شریفیان: سلام علیکم و رحمۀ الله. من هم خدمت شما و همه همکاران عزیز شما و بینندگان محترم و خوب و فرهیخته برنامه سمت خدا عرض سلام و ادب و احترام دارم و تبریک عید خدمت همه عزیزان، ان شاءالله که وجود مقدس امیرالمؤمنین (ع) (ع) در این ایام برای همه دعا کنند و همان طور که ما یک عمری سر سفره آقا نشستیم ان شاءالله همین طور این رزق را مستمر و وافر ان-شاءالله قرار بدهند و ان شاءالله یک عید غدیری را دور امام زمان ان شاءالله جمع بشویم و اسم امیرالمؤمنین (ع) را و حمد بر ولایت امیرالمؤمنین (ع) را کنار امام زمان ان شاءالله زمزمه کنیم.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و لعن الدائم علی اعدائهم اجمعین. اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ حجۀ بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَكِّنَهُ فِيهَا طَوِيلا.
خدا را شکر می کنیم که توفیق شد که خدمت عزیزان و بزرگواران باز هم باشیم و همچنین تبریک عرض می کنم شروع دور جدید تلاوت قرآن را. این یک توفیقی است که خدا به شما بزرگواران داده است و بینندگان محترم شما که با برنامه سمت خدا کنار همه انس ها و تلاوت های دیگری که از قرآن دارند این توفیق ختم قرآن برای آنها هست. در روایت دارد الْحَالُّ الْمُرْتَحِل یعنی همین. حال مرتحل یعنی کسی که قرآن را شروع کند تا آخر برود و برگردد و این برنامه برای او مستمر باشد. همیشه این حرکت را داشته باشد. ان شاءالله این توفیق را همیشه در برنامه داشته باشید و رزق قرآنی این جلسه و برنامه خوب شما ان شاءالله همیشه از جانب خداوند متعال تضمین شده باشد.
بحثی که خدمت بزرگواران تقدیم می کنم عرض کنم که این جلسه را اگر بزرگواران اجازه بدهند مسئله اخوت را انتها فقط یک نکته ای عرض می کنم این جلسه را می خواستم به طور ویژه در باب ولایت امیرالمؤمنین (ع) یکی ـ دو تا روایت عرض کنم و آیاتی را بخوانم. این بحث ولایت امیرالمؤمنین (ع) و حضرات معصومین یک امر فرعی دین نیست. این در محضر عزیزان و بزرگواران مشخص است یک امری است که رکن دین انسان است. باطن دین انسان است. ولایت امیرالمؤمنین (ع) حقیقت نور نبوت نبی اکرم در زندگی ما است. اگر کسی دست او از دامن امام جدا شد دست او از دامن نبی اکرم جدا شده است. این روایاتی که از حجزه بحث کرده است همین را می گوید. که اهل بیت دست ما اهل بیت به دامان نبی اکرم است نبی اکرم است که ساجد در مقابل باب الرحمان است. ما اهل بیت دستمان به دامن نبی اکرم است، شما شیعیان هم دست تان به دامن ما است. این جریان به تعبیر آقا تنزل ولایت است. تنزل نور هدایت الهی است. این الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا باطن آن به یک معنا، باطن آن الحمدلله است. خدایا همه حقیقت زیبایی در تو است ما هم شاکر این نعمت هستیم، هر چه هم هست این جا است. این رزقی که ما از دست خداوند متعال می-خواهیم دریافت کنیم در واقع از دست امام در عالم دریافت می-شود. بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى همه این حقیقت به دست امام در عالم جاری می شود. کما این که اصل آن در دست نبی اکرم بوده است. من می خواستم یک چند تا روایت بخوانم که بدانیم در مورد چه چیزی داریم الحمدلله می گوییم. این چه نعمتی است. این که در روایات مکرر دیدیم که بحث نعمت در قرآن یک بحث پردامنه ای است «صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِم» (حمد/7) ما راه چه کسی را می-خواهیم. این قدر هر روز ما در نماز خود تکرار می کنیم یعنی چه؟ می خواهید راه راست را به ما نشان بدهید. «صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِم» (حمد/7) این نعمت را اگر با گوشت و مرغ و اینها گره زدید اصلاً آیه بی معنا است. صراط چه کسی؟ راه چه کسانی؟ چه چیزی را شما نعمت می دانید در عین این که همه آن چه که خداوند متعال در این عالم قرار داده است همه نعمت است. «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها» (ابراهیم/34) همه اینها نعمت خداوند متعال است. ولی این نعمت خداوند متعال، نعم ارضی نیست. این جور نیست که حالا کنار نعمت گوشت و مرغ و غذایی که به ما داده است و سلامتی و فلانی که، همه اینها را جای خود مهم است یک نعمتی هم خدا به ما داده است آن هم نعمت ولایت امیرالمؤمنین (ع) است. نعمت نبوت نبی اکرم است. نعمت توحید. کنار چیزهای دیگر بگوییم نعمت توحید هم هست. این تصور باطلی است. به تعبیر بزرگان می گویند اصلاً اگر آن نعیم حقیقی عالم «لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم» (تکاثر/8) حضرت فرمودند توجه نمی کنید قرآن گفته است روز قیامت شما از بابت نعیم عالم و نه نعم، نعیم غیر از نعم است، نعم یعنی نعمت-ها، نعیم یعنی نعمتی که نعمت سرشار است. همه نعمت انگار از آن جا می جوشد. شما روز قیامت باید پاسخ این را بدهید. در آن روایت معروف هست که می گویند حضرت فرمودند شما چه جوری آیه را معنا می کنید. «لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم» (تکاثر/8). گفتند خدا بالاخره در مورد این آب و غذا و چیزهایی که به ما داده است روز قیامت سوال می کند. حضرت فرمودند شما خود یک کسی را در خانه مهمان کنید یک پرس غذا جلوی او بگذارید بعد منت می گذارید که شما با چه خوردید، با غذایی که من گذاشتم چه کار کردید؟ چیزی که خود نمی پسندید چه طور به خدا نسبت می دهید. بعد گفتند شما چه طور معنا می کنید، حضرت فرمودند نعمت آن حقیقت ولایت و هدایت الهی است. ولایت امیرالؤمنین است که شما بعد باید پاسخ دهید که نبی اکرم آمد استخوان خرد کرد که یک مسیری را برای ادامه جریان ولایت درست کند. با او چه کار کردید. شما باید پاسخ این مسئله را بدهید و بدانید این نعمت باطن آن نعمت ها است. همه نعمت های ظاهری که در اختیار ما هست اگر ولایت امیرالمؤمنین (ع) را بردارید دیگر اینها نعمت نیست. اصلاً اینها نعمت نیست. اصلاً اگر دنیا را به شما بدهند امام را به شما ندهند، این دنیا فقط مدفن شما است. همه امکانات شما در این دنیا دفن خواهد شد. این طعام، طعامی است که انسان باید از آن استفاده کند. اگر نور هدایت نبی اکرم و حضرات معصومین نباشد این دیگر نعمت نیست. من می خورم فقط به دنیا دارم نزدیک تر می شوم. این سر سفره انبیاء است که حتی در ابتدای کار شما یک بسم الله می گویید آخر آن یک الحمدلله می گویید. این نور را انبیاء در عالم نازل کردند. این جور نبود که ما بدون انبیاء به الحمدلله برسیم. این نعمت را دست خدا بدانیم، از جانب او بدانیم، خود را فقیر به او بدانیم، از دست او بگیریم، اقیا را طرد کنیم، شکر کنیم، خضوع کنیم. این مواجهه ما در همه نعمت های دنیا همین است. این چه طور حاصل می شود؟ بدون نبوت و ولایت امیرالمؤمنین (ع)، بدون نبوت نبی اکرم و ولایت حضرت؟ این که می گویم این سر نعمت این جا است. سر نعمت این است. «فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقا» (نساء/69) کسی که دست او به دامن نبی اکرم و امیرالمؤمنین (ع) برسد به جریان نعمت رسیده است. نعمت یعنی چیز خوب. شما به چیزی چیز خوب می-گویید؟ م الان بخورم و لذت ببرم و تعلق من به دنیا بیشتر شود این چیز خوبی است؟ خوب را چه معنا می کنیم؟ شما کلمه توحید را وسط بگذارید تا خوبی و بدی معنا شود. پس این بحث شکر نعمت که ما در روز غدیر از آن گفتگو می کنیم این بحث جدی در معارف ما است. از جهات مختلفی این بحث را می شود گفتگو کرد. این روایت از وجود مقدس امام صادق است، خیلی این روایت، روایت عجیبی است. خیلی روایت پر مغزی است. این روایت، روایتی است که امام صادق از سیر انسان گفتگو می کنند که انسان به یک نقطه ای در آن سیر خواهد رسید که اگر به آن نقطه برسد به این می گویند نقطه صلاح انسان است. صالحین یعنی این. انسان شایسته، صلاح یعنی شایستگی، در مقابل فساد. یک چیزی که صالح است یعنی در آن خرابی نیست، در مقابل فاسد. صالح به کسی می گویند که خرابی در وجود او نیست. وجود او وجود طیب و درست است. سالم است. ممکن است در اعمال خود گاهی خطایی هم باشد؟ بله. ممکن است. ولی اصل وجود و پیکره وجود صلاح است. از این که جا که دیگر عمل صالح از وجود صالح مورد قبول است. ما گاهی اوقات متوجه نمی شویم که چرا یک عده عمل صالح انجام می دهند ولی خدا قبول نمی کند؟ نماز می-خوانند، خدا قبول نمی کند. یکی از بحث های جدی که در این روایت مطرح است بحث قبولی اعمال است که خدا چه زمانی عمل آدم را قبول می کند. «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقين» (مائده/27) خدا از متقی قبول می کند. عمل انجام می دهید ولی اگر متقی نباشید، در روایت دارد که مثل آبکش است. این تعبیر روایت است. مثل کسی که آب در آبکش بریزد و بخواهد آب نگه دارد. عمل صالح انجام می دهید ولی دارید در ظرف سوراخ می ریزید. صلاح وجودی انسان بستر قبولی عمل صالح انسان است. عمل فروعات صلاح انسان است. قلب شما باید صالح شود تا عمل صالح از شما قبول شود. اصل آن جا است. حضرت دارند این را توضیح می دهند. اگر این را پیدا کردید حالا تازه عمل شما به درد بخور شده است. خدا به شما نگاه می کند. قبل از آن نه این که باطل است ولی فعلاً دارید حرکت می کنید. شاید به صلاح برسید. انسان اصلاً با اعمال خود سیر می کند. شما می گویید عمل انسان تا به قله صلاح نرسد عمل قبول نیست. من باید سیر کنم تا به آن جا برسم. با چه چیزی باید سیر کنم؟ با اعمال خود، باز هم باید آدم یک اعمالی را انجام بدهد که آدم سیر کند. قبل از آن که شما می گویید عمل قبول نیست. پس راه را بستید. این جوری نیست. انسان وقتی عمل صالح او قبول است که مؤمن باشد. آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات باید مؤمن باشید. ولی اعمال صالحه قبل از ایمان انسان بستر رسیدن به همان ایمان است. ولی ممکن هم است که نرسید. پیچ و خم هایی دارد. یک عده ای با نبی اکرم حرکت کردند ایمانی آوردند، حرکتی کردند، کارهایی انجام دادند، ولی به امیرالمؤمنین (ع) نرسیدند. به صلاح عالم نرسیدند. همه آن اعمال شما ممکن است از دست شما برود. تا به آن قله نرسیدید همه عمل های شما نه این که هیچی نیست، ولی اینها همه مثل یک پلکانی است که خود را به آن جا برسانید. اگر به آن جا نرسیدید به هیچ کجا نرسیدید. دیدید کسانی که مسابقات کوهنوردی یا صخره نوردی می دهند این پله-هایی که بالا می روند دارند یک کاری انجام می دهند. ولی تا وقتی دست خود را به آن نقطه بالایی نزنند آن کاری که باید انجام بدهید انجام ندادید. فقط زحمت آن است. آمنه الناسبه یعنی همین. در روایت هم دارد ذیل همین آمنۀ الناسبه یک عده کار کردند. عامل بودند، سختی هایی هم کشیدند. ولی جزء جهنم گیر آنها نیامد. این روایت در کافی شریف از پدر خود نقل می-کند، سند آن یک گیری دارد ولی مضمون این روایت مضمون بسیار فوق العاده ای است. و فقراتی از این روایت در جاهای دیگر در روایت ما هست. به خاطر همین روایت را نمی شود به همین راحتی کنار گذاشت. مبنای عده ای از بزرگان ما این بوده است که اصلاً روایت کافی خدشه ای در سند آن خطا است. این روایت از امام صادق (س) است. حضرت فرمودند: إِنَّكُمْ لَاتَكُونُونَ صَالِحِينَ حَتّى تَعْرِفُوا، انسان به مقام صالحین نمی رسد، به مقام صلاح نمی رسد، تا این که صاحب معرفت شود. حَتّى تَعْرِفُوا وَ لَاتَعْرِفُوا، انسان به معرفت نمی رسد حَتّى تُصَدِّقُوا، تا این تصدیق کند. وَ لَاتُصَدِّقُوا، اهل تصدیق نمی شود حَتّى تُسَلِّمُوا، تا این که تسلیم شود. از تسلیم شروع می شود به تصدیق، به معرفت، به صلاح. این سیری است که انسان انجام می دهد. این سیر، سیر عملی انسان نیست. مال ظاهری شما نیست. این سیر باطن انسان است. این قلب است که در مقام تسلیم است. قلب است که دارد تصدیق می کند. قلب است که معرفت پیدا می کند و قلب است که به نقطه صلاح می رسد. بعد حضرت فرمودند: أَبْوَاباً أَرْبَعَةً، چهار تا باب است. لَايَصْلُحُ أَوَّلُهَا إِلَّا بِآخِرِهَا، تا به آخری نرسید، اولی را رفتید و یک دفعه آن را ول کردید. لَايَصْلُحُ أَوَّلُهَا إِلَّا بِآخِرِهَا، بعنی مقام تسلیم انسان تمام نمی شود تا به آخری برسد. آن نقطه قله ای که عرض کردم باید بزنید. باید این ابواب اربعه را سیر کنید و به آخری برسید. بعد حضرت فرمودند: ضَلَّ أَصْحَابُ الثَّلَاثَةِ، آنهایی که سه گام را رفتند، چهارمی را نرفتند، به صلاح نرسیدند و گم شدند. ضلّ یعنی در وادی اضلال قرار گرفتند. چه چیزیهایی را رفته بودند، تسلیم را رفتند، تصدیق را رفتند، معرفت هم رفتند به صلاح نرسیدند. کسانی که حتی این سیر را انجام دادند، این اصلاً چیز کوچکی نیست. این یک سیری است که به آخری که می رسید تسلیم شما تسلیم می شود. تصدیق شما تصدیق می شود. مثل یک گلی است که شما دارید آرام آرام پیکره را می-تراشید تا آن طرح نهایی را در نیاورید آن سمباده های اولیه را هم که داشتید می زدید آن هم هدر می شود. اصلاً با هم تعریف می شود. ولی یک سیر صعودی است. گاهی اوقات چهار تا چیز است، اینها مکمل هم هستند این نیست. این سیر صعود انسان است، ما بعضی اوقات داریم که یک امر مرکب است. مثل نمازی که شما می-خوانید. شما ابتدای نماز که می خوانید نماز شما باطل است؟ نه، ولی آن را ول کنید باطل می شود. باید تا آخر آن را ببرید و تا آن تمام نشود این پیکره تمام نشده است. آقایان به اینها صحۀ التأهلیه می گویند یعنی اول نماز صحیح نباشد که نمی توانید رکعت دوم را بخوانید. پس رکعت اول آن صحیح بوده است. پس اگر صحیح است چرا من آن را ول کنم این ... چون یک مرکب است. این را اگر تا انتها نبرید ... هر کدام از اینها یک پله است. حضرت دارند می گویند پس یک حرکت قلبی انسان دارد انجام می دهد تا نقطه صلاح می رود. این سیر، سیر قلبی است. باطن همه اعمال انسان اینها است. می خواهید ببینید عمل شما چه قدر می ارزد کیفیت تسلیم عمل شما مهم است. چه قدر تسلیم هستید. کیفیت تصدیق شما مهم است که چه قدر نبی اکرم و خدا را تصدیق کردید که «صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ» (احزاب/22) راست گفتند ما باید این مسیر را برویم. چه قدر عمل انسان عمل است؟ وقتی که به معرفت در این عمل رسیدید. معرفت الله و معرفت رسول الله باطن عمل شما است. از معرفت نبی اکرم این عمل شما متولد شده باشد و چه قدر عمل انسان می-ارزد؟ وقتی که عمل انسان به نقطه صلاح قلبی انسان رسیده باشد. تسلیم، تصدیق، معرفت، صلاح. اگر به قله صلاح رسیدید حالا حضرت فرمودند یک عده ای سه گام را رفتند ولی باختند. وَ تَاهُوا تَيْهاً بَعِيداً؛ گمراه شدند و سرگردان شدند چه سرگردانی-ای. این روایت اشاره به وادی تی جناب موسی دارد می کند. اصطلاح ارض تی، وادی تی، داستان حضرت موسی در سوره مبارکه مائده است. کسانی که با حضرت موسی راه افتادند و رفتند و از رودخانه عبور کردند جناب موسی رفت و آمد و الواح را برای آنها آورد، کتاب برای آنها گذاشت. رفتند تا نزدیکی رسیدن به عصر ظهور خود هم رسیدند، ارض مقدس، «ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ» (مائده/21) ولی یک عده ای جا ماندند. جدا