شریعتی: چقدر خوب.
آقای فرحزاد: سلام خود خدا است.
شریعتی: و آن جا هم دارد سلام القول من رب رحیم.
آقای فرحزاد: این هم جالب است که فرمودید. توی بهشت احکام دنیایی نیست ولی الا قیل سلاماً سلاما. خیلی خوبه من همین جا عرض بکنم بعضی موقع بعضی مدرسه ها، بعضی از ادارات حدیث های ناب و کوچک را درودیوار می نویسن. یک مدرسه ای من رفتم برای سخنرانی. این حدیث زیبا را اون جا حفظ کردم. ماه ربیع هم هست. سیرة پیغمبر سلام است. من تسلیم هستم من با شما جنگ و دعوا و اختلاف ندارم یک معنایش این است، سلماً. خیلی روایت قشنگی است. أولَى الناسِ بِاللّه ِو برسولِهِ مَن بَدَأ بِالسلامِ نمی گوید هفتاد سال ریاضت بکش، ترک حیوانی بکن، چله نشینی بکن. چنین بکن، چنان بکن. چکار بکن؟
شریعتی: زودتر سلام کن.
آقای فرحزاد: چکار کنیم که از همه به خدا و به پیغمبر نزدیک تر بشیم. تعبیر اولا است. اولا یعنی اولویت. سزاوارترین افراد به خدا و به پیغمبر. نمی گوید نماز شب بخون، ریاضت های سخت بکش، کسی که ابتدا سلام بکنه. اگر همین فرمایش پیغمبر و سیرة پیغمبر توی مردم، توی جامعه راه بیفتد چه خواهد شد؟
شریعتی: اصلاً سلام حال دل آدم ها را خوب می کند
آقای فرحزاد: . شما با کسی قهری بگو سلام. سلام علیکم. إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً خیلی حالا بحثمان در مورد سلام نیست یک موقع من سیره های پیغمبر و ماه ربیع را خیلی دوست داشتم بگویم. اصلاً کمترین عمل و سیره زشت ترین رذایل تکبر است. پیغمبر ما فرمود البادِئُ بِالسلامِ بَرِيءٌ مِنَ الكِبرِ کسی که ابتدای به سلام بکند از بزرگترین خطر جهنم و رذیله اخلاقی که تکبر است یعنی خودش را کوچک کرده است.
شریعتی: یک جورهایی با سلام خودت را می شکنی.
آقای فرحزاد: می شکنی احسنت من کوچکم شما بزرگی.
شریعتی: خب چطورید؟
آقای فرحزاد: الحمدلله. ما واقعاً تشکر می کنیم از آقای مولایی عزیز.
شریعتی: خدا ان شاالله حفظشان کند.
آقای فرحزاد: که مخصوصاً از قم زحمت می کشیدند روزهای می آمدند و واقعاً امانت داری کردند و واقعاً حالا در حد شما هم نباشد مشابه شما خوب اجرا کردند.
شریعتی: بله خیلی خوب بودند ایشان الحمدالله.
آقای فرحزاد: 13 سال تجربه ولی من خیلی پیام داشتیم خیلی اظهار تشکر از ایشان.
شریعتی: الحمدلله.
آقای فرحزاد: ما هم همین جا به ایشان سلام عرض می کنیم و
شریعتی: آقا رضای مولایی از گوینده های خوب رادیو درجه یک، با سابقه که واقعاً خودم از صدایش انرژی می گیرم و ان شاالله هرجا هست خدای متعال پشت و پناهش باشد.
آقای فرحزاد: خدا حفظشان کند. البته خب مردم با شما خیلی مأنوس هستند یعنی در همین روزهای آخر هم هر کجا که می رفتیم از بس سراغ شما را می گرفتند دیگر ما را خسته کردند. گفتیم می آیند ایشان.
شریعتی: من تمام وجودم پر از عرق شرم شد وقتی این محبت و لطف مردم را می دیدم و واقعاً لایق و شایسته نیستم و دلگرمم به دعای خیر مردم.
آقای فرحزاد: همین جور است واقعاً این حدیث هم زیباست آقای شریعتی. ما یک اشتباه بزرگمان بعضی هایمان این است که ما مردم را از خدا و پیغمبر و دین جدا می بینیم. این خیلی اشتباه بزرگی است. این روایت خیلی زیبا است، روایت های کلیدی است اَشدُّکُم حُبّاً للّه اَشدُّکم جُبّاً لِلناسِ.
شریعتی: این ها با هم گره خورده است.
