اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1401-05-23-حجت الاسلام شریفیان-ارتباط شایسته با اصحاب حضرت امام حسین علیه‌السلام

ملایی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ وَ بِه نَسْتَعِین إِنَّهُ خَیرُ نَاصِرٍ وَ مُعِین». بینندگان محترم، شنوندگان عزیز، همراهان خوب برنامه سمت خدا، سلام بر شما. به برنامه این یکشنبه خوش آمدید. آرزو می‌کنم شما آقایان و بانوان هر جا هستید سلامت و تندرست باشید. یکشنبه است و حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای شریفیان عزیز و نازنین که سعادت دارم من مستقیماً روبروی ایشان بنشینم و شما هم پای گیرنده‌هایتان و بشنویم و ببینیم و لذت ببریم، بحثی که حاج آقا برای ما دارند. من سلام علیک بکنم با ایشان، خوشامد بگویم، بعد دیگر گفتگو را آغاز می‌کنیم، شما هم همراه ما باشید لطفاً. سلام علیکم، خیلی خوش آمدید، قبول باشد عزاداری‌ها و توجهات و توسلات.

حجت الاسلام شریفیان: علیکم السلام و رحمه الله. خدمت شما حاج آقای ملایی عزیز و همه بینندگان محترم برنامه هر جا که هستند سلام و ادب و احترام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات و عزاداری‌ها خدمت همه شما عزیزان دارم. ان‌شاءالله خداوند متعال به  احسن وجه از همه عزیزان و بزرگواران قبول کرده باشد و ان‌شاءالله ما را هم از دعای خیر فراموش نکرده باشد.
ملایی: برای دعای اول الهی آمین و دومی مطمئن باشید که مومنان همدیگر را دعا می‌کنند و یقین داریم شما هم ما را دعا کرده‌اید در این روزها و شب‌ها. حاج آقای شریفیان، رزق پربرکت محرم در برنامه قبلی در بیان شما ارزاق محرم بود. شنیدیم و لذت بردیم. فرمودید که برنامه‌ای که الان خدمت شما هستیم ان‌شاءالله می‌خواهید بروید سراغ بحث اصحاب اباعبدالله. درست است؟
حجت الاسلام شریفیان: بله.  «اعوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ/ الحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین و و صَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ اَهلِ بَیتِهِ الطاهِرینَ وَ لَعنَةُ عَلَی اَعدائِهِم اَجمَعینَ». «اللَّهُمَّ کُن لِوَلیَّکَ الحُجَّةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علیهِ و عَلي آبائِهِ في هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي کُلِّ سَاعَةِ وَلِیاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتَّي تُسکِنَهٌ أَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتعَهٌ فِیهَا طَوِیلا». همان طور که شما فرمودید بحث جلسه قبل به تناسب ایام محرم عرض کردیم یک مقداری بحث از اخوت و روابط ایمانی را در پرده بحث اصحاب امام حسین یک مقدار دنبال بکنیم و نکاتی را لا به لای این بحث پیدا بکنیم از روابط، که حالا ان‌شاءالله آرام آرام می‌رسیم. روایتی را عرض کردم جلسه قبل در باب ارزاق محرم که حضرت فرمودند با بکا امام حسین، زیارت امام حسین، لعن قتله امام حسین، محبت امام حسین، این ایام سیر کنید، دستتان از رزق بزرگ امام حسین پر کنید. یک نکته‌ای که امام رضا فرمودند که این هم از مهم‌ترین رزق‌های سرسفره امام حسین است این است که مکرر همان قدری که به یاد امام حسین می‌افتید در کنارش به یاد اصحاب امام حسین بیفتید. این‌ها آقای ملایی، قله ما هستند، اصحاب امام حسین. نه امام حسین که امام حسین  قله همه عالم است ولی اصحاب امام حسین، این که در روایت حضرت به ما فرمودند که: «وَ قُلتا ذَکَرتَهُ یا لَیتَني کُنتُ مَعَهُم فَأفُوزُ فَؤزً عَظیما»، همیشه کانه این زمزمه را با خودتان داشته باشید. به تناسب این بحث بود که من به ذهنم بود که یک چند جلسه‌ای را اگر فرصت بود در باب مسئله اصحاب از آن‌ها گفتگو بکنیم و آرام آرام یک مقداری مختصات اصحاب حواریون امام حسین را بحث کنیم و به تناسب آن هم از روابطی که در این فضا شکل می‌گیرد هم ان‌شاءالله گفتگو خواهیم کرد. مسئله اصحاب نکته اولی که باید به آن توجه کنیم این است که امام رضا فرمودند این باید بشود وردتان، بشود ذکرتان. چه؟ اصحاب امام حسین. و چه نکته‌ای را از اصحاب دنبال کنید؟ آرزوی رسیدن به اصحاب. آرزو صرفاً دنبال کردن یک امر نظری نیست که من اصحاب را بشناسم، صرفاً این نیست. طلب درونی انسان نسبت به این مقام محل بحث است، یعنی انسان همه وجودش این بشود که این‌ها چه کسانی بودند، چه مقامی رسیدند و کاش ما با این‌ها بودیم. اصلاً «یا لَیتَ» گفتن یعنی همین.
ملایی: تمنای حقیقی.
حجت الاسلام شریفیان: بله. البته به طور طبیعی لازمه رسیدن به این آرزو این است که انسان یک مقداری از حیث معرفتی به این اصحاب نزدیک بشود، ببیند چه مسیری را داشتند می‌رفتند، چه کار دارند می‌کنند، از چه فراز و فرودی دارند عبور می‌کنند. اگر کسی بخواهد حقیقت این آرزو در درونش متولد بشود باید این مسیر را طی بکند برای همین چیز کوچکی نیست. ما گاهی اوقات این روایتی که آدم ابتدا هر که بخواند می‌گوید مگر می‌شود، «إِن سَرَّکَ أَن تَکُونَ لَکَ مِثلِ ثَوابِ مَنِ استُشهِدَ» مثل ثواب اصحاب امام حسین را به تو بدهند، «فَقُل مَتی ذَکَرتَ»هر موقع این را بگو.
ملایی: «یا لَیتَنی کُنتُ مَعَهُم».
حجت الاسلام شریفیان: آدم اولش می‌گوید با یک ذکر که آدم.
ملایی: یعنی می‌شود مثلاً من یک ذکری را بگویم، راهی را بروم که...
