یک روایتی در نهج البلاغه هست که امیرالمؤمنین فرمود که اینکه تو بینیاز از عذرخواهی باشی این عزت بیشتری برای تو به ارمغان میآورد تا اینکه عذرخواهی بیشتری کنی. این روایت دو جنبه دارد که یک جنبه این است که سعی کنید که مجبور به عذرخواهی نشوی. در خود عذرخواهی یک نحوه ذلت است ولی میگوید که اگر خطا کردی عذرخواهی کن که آن هم عزت میآورد. عذرخواهی صادقانه عزت میآورد ولی عذرخواهی درجه درجه است. عزت بیشتر «استغناء عن العذر» هست. بی نیاز از عذرخواهی شوی و خطا نکنی چه نسبت به خدای متعال که بهتر است که گناه نکنی، گناه نکردن آسانتر از توبه کردن است. توبه سخت است ولی توبه آدم را عزیز میکند «ان الله یحب التوابین» بهتر است که گناه نکنیم و اگر گناه کردیم توبه کنیم. بهتر است که نسبت به یکدیگر خطا نکنیم و اگر کردیم توبه کنیم. ضرورت آن چه هست؟ اگر میخواهیم مشکل حل شود و کشمکش پیش نیاید و خانواده متزلزل نشود با یک عذرخواهی مسئله را حل کنیم و اگر شیطان بگذارد مشکلات به همین راحتی حل میشود. اکثر آدمها عذرخواهی که می کنیم نرم میشود و کوتاه میآیند. اگر کسی آیندهنگر هست باید عذرخواهی کند یعنی جامعه را با عدم عذرخواهی و لجبازی متزلزل نکنیم. خانواده را متزلزل نکنیم. حتی یک هیئت در آنجا هم اختلاف هست و در مساجد هم اختلاف هست و این اختلافها ریشهدار نیست و اختلاف ریشهدار با آمریکا است چون گرگ است. ذات او این است که او تسلط را میخواهد ولی اختلافاتی که با همسایهها داریم و در خانوادهها پیش میآید و در مسجد پیش میآید بخش زیادی با عذرخواهی حل میشود بنابراین عقلانیت اقتضا میکند که ما اهل عذرخواهی باشیم. فرمود که «لا عقل کالتدبیر» هیچ عقلی به پایه تدبیر نمیرسد. این تدبیر یعنی آیندهنگری یعنی اگر به آینده نگاه کنیم میبینیم که اگر عذرخواهی نکنیم چه فایده. کش پیدا میکند و زندگی سرد میشود و طلاق عاطفی و ممکن است که خدای نکرده که شیطان ول نمیکند و شیطان منتظر ایجاد ناراحتی است. بزرگ و عظمت آن کسی است که عذرخواهی کند. آرامش زندگی سرمایه بزرگی است و اینکه من حتما اثبات کنم که تو اشتباه کردی و او اثبات کند که من اشتباه کردم چیزی را حل نمیکند و ما که با هم کشتی نمیخواهیم بگیریم که پشت هم را به زمین بزنیم. بله در یک شرایطی که طرف مقابل ظرفیت پذیرش دارد اشکال را بگوییم ولی اگر نپذیرفت کش ندهیم. گفتن عیب خوب است ولی به شرط اینکه طرف احساس حقارت نکند. احساس نکند که او را میخواهیم خار کنیم و احساس نکند که او را میخواهیم به زمین بزنیم. یکی از اشکالات خانوادهها همین است که افراد تا بخواهی انتقاد کنی آن رگ عزتخواهی بالا میزند. ما عزتخواهی را ترویج میکنیم ولی نه این قدر. در دعای مکارم هست که بیست صحیفه سجادیه که خیلی دعای قشنگی است. من گاهی به هیئتها و جلسات میگویم که یک مدت این دعا را به جای دعای کمیل بخوانید. خیلی گنج عجیبی است. دعای بیست صحیفه سجادیه که در همان ابتدا این است که «اعزنی و لا تتلینی بالکبر» خدایا به من عزت بده و مرا مبتلای به تکبر نکن. یعنی آفت عزت، تکبر است. عزیز باش ولی متواضع هم باش یعنی اگر لازم بود عذرخواهی کن و این رگ عزتخواهی بالا میزند و طرف عذرخواهی نمیکند و این یک