شدند. «فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقين» (مائده/25) حضرت موسی یک عده کسانی که با او حرکت کردند آمدند، سختی هایی هم کشیدند، جهادی کردند. ولی اینها به درد آن نمی خورند. اینها اهل آن نیستند. «فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقين» (مائده/25) حضرت موسی دعا کرد که خدایا من و قوم فاسق را از هم جدا کن. اینها اهل من نیستند. خدا فرمود بروید در بیابان و چهل سال باید زندگی کنید. هر چه می رفتند نمی-رسیدند. وادی تی سرگردان شدند. این سرگردانی پیچیدگی عصر غیبت ما است. یک افتاقاتی افتاد که آنهایی که اهل آن نبودند یک سیری دارند، ولی آنهایی که واقعاً اهل آن نیستند در این ابتلائات از قطار پیاده خواهند شد. بعد حضرت فرمودند که إِنَّ اللَّهَ- تَبَارَكَ وَ تَعَالى- لَايَقْبَلُ إِلَّا الْعَمَلَ الصَّالِحَ، خدا عمل صالح را قبول می کند. وَ لَايَقْبَلُ اللَّهُ، اما این عمل صالح را قبول نمی کند إِلَّا الْوَفَاءَ بِالشُّرُوطِ وَ الْعُهُودِ، عمل صالح یک شرط هایی باید با آن باشد، شرط آن چیست؟ صلاح. عمل صالح انجام دادید ولی باید خود هم صالح باشید تا عمل شما را من قبول کنم. خدا از شما عمل صالح را می خواهد ولی آن را قبول نمی کند جزء به عهدهایی که از شما خواسته است. اگر پای آن عهدها بایستید صالح شدید. حالا بروید عمل صالح انجام بدهید. بعد از این که حضرت سیر قلبی ما را می گوید اشاره می کند که خدا عمل صالح را که همین جوری قبول نمی کند. قلب شما باید قلب سالمی باشد تا عمل شما عمل درستی باشد. فَمَنْ وَفى لِلَّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ- بِشُرُوطِهِ وَ اسْتَكْمَلَ مَا وَصَفَ فِي عَهْدِهِ، اگر کسانی که پای این عهدها و شروط بایستند نَالَ مَا عِنْدَهُ، آن وعده هایی که خدا به آنها داده است خدا به آنها ارزانی می دارد. خیلی سیر پیچیده-ای است. سیر انسان برای رسیدن به حقیقت الایمان است. چه قدر ما در روایت داریم به ما گفتند این را دعا کنید. اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْنِي مِنَ الْمُعَارِينَ، خدایا ایمان عاریه ای نه. ایمان عاریه-ای یعنی چه؟ یعنی یک سیری می کنید ولی به آخر نمی رسد. ریشه ندارد. نه این که از اول مشکل داشتید. اختیارهای ادامه شما تکلیف شما را معلوم می کند. شما یک سیری دارید انجام می دهید ولی این سیر دائم پیچیده می شود، فراز و فرود پیدا می کند تا شما را به نقطه صلاح برساند.
شریعتی: جدای از این که روح این سیر امام معصوم است، احساس می کنم که راه میانبر هم خود ایشان است. یعنی خیلی راه را نزدیک می کند و از این پیچیدگی آن کم می کند.
شریفیان: همیشه سختی های مسیر توحید از آن طرف امکانات خداوند متعال وسط میدان است. من جلسه قبل اشاره کردم حضرت آدم گفت خدایا ما را با شیطان با این امکانات در دنیا تنها گذاشتید این در بهشت ما را بیرون کرده است، این جا که حتماً ما را می خورد. خداوند متعال فرمود در مقابل همه امکانات که به او دادم به تو امکاناتی خواهم داد. ببینید این امکانات به درگیری می آید یا نه؟ من اگر آن طرف به او امکانات درگیری دادم این طرف به تو هم امکانات آن را دادم. هر چه کار پیچیده تر آن طرف رحمت و غفران و جود و کرم خدا وسیع تر است. هیچ وقت موازنه خدا در سیر من و شما به هم نمی خورد. خیال شما راحت باشد. بعضی ها می آیند می گویند حاج آقا جوان-های ما امروز دیگر دین داری ... من می گویم از دست خدا دین-داری در رفته است یا نرفته است؟ شما می گویید شیطان امداد شده است. این دستگاه بزرگ شیطان که امروز شما دارید می-بینید از کید بزرگ شیطان دارید می بینید. من از آن طرف دارم عرض می کنم، امکانات نبی اکرم جلو نرفته است؟ حواس خدا معاذ الله پرت شده است از موازنه جریان نبوت و درگیری آن با جریان شیاطین؟ اگر این طرف جلو رفته است، این طرف هم اربعین شما جلو رفته است. این طرف اعتکاف شما جلو رفته است. امکانات شما متفاوت شده است. ظهور و بروزی که امروز شما از محبت و انس با امام حسین دارید می بینید این غیر از عزاداری صد سال قبل است. خیلی متفاوت شد. اینها امکانات آن طرف است. تا این جا ممکن است یک نفر بگوید که این روایت درست است یک سیر باطنی است که صلاح قلبی انسان بستر رسیدن به عمل صالح است، قبولی است. این چه ربطی به ولایت امیرالمؤمنین (ع) دارد. این ابتدا را حضرت دارند اشاره می کنند برای این که به شما بگویند آن چیزی که باید به آن برسید که به آن صلاح می گوییم که عمل صالح روی آن سوار می شود آن که باید به آن برسید، رسیدن به حقیقت ولایت امام است. رسیدن به حقیقت ولایت امیرالمؤمنین (ع) است. کسانی به ولایت امیرالؤمنین رسیدند ولی معلوم نیست بمانند. ممکن است پیاده شود. ایمان المعارین یعنی همین. آن چیزی که باید به آن برسید حقیقت ایمان به امام است. این است که حقیقت تسلیم شما است. تسلیم در مقابل خدا. با این حقیقت شما تسلیم در مقابل خدا هستید. این است که تصدیق شما نسبت به نبی اکرم است. نبی اکرم امیرالمؤمنین (ع) را وسط گذاشت. شما می خواهید حضرت را تصدیق کنید باید پای آقا بایستید. این است که شما معرفت به خدا و رسول پیدا کردید. می خواهید ببینید خداشناس هستید یا نه ببینید به معرفت الامام رسیدید بدون معرفت الامام کدام توحید؟ بدون تسلیم در مقابل امام کدام تسلیم در مقابل خدا و رسول؟ این را حضرت شروع می کنند در روایت توضیح دادن. ما شبیه این مضمون هم جاهای دیگر داریم. در این روایت یک نکته مهمی وجود دارد آن هم این است که حضرت صلاح را شرط بندگی انسان را می گویند. این شرط بندگی را در آیات متنوعی به شما نشان می دهد. حضرت می گویند می بینید قرآن چه جوری حرف زده است؟ می بینید می گوید این جا این را باید داشته باشید. در آن صحنه این را باید داشته باشید. اینها شرط هایی است که خدا گفته است، گفته است اگر می خواهید عمل انجام بدهید این را باید کنار عمل خود داشته باشید. باطن عمل شما در واقع باید این باشد. از جنس بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا. این روایت دقیقاً مطابق این روایت است. امام رضا شرط را اگر آن جا بیان کردند آن را تبیین نکردند. این روایت مبین آن روایت است. بعد حضرت شروع می کنند می گویند قرآن می خوانید بگذارید چند تا آیه قرآن برای شما بخوانم آیه اول، سوره مبارکه طه، می بینید قرآن گفته است وَ إِنِّي، من خدا لَغَفَّارٌ، من اهل غفران هستم. دست شما را می گیرم. ولی برای چه کسی؟ لِمَنْ تابَ، کسی که توبه کرده است و از مسیر خطا برگشته است. وَ آمَنَ، دست خود را به نبی اکرم داده است، به انبیاء الهی، آیات در مورد حضرت موسی است. وَ عَمِلَ صالِحاً، اعمال صالحی انجام داده است، ثُمَّ اهْتَدى، سپس، با یک تأخری، ثم حرف تأخر است، تازه باید به هدایت برسید. آقا ایمان آورده بود. می گویند نه آن هدایت اصلی که هنوز به شما نرسیده است. هنوز مهتدی نشده-اید. توبه کرده است، ایمان آورده است، عمل صالح انجام داده است، اینها همه مسیر رسیدن شما به قله اهتدی است. حضرت قله صلاح را که ابتدای روایت فرمودند با قله اهتدی این جا دارند توضیح می دهند. باید مهتدی شوید. ببینید چه قدر آیه مهم است. این یعنی چه بعد از آن دیگر باید به چیزی برسم؟ همین را مکرر در روایات داریم که از اهل بیت سوال می کردند که دیگر به چیزی باید برسیم؟
این روایت در کافی شریف است، به نظر من صحیح هم هست. سدیر صیرفی نقل می کند سمعت اباجعفر، از امام باقر (ع) وَ هُوَ دَاخِلٌ وَ أَنَا خَارِج، جناب صدیق می گوید من داشتم وارد مسجدالحرام می-شدم امام داشتند خارج می شدند. وَ أَخَذَ بِيَدِي ثُمَّ اسْتَقْبَلَ الْبَيْت، می گوید حضرت دست من را گرفتند هر دو به سمت خدا روی کردیم. حضرت فرمودند یا سدیر کعبه را می بینید. إِنَّمَا أُمِرَ النَّاسُ أَنْ يَأْتُوا هَذِهِ الْأَحْجَار، حضرت می فرمایند آقای سدیر خدا دستور دارد مردم به سمت این سنگ ها بیایند، خانه خدا، فَيَطُوفُوا بِهَا، طواف انجام بدهند. ثُمَّ يَأْتُونَا، خدمت امام الحج بیایند. امام الحاج، امیر الحاج. این حج صاحب دارد. قرار بوده است شما بیایید ذیل امیر الحاج. ذیل او بیایید. خود را به او برسانید. هفته قبل یاد شما هست که روایت عرض کردم، لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ لِقَاءُ الْإِمَام حضرت فرمودند از آنها جدا شوید و خود را به امام برسانید و به ملاقات امام برسید. ثُمَّ يَأْتُونَا فَيُعْلِمُونَا وَلَايَتَهُمْ لَنَا، بیایید این جا ولایت خود را به ما عرضه کنید. این که دارم به شما می گویم این است، شما حرکت می کنید، می آیید، ایمانی به نبی اکرم آوردید، توبه کردید، ایمان آوردید، حج خود را هم به جا می آورید. ثُمَّ اهْتَدى، به یک چیز دیگر هم باید برسید، آن چیست؟ بیایید ولایت خود را به ما عرضه کنید. حضرت فرمودند آیه قرآن را بخوانید وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً، تا این جا آمدید، حج خود را هم به جا آوردید ثُمَّ اهْتَدى ثُمَّ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ إِلَى وَلَايَتِنَا، باید بیایید به من برسید. طرح توحید دست من است. «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ» (عنکبوت/49) حقیقت وحی این جا است. حضرت دارند می گویند این آیه شریفه در مورد این دارد صحبت می کند که شما همه سیری که کردید با انبیاء خود باید به یک قله ای برسد. تا به آن نقطه نرسید سیر شما ابتر است. حبط یعنی همین. حبط را در قرآن دیدید. «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُون» (حجرات/2) حالیت نیست، خیال می کنید مسلمان هستید، نماز هم می خوانید، اما همه عمل های شما از زیر خالی است، حبط یعنی این. یعنی ریشه همه عمل شما را بیرون کشیدند. یک درخت پلاستیکی است. بعضی از درخت ها را باغبان می فهمد که این ریشه دارد. این می ماند. ولی یک چیزی است، سر پا است ممکن است یک میوه ای هم بدهد ولی این ریشه ندارد و کار آن تمام است. باطن کعبه نه فقط امیرالمؤمنین (ع) نبی اکرم است. گاهی بعضی دوستان سوال می کنند ما می