آقای عابلدینی: سلام علیکم و رحمۀ الله. و همچنین عرض سلام و ادب خدمت همه بینندگان و شنوندگان همان جور که شما فرمودید شبکه افق، شبکه ولایت، و همچنین رادیو معارف. ان شاءالله که همه در پناه امام زمان (عج) باشیم و زندگی ما یک زندگی مورد رضای حضرت باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم. اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ حجۀ بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَكِّنَهُ فِيهَا طَوِيلا.
ان شاءالله خدای سبحان عرض وجود ما را به طاعت حضرت ولیعصر آراسته کند و همچنین این طاعت دوام داشته باشد و ارض بیرونی عالم هم به طاعت حضرت آراسته شود و سلطنت و آن حاکمیت توحیدی ان شاءالله بر همه عالم مستولی شود. در خدمت همه عزیزان هستیم و بحث حضرت موسی کلیم (س) هست و اذن می گیریم با سلام علی موسی و هارون، از حضرت موسی و هارون که اجازه بدهند وارد مبحث آنها شویم. پیش از این که وارد مبحث حضرت موسی شویم یک مقدمه کوتاهی عرض می کنم که همان جوری که جریان حضرت موسی (ع) ابتلائات و سختی های فراوانی در راه گسترش توحید ایجاد می شد و به خصوص فتنه سامری با گوساله-پرستی فتنه عظیمی بود که پیش آمد ولی با تدبیر موسی کلیم و هارون و عنایت الهی الحمدلله آن فتنه سامری مهار شد و باز هم آن ندای توحید در قوم بنی اسرائیل بلند شد، هر چند دوباره ممکن بود بعد از آن دوباره مشکلاتی پیش آمد اما در عین حال همین جور هر جایی که بنا است بر این که آن نگاه توحیدی در نهضت انبیاء محقق شود یا به دنبال آن جریان محقق شود قطعاً دشمنان توحید بیکار نمی نشینند و به دنبال هر بهانه ای دنبال این هستند که در مقابل این حرکت توحیدی بایستند و نگذارند به ثمر برسد. ما هم شاهد بودیم که یک حرکتی واقع شد و مسئله ای پیش آمد و به دنبال آن مسئله عده ای بهانه جویی کردند. حالا عده ای به عنوان اعتراض آمدند اما عده ای بهانه-جویی کردند و این را بهانه قرار دادند. همان جوری که مقام معظم رهبری در پیام خود و گفتار خود دیروز خیلی زیبا بیان کردند که خود یک محل امتحانی بود که افراد مختلف محک بخورند که این محک تعبیر من این است که جریاناتی که در قرآن آمده است خیلی زیبا است. مثلاً وقتی جریات طالوت و حرکت او به سمت مقابله با جالوت داشت می رفت با لشکر خود به نهری رسیدند. آن جا تعبیر قرآن این است که «إِنَّ اللَّهَ مُبْتَليكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ» (بقره/249) سه دسته شدند دسته ای که به تعبیر قرآن وقتی لشکر تشنه به آب رسیدند لشکر تشنه در مسیر هستند، خدا گفت از این آب نخورید. امتحان سختی است. آب گوارا، نهر آب شیرین دارد با آن صدا و جریان و زیبایی خود، بعد آدم تشنه در مسیر، آن هم سربازی که می خواهد حالا برود می گوید نخورید. اگر نخوردید از من هستید. اگر خوردید از من نیستید. إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً. دسته سوم چه کسانی هستند، می-گوید نمی توانید نخورید اقلاً فقط یک مشت بخورید. اینها اصحاب یمین می شوند. آنها که اصلاً نخوردند سابقون می شوند. آنها هم که به آب افتادند و خوردند این در حقیقت لیس منی شدند. با این نگاه هر ابتلائی که پیش می آید می خواهد خدای سبحان سنت محوضت را، محض شدن را، رشد را ایجاد کند. تعبیری که در روایت امام عسکری (ع) هست که خیلی روایت زیبایی است که مَا مِنْ بَلِيَّةٍ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِيهَا نِعْمَةٌ تُحِيطُ بِهَا، آن جا خیلی تعبیر زیبا است که می گوید هیچ بلیه و ابتلائی نیست مگر این که برای خدا است. در همان بلیه و ابتلا نعمت هایی که او را احاطه به، تحیط بها، نِعْمَةٌ تُحِيطُ بِهَا، به آن بلیه احاطه دارد. در دل بلاها پر از نمعت می شود که اگر با این نگاه انسان ببیند که تعبیر بعضی بزرگان هم این است که هر جا رجل عادل و الهی حاکم باشد خدای سبحان تمام تهدیدها را تبدیل به فرصت می-کند. تهدیدها تبدیل به فرصت می شود. با این نگاه ضمیمه این دو تا روایت را و آن کلام آن بزرگ را می توانیم احساس کنیم، بفهمیم که خدای سبحان ما را دارد برای یک امور بالاتری آماده می کند. که لازمه آن