اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و لعن الدائم علی اعدائهم اجمعین. اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ حجۀ بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَكِّنَهُ فِيهَا طَوِيلا.
تبریک عرض می کنم خدمت همه عزیزان ایام ولایت امیرالمؤمنین (س) را، عید سعید غدیر را که پشت سر گذاشتیم و ان شاءالله برای همه عزیزان توشه و رزق بزرگی از امر محبت و ولایت امیرالمؤمنین، روابط رحمانی و اخوت بین همه ما ان شاءالله باشد. امروز هم که روز مباهله است، مباهله خلاصه داستان را همه بزرگواران و عزیزان متفطن آن هستند که مواجهه خاصی نبی اکرم با جریان اساسی مسیحیت داشتند که مسیحی های نجران بودند و حضرت کار را به مباهله کشاند. مباهله هم یعنی کار را رها کنیم به دست یک کس دیگری بسپاریم و دعا کنیم او تکلیف ما را معلوم کند. مباهله یعنی کار را از دست خود خارج کردن. به او سپردن. دو تا جریان است. می گوید حرف شما توحید است، حرف ما هم توحید است. ما اگر نتوانستیم بر شما اتمام حجت کنید اگر شما بر حق هستید شما بیایید دعا کنید، اگر ما بر حق هستیم ما دعا می کنیم. دعا کنیم و اگر کسی کاذب است لعنت خدا بر او باشد و اینها مباهله نکردند. با دیدن آن صحنه عجیبی که نبی اکرم، آنها گفته بودند که ببینید اگر با عِده و عُده آمد بروید مباهله کنید، اگر دیدید به یک شکل خاص آمده است مباهله نکنید. نبی اکرم در میدان مباهله آمدند و دست امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و حسنین را گرفتند، این مسلم تاریخی است و آنها مباهله نکردند. جزیه را پذیرفتند و تحت پیمان ذمه قرار گرفتند. این هم یک بحث مهمی است که نبی اکرم یک جور مسیحیت را در یک بقعه و یک جایگاه خاصی قرار دادند و این هم یک نکته ای دارد که اینها مباهله نکردند. یک چیزی در اینها هست و ان شاءالله به امت نبی اکرم بعداً ملحق خواهند شد. با آمدن وجود مقدس بقیه الله الاعظم (اروحنا الفدا) و نزول حضرت عیسی (س) به حضرت پیوند خواهند خورد. این یک محافظتی بود که نبی اکرم از اینها کرد و الا این مواجهه جای دیگر تکرار نشده است. این کار را حضرت با اینها انجام دادند بحث آن جای خود است. یک نکته ای که مباهله دارد نکته فضیلتی است که اهل بیت مکرر از خود گفتند که ما آن کسانی بودیم که وقتی نبی اکرم می خواست در یک چنین صحنه مهمی دعا کند وقتی گفت أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُم أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُم، نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ، وقتی می خواست یک چنین کار بزرگی را انجام بدهد و دعا کند که اگر ما دروغ می گوییم لعنت خدا بر ما باشد دست ما را گرفت و وسط صحنه برد و این جور نیست که کسانی که به این صحنه آمدند خود متوجه نیستند که دارند چه کاری انجام می دهند. حتی امام حسن و امام حسین که در دوره سبابت بودند. یک بچه ای که هیچ متوجه نیست که این داستان چیست؟ این صحنه چه صحنه ای است وسط یک لعنت برود قرار بگیرد نبی اکرم این کار را نمی کند. به تعبیر علامه طباطبایی مشارکت در دعوت داشتند. متوجه هستند که نبی اکرم چه دارد می گوید و ذره ای امام حسن که در دوره سبابت است در دعوت جد خود شک ندارد که به این صحنه آمده است. این جور نبود که حالا پدربزرگم گفته است وسط میدان برویم حالا ببینیم چه می شود. این نیست. برای همین مکرر در روایات ما به این مسئله اشاره شده است که یکی از مواطنی بود که اهل بیت می-گویند دیدید ما یک مقام خاص هستیم. «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا» (فاطر/23) ما مصطفی نبی اکرم هستیم. خود نبی اکرم مصطفای عالم بود، و ما برگزیده ذیل نبی اکرم هستیم. در یک مناظره معروفی است که مأمون عباسی با امام رضا انجام می دهد که سوال می کند که چه طور ما هم از خاندان بنی هاشم هستیم، از اقربا نبی اکرم هستیم، چرا شما خود را از ما برتر می دانید. امام رضا به جاهایی اشاره می-کنند که می بینید مصطفی های عالم چه کسانی هستند؟ چه طور قرآن از آنها پرده برداری کرده است؟ به هر کسی این مقام نرسیده است. به نکاتی حضرت اشاره می کنند یکی از آن نکات مباهله است. بعد یک تعبیری در روایت دیگر دارد که حضرت فرمودند عجیب است که یک عده ای خود را با امیرالمؤمنین و جریان ولایت، جریان اهل البیت «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْت» که این هم یکی از آیاتی است که حضرت اشاره می کنند، عجیب است که یک عده ای خود را با اینها یکی می کنند در حالی که لَتُبَارِزَنَّ بِنَا، وقتی نبی اکرم می خواست یک کسی را وسط میدان بفرستد ما را فرستاد. لَتُبَاهِلَنَّ بِنَا، وقتی می خواست یک کسی را وسط این محرکه سنگین قرار دهد ما را برداشت و آورد چه طور ما با بقیه مساوی هستیم. این بحث برتری جویی نیست. فضلی است که خداوند متعال قرار داده است، «فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ» (جمعه/4) قرار نیست کسی در این فضل با ائمه حسادت کند و رقابت کند باید از دست آنها خضوع کند و بگیرد و الا انسان گرفتار خواهد شد. بگذارید یک آیه برای بزرگواران بخوانم. سوره مبارکه مائده وقتی که حواریون گفتند جناب عیسی یک دعا کن، دعا کن که یک سفره غذایی بیاید. حضرت عیسی بعد از گفتگوهایی، این آیات پایانی سوره مبارکه مائده است که اصلاً سوره مبارکه مائده برای همین سفره غذا نام آن مائده شده است. جناب عیسی دارد دعا می کند ببینید دعای حضرت عیسی چیست؟ آیه 114 سوره مائده است. «قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماء» (مائده/114) خدایا یک سفره طعامی از آسمان برای ما بفرست. اگر بفرستد چه می شود؟ «تَكُونُ لَنا عيداً» (مائده/114) آن روز، روز عید ما است. «عيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا» نه فقط کسانی که مشاهد این صحنه بودند برای همه امت ایشان آن روز عید است. چرا؟ ادامه آیه فرموده است، عیدی برای اول و آخر ما «وَ آيَةً مِنْكَ» (مائده/114) ما می خواهیم یک نشانه ای از تو ببینیم. نشانه حقانیت ولایت امیرالمؤمنین و مقام اصطفاء اهل بیت در مباهله دیده شده است. عید است، روز رویت آیت بزرگ الهی است نسبت به حضرات معصومین است. خدا یک چیزی به ما نشان داد هم آن صحنه، صحنه بزرگی بود و هم این تجلی از مقام ولایت حضرات معصومین یک آیت بزرگی بود که خدا به ما نشان داد. هم پیروزی ظاهری اسلام در برابر جریان مدعی و هم تجلی برتری و مقام اصطفاء اهل بیت، اینها آیتی است که خدا به ما نشان داده است. عید است، «تَكُونُ لَنا عيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آيَةً مِنْكَ وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقين» (مائده/114) روز عید، روز رزق ما است. روز مباهله روزی است که خدا یک رزقی در عالم منتشر می کند. ان شاءالله همه بزرگواران از این رزق بهره مند باشند.
بسم الله الرحمن الرحیم. بحثی که جلسه قبل گفتیم ما از بحث اخوت خارج نشدیم منتها ما چون ایام غدیر بود و مباهله گفتیم این بحث را حالا خدمت عزیزان ناتمام نگذاریم بعضی از عزیزان هم سوال کردند یک مقداری بحث پیچیده بود، من یک مقداری این را توضیح بدهم.
این روایتی که ما شروع کردیم توضیح دادیم در صدر روایت وجود مقدس امام صادق (س)، حضرت فرمودند که انسان سیر قلبی انجام می دهد تا به مقام صالحین برسد. این جا است که در واقع انسان مؤمن شده است. حقیقت ایمان به او داده شده است. اصطلاح ایمان معارین در مقابل حقیقه الایمان، محض الایمان، خیر الایمان، اینها هم تعابیری است که رد پای آن در روایات ما هست. «لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ في إيمانِها خَيْرا» (انعام/158) انسان باید به خیر الایمان برسد تا بار خود را جمع کرده باشد. ایمان متزلزلی که در یک صحنه هایی انسان ایمان را پایین بگذارد این ایمان از دست انسان رفته می شود، ایمان عاریه ای است، ایمان المعارین، لَا تَجْعَلْنِي مِنَ الْمُعَارِين، خدایا ما را از اهل عاریه قرار نده. انسان یک سیری را انجا می دهد که به ثبات قدم در ایمان می رسد. ایمان به جان او هنوز ننشسته است. یعنی نه این که در ساحت قلبی هیچ اتفاقی نیفتاده است ولی مستقر شدن ایمان چیز دیگری است. حضرت دارند می گویند کسانی که با دعوت نبی اکرم همراه شدند یک تسلیمی داشتند، یک تصدیقی داشتند، یک معرفتی داشتند ولی به آن نقطه صلاح و شایستگی محیط ایمان بعضی ها نرسیدند. پیاده شدند. حالا این تعبیر تند است ولی روایات ما و آیات این را گفته است ارْتَدَّ النَّاس، عده ای مرتد شدند، نه در ظاهر احکام اسلام دارند، ولی طرح نبی اکرم را رها کردند. دیگر دنبال طرح خود رفتند. مثل این که انسان اسلام بیاورد یک کارهایی را هم انجام بدهد مثلاً فرض کنید آیات زکات نازل شده است حال وقت این است که انسان وظایف مالی خود را بخواهد انجام بدهد می گوید ما تا این جا