گوییم حواس شما باشد که ما یک چیزی بیشتر از نبی اکرم برای امیرالمؤمنین (ع) قائل نیستیم ایشان وصی نبی اکرم است. آن که باطن کلمه توحید و حقیقت توحید در دست او است نبی اکرم بود. اگر نبی اکرم را درست بشناسید بعد از نبی اکرم به دنبال علی می دوید. به دنبال او می گردید. ما دین را با نبی اکرم فهمیدیم. یک موقع خدمت بعضی از دوستان عرض می کردم که وقتی که نبی اکرم دارد می رود ما حق داریم به خدا بگوییم که «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُم» (آل عمران/144) ما حق داریم بگوییم رسول الله مرد ما به عقب بر می گردیم. برگشت به عقب یعنی عصر جاهلی. ما به عقب برمی گردیم، ما با ایشان بزرگ شدیم. شما ایشان را بردید. ما خود نبودیم که حرکت می کردیم. نور هدایت از وجود ایشان صادر می شد. شما اگر نبی اکرم را بد بفهمید حتماً امامت را نمی فهمید. حتماً امامت را نخواهید فهمید. اگر درست فهمیدید خود او می آید. تببین و تنقیح امامت به نظر من تبیین نبوت نبی اکرم است. شما از نبوت حضرت گفتگو کنید. نبوتی که همه چیز بر محور او بود. «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» (نحل/44) نبی اکرم داشت تبیین می کرد. این تبیین حضرت تمام شد. ما همه قرآن را از دست حضرت تبیین گرفتم و رفتیم. سوره مبارکه ابراهیم است. ابتدای آن را بخوانیم. «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» (ابراهیم/1) که شما مردم را از ظلمات به سمت نور خارج کنید. ما خارج شدیم، تمام شد؟ مشکل ما حل شد؟ حالا نبی اکرم رفته است چه کسی باید ما را از ظلمات به سمت نور خارج کند؟ کتاب الهی با همه عظمت خود در دست نبی اکرم است، در دست امیرالمؤمنین (ع) است. این است که در روایات ما می گوید اگر امام زمان مهجور شد «يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورا» (فرقان/30) قرآن مهجور می شود. و واقعاً همین طور است. حضرت فرمودند آیه را می بینید یک سیری عده ای انجام دادند تا به آن هدایت برسند. بعد از اعمال، «تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» (طه/82) بعد حضرت فرمودند ثم اهتدی الی ولایتنا. بعد در همین روایت حضرت فرمودند آقای سدیر یک نگاه اطراف کعبه بینداز. یک نگاه کردم دیدم حلقه هایی نشستند دارند بحث علمی می کنند حضرت فرمودند آنها را نگاه کن. فَأُرِيكَ الصَّادِّينَ عَنْ دِينِ اللَّهِ، اینها راه دین را بستند. دارند بحث علمی هم می کنند. چه کسانی بودند؟ چهر ه هایی از کسانی که دشمن امیرالمؤمنین (ع) بودند ادعای علم می کنند. حضرت گفت می خواهید بدانید که چه کسانی راه خدا را بستند؟ چه کسانی راه خدا را مسدود کردند؟ فَأُرِيكَ الصَّادِّينَ عَنْ دِينِ اللَّهِ. این تعبیر را در قرآن دیدید که مکرر می-گوید صدوا عن سبیل الله. چه کسانی راه را بستند؟ راه بستن اصلاً یعنی چه؟ حضرت فرمودند اینها کسانی هستند که راه را بستند. چرا؟ حضرت فرمودند اینها کسانی بودند که بِلَا هُدًى مِنَ اللَّهِ بدون این که حقیقت هدایت به آنها داده شده باشد وَ لَا كِتَابٍ مُبِينٍ، بدون این که حقیقت وحی به آنها داده شده باشد نشستند و برای مردم فتوا دادند. إِنَّ هَؤُلَاءِ الْأَخَابِثَ، این خبیث ها صد عن السیبل است، تعارف ندارد، اینها کسانی هستند که لَوْ جَلَسُوا فِي بُيُوتِهِمْ، اگر در خانه خود نشسته بودند فَجَالَ النَّاسُ، بعد از رسول خدا مردم می گشتند به علی (ع) می رسیدند. یک عده ای آمدند کنار امیرالمؤمنین (ع) کرسی زدند. به تعبیر آقا دکان کنار دکان انبیاء زدند. مردم اگر می گشتند و می دیدند صدای علی (ع) اگر شنیده می شد می گفتند خوب این آقا باید ادامه نبی اکرم باشد. اما اگر صدا کنار صدای علی ایجاد کردید برای یک عده دیگر قابل تشخیص نیست به این صد عن السیبل می-گویند. راه بقیه را بستید. راه اهتدی را بستید. یک عده ای «تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» (طه/82) راه اهتدی بسته شد. حتی مشکل ایجاد کردید. یک موقع شما مسدود می کنید کسی نمی تواند رد شود یک موقع سنگ در راه می اندازید. کار را سنگین می کنید. شبهات را زیاد می کنید. چه طور راه وقتی آرام آرام سخت شود دیگر هر کسی نمی تواند عبور کند. کنار زدن پرده شبهات به این راحتی نیست. دیگر به این راحتی نخواهد بود. آیاتی که خواندم سوره مبارکه طه است. سوره مبارکه طه حضرت موسی دارد قوم خود را عبور می دهد. از دریا آنها را عبور داده است. می گوید ای کسانی که با من عبور کردید بدانید که شما «تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» (طه/82) خیال نکنید تمام شده است. همین ها بودند که یک عده ای از آنها به ارض مقدس نرسیدند. آیات را دنبال کنند از رزقی است که جناب موسی برای ما آورده است. می گوید من آمدم شما را حرکت دادم یک رزقی برای شما آوردم پای آن رزق بایستید. نبی اکرم یک رزقی برای من و شما آورد. پای آن رزق بایستید به اهتدی می رسید. نجات پیدا می کنید. عزیزان اگر خواستند آیات را نگاه کنند آیات 80 به بعد سوره مبارکه طه است.
