اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

1401-04-29-حجت الاسلام والمسلمین میر باقری-حقیقت غدیر

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلَام.‏ سلام می کنم به تک تک عزیزان، خانم ها و آقایان، ایام بر همه شما مبارک و مهنا باشد، ان شاءالله هر جا که هستید خداوند حال شما باشد خیلی خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز. خوشحال هستیم که با هم و در کنار هم هستیم به همه مخاطبان شبکه افق که تکرار برنامه را می بینند، همه شنونده-های خوب رادیو معارف، مخاطبان شبکه جهانی ولایت، هر کسی در هر کجا که هست صدای ما را می شنود و تصوبر ما را می بیند با دل و جان سلام می کنم. امروز مهمان بسیار عزیزی دارم و من خیلی خوشحال و خوشبخت هستم که در محضر ایشان هستم. حاج آقای میر باقری عزیز سلام علیکم و رحمۀ الله، عید شما مبارک و خیلی خوش آمدید.

آقای میرباقری: علیکم السلام و رحمۀ الله. خدمت حضرتعالی و همه مخاطبان ارجمند هم و همکاران عزیز شما هم عید غدیر و این ایام را تبریک می گویم هم میلاد حضرت موسی بن جعفر (س) را که امروز هست تبریک عرض می کنم.
شریعتی: خوشحال هستیم که بعد از مدت ها خدمت شما هستیم. خدمت حاج آقای تراشیون هم سلام عرض می کنم ما جلسه گذشته در این فصل از ایشان خداحافظی کردیم و امیدوار هستیم که به زودی مجدداً توفیق درک محضر ایشان را داشته باشیم. در هر کجا که هستند برای ایشان آرزوی سلامتی و توفیق و تندرستی می-کنیم. ببینیم حاج آقای میرباقری برای ما چه به ارمغان آوردند و بنا است چه نکاتی را بشنویم. در غدیر چه اتفاقی افتاد و چه مسئولیت و چه باری روی دوش تک تک ما قرار گرفت.
آقای میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و لعن اعدائهم. اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ حجۀ بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَكِّنَهُ فِيهَا طَوِيلا. بی تردید یک اتفاق خیلی عظیمی در غدیر افتاده است و یک تکلیف بسیار سنگینی که روی دوش نبی اکرم بوده است که کاملاً از آیات قرآن استفاده می شود این بار خیلی بار سنگینی بوده است که حضرت به انجام رساندند. یک موقعی در ترجمه سوره الم نشرح در همین برنامه عرض کردم که خدای متعال در این سوره استفاده می شود دو تا تکلیف سنگین روی دوش حضرت گذاشته است. یکی تکلیف نبوت بوده است که باید حقیقت نبوت به نحو تمام با حضرت در عالم تنزل پیدا می کرده است و ختم نبوت می رسیده است. این بار سنگین را خدا می فرماید ما شما را کمک کردیم سنگینی آن را از روی دوش شما برداشتیم و به توفیق و با تمام خصوصیات این کار را انجام دادیم بعد می فرماید که «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏ أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ * وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ *الَّذي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ * وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ» (شرح/1 تا 4) ما سنگینی بار را از دوش شما برداشتیم. بار سنگین است ولی بر شما با شرح صدر سبک شد. «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» (شرح/5) بعد یک تکلیف دیگر را به همین میزان را گویا می خواهند روی دوش حضرت بگذارند «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً * فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ * وَ إِلى‏ رَبِّكَ فَارْغَبْ» (شرح/6 تا 8) که در روایات معصومین (ع) آمده است که فرمودند این تکلیف، تکلیف گشودن باب و ولایت و غدیر است. باب نبوت را گشودید این باب ولایت و امامت را هم باید به روی عالم باز کنید. و این تکلیف هم باز با آسانی همراه خواهد شد «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» (شرح/5) بنابراین «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» (شرح/7) وقتی آن کار را انجام دادید فانصب، این فانصب به معنای فانصب نیست، که نصب کن که بعضی از مفسرین به آن اشکال کردند. فانصب یعنی این رنج را بر خود هموار کنید. آن رنج چیست؟ نصب امیرالمؤمنین (ع) است. «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ * وَ إِلى‏ رَبِّكَ فَارْغَبْ» (شرح/7 و 8) بنابراین پیدا است که این تکلیف بسیار سنگین بوده است روی دوش حضرت به اندازه خود بار نبوت روی دوش حضرت سنگینی داشته است. لذا در روایت ملاحظه کردید روایت در امالی صدوق است که حضرت معراج رفتند تقریباً 7 ـ 8 روز از قبل از غدیر حضرت معراج داشتند. می-دانید که حضرت 120 تا معراج تقریباً داشتند. و در این معراج به آن نقطه ای رسیدند که از بحر نور عبور کردند حجب عبور کردند و خلوت با خدای متعال که جبرئیل هم دیگر آن جا حضور نداشتند خدای متعال اول حضرت را مدح کردند که من أنا المحمود، من محمود هستم، اسم تو را از اسم خود مشتق کردم. هر که به تو پیوند بخورد من به او پیوند می خورم. هر که از تو جدا شود او ساقط می شود. بعد فرمودند من شما را گرامی داشتم برای همه انبیاء وصی معین می کردم برای شما هم امیرالمؤمنین (ع) را بروید این را ابلاغ کنید. حضرت از معراج که برگشتند مترصد بودند، در این نقل دارد 6 روز که گذشت این آیه نازل شد «فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى‏ إِلَيْك‏» (هود/12) ممکن است اگر انجام نشود منتهی شود به ترک بعضی از آن مأموریت های شما. حضرت مترصد فرصت بودند که این تکلیف را انجام بدهند. دو روز بعد این آیه نازل شد که «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» (مائده/67) از این حدیث استفاده می شود به فاصله 8 روز حضرت دیگر همه سختی ها را به جان خود خریدند با همه مخاطراتی که حضرت می دیدند و محتمل بود که از سوی جبهه نفاق اتفاق بیفتد مأموریت را به انجام رساندند. اتفاقاً خدای متعال هم با موفقیت تمام این کار را به انجام رسانده است. یعنی در صحنه غدیر می دانید هیچ بدی نیفتاده است، با این که این منافقین همه تدبیر آنها این بود که این اتفاق نیفتد ولی واقع شد. بنابراین یک تکلیف بسیار سختی روی دوش نبی اکرم بود. حالا آن تکلیف چه بود و چه اتفاقی می خواست بیفتد ببینید مقامات امیرالمؤمنین (ع) به تعبیری که بعضی بزرگان مثل حضرت امام دارند قبل از غدیر هم بوده است. این جور نیست که حالا مقاماتی برای حضرت محقق شده است. آن چه اتفاق افتاده است به تعبیری که حضرت امام دارند همین حاکمیت سیاسی بوده است. یعنی مأموریت به سرپرستی یک امت و ساخت یک امت به حضرت امیر داده شده است و اجرای توحید از ظاهر تا باطن این امت. یعنی توحید را باید محقق کنند. یعنی حضرت مأموریت پیدا کردند، حق حاکمیت پیدا کردند همان اولویت الست اولى بکم منكم بأنفسكم‏، مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاه‏، این امری که محقق شد در واقع مأموریت حضرت برای اقامه توحید در جامعه، سرپرستی جامعه، اجرای توحید از ظاهر تا باطن جامعه بود که همه شئون جامعه آهنگ توحید و سبقت الله پیدا کند. این مأموریت حضرت بود. و آن که در غدیر اتفاق افتاده است این هم حتماً بوده است. ولی حالا یک نکته سومی هم هست که حالا شاید به همین برگردد، آن هم این است که ببینید وجود مقدس امیرالمؤمنین (ع) تمام مراتب قرآن در وجود ایشان تنزل پیدا کرده است. عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِي‏ و تمام درجات بهشت در وجود ایشان محقق شده است. این آیه را روایات ما همین جوری معنا می کند. هم درجات للمؤمنین که درجات بهشت به اندازه درجات تحمل ولایت است. بنابراین در وجود مقدس امیرالمؤمنین (ع) تمام درجات بهشت، تمام مقامات قرآن، تمام درجات حیات طیبه، نور و امثال اینها تنزل پیدا کرده است و وادی نور با حضرت در عالم ما نازل شده است. ولی مسئله این است که این که این وادی تنزل پیدا کرده است غیر از این است که باب و درب آن به سوی ما گشوده شده باشد. و ما امکان ورود به بهشت یا سیر با درجات قرآن را داشته باشیم. درست است أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا، هم این مدینه نازل شده است، نبی اکرم آمدند، هم باب این مدینه و آن دربی که به سوی مدینه است در عالم مانا ذکر شده است. اما این غیر از گشودن این در است. در غدیر این در گشوده شد و امکان این که مردم، امت با امیرالمؤمنین (ع) به نبی اکرم برسند و سیر با نبی اکرم داشتن فراهم شد. بنابراین یک اتفاق بسیار مهمی افتاده است آن چه از ناحیه نبی اکرم باید اتفاق می افتاد واقع شد تکلیف تمام است. دیگر امکان رفتن به ورود به بهشت و سیر در درجات بهشت برای امت فراهم شد.
شریعتی: بعد از پیامبر، پیامبر را اگر به مثابه شهری ببینیم امیرالمؤمنین (ع) در این شهر است.
آقای میرباقری: بله یعنی همزمان نبی اکرم هم همین طور است. از غدیر وارد نشوید به او نمی رسید. این اصلاً ممکن نیست، کسی می-خواهد به بیت و نبوت نبی اکرم برسد به آن قرآنی که نبی اکرم آورده است برسد باید از این در وارد شود. أَنَا دَارُ الْحِكْمَةِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا. این باب در غدیر گشوده شد. خیلی هم اتفاق مهمی بود. یک موقعی ما در عالم ارض هستیم اصلاً امکان این که وارد وادی نور شویم نیست. این جا باز دیگر مسئولیتی نداریم. ولی اگر درهای بهشت هم گشوده شده، درهای وادی نور هم گشوده شد، درهای وادی هدایت هم گشوده شد ما دیگر مسئول هستیم. خود هستیم که باید انتخاب کنیم که یا در وادی ضلال برویم یا در وادی هدایت برویم. وادی نور یا ظلمت، بهشت یا جهنم. درهای بهشت در غدیر به سوی امت گشوده شد. به دست وجود مقدس نبی اکرم. آن دربی که قبلاً گشوده نشده است «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُم‏» (مائده/3) لذا مأموریت نبی اکرم در این زمینه تمام شد. حضرت فرمودند اللَّهُمَّ قَدْ بَلَّغْتُ همه هم شهادت دادند که حضرت کار را تمام کرده است. حجت را حضرت تمام کرده اند. مضمون زیارت غدیریه همین است. حجت تمام شد ما هستیم که دیگر باید انتخاب کنیم یا این وادی را یا وادی مقابل را. لذا خدای متعال بعد از غدیر و آیه اکمال می-فرماید «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ» (مائده/3) دیگر کفار از دین شما مأیوس شدند. دیگر شما از آنها نگران نباشید. «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن‏» (مائده/3) ولی نگران من باشید. چرا؟ چون من بعد از این وقتی همه درها گشوده شد سخت گیری می کنم اگر این نعمت را کردید لَأَزيدَنَّكُمْ، شکر نکردید من سفره را از جلوی پای شما جمع می کنم، فرش را از زیر پای شما می کشم. دیگر نگران من باشید. قبل از این شما هنوز مکلف نبودید. چون درها گشوده نشده بود، امکان بهره مندی نبود، حجت تمام شد، درها گشوده شد خود شما هستید که باید این نعمت را درک کنید و سیر در بهشت و درجات بهشت داشته باشید. این آن چیزی است که اتفاق افتاده است. بعد از این دیگر مسئولیت ما چیست؟ چرا «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن‏» (مائده/3) است؟ چرا باید از خدا پروا کنیم؟ نکته آن این است که ببینید قبل از این باب علم گشوده نشده بود وقتی باب علم گشوده نشده است به تعبیر روایات دیگر آن علم های مشو و آمیخته با خطا و غلط برویم محذور هستیم. مکلف نیستیم. این جور نیست که حجت بر ما تمام شده باشد. ولی وقتی باب علم ناب و خالص گشوده شد باب معرفت گشوده شد، باب توحید گشوده شد، دیگر ما اگر این راه را نرفتیم محذور نیستیم. معنی این آیه همین است. «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏» (انبیاء/7) آدمی که نمی داند باید سراغ اهل ذکر برود. اگر اهل ذکر نباشند آدم سراغ دیگران هم برود اشکالی ندارد. کسانی که علم آنها علم مشو است، علم کدر است، يَمُصُّونَ الثِّمَادَ وَ يَدَعُونَ النَّهَرَ الْعَظِيمَ آدم اگر یک نهر عظیم را رها کند و سراغ آن برکه ای آلوده برود اشکالی ندارد. چرا؟ به خاطر این که نهر عظیمی نیست، ولی وقتی نهر عظیم جاری شد، دریا جاری شد دیگر آدم حق ندارد برود. بنابراین مسئولیت ما این است ما دیگر سراغ دیگران نباید برویم. از دیگران بپرسیم. «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏» (انبیاء/7) بنابراین ما اگر اهل ذکر نباشند، اگر آن نهر عظیم نباشد یک موقعی این روایت را خواندم حضرت فرمود نهر عظیم را رها کردند و سراغ آبهای آلوده رفتند بعد حضرت فرمودند نهر عظیم وجود مقدس نبی اکرم است تمام اسرار انبیاء در وجود ایشان خلاصه می شود بعد هم در امیرالمؤمنین (ع) هست. وقتی این باب گشوده شد ما محذور نیستیم که دنبال این باب نرویم و کار شیطان همین است. تمام تلاش او این است که ما را از این نعمتی که در غدیر به سوی ما گشوده شد این باب جدا کند. یک موقع سوره تکاثر را هم همین جا ترجمه کردیم که الهاکم التکاثر، آن محیط لهو و الحاح و غلفتی که شیطان ایجاد می کند، بنی عباس و بنی امیه و دیگران ایجاد می کنند یک محیط لهو و غفلتی است که ما از آن نعیمی که در پایان سوره هست مشغول کنند. «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم‏» (تکاثر/8) برای این که ما را از بهشت به وادی جهنم ببرند. چون در همین آیه هست که «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ» (تکاثر/1 و 2) این الحاح و غفلت تا هنگام مرگ هم هست، رها نمی کند. طرح شیطان در تمام لحظات عمر ما هست. از طفولیت تا کهنسالی با ما هست، اشکال مختلف دارد تا ما را به زُرْتُمُ الْمَقابِرَ برساند. «كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ * ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ * كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ» (تکاثر/3 تا 6) این جور نیست که شما به لهو و لعب مشغول می شدید حالا خواهید فهمید، پرده ها کنار می رود یک پرده موقع مرگ، یک پرده موقع قیامت. بعد می فهمید که اگر اهل علم یقین بودید می دید که این وادی الحال وادی جهنم است. شما را در وادی جهنم بردند. این وادی الحاح و تکاثری که شیطان درست می کند، غفلتی که ایجاد می کند ما به دنبال جمع کردن این حطام دنیا می فرستد از قدرت خود، ثروت خود، شهوات خود و ما را غافل می کند، این وادی، وادی جهنم است. بعد «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم‏» (تکاثر/8) حالا که شما که اهل علم یقین نیستید نمی بینید در دنیا چه بر سر شما آمده است ولی در قیام که پرده ها کنار می رود «ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقينِ» (تکاثر/7) می بینید که این وادی، وادی جهنم بود، «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم‏» (تکاثر/8) بعد از شما از آن نعیم سوال می شود. پس ببینید غدیر آن نعیم است. ما وقتی این نعمت آمد دیگر مسئول هستیم. دیگر محذور نیستیم به الحاح و تکاثر و غفلت و اینها عمر خود را بگذرانیم و تمام طرح دشمن هم همین است. و ما محذور نیستیم با طرح دشمن راه برویم. اگر امیرالمؤمنین (ع) نبود با شیطان راه رفتن در عالم که مسئولیتی نداشت. خب چه کار می خواستیم بکنیم؟ نمی توانستیم، راه دیگری نبود. اگر نعیمی نبود، وارد جهنم شدن مشکل نبود. بعد روز قیامت به ما می گویند حالا که درهای بهشت باز شده بود شما چرا جهنم رفتید؟ این همان اخشون است. فَلا تَخْشَوْهُمْ، عنایت کردید، آن که ما باید از آن نگران باشیم این هست که مبادا بعد از آمدن امیرالمؤمنین (ع) ما با دیگران در عالم راه برویم.
