نظافت: سلام عرض می کنم خدمت شما و همه بینندگان عزیز. بحث ما پیرامون ارتباط سازنده و مؤثر بود. چه با خانواده و فرزندان خود، چه با دوستان و همسایگان خود، و چه با آحاد جامعه و یا احیاناً کسانی که با ما مخالف هستند. یا اختلاف فکری دارند یا اختلاف عاطفی پیش آمده است. ما باید یاد بگیریم ارتباط سازنده داشته باشیم، ارتباط سازنده یعنی کار را بدتر نکنیم. کار را خراب تر نکنیم. و بتوانیم اثر مثبت بگذاریم. و اثر منفی نگیریم. ما در چند جلسه گذشته بحث مهرورزی را مطرح کردیم. حقیقت این است که این مهرورزی پایه مهمی است برای بحث ارتباط سازنده و آثاری دارد. یکی از آثار مهرورزی حلم است. حلم یعنی این که صبر اجتماعی داشته باشید. چون صبر گاهی جنبه فردی دارد. فرض کنید که هوا خیلی سرد است، هوا خیلی گرم است، انسان گرفتار گرسنگی و تشنگی می شود مشکل مالی پیدا می کند. عزیزی را از دست می دهد. اینها همه. فرمود «وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ * الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون» (بقره/155 و 156) گاهی خدایی نکرده زمینه گناه پیش می آید. می گوید خود را کنترل کنید و صبر کنید. گاهی اطاعت پیش می آید آدم حال و حوصله آن را ندارد. گاهی نماز اول وقت برای بعضی سخت می شود. صبر در طاعت می گویند. اما یک صبری داریم در مقام برخورد با دیگران. بچه ما اذیت می کند، ما حوصله نداریم، اختلافی ایجاد شده است این جا می گویند این حلم بسیار لازم است و این حلم یک رابطه با محبت دارد. یعنی وقتی من یک کسی را دوست دارم بیشتر او را تحمل می کنم. وقتی کسی را دوست ندارم تحمل من کمتر می شود. عزیزانی که در خانه خود کودکی دارند متوجه می-شوند. گاهی بچه موی صورت پدر، موی سر پدر را می کشند ولی می-خندند، تحمل می کنند. او را بوس هم می کنند. چرا؟ او را دوست دارند. پای عشق که در میان می آید حتی عیب ها را خوب می-بینیم. فرمود حبّك الشئ يعمى و يصم، یعنی وقتی یک چیزی را دوست دارید این محبت آدم را کور می کند. کور می کند یعنی عیب-های او را نمی بیند. کر می کند یعنی حاضر نیست عیب های او را بشنود. بنابراین این ترویج مهرورزی و محبت بسیار خوب است که در روایت داریم الْحَلِيمُ مَنِ احْتَمَلَ إِخْوَانَه، کسی که تحمل او نسبت به برادران دینی خود بالا است و تحمل می کند این را انسان با حلم می گویند. در روایت داریم الْحِلْمُ نِظَامُ أَمْرِ الْمُؤْمِن، می گوید اگر حلم نباشد اصلاً امور مؤمن سامان پیدا نمی کند. یعنی آدم گیج می شود، به هم می ریزد. ما وقتی حلم می-گوییم یعنی بر آشفته نشوید. یعنی با حوادث احساسی برخورد نکنیم. چون وقتی ما عصبانی می شویم در نهج البلاغه داریم امیرالمؤمنین فرمود الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُون، عصبانیت نوعی دیوانگی است. یعنی دیگر عقل آدم درست کار نمی کند. حضرت می-گوید دلیل آن این است که وقتی عصبانیت تمام می شود پشیمان می شوی. فرمود اگر کسی هم عصبانی شد و بعد از آن پشیمان نشد بداند که دیوانگی او مستحکم شده است. درست و حسابی دیوانه شده است و الا آدم های عادی بعد از عصبانیت ناراحت می شوند می-گویند که چرا چنین حرفی زدید. چرا این کار را کردید؟ چرا زدیم و شکستیم؟ که گاهی پیش می آید. در روایت داریم الْحِلْمُ تَمَامُ الْعَقْل، یعنی وقتی عقل انسان کامل می شود نتیجه آن حلم است. که انسان خونسردی خود را حفظ می کند. و باز در یک روایتی هست به اندازه ای که عقل زیاد می شود، حلم زیاد می شود و چه قدر عقلانیت مهم است. عقل یک عنصری است که باید بقیه قوای وجودی ما را مدیریت کند. اصلاً عقل در لغت یعنی بستر. این حدیث معروف از پیامبر اکرم که فرمود اعْقِلْ وَ تَوَكَّلْ. اعقل یعنی زانوی شتر را ببند و بعد توکل کن. پس عقل قرار است ببندد و مدیریت کند و کنترل کند هر چه را که خدا داده است. شهوت خوب است به شرطی که عقل آن را مدیریت کند که نتیجه آن ازدواج می شود. غضب خوب است به شرطی که عقل آن را مدیریت کند، که نتیجه آن جنگ در راه خدا می شود. اگر در جنگ غصب نباشد کار پیش نمی رود. عاطفه خوب است به شرطی که عقل آن را مدیریت کند، که از حد نگذرد و الا بچه ما لوس و نازپرورده می شود. امید خوب است به شرطی که عقل آن را مدیریت کند، که تبدیل به خوش خیالی نشود. نگرانی خوب است به شرطی که عقل آن را مدیریت کند، تبدیل به ترس زمین گیر کننده نشود. چون اگر نگران باشیم تدبیر می کنیم و مراقبت می کنیم. شما در جاده دارید می روید اگر خوش خیالی باشد و نگرانی نباشد آدم خدایی نکرده تصادف می کند. این نگرانی خوب است ولی نگرانی که از حد خارج می شود کنترل از دست انسان خارج می شود. بنابراین این حلم گفتند صبری است در مقام برخورد که چه قدر جامعه ما امروز به آن محتاج است.