شریعتی: وقت ما خیلی کم است. حالا با توجه به این که حاج آقا گفتند بعد از تلاوت قرآن می خواهند راجع به نکته ای صحبت کنند کوتاه با همان نگاه خود شما، با همان عینک در آستانه عید غدیر، شب عید است، وظیفه ما در قبال این نعمت چیست؟ حالا که این نعمت شد، این رزق شد، حالا که رزق و روزی هر کسی نمی شود من چه کار می توانم بکنم برای این که این نعمت را حفظ کنم یا این که به آن برسم؟ به لقاء امام برسم و به این قافله بپیوندم؟
شریفیان: حفظ کردن انسان در مسیر ولایت با فراز و فرودها و ابتلائات همراه است. این کسانی که پای نبی اکرم ماندند از صحنه هایی عبور کردند. مکه ای داشت، مدینه ای داشت، بدری بود، احدی بود. اینها محرکه های اراده متأخر انسان است برای این که انسان تصدیق و تسلیم و معرفت خود را تثبیت کند. یک کسانی در یک صحنه هایی بودند، در صحنه بعدی نبودند. کار سخت-تر می شود. جا می زنند. این که می گویم انسان به ولایت امام ممکن است برسد ولی می تواند این ولایت را نگه دارد؟ این است که در روایت این قدر می گویند در عین این که می گویند اصل دین ولایت است از آن طرف مراقب اعمال خود باشید. به مقداری که خدا به اعمال شما حساس شده است، حساس شوید. به فرائض هم حساس شوید، به کبائر حساس شوید. انسان بخواهد پای ولایت امیرالمؤمنین (ع) بایستد ماندید «تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى» (طه/82) با علی (ع) دارید حرکت می کنید. ولی کار به یک جاهایی می رسد که اگر خطا کنید از اهتدی می مانید. این جوری نیست که پای ولایت امیرالمؤمنین (ع) بمانید. آرام آرام انسان جدا می شود. راه نفوذ شیطان بر انسان باز می شود. یک نماز صبح انسان قضا می شود آدم احساس می کند که راه نفوذ دارد باز می شود. قشنگ انسان در قلب خود متوجه می شود. کسانی که اهل نماز اول وقت هستند خوب این چیزها را می دانند که یک روزی نماز اول وقت آنها به تأخیر می افتد آدم احساس می کند احوالات او دارد عوض می شود. امیرالمؤمنین (ع) با شاخ و برگ وجود دارد شما را نگه می دارد اگر می گوید این جا ... این که امام صادق فرمودند که در لحظات آخر لَا يَنَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاة، ما گاهی اوقات از ولایت حضرت حرف می زنیم فکر می کنیم فروع را داریم کوچک می کنیم. این جوری نیست. ماندن پای سفره امیرالمؤمنین (ع) راه آن تقوا است. تقوای در فروعات، حساس باید باشید نمی شود انسان رها کند. به مقداری که انسان این جا تخطی کند در ریشه قلبی وجودی خود دارد آسیب می زند. عمل کاملاً با قلب انسان کار می کند. من بزرگواران گاهی اوقات عرض می کنم، می گویم این کنترل ریموت تلویزیون شما با این چهار تا دکمه باید کار کنید. شما با مدار پشت آن نمی توانید کار کنید. قوای قلبی ما مدار پشتی وجودی ما است. شما به او دسترسی ندارید. یک جایی به شما می-گویند شهوت. شهوت، پلک چشم به شما دادند. این چشم را ببند. اگر دیدید یک چیزی شما را در معرض گناه دارد قرار می دهد از آن جدا شوید، آن را کنار بگذارید. اگر می بینید فلان وسیله، فلان ابزار، فلان تکنولوژی شما را در وادی گناه دائم غوطه می-دهد، دائم شما را زمین می زند، از او جدا شوید. باید از او جدا شوید. از محیط خراب، از فضای خراب، سیر انسان تا رسیدن به اهتدی این جوری است. یک کسانی با رسول خدا حرکتی کردند به ولایت امیرالمؤمنین (ع) نرسیدند. مشکل چه بود؟ چرا به ولایت امیرالمؤمنین (ع) نرسیدند، دیگر از این چیز بهتر هم می خواستید؟ شما که با رسول خدا حرکت کردید چرا با علی (ع) مسیر را ادامه نمی دهید؟ یک جایی انسان گیر و گرفتاری پیدا کرده است که این گیر و گرفتاری را در زمان رسول خدا هم داشته است. منتها خود را بروز نمی دهد. در یک صحنه و آزمایش جدید حالا خود را نشان می دهد. یعنی حساسیت های ما باید از جنس حساسیت های نبی اکرم و امیرالمؤمنین (ع) باشد. خدا مرحوم آقای بهجت را رحمت کند با یک سوز و گدازی یک عده می-رفتند که آقا یک دستوری به ما بدهید، ایشان می گفت رعایت واجبات و ترک محرمات. این شوخی نیست. حساسیت های امیرالمؤمنین (ع) ثبات قدم در مسیر امیرالمؤمنین (ع) ایجاد می کند. این که می بینید علی (ع) یک جا صدای او در می آید، رگ او بیرون می زند، فریاد می زند، بدانید آن جا شما دارید آسیب می بینید.
