حجت الاسلام فرحزاد: علیکم السلام و رحمه الله. خدمت شما و همه بینندگان عزیز، عزیزانی که از شبکه جهانی ولایت پیگیری میکنند، عزیزانی که از شبکه افق، رادیو معارف شنونده این برنامه هستند، عرض سلام داریم. و در آستانه شهادت سیدالساجدین زین العابدین(ع) هستیم که یک بار دیگر هم عرض کردم آقای ملایی، خیلیها میگویند محرم ماه شهادت امام حسین(ع) است. محرم ماه شهادت دو امام است، یعنی امام سجاد کمتر یا گاهی کمتر یادآوری میشود. 25ام که قول مشهور است شهادت امام سجاد(ع) که امشب است انشاءالله خدا توفیق بدهید که بهترین عرض ادب را محضر این امام داشته باشیم و بهره بگیریم و انشاءالله گذرنامه کربلا را از دست باکفایت ایشان انشاءالله بگیریم.
ملایی: الهی آمین. اصل حالتان که خوب است؟
حجت الاسلام فرحزاد: الحمدالله.
ملایی: ما آمادهایم با حال خوب که برای ما امروز هم خلاصه تحفههای معنوی داشته باشید حاج آقای فرحزاد.
حجت الاسلام فرحزاد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ». ما سالیان سال است که مهمان امام سجاد(ع) هستیم، واقعاً کتابی به عظمت صحیفه سجادیه ما بعد از قرآن نداریم چون تمامش مورد تایید امام معصوم، یعنی سه امام این کتاب را و این دعاها را تایید کردند. امام سجاد(ع)
انشا فرمودند، آقا امام باقر(ع) نوشتند و امام صادق هم مهر تایید زدند به این کتاب دعای جد بزرگوارشان. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ / الحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین» «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». دعای چهل و دوم بعد از ختم قرآن امام سجاد(ع) تلاوت میکردند. «وَ جَعَلْتَهُ نُوراً نَهْتَدِي مِنْ ظُلَمِ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ» خدایا این کتاب خودت را نور قرار دادی. ببینید الان در این استدیو یا هر کجا، اگر کل برقها را خاموش کنند، تاریکی محض باشد، آدم به دیوار میخورد، به در میخورد، به ستون میخورد. چشم کاملاً روشن است، بینایی درست، ولی نور هم باید باشد. این قرآن نور است، میدرخشد، راه را نشان میدهد. فرماید قرآن را نور قرار داده است که ما از تاریکی گمراهی و جهالت با متابعت قرآن از تاریکی جهالت بیرون بیاییم. «وَ شِفَاءً لِمَنْ أَنْصَتَ بِفَهَمِ التَّصْدِيقِ إِلَى اسْتِماعِهِ» کسی که درست به قرآن گوش بدهد و مطلب را بگیرد وسیله شفا قرار دادی برای او. «وَ مِيزَانَ قِسْطٍ لَا يَحِيفُ عَنِ الْحَقِّ لِسَانُهُ» یعنی ترازوی حقی است که اندازهگیریهایش دقیق است، هیچ وقت متمایل به ظلم و خلاف و کم و زیادش بی جا است، یعنی درست نقطههای اصلی را نشان میدهد، راه اصلی را نشان میدهد، از حق منحرف نمیشود. «وَ نُورَ هُدًى لَا يَطْفَأُ عَنِ الشَّاهِدِينَ بُرْهَانُهُ» کسی که با برهان قرآن حرکت بکند هیچ وقت نورش خاموش نمیشود. «وَ عَلَمَ نَجَاةٍ لَا يَضِلُّ مَنْ أَمَّ قَصْدَ سُنَّتِهِ» مثل علامتها و تابلوهایی که میگذارند، کسی با تابلوها برود بعضی موقعها در خارج یا در خود ایران، تابلوها به زبانهای مختلف هستند، طرف قشنگ میرود محلی که میخواهد ببیند. قرآن تابلوگذاری کرده است، علامت گذاشته است، که طرفی که میخواهد به مقصد برساند را گمراه نمیکند، به مقصد میرساند. «وَ لَا تَنَالُ أَيْدِي الْهَلَكَاتِ مَنْ تَعَلَّقَ بِعُرْوَةِ عِصْمَتِهِ» کسی که به دستاویز قرآن دست بزند، راههای دستاویز قرآن را محکم بگیرد، هیچ وقت به وادی هلاکت نخواهد افتاد. اگر بینندههای عزیز خاطرشان باشد که ما در هفته گذشته راجع به اهمیت قرآن و این که کلام خداست، تجلی خداست، تجلی عدل امام و پیغمبر است صحبت کردیم و اهمیت آن، و این که مواظب باشیم کم نگذاریم از بهرهگیری قرآن که قرآن خدایی نکرده شاکی ما نباشد بلکه شفیع ما باشد. امروز هم باز درباره اهمیت قرآن چند کلمه عرض میکنم. یک موقعی به یک کسی میگویند که تو گنهکار هستی، یک موقع میگویند نه، اصلاً ایمان نداری، دین نداری، هیچی نداری. یک موقع آقای قرائتی، خدا حفظش کند، این آیه را هم خیلی اهمیت میدادند. روی تخته سیاه نوشتند هیچی. به مستمعین گفتند این چیست؟ گفتند هیچی. بعد پاک کردند، گفتند حالا این چیست؟ این هیچی واقعی است. این اولی کلمه هیچی بود، دومی هیچی واقعی بود. یک وقت مینویسی هیچی، یک وقت هیچی را پاک میکنی و این هیچی واقعی است. آنهایی که با قرآن و کتابهای آسمانی سر و کار ندارند قرآن میگوید تو هیچی واقعی هستی، یعنی دستتان به هیچ کجا بند نیست. خیلی تعبیر تندی است. سوره مائده، آیه 68: «قلْ يا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلي شَيْءٍ». «لَسْتُمْ عَلي شَيْءٍ» یعنی هیچی ندارید، دستتان به هیچی نیست. «حَتَّي تُقيمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ» مگر وقتی که یا به تورات بچسبید یا به انجیل بچسبید یا به کتاب آسمانی که خدا فرستاده است بچسبید. پس منهای قرآن هیچ هستیم، با قرآن همه چیزیم. وقتی کلام خدا در دل و جان ما بنشیند عمل بکنیم همه چیز هستیم. پیغمبر عظیم الشان حضرت