ملایی: گویاترین برگردان فارسی برای حلم همان بردباری هم می-شود گفت؟ درست است.
نظافت: بله بردباری خوب است. صبر هم می گویند ولی باید تفاوت این صبرها باید مشخص شود. برداشت من این است که بیشتر مربوط به برخوردها است، تنش ها است. ناراحتی ها است که از دیگران پیدا می کنیم. وقتی تشنه هستیم می گویند صبوری کنید. نمی گویند حلم داشته باشید. ولی خدای نکرده یک کسی از دیگری ناراحت می شود می گویند حلم داشته باشید. در روایت داریم كَادَ الْحَلِيمُ أَنْ يَكُونَ نَبِيّا، اصلاً دیگر تنه به تنه انبیاء می زند. یکی از ویژگی های انبیاء همین حلم آنها است. این جور نبوده است که همه قربان و صدقه انبیاء بروند. تعداد زیادی مخالف داشتند. و اصلاً کار آنها بدون حلم پیش نمی رفته است. حلم هم در برخورد با مخالفان، هم منتقدان، آدم هایی هستند بنده را قبول ندارند. اگر از من انتقاد کردند من باید با آرامش با سعه صدر با حرف آنها مواجه شوم. یکی توهین می کند باز این جا حلم لازم است. یکی اذیت می کند باز این جا حلم لازم است. می شود گفت یک نوعی خونسردی مثبت است. یعنی نسبت به کسی که به شخص ما توهین می کند، به بستگان ما توهین می کند. به مرام و فکر ما توهین می کند خونسردی لازم است. گفتند خونسردی مثبت داریم، خونسردی منفی داریم. خونسردی منفی یعنی آدم اصلاً هیچ اقدامی نمی کند این بد است. آدم گاهی کلافه می شود از آدم هایی که زیادی خونسرد هستند. بعضی ها خیلی زیادی آرام هستند. ولی خونسردی به این معنا که بر اعصاب خود مسلط باشید، آرامش داشته باشید تا از این عقل بتوانید استفاده کنید این بسیار خوب است و این که الان مقام معظم رهبری گفتند جهاد تبیین یعنی روشنگری کنید یعنی مذهبی ها به ویژه کسانی که اهل برنامه سمت خدا هستند باید برای آن قشری که سوء تفاهم دارند توضیح بدهند. اگر ما به هم می ریزیم و در برابر مخالف صداهای ما بالا می رود که نمی توانیم توضیح بدهیم. شیطان الان دارد حق و باطل را به هم آمیخته می کند. تهمت می زند، شایعه ایجاد می کند، نا امیدی می-خواهد درست کند ما باید توضیح بدهیم. توضیح نیاز به این حلم دارد. یک موقع است که می خواهیم با همفکرهای خود توضیح بدهیم. برای همه ما هم روشن است. الان بحث سر آن کسی است که یک انتقادی دارد، یک ایرادی دارد، یک ابهامی دارد. به هر حال این مسئله خانوادگی هم هست. همسر ما، فرزند ما، یک خطایی می کند. یا مثلاً عهدی که کرده است عمل نکرده است. وعده-ای داده است عمل نکرده است. وظیفه خود را انجام نداده است. بد قولی کرده است، می گویند آقا به هم نریز. یک حکمتی در نهج البلاغه هست امیرالمؤمنین از یک دوستی با عظمت یاد می-کند در حکمت 289 فرمود دوستی داشتم خیلی در چشم من بزرگ بود، صفاتی برای او می گویند یکی از آنها این است كَانَ لَا يَلُومُ أَحَداً، زود سرزنش نمی کرد، مگر این که عذر او را بشنود. یعنی یک مقدار بگذاریم طرف توضیح بدهد. آدم هایی که عصبانی مزاج هستند استیضاح نمی کنند، توضیح نمی خواهند. لذا بعد کار خرابتر می شود. هدف این نیست که ما هیچ اقدامی در برابر بدی دیگران، ظلم دیگران نکنیم. هدف این است که از یک راهی برویم که نتیجه بگیریم. تمام دستورات اسلام معطوف به نتیجه است. می گویند از این راه بروید که نتیجه بگیرید. اگر می شد با عصبانیت نتیجه بگیرید قطع به یقین اسلام می گفت که عصبانی باش. اینها راه حل است، یعنی می گویند این دستورات ناظر به تکرین است، یعنی در عالم واقع این دستورات را عمل کنید نتیجه می گیرید. انبیاء اسوه حلم هستند و اسوه گفتگوی سازنده. چه قدر خوب است که با دوستان خود، با همسایگان خود، در خانواده، قشنگ حرف هم را بشنویم می گوید تَعَلَّمْ حُسْنَ الِاسْتِمَاع، خوب گوش دادن را یاد بگیرید. همچنان که باید خوب حرف زدن را یاد بگیرید. باور کنید یک جاهایی بلد نیستیم با هم حرف بزنیم. دلیل آن این است که صدای ما بالا می رود. دلیل آن این است که خوب گوش نمی دهیم. ببینید این فضای مجازی. او هم دارد تایپ می کند، این هم دارد تایپ می کند