این است که از بعضی از این در حقیقت ابتلائات عبور کنیم که این باعث می شود قدرت بالاتری پیدا می کنیم. چنان چه در جریان دفاع مقدس وقتی که برای ما پیش آمد، ما که طالب نبودیم، ما که تقاضا نکرده بودیم اما این کار انجام شد. آنها کردند. اما همان باعث شد که تا امروز که امروز است ما هنوز داریم از کیسه دفاع مقدس و ذخایر آن دانشگاه به تعبیر امام داریم استفاده می کنیم. که هر کدام از اینها دشمن فکر می کند که این برای ما یک چالش است. شاید در نگاه اول هم یک چالش باشد، در نگاه ابتدایی اما در نگاه عمیق تر این در حقیقت خود یک رزمایش برای ما است که ما خود را برای مسائل بالاتر آماده کنیم که اگر این رزمایش ها دشمن برای ما پیش نمی آورد ما خود این کار را نمی-کنیم اما اگر دشمن پیش آورد اینها ما را قدرتمندتر می کند. نقاط ضعف ما را بهتر آشکار می کند تا بتوانیم آنها را پوشش دهیم تا دفعه بعد که اگر رزم سنگین تری بود قدرتمندتر باشیم. به تعبیر آقا اصل مسئله این جا تمام شد اما در عین حال خیلی ها در این مسئله ممکن بود که در امتحانات خود نمره خوبی نگرفته باشند و در تحلیل مسئله نتوانستند درست همراهی کنند. این یک بازنگری می خواهد که حالا اگر متوجه شدند جبران کنند. البته یک عده ای هم همیشه به تعبیر ایشان کینه دارند نسبت به سابق، خراشی به اینها آمده است، کینه ای ایجاد شده است و اینها وقتی بود که خواستند کینه های خود را خالی کنند البته مردم ما الحمدلله خوب شناختند و با این خوب شناختن خود هم نشان دادند به موقع در صحنه حاضر شدن مثل جمعه گذشته که قبل از این جمعه بود بعد از نماز جمعه، مردم با یک شور و هیجانی در صحنه آمدند و نشان دادند که حاضر هستند.
شریعتی: حاج آقا یک بخشی از آنها که بالاخره دنبال آشوب و اغتشاش هستند با آنها کاری نداریم ولی یک بخشی واقعاً معترض هستند و دوست دارند این صدای اعتراض شنیده شود. اینها را باید چه کار کرد؟
آقای عابدینی: من این را به دوستان این جور عرض کردم که ما واقعاً باید بگوییم کسانی که معترض هستند و منتقد هستند اینها باید نسبت به آشوبگرها مدعی باشند. یعنی اینها باید مدعی باشند که چرا، اینها باید صف خود را با آشوبگرها خود آنها با صدای بلند جدا کنند. بگویند که شما باعث می شوید که صدای ما شنیده نشود. وقتی جریانی به آشوب کشیده می شود صدا شنیده نمی شود. لذا به جای این که حاکمیت در مقابل آنهایی که آشوب می کنند بلند شوند اول باید خود منتقدین قیام کنند. صف خود را جدا کنند ولی این سکوتی که ایجاد می شود بین منتقدین و آشوبگرها این سکوت خوب نیست. یعنی در واقع مرزها را به هم می ریزد. باعث می شود که صدا شنیده نمی شود و الا اگر خود منتقدین بیان می کردند که این کارها مربوط به ما نیست. ما تبری می کنیم. ما حتی معرفی می کنیم. اینها این کارها را کردند. عکس بیندازند بگویند اینها این کارها را کردند. نشان بدهند اینها از ما نیستند. با اینها برخورد کنید. اما حرف ما شنیده شود. اگر این رابطه ها، مرزبندی ها درست شود حتماً صداها شنیده خواهد شد. به نظر من معترضین باید مدعی باشند که آشوبگرها را از خود جدا کنند تا کشور بتواند با اعتراض نقدی که وارد می شود آن نقص را جبران کند. چون ما معصوم که نیستیم. بالاخره هیچ حرکتی بی نقص نیست. وقتی انتقاد صحیح صورت بگیرد حتماً جبران شدن نقص به نفع همه است. اما اگر به آشوب کشیده شد، به براندازی کشیده شد، به کشتار و آتش زدن و حیف و میل اموال کشیده شد و صف ها هم جدا نشد، دیگر آن وقت این جا صداها در این مسائل شنیده نمی شود. لذا خدای سبحان ما را قدردان نعمت امنیت قرار بدهد که در نعمت امنیت هم می شود اعتراض و انتقاد کرد. اما اگر امنیت نباشد دیگر اعتراض و انتقاد هم معنی ندارد و بی معنی می-شود. ان شاءالله که الحمدلله این به تعبیر آقا این مسئله گذشت و ملت ما هم امتحان خوبی پس دادند. شما ببینید در جریان سامری یک دفعه از 600 هزار نفری که اینها بودند به غیر از شاید دوازده هزار نفر یا یک حدی بیشتر بقیه مبتلا شدند. ولی امروز الحمدلله کشور ما در بین آن جریاناتی که دشمن به دنبال آشوب هست می بینیم عمده مردم صف کسانی که راهپیمایی کردند