات کجا است؟ فضا دلسوزی و شفقت بی­کران نبی اکرم. هر چه هست او است. هر چه هست از جانب نبی اکرم در عالم نازل می­شود. از دست ایشان می­جوشد. اگر آن شعله­ای از رحمت و شفقتی که در جان حضرت بود، در جان ما روشن شود غوغا می­کند. می­خواهید ببینید. ببینید سجده­های شما از این جنس سجده­ها هست که بتوانم دستی را بگیرم. در خیابان عبور می­کنم یک ناهنجاری که می­بینم غصه­ای در من متولد می­شود؟ نه غصه اینکه ببین جامعه اسلامی. این هم یک غصه هست. درست هم هست. ولی این جوان نرود جهنم. می­توانم یک دستی، یک کمکی، همسایه­ای، دوستی، رفیقی. خب این هم حالا یک نکته هست که می­خواستم عرض کنم. این بحث، بحث مفصلی است. در روایات ما، آیات و روایات رد پا دارد، من می­خواهم از این نکته پنجم عبور کنم.
نکته ششم این است: خب ما می­خواهیم اتمام حجتی کنیم، ارتباطاتی داشته باشیم، ناهنجاری می­بینیم، رنج می­کشیم، حرف می­شنویم، به اعتقادات ما یک جا طرف توهین می­کند. یک حرفی می­زند. ممکن است. مبغض امیرالمؤمنین نیست ولی یک حرفی می­زند که حرف تندی است، حرف تلخی است. اینطور است. نکته ششم این است. اگر غصه­دان ما بزرگ نباشد، آن کیسه­ای که، آن تبره­ای که حرف­ها را بخورم، در درون خودم بریزم، مترصد فرصت­ها شوم. اگر این تغافل، اگر این ضربه­گیر در انسان نباشد، در مقابل ناملایماتی که می­بینیم می­بریم. این غیر از نکته حلم بود. ادامه بحث حلم هست ولی یک موقع است انسان باید حوصله کند. آقا تو با یک جوان می­خواهی کار کنی، فردا که عوض نمی­شود. این یک حرف است، زمان می­خواهد، فرصت می­خواهد. اینکه پوست تو کلفت شود یک حرف دیگر است. یعنی یک جاهایی کلی کار می­کنی، تازه باید تلخی بشنوی. «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى» اصلاً اذیتی دارد. این صدقه را مراقب باش خرابش نکنی. این هم نکته ششم است که خود این بحث دارد. اگر یک موقعی رسیدیم شاید من مفصل­تر عرض کنم.
نکته هفتم چیست؟ نکته هفتم در روایات ما، من این را جلسه قبل یک اشاره کردم. « كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُم» از ما روایات یک عدد معاشرتی خواسته که می­گوید اتفاقاً این خیلی مهم است. شما خیال می­کنی با حرف می­توانی خیلی کار کنی. حرف هم یک جایی دارد. ما در مورد حرف زدن هم ان­شاءالله می­رسیم بحث می­کنیم که چی باید گفت، کجا باید گفت. حرف زدن­ها. اتمام حجت یک حدی از آن قول است. قل قرآن می­گوید به آنها بگو. گفتن خودش یک بحث مهمی است. اندیشه درست کردن، حرف زدن، انتقال دادن. بحثی نیست. اما یک ساحت مهمی از بحث اتمام حجت­ها اعمال خود ما است. اعمال ما است که از آن بحث­های مشبهی است که در روایات ما در مورد آن حرف زده­اند.
شریعتی: یعنی چه اعمال ما است؟
شریفیان: یعنی شکل مواجهه شما با او است. حرف نمی­زنی. یک جوری با او برخورد می­کنی که اتصال­های...
شریعتی: ‏‏بله، روشن شد.
شریفیان: ما اصلاً به دنبال چه می­گردیم؟ ما به دنبال این می­گردیم که اتصالی پیدا کنیم که از قبل این اتصال نور امیرالمؤمنین دیده شود. ما اصلاً دنبال همین می­گردیم. بحث اصلاً بر سر همین است. بلکه یک ذره آن را دقیق­تر کنیم. آن اتصال خودش نور امیرالمؤمنین است. شما می­گویی اتصال. مثلاً اتصال چیست؟ فرض کنید یک سلام علیک ساده. سلام گفتن، تحیتهم فیها، سلام. اصلاً از ادب مؤمنین است. اینها شعاع نور امیرالمؤمنین است. اگر اینها را بیایید بحث کنید، می­بینید عجب، اهل بیت چی داشتند برای ما می­ساختند. نه روابط بین مؤمنین. ما یک موقعی در مورد روابط بین مؤمنین یک بحث­هایی کردیم هنوز هم مانده است. ان­شاءالله یک موقع برمی­گردیم دوباره پرونده آن را باز می­کنیم ادامه می­دهیم. روابط بین مؤمنین و کسانی که با شما تفاوت­هایی دارند. می­دانید کجا در روایت ما خیلی پررنگ است؟ روابط بین شیعیان و کسانی که شیعه نبودند. ببینید اهل بیت چه می­گویند. چه سفارش­هایی دارند می­کنند. یک موقع گاهی اوقات ما می­گوییم وحدت، متوجه نیستیم در مورد چی داریم بحث می­کنیم. یکی از مهم­ترین بحث­های وحدت اینجا است.