حجت الاسلام شریفیان: اصحاب رفتند، آن ثواب را  به من بدهند. من این گونه می‌فهمم،  حضرت این را دارند می‌گویند، می‌گویند این که زمزمه حقیقی انسان این بشود که من به اصحاب امام حسین برسم، قله من این بشود که من این قله را باید بزنم. این چیز سهلی نیست. ما گاهی اوقات یک مقدار به یک قله نزدیک می‌شویم پا پس می‌کشیم که آقا نخواستیم. بالاخره رسیدن به این قله فراز و فرودی دارد، دقت‌هایی دارد، به این سادگی نیست. برای همین عرض می‌کنم که انسان آرام آرام وقتی که اصلاً پا در این مسیر می‌گذارید تازه می‌فهمید که اصحاب از چه مسیری عبور کردند و من چه آرزویی دارم می‌کنم. ما قبلش خیال می‌کردیم که آرزوی رسیدن به اصحاب را داریم، می‌رویم جلو می‌بینیم نه این امر بزرگی است بخواهی با امامت این گونه همراه بشوی. لذا آرزوی رسیدن به اصحاب امام حسین یک امر واقعاً عظیمی است. این است که امام رضا در کنار بکا امام حسین، زیارت امام حسین، لعن قتله امام حسین، محبت امام حسین، می‌گویند آرزوی اصحاب امام حسین. این یک امر بسیار مهمی است. حالا بزرگان هم در مورد این مسئله یک بحث‌هایی دارند ولی انصافاً ما در باب اصحاب عاشورا و در واقع اگر بخواهیم دقیق‌تر بحث کنیم آقای ملایی، آن حلقه اصلی. در بعضی از روایات دارد حواریون، ما در مورد این کم بحث کردیم. ما در مورد مسیر ایمان و این‌ها بحث‌هایی می‌کنیم ولی در مورد آن کسانی که قله هستند، در کنار امیرالمومنین، در کنار سیدالشهدا، کم بحث کردیم که چه ویژگی‌هایی در این‌ها دارد دیده می‌شود و چه مسیری. حالا این موطن بحث است و مقدمه بحث که ان‌شاءالله آرام آرام یک قدری از آن گفتگو می‌کنیم. یک مقدمه دیگر هم عرض کنم. مقدمه دوم ما این است. برای این که بحث از اصحاب ما بخواهیم بکنیم، اصحاب امام حسین، این چند مسیر دارد. یک مسیرش مسیر نقل‌های تاریخ خود عاشورا است که دستمان هم خیلی پر نیست. ما در مورد واقعه عاشورا نقل‌های قدمایی و قابل اعتنایی که بحث معرفتی جدی آدم بخواهد بکند دستمان آن قدر پر نیست. همان‌هایی هم که هست ارزشمند است، باید روی آن کار جدی هم بکنیم ولی به هر حال یک مسیر این مسیر است که ما هم لا به لای بحثمان گاهی اشاره به این نقل‌ها می‌کنیم.
ملایی: ان‌شاءالله.
حجت الاسلام شریفیان: مسیر دیگر این است که اصحاب پیغمبرمان و اولیای الهی در ادبیات دینی مثل قرآن و روایت، آن‌ها را دنبال کنیم. ببینیم مثلاً حضرت عیسی حواریون داشته است، ببینید چقدر برای قرآن مهم است. در سوره مبارکه صف و جاهای دیگر، سوره مبارکه آل‌عمران به نظرم، در باب حواریون حضرت عیسی می‌گوید. می‌گوید ببینید این‌ها چگونه هستند، این‌ها خیلی آدم‌های ویژه‌ای هستند. حتی در سوره مبارکه صف قرآن می‌گوید شبیه این‌ها باشید، «کُونوا اَنصارَ الله کَمَا قَالَ عِیسَی ابنُ مَریَمَ لِلحَوَارِیِّینَ مَن أَنصَارِي إِلَی الله»، مثل این‌ها باشید. این هم یک مسیر است که ما این جور سرخط‌ها را دنبال کنیم که پیدا بکنیم یک همراهی در مقیاس و مستوای بالا با اولیای الهی چگونه است. این هم مسیر دوم است. مسیر سوم که شاید از همه مهم‌تر باشد و ان‌شاءالله اگر توفیقمان بود این هم باید یک نگاهی بیندازیم آن جایی است که امام حسین خودشان دارند در مورد اصحابشان بحث می‌کنند، یعنی شماها چه هستید، شماها که هستید. و یک جاهایی امام حسین به یک کدهایی از آیات قرآن اشاره می‌کند که شماها همان کسانی هستید که قرآن این را در مورتان گفته است. و این خیلی ویژه است. هر چقدر این جا بایستیم بحث بکنیم جا دارد. عمق فعل معصوم و حلقه پیرامون معصوم و کلاً جنس جریان توحید و مختصات توحید را ما باید از ادبیات وحی بیشتر مطالبه کنیم آقای ملایی، تا گزاره‌های تاریخی پراکنده‌ای که کسی که دارد نقل می‌کند در قد و قواره حرف بزرگ اصلاً نیست. اصلاً مورخ وقتی یک بحثی را دارد مطرح می‌کند عمق فعل امام و اصحاب امام که نمی‌فهمد چه است.
ملایی: نهایتش صادقانه‌ترین روایت از تاریخ.
حجت الاسلام شریفیان: ظاهری‌ترین لایه تاریخ را دارند نقل می‌کنند. شما الان فرض کنید در خیابان مثلاً دعوایی می‌شود، اتفاقی می‌افتد. یک نفر که از بیرون صادق هم است می‌گوید دو تا ماشین خوردند به هم، پیاده شدند مثلاً از هم دلگیر شدند، دلخوری شد، مثلاً می‌گویم. یک کسی دیگر می‌گوید درست است این حرف ولی این‌ها بچه محل هستند، این‌ها چند سال است با هم درگیر هستند. این همان واقعه را دارد تعریف می‌کند ولی در یک عمق دیگر از آن تعریف می‌کند.
ملایی: لایه‌های جدید.