نوع تکبر است. ما از امیرالمؤمنین این عزت را یاد میگیریم. در این عالم بالاتر از امیرالمؤمنین و حضرت زهرا نیست ولی این دو بزرگوار هر دو منتکشی کردند و خود را کوچک کردند و در خانه مهاجر و انصار رفتند و گفتند که کمک کنید. در خطبه بیست و هفت داریم «دعوتها الی القوم لیل و نهارا و سر و علانا» شب دعوت کردند و سری هم دعوت کردند. گاهی یک اختلافی در خانوادهای پیش آمده است. عروس خانم قهر کرده است به این آقا میگوییم که به دنبال او برویم ولی او میگوید که خودش رفته باید خودش هم برگردد. در صورتی که اگر این مرد میخواهد از امیرالمؤمنین جوانمردی را و عزت را و عقلانیت را یاد بگیرد باید بگوید که بیا. آن خانم میگوید که تو مقصر هستی، میگوید بله من مقصر هستم. آن قدر پایداری خانواده و پایداری اجتماع مهم است که اگر ما دیدیم که ما بگوییم که ما اشتباه کردیم دل طرف آرام میشود ولو اشتباه نکردیم بگوییم. برای مصلحت بزرگتر که عقل این را میگوید. امام صادق میفرماید عاقل کسی نیست که خوبی را از بدی تشخیص بدهد عاقل کسی است که اگر بین دو تا بد گیر کرد آن شر خوب را بشناسد. شر خوب شری است که شر آن کمتر است و ضرر آن کمتر استس. بین بد و بدتر، بد را انتخاب کنیم و بین دو تا خوب آن خوبی را انتخاب کنیم که نفس ما دوست ندارد. این هم یک معیار است. مایه خودسازی شود. در روایت داریم که «ایاک و لا تعتذر منه» بپرهیز از کاری که اگر انجام بدهی مجبور میشوی ببخشی. مثلا قول میدهی نمیتوانیم عمل کنیم پس وعده نده. من و شما هم در معرض این درخواستها هستیم. مثلا بعضی از منبرهای محترم یا مداحیها سه جا قول میدهند و مردم به زور قول میگیرند ولی نباید قول داد. بعضی اوقات به من میگویند که میآیی؟ من میگویم که اگر طی الارض خود را در اختیار من بگذاری میآیم. نمیشود. بعد این مجلس نیمهکاره و آن نیمهکاره و همه هم ناراحت میشوند. اگر در مجلسی رفتیم و مردم معطل بودند باید عذرخواهی کنیم که من دیر آمدم و مداح دیر آمده است باید عذرخواهی کند، وقت مردم خیلی مهم است. ماشین خود را جلوی پارکینگ مردم گذاشتیم و بعد باید بگوییم ببخشید. فرمود یک کاری کن که مجبور نشوی عذرخواهی کنی. یعنی از اول پیشبینی کن. شما اگر کمربند نبستی و پلیس آمد باید بگویی ببخشی. ورود ممنوع را نرو. هر کاری که موجب عذرخواهی میشود همان کار را بپرهیز. «المؤمن لا یصیع و لا یعتذر» فرمود که مؤمن نه خطا میکند و نه عذرخواهی میکند. « المنافق کل یوم یصیع و یعتذر» فرمود که منافق مدام اشتباه میکند و مدام عذرخواهی میکند این نفاق است که مدام اشتباه کند که تکرار شود خطا و عذرخواهی تکرار شود معلوم است که عذرخواهی تو الکی است. عذرخواهی تو واقعی نیست و عذرخواهی تو اگر واقعی باشد چنان در روح انسان اثر منفی میگذارد که آدم تصمیم میگیرد که دیگر تکرار نکند. عذرخواهی باید یک دفعه باشد و یا دو دفعه باشد و تکرار که میشود معلوم است که از روی دل است و از ته دل نیست و منافقانه است. میگوید ببخشید، میگویم نمیبخشم، میگوید نبخش. اگر عذرخواهی واقعی باشد به دست و پای انسان میافتد. در روایت داریم که سزاوار نیست که مؤمن خود را ذلیل کند. گفت چه طوری خود را ذلیل میکند؟ گفت وارد کاری شود که موجب عذرخواهی شود. این اسباب ذلت است. کاری میکند که باعث عذرخواهی شود. کاری کنیم که مجبور به عذرخواهی نشویم. نسبت به همسر و نسبت به فرزند و نسبت به پدر و مادر و مسئولین نسبت به مردم بهتر است که خطا نکنند و توبه هم خودش نوعی عذرخواهی است که از خدای متعال عذرخواهی میکنیم و میگوییم که خدایا ما را ببخش. البته توبه باید همراه با اصلاح باشد. اگر ما زدیم ماشین کسی را خش انداختیم و خراب کردیم باید بگوییم ببخشید ولی باید درست هم بکنیم. با یک ببخشید حل نمیشود. باید جبران کنیم. دل شکستیم باید دل به دست بیاوریم و با یک روشی جبران کنیم. قرآن میگوید «تابوا و اصلحوا» این تکرار شده است توبه کردند و اصلاح کردند یعنی خرابکاری کردند و درست کردند. توبه بازی با کلمات نیست. کلمه یک حدی از اثر را دارد که دل طرف را نرم میکند و دل او آرام میشود آن آزردگی برطرف میشود ولی وقتی ماشین را اصلاح کردیم هر وقت ما را میبیند باز آزرده خاطر میشود. توبه باید همراه با جبران باشد و اگر ما گناه کردیم از حضرت آدم یاد بگیریم که گناه کرد لجبازی نکرد و گفت «ربنا ظلمنا انفسنا» آدم و حوا دو تایی گفتند که خدایا ما به خود ظلم کردیم «و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین» اگر مغفرت و رحمت خود را شامل حال ما نکنی ما باختیم. دیگر کلا باختیم و اگر گناه کردیم از حضرت آدم یاد بگیریم و زود برگردیم. نسبت به خلق خدا هم همین جوری است انبیا که خطا نمیکردند ولی ترک اولی داشتند. در حوزه عرفان و اوج خود یک نقایصی دارند که ما نمیفهمیم چه هست ولی سر آن نواقص که ما نمیفهمیم چه هست بلافاصله توبه میکردند. ما وقتی بچه هستیم خط ما خیلی خراب است و همیشه هم صد آفرین می دهند و بعد که بزرگ می شویم و کلاس خوشنویسی میرود و میخواهد رتبه ممتازی خط را بگیرد یک لغزشهای جزئی دارد او را مردود میکنند. آن برگههایی که مردود شده است ما حاضر هستیم که در خانه تابلو کنیم و ما نمیتوانیم عیب آن را بفهمیم او که بزرگتر است میفهمد. انبیا خود میدانند بین خود و خدای خود که این لغزشها چه هست و ما نمیفهمیم. «حسنات الابرار سیئات المقربین» بنابراین از حضرت آدم یاد بگیریم و حضرت یونس هم همین طوری است که ذالنون در نماز غفیله این آیه را میخوانیم یک خطایی کرده است و خدای متعال به عنوان یک درس و یک عبرت هر شب آبروی این پیامبر را در مساجد میبرند. نماز غفیله میگویند بخوانید و حضرت یونس را ول نمیکنند و به حضرت یونس هم افتخار شده است که به این جهت الگوی درس است هم از این جهت که خطا کرد و خدا بر پیامبر خود سخت گرفت فکر کرد که خدا بر او سخت بگیرد بدون اجازه ترک مأموریت کرد و غضب او هم به خاطر هوس نبود و به خاطر خدا بود. غضب حضرت یونس لله بود و حرص میخورد چرا ایمان نمیآورند. بعد گرفتار آن شکم ماهی بزرگ شد و بعد سریع گفت که «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» خدایی جز تو نیست و تو عیبی نداری و عیب خود را پذیرفت. «فنجیناه من الغم» بلافاصله او را از غم نجات دادیم و بعد مژده خدا این است که «کذلک ننجی المؤمنین» مؤمنین را هم خدا گفته همین جوری نجات میدهیم. این سنت ما است. این روزها که بالاخره گرفتاری زیاد است