شریعتی: مشابه همان روایتی که هفته قبل شما خواندید.
شریفیان: احسنت. اصلاً آن روایت را اشاره کردم برای همین که آن در ذهن بماند بعداً ما روایت­های آن را بخوانیم. از اینجا ما وارد یک دسته روایاتی می­شویم که در آن روایات این جنس از این آداب را برای ما توضیح داده است که چطوری با اینها برخورد کنیم. چی بگویید، کجا بروید، چه مواجهه­هایی با هم داشته باشید. من چند تا روایت انتخاب کردم که خدمت شما می­خوانم. حالا به مقداری که رسیدیم. اگر تمام شد که شد، نه، ان­شاءالله جلسات بعد. این بحث خیلی بحث مهمی است. در مورد آداب­مان، اخلاق­مان، رفتارمان، قول­هایمان، حرف­هایی که می­زنیم، سکوت­هایی که انجام می­دهیم.
روایت اول، روایتی است که از جناب عبد­الله بن سنان دارم نقل می­کنم. ببینید این روایت چقدر مهم است. جناب عبد­الله بن سنان می­دانند از اجلاء اصحاب ما است. می­گوید: قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّه‏. می­گوید از حضرت شنیدیم. حضرت گفت: «أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّه‏» شما را به تقوای الهی وصیت می­کنم. امام صادق دارد با شیعیان خود حرف می­زند. بر شما باید به تقوای الهی. چکار مثلاً باید بکنید؟ تقوا که معنای مصطلح آن نیست که همه تکالیف را انجام دادن را شما به آن تقوا می­گویید. مقصود حضرت این است یا نه، یک نکته­ای را می­خواهند بگویند. «أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ لَا تَحْمِلُوا النَّاسَ عَلَى أَكْتَافِكُم» مردم را روی دوش خودتان سوار نکنید. یعنی چه؟ یعنی یک کاری انجام می­دهی، شما شیعه هستی، او شیعه نیست ولی دشمن شما هم که نیست. یک جوری برخورد می­کنی روابط شما به هم می­ریزد. برای خودت دشمن درست می­کنی.‏ «وَ لَا تَحْمِلُوا النَّاسَ عَلَى أَكْتَافِكُم» معلوم است که یک کارهایی می­کردند روابط به هم می­ریخت. چقدر این روایت مهم است. بعد چه می­شود؟ «فَتَذِلُّوا» بعد دیگر شمشیر تو بران نیست. کار نمی­توانی بکنی. آقا فرض کن الآن روابط ما... گسست روابط اجتماعی را ببیند. اگر روابط اجتماعی ما گسسته شود چه می­شود؟ مگر می­توانید دیگر کار بکنید؟ مگر این جامعه اصلاً جلو می­رود؟ لبه جهنم داریم راه می­رویم دیگر.
شریعتی: بله، سنگ روی سنگ دیگر بند نمی­شود. دیگر جامعه نیست اصلاً.
شریفیان: بعد حضرت فرمودند: « إِنَّ اللَّهَ عز و جل يَقُولُ فِي كِتَابِهِ- وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً». قول حسن داشته باشید. نیکو حرف بزنید. حالا یک موقعی عرض می­کنم این قول حسن چیست. یکی از بحث­هایی که ما در باب حرف زدن داریم همین است. قول حسن. قول حسن فقط حرف­های خوب زدن نیست. به جا حرف زدن. یک جایی اصلاً نباید حرف بزنی. اگر حرف بزنی اصلاً نیست. کجا حرف بزنم؟ با چه آدابی حرف بزنم. خیلی اینها حرف­های مهمی است. بخدا ما در این زمینه الله الله به روایات اهل بیت در این مسائل. خدا را، خدا را، به اینکه این بحث­ها را زنده کنیم.
شریعتی: و چه بسا دیگران در همین عمل کردن به روایات اهل بیت از ....
