نظافت: سلام عرض می کنم خدمت شما و همه بینندگان عزیز. ان شاءالله آن چه خیر است خدا به زبان حقیر جاری کند و منشأ برکات باشد. از مشهد که خدمت شما رسیدیم این از خدای متعال، از امام رضا (ع) خواستیم که حضور ما در این برنامه ان شاءالله مایه برکت باشد و آثار ماندگار داشته باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم. موضوعی که قرار شده است خدمت عزیزان و سروران خود باشم بحث ارتباط مؤثر است. می دانید انسان موجودی ارتباطی است. بخواهد یا نخواهد در دنیایی قرار گرفته است که از جهات گوناگون مرتبط است. هم با خود ارتباط دارد، هم با طبیعت ارتباط دارد، هم با انسان های پیرامون خود ارتباط دارد و هم با ملت ها دیگر در سطح کلان ارتباط دارد و اگر این ارتباط ها خوب باشد حال او هم خوب است. اگر این ارتباط ها خوب نباشد حال او هم خوب نیست. ارتباط با طبیعت اگر خراب باشد حال طبیعت هم خراب می شود بعد حال ما هم خراب می شود. ارتباط ما به خود ما خراب باشد، حال ما خراب می شود، حال دیگران را هم خراب می کنیم. ارتباط ما با اطرافیان خود خراب باشد حال آنها را خراب می کنیم، حال خود ما هم خراب می کنیم. الان احساس من است که جامعه از این جهت یک مقدار حال آن خوب نیست. به ویژه منظور من از ارتباط، ارتباط سازنده است. چون ما در ارتباط دسته بندی داریم. بعضی از ارتباط ها مخرب است، مضر است. بعضی از ارتباط ها خنثی است. یعنی کسی به حال کسی کاری ندارد. بعضی از ارتباط ها است که مفید است. سازنده هست و خدا خواسته که ارتباط های ما سازنده باشد. شما می بینید برخورد می کنید با مادری که احیاناً سمت خدایی است، دوست دارد حجاب دختر او بهتر باشد، این پدر دوست دارد نماز پسر او بهتر باشد. نمی داند چه کار کند. مواجه هستیم با افراد زیادی که از همسایه های خود گله دارند. ارتباط ها خوب نیست. رعایت حال هم را نمی کنند. در سر و صدا، در پارک کردن. رابطه مردم با مسئولین حال آن خوب نیست. یعنی ملاحظه نمی شود. گاهی از این طرف، گاهی از آن طرف. خلاصه ما آثاری که داریم مشاهده می کنیم افزایش آمار طلاق، افزایش طلا ق های عاطفی، افزایش دعواها، افزایش ناراحتی ها و افسردگی ها اینها نشان می دهد که ما باید به بحث های ارتباط مؤثر بیشتر اهمیت بدهیم، بیشتر توجه کنیم. ارتباط اگر بخواهد سازنده باشد باید اصولی داشته باشد. هر کاری نیاز به این دارد که یک اصل داشته باشد. اولاً دسته بندی ارتباطات این است که عرض کردم ارتباط ما با خود، چه جسم خود و چه روح خود. جسم ما مثل دست ما، پای ما، چشم ما. روح ما، قوای باطنی یعنی ما گاهی امیدوار هستیم، گاهی مأیوس هستیم، گاهی شاد هستیم، گاهی نه افسرده هستیم. با خود چه جوری برخورد کنیم؟ با فکر و عقل خود؟ ارتباط با طبیعت بسیار مهم است. شما می بینید مشکلات زیست محیطی ما روز به روز دارد بیشتر می شود و اسلام این قدر مترقی است که آن موقع که این بحث ها مطرح نبوده است به طبیعت توجه داده است و قرآن می گوید مستکبران هستند که به طبیعت بی اعتنا هستند و به حال طبیعت مضر هستند. اگر گفتند گناه نکنید چون گناه روی طبیعت اثر دارد ما نمی فهمیم. قرآن می گوید «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ» (روم/41) که این گناهان باعث می شود که در دریا و خشکی فساد آشکار می شود منتها بشر احاطه ندارد. می گوید «وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ» (بقره/205) قرآن می گوید آن مستبکران، آنهایی که برای خدا و برای بشریت احترام قائل نیستند برای طبیعت هم احترام قائل نمی شوند. می گوید آن کسی که پشت می کند تلاش می کند تا روی زمین فساد بر پا کند و نسل بشر را و کشتزار بشر را از بین ببرد.
ملایی: یاد کتاب ارزشمند آیت الله جوادی آملی افتادم. عجیب در کتاب مفاتیح الحیاۀ خود به حقوق دو سویه انسان و طبیعت و اینها پرداختند. یعنی این قدر در سرنوشت بشر تأثیر دارد که من با محیط بیرون خود ...