شریعتی: علی این قدر دوست داشتنی است چرا بعضی ها سختشان است که او را دوست داشته باشند یا ولایت او را تحمل کنند؟
آقای میرباقری: دلیل آن یک چیز بیشتر نیست و آن این است که یک روایت برای شما بخوانم و تقدیم کنم. مضمون این روایت این است که خدای متعال وقتی بهشت را آفرید به ملائکه این بهشت را نشان داد از ملائکه پرسید به نظر شما مردم این بهشت را انتخاب می کنند؟ گفتند همه، پیدا است که هیچ عاقلی این بهشت را رها نمی کند. خداوند متعال این بهشت را در پوشش سختی ها قرار داد. آن گردنه هایی که آدم باید عبور کند تا به این بهشت برسد آن گردنه ها را نشان دادند ملائکه گفتند این بهشت خیلی مشتری ندارد. جهنم را آفرید همه نگاه کردند گفتند کسی جهنم را انتخاب نمی کند. او را در پوشش خوشگذرانی ها و تعیش-ها و شهوت ها قرار داد یک نگاه کردند گفتند این خیلی مشتری دارد. حقیقت این است که این سر الهی است و رسیدن به آن سر اهل سر می خواهد باید انسان از یک گردنه هایی عبور کند. و تمام مسئله همین است همه امکانات برای عبور از گردنه فراهم است. من گمان می کنم آن چه در غدیر اتفاق افتاده است همان است که یک موقع در سوره بلد من خدمت شما عرض کردم «أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ * وَ لِساناً وَ شَفَتَيْنِ * وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ * فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ * وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ * فَكُّ رَقَبَةٍ» (بلد/8 تا 13) خداوند متعال می فرماید من به شما دو چشم نداده بودم، زبان و لسان نداده بودم، و شما از آن گردنه ای که باید عبور می کردید عبور نکردید. پیدا است که یک امکاناتی با ما دادند که با این امکانات می شده است از این گردنه های سخت عبور کنی. عرض کردم «أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ» (بلد/8) به نبی اکرم تفسیر شده است. چشم هستی است، دیده بان هستی است. همه غیب عالم را دیده است و اخبار غیب را هم آورده است. حالا یک موقعی این آقایی که همه اخبار غیب را دیده است لسان ندارد که این اخبار به امت برسد. «أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ * وَ لِساناً وَ شَفَتَيْنِ» (بلد/8 و 9) لب و دهان، زبان و لب های گویایی گذاشته شده است فرمود این لسان امیرالمؤمنین (ع) است. اگر این لسان الغیب نبود که خبر نبی اکرم را ... دست ما که به اخبار نبی اکرم نمی رسد امیرالمؤمنین (ع) اهل نجوا است آن اخبار غیبی دست حضرت امیر است. این لسان الغیبی است که اخبار نبی اکرم را به ما می رساند. شاید یک معنای دیگری که حضرت نبأ العظیم هستند همین است. که تمام خبری که برای نبی اکرم آمده است در وجود امیرالمؤمنین (ع) است. و حضرت لسان الخبر است. أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ ع بَابُهَا یعنی همین. أَنَا مَدِينَةُ الْحِكْمَةِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا یعنی همین. ما اگر بخواهیم به علم نبی اکرم برسیم آن حقایقی که حضرت دیدند اگر خدای متعال آن دو چشم بینا را برای ما در این عالم قرار نمی داد نبی اکرم نبود که همه اسرار عالم را دیده باشد. اگر آن اسراری که دیده شده بود با یک لسان گویایی به ما نمی رسید ما مکلف نبودیم. اتفاقی که افتاده است این است، نبی اکرم آن اخبار غیب را در یک لسان گویایی به ما رساندند. غدیر گشایش لسان امیرالمؤمنین (ع) به سوی عالم است. آن نبأیی که در امیرالمؤمنین (ع) نبأ نبی اکرم، همه اخبار نبی اکرم، در وجود امیرالمؤمنین (ع) است. کما این که قرآن در وجود امیرالمؤمنین (ع) است. معنای این، این است که این اسرار نبی اکرم این زبان را می خواهد. آن زبانی که لسان گویای نبی اکرم هست و می تواند همه را به آن اسرار غیبی که حضرت دیده-اند در غدیر پدید آمد. حالا بعد از این شما باید از آن گردنه عبور کنید. با امیرالمؤمنین (ع) راه رفتن اختهام در عقبه است. سوال کرد از حضرت آقا که عقبه چیست؟ فرمود ولایت ما است. ولایت ما سخت است؟ همین طور است. إِنَّ أَمْرَنَا صَعْب‏. گر چه تو «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» (شرح/8). کسی که پرده های اطلاعات را کنار زده است و باطن بلا را می بیند تمام زیبایی و لذت و بهجت است ولی باید از متن بلا عبور کنید. یک موقع عرض کردم ما اگر بخواهیم به عاشورا برسیم باید از متن بلا عبور کنیم تا به باطن ضیافت برسیم. باطن آن ضیافت است. غدیر آن ضیافت فوق العاده ای است که برای امت فراهم شده است ولی همراه با اطلاعات است. اطلاعات آن در سوره عنکبوت است. «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون‏» (عنکبوت/2) که 1400 سال که دیگر دوران مجاهده است. از متن این واقعه که عبور کنیم «مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآت‏» (عنکبوت/5) برای شخص گشایش می شود اگر با حضرت راه برود هم برای امت در ظهور و رجعت گشایش می شود. آن وعده ها محقق می-شود. ولی دشواری مسئله همین یک کلمه است. یکی به حضرت گفت آقا شما را دوست دارم، حضرت گفت درست است شما جزء محبین ما هستی خود را آماده کنید. وقتی حضرت وارد بلا می شوند مکرر این را شنیدید «وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَة» (فرقان/20) بنا شد حضرت امیر این ابتلا را بپذیرند. وقتی قبول کردند همراهان حضرت باید با حضرت وارد این وادی بلا شوند. گر چه اصل بلا روی دوش حضرت است ولی اگر وارد شدید و پرده ها کنار رفت به باطن ضیافت می رسید. آن چه در غدیر نازل شده است حقیقتاً جزء اسرار الهی است و همه هم به آن نمی رسند. راه رسیدن آن بابی که با غدیر گشوده شد با یک ابتلاء سنگین همراه شد. لذا عرض کردم که وقتی کار تمام شد و با دیگری بیعت کردند جناب عباس و ابوسفیان آمدند ابوسفیان عباس را آوردند که بیا برویم به حضرت بگو شما ریش سفیدی می کنید من هم حزب دارم، همه را می آوریم دوباره با حضرت بیعت کنند. حضرت به عموی خود فرمودند عموجان خیال