یکی از راههای حل مشکلات این است که سر به سجده بگذاریم و ذکر یونسیه را بگوییم. به هر کسی و هر فردی عیب خود را بپذیرد. ما بیشتر دنبال گیر دادن به دیگران هستیم و به فکر پیدا کردن عیب خود نیستیم. الگوی حضرت یونس این است که عیب خود را بپذیر و زمین و زمان را محکوم نکن و خود را محکوم نکنی. نمیخواهیم بگوییم که دیگران عیبی ندارند و مسئولین هم باید این را بدانند. در دعای روز دوشنبه مربوط به این است که مدیون کسی نمیری. یعنی عذرخواهی بکنی و حلال بودی بطلبی و حداقل دل را به دست بیاوری و جبران هم بکنی مگر اینکه طرف بگوید که جبران کردن لازم نیست. هر کسی شأن او بالاتر است خطای او بالاتر است و وقتی شأن بالاتر است و خطا بالاتر است عذرخواهی بالاتر است و فایده عذرخواهی بیشتر است. شأن مسئولین از دیگران بالاتر است و بالا رفتهاند و بزرگ هستند و مسئولیت آنها سنگینتر است و در جهت عذرخواهی هم مسئولیت آنها بزرگتر است. در نامه پنجاه و سه که نامه حضرت به مالک اشتر است که افتخار ما است که یعنی این سند حکمرانی صحیح که هنوز که هنوز است که تازه است. با اینکه این قدر جوامع پیشرفته شده است این نشانه حقانیت امیرالمؤمنین است که علم او تعلمی و یادگیری نبوده است و بلکه از عالم بالا بوده است و پیامبری این علمها را امیرالمؤمنین داده است که خود آن پیامبر شاگردی هیچ کسی را نکرده است. در یک جمله به مالک اشتر و به همه مسئولان میگوید که اگر مردم سوء تفاهم پیدا کردند و اگر بدگمان شدند، اگر گمان آنها این است که تو ستم کردی بیا عذر خود را بگو. عذر خود را آشکار کن. «وعد انک ظنونهم بالاظهارک» میگوید با این عذرخواهی و بیان عذر و پوزش طلبی که اگر خطا کردی و اگر خطا نکردی عذر خود را بگو که علت این مشکل این بوده است و بدگمانی آنها را برطرف کن چون خوشبینی مردم نسبت به مسئولین سرمایه است و بدبینی خطر بزرگی است. یک آقایی میگفت که در یک دبیرستان رفتم که صحبت کنم و جهاد تبیین توضیح بدهم و یک دختر خانمی گفته است که چرا شما در شیراز این جنایت را کردید؟ گفتم که این کار داعش بود. دیده است که نظر همه این است. گفتند که اسلحه هر کسی نمیتواند در شاهچراغ ببرد گفت فیلم آن هست که آمد کشت. اطلاعات خود را از آنور میگیرد. اطلاعات را از دشمن میگیرد و از کسی که داعش را درست کرده است از او میگیرد. خب چه کار باید بکنیم؟ باید خود را به مردم نزدیک کنیم. یک کمی گوش باشیم. اول گوش دادن است که این خیلی خوب است. من دیدم که این سخنگوی هیئت دولت به دانشگاهها میرود و بقیه هم باید همین طوری باشند. اول گوش بدهید. شما دیدید که مقام معظم رهبری که اساتید و دانشجویان میآیند با اینکه سن ایشان بالا است و برای ایشان سخت است گاهی دو ساعت، سه ساعت گوش میدهند. دانشجوها صحبت میکنند و ایشان یادداشت برمیدارد و تعارف هم نیست این یادداشت برداشتن. ما که معصوم نیستیم و نیاز به شنیدن داریم. پیامبر که معصوم بوده است میشنیده است. «یقولون هو» این قدر پیامبر گوش میداد که میگفتند که پیامبر گوش است. این الگویی است. در خانه هم همین طوری است و اگر کسی ناراحت است بگذارید که حرف خود را بزند. فرزند ما ناراحت است بگذارید که تخلیه شود و زود نخواهید