نظافت: تمام دین برای این است که انسان بهتر زندگی کند و انسان تا مهربانی را در تمام اجزای زندگی خود حاکم نکند، مهرورزی را حاکم نکند ارتباط او سازنده نخواهد بود. بحث من از این جا وارد شد، وارد یک بحث ارتباطی شدم. مهربان بودن و در میان این ارتباطات ارتباط با دیگران از همه مهم تر است. یعنی ارتباط با خدا قرار است سایه بیفکند بر ارتباط من با خود، بر ارتباط من با شما، بر ارتباط من با محیط. ارتباط باید یک جوری باشد که ما را به خدا نزدیک کند. ارتباط باید یک جوری باشد که حال ما را خراب نکند و راه این، این است که مهرورزی را حاکم کنیم. اسلام می گوید با خود مهربان باشید. با خود مهربان باشیم. به طور طبیعی آدم ها خود را دوست دارند. این غریزی است. ولی قرآن می گوید آگاهانه خود را دوست داشته باشید نه کودکانه. عاقلانه خود را دوست داشته باشید. در نهج البلاغه داریم فرمود فَارْحَمُوا نُفُوسَكُم، به خودتان رحم کنید. در خطبه 223 امیرالمؤمنین می گوید که شما وقتی می بینید یک کسی در آفتاب هست و دارد رنج می برد دل شما می سوزد و اشک شما جاری می شود. می گوید این انسان چرا به حال خود گریه نمی کنید. چه چیزی سبب شده است که تو بر مصیبت های خود دلداری پیدا کرده اید. وقتی آدم به حال بچه خود، به حال دیگران گریه می کند، نشان می دهد که مهربان است. این مهربانی را خدا در وجود او قرار داده است. ولی اسلام می گوید با خود مهربان باشید، آگاهانه و عاقلانه. چون شما خود را نمی شناسید. می خواهید به نفع خود عمل کنید، به ضرر خود عمل می کنید. و گناه یعنی این. و این را ما باید به بچه خود بفهمانیم. اگر کسی نسبت اطاعت از خدا را با خود نفهمد، نسبت گناه را با خود نفهمد، آن غریزه مهرورزی با خود به کمک نمی آید و لذا قرآن وقتی می خواهد بگوید یک کسی گناه کرده است می گوید به خود ظلم کردند، «وَ ما ظَلَمُونا» (بقره/57)، خدا می گوید به ما ظلم نکردند «وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُون» (بقره/57) می گویند می خواهید توبه کنید بگویید «ظَلَمْتُ نَفْسي» (قصص/16). پس ما در رابطه با خود مهربانی را حاکم کنیم. گفتند با طبیعت مهربان باشید. طبیعت آیه خدا است. نشانه خدا است. خدا دوست داشتنی است، طبیعت هم دوست داشتنی است، و اولیاء خدا عالم را دوست دارند. می گوید: عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست. چون ذرات عالم آیت الله است، نشانه خدا است، دوست داشتنی است. می گویند پیامبر اکرم می فرمود که خدایا من این کوه احد را دوست دارم. اگر محیط زیست ما خراب است نشانه این است که هم جاهلانه رفتار کردیم و هم بی اعتنا بودیم. هم برای طبیعت قداست قائل نبودیم. و وقتی که طبیعت قداست دارد یعنی حیوانات هم قابل ترحم هستند. امام صادق فرمود آزار مؤمن به مورچه هم نمی رسد. یعنی رابطه او با مورچه این جوری است. برای مورچه رسمیت قائل است. متکبر هیچ کس را به رسمیت نمی شناسد جزء خود را. آن که رابطه ما را خراب می کند همین تکبرها است. ویژگی حضرت سلیمان (ع) این بود که ایشان زبان حیوانات را متوجه می شدند. با سپاه خود داشتند رد می شدند شنیدند که رئیس مورچه ها به مورچه ها می گوید که آی مورچه ها «یا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُم» (نمل/18) بروید وارد خانه های خود شوید، الان سپاه سلیمان شما را لگدمال می کنند. اینها شعور ندارند. «فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها» (نمل/19) سلیمان ناراحت نشد و خنده اش گرفت. یعنی اگر ما باشیم زود بر پر قبای ما بر می خورد. می گوییم چرا جرأت کرده است به من بی احترامی کرده است؟ اولیای خدا این جوری هستند. حیوانات را به رسمیت می شناسند، به حیوانات ظلم نمی کنند، البته وقتی می گوییم به حیوانات ظلم نمی کنند و با حیوانات مهربان هستند معنای آن این نیست که حیوان بیاید جای انسان را بگیرد. چون در چرخه عالم طبیعت زمین فدای گیاه می شود، گیاه فدای حیوان می شود و حیوان فدای انسان می شود. در خدمت انسان است. یعنی سر جای خود باید باشد. سر جای خود دیده شود و به او محبت هم بشود. حالا بحث من این نیست ولی خیلی تعالیم در این جهت است که شما به درستی به کتاب آیت الله جوادی آملی، مفاتیح الحیاۀ که کلیدهای زندگی را دارد، اشاره کردید.