بودیم دیگر از این جا به بعد آن را با تو نیستیم. کافر هستید، نه حاضر هستم نماز هم بخوانم ولی این را دیگر با تو نیستم. این همان جا است که انسان از طرح نبی اکرم دیگر بیرون زده است. هر عملی دیگر انجام بدهد دیگر عمل او قبول نیست. صحیح فقهی ممکن است باشد، صحیح است، قضا ندارد، ولی قبول نیست. ما حتی در ادبیات فقهی یک اصطلاحی داریم که بین صحت عمل این که عمل صحیح باشد یا عمل قبول باشد فرق است. این دو تا با هم فرق می کند. در روایت دارد که کسی که شرب خمر انجام می دهد تا مدتی، در بعضی از روایات دارد تا 40 روز نماز او قبول نیست. پس نخوانم. این جوری نیست باید بخوانید نماز را هم اگر اشتباه بخوانید رکعات آن را اشتباه کنید، قواعد فقهی آن را رعایت نکنید باطل است، باید آن را قضا هم بکنید صحیح است ولی قبولی عمل یک چیز دیگر است. اصلاً این عمل در واقع باید قبول شود. عمل صحیح عملی است که از جهت فقهی تمام است. ولی آیا آثار اخروی هم دارد؟ معلوم نیست. من را بهشتی می کند؟ نخیر. «وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ» (فاطر/10) انسان باید مؤمن باشد که عمل صالح یک کاری برای او انجام بدهد. عمل صالح در بستر ایمان به درد می خورد. انسان اگر از وادی حقیقت ایمان بیرون رفت دیگر عمل او واقعاً رفعتی ایجاد نمی کند. حضرت برای این که این نقطه انسان، نقطه صلاح انسان را، شایستگی انسان را توضیح بدهد که از این جا دیگر عمل انسان قبول است به تعبیر روایات ما إِذَا عَرَفْتَ الْحَقَّ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ مِنْ خَيْرٍ وقتی که به این مقام رسیدید دیگر اعمال خیر شما عمل است. قبول است. آیاتی را حضرت می خوانند می گویند به این نقطه ها باید برسید. می بینید خدا در قرآن چه جوری صحبت کرده است. به کدهایی اشاره می کند که من می خواهم این کدها را بگویم. این کدها در واقع پرده برداری از ولایت امیرالمؤمنین (س) و اهل بیت است. کسی اگر با نبی اکرم رفت در سنگین ترین صحنه ای که نبی اکرم وسط میدان گذاشت که آن امر ولایت امیرالمؤمنین است که بعد از من پای این آقا باید بایستید این سنگین ترین فریضه ای بود که نبی اکرم با خود آورد «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّيْل» (اسراء/78) نماز را آورد. «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ» (بقره/183) روزه را آورد، «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ» (بقره/196) حج عمره را آورد. «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم» (توبه/103) حضرت زکات را آوردند. به قول روایات ما می گوید اینها دعائم الاسلام هستند. ارکان دین انسان هستند. نماز بود، روزه بود، زکات بود، حج بود، بعد نبی اکرم یک چیز دیگری را کنار این 4 تا گذاشت که رکن پنجم بود و آن امر ولایت امیرالمؤمنین بود. «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي» (مائده/3) آن ستون ها با آمدن این فریضه دیگر تمام شد. ستون های اسلام تمام شد. بعد حضرت فرمودند این امر پنجم مثل آن چهار تا نیست اگر این را رها کنید آن چهار تا هم رها می شود. دیگر صحیح است قبول نیست. متمم آن است. مکمل آن است. روح این نماز و روزه است. باطن خضوع در مقابل خدا، خضوع در مقابل ولی الله بود. اگر این خضوع نباشد دیگر چه نمازی؟ اگر خضوع انسان به هم خورد دیگر چه نمازی؟ باطن نماز خضوع است. باطن همه اعمال انسان پرستش و خضوع است. اگر این خضوع در مقابل ولی الله به هم خورد ... اصلاً سنگین ترین نقطه ای که خدا می خواسته بگوید شما خاضع هستید، می خواهم خضوع شما را در مقابل این آقا ببینم. «قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ» (بقره/34) من می خواهم این سجده شما را ببینم. من این را می خواهم ببینم. آیاتی را حضرت اشاره می کنند می گویند به اینها اگر برسید حالا عمل شما عمل است و اینها هر کدام یک جور پرده برداری از ولایت امیرالمؤمنین است. آیه اول که جلسه قبل اشاره کردم، «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» (طه/82) من خدا غفران من برای کسی است که توبه کرد ایمانی آورد و اعمالی انجام داد بعد به آن هدایت رسید. ثم اهتدی. آن هدایتی که باید به آن می رسیدید باید با نبی اکرم سیر کنید و به امیرالمؤمنین برسید. به آن کسی برسید که بعد از نبی اکرم شما با آن باید حرکت کنید. دین فقط این نیست که با این رسولی که حقیقت وحی در دست او است حرکت کنید. این حقیقت، حقیقت مستمر است، و بر سر امیرالمؤمنین امتحان است. در بعضی صحنه ها، در بعضی وجه ها آدم احساس می-کند کأن سنگین تر از ولایت نبی اکرم است. آدم نبی اکرم را راحت تر قبول می کند چرا؟ چون جبرئیل می آید، روح القدوس می-آید. برای امیرالمؤمنین وحی قطع می شود. أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِي، وجود مقدس امیرالمؤمنین همه حقیقت وحی نبی اکرم در نزد او هست ولی وحی قطع می شود. این جا کار سخت تر می شود. کما این که خضوع انسان در مقابل خود خدا راحت تر است تا خضوع در مقابل حضرت آدمی که در قالب گل آمده است. یعنی «خالِقٌ بَشَراً مِنْ طين» (ص/71) من خود این را این جوری قرار دادم. حضرت در خطبه قاصعه این جور فرمودند جناب آدم را خداوند می توانست یک جوری قرار دهد که نور او چشم ها را خیره کند، بوی او مشام ها را مست کند اما اگر این جوری بود که لخفۀ البلواء امتحان دیگر آسان بود. خدا طریق خضوع خود را در مقابل این گلی نور الله البته در وجود او است، نور الهی در وجود او متمثل شده است «مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ» (نور/35) این سجده را می-خواهد. حالا این سجده در مقابل وجود مقدس نبی اکرم در مقابل امیرالمؤمنین تبدیل شده است. حتماً کار سخت می شود. جلوتر بیایید این سجده در مقابل امیرالمؤمنین باید تبدیل شود به سجده در مقابل امام زمانی که می گویند 1200 سال پیش آمده است. شما این امام را باید قبول کنید. امامی که خورشید پشت ابر است. این سجده دیگر است. اهتدی را دارم عرض می کنم. حقیقت هدایت غربال می شود به حقیقت خضوعی که خداوند متعال در عالم دارد رقم می زند بسیار امر شریف تری است. نه این که وجود مقدس امام زمان مقامی بالاتر از نبی اکرم دارد، نه. ولی سطح ابتلایی که شما در مقابل نور الله دارید که نور امام زمان نور نبی اکرم است این خضوع ما در مقابل امام زمان خضوع در مقابل نبی اکرم است که خضوع در مقابل خدا است. ولی سطح ابتلا بسیار متفاوت شده است. من گاهی به بزرگواران عرض می کنم می گویم سطح دینداری یک جوان مؤمن حاضر در صف حزب الله امروز دینداری 100 سال پیش است. اصلاً قابل قیاس نیست. می-دانید این جوان از چه فتنه هایی عبور کرده است امروز پای امام زمان ایستاده است. از چه شبهاتی عبور کرده است. این سطح هجوم شیطان را شما ببینید. معنای این آیه این است. «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» (طه/82) خدا تو را حرکت می دهد تا آن حقیقت هدایت در شما مستقر شود و این در یک صحنه هایی رخ می دهد و سنگین ترین صحنه آن پای ولایت امام ایستادن است. پای امام زمان ایستادن است. حضرت فرمودند خرط القتاد است در آخر الزمان پای امام بایستید. خرط القتاد یعنی دست خود را بالای شاخه پر تیغ بگیرید و پایین بکشید. حضرت فرمودند نگه داشتن محبت نسب به امیرالمؤمنین و امام زمان و منتظر حضرت بودن چنین چیزی است و همین است که ارزشمند است. خیر الایمان یعنی این. پس این آیه اول. حضرت می گویند خدا می خواهد شما به این نقطه برسید. شما را حرکت می دهد تا بلوغ ایمان و هدایت در شما متولد شود. از این جا است که انسان مؤمن می شود. خدا و رسول را حاکم وجود گرفتن «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوك» (نساء/65) خدا و رسول حاکم وجود من شده است. این جا انسان مهتدی شده است، به هدایت رسیده است. از خود عبور کرده است و به امام رسیده است. آیه دوم سوره مبارکه مائده است. «وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَر» (مائده/27) جناب هابیل و قابیل قربانی کردند. خدا وحی کرده است که قربانی شما را می خواهم ببینم. این دو برادر هر کدام یک چیزی وسط گذاشتند خدا از یکی قبول کرد، از یکی قبول نکرد. نه این که مسابقه بود و خدا گیر افتاده بود که یکی را حتماً باید انتخاب کند، خدا می توانست هر دو را قبول کند. کما این که اعمال همه را خدا می تواند قبول کند. در قربانی که آورد او شایستگی نداشت و مال آن یکی داشت. قبولی عمل، صلاح و سلامت وجودی انسان را می خواهد. بعد قرآن فرموده است به محض این که خدا قربانی او را قبول نکرد صدای قابیل بلند شد که «لَأَقْتُلَنَّك» (مائده/27) تو را می-کشم. این نشانه این است که درون شما خراب است. قربانی شما قبول نشده است خب توبه کنید شاید یک گیری داشته است. آن گیر را بروید رفع کنید. چرا دست تعدی به طرف مقابل دراز می-کنید؟ دیدید عمل شما باطن ندارد. من باطن عمل شما را می-خواهم. قرآن فرموده است: «قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقين» (مائده/27) من از اهل تقوا قبول می کنم. دیدید شما اهل تقوا نیستید. دیدید چه طور دست تعدی شما دراز است. خدا از شما می خواهد که خدا ترس باشید و عمل انجام بدهید. روح عمل انسان باید خوف باشد. نگرانی از مقام خدا باشد، «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى» (نازعات/40) خدا می-خواهد یک چنین چیزی از شما باشد که عمل شما را قبول کند. عمل در این بستر قبول است. باطن نماز انسان اگر خوف نیست، خضوع نیست، عبودیت و انکسار انسان در مقابل خدا نیست، تقوا نیست، این رعایت امر الهی نیست. شما فرمان خدا را ندیدید دل شما می خواهد قربانی کنید. دل شما می خواهد قربانی بدهید، مسابقه بدهید، گردن کشی کنید، می گوید در روایت هست که شیطان آمد به قابیل وسوسه می کرد که اگر این زنده بماند نسل همه بشریت از شما دو تا است و همیشه نسل او بر نسل تو افتخار خواهند کرد. نسلی از او نماند. زود برو و کار او را تمام کن. شیطان چه وسوسه ای می گذارد. یک کسی که خود را صاحب نسل بشریت می داند این وسوسه هم سراغ او می آید. وقتی که انسان متقی نباشد. خدا می گوید من عمل را با تقوای آن قبول می کنم. حالا امام صادق می خواهند بگویند وقتی شما می خواهید تقوا داشته باشید بدون این که دست شما به دامن ولی الله و امیرالمؤمنین باشد شما متقی نیستید. شما امر خدا و رسول را رها کردید. مهمترین امر خدا و رسول فریضه امر ولایت بوده است. اگر رها کنید چه طور به خود متقی می گویید. من این سجده در مقابل حضرت آدم را نکنم می خواهم بروم نماز بخوانم. همان طرح شیطان است. شیطان گفت خدایا من را از این سجده معاف بدار، من یک بندگی کنم که هیچ کس این جوری نماز نخوانده باشد. خدا فرمود بیرون برو این حرف ها نیست. أَنْ أُعْبَدَ مِنْ حَيْثُ أُرِيدُ لَا مِنْ حَيْثُ تُرِيدُ من از آن مسیر که بخواهم پرستش می شوم نه آن مسیر که تو می خواهی. دل ما می خواهد پرستش نفس را به پرستش خدا تبدیل کنیم. هوای نفس را می-خواهیم دنبال کنیم و به اسم خدا غالب کنیم. ببینید حضرت چه دارند می گویند، می گویند می بینید قرآن چه می گوید. می گوید عمل را از اهل تقوا قبول می کنند. اگر کسی امر ولایت امیرالمؤمنین را دید انکار کرد چه قبولی عمل؟ حالا شما بروید بخوانید. عمل شما صحیح فقهی است. ولی شما متقی نیستید.
شریعتی: به قول حاج آقای قرائتی این اعتبار اسکناس ها به نخ اسکناس است. تا این جا رسیدیم یکی خضوع و خشوع است و دیگری تقوا است.
شریفیان: این خضوع و خشوع در مقابل خدا و اولیاء الله در آیاتی به تعبیرهای مختلف گفته است. یکی از آنها می گوید اهتدا است. با خضوع در مقابل امیرالمؤمنین مهتدی شدید. مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِه، کسی اگر به معرفت امام زمان خود رسید، پای امر ولی خود ایستاد
شریعتی: آن جا مهتدی شدید، این جا متقی شدید.
شریفیان: این هم آیه دوم. من فقط دارم اشاره می کنم. آیه سوم چیست؟ حضرت می گویند کسانی که از سر سفره امیرالمؤمنین بلند شدند و دیدند و انکار کردند مشرک شدند. من حیث لا یشعر، من حیث لا یعلم. دنبال طرح دیگری رفتند. اصلاً شرک چیست؟ دنبال طرح غیر خدا رفتن در هر ساحتی. ولو یک قسمت کوچکی از زندگی شما باشد. اعتقاد دارم این جا به نبی اکرم ربطی ندارد و نیازی هم به او ندارم. خود من طرح دارم و انجام می دهم. انسان مشرک است. اینها شرک جلی است. ولی در ظاهر می گوید من قبول دارم خدا یکی است. ولی در این ساحت تو عبد خدا نیستی قبول هم نداری که عبد باشی. چون اصلاً قبول ندارید که این جا محل امیرالمؤمنین است. محل نبی اکرم است. قبول ندارید که این جا محل خدایی خدا است و من هنوز عبد هستم. این تعبیر خیلی تند است. آیه را بخوانم، سوره مبارکه توبه قرآن فرموده است «وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسيحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ يُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذينَ كَفَرُوا» (توبه/30) بساط کفر و شرک را یک جوری در وادی دین خود آوردند یعنی یک کسی ظاهراً دیندار است ولی باطن او کفر و شرک است. باطن وجود انسان کفر و شرک است. «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّه» (توبه/31) سراغ دستور کسی رفتند که دستور او دستور خدا نبود. این جا انسان گرفتار می شود.