آقای فرحزاد: نمی شود که بگویم من آقای شریعتی را خیلی دوست دارم ولی دست خطش را دوست ندارم، نقاشی اش را دوست ندارم. کارآفرینی هایش را دوست ندارم. آخر شریعتی با این اخلاق و صفات. صدایش هم خوب است، خطش هم خوب است، من خدا را دوست دارم ولی خلقش را دوست ندارم، نقاشی های خدا را دوست ندارم. کار خدا را دوست ندارم، فعل خدا را دوست ندارم، نمی شود. خدا می گوید من تافته جدابافته از خلقم نیستم. اگر می خواهید به من خدمت بکنید به بنده هایم خدمت بکن. اگر می خواهی من را دوست بداری این ها نماینده های من هستند. اَشدُّکُم خیلی حدیث قشنگی است. جدا نکنیم مردم را از خدا، اَشدُّکُم حُبّاً للّه اَشدُّکم جُبّاً لِلناسِ. چه کسی خدا را خیلی دوست دارد؟ آن کسی که به مردم هم خیلی عشق می ورزد. بخاطر خدا، در مسیر خدا گفت ای بسا کس را که ابلیس راه زد رست الله کرد و بر صورت بزد. اگر انسان بداند که بنده خدا را شکنجه بدهد به خود خدا آزار رسانده است و کسی اکرام بکند یک انسانی را به خود خدا اکرام کرده. این را اگر به هم قاطی یکی کنیم خیلی قشنگ می شود. همیشه سلام.
شریعتی: خیلی خوب باز هم سلام می کنم محضر دوستان مان. مشرف بشویم محضر صحیفه نورانی سجادیه و مباحث حاج آقای آقای فرحزاد عزیز را با دل و جان بشنویم.
آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. دعای چهل دوم دربارة ختم قرآن حضرت انشاء فرمودند. اللهم صلی علی محمد و آل محمد
شریعتی: اللهم صلی علی محمد و آل محمد
آقای فرحزاد: ان شاءالله عزیزان
شریعتی: ماه ربیع که اصلاً ماه صلوات است.
آقای فرحزاد: وَ اجْعَلِ الْقُرْآنَ لَنَا فِي ظُلَمِ اللَّيَالِي مُونِساً. توی این شب تیره و تار دنیا خدایا قرآن را مونس ما قرار بده. انیس خوبی است. قرآن به شکل یک جوانی در روز قیامت ظاهر می-شود و از دوستانش شفاعت می کند. می تواند بهترین مونس ما در عالم دنیا قرآن باشد وَ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّیطَانِ وَ خَطَرَاتِ الْوَسَاوِسِ حَارِساً چکار کنیم از تلنگرها و وسوسه های شیطان؟ خدایا قرآن را وسیلة نگهداری از خطرات و تلنگرهای شیطان قرار بده. وَ لِأَقْدَامِنَا عَنْ نَقْلِهَا إِلَى الْمَعَاصِی حَابِساً چکار کنیم بین ما و گناه فاصله بیفتد؟ ما را نگه دارد؟ انس با قرآن، ارتباط با قرآن را وسیلة نگهداری ما از گناه قرار بدهد. وَ لِأَلْسِنَتِنَا عَنِ الْخَوْضِ فِی الْبَاطِلِ مِنْ غَیرِ مَا آفَةٍ مُخْرِساً خدایا قرآن را وسیله ای قرار بده که حرف های بیخودی، الان می دانید شایعات چقدر مردم را دردساز شده؟
شریعتی: چقدر اذیت می کند.
آقای فرحزاد: خیلی اذیت می کند. بعد هم تکذیب می شود. به شایعات آدم توجه نکند یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه می گوید برای دروغ گفتن همین قدر بس است که آدم هرچه که شنید نقد کند، هر چه که در پیام ها آمد بفرستد. تحقیق شده، بدرد بخور، لازم باشد، بار منفی نداشته باشد.
شریعتی: ثمره ای داشته باشد، فایده ای داشته باشد.
آقای فرحزاد: نه این که بنزین را بریزیم هی آتش بریزیم این واقعاً خطرناک است. لذا بیشتر این-هایی که به اصطلاح شایعات خیلی می تواند در روح و روان مردم به هم بریزد. لذا می-فرماید خدایا قرآن را وسیله ای قرار بده از این که در باطل ما خوز بکنیم. البته نه این که لکنت زبان بگیریم و آفتی به ما برسد، ما را بازدارنده بگذارد که زبان های ما از حرف های بیهوده محافظت بشود. وَ لِجَوَارِحِنَا عَنِ اقْتِرَافِ الْآثَامِ زَاجِراً خدا قرآن را وسیله قرار بده که اعضاء و جوارح ما در موقع گناه پرهیز کند. ترمز بگیرد گناه نکند. یعنی قرآن می تواند این آثار و برکات را داشته باشد. چون بحث قرآن چند هفته ای خدمت عزیزان تقدیم کردیم من یک جمع بندی راجع به این قرآن داشته باشم و بعد بحث معرفت نفس را ادامه بدهیم ان شاالله. عرض کردیم که قرآن همه چیز در آن خیرات و برکات خدا گذاشته است. سوره مبارکه یونس آیة خیلی زیبایی است. قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ قرآن خدا می فرماید برای شما آمده موعظه است یعنی با موعظه انسان می تواند قلبش را بیدار بکند. موعظه است از پروردگار شما رَبِّكُمْ ، رب شما است. ربنا، ربی، ربکم و وَ شِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ. مشکلات درونی و بیرونی را می تواند قرآن شفا بدهد. حتی یک کسی آمد به پیغمبر به امیرالمؤمنین عرض کرد من مشکل معده