مهم تر از همه اینها ارتباط با یکدیگر است و در تدین و دیانت آن چیزی که بسیار سازنده است، این است که ارتباط ما با آدم ها، ارتباط درستی باشد. ارتباط الهی باشد. همدیگر را برای خدا بخواهیم نه برای هوس ها. درست است خدا به ما هوس داده است، درست است خود را دوست داریم، اما اگر می خواهیم رشد کنیم و غریزه حیوانی بر ما حاکم نباشد یکدیگر را برای خدا بخواهیم. در نهج البلاغه داریم، امیرالمؤمنین فرمود إِنِّي أُرِيدُكُمْ لِلَّهِ وَ أَنْتُمْ تُرِيدُونَنِي لِأَنْفُسِكُم، فرمود من شما را برای خدا می خواهم اما مردم شما من را برای خود می خواهید. وقتی ما دیگران را برای هوس ها بخواهیم همه کس را و همه چیز را حاضر هستیم فدا کنیم. هم خود را فدا می کنیم و هم دیگران را.
ملایی: چون باید قربانی نیازهای ما بشود.
نظافت: به نیازهای خود هم نمی رسیم. دست آخر خود ما هم هلاک می شویم. در سوره معارج داریم که در قیامت آن کسی که دارد جهنم می رود چه می گوید؟ «يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنيه» (معارج/11) می گوید کاش بچه های من جهنم بروند. «وَ صاحِبَتِه» (معارج/12) زن من هم جهنم برود. «وَ فَصيلَتِهِ» (معارج/13) و قبیله من جهنم بروند. برادر من جهنم برود. قبیله ای که به من مأوا می داده است. دست آخر می گوید «وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَميعا» (معارج/14) همه آدم ها جهنم بروند من یک نفر نجات پیدا کنم. که خطاب می آید «كَلاَّ إِنَّها لَظى» (معارج/15) «تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى» (معارج/17) این شراره آتش است که می داند دنبال چه کسی باید برود. دیگر حالا وقت قربانی کردن نیست. سراغ شما آمده است. این می گوید حال انسان این جوری است. خود را دوست دارد ولی اگر دیانت و عقلانیت بر این دوستی حاکم نشود هم طبیعت را فدا می کند، هم آدم ها را فدا می کند دست آخر خود هم جهنم می رود. چون ما وقتی حال ما خوب خواهد بود که حال دیگران خوب باشد. ما باید این را بفهمیم سرنوشت ما در یکدیگر اثر دارد. ما همه سرنشینان یک کشتی هستیم. نمی توانیم بی تفاوت باشیم. اگر هم اسلام می گوید امر به معروف کنید، اگر هم می گوید نهی از منکر کنید، برخاسته از یک مهربانی نسبت به دیگران است که بی تفاوت نباشید. در سوره توبه داریم که می گوید «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر» (توبه/71) اول می گوید رابطه آنها ولایتی است. بعد می گوید امر به معروف. چرا امر به معروف ها جواب نمی دهد؟ چرا نهی از منکرها اگر بشود جواب نمی دهد؟ چون مقدمه نیست. تهاجمی امر به معروف می کنید جواب نمی گیرید. مهربانانه امر به معروف نمی کنید جواب نمی گیرید. از ته دل شما باید آن کسی را که معروف را ترک کرده است دوست داشته باشید دل شما بسوزد که چرا این اهل نماز نیست یا خدای نکرده حجاب او خدشه ای دارد. از سر یک دلسوزی باید باشد. قرآن می گوید رابطه مؤمنین با هم ولایتی است «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ» (توبه/71) بعد می گوید «يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاة» (توبه/71). پس روابط ما اگر بخواهد درست باشد اصولی نیاز دارد که بر آن حاکم باشد، مهمترین آنها اصل مهرورزی هست در این روابط گسترده که بشر دارد رابطه با دیگران بسیار اهمیت دارد. دیگران، پدر و مادر و همسر و فرزند و همسایه ها و دوستان و بیگانگان، ملت های دیگر، مسئولین، زیر دستان ما ... ما الان در یک اداره می رویم نامهربانی آدم می بینید. آدم بی توجهی می بیند. آدم ها توجه نمی کنند و همه ما. این برنامه برای این است که این توجهات بیاید. خود بنده هم نیاز دارم. خدای نکرده تصور نشود که ما از یک موضع بالایی می خواهیم به دیگران بگوییم. این یک یادآوری هایی است که برای همه.
ملایی: در واقع به همدیگر می خواهیم کمک کنیم. حالا شما تحقیق و پژوهش و مطالعه دارید اصول و روش ها و مهارتها را بلد هستید من ممکن است اهل مطالعه نبوده و کمتر آشنا هستم. باید از هم یاد بگیریم.