چه فایده این که جواب نمی دهد. در فضای مجازی سوء تفاهم های آن بیشتر است. یعنی ما ندیدیم در فضای مجازی کسی بتواند کسی را قانع کند. چون وقتی گفتگو داریم می کنیم به چهره نگاه می کنیم. الان بنده اگر یک چیزی بگویم از چهره شما بازخورد سخن خود را می-فهمم. منظور خود را سریع اصلاح می کنم. یعنی چشم و زبان بدن شما با بنده حرف می زند و بالعکس. دارد که حضرت نوح (ع) قرآن می گوید950 سال دعوت کرد این هم قابل توجه روحانیون و فعالان فرهنگی که حوصله باید داشته باشند و زود ناامید نشوند. بعد از کلی دعوت گفت خدایا اینها دست های خود را در گوش خود می کنند و لباس های خود را روی سر خود می کنند و حاضر نیستند که نه بشنوند و نه من را ببینند. آن وقت دارد که به نوح گفتند «قالُوا يا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا فَأَكْثَرْتَ جِدالَنا» (هود/32) خیلی بحث می کنید. جدال حضرت نوح چگونه بوده است؟ گفتگوی سازنده بوده است. حالا او که لجباز است و کافر است همین گفتگوی سازنده را هم نمی خواهد. ولی این یک روش است. جدال احسن، یعنی خوب گوش می دهیم. از آن چه که او دوست دارد آن را پایه بحث خود قرار می دهید. احسن یعنی این. نه آن چیزی که من قبول دارم، او قبول ندارد من اعتقاد خود را پایه بحث قرار بدهم. در گفتگو باید یک وجه مشترک پیدا کنیم. آن وقت تهمت هایی به حضرت نوح زدند. مثلاً دارد که «قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراكَ في ضَلالٍ مُبين» (اعراف/60) گفتند نوح ما تو را در گمراهی آشکار می بینیم. می دانید حضرت نوح چه فرمود؟ «قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بي ضَلالَة» (اعراف/61) خیلی خونسرد گفت نه من گمراه نیستم. «وَ لكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمين» (اعراف/61) من فرستاده ای هستم از ناحیه رب العالمین. یکی به او گفت که تو سفیه هستی. «إِنَّا لَنَراكَ في سَفاهَةٍ» (اعراف/66) گفتند نوح ما تو را در سفاهت و بی خردی می بینیم. «وَ إِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكاذِبين» (اعراف/66) تو را از دروغگویان گمان می کنیم. باز با خونسردی گفت «قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بي سَفاهَةٌ» (اعراف/67) من سفیه نیستم، اگر به ما بگویند سفیه، احمق، خونسرد باید جواب بدهیم، اگر یک کسی که قرآن می گوید که «إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاما» (فرقان/63) جاهل چه جور حرف می زند؟ توهین می کند، مسخره می کند. چه کسانی را قالوا سلاما می گوید؟ می گویند عباد الرحمن. عباد الرحمن یعنی بنده خدا هست یعنی زبان او در اختیار خدا است. عواطف او در اختیار خدا هست. یعنی شیطان نمی تواند عواطف و احساسات او را تحریک کند. در مورد پیامبر اسلام داریم که حلم عجیبی داشتند و تهمت هایی به پیامبر می زدند. مثلاً می گفتند سحر زده شده هستید. یا مجنون هستید. یا شاعر هستید. در یک نقلی دارد که پیامبر اکرم فرمود من سحر زده شده نیستم، شما سابقه من را دارید. من چهل سال با شما بودم. از من خطا دیدید؟ از من عیبی دیدید؟ خود شما گفتید محمد امین (ص) این منطقی برخورد کردن سبب شد که پیامبر یکی یکی دل ها را به سمت خود جذب کند. دارد که همسر ابی لهب، که آیه نازل شد «تَبَّتْ يَدا أَبي لَهَبٍ وَ تَب * ما أَغْنى عَنْهُ مالُهُ وَ ما كَسَب * وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَب» (مسد/1 و 2 و 4) این زن ابو لهب خیلی پیامبر را اذیت می کرد. همین آیات که نازل شد وارد مسجد شد و دنبال این بود که پیامبر را پیدا کند و باز توهین کند. بعد پیامبر شنیدند این همسر ابو لهب می گوید مذمماً ابینا، به جای این که بگوید محمد (ص) می گفت مذمم. مذمم یعنی نکوهش شده. گفت ما امتناع داریم نسبت به این مذمم. وَ دِينَهُ قَلَيْنَا، دشمن دین او هستیم، وَ أَمْرَهُ عَصَيْنَا، ما از امر او نافرمانی می کنیم. اینها دارند مذمم را مذمت می کنند نه محمد را. یعنی تعبیر مثبت کردند. یعنی ندیده گرفتند که منظور شما از مذمم من هستم. این حلم پیامبر بود که آرام آرام توانست مردم را جذب خود کند. حلم یک ارتباطی با سعه صدر دارد. سعه صدر یعنی چه؟ یعنی سینه فراخ داشتن. در حکمت 147 نهج البلاغه داریم، امیرالمؤمنان فرمود: إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَة، فرمود دل-ها مثل ظرف هایی هستند. فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فرمود بهترین ظرف آن ظرفی است که نگه دارد و چیزی نریزد. ظرف ها چند نوع است. اگر شما یک لیوان زیر باران بگیرید به همان اندازه سهم شما از این باران و رحمت خدا است. اسلام می گوید ظرف خود را بزرگ کنید. بگویید «قالَ رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري» (طه/25) ویژگی پیامبر این بود. شرح صدر، و لذا در مورد پیامبر خدای متعال فرمود: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَك» (شرح/1) به تو سینه فراخ ندادیم. دل-های بعضی از ماها مثل دل گنجشک است. زود ناراحت می شویم، زود به هم می ریزیم، زودرنج هستیم و به ضرر خود عمل می کنیم و بعد سهم ما از رحمت خدا کم می شود. همه باید از خدا بخواهیم خدایا به ما شرح صدر بده. که گفتند قرآن خواندن موجب شرح صدر است. چرا؟ چون قرآن انسان را در یک دنیای وسیع و بی نهایت می برد. آخرت را به شما نشان می دهد. بهشت را به شما نشان می دهد، می گوید عمر دنیا کوتاه است. یعنی می-گوید دید خود را محدود نکنید. در روایت داریم قرآن موجب شرح صدر است. به پیامبر فرمود «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَك» (شرح/1) ما به تو شرح صدر ندادیم؟ حالا نتیجه شرح صدر چیست؟ «وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ» (شرح/2) از روی دوش تو بار را برداشتیم. «الَّذي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ» (شرح/3) باری که کمر تو را می شکست. بار را برداشتند. پیامبر تا آخرین لحظه این بار روی دوش او بود. چه جوری می گوید برداشتند. اگر کسی شرح صدر پیدا کند بارهای سنگین سبک می شود. معنی بار برداشتن این نیست که بگوییم تکلیف را از روی دوش پیامبر برداشتند. می گوید این خاصیت شرح صدر است. مثلاً شما فرض کنید یک موتور دارید صد کیلو بار را می خواهد ببرد. حالا اگر یک وانت داشته باشید می-شود. اگر یک کامیون داشته باشید صد کیلو اصلاً چیزی نیست. اگر تریلی داشته باشید صد کیلو در آن گم است. وقتی قدرت انسان زیاد می شود شرح صدر پیدا می کند مشکلات قابل تحمل می-شود. الان بحث نفی مشکلات نیست. بحث این است که ما هم یک ضعف-هایی داریم که مشکلات بزرگ جلوه می کند. بعد کار را خراب تر می کنیم. بحث این است که این مشکلات خانوادگی، این مشکلات ارتباطی با باجناق خود، با همسایه خود، مشکلات بدتر نشود یا با کسانی که مخالف فکری ما هستند. دقیقاً کسانی که شرح صدر ندارند باید بگوییم مثل کودک هستند. بچه ها چه جوری هستند؟ با اندک چیزی اشک آنها در می آید. با اندک چیزی هم خوشحال می شوند. یعنی زود به هم می ریزند. یعنی در درون اینها زود موج ایجاد می شود. قرآن می گوید «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً * وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعا» (معارج/19 تا 21) می گوید انسانی که تربیت نشده است و کم ظرفیت است این جوری است. وقتی یک مشکلی به او می رسد داد و بیداد می کند. جزوع یعنی بی تابی می کند. وقتی یک خیری به او می رسد حاضر نیست به کسی بدهد. مثل بچه ای که می گوید این اسباب بازی مال خود من است. یعنی هر کسی که در مشکلات زود بی تابی می کند در رفاه هم حاضر نیست به دیگران چیزی بدهد. شرح صدر را از خدا بخواهیم. آن وقت مسئولان عزیز هم یاد آنها باشد یا پست نپذیرید یا سعه صدر خود را تقویت کنید. آلَةُ الرِّئَاسَةِ سَعَةُ الصَّدْر. اگر سعه صدر ندارید انگار ابزار ریاست را ندارید. رئیس شدید توجه داشته باشید که انتقاد هم می کنند. امیرالمؤمنین به مالک اشتر فرمود مالک تو را به کشور مصر فرستادم قبل از تو حکامی داشته