اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و لعن الدائم علی اعدائهم اجمعین. اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ حجۀ بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَكِّنَهُ فِيهَا طَوِيلا.
همان طور که فرمودید بحث ما در باب ویژگی های اصحاب بود و در آیات قرآن جاهای مختلفی این بحث را می شود دنبال کرد و هر کدام هم تنوع و نکات خاص خود را دارد. سوره مبارکه فتح از این جهت مورد اهمیت و بررسی است که از همراهانی حرف می-زند که فتح نبی اکرم با آنها حاصل شد. به تعبیر دیگر اگر بخواهیم در یک مقیاس دیگری از این سوره بحث کنیم ظهور با یک چنین آدم هایی واقع می شود چون ظهور در واقع آن فتح الفتوح عالم است. آن جایی که نبی اکرم اگر در یک صحنه ای با قریش مواجه بود و کار را تمام کرد فتح به حضرت داده شد «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ * وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ في دينِ اللَّهِ أَفْواجاً» (نصر/1 و 2) در عصر ظهور این در بالاترین مقیاس ما فتح نبی اکرم را می بینیم لذا این سوره از این جهت خیلی مهم است که قواعد حرکت و رسیدن به ظهور در این سوره گفته شده است. یکی از آیاتی که مربوط به حضرت حجت هست و در این سوره هم به آن اشاره شده است این آیه است، آیه 28 «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه». این آیات ظهور است، اصلاً ظهور یعنی همین. این اظهار دین نبی اکرم است که به آن ظهور می گویند. لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه. این اظهاری که خداوند متعال انجام می دهد همان است که در آن آیات «وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ في دينِ اللَّهِ أَفْواجاً» (نصر/2) به این فتح می گویند. فتوحات یعنی این. برای همین از این جهت این سوره خیلی مهم است. کجا به بحث امام حسین پیوند می خورد مسئله اصحاب امام حسین و همراهی که با امام کردند به یک معنا یک فتح باطنی هست. این هم یک معنایی است که ما در عاشورا از آن گفتگو کنیم. همه اهل بیت یک فتوحاتی دارند. هر امام یک فتحی انجام می دهد. در مقیاس مأموریت خود همه اهل بیت مأموریتی داشتند در مقیاس مأموریت خود گشایشی در عالم ایجاد می کنند که این گشایش مسیر گشایش اصلی است که لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه آن اتفاق خواهد افتاد. عاشورا یک مختصات ویژه ای در این مسئله دارد و حتماً هم حواریون و همراهان خاصی برای امام حسین بوده است. این در روایات ما آمده است که همه اهل بیت همین مسئله را داشتند و حواریونی با آنها بود. کار امام با این حواریون همراه می شود و جلو می رود و اینها به یک معنا بازوهای امام هستند. نه این که امام به اینها نیاز دارد ولی کار حضرت با اینها جلو خواهد رفت. بحثی که در باب سوره مبارکه فتح می کردیم چند تا نکته را اشاره کردیم. من فقط خلاصه اشاره می کنم. سوره مبارکه فتح سوره همراهی همراهان بود. صحنه هایی فراهم شد که عده ای نیامدند. آن قدر کار سخت شد و سنگین شد که محاسبات هیچ کسی دیگر جواب نمی داد. باید به حضرت مؤمن باشید و وسط صحنه بروید. من به داستان حضرت موسی مثال زدم وقتی قوم خود را دارد به سمت رودخانه می برد. این طرف رود است، آن طرف هم فرعون است. این جا باید به امام خود ایمان داشته باشید تا بتوانید حرکت کنید. بتوانید با امام خود بروید. سوره فتح می گوید ما با رویای نبی اکرم می خواستیم شما را حرکت بدهیم. «لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَق» (فتح/27) خیلی ها گفتند دروغ است. حالا می گوید راست است، این مسیر، مسیر راستی است. ما به رسول خود راست گفتیم وقتی که گفتیم این مسیر را برو. با خواب حضرت در دل دشمن رفتند. این نکته اول که قرآن که فرموده بود مخلفون. صف ها ببینید چه جوری جدا می شود. ببینید یک عده ای جا می مانند. یک عده ای نمی آیند. مسیر رشد ایمان و بلوغ ایمان من و شما از وسط همراهی با رسول و امامی است که این پیچ و خم ها را دارد. از وسط فتنه ها عبور می کند. این کد باشد ان شاءالله جلسات بعد در مورد آن بحث می کنیم که فتنه قرار است چه کند؟ چرا قرآن فرموده است «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون» (عنکبوت/2) این فتنه قرار است با ما چه کار کند؟ این نکته اول بود که از آن قدری گفتگو کردیم. نکته دوم این بود که کسانی که با رسول خدا همراه شدند به بیعت رضوان رسیدند. آن حواریون ویژه امام صاحبان بیعت رضوان هستند. خیلی ها بیعت می کنند ولی این بیعت را می شکنند. این بیعت را رها می کنند. به تعبیر آیات این سوره نکس بیعت می کنند. تا آن جایی که انسان در مراحل مختلفی با امام خود همراه می شود به یک جایی می رسد که خدا می گوید الان دیگر به بیعت شما راضی شدم. به این بیعت رضوان می گویند. می گوید الان پسندیدم. ما یک بیعتی، یک دستی به حضرت می دهیم. ولی این در صحنه هایی معلوم می شود که شما واقعاً با حضرت هستید. لبیک گفتید. با حضرت می مانید یا نه رها می کنید؟ در یک روایتی داریم، روایت عجیبی است. می گوید ما از ظهور حرف می زنیم، حضرت فرمودند خیلی ها از این قطار پیاده می شوند. از ظهور امام زمان حضرت فرمودند خیلی ها از این قطار پیاده می شوند. از فلان قوم حرف زدیم که از این اقوام، حضرت فرمودند از اینها خیلی نمی مانند. گفتیم آقا ادعای آن زیاد است. حضرت گفتند ادعا زیاد است. بیعت رضوان می خواهد. اگر فتح نبی اکرم در عمر شریف ایشان یک بیعت رضوان داشته است ظهور حضرت حجت یک بیعت رضوان بزرگی با حضرت رخ می دهد. اگر می بینیم صحنه ها و فتنه ها، می گویند فتنه-های آخر الزمان ما گاهی فکر کردیم از دست خدا در رفته است. این مسیر بلوغ بیعت است. مسیر بلوغ بیعت از وسط فتنه ها عبور می کند و هر چه فتنه بزرگتر ایمان بزرگتری را متولد می-کند. در این صحنه ها است که تازه شما می فهمید که عجب ایمان یک لایه های دیگر هم دارد که ما ندیده بودیم. من هنوز با این صحنه های آن مواجه نشده بودم. خدا این صحنه ها را به شما نشان می دهد. این هم نکته دوم. من یک حاشیه ای این جا یادداشت کردم، پیدا شدن ضعف ها. در این صحنه ها است که با امام مدام بیعت پشت بیعت می خواهید انجام بدهید شما در واقع با یک محرکه و با یک صحنه جدید مواجه می شوید که می خواهید بیعت جدید داشته باشید. این صرفاً حفظ بیعت نیست. یک بیعتی بعد از بیعت اول است. شما بیعت جدیدی دارید با امام می-کنید. وقتی در بدر با رسول الله بودید یک بیعت داشتید، وقتی در احد با حضرت می روید جنگ را در ظاهر می برید چشم شما به غنیمت می خورد. الان یک بیعت دیگر باید با حضرت بکنید. رها نکنید و سمت غنائم بروید. در بدر این صحنه نیست. در احد شما این را خواهید دید. در احزاب می بینید که عجب ما خیال می کردیم دشمن ما یک جمعیت اندکی است. بگذارید احزاب جلوی شما جمع شوند. بگذارید ببینید که همه دشمن ها دست به دست هم دادند، اینها صحنه های بیعت من و شما است.
ملایی: و تمام ریزش ها و رفتن ها، از صف جدا شدن هایی که از صدر اسلام از تاریخ رسول خدا تا الان هست همه این جور جاها است.
شریفیان: در همین صحنه ها رخ می دهد. با رسول خدا بودید حالا باید با امیرالمؤمنین باشید. اگر از امام زمان خود فاصله بگیرید بیعت خود را شکاندید. مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ جهل او کفر او نفاق مِيتَةً جَاهِلِيَّةً. روایات متعددی داریم. چرا مدام می گوید امام زمان؟ چون شما در صحنه با این امام بیعت شما بیعت است. اگر از این امام جدا شوید مثل کسی بوده است که در بدر با رسول خدا بوده است در احد حضرت را ول کند. بیعت را شکانده است. دیگر بیعت نبود. و با آمدن این امام جدید شما یک صحنه دیگری از بیعت خود را می بینید. بگذارید تنهایی امام حسن را ببینید. بگذارید در آن صحنه که شما می گویید آقا پدر شما با معاویه جنگید حضرت فرمودند الان دیگر وقت جنگ با معاویه نیست. ببینیم الان هم می توانید با حضرت بیعت کنید. باز هم با امام خود می ایستید. تکه آن را بخورید، طعنه آن را بشنوید، به شما بگویند ترسیدید، به امیرالمؤمنین یک عده گفتند که ترسیدید. شمشیر فلان چشم شما را گرفته است. پیدا شدن ضعف ها. قرآن تمحیض می گوید. اشکالات خود را تازه می بینید، تازه می فهمید عجب این بیعت من خیلی بیعت رقیقی بوده است. بگذارید خدا صحنه را یک مقدار پیچ و خم بدهد. این هم نکته دوم بیعت رضوان. نکته سوم ایمان به خدا و رسول. قرآن می گوید این جا ازدیاد ایمان بود. من این جوری پسندیدم که خدا و رسول را قبول دارید یا ندارید. ما رسول را فرستادیم که «لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِه» (فتح/9) که ایمان