محمدمصطفی(ص) فرمودند: «القرآنُ مَأدُبَةُ اللّه ِ، فَتَعَلَّموا مَأدُبَتَهُ ما استَطَعتُم». خیلی تعبیر قشنگی است. قرآن سفره ضیافت و مهمانی خداست، خدای بزرگ سفره پهن کرده است، مهمانی داده است. حالا یک مهمانی عادی است که همینهایی که نعمتهای دنیایی، یک نعمت معنوی است، مادیان معنوی است، مسائل معنوی است، سفره معنوی است. میفرماید قرآن مهمانخانه خداست، ضیافت الله است، مهمانی خصوصی است. «فَتَعَلَّموا مَأدُبَتَهُ ما استَطَعتُم» هر چقدر که میتوانید از خوان الهی و سفره الهی بهره ببرید و استفاده کنید. از ظاهرش، از باطنش، از معارفش، از کلماتش، از عشق به قرآن، انس با قرآن. حالا میخوانیم راههای ارتباط بهتر با قرآن را. باز از مولا امیرالمومنین علی(ع)، حضرت فرمودند: «عَلَیکَ بِتِلاوَتِ القُرآن فِي لَیلِکَ وَ نهارِک» بر تو باد قرآن را تلاوت بکنی در روز و شب. خیلی از ما ممکن است قرآن دم دست نداریم، در گوشیهای همراه که است الحمدالله. یا گوشی همراه نیست، سوره حمد را که حفظیم، سوره قل هو الله را که حفظیم، خیلی سورههای کوچک را حفظیم، اینها را بخوانیم. سوره واقعه را هر شب سفارش شده است. شب جمعه کسی بخواند، یک بار دیگر هم عرض کردم، خیلی خیلی سفارش شده است. سوره واقعه، شب جمعه. «أحَبَبُ الله» خدا او را دوست میدارد، «حَبَبهُ إِلی النَّاس» مردم هم او را دوست میدارند، از آفتها و آسیبها خدا او را دور میکند، از فقر و فلاکت او را نجات میدهد و رزق و روزیاش را زیاد میکند، «وَ کانَ مِن رُفَقاءِ اَمیرِالمُومِنین عَلی ابنِ اَبی طالِب(ع)». این همه فضیلت برای کیست؟ کسی که سوره واقعه را شب جمعه بخواند، هر شب جمعه. 5 دقیقه وقت میبرد. چند بار هم که بخوانید اصلاً حفظ میشوید. سوره واقعه را شب جمعه یادتان نرود، این یادگاری را از بنده داشته باشید. فرمود بر تو باد به تلاوت قرآن در روز و شبات و، این آخریاش خیلی مهم است، «وَ العَمَلِ بِه». قرآن فقط لقلقه زبان نباشد، مثل این که ما نسخه پزشکی را مدام بگیریم مرور کنیم بخوانیم. باید به محتوایش عمل بکنی، استفاده بکنی، بهره ببری، راه بروی با آن.
ملایی: باید داروهایش را مصرف بکنی.
حجت الاسلام فرحزاد: مصرف بکنی. حالا من بحث مفصلی راجع به عمل قرآن خواهیم داشت، حالا یک نمونهاش را عرض بکنم. آن موقعی که، بینندههای عزیز، جناب آقای ملایی، آن موقعی که یک آیه به قلب و جان انسان مینشیند مطلب را میگیرد، مثل آیه هفته قبل عرض کردیم «وَ مَن یَتَقِ الله یَجعَل لَهُ مَخرَجا» تمام درهای بسته را خدا قول داده است من باز میکنم.
ملایی: آیه 2 طلاق.
حجت الاسلام فرحزاد: سوره مبارکه طلاق. عمل به قرآن خیلی سفارش شده است و الا که دشمنها هم قرآن میخواندند ولی بر خلاف جهت قرآن عمل میکردند. یک روایت خیلی قشنگی است، خیلی از من از این روایت خوشم میآید. یک اعرابی، اعرابی که میگوییم منظور بادیه نشینها هستند نه نژاد عرب. اعرابی یعنی بادیهنشین، افرادی که در بیابانها زندگی میکردند مثل عشایر و اینها. یک اعرابی که بادیهنشین بود یک موقعی آمد خدمت پیغمبر عظیمالشان گفت آقا من به شما ایمان آوردم، از این کتاب آسمانی که خدا برای شما فرستاده است به من یاد بدهید. پیغمبر عظیم الشان هم سلام الله علیه و آله به یکی از اصحاب فرمودند او را ببر کنار خلوتی به او قرآن یاد بده. ایشان را بردند یک جای خلوتی، از قضا به زبانشان آمد سوره زلزال یا زلزله، «إذا زُلزِلَتِ الاَرضُ زِلزالَها/ وَ أَخرَجِتِ الأَرضُ أَثقالَهَا/ وَ قَالَ الإِنسانُ مَا لَهَا». راجع به قیامت است و زلزله سخیف قیامت که زمین هر چه محتوایش است بیرون میاندازد و آن زمان انسانها متحیر میشوند، گیج میشوند. و در پایانش خدا میفرماید که: «وَ مَن یَعمَل مِثقَالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یَرَهُ/ وَ مَن یَعمَل مِثقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ». این آیه را کسی باور کند همه چیز در آن است. مثقال در عربی به معنی گرم خاص، وزن خاص نیست. مثقال در عربی یعنی به اندازه، به مقدار، مثل مقدار فارسی ما است. «مِثقَالَ ذَرَّةٍ» یعنی به اندازه ذره، به اندازه سر سوزن، چه بسا از مثقال گرم هم کمتر باشد. خدا میفرماید روز قیامت که همه چیز آشکارا شد کسی به اندازه سر سوزن، ذرهای، کار خوب کرده است میبیند، مییابد، کسی به اندازه ذرهای هم شر و بدی کرده باشد میبیند و مییابد، این را حس میکند. گفت:
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