است همین جور که تو به حاکم-های قبلی نگاه می کردی یاد تو باشد که مردم هم به تو نگاه می کنند. الان من عمامه سر خود گذاشتم همین است، حالا یک موافقی هم پیدا می شود یک کسی یک شوخی هم با ما می کند باید تحمل خود را بالا ببریم. آلَةُ الرِّئَاسَةِ سَعَةُ الصَّدْر. اگر یک کسی پیدا می شود از مسئولی انتقاد می کند با خونسردی برخورد کنید. مقام معظم رهبری می گویند اگر انتقاد می کنند ناراحت نشوید. فرصتی درست کردند که شما از خود دفاع کنید. توضیح بدهید. سوء تفاهم ها را برطرف کنید. اگر هم عیبی دارید عیبت خود را برطرف کنید. جامعه ما به نظر من از این جهت دچار مشکل هست. اخیراً یک آقای محترمی، ورزشکاری گاهی وقت ها بعضی-ها نسبت به عملکرد دینی ما ایراد دارند. ایشان گفتند که چرا در این هیئت ها نذری می دهید؟ پول آن را به بیمارها بدهید. یک آقایی هم پیدا شد از سر دلسوزی برای مجلس ابا عبدالله شروع به توهین کردن کرد این درست نبود. خب توضیح بدهید. بگوییم برادر عزیز در این مجلس ها یک نفر از پول نذری خود را برود و به بیمار بدهد، یک نفر است ولی این می-آید یک نذری می دهد افراد می آیند سینه می زنند و می شنوند انگیزه پیدا می کنند به بیماران کمک کنند. به جای یک نفر صد نفر کمک می کنند. پس کار بدی نیست. ضمن این که انسجام اجتماعی درست می کند، ضمن این که روابط را تلطیف می کند، معنویت، برکت. آن آقا اشتباه کرد توهین کرد، اعتراضاتی هم شد ایشان دوباره گفت آقا خود من امام حسینی هستم، خود من بچه هیئتی هستم، خود من دوست دارم منظور من این بوده است که بعضی ها ریا می کنند که چه قدر هم ریا بد است. باز یک نفر پیدا شد گفت دارد همین جوری می گوید. ترسیده است. یا حرف او ظاهری است. قرآن باز به اینها می گوید «لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِنا» (نساء/94) می گوید به کسی که دارد سلام می گوید و می گوید من از شما هستم، امام حسین را دوست دارم حق ندارید بگویید شما مؤمن نیستید. هر کس می گوید حسینی هستم بگویید الحمدلله. من فکر نمی کنم کسی در ایران باشد که امام حسین (ع) را دوست نداشته باشد. الگوی حرم حضرت سجاد است که دیروز بنا به روایتی سالروز شهادت ایشان هم بود. واقعاً حلم امام سجاد خیلی عجیب است. اولاً بینندگان عزیز بدانند امام سجاد (ع) خدمات فراوانی کردند، که یکی از آن یادگارهای قشنگ ایشان رساله حقوق است. آن جا می گویند زن و شوهر چه حقی بر هم دارند، طبقات مختلف اجتماعی چه حقوقی بر گردن یکدیگر دارند. در یک قسمتی از آن حضرت می گویند اگر با یک کسی اختلاف دارید، او خصم شما است، فرمود اگر شما خود را برحق می دانید او حق دارد که با او زیبا حرف بزنی. فَإِنْ كَانَ مَا تَدَّعِيهِ حَقّا اگر شما فکر می کنید نظر شما حق است أَجْمَلْتَ فِي مُقَاوَلَتِه، باید زبان شما زیبا باشد که حرف را قشنگ بزنید. بعد فرمود فَإِنَّ لِلدَّعْوَى غِلْظَة، فرمود وقتی می خواهید یک چیزی را بر علیه کسی می خواهید بگویید یک زمختی و یک غلظتی دارد در گوش او سنگین می آید، درک کنید دارید انتقاد می-کنید. او حق دارد که شما لطیف انتقاد کنید. چه قدر حضرت سجاد لطیف بودند، چه قدر زیبا گفتند. بعد فرمود دلیل خود را با میانه روی و رفق بفهمان. بعد فرمود مهلت دهید تا بفهمد. یعنی گاهی باید بگوییم بروید روی حرف های من فکر کنید. مهلت بدهیم. یک آیه است که می فرماید «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَك» (توبه/6) ای پیامبر اگر وسط جنگ یکی از مشرکین پناه خواست که می خواهد بفهمد شما چه می گویید «فَأَجِرْهُ» (توبه/6) جنگ را تعطیل کنید. بیاید کلام خدا را بشنود او اسکورت کنید با امنیت برود تصمیم خود را بگیرد «أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ» (توبه/6) به طرف یک مقدار مهلت بدهید. در بحث بمباران مطلب، اصلاً نمی گذاریم فکر کند ببیند ما چه داریم می گوییم. فرمود: أَمْهَلِ الْمُهْلَة با لطافت و آرامش، أَبْيَنِ الْبَيَانِ، با روشن ترین گفتار، وَ أَلْطَفِ اللُّطْفِ، با لطف و نرمی، حق او این است که با لطف و نرمی انتقاد خود را بگویید. بعد فرمود با کشمکش و قیل و قال دلیل شما گم نشود. حیف است شما مگر نمی گویید حرف حقی دارید. وقتی صداها بالا می رود وقتی کشمکش است حرف حق تو این وسط گم می شود. اتفاقاً آرامش را حفظ کنید تا حجت و دلیل تو از دست نرود که بعد نمی توانید آن را جبران کنید. ببینید چه قدر قشنگ است. همه اینها در صورتی است که حق با شما است و می گوید او حق دارد که آن حقی که با تو است را این جوری بگویید. یعنی نگاه کنید ما دنبال چه هستیم؟ دنبال عقده گشایی هستیم، دنبال این هستیم که دل خود را خنک کنیم؟ یا دنبال حل مشکل هستیم؟ اگر دنبال حل مشکل هستیم این خونسردی بسیار اهمیت دارد. این هم یک نکته، اگر کسی فکر می کند حق با او است نیاز به فحش و عصبانیت نیست. چون اگر حق با شما است قشنگ توضیح دهید. چه کسی باید عصبانی شود؟ کسی که حق با او نیست. چه کسی باید عصبانی شود؟ کسی که منطق ندارد می گوید بیایید این جوری آن را شلوغ کنیم. وسط جنگ صفین امیرالمؤمنین شنیدند که یاران آنها دارند به سپاه معاویه فحش می دهند. امیرالمؤمنین فرمود إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ. من خوشم نمی آید شما فحش بدهید. فرمود عمل آنها را توصیف کنید. لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ و ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ، حال آنها را متذکر شوید. این قولی است که به صواب نزدیک تر است. صواب با صاد یعنی حرف درست. ثواب با ث یعنی پاداش. أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ، یعنی این جوری به صواب نزدیکتر است. وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْرِ، وقتی فحش ندهید و قشنگ و منطقی حرف بزنید این جوری حجت تمام است. روز قیامت نمی گویید آقا این فحش داد عصبانیت من را تحریک کرد من هم حاضر نشدم حرف او را گوش بدهم، از شما نمی پذیرند. و لذا می گویند به مقدسات ادیان، متدینان، به مقدسات دین دیگری یا گروه دیگری توهین نکنید، برای این که به ضرر همه است. چون فضای عصبانیت درست می شود بعد طرف حق شما را مطالعه نمی کند، حق شما را گوش نمی-دهد. برادر اهل سنت می گوید حق با من است، برادر شیعه هم می-گوید حق با من است. نه او توهین کند، نه این توهین کند. پس شما یک کاری کنید که حق خود را ترویج کنید. با توهین حق شما ترویج نمی شود. به ضرر آن حقی که معتقد هستید عمل می-کنید. در ادامه حضرت فرمود به جای فحش دادن بگویید خون ما و خون آنها را حفظ کن. چون جنگ داخلی با مسلمان ها بود. بین ما و آنها صلح ایجاد کن. خدایا آنها را از گمراهی هدایت کن. بعد فرمود اگر این کار را بکنید اگر طرف جاهل است عارف می شود، اگر هم حرص بر تجاوز و تعدی دارد تعدیل می شود. دست بر می دارد. در جنگ هستید می گوید چرا فحش می دهید. خیلی خونسرد جنگ خود را بکنید. فحش ندهید، اگر می خواهید وسط جنگ حرف بزنید منطقی حرف بزنید. این سیره اولیاء خدا است، دوای دردهای ما است به شرط این که تمرین کنیم و از خدا بخواهیم. در نهج البلاغه داریم إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّم، اگر هم حلیم هم نیستید حلم را به خود ببندید. یعنی حلم تحمیلی. یک مدت آدم به زور خود را وادار به حلم کند آرام آرام حلم پیدا می-کند. مدل انسان این جوری است. یعنی وقتی انسان این مطالب را می شنود، من، شما، بیننده عزیز، می گوید خدایا می شود من هم این جوری بشوم؟ همین میل که پیدا می کند تصمیم بگیرد تمرین کند. تصمیم های سنگین هم فایده ندارد. سنگ سنگین علامت نزدن است. مثلاً بگوید امروز صبح تا ساعت ده می خواهم عصبانی نشوم. ده که شد یک استراحت به خود بدهد، همین جور ذره ذره. امکان ندارد کسی چهل روز مواظب خود باشد و بعد حلم پیدا نکند. خدا آدم را این جوری آفریده است که انسان باید تمرین کند. خود را عادت بدهد. فرمود خود را به کار زیبا عادت بدهید. عَوِّدْ نَفْسَكَ الْجَمِيل عادت هم با چیزی درست می شود؟ با تکرار. تمرین و تکرار.