دارم. فرمودند که خدا از سه تا آیة قرآن من برایت درمان درست می کنم. فرمودند به خانمت بگو یک مقداری مهریه را بهش می دهی، ببخشد چون خدا در قرآن در مورد مهریه می گوید اگر به آن ها برگردد، نوش جانتان که این قدر با خانمت یگانه هستی حاضر است مهریه اش را به شما ببخشد یکی هم خدا در عسل شفا قرار داده و از آن مهریه برو عسل بخر و یکی هم خدا باران رحمت را شفا قرار داده، برکت قرار داده است. این سه تا را به هم قاطی کن معده دردت خوب می شود. همین کار را کرد خوب شد. می خواهم بگویم حتی درمان ظاهری و درمان های معنوی صدور و سینا را شفا می دهد و هدایت و رحمت برای مؤمنین است. عرض کردیم تلاوت قرآن خیلی خوب است ولی تدبر در قرآن، تفکر در قرآن و اندیشیدن خیلی سفارش شده است گاهی یک آیه قرآن شنیدنش ممکن است انسان را متحول کند. دوم) عشق و انس با قرآن. این مهم تر است یعنی ما قرآن را می خوانیم برای ثواب. ثواب هم دارد، قرآن را می خوانیم برای این که به رزق و روزی مثلاً سوره بقره را کسی بخواند هر شب رزق و روزی اش زیاد می شود. این هم خوب است بهش ثواب هم می دهند رزق و روزی اش هم زیاد می شود ولی این قرب آور نیست یعنی حالت معامله دارد. من این را می خوانم برای این کار، حمد می خوانم مریض من خوب بشود. خوب هم می شود اثر هم می گذارد ولی قرآن برای این که نیامده است. آدم باید با کلام خدا انس بگیرد، زندگی کند، عشق کند. از مرحوم علامه طباطبائی رحمه الله علیه سؤال کردند که چرا ما قرآن می خوانیم ولی خیلی بهره ای که باید ببریم نمی بریم. ایشان فرمودند چون قرآن را با عشق و محبت نمی خوانی. آدم می خواهد مثلاً یک جزء بخواند مثلاً سوره های طولانی بخواند، یک صفحه بخواند، با عشق با محبت. نماز هم همین جور، نماز را آدم باید با عشق بخواند. من خدا شاهد است که امام حسین فرمود نماز را دوست دارم نمی گوید می-خوانم. نمازخوان با نمازدوست فاصله اش از زمین تا آسمان است. من قسم می خورم تمام این هایی که آمدند کربلا با امام حسین جنگیدند نماز می خواندند ولی نماز دوست نبودند یعنی نماز به زبانش خورده به دلش نخورده. ایمان اسلام توی دلش نرفته است، والا کی می-تواند طفل شش ماهه را
شریعتی: اِنّی احب الصّلاة
آقای فرحزاد: خدا شاهد است که من نماز را دوست دارم. یعنی نماز و قرآن توی دلمان نفوذ کند. عشقمان باشد. پیغمبر ما فرمود یا اباذر چگونه تشنه با یک شوق و اشتها آب نوش جان می-کند، گرسنه با یک شوق و اشتیاق غذا می خورد من هم نمازم این جور می خوانم بلکه از این بالاتر. از این بالاتر شما یک پرس غذا می خوری، یک لیوان آب می خوری سیر می شوی ولی فرمود از نماز سیر نمی شوم. می گوییم کجا دارد سیر می کند؟ از عشق و کلام خدا را با خودمان تمرین بکنیم. یک مقدار لذا امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود مَن أنِسَ بِتِلاوَةِ القرآنِ لم تُوحِشهُ مُفارَقَةُ الإخوان چکار کنیم اگر هر کجا تنها هم شدیم وحشت نکنیم. ما را توی بیابانی الان تنها ول بکنند ممکن است از تنهایی دق بکنیم. خیلی ها ممکن است دق بکنند چون انس با جاهایی که باید داشته باشیم نداشتیم حداقل ما را در چاله قبر که تنها می-گذارند این دیگر قطعی است اگر این جا با خدا انس نداشته باشیم با چهار معصوم با قرآن انس نداشته باشیم در آن تنهایی چکار می کنیم؟
شریعتی: این ها است که تنهایی آن جا را پر می کند.
آقای فرحزاد: بگذار یک خاطره قشنگ بگویم. یک شیخ ذبیح الله قوچانی بود گمنام وقتی که ایشان، البته قوچانی ها، مشهدی ها یک مقداری می شناسند. وقتی که از نجف برگشت از استوانه های نجف بود از نظر علمی، تقوا، اشتباه نکنم یعنی واقعاً شبیه آیت الله بهجت. آیت-الله بهجت وقتی تابستان ها مشهد مشرف می شدند، یکی دو ماه دیدن کسی معمولاً نمی-رفتند. قم هم همین بود، توی کار خودش بود ولی دیدن ایشان می رفت. کسی بود که این-قدر از علما اجازه داشت همه را خاک کرد گفت این ها به درد شهرت و این ها نمی خواهم. هر محله آخر قوچان که ایشان را بردند جمعیت همه می آمد آن جا یعنی این قدر جذابیت داشت. تواضع، عدم چند جلسه خدمتشان در مشهد رسیدم. خیلی قشنگ است خاطرات کم دارم ولی همان کمش هم خیلی زیاد است. ایشان یک بار در اتاق نشسته بودند و توی حال خودشان بودند. یکی از نزدیکانشان وارد اتاق می شود. سلام علیکم حاج آقا، به ایشان عرض می کند که تنها نشستید؟ خیلی جمله بلندی است. ایشان فرمودند تو آمدی تنها شدم.
