اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1401-06-09حجت الاسلام والمسلمین نظافت -اصول ارتباط مؤثر در خانواده و جامعه

ملایی: بسم الله الرحمن الرحیم و سیدنا محمد و آله الطاهرین. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. آقایان و بانوان، بینندگان جان، شنوندگان محترم، همراهان وفادار برنامه سمت خدا سلام بر شما. به برنامه این هفته و در این چهارشنبه خیلی خیلی خوش آمدید خوشحال هستیم از این که کنار شما هستیم. امیدوار هستم که حال و احوال شما خوب خوب باشد. چهارشنبه دیگر و باز هم سمت خدا با حضور کارشناس محترم حجت السلام و المسلمین حاج آقای نظافت. امیدوار هستم که همراهی بفرمایید. سلام علیکم خیلی خوش آمدید.

نظافت: سلام عرض می کنم خدمت شما و همه بینندگان عزیز.
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. بحث ما پیرامون ارتباط سازنده و مؤثر بود. بالاخره مخاطب های ما سلیقه های آنها با ما متفاوت است. گاهی عصبانی می شوند. حالات آنها یک جور نیست. ان للقلب اقبال و ادبار. گاهی خوشحال و سرحال هستند، گاهی ناراحت هستند. ما باید یاد بگیریم ماشین نیستند. حتی ماشین خراب می شود. آدم ها مثل ماشین نیستند. یعنی مثل چوب نیستند، مثل سنگ نیستند که همیشه یک جور باشند. گاهی خوشحال هستند، گاهی ناراحت هستند. وقتی ناراحت هستند آنها را درک کنیم. اوضاع را بدتر نکنیم که بحث جلسه قبل ما در مورد حلم بود. حلم یعنی یک خونسردی سازنده، عاقلانه که یک تصمیم درست بگیریم و کار را بدتر نکنیم. همین را فکر می کنم که لازم است این جلسه هم ادامه بدهیم. در رابطه با حلم داریم که از امام حسن (ع) سوال شد آقا حلم یعنی چه؟ این که سوال می کردند می دانید جهت آن این بوده است که در ذهنیت مردم این موضوع خیلی مهم بوده است که بعد در مورد آن سوال می کردند که حالا تعریف کنید. و الا کسی نباید می گفت حلم چیست؟ پیدا است که در ذهنیت مردم مسلم بوده است که حلم یک چیز خوبی است حالا گفتند تعریف آن چیست. از امام حسن مجتبی (ع) پرسیدند حلم چیست؟ حضرت فرمودند كَظْمُ الْغَيْظِ این که بتوانید خشم خود را فرو ببرید وَ مِلْكُ النَّفْس‏ بر خود مسلط باشید. یعنی آدم عصبانی مزاج اختیار خود او دست خود او نیست. این خیلی بد است. ما مالک خود نباشیم. وقتی ما مالک خود نیستیم آن غضب مالک می شود. غضب یعنی بعد حیوانی. آن نباید مالک شود. ما یعنی عقل. انسان یعنی عقل. حیوان که غضب دارد. فرق انسان و حیوان چیست؟ این عقل است که جلسه گذشته گفتم. فرمود اختیار او دست خود او باشد. در این رابطه در قرآن آیه ای داریم که فرمود «وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقين‏» (آل عمران/133) سرعت بگیرید مردم به سمت مغفرتی از جانب پروردگار خود. یعنی عوامل مغفرت سرعت بگیرد. به سمت بهشتی که به پهنای آسمان ها و زمین است که آن بهشت برای آدم های با تقوا آماده شده است. حالا با تقواها چه کسانی هستند؟ فرمود کسانی که «يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ» (آل عمران/134) در شادی، در تلخی و مشکلات مالی انفاق می کنند و همیشه اهل انفاق هستند بعد فرمود «وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظ» (آل عمران/134) خشم خود را فرو می برند. «وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ» (آل عمران/134) مردم را عفو می کنند «وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنين‏» (آل عمران/134) و جالب است که امام سجاد (ع) کنیزی داشتند، می-دانید ائمه معصومین آن زمان برده داری رایج بود و برده ها را امام سجاد می خرید، تربیت می کرد و آزاد می کرد. یعنی برخورد هوشمندانه ای با برده داری کردند آرام آرام حذف شد. امام سجاد کنیزی داشتند داشت روی دست آقا آب می ریخت این ظرف از دست او در رفت و به سر آقا خورد. سر آقا خونی شد. امام یک نگاهی به او کردند، کنیز امام سجاد است، تربیت شده است، قرآنی شده است، سریع این آیه را خواند «وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظ» آقا فرمودند خشم خود