نظافت: در حکمت 10 نهج البلاغه داریم، فرمود خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُم، یک جور با هم ارتباط داشته باشید که اگر مردید زار زار گریه کنند. خدا حاج قاسم سلیمانی را رحمت کند، زمین و زمان برای او گریه کرد. ناخواسته. ما که از نزدیک ایشان را ندیده بودیم. این توفیق را نداشتیم. در همین برنامه سمت خدا استاد ما آقای فرحزاد که برنامه اجرا می کنند موقعی که خبر شهادت ایشان را دادند ایشان در حرم امام رضا داشتند صحبت می کردند. تا به ایشان یادداشت می دهند، یادداشت را که می گوید ملت بر سر خود می زنند و گریه می کنند و همه گریه کردند. چرا؟ چون حاج قاسم از ته دل مردم را دوست داشت. خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُم اگر مردید گریه کنند گریه علامت درد و رنج است. یعنی حس کرده است که شما به حال او مفید بودید. رفتن شما دل او را به درد آورد است. خیلی جالب است که قرآن می گوید که به فرعون وقتی غرق شدند، این آیه در قرآن هست، همه با هم غرق شدند با اعجاز خدای متعال. می گوید که «فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْض» (دخان/29) بر آل فرعون نه زمین گریه کرد و نه آسمان گریه کرد. مؤمن عادی که می میرد زمین گریه می کند. گریه زمین به معنای اشک نیست. یعنی زمین رنج می برد. یعنی مؤمن برای طبیعت مفید است. این که می گویند در شهادت امام حسین آسمان و زمین گریه کرد یعنی امام حسین برای هستی مفید بودند و در این داستان هستی صدمه دید. پس فرمود یک جوری زندگی کنید که اگر مردید گریه کنند و اگر زنده بودید وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُم، مشتاق دیدار شما باشند. گرایش به ما داشته باشند. واقعاً اسلام خواسته است که ما یک جوری باشیم که بنده که الان نیستم دل خانم من به حال من تنگ شود. دل من هم به حال او تنگ شود. باید دل ما تنگ بشود و شما ببینید این گوشی ها چه بلایی سر ما دارد در می آورد. یعنی باز رابطه با گوشی را یاد نگرفتیم. رابطه با تکنولوژی را، رابطه با دنیای مدرن را. اینها دارند بر ما غلبه می کنند. چرا دل شما برای همسر خود تنگ نمی شود؟ برای این که شما یک چیزی دارید که به آن مشغول باشید. خانواده ما همیشه می گوید که همراه اولت، یعنی اگر او نباشد شما احساس کمبود می کنید. البته نمی خواهم انکار کنم الان زندگی ها یک جوری است که خیلی از کارهای ما وابسته به همین است. ولی نباید بر ما غلبه کند. باید ما امکانات را فدای انسان ها کنیم.
ملایی: باید در خدمت روابط بهتر ما باشد.
نظافت: امکانات فدای انسان ها بشود ولی وقتی که ما پول پرست می شویم، دنیاپرست می شویم، وقتی حواس ما نیست و افراط می کنیم انسان ها را فدای امکانات می کنیم. اگر گفتند زندگی بی آلایش داشته باشید، وقتی زندگی تجملی و اشرافی و پر زرق و برق می شود آدم به جای این که دل او به حال بچه و همسر خود بسوزد دل او به حال امکانات می سوزد. به جای این که دل او به حال انسان بسوزد، دل او به حال یک حیوان می سوزد. حیوان را دوست داشته باشید ولی نه از انسان بیشتر. این اصل باید حاکم باشد که اصل مهرورزی است. و اصلاً اگر ما در یک کلمه بخواهیم بگوییم اسلام چه دینی است، می توانیم بگوییم آیین مهرورزی است. به شکل های مختلف می شود عنوان گذاری کرد. مثلاً می توانیم بگوییم اسلام آیین عقلانیت است. می توانیم بگوییم اسلام آیین اعتدال است. می شود گفت اسلام آیین مهرورزی است و جالب است دشمنان اسلام چون این را فهمیدند برای این که با اسلام مقابله کنند اسلام را می خواهند خشن جلوه بدهند. چرا از داعش حمایت می کنند؟ چرا داعش را تأسیس می کنند؟ چرا القاعده را تأسیس می کنند؟ هدف آنها چیست؟ پروژه اسلام هراسی و ایران هراسی راه می اندازند؟ برای این که اسلام یک جوری است که به طور طبیعی ملت ها گرایش پیدا می کنند باید این اسلام را بد جلوه بدهند. در قرآن حدوداً 330 بار واژه رحم به کار رفته است. و بسیاری از دستورات اسلامی برای همین است که این رابطه ها مهربانانه باشد. مثلاً اگر گفتند بشاش باشید. چهره شما گشاده باشد، خوشرو باشید. برای این که این مهربانی ها را به همدیگر تزریق کنیم، انرژی مثبت به هم بدهیم. یا گفتند همدیگر را که می بینید سلام کنید. ان شاءالله اگر عزیزان مشهد تشریف آوردند هم می شود به نیت ادب بگوییم السلام علیک یا علی بن موسی الرضا، هم می توانید به نیت جواب امام رضا بگویید السلام علیک چرا؟ چون قرآن می گوید «وَ إِذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» (انعام/54) ای پیامبر مؤمنین اگر پیش تو آمدند تو به آنها سلام کن. چون خدا بر خود مهربانی را واجب کرده است. تو مظهر مهر خدا هستی. یک آقایی می گفت من وقتی می خواستم مکه بروم رسم است که قرآن بیاورند و از زیر قرآن رد شوم، می گوید بعد قرآن را تبرکاً باز کردم این آیه آمد. «وَ إِذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ» (انعام/54) می گوید مدینه که مشرف شدم به پیامبر گفتم می خواهم جواب سلام شما را بدهم چون خدا به شما گفته است سلام کن، و من می دانم شما سلام می کنید. منتها ما نمی شنویم. منظور این که این که گفتند سلام بکنید، به پیامبر می گوید سلام کن، در ذیل آن دارد «كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» (انعام/54) اگر گفتند سفره بیندازید، اگر گفتند قرض الحسنه بدهید، اگر گفتند نیکی کنید، اگر گفتند دستگیری کنید، اینها همه به خاطر این است که رابطه های ما سراسر مهر باشد. زندگی ماشینی خشونت تولید می کند به طور طبیعی. در ذات آن است. یکی از کارهای شیطان هم همین است. تولید قساوت و خشونت. قرآن گفته است «إِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ» کار نفس اماره هم همین است. تولید خشونت است چون می خواهد همه چیز را فدای بعد حیوانی کند ولی اولیاء خدا این جور نیستند و بنیاد عالم بر مهر است. يَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ بنیاد عالم بر مهر است. خدا غضب دارد ولی آن غضب هم به خاطر مهر است. یعنی خدا مثل طبیب است. پیامبر مثل طبیب است. چه جور ما پدر و مادرها گاهی از بچه خود عصبانی می شویم، چرا عصبانی می شویم؟ چون او را دوست داریم.