در روز جمعه ای که بعد از این جریانات بود با صف کسانی که اغتشاش کردند بینید چه قدر تعداد متفاوت بود. هر چند دشمن دنبال این بود که با جریان رسانه ای این را خیلی زیاد نشان دهد. به آن ضریب بدهد اما در عین حال مردم با یک متانتی الحمدلله گذراندند و ان شاءالله فرهنگ اعتراض و انتقاد صحیح در کشور ما ان شاءالله بهتر و بهتر رشد کند و گوش های شنوا هم برای شنیدن انتقادات و اعتراضات باشد. و راه را برای جبران باز بگذارید. ببینید موسی کلیم وقتی به گوساله پرست ها رسید بعد که آمد بلافاصله اول گفت شاید شما از این کار غفلت کردید. اگر کسی غفلت نکرده است با عناد آمده است او در حقیقت جرمش متفاوت است. یعنی در این کسانی که آشوب کردند هم خیلی ها ممکن است از روی یک هیجان باشد، لذا راه را برای رحمت همان جور که آقا هم فرمودند که حکم او البته فرق می کند با کسی که ... البته حق الناس به جوری است که اگر من خواب هم باشم پای من به چیزی بخورد و بشکند باید هزینه آن را بدهم. گناه نکردم ولی جبران باید بکنم. لذا بحث جبران سر جای خود است. حتی اگر یک کسی در هیجان به این جا کشیده شده است اما یک آسیبی زده است آن مالی آن را باید ادا کند. و یک تنبهی هم به تعبیر آقا باید باشد که این دفعه بعد این جور هیجان زده نشود. اما با کسی که با عناد این کار را کرده است البته کاملاً متفاوت است. شاید آن که با عناد کرده است دیگر آن جا رحم کردن ستم کردن به همه مردم است که در آن جا امنیت مردم را به هم زدند.
شریعتی: ان شاءالله صف بندی و این مرزبندی که حاج آقای عاملی اشاره کردند اتفاق بیفتد و صدای منتقدین و معترضین هم شنیده شود و امیدوار هستم که کشور ما امنیت و آرامش تجربه کند که این بزرگترین سرمایه برای مردم عزیز و نازنین ما است. آقا خیلی از شما ممنون و متشکر هستم.
آقای عابدینی: الحمدلله تجربه امنیت را داریم. آن چیزی که الان اگر یک کسی پای این شبکه ها بنشیند فکر می کند همه کشور در آشوب است اما در حالی که ما که در کشور زندگی می کنیم انصافاً می-بینیم در یک گوشه ای گاهی یک چیزهایی پیش می آید. اما مملکت الحمدلله در یک آرامشی است و الحمدلله خدای سبحان عنایت او شامل کشور شده است. نگاه خود را بالاتر ببریم از آن منظر نعمت هایی را هم که در این مسئله پیش آمده است که دشمن برای ما پیش آورده است می توانیم ببینیم.
شریعتی: خدا شما خیر بدهد. سلام علی موسی و هارون.
آقای عابدینی: در خدمت حضرت موسی (ع) هستیم. ما بحث سامری را که گذشتیم سامری یک نماد است. سامری یک شخص فقط نیست. لذا قرآن به عنوان یک نماد مطرح می کند. روایات ما هم تشبیه می-کنند که این سامری این امت است. یعنی سامری یک جریان است که اگر کسی درست بشناسد که در مقابل خط هدایت موسی کلیم و هارون توانست با قدرت هنر خود و هنرنمایی خود و جریان سازی آن و شناخت درست از جامعه توانست از این سوء استفاده کند. می دانست جامعه به چه چیزی میل پیدا می کند. با توجه به همان که بعد از عبور از دریا گفتند «اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ» (اعراف/138) همین را در گوش خود خوب حفظ کرد. که این یک به اصطلاح دغدغه برای مردم است و این را می تواند به جا از آن استفاده کند که برای ما هم خدا قرار دهد، همچنان که آنها هم خدای محسوس دارند و آن خدا هم آن جا برای آنها گوساله بود. همین را در ذهن خود سپرد. آمد در غیبت موسی از هنر خود کاملاً استفاده کرد که یک زرگر، ریخته گر قدرت درست کردن مجسمه سازی بود که این هنرمند توانست از این کار خود با تلفیق با آن دغدغه مردم گوساله ای را درست کند که به سرعت گرایش مردم به سمت او شکل گرفت که هر جا هنر باشد و هنرمند بتواند جامعه شناسی کند می تواند هم در طریق هدایت، هم در طریق ضلالت تأثیرگذار زیادی باشد. چون نگاه مردم با هنر به مسئله خیلی متفاوت می شود. لذا یک موقع است من صحبت می کنم، این صحبت یک تأثیری دارد، اما یک موقع است که در ذل یک کار هنری این را نمایش می دهید. خیلی تأثیر زیادتر می-شود. پس ببینید وظیفه کسی که هنرمند است در نظام هدایت برای مردم خیلی سنگین تر می شود. این شخص اگر هم به ضلالت بیفتد خیلی تأثیرگذار