را فرو بردم. آدم ممکن است بعداً برود و تنبیه کند، ادامه آیه را خواند «وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ» آقا فرمودند تو را عفو کردم ادامه آیه را خواند «وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنين‏» آقا فرمودند تو را آزاد کردم. یعنی من که دارم می گویم خود من می دانم اگر چنین اتفاقی برای من پیش بیاید فقط خدا باید آن لحظه دست من را بگیرد. خدا رحمت کند یکی از علمای مشهد مرحوم میرزا جواد آقای تهرانی که اگر عزیزان مشهد تشریف آوردند و بهشت رضا رفتند آن جا یک قسمتی هست که ایشان دفن هستند و ایشان توصیه کرده بودند که سنگ مزار نداشته باشند. عالم جلیل القدری بودند با قد خمیده، جبهه شرکت کرده بودند خیلی نورانی بود. میرزا جواد می گویند یک وقت داشتند می رفتند و یک پیرمردی سوار دوچرخه بود و به ایشان زد. من ایشان را دیده بودم، قد ایشان این قدر خمیده بود مثل حالت رکوع همیشه راه می رفتند. خیلی نحیف، لاغر، خلاصه میرزا یک طرف می افتد و علامه یک طرف و آن پیرمرد هم می-افتد. می گویند میرزا بلافاصله بعد از این که بلند شد بالای سر او رفت و گفت عزیزم طوری نشده است. خیلی مقام است. حالا برای خود من پیش آمده است. آن اوایل که من ملبس شده بودم می دانید عمامه پیچیدن یک سختی هایی دارد. این عمامه را تازه گذاشته بودیم و تیپ زده بودیم که یک مجلسی برویم. داشتم می-رفتم از پشت یک بچه ای با دوچرخه به من زد. عمامه افتاد و می خواستیم مجلس برویم و منتظر هستند من بلافاصله یادم آمد که میرزا جواد این چنین چیزی شنیدم که این کار را کرده است من هم یک جایی همین را گفتم. فقط به این بچه گفتم برو، برو. یعنی دیدم که واقعاً نمی توانم ادای میرزا را در بیاورم. مقام اینها مقام است باید خدا عنایت کند. باید پله پله رشد کنیم. اگر چیزی را بخواهیم خدا خواهد داد. حالا من چرا از میرزا جواد آقا گفتم، می خواهم بگویم نگویید امام سجاد معصوم بوده است اینها الگو هستند می شود، بخواهیم می-شود. اگر نخواهیم به ما نمی دهند. يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ سَأَلَهُ يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ لَمْ يَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْه‏. خدا کسی است که یک سری چیزها را نخواسته می دهد یک سری چیزها را باید بخواهید تا بدهد. حلم از آنها است. در روایت داریم که لَا يُعْرَفُ الْحَلِيمُ إِلَّا عِنْدَ الْغَضَبِ. کسی ادعا نکند من حلیم هستم. در شرایط عادی که فضا گل و بلبل هست همه خوب هستند. الان شما می توانید بگویید من حلیم هستم. شما چه زمانی می فهمید که من حلیم هستم در عصبانیت من را باید بشناسید. لذا در روایت داریم اگر می خواهید بفهمید یک کسی آدم خوبی است و به درد رفاقت می خورد، به درد انتخاب به عنوان داماد می خورد یا نه سه تا کار انجام بدهید. یکی این است که فرمود او را عصبانی کنید ببینید چه کار می کند. یکی این است که فرمود با او یک سفری بروید. چون در سفر سختی های خاص خود را دارد و لذا گفتند در سفر خوش و بش هم بکنید با این خوش و بش بار را سنگین کنید. فرمود حلیم را در هنگام عصبانیت بشناسید. از امیرالمؤمنین سوال کردند حالا چه کسی از همه حلیم تر است؟ باز حضرت فرمود کسی که غضب نمی کند. حالا چه کار کنیم که غضب نکنیم؟ مگر می-شود پس خدا غضب را برای چه داده است؟ به درد جنگ می خورد. نمی شود که آدم اصلاً غضب نداشته باشد. جواب آن این است که توقع خود را از دیگران پایین بیاورید. دیدید گاهی آدم خوابش می آید بچه ها سر و صدا می کنند. خدا نکند آدم از خواب بپرد. کلافه می شود. ولی اگر یک لحظه خدا به ما عنایت کند آن لحظه به ذهن ما بیاید که بچه است دارد بچگی خود را می کند آدم آرام می شود. توقع بی جا عصبانیت درست می کند. انتظار بی جا. بچه است، خوب است افسردگی بگیرد یک گوشه بنشیند بعد باید پول بدهیم او را درمان کنیم. نشان سلامت او است. بچه ما را درک نمی کند ولی ما که بچه را درک می کنیم که او بچه است نمی فهمد. پس می شود عصبانی نشد. مخاطب را