حجت الاسلام شریفیان: یک لایه دیگر. کس دیگری دارد مسئله را دنبال می‌کند می‌گوید نه فقط درگیری این دو تا نیست، این‌ها پدرانشان هم در محل با هم درگیر بودند، این‌ها مثلاً مشکل دیرینه با هم دارند. این‌ها لایه‌های مختلف نگاه است. مورخ سطحی‌ترین لایه را می‌تواند گزارش بکند، اصلاً کارش این نیست که بخواهد بفهمد عمق فعل امام و اصحاب امام کجاست. برای همین ما باید به این گونه ادبیات‌ها، ادبیات وحی، حرکت کنیم و آن جا سوق پیدا کنیم. و یک جاهایی از گزاره‌های تاریخی استفاده صرفا بکنیم. حالا این هم به عنوان مقدمه. اما بحثی که امروز خدمتتان تقدیم می‌کنم چند آیه‌ای است از سوره مبارکه فتح. سوره مبارکه فتح جریان فتح مکه است، صلح حدیبیه و فتح مکه است. ولی این سوره یک چیزی در آن است که از آن جا به درد کار ما می‌خورد. آن هم این است که می‌گوید این فتح هم یارانی داشت، رسول خدا یارانی داشت و فتح با آن‌ها حاصل شد. محور این فتح خودِ وجود مقدس نبی اکرم است ولی یک کسانی کنار حضرت آمدند بلکه اصلاً سوره مبارکه فتح می‌گوید ما به خاطر این که این‌ها دور تو جمع شدند من به شما فتح را دادم. شما که بودید، رسول الله که رسول الله است، اصلاً رسول آمده با همراه کردن این عده‌ یک چیزی را در عالم رقم بزند، این همراهی است که یک چیزی به ما می‌دهد، راه را باز می‌کند. فرق موطن عاشورا که یک جور فتح است که امام حسین یک جوری دارد فتح می‌کند، تا ظهور که امام زمان می‌آید آن هم یک فتحی است در مقیاس دیگر همراهان است. امام حسین هم دارد یک فتحی انجام می‌دهد، با یک تعداد اندکی که کنار امام حسین جمع شدند. جنس فتح ولی متفاوت با ظهور است، دیگر آن جا قصه شهادت امام و زدن و کوبیدن و «فَرِحَت بِه آلُ زیادِ»، دیگر دوره ظهور این خبرها نیست. چه اتفاقی افتاد؟ امام که امام است، امام که تفاوتی نکرده است، «کُلُّهُم نُورُ واحِد». این امام زمان کنارش یک اتفاقی دارد می‌افتد، ما به این می‌گوییم حلقه یاران. حلقه یاران دارد شکل می‌گیرد که حالا آرام آرام این بحث را ان‌شاءالله عرض می‌کنم. پس ببینید نکته‌ای که در سوره، چرا ما رفتیم سراغ بحث سوره مبارکه فتح؟ چون جریان صلح حدیبیه و فتح مکه گزارش قرآن با مسئله یاران و اصحاب و همراهان همراه شده است. این بحث نکته مهم ما است. این هم شأن نزول بحث سوره فتح. نکته اولی که در سوره مبارکه فتح باید بدانیم این است که وجود مقدس نبی اکرم یک مواجهه‌هایی با قریش داشت. بعد از این که حضرت 13 سال مکه را پشت سر گذاشتند، دیگر کار و درگیری یک جوری بود که لا به لای هم نمی‌شد زندگی کرد. به این می‌گویند دوره حدنه تبدیل می‌شود به دوره مباینه. دوره حدنه یعنی لا به لای هم زندگی کردن. حضرت با این‌ها درگیر بود ولی درگیری‌اش به صف کشی تبدیل نشده است. مباینه دیگر صف حضرت جدا شد، دیگر حضرت تشریف بردند مدینه، دوره مدینه حضرت شکل گرفته است. که این دو دوره خیلی دو دوره مهمی است، در تحلیل مواجهه با دشمن. ما یک دوره‌ای حتی ممکن است لا به لای دشمن زندگی بکنیم ولی آرام آرام سیر ایمانی ما ما را به یک جایی می‌رساند که دیگر استکاک، به یک جایی می‌رسد که شما دیگر لا به لای هم نمی‌توانید زندگی کنید، کار دیگر به یک صف کشی جدی‌تری دارد می‌رسد. دوره مدینه حضرت آغاز شد. دوره مدینه حضرت دیگر دوره درگیری جدی حضرت با قریش است. چه شد؟ جنگ بدر شد، سال بعد سالانه می‌جنگیدند، سال سوم جنگ احد شد، سال چهارم یک جنگی که می‌خواست بشود که رسول خدا رفتند به میدان قریش دیگر ترسیدند چون شکست خورده بودند. در احد هم شکست خوردند به خاطر یک بی‌دقتی‌هایی جنگ پیروز تبدیل شد به جنگ شکست. سال چهارم آن‌ها نیامدند، بعد هم ابوسفیان کلی بهانه آورد که چرا ما نیامدیم. توجیه می‌کرد، ترسیده بود. سال  پنجم قریش دیدند این گونه نمی‌شود، همه قوای  خودشان را جمع کردند به اسم جنگ احزاب، یعنی همه حزب‌ها دیگر جمع شدند. و رسول خدا از روز اول به ما وعده داده بود این را که وقتی شما پرچم اسلام را بلند کنید همه دشمن‌ها دست به دست هم می‌دهند و «تَظاهُرَ زَمانَه عَلَیها» همه دشمن‌ها علیه شما جمع خواهند شد و شما با پدیده احزاب مواجه می‌شوید. آن قدر جنگ احزاب سنگین شد که رسول خدا در شهر ماند و خندق کندند بالای شهر. به این می‌گویند جنگ خندق یا احزاب. این هم سال پنجم است. موطن جنگ احزاب چه بود؟ آن قدر سخت شد که واقعاً آقای ملایی کار به مو رسیده بود. وقتی که آن پهلوان‌هایشان از روی خندق پریدند، «هَل مِن مُبارِز» می‌طلبیدند، هیچ کس جرات نمی‌کرد به میدان برود، امیرالمومنین رفتند. آن داستان معروف عمر بن عبدود و کسانی اقران او هم بودند، فقط هم این فرد نبوده است. رسول خدا یک جمله‌ای دارد در همین مواطن جنگ احزاب که خدایا امروز اگر اسلام شکست بخورد دیگر احدی در عالم پرستش نخواههد شد، یعنی این قدر کار به مو رسیده بود.
ملایی: و سخت شده بود.
حجت الاسلام شریفیان: به تعبیر سوره مبارکه احزاب اصلاً قرآن فرموده است: «وَ بَلَغَتِ القُلُوبُ الحَناجِر» قلبتان باید بیاید در حنجره‌تان. خیلی صحنه سنگینی بود. چه شد؟ خدا به یک نحوی جنگ را جمع کرد. این قدر خدا باد و طوفان فرستاد که قریش پراکنده شدند، اصلاً دیگر نتوانستند دوام بیاورند. یعنی از  جهت نظامی ظاهراً رسول خدا قوای مواجهه ظاهراً نداشت، خدا به امداد خودش این جنگ را تمام کرد. تا این جا را داریم؟
ملایی: بله.
حجت الاسلام شریفیان: سال قبل این قدر قریش دست سنگین و قوی نشان داده است چنین صحنه‌ای. سال ششم رسول خدا فرمود من خواب دیدم. از این جا وارد جریان صلح حدیبیه و فتح مکه داریم می‌شویم. رسول خدا فرمود من در رویا دیدم در مکه داریم طواف می‌کنیم، «مُحَلِّقِینَ رُءُوسَکُم وَ مُقَصِّرِینَ لَا تَخَافُونَ» در حالت امنیت داریم طواف می‌کنیم. مردم گفتند بعدش. رسول خدا فرمودند جمع کنید برویم مکه، می‌خواهیم برویم عمره انجام بدهیم. آقا اذیت نکن، سال قبل یادتان رفته است در خانه خودمان چپیده بودیم خندق کندیم، حالا می‌خواهیم لباس احرام بپوشیم حج برویم، برویم عمره به جا بیاوریم؟! رسول خدا فرمود دستور همین است که گفتم، محرم شوید، لباس احرام بپوشید، حرکت کنید. یک تعبیری در سوره مبارکه فتح آمده است از همین جا معلوم است. یک عده‌ای بودند «المُنافِقینَ وَ المُنافِقات الظانینَ بِالله ظَنَّ السُوءِ» سو ظن‌ها دارد خودش را نشان می‌دهد. چه می‌گوید،  این چه دو دو تا چهارتایی است، چطور ممکن است انسان چنین حرکتی بکند. رسول خدا فرمود خدا این رویا را به ما گفته است، دیگر رسول خداست، خواب من دستور از جانب خدا است. قرآن می‌گوید: «مُخَلَّفُون»، یعنی جامانده‌ها. نیامدند. دارم اصحاب می‌گویم.