هر چه که خوب و بد آن جا همه را داری میبینی، مشاهده میکنی. این سوره کوتاه هم است. به این آقای اعرابی ایشان یاد دادند. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ»، یک سوره دیگر یاد بدهند. گفت نه آقا، بس است. گفت چرا؟ من تازه 3 خط، 4 خط از قرآن به شما یاد دادم. گفت این آیه به دل من نشسته است، «وَ مَن یَعمَل مِثقَالَ». فکر نکنی حق کسی را میخوری بُرد کردی، خیلی ضرر کردی. حق تو را هم میخورند، چند برابرش را میگیرند به طرف میدهند. آبروی کسی را بردی، دلی کسی را شکستی دلت را میشکنند، آزار دادی آزارت میدهند، کمترین خدشه وارد کنی به تو خدشه وارد میکنند، اگر طرف حلالت نکند. آبروی افراد، دین افراد، هر چیزی، سر سوزن. نمیشود که من گندم بکارم جو دربیاید، جو بکارم گندم دربیاید. همان را که کاشتی درمیآوری. عمل، عکس العمل دارد، هر کنشی، واکنش دارد. یک چیز جالبی برای شما بگویم. سیدبن طاووس عالم خیلی برجستهای است، کسی است که به قول بنده علمای روی ایشان قسم میخورند، کسی که میگویند سند هم نداشته باشد گاهی حرفش را قبول میکنیم، بعضی دعاها انشا ایشان است، حتی نسبت به امام گاهی داده شده است بدون سند از ایشان قبول میکنند. سیدبن طاووس که شیعه مخلص اهل بیت بوده است، از علمای ربانی است، میگوید من شب قدر خواستم دعا بکنم. این نکته خیلی قشنگی است. خواستم دعا بکنم. ما معمولاً دعاهایمان را از کجا شروع میکنیم؟ معمولاً اول میگوییم فرج امام زمان(عج)، بعد علما، خوبها، شهدا، مثلاً مومنین، مومنات. نماز شب میخوانیم 40 تا مومن را دعا میکنیم. به نظر من این اشتباه است. حالا فرج اول درست است، در اولویت است، آن را قبول داریم. ولی سیدبن طاووس که خریط قرآن و حدیث است میگوید من نشستم فکر کردم که شب قدر که دعاها مستجاب است اول دعا و مهمترین دعایم را کجا قرار بدهم. دیدم از ته غافله باید شروع کنم، خوبها که خوب هستند، احتیاجی ندارند، ته غافله. خدایا گمراهها را هدایت کن، خدایا زمین خوردهها. شب قدر شما میخوانید «یا مَلجَأَ کَلِّ مَطرُود» ای خدایی که تو پناه همه طرد شدهها هستی، «یا مَلجَأَ العاصین» ای خدایی که تو پناه گنهکارها هستی. پیغمبر ما یکی از سیرههای خیلی خیلی زیبایش این بوده است. من خیلی دوست دارم سیرههای پیغمبر را در ماه ربیع پیش بیاید سیرههای رفتاری پیغمبر را بگوییم. پیغمبر ما در هر غافلهای، کاروانی، مسافرت میرفتند مثل بنده و شما، عذر میخواهم مثال میزنم، نمیرفتند جلوی هواپیما و جلوی اتوبوس و بهترین جاها را رزرو بکنیم، میرفتند انتها، انتهای غافله، آن جا را رزرو میکردند به قول ما. ته غافله میآمدند برای این که کسی نتوانسته بیاید، مرکبش، خودش، مشکلی پیدا کرده است ته غافله را مواظب بودند. شاید هم یک جهتی که خاتم انبیا است، افضل انبیا است ولی آخر آمده است، آخر بودن دلیل بر مفضولیت نیست، میوه آخر سر به دست میآید. پیغمبر آمده است تمام اولیا و انبیاد را به لطف و کرمش دستگیری کند، هل بدهد به طرف خدا. میخواهم عرض بکنم که از آخر غافله بگیریم، زمین خوردهها، درماندهها. ما قبرستان میرویم مدام برای علما و شهدا دعا و نماز و قرآن. پس اینهایی که گنهکار هستند، اعدامی هستند، مجرم هستند، بدوارث هستند، بیوارث هستند، این بیچاره، بدبختها، گرفتارها، عذاب هستند، آتش هستند، فشار قبر هستند، چرا برای اینها نباید دعا کنیم. از آخر بگیریم، برای گنهکارها در نماز شب دعا کنیم نه همواره برای خوبها. خوبها که خوب هستند. یک پدر مادری 5 تا بچه دارند، 4 نفر از آنها صحیح و سالم، همه چیزشان مرتب است. یکی از آنها معلول است، مریض است، از خانه گذاشته فرار کرده است، یا زندانی است. پدر مادر حواسشان کجاست؟ حواسشان به آن یکی است. این چهار نفر که میگویند ما خیالمان راحت است.
ملایی: دلشان برای او بیشتر میسوزد.
حجت الاسلام فرحزاد: این صفت خداست در پدر مادر تجلی کرده است، در ما هم باید تجلی بکند، در ما هم باید تجلی بکند که... . ما عقب افتادهها، زمین افتادهها. یک معلم دغدغه شاگردهای خوش استعداد و باهوش و نمره 20 آوردند این هنر نیست که، دغدغهاش آن تجدیدیها و مردودیها و خوب نمیتوانند درس بخوانند و خوب نمیتوانند... . باید آخر غافله را بچسبد، فقط جلوی غافله را نگیرد. در عینی که جلوی غافله را هم باید خوب تنظیم بکنیم ولی ... . سیدبن طاووس میفرماید من حساب کردم دیدم اینها واجبتر هستند، اینها مستحقتر هستند به دعا، لذا از آخر غافله شروع کردم، گمراهها. اگر گمراهها هدایت بشوند مشکلات حل میشود. به جای این که مدام نفرین بکنیم، دعا بکنیم. میگویند یک بنده خدایی آمد پای منبر یک آقایی، مشکل روحی روانی داشت، به تعبیر ما دیوانه بود، مجلس را به هم میزد. آن آقایی که مثل من نادان بود روی منبر بود ناراحت شد. گفت بنشین سر جایت، نابود بشوی، چرا مجلس ما را به هم میزنی. دیوانه بلند شد گفت آقا، به شما میگویند عاقل، به من میگویند دیوانه، به من بگو خدا به من عقل بدهد، چرا به من میگویی نابود بشوی، به جای این که بگویی نابود بشوی بگو خدا به من عقل بدهد من مجلس را بهم نزنم. دیوانه حرفش حسابیتر بود. میخواهم عرض بکنم که ته صف. و یکی هم هر چه که برای خودت میخواهی برای همه دنیا بخواه. «اَغنِی کُلُّ فَقیر، اَشفِع کُلَّ جاهِل»، خدایا «فَرِّج عَن کُلّ مَکروب» خدایا هر گرفتاری گرهاش را باز کن. این فراشمولی و این که فراگیری ما دعا بکنیم، خیرخواهی بکنیم، خیلی خوب است. بدانیم که «وَ مَن یَعمَل مِثقَالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یَرَهُ/ وَ مَن یَعمَل مِثقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ».