درک کنیم. حتی اگر کسی عصبانی شده است ما درک کنیم. طفلی الان عصبانی است دست خود او نیست. فرمود خود را وادار کنید اگر طرف عصبانی است بر نرمش. چون عصبانیت یک آتشی است که به سرعت خاموش می-شود. شما با عصبانیت خود روی آتش عصبانیت او بنزین نریزید شما با نرمش خود آب روی آتش عصبانیت او بریزید. از امام زین العابدین (ع) داریم فرمود خیلی خوشم می آید از آن کسی که وقتی عصبانی می شود حلم او به کمک او می آید. لَيُعْجِبُنِي‏، برای من شگفتی دارد. عجب آدم با کلاسی، عجب آدم فهمیده ای، عجب تسلطی بر خود دارد که عصبانی شده است ولی حلم به کمک او آمده است. یکی از چیزهایی که کمک می کند ما عاشق حلم شویم و به سمت تمرین آن برویم توجه به نتایج حلم است. در روایت داریم مَنْ حَلُمَ سَاد، سیادت و آقایی مال آدم حلیم است. یعنی کسی که حلم ندارد خود را در چشم ها خار می کند. فرض کنید یک کسی مقصر است و به یک کسی بدی دارد می کند بعد آن بیچاره که مظلوم است و الان به هم ریخته است و دارد در چشم-ها بد و بیراه می گوید با این که مظلوم است ولی در چشم ها کوچک می شود. اما اگر با تسلط برخورد می کند در چشم ها عزیز می شود. سیادت پیدا می کند. سید واقعی او است. فرمود أَوَّلُ عِوَضِ الْحَلِيمِ مِنْ حِلْمِهِ أَنَّ النَّاسَ أَنْصَارُهُ، اولین پاداش حلیم این است که افکار عمومی طرفدار این می شود. یار او می شوند. اصلاً در روایت در نهج البلاغه هست  الْحِلْمُ عَشِيرَة، به اندازه یک قبیله به کمک آدم می آید. بعضی از آدم ها رند هستند. یعنی چه؟ یعنی ظالم هستند اما حلیم هستند. دعوا که می شود خونسرد برخورد می کنند در حالی که آتش را این روشن کرده است. همین ظالم است. ولی مردم که رد می شوند می بینند که این خونسرد است حق را به این خونسرد می دهند. ولی اگر کسی به او ظلم شده است اما حلم داشته باشد قضاوت افکار عمومی به نفع او می گردد. و این خود خیلی ارزشمند است که ما در موضع قضاوت بد قرار نگیریم بلکه مردم به کمک ما هم بیایند. مطلب بعد بحث عوامل حلم است. یکی این که توقع خود را پایین بیاورید دیگران را درک کنید. یکی این که از خدا عقل کامل بخواهید. اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي عَقْلًا كَامِلًا. خدایا به من عقل کامل بده. وقتی دل ما می-شکند، اشک ما جاری می شود از خدا چه می خواهیم. فقط نگوییم خدایا برای ما یک وام درست کن، مشکل مالی را حل کن، این چیزها را هم بخواهیم. فرمود به اندازه ای که عقل زیاد می شود حلم هم زیاد می شود. لَا عَقْلَ كَالتَّدْبِير، فرمود عقل یعنی آینده-نگری. یعنی آقای عصبانی، آقایی که حلم ندارید آینده را نگاه کنید این جوری نتیجه نمی گیرید، وضع بدتر می شود. کار خرابتر می شود. اگر دنبال نتیجه گرفتن هستید. فرمود إذا أَرَدْت أَمْراً فتَدَبَّر عاقِبَتَه‏، اگر می خواهید تصمیم بگیرید به عواقب آن نگاه کنید. و متأسفانه موقع عصبانیت آدم ها به عواقب نگاه نمی کنند. دومین عامل حلم علم است. آگاهی خیلی کمک می کند. فرمود عَلَيْكَ بِالْحِلْمِ فَإِنَّهُ ثَمَرَةُ الْعِلْم‏، میوه علم حلم است. و لذا در روایت داریم اگر عالمی حلم ندارد به درد نمی خورد. مضمون روایت این است عالم وقتی ارزشمند است که حلم داشته باشد. در خطبه متقین داریم عِلْمٌ مَعَهُ حِلْم‏. حالا چرا به عالم بیشتر سفارش به حلم کردند؟ علت آن این است که عالم بیشتر عیب ها را می فهمد. زودتر به هم می ریزد. دیگران اصلاً عیب ها را نمی بینند که ناراحت شوند. عالم چون آداب را می-داند آن کسی که دارد بی ادبی می کند ناراحت می شود. ولی آن کسی که آداب را نمی داند ناراحت نمی شود. و لذا خیلی مهم است که امثال ما، از ما بیشتر انتظار هست. اگر استاد دانشگاه هست، کسی که بالاخره در یک جایگاهی قرار گرفته است از او انتظار بیشتری هست. از مرحوم شیخ طوسی چیزهای عجیبی نقل شده است. ایشان خیلی حلم داشتند. دارد یک وقت یک نامه ای به دست ایشان رسید که در آن نامه نوشته بود پسر کلب، کلب یعنی سگ، ایشان جواب داد که سگ مو دارد من که این هستم، چهار دست و پا است، من چهار دست