شریعتی: یعنی از آن مسیر شما نیامدید و اگر خود را مستغنی دانستید از پیامبر و ولی او تمام شده است.
شریفیان: یعنی انسان دیگر مسیر خود را رفته است. از آن جایی که انسان فرمان دیگری را در وجود خود جاری کند من دون الله. ولی الامر یعنی همین. یعنی یک کسی را صاحب امر بداند. فرمان او را در زندگی خود جاری بداند ولو فرمان نفس خود او باشد. از آن جایی که فرمان من بی ارتباط با فرمان خدا است، کاری به فرمان خدا ندارد، خود من فرمانروا هستم.
شریعتی: بفهمید که او «أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» (احزاب/6) است.
شریفیان: اصلاً ولی الامر یعنی همین. یعنی کسی که امر الهی دست او است از جانب او شما باید امر الهی را دنبال کنید. اگر از سر سفره امیرالمؤمنین بلند شدید شما دیگر ذیل ولی الامر نیستید. از جریان امر الله بیرون هستید. سراغ امر خود رفتید. و کسانی که «أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» (قصص/41) امام هستند، امر می کنند امت خود را، ولی امر آنها من دون الله است و مسیر آنها هم مسیر جهنم است. آیه سوم ببینید حضرت چه دارند می گویند. می گویند انسان یک جایی تحت فرمان دیگران می-رود و پناه بر خدا. حقیقتاً از وادی توحید دیگر بیرون است. «وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا إِلهاً واحِدا» (توبه/31) یعنی وقتی تحت فرمان طواغیت رفتید از امر پرستش خدای واحد دیگر بیرون رفتید. دیگر وارد وادی شرک شدید. این تعبیر خیلی سنگین است. حضرت دارند می گویند مقام صلاح مقامی است که انسان تحت امر خدا و اولیای الهی باشد. تحت امر او باید باشید. این هم آیه سوم.
آیه چهارم، حضرت فرمودند پذیرش ولایت امیرالمؤمنین و مصطفی-های عالم، جریان اهل بیت پذیرش باب الله نسبت به بیت النبی است. ای کسانی که می خواهید با نبی اکرم همراه باشید می-خواهید در محیط بیت النبی زندگی کنید، در خانه رسول الله می-خواهید زندگی کنید خداوند متعال برای این خانه دری قرار داده است. أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ، أَنَا مَدِينَةُ الْحِكْمَة وَ عَلِيٌّ بَابُهَا یک بابی برای او قرار داده است. اگر از این در نروید به خانه نمی رسید. قرآن در سوره مبارکه بقره آیه 189 فرموده است «لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها» (بقره/189) تقوای الهی و نیکی این نیست که آدم خانه را از سقف داخل برود. از پشت داخل برود. از دیوار داخل برود. دل ما گاهی اوقات می-خواهد یک بساطی برای خود برپا کنیم حتی یک رنج و ریاضتی به خود بدهیم، خیال می کنیم یک کاری برای خدا داریم انجام می-دهیم. خدا می گوید اینها تقوا نیست، اینها که بر نیست. «وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى» (بقره/189) رسیدن به نقطه نیکی و بر این است که انسان تحت امر الهی باشد. تحت امر الهی بودن چیست؟ «وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها» (بقره/189) خانه را از در باید داخل بروید. درب یک مدخلی است برای ورود. هیچ درب خانه آن جور نیست که باز می کنیم رو به سرویس بهداشتی باز شود. درب نقطه ای طراحی می شود که ورود و استفاده انسان را از آن فضا فراهم کند. درب را روی سقف نمی گذارند، چون مدخل ورودی انسان سقف نیست. درب یک واقعیت است. این جوری نیست که ما این جا سوراخ می کنیم و داخل می رویم. یک حساب و کتابی دارد. قرآن فرموده است «وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ» (بقره/189) دو بار قرآن در آیه فرموده است تقوا پیشه کنید. «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقين» (مائده/27) اگر از این باب الله جدا شدید دیگر متقی نیستید. دیگر اهل تقوا نیستید. دل شما می خواهد که خانه را سوراخ کنید و از پشت داخل بروید. کسانی که می خواستند به بیت النبی برسند منهای مسیری که نبی اکرم طراحی کرده است.
شریعتی: می توانم این جوری مثال بزنم مثلاً شما صد رکعت نماز بخوانید بدون وضو.