شریعتی: عجب تو آمدی تنها شدم.
آقای فرحزاد: دلا خو کن به تنهایی. دومیش به معنی بدن است تنها. دلا خو کن به تنهایی که از تنها این آدم هایی که غافل هستند بلا خیزد. وسیله غفلت تا بخواهی. گفت تو آمدی ارتباط من را با خدا قطع کردی حالا باید با تو مشغول بشوم. مگر این که آن هم ولی خدا باشد که گفتیم بوی خدا بدهد. گفت با کسانی بشین که یاد خدا تو را بندازد نه یاد دنیا تو را بندازد. گفت تو آمدی تنها شدم یکمی با تنهایی لذا می فرماید کسی که با قرآن انس گرفت یعنی دل بدهد، لم تُوحِشهُ مُفارَقَةُ همة دنیا هم امام سجاد می فرماید رها کن اگر قرآن با من باشد وحشت نمی کنم. پس یک جهت تدبر قرآن. این ها را خواهشاً عرض می کنم فقط به تلاوت بسنده نکنید. بعضی آیه هایش یکی هم با خودمان کلنجار برویم یک قدری ببینید اگر بچه اشتها ندارد دارو، درمان، مشاوره دکتر تغذیه چرا اشتها ندارد. چرا من اشتهای نماز ندارم. چرا اشتهای قرآن ندارم. حاضرم یک فیلم، سریال، ورزش را 10 ساعت ببینم اما دو دقیقه می خواهم نماز بخوانم سختم است. این یک جایی می لنگد. و سوم چیزی که خیلی مهم است عمل به قرآن است. قرآن کتابی است که این هم باز خاطره قشنگی است با آیت الله بهاءالدینی می رفتیم اصفهان توی راه یکی از بزرگان هم همراه ما بود. از ایشان پرسید می-شود آقای بهاءالدینی می شود یک کتابی که عرفان خیلی زیبایی باشد معرفی بفرمایید من بحث عرفان را مثلاً پیگیری کنم. ایشان یک تأملی کردند خیلی جمله قشنگی است. فرمودند راه انبیاء عرفان عملی بود، نه عرفان نظری. انبیاء نیامدند یک چیزی ببافند یا واقعیت ها را فقط بیایند بگویند. عرفان نظری داریم، عرفان عملی. عرفان نظری یعنی این که من راه و چاه ها را برایت می بافم، می گویم این جا بروی می رسی مثلاً به سمنان به دامغان شاهرود، سبزوار، مشهد حرف است ولی شما مشهد نرفتی. خیلی حرف است عرفان های کاذب، عرفان-های صادق حتی درست هم قشنگ می گوید ولی به من چه ربطی دارد من که کربلا نرفتم من که مکه نرفتم. من که یار را ندیدم. این که شما شمائل بگویید من انبیاء عرفان عملی داشتند نه فقط حرف بزنند. عرفان عملی راه انبیاء عرفان قرآن هم کتاب عمل است نه کتاب شعار. ما فقط شعارش را استفاده می کنیم.
شریعتی: حضرت فرمودند که مراقب باشید مبادا ازتون در عمل به قرآن سبقت بگیرند.
آقای فرحزاد: همین را می خواستم بخوانم. امیرالمؤمنین بعد از ضرب خوردن به حسنین فرمودند به همة آن هایی که نام من را می خوانند الله الله فی القرآن لا یسبقكم بالعمل به غیركم کاش این را سرلوحه زندگی مان قرار می دادیم. دوبار اسم خدا را آورده است. الله الله یعنی خدا را در نظر بگیرید.
شریعتی: شما را به خدا.
آقای فرحزاد: شما را به خدا دیگر از این قسم بالاتر داریم؟ چی؟ معلوم می شود حضرت این دغدغه و این خوف را داشتند که ممکن است این اتفاق بیفتد. که چی؟ دیگران یعنی غیر شیعه غیر دوست امیرالمؤمنین بر شما در عمل کردن به قرآن سبقت نگیرند. معلوم می شود این خطر بوده است دیگر. ممکن است سبقت بگیرند مواظب باش آقا شما عقب نمانی.
شریعتی: آن ها رفتارشان قرآنی باشد ماها که قرآن داریم رفتارمان غیر قرآنی باشد.
آقای فرحزاد: یا ضد قرآن باشد. مثلاً می گویم من یک آیه قرآن را می گوییم عمل بکنیم. چکار کنیم به آرامش برسیم؟ به حیات طبیه برسیم؟ مشکلات معنوی، مادی اقتصادی حل بشود. یک آیه قرآن پاسخ همة این ها را داده است. مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً. خدای متعال می فرماید هر کس عمل صالح، یعنی عملش، عمل خوبی باشد در حالی که مؤمن هم باشد. حالا مرد باشد، زن باشد. این که می گویند تبعیض خدا قائل شده است ما ده ها آیه داریم که مؤمنین، مؤمنات. مستغفرین، مستغفرات.