و پا نیستم، ناخن های او بزرگ است، ناخن های من بزرگ نیست. اُ می کند من اُ نمی کنم. یعنی همین فحشی که طرف به یک کسی بگوید سگ این می تواند یک بلوایی درست کند ولی اینها اصلاً نمی گذاشتند گره ای ایجاد شود که بعد یک کسی بخواهد بیاید این گره را باز کند. خاصیت حلم این است. اصلاً گره ای ایجاد نمی شود. مثل این که یک سربالایی کوچکی درست شده است آدم های حلیم عبور می کنند. بعضی ها یک سربالایی کوچک درست می شود خروارها آوار روی سر خود می ریزند دیگر نمی توانند رد شوند. یک گره کوچک ایجاد می شود سریع می-شود آن را باز کرد. یکی از عوامل حلم در نهج البلاغه داریم همت بلند است. اگر کسی همت او بلند است فرمود دو نتیجه پیدا می کند، به خاطر همت بلند دو چیز گیر او می آید. یکی حلم، یکی تأنی. تأنی یعنی عدم شتاب. شتاب بیجا که گفتند الْعَجَلَةَ مِنَ الشَّيْطَان‏. فرمود الْحِلْمُ وَ الْأَنَاةُ تَوْأَمَان‏، حلم و تأنی یعنی شتاب بیجا نداشتن اینها همزاد هم هستند از هم جدا نمی شوند يُنْتِجُهُمَا عُلُوُّ الْهِمَّة، نتیجه همت بلند هستند. اگر کسی می خواهد به درجات بالای بهشت برسد حلم می خواهد. اگر کسی می خواهد بچه ای داشته باشد که در آینده نور چشم امام زمان باشد، افتخار باشد، حلم می خواهد و تدریجی است. یعنی هم باید نسبت به این فرزند حلم داشته باشیم، هم ذره ذره درست می شود. باور کنید بعضی از این پدر و مادرهای محترم به خاطر عجله خود کار را خراب می کنند. یعنی از بچه انتظار یک آدم بزرگ را دارند. همت بلند مثل کسی که می خواهد به درجات بالای بهشت برسد، می خواهد فرزند او به این درجه برسد. یک آقایی یک مسئولیت دارد می خواهد یک کار بزرگی انجام بدهد اینها همه حلم می خواهد. حاج قاسم سلیمانی اگر حلم نداشت نمی-توانست این خدمت بزرگ را بکند. این هم همت بلند گفتند خیلی کمک می کند. یکی از داستان هایی که در قرآن هست و خیلی زیبا است که باز روش حلم را نشان می دهد داستان هابیل و قابیل است. قرآن می گوید هابیل و قابیل دو تا برادر «إِذْ قَرَّبا قُرْباناً» (مائده/27) هر دو قربانی کردند. قربانی کردن هم یک فعل مذهبی است. پس هر دو مذهبی بودند «فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ» (مائده/27) از هابیل پذیرفته شد، از قابیل پذیرفته نشد. قابیل حسادت کرد گفت «لَأَقْتُلَنَّكَ» (مائده/27). یک کسی به ما بگوید می کشمت. با نان تأکید سقیله، حتماً شما را می کشم. لام هم تأکید است. دو تا تأکید. گفت حتماً حتماً تو را می کشم. هابیل که ساخته شده بود «قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقين‏» (مائده/27) خیلی منطقی برخورد کرد گفت چرا ناراحت شدی؟ خدا از آدم های با تقوا می پذیرد، برو ببین عیب تو چیست؟ او می گوید تو را می کشم. این می گوید برو عیب خود را پیدا کن. چرا نسبت به من حسودیت شده است. این منطقی برخورد کردن است، جواب داد. بعد هابیل گفت «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَك‏» (مائده/28) گفت اگر دست های خود را باز کنی تا من را بکشی «ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْك‏» (مائده/28) ولی من دست خود را به سمت تو دراز نمی کنم تا تو را بکشم. «إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمين‏» (مائده/28) نمی گوید از تو می ترسم. می-گوید اگر کسی از خدا بترسد دست خود را دراز نمی کند. پیدا است که بعضی از عصبانیت ها ناشی از حسادت است. در نهج البلاغه داریم لَا تَكُونُوا كَالْمُتَكَبِّرِ عَلَى ابْنِ أُمِّه‏، نباشید مثل آن کسی که تکبر ورزید بر پسر مادر خود. یعنی قابیل. تکبر، حسادت عامل عصبانیت است. پس مرض حسادت را درمان کنیم دیرتر عصبانی می شویم و واقعاً بعضی ها این جوری هستند. نمی توانند ببینند یک کسی ماشین بهتری خریده است. نمی توانند ببینند خدا به یک کسی فرزند بهتری داده است، همسر بهتری داده است و عصبانی می شوندو خود را جهنمی می کنند. بالاخره قابیل، هابیل را کشت و بنیانگذار و مؤسس قتل بر روی زمین شد و امیرالمؤمنین در نهج البلاغه دارد که تمام گناه های قاتلان به گردن قابیل هم هست. از هابیل یاد بگیریم اگر کسی ما را تهدید می کند منطقی برخورد کنیم و اگر انسان منطقی برخورد کند و بالاتر از منطقی برخورد کردن با محبت برخورد کند بسیاری از اتفاقات تلخ نمی افتد. قرآن می گوید «ادْفَعْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَة» (مؤمنون/96) یعنی بدی دیگران را با شکلی خوب دفع کنید. فایده آن چیست؟ «فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميم‏» (فصلت/34) می گوید آن کسی که شما با او دشمنی دارید و او با شما دشمنی دارد یک دفعه دوست جان جانی شما می شود. ولی حمیم. حمیم یعنی روابط خیلی گرم. حمام را چون آن جا آب داغ است حمام می گویند. این نتیجه حلم است. باز نتیجه حلم دفع بدی با خوبی است و نتیجه آن این است که دشمنی ها تبدیل به دوستی می شود. بد است که آدم دوست داشته باشد. دوستی بعد از دعوا هم خیلی شیرین است. دوستی های بعد از دعوا خیلی هم ماندگار می شود. اگر خدای نکرده این کینه-ها، این دعواها باقی بماند آدم آرامش ندارد. وقتی با یک کسی اختلاف دارید اسم او را می برند به هم می ریزید. در آن جلسه می بینید ناراحت می شوید. ولی وقتی که آشتی می شود سلم لمن سالمکم اتفاق می افتد آرامش است. و دوست خوب ثروت ما است. یار ما است. واقعاً ثروت است. چون دوست خوب به کمک می-آید. در نهج البلاغه داریم دوست، دوست نیست مگر این که حافظ دوست خود باشد. فِي نَكْبَتِهِ وَ غَيْبَتِهِ وَ وَفَاتِه‏. یعنی می گوید اگر دوستی برقرار شود مسافرت رفتید هوای خانه شما را دارد. مسافرت رفتید هوای بچه ها و ماشین شما را دارد. فی غیبته. فی نکتبه فرمود وقتی مصیبت پیدا می کنید به کمک شما می آید. می بیند ماشین شما خراب است می گوید آقا چه شده است؟ ما از محبت و دوستی چه دیده ایم که گریزان می شویم. دشمنی آن را دیدیم. به اندازه کافی در این دنیا دشمن داریم. مستکبران هستند. مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل. ولی این مؤمنین را باید سعی کنیم که نگه داریم و اگر ناراحتی ایجاد شده است دفع بدی با خوبی کنیم. این هم باز کار آدم های حلیم است. در یک آیه ای در قرآن داریم «ادْفَعْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَصِفُونَ * وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطينِ» (مؤمنون/ 96 و 97) می گوید بدی دیگران با خوبی دفع کنید و بگویید خدایا به تو از همزات الشیاطین پناه می برم، همزات الشیاطین یعنی وسوسه ها و تحریکات. پیدا است وقتی دیگران بدی می کنند در حق ما شیطان پیدا می شود و تحریک می کند که ما بدی را بد جواب بدهیم و نباید در زمین شیطان بازی کنیم و نباید شیطان را خوشحال کنیم و به اندازه ای که شیطان را خوشحال می کنیم امام زمان خود را غمگین و ناراحت می کنیم. فرمود این جوری بگویید خدایا به تو پناه می برم از همزات الشیاطین و «وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُون‏» (مومنون/98) خدایا به تو پناه می برم که شیاطین دور من جمع شوند. یحضرون جمع است. هر کسی یک شیطان کنار او هست. وَ الشَّيْطَانُ مُوَكَّلٌ بِه‏. وقتی زمینه عصبانیت است روی سر ما می ریزند. می گویند داریم یک غائله درست می کنیم. فرصت گیر می آورند. خیلی نکته دقیقی است. و اعوذ بک، پناه می برم به تو که این شیاطین حاضر بشوند و آتش بیار معرکه شوند. چند جا در قرآن داریم که اهل کتاب را خدا ستایش کرده است. چون خیلی از اینها قبل از این که پیامبر بیایند آدم های خوبی بودند. داشتند عمل می کردند. بعداً هم ایمان آوردند. آن جایی که می خواهد آنها را تعریف کند بگوید «الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُون‏» (قصص/52) بعد می گوید «أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ» (قصص/54) آنهایی که بدی دیگران را با خوبی دفع می کردند. یعنی سخن زشت را با گفتار نیکو. منکر را با معروف. جهالت را حلم. عدوات و کینه توزی را با دوستی، با محبت، قطع رحم را با وصل کردن. ان شاءالله که خدا کمک کند و در یک آیه ای داریم وقتی می خواهد عقلا