هر چه کنی به خود کنی
گر همه نیک و بد کنی
گفت:
صد بار بدی کردی و دیدی ثمرش را
نیکی چه بدی داشت که یک بار نکردی
اگر کسی به عمق این آیه پی ببرد، یعنی معاد را باور کرده است. هر کنشی، واکنش دارد. اصلاً نیش به کسی نمیزند چون دقیقاً همان نیش به خودش برمیگردد، به خودش میزند. یک تعبیر خیلی زیبایی است از امیرالمومنین(ع). فرمودند من در عمرم نه به کسی خوبی کردم نه به کسی بدی کردم. گفتند آقا مگر میشود این همه به فقرا... . فرمودند هر چه که به دیگران کردم به خودم کردم، اگر هم خدایی نکرده بدی، اشتباهی، به خودم برگشته است. آیه قرآن است، «انْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها». پس این آیه خیلی مهم است، آخرین آیه سوره مبارکه زلزال؛ «وَ مَن یَعمَل مِثقَالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یَرَهُ/ وَ مَن یَعمَل مِثقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ».این اعرابی گفت این آیه همه قرآن در این است، برای من بس است. خداحافظی کرد، آمد خدمت پیغمبر خداحافظی کرد رفت. این آخر حدیث خیلی عجیب است. پیغمبر عظیم الشان(ص) فرمودند: «رَجَعَ الاَعرابي فَقیها» اعرابی برگشت در حالی که فقیه شد. یعنی عالم شد، برجسته شد، فهم و درکش را پیدا کرد. یعنی در واقع به همه قرآن رسید. انشاءالله که مصداق کسانی باشیم که قرآن از ما شفاعت بکند، دستگیری بکند، به شرطی که از این جا ارتباط معنوی و عملی مخصوصاً در کارهایمان با قرآن داشته باشیم.
ملایی: الهی آمین. همین طور، انشاءالله این گونه باشد. این هم از صحیفه نورانی سجادیه و حالا برویم سراغ بخش دوم دیگر.
حجت الاسلام فرحزاد: بله.
ملایی: هر چند که حاج آقا این را بگویم، ما از همان بحث اگر تا فردا صبح هم شما میگفتید من که سر تا پا گوش و چشم هستم. این قدر شیرین است و مهم.
حجت الاسلام فرحزاد: مهم است آقای ملایی عزیز. ما مشکل بزرگمان این است، من عذر میخواهم از افرادی که مذهبی هستند. قرآن را تند تند میخوانیم میرویم، روی آن دقت نمیکنیم، مکث نمیکنیم؛ یک آیه. آقای دولابی خدا رحمتشان کند، فرمودند من عمره میخواستم مشرف بشوم یک کسی به من زنگ زد، این آیه را خواند: «فَبِما رَحمَةٍ مِنَ الله لِنتَ لَهُم وَ لَؤ کُنتَ فَظاً غَلیظَ القَلب لَانفَضُوا مِن حُولِکَ» ای پیغمبر یک مهربانی، یک رحمی در دل تو گذاشتیم، این مهربانی به تمام عالم داشت، حریص بود، به همه موجودات، نرم شدی، خوش اخلاق شدی، مهربان شدی، مداراکن شدی، اگر تو فظ و غلیظ و خشن و تند بودی همه از دور تو پراکنده میشدند. آقای دولابی میفرمودند 15 روز در دو هفته عمره من حواسم در این آیه قرآن بود. و میفرمودند این قدر من با دیگران مدارا کردم و میکنم میفرمودند بیش از اعمال عمره و اعمال حج تمتع مواظب هستم در برخورد با مذاهب دیگر یا اهل سنت یا میزبانهایی که در سعودی هستند، حرکتی از من صادر نشود که وهن شیعه باشد یا نسبت به امامهای ما، نسبت به شیعه، آنها بدبین بشوند. بیش از مناسک مواظب آن بودم، اخلاق و رفتارم بودم، چون زیر ذرهبین هستیم، زیر دوربین هستیم. لذا یک مقداری روی اینها تامل و تفکر خیلی مهم است. در همان حدیث هم من دنبالهاش را نخواندم داشت که هر عبادتی که در آن تفکر نداشته باشد خیری در آن نیست و هر تلاوتی هم در آن تدبر نداشته باشد هیچ خیری در آن نیست. حالا اتفاقاً معرفت نفس ما هم به همین تدبر و تفکر رسیده است که راهکار دوم راه شناخت خودمان و راه شناخت خدا تفکر و اندیشیدن است. این را جدی بگیریم. ببینید ما میگوییم این قدر ذکر گفتیم، دعا خواندیم، چنین کردیم، زیارت رفتیم، مشهد رفتیم. در اینها تفکر هم داشتی؟ اندیشه هم داشتی؟ آقای دولابی، حالا ذکر خیرشان را امروز زیاد کردیم، ایشان بارها مشهد مشرف میشدند یک دعایی، زیارتی، مختصر میخواندند بعد مینشستند مودب دوزانو، میفرمودند بنشینید امام با شما حرف بزند. یعنی امام که ما معتقدیم زنده است دیگر، حی است، میبیند، میشنود. آیا زنده هم بود مدام مینشستیم زیارت میخواندیم. یک مقدار هم بنشین بگذار امام نگاهت کند، در دلت چیزی بریزد، وقت به او بده او هم با تو صحبت کند. آیت الله بهاءالدینی، حالا راجع به بحث فکر و اندیشه عرض کردم، بنده اصلاً در عمرم عبادت طولانی از ایشان ندیدم. بالای 20 سال خدمتشان بودم، در سفر و حضر. اهل عبادت بودند اما مختصر. نماز شب نشسته 10 دقیقه، نماز واجب خیلی مختصر. دیگر مکرر ما هر شب تقریباً خدمتشان بودیم. ولی بیشتر عبادت مرحوم آیت الله بهاءالدینی تفکر بود. مینشستند فکر