بیاورید. وسط این محرکه ها است ایمان را توهمی نبینیم. وسط این محرکه ها مؤمن می شوید. آیه را بخوانم، این نکته ای است که جلسات قبل نگفتم خدا می گوید در این صحنه ها که با رسول دارید می روید پیچ و خم دارد، سنگین می شود اضطراب هایی که قلب شما جا کن می شود. «بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ» (احزاب/10) قرآن می گوید من سکینه نازل کردم. هو الذی، فتح شد، خدا می گوید خود من فتح را انجام دادم. هو الذی من خدا بودم، خدایی که «أَنْزَلَ السَّكينَةَ في قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ لِيَزْدادُوا إيماناً مَعَ إيمانِهِمْ» (فتح/4) من داشتم دائم سکینه نازل می-کردم که ایمان شما افزایش پیدا کند. صحنه چیست؟ نزول سکینه بستر ازدیاد ایمان. این بیعت رضوان همین بود. ازدیاد ایمان یعنی همین. اصحاب کسانی نیستند که وسط آن محرکه هیچ نگران نبودند. از این نگرانی دارند عبور می کنند. ببینید آقای ملایی ما متوجه نیستیم که وارد آن محرکه و فتنه که دارید می-شوید آن محرکه برای شما عبور از یک مسئله ای است. خدا من را با یک چیزهایی مواجه می کند و شما را عبور می دهد. همین است که شما رشد می کنید. ازدیاد ایمان یعنی چه؟ یعنی یک رشته دیگری بین من و خداوند متعال دارد برقرار می شود. این کجا است؟ وسط آن صحنه ای که کار سنگین می شود می گویند یک بار دیگر با ما بیعت کنید. لِيَزْدادُوا إيماناً مَعَ إيمانِهِمْ این آیه حفظ کردنی است. شما ایمانی داشتید ولی ازدیاد ایمان شما در همین صحنه است. معنای عرفی سکینه چیست؟ معنای ساده فارسی آن چیست؟ آرامش که معنای درستی هم هست. منتها آرامش مفقوده امروز بشریت است. همه به دنبال آرامش می گردند. قرآن می گوید اولاً آرامش را چه کسی می دهد؟ هُوَ الَّذي أَنْزَلَ السَّكينَة، نازل شدنی است. خیال کنید با توهم و این که بنشینم یک نسخه برای خود درست کنم به یک چیزهایی فکر کنم خود را آرام کنم اینها بازی است. شیطان هم یک توهم آرامش برای انسان ایجاد می کند. مخدر به شما می دهد. مگر مخدر یک چیزی به انسان اضافه نمی-کند؟ ولی آرامش نیست. می زند و شما را می خواباند. این جوری ایمان به دست نمی آید. این مخدرهای ظاهری را می بینید حقیقتاً دستگاه شیطان انواع و اقسام مخدر را به شما معرفی می کند. این که دارید می بینید این پایین ترین و ساده ترین راه مخدر است که دارد به شما نشان می دهد. یک عده ای مست دنیا هستند. می گوید من حاج آقا حال من خوب نیست. می گوید بروید یک مقدار خرید کنید. یک مقدار در بازار بروید. یک مقدار چیز جدید برای خود بخرید، می بینید یک مقدار حال شما خوب می شود. تو را خدا مخدر به همدیگر نزنیم. از آرامش عالم سر در نمی -آوریم همین جوری یک چیزی نگوییم. آرامش مفقوده من و شما نیست. خود آنها می گویند بیماری قرن است. نه مال من و شما، همه دنیا درگیر این مسئله هستند. اتفاقاً آن جایی بیشتر این مسئله را شما می بینید که صاحبان دنیا هستند. مدعی همه مسائل هستند. بشر را این جوری نمی توانید آرام کنید. شوخی نکنیم. هُوَ الَّذي أَنْزَلَ السَّكينَةَ في قُلُوبِ الْمُؤْمِنين، سکینه را خدا نازل می کند. و نشانه آن هم این است. ببینید چه قدر این تعبیر مهم است. نشانه آن این است که ایمان شما افزایش پیدا می کند. تعلق شما به خدا بیشتر می شود. بشر را بیشتر در دنیا گره می زنید می خواهید به او آرامش بدهید. بروید بیشتر خرید کنید. بشر را تحقیر می کنید فکر می کنید این جوری به او آرامش می دهید. مثل یک کسی می ماند که می گوید از درد اعتیاد رنج می برم می گویم یک دوز بالاتر مصرف کنید. مشکل او را حل کردید؟ گرفتاری او را بیشتر کردید.
ملایی: یک مثالی من بزنم که شما یک سوال جواب بدهید. یک آقایی با خانم خود هر دو شاغل هستند، هر دو درآمد خوبی دارند، ماشین هم دارند، به جای یکی، دو تا هم دارند، خانه هم دارند، به جای یکی باز دو تا هم دارند، هر موقع آنها را می بینید می گویند حال ما خوب نیست. این همان درد است.
شریفیان: این که شما زدید یک مثال نیست. امثله است این که زدید. زندگی امروز من و شما این شده است.
ملایی: بعد یکی به آنها گفته بود که حالا یک مقدار بیشتر تلاش کنید پول بیشتری در بیاورید یک مقدار به آرامش می رسید، گفته حالا درآمد شما بالاتر برود خیال شما راحت تر می شود. این هم باز جزء مخدرات است.