را توصیف کند «إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْباب‏» (رعد/19) در سوره رعد باز می گوید «يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَة» (رعد/22) در نهج البلاغه داریم عَاتِبْ أَخَاكَ بِالْإِحْسَان‏، یعنی اگر می خواهید دوست خود را سرزنش کنید نیکی کنید. می گوید اگر اعتاب اگر می خواهید بکنید اگر برادر شما است، دوست شما است احسان کنید. نمی خواهد غر بزنید و نق بزنید او خود متوجه می شود. معمولاً متوجه می شوند. 90 درصد متوجه می شوند. 95 درصد متوجه می شوند. عذاب وجدان می گیرند حتی اگر به رو نیاورند. یک درصد کمی هم هستند که متوجه نمی-شوند. آن جا اگر خواستیم سرزنش کنیم به اندازه فلفل. به اندازه نمک آن را شور نکنیم. فرمود زیاد سرزنش کنید کار خراب می شود به ویژه فرزندان خود را. خود بچه متوجه می شود، فهم دارد. فرزند ما اشتباه کرده است یک نگاه کافی است. به ویژه اگر می بینید سر او پایین است. خود او شکسته است. باید بگویید بابا غصه نخور. یک خانم بگوید مادر غصه نخور. سر خود را بالا بگیرید، من هم بچه بودم از این اشتباه ها شد، دیگر این اشتباه نشود. مواظب باشید دیگر نشکند. عَاتِبْ أَخَاكَ بِالْإِحْسَان. این وسیله شکسته است دیگر مواظب باشید دل او نشکند. این وسیله شسکسته است مواظب باشید اعتماد به نفس او از دست نرود. یک بچه ای تحویل اجتماع می دهیم که دیگر جرأت ندارد هیچ کاری را انجام بدهد. چرا؟ چون در کوچکی یک سینی چای دست او دادند و افتاده است و کلی غر زدند و او را شکسته است. این چیزی نیست. اگر پررو و طلبکار است مجبور می-شویم با یک سرزنشی او را ادب کنیم. بعد فرمود ارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَيْه‏، بعضی ها شرارت می کنند یعنی همسایه شما می-خواهد به شما لطمه بزند. فرمود اگر اهل هدیه دادن باشید شر او این جوری دفع می شود. همسایه ما، تا در این محل هستید دعوا فایده ندارد. همسایه یعنی در سایه او باید زندگی کنید او هم در سایه شما و لذا در روایت داریم همسایه خوب کسی نیست که نیکی کند همسایه خوب کسی است که بدی دیگران تحمل کند. این هم یک نکته. بنابراین خونسردی و کسی نگوید که خونسردی ضرر دارد. خونسردی به اضافه تلاش. تلاش و اقدام. ما نمی گوییم که بنشینید تا در گوش شما بزنند. خونسرد باشید تا بفهمید و راه حل پیدا کنید. هدف این است یک وقت سوء تفاهم نشود. امیرالمؤمنین فرمود قصم ظهري اثنان‏، این در نهج البلاغه است. دو گروه کمر من را شکستند. دو گروه چه کسانی هستند؟ هر دو خودی هستند. یک، عالم بی تقوا. خدا ان شاءالله علما را دستگیری کند. چون علما بیشتر مورد وسوسه شیطان قرار می گیرند. عالم بی تقوا خیلی ضربه می زند. دوم فرمود جَاهِلٌ مُتَنَسِّك‏. بعضی ها شور مذهبی دارند می خواهند کار را خوب کنند، کار را خراب می کنند. می خواهد از امیرالمؤمنین دفاع کند بدتر می می کند. با یک کسی که مثلاً یک ایرادی به مقدسات او گرفته است برخورد می کند و کار را خراب می کند. باید با حلم برخورد کرد تا دیگران را جذب کنیم. این اولیاء خدا که این چنین خونسرد هستند، عرض کردیم علم کمک می کند، عقل کمک می کند. آینده نگری کمک می کند. همت بلند کمک می کند. یک چیز دیگر هم کمک می کند و آن توحید است. توحید یعنی چه؟ یعنی انسان موحد باشد. توحید یعنی چه؟ یعنی از ته دل بگوید لا اله الا الله. اگر از ته دل گفتم لا اله الا الله می دانم که عزت دست خدا است. یک وقت یک آقایی می گفت که من در یک جایی بودم و بعضی ها نسبت به من حسادت می ورزیدند و پشت سر من حرف می-زدند. خیلی به هم می ریختم. از ناراحتی به قرآن پناه بردم. چه قدر خوب است که با خدا درد دل کنیم. و سخن خدا را گوش بدهیم. شروع به قرآن خواندن کردم یک وقت به این آیه رسیدم دیدم خدا به پیامبر اکرم می گوید «و لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُم‏ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعا» (یونس/65) می گوید آبی بود روی آتش. خدا می گوید ای پیامبر غمگین نشو، عزت دست خدا است. با حسادت های خود، با