است. یعنی می تواند خیلی را دنبال خود بکشاند تا جایی که مردم البته اگر بصیرت زیاد باشد آن وقت می توانند حفظ کنند و الا خیلی از مردم با احساسات کشیده می-شوند. این نکته ای بود که در رابطه با به اصطلاح گذشت سامری. اما نکته دوم این بود که برخورد موسی با سامری یک برخورد تند شدیدی بود که نشان می داد عوامل انحراف فرهنگی در جامعه را که اگر می خواهند زیرکانه استفاده کنند رهبری جامعه باید برخورد تند داشته باشد. یعنی همان جوری که با قارون و فرعون کرد و قارون خضف شد توسط خدا و اراده الهی به تقاضای موسی و فرعون غرق شد سامری هم مبتلا به مریضی لامساس شد. این مریضی لامساس که نزدیک من کسی نشود یک مریضی بود که اگر کسی نزدیک او می شد درد و عذاب برای سامری احساس می شد. همان آن کسی که نزدیک می شد، هم خود سامری مبتلا به یک چشیدن درد می-شدند که حالا این چه مریضی بود که تعبیر قرآن لامساس یعنی من را مس نکنید، به من نزدیک نشوید، این به مریضی لامساس مبتلا شد با برخوردی که موسی کلیم غضبناک آمد که با غضب و اسف که تندی خود را ... در عین این که کلام سامری را شنید که چه می-گوید و چرا این کار را کرده است که چه چیزی باعث شد تو این کار را بکنی؟ وقتی دید که توجیه درستی ندارد گفت «سَوَّلَتْ لي نَفْسي» (طه/96) نفس من، این هوا و هوس من، من را به این کشاند. دل من خواست این جوری شدم. وقتی دید دلیلی ندارد آن وقت برخورد تند موسی کلیم با غضب و اسف که توضیح اینها را دادیم، با این شکل گرفت که نشان می دهد جریان فرهنگی که در جامعه می خواهد اختلال کند، جامعه را از آن آرامش خود و آسایش خود و جهت صحیح خود با نگاه هنرمندانه منحرف کند او باید برخورد تند هم با او شود اگر دلیل موجهی برای کار خود ندارد. این یک مدل است، یک نشان دهنده یک راهکار است که قرآن دارد به ما نشان می دهد. روش برخورد موسی کلیم با سامری یک روش برخورد با همان شرایط در هر دوره ای است. تاریخی نگاه نکنیم. بلکه ببینیم امروز چه طور ممکن است سامری جریان دارد. سامری امروز چه طوری است، برخورد و مقابله با سامری باید چگونه باشد. ما نمی گوییم که خدای نکرده موسی کلیم از رهبری جامعه ... نه، موسی کلیم معصوم بوده است اما بالاخره دارند در آن مسیر، در آن نگاه، از آن منظر می خواهند حرکت را صورت بدهند.
شریعتی: در عرصه فرهنگ و عقیده خیلی خطرناک است.
آقای عابدینی: این خیلی خطرناک است، آن هم ببینید با همان حرکتی که سامری کرده است که فکر را محسوس کرد. یعنی فکر را در مرتبه محسوس آورد. یعنی خدا را یک گوساله طلایی کرد که جذبه-های مختلفی برای مردم داشته باشد و مردم را به سمت آن سوق داد و اجابت مردم را هم به دنبال داشت. این هم پس عکس العمل فوری داشتن و آن غیرت دینی که موسی با غیرت دینی با جریان سامری برخورد کرد، آن وقت این را هم نشان می دهد که خشم و غضب در راه خدا و حاکمیت احکام الهی و برخورد با منحرفانی که تعمد در انحراف دارند این خشم و غضب که یک غیرت دینی است ممدوح است و مضموم نیست. این جور نیست که بی تفاوت باید گذشت. لذا تعبیر قرآن و بارها در قرآن هست که با غضب با این برخورد کرد. حتی دارد که الواح را به کناری گذاشت تا الواحی که نماد رحمت بود، آن بروز رحمت بود که احکام الهی بود دید اینها وقتی اصل خدا را زیر سوال بردند قانون خدا دیگر آن جا فایده ندارد، لذا آنها را گذاشت و با غضب برخورد کرد «وَ لَمَّا سَكَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْواح» (اعراف/154) دوباره الواح را برداشت آن الواحی که کنار گذاشته بود را برداشت تا قانون الهی را در جامعه، آن هم قانون الهی را که چهل روز موسی کلیم لاوه و زاری کرده بود تا نازل شده بود. جامعه وقتی به سمت طهارت دارد می رود اگر یک کسی در این جامعه که به سمت طهارت دارد می رود اختلال ایجاد کند غیر از وقتی است که جامعه به هم پاشیده است. این محرومیت را زیاد می کند. محرومیت خیلی زیاد می شود لذا موسی جامعه را آماده کرده بود برای اجرای احکام الهی و احکام هم گرفته بود و آورده بود که اجرا کند در آن موقع سامری به هم زد. لذا غضب و غیرت در آن جا از لوازم تربیت الهی است. این جور نیست که