ملایی: بله، داریم به آن حلقه می‌رسیم.
حجت الاسلام شریفیان: دارد اصحاب پیدا می‌شود. «مُخَلَّفُون» جامانده‌ها. خدا می‌گوید ببینید چگونه یک عده‌ای نیامدند، من ببین در صحنه چه کار می‌کنم. کسانی که ظن‌شان، سو ظن را ببینید، به خدا و رسول. «بَل ظَنَنتُم أَن یَنقَلِبَ الرَّسُولُ وَ المُؤمِنُونَ إِلَی أَهلِیهِم اَبَدًا» اصلاً مسیر بن‌بست است، بی‌بازگشت است، همه می‌روید کشته می‌شوید. نرفتند. «وَ زُیِّنَ ذَلِکَ فِي قُلُوبِکُم» خیال هم  می‌کردند خیلی خوب می‌فهمند. آدم یک تحلیلی برایش به وجود می‌آید در مقابل فرمان رسول. خیلی از لایه‌های صحنه را من نمی‌بینم دیگر، حالا می‌رسیم به بحث مجهولات. خیلی از لایه‌های این صحنه را من نمی‌دانم چه خواهد شد ولی دو دو تا چهار تای من نمی‌شود. چه می‌شود؟ اگر مومن به حضرت نباشی، سو ظن نداشته باشی، رسول الله گفته است، این حرف‌ها نیست، به دستور خدا آمدیم. رسول می‌گوید این مسیر را باز می‌کند، باز می‌کند. چقدر قرآن باید به من و شما بگوید حضرت موسی رفت رسید به این رود، این طرف فرعون، این طرف رود، همه گفتند آقا بن‌بست، جناب موسی فرمود نه خیر، بن‌بست نیست. «کَلَّا أِنَّ مَعِيَ رَبّي سَیَهدینِ» من با دستور خدا آمدم، مگر من به فرمان خودم این جا آمدم. ما به دستور خدا این جا آمدیم. «فَأَوحَینَا إِلَی مُوسَی أَنِ اضرِب بِعَصَاکَ البَحرَ» بزن عصایت را به دریا. ما به دستور خدا این جا آمدیم. ولی کسی که سو ظن به خدا و رسول دارد، دنبال دو دو تا چهارتای خودش است، این ایمان ندارد که. ایمان یعنی همین. ما گاهی اوقات آقای ملایی، توقع داریم خدا همه چیز به ما نشان بدهد. این که ایمان نیست.
ملایی: قرار نیست آخر.
حجت الاسلام شریفیان: اصلاً ایمان نیست، این چیست. این که یک جایی خدا و رسول یک دستوری به من می‌دهد یک لایه‌هایش را مخفی می‌کند. این را می‌گویند مجهولات، یعنی  یعنی یک جاهایی از آن را من واقعاً نمی‌بینم. امام حسین حرکت کرده است از مکه به سمت کربلا. ما کجا داریم می‌رویم، چه خبر می‌شود، آقا مسلم را کشتند. حضرت می‌گوید نه، باز هم باید برویم. «مُخَلَّفُون» جا می‌ماند. ریزش می‌کند. در تاریخ نوشتند دیگر. حضرت وقتی از مکه حرکت کردند به سمت عراق مثلاً قریب به هزار و اندی نفر با حضرت همراه بودند. چند نفر به کربلا رسیدند؟ قول مثلاً مشهور می‌گویند 70 نفر، 72 نفر. بعضی‌ها اسم شمردند مثلاً تا 140-150 نفر اسم شمردند. من کار ندارم ولی ببینید جمعیت چه شده است. یک دهم شده است. مثلاً دارم عرض می‌کنم. ببینید خدا چه کار می‌کند با این‌ها. اصحاب می‌خواهی باشی؟ اصحاب یک جایی یک صحنه‌ای این گونه می‌شود، خدا می‌گوید بیا برو، حرکت کن، با رسول من برو. مگر نمی‌گویی ما مومن هستیم، «آمِنُوا بِالله وَ رَسُولِه»، ایمان آوردی به رسول من، بسم الله حرکت کن. مگر نمی‌گویی ایمان داری، مگر نمی‌گویی باور داری به حضرت، حرکت کن برو جلو. ببین راه باز می‌شود یا نمی‌شود، ببین من کار را جلو می‌برم یا نمی‌برم، ببین حتی اگر کار به قرار به شهادت تو هم منجر بشود، به شهادت تو ممکن است، ولی ببین من ظرفیت شهادت را در تو ایجاد می‌کنم یا نمی‌کنم. ما گاهی اوقات فکر می‌کنیم می‌خواهیم شهید بشویم خدا ظرفیتش را به ما نمی‌دهد، به زور می‌خواهد ما را بکشد معاذ الله. حرکت کن با رسول. «وَ ظَنَنتُم ظَنَّ السَّؤءِ» سو ظن داشتند به رسول، سو ظن داشتند به حضرت. بعد قرآن ببینید در آیه بعد فرمودند: «وَ مَن لَم یُؤمِن بِاللهِ وَ رَسُولِهِ» کسی که نمی‌رود ایمان ندارد، کسی که «وَ مَن لَم یُؤمِن بِاللهِ وَ رَسُولِهِ فَإِنَّا اَعتَدنَا لِلکافِرِینَ سَعِیرًا»، این کافر فقط مخصوص کافر هربی نیست، کسی که در ظاهر در امت حضرت است ولی کفر می‌ورزند به حضرت. این که قرآن می‌گوید جریان کفر و نفاق یک چیز هستند. «إِنَّ الله جامِعُ الکُفار وَ المُنافِقینَ فِي جَهَنَمَ جَمیعا» خدا منافقین و کفار را یک جا جمع می‌کند در جهنم. چرا؟ چون حقیقتشان یک چیز است. این‌ها به حضرت مومن نیستند، این‌ها ممکن است مسلمان باشند ولی مومن نیستند، این‌ها حضرت را قبول ندارند. ابتدا سوره منافقین را ببینید. «واللهُ یَشهد إِنَ المُنافِقینَ لَکاذِبُونَ» این‌ها دروغ می‌گویند، این‌ها به حضرت ایمان ندارند. این نکته اول. پس ببینید صحنه چه صحنه‌ای است. دارد صف جدا می‌شود. اصحاب شدن وارد یک میدان و صحنه‌ای شدن است که صف‌ها تکلیف خودشان را معلوم کنند. اگر صحنه، صحنه سنگینی نبود همین‌هایی که سو ظن به حضرت داشتند می‌رفتند، بعد هم ادعا می‌کردند من با سلمان یکی هستم، من با جناب ابوذر یکی هستم، چرا آن‌ها در بهشت باید درجه بالاتری داشته باشند. من یک موقع خدمت عزیزان شاید عرض کردم. خدا در روز قیامت به احدی اجازه نمی‌دهد بگوید چرا. چرا فلانی بالاتر است، چرا من پایین‌تر هستم، چه در بهشت چه در جهنم. جهنم هم درکات دارد دیگر، آن جا هم نشان می‌دهند که ببین چگونه موضع گرفتی. در بهشت هم همین طور است.