ملایی: در ادبیات دینی ما، در آموزه های دینی عباراتی مثل عود یا احمل علیک، یا احمل نفسک، اینها را زیاد داریم. حتی همین من که فکر می کنم دیگر کار من خراب شده است ان شاءالله اراده کنم و بخواهم می شود. یک گلچینی از تمام آن چه تا این لحظه شما فرمودید حاج آقای نظافت اگر بخواهیم بکنیم آن عبارت كَادَ الْحَلِيمُ أَنْ يَكُونَ نَبِيّا، چه قدر حلم مقام عجیبی دارد. حالا رسم ما است که آخر برنامه دعا می کنیم، همین جا دست به نقد یک دعا برای حلیم شدن ما بکنید و قسمت بعدی برنامه برویم.
نظافت: خدایا به همه ما توفیق بده لحظه عصبانیت به خود بیاییم. یعنی ما محتاج این هستیم که آن موقع که عصبانی شدیم یک کسی به ما بگوید آقا آرامتر. خدایا لحظه عصبانیت ما را به خود وا مگذار.
ملایی: خیلی متشکر هستم حاج آقای نظافت. دوستان خوب من، همراه های سمت خدا می دانم که تا این جای کار از فرمایشات حاج آقا نظافت لذت بردید یک چند دقیقه هم زمان در اختیار ما هست، آیات قرآن کریم را تلاوت می کنیم و می شنویم و بر می-گردیم صفحه 41 آیات 249 تا 252، با این توضیح که در آستانه ماه صفر المصفر قرار داریم، ماه جدید قمری و قربانی اول ماه برنامه سمت خدا هم مثل همیشه هست. ثواب تلاوت آیاتی که عرض کردم را تقدیم می کنیم محضر ائمه بزرگواری که اول برنامه تا این جای کار ذکر خیر آنها به هر مناسبتی شد. صفحه 41 قرآن کریم
ملایی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. حاج آقای نظافت عزیز در خدمت شما هستیم.
نظافت: بسم الله الرحمن الرحیم و ان شاءالله که این تلاوت قرآن و شنیدن قرآن و انس با قرآن قبول باشد. از قضا این آیاتی که در این صفحه خوانده شد مربوط به داستان طالوت و جالوت است که در صفحه قبل آن داریم که قوم بنی اسرائیل به پیامبر خود گفتند که یک فرمانده ای را تعیین کنید تا ما با دشمن بجنگیم. و بعد پیامبر آنها گفت خدا گفته است طالوت فرمانده باشد، پادشاه باشد، آنها اعتراض کردند. گفتند برای چه او فرمانده باشد؟ او که از پولدارها نیست. «لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ» (بقره/247) پیامبر آنها خونسرد جواب داد فرمود «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ» (بقره/247) خدا او بر شما برگزیده است. «وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ» (بقره/247) دو چیز لازم فرماندهی را دارد. هم جسم قوی دارد، هم درایت و علم را دارد. می خواهم بگویم این نحوه برخورد با پیامبران، نمی-گفتند دیگر اعتراض نکنید، حرف نزنید. او اعتراض کرده است، معیار او را اصلاح می کند، دقیقاً توضیح می دهد. حالا در این صفحه که این جا خواندیم می گوید حضرت طالوت وقتی که قوم خود را حرکت داد به آنها گفت خدا شما را با یک نهر آب آزمایش می کند. اگر به نهر آب رسیدیم کسی نباید بنوشد. یک مشت آب مجاز هستید. اگر کسی بنوشد از من نیست. آزمایش ها را ببیند، شما یک لشکر را در نظر بگیرید که پیاده روی کرده است و ابزار و ادوات جنگی داشته است. تشنه به نهر آب رسیده است. می گوید خدا شما را با این نهر آب آزمایش می کند و می گوید یک مشت آب بیشتر ننوشید. همه وقتی رسیدند ترمزهای آنها برید. فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَليلاً. خدایا کمک کن در آزمایش ها سرافراز شویم. یعنی آن مقداری که ولی می گوید از امکانات، از خوردنی-ها استفاده کنید آن مقدار. من همین جا در پرانتز بگویم، چون اربعین در پیش است و الحمدلله جمعیت زیادی دارند می روند، چه سفر خوبی هست از بینندگان عزیز هم تقاضا می کنم دست کسی که تا حالا نرفته است بگیرند دیگران را دعوت کنید، دیگران را راه بیندازید. در ثواب زیارت دیگران سهیم باشید. ما اربعین می