همیشه رحمت فقط کارساز باشد. البته غضب از رحمت نشأت گرفته است. یعنی حاکمیت عقل است اما عقل گاهی «جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقين» (توبه/73) است. جهاد با کفار و منافقین است «وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ» (توبه/73) با آنها غلیظ هم باشید. این هم عقل است. گاهی عقل «سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُم» (حدید/21) ارحم ترحم، گاهی رحمت را عقل دارد جلوه می-دهد و گاهی عقل دارد غضب را. عقل اگر حاکم شد، غضب آن هم عقلانی است، غضب آن هم الهی است. لذا در روایت دارد یک کسی از امام معصوم (ع) سوال کرد شما گاهی ناراحت هستید و مثلاً یک حالت عصبانیت دارید ما آن جا چیزی که شما می گویید را بنویسیم. حضرت فرمود بله. غضب امام معصوم، غضب نبی الهی، غضب عقلانی است. عین رحمت است، عین عقلانیت است، عین عقل است. لذا در وقت غضب ما هم بنویسید. همان است که در وقت آرامش ما است. هیچ فرقی ندارد چون افراد عادی در حالت غضب از حالت تعادل خارج هستند. لذا به ما گفتند در حالت غضب شما تصمیم نگیرید. این برای افراد عادی است. اما نسبت به انبیاء الهی که عقل بر آنها حاکم است اسیر هوای نفس نیستند که غضب بیاید آنها را از تعادل خارج کند غضب آنها هم الهی است. پس باید به سمتی برویم که اگر جایی هم قرار است غضب از ما صادر شود عقل حاکم باشد و غضب، غضب عقلانی و الهی باشد و این غضب ممدوح است. لذا می بینید که جنگ ها همه، جنگ-های الهی که انبیاء داشتند، پیامبر اکرم داشت همه به دنبال همین غضب الهی و عقلانی بود که شکل می گرفت و توسعه توحید را به دنبال داشت. این هم یک نکته که می خواستیم عرض کنم که در حالت غضب هم اگر عقل حاکم باشد البته آن غضب هم مقدس است. آن غضب هم عبادت است که موسی این جور بود. این هم یک نکته، لذا به دنبال این وقتی که در قرآن کریم می آید و مطرح می کند که موسی وقتی که تعبیر هم در سوره اعراف داریم، هم در سوره بقره داریم، در همه این آیات قرآنی که آمده است که «وَ لَمَّا سَكَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْواح» (اعراف/154) وقتی که غضب فروکش کرد سکت خیلی تعبیر زیبایی است که سکت غیر از فروکش کردن است. فروکش کردن سکون است. سکت عن موسی الغضب نشان می-دهد که خود این غضب هم مقدس بوده است. غضب ساکت. یک غضب ناطق است، یک غضب ساکت است. یعنی غضب تمام نشده است اما غضب ساکت است. خیلی تعبیر دقیق است. یعنی آن غضب همچنان جریان دارد. اگر آن غضب غلط بود می گفتیم وقتی که غضب رفت حالا آمد این کار را ... اما غضب غلط نبوده است. اما یک موقعی بارز بود یک موقع ساکت است. بروز ندارد ولی غضب هست. لما سکت عن موسی الغضب، این تعبیر، خیلی تعبیر زیبایی است. آن چه که موسی را ناراحت کرده بود از منظر الهی که باعث شده بود به اصطلاح مردم از آن برکات محروم شوند این سر جای خود محفوظ بوده است. لذا موسی هنوز برای این غصه می خورده است. اما در عین حال حالا یک مقدار مسئله مردم متنبه تر شدند حالا آمد دوباره اخذ الالواح که این الواح در آن ها هدایت برای مردم بود. حالا این هدایت وقتی که اغلب یک جامعه ای اگر ناسپاسی کنند هر ناسپاسی در اغلب یک جامعه نه افراد محدود، در اغلب جامعه یک محدودیتی را به دنبال می آورد. لذا می-بینید که اگر بعد از آمدن موسی مردم آمادگی داشتند و الواح را می آورد بهره مندی مردم در این موطن خیلی بالاتر از وقتی بود که به گوساله پرستی مبتلا شدند و بعد توبه کردند و عده ای از آنها هم در حقیقت با آن جریان «فَتُوبُوا إِلى بارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» (بقره/54) توبه آنها جزای دنیایی شود حالا در حقیقت در معرض این الواح قرار گرفتند. ببینید متفاوت می-شود. لذا می بینید اگر در بعضی از روایات آمده است که قسمتی از الواح بالا رفت، برگشت یا قسمتی از الواح شکست و از دست رفت شاید بتوانیم بگوییم اگر بخواهیم این روایاتی که این مسئله را مطرح کردند توجیه کنیم یا در تورات که بعضی از این نکات آمده است اگر بخواهیم آن را توجیه کنیم شاید توجیه به این باشد که مردم از بهره مندی کامل از الواح محروم شدند.