میکردند، در آفاق، در انفس، در آیات خدا، خیلی موقع هم برای ما شرح میدادند. مثلاً ببینید یک زنبورعسل دارد چه کار میکند، یک زنبورعسل چه عسلاش و چه سم و زهرش. من یک جایی رفتم در یک محلی بود، مزرعهای بود در اطراف اصفهان. طرف مزرعه زنبور داشت و میگفت حاج آقا سم و زهر عسل میلیونها میلیون قیمتش است، یعنی چند هزار برابر عسل. ببینید خدا در یک حشره در سم و زهر آن چه چیزهایی قرار داده است که برای خیلی از دارو درمانها استفاده میشود، ما شر مز نداریم، یا خیر مز داریم یا شر و خیر قاطی است. و در عسلاش میگوید «شِفاءُ لِلناس»، یک سوره قرآن به نام زنبورعسل است. آقای بهاءالدینی خیلی اهل تفکر بودند. ما در روایت داریم، در کافی شریف است، «كانَ أكثرُ عِبادَةِ أبي ذَرٍّ التَّفكُّرَ» بیشتری عبادت ابوذر نمیشود ذکر و دعا و ورد و اینها، فکر میکرد، فکر. فکر در واقع چراغ درونت را روشن میکند، در واقع میگردی گمشدهات را پیدا میکنی. گاهی میروی قبرستان بنشین فکر کن، اینها چه کسانی بودند، همینهایی بودند که آپارتمانهای کذایی داشتند، ویلا داشتند، تاج و تخت داشتند، چه داشتند، با خاک یکسان است. آقا کسی که از دنیا برود با کسی که یک میلیون سال، فرق نمیکند، تمام شد دیگر، ارتباطش با دنیا قطع شد. ما هم به مرگ خیلی نزدیک هستیم. راجع به سفر آخرت فکر کنیم، راجع به این بناها را چه کسی بنا کرده است، ساکنهایش کجا رفتند، همه رفتند در چاله قبر، بدنشان رفت آن جا رفتند به عالم برزخ. اندیشیدن را ما جدی بگیریم. روایت داریم «كانَ أكثرُ عِبادَةِ أبي ذَرٍّ التَّفكُّرَ» یعنی ابوذر غفاری بیشتری عبادتش تفکر بود. آیت الله بهاءالدینی هم معمولاً مینشستند یک چایی میخوردند، یک گپی میزدند، بعد از نمازها. من خیلی کم از ایشان ذکر دیدم. ختم صلوات هم که میآمدند گاهی مثلاً یک دور تسبیح شاید 100 تا، بقیه را ما میفرستادیم. ولی همواره مشغول فکر بودند. یک موقع فرمودند من 30 سال راجع به یک موضوعی فکر کردم تا به نتیجه رسیدم. حالا اینها خاطرات قشنگی است. یک موقعی یکی از بزرگان میگفت ما ایشان را بردیم مشهد و زیارت هم که ایشان را میبردند مقید نبودند بروند به ضریح بچسبند. خوب است البته خلوت باشد آدم برود ولی با فاصله هر کجا که خلوتتر بود مینشستند، در صحنها معمولاً، و میفرمودند کس دیگر زیارت جامعه بخواند و گوش میدادند. «آتاکُمُ الله مَا لَم یُؤتِ أَحَداً مِن العالَمِینَ»، همین یک جمله یک دریا در این است. شما اهل بیت چیزهایی خدا به شما داده است که به احدی در عالم نداده است. زیارت جامعه را دیگران میخواندند آقا گوش میدادند. در گوش دادن یک اثری است که در خواندن و گفتن نیست. خود پیغمبر ما به بن مسعود میفرمودند که بنشین قرآن تلاوت کن، حضرت گوش میدادند، اشک میریختند و بعد به یک حدی میرسید میگفتند بس است. میخواهم عرض کنم همواره به خواندن نیست، گاهی گوش دادن به مراتب بالاتر از خواندن شاید باشد.
ملایی: چون مجال اندیشیدن به ما میدهد.
حجت الاسلام فرحزاد: بیشتر است، بله، دارید گوش میدهید. من خودم به دوستان عرض کردم پای منبرها بروند بنشینند و استفاده کنم خیلی راغبتر هستم، خیلی خوشم میآید، از این که همواره حرف بزنم، همواره صحبت کنم. و ایشان شب مبعث بود، خیلی هم شب زیارتی مهمی است. آخر شب سحر که شد دیگر حرم خلوت شده بود. یکی از بزرگان آمد خدمت آقا، به آقا گفت که آقا حرم خلوت شده است، اگر میخواهید به اصلاح شما را ببریم خدمت آقا، ضریح. آقای بهاءالدینی فرمودند نخیر آقا، ما همین جا ارتباطمان برقرار است، ما امشب سه تا صلوات برای امام رضا هدیه کردیم، خیلی هنر کردیم، سه تا صلوات. ولی ما چون درک نمیکنیم. یک صلوات، امام صادق فرمود خدا هزار صلوات بر طرف نازل میکند با هزار صف از ملائکه. یک خاطره از آقای بهاءالدینی یادم آمد. یک بنده خدایی خدا به او بچه داده بود، آورد خدمت آیت الله بهاءالدینی برایش اذان بگوید، مثلاً دعا کند. آقا بعدش یک صلوات برایش فرستادند. آن بنده خدا گفت یک صلوات؟ فرمودند یک صلوات کم است؟ شما صلوات را نمیفهمید یعنی چه؟ یک صلوات نمیدانید چقدر ارزش دارد؟ ما به کیفیت عمل باید بپردازیم، محتوایش مهم باشد، اخلاصش، نه همواره به مقدار و کمیت آن. لذا آقای بهاءالدینی عمده کارش تفکر بود، اندیشیدن، تفکر کردن. که این اندیشیدن و تفکر کردن ما را به خودمان را پیدا میکنیم، موجودات را به حقایقاش میرسیم، به همه موجودات ما راه میتوانیم پیدا کنیم. انشاءالله خدا توفیق تفکر و اندیشیدن سالم. میگوید یک لحظه فکر از عبادت یک سال.