شریفیان: به قول امروزی ها می گویند رضایت از زندگی شما بیشتر می شود. آرامشی پیدا می کنید. فریب دنیا همین است. «إِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ» (حدید/20) انسان با لهو و لعب آرام نمی شود. ما اصلاً مال یک فضای دیگری هستیم. ببینید قرآن چه می گوید «أَنْزَلَ السَّكينَةَ في قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ لِيَزْدادُوا إيماناً» (فتح/4) برای همین ما مکرر روایت داریم می گویند از حضرت سوال کردند که سکینه چیست؟ حضرت نفرمودند آرامش، حضرت فرمودند ایمان است. ایمان آدم را مستقر می کند. آرام می کند. این توضیح هم می خواهد که چرا ما را آرام می کند؟ چرا تعلق به خدا، ایمان بالله و رسوله، تعلق به یک چیز دیگری در عالم من را آرام می کند؟ بشر موجود متولد برای دنیا نیست. شما با دنیا نمی توانید او را آرام کنید. من برای یک چیز دیگری ساخته شده ام. شما من را از جای خود جا کن کردید. من آرامش ندارم. من را از جای خود در آوردید من آرامش ندارم. بعد از همان جایی که من را در آوردید و من را در یک گرفتاری گیر انداختید دائم در آن جا دارید من را غوطه می دهید. می گویید پایین تر بروید. دارد طرف غرق می شود و خفه می شود می گوید پایین تر برو. این بلا را دارد سر بشر می آورد. شیطان از بلایی که سر ما آورده است معذرت خواهی نمی کند. هیچ معذرت خواهی نمی کند. در همان منطقه خود بت او که شکست یک بت دیگر. می-گوید آن جا آرام نشدید عیب ندارد سراغ این بت بیایید. بیایید این را به شما بدهم. این مفقوده امروز زندگی ها است. با جمع کردن دور و بر خود نمی توانیم به آرامش برسیم. خیال کنیم اطراف خود را مدام جمع کنم. انما الاموال و الاولاد فتنه، با اینها نمی توانید جمع کنید. خود را نمی توانید آرام کنید. آرامش این جوری به دست نمی آید. آرامش زایده یک چیز است و این که جای خود قرار بگیرید و جای شما بدون توجه به خدا و رسول و ایمانی که به خدا و رسول بیاورید اصلاً جای خود را نمی توانید پیدا کنید. اصلاً نمی توانید بفهمید که من برای چه هستم، چه کار باید بکنم. همیشه نگران هستید. قرآن می-گوید «أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون» (یونس/62) اصلاً اضطراب و افسردگی که خوف و حزن است، زایده دوری از خدا است. أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون. از این خوف و حزن ما باید در بیاییم. ریشه آن هم یک چیز بیشتر نیست و آن هم دنیا است. یک چیز بیشتر نیست آن هم حیاۀ الدنیا است. تعلق به دنیا است. انسانی که متعلق به عالم دیگری است خود را در یک عالم دیگری تصویر کند. مثل یک بچه-ای که برای دانشگاه قرار است آماده شود در کلاس اول بنشیند و دائم الفبا را کار کند. شما مال این جا نیستید، بعد شما چهل سالت می شود بعد می بینید آرام نیستید. شما یک کار دیگری باید انجام می دادید. واقعاً با بازی، با لعب می خواهیم بشر را آرام کنیم. خیال می کنید هر چه بیشتر حالا این را در ورزش انداختید، خیال می کنید در ورزش آرامش پیدا می کند. بروید این شاخه را دنبال کنید ببینید ته آن چیست. یکی را در تجارت، در کار، در پول انداختید. در یک عشقی، در یک تعلقی انداختید. این دیگر تنوع حیاۀ الدنیا است. بندازید خیال کنید در این دائم توقل کنید، دائم بروید عمق پیدا کنید به یک آرامشی می رسید. نمی رسید. شدنی نیست. وعده خدا است. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب» (رعد/28) با یاد خدا انسان اطمینان قلب پیدا می کند. با یاد دنیا، با ذکر دنیا انسان آرامش پیدا نمی کند. این وعده خدا است. حالا به وعده انبیا ما ایمان نداریم. برویم ببینیم انتهای آن کجا است. آخر آدم یک عمری بر آن می گذرد پناه بر خدا، آرام آرام هم یک جوری انسان معتاد به دنیا می شود دیگر می خواهید رها کنید دیگر نمی توانید. می بینید این جا آرام نیستید ولی دیگر نمی توانید آن را ول کنید. کار سخت می شود. قرآن برای همین می گوید زود برگردید. «ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَريبٍ» (نساء/17) زود برگردید. ما با دنیا آرام نمی شویم. ببینید قرآن چه می گوید. یک فتنه ای است، یک محرکه ای است، اتفاقاً شیطان می ترساند می گوید وسط این آتش نروید. خدا می گوید من شما را وسط این آتش می برم و شما را بزرگ می کنم. اول هم یک اضطرابی دارید. ولی ببینید من وسط این صحنه شما را آرام می کنم یا نه. چه جوری؟ یک ایمان بالاتر به شما می دهم. اصلاً اضطراب ما زایده این است که من کوچکتر از این صحنه هستم. من را می لرزاند. آن چه که من را می لرزاند، امیرالمؤمنین را نمی لرزاند چرا؟ چون او بزرگ-تر از من است. مثل این است که الان یک بچه را با یک بزرگسال مقایسه کنید به این بچه بگویید ماشین را از شما می خواهم بگیرم این بچه مضطرب می شود، نگران می شود. از او بگیرید غصه می خورد و افسرده می شود. به یک بزرگسال همین را بگویید این از این تعلق بزرگتر شده است دیگر با این چیزها نمی توانید او را حرکت دهید. به هم نمی ریزد. با چه چیزی به هم می ریزد؟ یک ماشین بزرگتر باید باشد. در تعلق او. خدا می گوید ا زاینها باید بزرگ شوید. من شما را عبور می دهم. اگر یک جا می بینید در یک صحنه ای با رسول خدا دارید می روید و دل شما می لرزد بدانید هنوز از این مشکل بزرگتر نشدید. من شما را می برم و بزرگتر می کنم. برای همین است یک عده ای جبهه می-رفتند ابتدای ورود خود به یک جوان هم سن و سال خود نگاه می-کردند می گویند من ماندم که این چه جوری در این صحنه ها این قدر آرام است. من هیچ وقت فراموش نمی کنم در یکی از این صحنه ها رزم بود جوانی که چهار شانه، هیکلی و از سر تا پای او غرور می ریخت صدای اولین انفجار که بلند می شد اصلاً این جوان آب می رفت. این اولین بار است که با این صحنه فتنه دارد مواجه می شود. بعد یک جوانی را می دیدید که در قالب جثه یک جوان لاغر اندام کوچک بود ولی هر چه فشار و ترس سراغ او می آید ذره ای در او نفود نمی کند چون او بزرگتر شده است. قرآن می گوید ببینید آرام است. خدا شهید حججی را رحمت کند. آرامش را در این جوان می دیدید. آن کسانی که در ظاهر یک جمعیت بزرگی حول او بودند آنها بودند که می ترسیدند. اضطراب آنها را ول نمی کند، اضطراب مال ابن زیاد است. اصحاب امام حسین که مضطرب نیستند. یک صحنه ای هست سنگین است، اگر لبیک بگویید و بیعت کنید با امام خود وسط این صحنه بروید می-بینید صحنه کوچک شد. صحنه که کوچک نمی شود شما بزرگ شدید. می بینید اصحاب امام حسین آرام شدند اصلاً انگار نه انگار، ظهر عاشورای آنها را نگاه نکنید اینها یک مسیری را عبور کردند و به ظهر عاشورا رسیدند. دل ما می خواهد که به یک چنین اطمینانی برسیم. یکی از ویژگی های مهم اصحاب امام حسین صاحب السکینه است. صاحب سکونت و آرامش است. قرآن می گوید ایمان بود. انسانی که دست خود را به دست خدا می دهد از این فتنه ها و تلاطم ها بزرگتر می شود. عبور می کند.
ملایی: چه قدر خوب است یکی از موارد را حداقل خیلی خوب «أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون» (یونس/62) یا «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب» (رعد/28) یکی را اگر درست ...
شریفیان: اینها آیاتی است که آیات اصحاب امام حسین است. این فقط در مورد امام حسین نیست. امام حسین که قله حقیقت ایمان است. سرچشمه ایمان است. کلمه الایمان عالم است. اصحاب پیوند به آن مستر ایمان که می خورند وچود آنها از ایمان سرشار می شود. از ایمان اگر سرشار شدید، از تعلق به خدا و رسول اگر سرشار شدید می بینید خیلی چیزها پیش چشم شما کوچک می شود. آن وقت می بینید عبور می کنید. دیگر دنیا این قدر شما را تکان نمی دهد. من وقتی خود کوچک می شوم دنیا من را بازی می دهد. اندازه خود من اندازه دنیا است. وقتی من کوچک شدم فرعون و دستگاه فراعنه می تواند من را بازی بدهد. چه طوری یک عده ای با تهدید ابن زیاد جا به جا می شوند ولی اصحاب امام حسین جا به جا نمی شوند. یک تهدید است چرا او را تکان می دهد و من را تکان نمی دهد. چرا یک کسی مثل حبیب می گوید چه داری می گویی؟ من را به چه داری دعوت می کنی؟ می گوید بیا ما به شما امان نامه می دهیم. کدام امان نامه؟ کدام امن؟ واقعاً این چیزها برای آنها مسخره است. ولی امان نامه چیست؟ یک تهدید کوچک ابن زیاد یک لشکر 30 هزار نفری درست کرده است. یک سپاه بدبختی که من بارها گفتم این سپاه مقابل امام حسین یک سپاه بی هویت بدبخت است. این که نقل می کنند اباالفضل العباس یا امام حسین به دل این دشمن می زد مثل یک شیری که کأنه جراد منتشر، مثل ملخ هایی که روی هوا حرکت می کنند، این جوری پراکنده می شدند. این فقط شجاعت امام حسین نیست، این بدبختی آن لشکر است. لشکر بی هویتی که حتی نمی خواهد بجنگد. از سر بدبختی آمده است این جا ایستاده است می گوید من چه کار کنم. اگر در سپاه ابن زیاد نایستم چه کار کنم؟ من اگر گیر فلان چیز باشم ابن زیاد در همان من را گیر می اندازد. گیر شهوت هستم، ابن زیاد همان جا شما را گیر می اندازد. نگران زن و بچه خود هستم، شیطان همان جا شما را گیر می-اندازد.