شریعتی: یعنی به نوعی ناسپاسی نسبت به این نعمت.
آقای عابدینی: ناسپاسی به نعمت شد. وقتی ناسپاسی به نعمت می شود در مقابل آن ما داریم که اگر أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحا، اگر اخلاص اربعین صباح باشد جَّرَ اللَّهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ، از این طرف جوشش ایجاد می شود. قطعاً اگر ناسپاسی هم صورت بگیرد اگر چشمه های حکمتی هم بوده است خشک می شود. کمرنگ می شود. این هم در مقابل همان است که درست است که اجتماع یک اجتماع واحدی بود یعنی بنی اسرائیل با موسی یک حقیقت واحده ای بودند وقتی که اغلب این حقیقت واحده ناسپاسی کردند، مبتلا شدند آن چشمه های حکمت هم برای اینها محرومیت از همه آن ایجاد شد. لذا همه نتوانستند به کنه آن برسند. البته کسانی که درست پای کار ایستادند، به موقع آمدند و آن عده محدود بودند حتماً آنها از این محرومیت در امان خواهند بود. البته الحمدلله جامعه ما چون اکثریت آن حال سپاس و شکر را داشتند این محرومیت دامنگیر ما نشد. یاد من نمی رود که امام می فرمودند ملت ما جزو بهترین های ملت های در طول تاریخ هستند. شاید اگر جریان امت و یاران امام حسین (ع) را جدا کنیم در تمام طول دوران تاریخ خلاصه جزء بهترین ها بودند. در سختی های مختلف، جنگ بوده است، تحریم بوده است، مشکلات بوده است، فشارها بوده است، گاهی مسئولان غیر مسئول بوده است. همه اینها بوده است اما مردم چه کار کردند با یک بزرگواری و کرامت نفسی مسئله را عبور کردند تا تصحیح شود، درست شود. اینها خیلی زیبا است. در طول تاریخ کم نظیر است. واقعاً کم نظیر است. لذا هر چه قدر انسان ثنای این ملت را بگوید و در حقیقت مدح این ملت را بکند واقعاً کم کرده است. لذا نگاه کنید در طول تاریخ انبیاء آدم بیشتر می فهمد که چه قدر فتنه-های کوچک باعث شد که ساقط شود و آن محرومیت ایجاد شود. من امیدوار هستم که ان شاءالله خدای سبحان بعد از همین واقعه هم که شاید نسبت به واقعه های سابق عظیم تر هم نبوده است، ما واقعه های عظیم تری را طی کردیم، رحمت الهی بیش از گذشته شامل حال این مردم بشود و برکات و بهره مندی های الهی همان إِلَّا وَ لِلَّهِ فِيهَا نِعْمَةٌ تُحِيطُ بِهَا، که نعمتی که تحیط است آن رحمت الهی باشد و بهره مندی های بیشتر. تعبیر آیه این است «وَ لَمَّا سَكَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْواحَ وَ في نُسْخَتِها هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُون» (اعراف/154) نسخه به چیزی می گویند که از روی یک چیزی نوشته شده باشد، هم آن که نوشته شده است را نسخه می گویند هم آن که بعد از آن نوشته شده است را نسخه می گویند. استنساخ برای هر دو سنخ می کند. این جا می گوید و فی نسختها، نسخه ای که موسی داشت یعنی یک اصلی داشت پیش خدا، یک نسخه ای پیش موسی کلیم بوده است که نسخه او اصل است. هدی و رحمه، این هم هدایت بود و هم رحمت بود. لذا وقتی که موسی آمد و قوم را دید چون این هدایت و رحمت بود و این جا جای غضب بود این الواح به کار نمی آمد، لذا الواح را کنار گذاشت. هدی و رحمه، این رحمت بود اما چون اینها ناسپاسی کرده بودند این رحمت به کار نیامد. لذا کنار گذاشت. وقتی توبه شد دوباره جای بهره مندی از رحمت بود. این یک سنت است که اگر ما ناسپاسی کنیم رحمت الهی از ما دور می-شود. چه قدر تعبیر زیبا است می فرماید که «وَ في نُسْخَتِها هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُون» (اعراف/154) برای چه کسانی؟ برای کسانی که اینها رهبه، یک نوع خوف و ترس از خدا است، ترس عالمانه، که خشوع می آورد. رهبه یک حالت ترس عالمانه است. می گوید کسی که اهل رهبه و ترس عالمانه از خدا باشد خدا هدایت و رحمت خود را شامل حال او می کند. که این فی نسختها هدی، آیا برای کسانی که اهل رهبه و ترس باشند این جوری است؟ برای کسانی که اهل رغبت باشند، شوق به خدا باشند نیست؟ می گوید چرا. چون عموم مردم از راه رهبه و ترس از خدا معمولاً حرف گوش کن می شوند این جا وَ في نُسْخَتِها هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُون» (اعراف/154) را ذکر می کند که این پایین ترین مرتبه است. اما کسانی که اهل رغبت هستند بالاتر از این هستند، حتماً اینها وقتی بهره مند هستند آنها هم بهره-مند هستند.