ملایی: «تَفَکُرُ ساعَةٍ».
حجت الاسلام فرحزاد: ساعت در عربی به معنی 60 دقیقه نیست.
ملایی: آن است، لحظه است.
حجت الاسلام فرحزاد: بله، لحظه است. گاهی میبینی یک تفکر بالاتر از یک سال یا 60 سال یا یک عمر عبادت است. که خدا توفیق دهد که به وادی تفکر، تفکر خوب البته، سردربیاوریم به خیلی از مجهولات، مبهماتمان برطرف میشود و به خیلی از خیرها میرسیم.
ملایی: انشاءالله. خیلی ممنون حاج آقای فرحزاد. انشاءالله خدا شما را حفظ کند برای این که همچنان بگویید و ما بشنویم چون گفتید دوست دارم بنشینم دیگران بگویند.
حجت الاسلام فرحزاد: انشاءالله شنونده خوبی هم باشم.
ملایی: حتماً. در فضای مجازیتان، در پای منبرهایتان، اینها همه اشتیاق دوستداران مشهود است برای شنیدن و دیدن بحثهای شما.
حجت الاسلام فرحزاد: این لطف خداست. ما ناودانی هستیم که باران میآید، انشاءالله خودمان هم تر بشویم.
ملایی: حتماً همین طور است. خدا حفظتان کند. بینندههای محترم، شنوندههای گرامی، یک فرصتی را با قرآن کریم هستیم. صفحه 39، آیات 238 تا 245 از سوره مبارکه بقره، و برمیگردیم ببینیم چقدر زمان داریم. باز هم نکاتی از محضر حاج آقای فرحزاد استفاده خواهیم کرد. پیشنهاد این لحظههای ما این است که ثواب تلاوت آیات را به همه شهدای صنعت دفاعی کشورمان تقدیم کنیم که امروز در تقویم جمهوری اسلامی ایران روز صنعت دفاعی نامگذاری شده است. «اعوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم».
«اعوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ»
حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَىٰ وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ (238) فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالًا أَوْ رُكْبَانًا ۖ فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَمَا عَلَّمَكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ (239) وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِيَّةً لِأَزْوَاجِهِمْ مَتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ ۚ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِي مَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (240) وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ (241) كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (242) ۞ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ (243) وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (244) مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً ۚ وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (245)
ترجمه: بر نمازها و نماز ميانه مواظبت کنيد، و خاضعانه براى خدا به پا خيزيد. (238) پس اگر بيم داشتيد، پياده يا سواره [نماز کنيد]؛ و چون ايمن شديد، خدا را ياد کنيد که آنچه نمىدانستيد به شما آموخت. (239) و کسانى از شما که مرگشان فرا مىرسد، و همسرانى بر جاى مىگذارند، [بايد] براى همسران خويش وصيّت کنند که آنان را تا يک سال بهرهمند سازند و [از خانه شوهر] بيرون نکنند. پس اگر بيرون بروند، در آنچه آنان به طور پسنديده در باره خود انجام دهند، گناهى بر شما نيست. و خداوند توانا و حکيم است. (240) و فرض است بر مردان پرهيزگار که زنان طلاق داده شده را بشايستگى چيزى دهند. (241) بدين گونه، خداوند آيات خود را براى شما بيان مىکند، باشد که بينديشيد. (242)آيا از [حال] کسانى که از بيم مرگ از خانههاى خود خارج شدند، و هزاران تن بودند، خبر نيافتى؟ پس خداوند به آنان گفت: «تن به مرگ بسپاريد» آنگاه آنان را زنده ساخت. آرى، خداوند نسبت به مردم، صاحب بخشش است، ولى بيشتر مردم سپاسگزارى نمىکنند. (243) و در راه خدا کارزار کنيد، و بدانيد که خداوند شنواى داناست. (244) کيست آن کس که به [بندگان] خدا وام نيکويى دهد تا [خدا] آن را براى او چند برابر بيفزايد؟ و خداست که [در معيشت بندگان] تنگى و گشايش پديد مىآورد؛ و به سوى او بازگردانده مىشويد. (245)
ملایی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». همین چند دقیقه پیش قبل از تلاوت آیات قرآن کریم حاج آقای فرحزاد داشتند در مورد صلوات و این که یک صلوات آن خاطره مرحوم آیت الله بهاءالدینی را در ملاقاتشان، در دیدارشان با آن فرزند تازه به دنیا آمده و اینها میفرمودند، همین نکته را یک مقدار دیگر برای ما کامل بکنند، فیض ببریم و بعد برویم سراغ تکمیل بحث. بفرمایید.
حجت الاسلام فرحزاد: موقع شنیدن نام و القاب پیغمبر، نام اصلی پیغمبر محمد(ص) است و احمد، ابوالقاسم، کنیه و امثال این. هر کدام از اسمهای پیغمبر یا لقبها که برده میشود مستحب موکد است، مستحب موکد، حتی بعضی محدثین ما واجب میدانند ولی عموم فقها مستحق موکد میدادند که نام پیغمبر برده شد ذکر صلوات گفته بشود. در بعضی تعبیرها دارد که کسی عمداً نام پیغمبر را شنید ذکر صلوات نگوید «یُوجِبُ دُخولَ النَّار» باعث رفتن به آتش میشود. در بعضی تعبیرها دارد که بخیل واقعی یا بخیلترین آدمها کسی است که نام من را بشنود و این ذکر را نگوید. در یک روایت دیگر فرمودند: «اَجفَ النَّاس» یعنی جواکارترین افراد به من کسانی هستند که نام من را بشنوند و صلوات بر محمد و آل محمد نفرستند.
ملایی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم».