ملایی: بدی را برای او نمی پسندیم از دست او ناراحت می شویم.
نظافت: یک پزشک، یک جراح، یک دندانپزشک محترم، اینها رفتارهای به ظاهر خشن دارند یعنی آن مته را دندان پزشک در دندان ما می گذارد، در دهان ما می گذارد، دندان ما را خونی می کند، درد می آورد، بنیاد این مهر است. ظاهر آن خشونت است.جالب است در قرآن داریم که می گوید که با زناکار این جور برخورد کنید و شلاق بزنید. سوره نور، 100 ضربه شلاق. بعد یک جمله قشنگی دارد می گوید «وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ في دينِ اللَّه» (نور/2) می گوید آن رأفت دست شما را نگیرد حکم را اجرا کنید. ولی می گوید بنیاد این کار رأفت است. اگر می گوید دست دزد را قطع کنید از سر مهربانی است. سوء تفاهم نشود. اسلام اگر دستورهای خشن دارد باز به خاطر مهربانی است. اگر می گوید قاتل را اعدام کنید باز هم به خاطر این است که حال جامعه خراب نشود. یعنی همه چیز بر اساس یک مهر است و در نهج البلاغه داریم که پیامبر اکرم را امیرالمؤمنین این جوری معرفی کرد. طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّه، پیامبر طبیب است. منتها آن قدر عاشق است که مطب نمی زند، دوار است، دوار می چرخد. اطبای دیگر می گویند پیش آنها رفتید جواب شما را می دهند، نرفتید ... ولی پیامبر نمی تواند سراغ آدم ها می رود می گوید کجا دارید می روید؟ چه کار دارید می کنید؟ رحمۀ للعالمین است. همه ائمه معصومین این جوری هستند. عاشق آدم ها هستند. خدا آنها را این جوری آفریده است. و رحمت پیامبر اکرم با مهربانی که ما داریم فرق می کند. حتی با مهربانی که مادر ما، پدر ما نسبت به ما دارد فرق می کند. چرا؟ چون این رحمت غریزی است. رحمت پیامبر، رحمت الهی است. یک آیه ای داریم «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ» (آل عمران/159) ای پیامبر یک رحمتی از خدا در درون شما است که به این واسطه تو نرم شدی و از خشونت فاصله گرفتی. از بد اخلاقی و سنگدلی فاصله گرفتی. «وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك» (آل عمران/159) آن عرب ها خیلی خشن بودند. چون از دین فاصله گرفته بودند. دختر زنده به گور می کردند. انسان بچه خود را دوست دارد، دختر را بیشتر دوست دارد، به چه درجه ای از قساوت و خشونت رسیده بودند که قرآن می گوید «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَت * بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَت» (تکویر/8 و 9) روز قیامت از آن دختر زنده به گور شده سوال می شود که به کدامین گناه کشته شد. حالا در چنین جامعه ای که سراسر خشونت بود خدا به پیامبر اکرم یک دختر داد. همه بچه ها یکی پس از دیگری مردند. و او در چنین جامعه در برابر آن دختر تمام قد بلند می شد. می گفت از فاطمه بوی بهشت را استشمام می کنم و با او در نهایت محبت و رأفت برخورد می کرد. اصولاً پیامبر بچه دوست بود و جامعه باز از همین حالت حال آن خراب است که بچه دوست ندارد. از بچه داشتن فرار می کنیم. به ویژه بانوان عزیز توجه کنند امیرالمؤمنین در یک جمله خانم ها را معرفی کرده است. تعریف زن چیست؟ إن المرأة ريحانة و ليست بقهرمانة. زن گل است بعد در روایت داریم بچه هم گل است. یعنی اگر خانم ها می خواهند شکوفا بشوند باید بچه دوست باشند و با بچه سر و کار داشته باشند و در روایت داریم خدا به اندازه ای رحم می کند که بچه خود را دوست دارید. و مظهر این دوست داشتن این است که گفتند به بچه خود نگاه کنید. با نگاه خود عشق بورزید. از چشم های ما باید محبت ببارد. بچه ما از محبت ما سرشار شود و خود ما هم لذت ببریم. فرمود إِنَّ اللَّهَ لَيَرْحَمُ الْعَبْد لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِهِ. بعد به خاطر بچه خود خانم خود را هم دوست داشته باشید. خود خانم جداگانه دوست داشتنی است، بعد به خاطر بچه هم به خانم باید توجه بیشتری کرد. در همان کتاب مفاتیح الحیاۀ که گفتید این روایت هست که فرمود حق بچه بر پدر خود این است که مادر او را احترام کند. چرا؟ چون وقتی مادرها شارژ باشند به بچه ها بیشتر رسیدگی می کنند. پس بچه خیر می برد. ولی وقتی که به مادر توجه نمی کنیم مادر هم اگر شیطان در جلد او بیاید از سر بچه در می آورد. یعنی با بچه بدرفتاری می کند. چه قدر لطیف است. مادر خود جای توجه دارد و جای محبت دارد، ولی به خاطر بچه مضاعف می شود. پس بحث من سر چه بود؟ بحث سر این بود که این رحمت جنبه های گوناگونی دارد. و ارتباط باید مهربانانه باشد و از طبیعت شروع می شود، به حیوانات می رسد، به انسان ها می رسد. انسان ها هم دامنه آن گسترده است. و در نهج البلاغه داریم امیرالمؤمنین فرمود که َ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّة، فرمود از ته دل مردم را دوست داشته باشید. قابل توجه مسئولین عزیز. گاهی آدم احساس می کند که مسئولین می توانند مهربان تر باشند. یک دعایی هست بینندگان عزیز هم حتماً خوب است که گاه گاهی این دعاها را بخوانیم. چون دعاهایی که از ائمه معصومین رسیده است دریایی از معرفت و آداب و اخلاق است. یک دعایی از امام زمان (ع) است با عبارت اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِيقَ الطَّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِيَةِ وَ صِدْقَ النِّيَّةِ وَ عِرْفَانَ الْحُرْمَة، در یک فراز از آن دعا طبقات گوناگون اجتماع را دعا کردند. که اول هم از علما شروع می کگنند. چون اگر حال علما خوب باشد حال مردم هم خوب می شود. وَ تَفَضَّلْ عَلَى عُلَمَائِنَا بِالزُّهْدِ وَ النَّصِيحَةِ، بعد نوبت دانشجوها و طلبه ها می شود. نوبت بانوان می شود. نوبت پولدارها می شود، فقرا می شود. نوبت مسئولین می شود که فرمود عَلَى الْأُمَرَاءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَة، خدایا تفضل کن، اگر کسی استانداری می پذیرد کسی فرماندار می شود کسی وکیل می شود، کسی وزیر می شود، مدیرکل می شود، هم عادل باشد و هم دلسوز باشد. شفقۀ، یعنی مسئولین باید خود را پدر بدانند. ولی گاهی هم احساس می کند که و اگر کسی در نظام اسلامی و در جامعه اسلامی مسئولیت می پذیرد و چنین روحیه ای ندارد غصب کرده است. در این قد و قواره نیست. باید نسبت به مردم حس پدری داشته باشد. پدر حاضر است گرسنه باشد و بچه های او سیر باشند. پس ما هنوز خیلی تا آن مدل فاصله داریم. البته قدردان زحمات مسئولین هستیم ولی منظور این است که این رابطه ها گفتند رابطه مهربانانه باشد. و رحمت کمبود جامعه ما است. هم در اجتماع، هم در مسائل فرهنگی، هم در همسایه داری، هم در عالم سیاست، من گاهی می خواهم دعا کن می گویم مسئولین ما را با یکدیگر مهربان تر کن.
ملایی: بین خود آنها هم به هر حال روابطی هست
نظافت: بین آنها حسادت نباشد. سیاستمداران دنبال بزرگ کردن عیب های یکدیگر نباشند. وقتی اینها به هم می پرند این فرهنگ در بدنه جامعه سرازیر می شود. حالا جامعه خراب می شود.
ملایی: الناس على دين ملوكهم می شود و دیگر نمی شود آن را جمع کرد.