شریفیان: مدخل دارد. تکبیره الاحرام. نماز با تکبیر آغاز می-شود. باب دارد، ورود دارد. آداب دارد. پشت همه اینها حقیقت هم دارد. ممکن است بعضی از اینها را اسرار آن را ما متوجه نشویم، یک حقیقتی پشت این هست. آیه چهارم حضرت دارند می-گویند ولایت امیرالمؤمنین باب الله بود. «وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ» (بقره/189) در آیات مکرر هم چند جا در قرآن داریم که «وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً» و از این باب می-خواهید وارد شوید با خضوع عبور کنید. این بیت النبی همین بیت النور است که بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ یک بابی دارد.
آیه پنجم، سوره مبارکه فاطر آیه 24. «إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشيراً وَ نَذيراً» (فاطر/24) ما شمای رسول را منذر عالم قرار دادیم. شما آمدید این پیام را در عالم منتشر کردید. «وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فيها نَذير» (فاطر/24) و در هر امتی ذیل نبی اکرم نذیری وجود دارد. اگر از سر سفره آن نذیر که حضرت می-گویند جریان ولایت است، امیرالمؤمنین (س) و اولاد ایشان هستند، اگر از سر سفره آن نذیر، آن کسی که جریان انذار نبی اکرم با او در عالم توسعه پیدا کرده است، اگر از سر سفره او بلند شوید انذار نبی اکرم به شما دیگر نمی رسد. پیام و انذار نبی اکرم از یک مدخلی در عالم منتشر می شود. اگر از سر سفره آن نذیر «وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فيها نَذير» (فاطر/24) یعنی بدانید بعد از نبی اکرم در هر زمانی یک نذیری وجود دارد که او انذار نبی اکرم را گرفته است و به شما دارد منتقل می کند. به تعبیر سوره مبارکه حاقه «وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَة» (حاقه/12) یک گوش هایی هستند که پیام نبی اکرم را آنها گرفتند. یکی از اسماء امیرالمؤمنین اصلاً اذن است. به همین نکته اشاره دارد که همه حقیقت وحی نبی اکرم را حضرت شنیده است و در اختیار او است. این هم آیه پنجم. حضرت دارند می گویند اگر از سر سفره ولایت حضرات معصومین بلند شوید دیگر دست شما به انذار نبی اکرم نمی رسد. این هم آیه پنجم. این تعبیر را بخوانم. بعد همه اینها را حضرت می گویند روایت طولانی است من خلاصه کردم. اتَّبِعُوا رَسُولَ اللَّه، رسول الله را دنبال کنید. ما دنبال نبی اکرم هستیم. وَ أَهْلَ بَيْتِه، این اهتدی، این تقوا، این مقام انذار، این رسیدن به باب اینها طریق اتصال شما به نبی اکرم بود. اتَّبِعُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ أَهْلَ بَيْتِهِ وَ أَقِرُّوا بِمَا نَزَلَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ، و اقرار کنید به آن چیزی که قرآن بر شما گفته است، همین آیاتی که خواندیم. یک آیه دیگر هم من جا انداختم. «خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد» (اعراف/31) وقتی می خواهید در مقابل خدا سجده کنید، وارد وادی سجده بشوید، همراه شما باید زینت باشد، حضرت می گویند و زینت شما ولایت شما است. این مدال را باید به سینه خود آویزان کنید که عمل شما عمل باشد. سوره مبارکه اعراف آیه 30 ـ 31 باید باشد. وَ اتَّبِعُوا آثَارَ الْهُدَى، حضرات معصومین نشان های هدایت عالم هستند. اینها را دنبال کنید. فَإِنَّهُمْ عَلَامَاتُ الْأَمَانَةِ وَ التُّقَى، نشانه گذاری های وادی امن الهی و تقوای الهی آنها هستند. بعد این جمله، خیلی جمله مهمی است. ببینید حضرت چه می گویند. وَ اعْلَمُوا، مردم بدانید، أَنَّهُ لَوْ أَنْكَرَ رَجُلٌ- عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ ع وَ أَقَرَّ بِمَنْ سِوَاهُ مِنَ الرُّسُلِ لَمْ يُؤْمِنْ، کسانی که با حضرت موسی حرکت کردند و به حضرت عیسی رسیدند او را انکار کردند، هر مسیر دیگری بروند مؤمن نیستند. این سلسله جریان هدایت را باید دنبال کنید تا به شما مهتدی بگویند. اگر تا امام حسن عسکری را بیایید و امام زمان را رها کنید شما مهتدی نیستید. نه مهتدی هستید، نه متقی هستید، نه اهل انذار هستید و نه هیچ کدام اینها. از جریان هدایت بیرون شدید. این یک جریان است. «كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ» (بقره/285) این یک سلسله است.
شریعتی: و این که ما برای هر قومی هم یک هاد قرار دادیم برای رسیدن به همین اهتدی است.