شریعتی: این جا است حضرت می فرمود: أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَاد. حاج آقای خیلی از شما ممنون و متشکر هستم. ما سال ها قبل یک قرار گذاشتیم طرح فرزندان غدیر اتفاق بسیار مبارکی است که الان وقت آن است. ما الان می خواهیم دور هشتم قرآن کریم را آغاز کنیم. با همت و مدد و همراهی مخاطبان جان که طی این سال ها همراه ما بودند و این را به فال نیک می گیریم. در آستانه عید غدیر و هشت ما را یاد حضرت رضا می-اندازد. امیدوار هستم در طول این دوره تلاوت و این دور جدید عنایات و لطف امیرالمؤمنین (ع) و حضرت رضا شامل حال تک تک مخاطبان و عزیزان شود. ما را هم دعا کنید. صفحه 1، 2 و 3 قرآن کریم را امروز تلاوت می کنیم. بر می گردیم در بخش دوم گفتگوی خود با احترام و با افتخار در آستانه عید بزرگ غدیر همراه شما هستیم و در کنار شما. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
صفحات 1تا 3 قرآن کریم
شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. عید شما خیلی مبارک باشد. ان شاءالله بهترین ها به حق امیرالمؤمنین (ع)، به حق این آیات نورانی، به حق نبی مکرم اسلام نصیب ما بشود و ان شاءالله قدردان نعمت ولایت و محبت پیامبر و آل او باشیم. هشتمین دوره ختم قرآن کریم را آغاز کردیم و امیدوار هستم که همه ما عامل به این آیات هم باشیم. حاج آقای شریفیان وقت در اختیار شما است نکته پایانی را بشنویم و ان شاءالله خداحافظی کنیم.
شریفیان: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. من می خواستم این بحث را دیگر همین جا خاتمه بدهم و آن روایتی که خدمت بزرگواران شروع کردیم روایت طولانی است و آیات بسیار لطیف و زیبایی را امام صادق در این بحث اشاره می کنند که شرط سلوک و بندگی انسان ولایت امام است و در یک تعبیر حضرت می گویند اهتدی است، صلاح است، در تعبیر دیگر می گویند تقوای انسان است. به آیه «خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد» (اعراف/31) حضرت اشاره می کند. این است که زینت انسان در مسجد انسان امام است. زینتی که ما می-توانیم برای عبادت خود بیاوریم و آیات دیگری که خیلی لطیف است. حالا ان شاءالله یک موقع اگر فرصت بود عرض می کنم. یک نکته پایانی بگویم و همه عزیزان را به خدا بسپارم. ما مدتی است که توفیق بود بحث از اخوت را داریم می گوییم. ان شاءالله ادامه هم خواهیم داد. عید غدیر اصلاً عید اخوت است. عید برادری مؤمنین حول امام است. تجمع حول امام است. این که اطعام غدیر این قدر سفارش شده است. عقد اخوت در غدیر سفارش شده است، همه عزیزان حتماً دستور العمل آن را در مفاتیح ببینند. اصلاً ایام، ایام اخوت است. یک نکته ای می خواهم خدمت عزیزان عرض کنم آن هم این است که این ایام را بزرگواران غنیمت بشمارید برای این که خود را محضر امیرالمؤمنین (ع) محک بزنید، بررسی کنید مثل یک دوره مراقبه. امشب شب عید، فردا روز عید، یک مراقبه ای انجام بدهید ببینید برای امت و خانواده امیرالمؤمنین (ع)، محبین امیرالمؤمنین (ع)، شیعیان امیرالمؤمنین (ع)، کسانی که متعلق به حضرت هستند تا حالا چه کردید؟ چه قدر برای جمع شدن این جمع کار کردید؟ چه تصمیم-هایی گرفتید؟ کجا به این جمع آسیب زدید؟ کجا یک نفر را از این جمع طرد کردید؟ و امثال این. خود بزرگواران دو دو تا چهار تا کنند. دل من می خواهد این ایام به دعای امیرالمؤمنین (ع) همه ما به یک تصمیم های جدی برای این مسئله برسیم. ما چه قدر روایت در مورد این مسئله تا حالا ما خواندیم. از ارکان سلوک ما توجه به شیعیان امیرالمؤمنین (ع) است. در این قصه دل من می خواهد بزرگواران، بینندگان محترم، تصمیم های جدی برای خود بگیرید، بنویسید. اینها را به عنوان قرار خود تا عید غدیر سال بعد نگه دارید و به عنوان یک مراقبه و یک سلوک سالانه تا غدیر سال آینده این را ادامه دهید و ان شاءالله سال به سال هم در این مسئله ما جامعه خود و امت امیرالمؤمنین (ع) جلو برود. من در خدمت شما هستم.
شریعتی: امشب و فردا اعمالی دارد که عزیزان می توانند به مفاتیح مراجعه کنند. ما را هم دعا کنید.