رویم با صحنه های شگفت انگیزی مواجه می شویم. چه صفایی، بی نظیر است. واقعاً صفای عجیبی ایجاد می شود. آن جا داریم می رویم باید استفاده از امکاناتی که سفره پهن می شود استفاده حداکثری نکنیم. اول خود را کنترل کنیم به اندازه. ریخت و پاش نشود، اسراف نشود. ظروف یک بار مصرف در راه ریخته نشود. آن جا کثیف نشود. یعنی ادب این راه پیمایی را هم داشته باشیم و تازه اگر می توانیم کمک کنیم. یعنی فقط مصرف نکنیم. بارک الله به کسی که بار دیگران را بر می دارد. این که ما استفاده کنیم این هنر نیست. استفاده رساندن هنر است. البته خیلی خوب است، نذری امام حسین است خوش به حال کسی که می خورد. هم در استفاده از مواهب به اندازه مراقب باشیم. هم مراعات حال دیگران را بکنیم، هم اگر کسی می تواند کمک کند. بار را سبک کند، همه بسیج بشویم.
ملایی: حاج آقای نظافت حالا که حرف به این جا رسید ان شاءالله برنامه سمت خدا هم مسیرهایی را برای مشارکت در امر اربعین و تسهیل زیارت و ان شاءالله پذیرایی و اینها به صلاحدید دوستان مسیرهایی تعیین می شود و اعلام هم می کنیم. که سمت خدا هم سهم خود را در این برنامه انجام دهد.
نظافت: به ویژه عزیزانی اگر می توانند وامی جور کنند یا بگوید این بخش از بار زیارت را هزینه رفت و آمد آن را ما تقبل می کنیم، خیلی خوب است ما شریک شویم در ثواب زیارت دیگران، به ویژه آنهایی که هنوز نرفتند و نچشیدند. یعنی در این راه پیمایی اربعین دنیایی از اتفاقات خوب می افتد و حیف است کسی این را نچشد و من احساس می کنم این از زمینه های ظهور امام زمان است. یعنی نام حسین دارد جهانی می شود. و در این زیارت اربعین، مسیحی می آید، اهل سنت می آید، همه طوایف دارند می آیند. خیلی اتفاق عجیبی است. این روایت را من ندیدم، یادی کنیم از استاد محترم برنامه سمت خدا حضرت آقای عابدینی من از ایشان شنیدم، کربلا با هم بودیم ایشان به من گفتند که روایت داریم در آخر الزمان امام زمان که تشریف می -آورند در مسجد کوفه که نماز می خوانند صف نماز از کوفه به کربلا وصل می شود. همین اتفاق است. ما یک زمانی بود می-خواستیم عزاداری کنیم پدربزرگ های ما در زیرزمین ها از ترس رضاشاه می رفتند. یک زمانی می گفتیم صدام از بین برود راه کربلا باز شود. حالا ببینید. پیشروی ها را هم ببینیم. اینها بشارت ها هستند. با تمام عیب ها و گرفتاری هایی که داریم اینها بشارت ها است. این داستان آخر آن این جوری است که وقتی از نهر آب رد شدند، جالوت را که دیدند که گفتند ما که قدرت نداریم. مثل ناو هواپیمابر را بعضی ها ببینند بگویند مگر ما می توانیم. آنهایی که اصلاً آب نخورده بودند و ایمان آنها قوی بود به بقیه روحیه دادند كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً. نترسید. همچنان که بچه های حزب الله لبنان نترسیدند، مدافعان حرم نترسیدند. حیمنه مستکبران عالم پوشالی است. و بعد دارد که حضرت داود که در سپاه بود جالوت را کشت و دعا کردند رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً
ملایی: می خواهم از شما خواهش کنم دعا کنید. آخر یک جایی رفتید ذهن من هم یک جایی رفت. امروز سالروز شهادت شهید سید علی اندرزگو است. آن موقع مردم ما، رهبر ما، جوان های ما، زن و مرد ما از طاغوت و دستگاه آن نترسیدند.
نظافت: و ایشان اهل صبر بود. رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً خدا به ما صبر بدهد وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا نلغزیم وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ.
ملایی: دعای آخر برنامه امروز را به خواهش یکی دو تا از همراه های برنامه قرار دهید برای آنهایی که تعبیر آنها این است که در کار آنها گره افتاده است.