شریعتی: مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى
آقای فرحزاد: مرد و زن ندارد. تقوا، ایمان. معیار آن ها است. کسی عمل صالح البته مؤمن هم باشد خدا، پیغمبر ما معاد را قبول داشته باشد. اگر عمل صالح انجام بدهد و مؤمن باشد ببینید تأکیدها را؟ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً ف یعنی بلافاصله اصلاً حَياةً طَيِّبَةً که خدا می گوید. حیات زندگی پاکیزه بهش می گوییم. خوش باشد، راحت باشد. حَياةً طَيِّبَةً به آن می دهد. حَياةً طَيِّبَةً چی است؟ امیرالمؤمنین ذیل این آیه مبارک که قرآن را باید اهل بیت معنا کنند. فرمود حَياةً طَيِّبَةً زندگی غنا و رضا است. قانع و راضی. خدایا همسری که دادی من راضی-ام، وضع زندگی خانه زندگی دارم راضی ام. الحمدلله، اسراف نمی کنم، تبذیر نمی کنم. ناشکری نمی کنم ما به داده ها نگاه نمی کنیم همه اش به نداده ها نگاه می کنیم. یکی از چیزهایی که بحران مملکت ما است اسراف و تبذیر است. این که حضرت فرمودند دیگران سبقت نگیرند در عمل کردن به قرآن واقعاً آقا ببینید کشورهای خارج. ببینید نان این قدر اسراف می شود؟ میوه این قدر دور ریخته می شود؟ در خارج اصلاً خیار مثلاً، موز، هندوانه قاچی است. میوه جات تکی است. تکی می خرند. ما دو، سه کیلو می خریم در برداشتش، در انتقالش. شاید یک سوم الی پنجاه درصدش ضایعات دارد. خب این ناشکری ها اثر منفی دارد. به یک زندگی ساده ما بسنده نمی کنیم. بلند پروازی خیلی داریم. اصلاً ازدواج شده یک پروسه، یک پروژه اصلاً یک چیزی که اصلاً اسمش می آید همه هول می کنند. وحشت می کنند، در خارج این طور نیست. همدیگر را می پسندند، یک قول و قرار ساده می روند شهرداری امضاء می کنند، خیلی ساده. حالا تالار بگیر، سور بگیر. باز سور دادن مستحب و واجب نیست نگیر. برو یک مسافرت. اصلاً مسافرت هم نرو. بله برونش، خواستگاری اش، پاتختی، غوغا است. خب این قطعاً خلاف اصلاً پیغمبر ما فرمود خَيْرُ النِّكَاحِ أَيْسَرُهُ بهترین ازدواج سبک ترین، آسان ترین ازدواج است.
شریعتی: خیلی جاها ما سخت می گیریم.
آقای فرحزاد: تشریفات، تجملات، چشم و هم چشمی.
شریعتی: از اصل باز می مانیم.
آقای فرحزاد: همین طور است. این آیه عمل بکنیم که زندگی مان ساده باشد. بلندپروازی نکنیم. قانع و راضی باشیم زیادی اموال مان را صدقه بدهیم. به اندازه نیاز چه عیبی دارد. می گوید به حیات طیبه می رسی. حیات طیبه این است به همین آیه که می گوید قانع و راضی باش ما عمل بکنیم رستگار دنیا و آخرت هستیم.
شریعتی: خیلی ممنونم و ممنون و متشکریم از امام سجاد (علیه السلام) که این گنجینه را در اختیار ما گذاشتند ان شالله قدر بدانیم. تو یک ابری بر خورشید خویش.
آقای فرحزاد: بحث معرفت نفس که شما هم یکی دو ماه نبودید
شریعتی: دنبال می کردم.
آقای فرحزاد: خیلی شیرین است یعنی واقعاً ما مشکل مان این است که خودمان را دریافت نکردیم، نشناختیم و خودمان را ارزان می فروشیم به متاع دنیا می فروشیم. قدر خود نشناخت مسکین آدمی از فزونی آمد و در کین بر اگر کسی واقعاً خودش را یک ذره بشناسد، یک دهم بشناسد، کرامت خودش را درک بکند، جایگاه خودش را، خودش را اصلاً حاضر نیست با دنیا عوض کند یا خودش را آلوده بکند. ما دربارة راه های معرفت نفس چند چیز را عرض کردیم یکی اش دعا و توسل است. یکی از راه های معرفت نفس تفکر است و اندیشیدن است که دربارة تفکر و اندیشیدن چند جلسه صحبت کردیم. هر چی انسان خلوت بکند، در واقع تفکر گمشده خودش را پیدا بکند. چراغ قلب و جانش را روشن بکند. کلید بزند، در خلوت بیندیشد این ها که رفتند چرا رفتند؟ این ها که ماندند چرا ماندند؟ عبرت بگیریم. تمام حوادث دنیا عبرت است. این آقا رفته توی چاله من نروم، این آقا خوب کرده من خوبی اش را ادامه بدهم. اشتباه کرده من اشتباهش را نروم. هزارها زمین از تمام با ادب های دنیا می توانیم ادب بیاموزیم، از تمام بی ادب های دنیا می توانیم عبرت بگیریم. همة دنیا عبرت است. حالا من چند تا از اشتباهات بزرگی که ما دچار توهم شدیم، دچار همة انسان ها تا به حقیقت نرسند دچار توهم هستند یعنی واقعیت را با خیال اشتباه گرفتند. من نمونه های توهم را می خواهم بگویم. بعضی نمونه هایش. حافظ یک شعر قشنگی دارد می گوید فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید، شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد. پرده ها که رفت کنار من یک چیز باطل را به جای حق گرفتم. ناحق را به جا حق گرفتم. بت را به جای خدا گرفتم. ناچیز را به جای چیز گرفتم. فانی را به جای باقی گرفتم یعنی چراغ که روشن می شود می بینید خیلی باختیم. چراغ را باید در دنیا روشن کرد. حالا این هم مثال خوبی است مثنوی زده. می گوید در سرای مردمان خانه مکن کار خود کن، کار بیگانه مکن. کیست بیگانه تن خاکی تو که از برای اوست غمناکی تو. یکی از توهمات بزرگ چند تا توهم را می گویم. یکی از بزرگترین توهمات ما این است که ما بدن مان را با خودمان اشتباه گرفتیم. بدن ما یک مرکب است، یک ماشین است. یک مرکب است ولی خود ما بدن نیستیم. ما مثلاً شما بنده 40 سال، 50 سال مان، 70 سال قبل کجا بودیم؟ بودیم ولی بدن نبود. بودیم قطعاً بودیم و بعد هم خواهیم بود. روح ما هزارها سال قبل از بدن خلق شد.