ملایی: دلیل این جا بودنت را به تو نشان می‌دهند.
حجت الاسلام شریفیان: ببین چرا صف جدا شده است، چرا رتبه‌ها دارد جدا می‌شود. خداوند متعال یک صحنه‌هایی را فراهم می‌کند که شما از وسط این صحنه‌ها باید عبور بکنید. این یک نکته. نکته دوم؛ یک کد دیگری در سوره مبارکه فتح است، آن هم خیلی مهم است. بیعت، خدا می‌گوید بیعت، من بیعت تو را می‌خواهم، می‌خواهم ببینم ته بیعت تو چیست، تا کجا با من هستی. یک عده‌ای در ظاهر بیعت کردند، بیعت می‌شکانند. «إِنَّ الَّذینَ یَبایِعُونَکَ» بیعت کردن، آن‌هایی که با تو بیعت کردند، «إِنَّمَا یُبَایِعُونَ الله» با خدا داشتند بیعت می‌کردند، دستتان را به دست خدا سپردید، «یَدُ الله فَوقَ أَیدیهِم»  می‌خواهد دست نبی اکرم را محترم کند این آیه‌ها. دستت به دست نبی اکرم خورد دستت به دست خدا خورده است، یک موقع پای بیعت‌ات سست نشوی. اگر یک مقدار ما کار را پیچ و خم دادیم، یک مقدار صحنه فتنه شد، آتشی بر پا کردیم، یک موقع کم نگذاری. «فَمَن نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنکُثُ عَلَی نَفسِهِ» اگر بیعتت را شکاندی خودت ضرر می‌کنی. ببینید آن کسانی که کنار امام حسین ماندند، چه کسی ضرر کرد؟ آن کسانی که ول کردند رفتند یا آن‌هایی که ماندند. این دو دو تا چهار تا آدم عوض می‌شود.  «فَمَن نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنکُثُ عَلَی نَفسِهِ وَ مَن أَوفَی بِمَا عَاهَدَ عَلَیهُ اللهَ»  اما اگر وفا کردید به آن عهدی که با خدا بستید، «فَسَیُؤتِیهِ أَجرًا عَظِیمًا» ما به زودی اجر بزرگ را به تو نشان می‌دهیم. این فقط قیامت نیست، ما به تو نشان می‌دهیم این جا. این که می‌گویند شب عاشورا امام حسین بعد از این که بیعت را برداشتند و اصحاب همه گفتند ما می‌مانیم و فلان، حضرت فرمودند پس حالا ببینید.
ملایی: به آن‌ها نشان داد.
حجت الاسلام شریفیان: به آن‌ها نشان داد. ببینید اجرتان چیست. می‌گویند این‌ها با همه وجودشان می‌گویند نه در باب امام حسین، نه در باب حتی اهل بیت امام حسین، در باب اصحاب امام  حسین گفتند این‌ها یک جوری می‌جنگیدند که اصلاً انگار چیزی از تعلق به دنیا و این که مرگی است و شهادتی است و مصیبتی است و هیچ. نه فقط امام حسین، اصحاب امام حسین. امام واقعاً پر می‌کند انسان را، واقعاً امام انسان را پر می‌کند. این بیعت، حالا آیه. می‌خواهید ببینید فتح چگونه حاصل شد؟ قرآن در آیه 18 فرموده است: «لَقَد رَضِيَ اللهُ عَنِ المُؤمِنِینَ إذ یُبَایِعُونَکَ» حالا دیگر به بیعتت راضی شدم. من یک صحنه‌هایی را طراحی می‌کنم که ببینم تو بیعتت بیعت است یا نه. من وقتی به بیعت شما راضی باشم تو به یک جایی رسیدی، تا قبلش متزلزل است. یعنی ما یک بیعتی با حضرت داریم ولی در یک صحنه‌هایی خدا بیعت شما را محک می‌زند که واقعاً دستت به دست امیرالمومنین است، با حضرت هستی واقعاً. این کار را خدا با شما می‌کند.
ملایی: پس در ماجرای فتح می‌توانیم، حالا می‌خواهم ببینم درست می‌فهمم یا نه. یک بخشی همان‌هایی بودند که ظن سو داشتند و اصلاً از همان اول کار کنار کشیدند، یک عده‌ای همراه شدند، بیعت هم کردند. بعد یک عده‌ای از این‌ها می‌مانند، یک عده بیعت می‌شکنند. دوباره دایره محدودتر می‌شود.
حجت الاسلام شریفیان: آن امتی که به درد حضرت می‌خورد. این طرحی است که سوره مبارکه عنکبوت  همین است دیگر. «الم/ أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یَترَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُم لَا یَفتَنُونَ» این که من یک قول به ایمان بگویم، تا انسان بخواهد به حقیقت و صدق الایمان برسد. «لَم تَکُن آمَنَت مِن قَبلُ أؤ کَسَبَت فِي إِیمَانِهَا خَیرًا»، من گاهی تعبیر می‌کنم خیر الایمان. خدا این خیر الایمان را می‌خواهد، این ایمانت به بلوغ برسد. این همین بیعت رضوان است. در تاریخ می‌گویند نبی اکرم وقتی حرکت کردند به سمت مکه، رسیدند به منطقه حدیبیه. مردم قریش آمدند راه حضرت را بستند. کجا آمدید؟ آمدیم عمره به جا بیاوریم. ما در جنگ هستیم، بیخود آمدید، برگردید. رسول خدا فرمودند من برنمی‌گردم. اصحاب خودشان را حضرت جمع کردند گفتند با من بیعت کنید. آقا این‌ها مگر بیعت نکردند؟ چرا، این یک بیعت دیگر است. بیعت کردند. به این می‌گویند بیعت رضوان، این کمتر در تاریخ اسلام بحث شده است. قرآن می‌گوید: «وَ لَقَد رَضِيَ اللهُ عَنِ المُؤمِنِینَ إذ یُبَایِعُونَکَ» این جا راضی شدم از آن‌ها. «فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِم» خدا قلب‌هایشان را می‌دید.  دید نه، این دیگر بیعتشان دارد بیعت می‌شود. «فَأَنزَلَ السَّکِینَةَ عَلَیهِم» تازه با این که بیعت کردند این قدر کار سخت بود گاهی قلب این‌ها می‌لرزید خدا مدام سکینه نازل می‌کرد. این قدر خداوند متعال خودش امداد می‌کند ولی کار سنگین بود.  «فَأَنزَلَ السَّکِینَةَ عَلَیهِم وَ أَثابَهُم فَتحًا قِرِیبًا» ما این گونه به شما فتح دادیم. چگونه؟ با بیعت نثبا. ما که متوجه نیستیم چرا ظهور واقع نمی‌شود. بیعت رضوان نشده است هنوز، هنوز بیعت رضوان نشده است. شما بیعتی با امامتان دارید ولی این بیعت هنوز بیعت رضوان نشده است. خدا می‌خواهد کار بزرگ انجام بدهد بعد از فتح، اگر دست شما دست محترم نشده باشد، اگر شما هنوز امین الله نشده باشید، اگر هنوز بیعت شما بیعت مرضی نباشد در صحنه‌های بعدی همه شانه خالی می‌کنیم.