ملایی: می گفت یکی از آنها این قدر گیر افتاده بود که بعد شاکی شده بود می گفت به من وقتی گفتند بیا جنگ برویم این قدر چیز گیر شما می آید. من الان به اندازه پولی که خرج کردم بازار نظامی ها رفتم سپر و شمشیر و کلاهخود خریدم قدر آنها هم گیر من نیامده است. یعنی این قدر حقیر، این قدر بی هویت.
شریفیان: قرآن می گوید اصحابی که در مسیر فتح دارند حرکت می-کنند اصحابی هستند که خیال نکنید اینها از اول آب دیده هستند. رشد می کنند. لِيَزْدادُوا إيمانا. حرکت انسان رسیدن به بیعت رضوان است. این از بیعت اولیه تا بیعت رضوان مسیر ازدیاد ایمان است. چه چیزی به شما می دهند؟ نشانه آن آرامش شما است. اگر دیدید هر چه قدر آتش را شیطان شعله ورتر می-کند، هر چه ابن زیاد لشکر را بیشتر می کند، هر چه تهدید را بالاتر می برد تکان نمی خورید بدانید بوی بیعت رضوان دارید می-دهید. یک عده هستند یک مقدار کار آنها این طرف و آن طرف می-شود می گویند آقا ما را ول کنید خسته شدیم. یک لبیک گفتیم دیگر قرار نبود ما را این جا بیاورید. همین است دیگر. آن طرف می بینید هر چه فشار دستگاه دشمن، و دشمن هم که می گوییم گاهی اوقات «جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقين» (توبه/73)، ما گاهی اوقات دشمن را اشتباه می گیریم، خیال می کنیم فقط دشمن بیرونی است، دشمن بیرون و درون. دشمن بیرون و درون مثل دو لبه قیچی عمل می کنند. از وسط این قیچی فتنه متولد می شود. اهل بیعت هستید. ببینید اصحاب امام حسین چه هستند. یک نکته-ای در این آیات هست، اینها صفات اصحاب امام حسین است. قرآن دو بار در سوره فرموده است «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض» (فتح/4 و 7) من خود لشکر دارم. در عاشورا ببریم. خدا می-گوید من خود لشکر دارم، خدا اگر خود لشکر داری یک کمکی به امام حسین ... چرا این قدر این لشکر غریب است. قرآن می گوید که من خود لشکر دارم ولی نصرت تو را می خواهم ببینم. مثل انبیاء گذشته مگر نمی توانستم با طوفان پیامبر خود را کمک کنم. با صاعقه عاد و ثمود مگر نمی توانم این جوری دشمن را بردارم. ابابیل بفرستم، مگر نمی توانم این کارها را بکنم. من می خواهم الان نصرت شما را ببینم. قرآن فرموده است «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيما» (فتح/4 و 7) خدا عزیز عزیز است یعنی چه؟ شکست ناپذیر است، عزت یعنی رفع زت، رفعت است، مقامی که دست کسی دیگر به آن نمی رسد، به این عزت می گویند. بعضی ها به شکست ناپذیر معنا کردند. علو و رفعت مقامی که مثل هواپیماهایی که آن قدر بلند پرواز می-کنند اصلاً ضد هوایی برد آن به اینها نمی رسد. عزیز یعنی این. شکست ناپذیر به همین نکته آن را معنا می کنند. خدا می گوید من عزیز هستم. همه لشکر آسمان ها دست من است. خیال نکنید اگر یک موقع امام حسین در عاشورا گیر افتاد از دست ما در رفته بود، طرح ما را به هم زدید. امام ما را کنج غربتی گیر انداختید حالا دیگر ما نمی توانیم به او کمک کنیم. وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيما. خدا هم عزیز است و طرح او را شما هیچ کاری نمی توانید بکنید. «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» (فتح/28) من این کار را جلو می برم. و بدانید این طرح حکیمانه ریخته شده است. «إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيراً * لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِه» (فتح/ 8 و 9) ما رسول را فرستادیم که شما مؤمن شوید. من با طوفان و صاعقه بیایم کار را جمع کنم. عاشورا محرکه ای بود که شما این وسط مؤمن شوید. شما کنار امام حسین بروید. شما بزرگ شوید. «لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوه» (فتح/9) وسط این صحنه ها است که می توانید نصرت بدهید، تعذیر کنید، توقیر کنید، خدا را بزرگ بدارید و خدا را تسبیح کنید. وسط عاشورا انسان می تواند خدا را تسبیح کند. اگر رفتید کنار امام حسین ایستادید، نصرت دادید گفتید خدایا طرح تو درست است. این طرح درست