شریعتی: یعنی به اندازه آن ترس عالمانه شما یا به اندازه آن شوق خود سهم می برید.
آقای عابدینی: شوق خود و بلکه بالاتر به اندازه آن معرفت خود که از ترس و رغبت هم بالاتر می شود سهم و نصیب شما متفاوت می-شود. مراتب بهره مندی را به دنبال دارد. در مورد قرآن هم همین جوری است. این اصلاً یک اصل کلی است. دارد این جا به عنوان یک سیره کلی بیان می کند. اختصاصی به جریان الواح و حضرت موسی ندارد. در ادامه بحثی که در این جا آمده است چند آیه بعد در همین سوره اعراف، «وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُون» (اعراف/159) از امت موسی در کنار این که گفت یک عده گوساله پرست شدند، یک عده ای تبلیغ کردند، یک عده ای مثل سامری اصل کار بودند. حالا دنبال این می آید که «وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُون» (اعراف/159) برای اینها هیچ تزلزلی ایجاد نشد نه در مقام هدایت و نه در مقام عدالت. چون در مقام هدایت و عدالت به یعدلون، اینها عادل محض هم بودند، عادل بودن خیلی سخت است، چون وقتی منافع انسان پیش می آید انسان از ... من گاهی پیش خود فکر می کنم اگر ما یک شایعاتی را صحیح پنداشتیم و بعد آن را ترویج کردیم دروغ هایی را صدق دیدیم و بعد دائم گفتیم پیش خدا چه جوری می خواهیم جواب بدهیم. به صرف این که این کانال گذاشت، آن کانال گذاشت، فلان جا گفت مجوز هست من هم پخش کنم. نسبت به افراد، نسبت به حاکمیت، نسبت به جریانات، هر چیزی، می شود؟ اگر بنا باشد واقعاً عالم آخرتی در کار باشد تعبیر خیلی تعبیر است، من هر موقع این روایت را می شنوم خیلی می ترسم که این عادل بودن سخت است. می فرماید خدای سبحان 40 سپر برای هر کسی قرار می دهد که این سپرها حافظ او هستند که اگر گناه کبیره ای انجام بدهد یکی از این سپرها می-افتد، یک گناه کبیره که این قدر بزرگ است یکی از این سپرها می افتد. اما اگر کسی به مؤمنی تهمت زد، نسبت به مؤمنی غیبت کرد یک دفعه تمام چهل سپر از او می ریزد. حافظ ندارد به طوری که اگر این گناه کوچکی هم انجام بدهد به خاطر این که این غیبت را کرد و پای خود را در کفش دیگران کرد، نسبت به دیگران دروغی را گفت، تهمتی را نسبت به دیگران زد، خدا می-گوید این دیگر حافظ ندارد حتی اگر یک کار کوچکی کند رسوا می شود. هم در آسمان ها و هم در زمین. حافظ انسان برداشته می-شود. خیلی باید در شلوغ پلوغی ها و فتنه ها انسان مراقب باشد که نعوذ بالله حتی اگر سکوت کرد نسبت به جایی که دارند آبروی کسی را به دروغ می برند، نمی شود بگوید من چیزی نگفتم می گوید سکوت تو تأیید بود. خدا حضرت آیت الله بهجت را رحمت کند نزدیک بعضی از ایام که می شد ایشان این نکته را می فرمود. می فرمود بعضی ها وقتی پرونده اعمال خود را می بینند، می بینند قتل ها در آن است، تعجب می کنند می گویند آزار ما به مورچه نرسیده بود، چه طور قتل در پرونده ما است. ایشان می فرمود که به ایشان گفته می شود شما در جلسه ای نشسته بودید حرفی گفته شد و این حرف باطل بود شما هم یک لبخندی زدید و سکوتی کردید از سکوت شما و لبخند شما جای دیگری حکم قتل دیگری انجام شد، با همین لبخند و سکوت تو که این جا انجام دادی و تو هم شریک در آن قتل هستی، لذا در پرونده تو هم هست. واقعاً اگر اینها راست باشد برای ما چه قدر جامعه باید مراقب باشد که در کلمات خود، رفتار خود، مراقب باشد. و به یعدلون، اینها عادل هستند. خیلی عادل بودن سخت است. دنبال این بحث بحث-هایی مطرح می شود که نمی دانم فرصت چه قدر است.