ملایی: می‌افتیم.
حجت الاسلام شریفیان: می‌افتیم. ببینید همین آیات بعدش بحث از غنیمت است. خدا می‌گوید: «وَ اَثابَهُم فَتحًا قِرِیبًا/ وَ مَغَانِمَ کَثِیرةً یَأخُذُونَهَا» می‌خواهم به شما غنیمت بدهم. همه ثروت‌هایی که دست مستکبرین عالم بود می‌خواهم دست شما بدهم. مگر ظهور چیست آقای ملایی. همه امکانات را خدا می‌خواهد بدهد دست شما بدون این که به بیعت رضوان رسیده باشید. اگر بیعتت رضوان نباشد دستت دست محترمی نیست. امکانات را خدا از دست فرعون می‌گیرد می‌دهد بنی اسرائیل. بعد با آن امکانات چه کار می‌کند؟ اگر امین الله نشده باشی تو هم خیانت کردی در آن امکانات. می‌شوی یک فرعون شماره دو. این اتفاق می‌افتد. این است که قرار است با فتح این فتح عرض کردم، امام که امام است، ما داریم بزرگ می‌شویم در کنار امام و خدا تا به این بیعت ما راضی نشود که شما به درد امامتان بخورید. آن ماموریت سنگین که حتی در این آیات با رویای نبی اکرم بروی، بروی وسط دل دشمن.
ملایی: چون و چرا نکنی دیگر.
حجت الاسلام شریفیان: بروی، باید اعتماد داشته باشی به حضرت.
ملایی: چرا این گونه، چرا آن گونه.
حجت الاسلام شریفیان: این جناب خضر است. چه کار می‌کنی؟ کشتی سوراخ می‌کنی؟ بچه می‌کشی؟ دیوار الکی برپا می‌کنی؟ چه کار داری می‌کنی. خیال می‌کنیم ما گاهی اوقات فعل امام زمان سهل‌تر است، آسان‌تر از فعل خضر است. امام می‌خواهد بیاید همه عالم را تطهیر بکند. آن طوفان سنگینی که آمده همه دشمنان جناب نوح را دارد غرق می‌کند. خیال می‌کنید شمشیر امام زمان یک امر ساده‌تری است از آن طوفان؟ بیعت می‌خواهد. این است که اصحاب امام صادق می‌نشستند بحث می‌کردند. ما مربوط به آیات هستیم، حالا شاید رسیدیم در این جلسات عرض بکنم که همین مسئله پختگی و رسیدن به بیعت رضوان چگونه حاصل می‌شود. می‌نشستند بحث می‌کردند. امام می‌گفتند چه می‌گویید ظهور، ظهور. کدام ظهور؟ «لا والله ما تَمُدُونَ اِلَیهِ أَعینکُم حَتی تُغَربَلُوا  وَ تُمَیَزُوا وَ تُمَحَصُوا» تا تمیز نشوید، غربال نشوید، صف‌تان جدا نشود. «حَتی لایَبقی مِنکُم إلّا الأندَر فَأندَر» حضرت فرمودند یک غلیلی از شما می‌مانند آن‌هایی که حلقه اصلی هستند. اگر می‌گویند 313 نفر مثل پاره‌های ابر پاییزی خودشان را به امام زمانشان می‌رسانند، این‌ها خیلی آدم‌های خاصی هستند.
ملایی: اندر از مایه ندرت و کم.
حجت الاسلام شریفیان: بله، کم.
ملایی: نسبت این قصه با این تجدید عهد روزانه‌ای که می‌گویند بکنید با آقایتان، بیعت روزانه، اصلاً هر روز، دوباره، همین است؟ می‌خواهد ما را ببرد بالا.
حجت الاسلام شریفیان: بله. در واقع این فقط استمرار  بیعت نیست، بیعت جدیدی است که ممکن است ماموریت. اگر من دیروز پای بیعت خودم ایستادم امروز با این بیعت جدیدم ماموریت جدیدی پیدا خواهم کرد، حتماً این گونه می‌شود. شما اگر بیعتتان در مرحله قبل بیعت بوده است خداوند متعال سوال را تکرار نمی‌کند، سوال دیگری روبه‌روی شما می‌گذارد.
ملایی: رشد دوباره.
حجت الاسلام شریفیان: اصلاً سیر در ایمان یعنی همین. در همین جنگ احزاب می‌گوید ببینید چه شد، ببین کار سخت شد چه اتفاقی افتاد. یک عده‌ای منافقین بودند، در همین صحنه گفتند: «ما وَعَدَنَا الله وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا» دیدید خدا و رسول ما را فریب دادند. کار سخت می‌شود این حرف‌ها از دهان یک عده‌ای درمی‌آید. آن طرف «وَ لَمَّا رَأی المُؤمِنُونَ الأحزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنا الله و رَسُولُه» اصلاً خدا و رسول همین را به ما گفته بودند، گفته بودند کار سخت می‌شود، کار به مو می‌رسد، همه حزب‌ها علیه شما جمع خواهند شد. «وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ مَا زَادَهُم إِلَّا إِیمَانًا وَ تَسلِیمًا». در این صحنه آدم رشد می‌کند. من بارها این را عرض کردم خدمت بعضی از عزیزان. ببینید بزرگواران، بینندگان محترم، رشد ایمان انسان پشت خاکریز رخ می‌دهد، پشت نبی اکرم ایستادن رخ می‌دهد. ما گاهی اوقات خیلی متوهمانه رشد ایمان را دنبال می‌کنیم. بروم یک گوشه‌ای بنشینم دو تا ذکر بگویم بروم بالا. خیلی ساده فکر می‌کنیم. ببینیم، این تاریخ نبی اکرم را ببینیم دیگر، ببینیم اصحاب امام حسین چگونه رفتند قله را زدند. وسط یک معرکه‌ای بود، وسط یک ابتلا سنگینی بود، وسط یک طرحی که دو دو تا چهار تا هیچ کس جواب نمی‌داد، هر که برای خودش طرحی داشت ماند. می‌آمدند به امام حسین می‌گفتند آقا بهتر است برویم یمن، برویم حالا یک مقدار مکه بمان. این پیشنهادها ببینید اصحاب فازشان چیست، در چه فضایی دارند سیر می‌کنند. یک کلام از وجود مقدس اباالفضل العباس و امثال این شخصیت را ببینید. سراغ دارید جایی به امام بگویند آقا فکر می‌کنید این کار را بکنید بهتر است. این‌ها پیشنهاد نمی‌گذارند روی میز جلوی ما، این‌ها می‌دانند امام هر جا برود درست است. امام یعنی این، بیعت رضوان یعنی این.
ملایی: اطاعت محض.