نظافت: اگر مسئولان ما خوشحال شوند و حسود نباشند این آقا در تیم قبلی بوده است یک کار خوبی انجام داده است بگوییم الحمدلله. همه خوبی های هم را بگویند. همه ترویج کنند. مردم هم یاد می گیرند. این مهربانی مسئولان با هم، هم خیلی مهم است. داشتم می گفتم که امیرالمؤمنین در نهج البلاغه می فرمود أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَة، فرمود مالک از ته دل مردم را دوست داشته باش. اشعر از شعار است، عرب به لباس زیر، به زیرپوش شعار می گوید، به لباس رو دسار می گوید. أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّة. یعنی مالک تو به عنوان فرماندار مصر از ته دل مردم را دوست داشته باش. بعد حضرت می فرمود به آنها محبت کن. لطف داشته باش. آن وقت حضرت استدلال می آورد می گویند فَإِنَّهُمْ صِنْفَان، یعنی اگر مردم جامعه را بخواهید تقسیم کنید از این دو حالت خارج نیست. یا برادر دینی شما هستند یا انسان هستند. إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْق، یعنی امیرالمؤمنین می گوید همان مسیحی هم در جامعه قابل ترحم است. چه قدر دین قشنگی داریم. نگاه انسانی داشته باشید. آی مسلمان ها، نه تنها همه را دوست داشته باشید، آن کسی را هم که مشرک است، آن کسی را هم که مسلمان نیست او را هم دوست داشته باشید. انسان هست. انسان جایگاه برتری دارد و حالا در قرآن نمونه های فراوانی داریم. مثلاً در سوره ممتحنه دارد که خدا شما را نهی نمی کند از این که به بت پرستان نیکی کنید. بت پرست است، مشرک است. «إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَس» (توبه/28) قرآن می گوید مشرک پلید است. خیلی منحرف است، خیلی در ظلمت است. اما می گوید دوست داشتنی است. قابلیت دارد که نجات پیدا کند. قابلیت دارد که دست او را بگیرید. انسان است، گل سرسبد هستی است. فرمود اینها لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِيا، حالت درنده که دوست دارد بدرد نسبت به مردم چنین حالتی نداشته باشید. لطف داشته باشید، محبت داشته باشید. پیدا است بعضی از مسئولین اگر مواظب نباشند روحیه آنها چنین روحیه ای می شود.
ملایی: حداقل این است که نتیجه کار و رفتار آنها یک چنین چیزی می شود.
نظافت: در این معرض هست. فرقی نمی کند. حالا من هم بشوم، شما هم بشوید همین جور است. الان ما شخص خاصی مدنظر ما نیست. انسان در معرض سقوط است. سقوط یعنی قساوت. سقوط یعنی مسئول باشد ولی مهربان نباشد. بنابراین انسان بایستی سهم بیشتری از لطف و محبت داشته باشد. آن وقت حضرت به مالک می گوید این آدم ها يَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَل، از دست آنها در می رود و می لغزند. یعنی اگر کسی مسئول می شود مهربانی آنها این است که لغزش ها برای آنها طبیعی باشد. یعنی من پدر هستم مهربانی من به اضافه عقلانیت من اقتضاء می کند که در برابر اشتباه بچه خود عصبانی نشوم. طبیعی است. من هم بچه بودم لغزش پیدا کردم. من هم دانش آموز بودم لغزش پیدا کردم. آن آقای مسئول هم یک روزی مسئول نبوده است یک جایی از چراغ قرمز در رفته است، یک جایی خطا کرده است. یعنی می گوید در زندگی خود یک جایی برای خطای آدم ها بگذارید. پر توقع نباشید. دنبال این نباشید که خانم من نباید اشتباه کند. هیچ کس نباید اشتباه کند جزء من که حق دارم اشتباه کنم. برای خود بگویم الانسان جایز الخطا، انسان جایز الخطا است، برای دیگران نه. حضرت به مالک می گوید يَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَل. بالاتر از این وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَل، گاهی اینها مریض می شوند، ماشین هم خراب می شود، گاهی حال دارند، گاهی حال ندارند، بعد بالاتر از این می گوید وَ يُؤْتَى عَلَى أَيْدِيهِمْ فِي الْعَمْدِ وَ الْخَطَإ، گاهی در دنده لج می افتند. عمداً خطا می کنند. پس ما باید مواظب باشیم مردم را در دنده لج نیندازیم. و اگر دیدیم امر به معروفی طرف را دارد در دنده لج می اندازد بدانیم الان جای آن نیست. باید روش را عوض کنیم. باید فتیله را پایین بیاوریم. باید یک دنده نباشیم. اصلاً یک اصلی که در رابطه ها مهم است این است که آدم یک دنده کار را خراب می کند. الان در رانندگی اگر شما همیشه با دنده دو یا با دنده چهار بروید ماشین شما خراب نمی شود؟
ملایی : اصلاً با هیچ کدام از دنده ها نمی شود ثابت بروید.
نظافت: حال خود ما هم خراب می شود. ماشین خود را هم خراب می کنیم. در زندگی یک دنده نباشیم.
ملایی: یا به قول قدیمی ها می گفت در روابط خود خیلی معروف است، هر دو سنگ یک من نباشید. یکی باید نیم من باشد.