شریعتی: به این عالم نرسیده بودیم.
آقای فرحزاد: به این عالم توی این قالب بدن نیامده بودیم. ما سال ها مقیم یک آیه داریم، روایت داریم در عالم ذر در عالم ؟ انالله پیش خدا بودیم. می گوید بزرگترین توهم بشریت یکی اش این است که خودش را با بدنش اشتباه گرفته است. تمام سرمایه ها را خرج بدنش می کند. شما روح، جانی، حقیقت تان روحت است اگر روح از بدن جدا بشود بدن هیچ ارزش ندارد.
شریعتی: آن است که می ماند.
آقای فرحزاد: آن می ماند. می رود در قالب مثالی بعد هم همین طور ابدیت در بهشت خواهد بود. این شعر هم خیلی قشنگ است این را آیت الله بهاءالدینی خدا رحمتشان کند خدمتشان بودیم این را می خواندند و خیلی منقلب می شدند. یا خادم الجسم کم ؟ شما انسانیت ات به مرکبت است یا به خودت است؟ ای کسی که نوکر بدن شدی، نوکر جسمت شدی همه اش این بدن، خوراک، پوشاک، مسکن به روح ات و جانت و حقیقت ات خودت هستی اصلاً نمی رسی من اگر خوش باشم بدنمم مشکل داشته باشد می کشم می برم ولی اگر افسرده باشم روحم متلاشی باشد بدنم سالم چه فایده دارد؟ این روح مهم است، خودت را دریاب، باطن ات را دریاب. جانت را دریاب. یا خادم الجسم کم چقدر تو فقط به بدنت می رسی در حالی که تو حقیقت نفس و جان و روحت ات است نه خود جسمت است. لذا مثنوی می گوید در سرای مردم خانه مکن. یک زمینی را رفتی اشتباهی گرفتی شروع کردی زراعت. 70 سال زراعت یا خانه ساختی بعد از 70 سال آمدند غصبی است مال شما این یکی است. برای مردمان خانه مکن، کار خود کن کار بیگانه مکن. کیست بیگانه تن خاکی تو که از برای اوست غمناکی. همه را خرج بدنت کردی یک توهم بزرگ این است در معرفت نفس. آدم باید خرده خرده به خودش بباوراند که ما جسم نیستیم بدن نیستیم. ما روح هستیم، جان هستیم و جاودانه هستیم و روح است که بدن را دارد می چرخاند یک اشتباه بزرگ ما فانی را با باقی اشتباه گرفتیم. دنیایی که فانی است و آخرتی که باقی است. دنیا یک سراب است یعنی چرا هست نمی توانیم بگوییم نیست، هست ولی موقتی است تمام شدنی است.
شریعتی: الاآخرت خیر
آقای فرحزاد: کل من علیها فانی. خورشید هم یک روزی جمع می شود در شمس ؟ طومار عالم ماده جمع می شود. پیچیده می شود. حالا پیچیده هم نشود اصلاً بگو خورشید میلیون سال بود، میلیون سال هم خواهد بود ولی من وقتی مردم رابطه ام بالکل از دنیا قطع می شود. مثل این که هزارها سال مردم. الان یک کسی که از دنیا رفته چه ارتباطی با دنیا دارد؟
شریعتی: انگار اصلاً نبوده.