حجت الاسلام شریفیان: اطاعت محض است. این اطاعت محض ببینید ریشه‌اش ایمان است، بدانم دستم در دست کیست. آیه را ببینیم.
ملایی: یعنی با عرفان.
حجت الاسلام شریفیان: ببینید آیه قرآن چه می‌گوید. بعد از این که فرمودند شما با رسول در جریان فتح دارید حرکت می‌کنید. فرموده است: «إِنَّا اَرسَلناکَ شاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِیرًا» این رسول شاهد عالم است، اگر می‌گوید یک جایی نرو، انذارت می‌کند، دیده است و می‌گوید. اگر یک جایی می‌گوید این مسیر را برویم بشارت دارد می‌دهد، ولو آن صحنه‌ای که تو خیال می‌کنی وسط معرکه آتش داری می‌روی. حضرت می‌گویند این بشارت است، از این باید برویم. این بشارت حضرت است. و کسی دارد این بشارت را به من و شما می‌دهد که شاهد عالم است، حقیقت عالم را دیده است. می‌دانید معنای شهود اصلاً یعنی همین. شهود یعنی نظرگاهی که، نگاهی که، تکلیف من را معلوم می‌کند و تکلیف دیگران را هم معلوم می‌کند. شما در دادگاه به چه کسی می‌گویید شاهد؟
ملایی: آن کسی که پرونده را می‌داند، مسئله را می‌داند، می‌آید مثلاً می‌گوید من این را دیدم، این گونه بوده است.
حجت الاسلام شریفیان: منِ قاضی ندیدم، این دو نفری هم که خصم هستند این‌ها هم ندیدند، یا دیدند دارند انکار می‌کنند. این فرد چون دیده است و ما اعتماد به او داریم مثلاً می‌گویند وصف عدالت است، چون او دیده است منِ قاضی ولو ندیدم به احترام رویت او باید حرکت کنم و همه شماها هم باید گردن بگذارید. شهود یعنی این. برای همین بعضی‌ها شهادت را می‌گویند به معنی نگاه نیست، به معنی گواه است. نگاهی که تکلیف‌آور است، لذا من خودم اگر ببینم تکلیفی برایم ایجاد می‌شود. و اگر دیگری هم بداند که من دیدم برای او هم تکلیف ایجاد می‌شود. مگر ما طوفان حضرت نوح را دیدیم، ولی شاهدین و گواهان عالم به ما خبر دادند. تکلیف ما هم معلوم شده است. «إِنَّا اَرسَلناکَ شاهِدًا». ما چه زمانی دیدیم باطن عالم را، نبی اکرم است که دیده است، ولی چون او دیده است تکلیف ما معلوم شده است. ما باید با حضرت حرکت کنیم. «أَلَم نَجعَل لَهُ عَینَینِ/ وَ لِسَانًا وَ شَفَتَینِ/ وَ هَدَینَاهُ النَّجدَینِ/ فَلَا اقتَحَمَ العَقَبَةَ» چرا نمی‌روید به دل گردنه‌ها بزنید. به خدا می‌گوید ما چه دادیم این مسیر سنگین را برویم. خدا می‌گوید دو تا چشم. در روایت فرمودند این دو چشم، دو چشم نبی اکرم است به شما دادیم. این آقا است که با دو چشم خودش همه عالم را دیده است. ما توقع داریم دیگر شما بروید. «وَ لِسانًا»، حضرت فرمودند امیرالمومنین، آن زبانی که همه آن حقایقی که آن آقا دیده بود را برای شما داشت می‌گفت امیرالمومنین بود. «وَ شَفَتَینِ» امام حسن و امام حسین بودند که با این زبان با آن دو لب داشت کار می‌کرد. یعنی باطن آیه چه دارد می‌گوید. این آقا دیده است، مومنی به این شاهد عالم. ما چه خبر داریم آقای ملایی از عالم. مثلاً آن کسانی که با امام حسین نرفتند به کجا رسیدند، چه دستگیرشان شد. یک چشمی باید باشد ببیند، یک چشمی مثل حضرت زینب آن موقعی که زدند و کوبیدند و سر امام  حسین را چرخاندند و عرض می‌کنم جسارت کرد به زینب کبری که ببین خدا با برادرت چه کار کرد. زینب کبری فرمود چه کار کرد؟ من که فقط جمال می‌بینم. تو نمی‌بینی، تو چشمی برای دیدن نداری، تو نمی‌بینی برادر من داشت چه کار می‌کرد. این را چه کسی می‌بیند؟ چه کسی این حقیقت را می‌تواند ببیند؟ این را عرض می‌کنم شاهد. وسط این معرکه کسی به نقطه بیعت رضوان، رشد بیعت، رشد ایمان می‌رسد و مورد رضای خدا واقع می‌شود، می‌شوند آن حلقه‌های اصلی که در هر صحنه‌ای هم حلقه‌های اصلی تکلیف خودشان را دارند معلوم می‌کنند، مدام درجه‌بندی می‌شود. کسی این مسیر را می‌تواند برود که به حضرت ایمان داشته باشد، اختیار بکند به دنبال حضرت حرکت بکند. این آن کلیتی است که در باب مسئله بیعت در این آیات دارد تعریف می‌کند. این یک نکته. حالا اگر می‌خواهید برویم قرآن یا برگردیم یا ادامه بدهیم.
ملایی: یکی دو دقیقه زمان داریم، به یک سرمنزلی برسید بحث را برای ما.
حجت الاسلام شریفیان: این تا این جا. یک نکته دیگری که ما این جا باید به آن توجه کنیم که لابه‌لای حرف‌ها هم اشاره کردیم، این است که این رسیدن به این درجات، صف بندی و رسیدن به این درجات بیعت و ایمان، این با حوصله و صبر و این‌ها به دست می‌آید. یعنی اگر خیال بکنید که خدایا، بالاخره تکلیف ما را معلوم کن دیگر، ما هستیم یا نیستیم. این گونه نیست. یک تدرجی دارد، ممکن است طول بکشد.  این رسول خداست، می‌خواهد قریش را جمع کند. 13 سال مکه حضرت بود، حداقل 6-7 سال تا فتح مکه راه داشتیم، یعنی نزدیک به 20 سال، نزدیک به 20 سال خداوند متعال این تعبیر را دارد سیر می‌دهد تا دشمن را از میدان به در کند. «إِذا جاءَ نَصرُ اللهِ وَالفَتح وَ رَأَیتَ النّاس» تا این نقطه 20 سال خدا حضرت را جلو برد، در صحنه‌های مختلف. این مدام در روایت‌ها می‌گوید عجله نکنید، «أَتَی أَمرُ اللهِ فَلَا تَستَعجِلُوهُ» عجله نباید بکنی، خیال بکنی خدایا تکلیف بیعت مرا زود معلوم کن دیگر، بالاخره ما هستیم یا نیستیم. این گونه نیست. این که ما پای امام زمانمان هستیم و یک امتی پای امام زمان دارد متولد می‌شود ما خیال می‌کنیم اصحاب امام  حسین یک آدم‌هایی هستند که در صحنه تکلیفشان معلوم شده است. این گونه نیست. یک مسیری را این‌ها طی کردند، در لحظات آخرش تو داری داغ‌ترین و سنگین‌ترین نقطه ابتلائات آن‌ها را می‌بینی.