شریفیان: اینکه گفتید در روایت هست. حالا می­خوانم می­بینید. بعد حضرت فرمودند که «ثُمَّ قَالَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَاحضروا جَنَائِزَهُمْ» تشییع جنازه غیر شیعه است. جنائزهم. اصلاً یعنی همین. یعنی شیعیان من، من دارم به شما توصیه می­کنم به تشییع جنازه اینها بروید. «عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَاحضروا جَنَائِزَهُمْ وَ اشْهَدُوا لَهُمْ وَ عَلَيْهِمْ» یعنی چه؟ یعنی یک جاهایی در دادگاه شهادت می­گرفتند و شهادت می­دادند. اگر نیاز به شهادت شما داشتند بروید به آنها کمک کنید. شهادا بدهید. «وَ صَلُّوا مَعَهُمْ فِي مَسَاجِدِهِمْ حَتَّى يَكُونَ التَّمْيِيزُ وَ تَكُونَ الْمُبَايَنَة» اول جلسه چه عرض کردم؟ صف­تان هنوز جدا نشده است. تا صف جدا نشده روابط شما این است. چقدر این حرف مهم است؟ تا اتمام حجت­ها تمام نشده که می­دانید روابط بین شیعه و غیرشیعه تا دوره ظهور همین است. بعد از آن هست که حضرت می­آیند اتمام حجت می­کنند، آن کسانی که از غیرشیعیان به امیرالمؤمنین ملحق می­­شوند تمام، یک عده می­مانند ناصبی­ها که دشمن اهل بیت هستند. با آنها برخورد می­شود. «یخرجهم صغرة» که یک بحث دیگری است. چقدر این روایت استراتژیک است. این روایت در مورد روابط بین شیعیان و غیرشیعیان است ولی از این روایات چه به دست می­آید؟ تا وقتی اتمام حجت­ها نشده
شریعتی: خودش نسخه سیر و سلوک اجتماعی است. از کجا تا کجا شروع می­شود.
شریفیان: اصلاً موقف اجتماعی آدم را درست می­کند. می­گویید شما الآن در دار هدنه هستید.
شریعتی: مثل دوره مکه. همزیستی.
شریفیان: چطور رسول الله با آنها... شما باید روابط­تان اینطوری باشد. چقدر این حرف مهم است. به خدا این اصلاً گزاره کلان زندگی آدم هست. گزاره کلان زندگی. بعد یک عده­ای اعتراض می­کنند مثلاً به رهبری و بزرگان ما که این چه شکل مواجهه با عامه است. بعد هم یک حرف­هایی می­زنند که حرف­ها پسندیده­ای نیست. خب این روایت اول بود.
روایت دوم. من هر کدام از این روایت­ها را به خاطر یک غرضی انتخاب کردم والّا این روایات انباشت است. هر کدام برای یک نکته­ای انتخاب کردم. روایت دوم؛ حبیب خثعمی نقل می­کند از امام صادق (سلام الله علیه). حضرت فرمود: «عَلَيْكُمْ بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَاد» بر شما باد بر اوج تقوا و تلاش. این اجتهاد یعنی تلاش جدی. «وَ اشْهَدُوا الْجَنَائِز» این نشان می­دهد این تقواها مربوط به تقواهای روابط اجتماعی است. «وَ اشْهَدُوا الْجَنَائِزَ، وَ عُودُوا الْمَرْضى‏، وَ احْضُرُوا مَعَ قَوْمِكُمْ مَسَاجِدَكُمْ» ببینید این تعابیر در روایات تکرار می­شود. «وَ أَحِبُّوا لِلنَّاسِ مَا تُحِبُّونَ لِأَنْفُسِكُمْ» نه با شیعیان. آنی را برای دیگران بپسندید که برای خودتان می­پسندید. تا وقتی که دوره سازش و هدنه است، روابط شما باید این باشد. تا وقتی که روابط، روابط عداوت نیست، اتمام حجت­ها به نقطه­های اوج نرسیده که ما جلسات قبل از آن گفتگو کردیم روابط این است. یعنی چیزی را برای او بپذیریم. این خیلی حرف بزرگی است. می­دانید مصداقی آن مکه بروید. رسول الله می­گوید آنی را برای خودت بپسند که برای ابوسفیان می­پسندی. یعنی هنوز شما در دارالهدنه هستید. بعد وجود مقدس امام صادق فرمودند: «أَ مَا يَسْتَحْيِي الرَّجُلُ مِنْكُمْ أَنْ يَعْرِفَ جَارُهُ حَقَّهُ، وَ لَايَعْرِفَ حَقَّ جَارِهِ؟» خجالت نمی­کشید که همسایه­ای که مثل شما نیست یعنی شیعه نیست، همسایه­تان حق شما را رعایت کند، شما رعایت نکنی؟ تعبیر تندی است. «أَ مَا يَسْتَحْيِي الرَّجُلُ مِنْكُمْ» آدم شیعه امیرالمؤمنین باشد باید خجالت بکشد که کسی تعلق به امیرالمؤمنین ندارد او دارد روابط اجتماعی را احیاء می­کند. می­دانید این روایت داشته چکار می­کرده است. امام شیعیان خودشان را دارند تنظیم می­کنند
شریعتی: و پایه­های یک جامعه و یک اجتماعی که شیعیان در آن نقش دارند.