آقای فرحزاد: انگار اصلاً نبوده لذا خدا می فرماید يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ یعنی توهم بزرگ ما این است ظاهر دنیا را می بینیم. آب و درخت و جنگل و ماه و ستاره ها این ها ولی از باطن دنیا که همین عالم است ولی باطنتش است ظاهر را با باطن اشتباه گرفتیم. ظاهر دنیا چرا همین زر و زیور است که می بینیم ولی باطنش کتب الله فنا. این فرمایشی که شما هم شاید چند بار خواندید. امام حسین علیه السلام وقتی از مدینه آمدند به طرف کربلا برای بردارشان محمد ابن حنفیه یک جمله کوتاه موعظه نوشتند. همین را باور کنیم. فكأن الدنيا لم تكن و كأن الآخرة لم تزل و السلام. امام حسین غیر از این که دیدش، دید خدایی است. واقعاً دیدش خدایی است. خدا را می بیند واقعاً خدا را می بیند. آقا تمام این اذیت هایی که به امام تمام شد، به خودش خانواده اش تمام شد تمام نکبت ها برای یزید و عمر سعد و آل یزید ماند و تمام سعادت ها برای امام حسین و اهل بیتش ماند. شما رفتید کربلا 20 میلیون گفتنش آسان است شما بخواهید بشمارید چند سال طول می کشد. یک دو سه تا چند میلیون بشمارید. ببین چه خبر است. پس ماندنی نیست دنیا. ریاستش می-رود، پولش می رود، پزش می رود، تشریفاتش می رود. اسم و رسمش می رود. همه اش می-رود.
شریعتی: همین امسال داشتم فکر می کردم آن ها با امام حسین نرفتن چه توشه ای جمع کردند.
آقای فرحزاد: آن هایی که رفتند جون جاودانه ماندند. خدا می فرماید يَعْلَمُونَ ظاهِراً ما ظاهر دنیا را می بینیم باطن دنیا که جاودانه است آخرت است وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ است این در واقع می-فرماید امام حسین است و هم باطن این دنیا آخرت است، ابدیت است آن را می بینیم. جاودانگی همیشگی را نمی بینیم. لذا فرمود کان دنیا، دنیا را فانی حساب کنید. به قول آقای بدنی که بدن خاک می شود خاکش حساب کن عذر می خواهم این قدر غصه مرکب را نخور، غصة این حیوان بلا نسبت نخور. تو خود روح جانی. تو یک حقیقتی از عالم بالا آمدی. دنیا را نادیده حساب کن، یک روایت تند دیگر هم هست این هم جالب است. امام حسین می فرماید دنیا مثل سراب است فكأن الدنيا لم تكن. یک ذره کسی عربی بلد باشد متوجه می شود. فكأن الدنيا
شریعتی: انگار اصلاً
آقای فرحزاد: ندارد همین را عرض کردم اگر آقای فرحزاد از دنیا برود ارتباطش با دنیا کامل قطع می-شود هیچ ولی آخرت چی؟ كأن الآخرة لم تزل. آخرت بوده هست و خواهد بود یعنی الان هم هست روایت زیبایی دیدم اگر کسی منکر بشود که الان بهشت و جهنم هست این کافر است. حتی در بهشت و جهنم هم افرادی هستند حالا از نسل های سابق بودند چون هزارها آدم و هزارها عالم را خلق کرده و حتی روایت داریم معتقد باشد الان هم ببینید آن جوانی که در حال خودش بود در اصول کافی است، پیغمبر گفت چگونه صبح کردی؟ گفت صبح کردم به یقین. فرمودند علامت یقینت چیست؟ گفت صدای جهنمی ها را می شنوم. میزان و حساب قیامت را دارم می بینم. پیغمبر صحه گذاشته گفت درست است می بیند درست است، بر ایمانت ثابت باش خدا ثابت نگه دار. پیش پیغمبر ادعا کرد به یقین رسیده بود. آخرت را می دید، قیامت را می دید. بهشتی ها را می دیدی پس هست که می بیند. كأن الآخرة لم تزل. آن روایتی که گفتم چند روز است من را مشغول کرده است. از پیغمبر خدا است. خیلی روایت مهمی است یکمی روی آن خواهش دارم یک حدیث تأمل بکنیم. بهره بگیریم، راه بگشاییم. پیغمبر خدا فرمودند مَنْ أصبحَ و همُّه الدُّنيا ؛ فلَيسَ مِن اللهِ فى شيءٍ کاش همین جور که برای انگلیسی خیلی وقت می گذاریم، برای زبان فرانسه، برای زبان دیگر که عیب ندارد ممکن است نیاز باشد ولی عربی زبان قرآن ما است.
شریعتی: زبان فطرت ما است.
آقای فرحزاد: زبان به قول یک بزرگی قرآن عربیا. قرآن عربی گفتن را عنایت داشته است. کمی آن جان کلام را بهتر آدم درک می کند. با عربی آشنا بشویم. پیغمبر ما می فرماید که حقیقت محض است کلامش. که صبح بکند أصبحَ و همُّه الدُّنيا یعنی مهم ترین دغدغه و فکر و همتش دنیا است. چی بخورم؟ چی بپوشم؟ کجا سکونت بکنم؟ پولک چقدر است پزم چقدر است؟ همه-اش فکرم در این چیزها است. دیگر جایگاهی برای خدا و آخرت و اصلاح و خودم برای خودم همه را برای حیوان و برای مرکبم مصرف کردم. مَنْ أصبحَ و همُّه الدُّنيا ؛ تعبیر تندش این است. فلَيسَ مِن اللهِ فى شيءٍ. هیچ ارتباطی با خدا ندارد. اگر غیر از این معنا دارد برای من معنا کن. نمی گوید ایمانش ضعیف است، نمی گوید مثلاً پنجر است، نمی گوید مثلاً مردود شده است. نه اصلاً می گوید این با خدا هیچ آشنایی ندارد چون دنیا که غالب بشود کفه ترازو که این ور بچربد تا آخر می رود پایین یعنی دیگر فقط پول، فقط دنیا. این جا شما می بینید دنیا و عاشقان دنیا، دنیا پرستان که هم شان دنیا است فقط. حاضر است تمام دنیا را به آتش بکشد به پست و مقام و پولش برسد.