نظافت: یعنی متناسب با شرایط روش را عوض کنید. وقتی می بینم این بچه من الان دوست دارد این فیلم را ببیند الان نباید به او امر کنم. چون او را وادار به نافرمانی می کند. در روایت داریم، مذمت کردند پدر و مادری که بچه خود را وادار به نافرمانی می کنند. پدر و مادرها باید روانشناس باشند. یاد دوران کودکی و نوجوانی خود باشند. این الان حال ندارد بلند شود نماز بخواند نگو، بگذار تمام شود بعد بگویید. اگر هم گفتید یک کلمه بگویید. در روایت داریم زیاد که سرزنش می کنید آنها را لجباز می کنید. الْإِفْرَاطُ فِي الْمَلَامَةِ يَشُبُّ نَارَ اللَّجَاجَة، آن کسی که زیاد سرزنش می کند آتش لجبازی را شعله ور می کند. پس حضرت به مالک می گوید این قدر لطیف باش که اولاً توجه داشته باشی که آدم ها می لغزند. حال آنها خراب می شود. ربات نیستند. اینها یک وقت حال آنها خوب است، یک وقت حال آنها بد است، یک وقت مهربان هستند، یک وقت نامهربان هستند. بعد می گوید گاهی هم ممکن است لجبازی هم بکنند. شما مواظب باشید که لجبازی را تشدید نکنید. ما گاهی وقت ها متوجه می شویم، الان این خانم می بیند شوهر او روی دنده لجبازی افتاده است خواهر محترم عقب نشینی کن. کوتاه بیا. به خاطر خانواده، به خاطر خودت. یا این آقا می بیند خانم روی دنده لجبازی افتاده است حال او خراب شده است، اگر ادامه ندهیم درست می شود. ولی گاهی وقت ها دوست داریم طرف را ضربه فنی کنیم آن هم جلوی چشم بچه ها. دوست داریم طرف اعتراف کند. بحث نکنید، مراء نکنید، حال او خوب می شود.
ملایی: حوصله داشته باشید، شرایط و زمان و اینها را بسنجید. متشکرم حاج آقا نظافت. سمت خدا مسیر طولانی را با حضرتعالی خواهد داشت. واقعیت من الان دارم فکر می کنم این بحث ها چه گستردگی دارد. ما خیلی هنر کردیم، یک بخش هایی، یک شاخه هایی از روابط را اگر یک مطالعه ای کردیم، یا همین طور تربیت شدیم و بالا آمدیم. اما چه جوانبی دارد و چه هزار توی پیچیده ای دارد روابط با خود و با دیگران و با طبیعت و مخلوقات خدا و با خود خدا.
نظافت: و انسان موجود پیچیده ای است.
ملایی: ممنون هستم از شما تا این جای کار. ما خدمت شما هستیم. بیننده های محترم سمت خدا می دانم شما هم با من هم عقیده هستید که این بحث ها بسیار کاربردی است و هر برنامه ای دو ـ سه تا جمله من از آن یاد بگیرم در روابط خود ان شاءالله سعادتمند می شوم. برویم و محضر قرآن کریم باشیم. و اما قرآن کریم در مقابل من باز است صفحه سیزدهم، آیات 84 تا 88 سوره مبارکه بقره.
صفحه سیزده قرآن کریم
ملایی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. خدایا شکر که چند لحظه در محضر قرآن کریم بودیم و باز هم می خواهیم با حاج آقای نظافت عزیز ادامه بدهیم که یک پیوند جذابی خورد حضور ایشان با دقایقی از برنامه ما که تلاوت قرآن ما از مشهد الرضا بود و حاج آقا هم مجاور امام رضا (ع) هستند و یکی ـ دو دقیقه پایانی هنر ایشان است که پیوند بزنند دل های ما را به منبع نور.
نظافت: آیات را که در این یکی ـ دو دقیقه نمی شود همه را گفت من یک اشاره می کنم به یک آیه که می گوید أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ خدا گله می کند می گوید این قرآن را یک جا بپذیرید. نمی شود دکتر بروید به بعضی از توصیه های او عمل کنید به بعضی از توصیه های او عمل نکنید. این بسته با هم است و الا جواب نمی دهد. ما نمی توانیم دکتر رفتیم قرص جوشان خوشمزه را مصرف کنیم، گفته است کباب بخورید مصرف کنیم، بعد داروهای تلخ را مصرف نکنیم. همه آن با هم است. خدا گله می کند، أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ، فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ می گوید این موجب خواری می شود. هم در دنیا، هم در آخرت که بدتر. این یک گله قرآنی و در آخر هم دارد که به بنی اسرائیل و اهل کتاب می گوید که أَ فَكُلَّما جاءَكُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ می گوید هر موقع پیامبری آمد این پیامبر یک چیزی گفت که خلاف هوای نفس شما بود متکبرانه رفتار کردید یعنی دستورات پیامبران گاهی ضد هوای نفس است. و این البته موافق با عقل است. مصلحت انسان هست. این دو تا گله خدای متعال در این سوره که البته نکات دیگری هم دارد. من می خواهم این را به بینندگان عزیز و به خود عرض کنم که این قول را می دهم و البته همیشه این جوری هستم که وقتی حرم امام رضا می رویم دیگران را دعا کنیم. یکی از جلوه های مهرورزی همین است. اگر از جیب خود نمی بخشید از کیسه خدا ببخشید. دعا یعنی این. آدمی که حاضر نیست در مقام دعا دیگران را شریک کند به آدم پول هم نخواهد داد. چون دعا از خدا می خواهید ببخشید و وقتی ما حرم امام رضا می رویم کنار دریا هستیم. چرا سخاوتمند نباشیم. چرا برای همه خیر نخواهیم. قول می دهم که نایب الزیاره باشم و به همه عزیزانی که الان مشهد هستند و در آینده مشهد مشرف می شوند دوست دارم که همه این جوری باشید. حداقل یک سلام به نیابت از همدیگر بدهیم.
ملایی: ان شاءالله. متشکر هستم حاج آقا نظافت.