شریعتی: می خواهید آیات را بشنویم و بر گردیم. حاج آقا خیلی از شما ممنون و متشکر هستم. خیلی ممنون و سپاسگزار هستم از همراهی شما. آیات را بنشویم. صفحه 82 قرآن کریم را امروز با هم تلاوت می کنیم وارد جزء پنجم شدیم بر می گردیم با احترام همراه شما هستیم و در کنار شما.
صفحه 82 قرآن کریم
شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. ممنون هستم از قاریان خوب نوجوان که همراه ما هستند. نوای گرم آنها را ما می شنویم و بهره مند می شویم. ان شاءالله خداوند همه آنها را زیر سایه قرآن کریم حفظ کند. حسن ختام فرمایشات شما را بشنویم.
آقای عابدینی: ما در محضر آیه بعد هستیم. ما آغاز و طلیعه آن را اعلام می کنیم یک بحث بسیار مهمی است که بعد از این که موسی کلیم بعد از این جریانات حرکت کردند آن آب زیادی را احتیاج داشتند این لشکر به این عظیمی و در آن صحرای سینا که آب کمی بود آن جا عطش باعث شد که موسی کلیم از خدای سبحان با تقاضای مردم بخواهد که آب از آن سنگ جاری شود. تعبیر آیه قرآن این است. «وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْباطا» (اعراف/160) ما در حقیقت اینها را دوازده سبط کردیم. بنی اسرائیل را. که خود این قبول کردن این کار از جانب خدا یک تعبیر زیبایی است که دوازده سبط را پذیرفته است که این حالت دوازده ریشه-ای که اینها داشتند به دوازده فرزند یعقوب را قرآن پذیرفته است و تعبیر قطعناهم، ما این کار را کردیم «اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْباطا أُمَما» (اعراف/160) اینها دوازده امت شدند. «وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى إِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ» (اعراف/160) وقتی قوم او تقاضای آب کردند ما به موسی وحی کردیم که «أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ» (اعراف/160) با عصای خود به حجر بزن. چه قدر زیبا است. گاهی با عصا به آب می زند آب خشک می شود. آب دریا خشک می شود. و زمین خشک باعث می شود مردم بتوانند عبور کنند. گاهی به سنگ خشک می زند آب روان و جاری می شود. این جا چه قدر زیبا است. من یک نکته ای را بگویم ان شاءالله ادامه بحث را برای بعداً می گذاریم. ببینید معجزاتی که انبیا می آورند برای دیگران قابل دسترسی نیست اما برای علم افق ایجاد می کند. یعنی برای نظام علمی افق ایجاد می کند که به آن سمت حرکت کند، چون معجزه خلاف خرق عادت است نه خرق عقل. یعنی چیزی نیست که بگوییم عقل بگوید ممکن نیست. عادتاً ممکن نیست. لذا عصا اژدها شدن ممکن است یک زمان طولانی را بخواهد که این خاک شود، بعد خاک چه شود، تا به این برسد. اما موسی کلیم در یک آن از جانب الهی این کار را می تواند بکند. در این جا هم از این که از یک سنگی دوازده چشمه جاری شود خیلی حرف عجیبی است. اگر به ما قبل از این که این سال ها باشد به ما می گفتند که یک اجزاء ریزی که حالا اتم می گویند که این اتم را اگر بشکافند این همه انرژی از آن صادر می شود، چه کسی باور می کرد که در یک قطعه مثلاً اورانیوم که اورانیوم به عنوان این که راحت تر است و گر نه همه اتم ها شکافت آنها انرژی آزاد می کند. از شکافدن این هسته ریز این مقدار انرژی آزاد می شود چه کسی باور می کرد. اگر بگوییم الان هر تکه جرمی چه قدر انرژی در آن نهفته است که از شکافت هسته او این همه انرژی می شود آزاد شود. آیا نمی تواند خود این نمادی باشد برای این که می تواند آب هم، از یک سنگ نهرهای آبی جاری بشود، همچنان که نهرهای انرژی می توان از آن ساتر شود. ببینید این نگاهی که خدا در این جا قرار داده است افق برای علم ایجاد می کند که روی این فکر کنیم که همان جور که نهرهای انرژی از درون هسته اتم که قبل از این باور کردنی نبود که خفته و آرام است، پیش ما بسیار آرام است ولی بعد می بینید وقتی هسته اتم شکافته می شود این قدر انرژی آزاد می-شود، در نگاه الهی امکان پذیر است که چشمه های آب هم از همین سنگی که به ظاهر یک سنگ کوچکی است جاری شود. این بحث قابل پیگیری است. ان شاءالله هفته آینده قدری بیشتر توضیح خواهیم داد.
شریعتی: ان شاءالله. خیلی از شما ممنون و سپاسگزار هستم. دعا کنید ما و مخاطبین آمین بگوییم و خداحافظی کنیم.