ملایی: قبلش ابتلائات کوچک‌تری بوده است.
حجت الاسلام شریفیان: قبلش را باید ببینی. این خیلی مسئله مهمی است آقای ملایی. ما گاهی اوقات برای رشدهایمان آقای ملایی، عجله می‌کنیم. جوان می‌آید می‌گوید حاج آقا من مسیر حاج قاسم سلیمانی. می‌گویم تو دوره چند سال آخر حاج قاسم را دیدی، آن دوره‌ای که بی‌سر و صدا داشت کار می‌کرد، هیچ کس او را نمی‌شناخت، به آن دوران چرا توجه نمی‌کنی، چرا خیال می‌کنی که رزق امروز تو و بیعتی که در قد و قواره امروز تو است، این بیعت را محترم نمی‌شماری، خیال می‌کنی می‌توانی بدون دقت، بدون توجه، می‌توانی با ولنگاری حرکت بکنی، ناگهان در آن صحنه‌های سنگین بار را برداری و به یک بیعت رضوان برسی. این گونه نمی‌شود. من حوصله نمی‌کنم گاهی اوقات پایم را جلوی پدر مادرم جمع و جور کنم. چرا فکر می‌کنم در صحنه‌های سنگین به بیعت رضوان می‌رسم، از کجا این تصور برای ما به وجود آمده است. حوصله نمی‌کنم گاهی اوقات روابطی تنظیم کنم، برادران دینی‌ام را ببینم و امثال تکالیفی که مکرر، جلوی پای ما است. تا به آن صحنه‌های سنگین انسان بخواهد برسد این که می‌بینید اصحاب امام حسین در صحنه‌ای زدند و برنده شدند شک نکنید، شک نکنید یک حریت، یک بزرگی، یک دقت‌ها، یک آزمودگی در مراحل قبل داشتند. این نمی‌شود به آن مراحل برسد الا این که مسیری را، «زادَهُم الّا ایماناً وَ تَسلیمًا»، این مسیر ازدیاد ایمان است نه پرتاب ایمان.
ملایی: تربیت شدنی است.
حجت الاسلام شریفیان: رشد است، یک رشد است. ممکن است یک جاهایی رشد انسان سرعت پیدا بکند ولی رشد است. این‌هایی که عجله می‌کنند، می‌گویند آقا طول کشید، چرا نمی‌شود حاج آقا، «طالَ عَلَیهِمُ» خیلی این زمان برایشان طولانی می‌آید. پناه بر خدا. و کسی را «مِنهُم فاسِقُون»، انسان رها می‌کند. اگر خسته بشود انسان، حوصله‌اش تمام بشود. می‌گوید نمی‌شود حاج آقا، ما حوصله این کارها را نداریم.
ملایی: می‌بُرد.
حجت الاسلام شریفیان: انسان می‌بُرد، رها می‌کند. آسیب می‌بیند اگر نگویم کلاً رها می‌شود، آسیب می‌‌بیند انسان. اگر بخواهیم به بیعت مغزی برسیم، به «خِیرُ الایمان» برسیم، مسیر مستمری است.
ملایی: خدا توفیقمان بدهد.
حجت الاسلام شریفیان: الهی آمین.
ملایی: حاج آقا خیلی ممنونم. خیلی شیرین است بحث و آدم یک وقتی می‌گوید که چه می‌شد یک وقت موسع طولانی بود حالا حالاها می‌شنیدیم ولی اقتضای برنامه است. اجازه می‌فرمایید؟
حجت الاسلام شریفیان: در  خدمت شما هستم.
ملایی: خیلی متشکرم از شما عزیزان همراه، بی‌نظیرترین بیننده‌ها و شنونده‌ها چون این برنامه‌ای که حالا امانت البته، من به عنوان مجری این جا هستم من امانت می‌دانم این را ولی به حق به من اثبات شده است که بهترین‌ها هستید مجموعاً، هم این طرفی‌ها هم آن طرفی‌ها. خدا هر دو گروه را حفظ کند. برویم سراغ قرآن کریم، محضر آیات 197 تا 202 از سوره مبارکه بقره باشیم در صفحه 31. برمی‌گردیم. زمان باقی مانده را باز هم در خدمت حاج آقای شریفیان عزیز خواهیم بود. نوش جان کنید لذت آیات قرآن را. صفحه 31قرآن کریم

ملایی: «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». صلواتمان ثوابش تقدیم حضرت رسول(ص) که امروز فرمایشات حاج آقای شریفیان ذکر ایشان فراوان شد. حاج آقای شریفیان این دقیقه یا حالا یکی دو دقیقه پایانی را خدمت شما باشیم. هر جور صلاح می‌دانید، جمع‌بندی باشد یا این که دعایی بکنید و مردم با نفس پاکشان آمین بگویند.
حجت الاسلام شریفیان: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ» «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». بحثی که خدمت عزیزان تقدیم کردیم تا این جا بحث از این بود که طرحی که نبی اکرم دارند و مسیری که حضرت برای ما طراحی می‌کنند مسیر رشد ایمان و بیعت ماست و در این صحنه‌ها و فتنه‌ها و ابتلائات، بیعت انسان مغزی می‌شود، تازه انسان قوای خودش را می‌بیند، مشکلات خودش را می‌بیند. این مباحث یک نکاتی دارد، من ان‌شاءالله جلسه بعد ان‌شاءالله تکمیل خواهم کرد. ولی جمع‌بندی این بحث این است که انسان در این مسیر باید به بیعت رضوان ان‌شاءالله برسد و فتوحات هم با همین به ما داده می‌شود، چه فتوحات فردی ما، چه فتوحات اجتماعی ما، چه فتوحات در مقیاس کلیت طرح نبی اکرم که ظهور است و دیگر درجات بیعت است و بیعت رضوان ان‌شاءالله خداوند متعال ما را موفق به این امر بدارد. من چند دعایی بکنم. خدایا به آبروی محمد و آل محمد فرج امام زمان را برسان و همه ما را اهل بیعت حقیقی با ایشان قرار بده و ما را مورد رضایت خودش ان‌شاءالله قرار بدهد. در خدمت شما هستیم.
ملایی: خیلی ممنون، متشکرم حاج آقای شریفیان. خیلی خوشحال شدیم از این که خدمتتان بودیم. سلامتی شما آرزوی ماست و خداحافظی نمی‌کنیم چون یکشنبه دیگر هم این جا دوباره منتظرتان هستیم.
حجت الاسلام شریفیان: در خدمت شما هستیم ان‌شاءالله.
ملایی: سپاسگزارم. و شما همراهان بزرگوار برنامه سمت خدا. دعا می‌کنیم برای هم و می‌رویم محضر آقایمان اباعبدالله الحسین سلام الله و صلوات علیه و عرض ادب می‌کنیم. «السَّلامُ عَلَیکَ یااباعَبدِالله».