غیبت های خود، با تهمت های خود نمی توانند کاری کنند. «إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا» (حج/38) و می دانید قرآن نازل شده است به سبک این که به در بگویید و دیوار بشنود. یعنی خطاب به پیامبر و به ما است. بنابراین توحید خیلی کمک می کند. روزی ما دست خدا است. عزت ما دست خدا است. می گویند بعد از نماز صبح این آیه را بخوانید «قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْك‏» (آل عمران/26) خدایا تو مالک الملک هستی «تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاء» (آل عمران/26) این ملک را به هر کسی بخواهی می دهی. از هر کس بخواهی می گیری. «تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ» (آل عمران/26) هر کس را بخواهی عزیز می کنی. «تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ» (آل عمران/26) دست خدا است. با خدا ببندیم. با خدا ببندیم عصبانی نمی شویم. در نهج البلاغه داریم امیرالمؤمنین فرمود اگر کسی به شما ظلم کرد به هم نریزید. لَا يَكْبُرَنَّ عَلَيْكَ ظُلْمُ مَنْ ظَلَمَك‏، فرمود این دوستی که دارد به شما ظلم می کند، این شوهر، این همسر، این فرزند، این همسایه هر کسی فرمود در این روابط خیلی به شما سخت نگذرد، در گلوی شما گیر نکند. چرا؟ فرمود او دارد با ظلم خود به سود شما عمل می کند و ضرر خود. آخرتی هست، قیامتی هست. شما مؤمن هستید، اعتقاد دارید که مرگ آغاز یک زندگی تازه است و خدا عادل است و هیچ چیز گم نمی شود و روز قیامت به دست و پای شما می افتد اگر در این دنیا به دست و پای شما نیفتد که اگر افتاد حتماً او را عفو کنید. زیارت امین الله خیلی پرمحتوا است. یک دعاهایی آن جا یاد دادند که از خدای متعال کنار قبر امیرالمؤمنین یا امام رضا بخواهیم که آن حوائج را خدا به هر کسی بدهد همه چیز داده است و اگر ندهد هر چه داده است هیچی نداده است. یکی از آنها اللَّهُمَّ اجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ، چه کسی حلم دارد؟ کسی که دل او به تقدیر الهی محکم است. می گوید خدایا جان من را آرام کن به قدر خود. امیرالمؤمنین فرمود که جمعیت زیاد به عزت من نمی-افزایند، جمعیت من بروند من تنها باشم به وحشت من افزوده نمی شود. چون با خدا بستم. اللَّهُمَّ اجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِك‏.
ملایی: خیلی خوب. حاج آقا متشکر هستم. خسته که نمی شویم ولی زمان را باید مدیریت کنیم یک چند تا کار دیگر هم داریم انجام بدهیم. همراه های گرامی برنامه سمت خدا با این توضیح که ان شاءالله در قربانی اول ماه برنامه سمت خدا اگر می خواهید مشارکت کنید راه های مشارکت کردن در همین برنامه زیرنویس می-شود. یک نکته دیگر، اگر خاطر شما باشد جلسه برنامه پیش و هم این برنامه اشاره ای به بحث زیارت اربعین شد و کسانی که ان شاءالله مشرف هستید خوش به حال شما. من دوست دارم یک کمکی به خیل زائرین ابا عبدالله کنم از مسیر برنامه سمت خدا هم می-خواهم کمک کنم چه کار می توانم انجام بدهم؟ دوستان عزیز شما حتماً مسیرهایی که برای شما زیر نویس می شود و در فضای مجازی برنامه گفته می شود را نگاه کنید حواس شما به آن باشد. خیلی متشکر هستم که قرآن را شما هم اگر محضر آن هستید باز می-کنید صفحه 48 را می آورید و با همدیگر قرآن می خوانیم و می-شنویم. دویست و هشتاد و دومین آیه از سوره مبارکه بقره در صفحه 48 که تماماً یک صفحه را از آن خود کرده است. محضر آن باشیم و برگردیم. این جا سمت خدا است.صفحه 48قرآن کریم

ملایی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. ثواب تلاوت قرآن امروز سمت خدا تقدیم به کسانی که برای امر زیارت دیگران را کمک می کنند به هر شکلی. دوست خود، خانواده خود، همسایه خود را دستگیری می کنید و او را کمک می کنید که سفر زیارت کربلا برود یا هر ولی خدا. البته برای شما که مشارکت می کنید در امر کمک به زیارت اربعین از طریق برنامه سمت خدا. در خدمت حاج آقای نظافت عزیز و گرانقدر هستیم دقایق باقی مانده از برنامه سمت خدای امروز را. بفرمایید لطفاً.