است. امام تنها شده است این طرح درست است. «سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمين» (انبیاء/87) این لشکر 30 هزار نفری موظف بودند بیایند کنار این آقا بایستند و نصرت بدهند. اگر نیامدند انی کنت، این از جانب ما است که فسادی در عالم بر پا کردیم. ما گاهی اوقات می خواهیم کنار امام بروید و نصرت بدهیم می گویید خدا معاذ الله مثل این که خود نمی تواند امام خود را کمک کند ما باید برویم وسط و نصرت بدهیم. خیلی اوقات که آیات نصرت ما که بیان شده است خدا دائم فرموده است که تسبیح کنید. تسبیح یعنی چه؟ یعنی خدا را منزه بدانید. طرح خدا مشکلی ندارد. گاهی اوقات ما فکر می کنیم خدا معاذ الله کم گذاشته است حالا این وسط برویم نصرت بدهیم. این نیست. طرح خدا را تسبیح کنید. ما یک رسولی را فرستادیم که «لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصيلاً» (فتح/9) به این رسول ایمان بیاورید و کنار حضرت بروید. نصرت بدهید و تسبیح هم بکنید. تسبیح کنید یعنی مراقب باشید یک موقع خیال نکنید که ما طرح خدا را داریم جلو می بریم. طرح خدا عزت دارد. طرح خدا را کسی نمی تواند خراب کند. شما نیایید «يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُم» (محمد/38). هوا شما را بر ندارد. این خبرها نیست. تسبیح باید کرد. یکی از ویژگی های دیگر اصحاب این است که این رسول را، امام را، ولی را ببینید، مؤمن به او شوید، نصرت بدهید و در این نصرت طرح خدا را تسبیح کنید. خیال کنیم که ما بودیم و آمدیم یک کاری کردیم. دست خدا معاذ الله خالی است. خیلی این حرف عجیبی است، یک عده ای امام حسین را یک جوری تصویر می کنند که انگار خدا امام را رها کرده است و امام شکست خورده است. دست او در دست خدا بود. خدا آن به آن او را نصرت می کرد و از شما هم خواسته است که کنار او بایستید و او را کمک کنید. یک روایتی داریم، خیلی روایت عجیبی است، می گوید وقتی که جناب ابراهیم را به سمت آتش پرتاب کردند، این داستان عاشورا است، این هم به یک معنا داستان عاشورا است. امامی را دارند به سمت آتش پرتاب می کنند. خدا این امام را وسط این آتش حفظ می کند. شما هم وظایفی دارید. می گویند یک پرنده ای به اندازه بال خود آب برداشته برود بریزد روی آن آتشی که حضرت ابراهیم در آن است. این نصرت ما را دارم عرض می کنم. ما گاهی اوقات اشتباه ... حضرت ابراهیم وسط آن آتش می رود خدا او را حفظ می کند. امام حسین را خدا از عاشورا در می آورد. حفظ به معنایی که قبلاً عرض کردیم. شما وظیفه خود را این وسط انجام بدهید. خود را پیدا کنید، تسبیح کنید. اصحاب این جوری هستند. این است که تا آخر آن می روند، آخر آن هم خود را بدهکار امام حسین می دانند. می گویند آقا ما هیچ کاری برای شما نکردیم.
ملایی: امام حسین را یک موقع به قول جنابعالی خدا از عاشورا آن گونه که می پسندد بیرون می آورد. ما کلاف نخ یا تخم مرغ خود را برداریم و برویم با آن یوسف بخریم. یعنی ما هم به اندازه توان خود ... بحث خیلی جالبی است. نمی شود آن را تمام کرد. اگر به خواست ما باشد من می دانم اشتیاق شما زیاد است، ولی برنامه قسمت های دیگری هم دارد. حاج آقا تا این جا متشکر هستیم. دو نکته را یادآوری کنم و برویم سراغ صفحه 45 از قرآن کریم، سوره بقره. اگر بحثی در برنامه برای شما اشتیاق ایجاد می کند که آن را دنبال کنید و دوست دارید که دوباره آن را ببینید یا بشنوید حتماً پخش های برنامه در زیر نویس ها دقت کنید شبکه های مختلف، ساعت های متنوع، ضمن این که صفحات مجازی برنامه در پیام رسان های مختلف مخصوصاً کانال ایتا را همراهی کنید. جاهای خاص برنامه، قطعات مختلف آن جداسازی می شود و برای شما بارگذاری می شود و می دانم که آن جا هم به درد شما خواهد خورد. نکته دیگر، برای مشارکت در قربانی اول ماه برنامه سمت خدا ان شاءالله با ما همراه باشید. برویم سراغ آیات 265 تا 269 سوره مبارکه بقره و ثواب آن را نیت کنیم و تقدیم کنیم به محضر مرحوم آیت الله ناصری که رحمت خدا بر او باد.