می کنید مسئله به این سادگی ها حل و فصل می شود با ریش سفیدی شما این امت بر می-گردند. پس این آیه چه می شود، «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون‏» (عنکبوت/2) آن فتنه عظیم که الان کوره داغی است که هم امت باید وارد این کوره شوند آنهایی که از این کوره خارج می شوند مؤمنین حقیقی هستند. «فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبين‏» (عنکبوت/3) خروجی این ابتلا این است. لذا غدیر همراه با ابتلا سنگین است. ولی باب گشوده شده است این اخشون یعنی همین. اخشون یعنی به دنبال غدیر آن فتنه است. جریان غدیر جریان غربال ما است، جریان ساخت یک امت موحد است، جریان ساخت یک امت مؤمن و ایمانی است اجرای ایمان در ظاهر و باطن یک امت است ولی همین جا جدا می شوند وقتی حضرت می خواهند این حقیقت را جاری کنند مؤمن حقیقی و آن کسی که مدعی است از هم جدا می-شوند و این جدا شدن یک کوره سخت می خواهد. خدای متعال در ابتلائات سنگین صفوف را جدا می کند. مثل احد، مثل بدر. در احد همین است می فرماید غرض این بود که جدا کنیم. «وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما في‏ صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما في‏ قُلُوبِكُمْ» (آل عمران/154) «وَ لِيَعْلَمَ الَّذينَ نافَقُوا» (آل عمران/167) اینها اهداف احد است. در احد با این طرح جدا می شوند. بنابراین یک اتفاق سنگینی افتاده است درها باز شده است ولی بعد از و اخشون. و اخشون یعنی همین «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون‏» (عنکبوت/2) من یک کوره ای درست می کنم باید از دل این کوره عبور کنید. از دل این فتنه عبور کنید تا به امیرالمؤمنین (ع) برسید. این جور نیست باید با حضرت در این فتنه بروید. خود حضرت انکّ مبتلاً مبتلاً به. پس ببینید این اتفاق افتاده است بعد از این ما باید مراقبه کنیم. آن وقت موضوع هم یک موضوعی است که خدای متعال ترک اولی آن را هم نمی بخشد. کمترین غفلت آن حبوط می آورد «وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوي بِهِ الرِّيحُ في‏ مَكانٍ سَحيق‏» (حج/31) کسی نسبت به وادی غدیر کوتاهی کند گویا حبوط، سقوط کرده است. «وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّما خَرَّ» (حج/31) شرک بالله یعنی همین. کسی در کنار ولی ای که امیرالمؤمنین (ع) باشند ولی دیگری قرار بدهد این شرک بالله است. یک موقع آیه قل انما را معنا کردیم، کسی می خواهد به لقاء الله برسد «فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا» (کهف/110) که آن شرک در عبادت به شرک در ولایت در روایات ما تحویل شده بود. بیان آن همین است. اگر کسی از امیرالمؤمنین (ع) جدا شد مشرک است. روایات متعددی طریقین نقل کردند. اصلاً شرک در ولایت شرک در توحید است. چون طریق رسیدن به تو، بنا بود با این ولایت توحید محقق شود. شرک در او شرک در توحید است. اگر کسی این شرک را بورزد، عرض کردم حضرت مأمور به اجرای توحید هستند، به دست ایشان توحید در امت جاری می شود در ظاهر و باطن، اگر دیگری شریک شد شرک می شود، شرک بالله آن وقت «وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوي بِهِ الرِّيحُ في‏ مَكانٍ سَحيق‏» (حج/31) از آسمان سقوط می کند. آن سماء هم امیرالمؤمنین (ع) است. حضرت بخواهند آنها را با خود بالا ببرند دست ایشان رها می شود. «فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوي بِهِ الرِّيحُ في‏ مَكانٍ» (حج/31) آن وقت طوفان آنها را می برد در یک مهلکه ای آنها را سقوط می دهد. یا طعمه لاشخورها می شود. یک کسی از حضرت امیر جدا شد یا تهوی به الریح فی مکان سحیق، بنابراین ببینید اخشون یعنی این. یعنی درها گشوده شده است و به دنبال آن یک فتنه ای است. الهاکم التکاثر، یک بساط الحاح و تکاثری درست می شود که ما از امیرالمؤمنین (ع) جدا کند. انفضاض ایجاد کند. «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا» (جمعه/11) همین بساط انفضاض است. ما باید مراقب باشیم این اتفاق نیفتد.
شریعتی: تکاثر را شما جهانی می بینید یا نه ممکن است در مقیاس فردی هم اتفاق بیفتد؟
آقای میرباقری: ببینید یک بساط بزرگی در وزان مقابله با غدیر در عالم اتفاق می افتد البته خدای متعال این بساط را جمع می-کند. این پرده ها و حجاب ها کنار می رود و آن حقیقت ... اصلاً معنی آیه همین است. «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُم‏» (مائده/3) بعد «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن‏» (مائده/3) دیگر نباید نگران آنها باشیم، آنها کاری با دین ما نمی توانند بکنند. ما خود باید نگران باشیم که چگونه عمل می کنیم خدای متعال با ما چه می کند. این یک نکته در باب غدیر. حالا تکالیفی روی دوش ما می آورد یکی از مهمترین ها آنها همین است که ما باید معتصم به امیرالمؤمنین (ع) باشیم. «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آل عمران/103) ما باید یک اعتصامی داشته باشیم خدا امسال یک حبل ممدود، یک رشته ای بین خود و ما قرار داده است حبل الله هم هست یعنی تمام اسماء حسنی الهی در این حبل است. اگر می-خواهید به اسماء حسنی الهی برسید به رحمت خدا، عزت، حکمت، قدرت، حیات، بقاء به هر چه می خواهید برسید باید معتصم به او باشید. به طهارت می خواهید برسید باید معتصم باشید خود امیرالمؤمنین (ع) المعتصم بالله است. در روایت اتفاقاً ذیل همین آیه آمده است که معصوم، معصوم است، چون المعتصم بالله من جمیع ما کره الله کسی که معتصم به الله است معصوم می شود. دیگر هیچ چیزی در او اثر نمی کند. در زیارت غدیریه اتفاقاً این تعبیر هست ملاحظه کردید در یک فرازی خطاب به امیرالمؤمنین (ع) عرض می کنند یا امام هادی (س) می فرمایند: أَنْتَ الْقَائِلُ لَا تَزِيدُنِي كَثْرَةُ النَّاسِ حَوْلِي عِزَّةً وَ لَا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّي وَحْشَةً وَ لَوْ أَسْلَمَنِي النَّاسُ جَمِيعاً لَمْ أَكُنْ مُتَضَرِّعا