که توضیح بدهیم و زود نخواهیم دفاع کنیم و بگذاریم که اول بگوید و اگر دیدیم که دفاع کنیم باز دعوایی درست میشود دفاع کنیم. گاهی هم آدمها حال ندارند بپذیرند عیب ندارد نپذیرند و آن پایداری اجتماع مهم است. حضرت میگوید که بدگمانی مردم را برطرف کنیم با بیان مشکلات. به مالک به عنوان مسئول میگویند که تو عذر خود را بگو که سه تا فایده دارد یک ـ «فان فی ذلک ریاضه منک لنفسک» میگویند که این سبب میشود که تو خود را ریاضت بدهی. هر کسی باید اهل ریاضت باشد منتهی ریاضت یعنی ورزش روح و یعنی خودسازی یعنی تمرین منتهی ریاضت هر کسی به حسب خود او است. یعنی جوانها یک جور ریاضت دارند و پدر و مادر یک جور ریاضت دارند و مسئولین یک جور ریاضت دارند و ریاضت در شرایط مختلف فرق میکند. مسئول که در یک جایگاه بلندی قرار گرفته است و یک شکوه ظاهری پیدا کرده است خود را در سطح مردم پایین بیاورد و آنها را آدم حساب کند و حق بداند که باید به آنها توضیح بدهد و مردم را ارباب خود حساب کند و پاسخگو باشد این ریاضت است چون با تکبر نمیشود و مسئولیت ناخودآگاه تکبر میآورد کما اینکه شهرت ناخودآگاه تکبر میآورد. شهرت، مسئولیت، قدرت، ثروت ناخودآگاه تکبر میآورد، هنر، یکی یک امتیازی دارد که دیگران ندارند یکی آقال گل میشود باید مواظب باشد یکی وزنهبرداری است. این گودهای زورخانه که سقف آن کوتاه است که باید خم شوند و بیایند. باید ما اخلاق ورزشی را و اخلاق هنری را بازسازی کنیم یعنی ارزشهایی را در یک جهاتی از دست دادیم. اول ریاضت و دوم «رفقا لرعیتک» این نرمش با رعیت است چه قدر خوب است که انسان تندخو نباشد و نرم باشد و نرمش این است که برای او توضیح بدهید و برای او شأن قائل باشید. یعنی ذهن او را صاف کن و دل او را صاف کن و نگذار دل او پر از بدگمانی باشد. این برای یک ملت و برای کشور و برای یک خانواده سم است این سوء تفاهمها. سوم ائذار است یعنی حجت را تمام کنی. یعنی اگر می خواهی این مردم اطاعت کنند باید بین آنها بیایی و مشکلات را توضیح بدهی و بگویی و به این وسیله حجت را تمام کنی و بعد اگر دیدید که نافرمانی کردند آن وقت نوبت قاطعیتها میشود. حضرت میگوید «اعذارا تبلغ به حاجتک من تقویمه علی الحق» تو میخواهی آنها را وادار کنی که قانون را رعایت کنند سوءتفاهم را برطرف کن و توضیح بده و بعد اگر دیدید باز هم دارد ادامه میدهد او مغرض است. لذا همه مغرض نیستند و در این حوادث اخیر مقام معظم رهبری زیباترین برخورد را کردند و اینها جوان هستند و جو زده شدهاند و گفتند که اینها بچههای خود ما هستند. این خیلی قشنگ بود و این تکریم مردم است و تکریم وظیفه مسئولان است که کرامت قائل شدن برای انسان است و ارزش قائل شدن برای انسان است. از هر گرایشی که باشد و هر مذهبی که داشته باشد هموطن که هست باید به او توضیح داد و با تکبر مقابله کرد و علت گرانیها را باید گفت. اول گفتیم که ما یک اقدام خوبی میخواهیم انجام بدهیم چهار قلم گران میشود، یک بار دیدیم که چهل قلم شد. قطعا قصد این بزرگوار که این نبوده است و این ها صداقت دارند و اینها دارند شب تا صبح میدوند و صبح تا شب میدوند و ما میبینیم که جمعه هم بعضی اوقات کار میکنند و زحمت میکشند پس باید