ملایی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. در خدمت شما شنونده ها و بیننده های عزیز برنامه سمت خدا هستیم، دقایق باقی مانده را و با حاج آقای شریفیان عزیز و نازنین که ثانیه هایی دیگر چهره ایشان را می توانید نگاه کنید و حرف-های ایشان را هم بشنوید. حاج آقا در خدمت هستیم . صفحه45 قرآن کریم
شریفیان: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. نکته چهارمی که من خدمت عزیزان داشتم عرض می کردم در باب اصحاب امام حسین و همراهان رسول، آیات هشتم و نهم سوره مبارکه فتح بود. که در این آیات بیان شده بود که ما این رسولی که فرستادیم بستر ایمان شما است. نه این که حضرت می آیند صرفاً نماز برای ما آوردند، روزه برای ما آوردند، که همه اینها هست. منتها ما گاهی اوقات طرح رسول را خیلی ساده می بینیم. متوجه نیستیم که حضرت دارند ما را حرکت می دهند. صحنه های اجتماعی دارد، سیاسی دارد، مکه دارد، مدینه دارد. آیه را ببینید إِنَّا أَرْسَلْناكَ ما شما را فرستادیم، شاهِداً با آن ویژگی شهودی که جلسات قبل هم عرض کردم، که دست او پر است، این رسول دست پر آمده است، شاهد عالم است. وَ مُبَشِّراً وَ نَذيراً، اخبار خوش عالم را برای شما آورده است. وقتی امام حسین شما را به عاشورا دعوت می کرد داشت خبر خوش برای شما می آورد. شیطان این جا با آدم چه کار می کند؟ به شما می گوید آمده است جان شما را بگیرد. می خواهد امکانات شما را بگیرد. اینها امام را دست خالی برای شما تصویر می کنند. رسولی که به شما نیاز دارد. امامی که خود فقیر است. دست امام در خزائر الهی است. دست او پر است. به من و شما نیازی ندارد. نصرتی که از ما خواسته شده است برای یک حرکت است. برای یک جریان است که رشد من و رشد این امت در پی آن هست. امام نیامده است که از ما برای خود بکند. این بحثی است که جلسه بعد من مفصل عرض می کنم که قرآن می-گوید «وَ اللَّهُ الْغَنِيُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ» (محمد/38) خدا غنی است، نیازی به شما ندارد. اگر خدا یک رسولی را فرستاده است و گفته است دنبال او حرکت کنید نیازمند به شما نبود. اگر می-خواست می توانست دست رسول خود را یک جوری دیگر پر کند. «إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيراً * لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِه» (فتح/ 8 و 9) بستر ایمان شما است. این رسول را ببینید بتوانید ایمان بیاورید. او بدر می رود، بستر ایمان شما است. احد می رود، امام عاشورا می رود. این بستر ایمان شما است. اصحاب این رمز را پیدا کردند. امام خود را پیدا کردند، مسیر ایمان را در عالم پیدا کردند. من بارها این را عرض کردم. مسیر ایمان فروعات نیست. نماز و روزه نیست. مسیر ایمان امام است که یک جایی می گوید نماز. یک جایی می گوید روزه. یک جایی به شما می گوید انفاق و صدقات. مسیر ایمان خود کلمه ایمان است که امیرالمؤمنین است. خود نبی اکرم است. اگر حضرت را اشتباه بگیرید دنبال یک چیزهایی می روید و حضرت را ول می کنید. ولو نماز هم بخوانید. روزه هم می گیرید. مثل معاویه، مگر نماز نخوانده است، مگر ابوموسی اشعری قرآن نخوانده است. همان هایی که امام حسین را شهید کردند. فروعاتی هم دارند. انحراف در دین یعنی اصل دین را کنار بگذارید و مناسک را بچسبید. اصل دین که این نیست. اینها شاخ و برگ آن دین است. می شود بساط یهودی که کتاب دست آنها بود و پیامبر می کشتند. تحویل این داستان یهود منافقین این امت است که قرآن دست آنها بود امام حسین را کشتند. این همان داستان است. قرآن می گوید این بستر ایمان شما بود و بستر تسبیح شما. بستر این که امام را ببینید، خدا را ببینید، رسول را ببینید، صدق حضرت را ببینید، یک صدق الله بگویید. صدق رسوله بگویید. امام حسین را وسط عاشورا تصدیق کنید. این جور امام را دیدند. اصحاب باید به این بلوغ برسند و به نقطه تسبیح. حالا این نقطه تسبیح باشد من جلسه بعد آیات آن را می خوانم ببینید که اصحاب امام حسین چه جوری نسبت خود را با امام دارند برقرار می کنند. روایات آن را می-خوانم ببینید چه جور خود را بدهکار امام حسین دیدند و واقعاً قله های عالم هستند. واقعاً آرزو کردنی هستند.
ملایی: یک بار فکر می کنم یکی از برنامه هایی که با حضرتعالی بودیم من این را پرسیدم که همین است که باعث می شود امام حسین (ع) به اصحاب خود خطاب می کند که من از شماها باوفاتر، نیکوتر ... همین است واقعاً. متشکر حاج آقا. من می خواهم از شما که برای ما دعا کنید و محضر بینندگان عزیز را ترک کنیم.