شما خود فرمودید مردم دور من جمع شوند همه احساس عزت نمی کنند، پراکنده شوند احساس وحشت نمی کنند، من را تنها بگذارند به حالت تضرع نمی-افتند. شبیه این در جواب نامه حضرت به عقیل است در نهج البلاغه. عقیل یک نامه ای نوشته است داستان آن مفصل است که همان سال های آخر معاویه ضحاک بن قیس را مأمور کرد که به اطراف کوفه حمله کند چون حضرت داشتند مهیا می شدند برای این که دوباره به سمت معاویه لشکرکشی کنند و او هم آمد و در اطراف کوفه حضرت یک لشکری را فرستادند و او را سرکوب کردند. عقیل در عمره بود، نامه ای برای حضرت نوشته است که به من چنین خبری رسیده است تحت فرمان هستم، هر جور شما بگویید من در خدمت شما هستم. حضرت هم جواب می دهند که آن شورش و آن کاری که انجام داده بود، این غارت و هجومی که شده بود، سرکوب شده است. این دو سال آخر همین دوره غارات است. خیلی هم این دو ـ سه سال عجیب است. مظلومیت حضرت هم همین جا است. بعد همان جا می فرمایند قریب به این عبارت در آن نامه سی و ششم نهج البلاغه است. حضرت می فرمایند که حَتَّى أَلْقَى اللَّهَ لَا يَزِيدُنِي كَثْرَةُ النَّاسِ حَوْلِي عِزَّةً وَ لَا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّي وَحْشَةً من نگران این چیزها نیستم، عنایت می فرمایید وَ لَا تَحْسَبَنَّ ابْنَ أَبِيكَ وَ لَوْ أَسْلَمَهُ النَّاسُ مُتَضَرِّعاً بعد حضرت توضیح می فرمایند که چه جور است که شما این آمد و شدها در شما اثر نمی گذارد. همه عالم بیایند احساس عزت و نفوذناپذیری نمی کنید، همه بروند، احساس تنهایی نمی کنید. چه عزتی در شما هست که اینها در شما اثر نمی گذارد. چون می دانم اگر عزیز نباشد، نفوذناپذیر نباشد، یک نفر یک لبخند به ما می زند در دل ما طوفان می شود. یک نفر ما را تکذیب می کند یک جور دیگر در دل ما غوغا می شود. یک عزتی، یک نفوذناپذیری در انسان باید باشد تا آمد و شدها، تعریف ها، تکذیب ها در انسان اثر نکند. یک فراغت و زهدی باید باشد «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» (حدید/23) امیرالمؤمنین (ع) این جوری هستند. امام هادی می فرمایند اعْتَصَمْتَ بِاللَّهِ فَعَزَزْت‏، شما معتصم بالله هستید. کسی که معتصم بالله است، به خدا تکیه دارد مثل آبی که به اقیانوس وصل می شود حضرت امیر متصل به حضرت حق هستند. لذا ید الله عین الله است. شما معتصم بالله هستید. لذا آمد و شدها در شما اثر ندارد. ما اگر به امیرالمؤمنین (ع) وصل شویم این اتفاق برای ما هم می افتد. حلقه اتصال ما این است. وَ آثَرْتَ الْآخِرَةَ، شما اگر زاهد هستید زهد در این عوالم دارید آمد و شدها در شما اثر نمی گذارد. زاهد یعنی همین. زاهد آن کسی است که آمد و شد دنیا در او هیچ تأثیری ندارد. لا یفرقوا بالشی من الدنیا آتاه و لا یحصی علی شی من الدنیا فاتحه، خرجت افراء و الاحسن علیها. غصه ها و شادی ها دنیا از دل او بیرون رفته است. چه جوری آدم زاهد می شود؟ این که آمد و شدها در من اثر ندارد، هم عزت است، هم زهد است. ریشه عزت شما اعْتَصَمْتَ بِاللَّهِ فَعَزَزْت است و ریشه زهد شما وَ آثَرْتَ الْآخِرَةَ عَلَى الْأُولَى فَزَهِدْتَ است. آخرت را انتخاب کردید زاهد شدید. منتها آخرت امیرالمؤمنین (ع) چیست؟ يَا نَعِيمِي وَ جَنَّتِي يَا دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي‏، آخرت او خدا است، وقتی خدای متعال را انتخاب کرده است کائنات به داده شود یا از او گرفته شود فرقی نمی کند. زهد امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه مکرر آمده است. وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ لَمَا فَعَلْتُه‏، هفت اقلیم و هر چه در او است. یعنی همه آفرینش را به من بدهند به اندازه ای از فرمان خدا تخلف کنم که یک پوست جو به ناحق از مورچه بگیرم نمی-گیرم. این زهد امیرالمؤمنین (ع) است. یعنی کسی که به خدا رسید دیگر همه کائنات در نگاه او هیچ هستند. اعْتَصَمْتَ بِاللَّهِ فَعَزَزْت وَ آثَرْتَ الْآخِرَةَ عَلَى الْأُولَى فَزَهِدْتَ این فراغت شما و زهد شما که آمد و شد همه مردم دور شما بر شما اثر نگذارد این بی احترامی به مردم نیست، حضرت وقتی از حقوق مردم در نامه مالک اشتر صحبت می کنند غوغا می کنند. حقوق مردم که محفوظ است. ولی امیرالمؤمنین (ع) کسی نیست که این آمد و شدها در او اثر کند. اتفاقاً کسی می تواند به مردم خدمت کند که این جوری باشد. کسی که اسیر آمد و شد مردم است نمی تواند به مردم خدمت کند. باید متکی به حضرت حق باشد. از خدا بگیرد به مردم بدهد، «يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون‏» (مائده/55) کسی که می خواهد به همه عالم زکات بدهد باید از خدا بگیرد و زکات بدهد. در حال رکوع هم زکات می دهد. هیچ توقعی از مردم ندارد. «يُؤْتُونَ ما آتَوْا» (مومنون/60)، «نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّه‏ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُورا» (انسان/9) بنابراین حضرت امیر با خدا به عصمت رسیدند. با انتخاب خدا به زهد رسیدند. فارغ شدند. ما هم باید با حضرت امیر به همین مقامات برسیم. ما اگر به حضرت امیر معتصم شدیم در ظرف خود معصوم می شویم حضرت معتصم بالله هستند. حقیقت قرآن در وجود ایشان محقق است، با قرآن راه می روند. يُقَاتِلُ عَلَى التَّأْوِيل‏، معصوم می شوید. ما اگر به حضرت امیر معتصم شدیم با علم حضرت امیر در عالم راه می رویم به اندازه ای که در ما نازل می شود. با نور حضرت امیر. آن وقت ما می شویم آن برکه ای که به اقیانوس متصل می شود. دیدید آبی که کمتر از کر است با ملاقات با متنجس خود متنجس می شود، منفعل می شود. یک نوک انگشت ما که متنجس می شود، متنجس می شود. ولی وقتی به دریا وصل شد یک آدم متنجس در آن می رود غوطه ور می شود پاک می شود. حتی گاهی عین نجس خود را در آن بریزید استحاله می شود نجاست خون هم از بین می رود. یعنی حضرت امیر نور او اگر به کافر هم بخورد او را هم تطهیر می کند مؤمن اگر به حضرت متصل شد خود مطهر می شود.