شریفیان: روایت سوم. این روایت در کافی شریف به اسناد محمد بن مسلم نقل می­کند. محمد بن مسلم که دیگر برای عزیزان شناخته شده است. قال ابوجعفر. امام باقر سلام الله علیه. «مَنْ خَالَطْتَ» با این مردم که ارتباط دارید «فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَكُونَ يَدُكَ الْعُلْيَا عَلَيْهِ فَافْعَل». روایت قبلی چی می­گفت؟ می­گفت این بد نیست که یک کسی روابط رحمانی با شما داشته باشد، شما ندارید. در این روایت حضرت می­گویند اگر می­توانی، دست برتر باید در این قصه داشته باشی، فافعل. این استطاعت را داشته باشید من دوباره توضیح می­دهم.
شریعتی: یعنی در همین پیشگامی برای ایجاد رابطه.
شریفیان: یعنی اگر بخواهند بگویند چه کسانی التیام­بخش روابط اجتماعی هستند، کی­ها پیش­قدم هستند، کی­ها روابط رحمانی دارند، می­گویند شماها. این ان استطعت را داشته باشید، بعد می­رسیم یک آیه داریم می­خوانم عرض می­کنم. این هم روایت سوم. که نکته این روایت چه بود؟ ید علیا. دست برتر. مخاطبین بزرگوار ما باید روی ید علیا فکر کنید. که امام صادق دارند می­گویند ید علیا داشته باشید. ما چطور باید ید علیا داشته باشیم. دست برتر در قول حسن. احسان، ترمیم روابط. این هم نکته سوم.
روایت چهارم این است: ابی الربیع شامی نقل می­کند می­گوید من وارد بر امام صادق شدم، «وَ الْبَيْتُ غَاصٌّ بِأَهْلِهِ» یعنی خانه پر بود. خانه حضرت پر بود. «فِيهِ الْخُرَاسَانِيُّ وَ الشَّامِيُّ وَ مِنْ أَهْلِ الْآفَاق‏» معلوم است یک جلسه بزرگی از شیعیان است. «فَلَمْ أَجِدْ مَوْضِعاً أَقْعُدُ فِيهِ» می­گوید من جا پیدا نکردم بنشینم. می­گوید امام صادق آمدند نشستند. از قصد خواندم که ببینید حضرت معلوم است با جمع بزرگ شیعیان خود می­خواهند حرف بزنند به آنها چه می­گویند. «وَ كَانَ مُتَّكِئاً ثُمَّ قَالَ يَا شِيعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ» ای شیعیان رسول جد ما رسول الله «اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ مِنَّا» از ما نیست «مَنْ لَمْ يَمْلِكْ نَفْسَهُ عِنْدَ غَضَبِهِ» کسی که نمی­تواند موقع غضبش خودش را جمع کند. نه که حضرت بگوید اصلاً هیچ حقیقتی از ولایت و تشیع ولی منّا یعنی مقامات. می­خواهید ببینید کی در نزد ما اهل بیت جایگاهی دارد. باید روابط ما اینطوری باشد. باید در روابط مالک نفس خودت باشی. ما گاهی اوقات طرف مشکلاتی دارد، ناراحت می­شوم، یک حرفی به معتقدات من می­زند، ناراحت می­شوم، یک برخوردی می­کنم که مالک غضب خود نیستم. آدم یک جاهایی ممکن است حرف سفت هم باید بزند. بحث ما خودسانسوری اینها نیست. اشتباه نشود. خودسانسوری نیست، به جا حرف زدن. حالا می­رسیم روایت­های سکوت را من عرض می­کنم. از مهم­ترین بحث­های ما شاید روایت­های سکوت است. روایت سکوت بحثی نیست که آدم ساکت باشد. می­خواهد به جا حرف زدن را درست کند. بعد حضرت فرمودند: «وَ مَنْ لَمْ يُحْسِنْ صُحْبَةَ مَنْ صَحِبَهُ وَ مُخَالَقَةَ مَنْ خَالَقَهُ وَ مُرَافَقَةَ مَنْ رَافَقَهُ وَ مُجَاوَرَةَ مَنْ جَاوَرَهُ وَ مُمَالَحَةَ مَنْ مَالَحَهُ» حضرت چکار باید بکند؟ اگر کسی اینطوری نباشد اینها از ما نیستند. کسی اهل نیکویی در این وادی­ها نباشد هنوز کار را پیدا نکرده است. ببینید روایت چه روایت مهمی است. حالا این روایت باشد توضیح دارد. ان­شاءالله جلسه بعد عرض خواهم کردم.
شریعتی: ان­شاءالله.
تلاوت صفحه 136 قرآن کریم. آیات 69 تا 73 سوره مبارکه انعام.صفحه 136 قرآن کریم.