بگوییم و این ملت هم ملتی است که عذر را میپذیرند. یک مقدار شاید زبان الکن میشود. زبان نباید بکم باشد. قرآن میگوید ـ«صم عم بکم» بکم یعنی نمیتوانیم بگوییم و گنگ هستیم و نباید گنگ باشیم و توضیح بدهیم. اول آن باید روابط را عاطفی کرد و اول باید سوء تفاهمها را برطرف کرد و دیواری اگر هست باید برداشت و این در نهج البلاغه جمله قشنگی داریم که خیلی زیبا است که جز علی کسی نمیتواند این طوری حرف بزند. میگوید «قلوب رجال وحشی» این دل آدمها از هم فراری است «فمن تألف اقبلت» کنار هم که مینشینند دلها برمیگردد. این را خیلی تجربه کردم چون ما خیلی آخوند هستیم و همین طور که راه میرویم عقیده ما آشکار است. یعنی عمامه نشان است و شعار است. این لباس پرچمی است که دست خود گرفتیم و هر جا میرویم مشخص است. یا در هواپیما یا در قطار که از اول که نمیدانیم که کنار دستی ما چه کسی است؟ چه طرز فکری دارد؟ در کوپه قطار بود که در را باز میکرد و جا میخورد و با خود میگفت که امشب چه طوری با آخوند سر کنیم. من هم میدیدیم که ظواهر او مذهبی نیست من هم جا میخوردم. بعد یک آقایی بلیط من را چک کرد و دید که باید من را تحمل کند. اگر خوردنی داشتیم به هم تعارف کردیم و آرام آرام او دید این جوری که فکر میکند من نیستم و من هم دیدم که آن جوری که من فکر میکردم او نیست. چه آدم باحالی است و چه قدر خوب است این الفت این جوری است لذا پیامبر اکرم فرمود که کنار همسر خود بنشینید این از اعتکاف در مسجد النبی ثواب آن بیشتر است. اگر کسی ناراحت است وقتی که ما کنار او میرویم نصف او حل می شود. مسئولین هم توضیح که میخواهند بدهند اول موانع را بردارند که موانع عاطفی است که باید گوش بدهیم که آنها تخلیه شوند و اعتراضات خود را بکنند و بعد وجدان آنها را به داوری بگیریم و بعد موانع را بگوییم و اگر کسی خطا کرد او را عوض کنیم. خود او کنار برود. من خیلی دلم میسوزد که این جمله در نامه بیست و هفت هست که امیرالمؤمنین فرمود که «الله الله فی القرآن لایسبقنکم عمل فی غیرکم» فرمود خدا را خدا را در مورد قرآن مبادا کفار در عمل به قرآن بر شما پیشی بگیرند. من میگویم پیشی گرفتند چه طور؟ فرض کنید که یک کارخانه خودروسازی در یک کشوری خودروی آن خراب از کار آمده است خودروی خود را جمع میکند و عذرخواهی میکند و خود او استعفا میدهد، شما چرا این کار را نمیکنید؟ این آثار روانی دارد خود او استعفا بدهد و اگر او استعفا نمیدهد آقای رئیس جمهور او را کنار بگذارد، دل مردم خنک میشود میگویند که برخورد کردند. حالا یک وقت در این جهت عذر دارند و وقتی عذر خود را نمیگویی سوء تفاهم است. خطای جزئی را محکم برخورد میکنید خطای کلی را برخورد نمیکنید. الحمدلله ما این الگو را در برخی از بزرگان داریم و مقام معظم رهبری در قضیه جمعیت گفتند که ما اشتباه کردیم. حالا سؤال ایشان با این جمله کوچک شدند؟ نه خیر به نظر من عزت ایشان هم بیشتر شد، هم پیش خدا و پیش خلق خدا با اینکه ایشان در این شخصا کوتاهی نکرده است و دیگرانی بودند ولی دیگران عذرخواهی نمیکنند و این عذرخواهی میکند. در بیانیه گام دوم حضرت آقا نوشتند که جمهوری اسلامی حاضر است که اشتباهات خود را بپذیرد. این خیلی زیبا است. گفتند که یک جوانی داماد شده بود گفتند که این جوری کرده است و این جوری کرده است گفتند که خب دفعه اول او بوده است. تجربه نداشته است. عروس خانمها هم همین طوری هستند. جمهوری اسلامی هم همین طوری است که شما که با معصوم که طرف نیستید. البته خدمات و حسنات و پیشرویها و توفیقها فوق تصور است و زیاد است و اینها همه به لطف خدا و ائمه اطهار و امام زمان است ولی اشتباه هم داشته است که نمیدانستیم که این طوری میشود معصوم که نبودیم. این یک الگوی قشنگی است. من دو تا کد از خود مقام معظم رهبری در این موضوع آوردم. بعد یادم است که جناب آقای قرائتی در قضیه آن آقای دوربینی یک تندی کرده بودند و آمدند عذرخواهی کردند ولی آقای قرائتی عزیزتر شد. گاهی هم از زندهها تعریف کنید. عادت ما این است که یک کسی برود و بعد تعریف کنیم. آقای قرائتی پا روی نفس خود گذاشت این الگوی قشنگی هست و ما چنین الگوهایی را داریم. بنابراین عزیز باشیم ولی متکبر نباشیم.
موانع عذرخواهی چه هست؟
مسئولان فرهنگساز هستند و واقعا این مشکلاتی که جامعه دارد وزرای قبلی باید توبه کنند. فکر نکنند که دوره آنها گذشته است و کسی یقه آنها را نمیگیرد روز قیامت یقه آنها را میگیرند. مسئولان فرهنگساز هستند وقتی یک مسئول عذرخواهی میکند و وقتی یک مسئول استعفا میدهد این دارد فرهنگسازی میکند که پذیرش خطا چیز بدی نیست و چنین مسئولی و چنین وزیری چه قدر ثواب میبرد. من یک پیشنهاد این جوری دارم که فرض بفرمایید آقای رئیس جمهور وقتی که میخواستند وزرا را انتخاب کنند بهتر از این را پیدا نکردند. اینها را معرفی کردند و حالا وسط کار یک کسی جدید پیدا شد خود وزیر باید بگوید که آقای رئیس جمهور ایشان را بگذارید. او بهتر است. این نشان میدهد که آقای مهندسی عاشق دین و ارزش بوده است و برای او مهم نبوده است که خود او مطرح شود. آخر ما یک وقتی میگوییم که گل به دشمن را ما بزنیم. یعنی وقتی خوب است که من باشد ولو در خدمت. این از آن شرکها است مثل تیم فوتبالی میشویم که پاس نمیدهیم که گل بزند و میگوییم که باید خود من بزنم و خود من هم نمیزنم. این تیمهای پیشرفته چه قدر پاسکاری قشنگی دارند. من گاهی به طلبهها گفتم که اخلاص را از فوتبالیستها یاد بگیرید. گفتم ببینید چون هدف او پیروزی تیم است و یکی دیگر گل زده است و به نام دیگری ثبت شده است ولی همه خوشحال هستند. یکی دیگر گل میخورد همه ناراحت هستند چون تیمی نگاه میکنند.
شریعتی: صفحه 125 را امروز تلاوت میکنیم آیات صد و چهار تا صد و هشت سوره مبارکه مائده. صفحه 125قرآن کریم
حجت الاسلام نظافت: موانع عذرخواهی یکی تکبر است و همه ما در معرض کبر هستیم چرا؟ چون همه ما شیطان داریم. شیطان کنار ما کاشته شده است «و الشیطان موکل به» و امیرالمؤمنین فرمود که مواظب باشید که شیطان شما را به درد خود مبتلا نکند. مشکل شیطان چه بود؟ تکبر بود. شش هزار سال عبادت کرده است و یکی از مشکلات تکبر همین عذرخواهی نکردن است. خدای متعال وقتی به شیطان گفت که در برابر آدم سجده کن، شیطان سجده نکرد و خدا هم فرمود که من امر کردم که چه شد که سجده نکردی. گفت «انا خیر منه» گفت من بهتر هستم. من وقتی که احساس میکنم که از همسر خود بهتر هستم برای من سخت است که عذرخواهی کنم. او وقتی که احساس میکند که عیبی ندارد برای او سخت است که عذرخواهی کند و همه ما و همه ما. هر کسی با خود میگوید که من بهتر هستم این روحیه شیطانی دارد. عکس آن را گفتند. امام رضا (ع) در یک روایتی هست که فرمود که عاقل ده تا علامت دارد و نوبت دهمی که شد امام رضا (ع) فرمود که «العاشر و من عاشر» این مقدمهچینی کردند که دهمی چه قدر مهم است. فرمود که دهمی این است که هر کسی را میبینی بگویی که شما از من بهتر هستید. خیلی سخت است. یعنی آدم باید به خود ور بروند که بگوید بهتر هستم. عقل ما ضعیف است و یک کبر پنهان داریم و حالا اگر یک کسی گناه علنی میکند چه طوری بگوییم بهتر است؟ گناه او آشکار است و ما عیبهای خود را خبر داریم اما یک گناه او آشکار است. ما از همه عیبهای خود خبر داریم و تازه یک عیبهایی داریم که خود ما هم خبر نداریم. خدا ستاریت او بر روی چشمهای فقط شما نسبت به من نیفتاده است و پرده ستاریت بر روی چشمان خود من هم افتاده است. من اگر عیبهای خود را بخواهم بفهمم باید مقاماتی را طی کنم و به بالا بروم تا عیبهای خود را بفهمم. مثل همان مثال خط که زدیم که باید سطح آن بالا بیاید. دفتر کلاس او را که نگاه میکند میبیند عجب خطی داشته است. یکی از موانع عذرخواهی نکردن کبر است. یکی دیگر از این موانع عجب است، فرق عجب با کبر چه هست؟ مقدمه تکبر است. خودشیفتگی است و خود آدم به خودش بگوید که عجب توفیقاتی دارم. خب توفیقات را خدا داده است. مثل این است که یک نورافکن به خود بگوید که عجب من نوری دارم ولی منبعهای پشت را نمیبیند و اگر این نورافکن به زبان بیاید بگوید من نور دارم آن آقای دم دری میگوید کلید را بزن که خاموش شود. اگر آن آقا فکر کند که دست او است که نور را خاموش و روشن میکند، میگوییم که کنتور را بزن و بعد هر چه میزند کلید خاموش و روشن نمیشود. اگر آن آقایی که دم کنتور است که فکر کند که همه کاره است و شرکت توزیع برق بگوییم که برق را قطع کند و بعد میفهمیم که کارهای نیست و هیچ کسی در این عالم کاره ای نیست و هر چه هست از او است. قرآن میگوید که هر خوبی دارید از خدا است و بدیها به خود شما برمیگردد و هر چه نور است از خورشید است. هر چه زمین تاریک است برای خود آن است. پس عجب یکی از علتها خودشیفتگیها است. در نامه بیست و سه داریم که از عجب پیدا کردن نسبت به خود بپرهیز و اطمینان پیدا کردن به چیزی که عامل عجب است. یعنی زبان قشنگی داری کاری ندارد که حافظه تو را از تو بگیرند. زیبا هستی، کاری ندارد که خدای نکرده یک تصادفی و یک سوختگی پیش بیاید. پست داری چهار سال دیگر تمام میشود. فرمود اطمینان نکنید به چیزی که عامل عجب است. ببینید چه چیزی سبب عجب است اینها هیچ کدام پایدار نیست.
خدایا به حق محمد و آل محمد حوائج التماس گویان را بعضیها دنبال همسر خوب برای فرزند خود هستند و بعضیها مسکن نیاز دارند و بعضی بدهکار هستند و بعضی بیمار دارند و بعضی مثل من مریض روح هستند، حوائج التماس گویان را برآورده بفرما. این گرفتاریها و سوء تفاهمها که همه ناراحت هستند خدایا این فتنهها را برطرف برگردان. انس و الفت و محبت و وحدت را جایگزین بگردان. دشمنان ما را ناامید بفرما.