شریعتی: چه جور می شود متصل شد؟
آقای میرباقری: ببینید اصلاً تکلیف غدیر همین است. اعتصموا یعنی در همه امور باید دست ما به دامن حضرت باشد.
شریعتی: اعتصام و اتصال چه جوری محقق می شود؟
آقای میرباقری: اعتصام و اتصال آغاز آنها از تکالیف است ولی بعد کم کم همه قوای شما. این اعتصام ممکن است از یک عمل شروع شود. شما به دستور حضرت عمل می کنید اعتصام است. به دستور حضرت از یک لقمه چشم می پوشید، از یک حطام، از یک موقعیت، این اعتصام است. به دستور حضرت خدمتی می کنید، دستگیری می کنید این اعتصام است. اعتصام از عمل به تکلیف شروع می شود. عمل به تکلیف هم ریشه در قلب دارد. ولی کم کم در وجود انسان شکوفا می شود تا این که تمام قوای انسان متکی به معصوم می شود، متصل می شود. وقتی متصل شد هم طهارت می آید، تمام اسماء حسنی الهی که در این حبل است در وجود انسان محقق می شود. همین آدمی که قبلاً با یک تعریف و تکذیب زیر و رو می شد همین آدم که شیطان با یک نسیم او را این طرف و آن طرف می کرد کار به جایی می رسد که دیگر تمام گردبادها را دور او می فرستد جزء بصیرت بر او اضافه نمی کنند. ان الذین اتقوا، متقین چه کسانی هستند؟ آنهایی که با حضرت امیر راه می روند. تقوا یک کلمه است. «اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين‏» (توبه/119) آنهایی که با حضرت امیر راه رفتند «إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ» (اعراف/201) شیطان نسیم می فرستد، طوفان می فرستد کم کم گردباد دور مؤمن درست می کند، گرد این آدم متقی دائم نفوذ می کند. یک گردباد هم مس می کند. «إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون‏» (اعراف/201) کسی که به حضرت امیر وصل می شود گردباد شیطان هم دیگر در او بیداری ایجاد می کند. او را هوشیار می کند. آن روزی که به پر و پای او می پیچد که یک گناه کند دیگر نمی-تواند از او بگوید. آدمی که با حضرت امیر راه می رود «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنا وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاما» (فرقان/63) وقتی عباد الرحمن شدید، وقتی با حضرت امیر در عالم راه می روید این مسیر را انتخاب می کنید شیطان به خود شما حمله می کند. «إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون‏» (اعراف/201) دیگران به جان شما می اندازد. یک موقعی حریف مؤمن نمی شود ولی حریف دیگری که می شود. جاهلی را به جان انسان می اندازد. دوستی، رفیقی، همسایه ای، دشمنی از او شروع می کند اذیت کردن.
شریعتی: همان جور که قطره ای هستیم که به اقیانوس علی وصل می شویم و نجس نمی شویم همان گونه هم اگر به علی وصل شدید علی وار بادهای حوادث شما را تکان نمی دهد.