شریفیان: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد» (رعد/7) این هادیان کسانی هستند که يَهْدِي إِلَى مَا جَاءَ بِهِ نَبِيُّ اللَّه در روایت دارد.
شریعتی: و حالا هم که حضرت بقیه الله الاعظم (اروحنا الفداء). ما 3 ـ 4 دقیقه تا پایان وقت داریم. قرآن را ان شاءالله حسن ختام برنامه خواهیم داشت.
شریفیان: بحثی که ما می خواستیم ارائه کنیم تا این جا این بود که امر ولایت امیرالمؤمنین (س) در آیات مکرری مقام صلاح ما است. وقتی انسان به این حقیقت برسد از این جا دیگر عمل انسان عمل در وادی تقوا است. در وادی هدایت است. در وادی قبولی نسبت به خداوند متعال است. اگر انسان به این نقطه نرسد، به این قله نرسد، نتواند این را پیدا کند آب در هاون کوبیدن است. به تعبیر آیات قرآن «عامِلَةٌ ناصِبَة» (غاشیه/3) عمل می کند فقط رنج و سختی آن برای انسان می ماند. حالا به اول روایت بر می گردم، حضرت می گویند این مقام صلاح را پیدا کنید تا عمل صالح در دست شما یک چیزی باشد. عمل صالح از وجود صالح پذیرفته است. کسی به مقام صلاح می رسد که مهتدی شده باشد. متقی شده باشد. مفتخر به زینت عالم شده باشد. به نقطه انذار رسیده باشد و آیاتی که خدمت بزرگواران عرض کردم. ما آیات دیگری هم داریم که از این مسئله پرده برداری کرده است ولی این روایت خیلی لطیف است که حضرت به نکاتی اشاره می کنند که اینها آن چیزی است که قرآن رد پای آن را برای شما گذاشته است که ببینید بعد از نبی اکرم انسان باید به چه حقیقتی برسد. چه طور ما با ولایت و خضوع در مقابل نبی اکرم حرکت می کردیم این حقیقت با حضرات معصومین همین حقیقت با نبی اکرم است.
شریعتی: و این نکاتی که شما گفتید و این آیاتی که الان به آنها استناد کردید و استشهاد کردید کأن خدای متعال روح ولایت را مثل یک رنگ در تمام آیات قرآن کریم پاشیده است. یک پرونده ای هم باز ماند و آن هم حسن خلق بود در ذیل بحث اخوت. در این دو ـ سه دقیقه می توانیم آن را ببندیم؟
شریفیان: نه نمی رسیم، حالا ان شاءالله باشد یک جلسه ای من تقریباً یک نکاتی را، یک 10 ـ 12 تا نکته است من خدمت عزیزان به عنوان یک جمع بندی از بحث حسن خلق و بعد هم تکلمه بحث رفق و مدارا، مسئله کنترل غضب و مواجهه های صحیح، مواجهه های سالم، انصاف و عدل نسبت به برادران و سرفصل هایی که این بحث ها را ما باید داشته باشیم حالا این را ان شاءالله یک موقعی خدمت بزرگواران عرض می کنم. ولی این ایام واقعاً ایام ولایت امیرالمؤمنین است. ان شاءالله هم همه عزیزان قسمت آنها شود زیارت حضرت بروند. ما در این ایام باید تعلق خود به امیرالمؤمنین را تعمیق کنیم. نباید این سوال را وسط بگذاریم که ولایت امیرالمؤمنین کجای قرآن است؟ کجای قرآن دو رکعت نماز صبح گفت شده است؟ «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّيْلِ» (اسراء/78) کیفیت این امر فرایضی که خداوند متعال رد پای آن را در قرآن گذاشته است این کیفیت را در ادبیات نبی اکرم و اهل بیت باید دنبال کنید که این حقیقت باز شود. «لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» (نحل/44) حضرات باید برای ما تبیین کنند که کجا نگاه کنید قرآن از آن گفتگو کرده است؟ چه طور مقام هارون را نسبت به موسی دارد طراحی می کند؟ اینها آن جایی است که امر ولایت و وصایت دارد طراحی می شود و گفته می شود. خیلی ما از این جهت آیه شنیدیم. ساعت-ها ما سر این مسئله باید بایستیم و بحث کنیم که ببینیم نه روایات ما حتی ادبیات وحی، ادبیات قرآن، چه طوری این مسئله را برای ما تبیین کرده است. به تعبیر این روایت حضرت فرمودند اقرار کنید به آن چیزی که قرآن نازل کرده است برای شما. به آن برسیم و ان شاءالله بتوانیم اقرار کنیم.
شریعتی: ان شاءالله خیلی از شما ممنون و متشکر هستم. یک تسلیت هم به مردم عزیز و شریف فارس بگویم به خاطر صانحه این ایام سیلی که متأسفانه جان چند نفر از هموطنان ما را گرفته است. ان شاءالله همه آنها مهمان سفره امیرالمؤمنین (س) باشند. حاج آقای شریفیان دعا کنید و ان شاءالله خداحافظی کنیم و آیات را بشنویم.