حجت الاسلام فرحزاد: در این صفحه این آیه را هم عرض بکنم. صفحه 39 خدای متعال میفرماید: «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً ۚ وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ». نکته ظریفی است عرض بکنم. خدا میگوید کسی است به من قرض بدهد. خدا احتیاج به قرض دارد نعوذ بالله؟ یا آیهای که میگوید هر کس خدا من را یاری بکند من او را یاری میکنم. خدایی که احتیاج به یاری من داشته باشد اصلاً خدا نیست، محتاج است. امام حسین «هَل مِن ناصِر» میفرمود یا به من آب بدهید، یعنی درخواست ذلیلانه نعوذبالله بود؟ نه خیر، عزیزانه بود. کسی است من یاریاش بکنم. امام حسین احتیاج به یاری کسی ندارد، او قدرت الله است، او یدالله است، با یک اشاره عالم را دگرگون میکند. میلیاردها انسان را به خودش جذب کرده است. امام حسین همه تشنهها را سیراب میکند. کسی است من به او آب بدهم، کسی است من او را یاری بکنم. اینها را برعکس معنا بکنید، اگر برعکس معنا بکنید دیگر آن بزرگانی که انکار کردند که امام حسین آب نخواسته است و «هَل مِن ناصِر» به آن معنایی که آنها میگویند درست است، ذلیلانه از کسی چیزی نمیخواهد، ولی عزتمندانه میخواهند از هر طرف. خدا اگر میگوید کسی است به من قرض بدهد یعنی کسی است من به او قرض بدهم، من او را کمک کنم، من چند برابر به او بدهم. من همین جا بحثی که آقای حسینی هم هفتههای قبل داشتند که اگر انسان صدقه نمیتواند بدهد، یک صدم، یک دهم، یک چهارم، یک پنجم، هر چقدر، بستگی دارد چقدر ما ایمان و معرفتمان به خدا و اولیای خدا و انفاقی که جایگزین میشود اعتقاد داشته باشیم. حداقل قرض بدهیم. ما چقدر قرض الحسنههای مطمئن داریم یا افراد مطمئنی که هزار ضمانت است که مال شما را نمیخورند، برمیگردانند هر وقت خواستید. بیایید قرض بدهید. ثواب قرض از صدقه هم بالاتر است. و خدا برکت و خیر هم به شما میدهد. با این قرض دادن میلیونها نفر شغل درست میشود، میلیونها نفر وسایل ازدواجشان فراهم میشود، به شما هم برمیگردد، آّبروی طرف هم حفظ میشود. از صدقه به مراتب بالاتر است. خدا میفرماید کسی است که به خدا، شما به یک مومن که قرض میدهید به خدا دارید قرض میدهید، با خدا دارید معامله میکنید. امام سجاد وقتی که پولی میدادند، صدقه میدادند، دست مبارکشان را میبوسیدند. میگفتند آقا چرا میبوسید؟ میفرمودند خدا میفرماید که من قرض میکنم صدقه را، من در دست خدا دادم. طرف را نبین، خدا را ببین. آن قرضگیرنده در واقع نماینده خداست. خدا میفرماید کسی است که به من قرض بدهد، یعنی به مومنین قرض بدهد یعنی به من قرض داده است. «فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً»؛ خدای بزرگ بگوید من چند برابر میکنم، در آخرت این قدر قصر و کاخ و خوشی و نعمتهای دائمی بهشت به تو میدهم به خاطر قرضی که به افراد نیازمند دادی. آن وقت خدا است که کم و زیاد میکند، رزق را کم میکند، زیاد میکند و بازگشت و رجوع همه به سوی خدای متعال است. اگر اجازه بدهید من ادامه همان بحث تفکر و معرفت نفس را که وقت است انشاءالله خدمت بینندههای عزیز عرض بکنم. ببینید این تفکر را ما یک مقدار جدی بگیریم. یک هفته دیگر عرض کردم، افرادی که فکر و اندیشه ندارند، تعبیر خدا این است، «وَ لَقَد ذَرَأنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ النَّاس» عده زیادی اهل جهنم هستند. علامت جهنمیها چیست؟ «لَهُم قُلُوبٌ لَا یَفقَهُونَ بِهَا» دل دارد، از دلش استفاده نمیکند، عقل دارد، چراغ عقلش را روشن نمیکند. «لَهُم قُلُوبٌ لَا یَفقَهُونَ بِهَا» یعنی دل دارد، هیچ کس نیست که دل نداشته باشد، دل، وجدان، عقل. یعنی همان عمرسعد ملعون هم خدا لعنتش کند، شب تا صبح قدم میزد میدانست کار بد دارد میکند، تا روز آخر هم میدانست ولی به پیام دل و وجدانش عمل نکرد. «لَهُم قُلُوبٌ لَا یَفقَهُونَ بِهَا» نمیاندیشد، فکر نمیکند، استفاده از فکرش نمیکند. «وَ لَهُم أَعیُنٌ لَا یُبصِرُونَ بِهَا» چشم دارد، چشم دل، ولی از چشم دلش استفاده نمیکند. «لَهُم آذَانٌ لَا یَسمَعُونَ بِهَا» آنهایی که فکر و اندیشه ندارند خدا به آنها میگوید، گوش دارد ولی از گوشاش استفاده نمیکند، گوش شنوا، گوش دلش را استفاده نمیکند. اینها خدا میفرماید: «أُولئِکَ کَالأَنعَامِ بَل هُم أَضَلُّ» اینها مثل حیوان چهارپا هستند بلکه از حیوان چهارپا هم خیلی پایینتر هستند. خیلی جاها ما دیدیم حیوانات فهم و شعور دارند، وفا دارند، صفا دارند. حضرت امیر میفرمودند سگ 10 تا صفت خوب دارد؛ صاحبش را رها نمیکند، وفادار است، قانع است، شب بیدار است، نگهبانی میدهد. گاهی میبینی یک صفت آن در انسان نیست، در انسانی که ادعا دارد. لذا یک بزرگی فرمود اگر خدا «بَل هُم أَضَلُّ» نگفته بود من دق میکردم که من میبینم که بعضی از انسانها به مراتب از حیوان پستتر هستند. بعد خدا میفرماید اینها غافل هستند. غافل یعنی چه؟ یعنی فکر نمیکنند. همین تازگی ماشین رانندهای که ما را میآورد پارک بوده است، یک آقایی با سرعت بالا با موبایل حرف میزده است، محکم به ماشینی که پارک شده بود گوشه خیابان زده است. به او میگوییم چرا این کار را کردید؟ ببخشید، من مشغول تلفن بودم. آخر تو فکر، عقل، اندیشه، یک مقدار فکر بکن. با سرعت زیاد مشغول، حواست به رانندگی باشد، خلاف شرع، خلاف قانون. ببینید اگر بدانیم که اعمال ما چه بازخورد بدی دارد برای خودمان و دیگران چقدر دردسر درست میشود، چقدر دردسر درست میشود. ما از اندیشیدن و فکرمان استفاده نمیکنیم، از عقلمان، از وجدانمان استفاده نمیکنیم. میفرماید کسی که از عقل و فکر و اندیشه استفاده نکند به مانند حیوانات، چهار پایان، بلکه به مراتب از حیوان پستتر است، «بَل هُم أَضَلُّ». یک روایت زیبایی دیدم از امام صادق(ع). ما معیارها را باید عوض کنیم آقای ملایی. ما فکر میکنیم هر کس عمل زیاد، کار زیاد دارد، نه خیر، هر کس فکرش خیلی کار میکند. الان خیلی از کشورها با فکر و اندیشیدن کشورشان رتبه اول جهان را پیدا کرده است، در صنایع، در هر چیزی. از فکر و اندیشهشان استفاده کردند نه از معذرت میخواهم کار و معذرت میخواهم حمالی زیاد. نه خیر، از فکر و اندیشه، از عقلشان، از تجربهشان استفاده کردند. ببینید روایت زیبایی است. امام صادق(ع) فرمودند بعضی از شماها «أكثَرُ صَلاةً مِن بَعضٍ» نماز خیلی میخوانید، در عبادت زیاد عبادت میکنید. بعضی از شماها «أكثَرُ صِومً» است، روزه زیاد میگیرید. بعضی از شما صدقه زیاد میدهید، خیلی کار خوبی است. بعضی از شما «أكثَرُ حَجّا» است، زیاد حج میرود. بعضی از شما معرفتش خیلی بالاست. مثلاً شما در یک فرض کنید الان زوار اربعین، انشاءالله راه را قشنگ باز کنند و امکانات فراهم بشود دهها میلیون نفر از کشورهای مختلف میروند. ما میخواهیم یک نمره بدهیم به زوار امام حسین(ع). بعضیهایشان صدقه زیاد میدهند، بعضیهایشان کار زیاد میکنند، بعضیهایشان از زوار پذیرایی میکنند، بعضیهایشان ذکر میگویند، بعضیهایشان زیارت عاشورا میخوانند، پیادهروی زیاد میکنند، عرق میریزند، خسته میشوند، چه میشوند، چه میشوند. افضل اینها کیست؟ امام صادق(ع) فرمودند بعضیهایشان «أفضَلُ مَعرِفَةً» هستند. امام حسین را میشناسد، خودش را پیدا کرده است، شناخته است، خودش را میشناسد، امام حسین را میشناسد، معرفتش بالا است، فهمش بالا است، امام حسین را همه جا میبیند، راه امام حسین را خیلی بالاتر از همه چیز میداند. امام حسین فدای چه شد؟ فدای این شد که من فقط یک حرکتی بکنم، راهی بروم، پیادهروی، یا به امام حسین برسم، به راه امام حسین برسم، به شناخت امام حسین برسم، خدا را پیدا کنم، خودم را پیدا کنم، ظلم به کسی نکنم، تعدی به کسی نکنم. آن معرفت است. امام صادق(ع) در نمره دادن فرمودند بعضیها زیاد نماز میخوانند، بعضیها زیاد صدقه میدهند، بعضیها زیاد روزه، حج، «أفضَلُكُم أفضَلُ مَعرِفَةً» آنهایی که سطح تجربه، فهم، درک، معرفتش، امام حسین را بگو توصیف کند در یک جمله، ببین این هزار نفر چه توصیفی دارند. آن کسی که از همه بهتر شناخته است، بهتر توصیف میکند، او از همه افضل است ولو در مقام عمل عملش کم باشد. عقل و فهم. «أفضَلُكُم»، این حدیث خیلی خوب است، «أفضَلُكُم أفضَلُ مَعرِفَةً».
ملایی: خیلی متشکرم حاج آقای فرحزاد. قبل از این که برویم برای خداحافظی و انشاءالله عرض ادب بکنیم به ساحت قدسی آقایمان اباعبدالله الحسین(ع) باز هم میخواهم که شما خدا را به حق همین امام بزرگوار و به حق امام سجاد(ع) که فردا شهادتشان است قسم بدهید و چند تا دعا برای ما بکنید.
حجت الاسلام فرحزاد: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». خدایا به حق سیدالساجدین زین العابدین که امشب شبِ شهادتشان است ایمان و معرفت کامل به همه ما مرحمت بفرما. قلب امام زمان از ما راضی فرجش را نزدیک، ما را جزو بهترین یارانش قرار بده. خدایا همان جوری که در بحثمان گفتیم همه زمین خوردهها، گرفتارها، گمراهها، جهنمیها را از جهل و جهالت نجات بده. خدایا به حق محمد و آل محمد مریضها شفای عاجل عنایت بفرما. آنهایی که شغل، مسکن، همسر، اولاد ندارند مرحمت بفرما. باران رحمتت را، معنوی و مادی، بر ما نازل بفرما. توفیق بهترین عزاداری، عرض ادب، توفیق زیارت اباعبدالله و همه مشاهد مشرفه به فضل و کرمت مرحمت بفرما. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
ملایی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». خیلی ممنونیم از شما حاج آقای فرحزاد. دوستان عزیزم، سمت خداییهای بزرگوار، فردا سه شنبه خدمت حاج آقای عابدینی خواهیم بود انشاءالله، همین جا در محضر شما خواهیم بود. و آخرین کلام ما در برنامه سمت خدای امروز باز هم عرض ارادت خواهد بود. اَلسَّلامُ عَلَی الحُسَینِ وَ عَلَی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ وَ عَلی اَولادِ الحُسَین وَ عَلی اَصحابِ الحُسَینِ»