شریعتی: همه چیز هم زیر پا بگذارد.
آقای فرحزاد: لذا فرمود کسی که مواظب باشید توی دعای نیمه شعبان می خوانیم وَلاَ تَجْعَلِ الدُّنْيَا أَكْبَرَ هَمِّنَا وَلاَ مَبْلَغَ عِلْمِنَا خدایا دنیا را بیشترین همت ما قرار نده توشه باشد گفتند باید دنیا اما نه این که شش دنگ به دنیا بپردازیم. پس فرق ما با کمونیست ها چی است؟ آن هم می-گوید خوراک، پوشاک، مسکن. ما هم می گوییم خوراک پس چه فرقی کردیم؟ ما خدا داریم، آخرت داریم، احسان داریم، انفاق داریم، رد مظالم داریم، هزارتا کار خوب داریم. اگر کسی بیشترین همتش دنیا باشد پیغمبر خدا می فرماید فلَيسَ مِن اللهِ فى شيءٍ. ارتباط کاملش با خدا قطع می شود. لذا هم اش می گفتند خدا دنیا نداریم که ریشة تمام جنایت ها و گناهان و ظلم ها حب دنیا است.صفحه 81 قرآن کریم
اشاره قرآنی: یک روایت خیلی زیبایی است خدای متعال به حضرت موسی فرمود که این موسی اگر دوست داری از کلام به زبانت من به تو نزدیک تر باشم بین زبان ما و کلامی که نطقی که چقدر فاصله است؟ یعنی از زبان بیرون می آید. می خواهی من از کلام به زبان به تو نزدیک تر باشم اگر دوست داری از آن چه که می بینی چشمت من به تو نزدیک تر باشم و از روح به بدنت و از اندیشه و فکر به قلبت من به تو نزدیک تر باشم یعنی در واقع قرب اعلی من می خواهیم. ما الان نماز می خوانیم می گوییم قربة الی الله. روزه قربة الی لله، حج قربة الی الله، کار خیر قربة الی الله. همه اش می خواهیم به خدا نزدیک بشویم خدا کجا است بهش نزدیک بشویم؟ قرب جسمی که نه قرب معنوی یعنی بشویم صفات الله، خدا در قلب ما تجلی کند.
شریعتی: الهی بشویم.
آقای فرحزاد: الهی بشویم خداگونه بشویم. قرب معنوی است اگر قرب اعلی من را می خواهی چکار بکن؟ زیاد بر حبیب من محمد مصطفی صلوات بفرست. این حدیث رمزش هم پیداست چون پیغمبر ما و اهل بیتش در قرب اعلی هستند حلقة اول قرب این ها هستند، محال است کسی بدون این ها بتواند به خدا برسد. نمی شود چون صلوات در واقع ما به این ها نزدیک تر می-شویم.
شریعتی: یعنی هر صلوات یک قدم به سمت پیامبر و به سمت خدا است.
آقای فرحزاد: همین نزدیک می شویم و قرب اعلی می رسیم. بعد هم دنبال حدیث دارد فرمودند زیرا که صلوات بر حبیب من نور و رحمت و هدایت است. سه امتیاز بزرگ غیر از قرب اعلی، صلوات نور است، هر کس نور دارد در آتش نمی رود. صلوات رحمت است چون پیغمبر رحمت للعالمین است در واقع درود می فرستیم به رحمت کسی که رحمت خدا بگیرد گرفتار عذاب نمی شود. صلوات هدایت است، صراط مستقیم محمد و آل محمد هستند. آن هایی که هم نور می خواهند هم هدایت می خواهند هم رحمت می خواهند هم قرب اعلی زیاد صلوات بر محمد و آل محمد. در این صفحه آیه مبارکه آیه 20 وَإِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَكَانَ زَوْجٍ وَآتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَارًا فَلَا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئًا ۚ أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا شأن نزول این آیه است در زمان صدر اسلام یا زمان قبلش جاهلیت یک بدعت بدی بود افرادی که می خواستند همسرشان را طلاق بدهند، جدا بشوند یا همسر دیگری انتخاب بکنند برای این که مهریه خانمشان را ندهند چون مهریه جزو دیون است یعنی شما امضا می کنید قرارداد مثل دین است. برای این که مهریه شان را ندهند می آمدند تهمت به طرف می زدند که این خانم فلان خلاف کرده است. که مهریه اش را پس بگیرند یا بهش ندهند. خدای متعال فرمودند این کار را نکنید این کار جایز نیست اگر هم فرض می خواهید از همسرتان جدا بشوید اگر ولو مهریه هم بهشان دادید حق برگرداندن ندارید. شما می خواهید با بهتان و تهمت حقی که مال قطعی است برگردانید این کار خلاف است این جلویش را خدا نهی کرده و بسته است.