آقای میرباقری: بلکه گرد و غبار شما را می گیرد. من یلم المؤمن کالجبل الراسخ همین است. دیدید یک نسیم پر کاه را بلند می-کند، یک طوفان درخت صد ساله را از ریشه در می آورد، ولی هیچ کسی نشنیده طوفان یک قله دماوند را از جا کنده باشد. فقط گرد و غبار او را می گیرد. وقتی به حضرت متصل شدید گردباد شیطان به شما بصیرت می دهد. شما را متذکر می کند. آن جایی که به پر و پای شما می پیچید می فهمید که اتفاقاً همین جا باید بایستید. گنج زیر پای شما است که شیطان به پر و پای شما می-پیچد، شما پای خود را بلند کنید تا گنج را ببرد. آدم وقتی با حضرت راه رفت «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاما» (فرقان/63) اول به خود آدم حمله می کند بصیرت پیدا می کنید. می رود و از طرف دیگران می آید. یک جاهلی می آید یک جمله ای می-گوید و حرفی می زند، من دارم راه خود را می روم. يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنا» (فرقان/63) سبک بال هستم، سر من زیر است. سر و صدایی ندارم. گفت یک کسی با دیگری دعوایش شد او برای او نوشت که اگر تو پشه هستی من فیل هستم، گفت نه آقا جان نه پشه هستم نه فیل، همه خودت هستی. عباد الرحمن هیچ هستند. لذا هر چه شیطان تیر می زند چیزی به آنها گیر نمی کند. چون چیزی نیست که به آن گیر کند. حالا جاهل را به جان انسان می-اندازد، رفیقی، دوستی، همسری، شیطانی، سر راه آدم را می-گیرد و او اذیت می کند. او نقشه می کشد. اگر با خدا راه رفتید، با حضرت امیر راه رفتید به شما یاد می دهند که چه جوری با او برخورد کنید. لذا «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاما» (فرقان/63) به سلامت عبور می کنیم. با حضرت امیر راه رفتن این قدم اول است. پس ببینید حضرت آمدند، غدیر وقتی است که حبل ممدود الهی در دسترس ما قررا می گیرد. حضرت که حبل الهی هستند، بودند. غدیر این حبل ممدود، این ریسمان متصل بین ما و حضرت حق را در دست ما قرار می دهد، حالا می-توانیم معتصم به او شویم. اگر به آن چنگ زدیم با عمل خود، با فکر خود، با قلب خود، آرام آرام سر خود، همه قوای ما معتصم حول حضرت شد اولین خاصیتی که دارد یک عصمتی در ما پیدا می شود. چون ائمه عصمۀ المعتصمین هستند. مناجات شعبانیه است. پس با حضرت به یک عصمتی می رسیم. یک عصمتی در ما محقق می شود. حالا آن که در این آیه است خیلی لطیف است. این عصمت اعتصام جمعی است. اگر یک جامعه ای معتصم به حضرت شدند همه در ظرف خود معصوم می شوند. لذا ببینید در بهشت یک نکته مهمی است، در بهشت به یک معنا همه معصوم هستند. چون همه معتصم هستند. یک عصمت نوعی درست می شود. واقعاً معصوم هستند. عصمت مال امام است ولی سایه عصمت امام همه بهشت را گرفته است، در بهشت گناه نیست، نه این که اختیار نیست، مگر می شود اختیار نباشد، مگر می شود موجودی که در مقام اختیار است صاحب امانت است، این موجود مجبور شود. مگر معصوم مجبور است. عصمت عمومی است، هیچ گناهی در بهشت نیست. فصل ظهور هم به یک نسبتی همین طور می شود. عصر رجعت هم همین طور می شود. موانع کنار می رود اول قدم اعتصام است. دوم اعتصام جمعی. اعتصام جمعی یعنی تمام روابط ما با همدیگر ذیل چنگ زدن به معصوم باشد من با شما هر ارتباطی می گیرم، شما با من هر ارتباطی می گیرید ذیل معصوم است. روابط ما عصمت پیدا می کند، روابط اخوت می شود. لذا ذیل «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آل عمران/103) تنها رشته ای که می تواند ما را جمع کند همین است. رشته های دیگر نمی تواند جمع کند. رشته های دیگر ممکن است در دنیا یک الفت هایی ایجاد کنند «أَوْثاناً مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا» (عنکبوت/25) بت ها یک بدّ دنیایی ایجاد می کنند پای خود را آن طرف می گذارید دیگر آنها از کار می افتند «الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقين‏» (زخرف/67) دوست دشمن می شود. چرا؟ چون رشته محبتی نیست. ولی «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آل عمران/103)، آن که می خواستم عرض کنم این است «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آل عمران/103) بعد «إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُم‏» (آل عمران/103) شما با هم عداوت داشتید بین قلوب شما الفت ایجاد کردیم. این فرمود شأن نزول آن راجع به اوس و خزرج است، با این که با هم رشته نزدیک فامیلی داشتند و از یک نسل بودند، 120 سال می جنگیدند. حضرت آمد بین اینها الفت ایجاد کرد. «فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً» (آل عمران/103) این نعمت نبی اکرم است. اخوت درست شد. اخوت خیلی روابط صمیمی و عجیبی است. اتصال اخوت ایمانی از اخوت پدر و مادری بیشتر است. «وَ كُنْتُمْ عَلى‏ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّار» (آل عمران/103) روی پرتگاه جهنم بودید. «فَأَنْقَذَكُمْ» نبی اکرم شما از لبه جهنم گرفت. مقابل نبی اکرم شیطان است. آنهایی که با شیطان و شیاطین راه می روند، با نبی عباس و دیگران راه می روند اینها روی پرتگاه جهنم هستند. اگر این طرف آمدند حضرت آنها را می گیرد. یک بار شما را نبی اکرم گرفته است خدای متعال با این نعمت شما را به اخوت رسانده است عداوت ها به اخوت تبدیل شده است. اعتصام عمومی پیدا کردید. روابط شما روابط اخوت شد. از لبه های جهنم شما را گرفت. اگر می خواهید این اخوتی که بر محور وجود مقدس نبی اکرم پیدا شده است و این نجات از جهنمی که پیدا شده است اگر می خواهید ادامه پیدا کند وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آل عمران/103) غدیر آن روزی است که این حبل الهی را نبی اکرم در دستان امت قرار داد حالا می گوید اعتصموا. اگر این حبل در دستان امت نباشد نمی شود به آن اعتصام پیدا کرد. آن وقت اعتصام جمعی است، روابط اخوت است. لذا در غدیر یک تکلیف سنگین روی دوش ما می آید ما باید به منزلت اخوت برسیم. باید هوای همدیگر را داشته باشیم. آن اخوتی که شیطان هم می خواهد آن را قطع کند. «وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ» (بقره/27) کار منافق همین است. فاسد این رشته ها را قطع می کند. خانواده، خانواده نیست، جامعه، جامعه نیست. روابط به روابط عداوت تبدیل می شود. در سوره حجرات هست نبأ فاسق چه کار می-کند بغی و عداوت و قتال بین مؤمنین ایجاد می کند. غیبت و تهمت و سوء ظن. اینها را باید مراقب باشیم. مأموریت ما این است که یک نبأ فاسقی است این نبأ فاسق می خواهد ما را پراکنده کند. این اخوت را به هم بزند. ما را دوباره روی پرتگاه جهنم ببرد. «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن‏» (مائده/3) اگر معتصم شدیم خیال ما راحت باشد.
شریعتی: خیلی خوب بود، خیلی استفاده کردیم. خیلی ممنون هستم از توجه و همراهی شما صفحه 6 قرآن کریم را امروز را با هم تلاوت می کنیم. تا سلامی دوباره از شما بسیار سپاسگزارم.