نظافت: تقبل الله می گوییم. ان شاءالله که تلاوت قرآن قبول باشد من فرمایش جنابعالی را پی می گیرم و آن که عزیزان بیننده توجه داشته باشند الصَّدَقَةُ فِي الْقِلَّة. گفتند همان نادار هم کم آن ارزشمند است. یعنی همان که می گوید ندارم، عدد کم هم ارزشمند است. این عددهای کم زیاد می شود. اصلاً خدا نیاز ندارد. این بهانه ای است برای رشد ما. خدا برای رشد ما بهانه درست می کند. خدای به آن عظمت می گوید «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَنا» (بقره/245) آیا کسی هست به من قرض الحسنه بدهد؟ خیلی عجیب است، خدا بی نیاز است. مثل این که شما به بچه خود می گویید بابا به من پول می دهید. می خواهید برای او کنار بگذارید. او خود به من نیازمند است ولی می-گویید بابا پول های خود را بده می خواهید برای او نگه دارید. و در نهج البلاغه داریم امیرالمؤمنین می فرمود حیاء نکن از پول کم در راه خدا دادن. فَإِنَّ الْحِرْمَانَ أَقَل‏، این که تو محروم می شوی این کمتر است. بعد فرمود اگر چیزی را خدا بپذیرد دیگر کم نیست. يَا مَنْ يَقْبَلُ الْيَسِير وَ يَعْفُو عَنِ الْكَثِير، بینندگان عزیز همه همت کنید. حتی آن عزیزی که می گوید من خود می خواهم مشارکت بگیرم. می گوییم آقا شما با پنجاه هزار تومان که مشکلی ندارید. الان سفر اربعین می خواهید بروید باید به شما کمک کنند چه قدر باید به شما کمک کنند، فرض بفرمایید به جنابعالی باید یک میلیون بدهند. شما پنجاه هزار تومان را بده و بعد شایستگی پیدا کنید که آن یک میلیون هم به سمت شما بیاید. من می خواهم بگویم همه مشارکت کنیم. بنده، حاج آقای ملایی، تهیه کننده محترم، هر کسی به اندازه وسع خود بعد ببینید چه اتفاق مبارکی می افتد. این زیارت اربعین اتفاقات خوبی رقم می زند. یعنی آدم ها انقلاب روحی پیدا می کنند، توبه می کنند، درس اخلاق را یاد می گیرند. درس خودسازی. پیاده روی است. یک ریاضت قشنگ. عزیزانی که کمک می کنند در ثواب این شریک هستند. زیارت ابا عبدالله خیلی ثواب دارد، آن هم پیاده آن. بنابراین این را باید جدی بگیریم ان-شاءالله همه دیگران را تشویق کنیم. حتی ممکن است عزیزانی هستند بیننده سمت خدا هستند خیر می شناسند می دانند آن فرد این برنامه را نشنیده است خبر ندارد چنین پولی برنامه سمت خدا دارد جمع می کند. آبروی خود را کف دست می گیرد به دیگران می گوید. در روایت داریم اگر کسی هر چه که دارد در راه خدا بدهد روز قیامت به او می گویند چرا آبروی خود را خرج نکردید. چون آبرو هم سرمایه تو بود. مردم شما را قبول دارند. بگویید بیایند کمک کنند. «وَ لا يَحُضُّ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْكين‏» (ماعون/3) چرا دیگران برای اطعام تحریک نمی کنید؟ یعنی اگر شما را قبول دارند، تحریک کنید، دیگران را تحت تأثیر قرار دهید. این آیه خیلی عجیب است. بزرگترین آیه قرآن است. یک صفحه است. موضوع آن چیست؟ قرض دادن. می گوید قرض می خواهید بدهید مشخص کنید تا چه زمانی. بنویسید، شاهد بگیرید، بسیاری از اختلافات ما این است که دقت نمی کنیم. خواهش می کنم خانه می خواهیم بخریم، ماشین می خواهیم بخریم، یک قرارداد محکم حقوقی، یک عدد کمی به یک مشاور حقوقی بدهیم این قرارداد را نگاه کند که بعد این همه دعوا و گرفتاری و دادگاه و بسیاری از مشکلات. ما خود مقصر هستیم. این کتاب خدا است. بزرگترین آیه آن در مورد قرض دادن است، قرض دادن ثواب دارد ولی قرض دادن نباید منجر به اختلاف شود. معامله می کنیم می گوییم پول این را بعداً می دهیم. این عقلانیت است. ما نیاز به یک عقلانیتی نیاز داریم که از اختلافات پیشگیری کند. پیشگیری بسیار اهمیت دارد.
ملایی: خیلی ممنون حاج آقا. از شما متشکر هستم. ان شاءالله که همدیگر را کربلا ببینیم. دست به نقد من قم و شما مشهد نایب الزیاره همدیگر و همه بیننده ها و شنونده ها هستیم.
نظافت: حتماً همین جوری است. من دوست دارم که بینندگان سمت خدا الان تصمیم بگیرند که همه همدیگر را دعا کنیم.
ملایی: شما همین الان دعا کنیم ما هم آمین بگوییم و برویم. پاینده باشید و برقرار.